۱-۷- قلمرو پژوهش ۱۰
۱-۸- روش انجام پژوهش و تجزیه و تحلیل داده ها ۱۰
۱-۹- چارچوب کلی پژوهش ۱۱
۱۳
مقدمه : ۱۴
۲-۱- مبانی نظری ۱۵
۲-۲- تقاضا برای خدمات حسابرسی ۱۵
۲-۲-۱- تئوری نمایندگی ۱۵
۲-۲-۲- فرضیه اعتبار بخشی ۱۷
۲-۲-۳- فرضیه اعتماد سازی ۱۷
۲-۲-۴- ساز وکار و هزینه نظارت ۱۷
۲-۳- عوامل تعیین کننده قیمت خدمات حسابرسی ۱۹
۲-۳-۱- عوامل موثر بر پیچیدگی های واحد تجاری ۲۰
۲-۳-۱-۱- اندازه صاحبکار ۲۰
۲-۳-۱-۲- پاداش عملکرد هیات مدیره ۲۰
۲-۳-۱-۳- ساختار مالکیت شرکت ۲۲
۲-۳-۱-۴- ریسک ذاتی ۲۳
۲-۳-۲- عوامل موثر بر میزان اعتماد بخشی حسابرس ۲۳
۲-۳-۲-۱- نوع حسابرس ۲۳
۲-۳-۲-۲- دوره تصدی حسابرس ۲۴
۲-۳-۲-۳- تخصص صنعت حسابرس ۲۵
۲-۴- تخصص حسابرس درصنعت ۲۶
۲-۴-۱- رویکرد سهم بازار ۲۷
۲-۴-۲- رویکرد سهم پرتفوی ۲۷
۲-۵- انگیزههای انتخاب حسابرسان متخصص صنعت ۲۸
۲-۶- اعتماد بیش از حد مدیریت وانواع آن ۲۹
۲-۶-۱- انواع اعتماد بیش از حد ۳۱
۲-۷- کمیته حسابرسی وضرورت آن ۳۳
۲-۸- اختیارات و وظایف کمیته حسابرسی ۳۶
۲-۸-۱- وظایف کمیته حسابرسی ۳۷
۲-۹- تبیین فرضیه های پژوهش ۳۹
۲-۹-۱- تبیین رابطه بین اعتماد بیش از حد مدیریت وحق الزحمه حسابرسی ۳۹
۲-۹-۲- تبیین رابطه کمیته حسابرسی و بین اعتماد بیش از حد مدیریت وحق الزحمه حسابرسی ۴۱
۲-۹-۳- تبیین رابطه بین کمیته حسابرسی و اعتماد بیش از حد مدیریت وتخصص صنعت حسابرس ۴۲
۲-۱۰- تحقیقات مرتبط با پژوهش و سایر تحقیقات مرتبط با آن ۴۳
۲-۱۰-۱- پژوهش های خارجی مرتبط با پژوهش ۴۳
۲-۱۰-۲- پژوهش های داخلی مرتبط با پژوهش ۴۹
۲-۱۱- خلاصه فصل ۵۲
۵۳
مقدمه: ۵۴
۳-۱- مساله اصلی پژوهش ۵۴
۳-۲- فرضیه های پژوهش ۵۴
۳-۳- الگوی آزمون فرضیه ها ۵۵
۳-۴- تعریف عملیاتی متغیرهای پژوهش ۵۵
۳-۴-۱- متغیر وابسته ۵۵
۳-۴-۱-۱- حق الزحمه حسابرسی ۵۵
۳-۴-۱-۲- تخصص حسابرس ۵۶
۳-۴-۲- متغیرهای مستقل ۵۷
۳-۴-۲-۱- اعتماد بیش از حد مدیریت ۵۷
«فصل ششم: قاتل مستحق سلب است، چه امام آن را گفته باشد و چهنگفته باشد و اوزاعى و لیث و شافعى و اسحاق و ابو عبید و ابو ثور همین را قائلند. و ابو حنیفه و ثورى گویند: قاتل مستحق سلب نیست مگر اینکه امام براى او شرط کرده باشد. و مالک گوید: قاتل مستحق سلب نیست مگر اینکه امام آن را گفته باشد. و عقیده دارد که امام آن را نمىگوید مگر بعد از پایان جنگ بنابر آنچه که قبلا از مذهب مالک بیان شد درباره بخشش بعد از جنگ …
دلیل ما سخن پیامبر (ص) است: «هر کس شخص کافرى را بکشد سلب او براى قاتل است.» و این از فرمانهاى مشهور رسول خدا (ص) است که خلفاء بعد از ایشان هم به آن عمل کردهاند. و روایاتى هم که بعنوان دلیل مىآورند دلالت بر آن دارد، عوف بن مالک دلیل آورد بر خالد هنگامى که خالد سلب مددى را از او گرفت، عوف به خالد گفت: آیا نمىدانى که رسول خدا (ص) حکم کرد به مستحق بودن قاتل نسبت به سلب مقتول؟ خالد گفت آرى …» (منتظری، ۱۴۰۹،مبانی فقهی حکومت اسلامی،۶/۳۰۴).
قصه مددى را بیهقى از عوف بن مالک اشجعى روایت کرده خلاصه آن چنین است:
«من (عوف بن مالک) به همراه زید بن حارثه در جنگ موته از مدینه بیرون آمدم و همراه من شخصى بنام مددى از یمن بود، برخورد کردیم با جمعیت رومیان و در میان آنان مردى بود که بر اسب سفیدى سوار بود و بر روى اسب زین دو سلاح طلایى قرار گرفته بود، و آن مرد رومى شروع کرد بدگوئى به مسلمین کردن، مددى، پشت تخت سنگى کمین کرد و هنگامى که مرد رومى آمد از آنجا بگذرد مددى، اسب او را پى کرد و فریادى زد و بر روى او جهید و او را کشت و اسب و سلاح او را به تصرف درآورد، و زمانى که خداوند مسلمانان را پیروز نمود خالد بن ولید کسى را به دنبال مددى فرستاد و سلب او را گرفت. (منتظری،۱۴۰۹،مبانی فقهی حکومت اسلامی،۶/۳۰۴).
عوف گوید: نزد خالد آمدم و گفتم: اى خالد، آیا نمىدانى که رسول خدا (ص) حکم کرد به مستحق بودن قاتل نسبت به سلب مقتول؟ خالد گفت: آرى و لکن من قیمت این را زیاد مىدانم. به او گفتم: به او بر مىگردانى یا اینکه رسول خدا (ص) را از جریان کار شما آگاه خواهم نمود.
خالد گفت: هرگز به او بر نمىگردانم.
عوف گوید: نزد پیامبر (ص) جمع شدیم و من قصه مددى و آنچه که خالد انجام داده بود را براى حضرت نقل کردم، رسول خدا (ص) فرمود: اى خالد چه چیز باعث شده که تو چنین کارى را انجام دهى؟ خالد گفت: دیدم قیمت آن زیاد است، حضرت فرمود: آنچه از او گرفتهاى به او برگردان(منتظری،۱۴۰۹،مبانی فقهی حکومت اسلامی،۶/۳۰۵).
دستور صادره از پیامبر با توجه به شرایط و مصالح صورت گرفته است که به نظر می رسد این اعطاءنوعی تحیض مسلمانان به دفاع از اسلام وگسترش مرزهای حکومت اسلامی است.
در زیر به بعضی از مصادیق بارز تصمیمات و احکام حکومتی اشاره می کنیم:
۱-انعقاد پیمان نامه صلح حدیبیه از سوی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله با مشرکان مکه در سال ششم هجری که به موجب آن به مدت ده سال، جنگی میان مسلمانان و مشرکان انجام نگیرد و در این سال مسلمانان نباید به مکه داخل شوند، امادر سال آینده، همین موقع، مردم شهر سه روز از مکه بیرون روند و شهر را برای مسلمانان خالی خواهند گذاشت تا زیارت کنند و… (منتظری،۱۴۰۹،مبانی فقهی حکومت اسلامی،۶/۵۳۰)
۲-دستور پیامبر به کشتن گروهی از یهود بنی قریظه که پیمان شکنی کردند و در جنگ احزاب با دشمنان اسلام متحد گردیدند.(همان)
۳-حکم پیامبر به کشتن عبدالله بن سعد بن ابی سرح، حویرث بن نفیل، ابن خطل، مقبس بن صبابه هنگام فتح مکه.(همان) حکم آن حضرت به مهدور الدم بودن و کشته شدن مردی از قبیله هذیل که به پیامبر دشنام می داد. در این مورد مرحوم کلینی به سند صحیح از محمد بن مسلم نقل می کند: عن ابی جعفر علیه السلام قال: ان رجلاً من هذیل کان یسبّ رسول الله صلی الله علیه و آله فبلغ ذلک النبیّ صلی الله علیه و آله فقال: من لهذا؟ فقام رجلان من الانصار فقالا: نحن یا رسول الله فانطلقا حتی أتیا عربه فسألا عنه فاذا هویتلقی غنمه، فقال: من انتما و ما اسمکما؟ فقالا له: انت فلان بن فلان؟ قال: نعم،فنزلا فضربا عنقه؛(همان) امام باقر علیه السلام فرمود: مردی از قبیله هذیل به پیامبر دشنام می داد، گزارش کار او به پیامبر رسید، حضرت فرمود: چه کسی کار او را می سازد؟ دو نفر از انصار برخاستند و عمل کشتن ایشان را پذیرفتند. آن دو حرکت نموده تا عربه درپی او برآمدند، در آن جا او را دیدند که به همراه گوسفندان خود بود، پس از گفت وگویی که میان آن ها رد و بدل شد و آن دو دانستند که او همان است که دنبالش هستنداز مرکب خود پایین آمده او را گردن زدند. دستور آن حضرت به تبعیدِ حکم بن عاص (طرید رسول الله). (همان) دستور آن حضرت به پیروی از فرمان دهان نظامی، مانند آن چه که در مورد سپاه اسامه فرمان داد. امام خمینی در اشاره به چنین احکامی می فرماید:
اوامر رسول اکرم صلی الله علیه و آله آن است که از خود آن حضرت صادر می شود و امر حکومتی می باشد؛ مثلاً از سپاه اسامه پیروی کنید، سرحدات راچگونه نگه دارید، مالیات ها را از کجا جمع کنید….( امام خمینی،۱۴۲۳،ولایت فقیه، ۹۷).این دستورات در راستای تامین مصلحت اسلام و مسلمانان صادر گردیده است.
صاحب جواهر در تعریف «حکم حکومتی» می گوید:
«انشاء انفاذ مِن الحاکم لا منه تعالی لحکم شرعیٍ اَو وضعیٍ اَو موضوعهما فی شیی ء مخصوص، و لکن هل یشترط فیه مقارنته لفصل الخصومه (ای اَن یکون فی خصوص القضاء) کما هو المتیقن مِن ادلّته لا اقل من الشک و الاصل عدم ترتب الآثار علی غیره، اَو لا یشترط لظهور قوله(ع): «انی جعلته حاکماً» فی اَنّ له الاِنفاذ و الاِلزام مطلقاً و یندرج فیه قطع الخصومه».)نجفی، جواهر الکلام، ۱۴۰۴،۴۰/۱۰۰(.
از بیان صاحب جواهر چند نکته استفاده می شود:
اولاً: حکم حکومتی از سوی حاکم انشا می گردد، نه خداوند به عنوان قانونگذار؛
ثانیاً: متعلق اِنشاء حاکم، حکم تکلیفی است یا حکم وضعی و یا موضوع یکی از آن دو؛
ثالثاً: از آن جا که امکان دارد حکم حاکم، در مورد قضاوت باشد، احتمال دارد موضوعی عام باشد، که در این صورت شامل احکام قضایی هم خواهد شد. امام خمینی از فقهایی است که از آیات و روایات، عام و کلی بودن دایره حکم حاکم را از باب قضاوت استفاده کرده و آن را با دلیل تبیین کرده است.(امام خمینی،۱۴۲۳، ولایت فقیه، ۷۵و۷۶و۷۸).
آیا احکامی که از سوی فقیه حاکم صادر میشوند حکم اولی محسوب میشوند یا حکم ثانوی؟ منظور از حکم اولی این است که تعلق حکم شرعی به موضوعات، مقید به قیودى مانند اضطرار و اکراه و حرج و… نباشد. در این صورت حکمى که براى آن قرار داده مىشود «حکم اولى» نام دارد. در صورتی که موضوع مقید باشد حکمى که به آن تعلق مىگیرد «حکم ثانوى» نام دارد.( مکارم، ۱۴۱۳۳ ق،انوارالفقاهه، ۱/۵۴۰)
در این زمینه، سه دیدگاه وجود دارد:
دیدگاه اول: حکم حکومتی، حکمی اولی است. امام خمینی(ره) در یکی از سخنان خود میفرماید: «ولایت فقیه و حکم حکومتی، از احکام اولیه است.».( خمینی،۱۳۷۰ ، صحیفهی نور،۲۰/۱۷۴).
ایشان دربارهی ثانوی نبودن احکام حکومتی میگوید: «احکام ثانویه، ربطی به اعمال ولایت فقیه ندارد….».( خمینی،۱۳۷۰، صحیفهی نور، ۲۰۰/۲۰۲).
دیدگاه دوم: احکام حکومتی، احکامی ثانوی هستند. شهید صدر معتقد است احکامی که ولی امر در حیطهی منطقهالفراغ صادر میکند به عنوان ثانوی است. برخی از فقها معاصر نیز که قلمرو حکم حکومتی را محدود به وجود عناوین ثانویه میدانند حکم حکومتی تنها در این موارد معتبر میدانند، لکن اشارهای به ثانویه بودن حکم حکومتی ندارند (صافی گلپایگانی، ۱۴۱۲ق، ۱۵).
به تعبیر دیگر اگرچه حکم حاکم بر مبنای عنوان ثانوی صادر شده است اما این به معنای ثانوی بودن آن حکم نیست بلکه حکم حاکم تنها در مقام تطبیق احکام ثانوی بر موضوعات آن میباشد به همین جهت برخی فقها با این که مبنای حکم حکومتی را عناوین ثانویه میدانند اما آنرا از احکام ثانویه ندانستهاند. ( مکارم ،۱۴۱۳ق، انوارالفقاهه، ۱/۵۳۶).
دیدگاه سوم: احکام حکومتی نه از احکام اولیه است و نه از احکام ثانویه. برخی از فقها معتقدند که حکم حکومتی در ردیف احکام شرعیه نیست تا اینکه به اولی و ثانوی متصف شوند، بلکه احکام حکومتی در طول احکام اولیه و ثانویه است و ماهیتی صرفا اجرایی دارد و در واقع ولی فقیه دستور اجرای هر یک از این دو را با توجه به مصالح صادر میکند. بنابراین اگر حکم حکومتی در موردی که عناوین ثانویه صدق میکند صادر شود حکم فقیه در این مورد به معنای تطبیق آن احکام بر موضوعاتشان است و لذا حکم شرعی جدیدی نیست و اگر حکم حکومتی در مورد رفع تزاحم مصلحت نظام با سایر احکام شرعیه باشد ـ بنا به قول به آن ـ اگرچه در این مورد حفظ نظام از احکام اولیه است لکن بدین معنا نیست که حکم حکومتی مبتنی بر آن نیز از احکام اولیه باشد. (مکارم ، ۱۴۱۳ق، انوارالفقاهه، ۱/۵۳۶).
پس می توان گفت که حکم حکومتی در طول احکام اولیه و ثانویه به حساب می آید و بعد از این توضیح به بیان نمونه هایی از احکام صادره ائمه گرامی می پردازیم.
در زیر نمونه هایی از احکام حکومتی امام علی(ع) را که در دوران حکومت خویش، وضع و ابلاغ و یا به اجرا گذاشت را بیان خواهیم کرد. برخی از این احکام به امور قضایی، برخی اقتصادی، بعضی اجتماعی و یا اداری و سازمانی دولت اسلامی مربوط می شود. شاید بعضی از احکام که مطرح می شود، به طور قطعی حکم حکومتی نباشد و بعضی از علما تفاسیر یا توجیهات دیگری ارائه کرده باشند.
بخشی از احکامی که از سوی امام علی(ع) در دوران حکومتش صادر شد، احکامی است در عزل یا نصب استانداران، کارگزاران، مأموران حکومتی، قضات و فرماندهان نظامی از جانب ایشان صادر وابلاغ گردیده است. امام به عنوان حاکم جامعه هر شخصی را که برای ولایت و اداره شهری، به مصلحت نمی دانست، عزل و شخص دیگری را که لایق منصب تشخیص می داد، نصب میکرد. عزل و نصب و دستور العملهایی که ابلاغ می کرد و احکام مأموریتی راکه صادر می نمود، در زمره احکام حکومتی قرار می گیرد.
۱-عزل عمر بن ابی سلمه مخزونی از ولایت بحرین که به جای ایشان نعمان بن عجلان زرقی را نصب کرد.( نهج البلاغه، نامه۴۲ ).
۲- عزل اشعث بن قیس، والی آذربایجان و قیس بن سعدرابه جای ایشان منصوب کرد.( امینی، بی تا، الغدیر، ۲۷۱/).
۳-عزل قیس بن سعد بن عباده انصاری از مصر و نصب محمد بن ابی بکربه جای او به خاطر مشکلاتی که توسط معاویه برای قیس فراهم شد، و در مراحل بعدی یا قبلی بنا بر اختلاف مورخان نصب مالک بن حارث اشتر نخعی و دستور العمل معروف حضرت به او که وظیفه ایشان را برای فرمانروایی معین می نمود، هرچند قبل از رسیدن به مصر، توسط مزدوران معاویه مسموم شد و به شهادت رسید.( نهج البلاغه، نامه ۲۷).
۴-نصب مالک اشتر به عنوان استاندار جزیره و نصیبین، قبل از مصر، نصب عثمان بن حنیف به عنوان والی بصره و پس از او و بعد از به پایان رسیدن جنگ جمل، پسرعمویش، عبدالله بن عباس را نصب و زیاد بن ابیه به عنوان مأمور خراج انتخاب کرد.( نهج البلاغه، نامه ۲۰و۲۱).
۵-قثم بن عباس را به ولایت مکه منصوب کرد و هشدار از تبلیغات دروغین یاران معاویه از دستورات حکومتی امام در زمینه اداری است. (نهج البلاغه، نامه۳۳).
۶-همچنین قضاتی چون شریح بن حارث را منصوب کردند .(نهج البلاغه، نامه ۳)
۷-اعزام افرادی به عنوان مأموران اطلاعاتی (عیون) به شهرهای مختلف، همه از اقدامات ولایی و حکومتی امام محسوب می شود.
پیشگیری اعمال و رفتار کارگزاران، نظارت بر عملکرد آنان، بازخواست از ایشان و گاه ضبط و مصادره اموالشان که به ناحق به دست آورده بودند نیز از احکام حکومتی حضرت به شمار می رود.(نهج البلاغه، نامه های ۵و ۲۰و ۴۳و ۴۱ )
۸-ابن عباس را به خاطر برداشت ناصواب از بیت المال توبیخ کرد و او را وادار به پس دادن اموال نمود.( نهج البلاغه، نامه ۴۱). گذشته از اختیاراتی که هر حکومتی برای اداره جامعه برخوردار است و بدون عزل و نصب کارگزاران و تأسیس نهادها و ادارات مختلف، امکان اداره جامعه وجود ندارد، امام(ع) برای حل معضلات اجتماعی و دفاع از حقوق عامه و جلوگیری از تجاوز به حقوق مردم، مقرراتی را در بخشهای مختلف وضع نمود و به اجرا گذاشت.
امام علی(ع) به سبب انحراف جامعه اسلامی از مسیر اصلی خود، همت خویش را برای اصلاح امور مصروف داشت. روند فتوحات را که در زمان خلفا شدت یافته بود، کُند کرد، چرا که با گسترش فساد در جامعه، فتوحات تنها بر مشکلات می افزود. رواج تبعیضها و بی عدالتی ها و فزون طلبی ها و دریافت سهم بیشتر از بیت المال و تصدی مسؤولیتها توسط افراد فاسق و نالایقِ بنی امیه و ظلم و اجحاف به مردم از جمله انحرافاتی بود که جامعه از آن رنج می برد. به همین جهت، امام(ع) اصلاح جامعه را از بزرگترین وظایف می دانست. مقابله امام با فتنه گران که دین و ایمان مردم و حقوق آنان را در معرض تهدید قرار داده بودند، از اقدامات اساسی ایشان بود. همچنین انحرافاتی که اعتقادات و اخلاق و رفتار مردم را تهدید می کرد، مورد توجه حضرت قرار گرفت که به بعضی از آنها اشاره می شود:
ایستادگی و جنگ امام در برابر سه گروه منحرف ناکثین، قاسطین و مارقین که به دنبال فتنه گری و عصیان آنان در برابر حکومت مشروع حضرت انجام گرفت، از جمله اقدامات اساسی امام جهت اصلاح جامعه بود. دفاع از حقوق مردم و حمایت از دین و ایمان آنان و حراست از بیت المال در برابر زیاده طلبان و ایجاد نظم و امنیت اجتماعی، وظیفه حاکم است. امام نمی توانست فتنه گری پیمان شکنان را به بهانه های واهی خونخواهی خلیفه مقتول و در حقیقت به خاطر عدم دستیابی به پول و ریاست تحمل کند و تضییع حقوق مسلّم مردم و بی نظمی اجتماعی و مخدوش شدن امنیت جامعه و تهدید جان و مال و آبروی مردم را نظاره گر باشد؛ از این رو در برابر سپاه جمل ایستاد و آنان راسرکوب کرد. همچنین تحمل معاویه به عنوان حاکم شام و تحمیق مردم و سوار شدن برگرده آنان و به بازی گرفتن دین و ایمان مردم و به بند کشیدن انسانهای صالح توسط او برای امام دشوار بود؛ از این رو امام علی رغم توصیه افرادی چون ابن عباس حاضر به ابقای او در شام نشد و او را عزل نمود، هرچند تصمیم او در عزل معاویه پیامدهای فراوانی داشت و بسیاری از مفاسد با اشارت او صورت گرفت و جنگ جمل و صفین با تحریک و دخالت او رخ داد. دستور حضرت در صفین بعد از آن که سپاه شام قرآن بر نیزه کردند ، مبنی بر ادامه جنگ و بی اعتنایی به نیرنگ دشمن، حکم صریح دیگری از حضرت بود که به عنوان امام و فرمانده جنگ صادر شد، اما با بی اعتنایی گروهی از یارانش که با حماقت و نادانی خویش فریب دشمن را خورده بودند، روبه رو شد.
ظهور خوارج در همین جنگ و مصائبی که آنان در عصر حکومت علوی به وجود آوردند، از دیگر دغدغه های امام بود. تا آنجا که آنان به بیان نظریات خود پرداخته و به فتنه گری و تهدید نظم و امنیت جامعه نپرداخته بودندوبه شکل عملی وارد صحنه نشده بودند، از سوی حضرت تحمل شدند، اما وقتی به شورش و آشوب و قتل و غارت اموال مردم روی آوردند، امام دستور جنگ با آنان و سرکوب واز بین بردن آنان را صادر کرد. دستور حضرت برای جنگ با این سه گروه فتنه گر و دستورهایی که از موضع فرماندهی جنگ صادر کرد، از دیگر احکام حکومتی محسوب می شود.
یکی از اقدامات حضرت در جنگ جمل این بود که بر فراریان، مجروحان و اسیران که مصداق «یاغی» بودند، منت نهاد و آنان را عفو کرد، در حالی که حضرت در صفین دستور قتل فراریان را صادر فرمود. این تفاوت رفتار، منشأ سؤالی از امام جواد(ع) شد و حضرت پاسخ فرمود:
جدول (۴- ۲) : برآورد ضرایب و مقادیر استاندارد در همبستگی مستقیم متغیرهای مدل تجربی نهایی
در جدول فوق علامت * : یعنی در سطح خطا (۰٫۰۵ P ) معنی دار نیست. علامت ** : یعنی در سطح خطای(۰٫۰۵ P ) معنی دار است.
با توجه به اطلاعات مربوط به مدل تجربی نهایی ارزیابی شده در نمودار شماره (۴-۴)، شامل روابط همبستگی مستقیم بین متغیرها به قرار جدول شماره (۳- ۳)، معنی داری ارتباط مسیرهای مدل مربوطه مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. در این رابطه بایستی توجه نمود که معنی داری ارتباط مسیرهای مدل نهایی وقتی قابل اعتنا خواهد بود که نسبت عددی مقدار خطای برآورد شده به خطای استاندارد حداقل ۹۶/۱ برابر باشد. بنا براین صرف نظر از علامت اعداد ارائه شده در این جدول مقدار (t) این نسبت را بیان می کند. در سطر۵جدول فوق عدد به دست آمده در سنجش مقدار t نشان می دهد عوامل اقتصادی در بهبود سطح تکنولوژی بصورت مستقیم بر محتوای اجتماعی و فرهنگی اثر گذار است عدد منفی محاسبه شده در ردیف ۱۰ جدول (۴-۲) و نمودار (۴-۴) فوق نشان دهنده رابطه ای بازخوردی و معکوس بین عوامل ذکر شده می باشد اما این دو عامل اثری متعاملانه دارند یعنی عوامل اجتماعی و فرهنگی تکنولوژی بطور مستقیم، مستقل و بی واسطه نمی تواند سطح اقتصادی مردم را بصورت یک جانبه بهبود بخشد. به عبارتی دارای همبستگی چندانی با عامل اقتصادی بصورت مستقیم نیست اما در نهایت میتوان چنین استباط نمود که عامل فرهنگی و اجتماعی علاوه بر اینکه دارای اثر پذیری قابل توجهی است، بلکه میتواند با تکیه بر عوامل فنی بر محتوای اقتصادی اثر گذار باشد. چنین نتیجه ای را هم می توانیم برای عوامل اجتماعی فرهنگی و فنی اقتصادی سطر ۷ در نظر گرفت. در سطر دوم جدول فوق همان گونه که ملاحظه می گردد عامل فنی تکنولوژی نمی تواند بصورت مستقیم بر عامل یا محتوای اقتصادی تاثیر گذار باشد در حالیکه با دخالت و استفاده از سایر عوامل موثر در بهبود تکنولوژی در مجموع سطح تکنولوژی فنی را بهبود خواهد بخشید
۴-۴- ارزیابی مدل های تجربی کشف شده
در این بخش ضمن بررسی و ضعیت مدل های تجربی اولیه و نهایی حاصل از تجزیه و تحلیل داده های تحقیق و برآورد خطا های عملیاتی مربوط به پردازش داده های مزبور، اقدام به تبیین مبانی تدوین معادلات رگرسیون و تعیین وضعیت تبعیت متغیرها و عوامل مدل های تجربی فوق بر یکدیگر و آماده سازی مقدمات تبیین توابع ریاضی منطبق با عملکرد عوامل مدل تجربی نهایی انجام خواهد شد. بنا براین با سنجش میزان برازندگی و اعتبار روابط کشف شده در مدل های تجربی فوق الذکر، میزان خطاهای مدل های تجربی مذکور ارزیابی می شود. لازم به ذکر است که خطا های قا بل ارزیابی به چهار گروه تقسیم می شوندکه عبارتند از: خطای اندازه گیری (دقت فردی یا دقت دستگاه و تجهیزات )، خطای نمونه گیری (عدم کفایت حجم نمونه )، خطای اجرای آزمایشی (عدم کفایت روش و امکان نمونه گیری و کمبود در شمول پذیری همه جوانب تحقیق)، و در نهایت خطای پیش بینی (عدم تطبیق کافی توابع رگرسیون در پیش بینی وقایع آینده ). در روش تحلیل مسیر SEM کلیه خطا های مزبور مورد بررسی و کنترل قرار گرفته و تنها مورد خطا ی در حد مجاز در تدوین و تبیین روابط و معادلات ساختاری مدل تجربی مورد آزمون قرار می گیرند.
۴-۴-۱- تحلیل مدل تجربی و بر آورد خطا های عملیاتی
در زمینه تحلیل مدل های تجربی اولیه ونهایی بدست آمده، می توان با برآورد خطا های پردازش حین عملیات مدل یابی؛ وضعیت روابط تثبیت شده و قابل اعتماد را در مقابل وضعیت روابط دارای خطا و توسعه یابند ه بیشتر در میان اجزای مدل های تجربی مذکور مشخص نمود.
۴-۴-۲- خطا های عملیاتی مدل تجربی اولیه
در تجزیه وتحلیل داده های تحقیق حاضر و ارزیابی روابط مدل تجربی اولیه کسب شده به کمک تحلیل واریانس ها، بر آورد خطا های عملیاتی محاسباتی مدل صورت پذیرفت و نتایج حاصل از آن در سطح اطمینان (۰٫۰۵ P ) به شرح جدول شماره (۴- ۳) در زیر ارائه شده است :
جدول (۴- ۳) : نتایج بر آورد خطا های عملیاتی مدل تجربی اولیه
سطح معنی داری (p) | سنجش مقدار (t) C.R. | برآورد خطای استاندارد محاسبه شده | مقادیر برآورد خطای عملیاتی | نام متغیرو توصیف ویژگیهای موارد بررسی شده | موارد خطای بررسی شده | ردیف |
- | ۲٫۳۸۱ | ۰٫۲۰۲ | ۰٫۴۸۲ | عامل (متغیر)مستقل اثر گذار | tec | ۱ |
** | ۲٫۳۵۱ | ۰٫۰۶۶ | ۰٫۱۵۶ | ضریب ثابت رگرسیون اول | a1 | ۲ |
* | ۲٫۰۸۴ | ۱٫۲۲۵ | ۲٫۵۵۲ | ضریب ثابت رگرسیون دوم | a2 | ۳ |
(۳-۲۴)
در رابطه فوق، با افزایش زمان مقدار کرنش مطابق شکل ۳-۳۷ بهصورت غیرخطی افزایش مییابد. ضعف الگوی کلوین در بررسی پدیده خزش این است که کرنش آنی مجموعه را نشان نمیدهد.
شکل ۳-۳۷: نمودار تغییر کرنش برحسب زمان تحت شرایط تنش ثابت در الگوی کلوین (هاول، ۲۰۰۴)
۳-۹-۴-۳- الگوی برگر
الگوی برگر مطابق شکل ۳-۳۸ از ترکیب سری الگوهای ماکسول و کلوین حاصل می شود. در این الگو، کرنش کل مجموعه از مجموع کرنشهای الگوی ماکسول و کلوین و بهصورت رابطه ۳-۲۵ به دست می آید:
(۳-۲۵)
در این رابطه: کرنش کل مجموعه، تنش کل مجموعه، و به ترتیب خاصیت ارتجاعی فنر الگوی ماکسول و کلوین، و به ترتیب ویسکوزیتهی میراگر الگوی ماکسول و کلوین میباشد.
الگوی برگر به شکل مناسبی با رفتار ماده در قسمت خزش کشسان مطابقت دارد.
شکل ۳-۳۸: الگوی رفتاری گرانرو کشسان برگر (هاول، ۲۰۰۴)
شکل ۳-۳۹: نمودار تغییرات کرنش برحسب زمان در الگوی برگر (هاول، ۲۰۰۴)
۳-۹-۴- الگوی کشسان- گرانرو خمیری
الگوی کشسان- گرانرو خمیری مطابق شکل ۳-۴۰ از ترکیب سری یک فنر با یک مجموعه موازی مرکب از لغزنده و میراگر تشکیل گردیده است.
شکل ۳-۴۰: الگوی رفتاری کشسان- گرانرو خمیری (هاول، ۲۰۰۴)
به ازای مقادیر کوچک بار، رفتار ماده تقریباً کشسان فرض می شود. اگر مقدار بار از حدی بیشتر گردد، چنین فرض می شود که در الگوی مصنوعی مربوطه، موجبات غلبه بر اصطکاک موجود در لغزنده فراهم گشته و مجموعه تمایل به تغییرشکل ماندگار و برگشتناپذیر دارد. به علت وجود میراگر، این تغییرشکل خمیری در طول زمان اتفاق میافتد. درواقع غلبه بر اصطکاک موجود در لغزنده در این الگو به معنای تسلیم ماده بوده و به این صورت، تغییرشکل ماندگار یا خمیری در طول زمان صورت میپذیرد. برای بررسی رفتار کشسان- گرانرو خمیری در حالت یکبعدی، فرض می شود که در لحظات اولیه بارگذاری (زمان )، رفتار ماده کشسان است. در این حالت تنش از رابطه ۳-۲۶ محاسبه میشود:
(۳-۲۶)
در این رابطه، ضریب ارتجاعی ماده است. مقدار تنش در این رابطه ممکن است از مقدار تنش (تنش تسلیم ماده) بیشتر یا کمتر باشد. اگر این مقدار از کمتر باشد، رفتار ماده تنها کشسان بوده و هیچگونه کرنش ماندگار یا خمیری در مجموعه مشاهده نمی شود. درصورتیکه مقدار تنش بیش از باشد، رفتار ماده بعد از لحظات اولیه بارگذاری، کشسان خمیری گشته و با گذشت زمان تغییرشکل خمیری بیشتری رخ میدهد. در این حالت تغییرشکل کل مجموعه، شامل تغییرشکل کشسان و تغییرشکل گرانرو خمیری یا ویسکوپلاستیک میباشد. الگوی کشسان- گرانرو خمیری مواد، خصوصاً تحت بارهای متناوب، مناسبتر از الگوهای ذکر شده قبلی است.
۳-۹-۵- مدلهای پدیدار شناختی
مشاهدات منحنیهای تجربی خزش بهدستآمده از آزمایش تعدادی از نمونههای یکسان تحت خزش یا شرایط آسودگی منجر به نظریه های متعددی درباره خزش شد که تحت عنوان مدلهای پدیدار شناختی شناخته میشوند. به بیان کلی، این مدلها بر اساس مطالعه رفتار پدیدار شناختی تنش- کرنش- زمان خاک (منحنیهای تنش در مقابل کرنش آنی، کرنش در مقابل زمان و تنش در مقابل زمان) در شرایط مختلف آزمایشگاهی هستند.
سادهترین مدلهای پدیدار شناختی، مدلهایی بودند که سعی در توضیح رفتار خزشی مواد خاکی داشتند. این مدلها سعی در مشخص کردن منحنیهای تنش- کرنش یا کرنش- زمان با رگرسیون هستند. کاربرد این مدلها تنها برای شرایط مشخص، امکان پذیر است.
۳-۹-۵-۱- کاربرد در رفتار تنش- کرنش
تاریخچه تنش- کرنش نقش مهمی در رفتار خزشی دارد. نوع رفتار خزشی با شرایط تنش- کرنش و شرایط مرزی مرتبط است. از این نقطهنظر لازم است که موقعیت تنش- کرنش برای برآورد و درک رفتار خزشی، ارزیابی شود. منحنیهای تنش- کرنش رسمشده در لحظه معینی از زمان در مورد رفتار تحکیمی و برشی با رابطه بین منحنیهای تنش- کرنش و کرنش- زمان (خزش) در لحظهای معین برای آزمایشهای خزش برشی در شکل ۳-۴۱ نشان داده شده است.
شکل ۳-۴۱: مثالهایی از رفتار تنش- کرنش تحت شرایط مختلف با نشان دادن ارتباط آنها با منحنیهای خزش: الف) تنش- کرنش معمول برای ۱- رفتار خزشی، ۲- تحکیم؛ ب) منحنیهای مرتبط با منحنی در زمان معین برای آزمایش خزش برشی (مسچیان، ۱۹۹۵)
روابط زیادی بین تنش و کرنش بر اساس برآورد از طریق توابع تجربی توانی، نمایی، لگاریتمی، هایپربولیک و غیره وجود دارد. یکی از اولین روابط بین تنش و کرنش توسط برنولی در سال ۱۹۶۴ بهصورت یک تابع توانی ساده مانند رابطه ۳-۲۷ پیشنهاد شد:
(۳-۲۷)
که در آن پارامتر بدون بعد و بدون هرگونه مفهوم فیزیکی است، درحالیکه پارامتر نشاندهنده کرنش جسم در تنش است. اطلاعات کاملی درباره این رابطه توسط رینر ارائه شده است (رینر، ۱۹۶۳). تابع توانی ۳-۲۸ توسط دوپن در سال ۱۸۱۱ ارائه شده است:
(۳-۲۸)
که در آن و ثابت هستند. این تابع، تغییرشکل نمونهها را تحت تراکم محوری و کشش توصیف مینماید، اما برای تعیین تغییرشکل برشی نیز قابل استفاده است.
مدلهای پدیدارشناختی متعددی برای رفتار تنش- کرنش توسط پژوهشگران زیادی پیشنهاد شده است. روابط تنش- کرنش متعددی نیز مبتنی بر برآورد منحنیهای تنش- کرنش توسط مسچیان (۱۹۹۵) توصیف شده است.
۳-۹-۵-۲- کاربرد در رفتار کرنش- زمان
مطابق تنش اعمالی، امکان تقسیم بندی رفتار خزشی به خزش حجمی و خزش برشی وجود دارد. خزش حجمی از تنش حجمی ثابت و خزش برشی از تنش برشی ثابت، ناشی می شود. راه دیگری نیز برای تقسیم بندی رفتار خزشی وجود دارد. این تقسیم بندی در شکل ۳-۴۲ نشان داده شده است و بر اساس نوع رفتار کرنش- زمان میباشد. بر اساس شکل منحنی کرنش- زمان، فرایند خزش بهبه سه مرحله خزش اولیه، ثانویه و مرحله سوم قابل تقسیم است. در طول خزش اولیه، تغییرشکل خزشی با مرور زمان کاهش مییابد. در مرحله خزش ثانویه، خاک با آهنگ ثابتی جریان مییابد. در طول مرحله سوم یا مرحله تسریعشونده، آهنگ کرنش افزایش مییابد و منجر به گسیختگی نمونه می شود. وقوع یا عدم وقوع این سه مرحله به بسیج برش بستگی دارد. اگر تنش برشی کم باشد، تنها شاهد خزش اولیه خواهیم بود. با افزایش تنش برشی شاهد وقوع خزش ثانویه و در ادامه خزش مرحله سوم و نهایتاً گسیختگی خزشی خواهیم بود.
شکل ۳-۴۲: مراحل خزش (هاول، ۲۰۰۴)
فصل چهارم:
مطالعات آزمایشگاهی
۴-۱- مقدمه
با توجه به مطالب مطرح شده در فصلهای قبلی، این موضوع مورد تأکید قرار گرفت که رفتار تغییرشکلی خاک، بخصوص خزش، از پارامترهای متفاوتی تأثیر میپذیرد که مهمترین آنها، نوع، دانهبندی، دستخوردگی خاک، تاریخچه تنش، نوع و نحوه بار وارده، شرایط اولیه خاک (چگالی، درصد رطوبت)، سطوح تنش برشی بسیجشده و غیره میباشد.
خاک مورد استفاده در این تحقیق از نوع خاک ریزدانهی رسی است که از محوطهی دانشگاه محقق اردبیلی تهیه شد. ازآنجاکه خاکهای رسی تغییرشکلهای خزشی زیادی از خود نشان می دهند، خصوصیات خزشی آنها در تنشهای برشی ثابت و مختلف (افزایش مرحله ای) مورد بررسی قرار گرفته است.
مطالعات آزمایشگاهی انجام شده برای این پژوهش شامل سه بخش عمده است:
مراحل کلی این آزمایشها را میتوان بهصورت زیر خلاصه کرد:
۱- انجام آزمایشهای شاخص بر روی خاک عبارتاند از:
- دانهبندی
- آزمایش چگالی نسبی دانهها
- آزمایش حد خمیری
- آزمایش حد روانی
۲- انجام آزمایشهای تحکیم.
۳- انجام آزمایشهای برش مستقیم
۴- انجام آزمایشهای خزش برشی با دستگاه برش مستقیم. لازم به ذکر است که برای انجام این گروه از آزمایشها قطعهای الحاقی برای مسیر شدن اعمال تنشهای برشی ثابت، توسط پژوهشگر طراحی و ساخته شده است. شرح کامل این دستگاه در بخش ۴-۶-۱ آمده است.
(همان : ۲۴۸ )
آن چه سعیست من اندر طلبـــت بنمـــایم ایــــن قدر هســــت کــه تغییر قضا نتوان کرد
(همان : ۱۴۱ )
در کار گلاب و گل حــکم ازلی ایـــن بود کــــان شاهـــدِ بازاری ویـــن پرده نشین باشد
(همان : ۱۶۶ )
در دایره قســــمت ما نقطـــه تسلیمـــیم لطف آن چـــه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی
(همان : ۵۰۰ )
در پایان این نکته را هم باید افزود که اشعری گری حافظ اعتدالی است و به عناصری از اندیشه های کلامی اعتزالی-شیعی آمیخته است. لذا در دیوان حافظ بلاتشبیه مانند قرآن مجید هم ابیاتی حاکی از جبر هست و هم ابیاتی حاکی از اختیار.» (همان ، ۲۵۴-۲۵۳ ) از جمله در غزل ۱۹۲ ، بیت اول می فرماید :
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم
(حافظ: ۳۳۶ )
که این بیت حافظ یادآور این رباعی معروف خیام است :
گر بر فلکم دست بُدی چون یزدان برداشتمی من این فلک را ز میان
وز نو فلک دگــر چنـان ساختمی کـازاده به کام دل رسیدی آسان
(خیام ، ۱۳۳۹ : ۱۰۷)
و از نظر همّت و حماسه شبیه به این ابیات از خود حافظ است :
چرخ بر هــم زنـم ار غیرِ مرادم گردد من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک
(حافظ،۱۳۷۴ : )
آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست عالمــی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی
(همان : ۴۷۷ )
از این غزل و غزل ۱۹۳ (صوفی بیا که خرقه سالوس برکشیم) رایحه اندیشه اختیار بلند است. مخصوصاً از این ابیات :
فردا اگر نه روضه رضوان به ما دهند غلمان ز روضه ، حور ز جنّت بدرکشیم
سرِّ خدا که در تُتُقِ غیب منزویسـت مــستانه اش نقاب ز رخـسار برکـشیم
(همان : ۳۳۷ )
ابیات حاکی از اختیار در شعر حافظ کمابیش برابر با اشعار جبرگرایانه اوست.(خرمشاهی، ۱۳۶۸،ج۲ ، صص ۱۰۴۹-۱۰۴۸)
چو قسمت ازلی بی حضور ما کردند گر اندکی نه به وفقِ رضاست خُرده مگیر
(همان : ۲۵۹ )
مضمون این بیت حاکی از دو عقیده حافظ است : یکی به جبر و یکی به رضا..(خرمشاهی، ۱۳۶۸ ، ج۲ ، ص۸۳۲) البته نقدهایی بر این بیت حافظ واردست به این معنی که اگر اقرار به الوهیت حق تعالی با حضور همه فرزندان آدم تحقق یافته است(=الست بربکم قالوا بلی) این اقرار در حکمِ نوعی اذن کلّی به حق تعالی در تقدیر بندگان اعم از رزق و روزی دنیوی یا نعمت و نقمت اخروی است و از آن جا که خداوند حکیم علی الاطلاق است و هیچ فعلی از جانب او بی حکمت و علم صادر نمی گردد؛ لذا راضی بودن به نعمت اندکِ خداوند در حقیقت عین تصدیق الوهیت و ربویت اوست.
*****
حافظ از مشرب قسمت گلِه بی انصافیست طبع چون آب و غزل های روان ما را بس
(حافظ،۱۳۷۴ : ۲۷۱)
حافظ شکایت از حکم و تقدیرِ الهی را بی انصافی می داند زیرا همان تقدیر که یک چیزی را از حافظ منع داشته و از دادنِ آن به حافظ ابا ورزیده ، چیز دیگری را به او عطا کرده است که عبارت از طبع پاک و صاف چون آب و غزل های روان و جاری چون چشمه می باشد. لذا آنان که به احکام تقدیر یک جانبه و یک سویه می نگرند ، دچار نوعی سوء ظن و بدبینی به حق تعالی می گردند ولی آنان که نگاهی جامع الاطراف و کلّی به احکام تقدیر می اندازند ، به مقام و مرتبه رضا واصل می گردند.
۴-۳-۱-۵- ارتباط لازم و ملزومی ارادت و رضا
سرِ ارادتِ ما و آستان حضرت دوست که هر چه بر سرِ ما می رود ارادتِ اوست
(همان،۱۳۷۴ : ۶۲)
۴-۳-۱-۶- رضا به قضای الهی
عاشق چه کند گر نکشد بارِ ملامت با هیچ دلاور سپرِ تیزِ قضا نیست
(همان،۱۳۷۴ : ۷۳)
در این بیت حافظ دو رکن از مقام رضا را که عبارت از ملامتی بودن و تسلیم تقدیر بودن است برجسته ساخته است. ملامتی بودن در حیطه سلوک عملی و تسلیم تقدیر بودن در حیطه سلوک نظری و علمی سالک را به سرمنزل رضا واصل می گرداند. مولوی ابیاتی در باب توکل در مثنوی دارد از زبان نخچیران به شیر که به لحاظ مفهوم دقیقاً یادآور بیت فوق از حافظ است. ابیات از این قرار اند :
جمله گفتند ای حکیـــم بـاخبـر الحذر دع لیس یغنی عن قَــدَر
در حذر شوریدن شور و شر است رو توکل کن ، توکّل بهتر است
با قضا پنجه مزن ای تـند و تیــز تا نگیرد هم قضا بر تـــو ستیز
مولوی در ابیاتی دیگر از دفتر اول که در بابِ مقام رضاست به اولیایی اشاره می کند که اهل دعا نیستند و این دعا نکردن آن ها از راضی بودن آن ها به قضای الهی ناشی می شود :
قوم دیگر می شــناسـم ز اولیا که دهــانشان بسته باشد از دعـا
از رضا که هست رامِ آن کـرام جستن دفعِ قــضاشان شد حـرام
در قضا ذوقی همی بینند خاص کفرشان آید طلب کردن خـلاص
حسن ظنی بر دل ایشان گـشود که نپوشد از غــمی جامه کـبود
(مولوی،۱۳۸۳ ، دفتر سوم ، ابیات ۱۸۷۸-۱۸۸۳)
یکی از نخستین منابعی که به تفصیل درباره اندیشه ملامت و فرقه یا مشرب ملامتی بحث می کند ، هجویری است. وی ملامت را در پاکیزه و پالوده ساختن محبّت مؤثر می داند. و ریشه اندیشه ملامتیه را به آیه اس از قرآن مجید می رساند که در حق مؤمنان حقیقی و دوستداران خداست : «… و لا یخافون لومه لائم… (مائده ، آیه ۵۴) [ ایشان از ملامت هیچ ملامتگری- در راه عشق و ایمان خود- باکی ندارند.] و می گوید که اهل حق همواره آماجِ ملامتِ خلق بوده اند.(هجویری ، ۱۳۳۶ : ۶۸) و به سیره رسول اکرم (ص) استناد می کند که تا وحی بر او نازل نشده بود نزد همه نیکنام و چون «خلعت دوستی در سرِ وی افکندند ، خلق زبان ملامت بدو دراز کردند.گروهی گفتند کاهنست ، و گروهی گفتند شاعرست و گروهی گفتند کافرست و گروهی گفتند مجنونست و مانند این.»( همان : ۶۹) سپس خودپسندی را بزرگ ترین آفت در راه سلوک می شمارد و می گوید : « آن که پسندیده حق بود ، خلق وی را نپسندند و آن که گزیده تن خود بود حق ورا نگزیند.» (همان : ۷۰) وی ابوصالح حمدون قصار (متوفی ۲۷۱ ق) را مؤسس ملامتیه می شمارد و سخن معروف او را نقل می کند که گفت : الملامه ترک السلامه. ( همان : ۷۴) امّا گویا پیش از حمدون قصّار ، یکی از مشایخ او به نام سالم باروسی به نشر تعلیمات ملامتی پرداخته. ابوحفص حدّاد نیشابوری نیز همزمان و همانند حمدون این اندیشه را در نیشابور ترویج می کرده است.(زرین کوب ، ۱۳۵۷ : ۳۳۷ ، ۳۴۲)
باری ملامتیه ، فرقه و سلسله خاصی در میان سایر فرقه های صوفیه نبوده اند. شاید بتوان گفت اصول اندیشه ملامتی میان اغلب فرقه های صوفیه مشترک است. همه صوفیان نظراً از ریا و خودپسندی و مغرور شدن به زهد و تزکیه نفس گریزان بوده و از رعونت نفس و جاه و جلال دنیوی رویگردان بوده اند اما در عمل از همان صدر اول صوفیان بی صفا نیز وجود داشته اند. هجویری در بحث از ملامت و ملامتیه ، از ملامتی نمایان که از این پادزهرِ ریا ، خود زهرِ تازه ای ساخته اند انتقاد می کند و می گوید :« مقصود ایشان از ردّ خلق ، قبول ایشان است.» (هجویری ، ۱۳۳۶ : ۷۳) و بصیرت شگرفی از احوال آنان دارد : « امّا بنزدیک من طلب ملامت عین ریا بود و ریا عین نفاق. از آن چه مراعی راهی رود که خلق ورا قبول کند و ملامتی بتکلّف راهی رود که خلق ورا رد کند و هر دو گروه اندر خلق مانده اند و از ایشان برون گذر ندارند.» ( همان : ۷۵)
عزّالدین محمود کاشانی گوید : «ملامتیه جماعتی باشند که در رعایت معنی اخلاص و محافظت قاعده صدق غایت جهد مبذول دارند و در اخفای طاعات و کتم خیرات از نظر خلق ، مبالغت واجب دانند.» ( کاشانی، ۱۳۲۵ : ۱۱۵) و در انتقاد از اندیشه و نگرش آنان برآنست که کوشش در پنهان کاری از دیده مردم ، خود حاکی از این است که برای نفس خود و نگاه مردم ، وجود و اعتباری قائلند ؛ و این توحید را خدشه دار می سازد.(همان : ۱۱۵) باری فرقه ای که بیش از همه و شاید تندروتر از همه فرقه های صوفیانه اندیشه ها و اصول ملامتی را به عمل درمی آورده و شاید گاه به قول هجویری از آن طرف بام می افتاده ، قلندریه است. حافظ نسبت به قلندر و قلندریه بی اعتقاد نیست بلکه حتّی از آنان به نیکی یاد می کند ؛ و اصول ملامتی گری را می پذیرد و در زندگی شاعرانه و شعر زنده خود خرج می کند.