افزایش بخشی از جمعیت که دارای مهارتهای سیاسی در سطح ملی است
۴-دگرگونی در اشکال متداول مشارکت سیاسی ، زوال بسیج سیاسی سرآمد – وابسته ، پیدایش گروه های مسئله گرای سرآمدطلب
منبع(اینگلهارت،۱۳۷۳: ۶)
از نظر اینگلهارت، نگاه تک عاملی به تغییرات فرهنگی آن هم در سطح دگرگونی ارزشها نمیتواند دگرگونیهای جامعه جدید را تبیین کند، بلکه باید در تبیین دگرگونیهای فرهنگی، عوامل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را با هم لحاظ کرد؛ هر چند که این عوامل با توجه به نوع جامعه و زمان و مکان میتوانند تأثیرات کم و بیش متفاوتی داشته باشد.(آزادارمکی و مسقطیان،۱۳۸۰: ۲۱).
اینگلهارت استدلال میکند که در چند دهه گذشته تغییرات اقتصادی، تکنولوژیکی و اجتماعی-سیاسی، فرهنگهای جوامع پیشرفته را از جنبه های بسیار مهم دگرگون ساخته است. به زعم وی، فرهنگها ضمن آنکه در پاسخ به دگرگونیهای محیط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و تکنولوژیکی تغییر میکنند به نوبه خود به محیط شکل میدهند. بطوریکه دگرگونیهای مهم فرهنگی انقلاب صنعتی را در غرب آسان ساخت و خود انقلاب صنعتی جریانی از تغییرات با خود آورده، به فرهنگهای مغرب زمین شکل نوینی بخشید . او ادامه میدهد که اکنون این دگرگونیهای فرهنگی هستند که مسیر جامعه پیشرفته صنعتی را هدایت کرده، از اهمیت رشد اقتصادی به منزله مهمترین هدف جامعه کاسته، به کاهش معیارهای بی چون و چرای رفتار عاقلانه منتهی گردیدهاند. از نظر اینگلهارت جوامع پیشرفته صنعتی به سوی تحول تدریجی از تأکید بر امنیت اقتصادی و جانی ، بیشتر بر تعلق و دلبستگی به دیگران، ابراز نظر فردی و کیفیت زندگی پیش میروند . علت این تحول را میتوان در سطح بیسابقه امنیت اقتصادی و جانی که به طور کلی پس از جنگ جهانی دوم در این کشورها گسترش یافته است و نیز ظهور دولت رفاه عمومی جستجو کرد(اینگلهارت،۱۳۷۳: ۷۵) .
تئوری اینگلهارت بر اساس دو فرضیه مهم استوار است: الف) فرضیه کمیابی[۴۱] که در آن اولویت های فرد بازتاب محیط اجتماعی-اقتصادی وی است بگونه ای که شخص بیشترین ارزش ذهنی را به آن چیزهایی
میدهد که عرضه آنها نسبتاً کم است. ب) فرضیه اجتماعی شدن[۴۲]، که در آن ارزش های اصلی شخص تا حد زیادی بازتاب اوضاع حاکم بر سالهای قبل از بلوغ وی است. این دو فرضیه باهم مجموعه بهم پیوسته ای از پیش بینیهای مربوط به دگرگونی ارزشها را پدید میآورند. اول در حالی که فرضیه کمیابی دلالت بر این دارد که رونق و شکوفایی اقتصادی به گسترش ارزش های فرامادی می انجامد، فرضیه اجتماعی شدن مبین این است که نه ارزشهای فردی و نه ارزشهای یک جامعه بطور کلی یک شبه تغییر نمیکند، بر عکس دگرگونی اساسی ارزش ها بتدریج و بیشتر به طرز نامریی روی می دهد. این دگرگونی در مقیاس وسیع وقتی پدید می آید یک نسل جوانتر جایگزین نسل مسن تر در جمعیت بزرگسال جامعه شود. دوم، پس از یک دوره افزایش سریع امنیت جانی و اقتصادی، شخص انتظار دارد بین اولویت های گروه های بزرگتر و جوان تر تفاوتهای محسوسی بیابد: این اولویتهای ارزشی باید تحت تأثیر تجربه های مختلف سالهای شکل گیریشان، باشد لیکن یک تأخیر زمانی نسبتاً بزرگ بین دگرگونیهای اقتصادی و پیامدهای سیاسی آنها وجود دارد. در واقع فرضیه اجتماعی شدن فرضیه کمیابی را تکمیل میکند و ایرادهای ناشی از دیدگاه بیش از حد ساده بینانه، تأثیر کمیابی بر رفتار را برطرف میسازد. همچنین توضیح میدهد که چرا آزمونهای تجربی سلسله مراتب نیازها بین ارضاء یک نیاز معین در یک زمان و اهمیت افزوده شده بر نیاز عالیتر بعدی در زمان بعد همبستگی مثبتی نیافته اند (اینگلهارت،۱۳۷۳: ۷۷-۷۶).
در واقع اینگلهارت با زیر ذره بین گذاشتن نسل نو در جوامع مفروض خود ادعا کرد نسلی که در سایه ثبات بعد از جنگ جهانی و امنیت و رفاه آن سالها متفاوت با نسل گذشته پرورش یافته است، دارای ارزشهای متفاوت و در اصطلاح فرامادی است. اینگلهارت معتقد است ارضاء نیازهای طبیعی به رشد اهمیت خواسته های غیرفیزیولوژیکی یا فرامادی منتهی میشود(همان: ۱۵۲)
بنا به تعبیر اینگلهارت فرامادیون کسانی هستند که در دوران شکلگیری شخصیتشان (پیش از بلوغ) دارای امنیت سازنده بودند، یعنی دارای امنیت اقتصادی و جانی. این افراد کسانی هستند که اولویتهای ارزشیشان فرامادیگرایانه است، چرا که آنها امنیت مادی و جانی را مسلم فرض کردهاند. بنابراین یک دسته از نیازهای دیگر برای آنها مطرح میشود، نیازهایی چون خودشکوفایی، عشق و دلبستگی که نیازهای سطح بالا هستند. آنها کسانی هستند که به انتخاب انسانی اهمیت بسیار زیادی میدهند . ولی مادیگرایان، افرادی هستند که به دلیل نداشتن احساس امنیت سازنده ناشی از دوران شکلگیری شخصیتشان و وضعیت اقتصادی فعلی، دارای اولویت مادیگرایانه هستند. اینان بیشتر بر امنیت اقتصادی و جانی تأکید میکنند(همان،۱۵۵)
از نظر اینگلهارت فرامادیون همان غیرمادیون[۴۳] نیستند، معذالک کمتر ضد مادی[۴۴] هستند. اصطلاح فرامادی اشارهای به مجموعهای از اهداف دارد که که بعد از دستیابی مردم به امنیت مادی مورد تأکید قرار میگیرند. فروپاشی امنیت اقتصادی به بازگشت و تغییر تدریجی به سمت اولویتهای مادی منجر میشود. فرامادیون اقتصاد و امنیت فیزیکی را مثل هر کس دیگر مثبت ارزشگذاری میکنند؛ اما برخلاف مادیون آنها اولویت بالاتری به ابراز وجود[۴۵] و کیفیت زندگی می دهند. اینگلهارت میزان تحرک اجتماعی بالا، افزایش امید به زندگی، ریسک پذیری، کاهش اقتدارهای مذهبی و دیوانسالارانه ی دوران سنتی و مادیگرایی، تغییر در
نقشها و هنجارهای جنسیتی و… را از جمله شاخصه های فرامادیگرایی میداند(اینگلهارت،۱۹۹۷، به نقل از خالقیفر،۱۳۸۶: ۷۶).
توسعه اقتصادی بعد از جنگ، ظهور دولت رفاه عمومی، تغییر در نظام بین المللی و رشد بیسابقه علم و، تکنولوژی منجر به تغییرات تدریجی در ارزشهای اصلی و رایج درباره سیاست، کار، مذهب، خانواده و رفتار جنسی شده است. این دگرگونیهای فرهنگی هم بر رشد اقتصادی در جوامع صنعتی و هم بر نوع توسعه اقتصادی تأثیر گذاشته و به شالوده اجتماعی برخورد سیاسی، دلایل مردم برای حمایت از احزاب سیاسی و نوع حزبی که حمایت میکنند و راه هایی که برای رسیدن به اهداف سیاسی خود برمیگزینند شکل نوینی بخشیده است و بالاتر از آن روی آهنگ رشد جمعیت، ساختار خانواده و تغییرات در رفتارهای مذهبی اثر گذاشته است(اینگلهارت،۱۳۷۳: ۵).
وی تغییر ارزشها در غرب را پیامد غیر ارادی کامیابی اقتصادی-اجتماعی افزایش یافته میداند. او معتقد است کامیابی اقتصادی افزایش یافته، منجر به برآورده شدن بهتر نیازهای بنیانی در سالهای شکلگیری شخصیت افراد میشود و این به نوبه خود منجر به کاهش ارزشهای ماتریالیستی از نسلی به نسل دیگر می شود. بر این مبنا، اینگلهارت به تأثیر قشربندی اجتماعی توجه میکند. از این منظر به نظر میرسد خانواده های ثروتمند جوانان ماتریالیستی کمتری نسبت خانواده های فقیر پرورش میدهند.
اینگلهارت سپس رابطه امنیت اقتصادی و جانی و افول ارزشهای مذهبی را بررسی میکند. وی یکی از عوامل مؤثر بر کاهش ارزشهای سنتی در جامعه پیشرفته را افزایش احساس امنیت میداند. افزایش امنیت سبب نوعی تغییر ارزش به سمت ارزشهای سکولار، اعتماد، آسایش ذهنی و دید فرامادی میشود؛ از لحاظ نظری، افزایش سطح امنیت وجودی عامل اصلی در تغییر ارزشهای بین نسلی است(صدرا؛ قنبری،۱۳۸۷).
اینگلهارت نشان میدهد که فرامادیون در نگرشهای مذهبی بسیار مسامحهنگرتر و آزاداندیشهتر از مادیون هستند. وی اثبات میکند که مادیون بیشتر از فرامادیون حاضر به دفاع از هنجارهای سنتی یهودی و مسیحی هستند. اما اینگلهارت این نمودها را به معنای افول دین تعبیر نمیکند، زیرا او فرامادیگرایی را در اصل متفاوت با معنویتگریزی میشمارد(اینگلهارت،۱۳۷۳: ۲۰۱ ). وی معتقد است فرامادیون به رغم بیگانگی از سنت، به مراتب بیشتر از مادیون به معنا و هدف زندگی میاندیشند، پس چرا گرایشهای فرامادی از منزلگاه دین سر در نمیآورد؟ پاسخ این پرسش به زعم اینگلهارت آن است که چون ادیان سنتی حرف چندان قانع کنندهای برای ارضاء نسلهای فرامادی ندارند، روند غیرمذهبی شدن در حوزه هنجارهای جنسی و جنسیتی هم ادامه مییابد و در آنجا دگرگونی حتی اساسی تر نیز هست. از جمله موضعگیری فرامادیون در قبال همجنسگرایی، سقطجنین، طلاق، روابط جنسی، فحشا و کشتن از روی ترحم بسیار متفاوت شده و اغلب با تسامح و تساهل همراه است. میل به بچه دار شدن در میان نسلهای جوان کمتر شده، گاهی دیده میشود که برخی بر این اعتقادند که زن برای بچه دار شدن نیاز ی به ازدواج ندارد. خلاصه اینکه هنجارهای مذهبی و جنسی سست شده و جهت حرکت تغییر ارزشها نیز به سمت فرامادی است و از پیامدهای مهم آن نیز افزایش طلاق، همجنس بازی و کاهش میزان باروری است(همان،۲۲۱-۲۲۵).
نظریه اینگلهارت در خصوص دگرگونی ارزشی پیش بینی می کند که جایگزینی نسل جدید تدریجاً به جابجایی بلند مدت ارزشهای فرامادی منجر خواهد شد. این نظریه نه تنها امکان پیش بینی “جهت” دگرگونی در آینده، بلکه دامنه این دگرگونی را که از جایگزینی نسلی انتظار میرود، فراهم میکند. با توجه به این امر، جایگزینی نسلی تنها عامل درگیر نیست، بلکه مؤلفهای مهم در دگرگونی ارزشی به شمار می رود(آبرامسون و اینگلهارت،۱۹۹۲: ۱۸۶).
اینگلهارت می گوید:(( ما شواهدی یافته ایم مبنی بر اینکه بخش عمده ای از تغییرات اجتماعی هنگامی رخ میدهد که جوامع به یک سطح پیشرفتهای از توسعه صنعتی میرسند)). اینگلهارت تغییر در نحوه زندگی افراد را مرحله ای در پس ارضاء اهداف اقتصادی میداند.
اینگلهارت درباره رابطه مذهب و رشد اقتصادی می گوید:((در هر جامعه ماقبل صنعتی فرهنگ جامعه، مردم را به پذیرش موقعیت اجتماعی شان در زندگی تشویق می کند و تأکید بر اینکه فروتنی را بپذیرند و آرزوهای دنیوی را برای گرفتن پاداش در جهان بعدی رد کنند)). امید برای تحرک اجتماعی به سختی بیان می شود. چنین سیستم های اجتماعی کمک می کنند تا جامعه همبستگی اجتماعی خود را حفظ کنند و انباشت اقتصادی را به طرق گوناگون تشویق نمیکند.(همان:۷۰). اینگلهارت مشخصات جوامع سنتی، مدرن و پسامدرن را در جنبه های مختلف زیر بدین گونه در جدول زیر خلاصه کرده است:.
جدول شماره ۳-۳-جامعه سنتی،مدرن و پست مدرن: اهداف جامعه و ارزش های فردی
سنتی
مدرن
پست مدرن
برنامه اصلی جامعه
بقاء در یک اقتصاد دولتی پایدار
نهایت رشد
اقتصادی
حداکثر آسایش ذهنی
ارزشهای فردی
مذهبهای سنتی و هنجارهای محلی
انگیزه بدست آوردن
کار
ارزشهای فرامادی
و فرامدرن
سیستم اقتدار
اقتدار سنتی
اقتدار عقلانی - قانونی
تاکید زدائی هم از اقتدار و هم از اقتدار مذهبی
فرم در حال بارگذاری ...