۳-۲-۴- توزیع پاسخگویان بر حسب سن ازدواج
اکثر زنانی که در طبقه درآمدی پایین و متوسط قرار داشتند سن ازدواج خود را ۲۰-۱۵ سالگی عنوان کردند که این امر نشان دهنده شروع زودتر فعالیت جنسی زنان در این طبقات درآمدی است. در حالی که در زنان طبقه درآمدی بالا، ۴ نفر سن ازدواج خود را ۲۰-۱۵ سال عنوان کردند و ۴ نفر نیز در سنین ۲۵-۲۱ ازدواج کرده بودند و ۱ نفر نیز سن ازدواج خود را ۳۰-۲۶ سالگی عنوان کرد که این امر می تواند متاثر از افزایش میزان تحصیلات و تاخیر در سن ازدواجشان به نسبت زنان طبقات درآمدی پایین و متوسط باشد.
۴-۲-۴- توزیع پاسخگویان بر حسب منبع تامین هزینه زندگی
در میان پاسخگویانی که به طبقه درآمدی پایین تعلق داشتند اکثرا مردان خانوار، نان آور و شاغل بودند (۸ نفر) و تنها در ۱ مورد مرد و زن هر دو شاغل بودند و آن زن بعنوان خدمتکار منزل مشغول بکار بوده، در طبقه درآمدی متوسط نیز اکثرا مرد، نان آور بوده و در ۱ مورد زنی تنها شاغل خانواده محسوب می شد و همسرش به علت بیماری بیکار شده بود. در طبقه درآمدی بالاتر مشارکت مردان و زنان در اشتغال خانواده دیده می شود. در حالیکه در ۵ مورد از خانواده های با درآمد بالا تنها مرد شاغل بوده، در ۴ مورد نیز زن و مرد با هم در اشتغال بیرون از خانه و در فعالیت اقتصادی مشارکت داشتند و این می تواند در ارتباط با تحصیلات بالاتر زنان طبقه درآمدی بالا قرار گیرد.
۵-۲-۴- توزیع پاسخگویان بر حسب نحوه تصرف واحد مسکونی
در طبقه درآمدی پایین بیشترین فراوانی پاسخگویان مربوط به منازل استیجاری بود(۵ نفر)، اکثر زنان طبقه درآمدی متوسط منزلشان ملکی بود (۶ نفر)، در زنان طبقه درآمدی بالا ۵ نفر منزلشان را ملکی ( با کیفیت بهتر در مقایسه با منازل ملکی طبقه درآمدی متوسط) و۴ نفر هم منزلشان را استیجاری عنوان کردند. باید توجه داشت که محیط زندگی زنان طبقه درآمدی بالا در نقاط بالای شهر واقع شده بود که میزان اجاره آن با اجاره منازل طبقات درآمد پایین تر تفاوت چشمگیری دارد. بعنوان مثال زنی با طبقه درآمدی بالا میزان رهن و اجاره خود را اینگونه بیان می کند: ۲ میلیون تومان رهن و ماهی ۳۵۰۰۰۰ هزار تومان اجاره، که این رقم در مقایسه با زنی که از طبقه درآمدی پایین است و میزان رهن منزل خود را ۲۰۰۰۰۰ تومان با اجاره ماهیانه ۴۰۰۰۰ تومان عنوان می کند، فرق دارد و این امر تفاوت کیفیت محل زندگی و نوع منزل در طبقات درآمدی مختلف را نشان می دهد.
۶-۲-۴-توزیع پاسخگویان بر حسب دیدگاه مذهبی
برای بررسی دیدگاه مذهبی زنان سعی شد بر اساس سه شاخص: خواندن نماز روزانه، گرفتن روزه و رعایت حجاب اسلامی پاسخگویان مورد بررسی قرار بگیرند. زنانی که هر سه این موارد را رعایت
می کردند کاملا مذهبی، و زنانی که تعدادی از آن را انجام می دادند با دیدگاه مذهبی متوسط و زنانی که هیچکدام از این موارد را رعایت نمی کردند با دیدگاه مذهبی پایین در نظر گرفته شده اند (جدول شماره۱).
اکثر پاسخگویان طبقه درآمدی پایین شاخص های مذهبی فوق را رعایت می کردند(۵ نفر) و ۳ نفر نیز خود را تا حدودی ملزم به رعایت آن می دانستند. در زنان طبقه درآمدی متوسط اکثر زنان دیدگاه مذهبی متوسطی داشتند (۶ نفر) و در عین حال این سه شاخص را تا حدودی انجام می دادند بدان اعتقاد داشتند. در زنان طبقه درآمدی بالا اکثر پاسخگویان تا حدودی خود را مقید به انجام آداب مذهبی فوق می دانستند (۵ نفر) و ۲ نفر هم خود را با دیدگاه مذهبی پایین می دانستند و ۲ نفر هم خود را کاملا مذهبی معرفی کردند. در مقایسه سطوح مذهبی پاسخگویان می توان گفت که پاسخگویان طبقه درآمدی پایین اکثرا مذهبی بودند و اکثر زنان طبقات درآمدی متوسط و بالا تا حدودی مذهبی بودند.
جدول شماره(۳-۴) نگرشها و احساسات زنان در مورد سقط جنین
نگرشها و احساسات زنان | طبقه درآمدی | کل | |||
پایین | متوسط | بالا | |||
اهداف سقط جنین | تاخیردرفرزندآوری تعویق فرزندآوری خاتمه فرزندآوری |
۱ ۱ ۷ |
۵ - ۳ |
۵ ۱ ۳ |
۱۱ ۲ ۱۳ |
دلایل سقط جنین | اجتماعی/روحی اقتصادی پزشکی |
۳ ۵ ۱ |
دردی ماه همان سال ناصر قشقایی نیز به علت بیماری فرزندش – عبدالله- که در آمریکا تحصیل میکرد، عازم این کشور شد. دکتر مصدق از وی خواست تا در آمریکا اقداماتی برای بازاریابی نفت ایران انجام دهد. [۴۰۹] ناصر قشقایی در آمریکا با کمپانیها و دست اندرکاران بازار نفت مذاکراتی انجام داد. در نتیجه پس از مذاکره با فردی به نام «اسمیت» پیشنهادات وی را مبنی بر خرید بنزین از ایران برای دکتر مصدق ارسال کرد. [۴۱۰] دکتر مصدق در پاسخ اظهار داشت که نماینده خریدار باید به تهران آمده پیشنهادات خود را به هیأت فروش ارائه دهد. [۴۱۱] وی همچنین با اشخاص دیگری از جمله سناتور «واتسن» که دست اندرکار بازار نفت بود، دیدار کرد اما بیشتر آنان اظهار میکردند برای خرید نفت ایران باید از دولت آمریکا توصیه نامه داشته باشند و وزارت دفاع آمرکیا نیز به خاطر نارضایتی انگلیسیها، حاضر نبود این توصیه نامه ها را صادرکند. ازاین رو ناصر قشقایی با مقامات وزارت دفاع آمریکا مذاکراتی انجام داد که به نتیجهای نرسید. [۴۱۲]
وی در این سفر مصاحبههایی با مطبوعات و سایر رسانههای گروهی آمریکا انجام داد و دراین مصاحبهها با حمله به وزیر امور خارجه آمریکا، او را متهم کرد که از سیاست انگلستان در برابر ایران حمایت میکند. همچنین اظهار داشت در صورت حمله هر قدرت خارجی به ایران، ایل قشقایی به جنگ آنان خواهد رفت. این مصاحبه بازتاب وسیعی در رسانههای آمریکا یافت و در نتیجه قشم وزیر امور خارجه آمریکا را برانگیخت. [۴۱۳]
اقدامات قشقایی ها سبب گردید که انگلیسیها و دربار شاه، دست به تحریکاتی در برابر آنان بزنند، پس به فرماندهان ارتش در فارس دستور داده شد از راههای مختلف به ایل قشقایی و موقعیت برادران قشقایی فشار وارد سازند. بدین ترتیب اختلافاتی بین قشقاییها و مقامات ارتش به وجود آمد. [۴۱۴] این اختلافات موجب گردید شایع شود قشقاییها قصد شورش در برابر دولت رادارند. این شایعات در مطبوعات خارجی نیز انعکاس یافت. ناصر قشقایی برای پایان دادن به این شایعات که عمدتاً از دربار نشأت میگرفت، در نطقی در مجلس سنا، حمایت همه جانبه خود را از دکتر مصدق اعلام داشت. همچنین در نامهای به دکتر مصدق اظهار داشت: حاضر است یک سوم زمینهای کشاورزی خود را در منطقه ییلاقی ایل قشقایی در اختیار دولت وی بگذارد تا برای هزینههای جاری دولت استفاده شود. انتشار نامه فوق بازتاب زیادی نزد هیأت دولت و طرفداران مصدق داشت و در جلسه هیأت دولت از ناصر قشقایی قدردانی شد. [۴۱۵]
برادران قشقایی در حوادث ۳۰ تیر ۱۳۳۱ نیز فعالانه وارد عمل شدند. محمدحسین و خسرو قشقایی که در دوره هفدهم نیز به مجلس راه یافته بودند، در کنار سایر نمایندگان وابسته به جبهه ملی به طور همه جانبه از دکتر مصدق حمایت کردند. آنان همچنین از مردم خواستند به طرفداری از دکتر مصدق قیام کنند. [۴۱۶] در فارس نیز دست به اقداماتی زدند؛[۴۱۷] از جمله تهدید کردند که برای حمایت از دکتر مصدق به پادگان شیراز حمله خواهند کرد. [۴۱۸]
پس از استعفای احمد قوام و انتصاب مجدد دکتر مصدق به نخستوزیری، خسرو قشقایی به همراه آیت الله کاشانی و عدهای از نمایندگان طرفدار مصدق، از طریق رادیو به ایراد سخنرانی پرداخت و مردم را به حفظ امنیت شهر و آرامش دعوت نمود. [۴۱۹] وی در دوم مرداد ۱۳۳۱ در مجلس، در نطقی آمریکاییها را مورد حمله قرار داد و چنین اظهار داشت: «آمریکاییها تانکهای سنگین را به دولت ایران میدهند، برای کشتن مردم نه برای جنگ». سپس مبلغی برای ساختن مجسمه زنی که در روز ۳۰ تیر به هواداری از مصدق خود را جلو تانک انداخته بود، کمک کرد. [۴۲۰]
در دوره دوم نخست وزیری دکتر مصدق؛ تحریکا و فشار ارتش در فارس در برابر قشقاییها افزایش یافت و هر بار به بهانههای مختلف نیرو به مناطق قشقاییها گسیل میشد. ناصر قشقایی در اعتراض به این اقدام، ارتش را متهم کرد که برای ایجاد اغتشاش در فارس و تأمین منافع انگلیسیها، دست به این اقدام زده است، اما با پیگیری دکتر مصدق و مذکرات ناصر خان این تنشها تا حدودی کمتر شد. [۴۲۱]
در زمستان سال ۳۱ حوادثی که در مرکز به وقوع پیوست، یک بار دیگر قشقاییها را به واکنش برانگیخت. این حوادث که از اختلافات بین نمایندگان جبهه ملی ناشی میشد، سرانجام باعث جدایی اشخاصی چون مکی،بقایی و حائری زاده از دکتر مصدق گردید. دراین اوضاع ناصر خان به طور مرتب با ارسال تلگرافهایی به نمایندگان جبهه ملی، آنان را به سازش دعوت نمود، و پیشنهاد کرد برای رفع اختلافات بین آنان، چهدر فارس و چه در تهران، حاضر به هر گونه اقدام میباشد. [۴۲۲]
هم زمان با کوششهای ناصر قشقایی، برادران وی در مجلس حمایت خود را از دکتر مصدق ادامه دادند. خسرو قشقایی در یک سخنرانی در مجلس، پشتیبانی مردم شهرهای مختلف فارس را از دکتر مصدق اعلام داشت. [۴۲۳] با افزایش تنشهایی سیاسی در تهران، فرماندهان نظامی در مناطق قشقایی اقدامات تحریک آمیز جدیدی را شرع کردند و به بهانه اینکه سران طوایف به حضورشان نرسیدهاند، آنان را مورد تهدید قرار دادند. در نتیجه احتمال وقوع درگیری پیش بینی میشد. ناصرخان برای جلوگیری از وقوع بحران جدید، کوشش زیادی کرد و با اقدامات برادران قشقایی در تهران و مذاکره با دکتر مصدق و سران نظامی کشور، این تنش نیز فروکش کرد. [۴۲۴]
سازمان «اصل چهار» درایران، شعبهای نیز در شیراز دایر کرده و به خدماتی از قبیل کمکهای کشاورزی، بهداشتی و فرهنگی و فرستادن مأموران بهداشتی و معلم به میان عشایر پرداخت. [۴۲۵] چون آمریکاییها پیشینه استعماری نداشتند و اقدامات نوع دوستانه آنان در آن سالها نزد مردم ایران محبوبیتی ایجاد کرده بود، قشقاییها نیز از اقدامات عمرانی و فرهنگی سازمان اصل چهار استقبال کردند. اما گسترش نفوذ آمریکا در ایران باعث نگرانی قدرتهای استعماری یعنی شوروی و انگلستان میگشت. پس آنان به ویژه روسها، به وسیله عوامل داخلی خود کوشش کردند کارشکنیهایی در برنامههای آمریکا از جمله سازمان اصل چهار انجام دهند.[۴۲۶] یکی از این اقدامات حمله به دفتر این سازمان در شیراز بود.
حادثه حمله به اداره اصل چهاردر شیراز بدین ترتیب آغاز گردید: در روز پنج شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۳۲ یکی از هواداران دکتر مصدق به نام «کریم پو رشیرازی» میتینگی در حمایت از اقدامات مصدق تشکیل داده بود. وی در حین سخنرانی از طرف عدهآی از اعضای حزب برادران (که مخالف دکتر مصدق بودند) موردحمله قرار گرفت.[۴۲۷] در مرحله اول، حمله کنندگان توسط هواداران جبهه ملی عقب رانده شدند، اما بار دیگر با همکاری تعدادی پلیس در لباس شخصی، به مردم حاضر در محل حمله کردند. سپس پلیس رسماً به هواداران مصدق حمله کرد و آنان را مورد ضرب و شتم قرار داد.[۴۲۸] در این بین عدهای از آشوبگران که بیشتر از اوباش شهر بودند، به دفتر سازمان اصل چهار حمله کردند و پس از تخریب، آتش زدن و غارت اموال سازمان نامبرده، کارمندان امریکایی را مورد ضرب و شتم قرار دادند.[۴۲۹] گویا اعضای حزب توده که در این زمان در شیراز فعالیت های خود را افزایش داده بودند، دراین حمله شرکت داشتهاند.[۴۳۰]
پس ازاین حادثه، کارمندان اصل چهار با راهنمایی «محل بهمن بیگی»- یکی از قشقاییها که از کارکنان آن سازمان بود- به باغ ارم – مرکز اصلی قشقاییها در شیراز – منتقل شدند و موردحمایت قشقاییهای حاضر در باغ ارم قرار گرفتند.[۴۳۱] در این زمان ناصرخان قشقایی در فیروزآباد بود و شب همان روز از واقعه مطلع شد. پس عدهای از تفنگ چیان خود را برای حفاظت از آمریکاییها به شیراز فرستاد. روز بعد نیز شخص وی به طرف شیراز حرکت کرد و نیروهای قشقایی را به «آق چشمه» در جنوب شیراز فراخواند. در مدت کوتاهی تا عصر آن روز عده زیادی از قشقاییها به وسیله کامیون وارد شیراز شدند. با حضور قشقاییها در شیراز، اوضاع شهر تقریباً آرام شد و مخالفان دولت نیز عقب نشینی کردند.[۴۳۲]
از سوی دیگر «برینت»(Bryant) رئیس اداره اصل چهار شیراز، با ارسال تلگرافی به وارن (W.E. Warne) رئیس سازمان اصل چهار در تهران، وی را از واقعه آگاه ساخت. پس وارن و «هندرسن (Henderson) سفیر آمریکا در ایران، به دولت به شدت اعتراض کردند. دکتر مصدق در برابر اعتراض آنان گفت که در شیراز حکومت نظامی اعلام شده و تصمیم دارد استاندار و فرماندار نظامی فارس را تعویض کند. او همچنین کوشش کرد تا از مسافرت آنان به جنوب جلوگیری کند، ولی زمانی که با پافشاری وارن روبرو شد، «مهندس ابوالقاسم راجی» را برای بررسی و گزارش این واقعه به همراه آنان به شیراز فرستاد.[۴۳۳]
در روز ۲۸ فروردین ۱۳۳۲ وارن به همراه دو تن از اعضای سفارت آمریکا و مهندس راجی وارد شیراز شد. آنان مستقیماً از فرودگاه به باغ ارم رفتند. وارن در حضور کارمندان آمریکایی در باغ ارم در یک سخنرانی از قشقاییها تشکر کرد و گفت: «زندگی این عده را فقط مدیون قشقاییها هستیم. باغ ارم واقعاً برای ما باغ ارم یعنی باغ بهشت بود. و این عده – افرادی که مجهز به چوب و چماق هستند و اغلب لباسهای مندرس پوشیدهاند= برای ما فرشتگان و ملائک بهشت بودند. ما – افراد آمریکایی اصل چهار شیراز – دسته جمعی تصمیم گرفتهایم که هر سال در این روز یعنی روز نجات ما که ۱۶ آوریل است ، کلاه قشقایی بر سر گذاشته به کلیسا برویم و برای ایل قشقایی دعا کنیم». این نطق وارن، دبیران سفارت آمریکا را تحت تأثیر قرار داد، به طوری که گفتند ما این وضع را به وزارت خارجه اطلاع خواهیم داد تا رسماًاز قشقاییها تشکر شود.[۴۳۴]
روز بعد قشقاییها عدهای را به شیراز فرستادند. ناصر خان اعلام کرد در شیراز عده زیادی از افراد پیاده و سوار قشقایی در خیابانهای شیراز در حمایت از دولت دکتر مصدق، راه پیمایی خواهند کرد. انتشار این خبر موجب هراس مقامات سیاسی و نظامی فارس گردید، پس «سرتیپ عزیزی»، فرمانده لشگر، «سرتیپ میرفندرسکی» رئیس ژاندارمری فارس و «معینی» معاون استاندار، به ملاقات ناصرخان رفته درخواست کردند که به علت اعلام حکومت نظامی از تظاهرات ققاییها در شیراز جلوگیری کند، اما وی آنان را مورد نکوهش قرار داد و گفت: دیروز به مخالفان دولت کمک میکردند وامروز مانع تظاهر ملیون میباشند.»[۴۳۵]
در همین بین از تهران خبر رسید که تغییراتی در مقامات لشکری و کشوری فارس انجام شده است؛ بدین ترتیب که «سرتیپ میر جهانگیری» به سمت فرماندهی لشکر، «سرهنگ فاضلی» به ریاست ستاد، «سرهنگ مجللی» به ریاست شهربانی و «ضیاء» (مدیر کل وزارت کشور) برای سرپرستی فرمانداری و معاونت استانداری فارس تعیین شدهاند.[۴۳۶]
با این حال ناصر خان همچنان مصمم بود راهپیمایی قشقاییها را در شیراز برگزار کند، پس سرتیپ میرجهانگیری به دیدار وی رفت و اظهار داشت که دکتر مصدق به شما پیام داده که به خاطر اوضاع خاص کشور، از برگزاری راه پیمایی خودداری کنید. بدین ترتیب ناصرخان به اردوی خود دستور داد اطراف شیراز را ترک کرده به مناطق خود بازگردند.[۴۳۷]
انگلیسیها پس از قطع امید از حل مسألمتآمیز مسأله نفت ایران، کوشش کردند با همکاری دربار و مهرههای خود در ایران، برای براندازی دولت مصدق دست به اقداماتی بزنند. یکی از طرحهای آنان تحریک ایلات و ایجاد شورش در برابر دولت وی بود. یکی از این شورشها، شورش «ابوالقاسم خان بختیاری» بود.
با ازدواج شاه با «ثریا» دختر جلیل خان اسفندیاری- یکی از سران بختیاری- یک پیوند سیاسی بین بختیاریها و دربار به وجود آمد. پس از ملی شدن صنعت نفت و قدرت گیری مصدق و مبارزات وی برای کم شدن نفوذ شاه، برخی از سران بختیاری با توجه به خویشاوندی با شاه و دوستی دیرینه با انگلیسیها، به سوی مخالفان مصدق گرایش پیدا کردند، گرچه قدرتیابی بیش از حد قشقاییها با توجه به حمایت آنان از مصدق، برای بختیاریها که سالها با آنان در رقابت بودند، دراین گرایش بیتأثیر نمیتوانست باشد.
«سرلشگر زاهدی» که خود در آغاز از اعضاء کابینه دکتر مصدق بود، پس از روی گرداندن از وی با اعضای جدا شده جبهه ملی (مکی، بقایی و حائری زاده) ارتباط برقرار کرد و باهم در برابر مصدق دست به اقدامات تحریک آمیز زدند؛ زاهدی از طرفی با ابوالقاسم خان بختیاری که با انگلیسیها ارتباط داشت، تماس گرفت و وی را به شورش تحریک کرد. از سوی دیگر مقامات سفارت انگلیس نیز پس از ملاقات با زاهدی و مشورت با لندن، پذیرفتند که اسلحه و پول در اختیار ابوالقاسم خان بگذارند.[۴۳۸] همچنین زاهدی وعده داد یک «جنوب آزاد» که در آن به بختیاریها به رهبری ابوالقاسم خان، خود مختاری داده میشود، تشکیل خواهد شد و برای جلب نظر سایر خانها بختیاری نیز اقداماتی انجام داد.[۴۳۹]
در بهمن ۱۳۳۱ عدهای از بختیاریها به ریاست ابوالقاسم خان با همکاری اعضای کانون افسران بازنشسته که از سوی دربار حمایت میشد، در خوزستان به نیروهای دولتی حمله کردند و تلفاتی به نیروهای دولتی وارد ساختند.[۴۴۰] دلیل شورش بختیاریها چنین عنوان شد: «چون مصدق، کشور را به سوی خرابی سوق داده، در نظر دارند استقلال خود و نیز کشور را در صورت کودتا حفظ کنند».[۴۴۱] این درگیریها برای چند هفته ادامه پیدا کرد. سرانجام با اعزام نیروهای تقویتی به منطقه، بختیاریها شکست خوردند، و ابوالقاسم خان به سوی منطقه بختیاری متواری گشت.[۴۴۲]
با انتشار خبر شورش ابوالقاسم خان، قشقاییها برای سرکوبی بختیاریها اعلام آمادگی کردند. این امر موجب نگرانی دیگر سران بختیاری شد؛ چون احتمال میدادند مورد حمله قشقاییها واقع شوند. پس «امیر حسین خان»، «جهان شاه خان» و «بهمن خان بختیاری» برای جلوگیری از این اقدام با ناصرخان قشقایی دیدار و از اعمال ابوالقاسم خان اعلام بیزاری کردند.[۴۴۳] سرانجام با بازداشت ابوالقاسم خان، خطر رویارویی دو قبیله از بین رفت.
علاوه بر بختیاریها، ارتش و هواداران دربار نیز در میان ایلات بویراحمد و ممسنی که همسایگان ایل قشقایی بودند، زمینه نفوذ خود را با زیرکی ایجاد نمودند. آنان زمینه اتحاد «حسینقلی خان رستم» از ایل ممسنی را که روابط دیرینهای با دربار و انگلیسیها داشت، با ناصر خان و «محمدحسین خان طاهری» و «ملک منصور باشی» به وجود آوردند.[۴۴۴] آنان در برابر سایر سران بویراحمد از جمله «عبدالله خان» و «خسروخان ضرغاپور» و کدخدایان طوایف «آقایی» و «کی گیوی»[۴۴۵] که از جمله هواداران مصدق محسوب میشدند و روابط نزدیکی با قشقاییها داشتند، صف آرایی کردند که این رویارویی در حال تبدیل شدن به نبرد خونینی بود. ناصر خان قشقایی که در فارس حضور داشت، برای آرام ساختن اوضاع، دست به کار شد و با فرستادن شخصی به نام «فریدون خان کشکولی» نزد برخی از سران بویراحمد، آنان را به مصالحه دعوت نمودو از سوی دیگر با مذاکراتی که با مقامات لشکر فارس انجام داد، زمینه برقراری دوباره آرامش در بویراحمد را به وجود آورد.[۴۴۶]
انگلیسیها به این نتیجه رسیدند که برای سرنگونی دولت مصدق باید به کودتا متوسل شوند، پس طرح خود را با سازمان CIA آمریکا در میان گذاشتند. پس از تشکیل نشستی بین چند تن از مقامت بلند پایه انگلیسی و آمریکایی و بررسی اوضاع ایران، تصمیم گرفته شد برای براندازی مصدق طرحی تهیه و به اجرا درآید.[۴۴۷] آنان سرلشکر زاهدی را فرد جایگزین مصدق تعیین نمودند. رهبری این عملیات که نام رمز آن «آجاکس» بود، به «کرمیت روزولت» محول شد. روزولت برای اجرای کودتا از راه مرز عراق به صورت ناشناس وارد ایران شد.[۴۴۸]
قشقاییها که از ابتدای جنبش ملی شدن صنعت نفت با دکتر مصدق همراهی کرده بودند، در جریاناتی که پس از قیام ۳۰ تیر به وجود آمد، همچنان سرسختانه از وی حمایت کردند. پس از بروز اختلاف بین برخی از سران جبهه ملی و آیت الله کاشانی با دکتر مصدق، ناصرخان کوشش زیادی کرد تا بتواند اختلافات آنان را از بین برده صفوف سران نهضت ملی را یکپارچه سازد، اما با وجودمذاکرات زیادی که بین طرفین ترتیب داد، نتوانست به موفقیتی دست یابد.[۴۴۹]
در تیر ۱۳۳۲ که به علت تحریک و توطئه نمایندگان اقلیت مجلس در برابر دولت، مصدق تصمیم گرفت برای تعیین تکلیف مجلس به آراء عمومی مراجعه کند، خسرو قشقایی به اتفاق بیست و هفت تن از نمایندگان فراکسیون ملی، برای از اکثریت انداختن مجلس، استعفا کردند.[۴۵۰] ناصرخان نیز که در این زمان در فارس به سر میبرد، در تلگرافی به دکتر مصدق با اظهار حمایت از وی، اعلام کرد: پانصد هزار نفر جمعیت ایل قشقایی از وی حمایت میکنند. ناصر خان درخواست کرد که «هر چه زودتر مجلس هفدهم که مورد تنفر و انزجار قاطبه ملت است» منحل و دستور انتخابات جدید صادر گردد.[۴۵۱]
از سوی دیگر آمریکاییها در راه اجرای طرح سرنگونی دولت مصدق، کوشش کردند نظر قشقاییها را به سوی خود جلب کنند،[۴۵۲] زیرا از قدرت و نفوذ آنان هراس داشتند. بدین سان هنگامی که کرمیت روزولت در نظر داشت با قشقاییها تماس بگیرد با مخالفت «جورج کودیه» مأمور ارشد سیا در ایران، مواجه شد. وی به روزولت چنین گفت: «کیم، خوب به حرفهای من توجه کن! این چهار برادر یعنی خانهای حاکم، سراپا وحشت هستند… اکنون احساس میکنند که روزشان فرا رسیده و مشکل بتوانند خود را کنترل کنند و اگر به شاه نزدیک شدی دیگر نزد آنها نرو، خود را آفتابی نکن که جِرَت خواهند داد».[۴۵۳]
روزولت در مدت اقامت خود در تهران توصیهکودیه را جدی گرفت و کوشش کرد خود را از دید عموم مخفی کند. تنها با سه نفر ایرانی یعنی شاه، سرلشکر زاهدی و «مصطفی ویس» (نام مستعار اردشیر زاهدی) ارتباط برقرار ساخت.[۴۵۴] این اشخاص نیز مواظب بودند وی شناخته نشود، اما با وجود این تدابیر، قشقاییها از حضور روزولت در ایران آگاه شدند و به طور غیرمستقیم پیامهایی علیه شاه برای او فرستادند، ولی روزولت توانست خود را از دید آنان پنهان سازد.[۴۵۵]
از سوی دیگر وقتی شاه در جریان عملیات کودتا قرار گرفت، از سرنوشت خود نگران شد و برای دفع خطرات احتمالی، تصمیم گرفت محل امنی برای خود در مدت اجرای طرح کودتا بیابد، از این رو به روزولت گفت: «… باید در طرح خودامکان وجود خطر را پیشبینی کنیم … من باید به شیراز بروم، آنجا به اندازه کافی از تهران دور است، ولی در عین حال قابل دسترسی هم میباشد و در ضمن برای من حالت یک مانور هم دارد. شما چه عقیده دارید»؟[۴۵۶] اما روزولت با یان پیشنهاد شاه مخالفت کرده به وی چنین گفت: «تنها نگرانی ما ایل قشقایی است، شیراز ستاد مرکزی آنهاست. فکر نمیکنم یک ذره هم بشود به آنها اعتماد کرد. رفتن به آنجا ممکن است شما را کاملاً در چنگال آنها بیندازد و کسی چه میداند آنها چه خواهند کرد»؟ همچنین وی قشقاییها را «بدترین دشمنان تاج و تخت شاه» میدانست، حتی از رفتن شاه به اصفهان نیز به دلیل نزدیکی به قشقاییها، جلوگیری کرد و به شاه توصیه نمود به سواحل دریای خزر رفته منتظر نتیجه کودتا بماند.[۴۵۷]
قشقاییها پس از اینکه از توطئه کودتا در روز ۲۵ مرداد آگاه شدند، به شدت واکنش نشان دادند؛ ناصر خان در تلگرافی که از فارس به مصدق مخابره کرد، اذعان نمود که افرادایل قشقایی برای حفظ مقدسات ملی و حمایت از وی «بیصبرانه خواستار حرکت به سوی تهران هستند» همچنین درخواست کرد مخالفان ملت و اخلالگران ضد ملی هر چه سریع تر محاکمه و مجازات شوند.[۴۵۸]
در فاصله روزهای ۲۵ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، طراحان کودتا که در حال اجرای مرحله دوم طرح خود بودند، یک بار دیگر برای جلب حمایت قشقایی کوشش کردند، پس «جوگودوین» - یکی از مأموران سیا در تهران- در روز ۲۷ مرداد با محمد حسین و خسرو قشقایی ملاقات کرد. گودوین به قشقایی ها پیشنهاد کرد که چون سرلشگر زاهدی تحت تعقیب دولت است، در برابر دریافت پنج میلیون دلار، سرلشگر زاهدی را در منطقه قشقایی پناه دهند، و پس از صادر شدن فرمان نخست وزیری زاهدی، با وی به سوی تهران حرکت کنند.[۴۵۹] وی وعده داد در صورت همکاری، با تضمین دولت آمریکا، دو مقام وزارت و یک منصب سفارت دردولت کودتا برای برادران قشقایی در نظر گرفته خواهد شد. همچنین همه اختیارات فارس و جنوب به آنان داده شده، ماهی پنج میلیون دلار نیز به آنان پرداخت خواهد شد؛ اما قشقاییها با صراحت این پیشنهادات را رد کرده و اظهار داشتند که به هیچ عنوان حاضر نیستند از حمایت دولت مصدق دست بردارند. [۴۶۰]
برادران قشقایی کوشش کردند با گوشزد کردن مسأله کودتا مصدق را به جلوگیری از وقوع آن وادارند، اما زمانی که جریان امور در روز ۲۸ مرداد از دست دولت خارج گردید، خسرو قشقایی به مصدق پیشنهاد کرد با وی به سوی جنوب حرکت کند تا قشقاییها دفاع از وی را بر عهده گیرند،[۴۶۱] اما مصدق این پیشنهاد را نپذیرفت و روز بعد خود را تسلیم دولت کودتا کرد. از این رو خسرو و محمد حسین قشقایی به سرعت از تهران خارج شد، راه جنوب را در پیش گرفتند و در اطراف سمیرم به ناصرخان پیوستند.[۴۶۲]
ناصرخان نیز به محض دریافت خبر کودتا، به افراد ایل قشقایی آماده باش کامل داده دستور خلع سلاح برخی پاسگاههای محلی را صادر نمود. همچنین در روز ۲۹ مرداد با ارسال تلگرافی به سرلشگر زاهدی وی را مورد نکوهش قرار داد و به وی توصیه کرد به ملت پیوسته از شاه و انگلیسیها دوری گزیند.[۴۶۳]
در روز ۳۰ مرداد ناصرخان در اعلامیه شدید اللحنی کودتای ۲۸ مرداد را محکوم نمود و به نمایندگی از ایلات و بلوکات قشقایی، از ملت ایران درخواست کرد برای مبارزه در راه استقلال مملکت به آنها بپیوندند تا با هواداران شرکت غاصب انگلیسی و دشمنان ایران تا پای جان مبارزه کنند و هشدار داد: «هموطنان! در اثر کوچکترین غفلت، ملک و ملت ایران برای همیشه در زیر استعمار جابر انگلستان باقی خواهد ماند و تا ابد اجنبی پرستان، جابرانه به ملت رنجیده ایران آقایی خواهند کرد. بکوشیم تا لکه این بدنامی را با خون خود و فرزندان و برادران خود ا زدامان ملیت و سربلندی خود پاک کنیم…».[۴۶۴]
مخالفت قشقاییها با دولت کودتا، مایه بیم و هراس کودتاچیان و امیدواری فعالان انقلابی شد. «سرتیپ دولو» کفیل استانداری و فرمانده لشکر اصفهان، با صدور اعلامیهای که در منطقه قشقاییها با هواپیما پخش گردید، به ایل قشقایی و سران آن هشدار داد که «انتشار مطالبی با امضای ناصرخان باعث تحریک اهالی ایلات علیه میهن و شاهنشاه گشته است» پس اخطار کرد «ایشان [ناصرخان] و آقایان محمدحسین و خسرو بدون فوت وقت با اعتراف به گناه خود و تقاضای بخشش به اصفهان بیایند… [در غیر این صورت]بدون هیچ گونه رحم با سرعت و شدت از هوا و زمین سرکوب [میشوند] .. و پس از دستگیری آنها را معدوم [میکنیم]تا نتیجه مخالفت و خیانت با ملت را بدانند». ناصرخان در واکنش به اعلامیهدولو در تلگراف شدید الحنی وی را فردی غیر مسءول خواند و متهم کرد که قدرتش را «فقط بر علیه ملت و برادرکشی و برای جمع آوری و ازدیاد ثروت و رسیدن به مقام و نفع اجنبی به کار برده»[۴۶۵] است.
این امکان وجود داشت که قشقاییها طرفداران مصدق را به فارسی فراخوانند.[۴۶۶] در صورتی که شورش قشقاییها در فارس با موفقیت روبرو میشد، این امر میتوانست به شورشهای دیگر در تهران و سایر نقاط دامن بزند. به همین دلیل دولت ایران و آمریکاییها برای بازداشتن قشقاییها از این اقدام، مستقیماً دست به کار شدند تا آنان را از شورش منصرف سازند.[۴۶۷] ابتدا سرلشکر زاهدی که خود پیشینه دوستی با خاندان قشقایی داشت، با ارسال تلگرافی به آنان اطمینان داد که در حکومت وی در آسایش کامل خواهند بود. همچنین دست به دامن افرادی شد کهب ا قشقاییها روابط دوستی داشتند تا آنان را برای مذاکره نزد قشقاییها بفرستد. وی ابتدا از حسین مکی درخواست نمود که این مأموریت را انجام دهد، اما وی با رد آن، پیبشنهاد کرد که «میرزا علی هیأت» رئیس دیوان عالی کشور که مورد اعتماد قشقاییها بود، برای این منظور به فارس فرستاده شود.[۴۶۸]
بدین ترتیب علی هیأت به مقام استاندری فارس برگزیده شد و به شیراز رفت. وی بیدرنگ پیامی به ناصرخان فرستاد و از وی درخواست ملاقات کرد. پس در هشتم شهریور ۱۳۳۲ علی هیأت و «سرتیپ میرجهانگیری» فرمانده لشکر فارس، در منطقهای به نام «هنجشت» با ناصرخان دیدار کردند. ابتدا علی هیأت از ناصرخان گلایه کرد که چرا برای نخست وزیری زاهدی و استانداری وی تلگراف تبریک نفرستاده است. همچنین پیشنهاد نمود که ناصرخان بیدرنگ برای انجام مذاکره عازم تهران شده با شاه و زاهدی ملاقات کند، اما ناصرخان در پاسخ به وی اظهار داشت: «من هواخواه مصدق بوده و هستم وایشان را یگانه نخستوزیر ملی میدانم و آقای سرلشکر زاهدی را به رسمیت نمیشناسم… نخست وزیری که از سفارت آمریکا بیرون بیاید، من به رسمیت نمیشناسم». ناصرخان در برابر اصرار هیأت گفت تنها به شرط آزادی دکتر مصدق از زندان، حاضر میشود با دولت زاهدی مذاکره نماید.[۴۶۹] بدین سان علی هیأت بدون دستیابی به نتیجه مهمی، برای تبادل نظر با مقامات بالا، عازم تهران گردید.[۴۷۰]
قشقاییها در گذشته با حزب توده روابط خوبی نداشتند چون اعضای حزب توده، سران قشقایی را وابسته به طبقه فئودال میدانستند و در فارس اقداماتی در برابر آنان انجام میدادند که منجر به برخی رویاروییها نیز گردید. به ویژه در جریان بحران آذربایجان در سال ۱۳۲۵ قشقاییها با اتحاد با سایر ایلات جنوب، جنبشی به نام «نهضت جنوب» به راه انداختند که از جمله اهداف این جنبش، اخراج اعضای حزب توده از فارس و مقامات حکومتی بود، اما پس از وقوع کودتای ۲۸ مرداد و اعلام حمایت ناصرخان از مصدق و کوشش برای مبارزه با دولت کودتا، نظر تودهایها متوجه قشقاییها گشت.
هیأت اجرایی حزب توده به علت نشان ندادن واکنش مناسب در جریان کودتا، به منظور جبران کوتاهیها و پیگیری فعالیتهای حزب در شرایط بحرانی پس از کودتا، ستادی به نام «ستاد مقابله با کودتا» به وجود آورد.[۴۷۱] یکی از برنامههای ستاد مقابله با کودتا، کوشش برای ایجاد زمینه مبارزه مسلحانه برای براندازی دولت کودتا بود. بدین ترتیب ستاد مزبور حساب جداگانهای را برای قشقاییها باز کرد. پس «علی متقی» و «سرهنگ دوم علی چلیپا» را برای مذاکره و هماهنگی با ناصرخان به فارس فرستاد. هدف آنان از مذاکره با ناصرخان این بود که همزمان با عملیات چریکی تودهایها در شمال کشور، ایل قشقایی نیز در جنوب به عملیات مسلحانه پرداخته، دولت کودتا را از دو کانون شمال و جنوب زیر فشار قرا ردهند تا سرانجام با خیزش مردم سایر نقاط کشور، شرایط سرنگونی رژیم شاه فراهم شود.[۴۷۲]
بدین ترتیب در ۱۶ شهریور ۱۳۳۱ نمایندگان حزب توده با ناصرخان ملاقات کردند و اظهار داشتند: از آنجای یکه دو طرف با شاه مخالفت می کنند، پس میتوانند با یکدیگر همکاری کنند و افزودند: در صورت حمله قشقاییها به شیراز، حزب توده به وسیله افراد خود در دستگاههای موتوری ارتش خرابکاری خواهند کرد و پیشنهاد کردند که تعدادی افسر برای آموزش جنگی نیروهای قشقایی بفرستند.[۴۷۳]
ناصرخان که تصور میکرد تودهای ها توانایی زیادی از نظر تسلیحات دارند، درخواست کرد حدود صد تا دویست هزار فشنگ و چند دستگاه بیسیم به قشقاییها بدهند.[۴۷۴] این درخواست بیش از توانایی حزب توده بود. آنان دوباره هیأت سه نفرهای را نزد ناصرخان فرستادند و اظهار داشتند که اگر قشقاییها بخواهند به شیراز حمله کنند، تودهایها قادر هستند تانکهای ارتش را منهدم کرده رانندههای آنها را از پا درآورند تا قشقاییها بتوانند پادگان «باغ تخت» و فرودگاه شیراز را تصرف کنند.[۴۷۵] همچنین برای مسلح کردن قشقاییها پیشنهاد کردند که «سرگرد خطیبی» از اعضای سازمان حزب توده، تسهیلاتی فراهم سازد تا قشقاییها به انبار مهمات لشکر فارس دستبرد بزنند.[۴۷۶]
در این میان سخنگوی ایل قشقایی - «حبیب الله رضا زاده» به خبرنگاری «یونایتدپرس» گفت: «قشقاییها خواستار آزادی دکتر مصدق و شروع انتخابات پارلمانی هستند». وی افزود: «اگر دولت تقاضای آنان را قبول نکند، قشقاییها با هفتاد هزار نفر شیراز را تهدید خواهند کرد».
در واکنش به این مصاحبه، رئیس ستاد ارتش هشدار داد که «در برابر قشقاییها با تانک و هواپیما مقاومت خواهند کرد».[۴۷۷]
موضع سرسختانه قشقاییها و اعلام آمادگی آنان برای رویارویی بادولت کودتا و از همه مهمتر، روند اتحاد آنان با حزب توده، دولت کودتا و آمریکاییها را به هراس انداخت؛ چه بسا در صورت بروز جنگ و حمایت آمریکا از دولت ایران، شوروی نیز دخالت کرده زمینه یک بحران بینالمللی در منطقه ایجاد شود. از این رو به فکر چاره افتادند.
ابتدا سرلشکر زاهدی برای تطمیع قشقاییها به ناصرخان پیام فرستاد که حاضر است وی را به استانداری فارس منصوب سازد و در موقع انتخابات همهاختیارات به قشقاییها سپرده شود. محمدحسین خان و خسرو خان هم نماینده مجلس شود. در مورد مصدق نیز وعده داد که وی و همراهانش تا یک ماه دیگر آزاد خواهند شد.[۴۷۸]
آمریکاییها نیز برای بازداشتن قشقاییها از شورش مستقیماً وارد عمل شدند؛ در روزهای پایانی شهریور ۱۳۳۲ ، گودوین از تهران به فارس رفت تا با قشقاییها دیدار کند. وی در ملاقات با ناصرخان و سران طوایف قشقایی، پیشنهاد کرد قشقاییها با شاه و زاهدی در برابر کمونیستها متحد شوند و سپس وزارت عشایر تشکیل شده، ریاست آن به ناصرخان و یا شخص دیگری (بنا به پیشنهاد وی) سپرده شود. ناصرخان در برابر پیشنهاد گودین چنین گفت: «غیر از مصدق ما چیزی نمیخواهیم و درمقابل – همان قسم که گفتم- همه نوع قول مساعد میدهم». گودوین قول داد که نظرات قشقاییها را به مقامات ایران منتقل کرده و نتیجه آن را به اطلاع ناصرخان برساند.[۴۷۹] اما «گازبوروسکی» در ارتباط با این دیدار مینویسد: «سرپرست شعبه سیا در تهران [گودوین] از سران قشقایی دیدار و تهدید کرد اگر به فعالیتهای خود ادامه دهند، آنها را خرد خواهند کرد».[۴۸۰] از طرف دیگر «سرلشکر باتمانقلیچ» در اعلامیهای که در منطقه قشقاییها پخش شد، از کلانتران و کدخدایان قشقایی درخواست کرد با برادران قشقایی همراهی نکنند که در غیر این صورت با سختترین و بدترین وضع سرکوب خواهند شد.[۴۸۱]
داستان دیگر این است که اوایل جوانی ، تصاویری برای شاهنامه ساخته بود که پهلوانان نامی ایران را بسان جوانان عشرت طلب و می گسار ترسیم کرده بود . یکی از ایلخانی های قشقائی برای اینکه او را به قیافه مردم کوه نورد و چادر نشین آشنا کند ، وی را مدت یکسال با خود به سفر برده است و پس از مراجعت ، برای شاهنامه تصاویری ساخته است که چندان از تصوری که ایرانیان در ذهن خود برای آنان دارند خارج نیست .
اهمیت کارهای لطفعلی در گل و بوته است و طرز کار این هنرمند چنین بوده است که شاخه گلی را از گلستان می چیده و روی خویش می نهاده و نقاشی می کرده است و در آثار وی این توجه به طبیعت را می توان تماشا کرد .(تصویر۴-۳)
در زمینه فرنگی سازی نیز صاحب قلم بود و مناظر و مرایا را خوب می دانست ، تصاویر دلفریبی که از صورت و قیافه و البسه و آرایش زیبا رویان فرنگی بجا گذاشته ، مهارت وی را در امر چهره پردازی و پرداخت زیبایی ها عیان ساخته و به حد نقاشان آبرنگ ساز و با مهارت خارجی اعتلاء داده است .
لطفعلی خان به خارج از ایران نیز یعنی نواحی قفقاز و گرجستان ، سفر کرده و آثاری هم دراین سفر از خود به یادگار نهاده است .
لطفعلی خان فرزندی بنام علی داشت که بنام میرزا آقا خان یا محمد علی با لقب مسعود الملک نامیده می شد ، که همانا پدر مرحوم دکتر لطفعلی صورتگر است که گویا بنا به وصیت پدر گرد هنر نگشته و به کارهای مورد دلخواهش روی آورده است .
سال مرگ این هنرمند ، بنا به نوشته فرصت شیرازی ، سنه ۱۲۸۸ هـ . ق درج شده و اگر سال تولد استاد لطفعلی را با درنظر گرفتن جلد پر امتیاز قرآن میرزا کوچک وصال که در سال ۱۲۵۷ هـ . ق به عهده نقش کشیده، ملاک عمل قرار داده و جلد را ، اثر دست نقاش خبره کار آزموده ای، در حدود سی و پنج سالگی بدانیم، به تقریب، سال تولد نقاش ، تاریخ ۱۲۲۲ هـ.ق خواهد بود که نقاش عمری ، در حدود شصت و شش سالگی را طی نموده و سپس روی در نقاب خاک کشیده است .به طوریکه روایت می کنند ، سالیان آخر عمر نقاش ، در ناراحتی و تزلزل خاطر گذشته ،خصوصا صدمه روحی زیادی که از سرقت آثار گرانقدرش بر وی وارد آمده خانه نشین گشته و تا آخر عمر ناراحت و پریشان حال بوده است .
تصویر۴-۳-نقش گل وپرنده،آقالطفعلی صورتگر،قرن۱۳ه.ق،برگرفته ازکتاب آقالطفعلی صورتگر
نجف علی اصفهانی
مشهور به « آقا نجف » از نقاشان هنرمند بسیار نامی دوره قاجاریه است . نقاشی های او بر روی قلمدان است . نجفعلی آثار نقاشان بزرگ پیش از خود را از « محمد زمان اول » تا « علی اشرف » و « آقا صادق » و « آقا باقر » و « آقا زمان دوم » را دید و در آن ها تتبع کرده است با آنکه شیوه کارش به کار آنان شبیه است و موضوع آثارش نیز از همان دست جاذبه و ظرافت و صحنه پردازی های قلم او از دیگران متمایز می باشد و به همین سبب هنر شناسان نقشبندیهای او را بدون توجه به رقم می شناسند . قلمدان های « آقا نجف » در زمان حیاتش هم اهمیتی به سزا داشت و به عنوان جایزه و ارمغان مورد استفاده بزرگان عصر قرار می گرفت طبق اظهار « حاج مصور الملکی » آقا نجف نقاش قلمدان سازه بوده و در زمان ناصرالدین شاه قلمدان می ساخته و شیوه کار او سبک قاجار یه که مخلوطی از نقاشی ایران و اروپا و او در نقاشی بسیار ظریف و به سبک « آقا صادق » نقاش که از نقاشان اوایل قاجاریه بود کار می کرده . (تصویر۴-۴)
تصویر۴-۴-ترنج بانقش گل،جلدلاکی،آقانجف،قرن۱۳،برگرفته ازکتاب شرح مجموعه گل
ابوالحسن افشار اموی
از نقاشان هنرمند قاجار بوده وی در گل و پرنده سازی بر روی قلمدان مهارت خاصی داشت این هنرمند پسر « اللهوردی » و برادر زاده « علی اشرف » هنرمندان استاد دوره زندیه بوده است و اعتماد السلطنه در کتاب المـآثر و الاثار درباره وی چنین نوشته است :
خلف استاد اللهوردی نقاش بوده در صنعت نقاشی گل و پرنده و رنگ آمیزی ما بین قلمدانها و جلد های کار او و عمویش نقاش مشهوری بود .
فتح اله شیرازی ( نقاشباشی )
نقاشباشی شیرازی بود و در گل آرایی و شیوه های آبرنگ و سیاه قلم و کارهای روغنی دست پر قدرتی داشت . عمده کار این استاد ، قلمدان سازی و کارهای روغنی بود و در این شیوه ها ، قدرت قلم فوق العاده و قابل تحسینی به ظهور می رسانید و لیاقت نقاشباشی بودن خود را بر ملا می کرد .
چون اغلب هدایا و پیش کشی های آن دوره ، هدیه قلمدان و قاب آئینه و برچسب دان بود ، روی این اصل ، عمده آثار این استاد که رتبه نقاشباشی را نیز در عهد داشت ، تصویر قلمدان ها بود که به سفارش شخص پادشاه و یا سایر رجال و اعیان دیگر انجام می پذیرفت و دست به دست می گشت .
او شبیه ساز شیرین قلم بود و صورت زنان را دلربا و با حلاوت می کشید .
استاد ، جانور سازی و نقش پرندگان را بسیار شبیه و طبیعی می ساخت و تذهیب و آرایش کارهای خود را نیز بنفسه انجام می داد .
این هنرمند ، زمینه هارا اغلب نخودی و زرد حنائی می گرفت و بدین ترتیب کارهای وی تا حدی ، شناخته شده و جنبه انحصاری داشت .
در صنعت تذهیب و حل کاری و قرینه سازی ، بصیر و آگاه بود و داخل و زیر قلمدان و کشو آن را ، بحل کاری دقیق و تزئینی آرایش می داد .(تصویر۴-۵)
گلها را بسان لطفعلی شیرازی طبیعی و با حالت می ساخت و در به کار بردن و انتخاب رنگ ها ، شیوه مخصوص داشت .
در شبیه پردازی و چهره سازی به سبک ایرانی و فرنگی آگاه بود و علاوه بر اینکه صورت ها را شبیه می ساخت با سایه های پرداز و استادانه خود ، به چهره ها حالت طبیعی می داد .
در جانور سازی و پرنده سازی رنگهای متنوع و چشم نواز ، خلاقیت و استادی داشت و بسیار پر مایه عمل می آورد .(تصویر۴-۶) این هنرمند علاوه بر مزایای مذکور ، جمیع خطوط ، مخصوصا نستعلیق را خوب می نوشت و اشعار مرقومه اش را شخصا می سرود و به مناسبتی در ذیل آثار خود عرضه می نمود .
معلوم نشد این هنرمند در چه زمانی ملقب به نقاشباشی شده ، ولی قدیمی ترین اثری که در ذیل آن ، لقب نقاش باشی بودن را درج کرده ، بر چسب دان کوچک و پر مایه ای در مجموعه نگارنده است که بسال ۱۲۸۹ اجرا شده و معرف زبردستی وی می باشد .
تصویر۴-۵-فتح الله شیرازی،قرن۱۳ه.ق،سایت راسخون
تصویر۴-۶-فتح الله شیرازی،برگرفته ازکتاب نگارگران ایران
محمد زمان پنجم
نقاش دیگری به غیر از نقاشان سابق الذکر است که سجع یا صاحب الزمان و نام محمد زمان را اختیار کرده و بین سالیان ۱۲۱۸ الی ۱۲۴۲ که آثار رقم داری به جا نهاده ، در رشته مورد علاقه خود ،فعالیت می کرده است .
نام اصلی این نقاش محمد زمان بوده و به خاطر ایمان خالصانه ای که به حضرت مهدی قائم علیه السلام داشته سجع « یا صاحب زمان » را نیز به کار می برده هر دو امضا را در اثر خود ترقیم می نموده است .
مانیز ، روی این قرائن و دوران سنواتی که فعالیت هنری داشته ، او را محمد زمان پنجم و یا « صاحب الزمان پنجم » تعیین نمودیم .
این هنرمند گل و مرغی را به شیوه علی اشرف شیوا می ساخت و در انتخاب رنگ ها و به کاربرد صحیح آن ، سبک استادانه ای داشت ، علاوه بر هنر گل و مرغ سازی ف در صنعت تذهیب نیز کم قرینه بود و حل کاری را پر حلاوت و نازک قلم عمل می آورد .
در آثار متنوع و به جامانده این نقاش که باید او را مذهب نامی نیز قلمداد کرد، در بستر گل و مرغ ها و زمینه های خالی آن، طرح های موزون و بدیهی ، از صنعت تذهیب و تشعیر و حل کاری ، به زیبا ترین وجهی عرضه کرده و هنر تذهیب خود را نشان داده است .
۴-۲-نقاشی گل و مرغ از دوران پهلوی تا معاصر
بسیارند نقاشانی که آثارشان در موزه ها و مجموعه های شخصی نگهداری می شود ولی نام آن ها بر هیچ کس معلوم نیست و در هیچ تاریخی نامی از آن ها برده نشده است . و هنر مندانی که آثار با ارزششان به دست بیگانگان به یغما رفته و یا به وسیله دوستان جاهل معدوم شده است . مدرسه صنایع مستظرفه که تأسیس آن از ابتکار های کمال الملک بود در اواخر دورۀ قاجاریه تأسیس شده این مدرسه در جریان هنری ایران تأثیری تکمیل کننده داشت .
عده ای دیگر از هنر مندان مینیاتور ساز، مذهب و نقاشانی که به شیوه گل و مرغ و گل و بوته کار می کنند در کار گاه های خصوصی خود به طور حرفه ای به این شیوۀ نقاشی پرداخته اند که نام آن ها کمابیش بر سر زبانهاست . در کنار این نقاشان هنرمندانی نیز در خطه خراسان در آستان قدس رضوی در کتابخانه به کار پیرایش و مرمت و خلق آثاری نقاشی گل و بلبل، جلد سازی و تذهیب پرداخته اند . این گروه به دلیل دوری از مرکز برای عموم ناشناس مانده اند .
محمد رضا قزلباش،هاشم ظریف تبریزیان،عیسی آلفته و عبدالعلی بروسان،که اکنون در کتابخانه آستان قدس رضوی به کار نقاشی بر روی جلد مشغول است .تصویر۴-۵)
از شروع کار بنیاد پژوهش های اسلامی در خراسان آقای «آلفته » به این مرکز دعوت شده و با امکانات بنیاد ، کارهای درخور تحسینی انجام داده .
امروزه جوانان علاقه مند و با ذوقی به کار نقاشی گل و بلبل پرداخته اند و هر کدام راه استاد خود را در پیش گرفته اند و گاه معدودی در این رشته هنری دست به نو آوری هایی زده اند . که اکنون موفق به برگزاری چندین نمایشگاه گروهی از آثار خود در مشهد و تهران شده اند .
نقاشی آبرنگ ، گل و مرغ ، گل و بوته ،نیاز به دقت و حوصله زیاد دارد و قبل از هر چیز استعداد پیروی از سبک دارد .
امروزه خواه ناخواه زندگی ماشینی و تراکم کار بر زندگی فرد فرد ما مستولی است و فرصت پرداختن به ظریف نگاری کمتر به دست می آید .
با این وجود اشتیاق و میل به تداوم و تکامل این هنر سنتی و اسلامی در میان جوانتر ها نیز به خوبی احساس می شود .
قدر مسلم نیاز به زمان بیشتری است تا آثار جدید این هنر جویان مورد قضاوت مراکز فرهنگی و هنری قرار گیرد .
کمترین رسالت آثار هنری آنان می تواند تقویت ذوق و سلیقه و حسی زیبایی شناسی مردم کمک به لطایف طبیعیتی و موهبت های الهی است .
۴-۳-کاربرد نقش گل و مرغ در عصر حاضر
نقش گل و بلبلی که امروزه بر روی صنایع مختلف کار می شود دیگر آن حرفی که نقوش قبلی داشتند را ندارد زیرا آن نقوش از دل و جان هنر مند ، نقاش و یا قلمزن به انگشتان توانا آمده و توانسته است که این نقوش زیبا را بیافریند و لطافت روح و جان خود را به نمایش گذارد ولی در عصر حاضر نقش گل و مرغ به صورت تکراری یا کپیه برداری از کارهای گذشتگان است و البته با کمی تغییر ، و دیگر این نقش گل و بلبل را نمی توان گفت که لطافت روح نقاشی را عرضه می دارد . بلکه یا به دلیل رونقی بازار است و یا برای تبلیغ هنر ایرانی .
دانی که در صبحی چنین مستی به از هوشیاری است
کان آهوی مشکین نفس اهلی سگ بازاری است
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن - بحر رجز مثمن سالم
موضوع کلی: عشق وجفای معشوق در حق عاشق وعدم توجّه معشوق نسبت به عاشق
غزل مردّف با ردیف فعلی.
۱-بی بخت و بی یار بودن، کنایه از بدبخت بودن/ چشم یاری از مرگ داشتن، تشخیص/ یخت خواب آلوده تشخیص وکنایه از بیچاره بودن/
۲-بیمار شدن خورشید، تشخیص/ افتان وخیران، قبد حالت/ حسن تعلیل در مصراع دوم/
۳-پهلو تهی ساختن، کنایه از پرهیز کردن، کناره گرفتن/ روز وشب، تضاد/ دوری نباشد، جای تعجب نیست/
۴-خدنگ، تیر محکم/ خدنگ غمزه، تشبیه بلیغ اضافی/ چپ وراست، تضاد/ عشوه گر، کنایه از معشوق/ عیاری، کنایه ازچالاکی وهوشیاری/
۵-لاله رخ، کنایه از زیبا روی/ گل رعنا، گل زیبا، حشو است / مصراع دوم حسن تعلیل دارد /
۶-مستی وهوشیاری، تضاد/ تشبیه لب به صبح قیامت/ نو غزال مست؛ استعاره از معشوق/ مفهوم بیت استغنای معشوق در برابر عاشق/ آهوی مشکین، استعاره از معشوق/سگ بازای و آهو، تضاد است/
غزل ۳۷۳
در عشق تا تو در غم خویشی ملامت است
مست از شراب عشق بتان شو که جام می
در عاشقی بلاست چه مرگ و چه زندگی
صاحبدلی که شاد کند خاطری کجاست
صد کشته زنده کردی و کس را خبر نشد
بر ما چگونه اهل سلامت گذر کنند
اهلی بیا که گوشه نشین عدم شویم
از خود چه بگذری همه خیر و سلامت است
یک مستی و هزار خمار ندامت است
مردن ملامت است و نمردن غرامت است
جز پیر می فروش که محض کرامت است
یک مرده زنده کرد مسیح و قیامت است
زینسان که کرد با همه خار ملامت است
کان منزل سلامت و جای اقامت است
وزن:مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن- بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف
موضوع کلی: سختی های راه عشق وتحمّل کردن آن برای رسیدن به هدف
غزل مردّف با ردیف فعلی.
۱-در غم خود بودن، کنایه از به فکر خود بودن/ از خود گذشتن، کنایه از ترک تعلقات مادی/
۲-یک وهزار تضاد/ شراب عشق، تشبیه بلیغ اضافی/ بت استعاره از زیبا روی/
۳- مردن وزندگی، تضاد/ غرامت، ضرر وزیان/ ملامت، سرزنش/
۴-صاحبدل، کنایه از عارف/ مصراع اول استفهام انکاری دارد. یعنی وجود ندارد./ کرامت محض است، یعنی خیلی بخشنده است./
۵-صد، نمادکثرت،/ کشته، کنایع از عاشق/ زنده کردن، مجلز وکنایه از شادکردن/ مصراع دوم تلمیخ به استان عیسی دارد.رجوع کنید به غزل ۳۲۷/
۶-اهل سلامت، کنایه از کسانی که عاشق نیستند./ سلامت وملامت، جناس تاقص اختلافی / زینسان، این گونه/
خار ملامت، تشبیه بلیغ اضافی/
۷-عدم، عالم نیستی/اشاره به چله نشینی عرفا دارد که به مدت چهل شبانه روز از خلق دوری می گزینند وبه ذکر مشغول می شوند.
غزل ۳۷۴
سازمانیافتگی: براساس پرسشنامه مسئولیت پذیری از سوال ۳۳-۳۱-۱۴-۹-۷-۵- سنجیده می شود.
پیشرفتگرایی: براساس پرسشنامه مسئولیت پذیری از سوال۳۰-۱۴-۱ سنجیده می شود.
فصل دوم
ادبیات و پیشینه تحقیق
مقدمه
ایجاد و رشد هوش اخلاقی و سرمایه اجتماعی با میزان مسئولیت پذیری دانشجویان به عنوان یکی از کارکردها و اهداف مهم نظامهای آموزشی و برنامه های درسی در مقاطع مختلف دانشگاهی میباشد. در واقع سیاستگذاران و برنامه ریزان آموزشی از طریق پرورش و رشد قابلیت های مرتبط با هوش اخلاقی و سرمایه اجتماعی با میزان مسئولیت پذیری دانشجویان تلاش می کنند تا مجموعه ای از مهارت های فردی و اجتماعی مورد نیاز برای زندگی در قرن بیست و یکم، که عصر سرشار از تغییرات و تحولات سریع و شتابان است را در دانشجویان به وجود آورند. بر این مبنا حتی میتوان گفت که موفقیت هر نظام آموزشی در حوزه هوش اخلاقی و سرمایه اجتماعی با میزان مسئولیت پذیری دانشجویان عملاً باعث پایهریزی و شکل گیری یک جامعه انسانی می شود که از شاخص های توسعه یافتگی اجتماعی و فرهنگی برخوردار میباشد. بدیهی است این امر به منزله یک هدف مهم، زمانی اتفاق میافتد که برنامه ریزان درسی نظام آموزشی در مقاطع مختلف دانشگاهی، در این حوزه احساس وظیفه نموده و بتوانند از طریق مختلف نسبت به آموزش و درونی ساختن قابلیت های هوش اخلاقی و سرمایه اجتماعی با میزان مسئولیت پذیری دانشجویان اقدام نماید.مطالب این فصل در چهار بخش ارائه میگردد. بخش اول مبانی نظری مرتبط با هوش اخلاقی که شامل هوش و انواع هوش، تبیین مفهوم اخلاق، هوش اخلاقی،اصول هوش اخلاقی بوربا و لینک و کیل و فواید هوش اخلاقی میباشد.در بخش دوم مبانی مرتبط با سرمایه اجتماعی که شامل تاریخچه سرمایه اجتماعی و اهمیت آن، تئوریپردازان و تعریف آن از سرمایه اجتماعی، تعریف مفهومی سرمایه و سرمایه اجتماعی و … میباشد. در بخش سوم مبانی نظری مرتبط با مسئولیت پذیری که شامل تببین مفهوم مسئولیت و مسئولیت پذیری، مسئولیت پذیری از منظر جامعهشناختی و روانشناسی، اهمیت و جایگاه مسئولیت پذیری از منظر اسلام، مسئولیت پذیری اجتماعی، ابعاد و مؤلفه های مسئولیت پذیری میباشد و در بخش چهارم شامل ادبیات تحقیق و سوابق پژوهشی مرتبط با مسئله و در آخر بحث و نتیجه گیری فصل میباشد.
۲-۱ بخش اول: هوش اخلاقی
۲-۱-۱هوش
هوش[۲۸] یکی از مفاهیم بنیادین در علم روانشناسی است که مطالعات و تحقیقات بسیاری راجع به آن صورت گرفته است ولی با وجود این کوششها به لحاظ پیچیدگی و چند ساختی بودن و نیز عوامل متعدد دخیل در آن هنوز صاحبنظران به همسویی یکی در مورد ابعاد هوش و حتی تعریف دقیقی از آن دست نیافته اند (صمدی، ۱۳۸۵).
هوش یکی از با ارزشترین ویژگیهای آدمی است، نقش مهمی در تواناییها و کاراییهای ما ایفا می کند و تمام فعالیتهای ما را تحت تأثیر قرار می دهد.
هوش مجموعه استعدادهایی است که به وسیله آن شناختهایی به دست می آوریم، آنها را حفظ میکنیم و عناصر تشکیل دهنده فرهنگ خود را، برای حل مسائل روزانه و برای سازگاری سریع با محیط ثابت و در حال تغییر به کار می بریم.
برخی از فعالیتهای ذهنی که به طور معمول در تعریف هوش گنجانده میشوند و کم و بیش به وسیله آزمونهای هوش اندازه گیری میشوند شامل این موارد است:
الف) توانایی یادگیری و بهره گیری از تجربه
ب) توانایی تفکر انتزاعی و استدلال
ج) توانایی سازش و انطباق با محیط
د) توانایی سازمان بخشیدن به اطلاعات
هـ)توانایی حل مشکل (گنجی، ۱۳۹۰: ۱۰۲).
ولی از هوش تاکنون تعریف واحدی که مورد توافق همه صاحبنظران باشد؛ به دست نیامده است. هوش چیزی است که ارزیابی و اندازه گیری آن کار سادهای نیست؛ چون انواع متفاوتی دارد. در سال (۱۹۸۳ م) دکتر “هاوارد گاردنر[۲۹] ” استاد دانشگاه هاوارد مفهوم جامعتری از هوش ارائه داد و آن را چند هوشی نامید. تئوری او با نظریات سنتی کاملاً مغایر بود. او یک طبقه بندی هفتگانه اولیه از هوش ارائه نمود:
هوش زبانشناختی: یعنی مهارت کار کردن با زبان و کلمات. گاهاً میبینیم که بعضی قادر به تکلم به چندین زبان مختلف هستند؛ در حالی که بعضی در یادگیری یک زبان هم درماندهاند.
هوش منطقی و ریاضی: حل مشکلات به طریقی کاملاً منطقی.
هوش موسیقی: قابلیت فکر کردن در قالب نتهای موسیقی و ریتم.
هوش فضایی: حل مشکلات به صورت بصری در مغز فرد.
هوش فیزیکی: داشتن توانایی در حرکت عضلات و سایر حرکات ورزشی.
هوش میان فردی: توانایی شناخت احساسات؛ حالات و عواطف دیگران و مهارتهای اجتماعی.
هوش درون فردی: اطلاع از خودمان؛ احساسات و افکار خودمان. به طور کلی هوش را توانایی حل و فصل امور و مسائل به طرزی عقلانی و اصلاح و تلفیق رفتار با تغییرات محیطی نامید (تومین، ۱۳۷۲: ۱۲۶).
بنابراین نمی توان تعریف واحد و مشخصی از هوش ارائه داد که مورد توافق همه صاحبنظران باشد.اما عناصری از هوش وجود دارد که مورد توافق اکثریت قرار گرفته است. گیج و برلاینر[۳۰] (۱۹۹۲) عناصر فوق را به سه دسته تقسیم کرده اند:
۱٫توانایی پرداختن به امور انتزاعی، منظور این است که افراد باهوش بیشتر با امور انتزاعی( اندیشهها، نمادها، روابط، مفاهیم، اصول) سروکار دارند تا امور عینی(ابزار مکانیکی، فعالیتهای حسی)
هوش مجموعه استعدادهایی است که با آنها شناخت پیدا میکنیم، شناختها را به یاد میسپاریم و عناصر تشکیلدهنده فرهنگ را به کار میبریم تا مسائل زندگی روزانه را حل کنیم و با محیط ثابت و محیط در حال تغییر سازگار شویم(گنجی، ۱۳۸۲: ۲۱).
۲-۱-۲ انواع هوش
در مورد انواع هوش نظریات گوناگونی توسط متخصصان و صاحبنظران مربوطه بیان شده که در ذیل به برخی آنها اشاره می گردد:
هوش هیجانی یا هوش عاطفی[۳۱] (EI) : در سال ۱۹۹۰ مقاله ای توسط سالووی و مایر منتشر شد که در آن اصلاح هوش هیجانی برای اولین بار استفاده شد. آنان EI را به عنوان توانایی درک و بیان هیجانات، استفاده از هیجانات و مدیریت آن تعریف کردند (چرنیس[۳۲]، ۲۰۰۲)
بارآن[۳۳] (۱۹۹۷) ، نظریهپرداز دیگری است که هوش هیجانی را به عنوان مجموعه ای از ظرفیتها، قابلیتها و مهارت های غیرشناختی که تواناییهای فرد را در موفقیتآمیزی با مقتضیات و فشارهای محیطی افزایش می دهند وی هوش هیجانی را در پنج مقوله کلی تعریف می کند: ۱- بهره هیجانی درون شخصی شامل قاطعیت، استقلال، خودآگاهی و خودشکوفایی ۲- بهره هیجانی بین شخصی شامل همدلی و مسئولیت پذیری اجتماعی ۳- بهره هیجانی قابلیت سازشیافتگی شامل انعطافپذیری، آزمون واقعیت و توانایی حل مسأله ۴- بهره هیجانی مدیریت تنیدگی شامل مهار تکانه، تحمل تنیدگی ۵- بهره هیجانی خلق عمومی شامل امیدواری و شادمانی
با توجه به نظریه پیاژه که هوش را توانایی سازگاری و انطباق با محیط میداند، به نظر میرسد که یکی از عوامل موثر در سازگاری اجتماعی، هوش باشد. بنابراین هوش هیجانی به عنوان علل مهمی در قدرت سازگاری و پذیرش اجتماعی می تواند نقش ایفا کند.
همچنین بارآن (۲۰۰۵) مفهوم هوش هیجانی – اجتماعی (ESI) را مطرح کرده است که عملکردهای هیجانی اجتماعی را که منجر به سلامت روانی و نهایتاً موفقیت در تحصیل میشوند را اندازه گیری می کند.(پورشهریاری، ۱۳۸۷) هوش معنوی : برای اولین بار در سال ۱۹۹۶ توسط استیونز مطرح شد و به توسط ایمونس[۳۴] در سال ۱۹۹۹ گسترش یافت.
زوهر و مارشال[۳۵] (۲۰۰۰) هوش معنوی را به عنوان هوشی که به حل مشکلات، معنا و ارزش میدهد تعریف می کنند که با بهره گرفتن از آن میتوان اعمال و زندگی را در بافتی که از لحاظ معنا عمیقتر و وسیعتر باشد، قرارداد و به کمک آن میتوان سنجید که کدام راه و روش زندگی از دیگر راه ها و روشها کاراکتر، موثرتر و معنادارتر است.
ایمونس(۲۰۰۰) پیدایش سازه هوش معنوی را به عنوان کاربرد ظرفیتها و منابع معنوی در زمینه ها و موقعیت عملی در نظر میگیرد. به عبارتی، افراد زمانی هوش معنوی را به کار میبرند که بخواهند از ظرفیتها و منابع معنوی برای تصمیم گیریهای مهم و اندیشه در موضوعات وجودی یا تلاش در جهت حل مسائل روزانه استفاده کنند. او هوش معنوی را چارچوبی برای تشخیص و سازماندهی مهارت ها و قابلیتهایی که مستلزم کاربرد انطباقی معنویت است تعریف مینماید او پنج مؤلفه برای هوش معنوی پیشنهاد می کند که شامل این موارد است:
۱- ظرفیت تعالی، گذشتن از دنیای جسمانی و مادی و متعالی کردن آن
۲- توانایی ورود به حالت های معنوی از هوشیاری
۳- توانایی و آراستن فعالیتها، حوادث و روابط زندگی روزانه همراه با احساس تقدس
۴- توانایی استفاده از منابع معنوی برای حل مسائل زندگی
۵- توانایی رفتار فضیلت مأبانه مانند بخشش، سپاسگذاری، فروتنی و احساس شفقت.
علاوه بر موضوع هوش مذکور برخی دیگر از متخصصان نوع خاصی از هوش تحت نام هوش مصنوعی[۳۶] را مطرح کرده اند.
هوش مصنوعی: عبارت است از بررسی روشهای استفاده از سیستمهای مبتنی بر رایانه جهت انجام وظایف یا حل مسائلی که به طور معمول توسط قوای ذهنی انسانها انجام میشوند. توسعه چنین سیستمهایی که از هوش انسان تقلید می کنند انگیزه اصلی محققان هوش مصنوعی است.
بادن[۳۷] هوش مصنوعی را به معنای مطالعه ساخت یا برنامه ریزی رایانههایی میداند که آنها را قادر به انجام انواع کارهایی می کنند که ذهن می تواند انجام دهد.
مینسکی[۳۸] (۱۹۶۸) در تعریفی مشابه هوش مصنوعی را علم ساخت ماشینهایی میداند که کارهایی انجام می دهند که اگر انسان بخواهد انجام دهد باید از هوش خود استفاده کند( فان[۳۹]، ۲۰۰۳) .