لَا یُحِبُّک إِلَّا مُؤْمِنٌ وَ لَا یُبْغِضُک إِلَّا مُنَافِق[۱۱۵]
تو را جز مؤمن دوست نمیدارد و جز منافق تو را مورد غضب قرار نمیدهد.
اهمیت محبت به خاندان عصمت تا حدی است که پیغمبر اکرم۶ میفرمایند:
ثَلَاثٌ مَنْ کنَّ فِیهِ وَجَدَ طَعْمَ الْإِیمَانِ مَنْ کانَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَحَبَّ إِلَیه[۱۱۶]…
سه چیز است که در هر کس وجود داشته باشد طعم ایمان را میچشد: کسی که هیچ چیز نزد او محبوبتر از خدا و رسولش۹ نباشد…
و در گزارش دیگری از آن حضرت همین مضمون با این عبارت آمده است:
ثَلَاثٌ مَنْ کنَّ فِیهِ وَجَدَ طَعْمَ الْإِیمَانِ مَنْ کانَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَحَبَّ إِلَیهِ مِمَّا سِوَاهُمَا[۱۱۷]
سه چیز است که در هرکس وجود داشته باشد به سبب وجود آن سه چیز، شیرینی ایمان را احساس میکند: یکی آن که خدا و رسولش از هرچه غیر آن دو است، محبوبتر باشد.
اگر انسان به درجهای از محبت خدا و رسول خدا برسد که حقیقتاً خدا و رسول را از همه چیز و همه کس بیشتر دوست داشته باشد، به ایمان حقیقی رسیده است که طعم شیرین آن را خواهد چشید. مصداق بارز این حدیث، امیرالمؤمنین۷ اند که رسول خدا۹ را از خود بیشتر دوست میداشتند، به گونهای که هنگامی که پیامبر۹ از ایشان خواستند تا در شب هجرت در بستر ایشان بخوابند، راجع به سلامتی خویش ابراز نگرانی نفرموند و از به سلامت ماندن رسول خدا۹ سوال نموند. جالب آن است که در سالهای محاصرهی اقتصادی قریش که اقلیت مسلمان مکه در شعب ابی طالب محاصره بودند، عموی مؤمن و با وفای رسول خدا۹، حضرت ابو طالب;، برای مصون ماندن جان پیامبر۹ از گزند و هجوم و ترور، پس از آنکه همه میدیدند بستر خواب و استراحت رسول خدا۹ در کجا قرار گرفته است، از فرزند خود امیرالمؤمنین۷ میخواستند تا به جای پیامبر۹ بیاید و بخوابد و رسول خدا۹ محل استراحت خود را تغییر میدادند تا اگر گزند و خطری در کار بود امیرالمؤمنین۷ سپر بلا باشند و جان مقدس رسول خدا۹ در امان بماند.
نکته قابل ذکر آن است که محبت اهلبیت پیامبر: نیز همان محبت خدا و رسول۹ است. چنان که این مطلب مهم، در آموزههای فراوان دینی آمده است و در زیارت جامعه کبیره چنین میخوانیم:
مَنْ أَحَبَّکمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ وَ مَنْ أَبْغَضَکمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّه[۱۱۸]
هر کس شما اهلبیت را دوست بدارد، پس قطعاً خداوند را دوست داشته است و هر که از شما کینه داشته باشد، به خدا کینه ورزیده است.
و نیز از پیامبر اکرم۹ نقل شده است که خطاب به امیرالمؤمنین۷ فرمودند:
حَبِیبُک حَبِیبِی وَ حَبِیبِی حَبِیبُ اللَّه[۱۱۹]…
دوستار تو، دوستار من و دوستار من دوستار خداست…
جالب آن است که در جنگ صفین نیز امیرالمؤمنین۷ محمد بن حنفیه را برای جنگیدن بر امام حسن و امام حسین۸ مقدم میکردند و زمانی که او در این باره سوال نمود، حضرت پاسخ دادند: «آن دو فرزندان پیامبر هستند و تو فرزند منی» و نشان دادند که حاضرند فرزند خویش را فدای فرزندان پیامبر کنند.
۱٫۳٫۱٫۵٫ ترک نگاه به نامحرم
در آموزههای دینی، نگاه به نامحرم تیری مسموم از تیرهای شیطان است که در صورتی که به خاطر خداوند ترک شود و - نه برای غیر خدا- ایمانی در پی خواهد داشت که ترککنندهاش طعم و مزهی آن را میچشد. امیرالمؤمنین۷ در ذیل حدیثی به نقل از پیغمبر اکرم۶ چنین میفرمایند:
النظر سَهْمٌ مَسْمُومٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ مَنْ تَرَکهَا لِلَّهِ لَا لِغَیرِهِ أَعْقَبَهُ اللَّهُ إِیمَاناً یجِدُ طَعْمَه[۱۲۰]
نگاه حرام تیری سمی از تیرهای ابلیس است که هر کس آن را به خاطر خدا و نه به خاطر غیر او، ترک کند، برایش ایمانی در پی میآورد که طعمش را احساس کند.
تیری که به قلب صنوبری انسان میخورد، پیامدش این است که تمام اعضای بدن را از کار میاندازد و میتواند منجر به مرگ شود. تیر ابلیس نیز به قلب دستگاه ایمانی و معنوی انسان اصابت میکند و میتواند سیستم معنوی او را سرانجام از کار بیندازد. طبیعی است که اگر کسی خود را از تیررس ابلیس محافظت کرد، دستگاه معنوی و ایمانی او سلامت میماند و طعم این نشاط و سلامتی را - که همان ایمان به خداوند متعال است - با تمام وجود احساس میکند. همانگونه که در گزارش دیگری از آن حضرت چنین آمده است:
النَّظَرُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ فَمَنْ تَرَکهَا خَوْفاً مِنَ اللَّهِ أَعْطَاهُ اللَّهُ إِیمَاناً یجِدُ حَلَاوَتَهُ فِی قَلْبِهِ[۱۲۱]
نگاه به نامحرم، تیری مسموم از تیرهای ابلیس است هر کس آن را به خاطر خوف از خداوند ترک کند، خدا ایمانی به او عطا میکند که شیرینی آن را در قلب خود احساس می کند.
نکته مهم در این روایات بیان انگیزه ترک نگاه به نامحرم است که باید انگیزهای الهی باشد و گرنه چشیدن شیرینی ایمان را در پی نخواهد داشت.کسی که چشم به حرام میدوزد، پیامدهای غیر قابل قبولی برای خویش در پی آورده است. امیرالمؤمنین۷ در کلام نورانی خود چنین میفرمایند:
مَنْ أَطْلَقَ نَاظِرَهُ أَتْعَبَ خَاطِرَه[۱۲۲]
کسی که نگاه خویش را به هر جا رها سازد خاطر خود را میآزارد و خسته میکند.
دلی که مشغول است، خاطری که آزرده است و فکر و ذهنی که پر از یاد امور لهوی و دنیایی است، چگونه میتواند شیرینی ایمان را بچشد؟ همچنین از آن حضرت نقل شده است که فرمودند:
مَنْ غَضَّ طَرْفُهُ أَرَاحَ قَلْبَه[۱۲۳]
هر کس چشم خویش را فرو بندد، دلش را آسوده کرده است.
دل آسود خاطر آرام و بی دغدغه، میتواند زمینه خوبی برای لذت بردن از بالاترین دارایی معنوی و روحی، یعنی ایمان به خدای متعال باشد.
۱٫۳٫۱٫۶٫ یقین به تقدیر الهی
کسی که به تقدیر الهی یقین دارد و میداند آنچه برایش رخ میدهد و ناملایمات و گرفتاریهایی که میبیند را خداوند متعال بنا بر حکمت خود تقدیر نموده و می داند خداوند برخلاف حکمت کاری انجام نمیدهد، آنچنان آرامش خاطری پیدا میکند که زمینه ساز لذت بردن از ایمان و چشیدن طعم شیرین آن است. امیرالمؤمنین۷بر فراز منبر فرمودند:
لَا یجِدُ أَحَدُکمْ طَعْمَ الْإِیمَانِ حَتَّی یعْلَمَ أَنَّ مَا أَصَابَهُ لَمْ یکنْ لِیخْطِئَهُ وَ مَا أَخْطَأَهُ لَمْ یکنْ لِیصِیبَه[۱۲۴].
انسان شیرینی ایمان را درک نمیکند، مگر اینکه علم یقینی داشته باشد که گرفتاری و مصیبتی که برایش پیش آمده، تدبیر الهی بوده و خدا پاداشی بهتر از آن به او خواهد داد و آنچه انتظارش را داشته و به آن نرسیده، مقدر او بوده است.
در جملهی زیبای دیگری امام صادق۷ میفرمایند:
الْمُفَوِّضُ أَمْرَهُ إِلَی اللَّهِ فِی رَاحَهِ الْأَبَدِ وَ الْعَیشِ الدَّائِمِ الرَّغَد[۱۲۵]
کسی که امر خویش را به خداوند وا میگذارد در راحت و آسایش ابدی است و زندگی آسودهی بی دغدغه دارد.
ایمان به اینکه مدبر عالم و مسبب الاسباب خداوند است و اینکه او بر انسان مهربان است و مصلحت مخلوق را بهتر از هر کسی میداند، خود یکی از اقسام ایمان است و جلوهای از جلوات ایمان به خداوند متعال. اگر کسی همواره چنین یقینی داشته باشد، مسلماً طعم ایمان را میچشد و از ایمان خویش لذت میبرد.
باید تذکر داد که ایمان به تقدیر و تدبیر الهی و یقین به حکمت او هیچ گونه منافاتی با اختیار انسان ندارد. نکتهای که در این مختصر میتوان بیان کرد این است که یقین انسان به تقدیرات الهی، به هر میزان که باشد و هر کیفیتی که داشته باشد و به هر درجهای که برسد، منافاتی با این امر ندارد که انسان در لحظهی انجام طاعت یا ارتکاب معصیت یقیناً وجدان میکند که در نقطه تصمیم گیری، آزاد و مختار است و به اختیار خویش راه خود را انتخاب میکند و عمل خود را انجام میدهد.
همان طور که در بیان امیرالمؤمنین۷ نیز آمده است، آنچه که موجب یافتن و وجدان مزه و طعم ایمان است، یقین به تقدیر خداوند حکیم در مورد بلاها و سختی هاست. چنین یقینی، صبر و شکیبایی در پی دارد، مانع جزع و بی تابی است و انسان را به درجهی صبر کنندگان بر بلا و مصیبت میرساند که پاداش فراوانی در پی خواهد داشت.
۱٫۳٫۱٫۷٫ بردباری و حلم
یکی از عواملی که باعث میشود بنده، طعم ایمان را بچشد، بردباری و حلم است. از رسول اکرم۹ چنین نقل شده است:
مَنْ لَمْ یکنْ فِیهِ ثَلَاثٌ لَمْ یجِدْ طَعْمَ الْإِیمَانِ حِلْمٌ یرُدُّ بِهِ جَهْلَ الْجَاهِلِ….
سه چیز است که اگر در کسی نباشد، طعم ایمان را نخواهد چشید: بردباری و حلمی که به وسیلهی آن جهل جاهل را پاسخ دهد…
حلم و بردباری عبارت است از حوصله به خرج دادن، دقت، تأمل، پابرجایی و متانت در کارها.
عالم بزرگوار مرحوم نراقی فرمودهاند:
بدان که: ضد غضب، «حلم» است، که عبارت است از: اطمینان نفس، به حیثى که قوهی غضب به آسانى او را حرکت ندهد و مکارهی روزگار او را به زودى مضطرب نگرداند[۱۲۶].
فرم در حال بارگذاری ...