تعریف عملی: شامل دو بعد شناختی و عاطفی میباشد. بعد شناختی این مقیاس(رضایت از زندگی) شامل پنج گویه است که پاسخهای آنها در قالب مقیاس لیکرت از یک(کاملاً مخالفم) تا ۷( کاملاً موافقم) درجه بندی شده است. بعد عاطفی(عاطفه مثبت و عاطفه منفی) شامل ۲۰ عبارت است که ۱۰ عبارت مربوط به عواطف مثبت و ۱۰ عبارت مربوط به عواطف منفی است و بصورت طیف ۵ گزینهای نمره گذاری میشود بدین صورت که به گزینهی خیلی کم نمره ۱ و به پاسخ خیلی زیاد نمره ۵ تعلق میگیرد. دامنه تغییرات برای هر خرده مقیاس ۱۰ تا ۵۰ است که بصورت میانگین بیان میشود.
پیش فرض های پژوهش:
۱- سلامت دارای دو بعد عینی و ذهنی است(۲۷).
۲-احساس ذهنی بهزیستی معیار مهم سنجش سلامت ذهنی است.
۳-سلامتی مفهومی متاثر از مجموعهی پیچیدهای از عوامل زیستی، روانی-اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، مذهبی و محیطی میباشد(۱۸).
۴-سلامت به معنای فوق متاثر از عواملی از جمله حمایت اجتماعی میباشد(۱۹).
۵-فقدان بیماریهای روانی و وجود سطوح بالای بهزیستی به عنوان سلامت تلقی میشود(۳).
۶-حمایت اجتماعی یکی از مهمترین شکلهای روابط اجتماعی است که برخورداری، ادراک و تصور آن و همچنین نیاز به آن با توجه به سن، جنس، شخصیت و حتی فرهنگ می تواند متفاوت باشد(۲۴).
۷-برخورداری از حمایت اجتماعی مطلوب، فرد را به سلامت جسمی و بهزیستی ذهنی هدایت میکند(۱۴).
۸-در هر مرحله از زندگی، جنبه هایی از حمایت اجتماعی اهمیت پیدا میکنند و نسبت به جنبه های دیگر آن اثرات بیشتری دارند که دورهی جوانی یکی از مراحل مهم آن است(۲۳).
۹-امروزه دانشجویان به دلیل نقش مهمی که در ادارهی آینده ی کشور عهده دار خواهند بود، یکی از اقشار مهم جامعه به حساب میآیند.
۱۰-احساس ذهنی بهزیستی به عنوان یکی از ابعاد مهم سلامت در دانشجویان میباشد(۱۸).
۱۱-احساس ذهنی بهزیستی دانشجویان علوم پزشکی به لحاظ مرتبط بودن شغل آنها با جسم و روان انسانها از اهمیت ویژه برخوردار است.
محدودیتهای پژوهش:
نتایج بر پایهی خود گزارشدهی افراد استوار است. لذا علیرغم تلاش پژوهشگر برای واقعی کردن داده ها، ممکن است نتایج مطالعه تحت تاثیر قرار بگیرد.
ممکن است حالات روحی و روانی غیر قابل تشخیص در نمونه ها در زمان تکمیل پرسش نامهها وجود داشته باشد که توسط پژوهشگر قابل شناسایی نبوده ولی بر نحوهی پاسخگویی نمونه ها تاثیر گذار باشد.
همچنین عدم صرف وقت کافی جهت پرکردن پرسشنامه توسط برخی از واحدهای مورد پژوهش و ناقص پر کردن برخی پرسشنامه ها، همکاری نکردن واحدهای مورد پژوهش در برخی دانشکدهها از محدودیتهایی که کنترل آن خارج از اختیار پژوهشگر بود.
ممکن است فرد در زمان پاسخگویی به پرسشنامه، دچار خطای یادآوری شده و نتواند تمام افراد شبکه را در زمان پاسخگویی به یاد بیاورد.
فصل دوم
چارچوب پژوهش
چارچوب این پژوهش پنداشتی است که بر مفاهیم سلامتی و حمایت اجتماعی استوار است و در این راستا به بحث پیرامون سلامتی، ابعاد سلامتی، احساس بهزیستی و انواع آن، حمایت اجتماعی به عنوان پیشبینی کنندهی احساس بهزیستی و انواع حمایت اجتماعی و نقش دانشجویان علوم پزشکی در ارتقا سلامت جامعه پرداخته میشود.
سلامتی و رفاه در گستردهترین معنی آن، پدیدهای است که مورد علاقه و توجه تمامی انسانها، گروه های اجتماعی و جوامع بشری میباشد. سلامتی در گفتمان های متنوعی توصیف و تبیین شده است که این گفتمانها به طور اجتماعی ساخت یافتهاند(۱۳). سلامت مفهوم وسیعی دارد و تعریف آن تحت تاثیر میزان آگاهی و طرز تلقی جوامع با شرایط گوناگون جغرافیایی و فرهنگی قرار میگیرد. ضمن اینکه سلامتی یک روند پویا است و با گذشت زمان نیز مفهوم آن تغییر خواهد کرد(۲۸). هر چند سلامتی هدف مشترک دیسیپلینهای مختلف علوم پزشکی است ولی در پرستاری اهمیت مضاعف دارد که آن را میتوان در تعاریف تئوری پردازان پرستاری از حرفه پرستاری درک کرد. برای مثال هندرسون[۱۱] پرستاری را حرفهای که به شخص مریض یا سالم جهت عملکرد فعالیتهای سهیم در سلامتی یا بهبودی وی کمک میکند، تعریف کرده است و اورم[۱۲] آن را خدمت انسانی که به نیاز و توانایی مددجو برای به عهده گرفتن مراقبت از خود مربوط میشود تا اینکه سلامتیشان را حفظ کنند و از بیماری یا جراحت بهبود یابند یا با اثرات آنها سازگار شوند تعریف میکند.
در طب سنتی برای انسان چهار طبع مخالف قائل بودند و اعتقاد داشتند که هرگاه این چهار طبع مخالف در حال تعادل باشند فرد سالم است و زمانی که تعادل میان طبایع چهارگانه مختل شود بیماری عارض میشود(۲۸). سلامتی، تجربهی زندگی پویای انسان است که بر تطابق و سازگاری مداوم با عوامل استرسزای موجود در محیط داخلی و خارجی، دلالت میکند(۲۹).
تمرکز پرستاران روی سلامت افراد و جوامع، تاریخی است و هر چند بصورت علمی با نوشته های نایتینگل[۱۳] شروع شده است. وی کار پرستاری را حفظ سلامت و برگرداندن سلامتی به افراد میداند. سلامتی به عنوان قسمت یکپارچهای از پرستاری، یک سازه، یک ایده در پرستاری، یک مفهومی متاپارادایمی، یک تئوری و یا یک مفهوم در نظر گرفته شده است.
متاپارادایم، عناصر پایه تئوری های پرستاری را فراهم میکند، در نظریههای مختلف پرستاری مفهوم سلامت یکی از چهار متاپارادایم اصلی در کنار مفاهیم شخص، محیط و پرستار قرار می گیرد که نایتینگل فرد را بعنوان بیمار در اغلب نوشته های خود مدنظر قرار میدهد و همچنین نایتینگل معتقد است که هر زن باید در طول زندگی خود مسئولیت سلامت افراد دیگر را بر عهده گیرد. بنابراین در کتاب یادداشتهای پرستاری، زنان را از نظر ارائه مراقبت و چگونگی تفکر مانند یک پرستار در نظر میگیرد. پیش فرضهای نایتینگل درباره شرایط اجتماعی مرتبط با تئوری اوست، او معتقد است که بیمار از نظر جسمی و روحی از اصلاحات محیطی فایده خواهد برد و پرستاران قادر به تغییر وضعیت اجتماعی افراد فقیر از طریق اصلاح شرایط زندگی هستند و در همین راستا وی سلامت را به معنای خوب بودن و استفاده از حداکثر قدرت فرد تعریف مینماید(۳۰).تعاریف زیادی از سلامتی وجود دارد اما تعریف سازمان جهانی بهداشت پذیرفته ترین تعریف میباشد: سلامتی عبارت است از رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی که فقط شامل بیماری یا نقص عضو نمیباشد(۳۱). سلامتی در بر گیرنده پیوستار خوب بودن و بیماری است و بصورت طیف تعریف میشود که دو سر آن را مرگ و سلامت مطلق تشکیل میدهند و سلامت فرد یا جامعه در نقطهای پویا از این طیف قرار میگیرد(۱). همچنین با هر نگاهی سلامتی معنی خاصی پیدا می کند، سلامتی توانایی عملکرد مستقل با توجه به فعالیت های چهارده گانه روزانه زندگی(هندرسون ۱۹۶۶)، توانایی سازگاری فرد با محرک ها در پیوستار مداوم بین سلامتی و بیماری (روی[۱۴] ۱۹۷۱)، حالتی از کلیت و تمامیت فرد، اجزا او و روش های عملکردیش(اورم ۱۹۸۰) و سطح مطلوب استقلال در هر فعالیت زندگی است که فرد را قادر به عملکرد با حداکثر نیروی بالقوه اش می کند(۲۹). از طرفی در نگاه کل نگرانهی پرستاری، سلامت متاثر از ابعاد روانی، اجتماعی، جسمی و معنوی می باشد، که روش های بررسی سلامت جسمی شامل بررسی آزمایشگاهی، معاینه بالینی و … می باشد. سلامت روانى تنها شامل نداشتن بیمارى روانى نیست بلکه توان واکنش در برابر انواع گوناگون تجربههاى زندگى بهصورت قابل انعطاف و معنىدار است، تعریف اخیر سلامت چنین است: ‘حالت توازان بین شخص و دنیاى اطراف او، و سازگارى شخص با خود و دیگران و همزیستى بین واقعیتهاى خود و واقعیتهاى مردم و واقعیتهاى محیط زیست’. سلامت اجتماعى به معناى سازگارى و تلفیق درون شخص و بین هر شخص با دیگر اعضاء جامعه و بین اعضاء جامعه و دنیائى است که در آن زندگى مىکنند(۳۲). سلامت روانی اغلب به عنوان جزئی از احساس بهزیستی[۱۵] مرتبط با شادکامی، رضایت، موفقیت، خوش بینی و امیدواری تعریف میشود(۳۳). بدین معنا که سلامت روان از ملزومات و جزئی ازاحساس ذهنی بهزیستی محسوب میشود.
لذا برای دستیابی به سلامت نیاز است به طور جامع همهی ابعاد سلامتی مورد توجه قرار بگیرند. با توجه به دیدگاه های متفاوت نسبت به سلامتی و گسترده بودن ابعاد سلامتی، اندازه گیری و ارزیابی سلامتی کار سادهای نخواهد بود. لذا شاخص های مختلفی برای ارزیابی سلامت مورد استفاده قرار میگیرد که توافق کلی درباره ی اینکه کدام یک از آنها با اهمیت تر است وجود ندارد ولی باید متذکر شد شاخص های سلامتی که عینی[۱۶] هستند بیشتر برای ارزیابی سلامت استفاده می شوند و متاسفانه شاخص هایی که بیشتر جنبه ذهنی[۱۷] دارند شامل ارزیابی اعمال بدنی و حالت سلامتی مانند فعال بودن فرد در جامعه، سطح انرژی، خواب، عکس العملهای هیجانی، ارزیابی وضعیت روانی، ارزیابی وضعیت اجتماعی، ارزیابی کیفیت زندگی که روش های موثرتری برای در ارزیابی وضعیت سلامتی افراد میباشند، مورد غفلت قرار میگیرند( ۳۴و۲۹).
گرین و کروتر ارتقای سلامت[۱۸] را هرگونه ترکیب برنامه ریزی شدهای از حمایتهای آموزشی، سیاسی، قانونگذاری و سازمانی برای اعمال و شرایط زندگی که منجر به سلامت افراد، گروه ها یا جوامع گردد، تعریف میکند همچنین منشور اتاوا برای ارتقای سلامت(سازمان جهانی بهداشت ۱۹۸۶) ارتقا سلامت را اینگونه معرفی میکند: “فرایند توانمندسازی افراد برای افزایش کنترل بر سلامتی خود و بهبود آن"(۳۵).در کل به مداخلاتی که سبب افزایش احساس بهزیستی میگردد، اشاره دارد. احساس بهزیستی به معنی یک حالت شاد بودن، سلامتی یا موفقیت است که ذهنی است ولی قابل اندازه گیری است و بسیاری از فعاایتهای روزانهی زندگی افراد تحت تاثیر احساس بهزیستی آنها میباشد(۳۶_ENREF_33).
از طرفی برای سلامت میتوان دو بعد عینی و ذهنی نیز قائل شد که به بعد ذهنی آن کمتر توجه شده است. فریش معتقد است که مطالعه ی احساس ذهنی بهزیستی افراد و جوامع و ارتقای آن بزرگترین چالش علمی بشر بعد از افزایش و پیشرفت در زمینه ی تکنولوژی، پزشکی و ثروت است(۲). بسیاری از پژوهشگران بر مفهوم احساس ذهنی بهزیستی تاکید کردهاند و فقدان بیماریهای روانی و وجود سطوح بالای بهزیستی را به عنوان سلامت تلقی مینمایند(۳). در واقع ویژگی مهمی که فرد واجد سلامت بایستی از آن برخوردار باشد احساس ذهنی بهزیستی[۱۹] است(۴).
از دیدگاه راین و دسی[۲۰] (۲۰۰۵)، دو رویکرد اصلی در تعریف بهزیستی وجود دارد: لذت گرایی و فضیلت گرایی(۳۷_ENREF_34). دسته ای بهزیستی را با خوشی لذت گرایانه یا شادکامی برابر میدانند. دیدگاه غالب روان شناسان لذت گرا آن است که بهزیستی برابر با شادکامی شخصی و مرتبط با تجربه لذت در مقابل تجربه ناخشنودی است. چنین برداشتی از بهزیستی، بهزیستی شخصی نامیده میشود. بهزیستی شخصی متشکل از تعدادی از نشانه هاست که بیانگر حضور یا غیاب احساسات مثبت نسبت به زندگی است(۳۸_ENREF_35). در نگاه راین و دسی بهزیستی شخصی را می توان از طریق سه مقیاس حضور عواطف مثبت، غیاب عواطف منفی و رضایتمندی از زندگی سنجید.
تعادل عاطفی میزان کثرت تجارب عاطفی مثبت فرد در مقابل تجارب عاطفی منفی وی را نشان میدهد که با کم کردن نمره مقیاس عواطف منفی فرد از نمره عواطف مثبت وی محاسبه میشود. با این حال جمع کثیری از روانشناسان در ازای برابر دانستن بهزیستی با شادکامی و لذت، آن را با فضیلت برابر میگیرند. فضیلت گرایان بر این باورند که ارضای امیال به رغم ایجاد لذت، همواره بهزیستی را در پی ندارد و در نتیجه، بهزیستی نمیتواند صرفا به معنای تجربهی لذت باشد، لذا میتوان بهزیستی روان شناختی و اجتماعی را جز این دسته دانست(۱۴). در این راستا به بررسی احساس ذهنی بهزیستی میپردازیم.
احساس ذهنی بهزیستی، مفهومی کلی و ناشی از نحوهی ادراک شناختی و عاطفی شخص از کل زندگی است. بهزیستی ذهنی دارای دو جزء شناختی و عاطفی است. بعد شناختی بهزیستی، یعنی ارزیابی شناختی افراد از میزان رضایت از زندگی[۲۱] و بعد عاطفی یعنی برخورداری از حداکثر عاطفه مثبت[۲۲] و حداقل عاطفه منفی[۲۳](۵, ۶). مطالعات بسیاری نشان دادهاند که احساس ذهنی بهزیستی نتایج زندگی دلخواه شامل وضعیت جسمی و روانی بهتر و طول عمر بیشتر را در افراد پیش بینی میکند(۳۹_ENREF_36).
احساس ذهنی بهزیستی از چند جهت اهمیت دارد: تامین سلامت روانی، جسمانی و افزایش طول عمر، اثبات ارزش شادکامی برای انسان و اندازه گیری شاخص کیفیت زندگی در کنار شاخص های اقتصادی و اجتماعی. در واقع احساس ذهنی بهزیستی بزرگترین آرزو و مهمترین هدف زندگی بشر است که بیش از هر عامل دیگری بهداشت روانی افراد را تحت تاثیر قرار میدهد. در ادامه به بررسی ابعاد احساس ذهنی بهزیستی میپردازیم که شامل: رضایت از زندگی و عاطفه مثبت و منفی میباشد.
رضایت از زندگی از مولفه های نگرش مثبت افراد نسبت به جهانی است که در آن زندگی میکنند. رضایت از زندگی با ارزشها، ارتباطی نزدیک اما پیچیده دارد. معیارهایی که افراد بر پایه آن درک ذهنی خود را از خوشبختی ارزیابی میکنند، متفاوت است. در واقع تجربهی رضایت از زندگی هدف برتر زندگی به شمار میرود و احساس غم و ناخرسندی اغلب مانعی در راه انجام وظایف شمرده میشود(۱۹).
رضایت از زندگی ارزیابی فرد را از جنبه های گوناگون زندگیش توصیف میکند. به بیان دیگر، میتوان گفت رضایت از زندگی بازتاب توازن میان آرزوهای شخص و وضعیت کنونی اوست(۴۰). عاطفه مثبت نشان میدهد که یک شخص تا چه میزان شور و اشتیاق به زندگی دارد و چه میزان احساس فاعلیت و هوشیاری میکند، عاطفه مثبت بالا بر انرژی زیاد، تمرکز کامل و اشتغال لذت بخش دلالت دارد در حالیکه عاطفه مثبت پایین بر غمگینی و رخوت دلالت میکند. عاطفهی مثبت، تمایل به درگیری و رویارویی با محیط از جمله محیط اجتماعی را شامل میشود. افراد دارای عاطفهی مثبت بالا، فعالانه، توانمندانه، توام با شور، نشاط و اعتماد به زندگی رو میکنند، همراهی با دیگران را جستجو میکنند و از آن لذت میبرند و کاملاً در تعاملات اجتماعی خود، از اعتماد و رضایت برخوردارند. این افراد تجارب مهیج را دوست دارند و از این که کانون توجه قرار گیرند، ابایی ندارند. از سوی دیگر افراد دارای عاطفه مثبت پایین فاقد انرژی، اشتیاق و اعتماد هستند. آنها تودار و از لحاظ اجتماعی گوشهگیر هستند، از تجارب پور شور پرهیز میکنند و در کل نسبت به درگیر شدن فعالانه با محیطشان تردید دارند.
عاطفه منفی یک بعد عام ناراحتی درونی و اشتغال ناخوشایند را نشان میدهد و حالات خلقی ناخوشایندی مانند خشم، نفرت، بیزاری، گناه، ترس و عصبانیت را شامل میشود. عاطفه منفی پایین با آرامش و راحتی همراه است، افراد دارای عاطفه منفی بالا به سمت ناراحتی و ناخرسندی گرایش دارند، دید منفی نسبت به خود دارند و افرادی که در این بعد نمره پایین به دست می آورند نسبتا آرام، ایمن و دارای رضایت خاطر از خویشتن هستند(۷).
افراد با احساس ذهنی بهزیستی بالا هیجانات مثبت بیشتری را تجربه میکنند و از رویدادها و حوادث پیرامون خود ارزیابی مثبتی دارند و آنها را خوشایند توصیف میکنند(۸). این افراد احساس مهار و کنترل بالاتری دارند و میزان موفقیت و رضایت از زندگی بیشتری را تجربه میکنند(۹). بعلاوه این افراد نظام ایمنی سالمتر و خلاقیت بالاتری دارند(۱۰). در حالی که افراد با احساس ذهنی بهزیستی پایین، رویدادها و موقعیت های زندگی خود را نامطلوب ارزیابی می کنند(۱۱).
شواهد تاریخی و نیز تجربه روزمره زندگی حاکی از این است که برجستهترین و عمدهترین تمایلات بشری رسیدن به بهزیستی و شادمانی است(۱۲).
الگوی قدیمی توسعه به شدت بر رفاه اقتصادی به عنوان یک هدف نخست توسعه تمرکز کرده است و سایر جنبه های زندگی و جامعه که شامل جنبه های ذهنی و احساس بهزیستی میباشد را مورد غفلت قرار میدهد و از اندازه گیریهای عینی برای راهنمایی سیاستگذاریها استفاده میکردند ولی اخیراً احساس ذهنی بهزیستی یک چالش برای اندازه گیری پیشرفت و توسعه سیاستهای عمومی کشورها شده است و توجه بسیاری از محققین را به خود جلب کرده است(۱۳)؛ و بررسی دقیق احساس ذهنی بهزیستی و باز شناسی عوامل عمده موثر بر آن ضرورتی غیر قابل انکار است.
جامعه شناسان بر این باورند که سلامتی و بیماری روانی، صرفاً واقعیاتی زیست شناختی و یا روانشناختی نیستند بلکه بطور همزمان دارای ابعاد و ماهیت اجتماعی نیز می باشند(۱۸).
عوامل گوناگونی بر احساس ذهنی بهزیستی تاثیر دارند که می توان به عوامل اجتماعی مانند امیدواری، خوش بینی، اضطراب اجتماعی و حمایت اجتماعی اشاره نمود که شناخت هر کدام جهت ارتقای احساس ذهنی بهزیستی امری مهم و اجتناب ناپدیر است.
عوامل اجتماعی، همان گونه که میتوانند نقش مهمی در ایجاد، حفظ و ارتقا سلامتی ایفا نمایند در بروز، شیوع و تداوم بیماری نیز دارای سهمی اساسیاند. به دیگر سخن، گرچه تردیدی است که ” افراد در میزان آسیب پذیری نسبت به بیماریهای روانی با یکدیگر تفاوتهای زیستی و فردی دارند"، اما مسئله این است که میزان این تفاوتها تحت تاثیر موقعیت اجتماعی و حتی مهمتر از آن، برداشتی که افراد از آن موقعیت دارند به مراتب بیشتر میشود. از این رو توجه به عوامل اجتماعی موثر بر سلامت روان اهمیت بسیار مییابد که یکی از مهمترین این عوامل، میزان حمایت اجتماعی ادراک و یا دریافت شده توسط افراد میباشد(۱۸).
یکی از عواملی که رایطه تنگاتنگی با احساس ذهنی بهزیستی دارد حمایت اجتماعی[۲۴] میباشد. وجوه مختلف حمایت اجتماعی دریافت شده، پیش بینی کنندههای خوبی برای احساس ذهنی بهزیستی هستند(۱۴). پژوهشهای متعددی ثابت کردهاند که هرچه میزان حمایت اجتماعی افزایش یابد، سطح سلامتی نیز افزایش پیدا میکند و بالعکس. از این نگاه، داشتن سلامتی مشروط به داشتن حمایت اجتماعی است(۱۸). مفهوم حمایت اجتماعی دریافت شده، به حمایت، از منظر ارزیابی شناختی فرد از محیط و روابطش با دیگران مینگرد. نظریه پردازان حمایت اجتماعی بر این امر اذعان دارند که تمام روابطی که فرد با دیگران دارد حمایت اجتماعی محسوب نمیشود. به بیان دیگر روابط، منبع حمایت اجتماعی نیستند. مگر آن که فرد آنها را به عنوان منبعی در دسترس یا مناسب برای رفع نیازهای خود ادراک کند(۲۶و۴۱).
گاهی کمکهایی که به فرد میشود نامناسب و بدموقع است یا این که خلاف میل خود فرد است. لذا نه خود حمایت بلکه ادراک فرد از حمایت است که اهمیت دارد. مقیاسهای حمایت اجتماعی نیز بر روی ارزیابی شناختی فرد از محیطش و سطح اطمینان فرد به اینکه در صورت لزوم، کمک و حمایت در دسترس خواهد بود متمرکز هستند(۲۶).
دربارهی تعریف حمایت اجتماعی نظرات متفاوتی مورد توجه است. این اصطلاح گاهی به جو وجود روابط اجتماعی یا کمیت روابط اطلاق شده و زمانی نیز نوع بخصوصی از روابط اجتماعی همچون رابطه زناشویی، دوستی و عضویت سازمانی مورد نظر بوده است. منظور از حمایت اجتماعی کمک یا حمایتی است که از جانب اعضای شبکه های اجتماعی برای فرد فراهم میشود. حمایت اجتماعی به میزان ادراک فرد از محبت و حمایت خانواده و دوستان و اطرافیان نیز اطلاق میشود(۱۸). رایجترین تعریف حمایت اجتماعی بر در دسترس بودن و کیفیت ارتباط با افرادی که در مواقع مورد نیاز منابع حمایتی را فراهم میکنند، تاکید دارد. منابع حمایتی موجب میشود که فرد احساس مراقبت، مورد علاقه بودن، عزت نفس و ارزشمند بودن کند و احساس کند بخشی از شبکهی وسیع ارتباطی است. حمایت اجتماعی عبارت است از تبادل منابع کمکی حداقل بین دو نفر که با قصد انجام شود و شامل یک دهنده و یک گیرنده است که این امر رفاه گیرنده را افزایش میدهد(۲۶).
حمایت اجتماعی میتواند به این صورت تعریف شود: درک در مورد در دسترس بودن افرادی که احساس میکنیم به ما اهمیت میدهند، اطمینان از این که افرادی وجود دارند که بتوان در هنگام نیاز روی کمک آنها حساب کرد که باعث میشود احساس خوبی داشته باشیم(۱۲, ۱۵). ریچمن و همکاران[۲۵] مینویسند: در طی دهه های اخیر تاکید زیادی بر تحقیقات در رابطه با تاثیر حمایت اجتماعی بر سلامت عمومی و سلامت روان افراد، گروه ها و مددجویان شده است. حمایت اجتماعی برای مقاصد متفاوتی میتواند کاربرد داشته باشد از جمله میتواند در کاهش مرگ و میر نقش داشته باشد، استرس را در زندگی کاهش دهد، از فرسودگی روانی بکاهد، باعث تقویت توانمندی خانوادههایی شود که یکی از اعضای آن به یک بیماری خاص مبتلا است و یا از طریق حمایت اجتماعی میتوان به کمک خانوادههایی پرداخت که دارای سطح پایینی از درآمد هستند، همچنین میتوان از حمایت اجتماعی در موقعیت طلاق به عنوان یک استراتژی مناسب استفاده کرد(۲۶).
برخی از پژوهشگران، حمایت اجتماعی را میزان برخورداری از محبت، همراهی، مراقبت، احترام، توجه و کمک دریافت شده توسط فرد از سوی افراد یا گروه های دیگر نظیر اعضای خانواده، دوستان و سایر افراد مهم تعریف کردهاند. برخی حمایت اجتماعی را وقعیتی اجتماعی و برخی دیگر آن را ناشی از ادراک و تصور فرد میدانند. ساراسون حمایت اجتماعی را مفهومی چند بعدی میداند که هر دو بعد واقعی و تصوری را در برمیگیرد)۲۶).
کونگ[۲۶] و همکاران حمایت اجتماعی را به عنوان شبکهای از ارتباطات توصیف کردهاند که رفاقت و همکاری را فراهم میآورد. حمایت اجتماعی رفتارهای ارتقای سلامت را تسهیل کرده و بازخورد ارائه داده و فعالیتهایی را که منتهی به اهداف شخصی میشود را تشویق میکند(۴۰_ENREF_37).
طبق مطالعات متعددی که مرتبط با حمایت اجتماعی انجام شده است، حمایت اجتماعی دارای اهمیت ویژه است، اول اینکه انسان موجودی اجتماعی است و ارتباط اجتماعی به عنوان یکی از عوامل اصلی در کیفیت زندگی اشخاص مطرح میباشد. همچنین اثرات نامطلوب انزوای اجتماعی و یا از دست دادن پیوندهای اجتماعی در زندگی افراد شواهد محکمی برای تایید این قضیه میباشند. همچنین در تئوری رفتاری جانسون[۲۷]، دوروتی جانسون، مددجوی پرستاری را به عنوان سیستم رفتاری که متشکل از هفت سیستم فرعی از جمله سیستم فرعی وابستگی است، میداند که هدف از سیستم وابستگی، فراهم کردن توجه متمرکز، پرورش و بدست آوردن حقیقیت و اعتماد است و همچنین از وظایف این سیستم، دیگران را از وجود خود آگاه ساختن، ترغیب دیگران به مراقبت جهت نیازهای فیزیکی و تمرکز روی دیگران یا خود در رابطه با نیازهای روانی، اجتماعی، فرهنگی و تمایلات میباشد. آنچه مهم است این است که میزان مشخصی از وابستگی متقابل اساس و پایهی بقا گروه های اجتماعی است(۲۹).
علاوه بر این حمایت اجتماعی به عنوان یک ابزار مناسب و تقریبا در دسترس میتواند در برنامههای مداخلهای که برای افزایش سطح رفاه بخصوص رفاه روانی طراحی میشوند، کاربردهای زیادی داشته باشد. کوهن در سال ۲۰۰۴ حمایت اجتماعی را این گونه تعریف کرد: حمایت اجتماعی یک شبکهی اجتماعی است که برای افراد منابع روان شناختی و محسوسی را فراهم میکند تا بتوانند با شرایط استرسزای زندگی و مشکلات روزانه کنار بیایند. دسته بندیهای گوناگونی توسط پژوهش گران از مفهوم حمایت اجتماعی به عمل آمده است. در واقع این دسته بندیها در پاسخ به این سوال بوده که حمایت اجتماعی به طور ویژه چه چیزی را برای یک شخص فراهم می آورد؟
سارافینو با جمع بندی نظرات برخی از پژوهشگران به دسته بندی حمایت اجتماعی در پنج مقولهی حمایت عاطفی[۲۸]، ارزشیابانه[۲۹]، ابزاری یا ملموس[۳۰]، اطلاعاتی[۳۱]، شبکهای[۳۲] پرداخت. درنتا و همکاران(۲۰۰۶) بر اساس طبقهبندی ویلز، حمایت اجتماعی را به سه دستهی عاطفی، ابزاری و اطلاعاتی تقسیم بندی کردهاند. دیویسون وهمکاران (۱۳۸۴) از حمایت اجتماعی ساختاری[۳۳]، و کارکردی[۳۴] نام بردهاند.
دفتر اروپایی سازمان جهانی بهداشت حمایت اجتماعی را در چهار مقولهی عاطفی، اطلاعاتی، ابزاری و ارزش یابانه دسته بندی کرده است. همچنین گاچل و همکاران در طبقه بندی حمایت اجتماعی به حمایت ارزشیابانه، اطلاعاتی، همراهی اجتماعی[۳۵] و ابزاری اشاره کرده اند. در مجموع رایجترین انواع حمایت اجتماعی که توسط پژوهشگران معرفی شده و در تحقیقات متعدد مورد بررسی قرار گرفتهاند، شامل سه مقولهی حمایت اجتماعی عاطفی، ابزاری و اطلاعاتی میباشد:
حمایت عاطفی: در بر گیرندهی عشق ورزیدن، اهمیت دادن و درک طرف مقابل است. حمایت عاطفی به معنی در دسترس داشتن فردی برای تکیه کردن و اعتماد داشتن به وی و همچنین عبارت است از حمایتی که توسط دیگران نسبت به فرد ارائه میشود و در واقع به نوعی احساس مورد علاقه واقع شدن و احساس عزت نفس را در فرد تقویت میکند، مانند حمایتهای مستمری که انواع همیاریهای نا محسوس بین افراد را در بر میگیرد. این نوع از حمایت میتواند شخص را به داشتن احساس راحتی و آسایش، اطمینان، تعلق داشتن و مورد محبت قرار داشتن به هنگام فشار و تنش مجهز نماید.
حمایت ابزاری: شامل منابع مادی مانند غذا و پول میباشد، حمایت ابزاری به کمکهای مادی، عینی و واقعی دریافت شده توسط یک فرد از سوی دیگران اطلاق میگردد. این نوع حمایت به افراد کمک میکند تا نیازهای روزانهی خود را تامین نمایند و شامل عناصری از کمکهای مادی و عینی نظیر قرض دادن پول، کمک کردن در نظافت منزل، جابه جایی و حرکت کردن، حمام رفتن و رانندگی کردن است.
فرم در حال بارگذاری ...