نظارت اداری در واقع نظارت از لحاظ حسن اداره بانک می باشد واعمال آن به عهده مدیران بانک ها است.
(۲-۱۲-۳-۱-۳)- نظارت عملیاتی:
عبارت است از نظارت بر نحوه مصرف و بازگشت منابع که واحدهای اجرائی بانک ها اعمال می کنند و با توجه به اینکه نظارت عملیاتی بیشتر مورد نظر است به شرح آن می پردازیم.
هدف از این نظارت تنها حصول اطمینان از اجرای قرار دادهای منعقد بین بانک ومشتری می باشد. واین هدف به کرات در قوانین مربوط مورد تأکید قرار گرفته است.” به موجب مفادماده ۴ آئین نامه فصل سوم قانون عملیات بانکی بدون ربا بانک ها بر حسن اجرای قرار دادهای منعقده در ارتباط با تسهیلات اعطائی اعم از نحوه مصرف وبازگشت تسهیلات اعطائی نظارت لازم وکافی به عمل خواهند آورد. همچنین براساس مفاد دستورالعملهای اجرائی معاملات بانکی مصوب شورای پول واعتبار بانک ها مکلفند به منظور حسن اجرای قرار داد های منعقده موضوع معاملات هر یک از دستورالعملهای مذکور نظارت لازم وکافی بعمل آورند. بنابر این در نظام جدید بانکداری در کلیه مراحل اجرای تسهیلات اعطائی بعنوان یک اصل لاینفک ابزار های اعتباری از ابتدای انعقاد قراردادها تا مراحل پایانی آنها که بازگشت منابع بانک خواهد بود. اعمال نظارتهای لازم مورد تاکید فراوان قرار گرفته است. همچنین به موجب دستورالعملهای اجرائی و نیز قرار دادهای عقود اسلامی اعمال نظارت به عنوان اختیارات قانونی بانک ها تعین گردیده. بطوریکه بانک ها مجازند در مواقع ضروری از کالا، اموال، محل کار، کارگاه و دفاتر قانونی و اسناد حسابداری مشتریان که به عنوان عامل قرار داد می باشند، به منظور اطمینان از مصرف صحیح تسهیلات اعطائی ونیز مباشرت مشتری در کار موضوع قرار داد از طریق اعزام ناظر نظارت و بازدید بعمل آورند. (علیزاده،پورمنش،۸۹،ص۲۵)
(۲-۱۲-۳-۲)- مراحل نظارت عملیاتی بانک:
(۲-۱۲-۳-۲-۱)- نظارت به هنگام بررسی تقاضا وتخصیص منابع:
در این مرحله نیاز متقاضی وشرایط معامله از لحاظ تعداد، مشخصات، نوع و قیمت کالا و ترتیب تحویل آن و همچنین تناسب موضوع معامله با فعالیت مشتری می باشد مد نظر قرار می گیرد.
(۲-۱۲-۳-۲-۲) - نظارت بر نحوه مصرف:
در این مرحله چگونگی استفاده وکاربرد تسهیلات تصویبی می باید مورد توجه قرار گیرد. وحسب مورد و به تناسب شرایط و نوع معامله، تدابیر، لازم حصول اطمینان از مصرف منابع تخصیصی صرفاً برای اداره امور در نظر گرفته شده اتخاذ می گردد. .(علیزاده ، پورمنش،ص۱۳۸۹،ص۲۷)
(۲-۱۲-۳-۲-۳)- نظارت بر بازگشت منابع و سود مورد انتظار آن:
در این بـخش نحـوه ایـفای تعهدات از سوی مـتقاضی و بازگشت به موقـع منابـع اعـطایی بانک
می باید مد نظر قرار گرفته و در صورت مشاهده هر گونه وقفه یا اشکال، مورد بررسی قرار گرفته وتصمیمات لازم برای حفظ حقوق بانک در نظرگرفته می شود.(همان ماخذ)
(۲-۱۲- ۴)- اهداف نظارت بانکی:
هدف از نظارت در تخصیص منابع در واقع اجرای کامل مندرجات مصوب صادره است. اعمال نظارت دقیق و همه جانبه برای اجرای مصوبات خطا های احتمالی مشخص گرفته می شود. واعطای تسهیلات در مسیر درست خود هدایت می کند. شایان ذکر است که نظارت به معنی دخالت در اداره امور مشتری یا طرف قرار داد نیست بلکه نظارت باید معطوف به دستیابی به اهداف اصلی آن و پرداختن به وظایف اصلی خود باشد و از پرداختن به امور حسابرسی و بازرسی، سند رسی و مانند آن پرهیز نماید.
نظارت بر تسهیلات اعطائی. مطالبات معوق نظام بانکی یکی از موضوعات بسیار مهم و پایه ای این نظام درکشورمان است و بر اساس پژوهشهای انجام شده. عمده ترین عوامل ایجاد مطالبات معوق همانا نبود یا ضعف نظارت های لازم پیش و پس از اعطای تسهیلات و همچنین زمان بر گشت آن است.
(۲-۱۳)- عوامل اساسی ومعیارهای تعیین اعطای تسهیلات:
در بررسی وضع اعتباری هر متقاضی تسهیلات، بانک به دو نکته توجه خاصی دارد.
۱-توجه به تمایل باز پرداخت تسهیلات
۲-امکان وقدرت بازپرداخت وی در واریز بدهیهای بانکی
با وجود اهمیت تمایل مشتری به بازپرداخت تسهیلات اعطائی، قدرت وتوان بازپرداخت او نیز حائز اهمیت است که باید مورد تجزیه وتحلیل قرار گیرد.
در تعین حد اعتباری متقاضی تسهیلات، چهار عامل که به اصول کلی تعین اعتبار متقاضی تسهیلات
بانک ها معروف است باید به دقت مورد توجه قرار گیرد این چهار عامل به تر تیب درجه اهمیت عبارتند از:
۱-شخصیت
۲- ظرفیت
۳- سرمایه
۴-وثیقه
(۲-۱۳-۱)- شخصیت:
خصایص و ویژگیهای فردی وحسن شهرت متقاضی تسهیلات اعتباری اولین ومهمترین عاملی است که باید مورد توجه قرارگیرد. اعتبار وخوشنامی مشتری از نظر روابط اجتماعی وتجاری و پایبندی وی به ایفای تعهدات باید برای بانک مسلم باشد. در بررسی شخصیت متقاضی تمایل واراده وی به باز پرداخت تسهیلات اعتباری وبدهیهای بانکی به دقت باید مورد بررسی وتجزیه وتحلیل قرار گیرد.
(۲-۱۳-۲)- ظرفیت:
منظور از ظرفیت، قدرت و توان عملی متقاضی در به کارگیری و بهره برداری صحیح و منطقی از منابع وکسب سود از امکانات ومنابعی است که قبلا در اختیار داشته است. مهمترین ابزار تشخیص
وتعیین ظرفیت هر واحد اقتصادی صورتهای مالی که شامل حسابهای عملکرد وسود وزیان وتراز نامه وصورت منابع ومصارف آنها است.
(۲-۱۳-۳)- سرمایه:
سومین عامل اساسی تعین حد اعتباری متقاضیان تسهیلات اعتباری سرمایه ویا بطور دقیق تر امکانات مالی مشخص متقاضی در فعالیت مورد نظر جهت بکار گیری تسهیلات اعتباری بانک در آن فعالیت اقتصادی می باشد.
بانک علاقمند است که بداند متقاضی برای فعالیت مورد نظر چه میزان سرمایه در اختیار دارد. آیا
متقاضی می خواهد تمام یا قسمت اعظم منابع لازم برای فعالیت مورد نظر را از طریق بانک تأمین نماید یا قصد دارد قسمتی از منابع لازم را برای مدت محدود از طریق بانک تامین نماید؟بدیهی است موافقت بانک در مورد اول تقریبا غیر ممکن است. زیرا در آن صورت در واقع بانک صاحب ومالک موسسه است نه طلب کار آن.
(۲-۱۳-۴)- وثیقه:
چنانچه در بررسی شخصیت، ظرفیت وسرمایه متقاضی نتایج مطلوب وکاملا اطمینان بخش حاصل نشود. عامل وثیقه مورد توجه خاص قرارمی گیرد باید توجه داشت. که اگر چه در بعضی مواقع اهمیت وثیقه را نمی توان نادیده گرفت ولی وجود وثیقه به تنهائی نباید در حد اعتبار واعطای تسهیلات موثر واقع شود. زیرا علاوه براینکه وصول مطالبات از محل تملیک یا فروش وثایق با صرف هزینه و اتلاف امکانات و مشکلات قانونی امکان پذیر است، اعطای تسهیلات صرفاً متکی به وثیقه برخلاف روال معمول است و موجبات خدشه دار شدن اعتبار وخوشنامی بانک را فراهم می آورد.
بانک باید در تعین حد اعتباری واعطای تسهیلات طوری عمل نماید که مطمئن باشد باز پرداخت تسهیلات اعطایی در طول مدت قرار داد واز محل درآمد و فروش جاری تسهیلات گیرنده قابل وصول است نه از محل تصرف وفروش اموال و وسایل و امکانات فعالیت او به طور کلی بانک علاقه مند است که متقاضی تسهیلات اولاً شخصی درستکار، صحیح العمل، خوش قول واز نظر فعالیت تجاری وصلاحیتهای حرفه ای موفق واز نظر مالی از وضعیت مناسبی برخوردار باشد.
(۲-۱۳-۴-۱)- عوامل موثر در اخذ وثیقه:
تصمیم گیری در مورد چگونگی اخذ وثیقه، مانند سایر تکنیک های اعتباری، تابع عوامل مختلف
می باشد، این عوامل عمدتا عبارتند از:
(۲-۱۳-۴-۱-۱)- قابلیت اجرای طرح ها:
از عمده ترین عوامل دخیل در تصمیم گیری برای اخذ وثیقه قابلیت اجرای طرح ها می باشد. به
عبارت دیگر، ماهیت طرح یا معامله می تواند مهمترین وثیقه تسهیلات قلمداد گردد، و بدین وسیله عملاً صحت وسلامت تسهیلات تضمین وزمینه قطعی برگشت به موقع منابع وسود مورد انتظار فراهم می گردد.
(۲-۱۳-۴-۱-۲)- نظارت بر معامله:
عامل نظارت نیز نقش موثر در چگونگی اخذ وثیقه ایفاد می کند، به طوری که اعمال نظارت موجب کنترل طرح و مصرف تسهیلات ودر نتیجه کاهش ریسک آنها و نهایتاً کاهش تمایل بانک به اخذ وثیقه خواهدشد.
(۲-۱۳-۴-۱-۳)- شرایط اقتصادی:
نام و نشان ملی سمند
بار عاملی برآورد شده
۳۰/۰
بار عاملی استاندارد شده
۸۹/۰
T-Value
۱۴/۳
با توجه به جدول بالا و اطلاعات استخراجی از نرم افزار لیزرل مربوط به مدل مفهومی برای فرض اصلی پژوهش، مدل معادلات ساختاری در این حالت بصورت زیر می باشد:
NaIranKhodro = 0.30 * NaSamand
بنابراین نام و نشان ملی سمند بر نام و نشان شرکت ایران خودرو در بازار هدف (خودرو سمند) تاثیر مثبت و مسقیم دارد.
۴-۵-۲.مدل مفهومی برای فرضیه و سوال های فرعی پژوهش
پس از ساختن متغیرهای پژوهش با بهره گرفتن از اطلاعات بدست آمده از بخش تحلیل عامل تاییدی (حذف سوال هایی که معنی دار نیستند)، مدل مفهومی را در نرم افزار لیزرل اجرا می کنیم. مدل های زیر مدل برآورد شده و استاندارد شده بررسی اثر متغیرهای مستقل وفاداری به نام ملی سمند، آگاهی از نام ملی سمند، کیفیت درک شده از نام ملی سمند، پیوند های ملی از نام ملی سمند و دیگر دارایی های اختصاصی بدست آمده از نام سمند بر نام ونشان شرکت ایران خودرو در بازار ( خودرو سمند) در نرم افزار لیزرل می باشد:
شکل ۴-۱۵ مدل برآورد شده بررسی فرضیه های فرعی در نرم افزار لیزرل
شکل ۴-۱۶ مدل استاندارد شده بررسی فرضیه های فرعی در نرم افزار لیزرل
با توجه به اطلاعات بدست آمده از نرم افزار لیزرل مدل دارای برازش کامل می باشد، یعنی تمام شاخص های برازندگی در سطح عالی قرار دارند. با توجه به شکل بالا مشاهده می شود که عامل کیفیت درک شده از نام ملی سمند دارای بیشترین تاثیر بر متغیر نام و نشان شرکت ایران خودرو در بازار هدف ( خودرو سمند) می باشد. همچنین پیوند های ملی از نام ملی سمند و دیگر دارایی های اختصاصی بدست آمده از نام سمند دارای کمترین تاثیر بر متغیر نام و نشان شرکت ایران خودرو در بازار هدف ( خودرو سمند) می باشند. حال با بهره گرفتن از آماره t به بررسی معنی داری روابط بالا می پردازیم. شکل زیر مقادیر محاسبه شده آماره t برای بررسی معنی داری رابطه بین متغیرهای مستقل وفاداری به نام ملی سمند، آگاهی از نام ملی سمند، کیفیت درک شده از نام ملی سمند، پیوند های ملی از نام ملی سمند و دیگر دارایی های اختصاصی بدست آمده از نام سمند بر نام ونشان شرکت ایران خودرو در بازار هدف ( خودرو سمند) می باشد.
شکل ۴ – ۱۷ مقادیر t-value مدل مفهومی فرضیه های فرعی در نرم افزار لیزرل
با توجه به اینکه مقداره t محاسبه شده برای متغیر های پیوند های ملی از نام ملی سمند و دیگر دارایی های اختصاصی بدست آمده از نام سمند کمتر از ۹۶/۱ می باشد این رواط معنی دار نیستند. همچنین چون مقدار محاسبه شده t برای روابط بین متغیر های وفاداری به نام ملی سمند، آگاهی از نام ملی سمند و کیفیت درک شده از نام ملی سمند بیشتر از ۹۶/۱ می باشد پس این سه رابطه معنی دار می باشند.
با توجه به بار های عاملی موجود در هر یک از ابعاد میتوان در مورد اهمیت هر یک از متغیر ها تصمیم گیری نمود.
جدول ۴ – ۲۷ میزان اثرات عامل های مستقل پژوهش بر متغیر وابسته و مقادیر t-value در مدل مفهومی فرض های فرعی
نام و نشان شرکت ایران خودرو در بازار هدف
وفاداری
آگاهی
کیفیت
پیوندها
دیگر دارائی ها
بار عاملی برآورد شده
۰۳/۱
۴۵/۴
۳۴/۶
۰۵/۳
۲۴/۱-
بار عاملی استاندارد شده
۱۲/۰
۱۳/۰
۱۵/۰
۰۹/۰
۰۴/۰-
دیسک های دو زانویی سبکتر از دیسک های یک زانویی ساخته شده و عمدتا” برای انجام عملیات ثانویه خاک ورزی بوده است. کار برد اصلی دیسک های یک زانویی برای انجام عملیات اولیه خاک ورزی بوده است.
۳-هرس دندانه میخی: دراین نوع هرس ها میخ هایی روی میله هایی پیچ یا جوش خورده اند. این میله ها به نوبه خود در قاب هرس قرار گرفته اند. و معمولا” تعداد زیادی از این قابها به تناسب قدرت تراکتور در کنار هم قرار گرفته اند و می توان آن را به دنبال سایر ادوات برای صاف کردن زمین و بستر بذر، بر روی زمین راند. ولی به طور کل از این هرس ها برای صاف کردن بستر بذر، شکستن کلوخه های نرم و از بین بردن علف های هرز کوچک که تازه سر از خاک در آورده اند استفاده می شود. و همچنین برای شکستن سله های خاک که در اثر بارندگی به وجود آمده اند، به منظور تسریع در جوانه زدن بذوری که دست پاش کشت شده اند،می توان استفاده کرد. اگر دندانه ها به حالت عمودی سوار شوند عمق کار بیشتر شده و عمل خرد کردن کلوخه ها بهتر انجام می شود.و در صورتیکه دندانه ها به صورت مایل قرار گیرند، خاشاک بهتر از آنهاعبور کرده و سطح زمین صافتر می گردد.
۴- تسطیح کن ها: در مناطقی که از آبیاری سطحی استفاده می شود، تسطیح زمین یکی از عملیات ضروری برای زراعت محصولات محسوب می شود. برای تسطیح کردن زمین وسایل مخصوصی ساخته شده ، که یکی از انواع سبک آن ماله نام دارد. این وسیله دارای قابی است که در آن تیغه های چوبی یا فلزی عمود بر جهت کشش قرار داده شده است. لبه تیغه تسطیح کن باید طوری تنظیم شود که خاک محل بلند از زمین را برداشته و قبل از رسیدن به محل بلند دیگری آن را در قسمت های گود و پست زمین بریزند. تا به این ترتیب عملیات تسطیح زمین به طور سریع و یکنواخت انجام شود.
انواع تسطیح کن: ۱- ماله ( نوع سبک ) ۲- لولر ( نوع سنگین )
این وسیله اولین دستگاهی است که در بهار برای مسطح نمودن شیار شخم پائیزی به کار می رود. برای تسطیح زمین مزروعی ماله از هر وسیله دیگری بهتر است.
به استثنای شخم پائیزی ، می توان برای صرفه جوئی در کار از ماله های سبک که بلافاصله به دنبال گاوآهن نصب می شوند به منظور تسطیح و آماده کردن زمین جهت کشت استفاده نمود.
کاشت محصولات
کاشت عبارتند از قرار دادن بذرها یا غده ها ( سیب زمینی) در دل خاک و درعمق معین، پراکنش تصادفی یا توزیع بذرها در سطح مزرعه ( بذرافشانی ) و یا استقرار بوته ها در داخل خاک است.ماشین هائی که بذر را در دل خاک قرار داده و به طور همزمان آنرا می پوشانند، ردیف های مشخصی را به وجود می آورند. اگر ردیف ها یا بسترهای کاشت آنقدر از هم فاصله داشته باشند که امکان به کارگیری ماشین های مخصوص انجام عملیات داشت بین ردیف ها وجود داشته باشد، روش مزبور به کشت ردیفی موسوم است و در غیر این صورت به آن کشت متراکم گفته می شود. از این رو غلات کشت شده در خطوطی به فاصله ۲۵-۱۰ سانتیمتر کشت متراکم داشته در حالیکه چغندرقند که عموما” در ردیف هائی به فاصله حدود ۶۰-۴۰ سانتیمتر کشت می شود، جزء محصولات ردیفی محسوب می گردد.
با بهره گرفتن از ادوات مناسب کاشت، بذرها را می توان مطابق با یکی از الگوها یا روش های مشروحه زیر توزیع نمود.
کشت متراکم عموما” به یکی از دو طریق اول انجام می گیرد، در حالیکه کشت ردیفی ممکن است در رابطه با هر کدام از روش ها به جزء روش بذر افشانی باشد.
ماشین آلات کاشت
ماشین های کاشت شامل ردیف کارها، خطی کارها و بذر پاش ها هستند.
الف- براساس نوع محصول کشت شده:ردیف کارها معمولا” بر این اساس تقسیم بندی می شوند. گرچه بعضی کارنده ها ممکن است برای کاشت بیش از یک نوع گیاه زراعی به کار روند. مثلا” بذور ذرت، سویا، لوبیا، آفتابگردان و چغندرقند ممکن است به وسیله یک کارنده مشترک کشت شوند. زیرا برای کاشت هریک از محصولات ذکر شده، کافی است صفحه موزع تعویض شود و چند تنظیم برای اندازه گیری بذر کاشته شده و عمق کاشت انجام گیرد.
ب- براساس روش های کاشت: از آنجائی که میزان بارندگی، حرارت و نوع خاک به طور قابل توجهی از یک منطقه به منطقه دیگر فرق می کند،به طور کل سه روش ردیف کاری به وجود آمده تا شرایط مناسب رطوبت و وضعیت مطلوبی از لحاظ بستر، برای بذر تازه کاشته شده ایجاد نماید. این روش های کشت عبارتند از:کشت بر روی زمین مسطح، کشت بر روی پشته و کشت درون شیار.
بر این اساس ردیف کارهای به وجود آمده برای این روش کشت عبارتند از:
اندازه ردیف کارها: اندازه ردیف کارها بر حسب تعداد ردیف هائی که کشت می شوند و نیز فاصله بین ردیف های کشت تعیین می گردد. ردیف کارهای ۴ تا ۱۲ ردیفه معمولی ترین کارنده از لحاظ اندازه می باشند. البته اکنون کارنده های ۶ تا۲۴ ردیفه نیز ساخته می شوند. معمولا” فاصله بین ردیف های کاشت در ردیف کارهائی که انواع مختلف گیاهان زراعی را کشت میکنند از ۳۶ تا ۱۰۲ سانتیمتر قابل تغییر است.
طرز کار یک بذر کار: یک کارنده به ترتیب عملیات ذیل را انجام می دهد.
چنانچه بذرها به صورت دست پاش کشت شده و لازم باشد روی آنها پوشانده شود باید از سایرادوات استفاده نمود. از جمله ادواتی که برای پوشاندن بذر کاشته شده توسط دست به کار می روند. می توان به هرس بشقابی و دندانه میخی زنجیرهائی که کشیده می شوند و نیز بیلچه های پوشاننده اشاره کرد.
۶- تثبیت خاک در اطراف آن در حدی که متناسب با نوع محصول باشد، بستر بذر را فشرده می کند. کارنده های مدرن امروزی ممکن است دارای چرخ فشار دهنده ای برای فشردن و محکم کردن خاک روی بذر و یا اطراف آن باشند. توجه به این نکته لازم است که انواع نازک و باریک چرخ های فشار دهنده برای بذرکاری در بهار، که بذرها در روی ردیف های باریکتر کاشته می شوند به کار رفته و چرخ های عریض تر برای بذرکاری در پائیز توصیه می شوند.
خطی کارها: چنانچه فاصله بین ردیفهای کاشت آنقدر به هم نزدیک باشند که عملیات وجین، سله شکنی و سایر عملیات زراعی نتواند مانند کشت های ردیفی بین آنها انجام شود، این روش کشت را ، کشت متراکم یا درهم یا یکپارچه می نامند. کشت درهم معمولا” توسط خطی کارهای غلات و یا بذر پاش ها انجام می گیرد. البته از هلیکوپتر می توان برای کشت درهم بعضی از محصولات استفاده کرد. کشت درهم معمولا” برای غلات از قبیل گندم جو، ذرت، برنج، چاودار و نیز علف ها و بقولاتی مانند یونجه، شبدر، انواع لوبیا و نخود استفاده می شود. خطی کارهای غلات پخش بذر را دقیقتر انجام داده و بذور را در عمق یکنواخت تری نسبت به بذر پاش ها می کارند.
انواع خطی کارهای غلات
۱- خطی کار با چرخ های انتهائی: معمولا” این خطی کارها دارای دو چرخ انتهائی می باشند که خطی کار را حمل کرده و موزع را به حرکت در می آورند.
۲- خطی کار با چرخ های فشار دهنده: این گروه خطی کارها دارای چند چرخ فشاردهنده می باشند که در عقب خطی کار قرار داده شده است. این چرخ ها خاک را روی بذر فشرده، موزع ها را به حرکت درآورده و تکیه گاهی برای عقب خطی کار محسوب می شوند.
خطی کار ممکن است به صورت خطی کار ساده که فقط دارای مخزن بذر می باشد و یا به صورت خطی کار توأم که دارای مخزن بذر و مخزن کود شیمیائی است، عرضه شود. قسمت های مهم یک خطی کار شامل مخزن بذر، موزع ها، لوله سقوط، شیاربازکن، وسایل پوشاننده بذر، چرخ ها، علامت گذار و وسایل انتقال حرکت است.
در مورد وسایل انتقال حرکت می توان گفت: در خطی کارهای با چرخ انتهائی نیرو از طریق تعدادی چرخ دنده و زنجیر به موزع انتقال می یابد و در خطی کار کوچکتر، حرکت از دو چرخ انتهائی منتقل می شود. ولی در خطی کارهای بزرگتر فقط از یک چرخ انتهائی منتقل می شود.در خطی کارهای با چرخ فشاردهنده قدرت از طریق تعدادی چرخ دنده و زنجیر از گروه های چرخ های فشاردهنده به مکانیزم موزع انتقال می یابند. در این نوع خطی کارها معمولا” دو گروه چرخ های طرفین هر کدام نیمی از موزع های خطی کار را به حرکت در می آورند. همانطور که گفته شد به طور کلی در یک خطی کار ابتدا شیار باز شده و سپس بذری که بر روی صفحه موزع قرار گرفته به داخل لوله سقوط رفته و به داخل شیار می افتد و توسط پوشاننده ها پوشانده می شود.
علامت گذار یا مارکر: برای اینکه تمام سطح مزرعه کشت شده و قسمتی دو بار کشت نشود، از این وسیله استفاده می شود. این وسیله شامل میله بلندی است که یک بشقاب در انتهای آن وجود دارد و علامت گذار در دو انتهای مخزن بذر است. در هنگام کار تراکتور طوری دور می زند که یک چرخ جلو تراکتور بر روی شیار ایجاد شده توسط علامت گذار، که در دور قبل ایجاد شده، واقع شود.
بذر پاش ها
بذر پاش ها دارای شیار باز کن نمی باشندو فقط بذر را روی سطح خاک پاشیده و هیچ گونه وسیله پوشاننده ای ندارند. و در صورتی که نیاز به پوشاندن روی بذر باشد، بذرها معمولا” به وسیله هرس های بشقابی یا دندانه میخی پوشانده می شوند.
رایج ترین بذر پاش ها، بذر پاش های سانتریفوژ یا گریز از مرکزهستند. که وسیله بسیار با صرفه ای برای پخش انواع مختلف بذور به ویژه بذور غلات، علوفه و چمن هستند . که قادرند بذرها را از ۶ متر تا ۱۲ متر بپاشند. این نوع بذر پاش ها از مخزن بذر و به هم زن ( از تعدادی پره های شعاعی ساخته شده و جهت جلوگیری از مسدود شدن دهانه ورودی می باشد.) و صفحه دوار برای پاشیدن بذر ساخته شده است.
در گیاهان بکارگیری خارجی سالیسیلیک اسید یا مشتقاتش، فرآیندهای گیاهی مثل ترموژنز (Raskin et al.,1987)، جوانه زنی (Rajou et al.,2006)، ایجاد دانه رست رشد سلولی، تنفس، پاسخ های روزنه ای ، پیری و تحمل گرما را تحت تأثیر قرار داده است(Ganesan and Tomas,2001).
مطالعه موتانت ها نشان داده است که سالیسیلیک اسید در تنظیم رشد سلولی، نمو برگ و پیری برگ دخالت دارد. با این وجود اثرش روی بعضی ازاین فرآیندها می تواند غیر مستقیم باشد، زیرا سالیسیلیک اسید شدیدأ با دیگر هومون های گیاهی بر هم کنش دارد(Pieterse et al.,2009) . سالیسیلک اسید می تواند با اکسین بر همکنش دهد (Wang et al., 2006). از طرفی سالیسیلیک اسید از اکسیداسیون اکسین جلوگیری می کند(Fariduddin.,Hayat.,Ahmad.,2003).
سالیسیلیک اسید به شدت تشکیل گره و نمو بعدی گره را، که منجر به کاهش گره بندی، تثبیت نیتروژن و رشد گیاه می شود را تحت تأثیر قرار می دهد. در ماش(nigra subsp Vicia sativa) و نخود فرنگی( Pisum sativum) ، همچنین یونجه موتانت فوق گره ساز(sativa Medicago) و شبدر سفید (Trifolium repens ) ممانعت بعمل می آورد(Raskin et al.,1992). سالیسیلیک اسید همچنین نقش فعالی در کنترل تعرق، بسته شدن روزنه ها، جوانه زدن بذرها، عملکرد میوه، گلیکولیز، گلدهی، تولید گرما و تحمل گرما بازی می کند (Raskin et al.,1992). افزایش در پارامترهای رشد با تیمار سالیسیلیک اسید درگیاهان ریحان، مرزنجوش و فلفل گزارش شده است .(Fatma,2007)
گزارشاتی مبنی بر اثر سالیسیلیک اسید در افزایش عملکرد در برخی از گیاهان نظیر سویا(Kumar , 1999)ولوبیای چشم بلبلی(Singh,1980) ونخود فرنگی(Kumar,1997) منتشر شده است.همچنین این ماده می تواند نقش محوری در مقاومت گیاهان نسبت به بیماری،مخصوصأ طی مقاومت همه گیر شده Systemic Acquired Resistance (SAR) داشته باشد(Amborabe,2002).
نتایج گزارشهای Singh در سال ۱۹۸۰در افزایش محصول لوبیای چشم بلبلی (Singh,1980) ونیز گزارش کومار Kumar,1999)) در مورد افزایش شاخص برداشت سویا تحت تأثیر اسید سالیسیلیک وجود دارد(Sabaghpoure.,and Hamdolahzade.,2002).
تیمار گیاه گندم با سالیسیلیک اسید، میزان تقسیم سلولی مریستم رأسی ریشه های اولیه که منجر به افزایش رشد طولی می شود را زیاد می کند(Shakirova.,Shabutdinova., 2003).
سالیسیلیک اسید بازدارنده فعالیت آنزیم کاتالاز که یک آنزیم پاکسازی کننده پراکسید هیدروژن است بوده ودر نتیجه با کاهش فعالیت این آنزیم سبب افزایش این ماده در گیاه می شود(Janda.,Szalai.,Horvath , 2002).
مطالعات متعددی نقش اسید سالیسیلیک را به عنوان یک مولکول پیام رسان مهم در پاسخ های گیاه به تنش های زنده و غیر زنده تأیید کرده استEl-tayeb,2005)). همچنین اسید سالیسیلیک نقش مهمی در ایجاد مقاومت به تنشهای محیطی بر عهده دارد(Raskin.,1992).
گزارشاتی مبنی بر تغییر در الگوی فعالیت آنزیمهای آنتی اکسیدان در شرایط تنش عناصر سنگین ودیگر تنشهای غیر زنده،تحت تیمارهای سالیسیلیک اسید وبدون سالیسیلیک اسید داده شده است(Matewally., Finkemeir.,Geori.,Diet ,2003).که نشان می دهد سالیسیلیک اسید با باند شدن به آنزیم کاتالاز ،سبب کاهش فعالیت در توتون وچندین گونه دیگر گیاهی می شود(Sanchez, Casas.,Klessig.,1994).
سالیسیلیک اسید با افزایش دادن مقاومت گیاهچه ها به شوری از طریق افزایش فعالیت آنزیم ها برای مقابله با تنش عمل می کند.تأثیر سالیسیلیک اسید در تعدیل پاسخ گیاه وکاهش فعالیت آنزیمها در محدوده وسیعی از تنشهای اکسیداتیو گزارش شده است.در ذرت پیش تیمار بذر با سالیسیلیک اسید سبب افزایش فعالیت آنزیمهای آنتی اکسیدانی شده است ( Janda et al .,۱۹۹۹).
۱-۴-۱-پیشرفت های اخیر در مطالعه ی بیوسنتز(تولید زیستی)اسید سالیسیلیک
اسید سالیسیلیک، تنظیم کننده ی مهمی در ایجاد مقاومت گیاه به عوامل بیماری زا است. بنابراین بیوسنتز(ساخت زیستی)و تنظیم آن مورد توجه بسیار قرار گرفته است.اسید سالیسیلیک می تواند با کاربرد اسید سینامیک و بنزوئیک، از فنیل آلانین ساخته شود. اخیراً مطالعات ژنتیکی بر روی گیاه آرابیدوپسیس نشان داده است که اسید سالیسیلیک در کلروپلاست،در مسیر Isochorismate ، مسیری که در پروکاریوتها فعال است،ساخته می شود(Sticher,1997).
اسید سالیسیلیک در سلسله ی گیاهان شناخته شده می باشد و از آن به عنوان تنظیم کننده ی فرآیندی فیزیولوژیکی مانند گرمازایی یا دفاع گیاه در برابر میکرو ارگانیسم های زیانبار یاد می شود. تشخیص عامل بیماری زا با بهره گرفتن از مواد آزاد شده در محل آلودگی، بلافاصله با تغییر جریان یونی و تولید انواع فعال کننده های اکسیژن دنبال می شود که به نوبه ی خود یک جریان پیام رسانی را برای فعال سازی عوامل رونویسی موجود در فعال سازی ژن های دفاعی آغاز می کند. این ژن ها در تولید تنظیم کننده هایی مانند اسید سالیسیلیک یا اتیلن، تقویت دیواره سلولی، تولید متابولیت های آنتی بیوتیکی(ضد زیستی)ویا در پیشرفت یک واکنش بسیار حساس عمل می کند. این فرایند به ایجاد مقاومت اکتسابی محلی(LAR) در سلولهای آلوده ومجاور آنها می انجامد. همچنین واکنشهای تدافعی در فواصل دیگر ازمحل آلودگی اولیه به وجود می آید که به مقاومت اکتسابی سیستمیک (SAR)منجرمی شود(Sticher et al,1997).
گیاهان جهش یافته یا ترا ریخته ای که در تجمع اسید سالیسیلیک دچار نقص اند، نمی توانند پس از آلودگی در برابر عوامل بیماریزا به طور مؤثری واکنش تدافعی نشان دهند که این امر اهمیت اسید سالیسیلیک را در SAR و LAR نشان می دهد(Sticher,1997). مقدارسالیسیلیک اسید بعد از آلوده شدن گیاه به عامل بیماریزا، در توتون(Malamy.,1990) وکدو(Rasmussen., 1990) تا چند برابرافزایش می یابد که این افزایش مرتبط با SAR می باشد (Amborabe , 2002). Murphyدر سال ۲۰۰۰ با پژوهش خود، تأخیر در بروز بیماری،توسط اسید سالیسیلیک در گیاه توتون آلوده به قارچ Botrytis Cinerea را گزارش نمود(Murphy,2000). بر اساس گزارش Amborabeدر سال ۲۰۰۲ این اسید توانسته است که رشد میسیلیوم قارچ Eutypa lata را در شرایط کشت درون شیشه ای مهار کند(Amborabe , 2002). اهمیت اسید سالیسیلیک به عنوان پیامی برای مقاومت به بیماری،توجهات قابل ملاحظه ای را به سوی بیوسنتز آن جلب کرده است. در گیاهان عالی تر، به خوبی مشخص شده است که اسید سالسیلیک از مسیر بیوشیمیایی شیکیمات- فنول پرویانوید به دست می آید (Sticher et al.,1997).
۱-۴-۲-تأثیر اسید سالیسیلیک بر تنشهای غیر زیستی
اثر مثبت سالیسیلیک اسید در گیاهان مختلف تحت شرایط تنش غیر زیستی گزارش شده است که به نقش سالیسیلیک اسید در جذب عناصرغذایی، توانایی فتوسنتزورشد نسبت داده شده است
( Arfan et al., 2007; Popova et al., 2009; Khan et al.,2003). نقش اصلی اسید سالیسیلیک در گیاهان، تنظیم واکنش ها به تنش های زیستی می باشد، در حالیکه گروه بزرگی از نوشته های کنونی معتقدند که اسید سالیسیلیک همچنین در پاسخ به تنش های غیر زیستی مانند نور ماوراء بنفش، خشکی، شوری، سرما و گرما درگیر است. تجمع اسید سالیسیلیک زمانیکه گیاهان در معرض ازن یا نور ماوراء بنفش قرار می گیرند اتفاق می افتد. پیش تیمار گیاهان با سالیسیلیک اسید تحمل به خشکی را در لوبیا و گوجه فرنگی نشان داد. همچنین سالیسیلیک اسید نقش مهمی در واکنش های گیاهان به دیگر تنشهای غیر زیستی مانند تنشهای شوری و اسمزی بازی می کند. تیمار با اسید سالیسیلیک سیستم حفاظتی آنتی اکسیدانی را افزایش می دهد که به این ترتیب باعث ارتقاء تحمل به تنشها در گیاهان می شود(Wang et al., 2009). اگرچه سالیسیلیک اسید در نمو و پیشرفت علایم تنش شرکت می کند، این هورمون با فرایند سازش و القای تحمل به تنش نیز مورد نیازاست.اکثرتنشهای زیستی غلظت سالیسیلیک اسید گیاه را افزایش می دهند که به نقش آن در پیام رسانی تنش اشاره دارد (Popova et al., 2008., Krantev et al., 2008). اثرسالیسیلیک اسید بستگی به مدت زمان تیمار دارد(Krantev et al., 2008).
مطالعات متعددی نقش اسید سالیسیلیک را به عنوان یک مولکول پیام رسان مهم در پاسخ های گیاه به تنش های زنده و غیر زنده تأکید کرده است (El-tayeb,2005).
۱-۵-اسید آسکوربیک
آسکوربیک اسید با فرمول مولکولی C6H8O6))یک مولکول فراگیر در یوکاریوتها می باشد که در انواع سلولهای گیاهی به جز دانه های خشک یافت می شود. انتقال این اسید در گیاهان از طریق گزیلم است.زیرا آسکوربات واشکال اکسید شده آن در PH بالای فلوئم،ناپایدار است.آسکوربات در سیتوزول وبیشتر اندامکهای سلولی مانند دیواره سلولی،کلروپلاست ها،واکوئل ها،میتوکندری وپراکسی زوم ها دیده می شود. در ترکیبا ت آلی طبیعی با خواص آنتی اکسیدانی وجود دارد . حلال در آب می باشد(Arrigoni,2000).
اسید آسکوربیک به عنوان ویتامین ث یک ویتامین ضروری برای رشد نرمال،توسعه وبهبود بافتهای آسیب دیده شناخته شده است.اسید آسکوربیک دارای خاصیت آنتی اکسیدان می باشد.کاربرد اسید آسکوربیک در صنایع غذایی به عنوان طعم دهنده و نگهدارنده غذایی که مانع فساد پذیری مواد غذایی می شود استفاده می شود(Smirnoff,2000). از آسکوربیک اسید به عنوان محلول حفاظت کننده گلهای شاخه بریده استفاده می شود. زیرا آسکوربیک اسید به عنوان یک آنتی اکسیدان باعث خنثی کردن گونه های فعال اکسیژن می شود(Noctor and Foyer,1998). سوجاتا و همکاران گزارش نمودند که تیمار آسکوربیک اسید در افزایش ماندگاری گل بریده ژربرا مؤثر بوده است(Sujata et al,2003). همچنین آسکوربیک اسید به عنوان کوگرمایه در آنزیم آسکوربات پراکسیداز نقش مهم سم زدایی گونه های فعال اکسیژن را دارد(Barth et al,2006). اسیدآسکوربیک جامد ، سفید رنگ ، محلول در آب و غیر سمی است که دارای یک استر حلقوی است و در محیط آبی آبکافت میشود و اسید میسازد؛ به این دلیل به آن اسید آسکوربیک می گویند(Smirnoff,2000).
۱-۵-۱-نقش آسکوربیک اسید در گیاه
آسکورباتها در گیاه نقش های چند گانه ای ایفا می کند. وظایف واعمال آن درگیاهان را می توان چنین برشمرد:
نقش در تقسیم سلولی: هر جا که فعالیت میتوزی وجود دارد، مقدار آسکوربات اسید زیاد است وحضور آن برای عبور از مرحله G1به Sدر چرخه سلولی ضروری است(Arrigoni,2000).
نقش آنتی اکسیدانی: آسکوربات اسید به عنوان احیاء کننده، به سرعت با اشکال واکنش پذیر اکسیژن مانند پراکسیدهیدروژن واکنش داده واز تخریب های اکسیداتیو جلوگیری می کند.همچنین آسکوربات دیواره سلولی، اولین خط دفاعی در برابر ازن محسوب می شود(Arrigoni,2000).
نقش کوفاکتور آنزیمی: آسکوربات، کوفاکتور طیف وسیعی از هیدروکسیلازها مانند پرولین هیدروکسیلاز است.این آنزیم در سنتز هیدروکسی پرولین در گیر است.همچنین آسکوربات کوفاکتور آنزیم ویولاگزانتین داپواکسیداز است که به تشکیل زآگزانتین منجر شده واز اینجا به چرخه حفاظت نوری گزانتوفیل متصل می گردد(Arrigoni.,2000).
نقش در گسترش دیواره سلولی: آسکوربیک اسید از یک طرف مانع اتصال عرضی پروتئین های ساختاری دیواره می شود که این امر افزایش قابلیت گسترش دیواره را در پی دارد واز طرف دیگر از پلیمریزه شدن مونومرهای چوب(مانند الکل کونیفریل)جلوگیری کرده وشدت چوبی شدن دیواره را کنترل می کند( Smirnoff & Wheeler, 2000).
نقش در فتوسنتز: آسکوربیک اسید به عنوان دهنده در انتقال الکترون شناخته شده است.غلظت زیاد آن در کلروپلاست که به حدود ۲۰میلی مولار می رسد، مؤید نقش فتوسنتزی آن است(Smirnoff,2000).
این ویتامین با تأثیر بر تقسیم سلولی وکوتاه کردن طول چرخه سلولی، موجب می شود که گیاه زودتر به گل نشسته ودر هر بوته تعداد بیشتری گل پدیدار شود که این امردر نهایت به افزایش مقدار محصول می انجامد. بنابراین با کاربرد ویتامین C، گیاهان شاداب تر وبا محصول بیشتر خواهیم داشت(Amin et al.,2008). اسید آسکوربیک یک متابولیت فراوان است که نقش مهمی را در رشد و نمو گیاه به عهده دارد. این ویتامین به عنوان یک فاکتور تنظیم کننده رشد معرفی می شود که تأثیر زیادی در فرآیندهای بیولوژیک دارد(Hendawy., El-Din.,2010). اسید آسکوربیک تقسیم سلولی و رشد سلول را در گیاهان تحت تأثیر قرار می دهد. همچنین در فعالیت سیکل تغذیه ای گیاهان عالی مؤثر است و یک نقش مهم را در سیستم انتقال الکترون دارد(Amin et al.,2008).
بر اساس تحقیقات انجام شده کاربرد اسید آسکوربیک باعث افزایش قابل توجه رشد رویشی و ترکیبات شیمیایی در گلایول، سیب زمینی (EL-Banna., Ashour.,Abd-El-salam.,2006) بادمجان و سرو شیراز (Fatma et al.,2007) شده است. نشان داده شده است که اسید آسکوربیک باعث بالا بردن مقاومت گیاهان در برابر سرمازدگی و تنش شوری می شود و از طریق ارتباط با سلولها وچربی های غشایی درگیاهان، نقش به سزایی در افزایش مقاومت گیاهان دربرابرازدست دادن آب وتنش کم آبی دارد. تنش شوری می تواند برفرآیندهای فیزیولوژیکی، از جوانه زنی تا تکوین گیاه مؤثر باشد. تنش شوری باعث تجمع انواع اکسیژن فعال در سلول وآسیب رساندن به لیپیدهای غشاء، پروتئینها واسیدهای نوکلئیک می شود(Noctor and Foyer ,1998). مواد آنتی اکسیدان موجود در گیاهان سبب خنثی سازی این رادیکالهای آزاد می گردند که از مهمترین آنها می توان به آسکوربیک اسید، توکوفرول وگلوتاتیون اشاره کرد(Zhang,2007).
طی گزارش های زیادی ثابت شده است که وقتی گیاهان در شرایط رشد نامطلوب و تنش های محیطی قرار می گیرند تغییرات ساختاری و فیزیولوژیکی متفاوتی را خود نشان می دهند. برخی از این تغییرات شامل تغییردرمیزان نشت یونی دربافت گیاهی ویا تغییر در ویژگی های روزنه در گیاه است(Noctor and Foyer,1998). در این پژوهش فرض بر این است که اسپری برگی سالیسیلیک اسید وآسکوربیک اسید در شرایط عادی رشد گیاه(غیر تنش) نیز برخصوصیات گیاه همانند تعداد و طول برگ ،سطح برگ، ارتفاع گیاه، میزان رنگیزه های فتوسنتزی، وزن ترووزن خشک تأثیر بگذارد.
۱-۵-۲-تأثیر اسید آسکوربیک بر تنش های غیر زیستی
اسید آسکوربیک باعث بالا بردن مقاومت گیاهان در برابر سرمازدگی و تنش شوری می شود و از طریق ارتباط با سلول و چربی های غشایی در گیاهان ، نقش به سزایی در افزایش مقاومت گیاهان دربرابرازدست دادن آب و تنش کم آبی دارد(Noctor and foyer,1998).
این اسید باعث تقویت سیستم ایمنى و افزایش سرعت بهبود آسیب های بافتی میشود.نوعی آنتی اکسیدان قوى و عامل احیاءکننده مؤثر درفعا لیتهای آنزیمی سلول و فرآیندهاى نقل و انتقال الکترون است(Arrigoni,2000).
عملکرد آسکوربیک اسید به عنوان احیا کننده رادیکالهای آزاد موجب کاهش آسیبهای ناشی از تنش اکسیداتیو میشود. آسکوربیک اسید در سنتز ترکیبات مختلف از قبیل ژیبرلینها، آنتوسیانینها و هیدروکسی پرولین دخالت دارد (Arrigoni, 2000,1994). برخی از آنزیمها به این اسید به عنوان کوفاکتور آنزیم نیاز دارند. از آنزیمهایی که به آسکوربیک اسید به عنوان کوفاکتور نیاز دارند میتوان به آنزیمهای مسیر بیوسنتز آلکالوئیدها و فلاونوئیدها اشاره کرد. نقش آسکوربیک اسید در تقسیم سلولی درسلولهای گیاهی وجانوری به اثبات رسیده است. (Smirnoff & Wheeler, 2000; Innocenti et al., 2000; Citterio et al., 1994) .
۱-۶-روی(zn)
روی عنصری مهم که در گیاهان به صورت Zn+2 وجود دارد. روی ﻋﻨـــﺼﺮ ﻛـــﻢ ﻣـــﺼﺮف ﺑـــﺴﻴﺎر ﻣﻬﻤـــی اﺳـــﺖ ﻛـــﻪ وﺟـــﻮد آن ﺑـــﺮای ﻓﻌﺎﻟﻴـــﺖﻫـــﺎی ﻣﺘـــــﺎﺑﻮﻟﻴکی در ﮔﻴﺎﻫـــــﺎنﺿـــــﺮوری اﺳـــــﺖ (Hassegawa et al., 2008).
فائو در گزارشی جامع از٣٠ کشور جهان (Sillanpaa,1982) اعلام نمود که بیش از٣٠ درصد خاکهای این مناطق دچار کمبود روی هستند. درایران نیز براساس بررسیهای انجام شده ۴٠ درصد از اراضی تحت کشت، دچارکمبود شدید روی می باشند (Asher,1987).بخش عمده ای از گاز کربنیک حاصل تجزیه مواد آلی در واکنشهای شمیایی خاک اثر کرده وموجب کاهش pHخاک وحلالیت بیشتر عناصر غذایی از جمله روی می شود.همچنین مصرف بیش از حد کودهای فسفاته به علت وجود بر هم کنش های منفی بین فسفر و روی در خاک، موجب کاهش جذب روی توسط گیاه می شود(Singh et al.,1986).در قسمتهای جنوبی ایران، بخش اعظم خاکهای زیر کشت، آهکی بوده وکمبود روی در چنین خاکهایی گزارش شده است(Darjeh et al.,1999).
روی عنصر ضروری ومهمی برای انسان، دام وگیاه است وبا توجه به نقش مهم روی در تغذیه انسان،غنی سازی محصولات کشاورزی می تواند نقش حیاتی در سلامت انسان ایفا کند(ملکوتی ولطف اللهی،۱۳۸۱). دربسیاری از سیستم های آنزیمی گیاه نقش کاتالیزوری فعال کننده ویا ساختمانی دارد. براثر کمبود روی گیاهان از نظر فاکتورهای تنظیم کننده رشد از جمله هورمون گیاهی اکسین دچار اختلال می شوند. گیاهان در مواقع کمبود، تولید فیتوسیدروفور می کنند و از طریق ریشه دفع می نمایند و روی غیرقابل جذب را به قابل جذب تبدیلی می کنند. این مواد اثر کلاتی دارند . گیاهان در شرایط کمبود روی درخاک از روی غیرقابل جذب نیز استفاده می کنند. کمبود روی علاوه بر کاهش عملکرد و درصد پرو تئین دانه، موجب افت ارزش تغذیه ای محصولات تولیدی شده و غلظت کم روی درگندم و نان تولیدی سبب بروز کمبود روی درانسان می شود(ملکوتی ولطف اللهی،۱۳۷۸).
جذب روی در گیاهان با دو مکانیسم فعال وغیر فعال صورت می گیرد.جذب غیر فعال آن از طریق جذب الکترواستاتیکی یونهای روی در دیواره سلولی ساولهای ریشه صورت می گیرد وجذب قعال روی بیشتر تحت تآثیر دما وتهویه محیط ریشه می باشد وبه نظر می رسد مکانیزم جذب فعال روی تآمین کننده بخش عمده روی مورد احتاج گیاه باشد(ملکوتی وطهرانی،۱۳۷۸).از طرف دیگر به علت جذب کند روی وسایر عناصر مشابه توسط ریشه بهتر است این عناصراز طریق اندامهای هوایی در اختیار گیاه قرارداده شود(ملکوتی وطباطبایی،۱۳۷۶).
علائم کمبود روی ۲تا۳هفته پس از کشت گیاهان با کلروزه شدن رگبرگ اصلی در قسمت پایه برگهای در حال رشد همراه با لکه های قهوه ای ظاهر می شود. کمبود روی در اکثر گلها به صورت کوچک وباریک شدن برگهای جوان وکاهش طول وساقه دهی گیاه دیده می شود(ملکوتی ولطف اللهی۱۳۷۸).
به دلایل متعدد در ایران، از جمله آهکی بودن خاک، بی کربناته بودن آب آبیاری، phبالا(قلیایی)، کمبود مواد آلی، درجه حرارت بالا، مصرف بالای فسفر و… خاکهای کشور عمدتاِّ دارای کمبود روی می باشدوبا توجه به نقش گسترده آن مصرف صحیح این عنص، در کشاورزی وگلکاریها باید مورد توجه قرار گیرد(ملکوتی ولطف اللهی،۱۳۷۸). یکی از راه های تامین روی درموارد کمبود، محلول پاشی سولفات روی(ZNSO4) می باشد(ملکوتی ولطف اللهی۱۳۷۸). معمولأ مصرف دو تا سه کیلو گرم در هکتار سولفات روی میتواند کمبود این عنصر را برای گیاهان رفع نماید(Lioyd and howe,2001).
ﺑـﺎ ﻛﺎرﺑﺮد روی ﻋﻼوه ﺑﺮ ﺑﺎﻻ رﻓﺘﻦ ﻋﻤﻠﻜﺮد، ﻏﻠﻈـﺖ ﭘﺮوﺗﺌﻴﻦ درداﻧـﻪ و اﻧـﺪام ﻫـﻮایی اﻓـﺰاﻳﺶ یا ﻓﺘــﻪ و ﺑﺎﻋــﺚ ﻛﻴﻔﻴــﺖ ﺑﻬﺘــﺮ ﻣﺤــﺼﻮل ﻣــیﺷــﻮد (Bayvordi, 2006).
مصرف کود روی از طریق افزایش قدرت ریشه زایی،افزایش تعداد دانه در سنبله، تعداد سنبله در متر مربع، وزن هزار دانه، میزان کربوهیدرات، نشاسته، پروتئین وایندول استیک اسید (IAA) وبه تأخیر انداختن پیری موجب افزایش عملکرد غلات می شود بطوریکه یلماز و همکاران ( ١٩٩٧ ) نشان دادند که مصرف روی موجب افزایش معنی داری درعملکرد دانه واجزاء عملکرد (تعداد سنبله درمتر مربع ، تعداد دانه در سنبله و وزن هزار دانه ) شد(Yilmaz et al.,1977).
نقش روی درافزایش میزان پروتئین دانه توسط محققین متعددی گزارش شده است(ملکوتی ولطف اللهی،۱۳۷۸). بطورکلی درشرایط کمبود روی فعالیت آنزیم RNA پلیمراز وانتقال اسیدهای آمینه به دانه کاهش یافته وفعالیت آنزیم RNA آز وتجزیه وتخریب RNA افزایش یافته، درنتیجه سنتز پروتئین شدیدا کاهش می یابد . همچنین روی از اجزاء ضروری ساختمانی ریبوزو م ها می باشد (Marschner,1995). نقش این عنصردر بهبود عملکرد بسیاری از گیاهان از جمله گلرنگ ( Lewis.,Mc Farlane,1986) ؛(Rajput et al.,1995)، گندم(Berinan,2001) ،کتان(Shurma et al,1995) ،نخود فرنگی(Khurana and Chatterjee,2001) گزارش شده است.
در گیاهان مبتلا به کمبود روی غلظت پروتئین کاهش می یابد که این کاهش ساخت به علت کاهش RNA پلیمراز می باشد. ﻛﺎﻫﺶ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ آﻧﺰﻳﻢ ﻛﺮﺑﻨﻴﻚ آنهیداز ﺑــــــﻪ دﻟﻴــــــﻞ ﻛﻤﺒــــــﻮد روی ﻣــــــیﺗﻮاﻧــــــﺪ ﻣﻨﺠــﺮ ﺑــﻪ ﻛــﺎﻫﺶ ﻣﻴــﺰان ﻓﺘﻮﺳــﻨﺘﺰ ﺧــﺎﻟﺺ ﺷــﻮد(Welch, 1995).
در اثر محلولپاشی روی قدرت ریشه زایی، رشد بهتر و بیشتر برگها (مؤثر در بهبود فعالیت فتوسنتز)،افزایش وزن هزار دانه ( در غلات)، بزرگتر شدن گره های ریزوبیوم( تثبیت کننده ازت در حبوبات)، افزایش عیار قند و مقدار قند قابل استحصال (در چغندرقند) و افزایش عملکرد محسوس در محصولات مختلف قابل مشاهده است.این عنصرﻧﻘﺶ ﻣﻬمی در ﺗﻨﻈﻴﻢ ﻣﻴـﺰان ﺑـﺎز ﺑـﻮدن روزﻧـﻪ ﻫـﺎ دارد، ﺑﻪ اﻳﻦ دﻟﻴـﻞ ﻛـﻪ اﻳـﻦ ﻋﻨـﺼﺮ در ﻧﮕﻬـﺪاری ﻋﻨﺼﺮ ﭘﺘﺎﺳﻴﻢ در ﺳﻠﻮلﻫﺎی ﻣﺤـﺎﻓﻆ روزﻧـﻪ ﻧﻘـﺶ دارد(ملکوتی ولطف اللهی،۱۳۷۸).
روی علاوه بر تنظیم مقادیر هورمون های گیاهی (GA,IAA)،در فعال سازی تعداد زیادی آنزیم گیاهی دخیل است که یا مستقیماً در ساختمان آنها شرکت دارد یا در فعال سازی آنها ضروری است (از جمله : کربنیک آنهیداز، کربوکسی پپتیداز،RNA پلیمراز، الکل دی هیدروژنازو…)(Salardini &Mojtahedi, 1978).
اﻳـــﻦ ﻋﻨـــﺼﺮ در ﺑﻴﻮﺳـــﻨﺘﺰ ﻛﻠﺮوﻓﻴﻞ ﻧﻴﺰ ﻣﻮرد ﻧﻴﺎز اﺳﺖ و درﺳﻨﺘﺰ ﺗﺮﻳﭙﺘﻮﻓـﺎن ﻛﻪ ﻳﻚ ﭘﻴﺶ ﻣﺎده ﺳﻨﺘﺰ اﻛﺴﻴﻦ اﺳـﺖ ﻧﻘـﺶ دارد (Salardini and Mojtahedi, 1978).
مفهوم
B
مصداق C A حامل نشانه
شکل ۲-۸) مثلث نشانهای
خط نقطهچین در قاعدهی مثلث نشان دهندهی این است که هیچ رابطهی مهم قابل مشاهده یا مستقیمی میان نشانه و مورد ارجاعی (مصداق) وجود ندارد. برخلاف مدلول انتزاعی سوسور (که بیشتر به گوشهی B نزدیک است تا C )، مورد ارجاعی (مصداق) یک «شیء» است. بدون نیاز به ممانعت از ارجاع نشانه به مفاهیم انتزاعی و هستیهای خیالی و همچنین چیزهای فیزیکی، الگوی پیرس مکانی برای یک واقعیت عینی اختصاص میدهد که الگوی سوسور هرگز چنین امکانی را درنظر نگرفته بود (چندلر: ۱۳۸۶ صص۶۷ و ۶۶). پیرس نوعی ردهبندی برای نشانه ارائه کرده که از دیدگاه سوسور به دور ماندهاست. این ردهبندی با تاکید بر تفاوت نشانهها در چگونگی اختیاری یا قراردادی بودن صورت گرفتهاست.
الف) وجه نمادین: در این وجه دال شباهتی به مدلول ندارد، ولی بر پایهی یک قرارداد اختیاری به آن مرتبط شدهاست. مانند زبان (حروف الفبا، واژگان، جملات و…) اعداد، مورس، چراغ راهنما، پرچمها و… در حالیکه سوسور از به کار بردن واژهی نماد خودداری میورزید؛ پیرس نماد را نشانهای میدانست که به واسطه یک قانون به موضوع ارجاع داده میشود؛ این ارجاع دادن معمولا به اجتماع عقاید عمومی بستگی دارد. به گفتهی پیرس انسانها از روی قاعده یا عادت دست به تفسیر میزنند این شیوه اندیشیدن کاربر است که موجبات پیوند میان نماد با موضوعش را فراهم میسازد بدون اینکه چنین پیوندی واقعاً وجود داشته باشد. بدون تفسیر نماد ویژگی نشانه بودنش را از دست می دهد. نماد یک نشانهی قراردادی یا وابسته به عادت فردی است. بدین سان پیرس به مانند سوسور به قراردادی بودن نشانهها تاکید دارد او می گوید نمادها به طور کامل قراردادی یا اختیاریاند.
ب) وجه شمایلی: در این وجه دال به دلیل همانندی به مدلول یا بهواسطهی تقلیدی از آن دریافت میشود (دریافت توسط حسهای پنجگانه صورت میگیرد) به عبارتی دیگر دال به علت دارا بودن برخی از کیفیات مدلول همانند آن است. مانند: پوتره، پویانمایی، استعاره، تقلید صدا و… به باور پیرس نشانهی شمایلی از طریق همانندی نشانگر موضوع خود است. خود پیرس در آغاز این وجه را همانندی نامیده بود. این وجه حس مقایسهگری را در کاربرش بیدار میسازد. البته تنها مشابهت دال با موضوع لزوماً آنرا شمایلی صرف نمیسازد؛ آنچه مایلیم در یک تصویر تشخیص دهیم مقایسه روابط اجزاء برای دستیابی به یک کلیت است. حتی واقعگراترین تصویرها، یک نسخهی عینی یا یک رونوشت از آنچه نشان میدهند نیستند. بعید است کسی آنان را با موضوعشان اشتباه بگیرد. بیشتر نشانهشناسان باور دارند که شمایا محض وجود ندارد و همیشه عنصری از قراردادهای فرهنگی دخیل است. خود پیرس هم هم اذعان به قراردادهایی دارد که در وجه بازنمایی تصاویر مادی وجود دارد.
ج) وجه نمایهای: در این وجه دال اختیاری نیست بلکه به طور مستقیم (فیزیکی یا علّی) به مدلول ربط دارد – این ربط میتواند مشاهده یا استنتاج گردد- مانند: نشانههای طبیعی (دود، تندر، جای پا، پژواک صدا، مزهها و بوهای غیرمصنوعی)، ابزارهای اندازهگیری (بادنما، دماسنج، ساعت) علائم اخباری (در زدن، زنگ تلفن)، اشارات (اشاره با انگشت، تابلوهای راهنمایی)، انواع ضبط (عکس، فیلم، تصویرهای فیلم برداری شدهی ویدئویی یا تلویزیونی و صوت ضبط شده)، علائم شخصی (دستخط، تکیه کلامها) و حروف اشاره (آن، این و…). ترتیب این سه وجه به صورت کاهشی است. نشانههای نمادین مانند زبان بهشدت قراردادیاند. نشانههای شمایلی تا حدودی دارای قرارداد هستند. نشانههای نمایهای اجباراً به موضوعشان ربط دارند. دالهای نمایهای و شمایلی بیشتر به واسطه مدلول ارجاعی خود تحمیل میشوند در حالیکه در نشانههای نمادین که قراردادیترند دامنه تعیین مدلول توسط دال بیشتر است. هرچه دال بیشتر توسط مدلول تحمیل شود انگیزش نشانه بیشتر است. این انگیزش در نشانههای شمایلی کاملا آشکار است اما نشانههای نمادین کاملا برعکس آنها هستند. برای درک نشانهای که انگیزش آن کمتر باشد نیاز به یادگیری قراردادها بیشتر احساس میشود. این وجه به یک رابطهی واقعی میان نشانه و موضوعاش اشاره میکند که صرفا وابسته به ذهن تحلیلگر نیست؛ موضوع لزوما وجود دارد. نمایه بهطور واقعی به موضوعاش پیوند خوردهاست. یک نشانهی نمایهای بهگونهای آشکار به وجود چیزی دلالت دارد.
فیلمهای مستند و فیلمهایی که در برنامههای خبری تلویزیون منتشر میشوند نمایانگر طبیعت نمایهای نشانه هستند. در چنین ژانرهایی نمایهای بودن وضعیت ماده را به عنوان مدرک تضمین میکند. خطوط قاطع جداکنندهای بین این سه وجه نشانه وجود ندارد، یک نشانه ممکن است شمایلی نمادی یا نمایهای یا هر ترکیبی دیگر باشد. برای نمونه یک نقشه؛ در اشاره به موقعیتها نمایهایست در نشان دادن مستقیم نسبتها و فاصلهها میان نقاط شمایلی است و در به کار بردن نمادهای قراردادی معنادار که باید برای خواندن نقشه آموخته شود، نمادین است. در فیلم و تلویزیون هم هر سه وجه بهکار گرفته میشوند: شمایل (صدا و تصویر)، نماد (دیالوگ و سناریو) و نمایه (اثر و موضوعاتی که فیلم شدهاند) در این مورد به نظر میرسد نشانههای شمایلی بصری غالب باشند ولی برخی نشانههایی که در فیلمها ظاهر میشوند کم و بیش قراردادیاند مانند دلالت تصویر «محو» بر خاطرهی یک بازیگر.
به عقیدهای برخی گونهای برتری به ریختی سلسله مراتبی در این سه وجه وجود دارد که توسط بافت صورت میگیرد. نمیتوان نشانهها را بر پایهی وجهشان و بدون توجه به نیتهای کاربردشان در بافتهای ویژه ردهبندی کرد. حتی ممکن است یک نشانه برای یک فرد شمایلی برای فردی دیگر نمادی و برای دیگری نمادین باشد، همچنین ممکن است تعلق نشانه به یک وجه در طی زمان دگرگون شود. برای نمونه نشان فرَوَهری که برخی به گردن میآویزند ممکن است برای یک زرتشتی دلالت به دین مزدایسنا داشته باشد نزد دیگری دلالتی بر ایران باستان و برای شخصی دیگر خرافهپرستی باشد. همواره در طی تاریخ نیز انتقالی از یک وجه به دیگری رخ دادهاست پیرس نیز بهمانند سوسور جایگاهی برتر برای نشانه های نمادین در نظر داشت «تنها نشانههای همگانی نماد هستند و همگانی بودن برای ادراکشان ضروری است» تاکید سوسور بر اهمیت اصل اختیاری بودن، تقدم نشانههای نمادین را منعکس میکند ضمن اینکه پیرس «ذهنی که نماد را بهکار میگیرد» را از امتیازی ویژه برخوردار میداند (چندلر: ۱۳۸۶ صص ۷۹ و ۸۰).
پیرس از میان این سه وجه، وجه شمایلی را اصلیترین و پیشروترین وجه میداند. او اذعان دارد که نشانهها در ابتدا تا اندازهای شمایلی و تا اندازهای نمایهای بودند و در طی زمان نشانههای زبانی به سمت نمادین و قراردادی شدن توسعه یافتهاند. این روند را میتوان در توسعه الفبا از هیروگلیف تا خط (از شمایل تا نماد) به وضوح مشاهده کرد.
گاهی اوقات هم تمایز میان نشانهها را به صورت دیجیتال و آنالوگ در نظر میگیرند. ما وابستگی شدیدی به وجوه آنالوگ داریم و مایلایم نمایشهای دیجیتال را حداقل دربرخورد اول غیرواقعی یا غیر موثق قلمداد کنیم مانند برخوردمان با CD و فیلم ویدئویی. تمایز میان آنالوگ و دیجیتال بارها به شکل طبیعی و غیرطبیعی نشان داده شدهاست. قصد عامدانهی ارتباط در رمزگانهای دیجیتال غالب است در حالیکه در رمزگانهای آنالوگ ممانعت از برقراری ارتباط تقریبا محال است. نظامهای دیجیتال نظم، دیجیتال را بر آنچه اغلب به عنوان یک جریان سیال پویا و پیوسته تجربه میکنیم تحمیل میکنند. بسیاری از تعاریف چیزها به عنوان نشانه به گسستهشدن پیوستگیها می انجامد (چندلر: ۱۳۸۶).
نشانههای آنالوگ مانند تصاویر، ژست و اطوار، مزهها و… دارای رابطهی درجهبندیشده روی یک پیوستارند. آنها میتوانند بر ظرایفی دلالت کنند که به نظر میرسد فراتر از گسترهی واژگان باشند برعکس واحدهای گسستهی رمزگان دیجیتال در معنا ضعیفترند اما تونایی در پیجیدگی نحوی و دلالت معنایی برخوردارند.
نشانهشناسی از اُمبرتو اِکو
اما امبرتو اکو بر این باور است که در نشانهشناسی نه از نشانهها بلکه از نقش نشانهای باید سخن به میان آورد. خود او میگوید تمام نشانهشناسی نه از نشانهها بلکه از نقشهای نشانهای تشکیل شدهاست (اکو : ۱۳۸۹). نقش نشانهای، رابطهای است قراردادی که میان بیان و محتوا برقرار میشود. در این میان محتوا خود، ساخته و پرداختهی فرهنگی مشخص است. از اینرو، بیان در وهلهی نخست به فرهنگ بازمیگردد. از نظر اکو، نشانهها واقعیت را در هیچجا مؤثرتر از فرهنگ، حک نکرده و سازماندهی نمیکنند. فرهنگ تولید و مصرف نشانههاست. اما از آنجا که نشانهها به نوعی مجسمکننده واقعیتاند به جرأت میتوان گفت که درحال حاضر، همه چیز «فرهنگی» است. فرهنگ دیگر یک «پیکره زنده» و حضور یک جامعیت مولد نشانه نیست. اکنون این نشانهها هستند که فرهنگ را تولید میکنند. از نظر اکو نشانهشناسی به واسطه نظامهای ارتباطی و فرهنگی همچون روزنامهها، رادیو، تلویزیون، نویسندگان، خوانندگان، گویندگان، ویراستاران و… ارزش و موجودیت مییابد و برهمین اساس، اکو بیشتر مطالعات خود را روی نشانهشناسی درباب رسانهها و فرهنگ توده متمرکز میکند.
او مفاهیم و ابزارهای نشانهشناسانه خود را درخصوص پیامهای رادیو، تلویزیون، ساختارهای روایت، فن بیان و ایدئولوژی در آثار سوء و تحلیل تبلیغات به کار میگیرد. امبرتو اکو نظام نشانهشناسی خود را در قالب تفکر ساختگرایی ارائه میکند چرا که او ساختگرایی را تنها روشی میداند که بر ساختارهای عمیق زبان و فرهنگ تأکید میکند. یعنی روشی که مدعی است «سوژه» از وجود ناشی نشده بلکه از زبان نشأت گرفتهاست.
از نظر اکو نشانهها منطقی کارکردگرایانه دارند. این کارکرد همان چیزی است که اشیا را در قالب معانی عرضه میکنند. دلالت معنایی نشانهها در تقابل با دلالت ضمنی آنها قرار میگیرد. اشیا نمیتوانند کارکرد مستقیم خود را با یکدیگر معاوضه کنند آنها خارج از این کارکرد دلالت معنایی میتوانند تا بینهایت محض در گستره دلالت ضمنی جایگزین یکدیگر شوند و در این حالت است که قابلیت معاوضه یافته و در قالب نشانهها به گردش درمیآیند. نیازها و انتخابهای ما به شکل افسارگسیختهای پیرو این قابلیت معاوضه نامحدود نشانه ها ـ نه کارکرد خاص اشیا ـ است. به همین دلیل است که زبانشناسان ساختگرا چنین فرض میکنند که نشانهها میتوانند به یک واقعیت عینی اما به شیوهای بدفهم شده ارجاع دهند. یکی از اصولی که در نظام نشانهشناسی اکو بسیار برجسته و مهم است تمایزی است که او میان «نشانه شناسی دلالت» و «نشانه شناسی ارتباطات» میافکند اما با وجود این، او متذکر میشود که این دو با وجود تمایز، مانعهالجمع نیستند.
یک فرایند ارتباطی به معنای گذار یک نشانه از یک منبع به یک مقصد تعریف میشود. در نشانهشناسی ارتباطات هدف انتقال اطلاعات است که بین دو ماشین یا دو دستگاه بدون هیچگونه «دلالتی» انجام میشود اما در نشانهشناسی دلالت که با وجود «کد» وجود و معنا می یابد گیرنده یا دریافت کننده پیام انسان است که نشانهها حس تفسیر کردن را در او بر میانگیزند. در کنش ارتباطی یک مخاطب انسانی بالقوه مفروض است که به عنوان یک مفسر پیام عمل میکند نه یک دریافت کننده صرف که فقط به نشانهها به عنوان یک محرک پاسخ میدهد. «کد» نوعی سیستم دلالت است. بدین معنا که عناصر غایب به موجودیتهای حاضر پیوند داده میشوند که به این رابطه «دلالت» گفته میشود و شرط لازم هر کنش ارتباطیای داشتن یک سیستم دلالت است. بدین ترتیب می توان نتیجه گرفت که وجود نظام نشانهای دلالت، مستقل از نظام نشانهشناسی ارتباطات امکان پذیر است.
از نظر اکو هر متنی از دو سری نشانه یا نظام نشانهای شکل یافتهاست، یکی «نشانههای برگزیده» و دیگری «نشانههای تازه». «نشانه های برگزیده» بنا بر قراردادهای از پیش تعیین شده مدلولهایی در ذهن مخاطب بر میانگیزند، اما هر متن علاوه بر این نشانهها، نشانههای تازهای را نیز شامل میشود، بدین معنا که اگر متنی فاقد نشانههای تازه باشد، دیگر اثری نو و بدیع نخواهد بود، چرا که یکی از ویژگیهای هر اثری برانگیختن و ساختن مدلولهای جدید در ذهن مخاطبان است و این نشانههای نو از نشانههای قراردادی ویژه هر اثر فراتر میرود. هر متن با کمک نشانهها و مدلولهای خود معنایی را در ذهن مخاطب زنده میکنند که به آن «دلالت معنایی» میگویند و از آنجایی که هر مدلول در ذهن مخاطب یک نوع تأویل دارد، بنابراین ما در مواجهه با یک متن با تأویلهای مختلفی از آن روبرو خواهیم بود. بدین ترتیب درک دلالت معنایی کار آسانی نیست، ولی با پی بردن به رابطه نشانهها و مدلولها یا دال و مدلول، درک معنای متن روشنتر و صریحتر خواهد شد.
بر اساس اصول نشانهشناسی اکو دوگونه متن وجود دارد: نخست متنی که سرنوشت و تأویل متن را به دست خواننده میسپارد. چنین متنی تأویل های بیشمار میپذیرد و اثری است گشوده به دگرگونی معنایی و دیگر متنی که خواهان آفریدن خوانندهای نو است. در واقع چنین متنی دارای معنایی نهایی است که اگر آن معنای غایی درک نشود، تفسیر نادرستی از آن خواهد شد. (که معمولاً متون دینی ـ مذهبی در این دسته از متون قرار می گیرند که در واقع هرگونه و هر نوع تحلیل و تفسیری را نمیپذیرد. اکو تأویلهای گوناگون از یک متن را میپذیرد، اما با این حال، متذکر میشود که گفتن این که هر متن به طور بالقوه تأویلهای بی پایان دارد، بدین معنا نیست که هر کنش تأویلیای پذیرفته است و هر تأویل (به عنوان مشخصه اصلی نشانهشناسی) بدون هیچ هدفی به خواست خودش جاری میشود.
اکو در برابر طرفداران نظریه تأویل «خواننده ـ محور» و هواداران نظریه «کشف نیت مؤلف»، امکان سومی را تحت عنوان «نیت متن» مطرح می کند، چرا که معتقد است؛ کشف نیت مؤلف بسیار دشوار است و اغلب هیچ ارتباطی به تأویل متن هم ندارد و نیت خواننده هم کاملاً شکل متن را به هم میریزد، تا آن را با مقصود و منظور خود همخوان کند. اما شناخت «نیت متن» به معنای شناخت یک راهبرد نشانهشناسانه است که البته با نوعی حدس و گمان از سوی خواننده همراه خواهد بود، چرا که نیت متن در سطح رویه متن قابل دریافت نیست.
بدین ترتیب اکو سعی میکند به کمک مفاهیم نشانهشناسی و نیت متن بر تعداد تأویلهای یک متن حدودی قائل شود. به اعتقاد او یکی از عواملی که باعث محدود شدن تأویلها میشود انسجام و پیوستگی متن است که حدس و گمانهای بیپایان خواننده را مهار میکند. هر متن دستگاه و سیستمی نشانهای است که به منظور بازی درک و دریافت طراحی شده و در این بین خواننده تنها بازیگر این بازی است. اصول و قواعد این بازی را متن، مؤلف و نشانهها مشخص میکنند و خواننده بر اساس ابتکار و شناخت خود این نشانهها را در قالب مفاهیم رمزگردانی میکند. اکو تمایز دیگری میان حاملهای نشانهای قائل شد؛ این تمایز در اصل از پیرس به وام گرفته شدهاست. او از دو مفهوم موارد و انواع استفاده کرد. موارد به تعداد کل کلمات در یک نطق یا نوشته مربوط میشود و انواع به تعداد واژگان متفاوت میپردازد.
اکو سهگونه از حاملهای نشانه را فهرست کرد تمایز میان آنها به شکل مادیشان وابسته است. این سه حامل عبارتند از: الف) نشانههایی که در شمار فراوانی از موارد (کاملا مثل هم) وجود دارند. یا به گفتهی خودش: نشانههایی که رخدادهایشان میتواند تا بینهایت طبق مُدل نوع خاص آنها بازتولید شود. ب) نشانههایی که بر طبق یک نوع ساخته شدهاند اما از نظر موردی دارای کیفیتی قطعی از یگانگی مادی هستند. یا: نشانههایی که رخداداهایشان هرچند طبق یک نوع تولید شدهاند اما واجد برخی خصوصیات منحصر به فرد مادی میباشند. ج) نشانههایی که فقط یک مورد در نوعشان وجود دارد یا نشانههایی که از نظر نوع و مورد یکساناند. یا نشانههایی که رخدادهایشان با نوع آنها متفاوت است یا همسانند. تمایز میان نوع و مورد ممکن است بر چکونگی تفسیر متن نیز تأثیر بگذارد. برای مثال نسخهی اصلی یک نقاشی معروف، معمولاً ما در آغاز نسخهای تکثیری بیشماری از روی نسخهی اصلی دیدهایم و تنها از طریق این رونوشتها میتوانیم در مورد نسخهی اصل داوری کنیم.
الگوی ارتباطی یاکوبسن
الگوی ارتباطی سوسور بر این شالوده قرار دارد که فرایند ادراک توسط شنونده، آینهای از فرایند بیان یک اندیشه توسط گوینده است. در الگو اشارهای کوتاه به رمز شدهاست که فرض شده میان دو سوی الگو میبایست مشترک باشد. یاکوبسن الگویی از ارتباط گفتاری میانفردی ارائه کرد که بر اهمیت رمزگان و بافتهای اجتماعی ِدرگیر صحه گذاشت. به عقیدهی او اثر بخشی ِیک ارتباط گفتاری وابسته به استفاده از یک رمز مشترک توسط افراد سهیم در این ارتباط است.
بافت
پیام
گیرنده ………………………………………………………………………………………… فرستنده
تماس
شکل ۲-۹) الگوی ارتباطی یاکوبسن
فرستنده پیامی را برای گیرنده میفرستد پیام برای اثربخشی نیاز به یک بافت ارجاعی دارد («ارجاع» به دیگری، الگویی دو بخشی، مثل یک واژهنامه) که توسط گیرنده قابل تصرف باشد، گفتاری باشد یا قابلیت تبدیل به شکل گفتار را داشته باشد. همچنین به یک رمز نیاز است که کاملا، یا حداقل نسبتا، میان فرستنده و گیرنده (یا به عبارت دیگر رمزگذار و رمزگشای پیام) مشترک باشد؛ و بالاخره نیاز به تماس وجود دارد. یک مجرای فیزیکی و اتصالی روانی میان فرستنده و گیرنده که هر دوی آنها را قادر سازد تا در کنش ارتباطی باقی بمانند.
یاکوبسن شش عامل را تشکیل دهندهی تمام ارتباطات گفتاری دانست. این عناصر در هر کنش ارتباطیای وجود دارند. هر عنصر یکی از کارکردهای زبان را انجام میدهد.
گونه | جهتگیری به سمت ِ | کارکرد | مثال |