تئوری ارائه شده در تبیین این موضوع تئوری منابع است این تئوری نخستین بار توسط بلود و ولف[۲۶] در دهه ۱۹۶۰ مطرح شد. شاید بتوان گفت یکی از عوامل موثر در ایجاد این توجه و علاقه به بحث ساختار قدرت در خانواده ورود زنان به بازار کار باشد که پیامدهای بسیاری را بر ساخت و توزیع قدرت در خانواده بر جای نهاده است از جمله تغییر در روابط سنتی اقتدار و ایجاد توازنی نو در روابط قدرت که تا حد زیادی به سود مشارکت بیشتر زنان در تصمیمگیریها و افزایش دامنه قدرت آنها در خانواده بوده است. لذا تحقیقات بهاین سو شکل گرفتند که عوامل یا عناصری که باعث افزایش یا کاهش قدرت هر زوج میشود کدام است. تعادل و توازن قدرت در تصمیمگیریها به نفع کسی است که منابع و امکانات بیشتری را به خانه میآورد. هر چه منابعی که فرد در اختیار دارد بیشتر باشد، از قدرت بیشتری برخوردار است و چنین فردی حق دارد تصمیمات مهمی را که بر کل خانواده تاثیر میگذارد، اتخاذ کند. بر پایه این نظریه فرض شد که از آنجا که مردان معمولا منابع بیشتری را در اختیار دارند، از قدرت افزونتری برخوردارند. آنها نیز معتقدند که افزایش سطح تحصیلات مرد و پایگاه شغلی او منابعی هستند که مرد میتواند از آن جهت کسب قدرت بیشتر در روابط خانوادگی استفاده نماید(بلود و ولف، ۱۹۶۰: ۲۹).
جدول شماره(۴-۸): جدول فراوانی احساس قدرت زنان
شرح | فراوانی مطلق | درصد معتبر |
زیاد | ۶۹ | ۱/۲۹ |
متوسط | ۱۰۰ | ۲/۴۲ |
کم | ۶۸ | ۷/۲۸ |
جمع | ۲۳۷ | ۱۰۰ |
همانطور که از نتایج جدول فوق مشاهده میشود، ۷/۴۱درصد از زنان احساس قدرت متوسطی دارند، ۸/۲۸درصد احساس قدرت بالا و ۳/۲۸درصد هم احساس پایینی دارند. در بین تیپهای مختلف زنان، زنان مطلقه شاغل احساس قدرت بیشتری دارند (۳/۳۳درصد) و زنان متأهل غیرشاغل احساس قدرت کمتری دارند(۷/۱۶درصد).
۴-۲-۳- تلقی و برداشت زنان از مهریه و میزان آن
با توجه به مقدار مهریه افراد، ۱/۴۲ درصد مهریه افراد بین ۱ تا ۵۰۰ سکه بوده، ۸/۱۳درصد بین ۵۰۰-۱۰۰۰ سکه، ۸/۵ درصد بین ۱۰۰۰۰-۱۰۰۰۰۰ تومان پول نقد، ۳/۳ درصد بین ۱۰۰۰۰۰-۵۰۰۰۰۰ تومان پول نقد، ۵/۲درصد بیشتر از ۵۰۰۰۰۰ تومان پول نقد، ۳/۳درصد بین ۱۰۰۰-۱۰۰۰۰ تومان پول نقد و ۲/۱درصد از مهریهها زمین و ملک، ۸/۰درصد سکه، سفر زیارتی و گل و ۸/۰درصد هم تنها سفر زیارتی بوده است.
از بین پاسخگویان، ۴/۹۹درصد هیچگاه میزان مهریه شان را تغییر نداده اند و تنها ۶/۰درصد یعنی تنها یک نفر پس از ازدواج مهریه اش را تغییر داده است. ۷/۱۵درصد پاسخگویان میزان مهریه را خودشان تعیین نموده اند، ۸/۳درصد همسران آنها تعیین کرده و ۵/۷۳درصد هم سایرین این کار را برایشان انجام داده اند. اما نظرات در باره این که چه چیزی برای مهریه مناسب است متفاوت بود، از بین مشمولین، ۷/۶۱ درصد سکه را مناسبتر دانستهاند و ۷/۳۶درصد زمین و ملک و ۷/۱درصد هم پول نقد را انتخاب کردهاند. در پاسخ افراد بهاین سئوال که آیا توانستهاید مهریه خود را دریافت نمائید یا خیر از بین مشمولین، ۷/۳۱ درصد جواب مثبت و ۳/۶۸ درصد هم جواب منفی دادند.
جدول شماره (۴-۹ ): توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب چرایی عدم دریافت مهریه
شرح | فراوانی مطلق | درصد معتبر |
بخشش در قبال دریافت طلاق | ۳ | ۴/۷ |
۳
یوسمان احمید و همکاران
۲۰۱۴
اهمیت قابلیت های بازاریابی و عملیاتی بر عملکرد شرکت در دوران رکود و رشد اقتصادی
اهمیت دادن به عملیات و بازاریابی منجر به توسعه قابلیت ها در در این دو عامل می شود. قابلیت های عملیاتی و بازاریابی عملکرد شرکت را در شرایط مختلف اقتصادی بهبود می بخشد. البته قابلیت های عملیاتی در زمان رکود مهم تر است. همچنین اهمیت دادن به عملیات و بازاریابی بر توانایی ان ها در طول دوره رشد اقتصادی نیز کمک میکند.
۴
تنسی و همکاران
۲۰۱۳
یک نقد از راهبردهای پاسخ دهنده توسط شرکت های ساختمانی که در طول رکود اقتصادی اتخاذ شده
اکثر شرکت های ساختمانی استراتژی تمایز را به منظور زنده ماندن در رکود اقتصادی اتخاذ می کنند. در حالی که نتایج مطالعه موردی مقدماتی نشان می دهد که استراتژی های رهبری هزینه بیشتر در رکود سال ۲۰۰۷ مورد استفاده قرار گرفته است
۵
پنته کاست و اندروس
۲۰۱۳
اهمیت از اهمیت: اثر تصمیم گیری در طبقه بندی مراکز تجاری خرده فروشی بزرگ در طول دوره رکود اقتصادی
اثرات متفاوتی در طبقات مختلف مشاهده شده است و نحوه ی درک اهمیت از طبقه بندی فروشگاه های خرده فروشی بر قصد خرید و تفاوت بین گروه های خریداران موثر است بنابراین استراتژی تصمیم گیری در طبقات مختلف متفاوت است.
۶
سیجان
۲۰۱۲
بقای شرکت های کوچک و متوسط در رکود جهانی
پژوهش می خواهد نقاط قدرت، ضعف، فرصت و تهدید را در طول دوره رکود و دوره غیر رکود مقایسه کند. نتیجه نشان می دهد که تغییراتی که در طول دوره رکود اقتصادی ایجاد شده تصمیم گیری بسیار عاقلانه ای بوده است. تغییرات آنها در استراتژی یک و تنها یک دلیل داشته است که حمایت از رشد شرکتشان بوده است.
۷
نیکلز و رولاینز
۲۰۱۲
چگونه نه تنها زنده ماند بلکه در طول رکود اقتصادی رشد کرد: مطالعه با رویکرد چند اکتشافی
شرکت های موفق در روابط مشتریان فعلی خود سرمایه گذاری می کنند و با تقویت تیم حساب کلیدی خود و با کار کردن با مشتریان خود که از مشکلات مالی رنج می برند . شرکت های موفق نیز شروع به اجرای تکنیک های جدید بازاریابی مانند رسانه های اجتماعی و یافتن منابع جمعی و اجتماعی می کنند.
۸
کیتچیتگ و همکاران
۲۰۱۲
تطبیق با بازیابی شکننده: پاسخ شرکت های کوچک و متوسط به رکود اقتصادی و عملکرد پس از رکود اقتصادی
اقدامات فعلی و نفوذ خارجی، از جمله محصول، نیروی کار و شرایط بازار سرمایه. چهارم، بازار و تنوع محصولات، به تنهایی یا در ترکیب با شیوه های دیگر، به نظر می رسد موفق ترین شکل از سازگاری است ، هر چند تنها تحت شرایط خاصی است.
۹
فاپوهوندا
۲۰۱۲
رکود اقتصادی جهان: تاثیرات و استراتژی برای مدیریت منابع انسانی در نیجریه
در حالی که کارکنان متعهد نمی خواهند در رکود اقتصادی ناپدید شوند، آنها قطعا کمک خواهند کرد که شرکت از طریق آن ها به موفقیت هایی به مراتب بیشتر از گذشته دست یابد برای غلبه بر این بحران، متخصصان منابع انسانی نیاز به استراتژی بیشتر و نیاز به حمایت کارکنان متعهد خود دارند این مقاله پذیرش و نگرش مثبت سازمان ها و به ویژه دولت و همه ذینفعان را برای رسیدن به اهداف مدیریت منابع انسانی موثر تشویق می کند. دخالت دولت در مبارزه با مشکلات رکود اقتصادی جهانی ضروری است.
۱۰
میچیل اسکات
۲۰۱۱
استراتژی های بقا در شرکت های خدماتی پیمانکاری در رکود اقتصادی
هرچه فرد از سطوح پایین مدیریتی به سطوح بالا ارتقاء مییابد. به مهارت فنی کمتری نیاز دارد. همچنین در سطوح پایین مدیریت که سرپرستان قرار دارند. مهارت فنی زیادی نیاز است. زیرا از آنها انتظار میرود تکنسین ها و کارکنان تحت سرپرستی خود را آموزش دهند.
با وجود اینکه مقدار مهارتهای فنی و ادراکی در سطوح مختلف مدیریت تفاوت میکند ولی مهارتهای انسانی شاخص مشترکی است که از اهمیت ویژهای در تمام سطوح مدیریت برخوردار است. بعبارت دیگر مهمترین توانایی یک مدیر، توانایی او در رفتار با مردم است. (ابراهیم پور، ۱۳۹۰)
پترسون (۲۰۰۴) معتقد است که مهارت های مدیریتی باعث بهبود عملکرد مدیریت شده و به کمک آن سازمان به اهداف خود نائل می گردد.
به نظر کاتز، مهارت توانایی را نشان می دهد که قابل توسعه بوده و خود را در عملکرد نشان می دهد و به ندت به بالقوه است. او لازمه مدیریت اثر بخش را دارا بودن مهارت های سه گانه، ادارکی، انسانی و فنی می داند که هر کدام می تواند به طور مجزا پیشرفت کنند. شایستگی ها یا مهارت های ادارکی، به توانایی ذهنی فرد در هماهنگ کردن همه فعالیتها و منافع سازمان مربوط است.
۲-۹- ضرورت تحول در آموزش و پرورش
امروزه اهمیت و جایگاه نیروی انسانی برکسی پوشیده نیست و به باور صاحبنظران محور توسعه پایدار به حساب می آید اما از آموزش و پرورش فعلی چنین شانیت و وجاهتی انتظار نمی رود و تحقیقات بر این مبناست که بزرگان ضرورت تحول در دستگاه تعلیم و تربیت را مطرح و مصر به پیگیری آن هستند. اصولا نظام آموزشی غیرهدفمند و به دور از فلسفه مبتنی بر نظام ارزشی جامعه قادر به ترسیم نقشه راه و مهندسی فرهنگی که انتظار از آن تبدیل به کشور اول در سطح منطقه مبتنی بر چشم انداز۲۰ ساله غیرممکن خواهد بود (صالحی، ۱۳۸۰).
برخی مشکلات مبتلا به نظام آموزش و پرورش ما فقدان فلسفه مبتنی بر مبانی تئوریک بومی برخاسته از نظام ارزشی، فقدان مهندسی فرهنگی هدفمند، دوری از رسالت اصلی و پرداختن به حاشیه ها و جوانب فرعی، عدم مشارکت پذیری و تعامل با عقبه فرهنگی و ناتوانی در بکارگیری انبوه نیروهای کارشناسی و تحصیل کرده عدم توفیق در مشارکت پذیرکردن آحاد جامعه و نهادهای موجود، اقتصاد زدگی و سیاست زدگی و انزوای مقوله فرهنگ و تعلیم و تربیت در باور و عمل نهادهای حکومتی و مردمی، گسست و فاصله ژرف بین نیروهای صف و ستاد، شکسته شدن هیمنه و اقتدار معلم، تنزل پایگاه اجتماعی معلم متاثر از شاخصه های مادی، عدم راه یابی نخبگان به آموزش و پرورش و رویارویی آن با فرار نخبگان، مهجوریت و مظلومیت آن درعرصه رسانه، حجیم و گسترده بودن، نگاه صرفا مصرفی به آن، پیرسالی در ساختار مدیریتی، سیستم مدیرتی انقباضی و مدار بسته و نبود بسترهای لازم برای مدیریت های خلاق، تمرکز شدید و خلأ تفکر اقتصادی در سیستم است.
۲-۱۰- ضرورت مشارکت در ایجاد تحول در آموزش و پرورش
آموزش و پرورش به عنوان نظامی اجتماعی نیازمند مشارکت و همکاری همه اجزای نظام است و این نظام بدون مشارکت موثر مردم و کارکنان در ابعاد علمی، فرهنگی، اقتصادی و عاطفی نمی تواند فرایند تعلیم و تربیت را به خوبی عملی سازد. پژوهندگان و متخصصان موضوع مشارکت معتقدند که این مفهوم تازه ای نیست و مترادف همکاری نمی باشد بلکه شیوه ای است از اداره امور متناسب با نیروهای جدید و قدرتمند فعال دنیای کنونی.
برای نگاه جدید ضرورت دارد وضعیت موجود مشارکت ارزشیابی شود در پرتو دستاوردهای حاصل از ارزشیابی تلاش های لازم برای سازمان دهی صورت پذیرد (پاتریشیا و نل، ترجمه اسلامیه، ۱۳۷۷).
در سالهای اخیر نظام آموزش کشور با مشکلات متعددی روبرو شده است. حل این مشکلات یکی از دغدغه های دست اندر کاران آموزش و پرورش است. طبق بیانات رهبر معظم انقلاب در گردهمایی روسای مناطق آموزش و پرورش کشور در مردادماه ۱۳۸۶، نیاز اصلی آموزش و پرورش ایجاد تحول بنیادین است و مهم ترین مانعی که بر سر راه ایجاد تحول در آموزش و پرورش وجود دارد، باقی ماندن بر پایه و اساس نظام قدیمی و کپی برداری شده قبلی است. مطرح شدن این مسئله از سوی رهبر معظم انقلاب اهمیت مسئله را دو چندان می کند بر این اساس وزارت آموزش و پرورش اقدام به تشکیل ستاد تحول بنیادین در آموزش و پرورش پرداخت که وظیفه اصلی این ستاد بررسی موضوع تحول در ابعاد مختلف با بهره گیری از همه نیرو های فکری و ظرفیتهای علمی و کارشناسی کشور با مشارکت دستگاههایی مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای عالی آموزش و پرورش، دولت و مجلس اسلامی است( طوسی، ۱۳۸۰).
تحول در نظام آموزش و پرورش یک موضوع علمی مبتنی بر مبانی نظری گسترده ای است که با کل نظام آموزش و پرورش مرتبط بوده و با مباحث دیگری از جمله تغییر، اصلاح، نوآوری و ارتقا هم ارتباط دارد. تحول نیازمند نواندیشی هایی در باز تعریف آرمانها، اهداف، نتایج و دستاوردهای آموزش و پرورش است که از طریق استقرار یک نظام فلسفه ی دقیق، علمی و مبتنی بر هویت ملی و دینی کشور امکان پذیر می شود از این رو در نظام آموزشی، پویایی نظام می تواند از یک سو، از تغییر و اصلاح و نوآوری آغاز و با تاثیر بر ارتقای نظام به نقطه غایی خود یعنی تحول در نظام آموزشی ختم شود و از سوی دیگر، می تواند با تحول رویکردهای نظری و باز تعریف آرمانها و دستاوردهای نظام آموزشی، منجر به تغییر، اصلاح و نوآوری شود تا بدان وسیله ارتقاء نظام آموزشی حاصل آید.
۲-۱۱- چالش های موجود در نظام معلمی
الف ) پایین بودن شأن و مقام معلمی در اجتماع
ب ) پایین بودن سطح دانش و مهارت حرفهای آنان
ج ) پایین بودن حقوق و مزایای معلمی.
این سه چالش نیز خود در به ثمر نرسیدن تحول بنیادین در آموزش و پرورش تأثیرگذار است و علت دیگر آن بیتوجهی به فلسفه تعلیم و تربیت در نظام آموزشی است. باید معلم را با فرهنگ جدید سر کلاس فرستاد و به این صورت است که تحول شکل میگیرد.
تا به امروز درباره نقش اساسی دستگاه تعلیم و تربیت به عنوان زیرساخت توسعه پایدار شعارهایی داده شده اما هنوز نقش آن باور نشده است در حالی که باید گفت آموزش و پرورش موتور توسعه جامعه است و اگر این را بپذیریم، نگاه ها به این دستگاه تغییر خواهد کرد. اما اگر جایگاه آموزش و پرورش به عنوان جایگاه نخست در راه تعالی جامعه تلقی نشود، اتفاق خاصی در آن نخواهد افتاد و به همین شکل فعلی به فعالیتش ادامه خواهد داد.
یکی از اهداف مهم آموزش و پرورش و وظایف به حق مسئولان در درجه اول، حس توجه به معلم و ایجاد فضایی مناسب و بر اساس عدالت و رفع تبعیض برای اوست تا بتواند در این فضا خود را وقف جامعه و نسل هوشیاری بکند که دیگر با کلمات متناقض و بی توجهی، نمی توان آن ها را به بازی گرفت، توجه به معلمانی که شعله های آگاهی، روشنی، تحوّل و بالندگی از آن ها نشأت می گیرد و اگر معلم را رها کردیم و در وادی غم معیشت گرفتارش ساختیم، نسلی طغیان گر رها شده است و جامعه به گرداب رذیلت و پستی هدایت می شود و این نه شعار و بازی با کلمات که واقعیّتی است که آن را لمس می کنیم و با نگاه عمیقی به اطراف خود خواهیم دانست که معلّمان چقدر می توانند الگو باشند و در ساختن و بارور نمودن اندیشه و رشد و شکوفایی مؤثرند و فراموش نکنیم که جوامع پیشرفته، مسلماً رشد و تحولات شگرف خود را مدیون انسان هایی می دانند که عمر خود را صرف تعلیم و تعلم می نمایند و در تغییر اساسی و بنیادی ساختار جامعه بسیار تأثیر گذارند و توجه به آنان در واقع ارج نهادن به جامعه و تمامی ملّت است و بی توجهی به آنان، در نظر نگرفتن نسلی است که چونان سیلی ویرانگر، ریشه ها را به مخاطره انداخته، همه چیز را از بین می برد.
۲-۱۲- چالش های موجود در نظام یاددهی – یادگیری و بسته های آموزشی
۱- کتابهای درسی: با توجه به اینکه هر ساله شاهد تغییرات در کتابهای درسی هستیم امااغلب آنها مفاهیم گویایی برای دانش آموزان ندارند، آنها را نقاد و تحلیل گر بار نمی آورند، کاربردی نیستند و اصولآ کارهای علمی آزمایشگاهی و تحقیقاتی جایگاه بسیار اندک در موضوعات درسی دارد
۲- شیوه ها و روش های تدریس: اصولآ نظام آموزشی غیر هدفمند که هماره شیوه های تدریس سنتی را سر لوحه کار خود قرار دهد معلم نقش محوری را در کلاس درس ایفا میکند و بیشتر مبتنی بر سخنرانی و استفاده از مهارت های کلامی است و این عامل سبب می شود دانش آموزان در فرایند تدریس و یادگیری و ایفای یک نقش فعال فرصت مشارکت کمتری را پیدا کنند. دانش آموزان در این نوع سیستم صرفآ مطالب را حفظ می کنند و امتحان می دهند و مجالی برای بروز استعدادها ی خلاق نمی یابد و به تدریج تحرک و پویایی خود را از دست می دهد.
۳- تغییر مدیران و اعمال سلیقه در نظام آموزشی: یکی از معضلاتی که امروزه دامنگیرآموزش و پرورش بوده این است که اغلب برنامه ها و تصمیمات اتخاذ شده با تغییر مدیران دستخوش تغییر و تحول میشود و بعضا نگاه های سلیقه ای و صدور بخشنامه ها و آیین نامه های متعدد و گرفتاری در وادی سلایق شخصی و تن دادن به آزمون و خطا ضربات جبران ناپذیری را بر پیکره نظام آموزشی وارد کرد.
۴- عدم هماهنگی با تکنولوژی روز دنیا: از آنجایی که جهان امروز به انفجار دانش و اطلاعات روز رسیده و با توجه به اینکه در قرن ۲۱ زندگی می کنیم و با دنیایی مدرن کامپیوتر، ماهواره، اینترنت روبرو هستیم.
۵- متاسفانه تنها ابزار آموزشی ما در بسیاری از مدارس (گچ و تخته) می باشد و هنوز سیستم آموزشی ما نتوانسته با دنیایی تکنولوژی وفق پیدا کند یا به عبارتی دیگر نظام آموزشی ایران با دنیای مدرنیته امروز هماهنگ نیست.
۶- بی توجهی به نقش معلم: بی توجهی به نقش معلم در تحول آموزش و پرورش یکی از دلایل عقیم ماندن تحول نظام آموزشی است. مادامی که سه چالش اساسی مانند پائین بودن شآن و مقام معلم در جامعه، پایین بودن سطح دانش و مهارت حرفه ای و پایین بودن سطح حقوق و مزایای معلمی وجود داشته باشد نمیتوانیم تحول بنیادی را در آموزش و پرورش ایجاد کنیم زیرا تحول را باید از معلمان شروع کرد و بی توجهی به این امر باعث شده که بحث چند شغله بودن معلمان مطرح گردد.
۷- مدیریت متمرکز در آموزش و پرورش از چالش های فرآروی ساختار آموزش و پرورش کشورمان مدیریت متمرکز در این سیستم می باشد. سازمانهای متمرکز آموزشی همواره به خاطر کندی در انجام کارها، بی توجهی یا کم توجهی به نیازها و فرهنگ منطقه ای و تلاش و تثبیت وضعیت موجود نمی توانند تحولی نو در سراسر کشور ایجاد کنند.
کلیه تصمیمات، خط مشی هاو برنامه ریزی های سازمان در یک جا اتخاذ و تنظیم می گردد و سپس جهت اجرا به استانها و مناطق ابلاغ می شود و مدیریت های مناطق به خصوص مدارس در واقع گردانندگان صرف بخشنامه ها و آیین نامه هایی هستند که خود قادر به اضافه کردن یک سطر از آن را ندارند.
۸- توجه و نگاه کلی به کمیت ها در آموزش و پرورش آنقدر به حاشیه های سرگرم کننده از قبیل نوسازی و تجهیز مدارس، معیشت، مسکن، حقوق معلمان و به طور خلاصه خود را درگیر مسایل کمی کرده است که از پرداختن به موضوع اصلی که همانا فرایند صحیح تعلیم و تربیت است دور مانده.
۹- کمرنگ بودن مشارکت مردم در مباحث آموزش و پرورش: مشارکت مردم در انجمن اولیا و مربیان در حد بسیار پایینی است و در بسیاری از خانواده ها گاهی دیده شده که به این انجمن با نگاه دیگری می نگرند.
۱۰- بررسی صلاحیت مدیران و کارشناسان آموزش و پرورش: در حال حاضر افرادی که حتی در حوزه تخصصی خود نمی توانند کار کنند از طریق مجاری سیاسی، مدیریت آموزش و پرورش را به عهده می گیرند و در بعضی موارد تصمیماتی از سوی این افراد اتخاذ می شود که به صلاح آموزش و پرورش و نظام آموزشی نیست. از یک طرف عدم توفیق در مشارکت پذیری و تعامل با بیش از یک میلیون نیروی کارشناس و تحصیل کرده و عدم توانایی در استفاده بهینه از آنان و از طرفی دیگر نبود کارشناس متخصص تعلیم و تربیت به معنای واقعی از چالش های فرا روی آموزش و پرورش در این زمینه می باشد .
۲-۱۳- گزینه های پیش روی مدیران جهت ایجاد تحول
جهت هر تحولی سه گزینه اساسی پیش روی مدیران قرار دارد که عبارتند از:
۱- اصالت دادن به ذهنیت و تطبیق کارکرد سامانه با ساخت اولیه و رسمی.
۲- اصالت دادن به عینیت و کارکرد فعلی و تعدیل ذهنیت از طریق مراجع رسمی.
۳- تطبیق ذهنیت با عینیت سامانه، از طریق حفظ ذهنیت سامانه به عنوان آرمان و کمال مطلوب و پیش گرفتن راه اصولی برای رسیدن به نقطه آرمانی یعنی اصلاح ذهنیت دور از دسترس و عینیت بیگانه با ذهنیت و اجتناب از تغییرات آنی و آماده کردن پیش زمینه های تغییر و تحول.
در هر صورت برای استقرار نظامی جدید سه راه عملی در اختیار است:
۱- برای رفع نیاز، از نظام های موجود کنونی به صورتی کامل الگو گرفت.
۲- بدون توجه به نظام های موجود، نظامی کاملا جدید به وجود آورد.
۳- نظام های کنونی را مورد بررسی قرار داده و با شناخت نقاط قوت وضعف آنها، با تغییر در نقاط ضعف و تاکید بر نقاط قوت، نظامی همخوان و همساز با نیاز پدید آمده به وجود آورد.
نکته قابل تامل آن است که برنامه های تدوین شده در جهت ایجاد تحول، بر حول هشت گام اصلی تحول پی ریزی شده است، یعنی کار با ایجاد فوریت و ضرورت آغاز و با تشکیل تیم راهنما و ترسیم دورنما و چشم انداز ادامه، و با رساندن پیام تحول به دیگران و کنار زدن موانع اجرایی به نقطه عطف خود رسیده و با کسب پیروزی های کوچک و سریع تا رسیدن به هدف نهایی و فرهنگ سازی ادامه می یابد. گاهی نگاه به کارنامه آموزش و پرورش بیانگر آن است که متولیان آن در دوره های گوناگون بعنوان عاملین تحول، تغییرات متعددی را در حیطه های گوناگون از جمله: نظام آموزشی، کتب درسی، نظام ارزشیابی، شیوه های تدریس، سیستم مدیریت و … را در دستور کار خود داشته و به اجرای آن اهتمام ورزیده اند، لیکن این تغییرات یا به نتایج پیش بینی شده دست نیافته و یا عمیق و تاثیرگذار نبوده و صرفا موجب تغییرات روبنایی در نظام آموزشی شده است. در واقع امروز آنچه دست اندرکاران آموزش و پرورش را به چالش کشیده این نکته است که چرا این برنامه ها نتوانسته موجب نوآوری، پیشرفت و تحول سیستم آموزشی شود.
۲-۱۴- بسترهای قابل تحول در آموزش و پرورش
بسترهای قابل تحول در آموزش و پرورش را میتوان تحت عناوین زیر بیان نمود. (رمضان زاده دارایی،۱۳۸۶)
الف) ساختار و تشکیلات درونی آموزش و پرورش.
ب) دستگاه ها و سازمانها و مراکز موثر بیرونی.
الف) ساختار و تشکیلات درونی:
حوزه درونی آموزش و پرورش باید بیشترین تغییرات را دربربگیرد و اصولاً این بخش، هدف اصلی در ایجاد تغییرات است، که خود از دو قسمت اداری و آموزشی تشکیل شده است.
بخش اداری ساختار تعلیم و تربیت: به آن بخش از کار ستادی گفته میشود که در مقام تصمیمگیریها و برنامهریزیها و ایجاد هماهنگی در مورد آموزش بهتر در واحدهای آموزشی قرار دارد. یعنی هر تصمیمی که در این بخش گرفته میشود به طور طبیعی باید در مدارس و در کلاسهای درس نمود پیدا کند. لذا در ایجاد تحول اداری در این وزارتخانه، باید این باور ایجاد شود که، اداره و کارستادی مکمل و ادامه کار آموزشی است، نه انجام امور صرفاً دستوری و بخشنامهای. یعنی در تدوین برنامهها و تعیین اهداف توسط این بخش، باید معلمان و دیگر افراد ذینفع نیز، بکار گرفته شوند تا آنها در این زمینه احساس بیگانگی نکنند، چرا که هر تصمیمی، باید توسط آنها اجرا شود و به همین خاطر، باید با واقعیتهای کلاسهای درس منطبق بوده و به اصطلاح در خط مقدم تعلیم و تربیت یعنی سر کلاسها و ارتباط معلم و دانشآموز جواب بدهد، در غیر این صورت در حد یک تصمیم باقی میماند و منتج به نتیجه نخواهد شد.
لذا، نهادینه شدن این فکر ضروری است که، بخش اداری باید در خدمت معلم باشد، همانطوری که معلم در خدمت دانشآموز است. متاسفانه در برخی موارد، نبود هماهنگی میان این دو بخش، کارها را با مشکل مواجه کرده است.
در آموزش و پرورش، هدف نخست، دانشآموز است و معلم و سیستم اداری با تمام امکانات باید در خدمت او باشند. ولی متاسفانه (برخلاف آنچه شعار داده میشود) در عمل برعکس است، چون ادارات ما آبادتر از مدارس است. وجود این چنین فضایی، کار تعلیم و تربیت را با موانع زیادی روبرو میکند. بنابراین در تغییرات بنیادی آموزش و پرورش، باید مدرسه محوری، مورد توجه جدی قرار بگیرد.
ترادف یا هممعنایی[۱۰۳] یکی از شناختهشدهترین روابط مفهومی است که از دیرباز مورد بحث و بررسی دستورنویسانِ ادوار مختلف قرار گرفته است. معمولاً به هنگام تعریف هممعنایی چنین گفته میشود که اگر دو واژه هممعنا به جای یکدیگر به کار روند، در معنای زنجیره گفتار تغییری عمده حاصل نمیآید. باید توجه داشت که هممعنایی مطلق در هیچ زبانی وجود ندارد؛ یعنی هیچ دو واژهای را نمیتوان یافت که در تمامی جملات زبان بتوانند بطور یکسان به جای یکدیگر به کار روند و تغییری در معنا آن زنجیره پدید نیاید.[۱۰۴]
یکی از موضوعاتی که در معناشناسی از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ مسأله حوزهی معنایی[۱۰۵] است که با توجه به آرای هِردِر [۱۰۶] و هومبلت[۱۰۷] از سوی گروهی از دانشمندان آلمانی و سوئیسی به ویژه ایپْسِن [۱۰۸] و پورتْسیگ[۱۰۹] در دهه دوم و سوم قرن بیستم معرفی شد و با آرای وایزگربر[۱۱۰] با عنوان نظریه حوزههای معنایی یا نظریه حوزهای انسجام یافت.
اشتراک در یک شرط لازم، سبب طبقهبندی واژهها در یک حوزه معنایی میگردد؛ برای مثال واژههای صلوه، زکوه، حج و جهاد همه در این جهت مشترکند که از فروع عبادات به حساب میآیند؛ از این جهت میتوان آنها را در «حوزه معنایی عبادات» جای داد؛ ولی مثلاً واژه «کفر» به دلیل نداشتن چنین ویژگی در این حوزه معنایی خاص جای ندارد. اعضای یک حوزه معنایی، واحدهای یک نظام معنایی را تشکیل میدهند؛ چنین واحدهایی به دلیل ویژگی مشترکشان همحوزه به حساب میآیند.[۱۱۱]
به مجموعهای از روابط معنایی دارای طرح در میان دسته های مختلف واژههای یک زبان، حوزه یا میدان معنایی میگوییم. خوشههای معنایی در همه زبانها وجود دارند. عبارت یا کلمهای که بتواند به شناخت رشتههای یک حوزه معنایی کمک کند، دارای اهمیت و اعتبار استراتژیک است؛ مانند رابطه کذب و افترا و ظلم در قرآن.[۱۱۲] در واقع میتوان گفت که واژگان، ساختی چندلایه دارند و این لایهها از لحاظ زبان شناختی، توسط گروههای خاصی ازکلمات کلیدی ساخته شدهاند که آنها را« میدانهای معناشناختی» مینامند. به نظر ایزوتسو، یکی از اصولی که در معنا شناسی مورد توجه است چگونگی تشکیل حوزههای معنا شناختی است، یعنی آن شبکهای از کلمات کلیدی که به لحاظ زبانی، نظامی از مفاهیم کلیدی را پدید میآورد. توجه به چگونگی تشکیل این حوزهها از این حیث اهمیت دارد که یک کلمه کلیدی به تنهایی و جدا از سایر کلمات کلیدی بسط و توسعه نمییابد. به قول ایزوتسو،” یک کلمه کلیدی به خصوص مهم در هر مرحله از سیرش تعدادی از کلمات کلیدی را در پیرامون خود گرد میآورد و یک، یا چند حوزه معنا شناختی را میسازد".[۱۱۳]
تشکیل حوزه معنایی به طرق گوناگون صورت میگیرد. طریق اول شکل گیری حوزههای معناشناختی، عبارت است از تشکیل حوزه بر اساس “ نسبت ترادفی “ میان دو یا چند مفهوم. مترادفها در یک واژگان میتوانند بینشهای با ارزشی در مورد روابط جانشینی یک واژه با دیگر واژگان زبان به دست دهد. که ما در فصل سوم (مفاهیم جانشین) به طور مفصل به آن خواهیم پرداخت.
روش دومی که بدان طریق حوزهای معناشناختی تشکیل میگردد از طریق روابط همنشینی است و آن هنگامی پیش میآید که مفهومی کلیدی به تعدادی عناصر و اجزای ذاتی تجزیه شود. در این صورت هر یک از آن اجزاء سبب طرح مسائلی در اطراف خود می شود که حوزه معناشناختی مذکور را بسط و گسترش میدهد و ای بسا که هریک از آن عناصر حوزههای دیگری را بسازند که یا از طریق نسبت ترادفی یا تقابلی یا ” انشعاب مفهومی ” تشکیل شدهاند، البته این نکته اخیر درباره سایر طرق نیز پیش آمدنی است؛ یعنی، مثلاً در درون حوزهای که بر اساس نسبت تقابلی شکل میگیرد؛ زیرا حوزههایی میتوانند به وجود آیند که هریک درعین اینکه حوزهای خاصند، تحت حوزه بزرگتری واقع شوند.
گاه یک کلمه کلیدی در “ نسبت تقابلی ” با مفاهیمی دیگر قرار میگیرد و این رابطه سبب میشود که حوالی آن حوزه معنا شناختی تشکیل شود که محور آن همان نسبت تقابلی به لحاظ مفهومی است. حوزهای که ایزوتسو کار خود را با بررسی آن آغاز میکند بر همین اساس شکل میگیرد؛ یعنی از آنجا که مفهوم ” ایمان” در تقابل کامل با مفهوم ” کفر ” قرار میگیرد، بررسی حوزه ای که بر مبنای نسبت میان این دو شکل میگیرد، در تحلیل معنایی ایمان ضرورت مییابد.
افزون براینکه اساساً این طرح مفهومِ کافر به دست خوارج بود که خود مسأله ایمان را به ساحت توجه امت اسلامی وارد کرد. پس نقطه شروع به لحاظ تاریخی دیدگاه خوارج است، و به لحاظ معنا شناختی حوزهای که بر اساس نسبیت تقابلی فوق شکل میگیرد. اما اینکه در اینجا سخن از حوزه میرود به این دلیل است که مفهوم ” کفر ” نه تنها در مقابل ” ایمان ” قرار نمیگیرد بلکه به تدریج شبکهای از مفاهیم دیگر که هر کدام در رقابت با ” کفر” قد علم میکنند بافته میشود و تصویر پیچیدهتر میگردد. ایزوتسو نشان میدهد که این شبکه بدین نحو شکل میگیرد که ملاک کفر از دید خوارج پذیرفتن حجیت حکم بشری ،یعنی به بیان کلی، ارتکاب گناه کبیره است. بنابراین ، مفهوم” گناه کبیره” و “مرتکب کبیره” خود به صف کلمات کلیدی میپیوندد.[۱۱۴] علاوه بر روشهای فوق درحوزه سازی، ایزوتسو به طرق ثانوی دیگری نیز اشاره میکند که سبب بسط حوزههای معناشناختی میگردد. وی اعتقاد دارد که این طرق ثانوی عمدتاً بر اوضاع و احوال خاص تاریخی استوارند و غالبا غیر قابل پیش بینیاند؛ یعنی بر اساس اینکه چه موضوعی توجه مردم را در عصر خاصی به خود جلب کند، کلمهای به صورت کلیدی در میآید و خود بخود با طرح مسائلی جانبی در اطراف آن، کلمات کلیدی دیگری را نیز پیرامون خود گرد می آورد.[۱۱۵] مثلاً برای اینکه خوارج افراطی حتی فرزندان بیگناه کسانی را که کافر و یا مشرک میخواندند؛ به نام اینکه آنان نیز کافر و یا مشرکند، میکشتند، سبب طرح مسأله شأن دینی کودکان شدکه در کلمه “فطرت” یعنی گرایش طبیعی دینی، تبلور یافت و این کلمه کلیدی با گرد آوردن کلمات دیگری همچون ایمان، اسلام، کفر و طفل در اطراف خود، حوزه معناشناختی مستقلی را پدید آورد.
ما در فصل دوم این تحقیق (معناشناسی تاریخی) به طور اجمالی به بررسی تاریخی واژه “ألم” خواهیم پرداخت.
کلماتی را که نقشی واقعاً قطعی در ساختن جهانبینی تصوری دارند، « کلمات یا اصطلاحات کلیدی» مینامیم. مهمترین و دشوارترین کار دانشمند معنا شناس که میخواهد متنی را از این لحاظ مورد مطالعه و تحقیق قرار دهد ،استخراج اصطلاحات کلیدی از میان واژگان متن است.[۱۱۶]
پیدا کردن کلمات کلیدی در متن برای تحقق اصل اول روش سمانتیکی؛ یعنی فهم معنای کلمات در قالب نظام فکری، و نه به صورت مجزا، بسیار لازم و ضروری است. ایزوتسو معتقد است این کار در مورد قرآن چندان ساده نیست؛ زیرا این کلمات و تصورات در قرآن هر یک تنها و جدا از یکدیگر به کار نرفته است و معنای محسوس و ملموس خود را از مجموع دستگاه ارتباطاتی به دست میآورند.[۱۱۷]
کلمه کانونی کلمهای است که تعدادی واژگان کلیدی را در اطراف خود جمع میکند و در واقع نقش ایجاد وحدت و هماهنگی میان این کلمات را بر عهده دارد.[۱۱۸]در هر متن میتوان با تشکیل میدانهای معناشناختی به کلمه کانونی یا مرکزی دست پیدا کرد. در قرآن به نظر ایزوتسو، کلمه “ایمان” نسبت به تصدیق، تکذیب، عصیان، کفر،شرک و نفاق میدانهای معنایی درست میکند. در این میدانها میتوان کانونی بودن کلمه و مفهوم الله به خوبی یافت. میدانهای معنایی میتوانند روابط مختلفی با یکدیگر داشته باشند. مثلاً کلمه “ضلال” از سویی در میدان واژگانی “کفر” قرار میگیرد و از سویی دیگر در میدان واژگان” صراط". شناخت حلقههای اتصالی کار بسیار سهل و ممتنعی است. شناخت کلمه کانونی در رفع ابهام معنایی و در شناخت حلقههای اتصال میدانهای معنا شناختی نقش بسیار مهم و با اهمیتی دارد.کلمه کانونی لزوماً منحصر به فرد نیست و کانونی بودن یک کلمه یا مفهوم با تعدد آن سازگاری دارد.[۱۱۹] یعنی یک کلمه کانونی میتواند در میدانی دیگر به صورت واژگان کلیدی نمایان شود و یا بالعکس.
ایزوتسو میگوید: « از “کلمه"کانونی مقصود من یک کلمه کلیدی خاص است که نماینده و و محدود کننده یک حوزه و محوطه تصوری یعنی به اصطلاح ما یک «میدان معناشناختی» نسبتا مستقل و متمایز در درون یک کل بزرگتر از واژگان است. مرکز تصوری یک بخش مهم معناشناختی واژگانی مشتمل بر عدهای از کلمات کلیدی است».[۱۲۰]
چون همه کلمات کلیدی، بنابر تعریف، اصطلاحات مهم هستند، برای ما تصمیم گرفتن درباره اینکه کدام یک از همه نامزدهای کلمه ِکانونی دستگاه شدن درمیان آنها باید برای این منظور دشوار است. کلمات کلیدی میدان معناشناختی “ألم” را میتوان در سه گروه عمده طبقهبندی کرد:
۱ـ کلماتی که نماینده تصورهای مربوط به ماهیت و طبیعت خود ألم است. مثل دنیا، مرض(بیماری)، وجع ، نصب ، سرور و…
۲ـ تصورها و مفاهیم وابسته به انتخاب خود انسان؛ تنهایی، ناامیدی، پوچی و…
تصورها و مفاهیم رهایی از درد و رنج مثل ایمان به خداوند، تقوی، زهد و … [۱۲۱]
معنا شناسی زبانی که بخشی از دانش زبان شناسی به شمار میرود، نیز به دو روش معنا شناسی تاریخی و معنا شناسی توصیفی تقسیم میشود.[۱۲۲] درواقع به واژگان میتوان از دو نقطه دید روانشناسی متفاوت نظر کرد. در زبانشناسی نوین این دو دیدگاه به نامهای « زمانگذر»[۱۲۳] «همزمان»[۱۲۴] خوانده میشوند. زمانگذر چنانکه ترکیب و اشتقاق کلمه نشان میدهد، عبارت از دیدی از زبان است که در آن عنصر زمان در هرچه مربوط به زبان شناسی است، علی الاصول مورد تأکید واقع میشود بنابراین واژگان از لحاظ زمان گذر، بستهای از کلمات است که مستقل از دیگران به روش خاص خود رشد میکند و تغییر میپذیرد. بعضی کلمات موجود در گروه و دسته ممکن است حالت توقف پیدا کند، یعنی در دوره ای از زمان(As) استعمال آنها موقوف شود؛ کلمات دیگر مدت درازتری(Bs) رایج میمانند؛ و نیز ممکن است در نقطه معینی از زمان (Cs) تاریخ خود را آغاز کنند.[۱۲۵]
در مقابل تریر و وایزگربر که بحث مطالعه در زمانی حوزههای معنایی را مطرح کردند، پورستینگ بحث مطالعه همزمانی حوزههای معنایی را ارائه نمود. از دیدگاه او روابط معنایی میان برخی واژگان وجود دارد که به هم آوایی آنان منجر میشود مثل اسب با شیهه.[۱۲۶]
در بحث معناشناسی زمان گذر ( تاریخی) با آوردن مثالی به نقش و تأثیری که فرهنگ و گفتمان میتواند در فهم متن داشته باشد اشاره میکنیم:
« آیا تا به حال از خود پرسیدهایم که چرا همه افراد یک شهر برای دیدن نمایشی (گفتمان نمایشی) که در یکی از سالنهای آن بر روی صحنه است، نمیروند؛ یا اینکه چرا گروهی سینما را انتخاب میکنند و گروهی دیگر نمایش را و برخی هم خواندن کتاب داستان را در اتاق خلوت. پس نخستین گام در جهت ارتباط، انتخاب یک گفته از میان گفتههای متعدد است که این کمترین تفاهم با گفتهپرداز را نشان میدهد. ریشه این تفاهم ارزشهایی از نوع شناختی، حسی ـ ادراکی، عاطفی و زیبایی ـ شناختی در متن یا گفته است که توانایی تشخیص آنها، یعنی همان توانش معنایی، به دانستههای دایره المعارفی یا اطلاعات عمومی گفته خوان و فرهنگ مشترکی که او و گفتهپرداز در آن رشد یافتهاند و نیز میزان علاقه او به دادههای شناختی، فرهنگی و هنری باز میگردد.
بدیهی است که نبود هر یک از این عوامل ارتباط گفته خوان با گفته را دشوار یا ناممکن میسازد. مثالی میآوریم: سفره هفت سین در مراسم عید نوروز، جنبه تاریخی، فرهنگی، ملی و سنتی دارد و گفتهای معنادار است. گفته خوان (بیننده یا نظارهگر) ایرانی توانش معنایی لازم را برای ارتباط با این گفته دارد، در حالی که همین گفتمان ممکن است برای فردی خارجی که با مراسم عید نوروز ایرانی آشنایی ندارد، کاملاً بیمعنا باشد و هیچ نوع توانش معنایی در او ایجاد نکند؛ چون سفره هفتسین برای چنین فردی گفته محسوب نمیشود. در این حالت است که ارتباط غیرممکن میشود.مثال دیگری که میتوان در زمینه توانش معنایی ذکر کرد، مراسم عزاداری عاشورای حسینی است. در اینجا توانش معنایی یعنی آشنایی گفتهخون با فرهنگ مذهبی عاشورا و اطلاعاتی که او از این فرهنگ دارد. با دیدن مراسم سینهزنی که موضوعی شناختی ـ عاطفی است، گفتهخوان بیهیچ درنگی، بین دادههای طبقهبندی شده در ذهن خود و آنچه در مقابل آن قرار دارد، تفاهم و ارتباط ایجاد میکند، در حالی که ممکن است همین مراسم برای فردی خارجی که با فرهنگ مذهبی ما بیگانه است، تنها از جنبه زیبایی شناختی (نحوه قرار گرفتن افراد و حرکت دستها، هماهنگی در رنگ لباسها، طرز راه رفتن یا ایستادن افراد، آوایی که از جمع به گوش میرسد و غیره) اهمیت داشته باشد».[۱۲۷]
واژگان در هر زبانی یک مجموعه اتفاقی و تصادفی از تعداد زیادی کلمات توده شده بدون نظم و قاعده بر روی یکدیگر نیستند. بلکه یک شبکه به هم گره خورده و پیوسته را تشکیل میدهند.
از دیدگاه مکتب بن و ایزوتسو، واژگان، نماینده جهان بینیها هستند و هر واژگان و سیستم معنایی یا نظامی نمایانده و در بر دارنده جهان بینی خاصی است که ماده خام تجربه را به صورت جهان با معنا و “تعبیر یافتهای تغییر میدهد. واژگان به این معنا یک ساختمان تک لایه نیست، بلکه تعدادی واژگانهای فرعی را که در عرض یکدیگر قرار گرفتهاند و مرزهای متداخل با یکدیگر دارند، شامل میشوند.[۱۲۸]
واژگان به عنوان حاصل جمع کلی همه میدانهای معناشناختی، همچون شبکه ای پیچیده وسیع از ارتباطات چند جانبه میان کلمات به نظر میرسدکه متناظر با یک کل سازماندار فراهم آمده از تصوراتی است که با یکدیگر از هزاران راه ارتباط و وابستگی دارند. چنین کل سازمانداری از تصورها که نماد (سمبل) آن واژگان یک قوم و یک دستگاه تصوری کلی است، همان است که ایزوتسو آن را به نام جهان بینی معناشناختی مینامد.[۱۲۹]
در مرحله نخستین پیش از اسلامی، اجمالاً سه دستگاه کلمات با سه جهانبینی مختلف مندرج در آنها وجود داشته است:
۱ـ واژگان بدوی محض که کهن ترین و برجسته ترین جهان بینی صحرانشینی را نمایش می دهد؛
۲ـ واژگان بازرگانی که طبیعتاً با واژگان نخستین ارتباط نزدیک داشت و بر روی آن بنا شده بود، و در عین حال نماینده روح و جهان بینی متفاوت، و نتیجه گسترش تازه اقتصاد بازرگانی مکه بود و کلمات و اندیشههای مخصوص بازرگانان این شهرعمیقاً در آن نفوذ کرده بود.
۳ـ واژگان یهودی - نصرانی که دستگاهی از اصطلاحات رایج در میان جهودان و ترسایان ساکن عربستان بود و دستگاه معمایی حنیفیان را نیز شامل میشد.
این سه دستگاه اجزای سازنده واژگان عربی جاهلی یا پیش از اسلامی بودهاند.[۱۳۰]
نمودار روش معناشناسی۱-۱۵
فصل دوم
معناشناسی تاریخی
توجه به حوادث تاریخی در فهم بسیاری از موضوعات و مسایل تأثیرگذار است به گونه ای که بدون توجه به آن برخی از مسایل را نمی توان درک کرد. این نوع نگرش به تاریخ، اهمیت آن را به حدی بالا برد که در تاریخ تفکر غرب، در دوره مدرن نظری پیدا شد به نام اصالت تاریخ[۱۳۱] یا تاریخنگری، و حتی تاریخ زدگی. مطابق این نظر همه چیز تابع تاریخ، یعنی شرایط زمانی و مکانی است و لذا هر فکری فقط در ظرف زمان و مکان تاریخی خود معنا دارد. مضمون و ماهیت خود یک فکر، اهمیتی ندارد؛ بلکه آثار و عوارض موجود آن و تشخیص عوامل تاریخی پدید آورندهاش، اعم از اجتماعی و اقتصادی، مهم است.
این امر درباره فهم متون هم از اهمیت شایانی برخوردار است و بدون توجه به آن معنای برخی از واژگان و عبارات امکان پذیر نیست. از این جهت در مغرب زمین فرهنگنامههایی به نگارش درآمد که تاریخ تولد واژگان و حتی تاریخ استعمال یک واژه در یک یا چند معنا هم مشخص شده و در برابر آن واژه نوشته شده است. چنانکه ایزوتسو میگوید: « مقارنه دو نظام فکری که فاقد ارتباط تاریخیاند، آن هم به گونهای اتفاقی، ممکن است به مشاهده تشابهات و تفاوتهایی بیانجامد که فاقد دقت علمی هستند».[۱۳۲]
براساس آنچه بیان شد برای بررسی هر گزاره و عنصری در جامعه امروزی، شناخت و بررسی پایهی تاریخ آن جزو اصول انکار ناپذیری است که باید به آن پرداخت.[۱۳۳] به این ترتیب در معناشناسی برای فهم دقیق تر واژگان معناشناسی تاریخی مطرح شده است. مقصود از معناشناسی تاریخی شناخت معنایی است که یک واژه یا ترکیب در طی تاریخ داشته است.[۱۳۴] و در آن بررسی میشود که معنای اولیه واژه و یا ترکیب چه بوده و بعد چه تطوّراتی در آن معنا از آغاز تاکنون پدید آمده است.[۱۳۵]
به این معنا، معناشناسی تاریخی عبارت از آن نیست که تاریخ کلمات منفرد به صورت درونی ساخته شود تا از تغییر معنا آنها در جریان تاریخ، آگاهی حاصل آید؛ بلکه معناشناسی تاریخی حقیقی، بدان صورت که امروزه از این اصطلاح مفهوم میشود، تنها هنگامی آغاز میشود که تاریخ کلمات را به اعتبار کل دستگاههای ایستایی که به آنها تعلق دارند مورد تحقیق و مطالعه قرار میدهیم، به عبارت دیگر هنگامی که دو یا چند سطح مختلف زبان مثلاً عربی را در مراحل متفاوت تاریخ آن با فاصلههای زمانی از یکدیگر جدا شدهاند، با هم مقایسه میکنیم. با توجه به هدفی که از تجزیه و تحلیل خود داریم، فاصله زمانی ممکن است کوتاه یا دراز باشد. مثلاً، حتی زبان قرآن را میتوان همچون فرآیندی تاریخی در نظر گرفت که حدود بیست سال امتداد داشته و مشتمل بر دو دوره متمایز مکی و مدنی بوده است.[۱۳۶]
به طور کلی منظور از معناشناسی تاریخی شناخت معنای اولیه و معانی بعدی در طول تاریخ حیات لغت است. در معناشناسی تاریخی باید به دو سوال اصلی پاسخ داد: ۱ـ واژه چگونه پدید آمده است؟ ۲ـ واژه چه تطورات معنایی در طول تاریخش، از گذشته تا به حال پیدا کرده است؟[۱۳۷]
دانشگاه آزاد اسلامی
واحد بین الملل قشم
پایان نامه برای در یافت در جه کار شناسی ارشد “MA “
رشته :مدیریت بازرگانی
گرایش:مدیریت مالی
عنوان:
شناسایی و اولویت بندی عوامل موثر بر توسعه بانکداری الکترونیک (مطالعه موری: شعب بانک سپه شهر بوشهر)
استاد راهنما:
جناب آقای دکتر مهدی باقری
نگارش:
حامد فیوض
تابستان ۱۳۹۴
دانشگاه آزاد اسلامی
واحد بین الملل قشم
پایان نامه برای در یافت در جه کار شناسی ارشد “MA “
رشته مدیریت بازرگانی
گرایش: مدیریت مالی
عنوان:
شناسایی و اولویت بندی عوامل موثر بر توسعه بانکداری الکترونیک (مطالعه موری: شعب بانک سپه شهر بوشهر)
نگارش:
حامد فیوض
۱٫
هیات داوران: ۲٫
۳ .
سپاسگزاری
خداوندا، چه مجید است نام تو در تمامی جهان سرآغاز، سپاس تو گویم که نخست آموزگار منی، و سپاس که مرا فرصت و توان تعلم عطا فرمودی لازم میدانم، تقدیر و سپاس خالصانه خود را از تمام اساتید، به جا آورم. که به جای اندیشه ها، اندیشیدن را به من آموختند، و در علم، همچون بارانند، و هیچگاه نمی پرسند این جامهای تهی از آن کیست.
دکتر مهدی باقری
تقدیم
رساله ارشد خود را تقدیم می کنم به پدر مهربان و دلسوزم و مادر عزیز و مهربانم که اکنون در دنیایی دیگر نظاره گر اعمالم هست. همچنین از خواهر و برادر عزیزم که همچون یار و یاور در طول مراحل زندگی، بنده را هدایت کردند کمال تشکر را دارم.
فهرست مطالب
عنوان صفحه
چکیده …………………………………………………………………………………………………………………………..۱
فصل اول کلیات تحقیق …………………………………………………………………………………………………..۲
۱-۱مقدمه………………………………………………………………………………………………………………………۳
۱-۲بیان مسأله…………………………………………………………………………………………………………………۴
۱-۳ اهمیت و ضرورت تحقیق…………………………………………………………………………………………..۸
۱-۴ اهداف تحقیق………………………………………………………………………………………………………….۱۱
۱-۵ سؤالات تحقیق……………………………………………………………………………………………………….۱۲
۱-۶ فرضیات تحقیق………………………………………………………………………………………………………۱۳
۱-۷ قلمرو تحقیق ………………………………………………………………………………………………………….۱۳
۱-۸ روش تحقیق ………………………………………………………………………………………………………….۱۴