وبلاگ

توضیح وبلاگ من

موضوع: "بدون موضوع"

پروژه های پژوهشی درباره :مشکل جدایی در نظریه های انسجام صدق و توجیه از ...

اما به نظر یانگ انسجام گرایان می­توانند مقدمه «۴» اشکال واکر را پاسخ دهند تا از این رو استدلالی که ایشان برای تکمیل اشکال راسل، انجام دادند، عقیم شود و باز پاسخ به استدلال راسل مصون از اشکال باقی بماند. لذا این گونه به واکر پاسخ می­ دهند که ما می­توانیم بدون اینکه به شروط صدق عینی خارجی مترصد شویم، هم توجیه­ای بر صدق باور واقعی و طرد کردن نظام­های معین بدیل ارائه کنیم و هم به تسلسل دچار نگردیم.[۱۹۴]
پایان نامه - مقاله - پروژه
ایشان می­گوید انسجام گرایان با خوشحالی قبول می­ کنند که واقعیاتی در باب اینکه کدام نظام را باید قبول کنند، وجود دارد؛ اما این کار ایشان با دیدگاه آنها در تعارض نیست؛ چرا که همچنانکه در استدلال یانگ بر انسجام گرایی توضیح دادیم ایشان می­گویند که ولو اینکه واقعیت خارجی باشد، اما شروط صدق گزاره­ها، شروطی­اند که در تحت آنها این گزاره­ها در انسجام با نظام معین در می­آیند که از زمره همین گزاره­ها، گزاره­های در باب اینکه کدام نظام، نظام معین می­باشد، هستند. ما بین واقعیات و شروط صدق آنها تمیز قائل می­شویم و با این کار اشکال تعیین به تقریر واکر، حل می­ شود؛ چرا که مغالطه ایشان این است که صدق نظریه مطابقت را بسیار با ظرافت و دقت، ایشان پیش فرض گرفتند. واکر بسیار موشکافانه فرض می­ کند که واقعیات عینی شروط صدق همه گزاره­ها هستند و از آنجا که ما قبول می­کردیم یک واقعیتی در باب آنچه مردم به آن اعتقاد دارند، هست؛ یعنی یک واقعیت در باب نظام مورد قبول ما است، آنگاه به نظر می­رسید که ما چاره­ای جز قبول نظریه مطاقبت نداریم و برای اثبات باور واقعی بودن آن باید متوسل به شروط صدق عینی بشویم؛ اما نظریه انسجام صدق، همچنانکه گفتیم، می­گوید که واقعیات شروط صدق گزاره­ها نیستند.
یانگ می­گوید این تبیین ما ولو منجر به تسلسل می­ شود، اما این تسلسل لازمه­ی درستی برای نظریه ما می­باشد و انسجام گرایان مشکلی راجع به آن ندارند؛ چرا که این تسلسل از نوع تسلسل باطل نیست و حتی نظریه مطابقت صدق نیز با مشابه همین مشکل تسلسل روبروست. بیان مشکل تسلسل این است که اگر ما بگوییم که الف صادق است اگر و تنها اگر که آن در انسجام با مجموعه­ معینی از گزاره­ها باشد، ما می­توانیم این پرسش را در خود این شروط صدق ببریم و بپرسیم که شروط صدق خود این« الف در انسجام با مجموعه معین از گزاره­ها می­باشد» چیست؟ روشن است که چنین پرسشی نقطه شروع یک تسلسل را برای ما رقم می­زند اما چنان که گفتیم جای نگرانی برای این تسلسل نیست. می­توان با فرض اینکه نظریه انسجام، تبیینی از شروط صدقِ همه گزاره­ها را بدهد، احتمال این تسلسل را در نظر داشت. چنانکه گفتیم، نظریه مطابقت نیز با تسلسل غیر محالی مشابه این نیز مواجه می­باشد؛ چرا که این نظریه بیان می­ کند که یک گزاره صادق است، اگر و تنها اگر که آن مطابق با شرایط واحوال عینی خاصی باشد. حالا می­توانیم بپرسیم شروط صدق این گزاره« الف مطابق با شرایط و احوال عینی خاصی است» چیست؟ ایشان باید بگویند که گزاره« الف مطابق با شرایط و احوال عینی خاصی است» صادق است اگر و تنها اگر آن مطابق با شروط عینی خاصی باشد و همین طور … ؛ اما این مشکل زا برای نظریه صدق نیست. ( Young, 2001, pp 97-98)
۱-۴-۷-۳٫ استدلال بر عدم امکان فرض نظام­های متعارضِ منسجم از منظر شناسا
اما هنوز پاسخ ما به واکر در باب اینکه چگونه شما به این باور واقعی دست پیدا می­کنید، تکمیل نشده است. ما باید بگوییم گزاره­های کدام نظام معین، به چه دلیلی درست می­باشند و گزاره­های نظام­های معین دیگر، به چه دلیل کاذب می­باشند و خلاصه، معیار انتخاب ما برای یکی از این دو دسته نظام چیست؟ پاسخ کوتاه این است که بگوییم نظریه انسجام صدق، همان تبیینی را که راجع به صدق گزاره­های دیگر می­دهد، راجع به این گزاره­های مورد بحث نیز می­دهد. اما اشکالِ خفی، اینجا است که می­گوید بالاخره گزاره­هایی هستند که در انسجام با نظام­هایی می­باشند که هیچ کس عقیده ندارد که آنها نظام معین باشد و شما معیاری برای زدودن این گزارها و این نظام­ها ندارید. یانگ در پاسخ می­گوید[۱۹۵] راه حل این است که بگوییم تشخیص همه داوری­ها در باب صدق یا کذب گزارهایی که در انسجام با نظام معینی هستند: از نظرگاه و منظر[۱۹۶] یک نظام انجام می­ شود یا نظام­های مختلف. اگر از منظر چند نظام بخواهیم در نظر بگیریم، می­گوییم که این فرض محال است و امکان ندارد. در ذیل علت این امر را تبیین خواهم کرد. اما اگر از منظر یک نظام بخواهیم نگاه کنیم، باید بگوییم از نظرگاه هر نظامی، نظام­های دیگر، نظام معین نیستند. پس در دو حالت اشکال واکر جواب داده می­ شود و ما براحتی تعیین می­کنیم که چه نظامی، نظامِ معین می­باشد؛ چرا که به هرحال، یک نظام معین بیشتر نداریم و همان را اخذ می­کنیم و فرض دو نظام معینی که چنین گزاره­های متعارضی را بخواهند توجیه کنند، فرضی است که مصداق خارجی امکان ندارد که داشته باشد.
اما اول بپردازیم به تبیین مدعای دوم که از نظرگاه هر نظامی، نظام­های دیگر، نظام معین نیستند. اجمال مطلب این است که فرض کنید ما می­خواهیم ببینیم که یک نظامی، نظام معین می­باشد یا نه. ما نظرگاه یک نظام را، قبول می­کنیم که آن را نظام ۱ می­نامیم. وقتی بقیه نظام­ها از نظرگاه نظام ۱ ملاحظه کنیم، دو فرض به وجود می ­آید: فرض اول اینکه از نظرگاه نظام ۱، نظام دیگر عبارت از برخی گزار ه­های صرفاً خیالی می­باشد که هیچ کس به آنها اعتقادی ندارد. فرض دوم این است که از نظرگاه او نظام دیگر نظامی خیالی نیست و برخی افراد به آن باور دارند، اما باور آنها به آن نظام برخطا می­باشد؛ اما در هر دوی این فرض ها، نظام ۱ که نظرگاه خود او است، نظام معین است؛ چرا که او هیچ کدام از این دو نظام دیگر را نمی­پذیرد و از منظر او ناسازگارند.
علت سخن مذکور را با استدلال، در ذیل نشان می­دهیم که از نظرگاه هر نظامی، نظام­های دیگر، نظام معین نیستند. فرض کنید که دو نظام وجود دارد: نظام ۱ و نظام ۲ (که به اختصار ن ۱ و ن ۲ آنها را می­نامم) در حالی که ن ۲ حاوی حداقل یک گزاره­ای می­باشد که ناسازگار با گزاره­های ن ۱ است. (چون اگر ناسازگار نباشد که مشکلی نداریم و از فرض اشکال خارج می­شویم) حالا فرض کنیم که ن ۱ حاوی یک نظامی از گزاره­ها است که تصویر جامعی از جهان را ارائه می­ کند. ن ۱ شامل گزاره­هایی از ن ۲ نیز هست. حال برای ن ۱ دو فرض راجع به این گزاره امکان دارد: فرض اول اینکه ن ۱ گزاره­هایی که ن ۲ دارد را حاصل تخیل بداند که هیچ کس به آن اعتقاد ندارد. فرض دوم اینکه ن۱ شامل گزاره­هایی بشود که به نظر فاعل شناسا برخی از گزاره­ها در ن ۲ ناسازگار با شواهد در دسترس او می­باشند و محصول روش شناسی معیوب یا خطاهای دیگری می­باشند؛ هرچند که از منظر ن۱ برخی افراد، با این وجود، به این گزارها اعتقاد هم دارند. اما به هر حال، در هر دو صورت، این گزاره که ن ۲ نظام معین است در انسجام با نظرگاه ن ۱ نیست. پس ن ۲ نمی­تواند نظام معین باشد؛ چرا که از منظر ن ۱، ن ۲ نظام سازگار که فرض ما در نظام معین بود، نیست؛ اما ن ۱ نظام معین است؛ چرا که از منظر او این نظام، نظام معین و درست می­باشد.
اشکال واضحی که به این استدلال می­ شود گرفت این می­باشد که ممکن است بگویید که ما می­توانیم نظرگاه­های مختلفی از نظام­ها را داشته باشیم که از جمله­ آن نظرگاه­ها، آن نظامی که در برگیرنده گزاره­های خیالی ن ۲ هم می­ شود، هست. اگر این امر ممکن باشد، دیگر انسجام گرایان راهی ندارند که بگویند « ن ۲ یک نظام معین است» کاذب است، درحالی که « ن ۱ نظام معین است» صادق می­باشد. من گفتم که ما می­توانیم بگوییم که ن ۲ نظام معین نیست؛ چون من فرض کردم که از منظر ن ۱، آن یک مجموعه خیالات یا چیزهای دیگری از این سنخ است که به آن باور ندارم؛ اما یک کسی می­گوید که از منظر ن ۲، ن ۲ یک نظام کاملاً دقیقی است، مثلاً آن از گزاره­هایی که ناشی از تحقیقات علمی هستند، ناشی شده است. ما برای اینکه این فرض را قبول کنیم ‌و بگوییم که ن ۲ نظام معین است، صرفاً نیاز داریم که نظرگاه این نظام را قبول کنیم.
اما در پاسخ به این فرض می­گوییم که شما در این صورت یا فقط این نظرگاه دوم را قبول داری که بازگشتت به همین فرض [ اول] است؛ چون از این نظرگاه داری نگاه می­کنی و تحلیل پیش گفته مدعای ما را باز ثابت می­ کند یا می­گویی که در عین قبول ن ۲ ، ن ۱ را هم قبول داری که این همان فرض دومی است که در فوق مطرح کردیم و در ذیل به آن می­پردازیم.
ایشان می­گوید که این فرض دوم امکان پذیرنیست؛ نمی­ شود چند نظرگاه داشت و از منظر نظام­های مختلف به باورها نگاه کرد؛ چرا که فاعل شناسا نمی­تواند همین طور دلبخواهی و گطره­ای نظام­های مختلف را مورد پذیرش قرار دهد. ایشان می­گوید برای اینکه به صدق این ادعا پی ببریم، باید به این نکته توجه کنیم که از نظرگاه یک نظام، نظام دیگر، به ضرورت محتوای خاصی دارد؛ چون اگر عین همان بود که یک نظام می­شدند. او خلاصه براساس نظامی از باورها را که داشته است، در مورد باورها و نظام­های دیگر دست به سنجش می­زند، لذا نمی­ شود چند نظامِ باورِ مختلف داشته باشد؛ از این رو که نظام دیگر را یا سازگار با باورهای قبلی خود می­بیند که آنرا اخذ می­ کند، و یا سازگار نیست که طرد می­ کند؛ پس او هر باوری را با باورهای قبل خود مورد تأمل قرار می­دهد، اگر سازگار بودند، آنها را اخذ می­ کند و اگر نبودند اخذ نمی­کند. از منظر ن ۱ حداقل برخی از گزاره­های ن ۲ یا در رده خیالات معیوب جا می­گیرند یا اینکه محصول پژوهشی معیوب قلمداد می­شوند؛ چرا که اگر هیچ فرقی نداشته باشند، در حقیقت یک نظام می­باشند و این خلف فرض ما است. در نتیجه از منظر ن ۱، ن ۲ ناسازگار با گزاره­های نظام وی است؛ اما از آنجا که سازگاری شرط لازم نظام معین می­باشد، پس ن۲ نظام معین نیست و آنرا ن ۱ اخذ نمی­کند ولو اینکه برخی از گزاره­های آن نیز درست باشد؛ اما خود آن گزاره­های صادق هم از نظرگاه ن ۱ صادق شدند و با این کار نظام معین همین ن ۱ می­ شود.
اگر اشکال کنید که این سخن شما مبتنی بر پیش فرض شماست؛ چرا ما همیشه با نظام باورهای خود به سراغ نظام­های دیگر برویم و از این رو با توجه به باورهای قبلی خود مجبور به اخذ نظامِ سازگار و طرد ناسازگار با آن نظام باشیم، بلکه می­گوییم که ما اصلاً قبل از ن۲ نظام قبلی- در مثال ما ن۱- را قبول نکنیم. ما لابشرط نسبت به نظام­ها باشیم. ایشان در پاسخ به این اشکال، می­گوید که چنین فرضی امکان ندارد؛ چرا که ما هیچ وقت بدون باور نمی­توانیم باشیم، ما محصور باورهای خویش هستیم و خود را نمی­توانیم به کلی رها از باورهای خود بسازیم؛ ایشان از استعاره نویرات برای تبیین این مطلب استفاده می­ کند و بیان می­دارد که ما نمی­توانیم از باورهای خود خالی شویم، مثل کشتی وسط دریا، فرض اینکه زمانی ما هیچ نظرگاهی نداشته باشیم، مقبول نیست و از نظر روانی محال است که انسان خودش را از تمام باورهای خویش رها سازد؛ لذا همیشه ما با یک نظام و باورهایی به سراغ باورها و نظام­های دیگر می­رویم و مانند آن کشتی در عین استفاده از آن کشتی، آنرا تعمیر می­کنیم.
اما یانگ در آخر متذکر می­ شود، به فرض اینکه نظریه انسجام صدق درست باشد، دیگر راهی نداریم که صد در صد بگوییم که فلان نظام، نظام معین است؛ از آنجا که ما تشخیص می­دهیم همه گزاره­های صادق من جمله گزاره­های که در آنها نظام­های گزاره­ها، نظام­های معین هستند، فقط در محتوای نظام گزاره­ها، صادق هستند و نظام­هایی که نظام معین می­باشند، همیشه از نظرگاه یک نظام ارزیابی می­شوند و روشن است که انسجام گرایان می­گویند که هیچ نظامی جز نظام خود ایشان نظام معین نیست، بدون اینکه این گفته انسجام گرایان با دیدگاه ایشان در تعارض باشد. ( ibid, pp 98-100)
۸-۳٫ مخالفت با فهم عرفی
این اشکال بسیار بر علیه نظریه انسجام صدق مطرح شده است. مفاد این اشکال این است که نظریه انسجام صدق، آن قدر برخلاف طریق متعارف تفکر و صحبت نمودن روزمره ما است که باید حکم به محال بودن این نظریه و یا دست کم به بی معنایی آن کنیم؛ «چرا که این نظریه در پی این می­باشد که به واژگان روزمره ما معنایی را بدهد که آنها نمی ­توانند چنین مفاد و معنایی را بدهند؛ [ چرا که ] صدق تابع باورها، نیست، بلکه مربوط به مطابقت [ باورها با] واقعیت خارجی است.» (Walker, 2001, p 131) و به خاطر پیوندی است که گزاره با واقعیت تجربی دارد و ما آن را این گونه به کار می­بریم: وقتی ما در باب هستی درختان و دایناسورها سخن می­گوییم، هستی اینها کاملاً مستقل از باور ما است، دایناسورها حتی زمانی که کسی نبود که باور و اندیشه­ای راجع به آنها داشته باشد، موجود بودند. این واقعیت که درختانی پیرامون ما، امروزه وجود دارد منوط به وجود ما انسانها نیست که باوری راجع به آنها داشته باشیم تا وجودشان صادق باشد.
۱-۸-۳٫ پاسخ واکر
واکر در پاسخ به این اشکال می­گوید که این اشکال به انسجام گرایان وارد نیست. به عقیده ایشان، این اشکال تصویری کاریکاتوری از آنچه انسجام گرایان می­گویند، به دست می­دهد. خود ایشان در حالی که از منظر واکر مدعی این هستند که گزاره صادق، گزاره­ای است که مطابق با واقعیات خارجی باشد، به این نیز معتقدند که نظام منسجم باورها است که آنچه واقعیات فی نفسه هستند را معین می­ کند. انسجام گرایان نیز می­توانند بگویند که جهان به عنوان واقعیت عینی که مستقل از باور ما نسبت به آن است، وجود دارد. آنچه انسجام گرایان می­گویند نیز همین مطلب است که توجه به آن، ما را به فهم آنچه انسجام گرایان می­گویند، می­رساند که اشیاء فی نفسه، امکان دارد متمایز از نحوه­ای که بر ما پدیدار می­شوند، باشند. آنچه انسجام گرایان می­گویند این است که ماهیتِ واقعیت عینی را ، نظام منسجم باورها معین می­ کند که این گفته ایشان با اینکه با نگرش فهم عرفی درباره اشیاء، مغایر می­باشد، اما مسلماً به نحوی که مستلزم امر محالی باشد، آنچنانکه مستشکل فرض کرده است، نیست.
انسجام گرایان مشکلی با وجود دایناسورها قبل از اینکه اندیشه و باوری راجع به آنها باشد، هم ندارند؛ چرا که وجود دایناسورها قبل از انسان­ها، یک واقعیت علمی بوده و نظیر واقعیات دیگر علمی صادق است؛ به این جهت که آن با نظامی از باورهای علمی منسجم است. آنچه سبب اشتباه شده است، این فهم غلط است که با اندک مسامحه­ای می­توان آن را چنین تقریر کرد که برخی چنین تلقی کرده ­اند که انسجام گرایان وقتی در باب واقعیات من جمله واقعیتی مثل دایناسور سخن می­گویند، مرادشان این است که این واقعیات را نظام باورهای ایشان ایجاد می­ کند و از این مطلب چنین نیتجه می­گیرند که خوب حال که چنین است این واقعیات نمی ­توانند قبل از باور انسان­ها وجود داشته باشند؛ اما این تلقی از نظر انسجام گرایان غلط است؛ چرا که از منظر ایشان، نظام منسجم باورها، صدق هرگونه گزاره­ای راجع به گذشته را معین می­ کند بدون اینکه بگویند که آن باور واقعیت را تشکیل می­دهد که از جمله این گزاره­ها، همین گزاره است که دایناسورها قبل از انسان­ها وجود داشته اند. (Walker, 2001, pp 131-132)
۹-۳٫ اشکال تاگارد
پال تاگارد[۱۹۷] در اول مقاله خویش برای اینکه استدلال کند که صدق، صرف انسجام نیست، استدلالی را ذکر می­ کند. ایشان می­گوید اشکالات متعددی بر ضد نظریه انسجام صدق مطرح شده است که قصد بازگویی آنان را ندارم. اما برای رد اینکه صدق عبارت از انسجام نیست، یک استدلال بدیع مطرح می­کنم. ایشان نظریه انسجام را چنین تعریف می­ کند که صدقِ یک بازنمود ( مرادشان گزاره­ای است که حکایت گری می­ کند ) عبارت از انسجام آن با بازنمودهای[۱۹۸] دیگر می­باشد و نه مطابقت آن با جهان غیر ذهنی. ایشان در مقدمه مقاله­ خویش می­گویند شواهد علمی محکمی مبنی بر این داریم که عالم بیشتر از ۱۰ بیلیون سال قبل وجود داشته است. اما بازنمایی آن از حدود کمتر از یک میلیون سال قبل با خلقت انسان ، به وجود آمده است؛ پس ما می­توانیم نتیجه بگیریم که جهان مستقل از هر بازنمود انسانی از بیلیون­ها سال قبل بوده است. ایشان در ادامه می­گوید با توجه به این مقدمه می­توانیم اشکال خود را به این طریق بازگو کنیم :
« اگر جهان مستقل از بازنمودهای آن وجود داشته باشد، همچنانکه شواهد و قرائن تاریخی دال بر این امر می­باشند آنگاه هدف از بازنمایی می­باید توصیف جهان باشد و صرفاً مربوط به بازنمودهای دیگر نیست. استدلال من نظریه انسجام را رد نمی­کند، بلکه نشان می­دهد که نظریه انسجام به طرز غیر معقولی به اذهان جایگاه بسیار وسیعی در تشکیل صدق داده است. از این رو صدق باید عبارت باشد از گونه ­ای ارتباط میان بازنمودهای که در اذهان انسان […] و جهان، یافت می­ شود. » (Thagard, 2007, pp 29-30)
می­توان استدلال ایشان را این چنین تقریر کرد:

 

    1. اگر جهانِ مستقل از ذهن وجود داشته باشد آنگاه بازنمودهای ما، می­باید بازنمودهای جهان باشند.

 

    1. جهان پیش از انسان­ها و بازنمودهای او که شامل بازنمودهای گزاره­ای او نیز است، موجود بود. برای اثبات این مقدمه تاگارد می­گوید که تاریخ و علوم تجربی ما دلیل بر این مدعا هستند.

 

    1. بازنمودهای انسان که از زمره­ی آنها بازنمودهای گزاره­ای­اش هم می­باشند، بازنمودهای جهانِ مستقل از ذهن هستند. ( از ۱ و ۲ ).

 

    1. گونه ­ای ارتباط میان بازنمودهای ذهنی ما و جهان خارج وجود دارد. ( از ۳ ).

 

    1. برای صدق این بازنمودها باید این ارتباط بین بازنمودهای ذهنی و جهان خارج را لحاظ کرد. ( از۴ ).

 

    1. در نظریه انسجام صدق، صدق یک گزاره، عبارت از صرفِ انسجام آن ، با بازنمودهای دیگر است.

 

    1. نظریه انسجام صدق، ارتباط بین بازنمودهای ذهنی و جهان خارج را لحاظ نمی­کند؛ ( از ۶ ) چرا که بین باور و واقعیت ، در نظریه انسجام، هیچ پیوندی نیست.

 

    1. مقدمه « ۵» با مقدمه « ۷» در تناقض است.

 

    1. پس نظریه انسجام صدق باطل است. ( یعنی شرط کافی صدق نیست) ( از ۶ و ۸ ، ب.خ ).

 

ایشان می­گوید این استدلال فی نفسه نشان نمی­دهد که صدق عبارت از ارتباطی میان بازنمودها نیست؛ زیرا مدافع نظریه انسجام، خیلی راحت بر ضد استدلال ما می­گوید که بازنمودی قبل از ایجاد انسان نبوده است و از این رو بازنمود صادقی نیز قبل از او نبوده است، لذا ایشان می­گویند تنها راهی که انسجام گرایان می­توانند بدان شیوه ، این استدلال را رد بکنند، قبول گونه ­ای ایده­آلیسم است که ایشان با اشاره به برخی راه حل­ها آنها را ناتمام می­دانند. پس با توجه به استدلال ایشان، تنها آنها می­توانند مقدمه اول استدلال را با تغییر و دگرگونی آن رد کنند و الا ملزم به پذیرش این لازمه هستند که گزاره­ها جهان را بازنمود می­ کنند و معنی این سخن با توجه به مقدماتی که ارائه کردیم این است که گزاره­ها حداقل حاوی برخی شروط صدقی باشند که نظریه مطابقت علی الادعا دارا می­باشد. البته تنها راه قبول ایده­آلیسم می­باشد، به شرطی که ما مقدمه « ۷» را قبول کنیم و الا اگر ما این مقدمه را حل کنیم و بیانی ارائه بدهیم که در عین اینکه حاوی نظریه انسجام صدق باشد، اما سبب گسست باور با واقعیت نباشد؛ یعنی با مقدمه « ۴» در تعارض نباشد، می­توانیم جواب این اشکال را بدهیم.
۱-۹-۳٫ پاسخ یانگ به اشکال تاگارد
یانگ به جای تکیه بر حل مشکل جدایی باور با واقعیت در نظریه انسجام، این اشکال را با رد مقدمه و فرض اول ایشان پاسخ می­دهد و از این رو، استدلال تاگارد را عقیم می­ کند ( Young, 1996, ¶ ۴): ایشان نخست اشاره می­ کند که او در مقدمه اول می­گوید بازنمودهای جهان « می­باید باشند»، اما این استدلال با اضافه­ی این فعل کمکی مخدوش می­ شود؛ از این رو که محتمل می­ شود این گونه که ایشان ادعا می­ کند، باشد اما به هرحال، انسجام گرایان می­توانند در رد این مقدمه به ایشان چنین پاسخ بدهند که ما منکر این هستیم که گزاره­ها بازنمودهای جهان مستقل از ذهن ما باشند و معنای اینکه یک گزاره صادق است، این است که آن با نظام مشخصی از گزاره­ها حمایت و پشتیبانی می­ شود و لازمه­ای که مد نظر شما است، از صدقِ گزاره لازم نمی­آید؛ از این رو، انسجام گرایان می­توانند بگویند که گزاره­ها بازنمودِ نظام باورها می­باشند و آنها بازنمود جهان مستقل از ذهن نیستند. تصدیق به این هم که گزاره­ای وجود دارد، همان طور که الان گفتیم، بدین معنا است که نظامی از باورها مستلزم آن گزاره می­باشند؛ به عبارت بهتر، « انسجام گرایان معتقداند ولو اینکه جهان مستقل از ذهنی وجود داشته باشد، لازمه­ی آن این نیست که « محل» بازنمودها گزارها، بازنمایی این جهان خارج از ذهن باشد.» ( ibid)؛ چرا که اگر انسجام گرایان به دلایل معرفت شناختی این نظریه را اتخاذ کرده باشند، ایشان می­گویند که ما اصلاً نمی­توانیم از نظام باورهایمان «بیرون برویم». اگر ما نتوانیم به بیرون از نظام باورهایمان برویم، آنگاه فهم اینکه چگونه ما می­توانیم بگوییم که این گزاره­ها، بازنمود جهان مستقل از ذهن ما هستند، بسیار مشکل خواهد بود؛ پس به نظر یانگ، ما فکر می­کنیم که این باور، دارد جهان خارج را بازنمایی می­ کند؛ اما در حقیقت این فکر و باور ما، خود یک باور دیگری است که ما داریم و از این رو چون هر باوری که فکر می­کنیم بازنمایی از عالم خارج می­ کند، در حقیقت خود یک باور است، پس دیگر ما نمی­توانیم بگوییم که عالمی نفس الامری داریم که این باورها بازنمای آنها هستند.
۱۰-۳٫ اشکال تعالی
اشکال تعالی[۱۹۹] با نشان دادن اینکه نظریه انسجام صدق قادر به تبیین اینکه برخی گزاره­ها صادق می­باشند، درحالی که با هیچ مجموعه ­ای از باورها در انسجام نیستند، به این دیدگاه حمله می­ کند. از منظر این اشکال راه رفع این اشکال این است که صدق یک گزاره در پیوند آن با واقعیت خارجی باشد تا حتی اگر صدق آن گزاره را شناسا نتواند فهم کند؛ اما در واقعیت آن رابطه­ صدق برقرار باشد. اما در نظریه­ انسجام چنین پیوندی ملحوظ نمی­ شود، پس این نظریه نمی­تواند این اشکال را پاسخ گوید.
این اشکال این پیش فرض را دارد که صدق از حد هر مجموعه ­ای از باورها فراتر می­رود. برای نشان دادن این مطلب می­توان چنین استدلال کرد: این مثال را در نظر بگیرید: گزاره « جان آستِن ده جمله در هفدهم نوامبرِ ۱۸۰۷ نوشت» یا صادق است و یا کاذب. اگر بگویید که آن کاذب می­باشد، گزاره­ای دیگر در باب اینکه چه تعداد جمله ایشان در آن روز نوشته صادق می­باشد، اما اگر این را بگوییم هیچ گزاره­ای در باب اینکه دقیقاً چه تعداد جمله آستِن در آن روز نوشته است، نمی­تواند در انسجام با هیچ مجموعه ­ای از باورهای ما باشد، و ما همیشه با اطمینان خاطر می­توانیم فرض کنیم که هیچ یک از صور، در انسجام با مجموعه ­ای از باورهای ما قرار ندارد، اما در واقع یکی از آنها با واقعیت مطابق و دمساز است، اما در نظریه انسجام، چون باور با واقعیت چنین پیوندی را نمی­تواند برقرار کند، لذا بر این اساس مخالفین نظریه انسجام چنین نیتجه می­گیرند که دست کم یک گزاره­ی صادقی وجود دارد که در انسجام با هیچ مجموعه ­ای از باورها وجود ندارد ( Young, 1996, ¶ ۴)یا مثالی دیگر، هرگونه حقیقت مشخص درباره دیناسورها را که ما هیچ گاه نمی­توانیم بررسی کنیم و حتی به آن باور بیاوریم، در نظر بگیرید: مثلاً تعداد کل دایناسورها عدد فلان است، در این مورد، خلاصه یک عددی است که صادق است که به آن تعداد دایناسورها بوده ­اند؛ اما راجع به صدق این جمله، انسجام گرایان چیزی نمی ­توانند بگویند؛ چرا که در انسجام با هیچ مجموعه ­ای از باورهایمان نمی­تواند باشد.
۱-۱۰-۳٫ پاسخ واکر
واکر می­گوید که انسجام گرایان متعهد به این نیستند که صدق را منوط به جایی کنند که امکان بررسی آن گزاره زمانی باشد. ( هرچند برخی نظریات این کار را کرده ­اند) اما اگر نخواهیم این جواب را بدهیم که نظام منسجم عبارت از باورهای خدا هست؛ چرا که این تقریر دچار اشکالاتِ خاص خود می­باشد، می­توانیم این را بگوییم که صدق عبارت از آنچه که با بهره گرفتن از بهترین اصول استدلال و استنتاج علمی به آن می­رسیم، است و این برای معین کردن تعداد دایناسورها حتی اگر هیچ یک از ما هیچ گاه نتوانیم آن را معین کنیم، کفایت می­ کند.
پس حتی اگر تقریر واکر را هم در پاسخ به آن لحاظ نکنیم، این اشکال به همه تقریرهای نظریه انسجام وارد نمی ­باشد: تقریری که بیان می­ کند صدق عبارت از انسجام با باورهای موجود دانای کل و واقف به همه چیز است، مصون از این اشکال است؛ چرا که هر صدق و هر حقیقتی در انسجام با مجموعه ­ای از باورهای موجود دانای کل می­باشد و لذا صدق فراتر از آن مجموعه نمی­رود؛ اما غیر از این تقریر، همه تقریرهای دیگر نظریه انسجام مثل این سنخ از تقریرها که می­گویند: صدق عبارت است از انسجام با مجموعه ­ای از گزاره­های مورد اعتقاد فاعل شناسا با توجه به محدودیت علمی­اش، به این اشکال دچار می­گردند؛ چرا که از آنجا که موجودات محدود با توجه به محدودیت بررسی و پژوهش خود نمی ­توانند هر مسئله و پرسشی را حل کنند، ممکن است که صدق از حد آنچه در انسجام با باورهای ایشان است فراتر رود و ایشان دسترسی معرفتی شان به آن کوتاه باشد. (Walker, 2001, p 132)
۲-۱۰-۳٫ پاسخ یانگ
اما به نظر یانگ انسجام گرایان می­توانند براحتی از دیدگاه خویش بر ضد این اشکال دفاع کنند، بدین نحو که بگویند این اشکال مبتنی بر مصادره به مطلوب می­باشد و از این رو که دچار این مصادره است به دیدگاه ما لطمه­ای وارد نمی­کند. در تبیین اینکه چگونه این اشکال مصادر به مطلوب می­باشد انسجام گرایان می­توانند بگویند که این اشکال از سوی طراحانش نوعاً بدون استدلال، بدین­گونه طرح شده است که فرض کرده ­اند ممکن است که برخی از گزاره­ها صادق باشند چون به هر حال، در ارتباط با واقعیت عینی­اند؛ اما آن گزاره­ها، در عین حال، در انسجام با هیچ مجموعه ­ای از باورها نیستند؛ اما پرسش اصلی انسجام گرایان این است که این فرض را شما از کجا آوردید؟ این فرض دقیقاً همان چیزی است که ما در نظریه انسجام منکر آن هستیم. ما وقتی صدق یک گزاره، را به انسجام یک باور با باورهای دیگر دانستیم، دیگر امکان ندارد که صدق یک گزاره­ای از محدودی باورهای ما فراتر برود که شما بر طبق آن به ما اشکال بکنید. پس مدافعان این سخن که صدق نمی­تواند از انسجام با مجموعه ­ای از باورها فراتر رود، برای این دیدگاه خویش، بر ضد استدلال ما، که صدق فراتر از انسجام با مجموعه­ باورها نمی­رود، باید با استدلال تحدی کنند، نه اینکه صرفاً این فرض را مطرح کنند که صدق نمی­تواند از حد آنچه در انسجام با نظام مشخص است، فراتر برود! ( Young, 1996, ¶ ۴)
۱۱-۳٫ اشکال مک گین
کولین مک گین[۲۰۰] اشکال جدیدی را به نظریه انسجام گرایی وارد نموده است. او با پذیرش بطلان ایده­آلیسم با برهان خلف به نظریه انسجام گرایی اشکال وارد کرده است. البته ایشان این اشکال را هم زمان به عنوان ردی بر نظریه انسجام گرایی صدق و عمل گرایی صدق آورده است که ما فقط به تبیین ایشان در باب رد انسجام صدق اشاره می­کنیم. ایشان ادعا می­ کند که لازمه­ی انسجام گرایی به دلیل گسست آن با واقعیت تجربی و عدم توجیه آن، قبول نوعی ایده­آلیسم می­باشد و از آنجا که ایده­آلیسم باطل می­باشد پس انسجام گرایی باطل است. (McGinn, 2002, pp 194-195)
تقریر استدلال ایشان در قالبِ مثالِ خودشان این چنین است که:

 

    1. تعهد به اینکه «چگونگی اشیاء وابسته به باور ما درباره آنها است» گونه ­ای ایده­آلیسم است.

 

    1. ایده­آلیسم باطل است؛ چرا که « چگونگی اشیاء وابسته به باور ما درباره آنها نیست»؛ بدین دلیل که از منظر ایشان بسیار بدیهی است که مثلاً برف می ­تواند از آسمان ببارد ولو اینکه باوری درباره باریدن برف از آسمان یا حتی هیچ باور دیگری نباشد.

 

    1. انسجام گرایان قائل به این دیدگاه­اند که صدق یک باور منوط به انسجام آن با باورهای دیگر است. در مثال ما، یعنی گزاره « برف از آسمان می­بارد» صادق است، اگر و تنها اگر که این باور که برف از آسمان می­بارد، در انسجام با سایر باورها باشد.

 

    1. باتوجه به ترکیب دو شرطی[۲۰۱]که مفاد آن این است که P صادق است اگر و تنها اگر P، می­گوییم برف از آسمان می­بارد، اگر و تنها اگر اینکه باور برف ازآسمان می­بارد در انسجام با باورهای دیگر باشد.

 

    1. انسجام گرایان باید متعهد به این شوند که P نیست مگر اینکه باور به P در انسجام با باورهای دیگر باشد؛ یعنی در مثال ما باید انسجام گرایان بگویند که باران از آسمان نمی­تواند ببارد مگر اینکه باور به باریدن باران از آسمان، در انسجام با باورهای دیگر باشد. ( از ۳ و ۴ ).

 

  1. بنابر نظریه انسجام صدق « چگونگی اشیاء وابسته به باور ما درباره آنها است» ( از ۵).

تحقیقات انجام شده درباره بررسی وتحلیل عوامل سیاسی جعل حدیث- فایل ۴۴

. أبو الفداء، إسماعیل بن محمد(م ۱۱۶۲ق)، کشف الخفاء ومزیل الإلباس، تحقیق عبد الحمید بن أحمد بن یوسف بن هنداوی، چاپ اول، بی جا، المکتبه العصریه، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص ۶۲ ↑
. عسقلانی، ابن حجر، التلخیص الحبیر فی تخریج أحادیث الرافعی الکبیر، چاپ اول، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۹ق، ج۴، ص ۱۲۱ ↑
. حلبی، علی بن إبراهیم (م ۱۰۴۴ق)، السیره الحلبیه، چاپ دوم، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۷هق،ج۱، ص ۳۹ ↑
. برای نمونه ر.ک: شافعی أبو عبد الله (م ۲۰۴ق)، مسند الإمام الشافعی، تحقیق ماهر یاسین فحل، چاپ اول، کویت، شرکه غراس للنشر والتوزیع، ۱۴۲۵ق، ج۴، ص ۵۲-۵۴ ↑
پایان نامه
. ابراهیم بن سعد کسی است که در طریق روایت وجود دارد لکن تضعیف شده است. ر.ک: جرجانی، أبو أحمد بن عدی (م۳۶۵ق)، الکامل فی ضعفاء الرجال، تحقیق عادل أحمد عبد الموجود-علی محمد معوض، چاپ اول، بیروت، الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق، ج۳، ص ۱۷۱٫ ↑
. سجستانی، أبو داود سلیمان بن الأشعث (م ۲۷۵ق)، مسائل الإمام أحمد روایه أبی داود السجستانی، تحقیق أبی معاذ طارق بن عوض الله بن محمد، چاپ اول، مصر، مکتبه ابن تیمیه، ۱۴۲۰ ق، ج۱، ص ۳۸۶ ↑
. زرقی، عادل بن عبد الشکور، قواعد العلل وقرائن الترجیح، چاپ اول، بی جا، دارالمحدث للنشر والتوزیع، ۱۴۲۵ ق، ج۱، ص ۹۴ ↑
. خطابی، أبو سلیمان(م ۳۸۸ق)، غریب الحدیث، تحقیق عبد الکریم إبراهیم الغرباوی, بی جا، دار الفکر، ۱۴۰۲ق، ج۱، ص۳۶۳ ونیز ر.ک: دارقطنی، أبو الحسن(م ۳۸۵ق)، العلل الوارده فی الأحادیث النبویه، تحقیق وتخریج محفوظ الرحمن زین الله السلفی، چاپ اول، ریاض، دار طیبه، ۱۴۰۵ ق، ج۱۲، ص ۱۹ ↑
. ابن الملقن، سراج الدین(م۸۰۴ق)، تذکره المحتاج إلى أحادیث المنهاج، تحقیق حمدی عبد المجید السلفی، بیروت، المکتب الإسلامی، ۱۹۹۴م، ج۱، ص ۱۹ ↑
. دارقطنی، العلل، ج۳، ص ۱۹۸ ↑
. ابن الملقن، تذکره المحتاج إلى أحادیث المنهاج، ج۱، ص ۱۹ ↑
. واقدی، الرده، ج۱، ص ۴۶ ↑
. همان، ص ۴۷ ↑
. همان ↑
. سید رضی، نهج البلاغه(صبحی صالح)، ص۹۹ ↑
. سید رضی، نهج البلاغه(صبحی صالح)، ص۲۰۲ ↑
. مراد وی از قرآن آیه «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ» حجرات:۱۳ ↑
. وی در این زمینه روایت «أن الله اصطفی کنانه من ولد اسماعیل، اصطفی قریش من کنانه و اصطفی من قریش بنی هاشم و اصطفانی من بنی هاشم» را آورده و در مقابل خبر واحد «الأئمه من قریش» آن را صحیح دانسته است. ↑
. طرسوسی، إبراهیم بن علی(م ۷۵۸ق)، تحفه الترک فیما یجب أن یعمل فی الملک، تحقیق عبد الکریم محمد مطیع الحمداوی، چاپ دوم، [بی‌جا]، [بی‌نا]، [بی‌تا] ↑
. خلاف، عبد الوهاب خلاف(م ۱۳۷۵ق)، السیاسه الشرعیه فی الشئون الدستوریه والخارجیه والمالیه، بی جا، دار القلم، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص ۳۳ ر.ک: ↑
. همان، ص ۶۲ ↑
. این روایت در بصائر الدرجات در بابی که مورد ائمه عدل و جور آمده است با مضمونی مشابه طریق روایت حضرت علی ع در اهل سن تآمده است که به این گونه استک لَا یُصْلِحُ النَّاسَ إِلَّا إِمَامٌ عَادِلٌ وَ إِمَامٌ فَاجِرٌ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ قَالَ وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّهً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ. ر.ک: صفار، محمد بن حسن‏(م۲۹۰ ق‏)، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّى الله علیهم‏، تحقیق محسن بن عباسعلى‏ کوچه باغى، چاپ دوم، قم، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی‏، ۱۴۰۴ ق‏، ج۱، ص ۳۴ ↑
. عوده، عبد القادر (م ۱۳۷۳ق)، الإسلام وأوضاعنا السیاسیه، بیروت، مؤسسه الرساله للطباعه والنشر والتوزیع، ۱۴۰۱ ق، ج۱، ص ۱۴۴ ↑
. خلاف، السیاسه الشرعیه، ج۱،ص ۳۳ ↑
ابن خلدون، تاریخ، ج۱، ص۲۴۴ ↑
. پیش از این در عنوان «ریاست در جاهلیت» به آن پرداختیم. ↑
. زیدان، عبد الکریم، أصول الدعوه، چاپ نهم، [بی جا]، مؤسسه الرساله، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۲۱۴ ↑
. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص ۸۸ ↑
. همان ↑
. طیالسی، مسند، ج۲، ص ۱۲۷؛ ابن جعد، مسند، ج۱، ص ۳۹۰؛ احمدبن حنبل، مسند، ج۳۴، ص ۴۱۳، ۴۲۸؛ مسلم، صحیح، ج۳، ص ۱۴۵۲؛ ابن بابویه، الخصال، ج۲، ص ۴۷۰ در روایتی دیگر گفته شده است که سمره این روایت را در مسجد شنیده است: کُنْتُ مَعَ أَبِی فِی الْمَسْجِدِ وَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَخْطُبُ فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ یَکُونُ مِنْ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ أَمِیراً ثُمَّ خَفَضَ مِنْ صَوْتِهِ فَلَمْ أَدْرِ مَا یَقُولُ فَقُلْتُ لِأَبِی مَا قَالَ ص فَقَالَ قَالَ کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ. ر.ک: ابن بابویه، الخصال، ج۲، ص۴۷۳ ↑
. نعیم بن حماد، الفتن، ج۱، ص ۹۵ ↑
. ابن جعد، مسند، ج۱، ص۳۹۰؛ ابن حبان، صحیح، ج۱۵، ص ۴۳ ↑
. احمد بن حنبل، مسند، ج۳۴، ص ۴۲۱ ↑
. بخاری، صحیح، ج۹، ص ۸۱؛ ابن أعرابی، معجم، ج۱، ص ۳۵۲ ↑
. در فصل‌های بعدی از این جایگزینی سخن خواهیم گفت که معاویه در ابتدای خلافت خویش تاکید نمود: «أنا اول الأمراء» ↑
. کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۳۴ ↑
. همان، ص۵۳۱ ↑
. همان، ص۵۳۳ ↑
. خزاز رازى، على بن محمد(قرن۴)، کفایه الأثر فی النصّ على الأئمه الإثنی عشر، تحقیق عبد اللطیف‏ حسینى کوهکمرى، قم، بیدار، ۱۴۰۱ ق‏، ص ۳۵ ↑
. طبری، أبو العباس(م ۶۹۴ق)، الریاض النضره فی مناقب العشره، چاپ دوم، [بی‌جا]، دار الکتب العلمیه، [بی‌تا]، ج۱، ص ۲۰۰؛ ذهبی، شمس الدین(م ۷۴۸ق)، تذکره الحفاظ، چاپ اول، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص ۱۱ ↑
. ذهبی، تذکره الحفاظ، ج۱، ص ۹ ↑
. همان ↑
. ر.ک: معارف، مجید، تاریخ عمومی حدیث، تهران، کویر، ۱۳۸۸ش، ص۷۱ ↑
. ابو داوود، سنن، ج۴، ص۲۰۰؛ مروزی، أبویعقوب(م ۲۵۱ق)، مسائل الإمام أحمد بن حنبل وإسحاق بن راهویه، چاپ اول، المملکه العربیه السعودیه، عماده البحث العلمی، الجامعه الإسلامیه بالمدینه المنوره، ۱۴۲۵ق، ج۱، ص ۷۰؛ طبرانی، أبو القاسم(م ۳۶۰ق)، مسند الشامیین، تحقیق حمدی بن عبدالمجید السلفی، چاپ اول، بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۱۳۷؛ خطیب بغدادی، الکفایه، ج۱، ص۸؛ ابن حجر العسقلانی، أبو الفضل أحمد بن علی بن محمد بن أحمد(م ۸۵۲ق)، لسان المیزان، تحقیق دائره المعرف النظامیه – الهند، چاپ دوم، بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰ق، ج۱، ص۳ ↑
. سید نجم، عبد المنعم، تدوین السنه ومنزلتها، المدینه المنوره، الجامعه الإسلامیه، ۱۳۹۹ق، ص۲۹ ↑
. عمر الحاجى، محمد، موسوعه التفسیر قبل عهد التدوین، چاپ اول، دمشق، دار المکتبى، ۱۴۲۷ق، ص ۴۸ ↑

مطالب پایان نامه ها درباره : ارائه روشی برای چابک‌سازی چارچوب C4ISR در معماری سازمانی- فایل ۸

تکنیکی

 

TV – ۲

 

تخمین استانداردهای تکنولوژی

 

پشتیبان

 

 

 

 

چالش‌های روش‌های کلاسیک معماری سازمانی

وجود چالش‌ها و مشکلات در متدلوژی‌ها و چارچوب‌های رایج معماری سازمانی سبب می‌گردند تا فرایند معماری سازمانی بسیار کند و شکننده باشد و معماری در قالب چارچوب حبس گردد. متدلوژی‌ها و چارچوب‌های رایج معماری سازمانی اغلب به سازمان به چشم یک ماشین در طراحی آن نگاه می‌کنند و این در حالی است که سازمان به عنوان یک موجود زنده و پویا دارای ابعاد فرهنگی و اجتماعی نیز می‌باشد. همچنین معماری مستقل از برنامه ریزی راهبردی تعریف می‌شوند. در حالی که این دو کاملاً به هم وابسته هستند و گاه به موازات هم انجام می‌شوند. ایده‌های معماری در برنامه ریزی استراتژیک و تعیین مأموریت‌ها و استراتژی‌های سازمان هم موثرند. یکی دیگر از مشکلات و چالش‌های بزرگ متدلوژی‌ها و چارچوب‌های رایج معماری سازمانی فرایند خطی آنها می‌باشد. در صورتی که اگر به صورت موازی و تکرار پذیر انجام شوند هم سرعت اجرای آنها بیشتر می‌شود و هم بهتر می‌توانند تغییرات را مدیریت نمایند. این مسأله منجر به طولانی شدن زمان آماده شدن معماری می‌گردد، که ممکن است سازمان در این مدت دچار تغیر شده و معماری در شرایط جاری به صورت کامل قابل اجرا نیست. مستندات به روز نیستند و بسیار حجیم هستند و اگر در به روز کردن و اجرای مو به موی معماری در سازمان پافشاری شود، مطلوبیت خود را از دست می‌دهد. چارچوب‌ها و متدلوژی‌های کلاسیک معماری سازمانی خود را در قالب بندی‌ها و مدل سازی‌های کلیشه‌ای محصور نموده و این محصور شدن در مدل سازی کلیشه شده چارچوب‌های موجود، اجازه انتقال ساده مفاهیم را ازمعمار سلب می‌کند. همیشه مدل‌ها برای نمایش سیستم‌های کاربردی گویا و کاملاً شفاف نیستند. یکی دیگر از مشکلات و چالش‌های بزرگ متدلوژی‌ها و چارچوب‌های رایج معماری سازمانی این است که جایی را برای نظریه پردازی در معماری در نظر نمی‌گیرند. چارچوب‌های رایج تجزیه گرا هستند. آنها با الزام برای شکستن مدل‌های معماری در جداول و نمودارهای کاملاً متمایز شده، انسجام طرح را در انتقال روح تضعیف می‌کنند. شخصی که مستندات معماری را مشاهده می‌کند. مدت زیادی باید وقت صرف کند که روح حاکم بر نظام مورد نظر معمار را درک کند. چارچوب‌ها از این جهت غلط اندازند که اگر حتی معمار به یک روح منسجم هم دست پیدا نکرده باشد، می‌تواند مستندات توصیف معماری را به گونه‌ای ارائه کند که از نظر کیفیت، مطلوب ارزیابی شود[۱۱]. از مهم‌ترین مشکلات روش‌های رایج معماری سازمانی می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
پایان نامه - مقاله

فرسایشی بودن روش‌ها

یکی از بزرگ‌ترین مشکلات روش‌های کلاسیک معماری سازمانی فرسایشی بودن زمان برنامه ریزی معماری سازمانی است. روش‌های کلاسیک به صورت آبشاری و ترتیبی هستند، تا اینکه تکرار پذیر و تکاملی، بدین ترتیب دارای چرخه‌های طولانی بوده و تولید فرآورده‌ها در آنها بسیار زمان گیر و مشکل است. بر این اساس در صورت بروز تغییرات سازمانی، معماری دچار شکنندگی شده و در نتیجه مدل‌ها و روش‌های تولید شده کارایی لازم را نداشته و به روز رسانی آنها نیز زمان و هزینه زیادی را به دنبال خواهد داشت.

وجود حجم زیادی از مستندات و مدل‌ها

یکی دیگر از مشکلات روش‌های کلاسیک معماری سازمانی تولید حجم زیادی از مستندات و مدل‌ها است. حجم انبوهی از مستندات هیچ گاه فرصتی برای اجرا نخواهند داشت. با بروز تغییرات مکرر و غیر قابل پیش بینی سازمانی که مدام مأموریت‌ها و کسب و کار سازمان را دچار تغییر می کند، باید حجم عظیمی از مستندات به روز رسانی گردیده و در نتیجه زمان و هزینه زیادی را به سازمان تحمیل خواهد نمود. بر این اساس بیشتر وقت معماران صرف تولید مستندات و مدل‌های غیر ضروری می‌گردد. این مسأله سبب می‌گردد تا مدیران پروژه‌ها و توسعه دهندگان، معماران را افرادی خیال پرداز و غیر عملیاتی تلقی کرده و هرگز از توصیف‌های معماری تبعیت ننمایند.

عدم تطبیق پذیری در مقابل تغییرات سازمان

روش‌های کلاسیک معماری سازمانی در مقابل تغییرات گسترده و غیر قابل پیش بینی سازمانی شکننده هستند. با تغییر پارادایم حاکم بر کسب و کار سازمان‌ها تطبیق پذیری در مقابل تغییرات از اهمیت ویژه‌ای برخوردار گردیده است. روش‌های کلاسیک به دلیل رویکرد خطی و ترتیبی و تولید حجم عظیمی از مستندات قادر به پاسخگویی و اعمال تغییرات نبوده و در نتیجه معماری نتیجه لازم را نخواهد داشت. معماری با ید در طول زمان مورد بازبینی قرار گیرد تا بتواند نیازمندی‌ها و رویکردهای جدید فناوری را جوابگو باشد. زمانی که معماری منسوخ می‌گردد و یا به نظر می‌رسد که چنین شده است، به صورت چشمگیری شانس پیروی از آن از سوی توسعه دهندگان به صورت چشمگیری کاهش می‌یابد.

محدود شدن معماران در کلیشه‌ها و تضعیف پویایی و خلاقیت آنها

روش‌های کلاسیک معماری سازمانی محدود کننده هستند. این روش‌ها بر اساس استانداردها و روش‌های مشخص و تجویزی عمل نموده و امکان پویایی و خلاقیت را در معماران تضعیف می‌کنند. معماری ترکیبی از علم، تجربه و هنر است و روش‌های کلاسیک امکان به‌کارگیری روش‌های هنری را از معماران سلب می‌نمایند.

عدم پاسخگویی معماران به منظو
ر توسعه سریع سیستم‌های اطلاعاتی

در روش‌های کلاسیک معماری سازمانی معماران خود را در مقابل توسعه سیستم‌های اطلاعاتی پاسخگو نمی‌دانند. در این روش‌ها معمار موظف به برنامه ریزی و مدل‌سازی با توجه به شرایط فعلی سازمان بوده و عمده وقت معماران صرف تئوری‌های غیر قابل اجرا و تولید حجم عظیمی از مستندات می‌گردد. معماران خودشان را در فرایند توسعه سیستم‌های اطلاعاتی که بخش مهمی از وضعیت مطلوب سازمان است کمتر درگیر کرده و به تدریج منزوی می‌گردند. این مسأله سبب می‌گردد تا مهندسان نرم افزار و توسعه دهنگان از معماری پیروی نکرده و وجود معماری را در اغلب پروژه‌ها غیر مفید دانسته و برخی اوقات از برخی قسمت‌ها استفاده کرده و بقیه بخش‌ها را خود دوباره ایجاد نمایند. این مسأله باعث ایجاد مسائل دیگری خواهد شد. در این شرایط برخی توسعه دهندگان از معماری تبعیت می‌کنند اما با معماران کار نمی‌کنند زیرا راهنمایی در این زمینه بر ایشان وجود ندارد. معماران نیز از عدم بازخورد کافی و مناسب رنج می‌برند و نمی‌دانند که آیا معماری طراحی شده در سیستم‌های توسعه داده شده اعمال می‌گردد یا نه؟ دلایل زیادی برای تشریح این مشکل وجود دارد. معماران فکر می‌کنند که کدها و برنامه‌های نوشته شده از روی کارایشان تقلید می‌شود و تنها مدل‌ها و مستندات برای انجام درست کار کافی به نظر می‌رسند، به همین دلیل هیچ نوع اهمیتی نمی‌بینند که با توسعه دهندگان و مهندسان نرم افزار ارتباط برقرار نمایند. در صورتی که تجربه نشان داده است که ارتباط از طریق مدل‌ها و مستندات ضعیف‌ترین نوع ارتباط به شمار می‌رود. از طرفی دیگر توسعه دهندگان نیز برای معماران اهمیتی قائل نیستند و آن‌ها را افرادی می‌پندارند که تفکری صرفاً رویایی و دانشگاهی دارند. بنابراین در این وضعیت امکان یک ارتباط دائم و مستمر به ضعیف‌ترین حالت خود می‌رسد.

عدم وجود تمرکز در تعیین محدوده و چشم انداز معماری سازمانی

یکی دیگر از مشکلات و چالش‌های روش‌های کلاسیک معماری سازمانی عدم وجود تمرکز در تعیین محدوده معماری سازمانی است. روش‌های کلاسیک فرض را بر این می‌گذارند که زمان و هزینه کافی داریم و می‌توانیم کلیه حوزه‌ها و زیر بخش‌های سازمان را مورد مطالعه و بررسی قرار دهیم. بنابراین اولویت خاصی در تعیین محدوده معما ری وجود ندارد. بر طبق این روش‌ها معماران کمتر به دنبال فرصت آفرینی یا کشف فرصت‌های موجود برای ایجاد تحول هستند. در سازمان‌های پرتلاطم و پر تغییر هرگز امکان این وجود ندارد که بتوانیم به یکباره کلیه بخش‌های سازمان را در معماری دخیل نماییم. با اتخاذ روش تکاملی تدریجی، معماری به تدریج کامل خواهد شد. در روش‌های چابک معماری سازمانی ضمن داشتن نگاه کلان، معماری از نقاط تحول آفرین که محدودتر و مهم‌تر هستند آغاز خواهد شد.

عدم انطباق حوزه معماری سازمانی با راهبردهای سازمان

یکی دیگر از مشکلات روش‌های کلاسیک معماری سازمانی عدم انطباق حوزه معماری سازمانی با راهبردهای سازمان است. بر این اساس معماری سازمانی مستقل از راهبردهای سازمانی بوده و این در حالی است که این دو به هم وابسته‌اند و گاه باید به موازات هم انجام شوند. همچنین نظرات معماران هم در تعیین استراتژی‌های اثربخش سازمانی موثر است. با بررسی بیشتر چارچوب‌ها و متدلوژی‌های رایج معماری سازمانی در می‌یابیم که این روش‌ها در سازمان‌های متلاطم که تغییرات پیش بینی نشده زیادی بر آنها اثر گذارند دچار مشکلات و چالش‌های دیگری نیز هستند. برخی دیگر از این مشکلات و چالش‌ها عبارتند از:
به همه جوانب کار توجه نداشته و هرکدام روی جنبه‌های خاصی تکیه دارند. (مثلاً بیشتر جنبه‌های تکنیکی، بیشتر جنبه‌های برنامه ریزی، بیشتر طراحی و…)
بیشتری آبشاری و ترتیبی می‌باشند تا اینکه تکرار پذیر و تکاملی، بدین ترتیب دارای چرخه‌های طولانی بوده و تولید فرآورده‌ها در آنها بسیار زمان‌گیر و مشکل می‌باشد.
وابسته به ابزارهای خاصی بوده که این مسأله موجب سخت بودن اجرای فرایند می‌گردد.(عدم سهولت و سادگی(
بیشتر از اینکه روی افراد تکیه کنند بر روی داده‌ها یا فرآیندها و یا فرآورده‌ها تکیه دارند.
بر روی مدل‌سازی پویا و جنبه‌های رفتاری معماری کمتر متمرکز هستند.
دقیقاً منطبق بر یک چارچوب خاص نیستند. (با توجه به اینکه چارچوب قلب معماری سازمانی است.(
برنامه خاصی را جهت هماهنگی و تعامل بیشتر و بهتر بین تیم معماری سازمانی و تیم‌های پروژه‌ها ندارند.
بیشتر بر برنامه‌ریزی تاکید داشته و مسائل را پیش بینی می‌کنند، این کار سبب افزایش انعطاف پذیری می‌گردد ولی آیا می‌توان همه چیز را به یکباره پیش بینی کرد ؟!
حجم مستندات زیاد و فرایند تولید محصولات و فرآورده‌ها طولانی است.
امبلر از نظریه پردازان مشهور معماری سازمانی چابک معتقد است که روش‌های غیر چابک یا سنتی معماری سازمانی در سازمان‌های متلاطم دچار شکنندگی بوده و به این دلیل بین تیم معماری سازمانی و تیم‌های پروژه‌ها شکاف عمیقی وجود دارد، به صورتی که‌ تیم‌های پروژه‌ها اکثراً نمی‌دانند که فرایند معماری سازمانی هم در حال اجرا است![۱۱]

چابکی در معماری سازمانی

سازمان‌های امروزی موجودات پیچیده‌ای هستند که عدم توجه به معماری مناسب آنها باعث کاهش کارایی، انعطاف‌پذیری و سرعت انتقال آنها
خواهد شد. از طرف دیگر سیستم‌های اطلاعاتی که به مثابه شبکه‌های حسی و عصبی سازمان‌ها عمل می‌کنند نیز وارث همان پیچیدگی هستند مه در سازمان‌ها وجود داشته و انتظار می‌رود که قادر به دنبال کردن سریع تغییرات سازمانی باشند[۱۳]
منظور از معماری تعیین ساختار کلی از یک سیستم و روش‌هایی است که این ساختار را قادر به تأمین ویژگی‌های کلیدی آن سیستم می کند. این ویژگی‌ها عبارتند از: وظیفه مندی، کارایی، مسائل و محدودیت‌های اقتصادی، نوع فناوری و یا مصالح مورد استفاده، وضوح طرح، قابلیت استفاده مجدد، قابلیت تغییر در سیستم‌های بزرگ (پویایی)، قابلیت درک و جنبه‌های هنری.
معماری هم به جنبه ساختاری و هم به جنبه‌های رفتاری توجه دارد.برای معماری تعاریف متعددی وجود دارد اما بهترین تعریف از نگاه این تحقیق تعریفی است که متدلوژی چم آن را ارائه نموده است:
“معماری تبیین یک نگاه کل گرا و عقلانی بر یک نظام پیچیده است، که اجازه تمرکز بر مؤلفه‌های کلیدی و هم بندی و تعامل آنها را می‌دهد، و امکان پرهیز از ورود به جزئیات را فراهم می‌کند"[۱]
سازمان‌های امروز از دیدگاه‌های مختلفی نظیر پیچیدگی، ابعاد، گستردگی، تنوع و غیره دارای شرایط اعمال یک نوع معماری خاص هستند. آنها موجودیت‌های پیچیده‌ای به حساب می‌آیند که از اجزایی مختلف و متنوع تشکیل شده‌اند. صرف‌نظر از ماهیت خاص اجزاء تشکیل دهنده یک سازمان نظیر افراد، دارایی‌ها، تجهیزات، قوانین، روش‌ها، اطلاعات و… که ماهیتی متغیر دارند، عموماً شاهد روابطی پیچیده بین اجزاء آن هستیم که تحت تأثیر عوامل متغیری چون عادات فردی، آموزش‌های اجتماعی، مذهب، قوانین اجتماعی، فرهنگ سازمانی و غیره قرار دارند که خود به خود سازمان را از سیستمی ساده و ساکن به یک سیستم پیوسته در حال تغییر مبدل می‌کنند. هدایت و کنترل صحیح"تغییرات سازمانی” نیازمند داشتن اطلاعاتی دقیق از وضعیت فعلی سازمان، دیدی صحیح نسبت به وضعیت مطلوب آن، و برنامه‌ای روشن جهت حرکت از وضعیت فعلی به وضعیت مطلوب است. در واقع می‌توان گفت که معماری سازمانی هنر مدیریت و هدایت تغییرات سازمانی است. معماری سازمانی مفهوم و پدیده پیچیده‌ای است که مأموریت مهم و دشواری را بر عهده دارد. به انجام رسیدن این مأموریت خطیر، با توجه به نوپایی و سابقه کوتاه این پدیده، و به تبع آن تجربه اندک معماران، و از سوی دیگر پیچیدگی ابعاد کار، مستلزم وجود ابزارهایی مناسب است. معماری سازمانی قادر به استفاده از مدل‌ها و تکنیک‌های مطرح شده در متدلوژی‌های تحلیل و طراحی سیستم‌های اطلاعاتی است، ولی محدود به آنها نبوده و هدف به مراتب بالاتری چون ایجاد زمینه‌های لازم جهت اعمال حاکمیت راهبردی در سازمان‌ها و ایجاد هماهنگی بین لایه‌های مختلف سازمان را دنبال می‌کند. هدف اصلی از"معماری سازمانی” این است که"فناوری اطلاعات” را از حالت یک ابزار خارج کرده و به یکی از منابع سازمانی، در کنار سایر منابع (مالی، انسانی، دانش، تجربه و غیره) تبدیل نماید که در خدمت مأموریت‌های سازمان بوده و بتواند هزینه‌های خودش را نیز باز گرداند.
معماری سازمانی چابک دارای مشخصات و ویژگی‌های خاص خود است. معماری سازمانی چابک دارای فرایند چابک و چارچوب چابک است. به‌کارگیری تجارب عملی چابک و وجود چرخه‌ها و تکرارهای زیاد و کوتاه از دیگر مشخصات معماری سازمانی چابک است. معماری سازمانی چابک دارای یک فرایند تدریجی و تکاملی است که در طی آن تمامی تیم‌ها با همدیگر در تعامل هستند. یکی از نظریه‌ها و روش‌های مطرح شده در حوزه معماری سازمانی مفهوم چابکی می‌باشد.چابکی به معنی تطبیق پذیر بودن در مقابل تغییرات مداوم و غیرقابل پیش بینی تجاری، فناوری و مأموریتی می‌باشد. معماری سازمانی چابک یک پارادایم طراحی و مدل‌سازی برای معماری سازمانی است و هدف آن تطبیق پذیری و مقاوم بودن در مقابل تغییرات مکرر و گسترده و غیرقابل پیش بینی مأموریتی و فناوری در یک محیط متلاطم می‌باشد. با توجه به مطالب گفته شده می‌توان معماری سازمانی چابک را بدین شکل تعریف نمود:
معماری سازمانی چابک روشی است جهت توصیف کامل جنبه‌ها و لایه‌های مختلف یک سازمان متلاطم، که تغییرات پیش بینی نشده مأموریتی و فناوری به صورت گسترده و زیاد بر آن تأثیرگذارند. این تغییرات گسترده به دلیل این که غیرقابل پیش بینی هستند نمی‌توان برای آنها برنامه ریزی خاصی تدوین کرد و لذا هرچه قدر هم که انعطاف پذیری وجود داشته باشد ممکن است نتوان با آنها مقابله کرد. بدین منظور معماری سازمانی چابک قادر است با بهره گرفتن از مدل‌ها و تکنیک‌ها و روش‌های خاصی اقدام به توصیف وضع موجود یا وضع مطلوب سازمان متلاطم نماید. علاوه بر آن معماری سازمانی چابک حاوی طرح خاصی موسوم به طرح گذار نیز هست که نحوه رسیدن از وضع موجود به وضع مطلوب یک سازمان متلاطم را مشخص می‌کند. معماری سازمانی چابک نتیجه گرا است و بیشتر بر روی خلاقیت و ابتکار افراد متمرکز است.
اهمیت و ضرورت معماری سازمانی چابک زمانی است که به دلیل بروز تغییرات پیش بینی نشده فناوری و مأموریتی بر یک سازمان متلاطم، روش‌های موجود معماری سازمانی دچار مشکلات متعدد می‌شوند که این مسأله موجب عدم نتیجه گیری و حتی شکست معماری سازمانی می‌شود. در صورتی که در سازمان‌های متلاطم که تغییرات پیش نشده مأموریتی و فناوری ز
یادی بر آنها اعمال می‌شود بخواهیم با روشی غیر از معماری سازمانی چابک فرایند معماری را انجام دهیم زمان، هزینه و منابع زیادی هدر رفته و فرایند اجرایی نتیجه مطلوب را نخواهد داد و حتی ممکن است با شکست مواجه شود.

اصول حاکم بر معماری سازمانی چابک

با توجه به اصول تعریف شده برای توسعه نرم افزارهای چابک و مدیریت چابک و با توجه به اینکه معماری سازمانی چابک متأثر از آنها می‌باشد. در می‌یابیم که در معماری سازمانی چابک هم اصول مورد نظر صادق می‌باشد با این تفاوت که معماری سازمانی چابک دارای خصوصیات خاص خود می‌باشد و این به تفاوت مهندسی و مدیریت با معماری برمی گردد. در معماری علاوه بر اصول مهندسی بر هنر نیز تاکید بسیاری وجود دارد. همچنین در معماری هم بر جنبه‌های رفتاری تاکید وجود دارد و هم بر جنبه‌های ساختاری.
در معماری سازمانی چابک به دلیل اینکه با سازمان سروکار داریم لذا پیچیدگی و تلاطم در مسأله بیشتر وجود داشته و توجه به منابع انسانی از اهمیت بیشتری برخوردار است. در معماری سازمانی چابک نیاز فراوانی به مؤلفه‌های قابل استفاده مجدد پویا [۱۱] می‌باشد. همچنین در معماری سازمانی چابک، روش‌ها، تجارب عملی و فرآیندها و افراد خاصی مورد نیاز می‌باشد.بدین منظور می‌توانیم اصول معماری سازمانی چابک را چنین تعریف می‌نماییم:

 

 

  • رعایت اصل سادگی

 

 

 

  • پویایی در رفتار و تطبیق پذیری در مقابل تغییرات

 

منابع پایان نامه با موضوع رابطه بین ساختار سازمانی و عملکرد سازمانی با میانجی ...

نوآوری خدمات

 

S.INOV

 

 

 

عملکرد

 

O.PRF

 

 

 

۴ - ۵ – ۱ ) بررسی مدل تحقیق در حالت استاندارد

نمودار ۴ - ۷) آزمون مدل تحقیق (در حالت استاندارد)
نمودار (۴- ۷) نمایانگر میزان تاثیر متغیرهای تحقیق بر همدیگر است. همچنین از روی این نمودار می­توان گفت که نوآوری خدمات ۳/۲۴ درصد از متغیر عملکرد را تبیین می نماید. همچنین سه بعد ساختار یعنی، تمرکز، رسمیت و تخصص مجموعاً در حدود ۲/۴۳ درصد از نوآروی خدمات را تبیین و پیش بینی می­ کنند.
۴ - ۵ -۲ ) بررسی مدل تحقیق در حالت اعداد معنی داری

نمودار ۴ -۸) آزمون مدل تحقیق (حالت اعداد معنی داری)
با بهره گرفتن از این حالت می­توان به معنی­دار بودن ارتباط بین متغیرهای تحقیق پی برد. در این حالت اعدادی معنی دار خواهند بود که خارج از بازه ( ۹۶/۱ و ۹۶/۱- ) باشند. به این معنی که اگر در آزمون t عددی بین ۹۶/۱ و ۹۶/۱- باشد بی معنا خواهد بود.
۴ - ۵ -۳)بررسی معیار نکویی برازش کلی مدل[۴۰]
مدل کلی شامل هر بخش مدل اندازه گیری و ساختاری می­ شود و با تائید برازش آن، بررسی برازش کلی مدل کامل می شود. معیار کلی که در روش pls برای بررسی برازش کلی مدل ارائه می­گردد توسط تننهاوس[۴۱] و همکاران (۲۰۰۵) ارائه شده است و تنها معیار موجود در حال حاضر می­باشد، به صورت زیر محاسبه می­گردد:
پایان نامه

که در آن منظور از عبارت است از میانگین مقادیر اشتراکی[۴۲] متغیرهای مکنون مدل و همچنین نیز عبارت از میانگین ضرایب تعیین متغیرهای مکنون تحقیق است. بنابراین میزان این آماره برای مدل تحقیق عبارت است از:

نحوه تفسیر معیار GOF:
با توجه به سه مقدار ۱/۰، ۲۵/۰ و ۳۶/۰ که به عنوان مقادیر ضعیف، متوسط و قوی برای GOF معرفی شده است (وتزلس[۴۳] وهمکاران، ۲۰۰۹) و حصول مقدار ۴۰/۰ حاکی از برازش بسیار مناسب مدل است.
۴-۶) تحلیل مسیرهای غیر مستقیم و مستقیم حاصل از مدل ساختاری تحقیق
همانطور که از خروجی نرم افزار از تخمین­های استاندارد و نیز اعداد معنی­داری مشاهده می­ شود، جدول نتایج اثرات غیر مستقیم متغیر­های مدل در جدول زیر محاسبه شده است.
جدول ۴ - ۹ ) جدول اثرات مستقیم، غیر مستقیم و اثرکل بر وفاداری مشتریان

 

 

روابط علی

 

اثرات مستقیم

 

اثرات غیر مستقیم

 

اثر کل

 

 

 

تمرکز نوآوری خدمات عملکرد

 

 

 

۱۸/۰-

 

۱۸/۰-

 

 

 

رسمیت نوآوری خدمات عملکرد

 

 

 

۲۰/۰-

 

۲۰/۰-

 

 

 

تخصص نوآوری خدمات عملکرد

 

مسیر معنی دار نیست

پروژه های پژوهشی درباره جداسازی و همسانه‏سازی ژن‏های hrpW و hrpG جهت انتقال به لیمو ترش در ...

این کار به کمک دستگاه اسپکتروفوتومتر و با بهره گرفتن از LB مایع به‏عنوان blank جهت کالیبره کردن دستگاه به منظور جذب در طول موج ۶۰۰ نانومتر برای باکتری‏های مورد استفاده انجام گرفت. OD لحاظ شده برای ۳ گونه باکتری مورد استفاده در این پژوهش، بین ۱-۴/۰ در نظر گرفته شد.
پایان نامه
تکنیک Colony-PCR : غربالگری کلونی‏های نوترکیب
به منظور اطمینان از انجام صحیح واکنش اتصال و همچنین ترانسفورماسیون، پس از رشد باکتری حامل سازه‏ی نوترکیب روی محیط کشت انتخابی و پس از گزینش کلون‏های مورد نظر این حامل جهت تایید فرایندهای مذکور و همچنین تکثیر ژن هدف انجام می گیرد. در این واکنش همانند PCR معمولی عمل کرده با این تفاوت که از کلون‏های به‏دست آمده به‏عنوان الگو در واکنش PCR استفاده می‏شود. لازم به ذکر است که مقدار رسوب باکتری که با نوک سمپلر از پلیت برداشته می‏شود بسیار ناچیز می‏باشد که می‏بایست به خوبی ابتدا در آب واکنش PCR حل شده و سپس اجزای دیگر واکنش که در قالب محلول مادری آماده شده به آن اضافه گردد (جدول ۱۸-۲).
استخراج پلاسمید در مقیاس کم (Mini-Preparation)
در این پژوهش جهت استخراج پلاسمید از کیت مربوطه، تهیه شده از شرکت Roche و براساس پروتکل شرکت سازنده صورت پذیرفت (پیوست۵-۷) و در نهایت کمیت و کیفیت پلاسمید استخراج شده با هر دو روش اسپکتروفوتومتری و الکتروفورز بر روی ژل آگارز ۱% اندازه گیری و بررسی شد.
توالی‏یابی
جهت تعیین توالی ژن به منظور اطمینان از صحت قطعه تکثیر شده و عدم وجود جهش کلونی‏های حامل قطعه‏ی مورد نظر که با واکنش Colony PCR و هضم آنزیمی تایید شدند، برای تعیین توالی به شرکت ژن فن‏آوران فرستاده شد. تعیین توالی ژن‏های هدف با بهره گرفتن از آغازگرهای اختصاصی ژن انجام گردید. پس از دریافت نتایج تعیین توالی، توالی برای عدم وجود تغییرات نوکلئوتیدی با نرم‏افزارهای مربوطه مورد بررسی قرار گرفت.
انتقال پلاسمید نوترکیب pBI-hrpW و pBI-hrpG به سویه‏های آگروباکتریوم تومفاسینس با بهره گرفتن از روش ذوب و انجماد
پلاسمیدهای نوترکیب ساخته شده پس از تایید تعیین توالی از باکتری اشرشیاکلای استخراج شده و به باکتری آگروباکتریوم تومفاسینس سویه‏های LBA4404 و GV3101 با بهره گرفتن از روش ذوب و انجماد انتقال داده شدند (هافجن و ویل متیزر، ۱۹۸۸). بدین منظور ابتدا سلولهای مستعد از باکتری آگروباکتریوم تهیه شده و سپس عمل تراریزش این باکتری ها طبق پیوست (۵-۸) صورت پذیرفت. در نهایت این سویه‏های آگروباکترویوم تومفاسینس را بعد از تایید نهایی با واکنش زنجیره‏ای پلیمراز می‏توان برای انتقال به گیاه هدف مورد استفاده قرار داد. لازم به ذکر است که قبل از انتقال به گیاه هدف عمل همانند‏سازی پلاسمید نوترکیب در این باکتری و بر روی محیط انتخابی و همچنین باColony PCR مورد تایید قرار گرفت (جدول۱۸-۲).
جدول۱۷-۲- چرخه حرارتی به‏کار رفته برای واکنش کلونی PCR به منظور تایید همسانه‏سازی در وکتور بیانی

 

تعداد سیکل زمان دما مرحله
۱ min 7  ۹۵ واسرشته سازی اولیه
۴۰ s 45  ۹۵ واسرشته سازی
s 45  ۶۳و۶۱ اتصال
min 1  ۷۲ طویل شدن
۱ min 7  ۷۲ طویل شدن نهایی

جدول۱۸-۲ – ترکیبات محلول مادری واکنش زنجیره‏ای کلونی PCR جهت تایید عمل همسانه‏سازی در وکتورهای کلونینگ و بیانی.

 

ماده شیمیایی میزان لازم برای واکنش ۲۵ مایکرولیتری غلضت نهایی
ddH2 lµ ۷/۱۵ _
 
مداحی های محرم