و در ادامه می فرماید: «و در متن کتاب «شرایع»خواهد آمد که دزد محارب نیست ولی در مورد برخی از افراد که به قصد ترساندن مردم دست به سلاح می برند، اما از افرادی قوی تر از خود می ترسند مناقشه شده است، زیرا ضعیف بودن اینگونه افراد و ترس آنها از افراد قوی تر، منافاتی ندارد که خود نسبت به کسانی که برای ترساندن و زخمی کردن و کشتن و گرفتن اموال آنها دست به سلاح می برند، محارب شمرده شوند[۸۹].»
امام خمینی (ره) نیز در این مورد گفته است:
«ثبوت حکم برای کسی که به قصد ارعاب دست به سلاح ببرد ولی ناتوان باشد، به طوری که هیچ کس از ارعاب او نترسد، محل اشکال بوده بلکه ممنوع می باشد، آری اگر ناتوان باشد ولی نه به اندازه ای که هیچ کس از ارعاب او نترسد، بلکه در بعضی وقت ها ارعاب او تحقق خارجی پیدا کند، ظاهر آن است که چنین کسی مشمول حکم محارب است[۹۰].»
دکتر میرمحمد صادقی معتقد است هرگاه حتی یک نفر از سلاح کشیدن فرد بهراسد، مرتکب مشمول تبصره (۱) نخواهد شد. به نظر می رسد که حتی اگر ترس آن یک نفر، بنابه قضاوت عرف، معقول نباشد (مثل اینکه وی کودک یا شخص فوق العاده ترسویی بوده باشد) نیز مرتکب نمی تواند از تبصره ی(۱) استفاده کرده و از شمول عنوان محاربه بگریزد[۹۱].
گفتار دوم: اهمیت وسیله و موضوع جرم
الف: اهمیت وسیله در محاربه
همانطور که قبلا بیان گردید برای تحقق محاربه استفاده از وسیله شرط است. آنچه که روایات استفاده از سلاح را شرط کرده اند منحصر به اسلحه سرد یا گرم نیست، بلکه هر نوع وسیله ای که در قتال و جنگ مورد استفاده قرار گیرد را شامل می شود.
شهید ثانی با توجه به آیات و روایات وارد در این زمینه تفاوتی را بین انواع سلاح قائل نیست و می فرماید: «فلو اقتصر علی الحجر و العصا و الاخذ بالقوه فهو محارب[۹۲]».
یعنی در تجرید سلاح قناعت می شود به سنگ یا عصا و یا حتی اخذ مال با بهره گرفتن از قدرت بدنی، چنین شخصی با توجه به عموم آیه محارب است.
قانونگذار نیز به تبعیت از آیات و روایات وارد تفاوتی را بین سلاح گرم و سرد قائل نشده و در تبصره ۳ ماده ۱۸۳ قانون مجازات اسلامی به این نکته اشاره کرده است: «میان سلاح سرد و سلاح گرم فرقی نیست». بنابراین انواع سلاح های گرم نظیر تفنگ، نارنجک، کلت، هفت تیر و انواع سلاح های سرد نظیر سرنیزه، اسلحه شکاری، چاقو، قمه، شمشیر، ساطور و هر وسیله ای که به آن اطلاق اسلحه بشود شامل می شود[۹۳].
سوالی که در اینجا مطرح است این است که اگر اسلحه به کار رفته تقلبی باشد، کما اینکه در بعضی ازپرونده های مطرح در دادگستری مشاهده می شود مرتکب از مشابه پلاستیکی اسلحه کمری استفاده نموده است، آیا به عمل ارتکابی این شخص محارب اطلاق می شود یا خیر؟
در پاسخ می توان گفت هرچند در ماده ۱۸۳ قانون مجازات اسلامی صرف ارعاب و سلب امنیت و آسایش مردم با دست بردن به اسلحه کافی است، هرچند اسلحه تقلبی باشد، ولی تفسیر مضیق اقتضاء می کند عمل ارتکابی را مستوجب محاربه ندانیم. به همین ترتیب اگر شخصی به روی مردم اسلحه بکشد بدون اینکه تیراندازی نماید یا تیراندازی بکند و به کسی اصابت نکند؛ اگر اسلحه کشیدن باعث ایجاد هراس و رعب و وحشت گردد، حکم محارب را خواهد داشت ولی اگر تیراندازی جنبه عمومی نداشته باشد و باعث وحشت عامه مردم نگردد مرتکب محارب محسوب نمی شود و اگر در اثر تهدید کسی کشته شود ماده ۳۲۵قانون مجازات اسلامی و اگر فقط قصد تهدید داشته باشد مقررات ماده ۶۶۹ قانون مجازات اسلامی درباره وی اعمال خواهد شد.
ب: اهمیت موضوع جرم
با توجه به اهمیت موضوع جرم محاربه باید بیان داشت که موضوع جرم محاربه عبارت است از ایجاد خوف برای مردم یا سلب امنیت عمومی[۹۴].
درجه ارعاب و هراس و سلب امنیت و وسعت عملی سلب آزادی و امنیت تاثیری در ماهیت عمل انجام شده ندارد. ملاک مردم هم کمیت آنها نیست بلکه مقصود آن است که به نحوی موجب اغتشاش و سلب امنیت عمومی شود ولو اینکه از طریق ترساندن یک نفر باشد.
تقریبا تمام روایات به این معنا عنایت دارد که صرف شهر السلاح و تجربه آن در تحقق عنوان کفایت نمی کند بلکه علاوه بر آن ایجاد ترس و وحشت باید باشد اما اینکه آیا اخذ مال نیز شرط است یا خیر؟ بین کلمات فقهای عظام و مبانی اختلاف وجود دارد. کما اینکه شهید ثانی معتقد است عموم آیه دلالت می کند که اخذ مال شرط نیست[۹۵].
آنچه مسلم است این است که اگر اخذ مال نکند و کسی را نترساند محارب به حساب نمی آید. مثلا اگر جاده را بسته است ولی نه کسی راترسانده، و نه جنایتی مرتکب شده است، در اینجا نفس فعل او مباح نیست و تعزیر می گردد ولی محارب نیست، حتی اگر به قصد اخذ مال رفته ولی علی سبیل المغالبه نبوده باشد در اینجا نیز محاربه صدق نمی کند، بلکه عنوان اختلاس بر وی صادق است.
بنابراین در تحقق موضوع محاربه دو عمل شرط شده است، یک اسلحه کشیدن و دیگری ترسانیدن مردم. سوالی که وجود دارد این است که آیا قصد ترساندن هم شرط است یا خیر؟ شهید ثانی در شح لمعه می فرماید: اصح اقوال این است که شرط نیست، چرا؟ به جهت عموم آیه ۳۳ سوره ی مائده و نیز به دلیل عمومیت آیه، بین زن و مرد فرق نگذاشته است[۹۶].
بنابراین محارب کسی که با دست بردن به سلاح ایجاد رعب و هراس و سلب آزادی و امنیت مردم را بکند، بدین ترتیب دست بردن به سلاح در اماکن عمومی که مردم به آنجا رفت و آمدمی کنند مثل بانک ها و … مصداق محارب خواهد داشت، ولی اگر تهدید علیه یک یا چند نفر به خصوص باشد جرم محاربه تحقق نخواهد یافت به همین جهت است که مقنن در تبصره ۲ ماده ۱۸۳ قانون مجازات اسلامی مقرر نموده: «اگر کسی سلاح خود را با انگیزه عداوت شخصی به سوی یک یا چند نفر مخصوص بکشد و عمل او جنبه عمومی نداشته باشد محارب و مفسد فی الارض محسوب نمی شود».
گفتار سوم: نتیجه مجرمانه و شروع به جرم در بزه محاربه
الف: تحلیل لزوم یا عدم لزوم تحقق نتیجه
در حقوق جزای عمومی جرائم را بر حسب عنصر مادی به جرائم مطلق و مقید تقسیم می کنند. جرم مطلق، جرمی است که تحقق آن منوط به حصول نتیجه نیست مثل جرم سم دادن در حقوق فرانسه که صرف نظر ازتاثیر آن خود جرم مستقلی است و جرم مقید یا مادی، جرمی است که نتیجه ای که از آن منظور مرتکب بوده حاصل شده باشد. مانند قتل که با سلب حیات از مجنی علیه تحقق می یابد[۹۷]».
محاربه که از جرائم مطلق است و برای تحقق آن حصول نتیجه مجرمانه یعنی ایجاد رعب و وحشت و خوف در مردم لازم نیست. به عبارت دیگر موضوع جرم محاربه عملی است که قابلیت سلب آسایش و ایجاد رعب و وحشت برای مردم را داشته باشد[۹۸]، و اینکه تبصره ۱ ماده ۱۸۳ قانون مجازات اسلامی مقرر داشته: «کسی که به روی مردم سلاح بکشد ولی در اثر ناتوانی موجب هراس هیچ فردی نشود محارب نیست». دلیل بر آن نیست که برای تحقق محاربه نتیجه مجرمانه شرط است. بلکه حاکی از آن است که چنین افرادی اصولا نمی توانند قصد اخافه داشته باشند، یعنی برای قصد اخافه داشتن لازم است در مرتکب بالقوه امکان انجام چنین قصدی وجود داشته باشد و به مجردی که با قصد مذکور حرکت کند محارب است ولو اینکه موجب خوف شود یا نه و نیز بردن مال مردم یا کشتن آنها تاثیری در محارب بودن او ندارد.
ب: تحلیل شروع به جرم در محاربه
عبور از قصد مجرمانه و عملیات مقدماتی و ورود در مرحله اجرایی جرم را، به نحوی که اعمال انجام شده متصل به جرم باشد، شروع به آن جرم گویند مشروط بر آنکه بزه به طور کامل واقع نشود و زیر عنوان جرم تام قرار نگیرد[۹۹].
شروع به جرم وقتی مستوجب کیفر است که برای مرتکب آن، ضمانت اجرای کیفری پیش بینی شده باشد[۱۰۰].
طبق ماده ۴۱ قانون مجازات اسلامی «هرکس قصد ارتکاب جرمی کند و شروع به اجرای آن نماید لکن جرم منظور واقع نشود چنانچه اقدامات انجام گرفته جرم باشد محکوم به مجازات همان جرم می شود».
با توجه به ماده مذکور شرایط لازم برای تحقق شروع به جرم عبارتند از: ۱- اراده ارتکاب جرم۲- آغاز کردن عملیات اجرایی جرم. در کتب فقهی شیعه بحث شروع به جرم محاربه وجود ندارد. فقط دکتر عبدالعزیز عامر در این مورد می گوید: «اگر جانی شروع به اجرای قطع الطریق نماید، اما در اثر سببی متوقف بشود، نه به واسطه اراده خویش، حد بر او جاری نمی شود. زیرا جرم تمام نشده و حد در جرم تمام شده اجرا می شود و در صورت شروع به جرم جانی مستحق تعزیر است به واسطه ارتکاب معصیتی که مستلزم تعزیر است[۱۰۱]».
با توجه به اینکه عمل محارب حرام است و ارتکاب هر فعل حرام مستلزم حد یا تعزیر است و فقها شروع به جرم محاربه را مستلزم حد ندانسته اند، لذا قابل تعزیر است و اگر محارب در حین اقدامات خود دستگیر و عنوان محارب بر او صادق نباشد تعزیر می شود.
در جرم محاربه شروع به جرم در دو حالت قابل تصور است:
حالت اول- زمانی است که مرتکب جرم، یک نفر باشد و ضمن بر گرفتن سلاح قصد ایجاد رعب و هراس و وحشت در مردم را دارد، ولی به علت عاملی خارج از اراده قصد او معلق می ماند در این حالت عمل ممکن است به چند طریق صورت گیرد[۱۰۲]:
۱- فرد مرتکب با دست بردن به اسلحه، قصد قتل دیگری را داشته باشد ولی نتیجه مورد نظر او حاصل نشود، که در این صورت به مجازات شروع به قتل محکوم خواهد شد. (ماده ۶۱۳ قانون مجازات اسلامی).
۲- فرد مرتکب با دست بردن به اسلحه، قصد ربودن مال دیگری را داشته باشد و متوقف از ادامه عمل شود، در این صورت اگر سرقت از انواع سرقت های مشدده تعزیری مواد ۶۵۱ و۶۵۲ و ۶۵۳و ۶۵۴ قانون مجازات اسلامی باشد، مرتکب به حبس تا ۵سال و شلاق تا ۷۴ ضربه محکوم خواهد شد.
۳- مرتکب قصد ایجاد رعب و هراس و وحشت مردم را داشته باشد، ولی به علت دخالت عامل خارجی، منظور وی محقق نشود، در این صورت به اتهام داشتن اسلحه غیر مجاز قابل تعقیب و مجازات خواهد بود و مجازات وی بر حسب نوع سلاح که گرم یا سرد باشد بر حسب قانون مربوطه تعیین خواهد شد.
حالت دوم- در صورتی که مرتکبین از دو نفر بیشتر باشند باتوجه به ماده ۶۱۱ قانون مجازات اسلامی که مقرر داشته: «هر گاه دو نفر یا بیشتر اجتماع و تبانی بنمایند که علیه اعراض یا نفوس یا اموال مردم اقدام نمایند و مقدمات اجرایی را هم تدارک دیده باشند ولی بدون اراده خود موفق به اقدام نشوند حسب مراتب به حبس از شش ماه تا سه سال محکوم خواهند شد» مجازات می شوند[۱۰۳].
در اینگونه جرائم مصداق شروع به جرم، با توجه به نظریه ذهنی تعیین می شود. براساس این نظریه اگر عملی که انجام شده مبین قصد و ارتکاب جرم باشد به عنوان شروع به جرم قابل مجازات است[۱۰۴].
مبحث سوم: رکن روانی
گفتار نخست: اهمیت رکن روانی در محاربه
به اعتقاد غالب حقوقدانان وجود یک عمل مادی که قانون آن را جرم شناخته است برای احراز مجرمیت بزهکار و مجازات وی کافی نیست. بزهکار باید از نظر روانی یا بر ارتکاب جرم انجام یافته قصد مجرمانه و عمد داشته (جرایم عمدی) و یا در اجرای عمل به نحوی از انحاء و بی آنکه قصد منجزی بر ارتکاب جرم از او سر زند مرتکب خطایی شود که بتوان آن را از نظر جزایی مسئول شناخت (جرائم غیر عمدی[۱۰۵]).
عنصر مادی و روانی در جرم محاربه لازم و ملزوم یکدیگر هستند و حتما فرد باید به قصد ایجاد رعب و هراس و سلب آزادی و امنیت مردم دست به اسلحه ببرد تا بتوان او را مشمول جرم موضوع این ماده دانست. رکن روانی در این جرم انگیزه را شامل نمی شود و متضمن عمد عام در به کار بردن سلاح و قصد خاص در ارعاب مردم با سلب امنیت می باشد[۱۰۶].
بنابراین صرف ارتکاب رکن مادی در غالب جرائم باعث تحقق جرم نمی شود و احراز قصد و نیت ارتکاب جرم و به عبارت دیگر بررسی وضعیت روانی مرتکب در زمان انجام رکن مادی ضرورت دارد. اجزاء رکن روانی جرم محاربه را ذیل عنوان سوء نیت عام و خاص مورد بررسی قرار می دهیم.
گفتار دوم: اجزاء رکن روانی
الف: سوء نیت عام
در جرم محاربه که از جرائم عمدی است اراده ارتکاب و قصد به کار گیری سلاح برای تحقق جرم کافی نیست، بلکه لازم است مرتکب قصد اخافه نیز داشته باشد، به همین جهت مقنن در تبصره ۱ ماده ۱۸۳ قانون مجازات اسلامی مقرر داشته: «کسی که به روی مردم سلاح بکشد ولی در اثر ناتوانی موجب هراس هیچ فردی نشود محارب نیست». البته تحقق این معنی در به کارگیری سلاح گرم که استفاده از آنها قدرت زیادی نمی خواهد و صرف داشتن آن باعث هراس مردم خواهد شد مشکل به نظر می رسد.
همچنین در محاربه لازم است که مرتکب علاوه بر سوء نیت عام یعنی قصد به کار بردن سلاح، سوء نیت خاص یعنی قصد اخافه مردم را نیز داشته باشد. بنابراین سوء نیت عام جرم محاربه عبارت است از استفاده از سلاح یعنی اینکه مرتکب قصد به کار بردن وسیله یا خواست دست بردن به اسلحه را نیز داشته باشد[۱۰۷].
ب: سوء نیت خاص
سوء نیت خاص درکلیه رفتارهای مجرمانه ای که تحت عنوان محاربه قابل تعقیب هستند، قصد اخافه و وحشت عمومی است. در ماده ۱۸۳ قانون مجازات اسلامی که مقرر داشته: «هرکس که برای ایجاد رعب و هراس و سلب آزادی و امنیت مردم دست به اسلحه ببرد محارب و مفسد فی الارض می باشد.» از نظر قانونگذار قصد اخافه را دارند. بنابراین قصد اخافه و وحشت عمومی در حکم «سوء نیت خاص» است که با تحقق سوء نیت عام که همانا استفاده از سلاح می باشد، رکن معنوی جرم محاربه را محقق می سازد و اگر کسی فاقد آن باشد، مجازاتی ندارد. مثل کسی که در صحنه نمایش برای ایجاد شگفتی و جلب توجه تماشاگران به سمت آنان سلاح بکشد.
به هر ترتیب عده ای قصد خاص یعنی اخافه مردم را برای تحقق محاربه لازم دانسته اند. یعنی سوء نیت عام را استفاده از سلاح و سوء نیت خاص را ایجاب رعب و وحشت عمومی پنداشته اند[۱۰۸]. با توجه به ماده ۱۸۳ قانون مجازات اسلامی همین برداشت مورد تایید است که محارب علاوه بر سوء نیت عام، باید قصد خاص و قصد ایجاد رعب و هراس را داشته باشد.
علاوه بر این دکتر حبیب زاده معتقد بر این است که چه بسا بتوان علاوه بر عناصر مذکور برای تحقق رکن روانی این جرم، انگیزه را هم مطرح کرد. البته منظور از انگیزه در اینجا قصد رعب و هراس نیست چون این قصد در واقع همان قصد مجرمانه است، بلکه منظور قصد فساد است. یعنی محارب علاوه بر عنصر روانی عملش باید با انگیزه و داعی فساد باشد[۱۰۹].
بدین ترتیب وجود قصد عام و قصد خاص جهت تحقق جرم محاربه قطعی است و احراز آن با هرگونه قرینه و اماره امکان پذیر است منتها در اهل «ریبه» قصد اخافه مفروض است لذا در مورد اینکه محارب باید از اهل ریبه باشد، یعنی فرد یا افرادیکه احتمال انجام حمله از ناحیه آنها وجود دارد و حالت ظاهری آن ها به نحوی است که ایجاد شک می کند یا به تعبیرحقوق عرفی دارای حالت خطرناک هستند بین فقها اختلاف وجود دارد. اکثر آنها به عدم اشتراط اهل ریبه بودن قائلند. محقق (ره) در شرایع در مورد اینکه آیا لازم است محارب اهل ریبه باشد تردید کرده و قول اصح را عدم اشتراط دانسته است[۱۱۰].
شهید اول در اللمعه الدمشقیه تجدید سلاح و قصد اخافه را از ارکان محاربه دانسته اند اعم از آنکه مرتکب از اهل ریبه باشد یا نباشد[۱۱۱]. ولی شهید ثانی در شرح لمعه وجود قصد اخافه را برای تحقق محاربه لازم نمی داند[۱۱۲].
گفتار سوم: لزوم عمومی بودن تهدید
از تعریف «محارب» چنین برداشت می شود که تهدید محارب، باید جنبه عمومی داشته باشد. چرا که از طرفی کلمه مردم در ماده ذکر شده و از طرف دیگر فساد در زمین با توجه به قید زمین، جنبه عمومی جرم را می رساند.
بنابراین محارب کسی است که با دست بردن به سلاح، ایجاد رعب و هراس و سلب آزادی و امنیت مردم را بکند. بدین ترتیب دست بردن به سلاح در کوچه و خیابان، بازار و یا اجتماعات عمومی مانند مساجد و مدارس و سالن سخنرانی و سینما و تئاتر و یا دیگر محل هایی که عموم مردم به آنجا رفت و آمد می کنند مثل بانک ها و ادارات و سازمان های دولتی و غیره مصداق محارب و مفسد فی الارض را خواهد داشت ولی اگر تهدید علیه یک یا چند نفر به خصوص باشد، جرم محاربه تحقق نخواهد یافت. به همین جهت است که مقنن در تبصره ۲ ماده ۱۸۳ قانون مجازات اسلامی مقرر نموده: «اگر کسی سلاح خود را با انگیزه عداوت شخصی به سوی یک یا چند نفر مخصوص بکشد و عمل او جنبه عمومی نداشته باشد، محارب محسوب نمی شود».
پس با این وجود اگر شخصی به سوی فردی به جهت عداوت شخصی سلاح بکشد و موجب رعب و هراس در او شود، این جرم چون فاقد جنبه عمومی است و موجب برهم زدن نظم و امنیت جامعه نمی شود، مرتکب آن مستحق مجازات محارب نخواهد بود. ولی اگر این عمل جایی صورت گیرد که محل رفت و آمد عموم است، هرچند که سلاح کشیدن به سوی چند نفر مخصوص باشد، در این صورت عمل مشمول حکم محارب قرار خواهد گرفت. چنانچه شخص مسلح وارد بانک شود و به طرف کارمندان آن در حال انجام وظیفه سلاح بکشد هرچند که قصد مرتکب، سلاح کشیدن به طرف چند نفر از کارمندان مخصوص بانک باشد، عمل او در واقع نوعی تهدید عمومی است و مشمول حکم محارب قرارخواهد گرفت.
حاصل سخن، آنکه هرگاه محاربه و سلاح کشیدن و ارعاب جنبه نوعی (عمومی) نداشته باشد، بلکه متوجه شخص یا گروه معینی و به جهت دشمنی و انتقام گیری شخصی میان دو طرف باشد، و قصد اخلال در زندگی مدنی و امنیت یک منطقه در میان نباشد، چنین عملی مصداق محاربه با خدا و پیامبر و سعی در ایجاد فساد در زمین نخواهد بود[۱۱۳].
در این تحقیق برای سنجش پایایی آن از آلفای کرو نباخ استفاده شده است۰
با بهره گرفتن از آلفای کرونباخ ، پایایی پرسشنامه مورد بررسی قرار گرفت، برای انجام این آزمون از ۳۰ پرسشنامه به صورت پیش آزمون استفاده شده است.
فرمول آن به شرح زیر است :
G:تعداد زیر مجموعه سوالهای پرسشنامه
Si2:واریانس زیر آزمون
S2:واریانس کل آزمون
ra=()()
هرچه درصد بدست آمده به ۱۰۰%نزدیکتر باشد بیانگر قابلیت اعتماد بیشتر پرسشنامه است۰
Reliability Statistics | |
آلفای کرونباخ | تعداد سئوالات |
.۹۲۳ | ۲۳ |
نظر به اینکه حداقل ضریب پایایی لازم برای پرسشنامههای پژوهشی ۷/۰ میباشد و همانطور که ملاحظه میگردد در پرسشنامه طراحی شده ضریب آلفای محاسبه شده از۷ /۰ بالاتر است، لذا میتوان نتیجه گرفت پرسشنامه مورد استفاده از پایایی لازم برخوردار میباشد.
متغیرها بر اساس نقشی که در پژوهش بر عهده دارد به دو دسته تقسیم می شود:
الف) متغیر های مستقل: متغیر متحرک درون دار است که به وسیله پژوهشگر اندازه گیری و انتخاب می شود تا تاثیر یا ارتباط آن با متغیر دیگری معین شود. متغیر مستقل، مقدمه و متغیر وابسته نتیجه است.
متغیر های مستقل در این پژوهش عبارتند از:
عوامل موثر برافزایش سهم بازار ( تکنولوژی، نیاز مشتری، کیفیت محصول، توجه به گرایشات بازار).
ب) متغیر وابسته: متغیر پاسخ برون دار یا ملاک است و عبارت است از وجهی از رفتار یک ارگانیسم که تحریک شده است. متغیر وابسته، مشاهده یا اندازه گیری می شود تا تاثیر متغیر مستقل بر آن معلوم و مشخص شود. متغیر های وابسته در این پژوهش عبارتند از: سهم بازار
در این تحقیق از آمار توصیفی برای نمایش اطلاعات جمعیت شناختی استفاده شده است .برای این منظور اطلاعات جمعیت شناختی معمولا با بهره گرفتن از جداول فراوانی و نمودارها میله ای ،نمودارهای دایره ای ،نمودارهای هیستوگرام و جداول توافقی نشان داده می شوند.
از آمار استنباطی برای آزمون سوألهای تحقیق استفاده شده که به ترتیب از آزمون تاپسیس برای اولویت بندی شاخصها ،از آزمون کو لمو گورف –اسمیر نوف برای تعیین نرمال بودن یا نبودن ، ازآزمون اسپیرمن برای سنجش میزان متغیرها ی وابسته بر متغیرهای مستقل و برای انجام معا دلات ساختاری مدل از نرم افزار لیزرل استفاده شده است .
این روش در سال ۱۳۸۱ توسط هوانگ و یون [۳۴] ارائه گردید. در این روش m گزینه به وسیله n شاخص مورد ارزیابی قرار می گیرند و هر مسئله را می توان به عنوان یک سیستم هندسی [۳۵] شامل m نقطه در یک فضای n بعدی در نظر گرفت. این تکنیک بر این مفهوم بنا شده است، که گزینه انتخابی باید کمترین فاصله را با راه حل ایده آل مثبت (بهترین حالت ممکن، A+i )و بیشترین فاصله را با راه حل ایده آل منفی(بدترین حالت ممکن،A-i) داشته باشد.
TOPSIS بر این مفهوم استوار است که گزینه انتخابی باید کمترین فاصله را با راه حل ایده آل مثبت و بیشترین فاصله را با راه حل ایده آل منفی داشته باشد.
در این روش m گزینه به وسیله n شاخص مورد ارزیابی قرار میگیرند و هر مساله را می توان به عنوان یک سیستم هندسی شامل m نقطه در یک فضای n بعدی در نظر گرفت.
این روش دارای ۶ گام است:
گام صفر: به دست آوردن ماتریس تصمیم
در این روش ماتریس تصمیمی ارزیابی میشود که شامل m گزینه و n شاخص است.
در این ماتریس شاخصی که دارا ی مطلوبیت مثبت است،شاخص سود و شاخصی که دارای مطلوبیت منفی ست ،شاخصه هزینه می باشد.
گام اول: نرمالایز کردن ماتریس تصمیم
در این گام مقیاسهای موجود در ماتریس تصمیم را بدون مقیاس می کنیم.به این ترتیب که هر کدام از مقادیر بر اندازه بردار مربوط به همان شاخص تقسیم می شود.
در نتیجه هر درایه rij از رابطه زیر به دست می آید:
بند سوم : تعهدات اختصاصی انتقال گیرنده
در بین تعهدات اختصاصی انتقال گیرنده، با اهمیت ترین آن ها تعهد به پرداخت عوض قراردادی است که در ذیل در حد گنجایش این بحث، برخی نکات کلیدی آن مطرح می گردد.
تعهد به پرداخت عوض:
کلیت این تعهد به عنوان اصلی ترین تعهد انتقال گیرنده و اصلی ترین انگیزه ناقل برای انعقاد قرارداد روشن است. این گونه که متعهد با انتقال گیرنده باید نسبت به پرداخت بهای قرارداد مطابق با آن چه توافق شده اقدام کند؛ لکن از آن جا که روش پرداخت، در قرارداد انتقال فناوری، شکل خاص دارد و از همین رو در این بخش از این تعهد، ظرافت های تخصصی فراوان و سرنوشت ساز مطرح است، ضرورتاً باید به ظرافت های تعیین روش پرداخت توجه ویژه شود. در همین راستا، برای تعیین روش پرداخت در قرارداد انتقال فناوری، قانونگذار قانون خاص انتقال فناوری شرایط مفصلی را در این باره تعیین و طرفین را ملزم به اجرای آن ها کرده است.
روش پرداخت در قرارداد انتقال فناوری به یکی از سه شکل زیر است:
۱ـ پرداخت مبلغی معین و یک جا.[۱۶۳]
۲ـ پرداخت مبلغی به عنوان حق الامتیاز.[۱۶۴] این مبلغ که به صورت درصدی از قیمت خالص فروش[۱۶۵] محصولات تولیدی از فناوری انتقال یافته تعیین می شود در طول مدت معین چند ساله که از پیش مورد توافق واقع شده و در قرارداد ذکر می گردد پرداخت می شود.
۳ـ پرداخت مبلغی که ترکیبی از دو نوع پرداخت بالا است.
عمل محاسبه برای تعیین این که کدام یک از این سه شیوه مناسب ترین است، کاری بسیار مشکل و همراه با ریسک بالای اقتصادی است؛ به این دلیل که انتخاب یکی از این سه روش، منوط است به این که بدانیم در آینده نامعلوم و غیر قابل پیش بینی چه اتفاقی می افتد، بدیهی است پیش بینی آینده نامعلوم هم کاری به غایت دشوار و همراه با خطرهای مالی و اقتصادی فراوان است. لذا تصمیم گیری در این مورد باید توسط متخصصان مالی، حسابداری، اقتصادی و فنی و پس از بررسی های همه جانبه صورت پذیرد.
بند چهارم : تعهدات طرفینی
تعهد به رعایت محدوده سرزمینی به تبع نوع قرارداد، طرفین را در مقابل یکدیگر متعهد به رعایت مقرراتی در محدوده تعیین شده می کند. اگر قرارداد انحصاری باشد تعهد از این جهت که فناوری موضوع قرارداد در محدوده سرزمینی معین شده در قرارداد نباید به اشخاص ثالث انتقال یابد، واگذار شود و یا اجازه بهره برداری برای دیگران صادر گردد و هم چنین تعهد به این که خود مالک فناوری هم نباید در آن محدوده سرزمینی فعالیت کند از جمله تعهدات انتقال دهنده در این باره است؛ اما اگر قرارداد منحصر به طرفین باشد انتقال دهنده تنها متعهد است که فناوری را به اشخاص ثالث انتقال ندهد، واگذار نکند و یا اجازه بهره برداری برای دیگران صادر نکند و در این صورت، تعهدی به این که خود او مباشرتاً در این محدوده فعالیت نداشته باشد ندارد، بلکه مباشرتاً مجاز به استفاده از فناوری موضوع قرارداد در محدوده سرزمینی تعیین شده است. این گونه شروط که به شروط استثنا یا محدود کننده شهرت دارند به محدوده سرزمینی برای فعالیت و استفاده از فناوری، یا محدودیت در مشتری و مصرف کننده و محدودیت در نوع و میزان تحقیق و توسعه تقسیم شده اند.[۱۶۶] ضمن این که تعهد مزبور برای انتقال گیرنده در دو بخش مطرح است: بخشی مربوط به خود محدوده سرزمینی است که فراتر از آن، حق هیچ نوع فعالیتی را ندارد و بخش دیگر مربوط به نوع فعالیت داخل محدوده سرزمینی است. لذا در این رابطه در قرارداد مشخص می شود که اولاً محدوده سرزمینی که انتقال گیرنده می تواند در آن محدوده از فناوری مورد انتقال استفاده کند، کجا است؟ ثانیاً نوع استفاده چیست؟ آیا تولید محصول است و فروش آن به عهده انتقال دهنده است یا هم تولید محصول است و هم اختیار فروش محصول در آن محدوده سرزمینی را دارد. یا این که علاوه بر تولید محصول و اجازه فروش، مجاز به انتقال خود فناوری به اشخاص ثالث هم هست و آیا اجازه صدور محصولات به خارج از محدوده سرزمینی را نیز دارد؟ در مورد این تعهد برای انتقال گیرنده، داشتن حق تولید و فروش محصول یا انتقال فناوری به هر کس و هر کجا در جهان[۱۶۷] به صورت انحصاری، بهترین و مناسب ترین حالت است بر عکس بدترین حالت برای انتقال گیرنده این است که قرارداد انتقال فناوری را به صورت غیر انحصاری بپذیرد؛ یعنی در محدوده سرزمینی تعیین شده، هر کسی حق هر گونه بهره برداری از فناوری موضوع قرارداد را در کنار او داشته باشد.
ممکن است در طول مدت قرارداد، هر یک از طرفین در رابطه با نحوه تولید محصول موضوع قرارداد، از طریق تحقیق به اختراع جدید یا اصلاح و بهبود روش تولید دست یابند. به موجب تعهدی که ذیل این عنوان تنظیم می گردد معمولاً طرفین به صورت متقابل تعهد می کنند که چنان چه طرف دیگر به اختراع جدید مرتبط با همین فناوری دست یافت یا از طریق تحقیق، موفق شد روش فعلی استفاده از فناوری را بهبود دهد یا روش استفاده را اصلاح کند، متعهد است بدون تأخیر و بدون دریافت وجه، طرف دیگر را از این اختراع جدید یا بهبود و یا اصلاح مطلع کند و دانش چگونگی آن را به همراه اسناد و مدارک مربوط به علاوه آموزش و کمک ها و مشاوره های فنی لازم به منظور فراهم کردن امکان استفاده طرف دیگر به او انتقال دهد.
وجود این شروط، اگرچه دو طرفه است، اما با توجه به این که اختراع، بهبود و یا اصلاح، اصولاً از سوی انتقال دهنده فناوری صورت می پذیرد به شدت به نفع انتقال گیرنده فناوری است لذا باید به طور جدی بر گنجاندن این شرط در قرارداد اصرار کند.
بند پنجم . تعهدات طرفینی لزوماً مشترک
نقض احتمالی حقوق مالکیت فکری ناشی از فناوری انتقال یافته در نتیجه اجرای قرارداد و هم چنین دفاع در برابر ادعاهایی که توسط اشخاص ثالث مطرح می شود و مسئولیت های طرفین در این خصوص، از تعهداتی است که لزوماً طرفینی است. جزئیات تکالیف و تعهدات هر یک از طرفین در این باره در قرارداد، ذیل ماده ای با عنوان «نقض حق یا ادعا نسبت به حق، توسط اشخاص ثالث» مطرح می گردد.
به موجب این تعهد، انتقال دهنده اولاً متعهد می گردد و اقرار می کند که مالک فناوری موضوع قرارداد است و فناوری مزبور، متعلق حق غیر نیست. ثانیاً اگر اشخاص ثالث نسبت به آن ادعای مالکیت یا ادعای هر حق دیگری داشتند و در این راستا علیه انتقال گیرنده اقامه دعوا کردند، او مسئول و پاسخ گو باشد. این مسئولیت مبتنی بر این اصل پذیرفته شده در عرف تجارت بین الملل است که انتقال دهنده فناوری، نسبت به دفاع در مقابل ادعاها و تعرضات اشخاص ثالث کاملاً مسئول است و علاوه بر دفاع از مالیکت فناوری در مراجع ذی صلاح، پرداخت هر گونه هزینه ای در این مورد نیز به عهده او است.
در برابر تعهد انتقال دهنده، انتقال گیرنده هم متعهد است تا اولاً هر ادعایی نسبت به فناوری صورت گرفت بلافاصله به اطلاع او برساند. ثانیاً در موقع دفاع از دعوا که معمولاً در سرزمین انتقال گیرنده اقامه می شود باید حمایت های ممکن را بدون اخذ هزینه از انتقال دهنده به عمل آورد.[۱۷۰] کلیات همین تعهد در مورد وقتی که ثالثی، حق ناشی از فناوری موضوع قرارداد را نقض می کند نیز حاکم و جاری است. لازم به ذکر است تقریباً در تمام نظام های حقوقی، در مواردی که نسبت به فناوری، نقض حق صورت گیرد علاوه بر امکان اقامه دعوای حقوقی در مواردی امکان طرح دعوای کیفری هم وجود دارد. در این راستا برای این که معلوم شود مسئولیت ناشی از نقض حق صورت گرفته نسبت به اموال فکری از نوع کیفری است یا حقوقی، در برخی متون، نقض را دسته بندی کرده اند به نقض عمدی و بدون تلاش برای اجتناب از نقض، نقض عمدی اما با تلاش در جهت امتناع از نقض، و نقض اتفاقی یا غیر عمدی.
در هر یک از سه نوع قرارداد انتقال فناوری، یکی از موضوعاتی که در ارتباط با محدوده سرزمینی مطرح است، حق و تکلیف دفاع در مقابل ادعاها یا نقض حق توسط ثالث و آثار آن متناسب با نوع قرارداد است؛ از این جهت که کدام یک از طرفین، حق یا تکلیف به دفاع دارند؟ و کدام یک مجاز به مطالبه و اخذ خسارت ناشی از نقض است و هزینه های دفاع را چه کسی باید پرداخت کند؟ آیا این حقوق و تکالیف مشترک یا انفرادی؟ و آیا حکم در هر سه نوع قرارداد یکی است یا متفاوت؟
در این خصوص ماده ۳۵۲ قانون انتقال فناوری چین، بدون تفکیک بین نوع قراردادها، تمام مسئولیت های ناشی از نقض حق توسط اشخاص ثالث را در صورتی که انتقال گیرنده مطابق با قرارداد اقدام کرده باشد به عهده انتقال دهنده می داند، مگر آن که در قرارداد، شرط خلاف شده باشد. اما در حقوق انگلیس به موجب بند ۱ ماده ۶۷ قانون حق اختراع، مصوب ۱۹۷۷، انتقال گیرنده یک قرارداد انحصاری، درست مانند مالک، حق دفاع دارد و بر اساس بند ۲ همین ماده می تواند هرگونه خسارتی را که از ناحیه نقض حق به او وارد شده باشد مطالبه و اخذ کند.طبق بند ۳ این ماده، مالک فناوری نیز تکلیف دارد در دادرسی و دفاع، مشارکت و مساعدت کند؛ اما پرداخت هزینه های دادرسی به عهده او نیست، بلکه به عهده انتقال گیرنده است. قانون علامات تجاری انگلیس مصوب ۱۹۹۴ هم ضمن این که در ماده ۳۰ دارنده مجوز انحصاری را از جهت حقوق و استحقاق مطالبه خسارات، همانند کسی دانسته که مال فکری را به صورت انتقال اصل خریداری کرده باشد، در بند ۴ این ماده گفته مالک باید در دادرسی به عنوان خواهان یا خوانده به مجوز گیرنده بپیوندد و در بند ۵ تصریح کرده که مالک، نسبت به پرداخت هزینه های دادرسی هیچ گونه مسئولیتی ندارد، مگر این که خود او به عنوان طرف دعوا به دادرسی وارد شده باشد.[۱۷۱]
در همین ارتباط این پرسش را هم می توان مطرح کرد که چنان چه از سوی اشخاص ثالث، نقض حق صورت گیرد و طرفین قرارداد از این بابت متضرر شوند، اما انتقال دهنده علی رغم درخواست انتقال گیرنده، به هر دلیل برای پیشگیری از نقض و دفاع از حقوق ناشی از فناوری، امتناع کند آیا انتقال گیرنده قانوناً می تواند در راستای ممانعت از تضییع حقوق خود اقدام کند؟
در این باره در حقوق داخلی، ماده ۶۰ قانون ثبت اختراعات، طرح های صنعتی و علائم تجاری به صراحت پاسخ مثبت داده است. بدیهی است نظر به این که قانون ایران، بین نوع قراردادها تفکیک نکرده، به طریق اولی حکم آن شامل قراردادهای انحصاری و منحصر به طرفین هم می شود؛ ضمن این که ظاهراً «خسارت مربوط» مذکور در ذیل این ماده در صورت تحقق وضعیتی که تشریح شد، متعلق به انتقال گیرنده خواهد بود، کما این که پرداخت های هزینه های دادرسی برای دفاع از حق هم علی الاصول به عهده وی است؛ چه «من له الغنم فعلیه الغرم».
مبحث دوم :انتقال تکنولوژی و سازمان های بین المللی
سازمان های بین المللی بعد از جنگ جهانی دوم برای کمک به کشورهای جهان سوم و توسعه اقتصادی آنها اقدام به تشکیل سازمان های مختلفی در این زمینه نموده اند و قطعنامه های بسیاری به ویژه در مورد انتقال تکنولوژی صادر کرده اند و راه حل های گوناگونی را برای استفاده صحیح از تکنولوژی غربی مورد بحث قراردادند که با توجه به شرکت کارشناسان کشورهای جهان سوم در این سازمان ها از اهمیت خاصی برخوردار است. اگر توسعه اقتصادی کشورهای جنوب از طریق اعمال اصول و اصلاحات پیشنهادی این قطعنامه امکان پذیر نباشد قطعنامه ها بعنوان رهنمود می تواند بسیار کارساز باشد، به همین دلیل مولف کوشش نموده است که بطور اختصار به نقطه نظرات مطروحه دراین قطعنامه ها بپردازد.[۱۷۲]
قطعنامه های سازمان های بین المللی شامل دو نقطه نظر است:
۱- تسریع انتقال تکنولوژی.
۲-تسهیل انتقال تکنولوژی.
۱- تسریع انتقال تکنولوژی:
دربند ۲ماده ۱۳ منشور حقوق و تکالیف اقتصادی دولت ها آمده است که :« تمام کشورها باید بکوشند که همکاری علمی و فنی بین المللی و انتقال تکنولوژی را با توجه به تمامی منافع مشروع من جمله حقوق وتکالیف دارندگان، تولید کنندگان و گیرندگان تکنولوژی، گسترش دهند. بویژه تمام کشورها باید تسهیلاتی ایجاد نمایند تا کشورهای کم رشد به علوم و تکنولوژی نوین و تکنیکهای جدید دست یابند و این اقدامات باید در جهت منافع کشورهای کم رشد و مطابق باشرایط ویژه اقتصادی و نیازهایشان باشد ». همچنین در« کنفرانس سازمان ملل متحد برای علوم و فنون درخدمت توسعه» بین کشورهای توسعه یافته و توسعه نیافته توافقی بعمل آمد که روند انتقال تکنولوژی سرعت بیشتری داشته باشد و دربرنامه عملی وین روش های بین المللی در مورد نحوه انتقال تکنولوژی پیش بینی شده است. دربند ۷۶ برنامه علمی وین تحت عنوان « بهبود همکاری» ایجاد یک شبکه اطلاعاتی علمی و فنی که انتقال تکولوژی به کشورهای کم رشد را تسریع و تسهیل نماید توصیه شده است .
۲- تسهیل انتقال تکنولوژی:
در ماده ۱۳« منشور حقوق و تکالیف دولتها»در « برنامه عملی وین» و همینطور در طرح « روش های بین المللی راجع به نحوه انتقال تکنولوژی » درمورد ایجاد تسهیلات بویژه برای کشورهای کم رشد تصمیم گیری بعمل آمد. در بند ۲ماده ۱۳ منشور حقوق و تکالیف دولت ها تاکید شده است که کشورهای توسعه یافته دانش تکنولوژی را در اختیار این کشورها قرارداده و آنان را در ایجاد تکنولوژی ملی یاری دهند.[۱۷۳]
مبحث سوم:حقوق ایران
گفتار اول :قانون سرمایه گذاری خارجی
بدیهی است هر کشوری جهت گرداندن چرخهای اقتصادی و انجام پروژه های خویش محتاج سرمایه میباشد چه آنکه این سرمایه از درون کشور و با بهره گرفتن از منابع داخلی تأمین گردد و یا آنکه با به کارگیری ظرفیتهای خارجی، سرمایه گذاران دیگری را از سایر کشورها جذب نماید. در چرخه جذب منابع مالی از اشخاص خارجی، همواره دو طرف این معادله یعنی کشور پذیرنده سرمایه و سرمایه گذار خارجی در تعامل دو طرفه میباشند و چگونگی این تعامل باعث میگردد که ظرفیتها و حجم سرمایه گذاری به نحو آشکاری دچار تغییرات بارز گردد . عوامل متعددی از جمله عوامل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و حتی فرهنگی دارای تأثیرات عمده ای بر سرمایه گذاری خارجی میباشند که بارزترین آنها را میتوان تحت عناوین بازده مورد انتظار و ریسکهای سرمایه گذاری، سیاستهای مالیاتی از قبیل معافیتها و تخفیفهای مالیاتی، ترجیحات و اولویتهای انحصاری، کیفیت قوانین و مقررات اجرایی برشمرد.[۱۷۴]
در زمینه سرمایه گذاری خارجی، از ابتدای توجه قانونگذار به ظرفیت های پذیرش سرمایه های خارجی در ایران، الزامات قانونی متعددی وضع شده است که وجود قوانین، مقررات، آیین نامه ها و همچنین بخشنامه های درون سازمانی گوناگون گاهی موجب سردرگمی سرمایه گذار خارجی گردیده که ممکن است در بسیاری از موارد باعث انصراف وی از ادامه فعالیت اقتصادی در ایران گردد که به ترتیب به بررسی چگونگی و سیر تحول آنها میپردازیم:
۱-قانون جلب و حمایت سرمایه های خارجی مصوب ۷/۹/۱۳۳۴
اولین سند قانونی در زمینه نظاممندی سرمایه گذاری خارجی، “قانون جلب و حمایت سرمایه های خارجی “مصوب ۷/۹/۱۳۳۴ میباشد. این قانون به طور مختصر و در ۷ ماده به بیان حکم میپرداخت. در این قانون برخلاف رویه غالب امروزی قانون نویسی در ابتدای متن به ارائه تعاریف مورد نیاز از قبیل سرمایه گذار خارجی و سرمایه گذاری خارجی نپرداخته است. در ماده یک تنها اشخاص و شرکتها و مؤسسات خصوصی خارجی، مجاز به سرمایه گذاری در ایران گشته اند و ذکری از اشخاص دولتی خارجی در میان نیست و در مورد اشکال سرمایه نیز غیر از شکل سرمایه گذاری نقدی، بارزترین صور غیر نقد از قبیل ماشین آلات و قطعات ذکر گردیده است. خصوصیت بارزی که شاید بتوان در این قانون مشاهده نمود آن است که در ماده ۳ به طور صریح و مطلق کلیه سرمایه های خارجی که به ایران وارد میشوند را مشمول حمایت قانونی دولت دانسته و کلیه حقوق، معافیتها و تسهیلات بنگاههای داخلی را در مورد سرمایه خارجی نیر مجری نموده است.
بدیهی است که برای جلب سرمایه های خارجی، هر میزان که کشور میزبان شرایط سهل الوصول تری را وضع نماید و سرمایه گذار خارجی احساس نماید که با وی همانند سرمایه گذاران داخلی رفتار میگردد برای ورود سرمایه خود بیشتر ترغیب میگردد اما در همین قانون و در کنار شرایط آسان ورود سرمایه، رفتارهای محدود کنندهای هم با سرمایه گذار خارجی رخ میدهد از جمله آنکه براساس تبصره ۲ ماده ۳، اشخاص و شرکتها و مؤسسات خصوصی مذکور در ماده ۱، حق انتقال سهام و منافع و حقوق خود را به دولت خویش یا دولتهای دیگر نداشتند . در یک تقسیم بندی کلی از سرمایه گذاری خارجی میتوان شیوه های سرمایه گذاری خارجی را به دو نوع سرمایه گذاری عمومی خارجی که توسط دولتها به مفهوم خاص و یا توسط سازمانهای بین المللی صورت میگیرد و سرمایه گذاری خصوصی خارجی که توسط اشخاص و شرکتهای خصوصی با هدف تحصیل سود و کسب منفعت میباشد، تقسیم نمود.[۱۷۵]
مورد دیگری که از آن میتوان به عنوان محدودیت نام برد ماده ۵ این قانون می باشد که براساس آن، خروج سرمایه اصلی و منافع آن تنها از طریق دادن آگهی سه ماهه به هیأت مذکور در ماده ۲ میسر بود که امکان داشت به دلیل عدم موافقت این هیأت، سرمایه گذار خارجی موفق به خروج سرمایه از کشور نگردیده و این امر خود عاملی در جهت نامطلوب نمودن سرمایه گذاری خارجی در ایران تبدیل میگشت. بارزترین نکتای که میتوان در خصوص قانون جلب و حمایت سرمایه های خارجی مصوب ۱۳۳۴ اشاره نمود آن است که در این قانون هیچگونه سقف و محدودیتی برای سرمایه گذار خارجی لحاظ نگردیده است و براساس آن، از یک تا صد درصد صنایع و رشته های داخلی قابلیت سرمایه گذاری خارجی را دارا بودند.
هرگونه فعالیت اقتصادی موجب ایجاد تعاملاتی بین اشخاص میگردد که طبیعی است این ، تعاملات گاهی منجر به ایجاد اختلافاتی بین اشخاص فعال در این بخش شود. در قانون مصوب ۱۳۳۴ هیچگونه مرجعی جهت حل و فصل این اختلافات پیش بینی نگردیده بود و شاید بتوان با استناد به ماده ۳ این قانون گفت از آنجا که سرمایه گذاران خارجی از همان حقوق، معافیتها و تسهیلات بخش خصوصی داخلی برخوردار بودند لذا امکان مراجعه به دستگاه قضایی داخلی نیز یکی از این موارد بوده و دادگاه های ایران جهت رسیدگی به این دعاوی صالح قلمداد میگردیدند. علاوه بر صلاحیت مراجع قضایی ایرانی جهت رسیدگی به این دعاوی، با توجه به ماده یک این قانون که انعطاف پذیری و اختیاری بودن کسب مجوز موضوع این قانون از آن استنباط میگردد، طرفین دعوا می توانستند چه در صورت کسب مجوز سرمایه گذاری خارجی و یا عدم تمایل به کسب مجوز این قانون، با توافق خویش مراجع دیگری از جمله سیستم قضایی سایر کشورها را جهت رسیدگی به این اختلافات پیش بینی نمایند. نکته مفیدی که در قانون راجع به جلب و حمایت سرمایه های خارجی به چشم میخورد ماده ۶ آن است که حمایتها و تسهیلات این قانون را تنها برای اتباع کشورهایی جاری میدانست که این کشورها نیز به طور متقابل رفتاری مشابه با سرمایه گذاران ایرانی داشته باشند امری که جهت پیش بینی در قوانین مرتبط با سرمایه گذاری خارجی با هدف اعمال اصل رفتار متقابل سودمند به نظر می رسد.
مشخصه اصلی قانون جلب و حمایت سرمایه های خارجی، اهمیت نقشی بود که برای هیأت رسیدگی و در حقیقت مقام اجرایی اصلی قانون در نظر گرفته شده بود. زیرا تقریبا تًمامی اهرمهای اقتصادی در دست هیأت رسیدگی- که مرکب از معاونین وزراء و معاونین رؤسای کل سازمان های اقتصادی و صنعتی و معدنی کشور بود- قرار داشت و علاوه بر آن نائب رئیس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران مشخصه اصلی قانون جلب و حمایت سرمایه های خارجی، اهمیت نقشی بود که برای هیأت رسیدگی و در حقیقت مقام اجرایی اصلی قانون در نظر گرفته شده بود. زیرا تقریبا تًمامی اهرمهای اقتصادی در دست هیأت رسیدگی- که مرکب از معاونین وزراء و معاونین رؤسای کل سازمان های اقتصادی و صنعتی و معدنی کشور بود- قرار داشت و علاوه بر آن نائب رئیس اتاق بازرگانی و صنایع معادن ایران نیز حضور داشت و در مجموع، ترکیب مؤثری ایجاد گردیده بود.[۱۷۶]
با جمع قانون جلب و حمایت سرمایه های خارجی و آییننامه اجرایی آن میتوان گفت که سرمایه گذاری خارجی در بازار سرمایه براساس این دو مقرره قانونی امکان پذیر بود. نکتهای که در این قانون مدنظر قرار نگرفته بود آن است که اشخاص حقیقی و حقوقی ایرانی دارای سرمایه با منشأ خارجی، به عنوان سرمایه گذار لحاظ نگردیده و نمیتوانستند وارد این فرایند گردند و از این رو بخش عظیمی از سرمایه گذاران از حمایت های قانون محروم میگشتند. به عبارت دیگر در قانون مذکور دارا بودن تابعیت خارجی باعث شمول این قانون میگردید و نمی توان از خود سرمایه حتی در صورتی که متعلق به فرد ایرانی بوده لکن دارای منشأ خارجی بود به عنوان ملاک توجه قانونگذار یاد نمود. در یک دیدگاه کلی میتوان گفت که قانون جلب و حمایت از سرمایه های خارجی مصوب۱۳۳۴ با لحاظ موارد فوق الذکر و همچنین کلی بودن مواد آن، گستره وسیع موارد قابل سرمایه گذاری، از وسعت دید گسترده تری نسبت به قانون تشویق و حمایت از سرمایه گذاری خارجی مصوب ۱۳۸۴ برخوردار بود و جنبه حمایتی آن را به مراتب، بیشتر از قانون مصوب ۱۳۸۰ میتوان حس نمود و شاید به دلیل ذکر شرایط مناسبتر و محدودیتهای کمتر، دارای مطلوبیت بیشتری برای سرمایه گذاران خارجی بود. قانون جلب و حمایت سرمایه های خارجی مصوب ۱۳۳۴ و آییننامه اجرایی آن مصوب۱۳۸۰ نسخ به موجب ماده ۲۴ قانون تشویق و حمایت از سرمایه گذاری خارجی مصوب ۱۹/۱۲/۱۳۸۰ گردید.
۲-قانون چگونگی اداره مناطق آزاد تجاری-صنعتی جمهوری اسلامی ایران مصوب ۷/۶/۱۳۷۲
ماده ۸ قانون « چگونگی اداره مناطق آزاد تجاری صنعتی جمهوری اسلامی ایران» مصوب ۷/۶/۱۳۷۲ ، به سازمان سرمایه گذاری و کمکهای فنی و اقتصادی ایران و شرکتهای تابع آن اجازه داده است تا قراردادهای لازم را با اشخاص حقیقی و حقوقی داخلی و خارجی منعقد نمایند و با سرمایه گذاران داخلی و خارجی با رعایت اصول قانون اساسی برای انجام طرح های عمرانی و تولیدی مشارکت کنند.
شاید بتوان گفت براساس این ماده سازمان سرمایه گذاری و کمکهای فنی و اقتصادی ایران و شرکتهای تابعه براساس قراردادهای منعقده با سرمایه گذاران خارجی میتوانند توافق نمایند که سرمایه گذاران خارجی مبادرت به خرید اوراق بهادار این شرکتها نمایند و یا با خرید اوراق بهادار از جمله اوراق مشارکت طرح های عمرانی و تولیدی منابع لازم را جهت انجام این پروژه ها تأمین نمایند. در تاریخ ۱۵/۱۲/۱۳۸۸ قانون چگونگی اداره مناطق آزاد تجاری صنعتی مصوب ۱۳۷۲ اصلاح گردید که بنا بر آن تأسیس و فعالیت بورسها با سرمایه داخلی و خارجی در مناطق آزاد براساس مقررات مجاز بوده و تابع آیین نامه ای است که ظرف شش ماه از تاریخ تصویب این قانون با پیشنهاد شورای عالی بورس و اوراق بهادار به تصویب هیأت وزیران خواهد رسید.گفتنی است این آیین نامه در مراحل رفع اشکالات و تصویب نهایی قراردارد. با جمع موارد فوق میتوان گفت که سرمایه گذاری در بازار سرمایه در مناطق آزاد در صورت وجود قوانین خاص و اجازه مقنن تابع آنها میباشد و در غیر این صورت، قواعد عام حاکم بر فعالیت در بازار سرمایه در آن مناطق مجری خواهد بود.
۳- قانون تشویق و حمایت از سرمایه گذاری خارجی مصوب ۱۹/۱۲/۱۳۸۰
مجلس شورای اسلامی قانون قانون تشویق و حمایت از سرمایه گذاری خارجی را در تاریخ ۱۹/۱۲/۱۳۸۰ تصویب نمود که در ادامه به تفصیل به بررسی این قانون و آییننامه اجرایی آن خواهیم پرداخت. در این قانون گامهای مؤثری در زمینه ارائه تعاریف مناسبی از سرمایه گذاری خارجی و به رسمیت شناختن شیوه های مختلف بکارگیری سرمایه در کشور اعم از سرمایه گذاری مستقیم خارجی، انواع روش های تأمین مالی، ساخت، بهره برداری و واگذاری، بیع متقابل و همچنین تشکیل مرکز خدمات سرمایه گذاری خارجی مستقر در محل سازمان سرمایه گذاری و کمکهای اقتصادی و فنی ایران به منظور تسریع و تسهیل امور مربوط به سرمایه گذاری های خارجی در مراحل قبل و بعد از صدور مجوز و همچنین تأمین امنیت مورد نظر سرمایهگذاران از طریق تعهدپذیری مستقیم دولت در به رسمیت شناختن حقوق اساسی سرمایه گذاران خارجی، برداشته شده است . در قانون فوق الذکر، هیچگونه اشاره ای به اوراق بهادار و یا سرمایه گذاری در بازار سرمایه وجود ندارد و تنها در ماده ۷ آیین نامه، سرمایه گذاری در مورد معاملات سهام ذکر گردیده است که باید گفت در این مورد قانونگذار به دلیل تخصصی بودن مفاهیم اوراق بهادار و عدم آشنایی با جزییات آن تنها به ذکر مصداق اعلای ورقه بهادار یعنی سهام بسنده نموده است و ذکر نکردن سایر موارد اوراق بهادار از جمله اوراق مشارکت و غیره به منزله عدم جواز سرمایه گذاری خارجی در مورد آنها نیست.
(۴-۱۷)
Ex[ρ] = ۰.۷۴
نتایج بالا برای سیستمهای غیر همگن نیز بهکار میرود. انرژی تبادلی همبستگی به ازای هر الکترون ممکن است به صورت یک تابع ساده از چگالی بار موضعی تقریب زده شود.
(۴-۱۸)
EXC[ρ]
یک انتخاب واضح برایεxc(ρ) چگالی انرژی تبادلی و همبستگی گاز الکترونی همگن به چگالی ρ است. که به آن تقریب چگالی موضعی گفته میشود. در این تقریب εxc(ρ) تنها تابعی از مقدار محلی چگالی است. انرژی تبادلی همبستگی را میتوان به دو قسمت جدا، انرژی تبادلی و انرژی همبستگی و به صورت زیر نوشت:
(۴-۱۹)
ϵXC(ρ) = ϵX(ρ) + ϵc(ρ)
رابطه دیراک را میتوان برای پتانسیل تبادلی استفاده نمود.
(۴-۲۰)
ϵX (ρ) = - C
در این رابطه C یک مقدار ثابت است. شکل تابعی چگالی انرژی همبستگی cε نامشخص است و برای گاز الکترونی همگن به وسیله محاسبات عددی مونت کارلو محاسبه میشود. انرژی تبادلی همبستگی منتجه به وسیله اشکال تحلیلی منطبق میشوند. تقریب چگالی موضعی در شکل (۴-۷) نشان داده شده است.
شکل (۴-۸) نمایی از کاربرد LDA برای تعیین انرژی تبادلی همبستگی در یک سیستم غیر همگن[۵۰]
چگالی انرژی که برای مواد بهوسیله چگالی غیرهمگن در شکل سمت چپ نشان داده شده است، به یک مقدار از تغییرات چگالی مشخص مربوط به چگالی انرژی تبادلی همبستگی گاز الکترونی همگن. منتصب شده است.
تقریب چگالی موضعی، یک تقریب مفید است. خواصی مانند ساختارها، فرکانسهای ارتعاش، پایداری فاز و پایداری مدول به طور قابل اطمینان توسط این تقریب قابل محاسبه است.
۴-۱-۶ نتایج شبیه سازی عملکرد سنسور با استفاده ار تئوری DFT و تقریبLDA
با توجه به اصول تئوری مطرح شده از نرم افزار های موجود برای شبیه سازی با اصول منطبق بر DFT مانند Quantum expersso و همچنین Virtual Nano lab استفاده گردیده است. در قسمت شبیه سازی ابتدا نمونه های سالم نانو لوله کربنی بدون حضور آب و با حضور آب از دیدگاه تغییرات هدایت مورد بررسی قرار گرفت. سپس نمونه ای از نانو لوله کربنی با وجود نقص در ساختار با مولکول آب کنار هم قرار داده شده و تمایل جذب در نقص ها به شکل واضحی شبیه سازی گردید.
در شبیه سازی اول ابتدا ساختاری از ۵ نانو لوله با کایرالیتی )۵, ۵( به شکل پشت سرهم قرار داده و از دو اتصال از جنس نانو لوله در طرفین مطابق با شکل (۴-۸) استفاده شده است. دلیل انتخاب همجنس بودن اتصالات افزایش طول نانو لوله بوده زیرا نمونه واقعی ساخته شده نیز نسبتا از طول زیادی از نانو لوله های کنار هم تشکیل شده است.
با اجرای برنامه نتایج محاسبه میزان رسانایی نانو لوله بدون قرار گرفتن مولکول آب در کنار آن شبیه سازی شده بود, بدست آمد .در مرحله بعد همان ساختار با قرار دادن یک مولکول آب در همسایگی آن به فاصله حدودی یک آنگستروم اجرا گردید که در شکل (۴-۹) قابل مشاهده است.
شکل (۴-۹) سلول واحد نانو لوله (۵و۵) استفاده شده برای محاسبه رسانایی
شکل (۴-۱۰) سلول واحد نانو لوله (۵-۵) در کنار یک مولکول آب
تصویر جواب های اصلی هر یک در شکل های (۴-۱۰) و (۴-۱۱) نشان داده شده است.
شکل (۴-۱۱) نمودار هدایت نمونه بدون حضور آب
شکل (۴-۱۲) نمودار هدایت نمونه در حضور آب
این نتایج مقدار هدایت برای نانو لوله بدون حضور آب را برابر ۰۰۰۱۵۴۹۸۶۳۳۷۳۴۱/۰ زیمنس که برابر با مقاومت ۲/۶۴۵۱ اهم است گزارش کرده است و مقدار هدایت در حضور تنها یک مولکول آب برابر با ۰۰۰۱۵۴۴۵۸۱۶۱۷۵۷/۰ زیمنس برابر بامقاومت ۲۴/۶۴۷۴ اهم بدست آمده است. به این معنی که با حضور آب مقاومت مجموعه به اندازه حدودی ۲۳ اهم افزایش یافته است که این روند با روند واقعی تغییرات مقاومت سنسور ساخته شده مطابقت دارد.
در ادامه, با توجه به اینکه تحقیقات نشان میدهند افزایش نقص ها در نانو لوله کربنی باعث افزایش سایت های جذب آب میشوند و با توجه به وجود حتمی نقص در نمونه های واقعی, دافع یا جاذب بودن این نقص ها برای مولکول آب در شبیه سازی دوم مورد بررسی قرار گرفت. در این شبیه سازی با بهره گرفتن از نرم افزار کوانتوم اسپرسو ابتدا با حذف یک کربن از ساختار نانو لوله یک نقص در آن ایجاد نموده و سلول واحد جدید را ریلکس نمودیم تا فاصله اتمها در ساختار جدید پایدار و مطابق با واقعیت گردد. سپس یک مولکول آب را در نزدیکی نقص ایجاد شده در ساختار قرار داده و پس از اجرای برنامه برای ریلکس شدن سلول, پایداری مولکول آب در نزدیکی نقص نتیجه شد. که این به معنی بهتر شدن خاصیت جذب مولکول آب در ساختارهای دارای نقص می باشد. این نکته در ساخت سنسور های واقعی مد نظر قرار گرفته شده و در طول پروسه ساخت با فرایند های شیمیایی میزان نقص ها افزایش داده شده است.
E3: قاطعیت : افراد دارای نمره بالا در این مقیاس افرادی مسلط، با تحکم و از نظر اجتماعی پیشرو و پیشگام میباشند. آنها بدون تردید حرف میزنند و اغلب در گروه نقش رهبر را بعهده میگیرند. افراد نمره پایین ترجیح میدهند که به جای قرار گرفتن در «متن» اجتماعات و مهمانیها در «زمینه» این موقعیت قرار داشته باشند و بیشتر علاقمند هستند بجای سخنگو، شنونده باشند.
E4: فعالیت : نمره بالا در این مقیاس در افرادی دیده میشود که دارای آهنگ سریع در حرکتها هستند، معمولا پرانرژی بوده و همیشه مشغول فعالیت میباشند. این افراد معمولاً زندگی پرتحرکی دارند. افراد نمره پایین در این مقیاس دارای ریتم حرکتی کندتر و آرامتری هستند هرچه که این افراد ضرورتاً انسانهایی تنبل و سهلانگار نیستند.
E5: هیجانخواهی : افراد دارای نمره بالا در این مقیاس افرادی هستند که مشتاق و حریص برای هیجان و تحریک هستند. این افراد رنگهای روشن و محیطهای شلوغ را دوست دارند. مقیاس هیجانخواهی با برخی از جنبه های «حسجویی » که زاکرمن (۱۹۷۹) توصیف مینماید، بسیار نزدیک است. افراد دارای نمرات پایین احساس نیاز به هیجان نمیکنند و شیوهای از زندگی را ترجیح میدهند که برای افراد دارای نمرات بالا در این مقیاس، کسلکننده میباشد.
E6: هیجانهای مثبت : آخرین مقیاس E که تمایل به تجربه هیجانهای مثبت همچون شادی، لذت، عشق و هیجان را میسنجد. افراد دارای نمرات بالا در این مقیاس به راحتی و فراوانی میخندند. این افراد دارای روحیهای شاد و خوشبین هستند. افراد دارای نمرات پایین افرادی ضرورتاً ناشاد نیستند بلکه صرفاً افراد شلوغ و پر سرو صدا نیستند. تحقیق نشان داده است (کاستا مک کری ۱۹۸۰،۹۸-۹۵) که شادمانی و رضایت از زندگی در ارتباط با N و هم E میباشد و هیجانهای مثبت از همه بیشتر با پیشبینی شادمانی ارتباط دارد.
۲-۱۰-۳ مقیاسهای باز بودن:
مقیاسهی بازبودن O به جنبه ها و یا محدودههایی تجربی که فرد نسبت به آنها باز است اختصاص داده شدهاند. لذا افراد دارای نمرات بالا در مقیاس تخیل (اولین مقیاس این شاخص) از تخیلات غنی، متنوع و جدید لذت میبرند. معمولا در متون روانشناسی از این بعد با عنوان «باز بودن به….»، تجربه ها، نظرات و….. یاد میشود. برهمین اساس TF نوعی عاطفی در ارتباط مستقیم با مقیاس باز بودن به عواطف میباشد.
O1: تخیل : افراد باز به تخیل دارای تصورات روشن و زندگی تخیلی فعال میباشند. این افراد تخیلات خود را شکل داده و روی آن تعمق میکنند و معتقدند که تصورات به غنای زندگی و خلاقیت عمق بیشتری میدهد. افراد دارای نمرات پایین دارای افکاری عادیتر بوده و ترجیح میدهند که ذهنیت خود را تحت کنترل داشته و روی وظایف و کارهای خود تمرکز کنند.
O2: زیباییشناسی : افراد دارای نمرات بالا در این مقیاس حس عمیق نسبت به هنر و زیباییاند. این افراد با شعر به حرکت درآورده میشوند، به موسیقی جذب میشوند و عاشق هنر هستند. این افراد ضرورتاً هنرمند نیستند همچنین اینها ممکن است افراد با سلیقهای نیز در امر شعر، موسیقی و یا هنر نیز نباشند اما برای اغلب آنها علاقه نشان دادن به هنرها موجب افزایش اطلاعات و قدرت تحسین آنها نسبت به هنر در مقایسه با افراد دارای نمرات متوسط میباشد. افراد دارای نمرات پایین نسبتاً بیعلاقه و خنثی نسبت به هنر و زیباییاند.
O3: عواطف : باز بودن به عواطف (احساسات) یعنی اینکه فرد دارای قدرت خوبی برای درک عواطف و هیجانات شخصی بوده و از دیدگاه مثبت نسبت به هیجانها به عنوان یکی از ابعاد مهم زندگی شخصی، برخوردار باشد. افراد دارای نمرات بالا بیشتر از دیگران دارای تجربه های عمیقتر و حالات هیجانی متمایز و تفکیکشده میباشند. شدت شادی و غم آنها بیشتر و برجستهتر از دیگران میباشد (در روانشناسی واژه آلکسی تایمی برای نقطه مقابل این حالت ذکر شده است آلکسی تایمی در واقع حالتی است که فرد احساسات درونی خود را به وضوح نمیشناسد و احساسات او تفکیک نشده هستند. چنین افرادی نمیتوانند براحتی و روانی راجع به احساسات درونی خود با دیگران گفتگو نمایند). افراد دارای نمرات پایین دارای عواطف یکنواخت (سطحی) میباشند و معتقدند که حالات عاطفی و احساسی در زندگی چندان اهمیت ندارند.
O4: فعال : باز بودن در رفتار فرد به شکل علاقمندی به داشتن فعالیتهای مختلف، رفتن به محلهای جدید و یا حتی خوردن غداهای غیرمتعارف نمود پیدا میکند. افراد دارای نمرات بالا در این مقیاس چیزهای جدید و متنوع را به موارد متعارف ترجیح میدهند. در طی زمان این افراد ممکن است دارای مشغولیتهای متنوعی باشند. افراد نمره پایین در مقابل تغییر مقاوم هستند و ترجیح میدهند که به موارد امتحان شده قبلی خود پایبند باشند.
O5: نظرات : کنجکاویهای روشنفکرانه یکی از جنبه های باز بودن است که از دیرباز مورد توجه قرار گرفته است. این ویژگیهای نه فقط علائق روشنفرکانه فعال را فقط برای خود جنبه های قضیه پیگیری میکند بلکه مشتاق و علاقمند به داشتن ذهنیت باز و درک جنبه های نوین و احتمالاً نظرات غیرمتعارف میباشد. افراد دارای نمرات بالا از نظرات فلسفی و هم از چالش کردن با معماها لذت میبرند. باز بودن به نظرات ضرورتاً به معنی داشتن هوش برتر نیست هرچند خود میتواند منجر به رشد توانایی های هوشی بالاتر گردد. افراد دارای نمرات پایین در این مقیاس دارای کنجکاوی محدود بوده و چنانچه افرادی هوش بالا باشند دارای محور توجه محدود به موضوعات خاص میباشند.
O6: ارزشها : باز بودن به ارزشها یعنی آمادگی برای بازبینی ارزشهای اجتماعی، سیاسی و مذهبی افراد «بسته» به این موضوعها نسبت به «منابع قدرت» و عادات و رسوم اجتماعی به طور عموم، صرف نظر از گرایش حزبی و سیاسی، محافظهکار هستند. بایستی توجه داشت که باز بودن به ارزشها بیشتر در نقطه مقابل دگماتیسم قرار دارد (گروسی ۱۳۸۰،۱۰۰-۹۷).
۲-۴-۱۰ مقیاسهای توافق:
A1: اعتماد : اولین مقیاس توافق است. افراد دارای نمرات بالا بر این فرضاند که دیگران قابل اعتماد و دارای حسننیت هستند. افراد دارای نمرات پایین در این مقیاس به دیگران نسبتاً بدبین و بدگمان هستند و آنها را ناصادق و خطرناک میشمارند.
A2: سادگی : افراد ساده مثل افراد دارای نمرات بالا در این آزمون، ساده، مخلص و بیریا هستند. افراد دارای نمرات پایین مایلند که دیگران را با تملق و چاپلوسی، حیله یا فریب دست بیاندازند. چنین افرادی بر این باورند که این ترفندها لازمه مهارتهای اجتماعی بوده و معتقدند که افراد ساده انسانهایی کوتاهفکر هستند. هنگام تفسیر این مقیاس (همچون سایر مقیاسهایA و C) بایستی به هم سویی سایر مقیاسهایی که نشان دهنده ارتباط فرد با دیگران هستند، توجه شود. افراد دارای نمرات پایین در این مقیاس بیشتر تمایل دارند که از حقیقت طفره رفته و در نشان دادن احساسات درونی مقاومت نشان دهند اما نبایستی چنین تمایلی را حمل بر عدم صداقت و یا سوء استفاده از دیگران تلقی نمود. به خصوص نبایستی این مقیاس را به تنهایی به عنوان عامل دروغسنجی و یا مقیاس و اعتبار آزمون و یا مقیاسی برای سنجش صداقت فرد برای استخدام در موسسه یا موارد مشابه کار گرفت.
A3¬: نوع دوستی : افراد دارای نمرات بالا در مقیاس نوع دوستی به نحو فعالی به منافع دیگران به نحو سخاوتمندانه اهمیت داده و مشتاق کمک به افراد نیازمند میباشند. افراد دارای نمرات پایین در این مقیاس تا حدودی خود محور بوده و مایل نیستند که در مسایل دیگران درگیر شوند.
A4: تبعیت : این مقیاس A در ارتباط با واکنش فرد به تعارضهای بینفردی میباشد. افراد نمره بالا با دیگران از این لحاظ تفاوت دارند. آنها میتوانند پرخاشگری خود را به خوبی کنترل کرده و آمادگی برای بخشیدن و فراموش کردن خطاها دارند. افراد مطیعی هستند که فروتن و متعادلاند. افراد دارای نمرات پایین افرادی پرخاشگر بوده و رقابت با دیگران را بر همکاری و رفاقت ترجیح میدهند و در نشان دادن خشم خود در مواقع ضروری تردید ندارند.
A5: تواضع : افراد دارای نمرات بالا در این مقیاس افرادی فروتن و دارای توانایی نادیده گرفتن خود (در منافع) میباشند هرچند که این افراد ضرورتاً دارای کمبود در اعتماد به نفس نیستند. افراد دارای نمرات پایین بر این باورند که از بسیاری از افراد دیگر برترند و از خود راضی یا متکبر به نظر میرسند. جنبه های بیمارگونه این صفت در شخصیت خود شیفته دیده میشود.
A6: درک دیگران : این مقیاس وجوه همحسی و توجه به دیگران را اندازه گیری مینماید. افراد دارای نمرات بالا در جهت دیگران فعال بوده و بر جنبه های انسانی سیاستهای اجتماعی تاکید دارند. افراد دارای نمرات پایین افرادی سرسختتر از دیگرانند و کمتر تحت تأثیر رحم و شفقت دست به بخشندگی میزنند. این افراد خود را واقعبین و دارای تصمیمات منطقی براساس واقعیتهای موجود میشناسند.
۲-۱۰-۵ مقیاسهای وجدانی بودن :
C1: شایستگی : شایستگی به احساس فرد به تواناییها، عقل، تدبیر و تاثیر بر محیط باز میگردد.
افراد دارای نمرات بالا در این مقیاس این احساس را دارند که برای مواجهه با مسایل زندگی آمادگی کافی را دارا میباشند. افراد دارای نمرات پایین در مورد توانایی های خویش ارزیابی منفی داشته و احساس میکنند که در مواجهه با مشکلات (روزمره) دارای ضعف هستند و نمیتوانند در مقابل این مشکلات توانایی های لازم را از خود نشان دهند. از میان تمام مقیاسهایC، شایستگی ارتباط بیشتری با عزت نفس (اعتماد به نفس) و اتکاء به خود دارد (کاستاومک کری ۱۹۹۱،۶۵).
C2: نظم : افراد دارای نمرات بالا در این مقیاس، تمیز، منظم و دارای سازماندهی مناسب رفتاری میباشند. این افراد چیزها را در محل مناسب خود قرار میدهند. افراد دارای نمرات پایین نمیتوانند منظم باشند و خود را افرادی فاقد برنامه مشخص کوتاه مدت یا طولانی مدت میدانند. در انتهای بالای طیف این مقیاس، افرادی با اختلال شخصیت وسواس قرار میگیرند.
C3: وظیفهشناسی : در یک معنی، وجدانی یعنی «نظارت وجدان» و این جنبه C به وسیله وظیفهشناسی مورد ارزیابی قرار میگیرد، افراد دارای نمرات بالا در این مقیاس به شدت به اصول اخلاقی خود پایبند هستند ودر حدی افراطی به تعهدات اخلاقی خود عمل مینمایند. افراد دارای نمرات پایین افرادی هستند که به نحو راحتتری با این مسایل برخورد میکنند و ممکن است تا حدی غیرمسئول و بیثبات باشند.
C4: تلاش برای موفقیت : افرادی که در این مقیاس نمره بالا میگیرند دارای سطح توقعات بالا میباشند و تلاشزیادی برای تحقق این سطح توقعات مینمایند. افرادی پرتلاش و سالماند که دارای اهداف مشخص در زندگی میباشند. افراد دارای نمرات بسیار بالا در این مقیاس برای حرفه خود سرمایهگذاری زیادی بکار گرفته و اصطلاحاً افرادی معتاد به کار ، اصطلاحی است که در دهه اخیر در فرهنگ غربی رایج شده است و بر وزن (الکلیک که نوعی اعتیاد مخرب است اعتیاد به کار را توضیح میدهد. چنین اشخاصی حتی در روزهای تعطیل از اینکه بر سرکار خود نمیروند، ناراحتند و به نوعی معتاد به کار هستند.) بازشناسی میشوند و افراد دارای نمرات پایین افرادی بیرمق و بیحال و احتمالاً تنبل هستند. این افراد برای موفق شدن خود کاری نمیکنند. فاقد جاهطلبی بوده و ممکن است انسانهای بیهدفی به نظر برسند همچنین این افراد خود معترف به نقص در تلاش خود برای موفقیت میباشند.
C5: نظم درونی : این واژه یعنی اینکه فرد بتواند یک کار را شروع کند وعلیرغم مشکلات و مزاحمتها آن را به خاتمه برساند. افراد دارای نمره بالا افرادی هستند که میتوانند خود را وادارند تا کاری را به سرانجام برسانند. افراد دارای نمرات پایین در شروع کارهای تعلل کرده یا امروز و فردا میکنند و به آسانی ناامید شده و کار را متوقف میکنند. افراد دارای نظم درونی کم، به آسانی با تکانشی شدن (از کوره در رفتن) گیج و سردرگم میشوند. تکانشوری زیاد و نظم درونی کم هر دو نشان دهنده ضعف و کنترل خویشتن است اما میتوان بطور عینی این دو مورد را از هم جدا نمود. افراد با تکانشوری بالا نمیتوانند در مقابل آنچه که نمیخواهند انجام دهند، مقاومت نشان دهند در حالی که افراد با نظم درونی کم نمیتوانند خود را به انجام کاری که میخواهند صورت گیرد، وادار نمایند. در اولی فرد احتیاج به ثبات هیجانی دارد و در دومی نیاز به انگیزش.
C6: انعطافپذیری : آخرین مقیاس وجدانی بودن، انعطافناپذیری (یعنی گرایش به تفکر دقیق قبل از عمل) است. افراد دارای نمرات بالا در این مقیاس افرادی محتاط و انعطافناپذیرند. افراد دارای نمره پایین افرادی عجول و دستپاچه افرادی خود جوش بوده و میتوانند در مواقع ضروری به سرعت تصمیمگیری نمایند.
۲-۱۱ پیشینه¬شناسی عامل¬ها در سایر مدل¬های شخصیت
مبتنی¬بر خلق¬وخو، این بعد را یکی از ابعاد اساسی شخصیت دانسته¬اند. در باب بعد وظیفه¬شناسی، اتفاق نظر کمتری وجود داشته است و با اصطلاحات متنوع¬تری نیز به آن اشاره شده است اما در کل مضمون زیر بنایی آن را می¬توان کنترل یا تعدیل تکانه دانست.
دو بعد دیگر یعنی گشودگی و توافق از سوی نظریه¬پردازان خلق¬وخو مانند آیزنک، عمدتاً مورد کم-توجهی قرار گرفته¬اند اما به هر حال در یک طبقه¬بندی جامع، حتی در وسیع¬ترین سطح نیز جایی برای وجوه بین شخصی و اجتماعی شخصیت، جهت¬گیری احساسی نسبت به مردم، نوع دوستی، سبک¬های عشق¬ورزی و صمیمیت¬جویی در برابر خصومت¬ورزی، خودشیفتگی، بی¬رحمی و … قائل شد. تمام این موارد تحت حیطه¬ای متناظر با توافق (یا با عناوینی دیگر مانند عشق، گرمی و …) جای می¬گیرند. در باب عامل گشودگی نیز بحث¬های بسیاری مطرح شده است اما مفاهیمی مانند خلاقیت، اصالت، پیچیدگی شناختی و ذهنی، استعداد خیال¬پردازی، میل به دانش، خودآگاهی، خودمختاری، و … را نمی¬توان تحت چهار بعد پیشین جای داد.
۲ -۱۹نقش خانواده در بهداشت روانی و اختلال روانی
خانواده مهم ترین نهاد اجتماعی است که در رشد و تکامل شخصیت افراد تأثیر دارد. اهمیت خانواده در این است که کودک را در شبکه ای از روابط عاطفی، اجتماعی، تاریخی و محیط زندگی خاص قرار می دهد و برای کودک میراث فرهنگی به ارمغان می آورد. کودک ویژگی و خصوصیاتی را از والدین به ارث می برد و پدر و مادر با ایجاد فضایی مناسب زمینه رشد و بروز استعدادها و پیشرفت افراد را فراهم می آورند. خانواده وظیفه دارد که نیازهای مادی و معنوی کودک را طوری فراهم آورد که بهداشت جسمی و روانی او تضمین شود. تقلید کودک از پدر و مادر به او اجازه می دهد که رفتارها و نگرش های مناسب با هویت جنسی و در نتیجه مناسب با انتظارهای محیطی را که در آن رشد می کند یاد بگیرد. اولین هویت اجتماعی فرد نیز در خانواده شکل می گیرد (موقعیت اجتماعی والدین، موقعیت اجتماعی کودک در بیست سال اول زندگی است) (شاملو ۱۳۸۳،۸۹).
برخی مطالعات نشان داده اند که بیشتر اختلالات روانی کودکان به دلیل گسستگی رابطه پدر با کودک است. بین پدر و کودک چیزی به نام دل بستگی وجود دارد که میزان ارتباط عاطفی بین آن دو را مشخص می کند اگر میزان دل بستگی از حد معینی پایین تر باشد پیوستگی گسسته شده است و موجب پرخاشگری و عصبیت و اضطراب کودک می شوددرکودکانی که به طور فیزیکی وعاطفی ازپدرجدا می شوند،نومیدی ودرنهایت،یک نوع بریدگی روانی اتفاق می افتد. آنان پردازش اطلاعات ذهنی ندارندوبه طور کلی درحالتی ازسوگ وافسردگی به سر می برند(ساندرا و پروسا ۲۰۰۹، ،۱۲۲)
بنابراین خانواده با الگو قرار گرفتن، به کودک یاد می دهد که چگونه باید رفتار کند و چگونه با اجتماع سازگار شود. اما به نظر می رسد این فرایند در مراحل مختلف رشد متفاوت است. به طور مثال بلوغ، که زمان بحران رشد و نمو است از نظر فیزیولوژیکی و روانی تحولات بسیار عمیقی در فرد ایجاد می کند و باعث می شود نظم جسمانی و روانی نوجوان به هم بخورد. نوجوان در این دوره از نظر جسمانی، در حال رشد، از نظر عاطفی، نارس، از لحاظ تجربه، محدود و از نظر فرهنگ اجتماعی بسیار شکننده و تحت تأثیر است. آشوب درونی، واکنش های انطباقی، بیگانگی، بحران های هویت، اضطراب، افسردگی، ترس های اجتماعی، امتناع از رفتن به مدرسه به خصوص در دوران دبیرستان، در بیشتر مواقع همراه با اختلالات روانی و شخصیتی به صورت های مختلف در این دوره شایع می شوند.
عدم آگاهی و بی توجهی والدین به تغییرات روانی در این دوره ممکن است منجر به بروز اختلافات خانوادگی و اجتماعی و منشأ بسیاری از انحرافات اخلاقی در نوجوانان شود. بنابراین با شناخت و توجه به تغییرات جسمی و عاطفی و نیازهای نوجوان می توان او را در حل مشکلات کمک کرد (فرقانی رییسی ۱۳۸۹،۸۹).
نتایج برخی پژوهش ها نشان داده است که نوجوانانی که با پدر خود روابط حسنه ای دارند در پیشرفت تحصیلی، سازگاری با مدرسه و معلمان و داشتن هویت و خویشتن پنداری محکم و یکپارچه بهتر از نوجوانانی هستند که با پدر خود روابط صمیمی ندارند (نلسون ۲۰۰۷،۱۵۲). برای تضمین بهداشت روانی، کسب هویت و استقلال ،وجود روابط دایمی و صمیمی نوجوانان با والدین ضروری است (راستی ۱۳۸۴،۱۸۰).
۲-۲۰ تعریف فشار روانی (استرس و استرسور)
تعریف استرس دشوار است، نظریه پردازان مختلف این اصطلاح را به شیوه های متفاوت به کار برده اند. یکی از شیوه های رایج تعریف استرس در نظر گرفتن آن به عنوان محرک است. توماس هولمز (۱۹۷۹) استرس را واقعه محرکی که لازم است فرد با آن سازگار شود تعریف کرد. بنابراین استرس به عنوان یک محرک هر موقعیتی است که درخواست های غیر معمول و فوق العاده داشته و نیازمند تغییر در الگوی زندگی جاری فرد باشد. (هولمز و راهه ۱۹۶۷،۱۳۴)
موارد استرس به عنوان یک محرک شامل امتحان، بلایای طبیعی، شغلهای مخاطره آمیز و جدائی زناشویی است. این وقایع استرس زا هستند چون فرد را ملزم به انجام رفتارهای سازگارانه برای کنار آمدن با درخواستهای محیطی تحمیل شده می کنند و چون سلامتی فرد توسط پیشامدهای محیطی تهدید شده است، استرس به شکل دیگر می تواند به صورت یک پاسخ فیزیولوژیکی در نظر گرفته شود.
طبق نظر «هانس سلیه» فیزیولوژیست، الگوی نامتمایز فعالیت فیزیولوژیکی ذاتاً ناگوار است، زیرا تند شدن ضربان قلب، تند شدن تنفس و افزایش تنش عضلانی، کارکرد تعادل حیاتی را مختل می سازد. طبق نظر سلیه، هر گاه شخصی برای مدت نسبتاً طولانی انگیختگی فیزیولوژیکی را تجربه کند (مثل بیمار تب دار) بدن دچار استرس می شود. (سلیه ۱۹۷۹،۱۲۰) اخیراً استرس را نه به عنوان واقعه محرک و نه پاسخ فیزیولوژیکی، بلکه به عنوان یک فرایند تعریف می کنند. لازاروس و فولکمن مخالف مفهوم استرس به عنوان محرک هستند، زیرا مردم در واکنشهایشان به استرس زاهای بالقوه با هم فرق دارند. زیرا عوامل فردی مثل ادراک، یادگیری، حافظه و قضاوت با یکدیگر فرق دارد. لازاروس و فولکمن همچنین مخالف در نظر گرفتن استرس به عنوان یک پاسخ فیزیولوژیکی هستند زیرا بسیاری از وقایع زندگی، نظیر ورزش و عاشق شدن به تشدید فعالیت دستگاه عصبی خود مختار می انجامد ولی شخص ورزش و عشق را به عنوان یک «استرس زا» تجربه نمی کند. (سید محمدی ۱۳۸۰،۱۸۷) با توجه به تعاریف بالا محرکی که عامل به وجود آمدن استرس می شود، استرسور نامیده می شود. (گنجی ۱۳۸۰،۱۹۶)
۲۱-۲ فرایند عوامل محیطی و عوامل درون فردی استرس و پیامدهای آن
این اعتقاد که نیازمندی ها، یک فرد را تحت فشار قرار می دهند، بیانگر وجود حالت عدم موازنه موقتی است. این نیازمندی ها صرفاً نتیجه عملکرد نیروهای خارجی و تأثیرشان بر نقطه ای خاص نیست، بلکه نتیجه واکنش متقابل بین نیروهای خارجی و عوامل درونی هستند که یک فرد را می سازند. هم عوامل خارجی و هم عوامل درونی فردی به طبقات مجزای بیشتری تقسیم می شوند. پژوهشهای تجربی نشان
می دهد که هر یک از این طبقات دارای تأثیر مهمی در فرایند استرس هستند. (به شکل ۱ نگاه کنید) بین فرد و محیطش یک رابطه یا تبادلی وجود دارد، بطوریکه هر دو بر هم تأثیر می گذارند و هر یک از دیگری تأثیر می پذیرد.
بر اثر این ارتباط تبادلی حالات مختلف موازنه، عدم موازنه یا عدم تعادل رشد به وجود می آید، این فرایند توأم، با توجه به فرد است و به طور پیوسته قضاوتی هشیارانه یا ناهشیارانه از سوی فرد صورت می گیرد. این قضاوت یا ادراک تهدید به وسیله عواملی تعیین می شود که فرد را به وجود می آورند از قبیل افکار، نگرشها، تجربیات گذشته، خلق و خو، هیبت جسمی و عوامل محیطی.
این ادراک تهدید بر حالت فشار روانی حاصل، در خود تأثیر گذاشته و به صورت علائم مختلف جسمی، شناختی و رفتاری بروز خواهد کرد. فرد با تلاش برای بازگرداندن موازنه در برابر این حالت استرس واکنش نشان خواهد داد. این واکنش از این جهت حائز اهمیت است که مستقیماً روی بیشتر توانائی ها و منش شخصی تأثیر می گذارد. (توزنده جانی و کمال پور ۱۳۷۶،۱۲۳-۱۲۰).
شکل ۲-۱
۲-۲۲ نخستین نشانه ها در تشخیص فشار روانی
الف) اشکال در تفکر صحیح و عاقلانه و در نظر گرفتن تمامی جنبه های مختلف یک شکل