۱-۸-۴- قیمت حاملهای انرژی
از شاخص بهای عمده فروشی سوختهای معدنی و فراوردههای آن به عنوان شاخص قیمت حاملهای انرژی استفاده می شود. شاخص عمده فروشی، معیار سنجش تغییرات متوسط قیمت کالاها در بازارهای عمدهفروشی نسبت به سال پایه، شاخص بهای عمدهفروشی کالاها نامیده می شود. این شاخص برای اندازه گیری تغییرات سطح عمومی قیمتها محاسبه می شود و نموداری از تغییرات قیمتها در سطح تولیدکننده و عرضهکننده دست اول است (مرکز آمار ایران، ۱۳۹۲).
۱-۸-۵- رشد اقتصادی
رشد اقتصادی، دلالت بر افزایش تولید یا درآمد سرانه دارد. اگر تولید کالاها یا خدمات به هر وسیله ممکن در یک کشور افزایش پیدا کند، میتوان گفت که در آن کشور، رشد اقتصادی اتفاق افتادهاست. ما از تولید ناخالص داخلی سرانه به عنوان شاخص رشد اقتصادی استفاده میکنیم. لازم به ذکر است، میزان تولید ناخالص داخلی یکی از مهمترین شاخص های عملکرد اقتصادی است، چرا که این شاخص اندازه اقتصاد یک کشور و ظرفیتهای تولیدی آن را نشان میدهد. تولید ناخالص داخلی، بنا به تعریف، ارزش مجموع کالاها و خدماتی است که طی یک سال در یک کشور تولید می شود. البته باید توجه داشت که میزان رفاه و برخورداری مردم یک کشور، صرفا به واسطه تولید ناخالص داخلی تعیین نمی شود، بلکه شاخص بهتر، تولید ناخالص داخلی سرانه که میزان تولید به وسیله هر نفر را به صورت سرانه نشان میدهد. در واقع رفاه مردم یک کشور متاثر از تولید ناخالص داخلی و میزان جمعیت آن کشور است که در تولید ناخالص داخلی سرانه منعکس می شود. (بانک مرکزی)
بعد از بیان کلیات تحقیق، در فصل دوم به بررسی ادبیات تحقیق (مبانی نظری و پیشینه تحقیق) پرداخته میشود. بررسی توصیفی متغیرها و روابط بین آنها در فصل سوم ارائه میشود. در فصل چهارم متدلوژی و مدل تحقیق معرفی شده، در ادامه و در فصل پنجم مدل تحقیق برآورد و یافتههای حاصل از برآورد تجزیه و تحلیل میشود. در نهایت در فصل ششم به نتیجهگیری و ارائه توصیههای سیاستی و پیشنهادهایی برای پژوهشهای آتی پرداخته خواهد شد.
فصل دوم
مروری بر ادبیات موضوع
مرور پایههای نظری و تجربی هر تحقیق میتواند در تجزیه و تحلیل یافتههای نهایی حاصل از تحقیق مورد استفاده قرار گیرد. لذا در این فصل ادبیات موضوع تحقیق، مورد بررسی قرار میگیرد، لذا مطالب این فصل در سه قسمت تنظیم شده است. پس از مرور مبانی نظری، در قسمت دوم مطالعات تجربی مرتبط که در داخل و خارج انجام گرفته، بیان شده است. در قسمت پایانی نیز جمعبندی کلی از این مطالعات و وجه تمایز مطالعهی حاضر نسبت به مطالعات تجربی موجود ارائه شده است.
با توجه به اینکه هدف مطالعهی حاضر بررسی تأثیر جهانیشدن بر شدت انرژی است، در ذیل ابتدا به تعاریف و تاریخچه جهانی شدن میپردازیم، سپس تعریف شدت انرژی و عوامل موثر بر آن بیان میگردد. در ادامه تاثیر جهانیشدن بر شدت انرژی مورد بررسی قرار میگیرد و پس از آن چگونگی اثرگذاری کارایی انرژی، قیمت حاملهای انرژی و رشد اقتصادی بر مصرف و شدت انرژی مورد بررسی قرار میگیرد.
۲-۲-۱- جهانیشدن
در این بخش، مفاهیم و تعاریف جهانی شدن، روند و امواج جهانیشدن، ویژگیها و پیامدهای جهانیشدن مورد بررسی قرار میگیرد.
۲-۲-۱-۱- مفهوم جهانیشدن
امروزه صدها میلیون نفر واژه جهانیشدن را به کار میبرند، اما تعداد اندکی، تعریف روشن، اختصاصی و مشخصی از این اصطلاح را همواره به کار میبرند. تعاریف در اصل موجب شکل گیری توصیفها، تبیینها، ارزیابیها، توصیهها و اقدامات میشوند. به عبارت دیگر، بر درک ما از موضوع مورد نظر تاثیر میگذارند. اگریک تعریف اساسی، بیثبات یا غیرقابل اعتماد باشد، در این صورت دانش مبتنی بر آن نیز احتمالاً غیردقیق است، در نتیجه سیاستهای متکی بر دانش موردنظر نیز ممکن است نادرست باشند. بنابراین لازم است «جهانی شدن» به دقت تعریف شود، هر چند میدانیم که هر تعریفی در معرض انتقاد،تجدیدنظر و اصلاح قرار دارد (آرت شوات ۲۰۰۳،ص ۴۴).
کاربرد اصطلاح «جهانیشدن[۷]» به دوکتابی برمیگردد که در سال۱۹۷۰منتشر شد. کتاب اول تالیف «مارشال مک لوهان[۸]» با عنوان «جنگ وصلح دردهکده جهانی» و کتاب دوم نوشته «برژینسکی[۹]» مسوول سابق شورای امنیت ملی در آمریکا دردوران ریاست جمهوری «رونالدریگان[۱۰]» بود (پیتر مارتین و شومن، ۲۰۰۷).
نکتهای که باید به آن اشاره شود، این است که جهانیشدن فرآیندی پیچیده و همچنان دستخوش تحول است و هر روز وجه تازهای از ابعاد گوناگون آن مشخص و نمایان می شود و به رغم کاربرد زیاد، هنوز هیچگونه اتفاق نظری بین دانشمندان در مورد تعریف دقیق آن وجود ندارد. به اعتقاد روزنا[۱۱] "به علت تنوع و ابعاد گوناگون جهانیشدن و نیز به این دلیل که مفهوم جهانیشدن میان سطوح گوناگون مانند اقتصاد، سیایت،فرهنگ و ایدئولوژی ارتباط برقرار می کند، هنوز زود است که تعریف کامل از این پدیده ارائه شود” (عبدالحمید علی ۱۳۷۹،ص ۱۵۳).
تعاریف مختلفی در مورد جهانیشدن بیان شده است که عمده تعاریف را می توان در دودسته قرار داد. برخی از تعاریف جهانشدن را از دید گشوده شدن مرزها بررسی می کنند، برای مثال: تعاریف مگ گرو، کول، صندوق بین المللی پول، بوردو، ساکر، سیموز، شولت و پراتون، اما یک قسمت از تعریف از دید گسترش و توسعه تجارت جهانیشدن را بررسی می کنند مانند تعاریف سازمان همکاری و توسعه، مکایوان، پل کروگسن، و برخی از هردو دید جهانیشدن را تعریف می کنند مانند قزلسفلی.
برخی از تعاریف جهانیشدن عبارتند از:
به اعتقاد مک گرو[۱۲] در جهانیشدن الگوی فعالیتهای مختلف بشری به سوی فراقارهای و بین منطقهای شدن در حرکت است. وی همچنین معتقد است جهانیشدن در تمام حوزه های زندگی مدرن در ابعاد مختلف ظهور و بروز دارد. از اینرو جهانی شدن یک فرایند چندبعدی است (قریب ۱۳۸۰،ص ۵۸).
«سازمان همکاری و توسعه اقتصادی[۱۳]» عنوان میدارد که جهانیشدن اقتصاد اساساً معرف روندی است که دربرگیرنده گسترش و توسعه تجارت بینالملل و سرمایه گذاریهای مستقیم خارجی، بین المللی شدن روزافزون بازارهای پولی، مالی، اعتباری و نیز رشد وگسترش بازارهای سرمایه خارجی میباشد (پوراحمدی میبدی ۱۳۷۹، ص ۱۸۷).
«کول[۱۴]» با بهره گیری از تعریف سازمان همکاری و توسعه اقتصادی، جهانی شدن را الگوی تکامل یابندهای از فعالیتهای فرامرزی بنگاهها و شرکتها تعریف می کند که شامل سرمایه گذاری بین المللی، تجارت و همکاری برای نوآوری و توسعه فرآورده های تازه و نو، تولید، منبعشناسی و بازاریابی است (بهکیش ۱۳۸۴،ص ۲۴).
«مک ایوان[۱۵]» معتقد است که روند جهانی شدن اقتصاد به سوی توسعه و توزیع گستردهتر،آزاد و بین المللی و البته بیحدومرز روابط و مبادلات تجاری و اقتصادی میباشد و «پل کروگسن[۱۶]» جهانیشدن اقتصاد را همچون یک اقبال و به عنوان گشایش گسترده بازارهای ملی به روی تجارت بین المللی تعریف می کند.گشایشی که تمام قدرت و فشارهای ساختاری خود را جهت اتحاد و ادغام تنگاتنگ و بینظیر بازارهای جهانی به کار میگیرد (پیلتن ۱۳۸۴، ص ۹۸).
«صندوق بین المللی پول[۱۷]» جهانی شدن را ادغام وسیعتر و عمیقتر تعریف می کند. به عبارت دیگر، صندوق بین المللی پول، جهانیشدن را رشد وابستگی متقابل اقتصادی کشورها در سراسر جهان از طریق افزایش حجم و تنوع مبادلات کالا و خدمات و جریان سرمایه در ماورای مرزها و همچنین از طریق پخش گسترده و وسیع تر تکنولوژی می داند (بهکیش ۱۳۸۴، ص ۲۵).
به طور کلی جهانیشدن مجموعه ای از دگرگونیهایی است که بر توانایی دولتها اثر می گذارد و به همگرایی اقتصادی و فرهنگی در سراسر جهان میانجامد. در واقع آنچه در حال رخ دادن است و شرایط زندگی انسان را از همه جنبهها، دستخوش دگرگونی ژرف می کند،جهانی شدن نام دارد. به طور کلی جهانیشدن به منزله کمرنگ شدن و سرانجام از میان رفتن مرزهایی است که جوامع انسانی را از هم جدا کرده است. این روند گامی است به سوی پیوستگی کمابیش همه جنبه های زندگی اجتماعی در زمینه های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی (رضایی ۱۳۸۴، ص ۱۲۷).
بوردو[۱۸](۲۰۰۲:۲۰) جهانیشدن را به عنوان افزایش شدید همگرایی ملی بازارهای کالاها، خدمات و عوامل تولید، کار و سرمایه تعریف می کند.
«بانک توسعه آسیایی[۱۹]» جهانیشدن را “همگرایی اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و تکنولوژی بین کشورها” تعریف کرده است. همچنین جهانیشدن را فرآیندی پویا معرفی کرده است که دارای سه بعد است: بعد اول آن مربوط به افزایش بین المللی شدن بازارهای اقتصادی از طریق تحرک سرمایه،کالا، نیروی کار و خدمات متنوع میان کشورها صورت گرفته و میگیرد. بعد دوم تغییرات اجتماعی و نهادی که در داخل مرزهای جغرافیایی کشورهای مختلف شکل میگیرد و نهایتاً بعد سوم که تغییراتی در اقصاد بینالملل و روابط سیاسی بین کشورها ایجاد می کند. (ولی بیکی ۱۳۸۲، ص ۲۱۳)
ساکر[۲۰] (۲۰۰۴) معتقد است که جهانیشدن می تواند به عنوان تغییر فعل و انفعالات طبیعی بشر در میان طیف وسیعی از فعالیتهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، تکنولوژیکی و محیط زیستی تعریف شود.
«سیموز[۲۱]» جهانیشدن را از دست دادن مرزهای ملی برای جداسازی بازارها، تخصصی شدن فعالیتهای تولیدی فرامرزی، شکل گیری قدرتهای چند پایه تکنولوژیکی و وابستگی بیشتر شبکه های اطلاعاتی جهانی میداند.
به اعتقاد شولت[۲۲] (۲۰۰۰) جهانیشدن به معنای تحول جغرافیایی اجتماعی است که با رشد فضاهای فرامرزی مشخص می شود. این تحول به محو مرزهای جغرافیایی کشیده نمی شود، بلکه مرز و بیمرزی با ارتباط پیچیدهای همزیست خواهند بود.
«پراتون[۲۳]» جهانیشدن را فرآیندی از تحول میداند که مرزهای سیاسی و اقتصادی را کمرنگ کرده، ارتباطات را گسترش داده و تعامل فرهنگها را افزون مینماید. به نظر وی جهانیشدن پدیدهای چندبعدی است که آثار آن قابل تسری به فعالیتهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، حقوقی، فرهنگی، نظامی و فناوری است . همچنین فعالیتهای اجتماعی همچون محیطزیست را متاثر می کند. (دادگر و ناجی میدانی ۱۳۸۲، ص ۱۰۴)
جهانی شدن اقتصاد را میتوان به معنی گشوده شدن مرزها، توسعه تجارت و سرعت بخشیدن به تحولات تکنولوژیک در جهت بهرهوری هرچه بیشتر اقتصادی دانست. (قزلسفلی ۱۳۷۹، ص ۱۴۵)
جهانیشدن اقتصاد فرآیندی تاریخی و ماحصل قدرت ابتکار انسان و پیشرفتهای فناورانه دانست. این واژه به افزایش یکپارچگی اقتصادهای جهان به ویژه از طریق جریان تجارت و منابع مالی اشاره دارد. این واژه برخی مواقع به جابه جایی و تحرک افراد (نیروی کار) و دانش (فنآوری) در سراسر مرزهای بین المللی اشاره می کند. (گودرزی ۱۳۸۳، ص ۳۱)
مفهوم جهانیشدن در علم اقتصاد عبارت است از افزایش آزادی افراد و بنگاهها جهت انجام معامله با افراد و بنگاههای سایر کشورها، به گونه ای که موانع موجود بر سر راه معاملات فرامرزی برداشته شده و بازارهای داخلی و خارجی به سوی عرضهکنندگان و تقاضاکنندگان گشوده می شود. (توصیفیان و سلامتی ۱۳۸۳، ص ۳۲۳)
۲-۲-۱-۲- سابقه تاریخی جهانی شدن
واژه «جهانی[۲۴]» بیش از چهارصد سال عمر دارد ولی استفاده عمومی از واژه هایی چون «جهانیشدن[۲۵]»، «جهانیکردن[۲۶]» و «در حال جهانیشدن[۲۷]» تقریباً تا دهه ۱۹۶۰ شروع نشده بود. مجله «اکونومیست[۲۸]» در سال ۱۹۵۹ گزارش داد که «سهمیه جهانی[۲۹]» واردات اتومبیل ایتالیا افزایش یافته است و در سال ۱۹۶۱، «وبستر[۳۰]» اولین دیکشنری مهمی بود که تعریف «جهانیشدن» را ارائه داد. در سال۱۹۶۲ مجله «اسپکتیتور[۳۱] » اعلام کرد که «جهانیشدن در واقع یک پدیده جدید و در حال تغییر سریع میباشد» (بهکیش ۱۳۸۴،ص ۱۷ و وارترز ۱۳۷۹، ص ۱۰)
مفهوم جهانیشدن از اوایل دهه ۱۹۸۰ به بعد متداول شد و در دهه ۱۹۹۰ ظهور و بروز عینیتری پیدا کرد. پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق در تشدید روند جهانی شدن نقش اساسی داشت و زمینه های بسط و گسترش وجوه آن را بیش از بیش فراهم ساخت. (قریب ۵۸-۵۷ : ۱۳۸۰)
در مجموع میتوان گفت دو عامل افت نرخ رشد اقتصادی در دهه ۱۹۷۰ که منجر بدان گشت که شرکتهای بزرگ در جستجوی بازارهای نو برآیند و نیز تحولات فنآوری و انقلاب انفورماتیک، زمینه ساز بروز فرایند جهانیشدن اقتصاد شدند. ( صداقت ۱۳: ۱۳۷۹)
برخی تحولات مهمی که میتوان آنها را از پیشزمینه های جهانی شدن دانست در جدول ۲-۱ فهرست شده اند:
جدول ۲-۱ پیشینهی جهانی شدن
۱۹۴۵ | تاسیس سازمان ملل متحد |
از جمله نظریههایی که دبیرمقدم نقل و نقد میکند یکی نظریه خانلری درباره فعل مرکب است. خانلری فعل مرکب را چنین تعریف میکند:
« اصطلاح فعل مرکب را به افعالی اطلاق میکنیم که از دو کلمه مستقل ترکیب یافتهاند. کلمه اول اسم یا صفت است و تغییر نمیپذیرد، یعنی صرف نمیشود. کلمه دوم فعلی است که صرف میشود… . اطلاق فعل مرکب به اینگونه کلمات از آن جهت است که از مجموع آن ها معنی واحدی دریافته میشود . هرگاه دو کلمه از این انواع که ذکر شد دو معنی را به ذهن القا کنند یعنی هریک از اجزا معنی مستقل و اصلی خود را حفظ کرده باشد،اطلاق اصطلاح فعل مرکب به آن ها درست نیست بلکه ازدو جزءجداگانه باید سخن گفت.در توضیح بیشتر فعل مرکب، خانلری این بیت از حافظ را مثال میآورد:
به یادِ چشمِ تو خود را خراب خواهم ساخت | بنای عهدِ قدیم استوار خواهم کرد |
(حافظ:۶۳)
در این شعر فعل مرکب خراب خواهم ساخت دارای معنی واحدی است یعنی از خواندن آن دو مفهوم خراب وساختن که با یکدیگر متضادند به ذهن نمی آید.بلکه خواننده یک معنی، یعنی ویران کردن را در می یابد. بنابراین ازمجموع دو کلمه تنها یک معنی حاصل می شود.» (خانلری: ۲/:۱۲۸)
دکتر خسرو فرشید ور فعل مرکب را چنین تعریف می کند:
«ساختمان فعل مرکب با کلمات دیگر تفاوت دارد بدین معنا که فعل وگروه فعلی معمولا ازدو قسمت کاملا
متفاوت تشکیل می شود یکی جزء فعلی که هسته فعل مرکب یا گروه فعلی است وآن را فعل یاور یا
کمکی می نامیم مانند کردن در کار کردن دیگر جزء فعلی که ازکلمه یا نیمه کلمه یا گروه تشکیل می
شود وماآن را فعل یار می گوییم مانند کار درکار کردن» (فرشید ورد ،۴۱۳)
استاد مهدی مشکوه الدینی در زمینه فعل مرکب تقریباً نظری شبیه نظر دکتر خیام پور دارد و بحث مفصلی در این رابطه دارد. به نظر مشکوه الدینی فعل مرکب از دوسازه ی نحوی تشکیل می شود:
پایه و عنصر = پایه + عنصر فعلی
ملاک بسیار ساده برای تشخیص فعل مرکب از ترکیب نحوی یاد شده در بالا این است که اگر گروه اسمی از ترکیب نحوی بالا حذف شود؛ فعل باقی مانده، باز هم همان معنی اصلی در ترکیب نحوی را دارا خواهد بود.(مشکوه الدینی،۱۳۶۶: ۱۳۸)
۲-۲-۴-۴-عبارت فعلی
اصطلاح عبارت فعلی را در این جا به دسته ای از کلمات اطلاق می کنیم که از مجموع آن ها معنی واحدی حاصل می شود وغالباً معادل یک فعل ساده یا یک فعل مرکب است. این تعریف شامل عبارت هایی است که علاوه بر این نکته دارای شرایط ذیل باشند:
الف) بیش از دو کلمه باشند.
ب) یکی از مجموع کلمات عبارت حرف اضافه باشد.
ج) مجموع عبارت معنی مجازی داشته باشد، یعنی مفهوم صریح هیچ یک از اجزاء مراد نباشد یا به ذهن شنونده نیاید.
۲-۲-۵-وجوه افعال
وجه فعل به شیوه ای ازاستعمال فعل اطلاق می شود که به وسیله ی آن گوینده وضع خود رانسبت به جریان فعل بیان می کند،به عبارت دیگر طریقه ای که جریان فعل از طرف گوینده نقل می شود ،برحسب آن که از وقوع فعلی خبر بدهد،یا قصد خود را به انجام دادن،یا میل به انجام یافتن،یا شرط انجام گرفتن،یا امر به انجام دادن فعلی رابیان کند.
درصرف فعل فارسی پنج وجه فعل وجود دارد که عبارتند از: وجه اخباری، التزامی، شرطی، امری، تمنایی
۲-۲-۵-۱-وجه اخباری
به مجموع زمان های وصیغه هایی از فعل اطلاق می شود که در آن ها مراد گوینده بیان جریان فعلی است بی آن که درباره ی آن تعبیر وتفسیری بیاورد ؛یعنی میل یا قصد یا تردید یا شرطی را دربارۀ انجام یافتن آن فعل بیان کند.به وسیلۀ این وجه ،گوینده از فعلی خبر می دهد که در زمان گذشته روی داده ، یا اکنون درحال جریان وقوع است ، یا پس از زمان گفتار انجام خواهد گرفت مانند: آمد ، برد ، می آید ، می برد ، خواهد آمد ، خواهد برد ، و…(خانلری،ج۲: ۱۹۸ )
۲-۲-۵-۲-وجه التزامی
به شیوه ای از بیان فعل اطلاق می شود که گوینده ذهن خود را به طریقی درآن دخالت می دهد ، یعنی مثلاً قصدیا اختیار ،یا تردید، یا پیش بینی ، یا فرض ، یا منع ، یا شرط ، یا موافقت خود را درضمن بیان جریان فعل اظهار می دارد:
باید بروم ، می خواهم بروم ، بروم، و…
این وجه ازآن جهت التزامی خوانده می شود که همیشه ملازم یعنی همراه ووابسته فعل دیگری است که
غالباً از وجه اخباری وگاهی ازوجه امری یا تمنایی است(خانلری:۲/ ۱۹۹)
«وجه التزامی یا وابسته یا احتمالی آن است که فعل بر امور احتمالی از قبیل : خواست ، آرزو ، میل ، دعا ، شرط، ولزوم ومانند آن ها دلالت کند ؛مانند: شاید برود، اگرکوشش کنی موفق می شوی.ازاین رو پس از اصوات وحروف وفعل هایی که بر این مسائل دلالت می کنند معمولاً فعل التزامی می آید. «فرشیدور:۳۸۱»
۲-۲-۵-۳-وجه شرطی
وجه شرطی برای بیان فعلی است که به صورت فرضی مطرح می شود ووقوع آن منوط به وجود یا وقوع شرطی است. فعل شرطی ، فرض وقوع فعلی است در گذشته ، یا در حال یا در آینده با قید شرط که غالباً در فراکرد پیرو بیان می شود.(خانلری:۳۲۱)
۲-۲-۵-۴-وجه امری
وجه امری صورتی از فعل است که با آن فرمانی داده می شود ، به اثبات یا نفی ؛ یا درخواست اجرای فعلی بیان می شود.(خانلری،۱۳۸۲ ج۲ :۱۹۹ )
۲-۲-۵-۵-وجه تمنایی
وجه تمنایی صورتی از فعل است که در آن آرزوی وقوع فعلی بیان شودمانند:چنین باد، دست میزاد، مکناد، بزیادو…(خانلری، ج۲ :۱۹۹ )
۲-۲-۶- فعل های ناقص (تمیز پذیر)
فعل ناقص فعلی است که با داشتن مفهومی به استقلال، بر خلاف دیگر افعال (افعال تام ) تنها بافاعل ومفعول صریح یا غیر صریح نمی تواند جمله یی تشکیل بدهد، بلکه کلمه ی دیگری نیز باید آورد تا آن را تمام کند وجمله دارای معنی تامّی باشد.(خیام پور، ۱۳۷۳: ۷۰)
به آن گونه فعل ها گفته می شود که همه ی صیغه های شش گانه از آنها به کار نمی رود، یا یکی از موارد استعمال آنها چنان است که به شخص معینی نسبت داده نمی شود.مانند: بایستن وشایستن،زیبیدن، سزیدن،برازیدن در مورد نخستین وتوانستن در مورد دوم (خانلری: ۱۲۲)
۲-۲-۶-۱-ناگذر (فعل لازم)
فعل را ازاین نظر که اثر آن ازفاعل بگذرد و به مفعول برسد یا تنها متوجه فاعل باشد به دو نوع متعدی (گذرا) و لازم تقسیم می کنند وفعل گذرا دو صورت دارد که یکی را معلوم و دیگری را مجهول می خوانند .امّا در فارسی یک نوع سوم نیز وجود دارد که فعل به ظاهر گذرا است یعنی مفعول می پذیرد امّا مفعول ظاهر در معنی ظاهر در معنی فاعل است.
دراین گونه فعل ها شناسه یعنی جزء صرفی که برشخص دلالت می کند نیست و فعل همیشه یکسان با ساخت دیگر کس مفرد می آید ، امّا به جای شناسه ، ضمیر مفعولی جدا یا پیوسته به کار می رود . این ضمیر ( یا اسم در دیگر کس) از نظر دستوری مفعول است امّا ازجنبه ی معنوی یا منطقی جانشین نهاد ( یا فاعل ) جمله است.مثال: وی را خوش آمد.
در رابطه بالا و بترتیب طول کل و طول قسمت پیستونی بازو با محرک پیستونی است. همچنین طول آزاد فنرها و تغییر طول فنرها در محرکهای پیستونی بترتیب با و نشان داده شده است. به طور مشابه، و بترتیب طول کل و طول قسمت کابلی محرکهای فنری است و همانطور که در شکل ۲-۳ نشان داده شده است، طول آزاد فنرها و تغییر طول این فنرها است.
(۲-۲)
شکل ۲-۳: محرکهای پیستونی و کابلی مکانیزم پیشنهادی.
۲-۲-۲ آنالیز موقعیت:
مختصات تعمیم یافته جهت آنالیز دینامیکی مکانیزم بصورت زیر در نظر گرفته شده است.
(۲-۳)
بردار بیانگر موقعیت مرکز جرم صفحهی متحرک و مشخص کننده جهت گیری صفحهی متحرک است و در آن ، و زوایای اویلر با توالی۳-۲-۱ میباشند. دستگاه مختصات متصل به صفحهی متحرک، از دوران دستگاه مرجع، به اندازه حول محور و دوران این دستگاه با توالی ۳-۲-۱ بدست می آید. در نتیجه، ماتریس انتقال از دستگاه متصل به صفحهی متحرک به دستگاه مختصات مرجع بصورت زیر بدست می آید.
(۲-۴)
همانطور که در شکل ۲-۲ نشان داده شده است، هندسه صفحهی ثابت توسط سه نقطهی تعیین می شود. بردار موقعیت این نقاط در دستگاه مختصات مرجع بصورت زیر در نظر گرفته شده است.
(۲-۵)
با توجه به شکل ۲-۲، مقادیر ثابتی میباشند و بصورت زیر در نظر گرفته شده اند.
(۲-۶)
همچنین، همانطور که در شکل ۲-۲ نشان داده شده است موقعیت نقاط نسبت به نقطهی در دستگاه مختصات متحرک بصورت زیر است.
(۲-۷)
بنابراین، بردار موقعیت نقطهی در دستگاه مختصات بصورت زیر است.
(۲-۸)
در رابطه بالا، بردار ، بیان بردار در دستگاه مختصات مرجع است. جهت مشخص کردن راستا و طول بازوها، بردار تعریف می شود. در این بردار اولین اندیس، (j) مشخص کننده نوع بازو است. اندیس j=1 برای محرکهای پیستونی و اندیس j=2 برای بازوها با محرکهای فنری به کار رفته است. اندیس دوم، (i) مشخص کننده شماره بازو است. بردار بیانگر موقعیت نقطهی نسبت به نقطهی است و در دستگاه مختصات مرجع بصورت زیر قابل بیان است.
(۲-۹)
همچنین، بردار ، موقعیت نقطهی نسبت به نقطهی است و بصورت زیر تعیین می شود.
(۲-۱۰)
همچنین، طول بازوها با محرکهای پیستونی و فنری بصورت زیر محاسبه میشوند.
(۲-۱۱)
۲-۲-۳ آنالیز سرعت و شتاب:
در این قسمت، سرعت و شتاب زاویهای صفحهی متحرک بدست آورده می شود. با در نظر گرفتن زوایای اویلر با توالی ۳-۲-۱ سرعت زاویهای صفحهی متحرک در دستگاه مختصات متحرک بصورت زیر بدست می آید[۳۰].
(۲-۱۲)
همچنین، شتاب زاویهای صفحهی متحرک با مشتق گیری از رابطه ۲-۱۲بصورت زیر استخراج شده است.
(۲-۱۳)
که
(۲-۱۴)
در ادامه، با تعریف ماتریسهای و و همچنین با بهره گرفتن از ماتریس انتقال، عبارتهای سرعت و شتاب زاویهای صفحهی متحرک در دستگاه مختصات مرجع بصورت زیر بیان میشوند.
(۲-۱۵)
(۲-۱۶)
که در آن
(۲-۱۷)
(۲-۱۸)
۲-۳ آنالیز استاتیکی و سفتی مکانیزم:
با وجود مزیتهای زیاد مکانیزم های تنسگریتی، یکی از مشکلات اساسی آنها وجود عضوهای انعطاف پذیر است. این مکانیزم ها در اثر اعمال نیروهای خارجی دچار تغییر شکل میشوند لذا آنالیز سفتی در این مکانیزم ها ضروری است. این ماتریس جهت بررسی مساله انتقال نیرو و توانایی مقاومت مکانیزم در تغییر شکل قابل استفاده است. در قسمت اول این بحث، معادلات استاتیکی مکانیزم استخراج میشوند و در ادامه با بهره گرفتن از این معادلات ماتریس سفتی مکانیزم استخراج می شود.
۲-۳-۱ آنالیز استاتیکی:
معادلات استاتیکی مکانیزم در غیاب نیروهای خارجی با بهره گرفتن از روش تئوری رنچ[۱] بدست آورده میشوند[۳۱]. این تئوری یکی از روشهای مناسب در بررسی استاتیک مکانیزم ها است. پیچش یک بردار شش بعدی است که سه مولفهی اول مولفههای یک بردار یکه و سه مولفهی بعدی گشتاور این بردار نسبت به مبدا دستگاه مرجع است. لذا پیچش بصورت زیر تعریف میگردد.
(۲-۱۹)
در این روش، تعادل استاتیکی مکانیزم هنگامی ارضاء می شود که رنچ برایند وارد بر صفحهی متحرک برابر صفر شود. در مکانیزم پیشنهادی رنچ برایند ناشی از نیروهای الاستیک و گرانشی وارد بر ربات به صورت زیر نوشته می شود.
(۲-۲۰)
در این معادله،g ثابت گرانش و k1 و k2 بترتیب ثابت فنرها در محرکهای پیستونی و فنری میباشند. همچنین و بصورت زیر تعریف شده اند.
(۲-۲۱)
(۲-۲۲)
رابطه (۲-۲۰) بیانگر معادلات تعادل استاتیکی مکانیزم است.
۲-۳-۲ آنالیز سفتی:
در ابتدا لازم است اشاره شود، هنگامی که مکانیزم یک کار مشخص را که نیازمند اندرکنش با محیط است انجام میدهد. به دلیل وجود عضوهای انعطاف پذیر این اندرکنش باعث انحراف جزئی مکانیزم از موقعیت دلخواه میگردد. ماتریس سفتی بیانگر مقاومت مکانیزم در برابر این انحراف است. در این قسمت ماتریس سفتی مکانیزم با دیفرانسیل گیری از معادلات تعادل استاتیکی بصورت زیر استخراج میشوند[۳۲].
(۲-۲۳)
در ادامه، رابطه (۲-۲۳) بازنویسی می شود. اولین عبارت در رابطه بالا تغییر مجازی رنچ ناشی از جرم صفحهی متحرک است. عبارت بصورت زیر قابل استخراج است.
(۲-۲۴)
در نتیجه، اولین عبارت در رابطه (۲-۲۳) بصورت زیر قابل بیان است.
پرده بدرید ا ز زلیخا درد و داغ عا شقی عاشقی داود را رنجورکرد و سوگوار
آرزوی یوسف گم گشته مریعقوب را دیده بگرفت از گریستن در جدایی زار زار
چون زلیخا با زبرنا گردم از دیدار دوست بازچون یعقوب بینا گردم ا زپیوند یار
نظا می درمخزن الاسرارمی گوید :
روزی از این مصر زلیخا پناه یوسف خوش خلق برون شد ز چاه
باز نظامی در خسرو و شیرین می گوید:
بر آمد یوسفی نارنج در دست ترنج مه زلیخا وار بشکست
همچنین نظامی در لیلی و مجنون می گوید:
هر روز که صبح بر دمیدی یوسف رخ مشرقی رسیدی
ز آن تازه ترنج نو رسیده نظّاره ترنج و کف بریده
همچنین نظامی در هفت پیکر می گوید:
یوسف یاوه گشته را جستند چون رلیخا ز دامنش رستند
خاقانی می گوید:
نظّارگان مصر ببرّند دست از آنک یوسف نقاب طلعت غرّا بر افکند
از خلق یوسفیش به پیرانه سر جهان پیرایه ی جمال زلیخا بر افکندند
از چاه دی رسته به فن، این یوسف زرّین رسن وز ابر مصری پیرهن اشک زلیخا ریخته
آن یوسف گردون نشین عیسی پتکش هم قرین درد لو رفته پیش از این تلخاب دریا ریخته
چون یوسف از دلو آمده در حوت چون یونس شده از حوت دندان بستده بر خاک غبرا ریخته
الیاس(ع)۱
قرآن مجید دوبار ازالیاس نام برده: یکی در سوره ی صافات و دیگری در سوره ی انعام. وبه این شرح درباره ی الیاس سخن به میان آمده است« همانا الیاس از جمله ی فرستادگان است»
آن هنگامی را به یاد آور که به قوم خود گفت چرا تقوی پیشه نمی گیرید؟ آیا« بعل۲رامی خوانید و بهترین آفرینندگان را فرو می گذارید؟ خدای یکتا پروردگار شما و پدران پیشین شما است.
قوم او وی را تکذیب کردند و ایشان در روز حشر احضار و محاکمه خواهند شد ولی بندگان مخلص در امان خواهند بود. ذکری از الیاس برای امم آینده باقی گذاشتیم. رحمت برپیروان الیاس باد چه او از بندگان مؤمن ما است»۳
انوری میگوید :
ای چوالیاس و خضربرسرکار عزم تزویج کن مگو من این
خیام نیشابوری می گوید :
گرشهره شوی به شهر شرالناسی ورگوشه نشین شوی همه وسواسی
به زان نبود گر خضر والیاسی کس نشناسد ترا توکس نشناسی
می راکه خرد خجسته دارد پاسش اوآب حیاتست و منم الیاسش
الیاس یاری گرگمگشتگان دربیابان وتنهاسفرکننده ،سنایی غزنوی می گوید :
موج دریاکی رسد دراوج صحرای خضر دربیابان راه کمترگم کند الیاس را
یا چو الیاس باش تنها رو یاچوابلیسی شوحریف نواز
ابوسعیدابوالخیرمی گوید :
گرشهره شوی به شهر شرالناسی ورخانه نشینی همگی وسواسی
به زان نبودکه همچو خضرو الیاس کس نشناسد تورا توکس نشناسی
همراهی خضروالیاس ،نظامی درشرفنامه می گوید :
فروزنده گوهر زدستش بتافت فرودید خضر آنچه می جست یافت
چوباچشمه ی خضر آشنایی گرفت بدو چشم او روشنایی گرفت
بدانست خضر از سرآگهی که اسکندر از چشمه ماند تهی
که الیاس با خضر همراه بود درآن چشمه کاو برگذرگاه بود
چون الیاس و خضر آبخور یاقتند از آن تشنگان روی برتافتند
بازنظامی دراقبال نامه می گوید :
به دشت و به دریا توان گذشت هم الیاس دریام و هم خضر دشت
خاقانی شروانی می گوید :
درحریم کعبه ی جان محرمان الیاس وار علم خضر و چشمه ی ماهی بریان دیده اند
کشتگان کزکعبه ی جان بازجانور گشته اند ماهی خضراندگویی کاب حیوان دیده اند.
قارون و گنج های او۱
قارون از قوم موسی بود. بر ایشان ستم کرد.خداوندمی فرماید : ما آن اندازه گنج بدو داده بودیم که عده ای نیرومند می بایست حمل خزاین او را عهده دار باشند. قوم موسی بدو گفتند: بر مالی که داری غره مباش و شادمان و سرمست شو، زیرا خدا سرمستان را دوست ندارد، با توسل به آنچه خدا به تو بخشیده است وسایل آسایش سرای دیگر را فراهم آور و بهره مندی خود را در این جهان فراموش مکن. همچنان که خدا به تو نیکی کرده است تو هم با مردم نیکی کن و آشوب طلب مباش چه خدا آشوبگران را دوست ندارد. قارون گفت: من این مال و منال را در نتیجه ی دانش خود به دست آورده ام . قارون با زینت و آرایش تمام بر قوم خود ظاهر شد. کوته نظران بر مال و ثروت قارون غبطه می خوردند و آرزو می کردند که ای کاش این مال و ثروت از آن آنها می بود۲٫
زمین شکافته شد قارون با خانه اش در سینه ی زمین فرو رفت کسی نبود که قارون را یاری دهد اگر هم بود به یاری او نرفتند و آنانی که هوس مقام و ثروت او را داشتند گفتند: « خدا روزی را برای هرکسی که بخواهد وسعت می دهد و بر هر که بخواهد روزی و معیشت را تنگ می سازد. اگر خداوند بر ما ترحم نکرده بود ما نیز در دل زمین جا می گرفتیم.»
قارون درادبیات فارسی به عنوان یک شخص ثروتمندگردنکش که ازاوبه مردم بهره ای نمی رسد و با دانش و علم، سر لجاج و عناد دارد انعکاس یافته است. انوری می گوید:
علاوه بر معیّن بودن مرتکب جرم و میزان خسارتی که مرتکب به مال مورد تخریب وارد کرده است. احراز رابطه علیّت در فعل مرتکب با نتیجه حاصله از عمل ارتکابی، دسته جمعی محکوم کردن عده ای به ارتکاب عمل تخریب وجهه قانونی ندارد. حکم شماره ۷/۱۷۴۹- ۲۷/۲۹ شعبه ۲ دیوان عالی کشور مؤیّد این موضوع است« …. مداخله کنندگان در قتل و جرح و ضرب را با اینکه عمل هر یک معلوم نشود قانون قابل مجازات دانسته است ولی اگر عمل تخریب یا سوزاندن اسناد بین عدّه محصوری لوث شود مجموع مداخله کنندگان را نمی شود مجازات کرد.»[۱۷۴]
بهر حال برای تحقّق یک جرم مقّید از جمله تخریب، وجود چهار شرط لازم است:
در جرایم عمدی مطلق که تنها تحقّق رکن مادی جرم برای عنوان مجرمانه کافی است مانند شهادت دروغ در این دسته از جرایم عمدی که حصول نتیجه خاص منتفی است، اثبات رابطه علیّت بین فعل و نتیجه نیز موضوعاً منتفی است. لذا در این گونه موارد کافی است فعل به فاعل آن منتسب باشد در جرایم غیر عمدی هم اگر چه مجرم به علّت وجود عنصر خطا خواستار نتیجه حاصله نیست بلکه در بعضی مواقع عامد در فعل هم نبوده معذلک لازم است نتیجه مجرمانه بر عمل او مترتّب باشد و بالاخره در جرایم با رکن مادی ترک فعل باز هم جرم انتسابی باید به مرتکب مستند باشد. [۱۷۶]
در حقوق انگلستان نیز باید برای تحقّق جرم بین رفتار مرتکب و فعل واقع شده رابطه علیّت موجود باشد و درصورت عدم وجود رابطه علیّ انتساب بزه به مجرم امکان پذیر نخواهد بود. علیّت در حقیقت مستلزم آن است که عمل مشتکی عنه شرط لازم(علت اساسی) نتیجه باشد.[۱۷۷]
در دعوای دولت علیه وایت در سال ۱۹۱۰ مشتکی عنه به دلیل ریختن سیانید در نوشیدنی مادر خود به قصد کشتن او به قتل عمد متهم بود. شواهد پزشکی نشان می داد که مرگ زن به علّت ایست قلبی بوده است و نه به علت سم. دادگاه پژوهشی بر اساس دلایل حکم داد که مشتکی عنه مرتکب قتل عمد نشده بلکه مرتکب شروع به قتل عمد شده است. این مورد نمونه خوبی از فقدان علیّت عملی است، مادر مشتکیعنه مستقل از عمل او در هر صورت در میگذشت و بنابراین عمل مشتکی عنه شرط لازم مرگ او نبوده است.[۱۷۸]
مبحث سوّم: رکن معنوی
علاوه برعنصر قانونی مبتنی بر پیشبینی رفتار مجرمانه در قانون جزا و عنصر مادی جرم شامل وقوع عمل در خارج باید عمل مزبور از اراده مرتکب ناشی شده باشد در واقع باید میان عمل و شخص عامل رابطه روانی(یا رابطه ارادی) موجود باشد که آن را عنصر اخلاقی(یا روانی یا معنوی) مینامند. ارتکاب عمل هم به خودی خود، دلیل وجود عنصر معنوی یا روانی نیست و در مواردی با وجود اینکه عملی صورت میگیرد، قانون مرتکب آن را در جرایم عمدی به خاطر فقدان قصد مجرمانه یا فقدان مسئولیت جزائی قابل مجازات نمی داند مانند احراز فقدان قصد و عمد درجرائم علیه اموال چون سرقت و تخریب بنا و عمارت که وصف مجرمانه را از عمل ارتکابی زائل می سازد.[۱۷۹]
گفتار اوّل: مفهوم و مبانی رکن معنوی
برای آنکه از نظر قضایی جرمی واقع شود ارتکاب یک عمل مادی (عنصر مادی) که از طرف قانون پیش بینی و مجازات شده باشد کافی نیست بلکه باید این عمل مادی اثر اراده مرتکب آن باشد. این ارتباط میان عمل و اراده مرتکب را که حقوق انگلیسmens rea (اراده جنایی) در برابر actus reus (عمل جنایی) می نامند عنصر اخلاقی جرم را تشکیل می دهد. عنصر اخلاقی باید به عنصر مادی بپیوندد ( باید قبل یا مقارن عنصر مادی ظاهر شود) تا جرم واقع گردد. [۱۸۰]
رکن معنوی تشکیل می شود از عمد یا خطا، عمد هم بر حسب نوع جرم به «عمد عام» و «عمد خاص» تقسیم می شود. به هر حال برای تحقّق جرم وجود قصد ارتکاب ضرورت دارد ولی ماهیّت این قصد در کلّیه جرایم یکسان نیست. گاه مرتکب عمل مجرمانه را می خواهد که جرمی را مرتکب شود ضمناً تحقّق نتایج عمل خود را نیز خواستار می گردد دراین صورت اصطلاحاً می گوییم که دارای «قصدمجرمانه» یا سؤنیت است. [۱۸۱]
عمد عبارت است از هدایت اراده انسان به سوی منظوری که انجام یا عدم انجام آن را قانونگذار منع یا امر نموده است، بنابراین در جرایم عمدی فعل و نتیجه آن هر دو مورد اراده و خواست عامل است به عبارت دیگر هرگاه مجرم نتیجه عملی را که به او نسبت داده شده قبلاً در نظر گرفته و با توجّه به نتیجه مجرمانه، عمل را انجام داده باشد در واقع مرتکب جرم عمدی شده است.[۱۸۲] سؤنیت یا عمد عام عبارت است از اراده آگاه فاعل در ارتکاب جرم، قصد یا سؤنیت خاص اراده آگاه نسبت به مال موضوع جرم یا شخص متضرّر از جرم است. [۱۸۳]
یکی از نویسندگان در مورد نیّت جنایتکارانه می نویسد بعضی ها نیّت جنایتکارانه را عبارت از کشش اراده به طرف یک هدف مخالف منفعت اجتماعی دانسته اند این تعریف قدری مبهم است و ممکن است آن را با داعی ارتکاب جرم اشتباه نمود، برای رفع ابهام بهتر است تعریف پروفسور گارسن را اختیار نمود و طبق نظر این عالم حقوق جنایی نیّت جنایتکارانه عبارت از معرفت فاعل جرم است به نامشروع بودن عمل ارتکابی خویش می باشد. [۱۸۴]
پرفسور گارو استاد حقوق جنایی دانشگاه لیون فرانسه در تعریف اراده یا قصد از نظر لغوی میگوید «این کلمه نماینده جهت حرکت میل انسانی است به طرف هدفی معلوم، امّا در امور کیفری اراده یا قصد عبارت است از تمایل به طرف عملی مثبت یا منفی مجرمانه، اگر این معنی صحیح باشد باید گفت که هیچ جرمی بدون قصد و اراده وجود ندارد و تنها اراده است که ایجاد جرم میکند و تمام جرائم مرکب هستند از عمل، و قصد زیرا اراده با میل اشتباه میشود و صفت ارادی فعل قطعاً چیزی است که عمل ارادی انسان را نظیر آنها که به وسیله حیوانات اتفاقاً واقع می شود جدا می سازد. در حقیقت هیچ فعل یا ترک فعلی نمی تواند قابل مجازات باشد مگر به شرط آنکه کار ارادی انسان باشد. در حقوق جزا قصد تشکیل می شود از تمایل به اجرای عملی که فاعل عالم به ممنوع بودن آن است.» [۱۸۵]
بهر حال سؤنیت یا قصد یا عمد، به قصد یا عمد عمومی و قصد یا عمد خاص تقسیم می شود، عمد عام، عبارت از تصمیم به ارتکاب عملی است که مجرم با علم به ممنوعیت یا امر به اجرای آن بوسیله قانون مرتکب میشود این امر در متون قانونی معمولاً به صورت علم و یا عمد مورد توجّه قانونگذار قرار گرفته و گاهی بصورت (بقصد) از آن استفاده کرده است.
در مادّه۵۲۰ قانون مجازات اسلامی آمده است « هر کسی شبیه مسکوکات رایج داخلی یا خارجی غیر از طلا و نقره بسازد یا عالماً یا عمداً آنها را داخل کشور نماید …» بنابراین در جرایم عمدی وجود سؤنیت عام ضروری است و برای تحقّق تمام جرایم عمدی وجود این سوءنیت یا عمد لازم است اعم از این که در متن قانون به آن اشاره شده باشد یا نشده باشد امّا در عمد خاص علاوه بر اراده فاعل بر انجام فعل غیر قانونی خواست نتیجه حاصله و ایجاد اضرار و خسارت وارده نیز منظور نظر او قرار می گیرد.
در جرایمی مثل کلاه برداری و جعل عمد خاص از اجزا لازم و ضروری عنصر معنوی است، جرم تحریق، تخریب و مصادیق دیگر آن به اشکال مختلف نیز از جمله جرائمی است که ایراد ضرر و خسارت بر طرف و تحقّق نتیجه حاصله شرط وقوع آن است، بنابراین با فقدان سؤنیت جرم محقّق نخواهد شد.
ازنظر لغوی اراده عبارت است از خواستن ، طلب کردن، قصد و آهنگ و عزم.[۱۸۶] درضمن باید به این نکته اشاره کرد که برای تحقّق عنصر معنوی یا روانی وجود دو عامل ضرورت دارد:اراده ارتکاب فعل و قصد مجرمانه.
اوّل- اراده ارتکاب فعل: در کلیّه جرائم اعم از عمدی یا غیر عمدی اراده ارتکاب فعل وجود دارد و قانونگذار فقط انجام عمل ارادی را مجازات میکند. بنابراین حتّی در صدمات بدنی ناشی از حوادث رانندگی و مستی راننده نیز، شخص مرتکب واجد اراده بوده و با وجود همین اراده است که راننده، اتومبیل را به راه انداخته است. در واقع راندن اتومبیل مورد اراده و خواست راننده هست و فقط نتیجه آن که صدمات بدنی بوده مورد نظر و مقصود راننده نبوده است، در صورت فقدان اراده ارتکاب فعل، تحقّق جرم منتفی است.[۱۸۷]
از طرف دیگر اراده ارتکاب فعل نیز باید با قصد مجرمانه، یا خطای جزایی توام باشد وگرنه به علّت فقدان عنصر روانی، عمل ارتکابی جرم تلقی نمیشود. فقط در یک مورد ارتکاب فعل به تنهایی(با فقدان قصد و فقدان خطای جزائی) مؤثر و جرم است و دیه دارد آن مورد استثنایی، قتل یا جرح و یا نقص عضو است که به طور خطایی واقع می شود.[۱۸۸]
دوم - قصد مجرمانه: قصد مجرمانه غالباً مترادف با سؤنیّت است و آن اراده جهت یافته به مقاصد نهی شده درحقوق جزا میباشد.پس زمانی سؤنیّت تحقّق پیدا میکند که مرتکب جرم خواستار نتیجه عمل و نتایج حاصله از عمل مجرمانه باشد و تا این ارکان تحقّق نیابد، سؤنیّت وجود نخواهد داشت.[۱۸۹] بنابراین در جرائم عمومی، فعل و نتیجه آن هردو مورد اراده و خواست عامل است.[۱۹۰]
خطای کیفری: عدالت نه تنها اقتضا می کند که تقصیر و مسئولیت کیفری متوجّه کسی باشد که با وجود علم به نتیجه مجرمانه فعل خود آن را مرتکب می شود، بلکه اگر ترتّب نتیجه مذکور را بر فعل یا ترک آن محتمل دانست و از ارتکاب فعل خودداری نکرد و یا در مواردی غافل بود مقصّر شناخته شود.[۱۹۱]
تقصیر یا خطای کیفری عنصر روانی جرایمی است که اصطلاحاً غیر عمدی نامیده می شود. و به موجب تبصره مادّه ۳۳۶ قانون مجازات اسلامی: ( اعم است از بی احتیاطی، بی مبالاتی، عدم مهارت، عدم رعایت نظامات دولتی) چه در تمام موارد مذکور فاعل در تحصیل نتیجه فعل ارتکابی به هیچ وجه عامد نیست. [۱۹۲]
به طور کلّی میتوان گفت هر چند که قانونگذار در برخی از موادّ قانونی راجع به تخریب (مثلاً در موادّ ۶۷۵ ،۶۷۷، ۶۷۹ قانون مجازات اسلامی به عنصر عمد اشاره کرده و در برخی دیگر (مثلاً در موادّ ۶۷۶ و ۶۷۸) به این عنصر اشاره نکرده است، لیکن تردیدی وجود ندارد که عنصر روانی جرم تخریب در حقوق ایران (عمد) در خراب کردن مال متعلّق به دیگری است و این جرم با سهل انگاری یا بی احتیاطی قابل ارتکاب نمی باشد مگر آن که حکم خاصّی در این مورد در قانون یافت شود که گاهی به دلیل اهمیّت مال مورد تخریب، چنین احکام خاصی در قوانین ایران مشاهده می شوند. به عنوان مثال می توان به قانون اخلال گران در صنایع نفت ایران مصوّب ۱۶/۷/۱۳۳۶ اشاره کرد.[۱۹۳]
گفتار دوّم: عناصر رکن معنوی جرم تخریب
در تحقق عنصر روانی یا معنوی وجود دوعامل ضرورت دارد. اول: اراده ارتکاب فعل، دوم: قصد مجرمانه حال به بررسی این دوعامل دروقوع جرم تخریب می پردازیم.
بند اوّل: عنصر اراده و اختیار
از نظر لغوی اراده عبارت است ازخواستن، طلب کردن، قصد وآهنگ و عزم و ازنظر حقوقی سه اصطلاح«اصل آزادی اراده» «اصل استقلال اراده» و«اصل حاکمیت اراده» به کار گرفته شده و آن عبارت است از تأثیر اراده افراد در روابط اشخاص در زندگی قضایی.[۱۹۴]
علم و آگاهی فاعل بر تحریم های قانونی و نیز کیفیت و ماهیت و اوصاف فعل اگر چنانچه با اراده ارتکاب توام نباشد به تنهایی بی تأثیر است. عمد متضمّن این است که با وجود آگاهی، فاعل عزم کاری کند که دقیقاً قانونگذار آن را جایز ندانسته است. اراده ارتکاب همان خواستن فعل یا ترک فعل است بنابراین اگر فاعل تخریب از روی اجبار مجبور به تخریب یا آتش زدن مزرعه ای شده باشد نمی توان او را مجرم دانست.[۱۹۵]
پروفسور گارو استاد حقوق جنایی دانشگاه لیون فرانسه در تعریف اراده با قصد از نظر لغوی می گوید این کلمه نماینده جهت حرکت میل انسانی است به طرف هدفی معلوم، امّا در امور کیفری اراده یا قصد عبارتست از تمایل به طرف عمل مثبت یا منفی مجرمانه اگر این معنی صحیح باشد باید گفت که هیچ جرمی بدون قصد و اراده وجود ندارد تنها اراده است که ایجاد جرم میکند و تمام جرایم مرکّب هستند از عمل و قصد زیرا اراده با میل اشتباه میشود و صفت ارادی فعل قطعاً چیزی است که عمل ارادی انسان را از نظیر آنها که به وسیله حیوانات اتفّاقاً واقع میشود جدا میسازد در حقیقت هیچ فعل یا ترک فعلی نمیتواند قابل مجازات باشد مگر به شرط کار ارادی انسان باشد. [۱۹۶]
در عرف حقوق گاه اراده را مرادف عمد به کار میبرند که منظور همان عمد درفعل به معنی خواستن فعل است و چون هر جرم علی الاصول تا اراده نباشد واقع نمی شود، بنابراین، اراده در تمام جرایم اعم از عمدی یا غیر عمدی وحتی درجرایم خلافی وجود دارد .[۱۹۷]
با مطالبی که در بالا ذکر شد این نتیجه را میتوان گرفت که برای وقوع جرم تخریب باید شخص مرتکب دارای اراده و اختیار باشد هر چند مقنّن در برخی از مواد قانونی راجع به تخریب و تحریق چون مواد ۶۷۵، ۶۷۷، ۶۷۹ ق.م.ا به عنصر عمد در ارتکاب عمل تصریح نموده ولی در بعضی دیگر همانند مواد ۶۷۶، ۶۷۸ این قانون به این عنصر اشارهای نشده است لیکن از این حیث قابل تردید نیست که جرم تخریب و تحریق یک جرم عمدی بوده تحقق رکن روانی آن مستلزم سوء نیّت یعنی وجود علم و عمد میباشد .[۱۹۸]
این جرم با سهل انگاری یا بی احتیاطی قابل ارتکاب نمی باشد مگر آنکه حکم خاصی درقانون یافت شود،گاهی به دلیل اهمیت مال مورد تخریب چنین احکام خاصی درقوانین ایران مشاهده میشوند برای مثال ماده ۶ قانون کیفر بزه های مربوط به راه آهن مصوب۳۱/۱/۱۳۲۰٫[۱۹۹]
درحقوق انگلستان نیز عنصر معنوی خسارت کیفری با اثبات قصد یا سهل انگاری آگاهانه ثابت میشود به عنوان مثال دردعوای دولت علیه گ درسال ۲۰۰۳ ،مجلس اعیان حکم داد که رفتار فرد، با توجه به موارد زیر« سهل انگارانه» محسوب میشود(درمحدوده ماده ۱ قانون مصوب۱۹۷۱):
بند دوّم: عنصر قصد مجرمانه اضرار به غیر
سؤنیّت خاص، اراده آگاه نسبت به مال موضوع جرم یا شخص متضرّر از جرم است. در جرم تخریب علاوه بر عمد و قصد در انجام فعل مجرمانه ارتکابی (در از بین بردن مال دیگری) نتیجه مجرمانه نیز که در واقع احراز قصد ایراد ضرر و خسارت به دیگری ضروری است.به طوری که تخریب و شکستن عمدی در و پنجره دیگری برای نجات جان صاحبخانه در هنگام بروز خطر، چون همراه با قصد فرد در ایراد ضرر و خسارت به مالک خانه نبوده و هدف نجات جان دیگری بوده لذا چنین عملی جرم محسوب نشده قابل تعقیب کیفری نمی باشد. [۲۰۱]
در موادّ قانونی مربوط به تخریب، به قصد اضرار صراحتاً اشارهای نشده است ولی با ذکر عباراتی نظیر آتش زدن، تلف کردن، خراب کردن و سوزاندن در متون قانونی قصد نتیجه که همان اضرار است به راحتی قابل استنباط است.
یکی از مؤلّفان کتب حقوقی در کتاب خود نظر متفاوتی را بیان داشته به این شرح که در قانون مجازات اسلامی مصوّب۱۳۷۵ اصولاً و علیالاطلاق تحقّق سؤنیّت عام جهت تشکیل رکن معنوی جرم تخریب کافی است و در برخی موارد اگر عمل ارتکابی توأم با قصد اضرار به مالک یا قصد مقابله با حکومت اسلامی باشد از موارد تشدید مجازات تلقی خواهد شد.[۲۰۲]
این نویسنده دلیل این امر را این دانسته است که: