وبلاگ

توضیح وبلاگ من

حدود و جایگاه حاکمیت اراده در حقوق ایران، فقه امامیه با ...

۲. نظم عمومی اقتصادی

ورود مفهوم نظم عمومی اقتصادی به ادبیات حقوقی از دستاوردهای حقوق قرن بیستم است و گفته شده است قبل از آن سابقه ای ندارد. البته در گذشته هم قوانینی با صیغه نظم عمومی وضع شده است که وجهه اقتصادی داشته اند، ولی هدف از وضع آن قواعد حمایت از آزادی معاملات و فعالیتهای اقتصادی بود. لیکن مفهوم نظم عمومی اقتصادی امروز که در قواعد حقوق مدنی قرن بیستم به بعد جای گرفته است، معنایی متفاوت دارد و دارای هدفی دیگر است. در این مفهوم، دولتها با نام توزیع عادلانه ثروت در اجتماع، اقتصاد جامعه را در نظارت و رهبری خود می گیرند. مبنای دخالت دولت در امور اقتصادی، نظم عمومی است و لذا آن را نظم عمومی دخالتی هم می گویند. قراردادهای خصوصی، به عنوان یکی از عوامل توزیع ثروت، از جمله موضوعات این نظم عمومی قرار گرفته است. در این موارد، دولتها نه تنها آثار قراردادها را به گونه امری تعیین می کنند و بر طرفین قرارداد تحمیل می نمایند، بلکه در پاره ای موارد از انعقاد قرارداد ممانعت می کنند و حتی گاهی اوقات اشخاص را ملزم به عقد قراردادی می نمایند. اگر چه الزام به انعقاد قرارداد به استناد نظم عمومی، هنوز در ادبیات حقوقی جای خود را پیدا و مستحکم نکرده است، ولی به نظر می رسد که با گسترش دامنه نظم عمومی و فزونی یافتن آثار تحمیلی قراردادها، کم کم باید به این باور رسید که برای زندگی در اجتماع، به ناچار باید در پاره ای اوقات، به پذیرش نظریه الزام به انعقاد قرارداد به استناد نظم عمومی تن در داد.[۲۷۴]
دانلود پایان نامه

الف: انواع نظم عمومی اقتصادی

 

۱. نظم عمومی اقتصادی حمایتی

هدف از این نظم عمومی که به آن نظم عمومی اجتماعی هم گفته می شود ، حمایت از مردمی همانند کارگران است که از نظر اقتصاد و معیشت، ضعیف و ناتوان اند. مبنای این نظم عمومی این است که همیشه قرارداد نمی تواند عدالت را به ارمغان آورد. وقتی دو طرف قرارداد از نظر اقتصادی یکسان نیستند و قوی و ضعیف وجود دارد و یا یک طرف، کالا و یا خدمتی را در انحصار دارد و طرف دیگر سخت به آن نیازمند است، در این گونه موارد، قرارداد نه تنها عدالت را به دنبال ندارد، بلکه به ظلم هم منتهی خواهد شد. برای ایجاد توازن در این رابطه و جلوگیری از تجاوز به حقوق ضعیف، دولت و قانون ناگزیر باید از ناتوان حمایت کند. قوانین مربوط به تنظیم قرارداد کار از مقوله نظم عمومی به همین معناست و برای حمایت از کارگران در برابر کارفرمایان وضع شده است.[۲۷۵]

۲.نظم عمومی اقتصادی ارشادی

هدف در این نوع نظم عمومی اقتصادی ، تنظیم اقتصاد ملی است. قواعد نظم عمومی ارشادی در اثر حکومت نظام اقتصاد ارشادی یا رهبری شده بر جامعه به وجود می آید. چون در این نظام، دولتها سعی دارند تا ارشاد اقتصادی را با هدایت یکی از عناصر مهم توزیع ثروت، یعنی قرارداد، همراه سازند. در قرن اخیر، اقتصاد ارشادی اصل آزادی قراردادها را محدود کرده و به افراد اجازه نمی دهد که بر خلاف قوانین تنظیم اقتصادی، قراردادی منعقد سازند. درست است که هدف نظم عمومی ارشادی مانند نظم عمومی حمایتی، تأمین رفاه و حمایت از جامعه است، اما این هدف در نظم عمومی ارشادی، مستقیماً منظور و مقصود قانون گذار نیست؛ بلکه هدف مستقیم از این نظم عمومی، اجرای سیاستهای اقتصادی دولت و مؤثر بودن این سیاستها از نظر فنی است؛ بر خلاف نظم عمومی حمایتی که مقاصد اخلاقی و بشر دوستی و حمایت از محرومان به طور مستقیم مورد توجه قانون گذار است. به عنوان مثال، قوانین بانکی و بورس و تعیین نرخ بهره از جمله قواعدی است که به این منظور وضع شده است.[۲۷۶]

ب: آثار نظم عمومی اقتصادی نوین

 

 

    1. توافق طرفین و نقش اراده آنان در اثر نظم عمومی و بطلان قرارداد در نظم عمومی سیاسی با نظم عمومی اقتصادی حمایتی متفاوت است. در نظم عمومی سیاسی، هر گونه توافق بر خلاف نظم عمومی موجب بطلان قرارداد می شود. ولی در نظم عمومی اقتصادی حمایتی این گونه نیست. به عنوان مثال در قوانین کار، قواعدی که به استناد نظم عمومی به نفع کارگر وضع شده است، یک طرفه است؛ به این معنا که قرارداد کار نمی تواند از مزایای کارگر بکاهد. ولی می تواند بر آنها بیفزاید، مثلاً تعطیلی یک روز در هفته را دو روز کند یا ساعات کار از ۴۴ ساعت در هفته را به ۴۰ ساعت در هفته تقلیل دهد. این چنین قراردادی، قطعاً مخالف نظم عمومی حمایتی و باطل نیست.

 

    1. قراردادهایی که بر خلاف نظم عمومی ارشادی منعقد می شود، علاوه بر بطلان به عنوان ضمانت اجرای مدنی، ممکن است دارای ضمانت اجرای کیفری نیز باشد. به عنوان مثال، ماده ۲ قانون تشدید مجازات محتکران و گرانفروشان مصوب ۱۳۶۷، در مورد احتکار برخی کالاهای اساسی غذایی مردم، مجازات سنگینی مقرر کرده است.[۲۷۷]

 

 

بند سوم:اخلاق حسنه

 

الف:مفهوم اخلاق

“اخلاق حسنه که به آن اخلاق عمومی هم می گویند عبارت از مجموع ضوابط و مقررات و رفتاری است که مورد پسند اکثریت مردم یک جامعه باشد”[۲۷۸]
به عبارت دیگر اخلاق حسنه اموری را گویند که اکثریت افراد جامعه مراعات آن را لازم و مستحسن بدانند و عمل بر خلاف آن را زشت شمارند.از تعریف فوق الذکر این ت
فکر صحیح بر می آید که اخلاق حسنه، اولاً: مفهومی مبهم و ناشناخته بوده و علاوه بر ایرادات منطقی وارده به تعریف فوق الذکر، هر تعریفی که از آن ارائه شود به دلیل معلوم نبودن اخلاق حسنه دارای همان ایراد خواهد بود. ثانیا: اخلاق حسنه یک مفهوم متغیر است به این صورت که در طول زمان ها و مکان های مختلف تغییر خواهد کرد.[۲۷۹] بنابراین ممکن است بعضی از اعمال و رفتار در زمانی موافق اخلاق عمومی یا اخلاق حسنه تلقی گردد، ولی در زمانی دیگر همین اعمال و رفتار مغایر اخلاق حسنه به حساب آید و همچنین امکان دارد رفتار و رویه ای در مکانی پسندیده و در مکانی و سرزمینی دیگر مذموم جلوه کند. ادیان و مذاهب در بوجود آوردن اخلاق حسنه نقش مؤثری داشتند و دارند و در عین حال گاه ممکن است بین اخلاق مذهبی و اخلاق حسنه اصطلاحی جامعه بواسطه بی اعتنائی به مذهب تفاوت وجود داشته باشد.به عنوان مثال: عقدی که برای معاملات مشروبات الکلی منعقد می شود، در جهان غرب و نیز در ایران قبل از انقلاب اسلامی مجاز و در جمهوری اسلامی ایران و فقه اسلامی، خلاف اخلاق حسنه است علاوه بر اینکه می توان ممنوعیت معامله آن را به نظم عمومی یا قانون نیز نسبت داد.[۲۸۰]

ب:رابطه اخلاق حسنه با نظم عمومی

ضوابط مربوط به اخلاق حسنه نیز مانند نظم عمومی حدودی ترسیم می کند که افراد در روابط خصوصی خود نمی توانند از این محدوده تجاوز کنند و اگر افراد یک جامعه در قراردادی که تنظیم می کنند این ضوابط را مراعات نکنند قرارداد تنظیمی باطل است و هیچگونه اعتبار حقوقی ندارد. این مطلب که آیا اخلاق حسنه جلوه ای از نظم عمومی است یا مقوله ای جدای از آنست مستلزم بحثی طولانی است و در زمینه آن نظرات مختلفی ابراز گردیده است، خلاصه آنکه جمعی اخلاق حسنه را جزئی از نظم عمومی می دانند و معتقدند اخلاق حسنه نمی تواند از نظم عمومی جدا باشد زیرا اخلاق عمومی یا حسنه مجموع مقررات اخلاقی و اجتماعی است که اساساً با نظم و نظام جامعه ارتباط دارد. گروهی دیگر نظم عمومی و اخلاق حسنه را از یکدیگر جدا دانسته و برای هر کدام حدود معینی قائل گردیده اند و معتقدند بعضی از قواعد و مقررات از مقوله نظم عمومی است اما با اخلاق حسنه ارتباط چندانی ندارد. مثلا مقررات مربوط به نقل و انتقال اراضی مشمول اصلاحات ارضی جنبه نظم عمومی دارد، اما در آن جنبه ای که مربوط به اخلاق حسنه باشد دیده نمی شود.
نتیجه بحث و گفتگو و اختلاف نظر حقوقدانان در مقررات و قوانین کشورها از جمله در قوانین ایران به خوبی مشهود است. زیرا در ماده ۹۷۵ قانون مدنی چنین آمده است: «محکمه نمی تواند قوانین خارجی و یا قراردادهای خصوصی را که بر خلاف اخلاق حسنه بوده و یا بواسطه جریحه دار کردن احساسات جامعه یا به علت دیگر مخالف با نظم عمومی محسوب می شود به موقع اجراء گذارد اگر چه اجراء قوانین مزبور اصولا مجاز باشد».
در این ماده قانونگذار اخلاق حسنه را جزئی از نظم عمومی قلمداد کرده است ولی در ماده۶ قانون آئین دادرسی مدنی که می گوید: «عقود و قراردادهایی که مخل نظام عمومی یا بر خلاف اخلاق حسنه است در دادگاه قابل ترتیب اثر نیست»، نظم عمومی و اخلاق حسنه از یکدیگر جدا شده است.
البته بر این بحث که آیا اخلاق حسنه و نظم عمومی امری واحد یا دو امر جداگانه است فایده و نتیجه عملی مترتب نیست، زیرا قرارداد چه مخالف نظم عمومی باشد و چه مخالف اخلاق حسنه، باطل است و آثار حقوقی بر آن بار نمی شود. بنابراین فرقی نیست میان آنکه اخلاق حسنه جزئی از نظم عمومی به حساب آید یا این دو جدای از یکدیگر باشند.[۲۸۱]
نکته:از آنجا که گروهی اخلاق حسنه را مخالف با نظم عمومی می دانند به نظر می رسد،مواردی را بتوان تصور کرد که قرار داد،علی رغم اینکه هیچ خللی به نظم عمومی وارد نمی سازد به دلیل مغایرت با اخلاق حسنه غیر قابل اجراست،مثل قرارداد نامشروعی که در حقوق خصوصی منعقد گردد.[۲۸۲]

ج:تمیز اخلاق حسنه

در این باره نیز باید گفت بی تردید افکار و عادات عمومی در ایجاد قواعد اخلاقی و تمیز نیک و بد اثر فراوان دارد. بسیار است عادت هایی که در جامعه ای ناپسند و در اجتماعی دیگر مقبول افتاده است. همچنین، نمونه های فراوانی از سنت ها و قواعد وجود دارد که در زمانی محترم و در زمان دیگر نکوهیده بوده است. پس اثر زمان و مکان و بومی بودن اخلاق هر قوم را نباید انکار کرد ولی این حقیقت را نیز به تجربه در میابیم که بسیاری از قواعد به حکم عقل و وجدان از دیرباز لازمه نیکوکاری و پرهیز از گناه و نادرستی است و بشر متمدن از گذشته های دور تا کنون به آنها اعتقاد راسخ دارد: مانند لزوم رد امانت و راستگویی و عفاف و پایبند بودن به عهد و جبران زیان نامشروع. مایه اصلی این قواعد نیز تحریم های مذهبی است و هیچ منصفی نمی تواند اثر عمیق دین را در اخلاق انکار کند چنانکه امروز در کشور ما هاله ای از اخلاق اسلامی بر هر چه «اخلاق» می نامیم سایه افکنده است.
مذهب نیز به مرور زمان با سنت های ملی در می آمیزد و گاه نیز با زمانه چهره خاص پیدا می کند و آرمان‌های فلسفی و سیاسی در آن مؤثر می شود. پس اخلاق حسنه در هر قومی ترکیبی از رسوم اجتماعی و تعلیم های مذهبی و داوری های عقلی است که وجدان عمومی را تشکیل می دهد. دادرس آنچه را که این عوامل گوناگون در نهاد ا
و بوجود آورده است بررسی می کند و با رجوع به عرف پارسایان اجتماع خود تشخیص می دهد که آیا قراردادی با اخلاق منافات دارد یا مؤید آن است؟[۲۸۳]

د:قراردادهای مخالف اخلاق

مخالفت قرارداد با اخلاق را می توان به دو گونه تقسیم نمود:

 

    1. ممکن است در اثر تعارض موضوع قرارداد با قوانین اخلاقی باشد (مانند پیمان مربوط به اداره قمارخانه). در بطلان چنین قراردادهایی تردید نیست، لیکن در عمل کمتر اتفاق می‌افتد که اشخاص به طور مستقیم به اخلاق حسنه تجاوز کنند و نفوذ تعدهای خویش را به خطر اندازند

 

    1. ممکن است موضوع قراردادمشروع است. ولی هدف از بستن آن نقض قوانین اخلاق است؛ مانند اینکه مالکی خانه خود را برای ایجاد قمارخانه یا فاحشه خانه اجاره می دهد یا می فروشد؛ قراردادی که موضوع آن مشروع است، اما هدف از آن غیراخلاقی است.لذا بعضی گفته اند نامشروع بودن جهت در عقد اثر ندارد و گروه دیگر تا این اندازه در حفظ حاکمیت اراده مبالغه نکرده اند و تنها اعتقاد دارند که دلیل نامشروع بودن جهت باید از عقد و مفاد شروط آن استنباط شود و دادرس حق ندارد به دلایل خارجی، مانند شهادت، استناد کند و بعضی دیگر این قید را نیز رها کرده اند و تنها آگاه ساختن طرف قرارداد را کافی می دانند. ماده ۲۱۷ قانون مدنی را می توان موید نظر اخیر دانست که به موجب این ماده: «در معامله لازم نیست که جهت تصریح شود، ولی اگر تصریح شده باشد باید مشروع باشد و الا معامله باطل است».[۲۸۴]

 

 

گفتار دوم:انواع محدودیتهای آزادی قراردادادی

 

بند اول:قواعد ناشی از آزادی قراردادی

از اصل آزادی قرارداد‌ی، دو قاعده مهم بدست می آید:
۱- اشخاص در بستن قرارداد یا خود داری از آن آزادند: یعنی، هیچ کس را نمی توان مجبور کرد که طرف عقدی قرار گیرد، یا از بستن قرارداد‌ی که مایل به آن است خودداری کند.
۲- هر کس آزادانه می تواند طرف قرارداد خویش را انتخاب کند و مفاد عقد و تعهدات ناشی از آن را به دلخواه معین سازد.

بند دوم:جلوه های محدودیت اراده

حدودی که برای آزادی اراده و انعقاد قرارداد معین شده دو گونه است: گاه آزادی فرد را در بستن قرارداد از بین می برد و گاه دیگر آزادی او را در خودداری از انعقاد قرارداد محدود می سازد. و اشخاص مجبور به بستن عقدی می شود که راضی به آن نیست. بنابراین، شایسته است که این دو مانع جداگانه بررسی شود:[۲۸۵]

۱. محدودیت های قانونی

در این محدودیت ها، قوانین حجر یا شرایط موضوع معامله را نباید آورد، زیرا بیشتر این مواد برای حفظ سلامت و آزادی اراده و بقیه نیز ناظر به تمام قراردادها و در زمره شرایط عمومی آن است. پس، تنها به مواردی اشاره می شود که قانونگذار وقوع قرارداد را بین اشخاص منع کرده، یا به اصطلاح پاره ای از نویسندگان، آزادی انتخاب طرف قرارداد از بعض اشخاص گرفته شده است.
در کلیات مربوط به اصل آزادی قرارداد‌ی، شمردن تمام موانع ضرورت ندارد و برای نمونه به پاره ای از آنها اشاره می شود: مانند اینکه قیم حق ندارد به سمت قیمومت از طرف مولی علیه با خود معامله کند، اعم از اینکه مالی مولی علیه را به خود منتقل کند یا مال خود را به او انتقال دهد.[۲۸۶]
مدیر شرکت سهامی نمی تواند بدون اجازه مجمع عمومی در معاملاتی که با شرکت یا به حساب شرکت می شود به طور مستقیم یا غیر مستقیم سهیم شود.[۲۸۷]
حقوق مورد نزاع را نمی توان به کسی که به عنوان وکیل در دعوی شرکت دارد انتقال داد.[۲۸۸]

۲. محدودیت های ناشی از قرارداد

در بسیاری موارد، اشخاص در اثر پیمان هایی که بسته اند ممنوع از انجام معامله می شوند: مانند اینکه در اجاره حق انتقال منافع از مستأجر گرفته می شود. یا در وصیت و هبه، انتقال گیرنده برای مدتی از حق فروش آنچه تملک کرده است محروم می ماند، یا در اساسنامه شرکت تجارتی می آید که سهام فقط به سایر شریکان قابل انتقال است، یا مالکی ضمن اجاره دادن ملک خود متعهد می شود که دکان های مجاور را به رقیبان تجارتی مستأجر اجاره ندهد…
در این گونه امور اگر مفهوم شرط مورد توافق سلب حق انتقال باشد، عقدی که بر خلاف مفاد آن بسته شود باطل است. به همین جهت، گروهی از مؤلفان پیمان های محدود کننده را در شمار حدود آزادی قرارداد‌ها آورده اند.[۲۸۹]

۳.حدود حاکمیت اراده

اصل حاکمیت اراده، دارای حدود ذیل است:
الف: در حقوق عمومی، این اصل نفوذی ندارد. به همین دلیل، کسی حق فروش رأی ندارد.
ب: اصل حاکمیت اراده، درحقوق خانواده نقش کمی دارد.
ج: در اموال و حقوق شخصی، اصل مزبور مجال بیشتری دارد، ولی یک رشته قیود به شرح ذیل بر آنها وارد می شود

 

    1. نظم عمومی و اخلاق حسنه

 

    1.  

 

 

مطالعه جامعه شناختی عوامل موثر بر شکل گیری سلیقه هنری و نوع مصرف ...

بوردیو معتقد است عامل طبقه بندی، سلیقه است، همین سلیقه طبقه بندی کننده را نیز طبقه بندی می کند. او بیان می کند که سوژه های اجتماعی، که توسط طبقه بندی هایشان طبقه بندی می شوند، با تمایزهایی که بین زشت و زیبا، متشخص و عامی می گذارند خود را ممتاز می دارند،گامبریج(۱۹۶۳) معتقد است در قرن ۱۶ و ۱۷، تفاوت میان عوام و نجبا یکی از اصلی ترین دغدغه های منتقدان بوده و چیزی را که موجب لذت و مسرت طبقه نازل می شده را شکل یا شیوه ای عوامانه می دانستند و در مقابل معتقد بودند فقط سلیقه هایی که ذاتا والا و بلند مرتبه اند می توانند به تحسین و درک شکل و شیوه های واقعی بپردازند(بوردیو:۲۹،۱۳۹۱).
سلیقه یکی از مهمترین ابزارهایی است که در میدان طبقه حاکم و تولید فرهنگی، تقابل هایی را بوجود آورده است، چراکه آداب و رسوم طبقه بالا، سلیقه را یکی از قطعی ترین نشانه های نجیب زادگی راستی می پندارند و سلیقه را به چیزی غیر خود مرتبط نمی دانند(همان:۳۵).
در حوزه سلیقه که پی در پی در حال بازآفرینی طبقه بندی است، سه حوزه مرتبط با سلیقه را می توان از هم متمایز کرد که به طور کلی با طبقات اجتماعی متناظر و متناسب اند: ۱- سلیقه مشروع: همان طور که مشخص است سلیقه ای است که اثار مشروع را می پسندد و در میان طبقه فرادست به بالاترین میزان یافت می شود ۲- سلیقه میان مایه: سلیقه که متوجه آثار کوچک هنرهای اصلی و آثار بزرگ هنرهای فرعی را کنار هم می گذارد؛ این نوع سلیقه در میان طبقه متوسط عمومیت دارد. ۳- سلیقه عامیانه که بیشتر در میان طبقه کارگر رواج دارد. هر یک از این سلیقه ها رابطه قوی با سرمایه فرهنگی و سرمایه اقتصادی دارند و طبع آن ویژگی های خودرا دارا می باشند. وجه تمایز طبقه ی فرادست سرمایه آن است. اعضای آن اغلب سرمایه های گوناگون را انباشت می کنند. این طبقه از طریق تمایز گذاری هویت معینی را تایید و با مشروعیت سازی آن، بینش معینی از جهان اجتماعی را به دیگران تحمیل می کند. این طبقه فرهنگ مشروع را تعریف می کند(بون ویتز:۱۳۸۹،۷۱).
در حوزه میدان سلیقه مشروع و اشراف سالاری نوعی ذات گرایی وجود دارد. حوزه اشراف سالاری به ماهیت ذاتی معتقدند و هیچ ارزش دورنی برای کردارهای نیک و بدی تعریف شده قائل نیستند. آنها کردار های نیک و بد را تنها در شرایطی تحسین می کنند که آداب و اسلوب انجام آنها به وضوح نشانگر تداوم و تجلیل همان ذاتی باشد که موجب انجام این کردارها شده است. طبق این ذات گرایی است که آنها همان چیزی را بر خود تحمیل می کنند که وظیفه نجیب زادگی شان به آنها تحمیل می کند. ویژگی دیگر اشراف سالاری که مرتبط با این ذات گرایی این است که ذاتی که آنها برای خود قائلند، به هیچ تعریفی تن نمی دهد(بوردیو،۵۱:۱۳۹۱-۵۰).
پایان نامه
هر اثر هنری مشروعی، هنجارهای ادراکی مختص خود را تحمیل می کند. تحمیل به این علت که طرز ادراکی را که قریحه خاصی و توانش خاصی را به کار می بندد، یگانه طرز ادراک مشروع تعریف می کند. باید به این واقعیت توجه داشت باشیم که همه ی عاملان، خواه این هنجارها باب میلشان باشد یا نباشد، خواه ابزارهای لازم برای خوانش این هنجارها را داشته باشند یا نداشته باشند، با همین هنجارها محک خواهند خورد. این موضوع آشکار می کند که آیا این قریحه ها و توانایی ها موهبت طبیعی اند. و درعین حال شرایط پنهان توزیع طبقاتی و نابرابر استعداد درک شهودی آثار هنری و فرهنگ والا را عیان می سازد.هر تحلیل ذات گرایانه ای درباره قریحه ی زیبایی شناسی محکوم به شکست است. چراکه چنین تحلیلی، از مطالعه ی تکوین فردی و جمعی قریحه زیبایی شناسی، که محصولی تاریخی است سر باز می زند؛ و به همین علت این محصول تاریخی که باید پیوسته با آموزش و پرورش بازتولید شود، از بازسازی منطق وجودی خود ناتوان می ماند(همان:۵۸-۵۷).
حتی مورخان هنر نیز نمی توانند به طور کامل از دام تفکر ذات گرا بگریزند، تفکری که خود جزء جدایی ناپذیر کاربرد واژه هایی است که از دل تاریخ سر برآورده اند. ناتوانی دیدگاه انتقادی مورخان هنر از همه ی آنچه به طور ضمنی در مفهوم مدرنِ هنرمند نهفته است، و به ویژه ایدئولوژیِ حرفه ای خالق خلق نشده که در طول قرن نوزدهم گسترش یافت، باعث می شود تا مورخان هنر نتوانند پژوهش خود درباره ی مکان و زمان شکل گیری هنرمند(در تقابل با صنعتگر) را کنار گذارده و به پرسش از شرایط اقتصادی و اجتماعی خاصی بپردازند که زیر بنای ایجاد نوعی حوزه ی هنری تشکیل می دهد(بوردیو، ۱۳۷۹: ۱۵۵-۱۵۴).
اگر اثر هنری چیزی است که باید به صورت زیبایی شناسانه تجربه شود، و اگر هرچیز مصنوعی یا طبیعی را بتوان به صورت زیبایی شناسانه ادراک کرد، پس ، چگونه می توانیم از این نتیجه گیری اجتناب کنیم که قصد ونیت زیباشناسانه است که «اثر هنری را می سازد»، یا با دخل و تصرف در یکی از قواعد سوسور، دیدگاه زیباشناسانه است که ابژه زیباشناختی را می آفریند؟ برای خروج ازین دور باطل، پانوفسکی مجبور می شود به اثر هنری نوعی «قصد» اعطا می کند، به همان معنایی که این اصطلاح در فلسفه ی اسکولاستیک دارد. ادراک عملی محض با این قصد ابژکتیو تناقض دارد، همانطور که ادراک زیبایی شناسانه از جهتی نفی عملی قصد ابژکتیو علامتی، مانند چراغ قرمز، است که مستلزم واکنشی «عملی» یعنی ترمز کردن است. بنابراین در مقوله ی چیزهایی که کاری روی آنها انجام می گیرد و، بر اساس تفاوت و تضادهایشان با ابژه های طبیعی تعریف می شوند، مقوله ی ابژه های هنری براساس این واقعیت تعریف می شوند که مستلزم ادراک زیباشناسانه اند، یعنی براساس شکل و فرم درک می شوند نه کارکرد. اما چنین تعریفی را چگونه عملیاتی کرد؟ پانوفسکی خود متوجه است که تقریبا غیر ممکن است که به صورت علمی تعیین کنیم در چه هنگام چیزی که کاری روی آن انجام می شود به یک ابژه هنری تبدیل می شود، یعنی در چه هنگام شکل بر کارکرد اولویت پیدا می کند: «اگر من نامه ای به دوستم بنویسم و او را به شام دعوت کنم، نامه ی من اساساً وسیله ارتباطی است. اما هر قدر تاکید بیشتری روی فرم نوشته خود کنم، این نامه به ادبیات یا شعر نزدیک تر می شود»(بوردیو، ۱۳۹۱: ۵۸-۵۹).
ادراک و ارزیابی آثار هنری به مخاطب نیز بستگی دارد. مخاطبی که خود تابع هنجارهای عرفی حاکم بر نحوه ی برخورد با آثار هنری در وضعیت تاریخی و اجتماعی معین و همچنین تابع توانایی او برای هماهنگی با آن هنجارها است. برای خروج از این تسلسل باید در نظر داشته باشیم که آرمان ادراک ناب یک اثر هنری صرفاً به مثابه اثر هنری محض، محصول اعلام داشتن و تدوین کردن اصول مشروعیت زیبایی شناسی است که با شکل گیری میدان هنری نسبتا خود مختار همراه است.(همان:۵۹)
سودای آفرینشگری هنرمندی که قادر است نیت ناب تلاش هنری را، در هر ابژه ای جاری سازد، خواهان استقبال نامحدود هنردوستان و هنرشناسانی است که بتوانند نیت مشخصا زیبایی شناسانه را به هر ابژه ای اطلاق کنند، حتی اگر آن اثر با نیت زیبایی شناسانه تولید نشده باشد. مانند آنچیزی که در موزه های هنری شاهد آن هستیم. آثار متفاوت درون موزه ها هرچند تابع کارکردهای متفاوت هستند، اما درون موزه در کنار یکدیگر خواهان توجه به فرم و تکنیک هستند و در عین حال از توجه به کارکرد یا مضمون دوری می کنند(همان: ۶۰).
هیچ چیز دقیق تر ازسلیقه ای که برای مصرف آثار هنری مشروع لازم است، نمی تواند طبقه های اجتماعی مختلف را به وضوح از هم متمایز کند. تمایزی که بواسطه داشتن دیدگاهی زیباشناسانه به چیزهایی که قبلا اقلامی زیباشناختی تعریف شده اند و مورد تحسین کسانی که نشانه های ستودنی و قابل تحسین را آموخته اند و استعداد زیباشناختی کردن چیزهای عادی یا کاربست اصول زیباشناسی ناب را در روزمره ترین انتخاب های زندگی روزمره دارند، ایجاد می شود(همان:۷۲). همچنین از میان همه روش های تمایزگذاری، آنکه بیش از همه وسوسه کننده و بری از خطا است، بی تردید روشِ تکیه زدن بر کرسی داوری و قضاوت است.
سلیقه طبقه پایین، سلیقه تحت سلطه ای است که پیوسته ناچار است خود را براساس زیبایی شناسی مسلط تعریف کند. اعضای این طبقه، نه قادرند ذائقه هنر والا، که سلیقه خود آنها را محکوم می کند، را نادیده گیرند و نه از طبع و سلیقه مشروط به اوضاع اجتماعی خویش دست می کشند، اما آن را اعلام یا توجیه هم نمی کنند. بنابراین به نوعی تجربه ای دوگانه و متناقض در رابطه شان با هنجارهای زیبایی شناختی دارند(همان:۷۳).

۲-۲-۸- عادتواره و رابطه آن با سلیقه

مفهوم دیگر که برای درک سلیقه ضرروی است، عادت واره است. عاملین اجتماعی تحت تأثیر تجربیات گذاشته دارای عادت واره هایی هستند که به نظام های بینش سلیقه و قضاوت مربوط می شود و آنها را قادر به انجام اعمال روزانه می سازد. یعنی عاملین از طریق عادت واره می توانند به شرایط اجتماعی پاسخ داده و محرک های مرسوم عمل را مورد استفاده قرار دهند. در عادت واره محاسبه نتایج یا انتخاب عقلانی ابزار به کار گرفته شده وجود ندارد اما عمل کننده در چارچوب محدودیت های ساختی به شکل بی نهایت عمل می کند و ممکن است استراتژی های جدید نیز بکار گیرد. به عبارت دیگر، گرایش های خاصی در وجود عامل از طریق تجربیات گذشته هست که او را قادر می سازد آنگونه که باید و شایسته است عمل کند و این بعد به طور مستقیم مربوط به تربیت طبقاتی او می شود. به یک معنی عادت واره آگاهی جمعی طبقاتی به معنی مارکسی آن در میان افرادی است که یک موقعیت خاص طبقاتی را اشغال کرده اند. عادت واره راه های شناخت و رهنمودهای احساسی در اختیار فرد قرار می دهد که فرد را قادر می سازد تا جهان را طبقه بندی کرده و سپس آنرا داوری و انتخاب نماید(ممتاز،۱۳۸۳: ۱۵۴-۱۵۳).
عادت واره نمایشگر سلیقه است. به طور مثال بوردیو(۱۳۹۱) به شکل تجربی نشان می دهد که رابطه ای میان سلیقه در انتخاب غذا و سلیقه نسبت به آثار هنری، نحوه لباس پوشیدن، نحوه سخن گفتن و سلیقه نسبت به موسیقی وجود دارد. بنابراین، سلسله مراتب طبقاتی و اشیا فرهنگی، ارجحیت ها و رفتار کسانی که در موقعیت خاص طبقاتی هستند به هم مربوط می شود.
توجه خاص بوردیو به سلیقه به نوعی نشان گر یکی از آشکار ترین نشانه های عادت واره است. با آنکه در ظاهر شاید سلیقه پدیده ای عادی و طبیعی و شخصی به نظر برسد، اما وی معتقد است که رابطه مستقیمی با موقعیت طبقاتی دارد، چراکه تضاد در سلیقه موجب تضاد طبقاتی می شود. بوردیو برای پرداختن به موضوع عادت اره به بررسی رابطه میان منشا اجتماعی و رفتارهای فرهنگی می پردازد که عمدتا از طریق عادت واره مشخص می شود. مردم فرهنگ مصرف را می آموزند و این امر هم از طریق تحصیلات رسمی و هم از طریق منشا اجتماعی انجام می گیرد. منشا اجتماعی تأثیر عمیقی در سلیقه و رفتار دارد.
در مدلی که بوردیو از سلیقه در سطح سلیقه مشروع، سلیقه متوسط، سلیقه مردم پسند ارائه می دهد شیوه زندگی و سلیقه فرهنگی مطرح می شود. وی عنوان می کند که سلیقه و نگرش زیبایی شناختی طبقه مدم پسند یک سلیقه تحت سلطه است که همیشه باید خود را از طریق سلیقه طبقه مسلط توجیه کند و به همین علت طبقات پایین اجتماعی کمتر از طبقه متوسط و طبقه بالا قادر به ساحختن یک دیدگاه زیبایی شناختی است. در واقع زیبایی از طریق طبقات مسلط تعریف می شوند و این امر می تواند از زیبایی یک اتوموبیل تا یک نقاشی یا یک عکس را در بر بگیرد. فاصله طبقات بالا با نیازهای ضروری به آنها اجازه می دهد که بع ابعاد زیبایی به طور جدی تری بپردازند و این نشانه تمایز آنهاست. بنابراین سلیقه یکی از شاخص های مهم هویت و همچنین نشانه های کنش متقابل در درون طبقات است. افراد با کسانی که از طبقه مشابهی می آیند معاشرت و ازدواج می کنند و این رفتارها درون طبقاتی است.(بوردیو،۱۳۹۱: ۹۳-۹۵) خورده بورژوازی نیز بین این دو شاخه قرار می گیرد. از یک طرف علاقمند به اجاد فاصله میان خود و طبقات پایین است و از طرف دیگر فاقد تجربیات فرهنگی و آموزشی لازم برای نزدیک شدن به سلیقه مشروع است؛ یعنی آنها نمی توانند به سادگی طبقه بالا و با خیال آسوده عادت واره های طبقه بالا را دنبال کنند.(ممتاز،۱۳۸۳: ۱۵۶)
موقعیت افراد آنها را در شرایط مشابهی قرار می دهد که عادت واره های یکسانی را برایشان پدید می آورد. این موقعیت میزان خاصی از دسترسی به کالاها و قدرت را در اختیارشان قرار می دهد. بوردیو از متغیر شغل در کتاب «تمایز» استفاده می کند و شاخه های طبقاتی را مبنای شغل تعیین می نماید. او از منظر یک ساختار گرا به شیوه هایی توجه دارد که فعالیت های روزمره عاملین تا حدود زیادی تحت تأثیر تاریخ زندگی و ساخت عینی جهان اجتماعی قرار دارند و این اعمال بدون اینکه تحت تأثیر هدفمندی های آن باشد ساخت سلسله مراتبی نابرابر را حفظ می کند. مدلی که بوردیو مد نظر دارد را شاید بتوان اینگونه رسم کرد:
الف) شرایط عینی هستی با ترکیب آن در ساخت اجتماعی که بتواند ب) عادت واره را بوجود آورد، یک ساخت ساخته یافته نظامی از طرح هایی که اعمال و امور را طبقه بندی می کند،ج) نظامی از بینش و سلیه که در این میان اعمال را از یکدیگر متمایز می سازد، د) یک شوه زندگی متشکل از اعمال طبقه بندی شده که نشانه های مشخص داشته باشد. در حالی که فاصله زیادی میان قدم اول و آخر وجود دارد. این طرح بدون شک تعیین کننده ساخت طبقاتی است(ممتاز،۱۳۸۳: ۱۵۷)

۲-۲-۹- فضای اجتماعی مبتنی بر تمایز

پیش از هر چیز، جامعه شناسی خود را به نوعی مکان شناسی اجتماعی تعریف می کند. چراکه جهان اجتماعی را می توان به شکل فضایی که بر پایه ی اصول تفکیک یا توزیع مجموعه ای از ویژگی های فعال در جهان اجتماعیِ موردِ مشاهده برساخته شده اند، در نظر گرفت. از این رو عاملان بواسطه موقعیت هایشان در این فضا تعریف می شوند. هر یک از این عاملان در موقعیت خاصی از موقعیت های مجاور قرار گرفته اند بطوری که نمی توانند دو منطقه متضاد را در فضا اشغال کنند. بدین ترتیب، عاملان در این فضا ابتدا بر اساس حجم کلی سرمایه ای که در اختیار دارند و سپس بر اساس ترکیب سرمایه شان توزیع می شوند.(بوردیو،۱۳۹۱: ۷۲۳)
در واقع بر خلاف جوامعی که در آن هر بخش از جامعه، اعم از روحانیت، اشرافیت و عوام دارای حقوق و وظایفی طبقه بندی شده بود، بر خلاف آن ویژگی جوامع صنعتی و در حال پیشرفت فقدان پایگان اجتماعی مشخص است. در این مورد جامعه شناسی برای فهم نابرابری اجتماعی رویکرد واحدی را ارائه نمی دهد، بلکه دو رویکرد متفاوت را عرضه می کند؛ نخست سنت الهام گرفته از مارکسیت و این مفهوم که جامعه بر اساس معیار اقتصادی به طبقات اجتماعی متخاصم تقسیم شده است. برداشت دوم بر اساس نظرات وبر است مبنی بر اینکه سه اصل طبقه بندی، «قدرت»، «منزلت»، «ثروت» جامعه را بر اساس قشر های تشکیل دهنده ی آن تحلیل می کند(بون ویتز:۱۳۸۹،۶۵).
بوردیو معتقد است فضای اجتماعی به این ترتیب ساخته می شود که «عاملان و گروه های اجتماعی براساس جایگاهشان در توزیع آماریِ دو اصل تفاوت گذار تقسیم می شوند؛ این دواصل عبارتند از سرمایه اقتصادی و سرمایه ی فرهنگی. عاملان اجتماعی تا به آنجا با یکدیگر دارای مشترکات اند، که در این دستگاه دو بعدی به یکدیگر نزدیک باشند، و میزان تفاوت هایشان بستگی به این دارد که در این دستگاه چقدر از هم فاصله داشته باشند»(بوردیو،۱۳۹۰: ۳۳). سرمایه از طریق عملیات سرمایه گذاری انباشته و به شکل میراث انتقال می یابد، و فرصت هایی که دارنده سرمایه با انجام سودمندترین جابه جایی ها فراهم می کند بهرمندی بیشتر از آن را امکان پذیر می کند.
با توزیع و اکتساب سرمایه ساختار طبقاتی نیز شکل می گیرد. اما باید گفت که ساخت طبقاتی یک سلسله مراتب ساده نیست بلکه در درون هر یک از طبقات شاخه های گوناگونی وجود داردکه در درجه اول مربوط به ترکیب انواع سرمایه و در درجه دوم مربوط به منشا سرمایه و مدت زمانی که فرد این ترکیب را در اختیار داشته است. به همین صروت ترنر تصویر شاخه های سه طبقه بالا، متوسط و پایین را ترسیم می کند. شاخه طبقه بالا بیشترین میزان سرمایه اقتصادی و شاخه پایین بیشترین سرمایه فرهنگی و نمادین را دارد و بخش میانی میزان متوسطی از سرمایه اقتصادی، فرهنگی و نمادین را در اختیار دارد. شاخه بالا بخش مسلط است و شاخه پایین بخش زیر سلطه است و بخش متوسط موقعییت پایین تر از طبقه بالا و بالاتر از طبقه پایین را دارد. از نظر ترنر هر شاخه گروه ها و شبکه های اجتماعی را بوجود می آورد تا بواسطه آن سرمایه اجتماعی مطلوب دست یابد. شاخه ها در کشمکش برای دستیابی به منابع و مشروعیت بخشیدن به خودشان بیشترین کوشش را می کنند(Turner,1998:514).
مشروعیت بخشی برای هر گروه اجتماعی، مسئله ای بسیار پر اهمیت است. چراکه هر سلطه ای اجتماعی باید به عنوان سلطه ی اجتماعی مشروع به رسمیت شناخته شود و پذیرفته شود. این امر مستلزم بکارگیری یک قدرت نمادین است، قدرتی که موفق به تحمیل معانی شود و با پنهان کردن روابط با نیروی فشار، این معانی را به عنوان معانی مشروع تحمیل می کند.
مفاهیم مشروع و باورهای مستقر، ایده هایی هستند که بی چون و چرا پیشرفته شده اند و در کل یک گروه اجتماعی یا کل جامعه تنها از طریق نوعی فرایند القایی تحمیل شده، که اثر بخشی آن مشروط به عقلانی سازی است. عقلانی سازی، که در معنای کلی و عام، تقاضاهای خاص محیط معینی است که از آن برخاسته اند. در اینجا نباید از نقش موثر زبان غافل شد. تعریف مشروعیت به همراه نبرد واژگان شکل می گیرد. نام گذاری اشیا به معنای موجودیت دادن به انها و یا ابطال هستی آنهاست. هر نهاد اجتماعی پر قدرتی کارایی اش بستگی به قدرت نام گذاری اش دارد. نهاد های پر قدرت عنوان ها، برچسب های رسمی، را از طریق انتصاب، تعمید، بزرگداشت، تخصیص رسمی، همراه با مناسک تنفیذ تشریفاتی، به برخی از عاملان اعطا می کند و به برخی دیگر نه. با این کار، آنها از طریق تأثیرگذاری بر بازنمایی که دریافت کنندگانِ گفتمان نهادی از واقعیت دارند نوعی باید-زیستن را به عامل منسوب شده تحمیل می کنند(بون ویتز،۱۳۸۹: ۱۱۸-۱۱۶). به طور مثال فردی که به عضویت فرهنگستان یا هر جای دیگری منسوب می شود، تلاش می کند تا خود را با نقشی که این نهاد ها از او انتظار دارند هماهنگ کند. در نظام آموزشی نیز، مدرسه از طریق آزمون های خود مرز میان افراد را تعیین می کند، به طوری که میان آخرین قبولی و اولین مردودی یک نفاوت زیسته بوجود می آورد و آنرا تبدیل به یک تفاوت طبیعی می کند.
کارکرد فضای اجتماعی بر خواستِ تمایزگذارای میان افراد و گروه ها استوار است. به عبارتی داشتن یک هویت اجتماعی خاص و به رسمیت شناخته شدن. و به طبع آن تمایل به مهم دانسته شدن، پذیرفته شدن توسط دیگران. پس هستی اجتماعی داشتن اساساً یعنی دیده شدن و داشته های خاص و متمایز کننده ی خود را تا سر حد امکان مثبت و مشروع شناساندن. این هویت اجتماعی بر تعلق به یک خانواده، ملیت، شغل، مذهب، طبقه اجتماعی و … استوار است، تعلقاتی که بر چسب ها و نشانه ها را برای افراد فراهم می کنند. این تعلق برای عاملان اجتماعی طبقه بالا و فرادست مهم است چراکه بواسطه آن برای خود کسب شهرت می کنند و این سرمایه نمادین موجب می شود که دیگران شایستگی های آنها را بار کنند( بون ویتز،۱۲۰:۱۳۸۹). پس اگر در یک میدان اجتماعی خاص، یک عامل یا یک طبقه بتواند یک تصویر متقاعد کننده ای از سرمایه ای که مدعی در اختیار داشتن آن است، به دیگران ارائه بدهد، می تواند از این داشته که ذهنی است به منافع عینی دست یابد.

۲-۳- بخش دوم: مصرف در حوزه هنری و فرهنگی

 

۲-۳-۱- مفهوم مصرف

بسیاری از نویسندگان بر این اعتقادند که بدون کالاهای مصرفی جوامع مدرن ابزارهای اصلی برای بازآفرینی، بازنمایی و دستکاری در فرهنگ خود را از دست می دهند. مصرف دارای ویژگی دوگانه است، از سویی هم می تواند قلمرویی برای انتخاب، آزادی و تقویت تعلقات و ارزش های اجتماعی باشد و هم می تواند به انفعال، از خود بیگانگی، محدودیت و کنترل بینجامد. این ویژگی دوگانه مصرف –محدود کنندگی و قدرت بخشی- و اثرات فراگیر آن در حیات اجتماعی و فرهنگی، به موضوعی جدی در مطالعه جامعه معاصر تبدیل شده است(ذکایی:۱۳۹۲، ۳۰-۲۷). در مطالعات مرتبط با مفهوم سلیقه و نیز مصرف و مصرف کننده دارای اهمیت بسیاری است. به نوعی سلیقه مخاطب در گزینش ها و داوری و تمایزگذاری های بین اقلام فرهنگی،در نهایت به مصرف این اقلام می انجامد.
مصرف و انتخاب کالاها یا نوع هنرها می تواند نشان دهنده موقعیت اجتماعی گروه ها باشد. یعنی ترجیحات و سلیقه گروه ها در انتخاب و مصرف کالاها یا هنرها بازگو کننده ی موقعیت اجتماعی شان است. برای مثال، کمتر رخ می دهد فردی که عضو طبقه پایین جامعه است برای گذرندان اوقات فراغت خود به تئاتر یا موزه هنری برود. به همین منظور شناخت سلیقه ها و ترجیحات افراد جامعه در مصرف کالاها و هنرها می تواند نوع و ساختار روابط اجتماعی و میزان تعامل افراد حاضر در قشر های مختلف اجتماعی را مشخص کند(قاسمی وصمیم،۱۳۸۷: ۸۲).
واژه مصرف معانی متنوعی دارد، بنابراین شناسایی نوع متن و زمینه مورد استفاده از آن اهمیت بسیار دارد. مروری بر آثار انبوه منتشر شده در زمینه مصرف روشن می کند که ارائه چارچوب و نظریه ای واحد که گزاره هایی صریح و مورد وفاق را در اختیار گذارد، با دشواری های بسیاری همراه است؛ همانطور که ارائه تعریفی واحد در مورد فرهنگ عامه پسند و فرهنگ توده امری مشکل است؛ ارائه تعریفی واحد از مصرف نیز با مشکلاتی روبرو است(ذکایی،۳۱:۱۳۹۲-۳۲).
در نگاه کلی رویکردهای مهم در حوزه فرهنگ مصرفی را در دسته های زیر طبقه بندی کرده است:

 

    1. منظر فرانکفورتی: این چشم انداز فرهنگ مصرفی را نتیجه بسط تولید کالاهای مصرفی می داند که انباشت وسیع فرهنگ مادی را در شکل کالاهای مصرفی و مکان های خرید به همراه داشه است. این انباشت اگرچه در ظاهر آزادی های سلیقه ای را در انتخاب ها و داوری های افراد پیش کشیده، اما فرصت سواستفاده ایدئولوژیک را نیز فراهم کرده است. در این نگاه مخاطبین، صرف کنندگان منفعل کالاها و اقلام فرهنگی تلقی می شوند و به نوعی سلیقه ی آنها تحت تأثیر ایدئولوژی بیرونی است

 

بودریار با الهام از سنت فکری مکتب فرانکفورت و نظریه کالاوار شدن لوکاچ، مصرف را دارای این قابلیت می داند که طیف متنوعی از پیوندها و توهم های فرهنگی را به خود گیرد. بودریار مدعی است نیازها به نظامی از ابژه ها مرتبط می باشند و تبیین نیازها را باید با توجه به رابطه یک فرد و یک ابژه نگریست. از نظر او خاستگاه نیازها را می بایست در جایی متفاوت از افراد جست و جو کرد و آن شیوه بازاریابی و تبلیغات است. تولیدکنندگان اغلب تلاش می کنند از طریق تبلیغات رفتار مصرف کننده را شکل دهند(همان:۴۳).

 

    1. منظر مبادله ای به مصرف: این منظر که رویکردی جامعه شناختی به مصرف را دنبال می کند رضامندی های بدست آمده از کالاها را تابع دسترسی به آنها در فرایند تعاملات اجتماعی می داند که در آن رضامندی و منزلت بستگی به نمایش و حفظ تفاوت ها دارد. در این نگاه تاکید بر شیوه های مختلف تمایزگذاری و پیوند هایی است که افراد بواسطه ی سلیقه و یا مصرف کالاها بین خود قائل می شوند.

 

    1. منظر پست مدرن: این منظر به لذت ها، آرزوها و تمنیات هیجانی که در تصویرسازی های فرهنگ مصرفی در عرصه های خاص مورد تاکید قرار می گیرند و هیجانات جسمانی و لذات زیبایی شناختی متفاوتی را تولید می کنند، توجه می کند.

 

    1. سنت بیرمنگام: این سنت فرهنگ عامه پسند را صورتی از مقاومت به فرهنگ توده وار تجاری شده می بیند و تلقی مترقیانه ای از آن دارد. برای مثال اندیشمندان این سنت معتقدندکه بیش از آنکه صنایع فرهنگی دست به نسخه برداری و تولید انبوه سبک ها بزنند، در خیابان، حوزه عمومی و گروه های اجتماعی به کلی مستقل رواج می یابند. سلیقه و قریحه ی مصرف کننده عامه پسند و داوری های او در این سنت فعال و انتخاب گر به شمار می آید(همان:۳۰-۳۴).

 

بدیهی است علاوه بر این طبقه بندی، چشم اندازها و دیدگاه های دیگری نیز می توان شناسایی کرد، اما به دلیلی اولویت نداشتن در متن حاضر، از آنها چشم پوشی کرده ایم.

۲-۳-۲- دیدگاه های مرتبط با مصرف در حوزه هنر و فرهنگ

صورت بندی اجتماعی و فرهنگی معاصر از دهه ۱۹۶۰به بعد، شاهد فرایندهای متعددی از جمله گسترش و تسریع روند مدرنیزاسیون، جهانی شدن رسانه های همگانی، تکثر و اشتقاق زیست جهان های اجتماعی، ظهور گفتمان های اجتماعی و فرهنگی متفاوت و بعضا متضاد و … بوده است. تحولات مزبور در نظریه جامعه شناسی به فروپاشی چیزی منجر شده است که گیدنز آنرا «اجتماع ارتدکس» می نامد، اجماعی که مشخصه ی آن وجود توافق وسیع درباره ماهیت و وظایف علوم اجتماعی، تکامل گرایی و تمایل به فروکاستن کنش های انسانی به الزامات ساختاری بود(کسل،۱۳:۱۳۸۳).
با فروپاشی اجتماع ارتدکس، نظریه ی جامعه شناسی همزمان شاهد تکثر فزاینده و چالش ها و مناقشه های روزافزون بوده است. یکی از عمده ترین این مناقشه ها این است که مفهوم طبقه اجتماعی کارایی تبیینی خود را برای بررسی قشربندی و تمایزهای اجتماعی از دست داده و بنابراین جستجوی مبنای جدیدی برای مطالعه قشربندی امری ضروری است. جهت گیری همگرای نظری معاصر بر این است که این مبنای جدید، مصرف و مفهوم همبسته آن یعنی سبک زندگی است (اباذری و چاوشیان،۱۳۸۱).
طرفداران این مبنای جدید معتقدند که مصرف در دهه های اخیر به نوعی روند اجتماعی و فرهنگی فراگیر در جوامع معاصر تبدیل شده است. مصرف بر حوزه کار و فعالیت های تولیدی پیشی جسته، نقش اساسی تری در استمرار فرماسیون اجتماعی عصر حاضر ایفا می کند و به مثابه عنصر مشروعیت بخشی عمل می کند و علاوه بر همه این ها، به لحاظ روش شناسی مقوله جامعه تر و فراگیرتری است که همه ی گروه های اجتماعی را پوشش داده و در نتیجه برای مطالعه تفاوت ها و تشابهات اجتماعی مبنای مناسب تری است(باومن،۱۳۸۴: ۲۹۴-۲۸۹، باکاک،۷۴:۱۳۸۱)
نظریات معاصر بر این باورند که چشم اندازهای نگریستن به زندگی اجتماعی تکثر یافته است و از تعین عواملی از قبیل طبقه و قومیت و … فارغ گشته اند. مهمترین دلالت این امر رهایی کنش افراد و به ویژه کنش های مصرفی، از چنگال ساختارهای از پیش موجود است(نش،۱۳۸۴:۵۷) همچنین اندیشمندان با گسترش رهیافت های خود به حیطه مصرف استدلال می کنند که مصرف را می توان همچون روندی اجتماعی و فرهنگی در نظر گرفت که شامل نشانه ها و نمادهای فرهنگی است و نه صرفاً یک روند اقتصادی منفعت گرایانه ای که در پی ارضای نیازهای زیستی است(باکاک،۱۳۸۱).
با وجود اینکه در غالب پژوهش های اجتماعی که درباره مصرف کنندگان محصولات هنری انجام شده به ویژگی های اقتصادی-اجتماعی، طبقه یا مشخصات جمعیت شناختی افراد توجه شده است اما این در حالی است که در واقع در میان افرادی که در فعالیت های فرهنگی وهنری شرکت و انواع ژانرهای هنری را مصرف می کنند، رویکردهای ارزشی ونگرش های گوناگونی وجود دارد. اگرچه مشارکت در مصرف و فعالیت هنری لزوما موجد ارزش ها و نگرش های متمایزی نیست و این ارزش ها و نگرش ها در افرادی وجود دارند که مصرف کننده محصولات هنری خاصی هستند، حائز اهمیت است(فاضلی،۵۹:۱۳۸۶).
مجموعه این عوامل موجب توجه به مصرف به منزله موضوعی جدی در مطالعات جامعه شناختی شده است. در کنار این توجه به مقوله مصرف، دیدگاه های نظری رقیب و ناهمسازی نیز در این رابطه در جامعه شناسی معاصر شکل گرفته است. این دیدگاه ها را می توان به صورت پیوستاری ترسیم کرد. در یک طرف این پیوستار نظریه هایی قرار می گیرند که با تاکید بر عوامل ساختاری، الگوهای مصرف را منطبق بر فضای طبقاتی می دانند.نظریه پرداز برجسته این شیوه نیز پی یر بوردیو است. در طرف دیگر این پیوستار، نظریه پردازان پست مدرن قرار می گیرند که مصرف را بیشتر امری نمادین می دانند که در آن، بیش و پیش از جنبه های مادی کالاها، نشانه ها و نماد های موجود در آن کالاهایند که مصرف می شوند. این نظریه پردازان همچنین با طرح مفهوم بخشی شدن فعالیت های زندگی استدلال می کنند که آنچه فرد در یک حوزه خاصی از زندگی انجام می دهد، ممکن است هیچ رابطه ای با آنچه در حوزه ای دیگر انجام می دهد نداشته اشد. این مفهوم نقطه مقابل مفهوم خویشاوندی ساختاری بوردیو است(رحمتی،مرادی، ۱۳۸۹: ۸).

راهنمای نگارش پایان نامه با موضوع بررسی کارایی درونی مقطع آموزش ابتدایی استان ایلام طی سال های ۱۳۸۴ تا ...

۱٫۹۷

 

میانگین کل پایه ها

 

 

 

-

 

-

 

-

 

-

 

-

 

-

 

هدف برنامه

 

 

 

نمودار(۴-۲)بررسی نرخ مردودی بر حسب جنسیت و پایه تحصیلی سال های ۸۴ تا ۸۹ مقطع ابتدایی استان ایلام
جدول شماره(۴-۳) و نمودار شماره(۴-۲) به مطالعه‌ی نرخ مردودی مقطع آموزش ابتدایی استان ایلام طی سال‌های ۸۴ تا ۸۹ در پایه های اول تا پنجم ابتدایی به تفکیک پسر و دختر می‌پردازد. در پسران پایه اول نرخ مردودی در سال شروع برنامه(۸۵-۸۴)، ۳٫۷۲ درصد و در سال پایانی برنامه(۸۹-۸۸)، ۲٫۲۹ درصد بوده است یعنی ۱٫۴۳ درصد نرخ مردودی پسران پایه اول در طول برنامه کاهش داشته است. یعنی ۱٫۴۳ درصد از تعداد مردودین کاسته شده است. بیشترین نرخ مردودی با ۷٫۳۱ مربوط به سال تحصیلی(۸۷-۸۶) و کمترین آن به میزان ۲٫۲۹ مربوط به سال تحصیلی(۸۹- ۸۸) است.
در پایه اول دختران، نرخ مردودی، در سال( ۸۵-۸۴)، ۳٫۲۴ درصد بوده و در سال پایانی دوره مورد بررسی، ۲٫۴۷ درصد می باشد که ۰٫۷۷ درصد کاهش را نشان می دهد. یعنی ۰٫۷۷ درصد از تعداد مردودین کاسته شده است. کمترین نرخ مردودی مربوط به سال تحصیلی( ۸۹-۸۸) به میزان ۲٫۳۵ درصد و بیشترین مقدار آن نیز در سال تحصیلی(۸۷-۸۶) به میزان ۵٫۲۸ درصد می باشد. گرچه نرخ مردودی در هر دوجنس در طول برنامه روند کاهشی به خود داشته است اما میانگین نرخ مردودی پسران به میزان ۴٫۰۶ درصد و میانگین نرخ مردودی دختران این پایه به میزان ۲٫۹۳ درصد در طول سال های اجرای برنامه بوده است. یعنی پسران ۱٫۱۳ درصد بیشتر از دختران در طول اجرای برنامه مردودی داشته اند.
در پایه دوم پسران نیز نرخ مردودی در سال آغازین برنامه ملی۲٫۵۳ درصد و در سال پایانی آن ۲٫۲۹ درصد می باشد. که به مقدار ۰٫۲۴ درصد کاهش را نشان می دهد. همچنین بالاترین میزان نرخ مردودی ۴٫۹۱ درصد مربوط به سال تحصیلی(۸۷-۸۶) و پایین ترین آن ۲٫۲۹ درصد مربوط به سال تحصیلی(۸۹-۸۸) می باشد.
این نرخ برای دختران پایه دوم هم در سال تحصیلی(۸۵-۸۴) ۱٫۷۳ درصد و برای سال تحصیلی(۸۹-۸۸) ۰٫۸۲ درصد است که مقدار ۰٫۹۱ درصد کاهش داشته است. بالاترین نرخ مردودی در سال تحصیلی(۸۵-۸۴) به مقدار ۳٫۲۴ درصد و پایین ترین آن با ۲٫۴۲ درصد مربوط به سال تحصیلی( ۸۹-۸۸) می‌باشد. علیرغم کاهش این نرخ در هر دو جنس، در سال های پایانی نسبت به سال های اولیه اما بررسی میانگین در طول دوره برای هردوی آن ها حاکی ازبالاتر بودن نرخ مردودی پسران(۴٫۰۶ درصد) نسبت به دختران پایه دوم(۲٫۹۳ درصد) می باشد. به گونه ای که پسران به میزان ۱٫۱۳ درصد بیشتر از دختران در این پایه مردودی داشته اند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
در پایه سوم نرخ مردودی پسران در سال مبدأ(۸۵-۸۴)، ۱٫۷۹ درصد و در سال پایانی(۸۹-۸۸)، ۰٫۸۷ درصد می باشد که ۰٫۹۲ درصد روند رو به کاهشی را نشان می دهد. بیشترین نرخ مردودی در پایه سوم پسران مربوط به سال تحصیلی( ۸۷-۸۶) به میزان ۲٫۶۹ درصد بوده و کمترین آن درسال تحصیلی( ۸۹-۸۸) به میزان ۰٫۸۷ درصد می باشد و در مجموع پایه سوم پسران در طول سال های مورد بررسی، دارای نرخ مردودی رو به کاهشی بوده است.
در پایه سوم دختران، در سال ۸۵-۸۴، نرخ مردودی برابر با ۹۴٫۷۱ درصد، ودر سال پایانی برنامه(۸۹-۸۸)، برابر با ۹۱٫۲۳ درصد می باشد یعنی ۳٫۴۸ درصد کاهش داشته و بیشترین مقدار نرخ مردودی دختران پایه سوم به میزان ۹۹٫۱۵ درصد در سال تحصیلی(۸۸-۸۷ و کمترین آن به میزان ۹۱٫۲۳ درصد در سال تحصیلی۸۹-۸۸ بوده است.
گر چه بررسی نرخ مردودی پایه سوم در طول دوره برای هر دو جنسی روند نزولی را نشان می دهد امااز مشاهده ی میانگین مردودی پایه سوم پسران و دختران در کل دوره می توان دریافت که این شاخص برای پسران ۹۳٫۶۱ درصد و برای دختران۹۴٫۸۰ درصد می باشد که رقمی حدود ۱٫۱۹ درصد نرخ مردودی دختران پایه سوم از نرخ ارتقاء پسران پایه سوم بیشتر است.
در پایه چهارم، نرخ مردودی پسران درسال ابتدای برنامه ۱٫۹۵ درصد بوده ودر سال پایانی برنامه به ۱٫۲۲ درصد رسیده است که حدود ۰٫۷۳ کاهش داشته است. بیشترین نرخ مردودی در سال تحصیلی(۸۷-۸۶) ۴٫۳۶ درصد و کمترین میزان این نرخ مربوط به سال پایانی برنامه(۸۹-۸۸) با حدود ۱٫۲۲ درصد می باشد. درکل این نرخ در بین پسران کاهش را نشان می دهد.
در پایه چهارم دختران نرخ مردودی در ابتدا و انتهای برنامه به ترتیب ۱٫۰۷ درصد و ۲۰٫۸۹ درصد بوده که به مقدار ۱۹٫۸۲ درصد افزایش داشته است. بیشترین مقدار نرخ مردودی به میزان ۲۰٫۸۹ درصد در سال تحصیلی(۸۹-۸۸)- سال پایانی برنامه- بوده و کمترین آن در سال تحصیلی( ۸۵-۸۴) به میزان ۱٫۰۷ درصد می باشد.
نرخ مردودی در طول دوره برای پسران در پایه چهارم روندی نزولی است اما برای دختران روند افزایشی داشته است. بررسی میانگین نرخ مردودی در بین دوجنس در این پایه در طول دوره حاکی از آن است که این نرخ برای پسران ۲٫۳۲ درصد و برای دختران ۶٫۵۳ بوده و۴٫۲۱ درصد نرخ مردودی دختران بیش از پسران است.
در پایه پنجم پسران، نرخ مردودی در ابتدای دوره ۱٫۵۷ درصد است ودر سال پایانی دوره به ۰٫۴۸ درصد نزول یافته است این نر خ ۱٫۰۹ درصد کاهش را نشان می دهد. بالاترین میزان نرخ مردودی مربوط به سال تحصیلی( ۸۷-۸۶) با میزان ۲٫۵۳ درصد و کمترین آن مربوط به سال تحصیلی(۸۹-۸۸) به میزان ۰٫۴۸ درصد می باشد.
اما بررسی نرخ مردودی در دختران پایه پنجم نشان می دهد که این نرخ در ابتدای سال آغازین برنامه(۸۵-۸۴) ۰٫۸۷ درصد بوده و در سال پایانی آن(۸۹-۸۸) ۵٫۲۱ درصد می باشد. و مقدار ۴٫۳۴ درصد افزایش نشان می دهد. بالاترین مقدار نرخ مردودی در سال تحصیلی(۸۹-۸۸) به میزان ۵٫۲۱ درصد و پایین ترین آن ۰٫۳۵ درصد در سال تحصیلی(۸۸-۸۷) می باشد.
با مشاهده ی میانگین مردودی دوجنس پایه پنجم در طول برنامه ملی، ۱٫۳۶ درصد برای پسران و ۱٫۶۲ درصد برای دختران در می یابیم که نرخ مردودی دختران به میزان ناچیزی در حدود ۰٫۲۶درصدنسبت به پسران افزایش داشته و بدین ترتیب در این دوره نرخ مردودی دختران از پسران بیشتر است. وحتی می توان آن را ناچیز دانست و نرخ مذکور را برای هر دو جنس برابر فرض نمود.
میانگین نرخ مردودی پسران و دختران در طول دوره ی مورد بررسی در پایه اول در سال ابتدا(۸۹-۸۸)، برابر با۳٫۴۹ درصد و در سال پایانی برنامه(۸۹-۸۸)، برابر با ۲٫۳۵ درصد می باشد. بالاترین میانگین نرخ مردودی مربوط به سال تحصیلی۸۷-۸۶، به میزان ۵٫۲۸ درصد و کمترین آن در این پایه مربوط به سال تحصیلی(۸۹-۸۸)، به میزان ۲٫۳۵ درصد می باشد.
بررسی میانگین نرخ مردودی پسران و دختران پایه دوم در طول اجرای برنامه ملی آموزش برای همه نشان می دهد که در سال تحصیلی(۸۵-۸۴) به میزان ۲٫۱۵ درصد و در سال تحصیلی(۸۹-۸۸) به میزان ۱٫۶۳ درصد بوده است. که حدود ۰٫۵۲ درصد کاهش نرخ مردودی در پی داشته است.بیشترین این نرخ در سال(۸۷-۸۶) به مقدار ۳٫۲۴ درصد و کمترین آن در سال(۸۹-۸۸) به میزان ۱٫۶۳ درصد می باشد.
میانگین نرخ مردودی هر دو جنس در پایه سوم در طول دوره ی مورد بررسی در سال تحصیلی(۸۵-۸۴) ۱٫۴۹ درصد و در سال تحصیلی(۸۹-۸۸) ۰٫۶۵ درصد است که رقمی برابر با ۰٫۸۴ درصد کاهش نشان می دهد.این میانگین در طول دوره دارای نوسان بوده است. بیشترین مقدار میانگین دوجنس در سال تحصیلی(۸۷-۸۶) ۱٫۷۹ درصد و کمترین مقدار آن در سال تحصیلی(۸۹-۸۸) به مقدار ۰٫۶۵ درصد می‌باشد. درکل میانگین مردودی پایه دوم دختر ان و پسران تقریباً در کل دوره رو به کاهش داشته است.
میانگین نرخ مردودی دختران و پسران در پایه چهارم در طول دوره‌ی مورد بررسی، در سال تحصیلی(۸۵-۸۴) برابر با ۱٫۵۳درصد و در سال تحصیلی(۸۹-۸۸) برابر با ۱۰٫۷۵ درصد می باشد که رقمی برابر با ۹٫۲۲ درصد افزایش داشته است. بالاترین میانگین نرخ مردودی مربوط به سال تحصیلی(۸۹-۸۸) برابر با ۱۰٫۷۵ درصد و کمترین آن مربوط به سال تحصیلی(۸۵-۸۴) برابر با ۱٫۵۳ درصد است. درکل این نرخ برای هر دو جنس در طول دوره افزایش داشته است.
میانگین نرخ مردودی دختران و پسران پایه پنجم در طول دوره‌ی مورد بررسی، در سال ابتدا(۸۵-۸۴) برابر با ۱٫۲۳ درصد و در سال پایانی(۸۹-۸۸) برابر با ۲٫۷۵ درصد بوده است. که رقمی برابر با ۱٫۵۲ درصد افزایش دارد. بیشترین نرخ مردودی برای این پایه در سال تحصیلی(۸۹-۸۸) با مقدار ۲٫۷۵ درصد و کمترین آن با ۰٫۵۳ درصد در سال تحصیلی( ۸۸-۸۷) بوده است. در مجموع در این پایه نرخ مردودی برای هر دو جنس روندی افزایشی داشته است.
میانگین نرخ مردودی به دست آمده از کلیه پایه‌ها در طول دوره نوساناتی دیده می‌شود. بیشترین نرخ مردودی مربوط به سال تحصیلی(۸۹-۸۸) برابر با ۳٫۶۲ درصد و کمترین آن مربوط به سال تحصیلی(۸۸-۸۷) برابر با ۱٫۸۳ درصد می باشد. میانگین نرخ مردودی در طول دوره رقمی برابر ۱٫۶۵ درصد افزایش نشان می دهد. نرخ مردودی تمام پایه‌ها اعم از دختر و پسر در کل دوره برابر با ۲٫۵۶ درصد است. در پسران میانگین این نرخ ۲٫۵۰ و در دختران ۲٫۶۴ است که با چشم پوشی از مقدار ناچیز ۰٫۱۴ درصد می‌توان ادعا کرد که این نرخ در هر دوجنس برابر است. لازم به ذکر است که در برنامه ملی« آموزش برای همه» استان ایلام برای نرخ مردودی در هیچ یک از پایه‌های تحصیلی و سال‌های اجرای دوره هدفی در نظر گرفته نشده است.
جدول شماره(۴-۳)
بررسی نرخ ترک تحصیل برحسب جنسیت و پایه تحصیلی طی سال های ۸۹-۸۸ مقطع ابتدایی استان ایلام

 

 

نرخ ترک تحصیل

 

نرخ

 

 

 

میانگین هر پایه در دوره

 

۸۹-۸۸

بررسی وجود و تعیین هویت فاکتورهای پاتوژنیسته در سویه های ...

اشرشیا کلی های پاتوژن خارج روده ای
۱-۷-۴-۱-پاتوتیپ های اشرشیا کلی های پاتوژن روده ای
تاکنون چندین پاتوتیپ اشرشیا کلی اسهال زا در انسان و دام ها شناخته شده است (موری، ۱۳۸۹)
اشرشیا کلی انتروتوکسیژن (ETEC)1
اشرشیا کلی انتروپاتوژن (EPEC)2
اشرشیا کلی انترواگرگتیو (EAEC)3
اشرشیا کلی انتروهموراژن (EHEC)4
۵ - اشرشیا کلی انتروانیواسیو (EIEC)5
۱-۷-۴-۲- پاتوتیپ اشرشیا کلی توکسین زای روده ای (ETEC)
اشرشیا کلی انتروتوکسیژن ETEC)) به سویه هایی از اشرشیا کلی اطلاق می گردد که قابلیت تولید حداقل یکی از دو نوع انتروتوکسین حساس به حرارت یا LT و مقاوم به حرارت یا ST را دارا می باشد. سویه های ETEC توسط پیلی های خاص به دیواره روده می چسبند و سپس از طریق توکسین باعث ایجاد اسهال می شوند. سویه های ETEC اولین بار در اسهال حیوانات و سپس در انسان نیز مشاهده شدند. این ارگانیسم تولید دو نوع انتروتوکسین می نماید که توسط ژن های موجود بر روی پلاسمید کد می شود و می تواند با تولید این انتروتوکسین باعث ترشح مایعات به داخل روده شده و اسهال آبکی ایجاد نماید. این سویه ها یکی از اصلی ترین عوامل اسهال در مسافران می باشند. سویه های ETEC هم در بزرگسالان و هم در کودکان به ویژه شیرخواران اسهال وبایی شکل به صورت اسپورادیک و اپیدمیک به وجود می آورد ولی شدت بیماری از وبا کمتر است گاستروانتریت ایجاد شده توسط گروه ETEC به واسطه تولید انتروتوکسین های حساس به حرارت LT-II,LT –I و مقاوم به حرارت ST می باشد LT-I از نظر ساختاری و عملکرد بسیار شبیه به کلراتوکسین بوده و عامل بیماری در انسان می باشد در حالی که LT-II عامل بیماری در انسان نیست. آب و مواد غذایی آلوده از مهمترین عوامل انتقال بیماری می باشد.[۱۹]اسهال ایجاد شده توسطETEC خود محدود کننده می باشد و پس از دو یا سه روز بهبودی حاصل می گردد و موارد مرگ و میر صرفاً در کودکان شیر خوار در کشور های در حال توسعه مشاهده می شود.
۱-۷-۴-۳- پاتوتیپ اشرشیا کلی بیماری زا ی روده ای EPEC
اشرشیا کلی انتروپاتوژن (EPEC) عامل بیماری اسهال نوزادان در کشورهای در حال توسعه بوده و از قدیمی ترین پاتوتیپ های شناسایی شده اشرشیا کلی می باشند که در روده کوچک تکثیر یافته و اساساً باعث اسهال حاد و غیر خونی می گردند. اغلب عفونت های EPEC در طول سه سال اول زندگی رخ می دهد و سویه های EPEC به ندرت باعث اسهال بعد از یک سالگی می شود و تقریباً همه بیماران ۶ ماهه و یا کوچکتر می باشد. سویه های EPEC قبلاً با شیوع اسهال در شیرخواران کشورهای توسعه یافته در ارتباط بوده است. این ارگانیسم از طریق اتصال به دیواره روده باعث بهم ریختگی ساختار در سلول گردیده و منجر به ایجاد ضایعات هیستوپاتولوژیک A&E ۱ در سطح روده می شود و با این عمل پدیده جذب و دفع روده مختل می گردد.
شایع ترین سروگروه های EPEC که عامل اصلی اسهال در انسان شناخته شده اند شامل O142, O85, O86, O111ab, O119, O125ac,O55, O127, O126, O128ab, O114 می شود. انسان مخزن اصلی این پاتوتیپ ها بوده است و در سال ۱۹۹۵ این سویه ها به دو دسته ی مجزا تقسیم شده اند:
سویه های انتروپاتوژن تیپیک۲ : به سویه هایی از سروگروپ های بالا اطلاق می شود که دارای دو ژن به نام های eae (ژن کدکننده پروتئین غشای خارجی) و bfp( ژن کد کننده پیلی) می باشند.
سویه های انتروپاتوژن آتیپیک۴ : به سویه هایی از سروگروپ های بالا اطلاق می شود که دارای ژن eae بوده و فاقد ژن bfp می باشند.
مطالعات اپیدمیولوژی بیانگر این امر می باشند که سویه های آتیپیک در کشورهای پیشرفته و صنعتی شایع هستند در حالیکه سویه های تیپیک در کشورهای در حال توسعه شیوع دارند. در کشور ما ایران مطالعات موجود نشان می دهد که سویه های تیپیک و هم آتیپیک از موارد اسهال جدا می شوند.[۲۰]
۱-۷-۴-۴- پاتوتیپ اشرشیا کلی انترواگرگتیو(EAggEC)
پاتوتیپ اشرشیا کلی انترواگرگتیو عامل ایجاد اسهال آبکی پایدار نوزادان در کشورهای در حال توسعه و اسهال مسافرین در این کشورها است. این سویه ها به وسیله الگوی چسبندگی آجری شکل بی نظیری که طی ۶ ساعت بعد از کشت در سلول های کشت سلولHEP-2 ۱ ایجاد می کنند، شناسایی می شوند. این فرایند توسط شماره یک چسبنده ایجاد کننده تجمع صورت می گیرد که باعث حفاظت از باکتری در برابر آنتی بیوتیک ها و فاگوسیتوز می شود(جودیت و مازنر، ۱۳۷۳; کوبین و همکاران، ۱۳۸۶). بنابراین می توان تست HEP-2 را به عنوان روش استاندارد طلایی برای شناسایی سویه هایی (EAggEC) دانست. این باکتری با CFA2 مقاوم به قند مانوز مشخص می شود. این ارگانیسم ژن های eae را ندارد و ضایعات A&E را ایجاد نمی کنند.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
سویه های (EAggEC) به عنوان یک پاتوژن نوظهور با شیوع روزافزون شناخته شده و همچنین به عنوان دومین عامل اتیولوژی از راه مدفوعی-دهانی انتقال می یابد و مکانیسم بیماری زایی پیچیده ای دارد. پاتوژنز این سویه ها شامل سه مرحله است:
اتصال به لایه موکوس روده توسط پیلی خاص (AAFs)3
تولید موکوس توسط باکتری و سلول های میزبان که باعث ایجاد بیوفیلم بر روی سطح، آنتروسیت های روده می شود.
تولید و آزادسازی توکسین های مختلف و بروز پاسخ های التهابی که در نهایت توکسیسیتی موکوس و ترشح روده را سبب می شود. این باکتری توکسین شبیه ST4 یا EAST5 و همولیزین تولید می کند.
۱-۷-۴-۵- پاتوتیپ اشرشیا کلی انتروهموراژیک (EHEC)
سویه های اشرشیا کلی انتروهموراژیک (EHEC) از جمله زیر گروه های اشرشیا کلی تولید کننده ی شیگا توکسین می باشند که باعث ایجاد کولیت هموراژیک۶ و سندرم همولیتیک اورمیک در انسان می شوند. مهمترین سروتیپ شایع، O157:H7 می باشد که باعث اپیدمی و مرگ و میر می شود، از طرف دیگر سویه های تولید کننده شیگا توکسین دیگری هستند که به سروتایپ های دیگر متعلق می باشند.[۲۱]
و اصطلاحاً به آنانNon O157:H7 می گویند. دام ها از مهمترین منابع عامل بیماری می باشند. یکی از فاکتورهای حدت سویه های (EHEC)، تولید توکسینی مشابه با شیگا توکسین است که دارای اثرات سیتوتوکسیک روی سلول های ورو می باشد به همین خاطر این ارگانیسم ها اشرشیا کلی تولید کننده وروتوکسین یا VTEC ۱یا اشرشیا کلی تولید کننده ی شیگاتوکسین STEC2هم نامیده می شوند(واکر، ۱۳۸۶; ارن، ۲۰۰۶). مخزن اصلی سویه های VTEC مجاری معدی-روده ای گاو و دیگر حیوانات مزرعه و انسان است لذا آلودگی انسان با این سویه ها معمولاً مربوط به مصرف گوشت گاو آلوده یا نیم پز، شیر غیر پاستوریزه، آب و سبزیجات آلوده به مدفوع است. در سال های اخیر، تماس مستقیم یا غیر مستقیم با حیوانات یا مدفوع آنها به خصوص گاوها به عنوان مهمترین راه انتقال بیماری به انسان شناسایی شده است(بیسر و همکاران، ۱۹۹۳)۳.
۱-۷-۴-۶- پاتوتیپ اشرشیا کلی انترواینواسیو(EIEC):
سویه های اشرشیا کلی انترواینواسیو، می توانند هم اسهال آبکی و هم اسهال خونی که شبیه دیسانتری می باشد ایجاد نمایند. سویه های (EIEC) از نظر خواص بیوشیمیایی، ژنتیکی و پاتوفیزیولوژی شبیه به سویه های شیگلا می باشند. این سویه ها، لیزین را دکربوکسیله نمی کنندو معمولاً لاکتوز را تخمیر نکرده یا دیر تخمیر می کنند. اکثر آن ها غیر متحرک هستند و آنتی ژن O مشابه با آنتی ژن های خاص شیگلا دارند. سویه های (EIEC) به واسطه ی خصوصیات تهاجمی داشتن شناسایی می گردند. سویه های اشرشیا کلی انترواینواسیو جزء سروتیپ های O124, O143, O164 می باشند. این باکتری قادر است به اپی تلیوم روده بزرگ تهاجم نموده و آن ها را تخریب کند و موجب بیماری شود. در ابتدا اسهال آبکی است اما به زودی مشابه اسهال دیسانتری باسیلی شد و خون و موکوس در مدفوع دیده می شود(جودیت و مازنر، ۱۳۷۳; کوبین و همکاران، ۱۳۸۶).
۱-۸- عفونت های اشرشیا کلی های خارج روده ای
برخلاف اشرشیا کلی های مسئول بیماری های اسهالی، باکتری های خارج روده ای یا ExPEC4باکتری های کومنسال روده ی انسان و حیوانات هستند و تنها وقتی که وارد خون، مایع مغزی و نخاعی یا CSF یا مجاری ادراری شوند، به پاتوژن های حاد تبدیل می شوند. سویه های ExPEC منجر به سندرم های کلاسیک مثل UTI، باکتریمی یا مننژیت نوزادی می گردند. عفونت های ناشی از ExPEC به وسیله سه پاتوتیپ مجزا از اشرشیا کلی ایجاد می شوند :[۲۲]

 

    1. اشرشیا کلی یوروپاتوژن UPEC))

 

    1. سویه های اشرشیا کلی مسئول در مننژیت نوزادی MAEC))

 

    1. سویه های اشرشیا کلی که سپتی سمی در انسان و حیوان ایجاد می کنند (تاج بخش، ۱۳۸۰; ژئوف و همکاران، ۱۳۸۳; دیویدسون، ۱۳۸۳)

 

۱-۸-۱-۱باکتریوری و مننژیت اشرشیا کلی MAEC))1
اشرشیا کلی یکی از بیشترین موارد باکتری های گرم منفی مسئول باکتریوری در انسان است. مننژیت های MAEC در هر گروه سنی رخ می دهند، عفونت های اولیه مننژیت نوزادی معمولاً از راه انتقال عمودی از مادر و در حین زایمان یا در موارد نادری از عفونت های بیمارستانی ناشی می شوند. مادامی که باکتریوری در خلال UTI رخ می دهد. خصوص هنگامی که انسداد مجاری ادراری وجود داشته باشد، باکتریوری گسترش یافته و منجر به مننژیت می گردد. سویه های MAEC معمولترین باکتری های گرم منفی هستند که می توانند سبب مننژیت در انسان گردند. در مننژیت های اشرشیا کلی فاکتور اتصالی اصلی برای اتصال باکتری به سلول های آندوتلیال مغز، فیمبریه S می باشد.
۱-۸-۱-۲- سپسیس۲
سپسیس ناشی از اشرشیا کلی معمولاً به دنبال عفونت های UTI رخ می دهند و در زنان بیش از مردان دیده می شوند. در بیش از ۸۵ تا ۹۵ درصد بیماران مبتلا به سپسیس، بیماری های کبدی، بدخیمی های خونی، تومور و دیگر سرطان ها نیز رایج است. سپسیس و مننژیت اغلب ناشی از سویه های اشرشیا کلی دارای آنتی ژن کپسولی Kمی باشند.
۱-۸-۱-۳- التهاب مثانه۳
التهاب مثانه ناشی از اشرشیا کلی، معمولاً با سوزش حاد حین دفع ادرار و درد کمر مشخص می شود. در حالی که پیلونفریت، قسمت های بالاتر مجاری ادراری (کلیه ها و لگنچه )را درگیر می کند و ممکن است آرام یا با تهوع و استفراغ همراه با سپسیس رخ دهد.[۲۳]
۱-۸-۱-۴- سپتی سمی
هنگامی که دفاع طبیعی بدن میزبان ضعیف است اشرشیا کلی به خون وارد شده و باعث سپتی سمی می شود. اشرشیا کلی ممکن است باعث آرتریت چرکی، آبسه های پیش کلیوی، اندوکارویت، استئومیلیت، سینوزیت، آبسه های مغزی، پنومونی و سایر عفونت ها شود.
۱-۸-۲- عفونت های مجاری ادراری UTI))
عفونت دستگاه ادراری یا UTI))، به حضور پاتوژن های میکروبی درون مجاری ادراری اطلاق می شود و یکی از شایعترین عفونت ها در بیماران سرپایی و یا بستری در بیمارستان است. اشرشیا کلی از مهمترین عوامل اتیولوژی UTI در انسان و تقریباً در تمام سنین محسوب می شود(ادیب فر، ۱۳۸۳). اشرشیا کلی یوروپاتوژن (UPEC)1، بیشترین ارگانیسمی است که در عفونت های UTI یافت می شود و عامل ۸۰ درصد موارد UTI حاد دستگاه ادراری را تشکیل می دهد (استرایتون، ۱۳۷۳). سالیانه حدود ۱۵۰ میلیون نفر در دنیا به عفونت مجاری ادراری مبتلا می شوند و بیش از ۶ میلیون دلار هزینه بر اقتصاد کشور ها تحمیل می شود. فراوانی عفونت مجاری ادراری در زنان بیشتر از مردان می باشد به طوری که تقریباً نیمی از خانم ها حداقل یکبار در طول عمر خود، عفونت مجاری ادراری را تجربه کرده اند. مهمترین فاکتور تعیین کننده ی بیماری زایی سویه های UPEC توانایی اتصال آن ها به سلول های اپی تلیال روده از طریق ادهسین ها هست. فیمبریه های P مهمترین فاکتور ویرولانس این باکتری ها هستند. علاوه بر این، سویه های UPEC همچنین می توانند مولکول های چسبندگی غیر فیمبریه ای مانند Dr, AFA I, AFAII را نیز بیان کنند که همگی آنها به وسیله ژن های کروموزومی بیان می شوند. UPEC همچنین توکسین های Sat ۲Cft I, ۳ و همولیزین را تولید می کند(ادیب فر، ۱۳۸۳). باکتری ها معمولاً از سه طریق ممکن است به دستگاه ادراری وارد شوند که شامل : عفونت بالارونده، انتشار خونی و انتشار لنفاتیک می باشد. سویه های یوروپاتوژن اشرشیا کلی می توانند از طریق مجرای ادراری بالا رفته و باعث ایجاد عفونت گردند (ادیب فر، ۱۳۸۳; طباطبایی و فیروزی، ۱۳۸۴). عفونت مجاری ادراری معمولاً با عفونت مثانه شروع می شود اما اغلب با فرا گرفتن کلیه ها توسعه پیدا می کند و سرانجام ممکن است منجر به نارسایی کلیه ها و پیلونفریت شود و حتی ممکن است به خون هم راه یابد.[۲۴]با توجه به افزایش خطر UTI در نوزادان، زنان باردار، افراد سالخورده، بیماران با آسیب های نخاعی، متعاقب استفاده از سوند ادراری، بیماران مبتلا به دیابت، مولتیپل اسکلروزیس و بیماران دچار نقص ایمنی درمان اولیه و کنترل بیماری دارای اهمیت خاصی است.
(تاج بخش، ۱۳۸۰; واکر، ۱۳۸۶). در عفونت های ادراری، انتخاب یک آنتی بیوتیک مناسب با کارایی و اثر بخشی بالا می باشد امروزه مسئله ی مقاومت های آنتی بیوتیکی در میان باکتری های پاتوژن به خصوص اشرشیا کلی به یک مشکل جدی تبدیل شده است (جاکلیک و آموس، ۱۳۸۷).
۱-۸-۲-۱- مقاومت های آنتی بیوتیکی
باکتری اشرشیا کلی به عنوان یک باسیل بی هوازی اختیاری فلور نرمال روده انسان و حیوانات است اکثر عفونت های ناشی از این باکتری در انسان به صورت فرصت طلب می باشد. اخیراً مقاومت دارویی اشرشیا کلی به چندین آنتی بیوتیک از دسته های دارویی مختلف مورد توجه قرار گرفته است. بتالاکتام ها بیشترین آنتی بیوتیک های مصرفی در درمان عفونت های باکتریایی می باشند. استفاده گسترده از این آنتی بیوتیک ها در باکتری های بیماری زا منجر به تولید و جهش دینامیک و مداوم بتالاکتاماز ها در این باکتری ها و افزایش طیف فعالیت آن ها در برابر آنتی بیوتیک های جدید شده است(بلانکو و همکاران، ۱۱۹۹۸; بوش و جاکوبی، ۲۱۹۹۷; هوتون، ۲۰۱۲)۳. ژن های blaTEM و blaSHV از مهمترین اپرن های کد کننده بتالاکتاماز ها هستندکه محدوده طیف اثر وسیعی بر روی پنی سیلین ها و سفالوسپورین ها دارند. این بتالاکتاماز ها بر روی پلاسمید ها حمل می شوند، ژن TEM-1 اولین و رایج ترین بتالاکتاماز پلاسمیدی است که در سال ۱۹۶۰ مشخص گردید، این آنزیم سبب مقاومت به پنی سیلین و سفالوسپورین های اولیه نظیر سفالوتین و سفالوریدین می گردد. اشرشیا کلی به دلیل اکتساب پلاسمیدهایی که تولید بتالاکتاماز وسیع الطیف ESBLs را کد می کند، به تعدادی از آنتی بیوتیک ها از جمله سفالوسپورین های وسیع الطیف مقاوم شده است، از این رو درمان عفونت های ناشی از این باکتری علی رغم آسان بودن تشخیص آزمایشگاهی آن با شکست روبرو می شود. ExPEC در سال ۲۰۰۰ به عنوان باکتری که در ایجاد مقاومت های آنتی بیوتیکی به خصوص در برابر سفالوسپورین ها و فلوروکینولون ها مهمترین نقش را دارد، معرفی شد. با توجه به اهمیت شیوع بالای اشرشیا کلی در عفونت های گوارشی و ادراری و همچنین بروز مقاومت آنتی بیوتیکی در گروه آنزیم های بتالاکتاماز وسیع الطیف که یکی از معضلات بهداشتی در سراسر دنیا و کشورمان طی سالیان اخیر می باشد.
ضرورت دارد که مقاومت های آنتی بیوتیکی بر روی عوامل بیماری های عفونی شناخته شود(پیت آئوت، ۲۰۱۲)۴.[۲۵]
۱-۸-۲-۲- مقاومت در اشرشیا کلی
درمان عفونت های گوارشی و خارج گوارشی اشرشیا کلی، با ظهور مقاومت های آنتی بیوتیکی در اواخر سال ۱۹۴۰ پیچیده تر شد. ظهور مقاومت در برابر سفالوسپورین ها، فلوروکینولون ها و تری متوپریم- سولفامتوکسازول، که اغلب جهت درمان عفونت های عمومی و بیمارستانی اشرشیا کلی استفاده می شد، درمان موثر این بیماری ها را به تاخیر انداخت و متعاقباً منجر به افزایش واگیری و مرگ و میر بیماران در اثر این عفونت ها گردید. تا سال ۱۹۹۰، سویه های، اشرشیا کلی به آنتی بیوتیک های نسل اول حساس بودند تا وقتی که چندین مطالعه در سال ۲۰۰۰ در سطح اروپا و آمریکا ی شمالی و جنوبی افزایش ۲۰تا ۴۵ درصدی مقاومت به آنتی بیوتیک های نسل اول را در میان سویه های اشرشیا کلی را نشان داد. در اشرشیا کلی ایجاد مقاومت های چندگانه ی آنتی بیوتیکی می تواند در اثر کسب پلاسمیدهای مقاومت رخ دهد. مکان این مقاومت ها بر روی کروموزوم اشرشیا کلی با نام marA1 معین می شود که پمپ جریان acr AB و دیگر ژن ها را بیان می کند و منجر به مقاومت به طیف وسیعی از آنتی بیوتیک ها شامل تتراسایکلین، کلرامفنیکل، β-لاکتام ها و نالیدیکسیک اسید می گردد.
مقاومت به آنتی بیوتیک های β- لاکتام در این باکتری، در بیشتر موارد ناشی از تولید انواع مختلف آنزیم های بتالاکتامازی می باشد که قادر به غیر فعال سازی سفالوسپورین های نسل های جدیدترهستند. بتالاکتامازهای با طیف وسیع ESBLs به دنبال یک موتاسیون در آنزیم های اجدادی blaTEM و blaSHV ایجاد می شوند و غالباً وابسطه به پلاسمید هستند. اخیراً بتالاکتاماز جدیدی به نام CTX-M به طور اختصاصی در سویه های اشرشیا کلی شناسایی شد و باعث ایجاد مقاومت به طیف خاصی از آنتی بیوتیک ها در این باکتری گردید. انتشار ESBLs ها در ورود مقاومت هایی با طیف وسیع در میان جمعیت های اشرشیا کلی به عنوان مشکل بالینی بسیار مهم مطرح شده و باعث نگرانی درمان عفونت های ناشی از این باکتری گردیده است از سوی دیگر اشرشیا کلی به راحتی پلاسمیدهای R2 را به باکتری های روده ای دیگر مانند کلبسیلا، شیگلا، سالمونلا و انتروباکتر منتقل می کند(جانسون و همکاران، ۲۰۰۵; پیت آئوت و همکاران، ۲۰۰۹; اسلیمن، ۲۰۰۰).[۲۶]
۱-۸-۲-۳- فیلوژنتیک اشرشیا کلی
فیلوتایپینگ و آنالیز فیلوژنی جدایه های اشرشیا کلی روشی جهت تعیین سیر تکاملی و قابلیت بیماری زایی این باکتری است. بررسی های انجام شده بر روی سیر تکاملی و تغییرات ژنتیکی اشرشیا کلی نشان می دهد این باکتری از نظر ساختار ژنتیکی به میزان کمی در معرض تغییرات ناشی از نوترکیبی ژنتیکی است این ویژگی اشرشیا کلی باعث شده است که در بررسی پلی مورفیسم داخل گونه ای کاربرد فراوان پیدا کند. برخی از محققین اعتقاد دارند که سویه های بیماری زای این باکتری از سویه های فرصت طلب منشاء گرفته اند. بدین معنی که این باکتری ها به دنبال موتاسیون و یا با اکتساب اپرن های حدت کروموزومی و یا پلاسمیدی قابلیت بیماری زایی را بدست می آورند، که نتیجه آن حضور کلون های مختلف بیماری زا در جمعیت های اشرشیا کلی است.
در ارزیابی تکامل ژنتیکی اشرشیا کلی، بررسی های فیلوژنتیکی از اهمیت خاصی برخوردار است که با روش های PCR، مولتی لوکوس آنزیم الکتروفورزیس۱و ریبوتایپینگ۲ صورت می گیرد. شناسایی گروه فیلوژنی سویه های اشرشیا کلی به روش PCR، به واسطه تعیین حضور ژن های chuA, yjaA و همچنین قطعه ای از DNA تحت عنوان TSPE4.C2 امکان پذیر می گردد. ارتباط فیلوژنتیکی سویه های ECOR (مجموعه سویه های رفرانس اشرشیا کلی)۳ نشان می دهد که سویه های اشرشیا کلی در چهار گروه اصلی فیلوژنیA, B1,B2, D قرار می گیرند. به طور کلی به منظور افزایش دقت گروه بندی فیلوژنی و بر اساس حضور یا عدم حضور ژن های chuA, yjaA و قطعه TSPE4.C2 هفت گروه و تحت گروه فیلوژنی در سویه های اشرشیا کلی تعریف شده است :(A1, A2, B11, B21, B22, D1, D2 ).
سویه های فیلوژنتیکی همچنین از نظر اندازه ژنوم با یکدیگر تفاوت دارند به طوری که ژنوم سویه های موجود در گروه های فیلوژنتیکی A, B1 نسبت به ژنوم سویه های موجود در گروه فیلوژنتیکی B2, D کوچکتر می باشد. بررسی های فیلوژنتیکی بر روی سویه های اشرشیا کلی مولد بیماری های خارج گوارشی در انسان نشان می دهد که آن ها عمدتاً متعلق به گروه B2 بوده و تعداد کمی از آن ها در گروهD قرار می گیرند این سویه ها از نظر حضور ژن های وابسطه به حدت از سویه های فرصت طلب انسانی متفاوتند(موری، ۱۳۸۹; دیوریز و همکاران، ۲۰۰۱; اسکوبار و همکاران، ۲۰۰۶).۵،۴[۲۷]
۱-۹- عوامل بیماری زایی (ویرولانس در اشرشیا):

مطالب پژوهشی درباره : طراحی مقدماتی پروتکل درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد ( ...

- McCracken, Lance M (2011), Pain-related anxiety in children and adolescents: Mind the gap, PAIN_ 152, 1938–۱۹۳۹
- McCracken, Lance, M; Eccleston, Chris, (2003), Coping or acceptance: what to do about chronic pain?, Pain 105, 197–۲۰۴
- McCracken, Lance, M; Gauntlett-Gilbert, Jeremy, (2011), Role of psychological flexibility in parents of adolescents with chronic pain: Development of a measure and preliminary correlation analyses, PAIN_ 152, 780–۷۸۵
- McCracken, Lance, M; Gutiérrez-Martínez, Olga, (2011), Processes of change in psychological flexibility in an interdisciplinary group-based treatment for chronic pain based on Acceptance and Commitment Therapy, Behaviour Research and Therapy 49, 267e274
- McCracken, Lance, M; Keogh, Edmund, (2009), Acceptance, Mindfulness, and Values-Based Action May Counteract Fear and Avoidance of Emotions in Chronic Pain: An Analysis of Anxiety Sensitivity, The Journal of Pain, Vol 10, pp 408-415
- McCrackena, Lance, M; Vowlesb, Kevin, E; Ecclestona, Christopher, (2005), Acceptance-based treatment for persons with complex, long standing chronic pain: a preliminary analysis of treatment outcome in comparison to a waiting phase, Behaviour Research and Therapy 43, 1335–۱۳۴۶
- McCracken, Lance M; Zhao-O’Brien, Jane, (2010), General psychological acceptance and chronic pain: There is more to accept than the pain itself, European Journal of Pain 14, 170–۱۷۵
- McGrath, Patrick, J (۱۹۹۵), Pain Measurement in Children, International Association For The Study Of Pain, Volume III, Issue 2
- McGrath, Patricia A; Williams, Tricia (2009), Pain in Children, Encyclopedia of Neuroscience
- Merlijna, Vivian P.B.M ; Hunfelda, Joke A.M; et al, (2003), Psychosocial factors associated with chronic pain in adolescents, Pain 101, 33–۴۳
- O¨ st, Lars-Go¨ ran (2008), Efficacy of the third wave of behavioral therapies: A systematic review and meta-analysis, Behaviour Research and Therapy 46, 296–۳۲۱
- Palermo, Tonya M, (2009), Enhancing daily functioning with exposure and acceptance strategies: An important stride in the development of psychological therapies for pediatric chronic pain, PAIN 141, 189–۱۹۰
- Palermo, Tonya M; Riley, Craig A; Mitchell, Brian A, (2008), Daily Functioning and Quality of Life in Children With Sickle Cell Disease Pain: Relationship With Family and Neighborhood Socioeconomic Distress, The Journal of Pain, pp 833-840
- Paredes, M.L.Garcia de; Gonzalez, F.del Moral; Prado, Martinez, del; et al (2011), First evidence of oncologic neuropathic pain prevalence after screening 8615 cancer patients. Results of the On study, Annals of Oncology 22: 924–۹۳۰
- Pawar, Dilip; Garten, Lars (2010), Guide to Pain Management in Low – Resource Settings,Chapter 34, Pain Management in Children, Internationl Association for the Study of Pain
- Peterson, Catherine, Cant; Palermo, Tonya, Mizell (2004), Parental Reinforcement of Recurrent Pain: The Moderating Impact of Child Depression and Anxiety on Functional Disability, Society of Pediatric Psychology
- Rector, Neil, A (2011), Acceptance and Commitment Therapy: Empirical Considerations, Behavior Therapy
- Reid, Graham, j; Chambers,T; McGrath, Patrick,J; Finley, Allen(1996), Coping With Pain and Surgery: Children`s and Parents` Perspectives, International Journal of Behavioral Medicine .4(4).339 – ۳۶۳
- Rucker Sobczak, LaTanya; West, Lindsey M (2011), Clinical Considerations in Using Mindfulness- and Acceptance-Based Approaches With Diverse Populations: Addressing Challenges in Service Delivery in Diverse Community Settings, Cognitive and Behavioral Practice
- Rullo, Christine , (2011), Chronic Pain in Children and Adolescents Becoming More Common, The Journal of the International Association for the Study of Pain
- Sieberg, Christine B; Williams, Sara; Simons, Laura (2011), Do Parent Protective Responses Mediate the Relation Between Parent Distress and Child Functional Disability Among Children With Chronic Pain?, Journal of Pediatric Psychology 36(9) pp. 1043–۱۰۵۱
- Simons, Laura E; Claar, Robyn Lewis; Logan, Deirdre L (2008), Chronic Pain in Adolescence: Parental Responses, Adolescent Coping, and their Impact on Adolescent’s Pain Behaviors, Journal of Pediatric Psychology 33(8) pp. 894–۹۰۴
- Simons, Laura E; Sieberg, Christine B; Kaczynski, Karen J, (2011), Measuring parent beliefs about child acceptance of pain: A preliminary validation of the Chronic Pain Acceptance Questionnaire, parent report, PAIN_ 152, 2294–۲۳۰۰
- Sowden, G; Vowles, K; Beachill, D, (2011), Preliminary Outcomes From An Abbreviated Interdisciplinary Programme of Acceptance and Commitment Therapy for patients with chronic pain, European Journal of Pain Supplements 5, 15–۲۹۵
- Tsao, Jennie C, I; Meldrum, Marcia; Kim, Su C; Zeltzer, Lonnie K (2007), The Journal of Pain, Vol 8, No 10, pp 814-823
- Twohig, Michael P (2012),The Basics of Acceptance and Commitment Therapy, Cognitive and Behavioral Practice
- Veehof, Martine, M; Oskam, Maarten-Jan, (2011), Acceptance-based interventions for the treatment of chronic pain: A systematic review and meta-analysis, PAIN_ 152 (2011) 533–۵۴۲
- Vervoort, T; Huguet, A; Verhoeven, k; Goubert, L (2011), Mothers’ and fathers’ responses to their child’s pain moderate the relationship between the child’s pain catastrophizing and disability, PAIN_ 152, 786–۷۹۳
- Vervoort, T; Caes, Line; Crombez, Geert; Koster, Ernst; et al (2011), Parental catastrophizing about children’s pain and selective attention to varying levels of facial expression of pain in children: A dot-probe study, PAIN_ 152, 1751–۱۷۵۷
- Vervoort, T; Eccleston, C; Goubert, L; Buysse, A; Crombez, G(2010), Children’s catastrophic thinking about their pain predicts pain and disability 6 months later, European Journal of Pain 14, 90–۹۶
- Vianea, Ilse; Crombeza, Geert; Ecclestonb, Christopher, (2003), Acceptance of pain is an independent predictor of mental well-being in patients with chronic pain: empirical evidence and reappraisal, Pain 106, 65–۷۲
- Vianea, Ilse; Crombeza, Geert; Ecclestonc, Christopher, et al, (2004), Acceptance of the unpleasant reality of chronic pain: effects upon attention to pain and engagement with daily activities, Pain 112, 282–۲۸۸
- Vowles, Kevin, E; McCracken, Lance, M; Zhao O’Brien, Jane, (2011), Acceptance and values-based action in chronic pain: A three-year follow-up analysis of treatment effectiveness and process, Behaviour Research and Therapy 49, 748e755
- Vowles, Kevin, E; McCracken, Lance, M; Eccleston, Christopher (2007), Processes of change in treatment for chronic pain: The contributions of pain, acceptance, and catastrophizing, European Journal of Pain 11, 779–۷۸۷
- Vowles, Kevin E; McNeil, Daniel W, (2007), Effects of Pain Acceptance and Pain Control Strategies on Physical Impairment in Individuals With Chronic Low Back Pain, Behavior Therapy 38, 412–۴۲۵
- Vowles, Kevin, E; Wetherell, Julie, Loebach; Sorrell, John,T, (2009), Targeting Acceptance, Mindfulness, and Values-Based Action in Chronic Pain: Findings of Two Preliminary Trials of an Outpatient Group-Based Intervention, Cognitive and Behavioral Practice 16, 49–۵۸
- Walker, S, M (2008), Pain in children: recent advances and ongoing challenges, British Journal of Anaesthesia 101 (1): 101–۱۰
- Wicksell, Rikard, K, (2009), Exposure and Acceptance in Patients with Chronic Debilitating Pain - A Behavior Therapy Model to Improve Functioning and Quality of Life, Doctoral ThesisKarolinska University, Stockholm, Sweden
- Wicksell, Rikard, k; Dah, Joanne; et al ( 2005 ), Using Acceptance and Commitment therapy in the Rehabilitation of an Adolescent female with Chronic Pain: A Case Example, Cognitive and behavioral practice 12, 415-423, 2005
- Wicksell, Rikard, K; Lekander, M; Sorjonen, K; Olsson, G,L. ( 2009), The psychological inflexibility in pain scale (PIPS) – statistical properties and model fit of an instrument to assess change processes in pain related disability, European Journal of Pain
- Wicksell, Rikard, K; Melin, Lennart; Lekander, Mats; et al, ( 2009), Evaluating the effectiveness of exposure and acceptance strategies to improve functioning and quality of life in longstanding pediatric pain – A randomized controlled trial, PAIN 141, 248–۲۵۷
- Wicksell, Rikard, K; Melin, Lennart; Olsson, Gunnar, L, (2007), Exposure and acceptance in the rehabilitation of adolescents with idiopathic chronic pain – A pilot study, European Journal of Pain 11, 267–۲۷۴
- Wicksell, Rikard, K; Lekander, Mats; Sorjonen; Kimmo; Olsson, Gunnar L(2010), The Psychological Inflexibility in Pain Scale (PIPS) – Statistical properties and model fit of an instrument to assess change processes in pain related disability, European Journal of Pain 14, 771.e1–۷۷۱.e14
- Wicksell, Rikard, K; Olsson, G, L; Melin, L,. (2009 ), The Chronic Pain Acceptance Questionnaire (CPAQ)-further validation including a confirmatory factor analysis and a comparison with the Tampa Scale of Kinesiophobia, European Journal of Pain 13, 760–۷۶۸
- Wicksell, Rikard, K; Olsson, Gunnar, L; Hayes, Steven, C, (2010), Psychological flexibility as a mediator of improvement in Acceptance and Commitment Therapy for patients with chronic pain following whiplash, European Journal of Pain 14, 1059.e1–۱۰۵۹.e11
- Wicksell, Rikard, K; Olsson, Gunnar, L; Hayes, Steven, C, (2011), Mediators of change in Acceptance and Commitment Therapy for pediatric chronic pain, PAIN_ 152, 2792–۲۸۰۱
- Wicksell, Rikard, K; Reno¨ fa¨lt , Jonas; Olsson, Gunnar L, (2008), a Avoidance and cognitive fusion – Central components in pain related disability? Development and preliminary validation of the Psychological Inflexibility in Pain Scale (PIPS), European Journal of Pain 12, 491–۵۰۰
- Wilson, Anna C; Palermo, Tonya M (2012), Physical Activity and Function in adolescents With Chronic Pain: A Controlled Study Using Actigraphy, The Journal of Pain, Vol 13, No 2 (February), 2012: pp 121-130

 
مداحی های محرم