۲-۴-۳-۱۵ .کوزموپولیتیسم و برندسازی جهانی:
کوزموپولیتیسم به معنای مکتب «جهان وطنی» است، و بر این اصل استوار است که همه مردم جهان دنیا را وطن خود بدانند. این مکتب توسط دو شاعر و نویسنده فرانسوی ، والری لاربو و پل موران پایه ریزی شده است. در برندسازی نیز هنگامی که نام و نشان برای کل جهان به طور هماهنگ و ثابت در نظر گرفته شود، یادآور این سبک است. در این سبک برندسازی سعی می شود تا بازار هدف کل جهان باشد و نام و نشان طوری باشد که تمام مردم جهان بتوانند برداشت یکسانی از آن داشته باشند.اهمیت این مساله بیشتر در برندسازی اینترنتی، برندسازی الکترونیکی و تبلیغ در رسانه های فراگیر جهان بیشتر آشکار می شود . زیرا دیگر با مخاطبان خاصی طرف نیستیم بلکه مخاطبان ما کل جهان است که با توجه به این مساله باید برندسازی صورت پذیرد.( خویه و دیگران،۱۳۹۱،۲۱۹-۲۲۰)
۲-۴-۳-۱۶ . سبک اسپاسیالیسم[۱۱۵] در برندسازی:
این جنبش در سال ۱۹۴۷ توسط لوچوفونتانا در میلان بنیان گذاشته شد.این سبک از یک هنر فضایی سخن می گوید.در این سبک برندسازی، فضایی توهمی، حقیقی و ماورائی ، کالا و خدمات نشان داده می شود و از اتحاد علم و هنر برای فرافکندن رنگ، فرم و صدا در یک فضای خاص با بهره گرفتن از فناوری های روز مانند لامپ های لیزری و نوری یا تکنیک های تصویری استفاده می شود. در این نوع برندسازی از اشکال ، احجام و تصاویر غیرواقعی فضایی در آرم و نشان ها بسیار استفاده می شود به طوری که گویا برند در یک فضای ناآشنا و عجیب و غریب اتفاق افتاده است .( خویه و دیگران،۱۳۹۱،۲۲۳-۲۲۴)
۲-۴-۳-۱۷ . سبک المنتاریسم[۱۱۶] در برندسازی:
المنتاریسم از واژه (element) به معنای عنصر گرفته شده است و خود واژه المنتاریسم به معنای عنصرگرایی است.این سبک بیشتر به عناصر هنری تاکید می کند بدین معنی که سعی دارد تا به عناصر اصلی و مبانی خود آن هنر، اثری را خلق کند.برای مثال مبانی هنرهای تجسمی شامل نقطه، خط، سطح، حجم، رنگ و بافت است که متخصصان برندسازی سعی می کنند با بهره گرفتن از این عناصر به برندسازی بپردازند.در یک نمونه از آن، فقط با نقطه و خط سعی شده بود، مزیت های کالا یا خدمت نشان داده شود یا تبلیغی که بدون کلام فقط با آهنگ و موزیک مناسب با تم های خاص درصدد رساندن پیام می باشند.( خویه و دیگران،۱۳۹۱،۲۲۴)
۲-۴-۳-۱۸ . سبک بدوی گری[۱۱۷] در برندسازی:
بدوی گری، به هنر جوامع جدا از تمدن های بزرگ غربی و شرقی اطلاق می شود. مانند هنر پیشاکلمبی، هنر بومیان آفریقایی و در کشور ما، هنر قبایل دور افتاده برخی بخش های کشور. در دهه های اخیر هم نظریه پردازان بازاریابی و هم دست اندرکاران برندسازی برای اجرای شیوه های کاملا خلاقانه و ابتکاری در بازاریابی و برندسازی از واژه ها، کلمات، لحن، گفتار، رسم و رسومات، رفتارها و شیوه های زندگی آنان الهام گرفته و در شیوه های برندسازی و بازاریابی خود از آنان استفاده می کنند. به این شیوه های بازاریابی بدوی و یا در حوزه برندسازی ، برندسازی بدوی می توان اطلاق نمود.( خویه و دیگران،۱۳۹۱،۲۲۵-۲۲۶)
۲-۴-۳-۱۸ . سبک پاپ آرت[۱۱۸] در برندسازی:
یکی از جنبش های بصری است که در سال ۱۹۶۰ تحت تاثیر آثار فرهنگ مردمی، همگانی و کوچه بازاری پدیدار شد و به شدت در برندسازی و تبلیغات مورد توجه و استفاده قرار گرفت. که به آن می توان بازاریابی کوچه بازاری و یا برندسازی کوچه بازاری اطلاق کرد.عناصر، زبان، موسیقی، خط، نام و نشان بیان و هر چیز دیگری که در فرهنگ کوچه بازاری وجود دارد، در این نوع نامگذاری، هنرمندانه به کار گرفته می شود. در ضمن در این سبک، ترکیبی از شیوه های نقاشی، مجسمه سازی و مواد صنعتی با هم به کار می رود. استفاده از نام و نشان شخصیت های معروف مردمی نیز در این سبک بسیار رایج است.( خویه و دیگران،۱۳۹۱،۲۲۶-۲۲۷)
۲-۴-۴ . برندسازی مفهومی[۱۱۹]:
برندسازی مفهومی می تواند یکی از نوآورانه ترین و مفهومی ترین برندسازی باشد.زیرا مانند بازاریابی چندلایه[۱۲۰] سازنده اثر برند سازی از رسانه های مختلف برای رساندن پیام استفاده می کند.در این سبک با بهره گرفتن از مطالب مکتوب، تصاویر، فیلم های ویدئویی و محصولات واقعی، درصدد بیان و ارائه یک پیام برندسازی است که در درون این اثر نهفته است.این سبک معمولا بیشتر برای ایده های نو و کالاهای ابتکاری و اختراع شده به کار می رود که باید مخاطبان را با کارکردها و مفاهیم ایده ها و کالاها آشنا کند.( خویه و دیگران،۱۳۹۱،۲۲۸)
۲-۴-۵ . سبک های برندسازی با توجه به منحنی عمر کالا :
دوره عمر کالا [۱۲۱] مفهوم با اهمیتی است که آگاهی هایی درباره جنبه های رقابتی پویا را ارائه می کند.این چرخه با توجه به عوامل بسیار زیادی به اشکال و صورت های مختلفی ارائه می شود:
۱-دوران معرفی: وقتی کالایی برای اولین بار به بازار عرضه می شود ، مصرف کننده از آن اطلاعی ندارد و تقاضا برای آن کالا موجود نیست. سه حالت برای این دوران می توان یافت: حالت اول وقتی است که کالا اختراع جدیدی است و باید مصرف کننده را با نوع مصرف و طرز کار آن آشنا کرد. حالت دوم وقتی است که کالای جدید، نوع بهتر شده یا کاملتر شده کالای موجود است . حالت سوم وقتی است که نظایر کالا به طور اعم در بازار موجود است و موسسه ای می خواهد وارد بازار رقابت گردد که در این حالت اگر چه تقاضا برای کالا ایجاد شده، ولی کالای مورد بحث ناشناس است. گفته می شود در این مرحله تعیین یک سبک هجومی در اغلب موارد می تواند موفق باشد زیرا باید بتوان با ایجاد شوک لازم برند را در بازار ارائه کرد. معمولا این مرحله از آن جایی که بنیان یک برنامه برندسازی است، لازم است در آن با نگرشی مستحکم تر و سبکی متفاوت و خلاقانه به عرصه بازار هجوم برد. تدوین، تبیین و اجرای تاکتیک و سبک برندسازی در این روش می تواند ناگهان کل برنامه برندسازی را تا مدت ها از اثربخشی خاصی برخوردار کند.
۲-دوران رشد و بلوغ: در این دوران تقاضا برای کالا موجود است و مساله ایجاد برتری برای کالای موردنظر است و وظیفه اصلی برندسازی، تشریح و اثبات امتیازات کالا بر کالاهای مشابه است که در دنیای امروز قسمت اعظم فعالیت های برندسازی در این دوران صورت می گیرد.در این مرحله چون عرصه رقابت برای کالا ایجاد شده، یکی از منجیانی که می تواند با شگفتی خود رجحان خاصی را برای کالا ایجاد کند، تبلیغات برندسازی متقاعدکننده است. این دوران از پرهزینه ترین دوران هاست چون نام و نشان کالا نیز در دام رقابت گرفتار شده است پیشروی و اثربخشی آن به کندی صورت می گیرد ولی مدیران و مجریانی هستند که با بهره گرفتن از روش های متقاعدکننده و سبک های متفاوت ناگهان برنده این میدان می شوند.
۳-دوران حفاظت و زوال: وقتی اکثر مردم کالایی را بر مشابه آن ترجیح دادند و نام آن ملکه ذهن ایشان شد، باید نام آن را حفظ کرده و مانع از زوال شهرت گردید. در این دوران نشان دادن نام و آرم کالا به طور مرتب به مصرف کنندگان کفایت می نماید زیرا ویژگی های آن را اغلب همه می دانند و سرانجام بازار به علت افت میزان و سطح نیاز کالا و ورود رقبایی با فناوری های جدید، به مرحله زوال می رسد .در این مرحله بهتر است که از برندسازی به اندازه حفاظت استفاده کرد و مدیران برند سبک ها و تاکتیک هایی را برای کالاهای بعدی تدوین و اجرا کنند.( خویه و دیگران،۱۳۹۱،۲۲۸-۲۳۰)
۲-۴-۳-۱۹ . سبک پست مدرنیسم[۱۲۲] یا پسانوگرایی در برندسازی:
این سبک اصطلاحی برای توصیف گرایش های پس از دهه ۱۹۶۰ در عرصه معماری، هنر، ادبیات، فلسفه، فرهنگ و جامعه شناسی است.برخی نظریه پردازان نیز آن را به جنبش ضدنوگرایی تعبیر کرده اند.این جنبش آگاهانه ، نماینده نسلی است که در جستجوی هویت خود نیست.از این رو در مجموع جنبشی منسجم و قابل فهم نبوده و همانگونه که همه اذعان دارند؛ مجموعه ای بی انسجام و آزاد زا تمایلاتی است که احساس های نوینی را پدید می آورد.این سبک یا جنبش ، تمامی تفاوت های اصطلاح ها، نمادها و فرهنگ های سرزمین های مختلف را در عصر ارتباطات و اطلاعات، یکپارچه و متحد می گرداند.(ه.و.جنسن،(۱۳۷۹)،پست مدرنیسم، ترجمه ش.شریفی،تهران)در عرصه بازاریابی و برندسازی سخن پست مدرنیسم به طور خلاصه این است که نباید خود را به استفاده از ابزارها و واژه ها و نام و نشان ها سنتی و غیرسنتی می توان بهره برد.دیوید لاج[۱۲۳] می گوید:پست مدرنیسم همانقدر مدرنیسم را مورد انتقاد قرار می دهد که ضد مدرنیسم را.(لاج،وات،دیچز،نظریه رمان،ترجمه حسین پاینده)
از ویژگی های عام دیگر در سبک پست مدرنیسم می توان به کثرت گرایی،التقاط گرایی،خود آگاهی،متن گرایی،فردگرایی،عدم قطعیت،تناقض،جابه جایی، عدم انسجام، زیاده روی، فقدان قاعده، عدم قطعیت، عدم مرکزیت، پراکندگی، مشارکت و درهمی اشاره کرد.( خویه و دیگران،۱۳۹۱،۲۳۱-۲۳۴)
ویژگی های عمومی «اندیشه و دوران پسامدرن» را از دید برندسازی و بازاریابی می توان این گونه فهرست کرد:
۱-اندیشه پست مدرن نسبت به مفروضات و اصول و مبانی تفکر متعارف ادبیات، تبلیغات، برندسازی و بازاریابی، رویکردی انتقادآمیز و تردیدآمیز دارد.اندیشه بازاریابی و برندسازی پست مدرن، اساسا سلبی و انتقادی است .روح ا ین رویکرد، نقد مفروضات و یقینات بازاریابی و برندسازی مدرن است. در واقع رویکرد پسامدرن، گویی توفانی از تردید، شک و انکار به جان برندسازی و بازاریابی مدرن افکنده است، پسامدرنیسم آدمی را در جهانی پر از شک و تردید و در حالتی تماما معلق و اسیر بی معنایی و بی سرانجامی رها می کند[۱۲۴].
۲-متفکران پست مدرن غالبا توجه خاصی به مقوله «زبان»دارند. به همین علت در شعارها، پیام ها و نام و نشان های خود به شدت این موضوع علاقه نشان می دهند. برای نمونه حروف بسیار نامربوطی را در نامگذاری محصولات یا نام و نشان های خود به کار می گیرند.«زبان» در نگرش غالب پست مدرنیست ها، از همان افقی موردتوجه قرار می گیرد که نیچه از آن سخن می گفت. یعنی یک «ابداع بی معنا» برای تحقق اراده، معطوف به قدرت بشر. از این رو، بازار هرمنوتیک[۱۲۵] در این اندیشه ،رونق بسیار دارد.
۳-اندیشه پسامدرن تقریبا در تمامی گرایش های خود ، اعتقادی به وجود حقیقت ثابت و یا امکان دریافت معرفت مطلق ندارد. بسیاری از شرکت ها و سازمان ها روش های بازاریابی خود را به تغییر می دهند و نام و نشان ثابت نیز ندارند.
۴- اندیشه پسامدرن، تکنولوژی مدرن و به ویژه جهت گیری ویرانگر آن نسبت به بازاریابی را مورد انتقاد شدید قرار می دهد، به همین جهت گاهی در برندسازی خود از نام و نشان های کاملا سنتی و بدوی استفاده می کنند.
فنون برندسازی پست مدرنیسم:
۱-عدم قطعیت[۱۲۶]: یکی از ویژگی های مهم آثار پست مدرن، عدم قطعیت است که در پایان داستان ها، متن ها و نام و نشان ها بسیار به چشم می خورد. برای نمونه در رمان ها عدم پایان داستان، گم شدن شخصیت ها و نیز در فیلم های پست مدرنی عدم وجود شخصیت ثابت بسیار مشاهده می شود . در برندسازی پست مدرن نیز نام و نشان ها و جنبه های بصری و غیربصری آن نسبی است و قطعیت ندارند. عدم قطعیت در پیام های تبلیغاتی بسیار مشاهده می شود و پیام یک محصول خاص را برای یک محصول دیگر استفاده می کنند.و یا پیام ها ی ناقص و بدون پایان یا نام و نشان هایی که به صورت واژه های منقطع بیان می شود.
۲-تناقض:تناقض در آثار این سبک مانند سبک داداییسم به وضوح مشاهده می شود.برای نمونه محصولی مورد تبلیغ قرار می گیرد که تناقض خود را نشان می دهد.مثلا در یک حرکت بسیار جالب یک شرکت تولیدکننده موادغذایی ناگهان موادغذایی خود را نقض و استفاده از ان را ممنوع کرد تا شاید نام و نشان خود را به راحتی در میان مخاطبان نشان دهد.البته ظرفیت این روش ها بسیار بالا است و عدم استفاده صحیح از آن ممکن است به نتایج عکس منتهی شود.
۳-جابه جایی: جابه جایی یکی از ویژگی های آثار پست مدرن است که ایهاب حسن[۱۲۷] از متفکران پست مدرن به آن اشاره می کند .در این سبک برندسازی جابه جایی در تمامی ابعاد برندسازی، از نام و نشان گرفته تا لوگو و طرح آرم، ممکن است اتفاق بیفتد.
۴-عدم انسجام: بین جمله های یک پیام هیچ ارتباطی وجود ندارد یا ویژگی محصول، آرم و نماد محصول هیچ ربطی به محصول ندارد. برای نمونه آرم یک رستوران تمساح است،اما باید دقت داشت که این عدم انسجام و بی ربطی معنا دارد و هرگونه عدم انسجام و بی ربطی را نمی توان ویژگی این سبک محسوب کرد.
۵-فقدان قاعده:همان طور که در بخش داداییسم نیز اشاره شد،عدم انسجام خود به خود به بحث بی قاعدگی منجر می شود.پست مدرنیسم به صورت تعمدی برای فرار از نظم ذهن و ایجاد خلاقیت سبکی قاعده گریز و قاعده شکن است.
۶-ترکیب:می توان گفت ترکیب تا حدودی یکی از ویژگی هایی است که سبک پست مدرن از سوررئال وام گرفته است. پست مدرنیسم، همه چیز در یک چیز و یک چیز در همه چیز است. نه چیزی را رد می کند و نه چیزی را به طور کامل قبول می کند. «نه این نه آن، هم این هم آن». ترکیب عناصر برندسازی و غیر برندسازی هرچند نامربوط، در یکدیگر یا ترکیب هنر و علوم دیگر برای نشان دادن تبلیغ استفاده می کنند. همچنین از ترکیب سبک های مختلف نیز بهره می گیرند.مثلا در تبلیغات یک کالای جدی از یک شرکت بزرگ و مشهور، از تبلیغی طنزآلود استفاده می کنند.
۷-زیاده روی: در این سبک تبلیغاتی،بازاریابی و برندسازی ناگهان یک صفحه کامل از یک روزنامه یا بیلبورد به طور مکرر از نام و نشانی خاص پر می شود.گاهی آنچنان از یک عامل در برندسازی استفاده می شود که مخاطب را به تفکر و سوال وا می دارد.
۸-اتصال کوتاه: در سبک برندسازی پست مدرن جرقه های زیادی وجود دارد که ذهن مخاطبان را به چالش می طلبد ولی گاهی در آثار پست مدرن ها این جرقه ها نوعی اتصال کوتاه هستند . هر جرقه ای که به ذهن سازندگان این نوع تبلیغات خطور کند به محصول متصل می شود. آنان از تشبیه هر چیزی به هر چیز دیگر بی مهابا استفاده می کنند. ذهنیت خلاقی که بتواند این عمل را انجام دهد نیاز به دقت و ظرافت بسیاری دارد و کاری بس دشوار است.
۹-نبود یا خود را ندیدن[۱۲۸]:نوعی شک است که در این تاکتیک خود را نشان می دهد و بیانگر نوعی پوچی منطق گونه و شوک در تبلیغات و برندسازی است.مثلا با تبلیغ کالا و خدمت رقیب برای خود سودآوری ایجاد کرد.
۱۰-پراکندگی[۱۲۹]:این ویژگی آثار پست مدرن ها، ترکیبی از ویژگی های عدم انسجام و اتصال کوتاه است. جمله معروفی در این باره است که می گوید:مرگ به هزاران شکل مختلف قابل تصویر شدن است. آنها با اندیشه بر ابعاد مختلف بازاریابی و پراکنده کردن هر بعد در زاویه ای از تبلیغ که اتصال کوتاه خاصی را ایجاد کند به این عمل مبادرت می ورزند.
۱۱-عدم مرکزیت[۱۳۰]: برای انها هیچ چیز مطلق نیست و تمرکز در هیچ چیز مشاهده نمی شود.
۱۲-مشارکت[۱۳۱]: در این نوع برندسازی مخاطبان و مشتریان در امر تبلیغات دخالت دارند. در حقیقت در برندسازی پست مدرن، مشتریان و مخاطبان با روش ها و استراتژی های خاصی، خود وارد صحنه می شوند.
۱۳-در هم بر هم[۱۳۲]: شاید بهترین واژه ای را که برای به نمایش گذاشتن پوچی ها، هجوها، عجایب و غرایب در آثار پست مدرن به کار برد ، واژه شیرتوشیر است.در آثار این سبک چیزهای بسیار عجیب و غریب با خنده و شوخی آمیخته می شود.
۲-۵ . مدیریت برند:
۲-۵-۱ . دو پارادایم مدیریت برند:
از سال ۱۹۸۵ به بعد دو پارادایم غالب در گستره مباحث مدیریت برند مطرح بوده است:یکی با ماهیت اثبات گرایانه[۱۳۳]و دیگری با ماهیت ساختارگرایانه[۱۳۴] یا تفسیری[۱۳۵].در تصوری که پارادایم اثبات گرایانه از برند دارد،بازاریاب مالک و صاحب برند تلقی می شود و وی ارتباط با مصرف کننده /دریافت کننده منفعل را تحت کنترل خود دارد.در این پارادایم،ارزش ویژه برند از طریق بازاریاب ایجاد می شود و از برند این تلقی وجود دارد:یک مصنوع قابل دستکاری و بی جان.(محصول به علاوه آنچه توسط مالکان /مدیران ایجاد می شود)که از آن می توان برای خلق تصویر،جایگاه سازی و بخش بندی استفاده کرد.پارادایم تفسیری،ماهیت برند و ارزش ویژه برند را چیزی می داند که در تعامل میان بازاریاب و مصرف کننده فعال خلق می شود،به صورت هویت کل نگر با بسیاری از خصوصیات موجودات زنده و همچون هویت زنده(یا شخصیتی که با آن می توان ارتباط برقرار کرد و می توان آن را در طول زمان تغییر داد و تحول بخشید)(هنبی[۱۳۶] ،۱۹۹۹)
تغییر پارادایمی مدیریت برند به تدریج و در طول دهه ۱۹۹۰ روی داده است.( حسینی و دیگران،۱۳۹۱،۴۰)
۲-۵-۲ . ۷ رویکرد در برند
در بررسی پیشینه بیش از ۲۰ ساله مدیریت برند و حصول به ۷ رویکرد برند باید اذعان داشت که رویکرد،پارادایم محسوب نمی شود اما مکتب فکری خاصی است که آگاهی عمومی از ماهیت برند ،دیدگاه مصرف کننده و روش های مرتبط با عقاید علمی ورای رویکرد را جهت دهی می کند.
در دوره اول،مدیریت برند به شرکتی که پشت سر برند قرار دارد و اقداماتی که این شرکت برای تاثیرگذاری بر مصرف کنندگان می نماید معطوف است.در دوره دوم،طرف دریافت کننده در ارتباطات برند نقطه اصلی توجه واقع می شود و مدیریت برند نگاه انسانی به ماهیت برند را بر می گزیند.در دوره سوم،نیرو های فرهنگی و محتوایی هستند که ورای انتخاب مصرف کنندگان و وفاداری به برند قرار دارند و انبوهی از مقالات و نوشته های جدید به کند و کاو پیرامون آن می پردازد.( حسینی و دیگران،۱۳۹۱،۴۰-۴۱)
**سالهای ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۲:تمرکز بر شرکت/فرستنده
در بدو ظهور مفهوم مدیریت برند ،شرکت به عنوان فرستنده در ارتباطات برند مورد توجه قرار می گیرد.این تمرکز زمینه شکل گیری دو رویکرد اقتصادی و هویتی را در مدیریت برند فراهم کرده است.
تحقیقات پیرامون رویکرد اقتصادی بر روی قابلیت های شرکت در مدیریت برند از طریق عناصر آمیخته بازاریابی(یعنی قیمت،محصول،توزیع و ترفیع)با هدف بررسی نحوه دستکاری این عناصر جهت تاثیرگذاری بر انتخاب مصرف کننده متمرکز هستند.در رویکرد هویتی ،تحقیقات به این موضوع معطوف است که چگونه هویت یک شرکت به عنوان یک کل می تواند پیام ذاتی برند را که با تمامی افراد ذینفع در ارتباط است ،شکل دهد.
فرض بر این است که برند تحت مالکیت شرکت است و این که برند به صورت خطی از طریق شرکت با مشتریان ارتباط می یابد.( حسینی و دیگران،۱۳۹۱،۴۱)
طبقه بندی مدیریت برند)۱۹۸۵-۲۰۰۶(
رویکرد اقتصادی |
۱
با توجه به جدول (۴-۸)؛ همانگونه که مشاهده میگردد، سطح معناداری (sig) آزمون برای تمامی روابط بین متغیرهای تحقیق برابر مقدار (۰۰/۰) میباشد که کمتر از مقدار (۰۵/۰) است. لذا فرضیه صفر (H0) آماری مبنی بر عدم ارتباط دو به دوی متغیرها با هم رد و فرضیه پژوهش مبنی بر ارتباط آنها تأیید می شود.
۴-۳-۳ مدل یابی معادلات ساختاری و آزمون فرضیه های تحقیق
بطور کلی با تکنیک مدل یابی معادلات ساختاری و به کمک نرمافزار AMOS 22 فرضیههای تحقیق مورد آزمون قرار گرفته اند. برای نیل به این منظور نخست آزمون نرمال بودن داده ها صورت گرفته است. سپس تحلیل عامل تائیدی برای هر یک از پرسشنامه ها انجام شده است. در نهایت نیز مدل مربوط به فرضیه اصلی و فرضیههای فرعی تحقیق اجرا شده است.
۴-۳-۱ تحلیل عاملی تائیدی
در این مطالعه از ابزار پرسشنامه برای گردآوری دادهها استفاده شده است. بنابراین با بهره گرفتن از تحلیل عاملی تائیدی ساختار کلی پرسشنامههای تحقیق مورد روائی سنجی محتوائی قرار گرفته است.
مدل اندازه گیری نشان دهنده بارهای عاملی متغیرهای مشاهده شده (عامل) برای هر متغیر مکنون است. قدرت رابطه بین عامل (متغیر پنهان) و متغیر قابل مشاهده بوسیله بار عاملی نشان داده میشود. بار عاملی مقداری بین صفر و یک است. اگر بار عاملی کمتر از ۵/۰ باشد رابطه ضعیف درنظر گرفته می شود. بارعاملی بین ۵/۰ تا ۸/۰ متوسط و اگر بزرگتر از ۸/۰ باشد خیلی مطلوب است.
در تحلیل عاملی تأییدی توجه به برازش مدل نیز مهم است. شاخص های برازش رایج در مدلهای اندازه گیری برای متغیرهای مکنون تحقیق در زیر هر شکل ارائه شده است. در میان شاخص های برازش اگر نسبت کای دو به درجه آزادی کمتر از ۲ باشد مدل از برازش مناسبی برخوردار است. شاخص RMSEA کمتر از ۰۵/۰ مطلوب است. سایر شاخص ها نیز هر چقدر به یک نزدیکتر باشند مطلوبتر است.
در ادامه اشکال مرتبط با این تحلیلها و نیز نتایج تحلیل عاملی ارائه می شود. خاطر نشان می شود که ارتباط بین خطاها در اشکال، برازش مدل را بالاتر برده است. این ارتباطات بر اساس شاخص اصلاح ارائه شده در نرمافزارAMOS ایجاد شده است. به این ترتیب که هرچه برای یک ارتباط، شاخص اصلاح بالاتری باشد، افزوده شدن آن ارتباط در مدل موجب بهترشدن برازش آن می شود.
۴-۳-۱-۵- مدل ساختاری تحقیق
جدول ۴-۹ نام گذاری کدهای مدل کلی تحقیق
کد
نام متغیر
sakht
سخت گیری بانک های عامل
roshd
عدم رشد فرهنگی
khod
ترس از خودکفا شدن
mostamar
وابستگی به مستمری
maharat
نداشتن مهارت فنی
bazdehi
عدم بازدهی اقتصادی
- ملانی لواس و دیگران (۲۰۱۰)، در تحقیقی با عنوان «سطح پیشرفت و رضایتمندی با مشارکت اجتماعی سالمندان: در ارتباط با کیفیت زندگی و بهترین همبستگیها» به بررسی این امر پرداختهاند که ۱- آیا کیفیت زندگی بیشتر با رضایتمندی و مشارکت اجتماعی در ارتباط است، یا با سطح پیشرفت و مشارکت اجتماعی ۲- آزمایش همبستگیهای نسبی مربوطه سطح پیشرفت و رضایتمندی با مشارکت اجتماعی. در این پژوهش از روش طرح مقطعی با نمونهای ۱۵۵ نفری از سالمندان که سطوح گوناگون محدودیتهای فعالیتی داشتهاند استفاده شده است. سطح پیشرفت و رضایتمندی با مشارکت اجتماعی (متغیرهای وابسته) با گویه های نقشهای اجتماعی پرسشنامه استاندارد عادات زندگی مورد ارزیابی قرار گرفتهاند.
نتایج این تحقیق بدین شرح است، که همبستگیهای بین کیفیت زندگی و سطح پیشرفت و رضایتمندی با مشارکت اجتماعی تفاوتی نشان ندادند. اگرچه، بهترین همبستگیهای سطح پیشرفت و رضایتمندی با مشارکت اجتماعی متفاوت بودند. بیشترین سطح پیشرفت مشارکت اجتماعی به وسیلهی سن جوانتر، سطح فعالیت پایدار مشاهده شده، عدم وجود اتفاق تنشزای اخیر، بهزیستی بهتر، سطح فعالیت بیشتر، و موانع کمتر در محیط فیزیکی و توانایی تحرک و دسترسی، بهتر تبیین میشود. رضایتمندی بیشتر با مشارکت به وسیله سطح فعالیت پایدار مشاهده شده، سلامتی خود ادارکی بهتر، بهزیستی بهتر، سطح فعالیت بیشتر، و تسهیلکنندههای بیشتر در حمایت اجتماعی و گرایشها بهتر تبیین میشود.
- در مطالعه قینگون خو و دیگران (۲۰۱۰)، «احساس تعلق اجتماعی، همسایگی، و سرمایه اجتماعی به عنوان عوامل پیشبینی کننده مشارکت سیاسی محلی در چین»، آنان به تبیین حالت احساس تعلق اجتماعی، رفتار همسایگی، و سرمایه اجتماعی در مردم جمهوری چین و توانایی این عوامل در پیشبینی مشارکت سیاسی محلی در شکل رای دادن ساکنان شهر در انتخابات و روستائیان در کمیتههای روستایی پرداختهاند. با بهره گرفتن از یک پیمایش نمایای ملی، ساکنان متاهل، پیر، روستایی و آنهایی که دارای تحصیلات ابتدایی یا دبیرستان بودند و پایگاه اجتماعی-اقتصادی مشاهده شده بالاتری داشتند بیشتر رفتار مشارکتی از خود نشان میدهند. در مناطق روستایی مردان بیشتر از زنان رای میدهند. برای ساکنان شهر آشنایی با همسایگان مهمتر است، در حالی که در مناطق روستایی رفتار همسایگی مهمتر است، اما هر دوی این عوامل رای دادن را پیشبینی میکنند. سرمایه اجتماعی به طور کلی مشارکت سیاسی محلی چینیها را پیشبینی نمیکند. تعاریف غربی سرمایه اجتماعی که از نظریههایی که درباره شبکهبندی، پیوند زدن و متصل کردن گرهها ناشی میشوند، محتملاً از لحاظ فرهنگی بسیار فردگرایانه هستند، کشوری با جامعهی جمعگرایانه و شبکه های خویشاوندی روستایی که کمونیسم قبل از موعد را تجربه میکند. حقیقتاً آشنایی و کمک به همسایهها، بیشتر از مفاهیم بسیار انتزاعی اعتماد، روابط متقابل یا عضویت میتواند به توسعه و پیشرفت دموکراسی محلی بیانجامد.
- گلین، کورمینا و سارایس در سال ۲۰۱۰ در تحقیقی تحت عنوان «اندازه گیری مشارکت اجتماعی و جایگاه آن در نظریه سرمایه اجتماعی» به بررسی متغیر مشارکت اجتماعی (که جزیی از مفهوم سرمایه اجتماعی است) پرداختهاند. در این تحقیق، مشارکت به دو بخش رسمی و غیررسمی تقسیم شده است. تحلیلهای آنها نشان دهندهای این است که میان مشارکت رسمی و مشارکت غیررسمی تفاوت وجود دارد، زیرا رابطه هر یک از این دو با متغیرهایی مانند سن، تحصیلات، فعالیت سیاسی و شادمانی به صورت بسیار متفاوت بوده است. آنها همچنین معتقدند که این بین دو نوع مشارکت با دیگر اجزای مهم ساختار سرمایه اجتماعی مانند اعتماد اجتماعی و اعتماد سیاسی به ندرت ممکن است رابطه وجود داشته باشد(Guillen ، &Coromina Saris: 2011، ۳۳۱).
- نانسی ای نیوال و دیگران (۲۰۰۹)، در تحقیقشان با عنوان «باورهای علی، مشارکت اجتماعی، و تنهایی در میان سالمندان: یک مطالعهی طولی» به بررسی روابط در بین عقاید علی پیوستهی گوناگون (به معنای عقایدی دربارهی تنهایی و توسعهی دوستی)، مشارکت اجتماعی، و تنهایی میان سالمندان (۷۲ ساله و بیشتر) پرداختهاند. در این تحقیق از روش مقطعی و طولی استفاده شده و از ۱۲۴۳ نفر سئوال پرسیده شده است. نتایج روش مقطعی و طولی در طول ۵ سال نشان داده است که عقاید علی داخلی/قابل کنترل (بدین معنا که، دوست پیدا کردن بستگی به تلاش دارد) با مشارکت اجتماعی بیشتر رابطه دارد. علاوه بر این، مشارکت اجتماعی بیشتر با تنهایی کمتر رابطه دارد. عقاید علی خارجی/غیرقابل کنترل، تنهایی بیشتری را پیشبینی میکند. و در تشریح نهایی تنهایی، شاید بتوان گفت که تمرکز بر روی عقاید علی مردم اهمیت داشته باشد.
- در کشور تایوان تحقیقی تحت عنوان «مشارکت اجتماعی و رضایت از زندگی از رویکرد سرمایه اجتماعی جوانی» توسط کوو و همکارانش (۲۰۰۸) انجام گرفته است. در این تحقیق از نظر سرمایه اجتماعی جهت کشف روابط علی و معلولی بین اعتماد و کنش کتقابل اجتماعی و مشارکت اجتماعی با یکدیگر و با کنش متقابل خانوادگی رضایت از زندگی استفاده گردید. افراد مورد مطالعه دانشآموزان دبیرستانی بودهاند که نظرات تعداد ۲۷۵۷ از آنها مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج تحقیق نشان میدهد که کنش متقابل مطلوب در خانواده در اعتماد اجتماعی سطح بالا اثر داشته است. به علاوه شناخت اعتماد اجتماعی بالا منجر به داشتن شبکه اجتماعی مطلوب میگردد. همچنین اعتماد اجتماعی بالا، مشارکت اجتماعی را نیز افزایش میدهد. کنش متقابل اجتماعی مطلوب در خانواده، رضایت از زندگی را افزایش میدهد و شبکه اجتماعی مطلوب، رضایت از زندگی را. در نهایت اینکه مشارکت اجتماعی افراد را به سمت رضایت از زندگی ترغیب مینماید (خلیفه، ۱۳۸۷: ۳۷).
- لیپست، جامعهشناس معاصر آمریکایی عمدتاً توجه خود را بر متغییرهای اجتماعی مشارکت متمرکز کرده است و درصدد آن است که پدیده شرکت یا عدم شرکت اقشار و گروه های مختلف اجتماعی را بر اساس چندین عامل کلی اجتماعی، در فراشدهای سیاسی و اجتماعی نظیر انتخابات انجمنها، سندیکاهای کارگری، شورای محلی و نظایر آن تبیین کند. او در کتاب انسان سیاسی در فصل مربوط به انتخابات در تلاش است تا در دو سطح توصیف و تبیین، مدل نسبتا جامعی را از عوامل اجتماعی موثر بر شرکت در انتخابات ارائه دهد. به گفته او، الگوی مشارکت، در کشورهای مختلف یکسانند: در کلیه این کشورها میزان مشارکت در فراشدهای اجتماعی در میان مردان، گروه های تحصیل کرده، متاهلین، شهرنشینان، افراد میانسال ۵۵- ۳۵ و نیز افراد دارای منزلت و همچنین اعضای سازمانها، احزاب، سندیکاها و شوراها بیشتر است. او هیجانهایی را که محصول این تفاوتها هستند در چهار قضیه کلی خلاصه میکند. بنابراین به نظر او چهار عامل موجب میشود که یک گروه نسبت به سایر گروه ها تمایل بیشتری برای مشارکت داشته باشند، این عوامل عبارتند از:
۱) علایق و منافعش شدیدا در معرض تاثیر سیاستهای دولت باشد؛
۲) به اطلاعات مربوط به رابطه تصمیمات سیاسی و علایق و منافع خود دسترسی داشته باشد؛
۳) در معرض فشارهای اجتماعی که خواهان رای دادن هستند باشد؛
۴) برای رای دادن به احزاب سیاسی مختلف زیر فشار نباشد.
مدل لیپست براساس اطلاعات موجود در دموکراسیهای غربی و در ارتباط با ساختار سیاسی، اجتماعی آنها و برای همان کشورها تنظیم شده، ولی به نظر میرسد که عوامل اجتماعی که مورد توجه قرار داده، در سایر جوامع و کشورها نیز قابل ملاحظه میباشد. تفاوتی که رخ خواهد داد این است که گروه های اجتماعی این جوامع ممکن است از نظر تاثیر عوامل مورد توجه در این مدل وضعیت متفاوتی داشته باشند.
یافته های مطالعاتی لیپست در کشورهای مختلف نشان میدهد که بطور کلی مشارکت در بین کسانی که تعلیم و تربیت بهتری یافتهاند، اعضای گروه های شغلی و درآمدی بالاتر، سنین متوسط، گروه های مذهبی و نژادی مسلط، مردان در مقابل زنان، ساکنین یک محل، شهرنشینان و اعضای انجمنها و موسسات اداری؛ گرایش به فزونی دارد. با این وجود چنین متغیرهایی گاهی اوقات واقعا بر مشارکت تاثیر دارند. از این رو تعلیم و تربیت و مشارکت، همبستگی زیاد و قابل توجهی دارند، زیرا تعلیم و تربیت حس وظیفه شهروندی، شایستگی، علاقه و مسئولیت سیاسی را افزایش میدهد و نیز باعث افزایش ویژگیهای شخصیتی مثل اعتماد به نفس، احساس برتری، نظم و تشکل فکری برمیگردد. علاوه بر این مدارس خود به مثابه جایگاههایی هستند که مهارتهای مربوط به مشارکت در آنها کسب میگردند، و بالاخره کسانی که تعلیم و تربیت بیشتری دارند توانایی بهتر و بیشتری برای انتقال دانش سیاسی خود به فرزندانشان دارند و بدین ترتیب رابطه بین تعلیم و تربیت و مشارکت را تداوم میبخشد.
درمورد تعلیم و تربیت چهار عامل قویتر وجود دارند که بر مشارکت اثر میگذارند:
۱- نظم ۲- تشکل فکری ۳- حساسیت به منافع شخصی ۴- جامعهپذیری موثر توسط فرهنگ سیاسی.
این عوامل در عین اینکه با تفاوتهای فراوانی مشارکت ارتباط دارند، از نظر تفکیک و تمیز فرد فعال سیاسی از فرد معمولی نیز مشاهده شده است، بهتر توضیح میدهند. برای مثال صاحبان مشاغل دارای منزلت بالاتر به دلیل فعالیت بیشتر و انسجام ایدئولوژیک بهتر میتوانند رابطه بین علایق و منافع خود و تصمیمات دولت را دریابند. اگر افراد واقع در سنین متوسط بیش از جوانان، و ساکنین دائم بیش از ساکنین موقت رای دهند، بدین دلیل است که موثر واقع شدن سیاستپذیری بر افراد به زمان و تجربه نیاز دارد.
فعالیت بیشتر سیاسی در مناطق شهری در مقایسه با مناطق روستایی، حاکی از نظم و تشکل فکری بیشتر شهرنشینان است و فعالیت بیشتر اعضای انجمنها و موسسات اداری در امور سیاسی تا حدودی ناشی از اثر هر سه عامل فوقالذکر است. از طریق چنین متغیرهایی و به وسیله کلی دیگری که ماهیت پویاتری دارند (مثل قدرت، نفوذ، انگیزه، فشارها و سائقهها) ممکن است نهایتا بتوان مدلهایی را که متغیرهای محیط اجتماعی را به واحدهای مناسبی تحویل مینمایند، مطرح ساخت یعنی بتوان به مدلهای فرازمانی و فرافرهنگی رسید. وقتی که این عوامل و اجزاء ترکیب کننده متغیرهای مذبور جدا گردند و وزن هریک بطور مناسبی تعیین گردد، پیشگویی درمورد مشارکت در شرایط گوناگون، درستتر و دقیقتر خواهد بود (لیپست به نقل از موسوی، ۱۳۹۱: ۶۷-۶۵).
- اریک وان اینگن (۲۰۰۸)در مقالهای تحت عنوان «بازبینی مشارکت» به تحلیل رسمی و غیررسمی مشارکت اجتماعی در هلند بین سالهای ۱۹۷۵ تا ۲۰۰۰ میپردازد. وی چهار نوع مشارکت اجتماعی را تفکیک میکند که عبارتند از: عضویت رسمی در موسسات،تماسهای غیر رسمی در خانه، تماسهای غیر رسمی در بیرون از خانه و تماسهای اجتماعی غیر صمیمی. نتایج وی نشان دهنده این است که کاهش چشمگیری (تقریبا سه ساعت در هفته بین سالهای ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۰) در زمان گذران افراد در فعالیتهای اجتماعی داخل خانه صورت گرفته است که ناشی از افزایش تماشای تلویزیون بوده است، و همچنین افراد جوانتر فعالیتهای بسیار کمتری در مشارکت رسمی بروز میدهند و در مقابل بیشتر زمانشان را در فعالیتهای غیر رسمی بیرون از خانه صرف میکنند (igen: ۲۰۰۸).
- روچ و تاکر (۱۹۹۷) علت مشارکت اندک جوانان در امور سیاسی را پایین بودن شناختها ضروری برای مشارکت سیاسی- اجتماعی موثر میدانند. آنها رشد آگاهی را به عنوان مدخلی برای امور سیاسی-اجتماعی معرفی میکنند. فراگیری مشارکت، به دست آوردن ابزار مشارکت برای خروج از بیقدرتی و محرومیت ضروری است. به نظر وی مشارکت سیاسی- اجتماعی برای نسل جوان به دلیل نبودن فرصتهای مناسب مشکلتر شده است.
- ایلیزن و لندن (۱۹۹۷) با بهره گرفتن از جمعیت نمونه ۲۱۰۷ نفری از سیاهان آمریکایی به مطالعه مشارکت اجتماعی و سیاسی آن ها در آمریکا پرداختند (این تحقیق توسط مرکز تحقیق دانشگاه میشیگان در خلال سالهای ۱۹۸۰ – ۱۹۷۹ انجام گرفت). در تحلیل رگرسیون لگاریتمی، آنها بین عزت نفس شخصی و آگاهی نژادی و مشارکت اجتماعی و سیاسی رابطه معنیدار و مثبتی به دست آورند. اگر چه تاثیر عوامل جمعیتی مد نظر نبوده، اما سن، تحصیلات و درآمد خانوادگی رابطه معنیداری با مشارکت دارند. درحالیکه جنس و محل سکونت رابطه معنی داری با مشارکت سیاسی ندارند. اما برای مشارکت اجتماعی متغیرهای معنیداری هستند.
- بحری و سیلور در سال ۱۹۹۳ با بهره گرفتن از نمونه ۲۶۶۷ نفری به مطالعه مشارکت شهروندان مردمی در عصر گورباچف پرداختند. آنها با بهره گرفتن از تحلیل عامل، انواع مشارکت را به چهار مقوله تقسیم بندی کردند و سپس رابطه بین گرایشات فرد و میزان دخالت و درگیری در هر نوع فعالیت سیاسی – اجتماعی را تحلیل نمودند. آنها به این نتیجه رسیدند که فعالیت اجتماعی به انگیزه های افراد بستگی دارد. افرادی که احساس میکنند، منتقد هستند و از زندگی خودشان راضیاند، احتمال بیشتری دارد که جزو فعالان اجتماعی باشند. اینها علاقه زیادی به امور سیاسی ندارند یا خواهان کنترل دولت بر آزادی های مدنی و اقتصادی نیستند (Bahry & silver، ۱۹۹۳: ۲۰۱).
دردیدگاههای مشارکت دو رویکرد عمده را میتوان تشخیص داد: نگرش خرد و نگرش کلان. در سطح خرد، بر انگیزهها، گرایشها و رفتارها تاکید میشود و در سطح کلان، زمینه ها، شرایط و عناصر ساختاری مورد توجه قرار میگیرد.
بنابر نظریه جامعهشناسان توسعهگرا در تحقیق مذکور مشارکت اجتماعی در دو بخش ذهنی و عینی مورد بررسی قرار گرفته است. بدینصورت که به تعبیر رولند کولین، جامعهشناسان توسعهگرا به پیروی از مرتون و پارسونز توسعه را ذاتی ساختار اجتماعی دانسته و دگرگونی و تغییر اجتماعی را ناشی از عوامل خارجی میدانند و به این دلیل تزریق و نشر داده های توسعهای و جدید را در قالب برنامههای اصلاح و عمران اجتماعی پیشنهاد میکنند و بر آمادگی ذهنی و وجود انگیزههای شخصی برای تحقق مشارکت و توسعه نیز تاکید دارند. مشارکت موثر مستلزم وجود انگیزههای شخصی است. به عبارتی، مشارکت قبل از اینکه مکود عینی پیدا کند پدیدهای ذهنی است که باید آن را در تفکار، عقاید، رفتار و خلاصه در فرهنگ مردم جستجو کرد (غفاری و نیازی، ۱۳۸۵: ۴۶).
طبق نظریه پاتنام، جهت افزایش مشارکت مدنی میبایست اعتماد اجتماعی در بین افراد جامعه افزایش یابد. از نظر وی، اعتماد از عناصر ضروری برای تقویت همکاری بوده و حاصل پیشبینیپذیری رفتار دیگران است که در یک جامعه کوچک از طریق آشنایی نزدیک با دیگران حاصل میشود، اما در جوامع بزرگتر و پیچیدهتر یک اعتماد غیرشخصیتر، یا شکل غیرمستقیمی از اعتماد ضرورت مییابد.
با توجه به نظریه فوق، فرضیه بهنظر میرسد بین اعتماد اجتماعی و مشارکت اجتماعی رابطه وجود دارد؛ درنظر گرفته شده است. با این فرض که هرچقدر اعتماد اجتماعی بالاتر باشد، مشارکت اجتماعی بیشتر میشود.
دورکیم به نقش همبستگی و تعلق اجتماعی در گسترش و تقویت ارتباطات اجتماعی اشاره نموده و معتقد است، هرجا تعلق اجتماعی نیرومند باشد، عامل نیرومندی در نزدیک کردن افراد به هم خواهد بود و باعث تشدید تماسهای آنها و بیشتر کردن فرصتهای ارتباطاتشان با یکدیگر خواهد بود (غفاری و نیازی، ۴۳:۱۳۸۶).
با توجه به نظریه فوق، فرضیه بهنظر میرسد بین احساس تعلق اجتماعی و مشارکت اجتماعی رابطه وجود دارد؛ درنظر گرفته شده است. با این فرض که هرچقدر احساس تعلق اجتماعی بیشتر باشد، مشارکت اجتماعی افزایش مییابد.
پارسونز معتقد است هرگاه در موقعیتهای اجتماعی کنشهای اظهاری فرد معطوف به دیگران باشد, به همکاری بیشتر و انسجام با دیگران میانجامد. در این کنشها مسئولیت و وفاداری به حد اعلای خود میرسد (غفاری و نیازی, ۱۳۸۶: ۴۵).
با توجه به نظریه فوق، فرضیه بهنظر میرسد بین میزان مسئولیتپذیری اجتماعی و مشارکت اجتماعی رابطه وجود دارد؛ درنظر گرفته شده است. با این فرض که هرچقدر میزان مسئولیتپذیری اجتماعی افزایش یابد، مشارکت اجتماعی بیشتر میشود.
طبق نظریه سیمن ساختار بوروکراسی جامعه مدرن شرایطی را ایجاد و ابقاء کرده است که در آن انسانها قادر به فراگیری نحوه و چگونگی کنترل عواقب و نتایج اعمال و رفتارهای خود نیستند. در چنین وضعی است که احساس بیگانگی بر فرد مستولی شده و او را به کنشی منفعلانه و ناسازگار در قبال جامعه سوق میدهد. به نظر وی اندیشه ناتوانی رایجترین کاربرد را در متون موجود دارد. این شکل بیگانگی را چنین میتوان درک کرد که انتظار یا احتمال شخص نمیتواند تعیین کننده دستاوردها یا نیروهای کمکی باشد که در حاصل رفتار خود جستجو میکند. احساس بیقدرتی یا ناتوانی، عبارتست از احتمال و یا انتظار متصوره از سوی فرد در قبال بیتأثیری عمل خویش و یا تصور این باور که رفتار او قادر به تحقق و تعیین نتایج مورد انتظار نبوده و وی را به هدفی که بر اساس آن کنش او تجهیز گردیده رهنمون نیست (محسنی تبریزی، ۶۸:۱۳۷۰ و ۶۷٫(
با توجه به نظریه فوق، فرضیه بهنظر میرسد بین احساس بیقدرتی و مشارکت اجتماعی رابطه وجود دارد؛ درنظر گرفته شده است. با این فرض که هرچقدر احساس بیقدرتی کمتر باشد، مشارکت اجتماعی بیشتر میشود.
نظریهپردارانی همچون راش و لیپست عقیده دارند که عواملی همچون: جنس، سن، وضعیت تاهل، شغل، سطح تحصیلات، درآمد ماهیانه خانوار و اصالت خانوادگی بر مشارکت افراد موثر است. این موضوع در بسیاری از تحقیقات داخلی و خارجی مورد بررسی قرار گرفته است.
لذا فرضیه بهنظر میرسد بین عوامل فردی همچون: جنس، سن، وضعیت تاهل، شغل، سطح تحصیلات، درآمد ماهیانه خانوار و وضعیت بومی بودن با مشارکت اجتماعی رابطه وجود دارد، نیز به عنوان آخرین فرضیه درنظر گرفته شده است.
اعتماد اجتماعی
احساس تعلق اجتماعی
مشارکت اجتماعی
عوامل فردی
مسئولیت پذیری اجتماعی
احساس بی قدرتی
به طور معمول، پژوهشگران سعی میکنند به یک مساله و یک پرسش واقعی که وجود دارد، طی یک فرایند پژوهش پاسخ گویند. با توجه به این که آگاهی از جامعهای که در آن تحقیق صورت گرفته، میتواند به درک بهتر فرایند و دستاوردهای تحقیق مساعدت نماید، لذا پژوهشگر باید محیطی را که در آن آزمودنیها مورد بررسی قرار میگیرند، به خوبی شناخته و سپس این شناخت را ارائه دهد.
در این فصل به بررسی روش پژوهش، تکنیک پژوهش، ابزار گردآوری داده ها، جامعه آماری، حجم نمونه، شیوه نمونهگیری، تعریف و شیوه سنجش متغیرها و روایی و پایایی تحقیق، پرداخته شده است.
End
End
While maximum iterations not attained.
شکل۴-۲٫ شبه کد الگوریتم پیشنهادی
با توجه به اینکه پیاده سازی یک پروتکل مسیریابی در شبیهساز NS-2 و برقراری ارتباط بین این شبیهساز و نرم افزار MATLAB زمان زیادی نیاز دارد، در ابتدای انجام این تحقیق شبیهسازی طراحی گردید که هم الگوریتم PSO و هم شبیهساز شبکههای حسگر بیسیم را انجام میدهد. تمامی استانداردهای در نظر گرفته شده در شبیهساز NS-2 در این شبیهساز نیز اعمال گردید. استفاده از این شبیهساز باعث میشود که بتوان با سرعت بیشتری ایدهی مطرح شده در این پژوهش را پیاده سازی نمود. البته پس از دست یافتن به نتایج مطلوب و بهدست آوردن وزنهای ثابت تساوی (۵)، پروتکل مسیریابی در NS-2 پیادهسازی شده است تا مقایسهی الگوریتم پیشنهادی با دیگر روشهای مسیریابی قابل اطمینان و ارائه باشد. شکل ۴-۳ منوی اصلی این شبیهساز را نشان میدهد.
شکل۴-۳٫ منوی اصلی شبیهساز طراحی شده
در این شبیه ساز تابعی تعریف شده است که در آن میتوان نحوهی ارتباط و انتخاب گرهی بعدی را برای هر حسگر تعیین نمود. میزان انرژی هر حسگر ، نرخ تولید گزارش و شعاع تحت پوشش هر حسگر نیز به راحتی در این شبیهساز قابل تعیین است. در این نرم افزار الگوریتم PSO نیز پیادهسازی شده است که نحوهی فراخوانی این الگوریتم در مراحل مختلف روش پیشنهادی در بخشهای قبلی توضیح داده شده است.
شکل ۴-۴ نمایی از شبیهسازی یک شبکهی حسگر بیسیم را نشان میدهد. این شکل لحظهای را نشان میدهد که اولین حسگر شبکه از بین رفته است.
شکل۴-۴٫ منوی اصلی شبیهساز در لحظهی از بین رفتن اولین حسگر
الگوریتم پیشنهاد شده در این پژوهش برای کنترل بستههای دادهای، به هر بستهی دادهای سه بیت اضافه میکند. همچنین برای نشان دادن بستههایی که حاوی میزان انرژی مصرف شده در حسگر هستند، یک بیت در نظر گرفته شده است و هنگامی که این بیت یک باشد به معنای این است که بستهی داده حاوی میزان انرژی مصرف شده در حسگر مبدأ است. برای نشان دادن مکان ذخیرهسازی مقدار انرژی باقیمانده از آفستی استفاده میشود که به ابتدای مکان ذخیرهسازی اشاره میکند. چون افزایش طول بستههای داده باعث مصرف بیشتر انرژی حسگرها میگردد، بنابراین عدد ثابتی در نظر گرفته شده است که به ابتدای مکان ذخیرهسازی مقدار انرژی مصرف شده اشاره میکند و دیگر نیازی به افزودن بیتهای اضافی نیست.
در این بخش برای درک بهتر الگوریتم پیشنهادی، شبهکد مراحل مختلف بررسی شده است. همانطور که در فصل سوم نیز مطرح شد، براساس شرایط مختلف شبکههای حسگر بیسیم، الگوریتم پیشنهادی مراحل مختلفی خواهد داشت. هر حسگر جدولی دارد که در آن اطلاعات مربوط به حسگرهای همسایهی خود را ذخیره میکند.
هنگامی که ایستگاه اصلی مکان تمام گرهها را میداند و به تمام گرهحسگرها دسترسی دارد، بهصورت مستقیم جداول هر یک از حسگرها را میسازد و اطلاعات لازم را دراین جداول قرار میدهد. برای محاسبهی مقادیر ثابت تساوی (۵) از الگوریتم PSO استفاده میشود. پس از ارسال ضرایب ثابت به حسگرها، کار شبکه آغاز شده و هر گرهی حسگر بر اساس رابطهی (۵) میتواند یکی از همیاسگان خود را برای ارسال بستهی داده انتخاب کند. شبهکد مراحل ذکر شده به صورتی است که در شکل ۴-۵ نشان داده شده است.
پس از بررسی فروض کلاسیک در قسمت بعد نتایج حاصل از برازش مدل های رگرسیونی تحقیق و به تبع آن فرضیه های تحقیق مورد بررسی و آزمون قرار می گیرد.
” بین نقد شوندگی سهام و اعلامیههای سود نقدی رابطه معناداری وجود دارد.”
همانطور که در فصل ۳ تشریح گردید، در این تحقیق برای آزمون فرضیه اول تحقیق از مدل رگرسیونی زیر استفاده شده است:
پس از آزمون مفروضات رگرسیون و اطمینان از برقراری آنها، نتایج حاصل از برازش معادله رگرسیون فوق در جدول۴ -۹ ارائه شده است. مقدار آماره F (276/11) نیز حاکی از معناداری کل مدل رگرسیون می باشد. همان طور که در قسمت پایین جدول ۴-۹ مشخص شده است، ضریب تعیین و ضریب تعیین تعدیل شده مدل فوق به ترتیب عبارتند از ۲/۴۵ درصد و ۷/۴۱ درصد. بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که در معادله رگرسیونی مزبور ، تنها حدود ۷/۴۱ درصد از تغییرات اعلامیههای سود نقدی شرکتهای مورد بررسی توسط متغیرهای مستقل و کنترل مزبور تبیین میشوند.
در این جدول اعداد مثبت (منفی) در ستون مقدار ضریب نشان دهنده میزان تاثیر مستقیم (معکوس) هر یک از متغیرها بر اعلامیههای سود نقدی شرکتهای مورد بررسی است.
نحوه داوری: در صورتی که مقدار sig محاسبه شده توسط نرم افزار کمتر از سطح اطمینان در نظر گرفته شده (در این پژوهش معادل ۵%) باشد، معنیداری متغیر مورد نظر تایید شده و فرضیه مرتبط با آن تایید میگردد. همچنین با توجه به مقدار آماره t، نیز اگر این آماره از مقدار معادل آن در جدول t استیودنت با همان سطح اطمینان (۵%) بیشتر باشد، فرضیه مرتبط با آن تایید میگردد.
نتیجه آزمون:
مطابق با جدول ۴-۹، سطح معنیداری (sig) متغیر نقدشوندگی(۲۳۱/۰) بیشتر از سطح معنیداری در نظر گرفته شده در پژوهش حاضر (۵%) است؛ همچنین قدرمطلق آماره t مربوط به این متغیر(۱۲۱/۱) کوچکتر از آماره t بدست آمده از جدول با همان درجه آزادی است. لذا فرضیه H0 در سطح اطمینان ۹۵% رد شده و H1 مبنی بر این بین نقد شوندگی سهام و اعلامیههای سود نقدی رابطه معناداری وجود ندارد.
نام متغیر
ضریب متغیر
مقدار ضریب
آماره t
سطح معنی داری
عدد ثابت
β۰
۵۲۲/۱
۸۷۳/۲
۰۰۴/۰
نقد شوندگی سهام
β ۱
۲۳۴/۳
۱۲۱/۱
۲۳۱/۰
بازده غیر عادی شرکت
β ۲
۴۶۷/۲
۸۳۸/۰
۵۸۹/۰