وبلاگ

توضیح وبلاگ من

طرح های تحقیقاتی و پایان نامه ها | ۱-۲-۳- صبر و استادپذیری : – پایان نامه های کارشناسی ارشد

۱- محتوای آموزشی؛ ۲- دانشجویان؛ ۳- استادان.

گرچه علاوه بر عوامل و مؤلفه‌های بالا، عوامل دیگری نیز در کارایی نظام آموزشی تأثیرگذار هستند، لکن به دلیل خودداری از اطاله بحث، به عوامل فوق، که به نظر ما از سایر عوامل مهمتر هستند، می‌پردازیم و بعضاً ضمن، بحث، به سایر عوامل نیز اشاره‌ای گذرا خواهیم داشت: ۱-۱- محتوای آموزشی

همان طور که بارها در مباحث اشاره کردیم، آموزش حقوق از دو جهت دارای اهمیت است:

الف) معرفی هنجارها و ارزش‌هی اجتماعی در شکل قوانین و مقررات و بیان مبانی فلسفی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی آن؛

ب ) چگونگی به کار بستن قوانین و مقررات برای کنترل روابط اجتماعی و بازرسی آن.

بر همین اساس به نظر می‌رسد که محتوای کتب آموزشی باید به گونه‌ای باشد که از عهده هر دو رسالت بالا به خوبی برآید، ‌به این معنا که در وهله نخست علاوه بر آموزش محتوای قوانین و مقررات باید مشروعیت یا عقلانیت آن ها نیز به گونه ای مطلوب در کتب آموزشی تبیین شود تا دانشجویان درستی و کارآمدی قوانین و قواعد را باور کنند و بتوانند با آرامش درونی به عنوان سربازان عدالت در خدمت جامعه حقوقی باشند. برای تحقق این منظور پیشنهاد می شود که به مباحث فلسفی حقوق و فقه و مطالعات میان رشته ای در حقوق ،بیشتر توجه شود تا در مقابل موج مدرنیته و ارزش هایی که بعضا در فرایند نوسعه ی اقتصادی به کشور وارد می‌شوند، آسیب پذیر نباشیم.

در وهله بعد باید شیوه استنباط و به کار بستن قواعد حقوقی به دانشجویان در قالب منطق حقوق یا روش های تفسیر و فن استدلال اموزش داده شود تا دانشجویان بتوانند در اختلافات حقوقی و حل مسائل، قاعده مناسب و شیوه کارآمد را برای حل و فصل دعوی بیابند. بی تردید آموزش حفظی در حقوق مردود است،زیرا ویژگی کار حقوقی به گونه ای است که در آن محفوظات و معلومات حقوقی ،بدون رشد قدرت تفکر و تجزیه و تحلیل مسائل کارایی نخواهد داشت.

با وجود این متأسفانه آزمون‌هایی که برای ورود به حرفه های قضایی در ایران برگزار می‌شود، به گونه ای که عملاً با محتوای آموزشی بحث شده در بالا منافاتی چشمگیر دارد؛ زیرا در امتحان ورودی قضاوت، وکالت، سردفتری، مشاوره و حتی کارشناسی ارشد حقوق، آنچه سنجیده می‌شود، محفوظات دانشجویان یا فارغ‌التحصیلان است، نه قدرت استدلال و تفکر ایشان که محور اصلی کار حقوقی را تشکیل می‌دهد و متاسفانه در همین راستا به دلیل سودآوری ،هر روز کتاب هایی نیز با همین صبغه و سبک و سیاق ،تالیف و در بازار منتشر می شود.

در پایان این مطلب ذکر این نکته ضروری است که در کشورهای پیشرفته در کنار آموزش شیوه های تفسیر و استدلال، به منظور سهولت دسترسی به قوانین و کاهش زمان فرایند استنباط و استخراج احکام حقوقی از شیوه‌ کدنویسی یا تهیه کدهای قانونی استفاده می‌شود که این امر به ویژه با توجه به گستردگی قوانین و مقررات چه از حیث حجم آن ها و چه از حیث تنوع موضوعات و مسائل ،چه در امر آموزش و چه در مقام عمل بسیار مفید و راه گشاست.

۱-۲- دانشجویان

گزینش دانشجو برای تحصیل در رشته حقوق برای حکومت اهمیت بسیار دارد. زیرا همان طور که گفتیم، هدف از آموزش های حقوقی تدارک نیروهایی به منظور حفظ نظام ارزشی و هنجارهای اجتماعی است و مسلماًً اگر اشخاصی که نظام ارزشی پشتوانه نظام حقوقی را قبول ندارند و در پی کسب جاه و مقام و زر و زور هستند به جامعه حقوقی راه یابند، حتی اگر تحت بهترین تعلیمات قرار گیرند و در شکل بخشی به قدرت تفکر ایشان هزینه گزاف صرف شود، در خدمت نظام حقوقی و پیشبرد اهداف اجتماعی نخواهند بود ،‌بنابرین‏ لازم است در گزینش دانشجویان حقوق یا فقه و مبانی حقوق و طلبه هایی که خواستار تصدی مقامات قضایی هستند ،دقتی مضاعف صورت گیرد تا هزینه های اجتماعی نتیجه ای خلاف نامطلوب در پی نداشته باشند. ‌به این ترتیب توصیه می شود که علاوه بر زمینه‌های هوشی و علمی عوامل زیر مد نظر قرار گیرد:

۱-۲-۱- علاقه

بی تردید عدالت خواهی و حق طلبی نیازمند این است که دانشجو واقعاً جوینده و طالب واقعی آن ها باشد. یعنی دانشجویی که برای مدرک و امثال این ها وارد دانشگاه و محیط علمی می‌شود، نه تنها خودش در بین راه سر خورده می‌شود، بلکه موجب کاهش انگیزه و رغبت دیگران نیز می‌گردد.

حضرت امیر نیز در نامه خود به مالک درباره صفات قاضی بر این صفات تأکیدی ویژه دارد:

« ]قاضی باید[ … تا رسیدن به حق به اندک شناخت بسنده نکند و در شبهات، در نگرش از همه بیش باشد … و در آشکار گشتن کارها شکیباتر بود…».

۱-۲-۲- ظرفیت و تزکیه

گذشتگان ما اعتقاد داشتند که باید در گزینش دقیق بود و علم را نباید در اختیار نا اهل و افراد کم ظرفیت قرار داد، زیرا چنین کاری تیغ به دست زنگی مست سپردن است.و پیامد آن برای مردمان چیزی جز ضرر نخواهد بود و چنین شخصی به دلیل فقدان ظرفیت ،خود را نیز به هلاکت می افکند.

راغب اصفهانی در این باره می‌گوید: «مسیح گفت: مگذارید حکمت را در غیر اهل او؛ پس ظلم کرده باشید بر حکمت، و منع مکنید از اهل آن، پس ظلم کرده‌ باشید بر ایشان، همچون طبیب حاذق باش که دوا آنجا نهد که سود دهد.» «از عالمی پرسیدند کدام علم ضرر او بیشتر است؟ گفت علمی که به سفله تعلیم دهند[۷۱]»

به عبارتی دانستن و دانش داشتن درباره هر چیز، برای هر کس روا و مفید نیست، به ویژه وقتی علم آموز ظرفیت آن را نداشته باشد. مولوی این مسئله را در جای دیگر چنین بیان می‌کند: ‌به این ترتیب مشاهده می‌شود که آدم بی ظرفیت، در صورتی که از برخی اطلاعات و دانش‌ها آگاه گردد، موجب هلاکت خود و تباهی جامعه می‌شود.

۱-۲-۳- صبر و استادپذیری :

همان طور که می‌دانیم، علم آموزی و پرورش قدرت تفکر نیازمند صبر و تحمل و سخت‌گیری‌های استاد است.

اشخاص مغرور و نازپرورده، هر چند از هوش بالایی برخوردار باشند، نمی‌تواننددر محیط آموزش دوام بیاورند، به ویژه اگر خود را بالاتر از استاد و در نتیجه بی‌نیاز از راهنمایی‌ها و مطالب درسی بدانند. بی‌تردید این اشخاص همواره با پرخاشگری و بعضاً بی‌ادبی در پی خودنمایی هستند، در حالی که شرط علم آموزی فروتنی و روحیه تحمل آرا و عقاید دیگران است. در محیط های واقعا علمی غرب ،دانشمندان کسانی را برای شاگردی واقعی می‌پذیرند و پرورش می‌دهند که واقعا شیفته علم و دانش با شند . شیفته بودن نیز با استاد پذیری رابطه مستقیم دارد : کسی که خود را علامه دهر می‌داند و همواره در این فکر است که آیا اینجا ضرر می کنم یا استفاده ،او شیفته نخواهد بود ،او عشق ندارد ، او مادی فکر می‌کند و فقط به فکر پیشرفت فردی است . یک استاد مجرب این را خوب و سریع می فهمد و چنین افرادی را نمی پذیرد .

منابع پایان نامه ها | ۲-۴ روش های اندازه‌گیری ادراک زمان – پایان نامه های کارشناسی ارشد

تحت تاثیر مفهوم فلسفی زمان، روانشناسان در ابتدا پیشنهاد کردند که زمان بعد اولیه نیست که به طور مستقیم درک شود بلکه آن از هماهنگی حرکت در فضا ایجاد می‌شود.(درویت ولت به نقل از پیاژه، ۲۰۱۲).

تعاریفی گوناگونی توسط فیلسوفان، ‌فیزیک‌دانان و یا متفکران رشته‌های دیگر درباره زمان در طول تاریخ ارائه شده است. قدیس اگوستینوس در کتاب اعترافات خود می نویسد: «پس زمان چیست؟» اگر کسی ‌در مورد آن از من سوال نکند، جواب آن را می‌دانم، ولی اگر بخواهم برای فردی که چنین سوالی را مطرح کرده، آن را توضیح بدهم، جواب آن را نمی‌دانم. پس بهتر است سوال ‌در مورد چیستی زمان کنار گذارده شود زیرا هر یک از ما بدون اینکه لازم به صحبتی ‌در مورد آن باشد، می‌داند که موضوع چیست، بهتر است توجه خود را روی سوال دیگری متمرکز نماییم: «چگونه انسان به مفهوم زمان دست می‌یابد؟» برای پاسخ ‌به این سوال یک طبقه‌بندی سلسله مراتبی از تجربه زمان ارائه گردیده است. سلسله مراتب این خصوصیت را دارد که هر مرحله بالاتر یک مرحله پایین‌تر را در برمی‌گیرد و در مرحله بالاتر یک امر جدیدی اضافه می‌شود. سلسله مراتب تجربه انسان از زمان توسط پدیده‌های اولیه زیر مشخص شده است. تجربه همزمانی در مقابل ناهمزمانی، تجربه توالی یا ترتیب زمانی، تجربه زمان حال یا تجربه این لحظه و تجربه طول زمان (پوپل،۱۹۴۰). در طول دهه های گذشته، روانشناسان برای قضاوت و ارزیابی جنبه‌های مختلف زمان روانشناختی مانند همزمانی[۸]، توالی زمانی[۹]، ترتیب زمانی[۱۰] و طول زمان، توانایی‌های ذهن انسان را بررسی کرده‌اند. از میان این چهار فرایند، ارزیابی طول زمان بیشترین ارزش بقا را در طول تکامل داشته است (زاکای[۱۱] به نقل از اختیاری، ۱۳۸۲).

۲-۳ ادراک زمان

با وجود اینکه هیچ اندام حسی خاصی برای درک زمان وجود ندارد اما ویژگی مشترکی بین درک زمان و سایر ادراکات حسی (بینایی، شنوایی و…) وجود دارد. ادراک زمان نیز همانند سایر ادراکات حسی از قانون وبر پیروی می‌کند. میانگین درستی و تغییر پذیری ارزیابی زمان و حساسیت به زمان، به طور خطی همراه با افزایش طول بازه زمانی بیشتر می‌شود (ویژگی عددی ادراک زمان). پژوهش ها نشان می‌دهد که انسان‌ها و حیوانات حس مشترکی از زمان دارند و ادارک زمان در هر دو دارای ویژگی عددی است ( درویت-ولت[۱۲]، ۲۰۱۲).

از نظر فریس[۱۳] (۱۹۶۳) زمان به دو صورت ادراک و قضاوت می‌شود؛ قضاوتی که برای تغییرات تجربه شده و قضاوتی که برای تغییرات به خاطر سپرده شده انجام می‌گیرد. فریس عقیده بر این دارد که زمان روانشناختی تغییرات را دربر می‌گیرد. او می‌گوید تعاریف و توضیحات مرتبط با توجه به زمان و پردازش اطلاعات زمانی باید اصلاح شوند زیرا زمان خودش به تنهایی محرک نیست و تغییرات همانند سرنخ و مرجعی برای قضاوت زمانی محسوب می‌شوند. یافته های متفاوت نشان می‌دهد که روش‌های مختلفی در دستیابی به قضاوت زمانی وجود دارد. بعضی از محققان تفاوت این دو را به طور تجربی بررسی کرده‌اند. آن ها از دو پارادایم برای بررسی طول زمان بهره برده‌اند؛ پارادایم آینده نگر[۱۴] و پارادایم گذشته نگر[۱۵]. در پارادایم آینده نگر‌آزمایشگر از قبل آزمودنی را مطلع می‌کند و مکرراً یادآوری می‌کند که از او درباره قضاوت طول زمان پرسیده خواهد شد. هیکس[۱۶]، میلر[۱۷]، گیس[۱۸]، بیرمن[۱۹] (۱۹۷۷) پژوهش‌هایی را که بر اساس پارادایم آینده‌نگر انجام می‌شد را تجربه زمان حال نامیدند. بلاک نیز ترجیح می‌داد آن را “طول زمان تجربه شده[۲۰]” بنامد. در پارادایم گذشته‌نگر، آزمایشگر یک دستورالعمل مبهم درباره تکلیف به آزمودنی می‌دهد و به آزمودنی گفته نمی‌شود که درباره طول زمان از او پرسیده خواهد شد. بلاک این پارادایم را “طول زمان خاطره شده[۲۱]” نامید. تفاوت این دو پارادایم به دلیل این است که پردازش شناختی آن ها برای درک زمان متفاوت است. براون (۱۹۸۵) نشان داد که قضاوت کلامی آینده‌نگر در مقایسه با گذشته‌نگر طولانی‌تر و همچنین دقیق‌تر است. از طرف دیگر، هیکس، میلر، کینس بورن[۲۲] (۱۹۷۵) نشان دادند که اگر آزمودنی اطلاعات زیادی را پردازش کند قضاوت زمانی آینده‌نگر آن ها کوتاه‌تر خواهد بود. به نظر می‌رسد که در انجام تکالیف دشوار توجه به تکلیف غیرزمانی اختصاص می‌یابد و منابع محدودی از توجه به اطلاعات زمانی تخصیص می‌یابد. در پارادایم گذشته‌نگر، توجه به زمان تاثیر بسیار محدودی بر قضاوت زمانی دارد. معمولا افراد طول زمان یک دوره را بر اساس اطلاعات رویدادی و اطلاعات زمینه‌ای به یاد می‌آورند، اگر شخص تعداد زیادی از رویدادها را به خاطر سپرده باشد، طول زمان یک دوره را طولانی‌تر قضاوت خواهد کرد (بلاک[۲۳]،۱۹۹۰).

۲-۴ روش های اندازه‌گیری ادراک زمان

مطالعه ادبیات پژوهش نشان داد که چهار روش برای اندازه‌گیری زمان وجود دارد: قضاوت کلامی زمان[۲۴]، تولید زمان[۲۵]، بازتولید زمان[۲۶] و افتراق[۲۷] زمان.

قضاوت کلامی زمان: به توانایی فرد در تخمین کلامی زمان عرضه شده یک محرک اشاره دارد. در این روش آزمودنی واحدهای طول زمان (ثانیه و دقیقه) را برای قضاوت زمانی به کار می‌گیرد (اختیاری، جنتی، پرهیزگار، بهزادی و مکری، ۱۳۸۲).

تولید زمان: در این روش طول مدت یک بازه زمانی به طور کلامی به فرد گفته می‌شود و از وی خواسته می‌شود که آن بازه زمانی را با نوعی عمل رفتاری مانند روشن نگه داشتن یک لامپ به همان مدت اعلام شده تولید کند. در روش تولید، آزمودنی زمان واقعی را با زمان ذهنی خود مطابقت می‌دهد. روش تولید برای بررسی تغییرات تحولی در تبدیل طول زمان تجربه شده به واحدهای محاوره‌ای زمان مناسب است (بلاک و زاکای، ۱۹۹۹).

بازتولید زمان: دشوارترین آزمون ادراک زمان به شمار می‌آید. یک بازه زمانی به آزمودنی عرضه می‌شود، اما طول مدت بازه به صورت کلامی گفته نمی‌شود، سپس آزمودنی باید همان بازه زمانی را با روش رفتاری، بازتولید نماید. در این روش، فرایندهایی غیر از ارزیابی زمانی خالص درگیر می‌شوند (اختیاری و همکاران، ۱۳۸۲). در مقایسه این روش با روش برآورد زمان می توان ‌به این نکته مهم اشاره کرد که در روش بازتولید زمان، حافظه کوتاه مدت و حافظه‌کاری یقینا به طور گسترده درگیر می‌شوند؛ زیرا بازه مورد نظر برای بازتولید شدن باید به خاطر آورده شود و به صورت فعال و آماده عمل[۲۸] باید نگه داشته شود (‌بار کلی‌ و همکاران، ۲۰۰۱). در این روش نیازی به دانستن و استفاده از واحدهای محاوره‌ای زمان نیست و بدین دلیل تنها شاخص ثابت از زمان ذهنی است. آزمون بازتولید برای پژوهش‌های تغییرات تحولی بهترین روش است زیرا برای تمامی سنین قابل اجرا است و تغییرات روانشناختی را آشکار می‌سازد (بلاک و زاکای،۱۹۹۱).

دانلود تحقیق-پروژه و پایان نامه – ۲-۲۸-۵-مفهوم – 10

۲-۲۸-۲- رابطه بین فرهنگ و توسعه

باید گفت توسعه محصول یک زنجیره پیوسته از حلقه هایی می‌باشد که این حلقه ها شامل عوامل اقتصادی ،سیاسی،فرهنگی،اجتماعی و… می باشد و جدا نمودن هر حلقه ازاین زنجیره به معنای پایان راه توسعه می‌باشد.فرهنگ یکی از عوامل اصلی در فرایند توسعه می‌باشد.زیرا فرهنگ در تمامی جنبه‌های زندگی انسان حضور دارد(راد،۶۹:۱۳۸۱).

در ارتباط با جایگاه فرهنگ در فرایند توسعه می توان دو حالت را در نظر گرفت:
۱- اگر توسعه در مفهوم جامع- مادی و معنوی- و فرهنگ نیز مفهوم عام،یعنی مجموعه ای از دستاوردهای مادی (از قبیل نگرش ها،آداب و رسوم و…) مورد نظر باشد،در این صورت،(توسعه)و (فرهنگ)،مفاهیم نسبتاً مشترک و متداخلی هستند که تمامی شئون زندگی انسان را در بر می گیرند ‌بنابرین‏ از این منظر توسعه مترادف با توسعه فرهنگی است.

۲- اگر توسعه را در مفهوم جامع منظور کرده، ولی فرهنگ را در بعد معنوی محدود کنیم،در این حالت،توسعه فرهنگی یک بعد از فرایند توسعه است که رابطه تعاملی با بعد دیگر توسعه یعنی توسعه مادی دارد.(راد،۱۳۸۱: ۶۹)

توسعه در کشورهای اروپایی مدیون تحولات عمیق فرهنگی می‌باشد به نحوی که اینگلهارت[۶۳] معتقد است(دگرگونی‌های مهم فرهنگی انقلاب صنعتی را در غرب آسان ساخت)(اینگلهارت،۱۳۷۳: ۵۲).

عدم توسعه دو منشاء دارد یکی بیرونی‌ودیگری داخلی.منشاء داخلی خود به دو دسته تقسیم می شود:صاحب منصبان(حکومت)ودیگری گرایش‌های اجتماعی‌ورفتاری مردم(فرهنگ عامه)بیشترین تاثیر عقب ماندگی ناشی از ضعف‌هاوآسیب‌های فرهنگی است در صــورتی که چنین ضعف‌هایی پوشـــــش داده می‌شد،تاثیر عوامل دیگر کاهش می‌یافت.(ندیمی،۸۶: ۲۰۷)

۲-۲۸-۳-آموزش و توسعه:

آموزش،فرایندی است که در جریان آن دانش،اطلاعات‌‌و میراث فرهنگی وسنن به فرد انتقال می‌یابدوشخص در این فرایند عموما خود را از نظر فکری برای زندگی اجتماعی آماده می کندوبه بیانی اجتماعی می شود(کاشانی،۱۳۷:۱۳۷۵).به عبارت دیگر محور اصلی آموزش گسترش و تکامل معرفت،علم،اطلاعات ودانش انسان است.آموزش صرف ‌نظر از اینکه کدام جنبه از توسعه مدنظر است،ریشه همه توسعه هاست وموجب ارتقای کیفیت و بهبود مهارت های انسانی ‌و استعدادهای او می‌شود که به نوبه خود سبب تشکیل سرمایه انسانی ‌و استعدادهای او می‌شود و روند پیشرفت و توسعه اقتصادی،اجتماعی جامعه را تسریع می‌کند(همان منبع).

عده ای مفهوم توسعه را مترادف با پیشرفت و تکامل می دانند.گاهی مفهوم توسعه را به ابعاد مختلف زندگی اجتماعی وابسته می‌کنندواز تغییرات یا پیشرفت های سیاسی اجتماعی و فرهنگی سخن به میان می آورند،اما با وجود ارتباط مفهوم توسعه با این مفاهیم،توسعه به معنای هیچ یک از این مظاهر زندگی اجتماعی نمی باشد.(کاشانی ۱۳۷۵: ۱۳۷).

“مایکل تودارو”[۶۴] معتقد است که توسعه را باید جریانی چند بعدی دانست که مستلزم تغییرات اساسی در ساخت اجتماعی،طرز تلقی عامه ی مردم و نهادهای ملی،نیز تسریع رشد اقتصادی و کاهش نابرابری و ریشه کن کردن فقر مطلق است.(مایکل تودارو، ۱۳۶۷ : ۲۵ ).

واژه توسعه اگر چه مفهوم عام و قدیمی است و سابقه آن به شروع زندگی انسان باز می‌گردد ،اما شکل و محتوای آن در دهه های اخیر از شدت ،سرعت و کیفیت روز افزونی برخوردار گردیده و به صورت مخرج مشترک تمامی مسائل علمی،اقتصادی اجتماعی و فنی در آمده و متضمن تغییرات اساسی در ساخت های نهادی،اجتماعی اداری و حتی آداب و رسوم است(نوابخش ،سیاه پوش ،۱۳۸۸: ۸۰).

با این برداشت،توسعه چیزی بیش از نوسازی و رشد اقتصادی خواهد بود.اگر چه توسعه اقتصادی به مفهوم ابزاری آن،به سبب شاخص های عینی تر بر توسعه اجتماعی و فرهنگی غلبه پیدا ‌کرده‌است،اما باید اذعان داشت که پیشرفت هر ملت تنها وابسته به افزایش در آمد ملی نیست،بلکه این امر مستلزم توسعه در همه ابعاد از جمله افزایش سطح آگاهی،بلوغ فکری،فرهنگی ودگرگونی در همه ابعاد زندگی است(همان منبع).با این رهیافت ،توسعه به مثابه سایر پدیده ها متغیر وابسته ای است که علل و عوامل مختلفی در آن نقش آفرین هستند.یکی از مهم‌ترین این متغیر ها مسئله آموزش است.چه رابطه ای بین آموزش و توسعه وجود دارد؟

آموزش به عنوان یک متغیر مستقل،لازمه توسعه و مخرج مشترک تمامی جوامع توسعه یافته است.اگر توسعه را به تسلط بشر بر امکانات موجود برای زندگی بهتر تلقی کنیم یکی از راه هایی که انسان خواهد توانست منابع مادی و معنوی را در جهت رفع نیازهای خود مورد استفاده قرار دهد،آموزش و تربیت انسان‌ها است.(نوابخش،سیاه پوش ،۱۳۸۸: ۸۰).

۲-۲۸-۴- بعد فرهنگی توسعه:

در این بعد،آموزش و ایجاد آگاهی در تصمیم گیران وعاملان توسعه،پیش شرطی برای یک رهیافت تغییر مورد نیاز است.زیگلر[۶۵] بر مبنای مطالعات خود نتیجه گرفت که اصولا این فرهنگ است که داوری کرده و به تجربه مردم در گذشته و حال معنا می بخشد.فرهنگ فی نفسه به موزه ها تعلق ندارد،بلکه به سرشت خود در هر زمان زنده خلاق و پویا است و دقیقا به همین نقش غیر قابل جایگزین فرهنگ است.(کارمن[۶۶]،۱۹۹۶: ۱۰۱)

معمولا جنبه فرهنگی جامعه ،دیرتر از دیگر جنبه‌های توسعه ،تغییر و تحول می‌یابد.برخی از متخصصان توسعه معتقدند که توسعه صنعتی و اقتصادی از طریق اشاعه فرهنگی از جوامع پیشرفته به جوامع عقب مانده امکان پذیر است.اگر کشورهای توسعه نیافته بخواهند به درجه ای از توسعه دست یابند ،باید فرهنگ سنتی خود را ترک کنند و با قبول فرهنگ علم و صنعت نوین غرب به فرهنگ توسعه امکان دهند تا بدون مانع به جامعه آنان راه یابد.(نراقی ،۱۳۸۰،۲۰۲-۲۰۱). تکیه بر فرهنگ به عنوان یک مبنا در مناظره در واقع،گشودن راه برای حضور عناصر غیر مادی و نقش آفرینی مؤلفه‌ های ارزشی در عرصه توسعه است(نوربخش ،۱۳۸۸،۷۳).

۲-۲۸-۵-مفهوم توسعه فرهنگی

فرهنگ واژه ای است با معانی بسیار و گسترده که تا به حال تعریف واحدی از آن صورت نگرفته است.ازنظر یونسکو،فرهنگ،کلیت تامی از ویژگی های معنوی،مادی،فکری و احساسی است که یک گروه اجتماعی را مشخص می‌کند.فرهنگ نه تنها هنر و ادبیات را در بر می‌گیرد بلکه شامل آیین های زندگی،حقوق اساسی نوع بشر،نظام های ارزشی،سنت ها و باورهاست.(یونسکو،۱۳۷۶: ۱۳ ).

در تعریف دیگر فرهنگ عبارت است از مجموعه ای از (آداب ،سنن،باورها،ارزش ها و……)می‌باشد که مورد پذیرش مردم یک جامعه قرار گرفته و بر اساس آن عمل نموده و می نمایند،به گونه ای که پذیرش های یاد شده به هنجارهای اجتماعی تبدیل گشته و ارزش گذاری جامعه بر اساس آن صورت پذیرد. به طور کلی در تعاریف صورت گرفته از فرهنگ ،وجوه اشتراکی وجود دارد که شامل :۱-محوریت انسان به عنوان عامل ایجاد،دگرگونی،انتقال و تثبیت فرهنگ در جامعه.۲-تلقی فرهنگ به عنوان عامل ادامه حیات انسان.۳-جریانی بودن فرهنگ و در برگیرندگی زمان‌های متفاوت(گذشته،حال و آینده).۴-عامل ایجاد باور،ارزش و هنجارهای رفتاری جامعه.۵-ذاتی نبودن فرهنگ ۶- بازتاب ارزش های یک جامعه نسبت به مسائل مختلف و شکل زندگی و رویکرد آنان به جهان هستی.(ناظمی اردکانی،دکتر کشاورز،۱۳۸۵).

فایل های مقالات و پروژه ها | گفتار اول : سوء استفاده از سفید مهر و سفید امضاء مصداق جرم خیانت در امانت – پایان نامه های کارشناسی ارشد

بند اول : عمد و اراده مدیر عامل و اعضاء هیات مدیره

به طور کلی باید گفت سوء نیت عام به جزء اول عنصر مادی یعنی عمل فیزیکی که متهم آن را مرتکب شده است مربوط گشته و عبارت است از عمد در ارتکاب عمل فیزیکی ,که در موضوع ما ‌به این معنا است که مدیر عامل یا اعضا هیات مدیره باید افعال مرتبط با جرم خیانت در امانت را عمدا و از روی قصد و اراده ونه تحت تاثیر عواملی مانند سهل انگاری و بی توجهی انجام داده باشند .[۸۵]

در حقوق فرانسه هم عنوان شده است که برای تحقق عمد در فعل،مرتکب باید رفتار مجرمانه را از روی اراده و اختیار بر روی انسان موردنظر،انجام داده باشد.باید توجه داشت،در وقوع این جرم ،آنچه ملاک در سوءنیت عام است،قصد فعل واقع شده است[۸۶]

بند دوم : قصد اضرار به اموال شرکت

برای احراز جرم خیانت ‌در امانت در اموال شرکت توسط هیات مدیره و مدیر عامل هم باید سوء نیت خاص همان طوری که گفتیم وجود داشته باشد که منظور از این مسئله این است که این اشخاص این عمل را به قصد نیل به جزء سوم عنصر مادی که همان عنصر نتیجه است انجام داده باشند یعنی قصد این اشخاص از ارتکاب این افعال ایراد ضرر باشد البته لازم به ذکر است که یکی از قواعد مهم در زمینه اداره شرکت ”قاعده منع انتفاع“ است. شخصی که در موقعیت امانی قرار دارد، حق ندارد موقعیت امانی خود را وسیله کسب انتفاع قرار دهد و شخصاً از آن منتفع شود وگرنه باید حسبا پس بدهد. بعضی از صاحب‌نظران بر این عقیده‌اند که مسئولیت مدیران، به‌هیچ عنوان به عواملی از قبیل تقلب و سوء نیت آن ها ارتباط ندارد و کساین که نفع برده‌اند هر چند شرافتمند و با حسن نیت عمل کنند نمی‌توانند از مسئولیت خود در برابر شرکت بگریزند و صرف (کسب انتفاع از طریق سمت مدیریت) برای به وجود آمدن مسئولیت کافی است هرچند، اقدام آنان به‌خودی خود ضرری به شرکت وارد نکرده باشد[۸۷]..

در پایان این بحث لازم است گفته شود که فرصت‌های تجاری شرکت همچون اموال آن تلقی می‌شوند. از این رو مدیران حق ندارند این فرصت‌ها را مورد استفاده اختصاصی قرار دهند چنانچه مدیران یک فرصت معاملی شرکت را به نفع خود به کار گیرند بابت منفعتی که بدین طریق عایدشان می‌شود در مقابل شرکت مسئول خواهند بود.

مبحث دوم : مصداق های جرم خیانت در امانت و قابلیت احراز آن در اموال شرکت توسط مدیر عامل و هیات مدیره در حقوق ایران و فرانسه

قانون مجازات ایران و قانون جزای فرانسه مصداق هایی را به طور کلی برای جرم خیانت در امانت قائل شده اند که در این قسمت ما به بررسی این مصداق ها و تطبیق آن با موضوع تحقیق و تحقق این موارد توسط مدیر عامل و اعضای هیات مدیره میپردازیم .

گفتار اول : سوء استفاده از سفید مهر و سفید امضاء مصداق جرم خیانت در امانت

قبل از وارد شدن به بحث اصلی در ابتدا جهت آشنایی با واژگان به تعاریف آن ها می پردازیم و سپس وارد تحلیل و بررسی موضوع می‌شویم.

بند اول : سوء استفاده و تعریف آن

در جهت تعاریف واژه به تعاریف لغوی ,اصطلاحی و نگاه حقوق ‌دانان ‌به این موضوع میپردازیم

الف :تعریف لغوی

سوءاستفاده،اصطلاحی­مرکب از دو واژه، سوء و استفاده­ ‌می‌باشد. سوء جمع اسواء در لغت به معنای، بدی و شرّ، و استفاده در لغت، به معنی نادیده گرفتن، بهره جویی کردن ‌می‌باشد.‌بنابرین‏ سوءاستفاده به معنای استفاده نامشروع کردن یا بهره برداری بد و نابجا را می‌گویند .[۸۸]

اصطلاحی تعریف: ب

قانون مجازات چه در حقوق ایران و چه در حقوق فرانسه ، با جان، مال، آبرو و ناموس افراد ارتباط دارد. پس قانون و اصطلاحاتش باید شفاف و بدون ابهام باشد تا از تفسیر قوانین جزائی که باب سلایق را باز می‌کند، خودداری شود. قضات نباید اختیار تفسیر قوانین را داشته باشند، ‌به این دلیل آشکار که آن ها قانون‌گذار نیستند.[۸۹]۲در قانون مجازات اسلامی ایران ، اصطلاح سوءاستفاده تعریف نشده و مشخص نیست که نیت واقعی مقنن از آن اصطلاح چه بوده است. آیا مراد از سوءاستفاده، تحصیل مال بوده و یا اقدام به تحصیل مال و یا هتک حیثیت هم می‌تواند در این دایره شمول قرار گیرد. قانون‌گذار در حوزه حقوق کیفری، ولو آن که اصطلاحات یا عبارات صریح و روشن باشد، از تکلیف مقنن در جهت تعریف آن ها، نمی کاهد. و مکلف است آن اصطلاحات را تعریف نماید.

با این حال در قانون مجازات اسلامی، مقنن از اصطلاح سؤاستفاده تعریفی ارائه ننموده، لذا تعریف این اصطلاح و دایره شمولش، از منظر قانونی مشخص نیست. شاید گفته شود که عدم تعریف اصطلاحات از سوی مقنن، واگذاری تعریف به عرف است.چرا که عرف در حقوق کیفری، جنبه، مفسر اراده قانون‌گذار است. در حالی که در حقوق مدنی، عرف جنبه موجده و ایجاد کننده را دارد. ضمن این که از نظر حقوقی، فقدان تعریف قانونی، الفاظ، حسب ماده۲۲۴ ق.م، سبب ارجاع موضوع به عرف می شود. الفاظ عقود محمول است بر معانی عرفیه. لذا عرف باید مفسر اراده مقنن باشد. سوالی که در اینجا است این که، آیا فقدان تعریف قانونی دارای مزیت می‌باشد؟ مثلاً بهتر می ­تواند با تحولات اجتماعی منطیق شود. مطمئناً فقدان تعریف قانونی چنین مزیتی را دارد.به عبارت دیگر، اصولا در حوزه قانونگذاری کیفری دو رویکرد است. رویکرد اول، تعریف جرم یعنی بیان ارکان آن. این رویکرد، حقوق فردی را بیش تر تضمین می‌کند، ولی توان انطباق با تحولات اجتماعی را از دست می‌دهد اما در رویکرد دوم، رویکرد عدم تعریف جرم است.

این رویکرد با نظم عمومی بیشتر منطبق است چون ‌می‌توان مصادیق جدید را نیز داخل ‌در عنوان نمود.علیهذا مقنن دانسته یا ندانسته از مزایای عدم تعریف جرم (رویکرد دوم)، این اصطلاح را تعریف ننموده است. لذا برای تعریف آن، باید به عرف رجوع کرد.در حقوق فرانسه نیز مشکلاتی در تعاریف و اصلاحات که منطبق با فرم دهی قانون باشد وجود دارد .[۹۰]در حقوق فرانسه نیز یکی از مفاهیم نامشخص همین مفهوم اصطلاحی سوء استفاده است و این مفهوم پیشینه و تعریف نامشخصی دارد .[۹۱]

ج : تعریف سوء استفاده از منظر حقوق ‌دانان

گروهی از حقوق ‌دانان تعریفی که از سوءاستفاده بیان می‌کنند این است که، سوءاستفاده یعنی اینکه روی ورقه ای که دارای امضاء تأیید می‌باشد، ولی سایر قسمت های آن خالی یا سفید است، انتقال ذمه چیزی بنویسید که موجب خسارت برای صاحب امضاء شود.[۹۲]۲

عده ای دیگر بیان می‌کنند، که سوءاستفاده یعنی، شخصی کاغذ سفیدی را امضاء کرده و آن را به دیگری می­داد و از وی می خواست که متن مشخصی را بر روی آن بنویسد، ولی گیرنده سفید امضاء بر خلاف دستور صاحب امضاء ورقه مذکور متنی دال بر مدیون بودن صاحب امضاء بر روی آن نوشته، بدین ترتیب موجب ورود خسارت به صاحب امضاء می گردید.[۹۳]۳

تمام دیدگاه هایی که بیان گردیده،اگرچه از لحاظ واژگان با هم متفاوت هستند، اما دارای مفهوم واحدی هستند. از تجمیع دیدگاه های دکترین که ارائه گردید،این تعریف را می توان از اصطلاح سوءاستفاده ارائه نمود که، سوءاستفاده عبارت است، از نوشتن عبارات خلاف واقع بر روی سفید امضاء به قصد اضرار بر صاحب آن اعم از آن که سپردن حقیقی باشد یا حکمی.

بند دوم : سفید امضاء و تعاریف مرتبط با آن

دانلود مقاله-پروژه و پایان نامه – قسمت 16 – 10

    1. Noordin, N. And Rajaratnam, S.D.And Said, S.A. And Hanif, F.And Juhan, R. 2012. Dividend and Profit Allocation Practices of Performing Cooperatives in Malaysia onati socio-legal.vol2. (2013 http://ssrn.com/abstract).

    1. Huang, T., Wuy, F., Yuz, J., Zhang, B. 2013 .Political uncertainty and dividend policy: Evidence from international political crises.(2013 http://ssrn.com)

  1. Yang, J.,Chi, J.,Young, M . 2013 . Mutual funds’ holdings and listed firms’ dividend payouts in China. (2013 http://ssrn.com/abstract)

    1. Beiner, S ↑

    1. Price/earning ↑

    1. ۳ Financial accounting standards board ↑

    1. Lintner J ↑

    1. Fama., Babiak ↑

    1. Litzenberger et al ↑

    1. Miller M., Modigliani F ↑

    1. Brennan, M ↑

    1. Watts ↑

    1. Distribution ↑

    1. Stock Split ↑

    1. Reverse Split ↑

    1. Dividend Policy ↑

    1. Regular Dividend Policy ↑

    1. Constant Payout Ratio ↑

    1. Information Content ↑

    1. Current Income Desire ↑

    1. Veston ↑

    1. Residual Dividend Policy ↑

    1. Pure Residual Dividend Policy ↑

    1. Fixed Payout Residual Dividend Policy ↑

    1. Smoothed Residual Dividend Policy ↑

    1. Legal Requirement ↑

    1. Capital Requirement ↑

    1. Net Profit ↑

    1. Investment ↑

    1. Technical Analysis ↑

    1. Chartists ↑

    1. Fundamental Analysis ↑

    1. Insider Analysis ↑

    1. Efficient Market Hyphothesis ↑

    1. Maurice Kendall ↑

    1. The Week Form of The EMH ↑

    1. The Semistrong Form of The EMH ↑

    1. The Strong Form of The EMH ↑

    1. Capital Gain (Loss) ↑

    1. Ismail, A ↑

    1. Shabibi et al ↑

    1. Noordin, N et al ↑

    1. Yang, J et al ↑

    1. Huang, T et al ↑

    1. Chow ↑

    1. Hasman ↑

    1. Time Series ↑

    1. Cross Section ↑