نمونه دیگری از عظمت اخلاق رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در ماجرای فتح مکّه متجلّی است; زمانی که پیامبر(صلی الله علیه وآله) و یاران ایشان قریش را به تسلیم وادار نمودند و صفوف کینه توزانه دشمنان اسلام را در سرزمین مکّه درهم شکستند، در چنین روز با شکوهی که اوج پیروزی و عظمت مسلمانان در دوران رسالت پیامبر بود، مسلمانان، به ویژه کسانی که از ستم قریشیان شکنجه دیده بودند، گمان بردند که آن روز با مکّیان معامله به مثل می شود و زمان انتقام فرا رسیده و جان و مال مردم مکّه از احترام برخوردار نیست. به همین دلیل، شعار می دادند: «الیوم یوم الملحمه، الیوم تستحل الحرمه، الیوم اذل اللّه قریشاً» امروز روز انتقام است. امروز روزی است که حرمت دشمنان از بین رفته است. امروز خداوند قریش را به ذلّت و خواری گرفتار ساخته است.هنگامی که گزارش این شعار به پیامبر(صلی الله علیه وآله) رسید، به حضرت علی(علیه السلام)دستور داد، پرچم اسلام را از دست آنان بگیرد و شعار دهد: «الیوم یوم الرحمه، الیوم اعزّ اللّه قریشاً» امروز روز عفو و رحمت است. امروز خداوند قریش را عزّت عنایت نمود[۴۴۴].
پس از آنکه پیامبر(صلی الله علیه وآله) همراه با حضرت علی(علیه السلام)، خانه خدا را از لوث وجود بت ها پاک کرد، رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بر حلقه در کعبه ایستاد و پس از سخنانی فرمود: مردم قریش! شما بدترین همسایگان پیامبر بودید، به تکذیب او پرداختید، وی را از میان خود طرد نمودید و از سرزمین خودش بیرون راندید و به اذیت و آزار وی اقدام نمودید و باز هم راضی نشدید، بلکه به شهرهایمان یورش آوردید و با ما جنگیدید; اما امروز بروید! شما اکنون آزاد و رها هستید.[۴۴۵]
بدین سان، رسول خدا(صلی الله علیه وآله) با گذشت و برخورد کریمانه خویش، کردارهای پلید قریشیان را نادیده گرفت و در پی انتقام آنان برنیامد. این اقدام تاریخی و عفو بی بدیل، در دل های مشرکان مکّه تأثیری عجیب گذاشت و چنان تصویری از شخصیت و اخلاق پیامبر در قلب آنان به وجود آورد که به تعبیر قرآن، فوج فوج رو به اسلام آوردند. آنان با انتخاب و آگاهی، به اسلام گرویدند و بسیاری از ایشان دست از باورهای باطل کشیدند و مسلمان شدند.
آری، رسول خدا با عفو و گذشت بی بدیل خویش، «از دشمنی انتقام نگرفت، هرگز نوکر و یا همسران خود را نیازرد و کسی را با دست خویش تنبیه نکرد… .»[۴۴۶]
شیوه پیامبر(ص) در برخورد با اهل کتاب نیز ، مدارا و گذشت بود. با همه کارشکنى و کینه ورزى هایى که نسبت به پیامبر اکرم(ص) و مسلمانان به کار مى بستند، آن حضرت، حقوق انسانى آنها را محترم مى شمرد و در رعایت آزادى دینى آنها مى کوشید.
با وجود موارد زیادى از مدارا، که در رفتار و سیره نبوى ملاحظه مىشود، نمونههاى برخورد تند و غیرقابل انعطاف نیز در سیره عملى پیامبر وجود دارند. آنجا که اساس و بنیان دین هدف گرفته شود و اقدامات مخالفان در مقابل اصول تغییرناپذیر دین اسلام و به منظور از بین بردن آن باشد، رفتار پیامبر متعصّبانه و انعطافناپذیر است. تاریخ به خوبى شاهد رفتارهاى همراه با قاطعیت پیامبر در حفظ اهداف و اصول نهضت اسلامى است؛ اصولى مانند: عدالت، ظلمستیزى، مبارزه با شرک و کفر و ستایش خداوند.
در پی چنین رفتار قاطع و محکمی از جانب رسول خدا با برخی از مشرکان و به خصوص برخی از یهودیان معاند ، و دستور قتل برخی از دشمنان سرسخت یهودی ، عده ای از بی خردان و معاندان اسلام و پیامبر، این قضایا را که در برخی از کتابهای تاریخی نیز نقل شده است مستمسکی جهت متهم نمودن پیامبر رحمت به خشونت گرایی قرار داده اند.
اتهامات معاندان به پیامبر اکرم (ص)
از جمله کسانی که اتهامات بی پایه و اساسی را به پیامبر اسلام (ص) نسبت داده است دکتر علی سینا است که در سایت زندیق دست به شبهه پراکنی هایی زده و مطالب و اتهامات خود را نسبت به پیامبر (ص) مطرح نموده است.
دکتر سینا سخنان زشت و زننده ای درباره پیامبر بیان کرده و ایشان را کینه جو ، ظالم ، خشن و فردی سرشار از تنفر می داند و به زعم خود اتهامات و شبهاتی را به پیامبر نسبت می دهد که می توان به موارد ذیل اشاره نمود :
اعدام حدود ۹۰۰ نفر از یهودیان بنی قریظه
تبعید هزاران یهودی و به بردگی گرفتن زنهایشان
برخوردهای خصمانه مبتنی بر اختلافات دینی توسط پیامبر با یهودیان
حمله به کاروان ها و دزدیدن ثروت های بازرگانان مکه و یهودیان یثرب
تشبیه پیامبر به هیتلر در نسل کشی یهودیان [۴۴۷]
قبل از اینکه جنگهای پیامبر(ص) را با یهودیان مورد برسی قرار دهیم تا یاوه گویی های دکتر علی سینا و امثال ایشان پاسخ داده شود، نگرشی به خصایص و ویژگی های قوم یهود می اندازیم و بعد از آن جنگهای پیامبر (ص) با یهودیان را بررسی میکنیم تا حقایق برای اهل فکر و خرد روشن گردد.
نگرشی به خصایص و ویژگی های قوم یهود
در میان پیروان ادیان الهى، یهودیان همواره خصوصیات خاصى داشتهاند. در قرآن به آداب و اوصاف و اعمال و به طور خلاصه سرگذشت «یهود» یا «بنی اسرائیل» به نسبت بیش از دیگر اقوام و امتها اشاره شده است. مرحوم علامه طباطبایی درباه ی علت کثرت اشاره به یهود و بنی اسرائیل در قرآن، نوشته است: «بنی اسرائیل از تمام امتها لجوج تر و کینه توزتر بودند و در برابر حق، سرکشی بیشتری داشتند؛ چنانکه کفار عرب که پیغمبر (ص) مبتلا به آنها بود، نیز چنین اوصافی را دارا بودند[۴۴۸].»
یهودیان با اندیشه هاى بى بنیان و موهوم، خود را قوم برگزیده ى خداوند می دانستند و از پذیرش نبوت حضرت عیسى(علیه السلام) و پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) امتناع می ورزیدند و با عناد و لجاجت، به صف آرایى در برابر پیامبر الهى می پرداختند; همچنین اندیشه نژادپرستانه و ادعاى بقا و اختصاص دین در آیین حضرت موسى(علیه السلام) را به کتاب مقدس خود نسبت می دادند و براى تأیید تفکر باطل خویش به قسمتهایى از عهد عتیق تمسک می جستند. قرآن کریم در ارتباط با یهودیان گاه با شیوه کنایه و تمسخر برخى از اعتقادات آنان را به نقد مىکشد وگاه با برشمردن ویژگیهاى آزار دهنده ایشان، آنان را مورد خطاب و عتاب قرار مىدهد.
خصایص و ویژگی های قوم یهود، آنچنان که در قرآن کریم اشاره شده، در ردیف بدترین و زشت ترین رفتار و صفاتی است که ممکن است انسان یا قومی در زندگی دنیایی خویش داشته باشد.
الف ) پیمانشکنی
بدون شک یکی از ویژگیهای قوم یهود، پیمان شکنی آنها میباشد. به گونهای که یهود به همین صفت معروف بوده است.
ابن ابی الحدید پس از نقل سخن حضرت علی(ع) در خصوص مروان بن حکم که حضرت فرمود: «دست او مانند دست یهودی است که اگر از روبرو بیعت کند، از پشت سر خیانت خواهد کرد.» مینویسد: « یهود به خیانت و پیمانشکنی معروف است.»[۴۴۹]
ابن خلدون نیز در خصوص پیمانشکنی یهود مینویسد: «یهود در روزگار عزت و قدرت پیمان خود را با اوس و خزرج شکستند».[۴۵۰]
خداوند متعال نیز بارها یهود را «پیمان شکن» معرفی کرده است.
از جمله در آیه ۱۰۰ و ۱۰۱ سوره بقره میفرماید:
(أَوَکُلَّمَا عَاهَدُواْ عَهْدًا نَّبَذَهُ فَرِیقٌ مِّنْهُم بَلْ أَکْثَرُهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ * وَلَمَّا جَاءهُمْ رَسُولٌ مِّنْ عِندِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِیقٌ مِّنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ کِتَابَ اللّهِ وَرَاء ظُهُورِهِمْ کَأَنَّهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ)؛ « و مگر نه این بود که [یهود] هر گاه پیمانى بستند، گروهى از ایشان آن را دور افکندند؟ بلکه [حقیقت این است که] بیشترشان ایمان نمىآورند. و آنگاه که فرستادهاى از جانب خداوند برایشان آمد - که آنچه را با آنان بود تصدیق مىداشت - گروهى از اهل کتاب، کتاب خدا را پشت سر افکندند، چنان که گویى [از آن هیچ] نمىدانند.»
در منابع تفسیری آمده است: این آیه در مذمت پیمانشکنی یهود نازل شده است.[۴۵۱]
در آیه ۸۳ این سوره نیز از پیمان شکنی بنی اسرائیل با خدا سخن به میان آمده است.
(وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِیمُواْ الصَّلاَهَ وَآتُواْ الزَّکَاهَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلاَّ قَلِیلًا مِّنکُمْ وَأَنتُم مِّعْرِضُونَ )؛ « و چون از فرزندان اسرائیل پیمان محکم گرفتیم که: «جز خدا را نپرستید، و به پدر و مادر، و خویشان و یتیمان و مستمندان احسان کنید، و با مردم [به زبانِ] خوش سخن بگویید، و نماز را به پا دارید، و زکات را بدهید»؛ آنگاه، جز اندکى از شما، [همگى] به حالت اعراض روى برتافتید».
ب ) نژاد پرستی و حسادت
یکی دیگر از خصوصیات منفی یهود که در طول تاریخ به این صفت مشهور شدهاند، «نژاد پرستی» آنها میباشد.
از جمله علتهایى که یهودیان همواره خود را صاحب امتیاز مىدانستهاند و به آن تکیه مىنمودهاند، تبار آنها است. آنان خویشتن را از تبار یعقوب فرزند اسحاق مىدانند و به این وسیله نسب خود را به پیامبر اولوالعزم الهى حضرت ابراهیم خلیل اللّه مىرسانند و به آن مباهات مىکنند. از اینرو دیگر اقوام را از خود پستتر و حقیرتر شمرده، براى آنان احترامى قائل نیستند.
این تفکر سبب شده بود آنها نسبت به پیامبراکرم(ص)، که از قریش بود، حسادت بورزند. و ایمان نیاورند.
یهود قبل از اسلام خود را سرور جوامع و اقوام میدانست و آقایی و فخر بر سایر اقوام و جوامع را حق مسلم خویش میپنداشت. در آن روزگار مردم جاهلی جزیره العرب در مقابل یهود مدینه هیچ حرفی برای گفتن نداشتند و همواره مورد سرزنش و گاه تهدید آنها قرار میگرفتند. یهود در تورات با صفات پیامبر آینده به خوبی آشنا بودند و میدانستند که در جزیره العرب ظهور میکند و به همین سبب به مدینه و اطراف آن مهاجرت کرده بودند تا پیامبر آخرالزمان از میان آنها باشد، به همین دلیل در هر شرایطی مشرکان مدینه را به ظهور پیامبر آینده تهدید میکردند. مشرکان مدینه نیز به دلیل احساس عجزی که در این زمینه میکردند، همواره در برابر علم و دانش یهود سر فرود میآوردند، اما هنگامی که آوازه ظهور پیامبر آخرالزمان از میان قومی غیر از آنها به گوششان رسید، بسیار ناراحت و عصبی شدند. به ویژه هنگامی که احساس کردند این پیامبر همان پیامبر بشارت داده شده از سوی تورات است و کتاب او سرشار از حقیقت و تکمیل کننده تورات میباشد و چنانچه بخواهند به تورات پایبند بمانند، باید به این پیامبر ایمان بیاورند، این کار برای آنها بسیار سخت و دشوار آمد و تمام تلاش و کوشش خویش را جهت مخالفت با پیامبر اسلام به کار گرفتند. دلیل این امر آن بود که یهودیان اصولاً مردمی حسود و ستم پیشه بودند و زمانی که بافتههای ذهنی خویش را نقش بر آب دیدند، کینه و حسادت آنها به اوج رسید و هر لحظه به خشم درونی و کفر و طغیانشان افزوده میشد. این که قرآن مجید نیز در آیه شریفه میفرماید: «آیاتی که به تو نازل شده طغیان آنها را مضاعف میکند»، معنایش همین است یعنی چون یهود اصولاً حسود و کینهتوز میباشند، نزول قرآن باعث شد این آتش حسادت و کینهورزی تیزتر شود. به عبارت روشنتر، خداوند بزرگ قبیله «قریش» در جزیرهالعرب را بر یهود فضیلت داد و آنها که قبل از این، همه فضائل را خاص خود میدانستند، باعث افزایش کینه و حسادت آنها گردید. در چنین شرایطی، جز این نمیتوان از آنها انتظار داشت و به دلیل این که هر روز به این حسادت و کینهورزی افزوده میشود، نباید خود را از شر طغیان و کفر آنها ایمن دانست[۴۵۲].
در قرآن کریم و در برخی از آیات به این امر اشاره شده است. در آیه ۸۹ و ۹۰ سوره بقره آمده است:
(وَلَمَّا جَاءهُمْ کِتَابٌ مِّنْ عِندِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ وَکَانُواْ مِن قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُواْ فَلَمَّا جَاءهُم مَّا عَرَفُواْ کَفَرُواْ بِهِ فَلَعْنَهُ اللَّه عَلَى الْکَافِرِینَ بِئْسَمَا اشْتَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ أَن یَکْفُرُواْ بِمَا أنَزَلَ اللّهُ بَغْیًا أَن یُنَزِّلُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ عَلَى مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ فَبَآؤُواْ بِغَضَبٍ عَلَى غَضَبٍ وَلِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ مُّهِینٌ)؛ « و هنگامى که از جانب خداوند کتابى که مؤید آنچه نزد آنان است بر ایشان آمد، و از دیرباز [در انتظارش] بر کسانى که کافر شده بودند، پیروزى مىجستند؛ ولى همین که آنچه [که اوصافش] را مىشناختند برایشان آمد، انکارش کردند. پس لعنت خدا بر کافران باد. به چه بد بهایى خود را فروختند که از روی حسادت به آنچه خدا نازل کرده بود منکر شدند،[ و گفتند] چرا خداوند از فضل خویش بر هر کس از بندگانش که بخواهد [آیاتى] فرو مىفرستد. پس به خشمى بر خشم دیگر گرفتار آمدند. و براى کافران عذابى خفتآور است.»
در آیه ۱۰۹ همین سوره نیز آمده است: ( وَدَّ کَثِیرٌ مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یَرُدُّونَکُم مِّن بَعْدِ إِیمَانِکُمْ کُفَّارًا حَسَدًا مِّنْ عِندِ أَنفُسِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُواْ وَاصْفَحُواْ حَتَّى یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ)؛ « بسیارى از اهل کتاب -پس از این که حق برایشان آشکار شد- از روى حسدى که در وجودشان بود، آرزو مىکردند که شما را، بعد از ایمانتان، کافر گردانند. پس عفو کنید و درگذرید، تا خدا فرمان خویش را بیاورد، که خدا بر هر کارى تواناست.»
در آیه ۵۴ سوره نساء نیز آمده است: ( أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنَآ آلَ إِبْرَاهِیمَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَآتَیْنَاهُم مُّلْکًا عَظِیمًا )؛ « بلکه به مردم، براى آنچه خدا از فضل خویش به آنان عطا کرده حسد مىورزند ؛ در حقیقت، ما به خاندان ابراهیم کتاب و حکمت دادیم، و به آنان ملکى بزرگ بخشیدیم.»
ج ) بهانه جویی
یکی دیگر از ویژگیهای منفی قوم یهود، بهانه جوییهای آنها میباشد. آنان اگر به چیزی گرایش یابند، تمام تلاش خویش را مصروف میدارند تا به آن برسند و اگر نسبت به چیزی بیزار شوند، همه راهها را بر آن میبندند تا وجود و حضوری نیابد. در سوره بقره و در داستان گاو بنی اسرائیل، به خوبی این ویژگی ترسیم شده است.[۴۵۳]
از دیگر نمونههای بهانه جویی بنی اسرائیل میتوان به درخواست رویت خداوند از حضرت موسی (ع)[۴۵۴]، درخواست تنوع خوراکی ها[۴۵۵]، درخواست ساختن معبودی جسمانی[۴۵۶]، درخواست فرود آمدن کتاب از آسمان برای آنها[۴۵۷] و موارد دیگر اشاره کرد که سبب شهرت مثل معروف «بهانههای بنی اسرائیلی» شده است.
قرآن کریم به بهانهجوییهای یهود در زمان رسول خدا(ص) نیز اشاره دارد.
(یَسْئَلُکَ أَهْلُ الْکِتابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَیْهِمْ کِتاباً مِنَ السَّماءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسى أَکْبَرَ مِنْ ذلِکَ فَقالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَهً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَهُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ فَعَفَوْنا عَنْ ذلِکَ وَ آتَیْنا مُوسى سُلْطاناً مُبِینا)؛[۴۵۸]« اهل کتاب از تو تقاضا مىکنند کتابى از آسمان (یک جا) بر آنها نازل کنى (در حالى که این بهانهاى بیش نیست) آنها از موسى بزرگتر از این را خواستند و گفتند خدا را آشکارا بما نشان بده، و به خاطر این ستم صاعقه آنها را فرو گرفت، سپس گوساله (سامرى) را پس از آن همه دلایل روشن که براى آنها آمد (به خدایى) انتخاب کردند ولى ما آنها را عفو کردیم و به موسى برترى آشکارى دادیم.»
(الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَیْنا أَلاَّ نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّى یَأْتِیَنا بِقُرْبانٍ تَأْکُلُهُ النَّارُ قُلْ قَدْ جاءَکُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِی بِالْبَیِّناتِ وَ بِالَّذِی قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ فَإِنْ کَذَّبُوکَ فَقَدْ کُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ جاؤُ بِالْبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ الْکِتابِ الْمُنِیر)؛[۴۵۹]« (اینها) همانها (هستند) که گفتند خداوند از ما پیمان گرفته که به هیچ پیامبرى ایمان نیاوریم تا (این معجزه را انجام دهد) قربانى بیاورد که آتش (صاعقه آسمانى) آن را بخورد! بگو پیامبرانى پیش از من دلایل روشن و آنچه را گفتید آوردند پس چرا آنها را به قتل رسانیدید اگر راست مىگوئید؟! پس اگر (این بهانهجویان) تو را تکذیب کنند (چیز تازهاى نیست) رسولان پیش از تو را (نیز) تکذیب کردند همانها که دلایل آشکار و نوشتههاى متین و محکم و کتاب روشنى بخش آورده بودند».
د ) تکذیب رسالت انبیاء و کشتن پیامبران الهی
تکذیب رسالت انبیاء و حتی کشتن پیغمبران الهی از دیگر افعال و ویژگی های مذموم یهود است که در آیات متعددی به آنها اشاره شده است.خداوند در سوره مائده می فرماید: (لَقَدْ أَخَذْنا مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ أَرْسَلْنا إِلَیْهِمْ رُسُلاً کُلَّما جاءَهُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى أَنْفُسُهُمْ فَرِیقاً کَذَّبُوا وَ فَرِیقاً یَقْتُلُون)؛[۴۶۰] « ما از بنى اسرائیل پیمان گرفتیم و رسولانى به سوى آنها فرستادیم (ولى) هر زمان پیامبرى بر خلاف هوسها و تمایلات آنها مىآمد عدهاى را تکذیب مىکردند و جمعى را مىکشتند.»؟!
فرم در حال بارگذاری ...