فرزند خانواده در آغوش سرد خاک
با سینهای شکافته، خاموش خفته است
مادر بر روی گور پسر نعره میِ زند
… (از دفترهای چاپ نشده ی مشیری ، مرداد ماه ۱۳۳۲)
۳-۲٫ گفتار دوم: شرح حال و معرفی و تحلیل آثار تاگور:
مقدمه
تاگور مؤمنِ ترین مبشر صلح و آشتی و متقیِترین مبلغ دوستی و مهربانی است. محور اصلی اندیشهِهای او در شعر و نثر، عموما بر وصف زیبایی طبیعت، عشق به کودکان، سادگی و بی پیرایگی و ایمان قرار دارد.
تاگور شاعر گوشهِگیر و انزوا پذیر نبود و در گیر و دارهای اجتماعی با قلم و بیان خویش شرکت میِجست و مردم را به صلح و سلم دعوت میِکرد. تفاوت او با سایر پیشوایان نهضت سیاسی هند در این بود که وی عقیده داشت که پیش از ایجاد هر نهضت ملی، باید افراد آن ملت برای قبول نهضت ملی، آمادگی فکری و معنوی داشته باشد و بالا بردن میزان معرفت و بینش مردم را بزرگ ترین خدمت محسوب میِداشت. و از این رو به تعمیم آزادی فکر و بیان اعتقادی تام داشت.
۳-۲-۱٫ زندگی نامه رابیند رانات تاگور
رابیندرانات تاگور (رابیندرانات به معنی ایزد آفتاب است) که از سخن سرایان نامور روزگار ماست، در بامداد روز هفتم ماه مه ۱۸۶۱ میلادی چشم به جهان گشود و در نیم روز هفتم ماه اوت ۱۹۴۱میلادی، پس از هشتاد سال و سه ماه زندگی، در همان خانهِی دیرین نیاکان “جوراسانکو” که متولد شده بود، درگذشت.درست است که تاگور فیلسوف و موسیقیدان و نقاش هم بود، اما پیش از هر چیز شاعر بود، او را باید در ردیف گوتهGoethe) ) (1749-1832م.)، و ویکتور هوگو (Victor.Hugo)، (۱۸۸۵- ۱۸۰۲م.) از بزرگان سخنگویان این چند قرن گذشته به شمار آورد. او در همان کودکی شعر میِگفت و جز به شعر به چیز دیگری دل نداد و از همین شعر است که نام و آوازه ی وی از مرز و بوم میهنش گذشته به همه جای جهان رسید.
علاوه بر این که اکنون” بنگال” ادبیات خود را مدیون این نویسنده چیردست است،نهال آزادی و رستگاری هند هم از گفتارهای شورانگیز این مرد میهن دوست بالیدن گرفت. سرودهای دلکش وی در سراسر کشور پهناور هند در سر زبانِهاست، از آنِها است سرود ملی آن سرزمین. مادر هند در هنگام این صد سال، دو فرزند در آغوش خود پرورانید که هر یک در رستگاری آن به جان و دل کوشیدند: یکی مهاتماگاندی (Mahatma Gandi) است و دیگری را بیندرانات تاگور. این دو نخستین بار در دهم ماه مارس( ۱۹۱۵م.) در شانتی نیکتان Santiniketan) )همدیگر را دیدند. شش روزی که در آن جا با هم بودند، یک دوستی پایداری میان آنان پدید آمد و تا پایان زندگی آنان استوار ماند.گرچه روش آنان دربارهِی رهایی میهن با همدیگر تفاوت داشت، اما راهی که هر یک در پیش گرفته بودند، به همان مقصد گرایید. در ماه مه) ۱۹۲۵ م.( مهاتما چند روزی در سانتی نیکتان با تاگور گذرانید. در بیستم سپتامبر( ۱۹۳۲م.)،که خبر«روزه ی مرگ» در زندان یرودا (Yareveda) در شهر پونه (poona) در هند پیچید و همهِی مردم را نگران ساخت، از همان آغاز روزه از زندان پونه، در ساعت سه بامداد روز سهشنبه سوم اکتبر، گاندی نامهای به تاگور نوشت: «اکنون آغاز آزمایش جانگداز من است، به این میارزد که جان گرامی از برای رستگاری هند فدا شود. اگر بتوانید مرا درین کوشش به دعای خیر خود دریابید، نیازمند آنم. شما همیشه دوست وفاشناس من بودید، دوست پاک و بیآلایشی که هماره به آنچه میاندیشیدید، به آواز بلند میگفتید. اگر دلتان راه داد و این کوشش مرا پسندیدید، خواستار درود شما هستم، آن پشت و پناه من خواهد بود». تاگور در پاسخ تلگرافی خود بدو نوشت: «دلِهای بدرد آزرده ما دراین رنج بزرگ، با مهر و ستایش در پی شما خواهد بود». تاگور آزادی هند را ندیده از جهان درگذشت،گاندی پس از رسیدن به آرزوی دیرین خود به تیرنابکاری از پای درآمد.
رابیندرانات دانش و هنر را چون فلسفه و شاعری و نویسندگی و موسیقی و نقاشی را از خاندان خود به ارث برد. آن چه خوبان همه داشتند، او به تنهایی داشت، اما آن چنان که در آغاز گفتیم پیش از هر چیز شاعر بود و نهاد او با این بخشایش ایزدی سرشته بود. او نخست از آموزگاری در خانه،خواندن و نوشتن آموخت. پس از چندی آرزو کرد که به دبستان برود برای این که میدید هر روز یک برادر بزرگتر و یک برادر زادهاش با کالسکه به دبستان میروند. چندین بار او را از دبیرستانی به دبیرستان دیگر فرستادند، در هیچ جا آرام نگرفت و به هیچ درسی دل نداد، نزد این بچه ی کنجکاو و تیزهوش که در هشت سالگی شعر میگفت، چهار دیوار دبستان یا دبیرستان تنگنایی بیش نبود، خود او بعدها مدرسه را«یک در هم آمیختگی از بیمارستان و زندان» خواند. مانند بسیاری از مردان بزرگ تاریخی جهان، در کودکی پای بند مدرسه نبود سرزنش و سختگیری پدر و پرستار سودی نبخشید، چون از یک خاندان دانش و هنر بود، بسیار چیزها از کسان نزدیک خود آموخت. خوش داشت آزادانه، نگران شگفتی های طبیعت باشد، به خوبی از گفتارهای او هویداست که دلداده ی گردش روزگار است، شام و بامداد و ابر و باران و دریا و گیاه و خورشید و ماه و ستاره و جز این ها، هریک به رنگی بازیگر پهنهِی زندگی اوست.
رابی دوازده ساله بود که پدرش او را با خود به هیمالایا برد. دیدن آن کوه سر برکشیده و با شکوه که زیارتگاه هندوان و جلوهگاه زیبایی طبیعت است در ماه سپتامبر (۱۸۷۸م.) او به همراه برادرش به انگلیس رفت. در آن جا به موسیقی و شعر و ادب پرداخت، پس از هفده ماه با همان برادر، در ماه فوریه ۱۸۸۰) م.) به هند بازگشت در سال (۱۸۸۳م. ) که رابیندرانات بیست و دو ساله بود پدرش دختری را از گروه برهمن برای وی خواستگاری کرد این دختر “بهاوتارینی ری چودری ( Bhavatarini rai chowdhry ) نام داشت.در سال( ۱۹۱۲م.) رابیندرانات تاگور خواست که به اروپا برود. اما ناخوشی او را بازداشت و در این سال است که بخشی از اشعار گیتانجلی ( ( Gitanjali را به زبان انگلیسی درآورد. در ۲۷ مارس( ۱۹۱۲م.) با پسرش
راتیندرانات و زن وی “پراتیما (Pratima) به لندن رفت. در آن جا با چند تن از بزرگان دانش و هنر آشنا گردید و ترجمه ی گیتانجلی به چاپ رسیده بود در همه جا به خوبی پذیرفته شده بود، این چنین سراینده ی آن در انگلستان شناخته گردید.
تاگور در ماه اکتبر (۱۹۱۲م.) با پسر و عروسش به آمریکا رفت و در ماه ژانویه( ۱۹۱۳م.) به لندن بازگشت و در ماه سپتامبر همان سال به هند بازگشت و در ماه نوامبر همان سال( ۱۹۱۳م.) در شانتی نیکتان بدو خبر رسید که به"جایزه ی نوبل” از برای گیتانجلی سرافراز شده است. از این زمان است که تاگور نام و آواز ی جهانی یافته و این نخستین بار است که یک آسیایی به جایره ی ادبی نوبل رسیده است. تاگور در سوم ماه ژوئن (۱۹۱۵ م.( از دولت انگلیس به عنوان"سر - Sir “سرافراز آمد. اما در ۱۳ آوریل (۱۹۱۹م.) خونریزی و کشتار سهمناکی که در"جلیان والا باغ” ((Jalianwalabagh ، در” امریتسر"(در پنجاب)روی داد و صدها مردم بیگناه، به گناه میهن دوستی و آزادیخواهی به خاک و خون خفتند.تاگور از این پیش آمد از عنوان «سر» چشم پوشید و نشان را از برای نایب السلطنه ی وقت” لرد چلمس فورد( Chelmsford)” پس فرستاده بدو نوشت: «آن چه روزی مایه ی سرافرازی است روزی هم فرا رسد که مایهِی ننگ گردد».
تاگور در ماه سپتامبر(۱۹۴۰م.) در پایان زندگی خود رفت بسوی همان کوهی که در آغاز جوانی با پدر خود به آن جا رفته بود. در"کالیم پونگ” در هیمالایای شرقی، ناگهان در آن جا ناخوش شد، به ناچار به کلکته برگشت. پس از دو ماه درمان در آن جا بهبودی یافته به سانتی نیکتان رفت، در آن جا دیگر باره بیمار شده در ۲۵ ژوئیه ی( ۱۹۴۱ م.) او را به کلکته بردند. در آن جا پس از عمل جراحی در سیام همان ماه حالش روزبه روز بد ترشد و به بیهوشی افتاد تا در هفتم اوت در نیمروز در همان خان و مان دیرین نیاکان که چشم گشوده بود پس از هشتاد سال و سه ماه از زندگی چشم پوشید. (نقل از داود پورابراهیم، ۱۷:۱۳۸۴)
۳-۲-۲٫ تبار و اندیشه تاگور
فتح اله مجتبایی در مقاله ای با عنوان ” تبار و اندیشه تاگور“دربارهِی او نوشته است:
«تاگور شخصیتی چند جانبه داشت. ما غالبا او را به عنوان شاعر میِشناسیم، خود او هم خود را شاعر میدانست. اما او هم شاعر بود، هم داستان نویس، هم درام نویس، هم صاحب آرا و نظریات مهم درمسایل هنری و اجتماعی و فرهنگی و آموزش و پرورش. در موسیقی دست داشت و آهنگِهایی را که او بر اشعار خود ساخته است، هنوز در بنگال میِشنوند. در نقاشی بسیار چیره دست و صاحب سبک بود و در اواخر عمر غالبا به این هنر سرگرم و مشغول بود. در سیاست و جامعه شناسی معمولا او را هوادار نوعی نظریات جهان وطنی میِدانند و در کتابی زیر عنوان” ملی گرایی"(Nationalism) ، که مجموعه سخنرانیِهای او در ژاپن و آمریکا در سالِهای جنگ جهانی اول است، ملی گرایی را محکوم میِکند. اما جهان وطنی او از نوع
جهان وطنی مارکسیستی نبود، بلکه از یک سو برخاسته از تأملات او درباره آزمندیِهای جهانخوارانه قدرتِهایی بود که آتش جنگ جهانی را برافروخته بودند، و از سوی دیگر از مشاهده تعصبات و خشک اندیشیِهای طبقه سنت پرست و پوسیده مغز هند که از هر چیز جدید و نامأنوس هراس و نفرت داشتند، سرچشمه می گرفت. وی تربیت یافته ی فکر و فرهنگ «برهموساج» بود، که یکی از مهمِترین اهداف آن برداشتن مرزهایی بود که هندوان و مسلمانان و مسیحیان جامعه ی هند را از هم جدا میِکرد، و مخالفت او با ملی گرایی یا ناسیونالیسیم مخالفت با کوته بینی های تعصب آمیز برهمنان بیگانه ستیز و با کینه توزیِِهای کورکورانه نسبت به پیروان ادیان دیگر بود. وی در داستان"گورا” کشاکش و تنازع این دو نیروی حاکم در جامعه ی بنگال آن روزگار را به روشنی به تصویر کشیده است.
«ولی در وطن دوستی او هیچ جای تردید نیست. “ادوارد تامپسون “(E.thompson )که شرح احوال و آثار او را به تفصیل نگاشته است، از او نقل میِکند: « من بارها و بارها در هند زاده خواهم شد. من هند را با همهِی فقرش، همه بیچارگی و سیاه روزیش، بیش از هر چیز دیگر دوست میِدارم». سرود ملی هند از ساختهِهای اوست، و بنگلادش نیز سرود ملی خود را از سرودهِهای او برگرفته است. این سرودهِی او در مجموعهِی “گیتانجلی” معنای"جهان وطنی” او را باز میِنماید:
آن جا که دل را هراسی ست، و سر را بلند و افراخته میِگیرند،
آن جا که دانش آزاد است،
آن جا که دیوارهای تنگ و باریک خانگی جهان را پاره پاره نکردهِاند
آن جا که کلام از عمق حقیقت برمیِخیزد،
آن جا که سخت کوشی نستوه بسوی کمال آغوش میِگشاید،
آن جا که جویبار پاک خردمندی در بیابان شنزار عادتِهای مرده راه گم نکرده است،
در آن بهشت آزادی، ای پدر، میهن مرا بیدار کن .
متن ترجمه شده ی سرود ملی هند:
تویی چیره بر یاد و خاطر همگان
ای که سرنوشت هند را به دست داری
و نامت برانگیزاننده دلهاست.
دل های پنجاب، سند، گجرات و مراتا
دراویدا و اوریسا و بنگال.
نامت در تپه زارهای “وندهیا” و “هیمالیا” طنین افکن است.
و با نوای جمنا و گنگ در هم میِآمیزد.
و خیزابِهای دریای هند آن را میِسرایند.
آن ها نیایشگر فرخندگیت هستند و در ستایشت میِخوانند
رستگاری همه مردمان به انتظار دستان توست.
ای که سرنوشت هند را به دست داری
پیروزی، پیروزی از آن توست.
اساس جهان وطنی تاگور وحدت انسانی و مشارکت در فکر و فرهنگ و دستاوردهای همهِی ملل جهان بود، و از همین روی بود که طبقات محافظه کار وسنت پرست جامعهِی هند به کارها ورفتار او و نظریاتی که درباره تعلیم و تربیت نسل جوان، و سعی در کسب علوم و فنون و مهارت های جدید، و گشودن دروازه ها بسوی تمدن جهان عرب داشت، به دیدهِی انکار می نگریستند».
۳-۲-۳٫ تاگور و سیاست
رابیندرانات تاگور نه تنها نویسنده بزرگ ادبیات مدرن هندوستان و شاعر و رماننویسی قهار بلکه وی از سردمداران دیرین و مدافعان سرسخت استقلال هندوستان نیز به شمار میآید. اهمیت و شهرت تاگور تا حدی بود که حتی بریتانیاییهای مستقر در هند نیز از او واهمه داشتند. شاید بتوان یکی از عوامل تاثیرگذار در پیروزی گاندی را تاگور و اندیشههایش دانست. تاگور در سال(۱۹۳۲م.) در زندان با گاندی ملاقات کرد. این امتیازی بود که بریتانیاییها به هر کسی نمیدادند اما تاگور از آن برخوردار شد و درنهایت نیز دانشگاه آکسفورد به تاگور دکترای افتخاری داد و همچنین در سال (۱۹۳۴م.) پذیرفت که با “نهرو” دیدار کند. یکی از پراهمیتترین سخنرانیهای تاگور با عنوان “بحران تمدن” در جشن ۸۰ سالگیش ایراد شد. دنباله تأثیر فکری این سخنرانی را در جهان میتوان در تئوری جنگ تمدنها و گفتوگوی تمدنها دید.
تاگور نخستین بار در ۱۰ مارس( ۱۹۱۵م. ) با مهاتما گاندی در شانتینیکتان دیدار کرد و گاندی شش روز مهمان تاگور بود. از این پس دوستی پایداری میان این دو پدید آمد. تاگور با وجود ارتباطش با مهاتما گاندی، فاصله خودش را با سیاست حفظ کرد. او تا دههٔ ۱۹۳۰ میلادی در بسیاری از ایالات بنگلادش و هند سفر کرد. در سالهای بعد به کشورهای مختلف جهان از آرژانتین تا ایران سفرهای بسیار کرد.
۳-۲-۴٫ معرفی و تحلیل آثار تاگور
همهِی آثار ادبی تاگور به زبان بنگالی نوشته شدهِاند. این آثار را می توان به چند دسته تقسیم کرد:
۱٫مجموعه اشعار
۲٫نمایشنامه ها
۳٫داستان های کوتاه
۴٫مقالات
تاگور بیش از شصت جلد از آثار منظوم خود منتشر نمود و داستانِهای بزرگ، مقالات، نمایشنامههای او به اغلب زبانِهای زنده دنیا ترجمه شدهاست. ازآثار جاویدان او میتوان «سلطان قصر سیاه»، «میوه جمع کن» ، «اشعارخیبر»، «رشتههای گسسته»، «نامههایی به یک دوست»، «پیوند آدمی»، «مذهب بشر»، «شخصیت»، «نکاتی از بنگال»، «هدیه عاشق» و«چیتر» را نام برد.
آن ها در کمال عجز و درماندگی نشسته اند و گریه می کنند،
لب هایشان محکم به هم فشرده، … همه با هم.
شش روز و شش شب،
بادِ باران زا می وزد و توفانِ جنوبی زمین را درمی نوردد.
با فرا رسیدن هفتمین روز،
توفانِ جنوبی باران زا فروکش می کند در نبردی،
که همچون سیاهی در آن جنگیده بود.
دریا آرام گرفت، توفان از جوش و خروش افتاد، باران بند آمد.
من به هوا نگاه کردم: آرامش و سکوت برقرار شده بود.
و همه ی انسان ها به خاک بازگشته بودند (یعنی زیر خاک مدفون و نابود شده بودند)
چشم انداز روبرویم همچون سقفی مسطح، هموار بود.
دریچه ای را گشودم و نور بر چهره ام افتاد.
سر فرو آوردم، نشستم و گریستم،
اشک بر چهره ام جاری بود.
در آن پهنه ی دریا، در جستجوی خط ساحلی به هر طرف نگاه می کردم:
در هر یک از چهارده ناحیه،
یک ناحیه ی کوهستانی سربرآورده بود.
کشتیِ من، بر کوه “نیسیر” (Nisir) پهلو گرفت.
کوه “نیسیر” کشتی من را محکم نگه داشت،
و به هیچ وجه اجازه ی حرکت نداد.
(کشتی به مدت شش روز توسط کوه “نیسیر” محکم نگه داشته می شود.)
وقتی هفتمین روز فرا رسید،
کبوتری را رها کردم و بیرون فرستادم.
کبوتر بیرون رفت، اما بازگشت؛
جایی برای فرود آمدن او نبود؛ پس دور زده و برگشته بود.
آن گاه پرستویی را رها کردم و بیرون فرستادم.
پرستو بیرون رفت اما بازگشت؛
جایی برای فرود آمدن او نبود؛ پس دور زده و برگشته بود.
آن گاه کلاغی را رها کردم و بیرون فرستادم.
کلاغ بیرون رفت و با دیدن تحلیل رفتن و کم شدن آبها،
شروع می کند به خوردن، چرخ زدن و قار قار کردن و بر نمی گردد.
آن گاه همه را در جهت بادهای چهارگانه رها کردم که بروند،
و قربانی ای تقدیم کردم.
شراب پیشکشی را بر قله ی کوه ریختم.
هفت و هفت ظرف آیینی مهیا کردم،
بر جا بشقابی آن ها، تکه های خیزران، چوب سرو و مورد را روی هم انباشتم.
بوی خوش به مشام خدایان رسید،
بوی خوش دلپذیر به مشام خدایان رسید،
خدایان مثل مگس ها دور قربانی کننده جمع شدند.
به محض این که ایزد بانوی بزرگ (ایشتر) از راه رسید،
گوهرهای درخشانی را که “آنو” مطابق میل او ساخته بود، بلند کرد [و گفت]:
«ای خدایانی که این جا هستید، همان طور که این لاجورد را که برگردنم
آویخته ام، هرگز فراموش نخواهم کرد،
این روزها به یادم خواهد ماند و هرگز فراموش نخواهد شد.
بگذارید خدایان به این [مراسم] قربانی بیایند،
اما “انلیل” را به این [مراسم] قربانی راه ندهید،
زیرا او به ناحق باعث وقوع این توفان و سیل شد،
و مردمِ مرا تسلیم مرگ و نابودی کرد.»
به محض این که “انلیل” از راه رسید،
و کشتی را دیده بسیار خشمگین شد.
همانطور که پیش تر بدان اشاره شد معیار ما جهت تایید یا رد یک فرضیه اعداد معناداری است و از آنجا که عدد معناداری فرضیه فرعی سوم برابر ۲٫ ۵۴ است و این مقدار بیشتر از ۱٫ ۹۶ میباشد بنابراین H0 رد میشود و فرضیه دوم که تاثیر مستقیم، کیفیت خدمات و رضایت مشتری را بررسی میکرد، تایید میشود.
فرضیه فرعی سوم : اعتماد تاثیر مثبت و معناداری بر رضایت مشتریان دارد.
H0 : اعتماد تاثیر مثبت و معناداری بر رضایت مشتریان ندارد.
H1 : اعتماد تاثیر مثبت و معناداری بر رضایت مشتریان دارد.
همانطور که پیش تر بدان اشاره شد معیار ما جهت تایید یا رد یک فرضیه اعداد معناداری است و از آنجا که عدد معناداری فرضیه فرعی سوم برابر ۳٫ ۶۴ است و این مقدار بیشتر از ۱٫ ۹۶ میباشد بنابراین H0 رد میشود و فرضیه دوم که تاثیر مستقیم، اعتماد و اعتماد مشتری را بررسی میکرد، تایید میشود.
فرضیه فرعی چهارم : ارزش ادراکی تاثیر مثبت و معناداری بر رضایت مشتریان دارد.
H0 : ارزش ادراکی تاثیر مثبت و معناداری بر رضایت مشتریان ندارد.
H1 : ارزش ادراکی تاثیر مثبت و معناداری بر رضایت مشتریان دارد.
همانطور که پیش تر بدان اشاره شد معیار ما جهت تایید یا رد یک فرضیه اعداد معناداری است و از آنجا که عدد معناداری فرضیه فرعی چهارم برابر ۲٫ ۲۱ است و این مقدار بیشتر از ۱٫ ۹۶ میباشد بنابراین H0 رد میشود و فرضیه دوم که تاثیر مستقیم، ارزش ادراک شده و رضایت مشتری را بررسی میکرد، تایید میشود.
فرضیه فرعی پنجم : ارزش ادراکی تاثیر مثبت و معناداری بر وفاداری مشتریان دارد.
H0 : ارزش ادراکی تاثیر مثبت و معناداری بر وفاداری مشتریان ندارد.
H1 : ارزش ادراکی تاثیر مثبت و معناداری بر وفاداری مشتریان دارد.
همانطور که پیش تر بدان اشاره شد معیار ما جهت تایید یا رد یک فرضیه اعداد معناداری است و از آنجا که عدد معناداری فرضیه فرعی پنجم برابر ۸٫ ۳۵ است و این مقدار بیشتر از ۱٫ ۹۶ میباشد بنابراین H0 رد میشود و فرضیه دوم که تاثیر مستقیم، ارزش ادراک شده و وفاداری مشتری را بررسی میکرد، تایید میشود.
فرضیه فرعی ششم : رضایت مشتری تاثیر مثبت و معناداری بر وفاداری مشتریان دارد.
H0 : رضایت مشتری تاثیر مثبت و معناداری بر وفاداری مشتریان ندارد.
H1 : رضایت مشتری تاثیر مثبت و معناداری بر وفاداری مشتریان دارد.
همانطور که پیش تر بدان اشاره شد معیار ما جهت تایید یا رد یک فرضیه اعداد معناداری است و از آنجا که عدد معناداری فرضیه فرعی ششم برابر ۳٫ ۰۲ است و این مقدار بیشتر از ۱٫ ۹۶ میباشد بنابراین H0 رد میشود و فرضیه دوم که تاثیر مستقیم، رضایت و وفاداری مشتری را بررسی میکرد، تایید میشود.
شکل ۴-۹ : تحلیل مسیر مدل مفهومی تحقیق در حالت تخمین استاندارد
شکل ۴-۱۰ : تحلیل مسیر مدل مفهومی تحقیق در حالت اعداد معناداری
جدول ۴- ۱۸ : نتایج فرضیات تحقیق
فرضیات تحقیق | ضریب استاندارد | ضریب معناداری | واریانس تبیین شده | تایید یا رد |
کیفیت خدمات-وفاداری مشتریان | ۰٫ ۶۲ | ۹٫ ۱۳ | ۰٫ ۳۸ | تایید |
اعتماد-وفاداری مشتریان | ۰٫ ۲۷ | ۱٫ ۴۷ | ۰٫ ۰۷ | رد |
کیفیت خدمات-ارزش ادراک شده | ۰٫ ۸۰ |
كه در آن n تعداد مشاهدات و k تعداد متغيرهاي مستقل است. در واقع هدف از به كارگيري تسهيل در مقايسه نيكويي برازش چندين معادله رگرسيون است كه از نظر تعداد متغيرهاي مستقل توضيحي متفاوتند.
آزمون معنادار بودن در الگوي رگرسيون
در رگرسيون چندگانه دو يا چند متغير مستقل وجود دارد و لازم است كه براي مشخص شدن معنادار بودن آنها دو آزمون انجام گيرد. ابتدا آزمون معنادار بودن معادله رگرسيون و در مرحله بعد آزمون معنادار بودن هر كدام از ضرايب متغيرهاي مستقل در معادله.
آزمون معنادار بودن معادله رگرسيون
در يك معادله رگرسيون چندگانه، چنانچه هيچگونه رابطهاي ميان متغير وابسته و متغيرهاي مستقل وجود نداشته باشد، ميبايست تمامي ضرايب متغيرهاي مستقل در معادله، مساوي صفر باشند. بدين ترتيب ما ميتوانيم معنادار بودن معادله رگرسيون را آزمون كنيم. اين كار با بهره گرفتن از آماره F با فرضهاي زير صورت ميگيرد(عباسينژاد، 1380 و ذوالنور، 1374):
معادله رگرسيون معنادار نيست
معادله رگرسيون معنادار است
چنانچه در سطح اطمينان 95% (خطاي 5%= ) آماره F محاسبه شده از معادله رگرسيون كوچكتر از مقدار F بدست آمده از جدول باشد فرض را نميتوان رد کرد و در غير اينصورت رد ميشود. واضح است كه در صورت رد شدن ، معادله رگرسيون معنادار خواهد بود.
آزمون معنادار بودن ضرايب
بعد از آزمون معنادار بودن رگرسيون، بايستي معنادار بودن هر كدام از ضرايب آزمون گردد. هدف از انجام اين آزمون آن است كه مشخص شود آيا در سطح اطمينان مورد نظر ضريب محاسبه شده مخالف صفر است يا خير؟ فرضهاي اين آزمون به شرح زير است (ذوالنور، 1374):
ضريب جامعه صفر است
ضريب جامعه مخالف صفر است.
براي آزمون اين فرضيات از آماره t استفاده ميشود. اگر در سطح اطمينان 95% (خطاي 5%=) آماره بدست آمده از آزمون كوچكتر از t بدست آمده از جدول با همان درجه آزادي باشد، فرض تاييد شده و در غير اين صورت رد ميشود. در اين آزمون عدم رد به مفهوم بي معنا بودن ضريب مورد نظر و رد به معني معنا دار بودن ضريب مورد نظر است.
در انجام اين تحقيق از رگرسيون برگشتي[42] نيز استفاده ميشود. در اين روش متغيرهايي در الگو باقي ميمانند كه بيشترين تاثير را بر روي متغير وابسته داشته باشند تا مقدار را به حداكثر برسانند و يا معادل آن مقدار مجموع مربعات اشتباهات (ESS) را به حداقل برسانند. در اين روش ضريب همبستگي جزيي ميان متغيرهاي مستقل و وابسته اندازهگيري ميشود. همبستگي جزيي بين هر يك از متغيرهاي مستقل و متغير وابسته در تعيين آنكه آيا متغير بايد به الگو افزوده شود يا خير كاربرد دارد، زيرا همبستگي جزيي نشان ميدهد كه آيا متغير مورد بررسي، بعد از آنكه اثرات تمامي متغيرهاي ديگر الگو تعديل شود، روي متغير تابع مؤثر است يا خير (پينديك و رابنفيلد، 1370).
آزمون نرمال بودن مشاهدات
یکی از فرضهای زیر بنایی اکثر آزمونهای پارامتری مانند آزمون رگرسیون خطی تبعیت مشاهدات از توزیع نرمال میباشد. برای بررسی این فرض روش های نمودار و مبتنی بر آزمون زیادی وجود دارد که از جمله مرسومترین و پرکاربردیترین آنها، آزمون کلموگرف-اسمیرنف است. فرضیه های این آزمون به صورت زیر میباشد:
فرض صفر(Ho): مشاهدات از توزیع نرمال تبعیت می کنند.
فرض مقابل(H1): مشاهدات ازتوزیع نرمال تبعیت نمیکنند.
اگر آزمون معنیدار شود (5%P<) نتیجه میگیریم این استنباط به عمل می آید که احتمالاً این مشاهدات از یک جامعه نرمال انتخاب نشدهاند و چنانچه آزمون معنیدار نشود، نرمال بودن مشاهدات را نمی توان رد کرد.
اگر داده ها از توزیع نرمال برخوردار باشند در تجزیه و تحلیل داده ا از آزمون های پارامتریک استفاده می شود مانند آزمون ها t استیودنت برای معنادار بودن ضرایب و همچنین ضریب همبستگی پیرسون ولی چنانچه داده ها از توزیع نرمال برخوردار نباشند باید از آزمون های ناپارامتریک مانند ضریب همبستگی اسپیرمن به جای ضریب همبستگی پیرسون استفاده کرد.
آزمون دوربین – واتسون
یکی دیگر از مفروضاتی که در رگرسیون مد نظر قرار می گیرد، استقلال خطا ها (تفاوت بین مقادیر واقعی و مقادیر پیش بینی شده) توسط رگرسیون از یکدیگر است در صورتی که فرضیه استقلال خطاها رد شود و خطا ها با یکدیگر همبستگی داشته باشند امکان استفاده از رگرسیون وجود ندارد به منظور بررسی استقلال خطا ها از یکدیگر از آزمون دوربین _واتسون استفاده می شود اگر همبستگی بین خطاها را با نشان دهیم در این صورت آماره دوربین- واتسون خواهد بود. مقدار این آماره بین صفر تا 4 + قرار دارد چنانچه این آماره در بازه 5/1 تا 5/2 قرار گیرد، فرض عدم همبستگی بین خطا ها (یا استقلال خطا ها ) پذیرفته می شود. در صورتی که آماره آزمون در سطح مناسبی قرار نداشته باشد (وجود خود همبستگی ) میتوان: (مومنی،1386)
با بهره گرفتن از نرم افزار می توان آماره دوربین- واتسون را محاسبه کرد.
در این فصل در ابتدا فرضیه های تحقیق، متغیرهای تحقیق و روش اندازه گیری هر یک متغیرها و سپس نحوه انتخاب نمونه مورد مطالعه، مدل پژوهش ، روش گردآوری داده های تحقیق و روش تجزیه و تحلیل داده ها تشریح شد.
فصل چهارم
تجزیه و تحلیل داده ها
تجزيه وتحليل داده ها فرايندي چند مرحلهاي است كه طي آن داده هايي كه به طرق مختلف جمع آوري شده اند، خلاصه، دسته بندي ودر نهايت پردازش مي شوند تا زمينه برقراري انواع تحليل وارتباط بين داده هابه منظور آزمون فرضيه ها فراهم ايد. در اين فرآيند داده ها هم از از لحاظ مفهومي وهم از جنبه تجربي پالايش مي شوند وتكنيكهاي گوناگوني آماري نقش بسزايي در استنتاج وتعميم به عهده دارند. بنابر این بر اساس مطالب بیان شده در فصول قبل و همچنین فرضیه های مطرح شده، در این فصل ابتدا به شرح آمار توصیفی خواهیم پرداخت، تحلیل داده های آمار توصیفی حاکی از انتخاب نمونه مناسب جهت آزمون فرضیه هاست. پس از آمار توصیفی، با بهره گرفتن از معادلات رگرسیون خطی ساده و چند متغیره و همچنین بکارگیری نرم افزار SPSS ، فرضیه های تحقیق مورد بررسی قرار گرفته شده است.
پژوهشگر پس از این که روش تحقیق خود را مشخص کرد و با بهره گرفتن از ابزارهای مناسب، دادههای مورد نیاز را برای آزمون فرضیه های خود جمعآوری کرد، اکنون نوبت آن است که با بهره گیری از تکنیک های آماری مناسبی که با روش تحقیق، نوع متغیرها،… سازگاری دارد، دادههای جمعآوری شده را دستهبندی و تجزیه و تحلیل نماید و در نهایت فرضیههایی را که تا این مرحله او را در تحقیق هدایت کردهاند، در بوته آزمون قرار دهد و تکلیف آنها را روشن کند و سرانجام بتواند راه حل و پاسخی برای پرسش تحقیق بیابد. پیوند دادن موضوع تحقیق به رشتهای از اطلاعات موجود مستلزم اندیشهای خلاق است، معمولاً موضوعی به ذهن محقق خطور میکند که یافتن منابع دادههای موجود، برای بررسی آن مستلزم خلاقیت ذهنی محقق است، آرایش و تنظیم دادهها نیز مستلزم خلاقیت است. فرایند تجزیه و تحلیل دادهها، فرایندی چند مرحله ای است که طی آن دادههایی که از طریق بکارگیری ابزارهای جمعآوری در جامعه (نمونه) آماری فراهم آمدهاند؛ خلاصه، کدبندی و دسته بندی … و در نهایت پردازش میشوند تا زمینه برقراری انواع تحلیلها و ارتباطها بین این دادهها به منظور آزمون فرضیه ها فراهم آید (خاکی،1387، 303-305).
تجزيه و تحليل بهعنوان مرحلهاي از روش علمي، از پايههاي اساسي هر تحقيق ميباشد. در اين مرحله از تحقيق، كليه فعاليتها براي رسيدن به نتيجه كنترل و هدايت ميشود. بعبارت ديگر، تجزيه و تحليل نتايج تحقيق عبارتست از روشي كه بوسيله آن كليه دادههاي گردآوري شده در يك فرآيند علمي آزمون ميشوند.
در اين تحقيق به بررسی رابطه بین کیفیت حاکمیت شرکتی وهزینه حقوق صاحبان سهام در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران ميشود. ساختار فصل با توجه به فرضيههاي مورد بررسي تنظيم گرديده است. ابتدا آمار توصيفي ارائه ميشود و پس از آن با بهره گرفتن از آزمونهاي آماري تشريح شده به تجزيه وتحليل ناهمساني واريانس و همبستگي دادههاي تحقيق پرداخته ميشود و بعد با تجزيه و تحليل الگوي رگرسيوني حاصل از فرآيند تحقيق و بررسي معنيداري مدل رگرسيون و ضرايب متغيرها اقدام به تأييد يا رد فرضيهها ميگردد.
براي بررسي مشخصات عمومي و پايهاي متغيرها جهت برآورد مدل، تجزيه وتحليل دقيق آنها وشناخت جامعه آماري مورد تحقيق، آشنايي با آمارههاي توصيفي مربوط به متغيرها لازم است. با در نظرگرفتن معيارهاي اشاره شده در فصل سوم، راجع به انتخاب نمونه و تأثيرآن روي اندازه نمونه در كل از 77 شركت در طي سالهاي 1385-1390 در اين تحقيق استفاده شد و شركتها به طور كاملاً تصادفي بين صنايع توزيع شده اند.
جدول 4-1 : نتایج آماره های توصیفی مورد استفاده دراین تحقیق
کشورهای غربی که در راس آنان انگلستان و آمریکا قرار دارند، با ادعای انگیزه توقف در پیشرفت برنامه اتمی ایران تحریمهایی علیه ایران شکل دادند. این تحریمها بر روی برنامه اتمی ایران تاثیرگذار نبودهاست، بلکه تاثیرات منفی بر روی اقتصاد ایران گذاشتهاست(Haidar, 2014: 26). این تحریمها در زمینههای اقتصادی، علمی، سیاسی، فروش سلاح و مهمات میباشد. از جمله تاثیرگذارترین این تحریمها میتوان به تحریم صادرات نفت ایران و بانک مرکزی ایران اشاره کرد که اقتصاد تکمحصولی ایران نفت و نقش بانک مرکزی ایران در وصول درآمد سهل حاصل از فروش نفت ایران به کشورهای جهان را هدف گرفتهاست. با توجه به تحریم هردو بخش نامبرده، اقتصاد ایران دچار مشکل جدی شده است[151]. مقامهای دولت انگلستان در قالب اتحادیه اروپا و نیز شرکای آمریکایی، تحریمهای اعمال شده علیه ایران را سختترین وفلج کننده ترین تحریمها در طول تاریخ دنیا نامیدهاند که همگی با هدف ضربه زدن به مشروعیت نظام اسلامی و به نوعی تغییر رژیم ساندرز بوده است. نخستین تحریم مهم، جامع و سراسری علیه ایران در دوران معاصر، تحریم بریتانیا علیه ایران به منظور واکنش در برابر انتخاب دکتر محمد مصدق به وزارت بود که هدف ملی سازی صنعت نفت را دنبال میکرد(Ronald,1982: 454) .
اولین قطعنامه شورای امنیت علیه ایران در زمان نخست وزیری محمد مصدق و به منزله واکنش علیه ملی شدن صنعت نفت ایران صادر شد که با هدف سقوط ملی گرایان و تغییرحکومت در مدل ساندرز و نیز ادامه وابستگی ایران در زمینه های صنعتی و نفتی به غرب بوده است. آمریکا نیز در سال ۱۹۸۰ تحریمات اقتصادی وسیعی را در واکنش به تصرف سفارت آمریکا در تهران علیه ایران وضع نمود(Reisman& Baker,1992: 62). پس از انتخابات ریاست جمهوری دولت نهم و بهدنبال تشدید اختلافات و چالش ها میان ایران و کشورهای عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل، دو قطعنامه تحریمی علیه ایران وضع گردید. این تحریمهای شورای امنیت علیه ایران برگرفته از فصل هفتم منشور سازمان ملل هستند، که در آن صحبت از تهدید و یا نقض صلح در جهان به میان آمدهاست. درواقع بریتانیا و غرب با برجستگی این نکته که دستیابی ایران به تسلیحات هسته ای و کشتار جمعی امنیت را در همه نقاط جهان به خطر خواهد انداخت، ایران را نخستین و مهمترین ناقض صلح در سالیان اخیر معرفی نمودند که این اقدام زمینه ساز تحریم های وسیعی علیه ایران گردید[152]. همچنین، اصل ۴۲ فصل هفتم این اجازه را میدهد که برای تضمین صلح، تصمیمهای ویژه گرفته شود، حتی اگر احتیاج به متوسلشدن به نیروی نظامی باشد پس از اعمال دور چهارم تحریمهای شورای امنیت علیه ایران، کشورهای ایالات متحده آمریکا و کشورهای عضو اتحادیه اروپا به رهبری بریتانیا تحریمهای یک جانبه فراتر از قطعنامه تصویب شده را نیز علیه ایران اعمال کردند. اتحادیه اروپا از۲۷ فوریه سال ۲۰۰۷ و در پیروی از قطعنامه شورای امنیت، اقدام به اعمال برخی محدودیتها در ارسال قطعات، تجهیزات و فناوریهایی به ایران کرد که میتوان در گسترش فناوریهای موشکی و هستهای کاربرد داشته باشد. این محدودیتها در سالهای بعد گسترش یافت و تجهیزات و فناوریهای مورد تحریم بیشتری را شامل گردید. همچنین از آن زمان بازرسی بر کالاهای ارسال شده به ایران از طریق مسیرهای زمینی و دریایی افزایش پیدا کرد(Keddie,2003: 265).
دولت انگلیس در ژوئن ۲۰۰۸ اعلام کرد که در ادامه سیاست تحریم علیه ایران، دارایی های بزرگترین بانک ایران، بانک ملی ایران را ضبط و تحریم کرد. بانک بارکلیز (Barclays) یکی از بزرگترین بانک های انگلستان حساب های ایرانیان از جمله بانک صادرات و بانک ملی ایران را مسدود کردهاست. اقدام بانک بارکلیز در پی تصمیم دفتر کنترل دارائی های خارجی در وزارت خزانه داری ایالات متحده آمریکا برای قرار دادن بانک های صادرات و ملی در لیست سیاه تحریم های بینالمللی صورت گرفتهاست. این محدودیت ها شامل مدیران و کارکنان این بانک ها نیز میشود. هرچند دامنه تحریم های اعمال شده علیه ایران به ریاست بریتانیا و آمریکا بسیار وسیع تر آنست که بتوان به ذکر همه آنها پرداخت، لکن به نظر می رسد تحریم های اقتصادی، پزشکی- دارویی، بانکی، پتروشیمی و مواد اولیه برای ایران، شرایط به مراتب دشوارتری را نسبت به تحریم سایر اقلام ایجاد کرده باشد. البته به عقیده نویسنده همه تحریم های یک طرفه اعمال شده علیه ایران، با چندین هدف عمده صورت می گیرد که نخستین آن الغای تمامی فعالیت های هسته ای ایران، می باشد و مواردی همچون ادامه استیلای اقتصادی غرب بر ایران و وابستگی های همه جانبه به آنان، موضع انفعالی ایران در منطقه و عرصه بین المللی و نهایتا عدم شکل گیری ایرانی قدرتمند و توسعه یافته.
- ارعاب اعراب، رویکرد منطقه ای بریتانیا و غرب در راستای فرسایش برنامه های هسته ای ایران:
دومین رویکرد کلان بریتانیا و غرب به اعتقاد نویسنده، تحریک و ارعاب رژیم های پاتریمونیال منطقه از قدرت هسته ای ایران می باشد. به نظر می رسد ایران هسته ای بیش از هر عامل دیگری هویت و موجودیت اعراب منطقه را به خطر می اندازد[153]. این موضوع زمانی ملموس تر خواهد شد که از دیرباز در راستای ایجاد امنیت و حراست از موجودیت و بقای خود، دست به دامان قدرت های فرامنطقه ای نظیر انگلستان و غرب می شده اند. سابقه تحت الحمایگی کشورهای مذکور از سوی انگلستان نیز به کرات در طول حیات سیاسی این کشورها روی داده است[154].
ازسویی دیگر، بهرغم تردید اندک مقامات خلیجفارس در جلوگیری از هستهای شدن ایران، نگاه نخبگان علمی و محافل پژوهشی این کشورها در این خصوص معتقدند با توجه به وزن سیاسی، اقتصادی، جمعیتی و جغرافیای سیاسی، برنامه اتمی و موشکی ایران، در صورت گسترش برنامه هستهای آن، این خطر وجود دارد که ایران به طور کامل بر دولتهای خلیجفارس سیطره پیدا کند(امامی،1384: 578-588).از سویی دیگر، پیچیدگی مسئله هستهای اایران وهدایت دیپلماسی عمومی، بسیاری را در جهان عرب متقاعد ساخته است که تلاشهای غرب در جهت کنترل هرقدرت درحال ظهور است و به عنوان بحرانی در ابعاد جهانی تلقی نمیشود. بسیاری از اعراب خلیجفارس به اویژه در سطح تودهها، با دیدن اینکه یک کشور اسلامی، هرچند غیرعرب، تکنولوژی هستهای خود را توسعه میدهد و ایالات متحده را در صحنه جهانی به چالش میکشد، احساس غرور میکنند. با توجه به سیاست خارجی دولت نومحافظهکار بوش، این احساس مشترک وجود دارد که دکترین مبارزه با اشاعه، تنها ابزار دیگری از اامپریالیسم غربی و آمریکا است(El-Hokayem,2006:p6-7).
با وجود تأثیر محدودکنندگی افکار عمومی بر سیاست سران کشورهای خلیجفارس در قبال برنامه هستهای ایران و اتخاذ مواضع مخالفتآمیز صریح در این مورد، محوری بودن منطق توازن قوا در نگاه دولتمردان، به اظهار نگرانی آنها درخصوص مسئله هستهای ایران منجر شد. این اظهار نگرانی از سال 2005، به تدریج شکل جدیتری به خود گرفت و سرانجام به دیپلماسی فعالانهتر شورای همکاری در قبال برنامه هستهای ایران در سالهای بعدی منتهی شد. با این حال محورهای اصلی راهبرد کشورهای شورا در قبال مسئله هستهای ایران یعنی تکیه به دیپلماسی و اعمال فشارهای بازیگران و سازمانهای فرامنطقهای، اتکاء به توانایی نظامی- امنیتی انگلستان وآمریکا در منطقه، جلوگیری از گسترش دامنه تخاصم و تنش با ایران و در نهایت جلوگیری از پیشرفت برنامه هستهای ایران، همچنان تداوم دارد.در ژانویه 2005، عبدالرحمان عطیه، دبیرکل شورای همکاری خلیجفارس عنوان کرد"عربستان سعودی و سایر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس هیچگونه توجیهی برای اینگونه فعالیت هستهای که خطرات بزرگی را برای تمام مردم خلیج فارس ایجاد میکند، پیدا نمیکنند". سعود الفصیل به فاجعه بالقوه در ادامه رویکرد ایران اشاره کرد و ترکی فیصل نیز از عدم انعطافپذیری ایران در مسئله هستهای انتقاد کرد. دبیرکل سابق شورای همکاری خلیجفارس، عبدالله بشارت نیز عنوان کرد"برنامه هستهای ایران توازن قدرت را به صورت کامل تغییر میدهد و ایران را به قدرت برتر منطقه تبدیل میکند و این مسئله در تصمیمات آن کشور تأثیرگذار خواهد بود. موضع شورای همکاری خلیج فارس باید یکپارچه، قوی و روشن باشد(El-Hokaye,2006:4).
هرچند اینگونه اظهارات صریح مقامات عربی خلیجفارس و نقد سیاست هستهای ایران با سخنانی متعادلتر و حتی در حمایت از برنامه هستهای صلحآمیز ایران نیز همراه بوده است، اما تمام موارد مذکورنشانگر راهبرد چندسطحی این دولتها است که محور اصلی آن جلوگیری از پیشرفت برنامه هستهای ایران محسوب میشود. اظهار نگرانی از خطرات زیست محیطی برنامه هستهای ایران، به ویژه نیروگاه هستهای بوشهر، ازجمله پوششهایی است که سران خلیجفارس از آن برای انتقال پیامها و مواضع خود استفاده میکنند. نکته دیگر، تأکید آنها بر نقشآفرینی بیشتر آژانس بینالمللی انرژی اتمی در تحولاتی اتمی جهان و تقویت پیمان NPT[155] است که به صورت غیرمستقیم، کنترل بیشتر برنامه هستهای ایران را مدنظر دارد.با وجود نگرانی مقامات خلیجفارس از پیشرفت برنامه هستهای ایران و تلاش برای متوقف ساختن آن با ابزارهای منطقهای و بینالمللی، در جهت جلوگیری از برهم خوردن توازن قوای منطقهای به نفع ایران، این مسئله به مفهوم موافقت آنها با اتخاذ هرگونه رویکردی ازجمله گزینه نظامی در برابر این کشور نیست. مخالفت دولتهای خلیجفارس با درپیش گرفتن گزینه نظامی از سوی نیروهای انگلیسی- آمریکایی و رژیم صهیونیستی برای توقف برنامه هستهای ایران، از نگرانیهای این دولتها در پیامدهای خطرناک هرگونه اقدام نظامی برای امنیت و ثبات منطقهای است.(Simon,2009:46)
با توجه به شکنندگی امنیتی رژیمهای خلیجفارس، هرگونه اقدام نظامی میتواند به گسترش بحران در سطح منطقه و تهدید امنیت و منافع این رژیمها منجر شود، بر این اساس است که آنها خواستار بکارگیری رویکردهای مسالمتآمیز و دیپلماتیک و یا در صورت لزوم اعمال فشارهای سیاسی و اقتصادی در برابر برنامه هستهای ایران هستند.یکی دیگر از عوامل مخالفت کشورهای عربی خلیجفارس با اقدام نظامی، تفاوت نگاه آنها به امنیت و نظم منطقهای در خاورمیانه، نسبت به انگلستان و غرب است. در حالیکه دولت بریتانیا خواستار انزوای کامل ایران در منطقه و اعمال حداکثر فشارهای سیاسی و اقتصادی علیه آن و حتی اتخاذ گزینه نظامی در صورت لزوم است، رژیمهای عربی خواستار رویکردی تقابلی و انزوای کامل آن نیستند. این کشورها به دلیل موقعیت ژئوپولیتیک، مجاورت جغرافیایی و سطحی از روابط سیاسی و اقتصادی با ایران، و از سوی دیگر پیوندهای سیاسی، امنیتی و اقتصادی عمیق با نیروهای انگلیسی وآمریکایی، راهبردی پیچیده و چندسطحی در قبال ایران دارند که هدف آن گسترش بیش از حد خصومتها و تنشها با ایران است.محور اصلی سیاستهای غرب و انگلیس درخصوص ایران، تغییر رفتار یا تغییر رژیم(مدل نخست ساندرز) به نحوی است که ایران از بازیگری مخالف با سیاست های آنان در خاورمیانه به بازیگری معتدل یا متحد غرب و انگلیس تبدیل شود. اما این مسئله برای کشورهای خلیجفارس گزینه مطلوبی محسوب نمیشود، چراکه هرگونه بهبود روابط ایران و قدرت های غربی به خصوص انگلیس و آمریکا به کاهش جایگاه این کشورها در سیاست خاورمیانهای آن جوامع و تنزل قدرت مانور آنها در مسائل منطقه میشود(ترابی،1391: 9-36).
براین اساس، تداوم خصومت و تنش در روابط ایران و غرب به همراه جلوگیری از پیشرفت توانایی هستهای و نفوذ منطقهای ایران، برای این رژیمها مطلوب به نظر میرسد. اما اعمال فشار و اقدام علیه ایران نباید به نحوی باشد که واکنشهای تند ایران و تهدید امنیت و منافع این کشورها را در پی داشته باشد.لذا، دولتهای خلیجفارس درخصوص تحولات هستهای در منطقه خاورمیانه و ایران، تا سال 2005، رویکرد خاصی را دنبال میکردند که بیشتر بر نقشآفرینی بازیگران و سازمانهای بینالمللی و غیرهستهای بودن کشورهای خود تأکید داشت. اما از این زمان به تدریج رویکرد سنتی این کشورها درخصوص مسئله هستهای دچار تغییر شد و تلاشهای آنها برای حرکت در مسیر هستهای آغاز شد. ازسوی دیگر تلاشهای سیاسی و دیپلماتیک آنها در قبال برنامه هستهای ایران نیز در کنار سایر اقدامات بینالمللی فعالتر شد.رویکرد هستهای جدید کشورهای خلیجفارس در حالی اتخاذ میشود که این کشورها از مدتها قبل گزینه هستهای را رد کردهاند. اکثر این دولتها، پیمانهای جلوگیری از گسترش تسلیحات کشتارجمعی از جمله پیمان عدم اشاعه (NPT) و پروتکلهای مربوط به آن را امضا کردهاند. پنج کشور از شش کشور عضو شورای همکاری خلیجفارس واجد شرایط پروتکل کمیت اندک (SQP)[156] بودهاند که تقریبا بر فعالیت هستهای صفر دلالت دارد. برنامه هستهای ایران از عوامل اصلی آغاز مناظره هستهای در کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس محسوب میشودStracke,2008: 3)).
این مناظرهها به تردید شورای همکاری درخصوص سیاست هستهای سنتی خود منجر شد که بر خاورمیانه عاری از مسائل و تکنولوژی هستهای تأکید داشت. بر این اساس، شکلگیری برنامه هستهای در این کشورها که از یکسو از برنامه هستهای ایران متأثر بود و از سوی دیگر برمبنای الزامات داخلی و منطقهای این کشورها قرار داشت، در دستور کار شورای همکاری خلیجفارس قرار گرفت. ازاینرو بود که دورهای از مذاکرات کشورهای عربی خلیجفارس با قدرتهای هستهای از جمله انگلستان، آمریکا و فرانسه در جهت بهرهگیری از انرژی هستهای آغاز شد و به تدریج به رویکردی برجسته تبدیل شد.در دسامبر سال 2006، دبیرکل شورای همکاری خلیجفارس، تصمیم مشترک دولتهای شورای همکاری را برای تأسیس برنامه تحقیقات هستهای اعلام کرد. بلافاصله دبیرخانه شورای همکاری خلیجفارس مذاکراتی را با آژانس بینالمللی انرژی اتمی در جهت کسب تأیید و حمایت از این طرح آغاز کرد. در همین زمان تعدادی از دولتهای شورای همکاری به صورت منفرد و جداگانه، مذاکرات موازی با آژانس را برای تعقیب برنامه هستهای غیرنظامی ملی خود آغاز کردند. دو برنامه تحقیقاتی شورای همکاری و برنامه هستهای غیرنظامی ملی، عزیمت روشنی از سیاست هستهای سنتی این کشورها را نشان میدهد که هنوز دنبال میشود. از زمان اعلام تأسیس برنامههای هستهای غیرنظامی، دولتهای شورا در آغاز پروژههای طراحی شده به سرعت عمل کردهاند. در مارس سال 2008، دو کشور امارات متحده عربی و بحرین توافقنامههای همکاری انرژی هستهای با فرانسه و آمریکا امضاء کردند. در 23 مارس همین سال، دولت امارات نخستین سند رسمی این کشور راکه استراتژی هستهای آن را ترسیم میکند، منتشر ساخت(Ibid:4).
عوامل متعددی سبب تصمیم کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس، برای آغاز برنامههای هستهای مشترک یا منفرد شده است. اولین عامل مهم را در این خصوص میتوان پیشرفت سریع برنامه هستهای ایران، به رغم تلاشهای مختلف منطقهای و بینالمللی برای متوقف ساختن آن، برشمرد. هرچند ایران بسیار تلاش کرده است تا ازطریق رایزنیهای سیاسی و دیپلماتیک متعدد، سران خلیجفارس را نسبت به ابعاد صلحآمیز برنامه هستهای خود و تهدیدآمیز نبودن آن برای منطقه متقاعد سازد، اما شواهد نشان میدهد که آنها با انتقاد از فقدان شفافیت در برنامه هستهای ایران، هنوز نسبت به پیامدهای این برنامه نگران هستند. حتی برخی بر این باورند که رهبری شورای همکاری خلیجفارس متقاعد شده است که هدف واقعی برنامه هستهای ایران تولید بمب هستهای است و در این راستا به اظهارات ولیعهد بحرین، شیخ سلمان بن حمدالخلیفه، مبنیبر گسترش قابلیت هستهای نظامی ایران در نوامبر 2007، اشاره میشود(Stracke,2007: 6).
نگرانی دولتهای خلیجفارس از پیشرفت برنامه هستهای ایران و پیامدهای استراتژیک آن برای توازن قوای منطقهای، با تحولات چند سال اخیر در محیط پیرامونی خود تشدید شده است. ازجمله این تحولات سقوط رژیم بعث به عنوان نیروی متوازنکننده ایران، و تحولات لبنان و فلسطین است که نفوذ منطقهای ایران را افزایش داده است. از آنجایی که تلاشهای بینالمللی تاکنون نتوانسته است مانع از تداوم برنامه هستهای و سیاست منطقهای ایران شود، دولتهای خلیجفارس آغاز برنامه هستهای را به عنوان یکی از ابعاد رویکرد فعالانه در جهت جلوگیری از برتری ایران در منطقه تلقی میکنند.عامل دیگری که کشورهای خلیجفارس را به سمت تغییر سیاست هستهای خود سوق داد، نگرانی از شکاف تکنولوژیک ایجاد شده بین جهان عرب و کشورهای غیرعرب منطقه ازجمله رژیم اشغالگر قدس و ایران، در زمینه هستهای است. این شکاف که به واسطه پیشرفتهای اخیر ایران در عرصه تکنولوژی هستهای بسیار برجسته و پررنگتر شده است، باعث تشدید تصور عقبماندگی اعراب در این عرصه شده است. با توجه به ابعاد تکنولوژیک و نظامی مسئله هستهای در خاورمیانه، این کشورها ترجیح میدهند تا به جای انفعال، انتظار و در نتیجه وسیعتر شدن این شکاف تکنولوژیک، گامهای اولیه برای حرکت در مسیر هستهای را آغاز کنند. در این مسیر دولتهای خلیجفارس تلاش دارند تا با گسترش پیوندهای خود با آژانس بینالمللی انرژی هستهای و قدرتهای غربی، از آنها درجهت کسب حمایت و انتقال تکنولوژی ولو بهصورت محدود و حداقلی بهره گیرند(Ibid:5).
مسئله دیگری که رژیمهای خلیجفارس را به تعقیب برنامههای هستهای وادار ساخت، اعتبار و مشروعیت داخلی این رژیمهاست. مسئله هستهای ایران و مناظره ایجاد شده در جهان عرب مبنی بر حقوق هستهای کشورهای منطقه که ازطریق دیپلماسی عمومی ایران تقویت شده، برنامه هستهای را به امری مهم در افکار عمومی کشورهای خلیجفارس تبدیل کرده است. با توجه به این تحول، دولتهای خلیجفارس سعی دارند تا با حرکت در مسیر هستهای شدن به کسب اعتبار و مشروعیت داخلی بیشتر کمک کنند(Hilal and kuchinsky,2007:114).
هرچند هستهای شدن این کشورها در روندی بلندمدت و مبتنی بر واردات سوخت هستهای از بازارهای جهانی خواهد بود.انگیزه دیگری که میتوان درخصوص سیاست هستهای جدید کشورهای خلیجفارس به آن اشاره کرد، تلاش مشترک این کشورها با قدرتهای غربی در جهت الگوی نوینی از استفاده کشورها از انرژی هستهای صلحآمیز است که با سیاست و برنامه هستهای ایران مغایر است. نکته اساسی در همکاریهای هستهای این کشورها با انگلستان،آمریکا، فرانسه و آژانس، تعهد آنان به عدم تلاش برای دستیابی به چرخه کامل سوخت هستهای و اتکاء به بازارهای جهانی برای واردات سوخت هستهای است. این سیاست هستهای کشورهای خلیجفارس در حالی است که ایران بر داشتن چرخه کامل سوخت هستهای و غنیسازی اورانیوم در داخل کشور تأکید میکند و صلحآمیز بودن برنامه هستهای خود را به رعایت مقررات و پروتکلهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی و نظارت آن محول میکند.درواقع هدف از این سیاست انتقال این پیام به ایران و جامعه بینالملل است که استفاده صلحآمیز و غیرنظامی از انرژی هستهای در منطقه، به شیوه دیگری غیر از غنیسازی اورانیوم در داخل، یعنی واردات سوخت هستهای امکانپذیر است و این مسئله است که تضمینهای لازم برای عدم انحراف به سوی برنامه هستهای نظامی را فراهم میسازد. این امر میتواند زمینههای اقدامات سیاسی و تبلیغاتی علیه ایران در عرصه جهانی و در نتیجه اعمال فشارهای بیشتر بر آن در جهت توقف غنیسازی اورانیوم را در داخل افزایش دهد.به نظر میرسد که کشورهای شورای همکاری خلیجفارس با سیاست هستهای اخیر خود در پی انتقال پیامهای دیگری نیز به ایران و جامعه بینالمللی هستند: اول اینکه تداوم برنامه هستهای کنونی ایران میتواند به واکنش سایر کشورهای منطقهای و ایجاد مسابقه تسلیحاتی هستهای در خاورمیانه و به ویژه خلیجفارس منجر شود، دوم اینکه کشورهای شورای همکاری دارای سیاست یکپارچه و منسجمی در قبال برنامه هستهای ایران هستند که در قالب تصمیمات مشترک بروز پیدا میکند و سوم اینکه درصورتی که سازمانها و بازیگران بینالمللی قادر به ایفای نقش مؤثر در جهت جلوگیری از پیشرفت برنامه هستهای ایران نباشند، این کشورها از آمادگی لازم برای اتخاذ رویکرد فعالانهتر در مقابل ایران برخوردارند.همچنین باید افزودشورای همکاری خلیجفارس در راستای رویکرد فعالانه جدید خود برای تأثیرگذاری بیشتر بر حل و فصل مسئله هستهای ایران، دو پیشنهاد را ارائه کرد که شامل منطقه عاری از تسلیحات کشتارجمعی درخلیجفارس و ایجاد کنسرسیوم غنیسازی بینالمللی خاورمیانه بود(ترابی،1391: 20-31).
ایده ایجاد منطقه عاری از تسلیحات هستهای یا تسلیحات کشتارجمعی در خاورمیانه، مفهوم جدیدی نیست. در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل در دسامبر سال 1974، طرح مشترک ایران و مصر که خواستار اعلام خاورمیانه به عنوان منطقه عاری از تسلیحات هستهای بود، به موفقیت نرسید. در دسامبر 2005، دبیرکل شورای همکاری خلیجفارس برای نخستین بار ابتکار خلیجفارس بهعنوان منطقه عاری از تسلیحات کشتارجمعی را اعلام کرد.[157]ایده منطقه عاری از تسلیحات کشتارجمعی درخلیجفارس، از منظر ارائهدهندگان آن براساس اصل پیشرفت از رویکرد زیرمنطقهای به رویکرد منطقهای قرار دارد. ایده اصلی این است که در حالی که رژیم امنیتی جامع در خاورمیانه در یک مرحله غیرقابل دسترسی به نظر میرسد، ترتیبات منطقهای گام به گام میتواند در منطقه ژئوپولیتیک خلیجفارس ایجاد شود. این ترتیبات در مرحله اول بین شش کشور شورای همکاری خلیجفارس، یمن، عراق و ایران خواهد بود و در مرحله بعد سایر دولتهای خاورمیانه را نیز دربرخواهد گرفت. موضع اولیه تمام کشورهای منطقه در قبال این پیشنهاد مثبت بود. دولتهای شورای همکاری به طور کلی از این طرح حمایت کردند و کویت و امارات متحده عربی با حمایت ویژه، آن را به عنوان بخشی از نظام امنیتی جدید خواندند که از امنیت و ثبات منطقهای حمایت میکند. موضع مقامات عراق نیز درطول مذاکرات سال 2006 درخصوص این پیشنهاد مثبت بود. مقامات ایران از ایجاد منطقهای عاری از تسلیحات کشتارجمعی در خلیج فارس حمایت کردند به شرط اینکه اهمیت استراتژیک منطقه عاری از تسلیحات کشتار جمعی، خاورمیانه را تضعیف نکند. با این همه ایران پذیرش این طرح را به خلعسلاح هستهای رژیم صهیونیستی و خروج نیروهای انگلیسی- آمریکایی از خلیجفارس مشروط کرده است.[158]پیشنهاد دوم شورای همکاری خلیجفارس، یعنی ایجاد کنسرسیوم غنیسازی مشترک برای خاورمیانه، از سوی سعود الفیصل، وزیر خارجه عربستان سعودی در اکتبر سال 2007 ارائه شد. این پیشنهاد از تمام کشورهای علاقهمند به تکنولوژی هستهای در منطقه ازجمله ایران درخواست میکرد تا در تأسیس یک کنسرسیوم بینالمللی غنیسازی اورانیوم برای کشورهای خاورمیانه مشارکت کنند. این کنسرسیوم باید در یک کشور بیطرف خارج از منطقه ایجاد میشد. هدف این طرح تأسیس یک مرکز غنیسازی و پردازش مشترک برای فراهم کردن سوخت هستهای رآکتورهای غیرنظامی در منطقه خاورمیانه بود. براساس این طرح تمام کشورهای منطقه میتوانند از امنیت برخورداری از سوخت هستهای برای تمام نیروگاههای اعضای کنسرسیوم برخوردار باشند، اما آنها نمیتوانند به تکنولوژی غنیسازی دست پیدا کنند. هدف طرح ایجاد کنسرسیوم چندملیتی منطقهای، تحت کنترل و نظارت جامعه بینالمللی، حمایت از دولتهای دارای قصد توسعه برنامه هستهای عنوان شد. ایران اجرای این طرح را به شرط عدم جلوگیری از فعالیتهای غنیسازی درون کشور، مورد استقبال قرار داد(Ibid).
هر دو پیشنهاد مذکور در جهت تغییر سیاست هستهای کنونی ایران ارائه شد که بر غنیسازی کامل اورانیوم در داخل کشور، با نظارت کامل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، تأکید دارد. طرح ایجاد خاورمیانه عاری از تسلیحات کشتارجمعی، با توجه به وجود تسلیحات هستهای در رژیم صهیونیستی، در شرایط کنونی امری غیرممکن به نظر میرسد و دولتهای خلیجفارس نیز از این مسئله آگاهی دارند. بر این اساس، این دولتها با پیشنهاد ایجاد منطقه عاری از تسلیحات کشتارجمعی در خلیجفارس که رژیم صهیونیستی را شامل نخواهد شد، سعی در ایجاد چارچوبی برای کنترل منطقهای برنامه هستهای ایران دارند. اما ایران امنیت منطقه خلیجفارس را با امنیت تمامی خاورمیانه و بهویژه سیاستهای رژیم مذکور و همچنین حضور و مداخله نیروهای انگلیسی و غربی در منطقه مرتبط میداند و بر این اساس به پیامدهای پایدار اینگونه طرحها باور ندارد.طرح ایجاد کنسرسیوم غنیسازی چندملیتی در خاورمیانه نیز دارای محورهایی است که درنهایت باعث تضعیف سیاست هستهای کنونی ایران، یعنی غنیسازی در داخل کشور، میشود و ضمن وابسته ساختن آن به واردات سوخت هستهای، آن را از منظر تکنولوژی و جایگاه هستهای در شرایطی مساوی با سایر کشورهای خلیجفارس قرار میدهد. این طرح در صورتی میتواند در چارچوب سیاست هستهای کنونی ایران موفقیتآمیز باشد که بر غنیسازی در منطقه مبتنی باشد و مانع از توسعه تکنولوژی هستهای بومی نشود. اما با توجه به اینکه هدف اصلی طرح بیش از آنکه بر توسعه توانایی هستهای کشورهای خلیجفارسی مبتنی باشد، توقف پیشرفت هستهای ایران را مدنظر دارد، تغییرات اساسی در آن با دشواری روبهرو شد(موسوی خلخالی،1392: 1-3).
با بهره گرفتن از سطح تحلیل سه گانه در نهایت سعی در ارئه تحلیل و تطبیقی مناسب در خصوص ایران هسته ای، اقدامات بریتانیا و تحریم ها داریم. واقعیت اینست که توسعه علمی – فناورانه ایران در زمینه های مختلف، خصوصا بحث هسته ای، بریتانیا و غرب را با چالشی عظیم مواجه نموده است. از یک سو به عقیده غرب و بریتانیا ایران هسته ای به شدت توازن قوا و امنیت منطقه را به خطر خواهد انداخت و این خطر در ابتدا متوجه رژیم صهیونیستی و در ادامه متوجه اعراب حاشیه خلیج فارس می باشد. مدیریت بحران ایران هسته ای از سوی آمریکا و بریتانیا با بهره گرفتن از رویکردهای متعددی صورت گرفته است. ابتدای این مدیریت با تحریم های همه جانبه ایران آغاز شده است. تحریم های صنعتی- فناورانه در زمینه هسته ای. در ادامه رویکردهای دیگری مد نظر قرار گرفته است. از گسترش پیمان های نظامی در منطقه تا ارعاب اعراب همگی در راستای مدیریت بحران ایران هسته ای صورت گرفته است. اعمال چنین سیاستی نه تنها ایران را در فشار ناشی از تحریم ها و ادامه وابستگی های صنعتی- علمی و فناورانه قرار می دهد، بلکه سبب میلیتاریزه شدن منطقه و بی ثباتی سیاسی و ناامنی خاورمیانه خواهد شد که در این میان بریتانیا نه تنها با فروش تسلیحات نظامی بیشتر سود فراوانی بدست خواهد آورد بلکه ادامه وابستگی های اعراب به خود را بیشتر از گذشته خواهد نمود و چالش های سیاسی، اقتصادی و نظامی ایران با کشورهای منطقه را نیز بیشتر خواهد کرد.
نمودار دایره ای رویکردهای انگلستان و غرب علیه ایران هسته ای بر حسب شدت بحران
ترجمه متن تحریم های ایران از سوی بریتانیا و اتحادیه اروپا:
A:
انتقال های مربوط به معاملات مواد غذایی، بهداشتی و درمانی، تجهیزات پزشکی یا برای مقاصد کشاورزی و انسانی که ارزش آن زیر یک میلیون یورو باشد و نیز انتقال های مربوط به حواله های شخصی زیر 400 هزار یورو باید بدون اجازه ی قبلی انجام شود. اگر رقم بیش از ده هزار یورو باشد انتقال باید به اطلاع مقام ذیصلاح کشور عضو برسد.
B:
انتقال های مربوط به داد و ستدهای اقلام غذایی، بهداشتی و درمانی ، تجهیزات پزشکی و یا با اهداف کشاورزی و انسانی که رقم آن بیش از یک میلیون یورو باشد و نیز حواله های شخصی بالای چهارصد هزار یورو مستلزم اجازه ی قبلی از مقام ذیصلاح کشور عضو است.کشور عضو اتحادیه اروپا که این انتقال در آن انجام می شود باید در خصوص صدور مجوز به دیگر کشورهای عضو اطلاع رسانی کند.
C:
هرگونه انتقال دیگر که رقم آن بالای یکصد هزار یورو باشد مستلزم اجازه ی مقام ذیصلاح از کشور عضو اتحادیه ی اروپا است. کشور عضو اتحادیه اروپا که انتقال در آن انجام می شود باید به دیگر کشورهای عضو در خصوص مجوز صادر شده ، اطلاع رسانی کند.
. ماده E10/4, B, C تا سی ام ژوئن دوهزار و پانزده با مواد ذیل جایگزین می شوند:
هرگونه انتقال دیگر که زیر رقم چهارصد هزار یورو باشد باید بدون مجوز قبلی انجام شود. اگر رقم بالای ده هزار یورو باشد انتقال باید به اطلاع مقام ذیصلاح کشور مربوط برسد.
- هرگونه انتقال دیگر که بالای چهارصد هزار یورو باشد مستلزم اجازه ی قبلی از مقام ذیصلاح کشور عضو است. مجوز باید در طی چهار هفته صادر شود مگر اینکه مقام ذیصلاح کشور عضو دراین محدوده زمانی با مجوز مخالفت کرده باشد. کشور عضو اتحادیه ی اروپا باید به اطلاع دیگرکشورهای عضو برساند که با مجوز انتقال مخالفت کرده است.
- ممنوعیت هایی که در ماده E18/B قید شدند باید تا سی ام ژوئن دوهزار و پانزده تعلیق شوند.
- ممنوعیت هایی که در ماده E20/A/B, C ، 20/2برای وزارت نفت که در ضمیمه ی II فهرست شده اند و مربوط به قرار داده های واردات و خرید محصولات پتروشیمی ایران هستند باید تا سی ام ژوئن دوهزار و پانزده تعلیق شود.
تصمیمی که گرفته شده است از تاریخ انتشار در روزنامه رسمی اتحادیه ی اروپا، باید اجرایی شود. این تصمیم در تاریخ 25 نوامبر 2014 در بروکسل گرفته شد.
بحران سیاسی | تاثیر انگلستان | تطبیق با نظریه دوس سانتوس | تطبیق با نظریه ساندرز | جامعه شناسی تاریخی (داخلی و بین المللی) |
جنگ تحمیلی |