۴-۳-۲ آلبوم سر عشق
دستگاه: ماهور
سه تار: پرویز مشکاتیان
نی: محمد موسوی
سال اجرا: ۱۳۶۱
سال انتشار: ۱۳۶۵
ماهور، آوازی است با طمأنینه که اغلب قسمت زیر و اوج ماهور با چهچهه زدن زیاد و هنرنمایی آوازخوان همراه است و گام بزرگ در ماهور بر خلاف گام کوچک نشاط آور و مهیج است. به همین جهت مارش های با هیجان و پرشور نظامی اغلب در گام بزرگ است. ماهور بسیار طرب انگیز و شادی آور است. (خالقی، ۱۳۷۳: ۱۶۰ به نقل از رفیعی، ۱۳۸۷: ۲۴۸)
طبق نظر استاد مجید کیانی، ماهور، آغاز روز و آغاز زندگی، شور و جوانی، غرور و توانگری، بی نیازی، سلحشوری و استغناست. (مقام استغنا در هفت وادی عرفان)
بنا به گمان استاد محمدرضا شفیعی کدکنی: «مقام ماهور برگرفته از شعر معروف «ماه و خورشید» باربد است. این مقام در ابتدا «ماه و خور» بوده است که در اثر گذر زمان به ماهور تبدیل شده است و آن را مادر همه مقام های موسیقی ایرانی می دانند.» (ستایشگر، ۱۳۷۶: ۳۰۰)
آواز: سر عشق
کلام: سعدی
مشخصات عروضی:
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
بحر: مجتث مثمن مخبون محذوف
۱- هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم د درآمد ماهور | نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم . |
درآمد ماهور با این بیت آغاز می شود که از اشعار عاشقانه سعدی شیرازی است، بنابراین فضای این اثر، عاشقانه است. اقراری از سر عجز در مقابل عشق و رضایتی که از این ناتوانی و عجز دارد کاملاً در لحن و ملودی کلام محسوس است. قبل از آنکه به سراغ شعر برود، تحریر بلندی را که در واقع بدون کلام است و به عنوان شروع درآمدها اجرا می شود، در پنج قسمت اجرا می کند. سه قسمت اول آن خیلی آرام، متین و لطیف است. دو جمله ی آخر آن با حالتی جدی تر و با نتی بالاتر اجرا می شود که این حالت اجرایی، زیبایی خاصی دارد. حالتی که در ساختار کلی همه آوازها و دستگاه ها وجود دارد و این شکل و ساختار در اجزای آوازها هم موجود می باشد، در واقع حالتی صعودی که از نتی پایین شروع می شود و به تدریج به نت های بالاتر صعود می کند و مجدداً به همان نت اول فرود می آید.
به لحاظ اهمیت موضوع و تأکید بر مضمون، شعر را دوبار می خواند، تأکیدهایی که در متن بیت روی واژه های «هزار»، «جهد»، «سر عشق»، «سر آتش» و «بجوشم» دارد نقاط ویژه و برجسته ی آن به لحاظ تلفیق شعر و آواز محسوب می شوند. دوبار خواندن این بیت، تأکیدی است بر کل غزل که محوریت موضوعی آن می باشد.
۲-به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم د ردیف های آوازی: گوشه گشایش | شمایل تو بدیدم، نه عقل ماند و نه هوشم . |
این بیت در گوشه «گشایش» اجرا می شود که از گوشه های آغازین ماهور است و تأکیدهای کلی بر روی بیت دارد. یعنی هر کدام از مصراع ها را ۲ بار می خواند و این باز به لحاظ اهمیت موضوع و مفهوم است. تأکیدهای داخلی بیت بر روی واژه ها و ترکیب های، «به هوش بودم»، «که دل به کس نسپارم»، «شمایل تو»، «عقل» و «هوشم» از ویژگی های تلفیقی این بیت است و هم چنین انتخاب این بیت برای گوشه «گشایش» بسیار مناسب است و با لحن «گشایش» و موضوع شعر پیوند زیبایی دارند.
۳- حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد د | . |
این مصراع را به تنهایی اجرا می کند و اشاره به گوشه فیلی دارد که آغاز فراز بالاتری از ماهور است. به لحاظ مضمون، غزل وارد فضای دیگری می شود و این انتخاب، بسیار بخردانه است. البته از آنجایی که این اجرا بصورت بداهه اجرا شده است، اشتباهی در آن بوجود آمده است و (جانِ من آمد) (جان آمد) خوانده شده است. البته این گونه اشتباهات ممکن است مربوط به (نسخه) باشد، یا در چاپ، این اشتباهات بوجود می آید و از چشم ویراستار پوشیده می ماند یا اینکه مربوط به خوشنویسِ نسخه مربوطه است و یا اینکه بدلیل بداهه بودن از چشم خواننده پوشیده می ماند.
. الجرجانی، السید الشریف علی بن محمد، کتاب التعریفات، لبنان، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، الطبعه الاولی، مؤسسه التاریخ العربی، ۱۴۲۴ه ق، ۲۰۰۳م، ص۱۵۰٫ ↑
. یوسفپور، محمدکاظم، نقد صوفی، تهران، روزنه، اول، ۱۳۸۰، ص۲۲۰٫ ↑
. همو، ص۲۲۳٫ ↑
. کلاباذی، ابوبکرمحمد، التعرف لمذهب اهل التصوف، تهران، اساطیر، اول، ۱۳۷۱، ص۷۱ - ۷۳٫ ↑
. القشیری، ابوالقاسم، الرساله القشیریه، قم، بیدار، ۱۳۷۴، ص۴۸۵-۴۵۶٫ ↑
. الهجویری، ابوالحسن علی بن عثمان، کشف المحجوب، تصحیح: ژوکوفسکی، تهران، طهوری، دهم، ۱۳۸۷، ص۲۷۶ـ۲۷۸٫ ↑
. سراج طوسی، ابونصر، اللمع فی التصوف، تصحیح: رینولد آلن نیکلسون، ترجمه: مهدی مجتبی، تهران، اساطیر، دوم، ۱۳۸۸، ص۳۴۹٫ ↑
. گروهی از پژوهشگران دفتر پژوهش سهروردی، فرهنگ اصطلاحات عرفان اسلامی، فارسی انگلیسی، انگلیسی فارسی، مقدمه و اصلاحات: سید حسین نصر، تهران، دفتر پژوهش و نشر سهروردی، ۱۳۸۸، ص۳۱۲٫ ↑
. التعرف لمذهب اهل التصوف، همان، نیز کشف المحجوب، همان. ↑
. این سخن در گسستنهی میان معجزه و کرامت نیازمند یک افزودنی است تا نادرست نباشد و آن اینکه: در جایی ولیِّ صاحب کرامت نمیداند که کار خارق عادتش کرامت است یا استدراج که معصوم نباشد اما اگر آن ولیّ خدا یکی از معصومان «علیهم السلام» باشد هرگز دچار گمان به استدراج نخواهد شد و البته این سخن را در مورد فرق پیامبر و امام با ولیّ غیرمعصومی که نبی یا امام نیست هم باید زد چرا که پیامبر و امام که هر دو از نعمت عصمت برخوردارند زمانی که به پیامبری و امامت بار مییابند خداوند آنان را بدین سمت خطیر و بزرگ و پر ارج آگاهی میدهد و بهیقین خواهند دانست که هرچه میکنند همان است که خداوند اراده فرموده است، البته در فضای دعا و مناجات با محبوب خویش شدنی است که از شرّ استدراج به خداوند پناه ببرند بهمانند سخن امام زین العابدین «علیه السلام» در دعای ابو حمزه ثمالی که به پیشگاه مدعو عالم درخواست مبتلا نشدن به استدراج را میکند ناگفته نماند که نگارنده در این پانوشت از استاد برجسته و گرانقدر خویش حضرت حجت الاسلام والمسلمین استاد حسن رمضانی در درس فصوص الحکم، وامدار است. نیز ر. ک به: فخرالدین رازى، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، بیروت، دار احیاء التراث العربى، سوم، ۱۴۲۰ ق، ج۲۱، ص۴۴۰ و ۴۴۱ : ولیّ، نمیداند که ولیّ است از این رو نمی داند که کارش کرامت است. ↑
. کشف المحجوب، همان. ↑
. التعرف لمذهب اهل التصوف، همان. ↑
. اللمع فی التصوف، همان. ↑
. دحلان، احمد بن زینی، الدرر السنیه فی الرد علی الوهابیه، ترکیه، استانبول، وقف الاخلاص، ۱۴۱۳ق، ۱۳۷۱ش، ۱۹۹۳م، ص۴٫ ↑
. التعرف لمذهب اهل التصوف، ص۷۲٫ ↑
. همان. ↑
. «Supernatural deeds – Faits surnaturels»، التهانوی، محمدعلی، موسوعه کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، تقدیم، اشراف و مراجعه: رفیق العجم، تحقیق: علی دحروج، لبنان، بیروت، مکتبه لبنان ناشرون، الاولی، ۱۹۹۶، ص۲۴۱٫ فرهنگ اصطلاحات عرفان اسلامی، فارسی – انگلیسی، «laying the foundations»، ص۵۵٫ ↑
. عبدالرحیم ابن عبدالکریم صفی پور، منتهی الارب فی لغه العرب، کتابخانه سنانی، بی تا، ج۴، ص۱۰۹۲٫ ↑
. گوهرین صادق، شرح اصطلاحات تصوف، تهران، زوار، ۱۳۸۳، نیز ر. ک به: زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق التنزیل و عیون الأقاویل فی وجوه التأویل، بیروت، دارالمعرفه، الطبعه الثانیه، ۱۴۲۶ ق، ۲۰۰۵ م، ص۵۶۳٫ ↑
. کتاب التعریفات، ص۱۴٫ ↑
. « Unveling»، فرهنگ معارف، ص۵۰۳٫ ↑
.« Vision»، همان ۵۱۲٫ ↑
. در زبان علمی در اینگونه جاها می گویند: اذا اجتمعا افترقا. ↑
. رحیمیان، سعید، مبانی عرفان نظری، تهران، سمت، سوم، ۱۳۸۸، ص۲۱- ۱۰۸، در زمینه انواع تجربهها و تعریف و احکام ویژهی هر کدام، برای مطالعه بیشتر، فصل هفتم مقدمه قیصری بر فصوص الحکم و نیز فصل اول کتاب مبانی عرفان نظری نگاشتهی سعید رحیمیان مفید است ایشان در این قسمت هفتمین فصل مقدمه قیصری را به همراه گفتههای غربیان به خوبی چینش کرده است. ↑
. ق: ۲۲٫ ↑
. فرهنگ فارسی، ص۵۵۰٫ ↑
. سعیدی، گل بابا، فرهنگ اصطلاحات عرفانی ابن عربی، تهران، شفیعی، سوم، ۱۳۸۷، ص۶۵۶ و ۶۵۷، به نقل از: معین، محمد، فرهنگ فارسی (متوسط)، تهران، امیر کبیر، ۶جلدی، بیست و چهارم، ۱۳۸۶، ج۳، ص۲۹۸۷٫ ↑
. کتاب التعریفات، ص۱۵۱٫ ↑
. حافظ شیرازی، خواجه شمس الدین محمد، دیوان حافظ، به اهتمام محمد قزوینی و قاسم غنی، قم، لوح محفوظ، چهارم، ۱۳۸۱، غزل ۳۶۰، ص۲۷۶٫ ↑
. کتاب التعریفات، ص۱۰۷٫ ↑
. کاشانی، عبدالرزاق، لطائف الاعلام، تهران، میراث مکتوب، ۱۳۷۹، ص۵۱٫ ↑
. فعالی، محمدتقی، تجربه دینی و مکاشفه عرفانی، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی، سوم، ۱۳۸۷، ص۲۲۴٫ ↑
. «Magic»، فرهنگ معارف، ص۲۷۳٫ ↑
. بقره: ۱۰۲٫ ↑
. همان: «وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ وَ لکِنَّ الشَّیاطینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ». ↑
. همان، «وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطین». ↑
. همان، «یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ». ↑
. ر. ک، طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، الطبعه الثانیه، ۱۴۲۲ق، ۲۰۰۲م، ج۱، ص۲۳۱ - ۲۳۳٫ ↑
. بقره ۱۰۲٫ ↑
. شرح اصطلاحات تصوف، ص۱۷ و نیز ر. ک به: کشاف، ص۴۴۴٫ ↑
. کتاب التعریفات، ص۱۵۰٫ ↑
. فرهنگ فارسی، ص۴۲٫ ↑
. «Divine deception»، فرهنگ معارف، ص۱۲۵٫ ↑
. اعراف: ۱۸۲: «وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ». ↑
. قلم: ۴۴: « فَذَرْنی وَ مَنْ یُکَذِّبُ بِهذَا الْحَدیثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ». ↑
. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۸۳٫ ↑
. همان، ج۱۰، ص۱۰۴٫ ↑
. ۸- روایت أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ از أَبِی جَعْفَرٍ «علیه السلام» که فرمودند:… وَ مَا یَتَقَرَّبُ إِلَیَّ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِی بِشَیْءٍ أَحَبَّ إِلَیَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّافِلَهِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ إِذاً سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِی یُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ الَّتِی یَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ » کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، ۳۲۹ ق، الکافی (ط- الإسلامیه) محقق و مصحح: على اکبر غفارى و محمد آخوندى، ۸جلدی، دار الکتب الإسلامیه، تهران، ۱۴۰۷ ق، ج۲، ص۳۵۳ ↑
. در اینکه کدام یک از قرب فرایض و نوافل از دیگری برتر است و نیز اینکه کدام یک بر دیگری پیشی دارد جستاری دیگر را فرامیخواند که آن را به جایگاه خود می سپاریم چرا که اصل سخن در این گفتار این است که هر دو ی این دو فضیلت آدمی را به ولایت تکوینی شکوه می دهد. ↑
. الکافی، ج۲، ص۸۴، روایت از امام صادق «علیه السلام»: إِنَّ الْعُبَّادَ ثَلَاثَهٌ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَوْفاً فَتِلْکَ عِبَادَهُ الْعَبِیدِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى طَلَبَ الثَّوَابِ فَتِلْکَ عِبَادَهُ الْأُجَرَاءِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حُبّاً لَهُ فَتِلْکَ عِبَادَهُ الْأَحْرَارِ وَ هِیَ أَفْضَلُ الْعِبَادَهِ. نیز ر. ک به: الحرّانی، حسن بن علی بن حسین بن شعبه، تحف العقول، تحقیق: علی اکبر الغفاری، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، السابعه، ۱۴۲۵ ق، ص۲۴۶ و نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص۵۱۰٫ ↑
. اشاره به روایت نورانی از امام صادق «علیه السلام» است که می فرماید: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ «صلی الله علیه و آله»: أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَهَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَهَا فَهُوَ لَا یُبَالِی عَلَى مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْیَا عَلَى عُسْرٍ أَمْ عَلَى یُسْرٍ. الکافی (ط - الإسلامیه) ؛ ج۲، ص۸۳٫ ↑
. شرح نهج البلاغه، ج۱۹: و من کلامه ع فی بیان أنواع العباده…، ص۶۸٫ ↑
۲-۲-۱-۲- فقر دائمی و فقر موقتی
از نظر مدت زمان فقر، فقرا به فقرای موقتی و دائمی تقسیم بندی میشوند. برخی از گروههای فقیر از ابتدای زندگی فقیر متولد شدهاند و در طول حیات خود با فقر زندگی کردهاند و هیچگونه تحول و تحرک عمودی و یا افقی از نظر اجتماعی و اقتصادی در وضعیت آنان پدیدار نمیشود، به طوری که ممکن است آنان وارث فقر از نسل قبل و انتقال دهنده آن به نسل بعدی باشند.
اما فقر موقتی، در شرایط ویژه در پی شرایط نامساعد اقلیمی و یا آفات طبیعی و پیشبینی نشده مانند زلزله، سیل، خشکسالی و یا حوادث اجتماعی و اقتصادی مانند جنگ و بحران و محاصره اقتصادی، ورشکستگی، آتش سوزی و غیره، رخ میدهد و به سرعت جبران میشود، و معمولاً آثار آن در صورت تلاش و کوشش قابل انتقال به نسلهای بعدی نیست. (برنامه و بودجه، ۱۳۷۵)
۲-۲-۱-۳- فقر موردی و فقر فراگیر
فقر موردی[۳۳] یا فردی، فقری است که در برخی از جوامع گریبانگیر عده قلیلی از افراد میشود. در حالی که سایر افراد جامعه با آن بیگانهاند. ریشه این فقر را بایستی در خصوصیات درونی این قبیل خانوادهها و افراد جستجو کرد و میبایست بررسی شود که کدامیک از ویژگیهای اخلاقی، موروثی، اعتقادی، نژادی، اجتماعی، محیطی و آموزشی موجب میشوند تا برخی افراد، از بهرهمندی از رفاه و تأمین اجتماعی لازم ناتوان میگردند.
اما فقر فراگیر[۳۴] فقری است که همه افراد یک جامعه به جز تعداد معدودی دچار آن میشوند و به این معنا است که توانمندی و ثروت عمومی جامعه به میزانی نیست که همه افراد جامعه بتوانند از یک سطح مطلوب و نسبتاً رضایت بخش رفاه استفاده کنند و در این مورد هم قطعاً و یقیناً فرهنگ عمومی جامعه یعنی مجموعه باورها و اعتقادات آنها به گونهای است که مانع تلاش و کوشش و بهرهمندی آن از نعمات دنیوی میشود. (شیخاوندی، ۱۳۷۹)
برخی در این مورد این طور استدلال میکنند که فقر عمومی مردم به دلیل فقدان منابع طبیعی و ذخایر زیرزمینی است و یا بالعکس، هر کشوری که منابع سرشاری دارد از رفاه و ثروت فراوانی برخوردار است. البته این موضوع، مثالهای نقض بسیاری دارد مانند کشورهای شرق آسیا یا اروپا و کشورهای آفریقایی و آمریکای مرکزی که نمیتوان علت قطعی فقر و رفاه این جوامع را ثروتها و منابع خدادادی آنها دانست بلکه عوامل انسانی نیز بسیار مؤثر است.
علاوه بر این، استدلال دیگری نیز برای فقر عمومی یک کشور مطرح میشود و آن مستعمره شدن کشور توسط کشورهای قدرتمند دیگر است که ذخایر و ثروت آنها را طی قراردادهای قانونی به یغما میبرند و آنها را روز به روز فقیرتر و ناتوانتر مینمایند. این موضوع در یک واحد ملی نیز میتواند به صورت استثمار به وقوع بپیوندد و حقوق و دستمزد تحصیلی افراد، توسط مالکین و سرمایه داران و دلالان از چنگشان خارج گردد. (برنامه و بودجه، ۱۳۷۵)
۲-۲-۱-۴- فقر مادی و فقر معنوی (فرهنگی)
فقر مادی عبارت است از ناتوانی در تأمین معاش و کسب روزی برای گذران زندگی روزمره به دلایلی که در ادامه خواهد آمد. در حالی که فقر معنوی که مهمتر و اساسیتر از فقر مادی است. همان ناتوانیهای فکری و روحی است که به عبارتی به عنوان فقر فرهنگی تلقی میشود (برنامه و بودجه، ۱۳۷۵) به بیان دیگر، فقر فرهنگی را میتوان فقدان آگاهیهای لازم دانست که تعصبها، خودپسندیها، لجاجت ورزی، انکار علم و پیشرفتهای علمی، خودداری از دانش پژوهی و پایبندی به سنتها و روشهای نابخردانه نیاکان از آن ناشی میشود و شدیدترین نوع فقر به شمار میرود، و ریشهایترین عامل عقبماندگی و مانع بسیاری از فرآیندهای توسعه و رشد است. مبارزهی با فقر فرهنگی به زمان نیاز دارد و محنت و تلاش طاقت فرسایی را میطلبد. (دفتر تبلیغات خراسان، ۱۳۸۰)
۲-۲-۲- انواع فقر در اسلام
فقر به معنای ناداری و نیازمندی در ابعاد و زمینههای گوناگون زندگی آدمی، مفاهیم مختلفی را در برمیگیرد و دارای درجاتی است که باملاحظه فقر در قرآن و روایات میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
۲-۲-۲-۱- فقر ذاتی
بر اساس فرهنگ ادیان آسمانی و دیدگاه عرفا و فلاسفه الهی، جز خداوند همه موجودات جهان فقیر و نیازمندند. این نیاز و حاجت در همه جهات برای انسان تا زمانی که در دنیا هست موجود میباشد و بلکه در همه موجودات این حاجت و نیاز هست. خداوند تنها موجود بینیازی است که از توانگری ذاتی برخوردار است.
چنانکه در قرآن کریم نیز به این مطلب اشاره رفته است:
﴿یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِّی الْحَمِیدُ﴾(فاطر: ۱۵)
«ای مردم شما همگی نیازمند خدایید. تنها خداوند است که بینیاز و شایستهی هر گونه ستایش است.»
نیز در جای دیگر آمده است:
﴿وَ اللَّهُ الْغَنِی وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ﴾(محمد: ۳۸)
«خداوند بینیاز است و شما نیازمندید.»
این فقر یک صفت نیست بلکه در فطرت و خمیرمایه آدمی نهفته است و طلب کمال برخاسته از آن است و هر قدر انسان از این نیازمندی آگاهی بیشتری پیدا کند، به خداوند نزدیکتر میشود و به درجات بالاتری از کمال دست مییابد. بنابراین، پیامبران و امامان فقیرترین انسانها بودند و بر این فقر خود نیز افتخار میکردند.
حضرت رسول اکرم) ص( در دعایی میفرمایند:
اللَّهُمَ أَغْنِنِی بِالافْتِقَارِ إِلَیْک، وَ لَا تُفْقِرْنِی بِالاسْتِغْنَاءِ عَنْک (مجلسی، ۱۴۰۴ ق، ج ۶۹، ص ۳۰)
«الهی مرا با نیازمندی به سوی خودت غنی گردان و نیازم را سرشار و نیز مرا در بینیازی از خودت فقیر مگردان که خود را از تو بینیاز بدانم.»
اشعار عارفان واقعی نیز از اعتراف به چنین نیازمندی آکنده است. به طور طبیعی چنین افرادی خود را از همه موجودات جهان بینیاز احساس میکنند.
۲-۲-۲-۲- فقر واقعی و حقیقی
بر اساس تعالیم اسلام میتوان به یک نوع دیگری از فقر اشاره نمود که از آن به فقر واقعی و حقیقی تعبیر میشود و چهره خود را به صورت فقدان عمل خیر در سرای آخرت به نمایش میگذارد. حدیث زیر از پیامبر اکرم (ص) به این نوع فقر مهم اشاره نموده است:
أَتَدْرُونَ مَا الْمُفْلِسُ فَقِیلَ الْمُفْلِسُ فِینَا مَنْ لَا دِرْهَمَ لَهُ وَ لَا مَتَاعَ لَهُ فَقَالَ الْمُفْلِسُ مِنْ أُمَّتِی مَنْ یَأْتِی یَوْمَ الْقِیَامَهِ بِصَلَاهٍ وَ صِیَامٍ وَ زَکَاهٍ وَ یَأْتِی قَدْ شَتَمَ وَ قَذَفَ هَذَا وَ أَکَلَ مَالَ هَذَا وَ سَفَک دَمَ هَذَا وَ ضَرَبَ هَذَا فَیُعْطَی هَذَا مِنْ حَسَنَاتِهِ وَ هَذَا مِنْ حَسَنَاتِهِ فَإِنْ فَنِیَتْ حَسَنَاتُهُ قَبْلَ أَنْ یُقْضَی مَا عَلَیْهِ أُخِذَ مِنْ خَطَایَاهُمْ فَطُرِحَتْ عَلَیْهِ ثُمَّ طُرِحَ فِی النَّارِ. بَل قَد یُقَال إنَّ المفلِسَ حَقیقَه هُوَ هذا (مجلسی، ۱۴۰۴ ق، ج ۶۹، ص ۶)
آیا میدانید مفلس کیست؟ گفتند: از نظر ما، مفلس کسی است که نه درهمی دارد و نه کالایی. حضرت فرمود: مفلس امت من، کسی است که روز قیامت نماز و روزه و زکات با خود میآورد، اما گاهی دشنام و تهمتی به این زده است و مال آن را خورده و خون فلان را ریخته و بهمان را زده است. در نتیجه، از حسناتش به این و آن داده میشود و اگر حسناتش تمام شود و هنوز خطاهایش تمام نشده باشد، از گناهان آنها برداشته و به او داده میشود و سپس در آتش افکنده میشود و گفته میشود: مفلس حقیقی، همین شخص است.
در حدیث دیگری نیز ایشان چنین فرمودهاند:
مَا الصُّعْلُوک فِیکُمْ فَقَالُوا الرَّجُلُ الَّذِی لَا مَالَ لَهُ قَالَ بَلِ الصُّعْلُوک مَنْ لَمْ یُقَدِّمْ مِنْ مَالِهِ شَیْئاً عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنْ کَانَ کَثِیراً مِنْ بَعدهِ (مجلسی، ۱۴۰۴ ق، ج ۷۴، ص ۱۵۲)
«ای مردم به نظر شما فقیر کیست؟ عرض کردند: مردی که ثروتی ندارد. فرمود: نه، فقیر حقیقی کسی است که از مال خود چیزی به حساب خدا پیش نفرستد، اگرچه پس از او مال بسیاری بماند.»
امیر مؤمنان علی (ع) در نهجالبلاغه نیز به این نوع فقر اشاره نمودهاند:
الغِنَی وَ الفَقرُ بَعدَ العَرضِ عَلَی اللهِ (صبحی صالح، ۱۴۱۴ ق، ص ۵۵۵)
«توانگری و فقر (واقعی) آنگاه معلوم میشود، که اعمال به پیشگاه خداوند عرضه شود.»
۲-۲-۲-۳- فقر دینی
این نوع فقر که در کلام معصومین (ع) بدان اشاره شده و به جهت نشان دادن سختی و دشواری آن از الفاظ خاصی به کار گرفته شده است، عبارت است از فقدان یک آئین الهی و یا وجود کاستیها و نواقص در اعتقادات دینی و عقیدتی. از احادیث زیر چنین مضمونی قابل برداشت است.
امام صادق (ع) فرمودند:
الْفَقْرُ الْمَوْتُ الْأَحْمَرُ فَقُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع الْفَقْرُ مِنَ الدِّینَارِ وَ الدِّرْهَمِ فَقَالَ لَا وَ لَکِنْ مِنَ الدِّینِ (کلینی، ۱۴۰۷ ق، ج ۳، ص ۶۶۳)
«فقر، مرگ سرخ (کشته شدن) است. [راوی میگوید:] به ابوعبدالله عرض کردم : (منظورتان) فقر درهم و دینار است؟ فرمود: نه؛ فقر دینی است.»
همچنین امام علی (ع) این نوع فقر را جزء سختترین فقرها به شمار میآورد و در پاسخ به این پرسش که سختترین فقر کدام است، میفرماید:
الْکُفْرُ بَعدُ الْإِیمانِ (ابنبابویه، ۱۴۱۳ ق، ج ۴، ص ۳۸۱)
«کفر بعد از ایمان»
۲-۲-۲-۴- فقر فرهنگی
فرهنگ معنایی گسترده دارد و ابعاد وسیعی از زندگی انسانها را شامل میشود. اما آنچه به نام فرهنگ در اینجا مدنظر است و فقر فرهنگی بدان اطلاق میشود، عبارت است از بیخردی، بیسوادی، اعتقادات خرافی، پرسشهای غیر عقلانی، کاستی عشق، محبت و فزونی بغض و کینه و امثال آن. بیتردید خرد یکی بزرگترین نعمتهای خداوند متعال است. ولی برخی از انسانها از این نعمت بزرگ بیبهره یا کم بهرهاند. عقل مراتب مختلفی دارد. گروهی از پایینترین مرتبهی آن یعنی توان درک نیز بیبهرهاند. شریعت برای تدبیر زندگی چنین افرادی سرپرست مشخص کرده است. گروهی دیگر، به رغم برخورداری از این مرتبه از مراتب بالاتر آن یعنی مرحلهی کسب دانش و نیز عقل عملی، که سبب تشخیص درست از نادرست میگردد، بیبهرهاند.
از اینگونه فقر در قرآن با واژههای استضعاف یاد شده است[۳۵]. و در روایات نادانها شمرده شدهاند. در هر صورت فقر فرهنگی بزرگترین عامل انحطاط یک فرد یا یک ملت است.
پیامبر اکرم (ص) در این زمینه میفرماید:
یا عَلی لا فَقْرَ أَشَد منَ الْجهل (کلینی، ۱۴۰۷ ق، ج ۱، ص ۲۵)
«ای علی، هیچ فقری مانند نادانی نیست.»
همچنین حضرت علی (ع) در نهجالبلاغه میفرماید:
أَکْبرَ الْفَقْرِ الْحمقُ (رضی، ۱۳۷۹، ص ۱۳۵)
«بزرگترین فقر بیخردی است.»
در مورد رابطه فقر اقتصادی و فقر فرهنگی، برخی فقر فرهنگی را معلول فقر اقتصادی میدانند و بعضی فقر اقتصادی را زاییده فقر فرهنگی میدانند. آنچه عیان است، این دو فقر در هم اثر متقابل میگذارند. فقر فرهنگی در تشدید فقر اقتصادی و فقر اقتصادی در ایجاد فقر فرهنگی، سهم اصولی و بسزایی دارند.
هر چند ممکن است منظور از دو حدیث فوق این باشد که فقر و احتیاج فقط بعد مادی ندارد، بلکه در سایر امور نیز میتواند به کار رود، ولی به نظر میرسد که در این جملات به مسائل مادی نیز بیتوجه نبودهاند و در حقیقت خواستهاند مقایسهای بین فقر مادی و عقلی شده باشد که فقر عقلی زیان بیشتری از فقر مادی به بار میآورد.
۲-۲-۲-۵- فقر روحی و ذهنی
انسان آمیزهای از جسم و روح است و همان گونه که جسم او نیازمند تغذیه و مواد لازم دیگر است، روح نیز تغذیه متناسب لازم دارد. و هر کس از آن غافل بماند دچار فقر روحی که همان فقر نفس، قلب و روان آدمی است میشود. این نوع فقر شاخههای متعددی نظیر فقر ناشی از آزمندی، فقر ناشی از مال دوستی و دنیا طلبی و بخل دارد. (حسینی، ۱۳۸۰)
۴- هوش شنیداری/موسیقایی: همانطور که از نامش پیداست این نوع هوش در رابطه با موسیقی است. ستارگان موسیقی و آهنگسازان جزو این دسته هستند. اینها افرادی هستند که ممکن است در مدرسه نمرات خوبی نگرفته باشند اما درزمینه موسیقی می توانند به موفقیت های بزرگی برسند چون درک خوبی از اصوات، موسیقی و نظم آن دارند.
۵- هوش بدنی/ حرکتی: این هوش مربوط به توانایی در حرکات بدنی است. کسانی که این نوع هوش در آنها قوی است استعداد و توانایی زیادی در کارهایی که به حرکات بدنی مربوط است دارند. مثلاٌ در رقص یا ورزش. این افراد می توانند کنترل خوبی روی بدنشان داشته باشند و در ورزش های مختلف یا رقص و… بسیار مهارت دارند.
۶- هوش اجتماعی/ بین فردی: کسانی که از این هوش برخوردارند می-توانند با دیگران بخوبی ارتباط برقرار کنند و به اصطلاح در روابط عمومی قوی هستند. این هوش بخصوص برای مدیران و رهبران ضروری است. زیرا باید بتوانند با افراد مختلف ارتباط برقرار کرده و با آنها همکاری کنند.
۷- هوش درونی: این هوش توانایی خودشناسی و درک انگیزه ها را به فرد می دهد. کسانی که این هوش را دارند از خود شناخت خوبی دارند و میتوانند انگیزه ها و رفتارهای خود را بخوبی تجزیه تحلیل کنند. این افراد در نتیجه می توانند بخوبی برای آینده هدفگذاری کرده و پیشرفت خود را در رسیدن به اهداف اندازه گیری کنند. نکته جالب و قابل توجه این است که هریک از این هوش ها را می توان با تمرین و تکرار تقویت کرد.
هوش یعنی توانایی تولید یا ساخت محصولات مفید یا توانایی حل مشکلات. بنابراین اگر شما می توانید کار مفیدی انجام دهید یا مشکلی را حل کنید یکی از هفت نوع هوش را از خود بروز دادهاید (سوبرگ[۴۹] ۲۰۰۱ و کاچوب[۵۰]۲۰۰۲ ).
بطور کلی تعاریف متعددی از هوش صورت گرفته است و بر این اساس طبقات مختلفی از انواع هوش نیز مطرح شده است. ثوراندیک ، اسپیرمن ، ترستون استرن برگ ، گاردنر افرادی هستند که انواعی از هوش را بر اساس تعاریفی که از آن ارائه کرده ساختهاند.
۲-۶-۱- انواع هوش از دیدگاه ثرندایک
ثرندایک رفتار هوشمندانه را متشکل از توانایی های خاص گوناگون میداند. او از سه نوع هوش صحبت میکند که افراد مختلف در هر یک از این انواع میتوانند متفاوت باشند.
۱- هوش انتزاعی: این نوع از هوش با اندیشه و نهادها سروکار دارد. درک روابط اجزا و پدیدهها با این نوع از هوش ارتباط دارد. توان درک نظریهها، ریاضیات و… به این نوع هوش مرتبط است.
۲- هوش مکانیکی: به ویژگیهایی ارتباط دارد که به بهرهگیری موثر از ابزارها و انجام اعمال و فعالیتها مربوط میشود. افرادی که از نظر انجام فعالیتها و مهارتهای عملی بازده خوبی دارند، از هوش مکانیکی بالایی برخورداند.
۳- هوش اجتماعی: به توناییهای فرد که ایجاد روابط اجتماعی مناسب را میسر میسازد اطلاق میشود ( هاوردگاردنر،۱۹۳۴).
۲-۶-۲- انواع هوش از دیدگاه اسپیرمن
اسپیرمن معتقد است که در همه کارکردهای روانی یک حامل کلی هوشی (g) و شماری از عوامل اختصاصی هوشی (s) وجود دارد. به عبارتی او هوش را به یک نوع هوش کلی و تعدادی هوش اختصاصی تقسیم میکند.
۲-۶-۳- انواع هوش از دیدگاه ترستون
ترستون برخلاف اسپیرمن معتقد است که نوعی از هوش به نام هوش کلی وجود ندارد و بلکه هوش از انواعی از استعدادهای نخستین روانی تشکیل یافته است. که شامل هوش کلامی، استعداد عددی، درک روابط فضایی، درک معنای کلامی، حافظه، استدلال و ادراک را شامل میشود. هوش کلامی روابط واژگان ارتباط کلامی و استعداد عددی سرعت و دقت در عملیات حساب را شامل میشود. درک روابط فضایی به استعداد پی بردن به بازشناسی وهمگونی شکلها به یاری بینایی اطلاق میشود و منظور از درک معنای کلامی عبارت از به خاطر سپردن واژههای منحصر به فرد است. منظور از حافظه، حفظ کردن هر گونه طرح و نقشه، شعر و قطعه یا اعداد و ارقامی، به صورت طولیوار است و استدلال به استنتاج قاعده و اصول از موارد مختلف و همچنین توانایی در حل مسائل اطلاق میشود. ادراک عبارت است از تمییز دادن اختلافهای اندازه، شکل، طول و عرض یا جای خالی واژهها و اندامها در شکلها ( هاوردگاردنر،۱۹۳۴).
۲-۶-۴ - انواع هوش از دیدگاه اشترن برگ
اشترن برگ که نظریه خود را در دهه ۸۰ میلادی مطرح کرده به اجزای عالیه، عملیاتی و اجزا کسب معلومات در هوش اشاره میکند و بر این اساس وی نیز هوش را به انواع هوش کلامی، هوش کاربردی و هوش اجتماعی تقسیم میکند ( هاوردگاردنر،۱۹۳۴)..
۱- هوش کلامی: در این نوع هوش فرد مطالب را به سرعت میخواند و میفهمد و در سخن گویی واژگان بیشتر و دقیقتری بکار میبرد.
۲- هوش کاربردی: با بهره گرفتن از این نوع هوش فرد هوشمند همواره موقعیتها را خوب بررسی میکند و مسائل خود را به نحو مطلوب و موفقیت آمیز حل میکند.
۳- هوش اجتماعی: فرد هوشمند با این نوع از هوش موقعیتها را آن گونه که هستند میپذیرد، پیش از سخن گفتن میاندیشد و رفتار و کردارش با سنجیدگی و ژرف نگری همراه است ( هاوردگاردنر،۱۹۳۴).
۲-۶-۵- انواع هوش از دیدگاه گاردنر
هاوردگاردنر روان شناس آمریکایی هوش را در هفت نوع جداگانه مشخص کرده است: هوش زبانی یا کلامی، هوش هنر موسیقی، هوش منطق ریاضی، هوش فضایی، هوش
حرکات بدنی، هوش درون فردی یا مهار نفس، و هوش اجتماعی. گاردنر معتقد است که افراد آدمی برای هر مساله خاصی، هوش مربوط به آن مساله را بکار میبرند. که حال به توضیح هر کدام می پردازیم:
۱- هوش زبانی/ کلامی: این هوش مربوط به خواندن و نوشتن و کار با کلمات است. نویسندگان بزرگ همگی از هوش زبانی/ کلامی قوی برخوردار بوده اند. اگر شما در خواندن و نوشتن مهارت دارید، درواقع این نوع هوش را بروز میدهید( هاوردگاردنر،۱۹۳۴).
مشخصه ها و مؤلفه های این هوش :
افرادی که این هوش درآن ها مسلط است از مهارت شنیداری بالایی برخوردارند.
۲- کلمه ها را چه درگفتار و چه در نوشتار هم از نظر معنایی و هم ازنظر ساختار جمله بندی درست به کار می برند.
۳- علاقه به خواندن مخصوصا خواندن داستان و شعر دارند.
۴- از بازی با کلمات لذت می برند. مثلا بازی با کلمات هم قافیه.
۵- از بازی با جمله هایی که به خاطر هم نشینی حروف متنافر تکرارشان سخت و سبب اشتباه می شود لذت می برند، ولی خود در این مورد مهارت داشته کمتر دچار اشتباه می شوند.
۶- به ساختار و صدا و معنا در زبان حساس هستند.
۷- به راحتی معنی ومفهوم بعضی از لطیفه ها و جوک ها را می فهمند.
۸- دامنه ی حوزه ی لغات مورد استفاده ی آنها نسبت وسیع تراست.
۹- کلمه ها و لغاتی که خوانده یا شنیده اند درصحبت هایشان به کارمی برند.
۱۰ می توانند داستان بسازند، داستان هایی را که شنیده یا خوانده اند دوباره تعریف و باز آفرینی کنند.
۱۱- در تعریف وقایعی که دیده اند یا شنیده اند یا خوانده اند مهارت دارند.
۱۲ – اسامی مکان و زمان دقیق و جزییات محل هایی را که دیده اند به خوبی به حافظه می سپارند.
۱۳- از گوش دادن به هر چیزی بیشتر لذت می برند مثلا : از کتاب های گویا
۱۴- از گفتگوهای شفاهی لذت برده و با دیگران از طریق کلام به راحتی ارتباط برقرار می کنند
۱۵- بدون آمادگی قبلی قادرند سخنرانی کنند.
۱۶- در ارائه ی گزارش مثلا گزارش شفاهی سفرهای علمی و غیره توانا هستند.
۱۷- در ارائه ی گزارش های کتبی – توضیح و تفسیر داستان لذت می برند.
۱۸ در فعالیت های ادبی شرکت می کنند.
۱۹- به سرعت تایپ کردن را فرا می گیرند.
۲۰ – در یادگیری زبان های دوم وسوم غیر از زبان مادری خود استعداد دارند.
۲۱- در یادگیری دروس تاریخ، اجتماعی، انگلیسی نسبت به ریاضی رغبت بیشتری دارند.
۲۲- از گوش دادن به رادیو بیشتر ازدیدن تلویزیون لذت می برند.
۲- هوش شنیداری/موسیقایی :همانطور که از نامش پیداست این نوع هوش در رابطه با موسیقی است. ستارگان موسیقی و آهنگسازان جزو این دسته هستند. اینها افرادی هستند که ممکن است در مدرسه نمرات خوبی نگرفته باشند اما درزمینه موسیقی میتوانند به موفقیتهای بزرگی برسند چون درک خوبی از اصوات، موسیقی و نظم آن دارند( هاوردگاردنر،۱۹۳۴).
۳- هوش فرازمینی و موسیقی آسمانی: پیشنهاد استفاده از موسیقی برای ارتباط با هوش های فرا زمینی تاریخی دراز دارد. از قرن ۱۷ میلادی نوع ادبی سفرهای خیالی اروپایی مفهومی نو برای کشف گونه ی مختلفی از پیشنهادات برای طرح های جهانی زبان فراهم نمود. به عنوان مثال، کشیش انگلیسی فرانسیس گادوین سفری را به ماه توصیف کرد که در آن ماجراجویی زمینی با ساکنین بیگانه و عجیب ماه رویا رو میشود. این ماجراجوی زمینی به وسیله ی زبان موسیقی با ساکنین ماه ارتباط برقرار کرده بود در عین حالی که الهام این زبان صوتی زمینی بود. براساس زبان چینی که به وسیله ی فرستادگان یسوعی تازه بازگشته به اروپا توصیف شد( هاوردگاردنر،۱۹۳۴).
حمایت مالی در فوتبال انگلیس انواع مختلفی دارد. حامیان مالی اصلی، حامی مالی رسمی، تامین کنندگان لوازم و حامی مالی پیراهن تیم مهمترین انواع آن به شمار میروند. به عنوان نمونه تیم منچستر یونایتد یک قرارداد ۳۵۷ میلیون یورویی با شرکت تولید کننده لوازم ورزشی نایک منعقد کرده است. طبق این قرارداد تیم فوتبال باشگاه منچستر یونایتد به مدت ۱۳ سال از سال ۲۰۰۲ ملزم به استفاده از لباسهای تولیدی این شرکت به همراه آرم تبلیغاتی آن در مسابقات میباشد(الهی،۱۳۸۳).
۲-۶ فاکتورهای کمک کننده به رشد بالای هزینه های صرف شده در حمایت های مالی
جوبر[۲۸](۱۹۹۵) بیان میکند که شش فاکتور کمک کننده به این رشد عبارتند از:
تاثیر پخش تلویزیونی رشته های ورزشی مربوطه، نوع سازمان یا شرکت حامی مالی، شرایط اقتصادی کشور و قوانین و مقررات دولتی و از همه مهمتر سیستم کلی حاکم بر نظام اجتماعی از موارد بسیار قابل توجه در ساز و کارهای حمایتهای مالی ورزشی محسوب میشوند. برای مثال در کشور چین یکی از دلایل اصلی حمایت مالی شرکتهای تجاری از ورزش به علت گران بودن تبلیغات در تلویزیون میباشد و کسب نتایج بهتر در ورزش میباشد در حالیکه در کشور ما تبلیغات در تلویزیون برای شرکتهای تجاری مقرون به صرفه تر میباشد. پخش تلویزیونی رشته ورزشی مربوطه نیز برای حامیان مالی از نکات و معیارهای بسیار مهم میباشد.
۲-۷ اهداف حمایت مالی
تمام ابزار ترویجی بکار گرفته شده توسط بازاریابان باید با هدف کسب اهداف تعیین شده بکار گرفته شده باشند. حمایت مالی نیز استثناء نیست. تعیین اهداف شرکت حمایت کننده را قادر میسازد تا از عهده ارزیابی بعد از حمایت مالی با توجه به این اهداف برآید، بدین معنی که ایجاد مدیریت مؤثر حمایت مالی از طریق سند محسوس سرمایهگذاریشان. اروین و آسماکوپولوس[۳۰](۱۹۹۲) اهداف حمایت مالی رایج مرتبط با علامت تجاری/محصول و شرکت را به صورت زیر فهرست کردند.
الف) اهداف مرتبط با شرکت
ب) اهداف مرتبط با علامت تجاری/محصول
روی هم رفته، بالا بردن تصویر و افزایش آگاهی برای علامتهای تجاری یا شرکتها به طور مرسوم مهمترین اهداف حمایت مالی بودهاند. هرچند، پراکندگی اهداف حامی مالی زیاد است و به عوامل ویژهایی بستگی دارد (کوپلند و همکاران، ۱۹۶۹) از قبیل فعالیت و حوزهی حمایت مالی به علاوه صنعت حامی، اندازهی شرکت. برای مثال، حامیان مالی محیط زیستی و اجتماعی، اصولأ تلاش میکنند تا مسئولیت اجتماعی را ثابت کنند. از سوی دیگر، برای حامیان مالی هنر، مهمان نوازی یک انگیزه مهم است (درس[۳۳]، ۱۹۹۱). خیلی اوقات تولید کنندگان یا صاحبان کارخانه بیشتر به دنبال پوشش رسانهای و فرصتهای تبلیغ و شهرت هستند، نظر به اینکه حامیان مالی خدمات بیشتر متمایلاند تا روحیه کارمندان را بهبود بدهند (کوستر و همکاران، ۱۹۹۸). در یکی از مطالعات نادر در درک کامل کسب و کارهای کوچک، نشان داده شده است که “بازگرداندن به اجتماع” مهمترین هدف آنها است (ماک[۳۴]، ۱۹۹۹)(بجورن،۲۰۱۱).
هر چند خیلی هم شگفت آور نیست ولی لیست ملاکهای انتخاب بکار برده شده برای گزینش یک فعالیت برای حمایت مالی بلند و وابسته به شرکت است (مک کوک و همکاران[۳۵]، ۱۹۹۷). در بررسیهای هرمانس و همکاران[۳۶] (۱۹۸۶). پوت من[۳۷] (۱۹۹۱) و توایتس و همکاران[۳۸] (۱۹۹۸) اولویتهای که در ادامه میآیند مشاهده شده است: قرابت درک شده بین محصول حامی و فعالیت حمایت شده، قرابت بین هدفگیریهای حامی و حمایت شده، محبوبیت عامه و وجهه(تصویر) طرف حمایت شده بالقوه و رضایتشان از شرکت ( در بلند مدت). دسترسی جغرافیایی، فراوانی تماس، کیفیت تماس، مزایا، هزینه های حمایت مالی پیش بینی شده، نوع حقوق درک شده، امکان انسجام حمایت مالی در استراتژی بازاریابی مراودات (بجورن،۲۰۱۱).
زمانی که خواص ورزش مزایای حمایت مالی قابل سنجش یا معینی را برای شرکتها فراهم میکنند، حامیان در یک وضعیت بهتری هستند تا اهداف را در شرایط دقیق تر شکل داده و آن فرصتهایی را دنبال کنند که ارزش مالی دارند. به چندین دلیل شرکتها سازمانها را حمایت مالی میکنند. خواص ورزش و رویدادها میتوانند فرصتهای بی نظیری را ارائه دهند که به فراتر از تبلیغات ساده توسعه مییابد که به مشتریان در تجربه ورزشی دسترسی پیدا میکند. به هر حال، تلاشهایی که میخواهند حمایت مالی را توسعه دهند باید به نیازهای کسب و کاری که برای بدست آوردن آن حامیان در حمایت مالی درگیر میشود توجه کنند (اپنزلر و لویس[۳۹]، ۲۰۰۰). بنابراین برای سازمانهای ورزشی مهم است تا هدف پشت سر تصمیم یک شرکت برای حامی شدن را بدانند و اهدافی که آنها دنبال میکنند را فهمیده و درک کنند(بروکس[۴۰]، ۲۰۰۰). ماک[۴۱] (۱۹۹۹) اضافه کرد که شناخت اهداف بازاریابی سازمان حمایت کننده کمک میکند که هماهنگی با مزایایی یک حمایت مالی تسهیل شود (کوشاک،۲۰۰۴).
اهداف حمایت مالی، مزایای مطلوب یک شرکت، ثابت میکند زمان بررسی فرصتهای حمایت مالی، معمولأ بوسیله انگیزههای منطقی و عاطفی تحت تاثیر قرار میگیرند (آرتور، اسکات و وودز[۴۲]، ۱۹۹۷). شرکتها در روابط حمایت مالی وارد میشوند تا تابعیت بر اساس اجتماع، حسن نیت اجتماعی را ترویج دهند ، یا به طور ساده انگیزههای نوع دوستانه را برآورده سازند. زمانیکه حمایتهای مالی تحت این شرایط شکل گرفت یک دلیل حامی برای اشتیاق به فعالیت مبنی بر اهداف عاطفی است (کوشاک،۲۰۰۴).
توایتس و کاروترس[۴۳] (۱۹۹۸) دلایل عاطفی درحامی مالی ورزش شدن را به عنوان انگیزه سرگرمی[۴۴] نامیدند. این حالت یک مدیر شرکت با یک میل شخصی به یک تیم یا ورزش خاص را توصیف میکند که به عنوان سرگرمی وارد حمایت مالی یک ورزش میشود(کوشاک،۲۰۰۴).
حمایت مالی ورزشی میتواند از بیشتر اهداف سازمانی پشتیبانی کند. دن[۴۵] (۲۰۰۲) برای اولین بار متوجه شد که مدیران هنگام انتخاب حامی مالی شدن برای یک امر خیر هم اهداف اقتصادی (یعنی افزایش درآمد، سود، آگاهی، علاقه عضو کانال[۴۶]) و هم اهداف غیر اقتصادی(یعنی حسن نیتی، وجهه(تصویر)شرکت، روحیه کارمندان، نوع دوستی محض، پیدا کردن و استخدام کارمندان جدید) دارند (دن،۲۰۰۲). کورنول و مایگنان[۴۷] (۱۹۹۸) و جوالگی[۴۸] و همکاران (۱۹۹۴) فهمیدند مهمترین اهداف مدیران در اهداف غیر اقتصادی ، بالا بردن وجهه(تصویر) علامت تجاری/ مؤسسه و ایجاد حسن نیتی هستند (اریک و همکاران،۲۰۱۲).
۲-۸ ارزیابی حمایت مالی
بدون شک، ارزیابی تاثیر حمایت مالی، حوزهایی است که تحقیقات حمایت مالی هم از لحاظ تعداد و هم از لحاظ کیفیت سالهای زیادی نیست که به آن توجه کرده است. تاثیر حمایت مالی روی آگاهی و در یک مقدار بزرگتر انتقال وجهه (تصویر) بیشترین توجه آکادمیک را به خود جلب کرده است. همیشه نتایج ثابت نیستند، اما امروزه دانش درباره سطوح آگاهی و عوامل تاثیر گذار در آگاهی به طور غیر قابل مقایسه ایی بیشتر از سالهای پیشین هستند. بیشتر مواقع، تکنیکهای ردیابی برای ارزیابی اثرات حمایت مالی استفاده کردهاند. کمتر از یک چهارم مطالعات تجربی هستند (بجورن،۲۰۱۱).
شرکتها تلاش کردهاند تا تاثیر حمایت مالی را بوسیله بازنگری ارقام فروش، وجهه(تصویر) موافق حامیان مالی، و آگاهی شان از حامیان مالی یا علامتهای تجاری؛ اندازه گیری کنند. به هر حال، به نظر نمیرسد شرکتها تلاشهای حمایت مالی شان را به طور مؤثر اندازه گیری کنند. هفلر[۴۹] در سال ۱۹۹۴ تخمین زده که کمتر از ۲۵% حامیان مالی رویدادهای بزرگ میدانند چطور به طور مؤثر حمایتهای مالی را در حوزه های رویدادهای اجتماعی جهانی بکار ببرند. همچنین مک کارویل، فلود و فروتس[۵۰] (۱۹۹۸) نتیجه گرفتند که به دلیل مهارت و سختی اندازه گیری تاثیر حمایتهای مالی روی مصرف کنندگان، شرکتها یک شغل مؤثر برای ارزیابی تاثیر درگیری حمایت مالی را هدایت نمیکنند(اینجو،۲۰۰۴).
برای حامیان مالی و مدیران بسیار تعیین کننده است که نشان دهند نتایج سرمایهگذاریشان در طرحهای حمایت مالی را (برای بررسی موفقیت هر نوع حمایت مالی) ارزیابی میکنند. به عنوان یک نتیجه، شرکتها از سازمان دهندهگان رویداد میخواهند تا به طور مؤثرتر دلارهای حمایت مالی را به منظور به حداکثر رساندن خط کف شرکت[۵۱]؛ اداره کنند(آرتور، اسکات، وودز و بوکر[۵۲]؛ ۱۹۹۸) (اینجو،۲۰۰۴).
تاثیر حمایت مالی میتواند بوسیله بازنگری ارقام فروش و یا تأثیر مراودات[۵۳]، وابسته به اهداف شرکتها؛ اندازه گیری شده باشند (مارشال و کوک[۵۴]، ۱۹۹۲). مینگهام (۱۹۹۱) پنج روش عمده اندازه گیری تاثیر حمایت مالی را پیشنهاد کرد.