وبلاگ

توضیح وبلاگ من

موضوع: "بدون موضوع"

ناحیه بندی سیستم توزیع در حضور تولید پراکنده به وسیله FCL- ...

شکل۱- ۲: قسمتی از یک شبکه توزیع با حضور DG [14]
اگر DG1 ، DG2 و DG3 به سیستم متصل شوند تغییرات زیر در عملکرد فیوزها به وجود می ­آید:
الف- فیوزهای F5 و F6 جریان خطای بالاتری نسبت به حالت قبلی خود احساس می­ کنند. اما هرگز نمی ­توانند جریان­های خطای بالادست را ببینند. در اینجا اگر فیوزها همچنان با یکدیگر هماهنگ باشند مشکلی در سیستم وجود نخواهد داشت. تنها تغییری که در اینجا بوجود می ­آید تغییر رنج هماهنگی این دو فیوز به علت تغییر جریان­های مینیمم و ماکزیمم می­باشد. اگر مقدار جریان خطای دیده شده توسط فیوزها آنقدر زیاد باشد که از مرز منحنی فیوزها عبور کند، این دو فیوز هماهنگی خود را از دست می­ دهند.
ب- برای یک خطا در بخش CD ، فیوزهای F3 و F4 جریان خطای پایین دست را مشاهده می­ کنند. در حالیکه برای خطایی در بخش AB این فیوزها جریان خطای بالادست را خواهند دید. مقدار جریان دیده شده توسط دو فیوز نامبرده برای وقوع خطا در بخش AB یا CD با یکدیگر برابر می­باشد. به همین ترتیب برای وقوع خطا در بخش EF ، فیوزهای F1 و F2 جریان خطای پایین دست را می­بینند در صورتیکه اگر خطا در بخش CD اتفاق بیفتد این فیوزها جریان خطای بالادست را احساس می­ کنند. همچنین مشاهده می­ شود مقدار جریان دیده شده توسط دو فیوز F1 و F2 برای وقوع خطا در بخش CD یا EF با یکدیگر برابر است.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
مشکل مطرح شده در این قسمت قابل حل نمی ­باشد، زیرا در هر دو حالت خطای بالادست و پایین دست، جریان دیده شده توسط فیوزها با یکدیگر برابر است.
ج- برای خطایی در بخش DE ، فیوز F2 جریان خطای بیشتری را نسبت به فیوز F3 مشاهده می­ کند در حالیکه برای خطایی در بخش BC ، جریان دیده شده بوسیله­ی فیوز F3 از F2 بیشتر است. شکل (۱-۳) مشخصه­های دو فیوز F2 و F3 را بدون در نظر گرفتن DG نمایش می­دهد.
شکل۱- ۳: حد مورد نیاز برای هماهنگ بودن دو فیوز F2,F3 [14]
همانطور که در این شکل مشاهده می­ شود برای خطایی در ناحیه­ی پایین دست فیوزها، جریان عبوری از فیوز F2 () بیشتر از F3 () می­باشد. تفاوت بین و وابسته به اندازه و نوع واحد DG2 می­باشد. تا زمانیکه بیشتر از باشد، هماهنگی فیوزها از بین نمی­رود به این دلیل که فیوز F2 قبل از F3 عمل می­ کند. در اینجا فرض بر این است که جریان­های خطای زیاد شده از منحنی­های فیوز عبور نکرده باشد. برای خطایی در ناحیه بالادست، جریان خطای از بیشتر است. در اینجا نیز تفاوت بین دو جریان، به اندازه و نوع واحد DG2 بستگی دارد. با توجه به شکل (۱-۳) اگر تفاوت جریان­ها از حد[۵] نشان داده شده بیشتر باشد همچنان هماهنگی بین فیوزها برقرار خواهد بود. در صورتیکه اختلاف دو جریان، کمتر از این مقدار باشد فیوز F2 قبل از F3 عمل کرده که ناهماهنگی فیوزها را نشان می­دهد. بنابراین اگر تزریق جریان خطای DG2 از یک مقدار مشخص بیشتر باشد، هماهنگی فیوزها حفظ خواهد شد.
هماهنگی ریکلوزر- فیوز:
شکل (۱-۴) یک خط توزیع را نمایش می­دهد که باری را تغذیه می­ کند. بار نشان داده شده در شکل، توسط فیوز محافظت شده است.

شکل۱- ۴: قسمتی از یک سیستم توزیع به همراه ریکلوزر و فیوز [۱۴]
ابتدا فرض کنید که DG به سیستم توزیع متصل نشده است. برای تمام خطاها باید ریکلوزر موجود بر روی خط با فیوز، هماهنگ باشد. به دلیل متصل نبودن DG به سیستم، برای خطایی که در خط بار رخ می­دهد، جریان فیوز و ریکلوزر با یکدیگر برابر است. شکل (۱-۵) هماهنگی بین این دو تجهیز حفاظتی را نشان می­دهد. در این شکل مشخصه­های MM و TC مربوط به فیوز و همچنین مشخصه­ی سریع[۶] (A) و آهسته[۷] (B) مربوط به ریکلوزر نمایش داده شده ­اند.
شکل۱- ۵: هماهنگی بین ریکلوزر و فیوز نشان داده شده در شکل(۱-۱۸) [۱۴]
در اینجا فلسفه­ی عملکرد فیوز این است که فقط برای خطاهای دائمی باید عمل کند. برای خطاهای گذرا ابتدا باید ریکلوزر با توجه به منحنی سریع خود مدار را قطع کرده تا به خطا شانسی برای پاک شدن داده شود. تنها در صورتیکه خطا دائمی باشد باید فیوز عمل کند. با این روش، خط بار برای خطاهای گذرا از مدار خارج نخواهد شد. همچنین ریکلوزر به وسیله­ مد آهسته­ی خود به عنوان پشتیبان برای فیوز عمل می­ کند. از آنجایی که ۷۰ تا ۸۰ درصد خطاهایی که در سیستم رخ می­دهد از نوع گذرا می­باشند این روش، قابلیت اعتماد[۸] سیستم را بهبود بخشیده و هزینه­ تعمیرات آن را کاهش می­دهد.
همانطور که در شکل (۱-۵) مشاهده می­ شود در محدوده­ بین مینیمم و ماکزیمم جریان خطا ( و ) مشخصه­ی سریع ریکلوزر(A) پایین­تر از مشخصه­ی MM فیوز قرار گرفته است. بنابراین در محدوده­ بین این دو جریان، ریکلوزر زودتر از فیوز عمل می­ کند. همچنین در این بازه، منحنی TC فیوز پایین­تر از مشخصه­ی آهسته­ی ریکلوزر(B) قرار گرفته است. بنابراین در صورت دائمی بودن خطا، فیوز قبل از مد آهسته­ی ریکلوزر عمل خواهد نمود. اگر فیوز عمل نکند ریکلوزر با توجه به مشخصه­ی آهسته­ی خود عمل می­ کند. عملکرد ریکلوزرها قابل تنظیم می­باشد به این معنی که می­توان مشخص نمود که پس از چند بار عمل نمودن مد آهسته­ی ریکلوزر، ریکلوزر قفل شده و مدار را به صورت دائمی قطع کند.
حال فرض کنید DG همانطور که در شکل (۱-۴) نشان داده شده است به خط اصلی متصل شود. بنابراین دو تغییر را مشاهده می­نمائیم:
برای خطایی که بر روی خط بار رخ می­دهد جریان­های خطای مینیمم و ماکزیمم تغییر می­ کنند.
برای هر خطایی بر روی خط بار، فیوز جریان بیشتری را نسبت به ریکلوزر احساس می­ کند.
پس از اتصال DG اگر مقدار جریان خطا برای خطایی که بر روی خط بار رخ داده است از مقدار بیشتر باشد هماهنگی از بین رفته است. به این علت که مشخصه­ی MM فیوز، پایین­تر از منحنی سریع ریکلوزر قرار گرفته و در نتیجه فیوز قبل از ریکلوزر عمل خواهد کرد. برای جریان­های خطایی که هنوز در فاصله­ی و قرار دارند اگر اختلاف جریان فیوز و ریکلوزر از حد مشخصی(MARGIN) بیشتر باشد فیوز قبل از مد سریع ریکلوزر عمل کرده که نشان از ناهماهنگی بین این دو تجهیز حفاظتی می­باشد. شکل (۱-۶) ماکزیمم اختلاف ممکن بین جریان فیوز و ریکلوزر را برای حفظ هماهنگی نشان می­دهد. این اختلاف به اندازه و نوع DG و مکان آن بر روی فیدر اصلی وابسته است. ظرفیت بزرگتر DG و فاصله­ی کمتر آن از فیدر بار، هر دو باعث بیشتر شدن اختلاف بین جریان فیوز و ریکلوزر می­گردد.
شکل۱- ۶: حد مورد نیاز برای هماهنگی بین ریکلوزر و فیوز [۱۴]
یکی از مشکلات بوجود آمده پس از نصب DG مطابق شکل (۱-۴) آن است که اگر مدت زمان باز بودن ریکلوزر از مقدار مشخصی بیشتر باشد، برای دوباره بسته شدن آن نیاز به سنکرونیزاسیون بین سیستم و DG می­باشد.
هماهنگی بین دو رله:
شکل (۱-۷)a، یک فیدر توزیع را نشان می­دهد که توسط منبع S تغذیه و بوسیله­ی سه رله­ی اضافه جریان معکوس[۹] R1، R2 و R3 حفاظت شده است. هماهنگی بین این رله­ها در شکل (۱-۷)b نشان داده شده است.
شکل۱- ۷: هماهنگی رله­ها بدون حضور DG [14]
در اینجا عملکرد رله­ها به این صورت است که مثلاً برای وقوع خطایی در خط ۳ (Line3) و در نزدیکی رله­ی R3، رله­ی R2 باید حداقل به اندازه­ یک بازه­ی زمانی هماهنگی [۱۰] (CTI)، دیرتر از رله­ی R3 عمل نماید. به طور مشابه، رله­های R1 و R2 برای وقوع خطا بر روی خط ۲ (Line2) با یکدیگر هماهنگ شده ­اند. بنابراین همانطور که در شکل (۱-۷)b مشاهده می­ شود، R2 به عنوان پشتیبان برای R3، و R1 به عنوان پشتیبان برای R2 می­باشد.
حال فرض کنید مطابق شکل (۱-۸)، DG به فیدر متصل شده باشد.

شکل۱- ۸: فیدر توزیع در حضور DG [14]
با توجه به مکانی که DG قرار دارد شرایط متفاوتی رخ می­دهد:
اگر فقط DG1 و DG2 به فیدر متصل باشند، جریان مینیمم و ماکزیمم برای وقوع خطایی در خط ۳(Line3) تغییر خواهد کرد. همچنین رله­ی R3 نمی­تواند خطای بالادست خود را احساس نماید. در اینجا باید R2 و R3 در جریان متفاوتی نسبت به حالت قبلی، با یکدیگر هماهنگ شوند.
اگر تنها DG3 به فیدر متصل شده باشد، R2 و R3 جریان پایین دست را برای وقوع خطا در خط ۳ و جریان بالادست را برای خطاهای رخداده در خط ۱، احساس می­ کنند. از آنجائیکه انتظار داریم تنها بخش خطادار از سیستم جدا شود، برای هر خطایی در خط ۳ باید R3 قبل از R2 عمل نماید درحالیکه برای هر خطایی در خط ۱، R2 قبل از R3 باید مدار را قطع کند. نکته­ی مهم اینست که برای وقوع هر خطایی در بالادست یا پایین­دست، هر دو رله جریان یکسانی را مشاهده می­ کنند. بنابراین در این شرایط، بدست آوردن هماهنگی برای این دو رله غیر ممکن خواهد بود.
اگر هر سه DG به فیدر متصل باشند، برای خطای رخداده در خط ۳ (پایین­دست)، R3 جریان خطای بیشتری نسبت به R2 و R1 احساس می­ کند. به همین ترتیب برای وقوع خطایی در خط ۱ (بالادست)، R2 جریان بیشتری نسبت به R3 احساس خواهد کرد. در اینجا ابتدا سعی می­ شود رله­ها برای خطاهای پایین­دست، هماهنگ شده و سپس شرایطی برای خطاهای بالادست مشخص گردد که همچنان هماهنگی بین رله­ها باقی بماند.
شکل (۱-۹)a وقوع خطا در خط ۳ را نشان می­دهد. ضخامت فلش­ها در این شکل، متناسب با مقادیر جریان خطا می­باشند. از آنجائیکه R2 جریان کمتری را نسبت به R3 احساس می­ کند، منحنی اصلاح شده[۱۱] برای R2 همانطور که در شکل (۱-۹)b نشان داده شده است، به پایین شیفت پیدا می­ کند. همچنین برای هماهنگ کردن R2 و R1 نیاز می­باشد که منحنی مربوط به رله­ی R1 به پایین شیفت داده شود. مقدار CTI در این حالت برابر با همان مقدار قبلی می­باشد.
شکل۱- ۹: هماهنگی رله­ها برای خطاهای پایین دست در حضور DG [14]
حال هماهنگی بدست آمده برای خطاهای پایین­دست که در شکل (۱-۹)b نشان داده شده است، برای خطاهای بالادست نیز مورد بررسی قرار می­گیرد. شکل (۱-۱۰)a جریان­های خطا را برای وقوع خطایی در خط ۱ نشان می­دهد.
شکل۱- ۱۰: حد مورد نیاز برای هماهنگی رله­ها برای خطاهای بالا دست [۱۴]
در این شرایط، جریان عبوری از R2 بیشتر از R3 می­باشد. برای چنین خطایی باید R2 قبل از R3 عمل نماید. برای جریان خطای مشخص R2 ()، شکل (۱-۱۰)b حد لازم (Margin) برای حفظ هماهنگی برای خطاهای بالادست را نشان می­دهد. اگر اختلاف جریان­های خطای احساس شده توسط R2 () و R3 () از مقدار مشخص شده در شکل کمتر باشد، هماهنگی از بین خواهد رفت. درنتیجه R3 قبل از R2 عمل می­ کند. برای اختلاف جریان­های بزرگتر از حد مشخص شده، هماهنگی بین R2 و R3 همچنان وجود خواهد داشت.
اهداف پایان نامه:
در راستای عنوان این پژوهش، اهداف زیر برای بهبود عملکرد رله­های اضافه جریان در سیستم­های توزیع پس از ورود DG و یا شبکه ­های توزیع حلقوی ترسیم شده است:
بررسی اثر تولید پراکنده بر روی هماهنگی رله­های اضافه جریان
بیان روش­های قبلی و بررسی مشکلات هر روش
ناحیه­بندی سیستم توزیع بر مبنای تعداد نیروگاه­های با ظرفیت اتصال کوتاه بالای موجود در سیستم
ساختار پایان نامه:
عنوان مطالب ارائه شده در این پایان نامه به صورت زیر می­باشد:
اولین فصل پایان نامه پس از بررسی صورت مسأله و اهمیت موضوع، به نحوه هماهنگ نمودن تجهیزات حفاظتی موجود در سیستم توزیع پرداخته و اهداف و ساختار این پژوهش را تبیین می­ کند. فصل دوم، تولید پراکنده و محدودکننده جریان خطا (FCL[12]) و انواع آنها را معرفی می­ کند. در این فصل همچنین میزان اثر انواع تولیدپراکنده بر روی سطح جریان خطا بررسی می­ شود.
در فصل سوم این پایان نامه روش­های قبلی برای هماهنگ نمودن رله­های اضافه جریان سیستم توزیع در حضور DG بیان شده و مزایا و معایب آنها مطرح گردیده است. در فصل پایانی، روش پیشنهادی این پژوهش معرفی شده و بر روی دو سیستم توزیع اعمال شده ونتایج آن بررسی شده است. همچنین مزایای این روش نسبت به روش­های قبلی مورد بحث قرار گرفته است.
در این پایان نامه، سیستم توزیع پس از وقوع خطا، توسط FCL به نواحی مختلف تقسیم شده و رله­های هر ناحیه به طور مجزا از نواحی دیگر با یکدیگر هماهنگ می­شوند. برای جایابی FCLها الگوریتم جدیدی معرفی شده است که در آن از تئوری گراف و همچنین روش تقسیم و حل (Divide & Conquer) استفاده شده است.

ترکیبهای آروماتیک معدنی مطالعه نظری ساختار،پیوند، ویژگی های طیفی ...

PDI: Para Delocalization Index
فصل اول
۱-۱ترکیب های حلقوی آروماتیک
بنزن نمونه نخستین[۱]مولکولی است که دارای خواص فیزیکی قابل ملاحظه ای ناشی از عدم استقرار الکترونهای π است. از نظر تاریخی شیمیدانان پژوهش­های زیادی روی دیگر مولکول­های مشابه بنزن نموده اند. بورازین (B3N3H6) ، بوروکسین (B3O3H3) و بورتین (B3S3H3) نمونه هایی از این ترکیب­ها هستند. این ترکیب­ها ساختاری مشابه بنزن دارند و توپولوژی اوربیتال­های مولکولی پای آنها مشابه است. این پرسش که آیا الکترونهای پای آنها همانند بنزن نامستقرند (رزونانس بین ساختارهای ککوله) چندان واضح نیست.
۱-۲آروماتیستی
از معرفی آروماتیستی به وسیله ی August Kekule در ۱۸۶۵ تاکنون به طور پیوسته قلمروهای[۲]نوینی در شیمی را تسخیر[۳] شده است. در ابتدا آروماتیسیتی برای ترکیبهای آلی زیر گسترش یافت:
پایان نامه - مقاله - پروژه

 

    1. هیدروکربنهای تک حلقوی مزدوج مسطح و یونهای آنها که دارای ۴n+2 الکترون π هستند.

 

    1. هیدروکربنهای مزدوج چند حلقوی- هیدروکربنهای بنزوییدی ساخته شده ازحلقه های بنزنی جوش خورده.

 

    1. هیدروکربنهای کربوکسیلیک مزدوج چند حلقوی بر پایه سیستمهای غیر بنزوییدی مانند آزولن و دیگر هیدروکربنهای مزدوج دارای حلقه های چهار، پنچ، هفت و هشت عضوی.

 

ترکیبهای دارای اتمهای فلزی نیز آروماتیک می توانند باشند. در ۱۹۷۹ Thorn و Hoffmann پیش بینی نمودند که برخی متالوسیکلهای فرضی باید خصلت پیوندی نامستقر و مقداری خصلت آروماتیک را نشان دهند. در سالیان بعد از آن حدود ۲۵ متالوبنزن جداسازی و شناسایی شد.نخستین مثال از یک متالوبنزن پایدار و قابل جداسازی اسمابنزن بود که در سال ۱۹۸۲ گزارش شد. خانواده بزرگی از متالوبنزنها (ایریدابنزن) نیز بعدها تهیهشدند در حالی که یک سری از دی متالوبنزنها با دو اتم فلز در حلقه بنزن نیز گزارش شدند.
واژه “متالوآروماتیسیتی” در ۱۹۷۹ نخستین بار برای توصیف کمپلکسهای فلزی سیکلوبوتادی ان پیشنهاد شد. نخستین ترکیب آلی فلزی دارای یک حلقه آروماتیک تشکیل شده از اتمهای فلز در ۱۹۹۵ تهیه شد. Na2[(Mes2C6H3)Ga]3 که شامل حلقه آروماتیک سه گوش که دارای دو الکترون π است. نخستین ترکیب آلی فلزی آروماتیک تشکیل شده از چهار اتم گالیم که دارای ساختار مربعی بود K2[Ga4(C6H3-2,6-Trip2)2] .
۱-۳معیارهای آروماتیک بودن:
جدول (۱-۱) معیار های آروماتیک بودن

 

خاصیت آروماتیسیتی
ماهیت الکترونی: ۴n+2‌الکترونπ
انرژی:
مزدوج شدن حلقوی
نامستقر بودن
شکاف اوربیتالهای جبهه ای
پایداری
افزایش خصلت
افزایش خصلت
شکل هندسی:
طول پیوندهای یکسان
وجود خصلت
خواص مغناطیسی:
ناهمسانگردی تاثیرپذیری دیامغناطیس
برتری۵مغناطیسی
جابه جایی شیمیایی ۱H NMR
NICS
افزایش یافته
بالا
دیاپروتیک

دانلود منابع تحقیقاتی برای نگارش مقاله مقایسه ی مؤلفه های بهزیستی روان شناختی ، شادکامی و میزان سازگاری اجتماعی ...

۲-۲-۲- پیشینه بهزیستی روان شناختی
از زمان های بسیار دور، همیشه این سئوال مطرح بوده که چه چیزی باعث خوشبختی و بهزیستی می شود. هر یک از پژوهشگرانی که در این حیطه به کار پرداخته اند، عوامل و ابعاد خاصی، معرفی کرده اند که هر فردی که واجد این خصوصیات و ابعاد باشد، دارای نسبتی از بهزیستی روانی است. در طول تاریخ، فلاسفه و رهبران مذهبی عقیده داشتند که داشتن عشق و معرفت و عدم دلبستگی به دنیا و متعلقات آن، عامل تکامل و بهزیستی است. معتقدین به اصل سودگرایی، مانند جرمی بنتهام ( ۱۹۴۸ ) اعتقاد داشتند که وجود خوشی و لذت، و عدم حضور درد در زندگی فرد، به بهزیستی می انجامد. به این ترتیب، می توان گفت که این دسته از افراد بر لذت هیجانی، روانی و جسمانی تأکید داشتند. در اوایل قرن بیستم مطالعه در مورد بهزیستی شروع به شکل گیری کرد. ویلیام جیمز پدر روان شناسی آمریکا، در مورد « ذهنیت سالم » در کتاب  « انواع تجارب مذهبی » مطالبی نوشت. او مشاهده کرد برخی از افراد در هر سنی، با وجود تمامی مشکلات و سختی هایی که در زندگی دارند، خود را به سوی خوشبختی سوق می دهند. اینها کسانی هستند که توجهشان را از بیماری، مرگ و کشت و کشتار و ناآرامی ها، برگرفته و  به سوی مسائل دلپذیرتر و بهتر سوق می دهند. در نگاه اول این عقیده که می توان با وجود بیماری، بهزیستی روانی را تجربه کرد، قابل پذیرش نیست. با این حال ، مطالعات بسیاری نشان دادند که می توان تحت بدترین شرایط نیز بهزیستی روانی را تجربه کرد. بسیاری از نظریات بیان شده در مخالفت با دیدگاه منفی فروید نسبت به روان انسان بود، فروید معتقد بود روان انسان مجموعه ای درهم و پیچیده از آشفتگی های هیجانی و تعارضات و سائق های غریزی است که انسان را به سمت لذایذ جنسی و پرخاشگری می کشاند. یونگ ( ۱۹۳۳) و فرنس ( ۱۹۶۴) در مخالفت با دیدگاه منفی فروید، تأکید بر یکپارچگی و هماهنگی خصوصیات خوب و بد انسان ها، صفات مردانه و زنانه و ابراز وجود و توانایی آنها برای پذیرش چیزهای جدید داشت. عقیده محکم اریکسون مبنی بر رشد ایگو باعث اعتقاد به رشد مداوم فرد در طول زندگی شد. بهلر ( ۱۹۳۵ ) ، بیان داشت که انسان در طول زندگی به تکامل می رسد. آلپورت ( ۱۹۶۸) نوعی بلوغ را مطرح کرد که شامل رشد فردی، داشتن روابط گرم با دیگران ، داشتن امنیت هیجانی و خودپنداره ای مبنی بر واقعیت می شد. مازلو ( ۱۹۶۸) خصوصیات و مشخصه های افراد خود شکوفا را مطرح کرد. جاهودا دریافت که سلامت روان چیزی فراتر از عدم وجود بیماری و اختلال است. او با این تبیین مشخصه های سلامت روان را نیز بر شمرد(کارآمد ،۱۳۸۶).
پایان نامه - مقاله
۲-۲-۳- نظریه های بهزیستی روان شناختی
۲-۲-۳-۱- نظریه فرانکل
نظریه فرانکل بر معناجویی افراد در زندگی تأکید دارد. او معتقد است، که رفتار انسان ها نه بر پایه لذت گرایی نظریه روانکاوی فروید و نه بر پایه نظریه قدرت طلبی آدلر است، بلکه انسان ها در زندگی به دنبال معنا و مفهومی برای زندگی خود می باشند. ( فرانکل ، ۱۹۹۵، ۱۹۵۸، ۱۹۵۹، ۱۹۶۶ ) اگر فردی نتواند معنایی در زندگی خویش بیابد، احساس پوچی به او دست می دهد و از زندگی ناامید می شود و ملالت و خستگی از زندگی تمام وجودش را فرا می گیرد. الزاماً این حس منجر به بیماری روانی نمی شود، بلکه پیش آگهی بدی برای ابتلا به این اختلالات است. بنابراین فرانکل بهزیستی را در یافتن معناو مفهوم در زندگی  می داند(اصفهانی اصل ، ۱۳۸۱).
۲-۲-۳-۲- نظریه الگوی ویسینگ و وان دان
ویسینگ( ۱۹۸۸)، ووان دان ( ۱۹۹۴ ) ، یک سازه بهزیستی، روان شناختی کلی را معرفی کردند که بوسیله « احساس انسجام و پیوستگی » در زندگی، تعادل عاطفی و رضایت کلی از زندگی، مشخص و اندازه گیری می شود. آنها تأکید می کنند که بهزیستی روانی، سازه ای چند بعدی یا چند وجهی است و این حیطه ها را در بر می گیرد:
عاطفه : در افراد بهزیست یا خوشبخت، احساس مثبت بر احساسات منفی غلبه دارد.
شناخت :  این افراد رضایت از زندگی را تجربه می کنند. به نظر آنها زندگی قابل درک و کنترل است. رفتار: افراد بهزیست، چالش های زندگی را   می پذیرند و به کار و فعالیت علاقه دارند.
روابط بین فردی :  افراد بهزیست به دیگران اعتماد می کنند و از تعامل اجتماعی نیز برخوردارند (زنجانی طبسی ، ۱۳۸۳).
۲-۲-۳-۳- نظریه ریف
در طول دهه گذشته برای اولین بار تعریفی چند بعدی برای بهزیستی روانی ارائه شد (ریف، ۱۹۹۵). شش مؤلفه در اینجا مطرح شد. تحقیقات بسیاری بر روی بهزیستی با توجه به این مدل انجام شد که برخی به بررسی تأثیر سن، جنسیت یا وضعیت اقتصادی- اجتماعی بر بهزیستی پرداختند و برخی دیگر بهزیستی را به عنوان عاملی متاثر از تجارب زندگی ( ازدواج ، بچه دار شدن و طلاق و… ) و یا تحولات زندگی و نیز چالش های خاص ( داشتن والدین الکلیک، داشتن بچه عقب مانده ذهنی، پرستاری از همسر یا والدین بیمار ) مورد مطالعه قرار دادند. این مؤلفه ها عبارتند از :
پذیرش خود :  یکی از مؤلفه های کلیدی بهزیستی، داشتن نگرش مثبت در مورد خود است البته نه به معنای خودشیفتگی یا عزت نفس خیلی بالا و غیر معمول بلکه به معنای احترام به نفسی که بر اساس آگاهی از نقاط قوت و ضعف خود باشد. بطوری که جانگ ( ۱۹۳۳) و رنز ( ۱۹۶۴ ) تأکید داشتند که آگاهی از کاستی های خود و نیز پذیرش اشتباهات خویش، یکی از مشخصه های بسیار مهم داشتن شخصیتی کامل و تکامل یافته است. اریکسون ( ۱۹۵۹) بیان داشت که یکی از عوامل یکپارچگی خود، رسیدن به آرامش در عین وجود پیروزیها و شکست ها و ناامیدی های گذشته است. چنین خودپذیری بالایی براساس خودسنجی واقع بینانه، آگاهی از اشتباهات و محدودیت های خود، و عشق نسبت به خود و دیگران، بنا شده است.
هدف و جهت گیری در زندگی :  توانایی پیدا کردن معنا و جهت گیری در زندگی، و داشتن هدف و دنبال کردن آنها، که تمامی اینها در تقابل با خوشبختی قرار دارند، از وجوه مهم بهزیستی هستند. اولین و روشن ترین نظریه در مورد هدفمند بودن دز زندگی را فرانکل ( ۱۹۹۲) داده است. فرانکل سه سال بسیار سخت را در اردوگاه نازی ها گذراند و در طول این سالها با داشتن اهداف خویش زنده ماند. دید او نسبت به ارتقاء سطح زندگی، اهداف و معنای زندگی آنقدر عمیق بوده که توانسته در سالهای پس از آزادیش، روشی از روان درمانی ( معنا درمانی ) را برای کمک به همنوعانش در یافتن معنایی در زندگی پیدا کند. با بهره گرفتن از این روش افراد می توانند در مقابل سختی ها و رنج ها پایداری و مقاومت کنند (بهاری، ۱۳۸۸).
رشد شخصی :  یا توان شکوفا ساختن کلیه نیروها و استعدادهای خود. پرورش و بدست آوردن توانایی های جدید که مستلزم روبرو شدن با شرایط سخت و مشکلات می باشد، زیرا روبرویی با این شرایط باعث می شود فرد نیروهای درونی خویش را بجوید و نیز توانایی های جدید بدست آورد. چه زمانی بیشترین احتمال یافتن این نیروها می رود؟ زمانی که فرد تحت فشار است، این استعدادها مکررا” کشف می شوند و قدرت خود در تغییر شرایط را نشان می دهند. خودشکوفایی انسانها در طی چالش ها و شرایط نامطلوب، بیانگر توانایی روانی انسان در کنار آمدن با مشکلات، تحمل بسیاری از مصیبت ها و برگشت به حالت طبیعی پس از پشت سر گذاشتن آن و پیشرفت پس از گذر از موانع، می باشد(کارآمد ، ۱۳۸۶).
تسلط بر محیط :  یکی دیگر از کلیدهای رسیدن به بهزیستی، تحت کنترل داشتن جهان پیرامون است. یعنی هر کسی باید بتواند تا حد زیادی بر زندگی و محیط اطرافش تسلط و احاطه داشته باشد و این کار در گرو این است که فرد محیطش را مطابق خصوصیات و نیازهای فردی خود شکل دهد و بتواند آن را به همان شکل نگه دارد. چنین تسلط و احاطه ای تنها با تلاش ها و عملکرد خود فرد، و در متن کار، خانواده و زندگی اجتماعی او بدست می آید. داشتن کنترل در زندگی، چالشی است که انسان تا آخر عمر با آن روبروست. این جنبه از بهزیستی بر این نکته تأکید دارد که، برای ایجاد و حفظ محیط کاری و خانوادگی مطلوب هر شخصی، همواره به نیروی خلاقه او احتیاج است. چنین محیطی است که برای فرد و اطرافیانش بهترین ها را به همراه دارد و زمانی که در چنین محیطی قرار داریم، متوجه می شویم که تسلط، قوی ترین نیرو و توانایی انسان است (خدایاری فرد و همکاران ، ۱۳۸۵).
خود مختاری : به این معناست که فرد بتواند بر اساس معیارها و عقاید خویش عمل و زندگی کند، حتی اگر برخلاف عقاید و رسوم پذیرفته شده در جامعه باشد. جانگ ( ۱۹۳۳)، تأکید می کند که یک انسان کاملاً رشد یافته و خودشکوفا، کسی است رها از هرگونه قرارداد اجتماعی و سنن.   به نظر می رسد این وجه از بهزیستی کاملاً مفهوم فضیلت غربی را می رساند که در آن فرد برای رسیدن به خودمختاری و انتخاب سبک زندگی براساس خواسته ها و دیدگاه شخصی و درونی خویش، کاملاً انزواطلب می شود و حتی برخی از ننگ ها را می پذیرد. بنابراین، فردی که چنین روشی را برای زندگی بر می گزیند، توانایی زندگی در تنهایی و بی کسی را دارد. چنین طرز زندگی هم شجاعت و هم تنهایی را می طلبد (کارآمد، ۱۳۸۶).
روابط مثبت با دیگران:  عبارت است از توانایی برقراری روابط نزدیک و صمیمی با دیگران و اشتیاق برای برقراری چنین رابطه ای و نیز عشق ورزیدن به دیگران. این جنبه اجتماعی- ارتباطی بهزیستی، در بر گیرنده بالا و پایین شدنهای روابط و تعاملات اجتماعی و بین فردی است. به این معنا که روابط می تواند از یک رابطه شدیداً عاشقانه و صمیمی تا روابطی پر از مشکل و ناراحتی در نوسان باشد. تجزیه و تحلیل عمیق تر روابط صمیمانه، یا در حقیقت آمیخته ای از احساسات مثبت و منفی افراد نسبت به یکدیگر، است. چگونگی درهم آمیختن این دو احساس متضاد، چیزی است که برای درک بهتر عملکردهای فردی به دنبالش هستتند (زنجانی طبسی ، ۱۳۸۳).
خلاصه اینکه، عدم وجود حوادث و احساسات نامطلوب نیست که عامل خوشبختی است، بلکه نحوه کنار آمدن با این مسائل ناگوار و چگونگی برخورد با آنها ست که تعیین کننده بهزیستی فرد است.
اگر بخواهیم این شش بعد بهزیستی روانی را بطور خلاصه در یکجا جمع کنیم، می توان گفت که : خوشبختی و خوشی از طریق رویارویی و مواجه با چالش های زندگی، مشکلات و نیازها بدست می آید نه از طریق تفریح کردن و عدم داشتن هر گونه کشمکش و تعارض و نه با داشتن زندگی ای یکنواخت و بدون تغییر و پستی و بلندی، در حقیقت بهزیستی انسان در گرو تعامل و همراهی مقولات متضادی چون: درد و لذت، بلندپروازی و امیدواری در مقابل رنج و ناامیدی است (کارآمد ، ۱۳۸۶).
۲-۳- مبانی نظری سازگاری اجتماعی
سازگاری فرایندی است در حال رشد و پویا که شامل توازن بین آن چه افراد می خواهند و آن چه جامعه شان می پذیرد است . به عبارت دیگر سازگاری یک فرایند دو سویه است ، از یک طرف فرد به صورت مؤثر با اجتما ع تماس برقرار می کند و از طر ف دیگر اجتماع نیز ابزارهایی را تدارک می بیند که فرد از طریق آن ها توانایی های بالقوه ی خویش را واقعیت می بخشد. در این تعامل فرد و جامعه دستخوش تغییر و دگرگونی شده و سازشی نسبتاً پایدار به وجود می آید. به طور کلی سازگاری به تسلط فرد بر محیط و احساس کنار آمدن با خود اشار ه دارد. هر یک از ما به محیط و تغییراتی که در آن روی می دهد پاسخ می دهیم. از این رو سازگاری مهارتی است که باید آموخته شود و کیفیت آن مانند سایر آموخته ها، بستگی به میزان علاقه و کوشش فرد برای یادگیری آن دارد. محیط خانواده ، مدرسه و وسایل ارتباط جمعی در فراهم ساختن امکان یادگیری سازگاری با محیط نقش و مسئولیت مهمی بر عهده دارند . سازگار شدن با محیط مهم ترین منظور و غایت تمام فعالیت های ارگانیزم است ، به طوری که تمام افراد در تمام دوران زندگی خود، در هر روز و هر ساعت سرگرم آن هستند که خود دگرگون شده و دگرگون نشده را با محیط دگرگون شده و دگرگون نشده سازگار کنند. در واقع زندگی کردن چیزی جز عمل سازگاری نیست(خدایاری فرد و همکاران، ۱۳۸۵).
۲-۳-۱- تعریف سازگاری اجتماعی
روان شناسان ، سازگار ی فرد را در برابر محیط مورد توجه قرار داده اند و ویژگی هایی از شخصیت را بهنجار تلقی کرده اند که به فرد کمک می کنند تا خود را با جها ن پیرامون خویش سازگار سازد، یعنی با دیگران در صلح و صفا زندگی کند، و جایگاهی برای خود به دست آورد(عسگری ، ۱۳۸۱).
در این میان سازگاری اجتماعی انعکاسی از تعامل فرد با دیگران ، رضایت از نقش های خود و نحوه ی عملکرد در نقش هاست که به احتمال زیاد تحت تأثیر شخصیت قبلی ، فرهنگ ، و انتظارات خانواده قرار دارد.
سازگاری اجتماعی معمولاً در اصطلاحات نقش های اجتماعی ، عملکرد نقش ، درگیر شدن با دیگران ، و رضایت با نقش های متعدد مفهوم سازی شده است.گاه واژه های اجتماعی شدن ، جامعه پذیری و رفتار جامعه پسند را مترادف با سازگاری اجتماعی می دانند(علی پور ،۱۳۸۱).
از آن جایی که سازگاری اجتماعی مفهوم عام و گسترده ای می باشد، تعریفی که مورد اتفا ق نظر اکثریت محققان باشد وجود ندارد. اما از عمده ترین تعاریف سازگاری اجتماعی می توان به تعاریف زیر اشاره کرد:
خدایاری فرد و همکاران (۱۳۸۵) ، معتقدند که سازگاری تمایل ارگانیزم برای تغییر فعالیت خود در راستای انطباق با محیط است که در واقع پاسخی به تغییرات محیط پیرامون می باشد. این ویژگی تعامل و سازگاری فرد با دیگر افراد و ساختارهای ارزشی در واقع مهارت اجتماعی است که تعامل پیوندها و مناسبات او را با دیگران و جنبه های ارزشی جامعه ای که در آن زندگی می کند را تأمین می کند.
در جریان سازگاری اجتماعی موضوع ارتباط فرد با افراد دیگر مطر ح می شود. در این جریان برخورد انگیزه ها و خواسته های فرد با ضروریات سازندگی گروهی نمایان می شود( اریکسون ، ۱۹۷۵).
۲-۳-۲- نظریه های سازگاری اجتماعی
۲-۳-۲-۱- نظریه ی روان پویشی
فروید بر این باور بود که شخصیت دارای سه مؤلفه است که برای ایجاد مجموعه ی وسیعی از رفتارهای انسان با هم تعامل می کنند. این سه جز کلیت های فیزیکی در بدن نیستند، بلکه برچسب هایی خلاصه برای سه جنبه ازعملکرد شخصیت به شمار می روند. این مؤلفه ها، بن ، من و فرامن نامیده می شوند. نهاد از اصل لذت پیروی می کند تصوری که همه ی نیازها بایستی بلافاصله ارضا شوند و از تفکر فرایند اولیه (که ابتدایی ، غریزی و جدای از واقعیت است ) استفاده می کند. من نهایتاً از بن پدیدار می شود، زیرا نهاد نمی تواند به گونه ای مؤثر با خواسته های جهان خارج برخورد کند. من از اصل واقعیت پیروی می کند.تصویری که رفتار بایستی واقعیت خارج را مدنظر بگیرد.و مراقب است که تکانش های نهاد به شیوه ای واقع گرایانه و مناسب ارضا شود. من از تفکرفرایند ثانویه (مبتنی بر واقعیت) استفاده می کند. فرامن ، سومین مؤلفه شخصیت، تجسم ارزش های والدین و اجتماع است. همین مؤلفه است که تعیین می کند که چه چیز درست و چه چیز غلط است ، و بیشتر در پی تکامل است تا در پی لذت. الگوی دقیق قواعد در فرامن از نظام پاداش ها و تنبیه هایی که والدین به کار می برند سرچشمه می گیرد. کودک برای جلب محبت و علاقه والدینش می کوشد از آنچه والدینش آن را درست می دانند متابعت کند. کودک برای اجتناب از درد، تنبیه ، و طرد شدن از آن چه که والدینش آن را خطا می دانند اجتناب می کند. گرچه سایر مراجع قدرت نیز می توانند تأثیری ثانویه بر رشد فرامن داشته باشند، فروید معتقد است که فرامن عمدتاً از والدین سرچشمه می گیرد. فرایند پذیرش یا جذب ارزش های والدین (و جامعه بزرگ تر) درون فکنی نامیده می شود. فرامن را باز هم می توان به دو دستگا ه فرعی تقسیم کرد یکی پاداش دهنده ، یکی تنبیه کننده . آن جنبه از فرامن که به رفتار پاداش می دهد من آرمانی نامیده می شود. هر آنچه که والدین آن را تأیید کنند یا ارج نهند به درون من آرمانی جذب می شود. بدین ترتیب من آرمانی معیارهایی متعالی فراهم می آورد که می بایستی در پی آن ها باشد. من آرمانی به شما به خاطر رفتارهایی که مناسب با آن معیارها باشد به وسیله وادار کردن شما به احساس غرور، پاداش می دهد. جنبه تنبیه کننده ی فرامن وجدان نامیده می شود. آنچه که والدین آن را رد کنند یا به خاطر آن تنبیه کنند جذب وجدان می شود .وجدان با ایجاد احساس گناه در شما، شما را به خاطر اعمال و افکار بد تنبیه می کند. فرامن دارای سه نقش به هم پیوسته است : اول ، می کوشد هر نوع تکانش بن را که جامعه (یعنی والدین شما) محکوم می کند کاملاً منع کند. دوم ، می کوشد من را مجبور سازد که بیشتر با در نظرگرفتن ملاحظات اخلاقی عمل کند تا با ملاحظات عقلی ، سوم, سعی می کند فرد را به سمت کمال مطلق در اندیشه ، کلام ، و عمل هدایت کند( کارور و شی یرر، ۱۳۷۵).
در دید آدلر زندگانی در اجتماع از یک سو مستلزم محدودیت های متقابل و هدف های فردی برتر بلافاصله و فوری است و انسان را مجبور به همیاری و همکاری می نماید، از سوی دیگر این چنین زندگانی تنها شکل موجودیتی است که بتواند “ایمنی ” وی را فراهم سازد . بدین ترتیب در کنار رنج ها یعنی احساسات ناتوانی و کهتری ، مرهمی نیز نهاده شده است و آن توحید کامل با گروه اجتماعی است . به نظر آدلر این یکپارچگی یا توحید با گروه در هر فرد سالم بر اثر تمایل عمیقی که ناشی از انگیزه ی اجتماعی زیستن است و انسان را به دوست داشتن و پذیرفتن دیگری و همکاری و تعاون می کشاند تسهیل می گردد (منصور، ۱۳۷۱).
نظریه اریکسون به نظریه نوپدیدآیی معروف شده است . نظریه ی روانی اجتماعی وی تأکید برتناسب متقابل بین فرد و محیط دارد. یعنی از یک سو ظرفیت ارتباطی فرد با محیط پیوسته متغیر زندگی که متشکل از آدمیان و نهادهاست ، و از سوی دیگر آمادگی این مردم و نهادها برای آن که وی را به صورت بخشی از فرهنگ موجود درآورد(اریکسون ، ۱۹۷۵).
۲-۳-۲-۲- نظریه ی یادگیری
یادگیری، نگهداری و تغییر رفتار نابهنجار، درست مانند یادگیری رفتار عادی است و رفتار عادی را نیز می توان یک سازگاری به حساب آورد که از یک گذشته ی پر از تقویت ناشی شده است (پروین ، ۱۳۷۲).
براساس نظریه ی محرک پاسخ که از سوی روان شناسانی چون هال، دالارد و میلر ارائه شد، هر یادگیری مستلزم برقراری ارتباط بین محرک و پاسخ است . این ارتباط در نتیجه تقویتی که بعضاً صورت می گیرد تحکیم می شود. به گفته ی دالارد و میلر نوزاد درمانده و ناتوان انسان با کشاننده های اولیه ای چون گرسنگی ، تشنگی و واکنش هایی به درد و سرما به دنیا می آید. البته کودک فاقد بسیاری از انگیزه هایی است که موجب تمایز بزرگسالان به عنوان عضو یک قبیله، یک ملت، یک طبقه اجتماعی، یک شغل، و یا یک حرفه می شود. بسیاری از کشاننده های مهم مانند میل به پولدار شدن ، آرزوی هنرمند یا استاد دانشگاه شدن ، و همین طور ترس های خاص و احساس گناه در جریان جامعه پذیر شدن یاد گرفته می شوند(پروین ، ۱۳۷۲).
۲-۳-۲-۳- نظریه ی یادگیری شناختی اجتماعی
با مردود شناختن دیدگاه هایی که معتقدند انسان با نیروها ی درونی برانگیخته می شود و یا آن هایی که انسان را دست بسته در اختیار محیط می دانند، بر این باور است که رفتار انسان را می توان از طریق تعامل انسان و محیط تبیین کرد، فرایندی که باندورا آن را جبرگرایی دو جانبه[۹] می نامد . انسان تحت تأثیر نیروهای اجتماعی است ، ولی نحوه ی برخورد با آن ها را، خود انتخاب می کند. انسان هم نسبت به شرایط محیطی واکنش نشان می دهد و هم فعالانه آن ها را تفسیر کرده و بر موقعیت ها تأثیر می گذارد. هما ن قدر که موقعیت ها، انسان را شکل می دهد، انسان نیز موقعیت ها را انتخاب می کند و همان قدر که انسان از رفتار دیگران تأثیر می گیرد، در رفتار دیگران نیز تأثیر می گذارد. به طور کلی ، نظریه شناختی اجتماعی ، انسان را به شرط درست عمل کردن ، موجودی کاملاً سازگار می بیند که توانایی انطباق با شرایط متغیر محیطی را داراست . فرایند مداوم جبرگرایی دو جانبه مستلزم این است که فرد به طور فعال از بین هدف ها به انتخاب بپردازد و در بین موقعیت ها باتوجه به مقتضیات آن ها و امکان بالقوه ی دستیابی به نتایج متفاوت ، تمیز قائل شود. انسان در مورد توانایی خود در پاسخگویی به مقتضیات متنوع موقعیت ها به قضاوت می پردازد و وقتی آن عمل را انجام داد، نتیجه را با توجه به پاسخ های دیگران و میزان های درونی خودش ارزیابی می کند. انسان به یک معنی ، موجودی مسئله گشاست و به دلیل این است که چنان رفتار می کند که هم پاداش های محیطی خود را به حداکثر برساند و هم پاداش های درونی را به شکل خود تحسینی دریافت کند(خدایاری فرد و همکاران ، ۱۳۸۱).
۲-۳-۲-۴- نظریه ی پدیدار شناختی
روان شناسان پدیدارنگر معمولاً قبو ل ندارند که رفتار را تکانه های ناهشیار (در نظریه های روان تحلیل گری ) یا محرک های برونی (در رفتار گرای ی) کنترل می کنند، و به جای آن معتقدند که ما بازیچه دست نیروهای خارج از کنترل خود نیستیم ، بلکه اثرگذارانی هستیم که می توانیم سرنوشت خود را کنترل کنیم. از نظر راجرز، انسان ذاتاً ماهیتی مثبت دارد و مسیر حرکت او در مجموع به سوی خود شکوفایی ، رشد، و اجتماعی شدن است. راجرز بر این اعتقاد است :« من همواره نسبت به ماهیت انسان خوش بین نیستم و کاملاً آگاهم که در اثر حالات دفاعی و ترس های درونی ، افراد می توانند به طور غیرقابل تصوری بی رحمانه ، وحشتناک ، تحول نایافته ، واپس رونده ، غیر اجتماعی و آزاردهنده رفتار کنند. با وجود این ، یکی از نیروبخش ترین و روح بخش ترین قسمت از تجربیات من کارکردن با این افراد و کشف تمایلات بسیار مثبتی است که در آن ها، مانند همه ی ما، در عمیق ترین سطوح وجود دارد» (شولتز ، ۱۳۶۴).
۲-۳-۲-۵- نظریه ی تحولی
براساس نظریه ی دلبستگی بالبی همه ی کودکان ، دلبستگی به مراقبت کننده راتشکیل می دهند، اما کیفیت این دلبستگی کاملاً متفاوت ازیکدیگر است . کودکانی که مراقبت کننده را حساس ، پاسخده و قابل دسترس می یابند، به دلیل برخورداری از عواطف دیگران ، خود را ارزشمند دانسته و این توقع را به مشارکت کنندگان اجتماعی دیگر گسترش می دهند. در مقابل ، کودکی که مراقبت کننده را غیرقابل دسترس ، غیرقابل پیش بینی ، و غیر پاسخ ده در می یابد، این انتظار را شکل می دهد که دیگران نیز قابل اعتماد و قابل دسترس نیستند. توقعات شخص درباره ی خود و دیگران براساس آن چه که بالبی به الگوهای شخص و دیگران ارجاع می دهد بر روی سراسر دوره ی نوزادی ، کودکی و نوجوانی ساخته می شود. کودکانی که پیوسته مراقبت کنندگان خود را پاسخ ده و قابل دسترس می یابند، خودشان را برای انجام کنش بر روی محیط موفق دانسته و برای ارتباط با همسالان پیشقدم می شوند. نظریه بالبی پیش بینی می کند که دلبستگی با مراقبت کننده ، کیفیت روابط دیگر و کنش متقابل اجتماعی را زیر نفوذ قرار خواهد داد. یک دلیل منطقی برای این ارتباط این است که وابستگی والدین ممکن است مجموعه ای از توقعات و انتظارات را درباره ی چگونگی برقراری ارتباط با دیگران و چگونگی تفسیر فعالیت دیگران فراهم کند( اصفهانی ،۱۳۸۱).
۲-۴-مبانی نظری شادکامی
شادکامی یک پدیده کاملاً طبیعی است که پیدایش آن در همه انسان ها نمادهای یکسانی ندارد همچنین عوامل متعددی می توانند در پیدایش شادی دخالت داشته باشند.این عوامل می تواند مجموعه ای از عوامل بیرونی مثل رنگ، منطقه جغرافیایی،تغذیه و یا هر چیز دیگر باشد ویا نتیجه عوامل درونی و پیدیده های مربوط به روابط انسانی باشد.اما همه محققان معتقدند که روابط انسانی در پیدانش شادکامی مهم ترین نقش را ایفا می کند(اکبرزاده و حقیقی،۱۳۸۶).
شادکامی حالتی ذهنی است .در زبان عامیانه اصطلاح شادکامی را هم برای احساسات ناپایدار و هم برای درک پایدار ارزش زندگی به کار می برند.شادکامی به میزان ارزیابی مثبت کیفیت زندگی کنونی هر فرد اطلاق می شود.به عبارت دیگر اینکه فرد تاچه حد روند زندگی کنونی اش را دوست دارد.اصطلاحاتی که هم معنی با شادکامی هستند عبارتند از: رضایت از زندگی که معنی مشابهی دارد و اغلب به جای عبارت شادکامی به کار می رود. اما مزیت عبارت رضایت از زندگی نسبت به عبارت شادکامی،این است که عبارت اول بر ویژگی ذهنی و درونی این مفهوم تاکید دارد.واژه شادکامی برای اشاره به وضعیت خوب برونی هم به کار می رود. اصطلاح دیگر «خوشبختی درونی» است.این عبارت هم می گوید که خود شخص است که خوشبختی اش را برآورد می کند،اما مشخص نیست که فرد دقیقاً چه چیزی را براورد می کند این اصطلاح نه تنها برای رضایت از زندگی به طور کلی به کار می رود بلکه ناراحتی ها و حالات خلقی گذرا را هم در برمی گیرد. مفهوم شادکامی به معنای یک ارزیابی کلی از زندگی است. پس این مسئله که زندگی"هیجان انگیز"است نشان نمی دهد که زندگی «شاد» است. چون ممکن است که در زندگی هیجان زیاد باشد اما کیفیت های دیگر اندک باشند. بر آورد کلی زندگی شامل همه معیارهایی است که در ذهن فرد مجسم می شود: چقدراحساس خوبی دارد، چقدر به انتظاراتش در زندگی دست می یابد،چقدر زندگی برای فرد مطلوب وخوشایند است و غیره.ارزیابی مربوط به زندگی به عنوان یک “کل” است نه یک حوزهء خاص مثل زندگی کاری،لذت از کار به رضایت از زندگی می افزاید اما خود شادکامی نیست(آذر و همکاران ، ۱۳۸۸).
به عبارت دیگر، تئوری های شناختی، شادکامی را به عنوان آنچه در راه رسیدن به هدف تجربه می شود می بینند. به این ترتیب، شادکامی منبعث از هدف یا برانگیخته شده توسط هدف است، در حالیکه نظریه لذتگرایی، شادکامی را به عنوان وضعیت آخر یا خود هدف می بیند. آیزنگ شادکامی را به عنوان برونگرایی پایدار در نظر گرفت و خاطر نشان ساخت از زمانی که عواطف مثبت در شادکامی مورد توجه واقع شد ند، شادکامی با جامعه پذیری آسان و تعامل مطلوب و لذتبخش با دیگران مرتبط دانسته شد(علی محمدی و آذربایجانی ، ۱۳۸۹).
۲-۴-۱- روان شناسی بالینی شادکامی
نشاط و شادکامی یک پدیده کاملاً طبیعی است که پیدایش آن در همه انسانها نمادهای یکسانی ندارد همچنین عوامل متعددی می توانند در پیدایش شادکامی دخالت داشته باشند. این عوامل می تواند مجموعه ای از عوامل بیرونی مثل رنگ، منطقه جغرافیایی، تغذیه و یا هر چیز دیگر باشد و یا نتیجه عوامل درونی و پیدیده های مربوط به روابط انسانی باشد.اما همه محققان معتقدند که روابط انسانی در پیدانش شادکامی مهم ترین نقش را ایفا می کند(نصوحی دهنوی ، ۱۳۸۳).
شادکامی حالتی ذهنی یا احساسی است که ویژگی آن خرسندی،عشق، رضایت ،لذت و خوشی است. شادکامی یکی از موضوعات اساسی زندگی انسان است،آنقدر که سازمان بهداشت جهانی تاکید خیلی زیادی بر شادکامی به عنوان یکی از مولفه های سلامت انسان دارد.شادکامی از طریق یک سری عوامل پیچیده ارادی و غیرارادی تعیین می شود. محققان در زمینه های مختلف از جمله پزشکی،اقتصادی، روان شناسی،عصب شناسی،زیست شناسی تحولی،دامنه وسیعی از محرک هایی را که بر شادکامی تأثیر دارند مشخص کرده اند از جمله این محرک ها برنده شدن در قرعه کشی، انتخابات ها، درآمد خوب، از دست دادن شغل ، بی عدالتی اجتماعی اقتصادی، طلاق ، بیماری ، داغدیده گی و ژن ها. شادی حالتی ذهنی است.در زبان عامیانه اصطلاح شادکامی را هم برای احساسات ناپایدار و هم برای درک پایدار ارزش زندگی به کار می برند.شادکامی به میزان ارزیابی مثبت کیفیت زندگی کنونی هر فرد اطلاق می شود.به عبارت دیگر اینکه فرد تاچه حد روند زندگی کنونی اش را دوست دارد.اصطلاحاتی که هم معنی با شادکامی هستند عبارتند از:رضایت از زندگی که معنی مشابهی دارد و اغلب به جای عبارت شادکامی به کار می رود.اما مزیت عبارت رضایت از زندگی نسبت به عبارت شادکامی،این است که عبارت اول بر ویژگی ذهنی و درونی این مفهوم تأکید دارد.واژه شادکامی برای اشاره به وضعیت خوب برونی هم به کار می رود.اصطلاح دیگر «خوشبختی درونی» است.این عبارت هم می گوید که خود شخص است که خوشبختی اش را برآورد می کند،اما مشخص نیست که فرد دقیقا چه چیزی را براورد می کند این اصطلاح نه تنها برای رضایت از زندگی به طور کلی به کار می رود بلکه ناراحتی ها و حالات خلقی گذرا را هم در برمی گیرد.مفهوم شادکامی به معنای یک ارزیابی کلی از زندگی است.پس این مسئله که زندگی"هیجان انگیز"است نشان نمی دهد که زندگی »شاد»است. چون ممکن است که در زندگی هیجان زیاد باشد اما کیفیت های دیگر اندک باشند. بر آورد کلی زندگی شامل همه معیارهایی است که در ذهن فرد مجسم می شود:چقدراحساس خوبی دارد،چقدر به انتظاراتش در زندگی دست می یابد،چقدر زندگی برای فرد مطلوب وخوشایند است و غیره.ارزیابی مربوط به زندگی به عنوان یک “کل” است نه یک حوزهء خاص مثل زندگی کاری،لذت از کار به رضایت از زندگی می افزاید اما خود شادی نیست (مرادی ، ۱۳۸۴).
شادکامی تقریباً فرایندی دینامیک است و هر کس در زندگی بالا و پایین دارد و این رویدادهای زندگی میزان شادکامی را تحت تأثیر قرار می دهند (علی‌محمدی و جان‌بزرگی ،۱۳۸۷).
سلیگمن(۲۰۰۴)، بیان داشت که عبارت پر معنای«شادکامی»را می توان به سه مؤلفه علمی قابل کنترل تجزیه کرد:هیجان مثبت(زندگی لذتبخش)،فعالیت (زندگی درگیرانه و متعهدانه) و معنا(زندگی معنادار).زندگی لذتبخش آن چیزی است که تئوری های لذت گرایانه مربوط به شادی تصدیق می کنند و عبارتست از داشتن هیجانات مثبت زیاد در مورد حال،گذشته وآینده و یادگیری مهارت های وسعت دهنده به عمق و تداوم این هیجانات.هیجانات مثبت در مورد گذشته شامل رضایت، خرسندی،خشنودی و سربلندی، افتخار وآرامش و تمرین قدردانی و بخشش برای افزایش خاطرات مثبت و خوشایند مربوط به گذشته به کار می روند. هیجانات مثبت در مورد آینده عبارتند از امید و خوشبینی، ایمان ،توکل و اعتماد و اطمینان و این هیجانات، بخصوص امید و خوشبینی برای مقابله با افسردگی مهیا شده اند. هیجانات مثبت مربوط به حال عبارتند از رضایت حاصل از لذت و خوشی آنی. دومین “شادی"زندگی در نظریه سلیگمن زندگی فعال است، زندگی که به دنبال تلاش، مشار کت و جذب شدن به کار و فعالیت، روابط خصوصی و فراغت و آسودگی باشد. سلیگمن می گویدکه یک راه برای دست یافتن به زندگی فعال و جاری بودن و در حرکت بودن این است که والاترین استعداد ها و توانمندی های افراد را بشناسیم و به آنها کمک کنیم تا فرصت های لازم برای استفاده از این توانایی ها را پیدا کنند. سومین شادی زندگی در نظریه سلیگمن عبارتست از در جستجوی معنابودن. این عمل شامل استفاده از توانایی های و استعداد های افراد برای مشارکت وخدمت در چیزی است که معتقدند بزرگتر و والاتر از«خود»است تعداد زیادی از چنین نهادهای مثبتی وجود دارند. مذهب،سیاست،خانواده،جامعه و ملت.صرف نظر از نهاد خاصی که فرد در آن خدمت می کند تا زندگی معناداری داشته باشد، خود انجام این کارحس رضایت و خشنودی در فرد به وجود می آورد و باور می کند که خوب زندگی کرده است ( سلیگمن ، ۲۰۰۴).
معمولاً نظام های مختلف تعاریف وابزارهای سنجش متفاوتی براساس روش های نظری و عملی خود برای واژه ها دارند.پس عجیب نیست که در زمینه روان شناسی،اقتصاد و جامعه شناسی تفاوت هایی در تعریف شادکامی و جودداشته باشد.به طور کلی در روان شناسی توافقی در مورد مفهوم شادی وجود ندارد با این حال،همه به طور کلی موافقند که شادکامی یک حالت ذهنی، مثبت و درونی است. (دماتو ، ۲۰۰۵).

بررسی تاثیر پایگاه اجتماعی نمایندگان دوره هفتم مجلس شورای اسلامی بر ...

 

    • سطح و کیفیت آموزش.

 

    • شغل و موقعیت حرفه ای.

 

    • خانواده و گروه خویشاوندی.

 

    • قدرت و نفوذ سیاسی و اجتماعی.

 

البته باید اشاره کرد که نخست، مفهوم و اهمیت این عوامل در جوامع مختلف متفاوت است،دوم، میزان تاثیر این عوامل در یکدیگر نیز در طیف های متفاوتی صورت می گیرد.
بر اساس روش عینی، طبقه اجتماعی را بر پایه ی شاخص هایی تعیین می کنند و این شاخص ها هرچند که در همه موارد حالت یکسانی ندارند، اما معمولاً عبارتند از درآمد، ثروت و شرایط رفاهی، سطح آموزش، شغل، و اعتبار اجتماعی.(منوچهر محسنی، ۱۳۷۵، ص ۱۷۵)
مسعود چلبی در نظریه قشربندی اجتماعی خود ابعاد و متغیرهای تشکیل دهنده پایگاه اجتماعی را این گونه نمایش می دهد: (چلبی،۱۳۷۵،صص ۲۱۴-۲۱۶)
منزلت اجتماعی
(منزلت ناشی از شغل و نقش)
سرمایه مادی
(درآمد از شغل اصلی و سایر درآمدها)
پایگاه اجتماعی
سرمایه فرهنگی
تحصیلات سرپرست خانواده
در مجموع با توجه به دیدگاه صاحب نظران، شاخص هایی که در این پژوهش به منظور سنجش پایگاه اجتماعی نمایندگان مدنظر است؛ عبارتند از محل تولد، میزان تحصیلات، پیشینه ی شغلی و گرایش سیاسی و شغل پدران ایشان که در فصل آینده به تفصیل بررسی خواهند شد.

طبقه اجتماعی:

طبقه و طبقه اجتماعی از لحاظ معنا متغیرترین اصطلاح اصلی جامعه شناسی است. ( کولب،۱۳۸۴،ص ۵۶۸). مفهوم طبقه در قرن ۱۹ نخستین بار توسط “آدام اسمیت” مطرح شد، اما اختلاف نظر بر سر تعریف طبقه اجتماعی وجود دارد. برخی تعاریف به اجمال اینگونه ‌هستند:
“آرتور بوئر” (۱۹۰۲) معتقد بود: طبقه اجتماعی، مجموعه‌ای از گروه های اجتماعی است که از شرایط اقتصادی و روابط تولیدی، منزلت اجتماعی و موضع سیاسی مشابهی بر خوردارند؛“مک آیور” و “پارسونز” معتقدند: طبقه اجتماعی، گروهی یا گروههایی از مردم هستند که به مناسبت منزلت اجتماعی از طبقات دیگر متمایز می‌شوند و سطح تعلیم و تربیت و منشأ درآمد و مسکن و محل زندگی و… آنها متفاوت است؛
“سوروکین” نیز مجموعه‌ای از افراد را که از حیث شغل، وضیعت اقتصادی و سیاسی، شرایط مشابهی داشته باشند، طبقه اجتماعی می‌داند؛ “اوربرگ” معتقد است که طبقه اجتماعی گروه بزرگی از انسانهاست که از نظر مقام و مرتبت در سیستم تولید اجتماعی معین بر مبنای شرایط تاریخی در روابط تولیدی و مناسبات اجتماعی تولید و دسترسی به ابزار تولید و نحوه دستیابی به ثروت اجتماعی وضعیت مشابهی داشته باشند.( گولد، جولیوس ۱۳۷۶،ص ۵۶۷)
از دیدگاه بروس کوئن طبقه اجتماعی به بخشی از جامعه اطلاق می شود که به لحاظ داشتن ارزش های مشترک، منزلت اجتماعی معین، فعالیت های دسته جمعی، میزان ثروت و دیگر دارایی های مشخص و نیز آداب معاشرت با دیگر بخش های همان جامعه متفاوت باشد.(کوئن ۱۳۸۷،ص ۲۹۶)
آگ برن و نیم کوف در کتاب “زمینه جامعه شناسی” طبقه را اینگونه تعریف کرده اند:
“طبقه اجتماعی گروهی نسبتا وسیع و پایدار است مرکب از زنان، مردان و کودکان که از لحاظ تولید اجتماعی و مالکیت ابزارهای تولید، دارای وضعی کمابیش یکسان اند، از این رو هر طبقه با وجود تعارضات داخلی خود، با طبقه های دیگر در اختلاف و کشمکش است و مطابق پایگاهی که از لحاظ تولید اقتصادی دارا است از اهمیت و قدرت معینی برخوردار می شود و نیز مطابق اهمیت و قدرت خود به جهان می نگرد و به فرهنگ خاصی دست می یابد.” (آگ برن، نیم کوف، ۱۳۵۳،ص ۲۰۲)
از دیدگاه جوزف روسک و رولند وارن طبقه اجتماعی “ گروه سازمان یافته ای است که از طریق اصل و نسب یا بعدها بر اثر پیوستن به آن گروه عضو آن می شوند و با یکدیگر تقریبا به عنوان همتا و برابر رفتار می کنند، حشر و نشرشان با یکدیگر صمیمانه تر است تا با اشخاص دیگر و از حیث ارتباط فرمانروایی و فرمانبرداری در قبال اشخاصی که در سایر گروه های اجتماعی جای دارند، وضع تقریبا یکسان دارند” . (روسک و وارن، ۱۳۵۰،ص ۱۰۱)
منوچهر محسنی نیز در کتاب “مقدمات جامعه شناسی “ اینگونه می نگارد:
“طبقه اجتماعی را می توان گروهی از افراد دانست که دارای طبقه اجتماعی نسبتاً مشابه هستند و از لحاظ عواملی مانند، امتیازهای خانوادگی و شرایط “حرفه ای- آموزشی- درآمد” با هم تقریبا مساوی باشند. این تعریف آنچه در نظر می آورد مجموعه ای از سلسله مراتب از نظر طبقه بندی اجتماعی است.” (منوچهر محسنی، ۱۳۷۵، ص۱۷۷)
در نهایت،طبقه می تواند رفتار را تعیین، تفسیر یا تحت تاثیر قرار دهد،بدون اینکه فرد بفهمد که چنین نیرویی بر او وارد می شود، چیزی که برای فرد ناشناخته است و او به طور کامل به موقعیت طبقاتی خود آگاه نیست.مارکس نخستین کسی بود که به آگاهی طبقاتی جایگاه وسیعی در تئوری طبقاتی داد .”موقعیت طبقاتی”که مارکس آن را بر اساس نیاز تاریخی و پیدایش آن تحلیل کرد،نیروی اصلی است که به نوبه خود رفتار انسان را هدایت و تعیین می کند. وی معتقد بود عوامل مادی تولید و معیشت،اصول اولیه اندو نشان داد که چطور این نیروها عقاید را تغییر می دهند و نه برعکس.(لئونارد ریزمن،۱۳۸۳،ص ۲۱۳)
پایان نامه - مقاله - پروژه

قشربندی اجتماعی:

مردم در مناسـبات متقـابل خود با دیگران، آنان را از نظر پایگـاه اجـتماعی در موقـعـیت های بالا و یا پایین طبقه بندی می کنند، به همین لحاظ جامعه دارای بخـش های متفـاوت و متشکل از قـشـرهای گوناگون می شود که با نظام سـلسله مـراتبی موجود مطابقـت دارد. آن هایی که توانا و قـدرتمـنـد هـسـتند در لایه بالای جـامعه و دیگـران در لایه هـای پایین قرار می گیرند، قـشربندی اجتماعی نیز از کـنـش مـتقابل میان افراد جامعه به وجـود می آیـد .زمانی که افـراد جـامعه طی مدتی طولانی با هـم کـنـش متقابل داشـته باشـند، تمایـل دارند که افـراد و گروه هایی که با هم تفـاوت دارند را با یکـدیگر مقایسه و رتبه بندی کنند، از اینجـاست که بحـث از قـشـربـندی اجـتماعی، عـلل و عوامل موثر بر آن و قشربندی اجتماعی در جـوامع به میان می آید.
در واقع قشربندی اجتماعی مفهوم جامعه شناختی عامی است که بیانگر سلسله مراتب اجتماعی در نظام ها و ساخت های مختلف اجتماعی در جامعه می باشد.اصطلاح قشربندی از زمین شناسی گرفته شده و عبارت است از دسته بندی ترتیبی انسانها بر اساس تمایز در وضعیت های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و یا رتبه بندی افراد بر اساس مجموعه ی کیفیت های مطلوبی که این افراد به طور مشترک دارا هستند. لنسکی (۱۹۶۶) معتقد است که اصطلاح قشربندی برای سازمان بندی نابرابری در جامعه به کار می رود. پارسونز (۱۹۵۱) قشربندی اجتماعی را عبارت از طبقه بندی افرادی که نظام اجتماعی معینی تشکیل می دهند، می داند و همیلیتون (۱۹۸۷) قشربندی اجتماعی را عبارت از گروه بندی ترتیبی انسان ها بر پایه تفاوت ها در وضعیت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی می داند و همچنین تروزی(۱۹۷۱) قشربندی اجتماعی را عبارت از نابرابری در توزیع حقوق (منظور حقی که افراد دارند) و امتیازها، تکالیف، مسئولیت ها، مرتبه ها، محرومیت ها، قدرت اجتماعی و نفوذ میان اعضاء جامعه می داند. بنابراین قشر بندی اجتماعی بر تقسیم جامعه به طبقاتی که افراد آن دسترسی نابرابر به فرصت ها و پاداش های اجتماعی دارند دلالت می کند، افرادی که در رده های بالا هستند از مزایایی که برای دیگر اعضای جامعه و افرادی که در رده های پایین هستند، وجود ندارد استفاده می کنند.
به عبارت دیگر “قشر بندی اجتماعی از جمله مفاهیمی است که شباهت زیادی به پایگاه اجتماعی اقتصادی دارد. هنگامی که صحبت از قشر اجتماعی است منظور جای دادن اشیا یا گروه ها در یک خط ممتد است. قشر بندی در دانش اجتماعی رده بندی گروه ها و افراد بر حسب سهم آنان از دستاوردهای مطلوب و حائز ارزش اجتماعی است. ماهیت این دستاوردها در همه جوامع یکسان نیست اما معمولا قدرت، ثروت و پایگاه مطمح نظرند.”(ساروخانی،۱۳۷۱، ص۷۱)
در واقع منظور از قشر بندی اجتماعی، توزیع افراد هر گروه اجتماعی یا جامعه بر روی یک «مقیاس موقعیت» است. مراتب این موقعیت بر چهار معیار مبتنی است که عبارتند از قدرت، مالکیت، ارزیابی اجتماعی و پاداش روانی:

 

    • قدرت، توانایی رسیدن به هدف خود در زندگی به رغم برخورد با مخالفت احتمالی است.

 

    • مالکیت معرف امکان تصرفی است که یک شخص بر اموال و بر خدمات دارد.

 

    • ارزیابی اجتماعی قضاوتی است که به موجب آن جامعه حیثیت، اهمیت یا محبوبیت بیشتری به فلان پایگاه اجتماعی می دهد، و به طور کلی آنها را، به هر دلیلی به موقعیت ها و به پایگاه های اجتماعی دیگر ترجیح می دهد.

 

    • پاداش روانی شامل آن عایدی لذت و رضایت خاطری است که از شمول عایدات قدرت و مالکیت و ارزیابی اجتماعی خارج است. (تامین، ۱۳۸۳،ص ۲۱)

 

همان طور که پیشتر اشاره شد عوامل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کارکردی خارج از کنترل فرد دارند، لذا تعیین کننده وضعیت اجتماعی هستند و به عنوان یک واقعیت زندگی اجتماعی، با کل ساختار نهادی یک جامعه عجین شده است. هر گستره ی نهادی اعم از خانواده، آموزش، مذهب، اقتصاد و امور سیاسی در تعیین طبقه افراد به میزانی تاثیر گذار است.
بر اساس نظریه مارکسی، نهاد اقتصادی تعیین کننده ی تمامی روابط اجتماعی دیگر اعم از سیاست، مذهب و آموزش است اما به عنوان مثال امور سیاسی نمی تواند فقط از دیدگاه اقتصادی فهم و درک شود. گرچه ممکن است قدرت سیاسی قویاً به موقعیت بازار بستگی داشته باشد، درعین حال می تواند مستقل از آن باشد. صاحب کار، چنانچه وبر می گوید، کسی است که فاقد جایگاه اجتماعی بوده و غالبا بدون ثروت می باشد، ولی درعین حال در قلمرو ماموریتش قدرتی به حساب می آید یا پرستیژ ارتش ناشی از مهارت و دانش آن است نه از طریق مجاری اقتصادی. همین طور نخبگان دینی به موقعیت های اجتماعی ای سلطه دارند که کمتر تفسیر اقتصادی می شود.
طبقات اجتماعی برای مارکس پی آمد اجتناب ناپذیر نیروهای اجتماعی و اقتصادی اند که توسط نظام غالب تولید در جامعه فعال می شوند، از این رو دیدگاه مارکس برچسب جبرگرایی اقتصادی می خورد ولی طبقات به نظر مارکس انتزاع های عملی صرف و مقولات ساده ای نیستند، بلکه یک واقعیت اند طبقه افراد را به دسته های اجتماعی به شکل بنیادی تقسیم کرده به طوری که روابط و شکل زندگی و سرنوشتشان توسط آن تعیین می شود. طبقه فقط ابزاری برای تحلیل اجتماعی نیست، بلکه مجموعه ای از شرایط مادی است که زندگی واقعی انسان را احاطه کرده و حال و هوا و الگوی زندگی آنها را تثبیت می کند.(لئونارد ریزمن، ۱۳۸۳،ص ۲۶)
در نظر مارکس سیستم تولیدی، لزوما جوامع را به دو طبقه ی متعارض، با منافع و نیازهای مخصوص به خود تقسیم می کند یک طبقه ابزار تولید ضروریات زندگی را تصاحب کرده در حالیکه طبقه دیگر صاحب چیزی غیر از کارش نبود.علاوه بر این مارکس مبنای تعارض طبیعی سیاسی را در روابط طبقاتی باز شناخت که این تعارض آنها را بسیار فراتر از موقعیت های اقتصادی قرار می داد.
بیشترین سهم مارکس در مطالعه قشربندی اجتماعی ملهم از تحلیل پرحرارتش از ابعاد طبقه است. طبقه از نظر مارکس یک مفهوم محوری برای شناخت فرایند اقتصادی مثل ارزش اضافی و همچنین برای فهم و درک فرایند اجتماعی اعم از سلطه ایدئولوژی،نهادهای اجتماعی و روابط بین اشخاص لازم بود.
در سوی دیگر نظریه قشربندی وبر وجود دارد که حول دو محور اصلی شکل گرفته بود. نخست اینکه قشربندی تجسم توزیع نابرابر قدرت است به بیان دیگر وضعیت در هر یک از مراتب اجتماعی به وسیله قدرت تثبیت می شود، که این وضعیت تثبیت شده می تواند در مقایسه با دیگر وضعیت ها قرار گیرد. وبر قدرت را به عنوان شانس یک فرد یا تعدادی از افراد در اعمال خواسته های خود در کنش جمعی با وجود مقاومت دیگران تعریف می کند. برای وبر طبقه مفهومی خاص داشت که هدف از آن توصیف روابط بازار بود. به علاوه وبر دو بعد دیگر یعنی منزلت و حزب را نیز تعریف کرد. (لئو نارد ریزمن، ۱۳۸۳،ص ۴۰)
به نظر وارنر قشربندی ناشی از قضاوت های جامعه در مورد فرد است. این ارزشیابی مبتنی بر عواملی چون شغل،مشارکت اجتماعی، پیشینه ی خانوادگی و سبک زندگی است. وی معتقد است منزلت یک مقوله واقعی است که روی تمام روابط بین افراد در جامعه اثر می گذارد. وارنر معتقد است که عوامل اقتصادی در زندگی اجتماعی تاثیر زیادی نداشته و آن را عامل فرعی در توجیه های خود از طبقه به کار برده است. او با تاکید بر عامل حیثیت و احترام به عنوان زمینه اصلی در ساخت طبقاتی به نظر می رسد که بیش از حد تحت تاثیر عامل ذهنی قرار گرفته باشد.به هر حال وارنر از اولین جامعه شناسان امریکایی بود که در بررسی قشربندی اجتماعی توجه دیگر جامعه شناسان را به اهمیت معیارهای شهرت جلب کرد.
دیویس و مور معتقدند که قشربندی اجتماعی از نظر کار کردی برای وجود اجتماع لازم است. آنها عقیده دارند که جامعه باید هم افراد خود را در موقعیت های اجتماعی توزیع کند و به انجام وظایف آنان کمک کند، هم خواسته های افراد را برای کسب این موقعیت ها و به انجام رساندن وظایف محوله آنان تشویق کند. آنها بیان می کنند که موقعیت های اجتماعی در یک جامعه برابر نیستند و بنابراین افراد بر اساس استعدادها و میزان توانایی شان در این موقعیت ها قرار می گیرند . (ادیبی، ۱۳۵۴، ص ۱۵۰) به نظر دیویس و مور میزان اهمیتی که در هر جامعه برای یکی از کارکردهای عمده مانند مذهب، دولت، ثروت، اموال و شغل قائل می شوند شکل ویژه نظام قشربندی اجتماعی آن جامعه را معین می سازد.از این رو در هر اجتماعی که یکی از این فونکسیون ها حائز اهمیت خاص و اساسی شود، مقام ها و موقعیت های وابسته به آن نیز دارای قدرت و منزلت برتر از مقام ها ی دیگر می شود. ( اشرف، ۱۳۴۶، ص ۷۲)

ارائه مدلی برای تعیین ارزش مسافران در بستر الکترونیکی در ...

علاوه بر اهمیت اقتصادی و آثاری که یک سیستم حمل­ونقل می ­تواند بر بهبود وضع اقتصادی بگذارد و موجبات بهبود وضع زندگی تک‌تک افراد را فراهم آورد، آثار اجتماعی- فرهنگی آن نیز مثل آثار آموزشی، بهداشتی، فرهنگی، سیاحتی و زیارتی را نباید ازنظر دور داشت.
ارتباط عمیق حمل­ونقل با زندگی شهروندان ازنقطه‌نظر دسترسی به خدمات و رفاه اجتماعی و نقش اساسی آن در ارتقاء سطح زندگی و رفاه اجتماعی، بیانگر نقش فرهنگی و اجتماعی است که حمل­ونقل می ­تواند داشته باشد. ازاین‌رو، به‌منظور ارتقاء سطح زندگی و کیفیت زندگی اجتماعی، ضروری است که به توسعه حمل­ونقل مسافران، توجه خاص مبذول گردد و از این طریق به تقاضای جامعه برای فعالیت­های اجتماعی پاسخ مساعد داده شود.
پایان نامه
با توجه به افزایش شرکت­های ارائه­دهنده خدمات مسافرتی و قوانین موجود در جهت حمـایت از مسافران، اندازه ­گیری رضایت مشتری در حال تبدیل شدن به یک استراتژی مهم برای شرکت­هاست؛ تا از این طریق به مزایای رقابتی دست یابند. مشتـریان مهم‌ترین دارایی هر سازمان به‌حساب می­آیند و نمی­ توان آینده درخشانی برای یک سازمان بدون مشتریان راضی و وفادار در نظر گرفت. به همین دلیل در سال­های اخیر، روند اصلاحات در زمینه حمل­ونقل در اکثر کشورها آغاز گردیده است. هدف اصلی از این اصلاحات تغییر تدریجی روند ارائه خدمات به سمت مشتری مداری است. این اصلاحات سبب شده است که شرکت­ها در تلاش برای ارائه خدمات شخصی­سازی شده برای مسافران باشند تا از این طریق بتوانند مشتریان فعلی را راضی نگه‌داشته و مشتریان جدیدی را جذب نمایند. اصـلی­ترین گـام برای شخصی­سازی کردن خدمات، شناسایی دسته­های مختلف مسافران با توجه به ارزش آن‌ها است. شرکت­های ارائه‌دهنده خدمات مسافرتی مانند سایر شرکت­­ها می­توانند از ارزش چرخه عمر مشتری به‌عنوان ابزاری در جهت رسیدن به هدف­های موردنظر خود در زمینه ارتباط با مسافران استفاده کنند.
در محیط الکترونیکی فعلی، رقابت به حدی شدید و تنگاتنگ است که نارضایتی مشتری می ­تواند تأثیری غیرقابل جبران بر آینده شرکت داشته باشد. در این محیط الکترونیکی، مشتریان با بررسی عوامل مختلف، شرکتی را برای خرید خدمات موردنظر انتخاب می­نمایند که نیازهای آن‌ها را بهتر و بیشتر برطرف نماید؛ ازاین‌رو شرکت­ها دائماً در حال تبلیغ برای جذب مشتریان جدید هستند تا از این طریق بتوانند از سرویس­هایی ارائه‌شده نهایت سود را داشته باشند. شرکتی که نتواند خدمات مناسب ارائه و مورد نیاز مسافران را ارائه نماید نه‌تنها قادر به جذب مشتری جدید نیست بلکه مشتریان فعلی خود را نیز از دست خواهد داد. سؤالی که در اینجا مطرح می­ شود اینست که چرا شرکت­ها نمی ­توانند مانع از رویگردانی مشتریانشان شوند؟ ازآنجاکه امروزه اکثر مسافران چندین روز پیش از موعد سفر اقدام به خرید بلیت(عمدتاً الکترونیکی) می­نمایند، لذا نمی­ توان عامل این رویگردانی را تکمیل ظرفیت سرویس­های یک شرکت بیان نمود. اصلی­ترین عوامل در رویگردانی مسافران “خدمات یکسان شرکت­ها” و “عدم شناخت مشتری” است. یکی از راه­ حل­های مناسب برای حل این مسئله، ارائه خدمات متفاوت با توجه به نیاز و ارزش مشتریان است. می­توان با تعیین ارزش مسافران و دسته­بندی آن‌ها بر اساس ارزششان، خدمات شخصی­سازی شده به هر دسته ارائه نمود تا از این طریق نظر مسافران جلب شده و مانع از رویگردانی آن‌ها شود. تعیین ارزش مسافران و سپس دسته­بندی آن‌ها بر اساس عوامل مؤثر در صنعت حمل­ونقل، می ­تواند کمک بزرگی به اتخاذ استراتژی­ های مناسب برای هر دسته باشد. لذا می­توان به‌طور خلاصه بیان داشت که، هدف از این پژوهش، ارائه مدلی مناسب در تعیین ارزش مسافران الکترونیکی صنعت حمل­ونقل است تا از طریق آن بتوان مسافران موردنظر را دسته­بندی نموده و با ارائه خدمات مناسب به هر دسته مانع از رویگردانی آن‌ها شد.
منظور از مسافران الکترونیکی، آن دسته از مسافرانی هستند که از طریق روش­های الکترونیکی نظیر مراجعه به وب­سایت شرکت اقدام به خرید بلیت نموده ­اند، می­باشد.

اهمیت تحقیق

افزایش تمایل به سفر از یک‌سو و افزایش شرکت­های ارائه­دهنده خدمات سفر از سوی دیگر سبب به وجود آمدن یک بازار رقابتی شدید در صنعت حمل­ونقل شده است. در چنین شرایطی، توجه به نیاز بازار از پیش­نیازهای موفقیت بوده و سودآوری شرکت را تضمین می­ کند. درک انتظارات و توقعات مسافران مستلزم برقراری یک ارتباط مناسب و کارآمد با آن‌ها می­باشد. اختلاف مابین انتظارات مسافر و عملکرد واقعی خدمات ارائه‌شده، موجبات نارضایتی مسافر را فراهم کرده و موجب رویگردانی وی خواهد شد. ازآنجاکه مسافر، یک جریان درآمدی بوده که می ­تواند در سالیان متمادی سودآوری بدنبال داشته باشد، لذا رویگردانی وی می ­تواند خسارات جبران‌ناپذیری بر آینده شرکت داشته باشد. راهکار جلوگیری از رویگردانی مسافران، جلب رضایت آن­هاست. رضایت مشتریان، عکس­العمل­های آتی آنان را در قبال سازمان تحت تأثیر قرار خواهد داد. مشتریان راضی، از خرید خود لذت برده و به احتمال زیادی به رابطه خود با شرکت ادامه خواهند داد. یکی از راه­ حل­های مناسب برای جلب رضایت مسافران، ارائه خدمات متفاوت به مسافران با توجه به انتظارات آن‌ها است. می­توان با خوشه­بندی مسافران به دسته­های مختلف، خدمات شخصی­سازی شده به هر دسته ارائه نمود تا از این طریق نظر مسافران جلب شده و مانع از رویگردانی آن‌ها شود. سؤال قابل‌طرح آنست که “آیا انتظارات همه مسافران بایستی به‌طور کامل برآورده شود؟". جواب این سؤال منفی است. در اکثر سازمان­های ارائه­دهنده خدمات سفر، همواره محدودیت منابع یکی مشکلات عمده در برنامه­ ریزی آینده سازمان به شمار می­رود. با توجه به محدودیت منابع و متنوع بودن مقدار سود حاصل از مشتریان، روشی که منطقی به نظر می­رسد، صرف منابع بیشتر برای مشتریان سودآورتر است؛ بنابراین فرایند خوشه­بندی بایستی بر مبنای ارزش مسافران صورت پذیرد. لذا می­توان ضرورت اصلی این تحقیق را کمک به شرکت­های ارائه­دهنده خدمات سفر، در جهت افزایش سودآوری از طریق حفظ مشتریان باارزش دانست.

اهداف اساسی تحقیق

اهداف اساسی این تحقیق در قالب ۳ هدف تعیین شده ­اند:
هدف کلی: دسته­بندی و شناسایی مسـافران بالقوه و مستعد شرکـت­های ارائه­دهنده خدمات سفر، از طریق تعیین ارزش آن‌ها، در جهـت ارائه خدمـات شخصی­سازی شده به آن‌ها و افزایش درآمد و بهبود استفاده از منابع شرکت در امور آینده.
هدف کاربردی: از دید کاربردی، با تعیین ارزش مسافران، مسافران بالقوه و وفادار و همچنین مسافران غیر وفادار به شرکـت شناسایـی می­شوند. با شناسـایی دسته­های مختلف مسافران، شرکت مـی­تواند به‌طور سازمان‌یافته و برنامه‌ریزی‌شده از منابع درونی خود در جهت حفظ مشتریان موجود و جذب مشتریان جدید اقدام نماید.
هدف علمی: از دید علمی، هدف ارائه مدلی نوین در تعیین ارزش مسافران صنعت حمل­ونقل می­باشد؛ چراکه با توجه به ویژگی­های خاص صنعت حمل­ونقل، استفاده از مدل­های موجود مناسب به نظر نمی­رسند.

سؤالات تحقیق

سؤال اول: آیا مدل تعیین ارزش مسافران الکترونیکی، با توجه به ویژگی­های خاص صنعت حمل­ونقل، یک مدل متمایز خواهد بود؟
سؤال دوم: چه معیارها و یا عواملی در اندازه ­گیری ارزش مسافران الکترونیکی مطرح است؟
سؤال سوم: چگونه می­توان با توجه به معیارهای مطرح در اندازه ­گیری ارزش مسافران الکترونیکی، اقدام به دسته­بندی مناسب آن‌ها نمود؟
سؤال چهارم: آیا تعیین ارزش مسافران و دسته­بندی آن‌ها موجب بهبود وضعیت کسب­وکار شرکت خواهد شد؟

قلمرو تحقیق

جهت دستیابی به اهداف تحقیق، از یک‌سو داده ­های شرکت­های هوایی ماهان و ساوت­وست بصورت جداگانه جمع­آوری شده و مدل تعیین شده در تحقیق، بر روی آن­ها امتحان شده است. از سوی دیگر، نظرات خبرگان و مدیران شرکت­های حمل­ونقل هوایی نیز جمع­آوری شده تا مدل ارائه شده از دقت مناسبی برخوردار باشد. بازه زمانی داده ­ها سال ۲۰۱۱-۲۰۱۲ است.

روش تحقیق و مراحل انجام آن

بر اسـاس هدف، این تحقیق از نوع کاربردی و توسعه­ای می­باشد؛ که هـدف آن ارائه مدلی جدید در تعیین ارزش مشتریان است که با بهره گرفتن از آن می­توان ارزش مسافران صنعت حمل­ونقل را محاسبه نمود و آن‌ها را دسته­بندی کرد. تحقیق کاربردی تحقیقی است که با هدف حل یک معضل کاربردی انجام می­ شود؛ در این پژوهش نیز هدف حل معضل تعیین ارزش مسافران الکترونیکی است. از سوی دیگر این تحقیق از نوع توسعه­ای می­باشد. تحقیق توسعه­ای، پژوهشی است که با هدف گسترش مرزهای دانش عمومی انجام می­ شود. این تحقیق نیز از آن جهت که توسعه­ای بر مدل­های پیشین تعیین ارزش مسافران می­باشد، از نوع توسعه­ای است.
در این تحقیق، ابتدا مدل­های گوناگون تعیین ارزش مشتریان در صنایع مختلف و صنعت حمل­ونقل مورد بررسی قرار گرفته و سپس بر اساس ویژگی­های خاص صنعت حمل­ونقل مدلی طراحی و توسعه داده شده است. مدل توسعه داده شده از ۳ بخش اصلی تشکیل شده است. بخش اول، تعیین متغیرهای تأثیرگذار بر ارزش مسافران بر مبنای مدل RFM؛ بخش دوم خوشه­بندی مشتریان بر اساس الگوریتم تکاملی رقابت استعماری و بخش سوم تعیین مشتریان باارزش با بهره گرفتن از زنجیره مارکوف.

چارچوب کلی پایان‌نامه

در جدول۱- ۱ چارچوب کلی تحقیق نشان داده شده است.
جدول۱- ۱ چارچوب کلی پایان‌نامه

 


کلیات تحقیق(فصل اول)
تعریف مسئله اهداف اساسی تحقیق اهمیت و ضرورت تحقیق

 

مرور ادبیات(فصل دوم)
 
مداحی های محرم