وتر(2011) به بررسی تمامی روابط پیش بینی آنتالپی تبخیر در نقطه جوش نرمال منتشر شده در منابع پرداخته است: ]20[
ریدل:
(2-34)
چن:
(2-35)
لیو:
(2-46)
وتر1- هیدروکربن ها و :
(2-52)
وتر2- ترکیب های قطبی:
(2-54)
وتر3- الکل:
(2-53)
وتر6-4:
(2-63)
وتر7:
(2-64)
وتر8:
(2-37)
وتر9:
(2-65)
برای بررسی دقیق این معادلات 287 ترکیب شامل :20 الکل ، 112 هیدرو کربن و 151ترکیب قطبی مورد ارزیابی قرار گرفتند. برای بیان میزان انحراف از مقادیر تجربی، از عبارتی با عنوان AAD% استفاده شد که در واقع بیان کننده میانگین خطای مطلق [22](انحراف چه مثبت و چه منفی) است. ]20[
(2-66)
ثوابت معادلات بیان شده و درصد انحرافات در جدول (2-8) نشان داده شده است. با نگاهی به این جدول در می یابیم معادلاتی که ثوابت تجربی دارند نسبت به معادلاتی که بر اساس و فرموله شده اند کمتر قابل اعتماد هستند. ]20[
جدول(2-8):ثوابت و درصد انحراف روابط ]20[
به منظور بررسی بیشتر چهار معادله اصلی بر اساس قانون حالت های متناظر، برای الکل ها و استرها به ترتیب به صورت نمودار ها AAD% در مقابل دمای جوش در شکل های (2-4) و (2-5) ارائه شد. است. ]20[
شکل(2-4): نمودارADD% برای الکل ها ]20[
شکل(2-5): نمودارADD% برای استرها ]20[
در شکل (2-4) برای الکل ها مشاهده می شود، آلیل الکل بیشترین میزان انحراف (>18%) را داراست چون برای آن هیچ فشار بحرانی قابل اعتمادی شناخته شده نیست. روابط برتری چشم گیری نسبت به یکدیگر ندارند فقط در مورد الکل ها معادله ریدل نسبت به سایر معادلات بیشتر قابل اعتماد است. ]20[
در شکل (2-5) مربوط به استر ها خطای معادلات با افزایش دمای جوش نرمال افزایش می یابد که به دلیل پیچیدگی ترکیب های استر است . به خوبی مشخص است که دقت داده های تجربی برای این گروه از ترکیبات بسیار پایین است. در مورد استرها رابطه لیو دقت بیشتری دارد. ]20[
به طور کلی معادلات نسبت به یکدیگر برتری چندانی ندارند با این حال برخی معادلات در زمینه ای ممکن است نسبت به معادله دیگر ارجح باشند.
فصل سوم
شبکه های عصبی مصنوعی
3-1مقدمه
شبكههاي عصبي را ميتوان با اغماض زياد، مدلهاي الكترونيكي از ساختار عصبي مغز انسان ناميد. مكانيسم فراگيري و آموزش مغز اساساً بر تجربه استوار است. مدلهاي الكترونيكي شبكههاي عصبي طبيعي نيز بر اساس همين الگو بنا شدهاند و روش برخورد چنين مدلهايي با مسائل، با روشهاي محاسباتي كه بهطور معمول توسط سيستمهاي كامپيوتري در پيش گرفته شدهاند، تفاوت دارد.
ميدانيم كه حتي سادهترين مغزهاي جانوري هم قادر به حل مسائلي هستند كه اگر نگوييم كه كامپيوترهاي امروزي از حل آنها عاجز هستند، حداقل در حل آنها دچار مشكل ميشوند. به عنوان مثال، مسائل مختلف شناسايي الگو، نمونهاي از مواردي هستند كه روشهاي معمول محاسباتي براي حل آنها به نتيجه مطلوب نميرسند. درحاليكه مغز سادهترين جانوران بهراحتي از عهده چنين مسائلي بر ميآيد. تصور عموم كارشناسان فناوری اطلاعات بر آن است كه مدلهاي جديد محاسباتي كه بر اساس شبكههاي عصبي بنا ميشوند، جهش بعدي صنعت فناوری اطلاعات را شكل ميدهند.
تحقيقات در اين زمينه نشان داده است كه مغز، اطلاعات را همانند الگوها ذخيره ميكند. فرآيند ذخيرهسازي اطلاعات بهصورت الگو و تجزيه و تحليل آن الگو، اساس روش نوين محاسباتي را تشكيل ميدهند. اين حوزه از دانش محاسباتي به هيچ وجه از روشهاي برنامهنويسي سنتي استفاده نميكند و بهجاي آن از شبكههاي بزرگي كه بهصورت موازي آرايش شدهاند و تعليم يافتهاند، بهره ميجويد.
3-2 تاریخچه شبکه عصبی مصنوعی
از قرن نوزدهم به طور همزمان اما جداگانه از سویی نروفیزیولوژیستها[23] سعی کردند سامانه یادگیری و تجزیه و تحلیل مغز را کشف کنند و از سوی دیگر ریاضیدانان تلاش کردند تا مدل ریاضی بسازند که قابلیت فراگیری و تجزیه و تحلیل عمومی مسائل را دارا باشد. اولین کوششها در شبیه سازی با بهره گرفتن از یک مدل منطقی توسط وارن مک کلوک[24] و والتر پیتز[25] انجام شد که امروزه بلوک اصلی سازنده اکثر شبکههای عصبی مصنوعی است. این مدل فرضیههایی در مورد عملکرد نورونها[26] ارائه میکند. مدل ساده ای از شبکه های عصبی با مدار های الکتریکی ساختند. عملکرد این مدل مبتنی بر جمع ورودیها و ایجاد خروجی است. چنانچه حاصل جمع ورودیها از مقدار آستانه بیشتر باشد اصطلاحاً نرون برانگیخته میشود.]22[
نه تنها نروفیزیولوژیستها بلکه روان شناسان و مهندسان نیز در پیشرفت شبیه سازی شبکههای عصبی تاثیر داشتند. در سال ۱۹۵۸ شبکه پرسپترون[27] توسط فرانک روزنبلات[28] معرفی گردید. این شبکه نظیر واحدهای مدل شده قبلی بود. پرسپترون دارای سه لایه به همراه یک لایه وسط که به عنوان لایه پیوند شناخته شده است. این سامانه میتواند یاد بگیرد که به ورودی داده شده خروجی تصادفی متناظر را اعمال کند.]23[
سامانه دیگر مدل خطی تطبیقی نورون میباشد که در سال ۱۹۶۰ توسط ویدرو و هاف[29] (دانشگاه استنفورد) به وجود آمد که اولین شبکههای عصبی به کار گرفته شده در مسائل واقعی بودند. ادالاین[30] یک دستگاه الکترونیکی بود که متشکل از اجزایی ساده و برای تشخیص الگوهای دودویی ساخته شد. روشی که برای آموزش استفاده میشد با پرسپترون فرق داشت. مادالاین[31] نیز اولین شبکه عصبی بود که در دنیای واقعی به کار گرفته شد. این شبکه یک فیلتر تطبیقی بود که پژواک ها را در خطوط تلفن حذف می کرد.]21[
در سال ۱۹۶۹ ماروین مینسکی[32] و سیمور پپرت[33] کتابی نوشتند که محدودیتهای سامانههای تک لایه و چند لایه پرسپترون را تشریح کردند.]24[ نتیجه این کتاب پیش داوری و قطع سرمایه گذاری برای تحقیقات در زمینه شبیه سازی شبکههای عصبی بود. آنها با طرح اینکه اگر تعداد داده های ورودی به شبکه افزایش یابد، زمان لازم برای آموزش شبکه به صورت نمایی افزایش می یابد و در نتیجه بر کارایی شبکه تاثیر می گذارد. و اینکه چند لایه کردن شبکه های عصبی تأثیری در رفع این محدودیت ها ندارد، تحقیقات در این زمینه را برای مدت چندین سال متوقف کردند. ]21 [
۲-۶-۳-۲- مقیاس ایزارد[۳۳]
براساس مطالعه ایزارد (۱۹۷۷) درباره هیجانها، ده هیجان مثبت و منفی شناسایی شدند که عموماً برای سنجش هیجانها در مطالعات در صنعت خرده فروشی به کار گرفته شد. این ده هیجان عبارتند از :
شادی[۳۴]،
علاقه[۳۵]، شگفتی[۳۶]، غم[۳۷]، خشم[۳۸]، تنفر[۳۹]، خجالت[۴۰]، بیزاری[۴۱]، حقارت[۴۲]، ترس[۴۳].
این مقیاس اغلب در سنجش نارضایتی نسبت به محصول یا فضایی خاص به کار گرفته میشود.
۲-۶-۳-۳- مقیاس پلاچیک[۴۴]
پلاچیک (۱۹۸۰) در مطالعه که خود درباره هیجانها به مقیاسی هشت تائی رسید و آنها را هشت هیجان اساسی که در حقیقت ریشه همه پاسخهای هیجانی آدمی است معرفی کرد که عبارتند از :
تنفر، خشم، ترس، غم، قابل قبول[۴۵]، مورد انتظار[۴۶] (خوب)، شادی (خوشحالی)، شگفتی.
این مقیاس، هیجانها را به صورت چهار هیجان مثبت و چهار هیجان منفی را به صورت ترتیبی دسته بندی میکند و بنابراین مقیاسی متعادل برای سنجش هیجانها و احساسات به دست میدهد.
با توجه به مطالب فوق، این نتیجه حاصل شد که متغیرهای محیط میتوانند در افراد احساسی خاصی را ایجاد کنند. مجموعه این احساسات تجربه کلی فرد را تشکیل میدهد که میتواند بر رضایت یا نارضایتی فرد از آن محیط اثر گذارد.
۲-۷- رضایت مشتری
امروزه ما در شرایط اقتصادی و اجتماعی خدمت محور زندگی میکنیم که این وضعیت روز به روز نیز رو به افزایش است، به عبارت دیگر مشتریان به مراقبت و خدمات بیشتری نسبت به گذشته نیاز دارند. طی ده سال اخیر انواع مختلف سازمانها، چه بزرگ و چه کوچک، پی به اهمیت رضایت مشتری برده اند.
به عنوان مثال، همه میدانند که حفظ مشتریهای موجود نسبت به جذب مشتریهای جدید هزینه کم تری دارد. بنابراین رضایت مشتری هدف عملیاتی همه کسب و کارها شده است و برای مدیریت روابط و برنامه ریزی مشتری سرمایه گذاری میکنند و بیانیه مأموریتشان جلب رضایت و افزایش خشنودی مشتریان شده است.
۲-۷-۱- تعریف رضایت مشتری
با مرور ادبیات مرتبط با موضوع، با دو رویکرد برای تعریف رضایت مواجه میشویم :
رویکرد اول عقیده دارد، رضایت حالتی است که پس از مصرف محصول یا استفاده از خدمت، برای مشتری حاصل میشود.
در رویکرد دوم، رضایت به عنوان فرایند درک و ارزیابی مشتری از تجربه مصرف محصول یا استفاده از خدمات، تعریف میشود.
به دلیل آن که در این تحقیق رضایت مشتری در رابطه با محیط و ارکان آن ایجاد میشود، بنابراین رضایتمندی واکنش احساسی مشتری است که از تعامل با سازمان عرضه کننده یا مصرف محصول حاصل میگردد. رضایت از درک متفاوت ما بین انتظارات مشتری و عملکرد واقعی محصول یا سازمان حاصل میشود.
به عبارت دیگر رضایتمندی مشتری وقتی اتفاق میافتد که شکاف میان انتظارات مشتری و تجربیات پس از آن پر شود. هم چنین رضایتمندی مشتری، عکس العملهای آتی وی را تحت تأثیر قرار خواهد داد (از جمله خرید مجدد، تمایل برای توصیه به سایرین و غیره).
علاوه بر این مشتری رضایتمندی را از جنبههای متعددی که در ذیل بیان میشود تجربه میکند :
ارزیابی کلی براساس محصولات سازمان
ویژگیهای ممتاز عملکردی محصولات سازمان
نحوه برقراری تماس و نحوه تعامل با مشتری (پیش و پس از خرید)
براساس ویژگیهای ظاهری مثل وضعیت ظاهری ساختمان و غیره
هم چنین از دیدگاه عرضه کننده، رضایت مشتری درک و احساس مشتریان و ارضای آنان و حتی فراتر از آن گام برداشتن است (اسکندری، ۱۳۸۴).
لغات کلیدی در این تعریف درک و احساس میباشد. رضایت مشتری در ذهن اوست و ممکن است با شرایط واقعی تطبیق نداشته باشد.
رضایت مشتری فاکتور اولیه تعیین کننده تکرار خرید و رفتار خرید است. میزان بالای تجربیات رضایتمند مشتری، احتمال بازدید مجدد وی را از خرده فروشی بالا میبرد (وانگ و سوهال، ۲۰۰۳). همچنین بیان میشود که رضایت بدون بررسی و توجه به ابعاد احساسی کاملاً قابل درک نخواهد بود (لیجاندر و استراندویک، ۱۹۷۷).
براساس تعاریف رضایت در مییابیم مفهوم رضایت کاملاً پی آمد گراست[۴۷] و در مقابل، تجربه کاملاً فرایند گراست[۴۸]. بدین معنا که وقتی فروشنده از طریق عناصر یا اجزا و یا در طول فرایند خرید و فروش در جهت خلق تجربه مشتری تلاش میکند، در مییابد که رضایت یکی از نتایج است. اما تجربه آن چیز یا چیزهایی است که فروشنده باید بشناسد و مدیریتشان کند. پس نکته این است که اگر به تجربه و خلق آن توجه شود طبیعتا رضایت اتفاق خواهد افتاد.
۲-۷-۲- تأثیر هیجانها بر رضایت مشتری
روست و پیترز[۴۹] (۱۹۹۷) بیان میکنند که بعد احساسی بر تمایلات خرید مصرف کنندگان اثر گذار است. هم چنینهالستر،هارتمن و اشمیت[۵۰] (۱۹۹۴) بر این نکته تأکید میکنند که فرایند رضایت مشتری در مشتریان مختلف و در زمینههای مختلف از خرده فروشی در کالا یا خدمات متفاوت است. در یک فضای خرده فروشی که کالاهای فیزیکی و خدمات در آن عرضه میشود و به فروش میرسد، هیجانها نقشی اساسی در تعیین رضایت مشتری و خود خرده فروش ایفا میکنند.
این عامل یعنی هیجانها در مورد خدماتی که عرضه میشود بسیار قوی تر عمل میکند. نکته جالب توجه این است که هیجان نقش مهم تری در خدمات ایفا میکند. زیرا که خدمات عموماً غیر ملموس هستند، و مصرف کنندگان کم تر قادر به ارزیابی کیفیت خدمات به صورت مستقیم اند. بنابراین، مصرف کنندگان براساس ویژگیها و علائم ظاهری به ارزیابی کیفیت میپردازند مثل محیط و عوامل آن و ارائه دهنده خدمات (بیتنر، ۱۹۹۲).
۲-۸- پیشینه کاربردی تحقیق
تحقیقات متعدد ی به شناسایی عوامل خرده فروش یعنی همان عواملی که خرده فروش قادر به کنترل و برنامه ریزی بر روی آنهاست در فرهنگهای مختلف پرداخته اند و هر یک دسته بندی خاصی از عوامل ارائه کرده اند. در این بخش به مهم ترین آنها اشاره میکنیم.
۲-۸-۱- مطالعات بسطامی، املشی، جاویدی
براساس مطالعه بسطامی، املشی (۱۳۷۹) و جاویدی(۱۳۸۵)، در صنعت خرده فروشی تعدادی از ویژگیهای خاص مغازهها به پنج دسته اصلی تقسیم شدند :
طبقه بندی محصولات
قیمت / کیفیت
مکان
کیفیت خدمات
فضای مغازه[۵۱]
این پژوهشگران دریافتند این پنج دسته ویژگی بر ارزیابیها و گزینش مغازه توسط مصرف کنندگان اثر گذار است و اشاره میکنند که این ویژگیها تحت کنترل فروشنده بوده و وی میتواند با دست کاری آنها بر مشتری خود تأثیر گذارد.
۲-۸-۲- مطالعه کاظمی و انعامی
کاظمی وانعامی (۱۳۸۷) به بررسی تأثیر برخی از این ویژگیها مثلاً فضای مغازه بر برخی رفتارهای مصرف کننده پرداختند. نتیجه پژوهش آنها نشان میدهد که مطلوبیت فضای داخلی مغازه میتواند منجر به شکل گیری رفتارهایی هم چون افزایش مدت زمان سپری شده در مغازه و بازدید مجدد از آن شود.
۲-۸-۳- مطالعه ایمانی و احمدی
براساس مطالعه این پژوهشگران ویژگیهای فروشگاه به چهار دسته اصلی شامل فروشنده، فضای فروشگاه، قیمت و خدمات تقسیم میشود که همگی بر رفتار مصرف کننده اثر گذارند.
۲-۸-۴- مطالعه یو، پارک و مکلینز[۵۲]
براساس مطالعه یو، پارک و مکلینز (۱۹۹۸) طبقه بندی دیگری از ویژگیهای محیط خرده فروشی شناسایی شدند و تأثیر آنها بر احساسات مشتریان و در نهایت بر نگرش آنان نسبت به خرده فروشی مورد بررسی قرار گرفت. این پژوهش توصیف میکند که چگونه عوامل (ویژگیهای) محیط خرده فروشی بر پاسخهای احساسی مصرف کننده در هنگام خرید اثر میگذارد و این احساسها چگونه بر نگرش مصرف کننده نسبت به مغازه اثر گذار است. آنها ویژگیهای مغازه را به هفت دسته تقسیم کردند که به شرح زیر است :
طبقه بندی و دسته بندی اجناس شامل : دسترسی به اجناس تازه و جدید، تنوع اجناس، تنوع مارک، اجناس روزانه و مورد استفاده عموم.
*
*
تولید عاملگرا
*
*
جدول ۵٫۱ مقایسه با سایر چارچوبها
در این تحقیق محدودیتها و زوایای پوشش دادهنشدهای وجود دارد که در این بخش مورد بررسی قرار میگیرد.
گستردگی موضوع و عدم ورود به جزئیات: در این تحقیق از ادبیات موجود در سه مفهوم متفاوت استفاده شد که هر کدام میتوانند یک تحقیق مستقل باشند، یک حوزه شامل سیستمهای اجرایی تولید، دیگری تولید توزیعشده و نهایتاً مدل محاسبات ابری است. به همین دلیل گستردگی، امکان بررسی جزئی و تفصیل در تمامی حوزه ها میسر نشد که امید است در آینده محقق شود.
عدم امکان ارزیابی کمی چارچوب پیشنهادی: اصولاً تحقیق در حوزه فناوری اطلاعات، خصوصاً چارچوبی با جامعیت فعلی ، با یک مشکل روبروست و آن عدم امکان ارائه اثبات کمی و دقیق برای مطالب ارائه شده است. در این تحقیق، از مطالعه موردی برای ارزیابی میزان مقبولیت چارچوب پیشنهادی استفاده شد. اگرچه ارزیابیهایی صورت گرفت اما کماکان کمبود ارزیابی کمی احساس میشد.
بسیاری از برنامه های کاربردی بنابر ماهیتشان به راحتی قابلیت استقرار در محیط ابر را دارا هستند نظیر [۴۳]HRM[44],(sales force)CRM چنین برنامه های کاربردی چون با داده هایی سر و کار دارند که در برهه های زمانی نسبتا طولانی تر جمع آوری می شوند لذا تاخیر خللی در کار آنها ایجاد نمی کند، از طرفی بحث توزیع شدگی در مناطق جغرافیایی مختلف و نحوه تعامل با درخواست کنندگان سرویس که به صورت بلادرنگ است نیز نمی تواند برای استقرار آنها در محیط ابر مشکل زا باشد ولی سیستم های اجرایی و به خصوص سیستم های اجرایی تولید که وجه یکپارچگی اش با داده های کف کارخانه بسیار زیاد است با چالش هایی روبرو است در ادامه درباره مهمترین این چالش ها بحث خواهیم کرد.
نیاز به اطلاعات بلا درنگ از کف کارخانه:سیستم های اجرایی تولید، برنامه های کاربردی را به همراه می آورد که این برنامه ها نیز مانند سایر برنامه ها در محیط های دیگر روند تکاملی خود را طی می کنند ولی ویژگی متمایزی دارند که همان نیاز به اطلاعات بلادرنگ می باشد در غیر اینصورت نتیجه آنها فاقد اعتبار خواهد بود برای رفع این چالش ملزوماتی باید در سازمان اعمال شود نظیر رفع یا حذف پراکسی ها یا درگاهها که یا حذف آنها بایستی اقدامات امنیتی بهینه تری صورت گیرد ضمن اینکه بسیاری از برنامه های تولیدی به صورت چرخه ای، داده ها را به لایه های بالاتر منتقل می کنند در چنین شرایطی نبایستی هیچ فضای خالی برای از دست رفتن و یا تاخیر وجود داشته باشد و مکانیزم های توازن بار نیز بایستی راهکاری برای حفظ صحت اطلاعات در پیش گیرند.
در حال حاضر برای استقرار چنین سیستم هایی دو سیاست را می توان اتخاذ کرد، جمع آوری داده ها به صورت چرخه ای و یا مبتنی بر رویداد. اتخاذ سیاست چرخه ای کل سیستم را ساده تر وحالات آنرا کاهش می دهد ولی اساس سیستم های اجرایی تولید درک شرایط پیش بینی نشده و اجرای مقدمات مقتضی است که چنین موضوعی خارج از حیطه سیاست جمع آوری چرخه ای داده هاست لذا در اکثر موارد ترکیب این دو سیاست برای توابع مختلف سیستم های اجرایی تولید پیشنهاد می شود.
ضمنا اقدامات بسیاری برای هرچه بلادرنگ نمودن سیستم های اجرایی تولید در حال اجراست از جمله تلاش برای ایجاد سیستم های عامل بلادرنگ، چه درسطح ابزارهای کف کارخانه و چه سطح کاربران و همچنین تلاش برای استقرار RFID که خود به نحوی با ساختار سخت افزاری خود این موانع را رفع می کند.
نیاز به طرح راه حل های وابسته به فرایند(process-specific): تفاوتی که برنامه های کاربردی سیستم های اجرایی تولید با سایر برنامه ها دارند وابستگی بیشتر آنها به فرایند های درحال اجراست چراکه فرآیندهای تولید و اجرای قطعات و تجهیزات مختلف متفاوت است لذا طرح یک راه حل همه منظوره در چنین شرایطی در نظر نیست، حال با بسط این موضوع به محیط ابر بر ضرورت به کارگیری ابر محلی بایستی تاکیدشود.
چنانچه در بخش های قبل اشاره شد چالش های متعددی در پیش روی استقرار کامل سیستم های اجرایی تولید در محیط ابر وجود دارد. با وجود چنین شرایطی سردمداران طراحی سیستم های اطلاعاتی صنعتی، رویکرد های مختلفی را در قبال چنین تحولی اتخاذ کرده اند،آپریسو(Apriso) محتاطانه در قبال آن عمل می کند، پلکس(plex) پیشنهاداتی را برای سیستم های اجرایی تولید در محیط ابر داده است، شرکت بل هاک(Bell Halk) اخیرا نسخه سیستم اجرایی تولید خود را تحت عنوان Web Hawlk ارائه داده است که برنامه کاربردی برای پیگیری کارهای در حال جریان با بهره گرفتن از وب سرویس ها در محیط ابر است و یااینکه کم استار(camstar)و سیگما کوئیست(sigmaQuest) نیز بخش مدیریت کیفیت و کنترل آنرا وارد محیط ابر ساخته اند.
آنچه بدیهی است هنوز راه زیادی برای تحقق ابر به معنای واقعی وجود دارد و چالش های عمده ی خود ابر نیز به نوعی چالشی برای تحقق سیستم اجرایی تولید ابری خواهد بود، اما محیط ابر درهایی را برای سیستم های اطلاعاتی در مبحث تولید می گشاید،که در محیط های توزیع شده متداول به سختی شاهد آن هستیم، نظیر یکپارچه سازی، احراز هویت سراسری،ذخایر نامحدود،سرویس های ارتباط انتقال پیام و بحث انتقال پیام و بحث اقتصادی و مقیاس پذیری. باوجود چنین فرصت ها به کارگیری ابر در محیط تولید غیرقابل چشم پوشی است، چنانچه شرکت های مختلف که خود به نوعی طراح چنین سیستم هایی هستند،نیز با دیدی خوشبینانه به ابر نگاه می کنند. لذا تا حد امکان و در صورت تحقق ملزومات، سعی در استقرار ماژول های مختلف سیستم های اجرایی تولید در محیط ابر داشته اند.چنین رویکردی که تحت عنوان سیستم های اجرایی تولید هیبریدی خوانده می شود، ماژولهایی که احتیاج به اطلاعات بلادرنگ و در لحظه دارند را تا حد امکان بی واسطه و در حالت ایده آل در ابر محلی قرار می دهند و سایر ماژول ها نظیر کنترل کیفیت،ماژولهای تعریف دستورالعمل ها، و…و گزارش گیری، ثبت رخداد های پیشین را در ابر توزیع شده انجام می دهند.
باگذر زمان و پیشرفت سخت افزار و نرم افزار مورد نیاز اطلاعات بلادرنگ، کم کم ابر به صورت جامع تری در سیستم های اجرایی تولید، به کار گرفته خواهد شد.
به روز رسانی
امنیت
انعطاف پذیری
Cross functional visibility
سهولت دسترسی
حداکثر زمان پاسخ
ماژول/ویژگی
پائین
متوسط
پائین
متوسط
بالا
پائین
زمانبندی
بالا
۲۹۳/۰
۴
مفاهیم کل هندسی
۸۳۴/۲
۰۲۴/۰
۲۰۵/۰
۵
میزان خلاقیت
۳۸/۲
۰۵۱/۰
۱۸۰/۰
۶
هوش منطقی ریاضی
۵۶۶/۰
۷۲۶/۰
۰۴۹/۰
۷
هوش فضایی
۱۸/۱
۳۲۹/۰
۰۹۷/۰
نتایج کلی تحلیل داده های پژوهش در بررسی هفت فرضیه مطرح شده در پژوهش در جدول (۲۲-۴) نشان می دهد که بیشترین تفاوت معنادار آماری بین عملکرد گروه های ۶ گانه در مفاهیم مشکل سطوح شناختی و کمترین تفاوت معنادار بین عملکرد گروه های شش گانه در مفاهیم کلی هندسی بوده است.
فصل پنجم
بحث و تفسیر یافته ها
مقدمه فصل پنجم:
در این فصل پس از بیان خلاصه پژوهش، اهداف، فرضیات پژوهش، روش کار و برخی از یافته های پژوهش با توجه به نتایج تجزیه و تحلیل فصل چهارم شرح داده میشود، سپس به بحث و نتیجهگیری پرداخته و در انتها محدودیتهای پژوهش و پیشنهادهایی بر اساس نتایج پژوهش عنوان میشود.
خلاصه ی نتایج پژوهش:
این پژوهش با عنوان «آموزش هندسه به دو شیوه ی اوریگامی و انیمیشن و مقایسه ی تأثیر آنها بر یادگیری مفاهیم هندسی و هوش منطقی ریاضی دانش آموزان» صورت گرفت. در این راستا به منظور انجام پژوهش با بیان یک هدف کلی و ۷ هدف جزیی و فرضیات متناظر با آن، ۶ شیوه ی آموزشی «فراکتال با کاغذ، کتاب سازی، موزاییک کاری با کامپیوتر، فراکتال با کامپیوتر، اوریگامی و موزاییک کاری با کاغذ» در نظر گرفته شد و در یک مطالعه به شیوه ی شبه آزمایشی در ۶ گروه آزمایشی و به مدت ۶ جلسه برای هر گروه اجرا گردید. نتایج کلی پژوهش در دو مورد از ۶ فرضیه مورد تأیید قرار گرفت و در بقیه ی موارد داده های حاصل از فرضیات مطرح شده در پژوهش حمایت نکرد. در دو مورد یادگیری مفاهیم مشکل شناختی و همچنین یادگیری مفاهیم کلی هندسی گروه آموزش دیده با فراکتال با کاغذ دارای بیشترین یادگیری نسبت به سایر گروه ها و گروه های موزاییک کاری با کاغذ و کتاب سازی به ترتیب در هر یک از مفاهیم مطرح شده دارای کمترین میزان یادگیری بودند. در بقیه ی موارد هم اگر چه نتایج تفاوت معناداری میان گروه ها نشان نداد اما در یادگیری مفاهیم آسان و متوسط شناختی هندسی و خلاقیت گروه آموزش دیده با فراکتال با کاغذ دارای میانگین عملکردی بالاتری نسبت به سایر گروه ها بودند و در هوشهای منطقی – ریاضی و فضایی نیز گروه آموزش دیده به روش موزاییک کاری با کاغذ دارای میانگین عملکردی بالاتری نسبت به سایر گروه ها بود. در ادامه ی این فصل و در بحث و تفسیر یافته ها ضمن اشاره به نتایج کلی بررسی هر فرض، به بیان نتایج پژوهش های همسو و غیر همسو با نتایج پژوهش حاضر پرداخته و مبانی علمی هر نتیجه تبیین می گردد.
بحث و تفسیر یافتهها:
در این پژوهش ۷ هدف فرعی و متناظر با آن ۷ فرضیه مطرح گردید. که یادگیری مفاهیم هندسی را در سه بخش مفاهیم (آسان، متوسط و مشکل) شناختی و مجموع آن ها (یادگیری مفاهیم هندسی کلی) و همچنین خلاقیت و دو هوش منطقی ریاضی و فضایی را مورد بررسی قرار می داد. در ادامه و در این بخش ابتدا خلاصه ای از نتایج تحلیل داده های مربوط به هر فرض بیان و به دنبال آن به تفسیر نتایج حاصل می پردازیم.
تحلیل داده های حاصل در پژوهش در قالب آزمون تحلیل کوواریانس در جدول (۲-۴) برای بررسی فرضیه شماره ۱ با عنوان «بین میزان یادگیری مفاهیم ساده شناختی هندسی در شش گروه مورد مطالعه تفاوت موجود دارد» از فرضیه مذکور حمایت نکرد و تفاوت بین عملکرد گروه های مورد مطالعه در این بخش در سطح آلفای ۰۵/۰ مورد تأیید قرار نگرفت (۶۲۶/۰=Sig ؛ ۶۹۹/۰=F). از آنجا که روشهای آموزشی به کار رفته در این پژوهش، همگی از نوع روشهای آموزشی فعال و جدید می باشند می توان نتیجه حاصل در این بخش را این گونه تبیین نمود که تمام این روشهای آموزشی از توانایی خوبی برای ارتقاء سطح مهارت های یادگیری مفاهیم ساده ی سطوح شناختی هندسه در دانش آموزان دارند و از این روست که تفاوت بین گروه ای در یادگیری این دسته از مفاهیم معنادار نیست. اگر چه پژوهشی با عناوین مرتبط با موضوع پژوهش حاضر در دست نیست اما نتایج این بخش با نتایج پژوهش گلزاری (۱۳۸۳)، ریحانی و همکاران (۱۳۸۸)، دهقان پور (۱۳۸۹)، کوسا و کاراکاس (۲۰۱۰) و یازلیک و اردهان (۲۰۱۲) به شکل ضمنی همسو است.
تحلیل داده های حاصل در پژوهش در قالب آزمون تحلیل کوواریانس در جدول (۵-۴) برای بررسی فرضیه شماره ۲ با عنوان «بین میزان یادگیری مفاهیم متوسط شناختی هندسی در شش گروه مورد مطالعه تفاوت موجود دارد» از فرضیه مذکور حمایت نکرد و تفاوت بین عملکرد گروه های مورد مطالعه در این بخش در سطح آلفای ۰۵/۰ مورد تأیید قرار نگرفت (۰۸۴/۰=Sig ؛ ۰۷/۲=F). در تحلیل نتایج این بخش از داده های پژوهش اگر چه تفاوت معنادار عملکرد گروه ها مورد تأیید قرار نگرفت اما اختلاف میانگین های عملکردی گروه ها زیاد است. در این بررسی دانش آموزان آموزش دیده به شیوه ی فراکتال با کاغذ از میانگین بالاتری برخوردار بودند.و موزاییک کاری با کاغذ و فراکتال با کامپیوتر دارای کمترین میزان یادگیری بودند. در تبیین این نتایج شاید عدم توانایی همسان تمام دانش آموزان در بهره گیری از کامپیوتر و همچنین پیچیده شدن آموزش مفاهیم هندسی در قالب روش موزاییک کاری را از دلایل تأثیرگذار بر ایجاد این نتایج عنوان نمود.
تحلیل داده های حاصل در پژوهش در قالب آزمون تحلیل کوواریانس در جدول (۸-۴) برای بررسی فرضیه شماره ۳ با عنوان «بین میزان یادگیری مفاهیم مشکل شناختی هندسی در شش گروه مورد مطالعه تفاوت موجود دارد» از فرضیه مذکور حمایت کرد و تفاوت بین عملکرد گروه های مورد مطالعه در این بخش در سطح آلفای ۰۵/۰ و با میزان ضریب تأثیر ۲۹۳/۰ مورد تأیید قرار گرفت (۰۰۲/۰=Sig ؛ ۰۷/۲=F). در تحلیل نتایج این فرضیه با توجه به میانگین های حاصل از عملکرد دانش آموزان بیشترین میانگین عملکردی مربوط به گروه آموزش فراکتال با کاغذ بوده و کمترین آنها مربوط به گروه کتاب سازی بوده است. در تبیین نتایج این بخش از پژوهش دستکاری اشیاء و شکل های هندسی در شیوه ی آموزشی فراکتال و کارهای مشارکتی و گروهی و همچنین امکان برش و چرخش تصاویر مختلف و دیدن شکل های هندسی به صورت های مختلف و از زوایای متفاوت، خود می تواند در یادگیری دانش آموزان تأثیرگذار باشد. در حالی که در روش کتاب سازی آموزش مفاهیم هندسی در درازمدت می تواند تأثیرگذار باشد نه در مدت زمانی کوتاه. نتایج این بخش با نتایج پژوهش گلزاری (۱۳۸۳)، ریحانی و همکاران (۱۳۸۸)، دهقان پور (۱۳۸۹)، کوسا و کاراکاس (۲۰۱۰) و یازلیک و اردهان (۲۰۱۲) به شکل ضمنی همسو است.
تحلیل داده های حاصل در پژوهش در قالب آزمون تحلیل کوواریانس در جدول (۱۱-۴) برای بررسی فرضیه شماره ۴ با عنوان «بین میزان یادگیری مفاهیم کلی هندسی در شش گروه مورد مطالعه تفاوت موجود دارد» از فرضیه مذکور حمایت کرد و تفاوت بین عملکرد گروه های مورد مطالعه در این بخش در سطح آلفای ۰۵/۰ و با میزان ضریب تأثیر ۲۰۵/۰ مورد تأیید قرار گرفت (۰۲۴/۰=Sig ؛ ۸۳/۲=F). نتایج این بخش با نتایج پژوهش گلزاری (۱۳۸۳)، ریحانی و همکاران (۱۳۸۸)، دهقان پور (۱۳۸۹)، کوسا و کاراکاس (۲۰۱۰) و یازلیک و اردهان (۲۰۱۲) به شکل ضمنی همسو است. از جمله ی دلایل لازم برای تبیین این نتایج که در آن با توجه به میانگین ها فراکتال با کاغذ در مرحله ی اول و اوریگامی در مرحله ی دوم بیشترین تأثیرگذاری و روش کتاب سازی کمترین میزان تأثیرگذاری را داشته است باید به درگیری حواس دانش آموزان در دو روش فراکتال با کاغذ و اوریگامی برای یادگیری مفاهیم هندسی اشاره نمود در این دو روش دانش آموزان مجبور به دستکاری، برش، تا زدن، چرخش، رنگ آمیزی، اندازه گیری، مقایسه، مطابقت، محاسبه، و تخمین زدن می شوند و همه ی این فعالیت ها در مراحل مختلف و بارها و بارها برای هر یک از اشکال تکرار می شود که زمینه ساز ارتقاء سطح مهارت های یادگیری فراگیران می شود.
تحلیل داده های حاصل در پژوهش در قالب آزمون تحلیل کوواریانس در جدول (۱۴-۴) برای بررسی فرضیه شماره ۵ با عنوان «بین میزان خلاقیت دانش آموزان در شش گروه مورد مطالعه تفاوت موجود دارد» از فرضیه مذکور حمایت نکرد و تفاوت بین عملکرد گروه های مورد مطالعه در این بخش در سطح آلفای ۰۵/۰ مورد تأیید قرار نگرفت (۰۸۱/۰=Sig ؛ ۰۸/۲=F).
تحلیل داده های حاصل در پژوهش در قالب آزمون تحلیل کوواریانس در جدول (۱۷-۴) برای بررسی فرضیه شماره ۶ با عنوان «بین میزان هوش منطقی - ریاضی دانش آموزان در شش گروه مورد مطالعه تفاوت موجود دارد» از فرضیه مذکور حمایت نکرد و تفاوت بین عملکرد گروه های مورد مطالعه در این بخش در سطح آلفای ۰۵/۰ مورد تأیید قرار نگرفت (۷۸۹/۰=Sig ؛ ۴۸۱/۰=F).
تحلیل داده های حاصل در پژوهش در قالب آزمون تحلیل کوواریانس در جدول (۲۰-۴) برای بررسی فرضیه شماره ۷ با عنوان «بین میزان هوش فضایی دانش آموزان در شش گروه مورد مطالعه تفاوت موجود دارد» از فرضیه مذکور حمایت نکرد و تفاوت بین عملکرد گروه های مورد مطالعه در این بخش در سطح آلفای ۰۵/۰ مورد تأیید قرار نگرفت (۳۲۹/۰=Sig ؛ ۱۸/۱=F).
پیشنهادهای کاربردی:
۵-۲- بررسی نتایج اهداف و فرضیه های تحقیق:
با توجه به اینکه اولین هدف بررسی ساختار اجتماعی- اقتصادی واحدهای تولید کننده انگور در دو رویکرد روسیمی و سنتی و دومین هدف تحقیق بررسی عملکرد اقتصادی واحدهای تولید کننده انگور در دو رویکرد سنتی و روسیمی و سومین هدف مقایسه مهارتهای مدیریتی در دو رویکرد سنتی و روسیمی و هدف چهارم و پنجم تحقیق به طور خلاصه بررسی مشکلات و تنگناهای تحقیق به جهت رشد و توسعه واحدهای تولیدکننده انگور و یا عدم روند روسیمی شدن در تولید انگورمیباشد در این بخش به بررسی نتایج اهداف مذکور پرداخته میشود.
۵-۲-۱-تحلیل نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل ویژگیهای اجتماعی ساختاری واحدهای تولیدکننده انگور:
از تحلیل نتایج ویژگیهای اجتماعی ساختاری چنین نتیجهگیری میشود که بهرهبردارانی که روش روسیمی را انتخاب نمودهاند از میزان متوسط تجربه و سابقه انگورکاری کمتری برخوردار میباشند و همچنین از میزان متوسط تحصیلات بیشتری برخودار میباشد.
میزان عملکرد تولید انگور در روش سنتی به میزان ۷۸۷ کیلوگرم در هکتار بیشتر از روش روسیمی میباشد که این با نتایج غفاری قره باغ و همکاران، ۱۳۹۱، مطابقت دارد ولی با نتایج جوان و همکاران، ۱۳۹۱ و اسکندری و همکاران، ۱۳۸۹ مطابقت ندارد.
۵-۲-۲- تحلیل نتایج حاصل از بررسی عملکرد اقتصادی واحدهای تولید کننده انگور در دو رویکرد سنتی و روسیمی
از ارزیابی تولید انگور چنین نتیجه گیری میشود که درصد فروش انگور به کل تولید در روش روسیمی کمتر از روش سنتی میباشد که در این گروه فروش محصول به صورت انگور کمتر میباشد و به صورت فرآوری شده به فروش میرسد.
بیشتر بودن ارزش تولید ناخالص انگور/ کشمش در روش روسیمی به دلیل بالا بودن قیمت انگور و کشمش فروخته شده نسبت به روش سنتی میباشد و همچنین میتواند ناشی از بیشتر بودن ارزش افزوده به دلیل بالا بودن درصد انگور فراوری در این روش باشد و همچنین بیشتر بودن سود ناخالص و سود خالص واحدهای کشاورزی در واحدسطح و به ازاء هر واحد کشاورزی به دلیل بالا بودن ارزش تولید ناخالص انگور/ کشمش و همچنین به دلیل پایین بودن هزینه های متغیر در روش روسیمی میباشد.
۵-۲-۳- تحلیل نتایج حاصل از بررسی تفاوت ویژگیهای اجتماعی، اقتصادی، محیطی و فنی بین دو گروه روسیمی و سنتی:
تفاوت میانگین میزان تحصیلات، میزان درآمد غیر کشاورزی معنیدار بوده، که نتیجه گرفته میشود افرادی که از تحصیلات و همچنین درآمد غیر کشاورزی بیشتری دارند روش روسیمی را انتخاب کردهاند. تفاوت میانگین بین هزینه های متغیر در واحد سطح دو روش روسیمی و سنتی اختلافمعنیدار وجود داشته به طوری که هزینه های متغیر در روش سنتی بیشتر از روسیمی میباشد و تفاوت میانگین سود ناخالص تولید انگور بین دو روش روسیمی و سنتی معنیدار بوده به طوریکه میزان سود ناخالص در روش روسیمی بیشتر میباشد در نتیجه فرضیه اول مبتنی بر درآمد حاصل از تولید انگور در رویکرد سنتی و روسیمی تفاوت معنیداری را در منطقه دارا نمیباشد مورد تأیید نمیباشد و این نتیجه با نتایج اسکندری و همکاران(۱۳۸۹) و جوان و همکاران ( ۱۳۹۱) و غفاری قره باغ و همکاران (۱۳۹۱ ) مطابقت دارد. علی رغم اینکه تفاوت معنیداری از جهت میزان عملکرد با روش سنتی نداشته است ولی به دلیل کم بودن هزینه های متغیر و همچنین قیمت بالای محصول که در نتیجه کیفیت بالای محصول و کم بودن مقدار ضایعات در روش مذکور، سود ناخالص تولید انگور در روش روسیمی بیشتر میباشد.
از بین متغیرهای محیطی میزان استفاده از کودآلی و میزان استفاده از سموم بین دو روش دارای اختلاف معنیدار بوده به طوریکه در روش سنتی کودآلی و سموم بیشتری استفاده میشود و تعداد نهال در سطح هکتار در روش روسیمی ۸۴ نهال در هکتار بیشتر از سنتی میباشد ولی از لحاظ آماری اختلاف معنیداری را نداشت و همچنین بین تعداد قطعات باغ، سن باغ( درختان باغ) رابطه معنیداری وجود داشت به طوریکه تعداد قطعات و سن باغات در روش روسیمی کمتر از روش سنتی میباشد. کم بودن سن باغات میتواند یکی از دلایل کم بودن عملکرد در روش روسیمی باشد و نیز از آنجایی که اختلاف تراکم درخت در سطح هکتار بین دو روش مدیریتی در منطقه مشاهده نشده، این امر میتواند از تراکم پایین درخت در روش روسیمی نسبت به مناطق تحقیق دیگر چون جوان و همکاران، ۱۳۹۱ و اسکندری و همکاران، ۱۳۸۹ باشد.
تعداد دفعات آبیاری روش سنتی به دلیل وجود پشتهها و حفظ رطوبت خاک توسط پشتهها از روش روسیمی کمتر میباشد و نیاز به آبیاری کمتری نسبت به روسیمی دارد.
با بررسی نتایج حاصل از آزمون تحلیل تشخیصی که نشان میدهد که مهمترین عوامل که باعث تفکیک این دو گروه روش مدیریتی میشود میزان درآمد غیر کشاورزی، مدت کاراعضای خانواده در باغ، موجودی ماشین آلات، قیمت انگور، سن باغ میباشد افرادی که از میزان درآمد غیر کشاورزی بیشتری برخوردار می باشند ریسکپذیر تر میباشند و نیز بالعکس افرادی که درآمد غیر کشاورزی کمتری دارند به روش مدیریتی سنتی خود ادامه میدهند که این امر میتواند به دلیل بالا بودن هزینه سرمایهگذاری و همچنین ریسکگریزی کشاورزان باشد به عبارتی هرچه میزان درآمد غیرکشاورزی بیشتر باشد افراد ریسکپذیرترند. روش مدیریتی سنتی به نیروی انسانی بیشتری برای انجام عملیاتهای داشت و برداشت دارد، که در واحدهای کشاورزی سنتی نیروی انسانی بیشتر از خود اعضای خانواده تأمین میگردد در نتیجه فرضیه سوم تحقیق مبتنی بر تآثیر عوامل مختلف بر تغییر و یا انتخاب رویکرد روسیمی و یا سنتی در تولید انگور شهرستان ملکان متفاوت میباشد مورد تآیید میباشد.
۵-۳- تحلیل نتایج حاصل از بررسی و مقایسه مهارتهای مدیریتی و عملکرد اقتصادی بین دو رویکرد روسیمی و سنتی :
۵-۳-۱- تحلیل نتایج حاصل از بررسی مهارتهای انسانی، فنی، ادراکی بین دو رویکرد روسیمی و سنتی :
تحلیل نتایج حاصل از رتبهبندی انسانی، فنی، اداراکی چنین نتیجهگیری میشود که بهرهبرداران به روش مدیریتی روسیمی از حیث داشتن مهارت فنی نسبت به سنتی دارای رتبه بالاتری بوده، به دلیل اینکه بهرهبرداران روش روسیمی از لحاظ شاخصهای، توجه به گزارشات هواشناسی در امور تولید، میزان مهارت انجام هرس کشاورز، میزان استفاده از ماشینآلات، میزان استفاده دقیق و صحیح از میزان سمهای توصیه شده، میزان توجه به استفاده از سم های توصیه شده توسط کارشناسان، میزان توجه به کانالهای فروش، ثبت درآمد و هزینه های تولید، انجام بیمه باغات، انجام یکپارچه سازی اراضی، توانایی انجام تعمیر ماشینآلات، انجام آنالیز خاک و برگ، انجام مبارزه مکانیکی، بررسی منظم باغات جهت شناسایی و کنترل آفات دارای رتبه بالاتری بودند که در نتیجه فرضیه سوم مبتنی بر مهارتهای فنی در گرایش مدیران واحدهای کشاورزی به روش روسیمی در تولید انگور تأثیرگذار میباشد مورد تأیید میباشد.
با توجه به نتیجه وزن دهی تکنیک آنتروپی شانون شاخص میزان مهارت در انجام هرس بیشترین وزن را بین شاخصهای دیگر دارد میتوان چنین تبعیین نمود که به دلیل نو پا بودن روش روسیمی در منطقه و مکفی نبودن دانش بومی در انجام هرس و تربیت و هدایت نهال در این روش و تأثیری که انجام هرس در عملکرد محصول میتواند داشته باشد حائز اهمیت میباشد
بهرهبرداران به روش مدیریتی سنتی از لحاظ داشتن مهارت ادراکی نسبت به بهرهبرداران روش روسیمی رتبه بالاتری دارد و به دلیل اینکه بهرهبرداران روش روسیمی از لحاظ شاخصهای، میزان اهمیت به تسطیح زمین، میزان اهمیت به سرمایه گذاری در باغ، میزان اهمیت به داشتن دانش مبارزه با آفات، میزان اهمیت به استفاده از کودهای توصیه شده و مناسب، میزان اهمیت به دفعات و مقدار مصرف کود، برداشت کشاورز از تاثیر هرس در افزایش عملکرد و کیفیت محصول، ادراک کشاورز نسبت به روش کشت، رتبه بالاتری نسبت به روش مدیریتی روسیمی دارند در نتیجه فرضیه چهارم مبتنی بر مهارتهای ادراکی در گرایش مدیران واحدهای کشاورزی به روش روسیمی در تولید انگور تأثیرگذار میباشد مورد تأیید نمیباشد.
با توجه به نتیجه وزن دهی تکنیک آنتروپی شانون شاخص، میزان اهمیت به داشتن دانش مبارزه با آفات بیشترین وزن را بین شاخصهای دیگر دارد که این مسأله را میتوان چنین تبعیین نمود علیرغم بالا بودن مهارت ادراکی بهرهبرداران روش سنتی و همچنین ضریب بالای این شاخص بین شاخصهای دیگر مهارت ادراکی میزان استفاده از سموم در روش مدیریتی سنتی بیشتر میباشد که این مسآله مبین مستعد بودن این روش مدیریتی به انواع بیماریهای قارچی از قبیل سفیدک و کفک خاکستری میباشد.
بهرهبرداران به روش مدیریتی روسیمی از لحاظ داشتن مهارت انسانی از رتبه بالاتری نسبت به روش مدیریتی سنتی داشته که به دلیل اینکه بهرهبرداران روش روسیمی از لحاظ میزان کسب اطلاعات از مهندسین کشاورزی( در مراحل تولید، تاسیس، ماشین آلات، روش های آبیاری، تهیه نهاده کود، عملیات انجام هرس، مبارزه با آفات، مربوط به فروش محصول) و همچنین شرکت در کلاسهای آموزشی- ترویجی، ارتباط با مراکز تحقیقاتی، عضو تعاونی بودن، انجام کارها به صورت گروهی، توجه به مهارت و تجربه نیروی کارگری از رتبه بالاتری برخوردار میباشند. با توجه به نتیجه وزن دهی تکنیک آنتروپی شانون شاخص، میزان کسب اطلاعات از مهندسین کشاورزی دارای بیشرین وزن میباشد که مبین این مسأله میباشد که بهرهبرداران روش روسیمی به دلیل اینکه این روش مدیریتی از لحاظ داشتن تفاوتهایی درنحوه تأسیس باغ و نوع هدایت و پرورش نهال که روی سیم میباشد باغداران اطلاعات مورد نیاز خود را از مهندسین کشاورزی کسب مینمایند که این امر میتواند به دلیل کافی نبودن دانش بومی در منطقه باشد و به عبارتی هنوز این روش در بین باغداران نهادینه نشده و از این رو نیاز آموزشی بسیار در منطقه وجود دارد .
۵-۳-۲-تجزیه تحلیل دو گروه سنتی و روسیمی از لحاظ کل مهارتهای مدیریتی( انسانی، ادراکی و فنی):
بهرهبرداران به روش مدیریتی روسیمی از لحاظ داشتن مهارتهای مدیریتی که با شاخصهای انسانی، فنی و ادراکی، رتبه بالاتری نسبت به روش مدیریتی سنتی داشته است و شاخص ادراکی بین شاخصها از وزن بیشتری برخوردار میباشد.
۵-۳-۳- تجزیه تحلیل دو گروه سنتی و روسیمی از لحاظ عوامل اقتصادی تولید انگور:
بهرهبرداران به روش مدیریتی روسیمی از لحاظ عوامل اقتصادی تولید انگور از رتبه بالاتری نسبت به بهرهبرداران روش سنتی دارد که در این بررسی عوامل اقتصادی را با شاخصهای ارزش تولید ناخالص تولید انگور و سود ناخالص تولید انگور مورد سنجش قرار داده شده است.
از بررسی مهارتهای مدیریتی( انسانی، ادراکی، فنی) و عوامل اقتصادی چنین نتیجهگیری میشود روش روسیمی که از لحاظ مهارتهای مدیریتی رتبهبالاتری دارند از لحاظ ارزش تولید ناخالص و سودناخالص نیز رتبه بالاتری داشته و رابطه مثبت و همسویی بین مهارتهای مدیریتی و عوامل اقتصادی تولید را نشان میدهد و نیز بالاتر بودن رتبه مهارت فنی و انسانی در روش روسیمی نشانگر رابطه مثبت و همسویی با انتخاب روش مدیریتی روسیمی میباشد وتأثیری که روش مدیریتی روسیمی بر کاهش هزینه های متغیر و همچنین افزایش کیفیت محصول سبب افزایش سودناخالص و ارزش تولید ناخالص میگردد.
۵- ۴- معایب و مزایای روش سنتی با توجه به نتایج بدست آمده از منابع و تحقیق حاضر:
عدم امکان استفاده از ماشینآلات کشاورزی که در نتیجه موجب افزایش هزینه کارگری میباشد.
بالا بودن هزینه های تولید به دلیل وجود برخی از عملیات چون خاکورزی پشتهها .
پایین بودن عمر اقتصادی تاکستانهای سنتی به علت وجود اسکلتهای طویل و نیز وجود زخمهای متعدد در روی اسکلت( اسکندری و همکاران، ۱۳۸۹)
پایین بودن کیفیت و کمیت محصول به علت عدم نفوذ نور و حرارت کافی در جهت شمالی پشتهها.
کاهش کیفیت محصول در صورت وقوع بارندگی در زمان رسیدن میوه.
استفاده از سیستم آبیاری غرقابی در کشت سنتی موجب شیوع و انتقال بیماریها را افزایش میدهد. ( البته در تحقیق حاضر باغات( روسیمی و سنتی) از لحاظ شیوه آبیاری به صورت غرقابی آبیاری میشوند)
با توجه به اینکه نصف سطح تنه و شاخه ها با خاک در تماس میباشد لذا پتانسیل استفاده از نور کافی کمتر است و از طرفی قسمتی از اندامهای گیاهی قادر به تولید اندام بارده نخواهند شد.
از مزایای روش سنتی میتوان
استفاده از غرقاب کردن و مؤثرتر واقع شدن یخ آب زمستانه جهت مبارزه با کرم سفید ریشه.
استفاده از پشتهها به عنوان قیم ارزان برای هدایت نهال و نیاز آبیاری کم در این روش به دلیل ذخیره رطوبت خاک در پشتهها
اصلاح میکروکلیما به علت نزدیک بودن تاج به سطح خاک که خوشهها از حرارت خاک استفاده کرده و زودتر میرسند.
در امان ماندن بوتهها از سرماهای بهاره
۵-۵- مزایا و معایب روش روسیمی با توجه به نتایج بدست آمده از منابع و تحقیق حاضر:
نگهداری و توزیع مقدار بیشتری از جوانههای مثمره روی شاخه ها و افزایش محصول آن.
استفاده از نورو فضای بیشتر توسط درختچه مو و ایجاد محیط نامناسب زیستی برای فعالیت آفات و عوامل بیماریزا
افزایش تراکم کشت ( البته در منطقه به دلیل رقم کشت بیدانه سفید( کشمشی) که بسیار پر رشد میباشد امکان افزایش تراکم کشت تا حد ۲۵۰۰ الی ۴۰۰۰ مقدور نمیباشد)
امکان استفاده از ماشینآلات و روش های مکانیزه که در مقایسه با سیتم سنتی هزینه ها به مقدار زیادی کاهش مییابد.
عدم ان تقال بیماریها در روش روسیمی در صورتی که روش آبیاری قطرهای باشد.
عدم تماس خوشهها با خاک و کاهش خسارت بیماریهای قارچی مانند سفیدک و در نتیجه تولید محصول با کیفیت.
و از معایب روش روسیمی میتوان به هزینه سرمایهگذاری اولیه زیاد، اشاره نمود بنابراین بهرهبردارانی که وضیعت اقتصادی مناسبی دارند نسبت به کشت انگور به این روش اقدام میکنند.
بروز خسارت سرمازدگی در شرایط سرمای خیلی شدید( دمای کمتر از ۲۰- درجه سانتیگراد)
۵-۶- بررسی مشکلات و تنگناهای تحقیق به جهت رشد و توسعه واحدهای تولیدکننده انگور و یا عدم روند روسیمی شدن در تولید انگور:
باغات روسیمی دایر شده به روش مدیریتی، بر خلاف مطالعات قبلی در مناطق دیگر، در این منطفه افزایش عملکرد را نشان ندادهاند،که این امرمیتواند در اثر جوان بودن بوتهها و نیز میتواند به دلیل کم بودن سابقه و تجربه انگور کاری و مدت کار کم بهرهداران در باغ در روش مدیریتی روسیمی باشد
بطور کلی از مباحث صورت گرفته شده چنین نتیجه میگیریم که یکی از دلایل عدم روند روسیمی شدن باغات انگور، میتواند عوامل اقتصادی چون درآمد غیر کشاورزی بهرهبرداران باشد که این مسئله میتواند از یک سو سبب ریسک پذیری کم بهرهبرداران شود و از سوی دیگر عدم توانایی مالی بهرهبرداران سنتی جهت تأمین بودجه سرمایهگذاری اولیه، که بسیار بالا میباشد و نیز با توجه به این که در تحقیق حاضر روش روسیمی در منطقه افزایش عملکرد را نشان نداده است ولی در رویکرد روسیمی به دلیل کم بودن هزینه های متغیر که در نتیجه نبودن برخی عملیاتهای پر هزینه و همچنین نیروی کارگری کمتر میباشد، سود ناخالص تولید انگور در واحد سطح به طور قابل ملاحظه ای نسبت به رویکرد سنتی، بیشتری نشان داد و از سویی دیگر به دلیل اینکه بهرهبرداران سنتی اغلب شغل غیر کشاورزی ندارند بیشتر اوقات در باغ مشغول میباشند و نیز نیروی کارگری خود را بیشتر از اعضای خانواده تآمین مینمایند و به همین دلیل هزینه نیروی انسانی توسط کشاورز به عنوان هزینه برآورد نمیشود که این مسأله میتواند از علل عدم روند روسیمی شدن در منطقه تحقیق باشد
۵-۷- راهکارها و پیشنهادات:
پیشنهاد میشود این تحقیق در منطقه در بازه زمانی طولانیتر صورت گیرد.
بر اساس نتایج این تحقیق که متوسط سطح زیر کشت باغات محدود میباشد لذا راهکارهایی جهت یکپارچهسازی و جلوگیری از تکه تکه شدن باغات، توسط دولت صورت گیرد.
با توجه به نتایج تحقیق که روش سنتی نیروی کارگری بیشتری نسبت به روسیمی جذب مینماید در راستای روسیمی نمودن باغات در منطقه بایستی سرمایهگذاری در صنایع تبدیلی و بستهبندی محصولاتی چون کشمش در روستاها صورت گیرد تا نیروی کار مازاد در نتیجه مکانیزه و روسیمی شدن باغات بتوانند در خود روستاها جذب گردند.
پیشنهاد میگردد در راستای پرورش و هرس نهال و همچنین تراکم کشت با توجه به ارقام بیدانه سفید که رقم غالب شهرستان میباشد، به نتایج تحقیقات مناطق دیگر و به تئوری باغبانی اکتفا ننموده و تحقیقات تحقیقی- تطبیقی در راستای انواع و فرمهای مختلف روش روسیمی در منطقه صورت گیرد تا شکل و فرم های مناسب با شرایط اقلیمی منطقه تعیین و به کشاورزان معرفی گردد.
با توجه به اینکه هزینه سرمایهگذاری اولیه در باغات روسیمی زیاد میباشد، پس از انجام تحقیقات تحقیقی- تطبیقی در منطقه پیشنهاد میگردد تسهیلات حمایتی جهت روسیمی نمودن باغات توسط دولت صورت گیرد .
فهرست منابع و مآخذ:
ارسلانبد، محمدرضا. ۱۳۸۰. تحلیل اقتصادی تولید سیب در ارومیه، اقتصاد کشاورزی و توسعه، سال نهم، ش ۳۴، ص ۲۱۵.