بیت ۵، صفحه ی ۱۰۸۷
در گنج بگشاد چیپال چین بپرداخت از گنج قارون زمین
بیت ۵۲،صفحه۱۱۱۵
۴-۳-۱۴-طوبی :
((طوبی یا طوبا ، نام دیگر بهشت و یا نام درختی است در بهشت که شاخ و برگ آن تمام بهشت را می پوشاند اصل آن در سرای رسول (ص) و یا علی ابن ابی طالب (ع) است و در سرای هر مؤمنی شاخی از آن باشد و میوه های گوناگون و خوش بو از آن حاصل آید و چون بهشتیان میوه ی آن درخت آرزو کنند ، شاخه سر فرود آرد تا میوه باز کنند .از ابن عباس روایت کنند که سوار ، زیر یکی از شاخه های آن درخت ، هفتاد سال راه رود مرغابی که بر شاخ طوبی فرود آیند ، هم چند شتر خراسانی باشند . در حدیث است که عیسی (ع) به خداوند گفت : پروردگار را ، طوبی چیست ؟ خداوند فرمود: درختی است در بهشت که من آن را کاشته ام ،بر سراسر بهشت سایه افکنده ، ریشه ی آن از رضوان و آبش از تنسیم . درخت طوبی درختی عظیم است و هر کس که بهشتیبود چون به بهشت رود ، آن درخت را در بهشت ببیند .هر میوه ای که در جهان می بینی ، بر آن درخت باشد و اگر آن درخت نبود ، هرگز نه میوه بود و نه درخت و نه ریاحین و نه نبات .سیمرغ آشیانه بر سر طوبیدارد و بامداد که از آشیانه ی خود به در آید و پر بر زمین باز گستراند ، از اثر پر او میوه بر درخت پیدا شود و نبات در زمین . این توصیف برابر است با درخت ((همه تخم ))یا وسیپوبیش که مطابق روایات ایرانی کهن جایگاه سیمرغ دانسته شده و در دریای فرافکرت است و بذر همه ی نهال ها در اوست )) .(یا حقی ، ۱۳۸۶، ۵۶۱-۵۶۰)
گر از نخل طوبی رسد در بهشت به هر کوشکی شاخ عنبر سرشت
بیت ۴۰، صفحه ۹۶۰
۴-۳-۱۵-کیخسرو :
((کی خسرو ، پسر سیاوش و نوه ی کاووس از بافر ترین پادشاهان کیانی است که بنا بر روایات کهن عمر خود را وقف انتقام خون پدر کرد .فرنگیس ،دختر افراسیات ، پس از آن که شویش کشته شد پسری آورد به نام کی خسرو که افراسیاب از بیم آن که او از نژاد خود آگاه شود و به کین خواهی پدر برخیزد ، دستور داد او با به شبانان بسپرند .پیران و سیه او را نزد خود آورد و به مهر بپرورد و آنگاه با اشارت افراسیاب وی را به مادرش فرنگیس به گنگ دژ فرستاد ، تا این که گیو پس از هفت سال جست و جو او با بیافت و با مادرش به ایران آورد .چون بر سر جانشینی کاووس اختلاف بروز کرد ، قرار بر آن گذاشتند که هر کس دژ بهمن را بگشاید تاج و تخت او را باشد کی خسرو با فتح دژ ،صاحب تاج و تخت شد و به اشارت کاووس به کین خواهی پدر برخاست و پساز جنگ های دراز و خونین ، گرسیور و افراسیاب را بکشت و رسماً پادشاه ایران شد .در اوستا از تعلق یافتن فر به کی خسرو سخن رفته و این ویژگی عیناً در شاهنامه نیز مشهود است ، چنان که زور و نیرو و دوستکامی و زیبایی و شکوه و جلال و پیروزی ای که به یاری فر نصیب کی خسرو شده بود ، همه را به حیرت می افکند برخی محققان برای افسانه کی خسرو ، چنان که فردوسی پرداخته است ،مقام ممتازی در تاریخ حماسه و رمانس قایل شده اند . کی خسرو در آخر عمر از دنیا دل سرد شد و یک هفته به نماز ایستاد و در به روی خود بست .شبی سروش را در خواب دید که به او مژده ای سفر مینوی داد و گفت لهراسب را جانشین خود گردان .کی خسرو از آن پس با بزرگان به کوخ و بیابان رفت و دیگر او را نیافتند در شاهنامه داستان سفر کی خسرو به جهان باقی چنین آمده است که شبانگاه در چشمه ای تن بشست و چون بامداد شد اثری از او نیافتند چنان که از مجموعه روایات بر می آید کی خسرو ، بر خلاف بسیاری از پادشاهان بد نام و دژ خوی ، نه تنها پادشاه کامل بلکه انسان کامل نیز هست .او چون جمشید دارای جام جهان نماست که با چشم های همه بین خورشید و با بینش راز دان خدا ، عین بینایی و دل آگاهی است ، با دلی که آیینه ی گیتی نما در اقصای توران یافتند . در شاهنامه برای او اوصاف و القاب فراوانی آمده اند )). (یا حقی ، ۱۳۸۶، ۶۸۳-۶۸۱)
به کی خسروی نامش افتاده چیست نسب کرده بر کیقبادی درست
بیت ۴۳، صفحه ی ۹۶۰
زکی خسرو آن جام گیتی نمای که احکام انجم درو یافت جای
بیت ۶۱، صفحه ی ۹۶۰
شد آیینه ی چینیان رای او سر تخت کی خسروی جای او
بیت ۳۹، صفحه ی ۹۶۳
چو زان جام کیخسرو آیین شوم بدان جام روشن جهان بین شوم
بیت ۲،صفحه ی۷ ۹۹
به تاراج ایران بر آرد علم برد تخت کی خسرو و جام جم
بیت ۷۹،صفحه ی ۱۰۰۷
ندانم که دیهیم کی خسروی ز فرق که خواهد گرفتن بود
بیت ۴۱،صفحه ی ۱۰۱۱
کهن رفت و شاه نوماتویی نه خسرو که کی خسرو ما تویی
بیت ۵۴،صفحه ی ۱۰۲۸
از این روی کی خسرو و کی قباد به پیری ز شاهی نکردند یاد
بیت ۱۰۳، صفحه ی ۱۰۳۰
سریر سر افراز شد نام او درو تخت کی خسرو و جام او
بیت ۱۴۷، صفحه ی ۱۰۷۵
چو کی خسرو از ملک پرداخت رخت نهاداندر آن تا جگه جام و تخت
بیت ۱۴۸،صفحه ی ۱۰۷۵
مگر کز کهن جام کی خسروی دهد مجلس مملکت را نوی
بیت ۱۵۸، صفحه ی ۱۰۷۵
کلیدی که کی خسرو از جام دید در آیینه ی دست توست آن کلید
بیت ۳۳، صفحه ی ۱۰۷۶
جهان خسروش گفت کای نامدار زکی خسروان تخت را یادگار
بیت ۳۹، صفحه ی ۱۰۷۷
پژوهنده را زکی خسروم تو این جانشین تا من آن جا روم
بیت ۴۳،صفحه ی ۱۰۷۷
نشانند بر تخت کی خسروش فشانند بر سر نثار نوش
بیت ۵۴، صفحه ی ۱۰۷۷
چو شه زان خورش خورد و شربت چشید سوی تخت کی خسرو ی سر کشید
بیت ۶۸ ، صفحه ی ۱۰۷۷
ز دیوار ودر گفتی آمد خروش که کی خسرو خفته آمد به هوش
بیت ۷۰، صفحه ۱۰۷۸
چو بر تخت کی خسروی تاختی سر از تخت گردون برانداختی
بیت ۷۸، صفحه ۱۰۷۸
دگر نغز گویی زبان بر گشاد که تا چندکی خسرو و کی قباد
بیت ۷۹، صفحه ی ۱۰۷۸
فرم در حال بارگذاری ...