همانطور که طریقه یا طریقههای اهل خراسان متمایز از طریقه اهل عراق بود، طریقه شام نیز از طریقه بین النهرین متمایز بود. ابونصر سرّاج (م۳۷۸ق) در کتاب اللمع مینویسد که «اهل شام صوفیان را فقرا مینامند».[۸۷] بنابراین، در شام نیز عنوان صوفی به کسی اطلاق نمیشده، مگر اینکه پیرو طریقه عراق بوده و از شاگردان مشایخ آنجا، بهخصوص بغداد، به شمار میآمده است.
جنید بغدادی میگوید «فتوت در شام است، سخنگویی در عراق و صدق در خراسان».[۸۸]
خرگوشی میگوید که ملامتیان خراسان و صوفیان بغداد از چند جهت با هم فرق دارند، یکی اینکه اصول ملامتیان مبتنی است بر علم و اصول صوفیه مبتنی است بر حال. دیگر اینکه ملامتیان مبادرت میورزند به کسب و کار، و حال آنکه صوفیان تمایل به ترک کسب دارند. دیگر اینکه ملامتیان اکراه دارند که از راه لباس و مرقعه پوشیدن در جامعه شناخته شوند در حالی که صوفیه به این کار تمایل دارند. و بالاخره صوفیان بغداد اهل سماع و پایکوبی و تواجد و فریادکشیدن در حین سماعاند، ولی ملامتیان در مجالس سماع شرکت نمیکنند و از پایکوبیکردن و اظهار وجد نمودن و شیون کشیدن خودداری میکنند.
خرگوشی هرچند که ملامتیه را از حیث افعال و احوال و اقوال با صوفیه متفاوت میداند، ولیکن طریقههای ایشان را در عرض یکدیگر قرار میدهد. اما ملامتیه از نظر سلمی برتر از صوفیهاند.[۸۹]
خرگوشی وقتی فرقهای میان طریقه صوفیان و ملامتیان را ذکر میکند به هر دو طریقه توجه دارد. اکثراً ذکر کرده، امّا بدون اینکه این خصوصیات را در برابر خصوصیات صوفیه قرار دهد. درباره اینکه اصول ملامتیان مبتنی بر علم است و اصول صوفیان مبتنی بر حال، سلمی چیزی نگفته است. به قول خرگوشی ملامتیه را سابقاً «محزونین» میخواندند.
اما نظر سلمی گاه متعارض است. در مقدمه رساله ملامتیه، ملامتیان را برتر از صوفیان میداند. ولی در رسالهاش در«مسئله درجات الصادقین فی التصوف» در پاسخ به تفاوت اهل تصوف و محبت و ملامت میگوید: این نامها به خاطر اختلاف مقامات و مکانها (عراق و خراسان) به این طریقه ها داده شده وگرنه«ملامت و محبت هر یک مقامی است از مقامات تصوف».[۹۰]
از جمله افرادی که خرگوشی در باب ملامتیه نام و اقوالشان را می آورد: عبدالله مبارک(منازل؟)، ابوحفص حدّاد، حمدون قصّار، ابوالحسن الحصری، عبدالله خیاط و اقوالی هم دارد که گوینده ندارد. سلمی افزون بر افراد بالا از بایزید بسطامی، شاه بن شجاع کرمانی، ابوعمرو دمشقی، یحیی بن معاذ رازی، ابوبکر طمستانی و ابوبکر واسطی نیز نام میبرد که فقط به ملامتیه تعلق ندارند بلکه برای توضیح بیشتر برخی اصول ملامتیه یا آمیختن این اصول با تصوف به آنها استناد کرده است.[۹۱]
۳-۳-۱ مهمترین و قدیمیترین منابع ملامتیه
مهمترین و قدیمیترین منابعی که درباره ملامتیه وجود دارد به شرح زیر میباشد:
-
- رساله ملامتیه، تألیف ابوعبدالرحمان سلمی نیشابوری(م۴۱۲ق)
-
- کشف المحجوب،تألیف هجویری که بابی با عنوان ملامتیه دارد.
-
- کتاب تهذیب الاسرار،تألیف ابوسعد خرگوشی که شاید قدیمیتر از رساله ملامتیهسلمی است بابی تحت عنوان «فی ذکر الملامتیه و صفاتهم و شعارهم و الفرق بین الصوفیه و بینهم فی الاقوال و الاحوال و الافعال و ما قیل فیهم» دارد.
منابع دیگری برای شناخت اصول ملامتیه وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می شود: طبقات الصوفیه تألیف ابوعبدالرحمان سلمی، طبقات الصوفیه تألیف خواجه عبدالله انصاری، تذکره الاولیاء تألیف عطار نیشابوری و…[۹۲]
۳-۳-۲ انتقاد از ملامتیه
سلمی و خرگوشی در درجه اول صوفی بودند و مدافع تصوّف، همان طریقهای که در اصل مخصوص مشایخ عراق بود. سعی آن دو نیز، به حیث دو نویسنده نیشابوری که خود از میراث ملامتیه هم بهرهمند بودند، این بود که اصول این طریقه را معرفی کنند. شاید به دلیل اینکه ملامتیان روزگار ایشان هنوز مرتکب تندرویها و به قول خواجه «اباحه و بیادبی و بیحرمتی» نشده بودند در آثار ایشان انتقادی از ملامتیه مشاهده نمیکنیم. از آن گذشته، خرگوشی و سلمی هر دو نیشابوری بودند و با ملامتیان نیشابور ارتباط داشتند و با یک واسطه از ملامتیان بزرگ، از جمله عبدالله بن محمّد بن منازل، مطالبی شنیده بودند و نقل میکردند.[۹۳]
درباره دعوی نداشتن ملامتی سابقه این نوع قضاوت انتقادآمیز نویسندگان غیر نیشابوری از ملامتیان، حتی به ابوبکر کلابادی (م۳۸۰ق) صاحب کتاب التعرف میرسد.[۹۴]این دو حکایت در واقع سابقه انتقاد صوفیان غیر نیشابوری از ملامتیان نیشابور را به اواخر سده سوم و اوائل چهارم میرساند. اما در آثار نویسندگان نیشابوری یعنی خرگوشی و سلمی از این انتقادها و حکایتها خبری نیست.
۳-۳-۳ ملامتیه و کرّامیه
موضوع دیگری که خرگوشی و سلمی درباره آن چیزی نگفته و اشارهای نکردهاند نظر ملامتیه در باره کرّامیه است. ابوالعلاء عفیفی در تحقیقی که درباره ملامتیان نیشابور کرد به نوعی تضاد و یا تقابل میان مذهب ابوعبدالله محمّد بن کرام[۹۵](م ۲۵۱ق) و ملامتیان قائل شد.
این گفتگو میبایست در نیمه اول سده سوم رخ داده باشد، زمانی که هنوز مذهب کرامی و طریقه ملامتی در حال شکل گرفتن بود و خصومتهایی که بعداً (نه لزوماً از جانب ملامتیان بلکه) از جانب مذاهب اهل سنت (ارتدکسی) با کرّامیه به وجود آمد، پیدا نشده بود. انتقاد باروسی هم از اصحاب ابن کرام به معنای یک تضاد اجتماعی میان دو جریان مذهبی نیست. این نوع انتقادها در میان ارباب مذاهب همیشه بوده و در ردیف انتقادهایی است که صوفیان و به طور کلی اهل باطن از اهل ظاهر و متشرّعین و زهّاد میکنند. در روایت انصاری که به نظر صحیحتر میآید موضوع نبودن نور ایمان در روی کرامیان مطرح است، در حالی که در روایت سمعانی سخن درباره نور اسلام است و انکار نور اسلام در مورد پیروان یک مذهب انتقاد شدیدتری میتواند باشد. ولی این تغییر عبارت از «نور ایمان» به «نور اسلام» به احتمال زیاد از خود سمعانی است، و نتیجه خصومتهایی است که بخصوص در سدههای چهارم و پنجم نسبت به کرامیان پدید آمد.
نمیتوانیم حکم کنیم که در سده سوم ملامتیه به عنوان مذهبی متضاد با کرّامیه پدید آمده بود، یا بگوییم در آن عصر این دو طریقه به عنوان دو طریقه متضاد تلقی میشدند. اساساً اطلاعات ما درباره ملامتیه و کرّامیه و ریشههای تاریخی آنها بسیار اندک است و برای این نوع داوریها محتاج به مدارک بیشتری هستیم.[۹۶] به ویژه درباره کرّامیه هنوز منابع مهمی هست که کشف و معرفی نشده است.[۹۷]
۳-۳-۴ ملامتیان و فتوت
موضوع دیگری که خرگوشی و سلمی در باب آن چیزی نگفتهاند ارتباط ملامتیه با اهل فتوت است. اشخاصی چون ابوعثمان حیری و حمدون قصار و عبدالله منازل هرچند که اصول جوانمردی را رعایت میکردند و فتوت برای ایشان یک آرمان اخلاقی بود، ولیکن خود در زمره کسانی که به ایشان فتیان یا جوانمردان میگفتند به شمار نمیآمدند.
توجه به جوانمردی به عنوان یک آرمان اخلاقی نیز چیزی نبوده است که ملامتیان را در اجتماع به عنوان جوانمردان معرفی کند. عنوان جوانمردی ظاهراً بیشتر به عیّاران داده میشد.[۹۸]
خرگوشی در باب ملامتیه در کتاب خود چیزی درباره جوانمردی ملامتیان نگته است. در کتاب او ابوابی تحت عناوین حسن خلق و ادب و سخا و حتی ایثار آمده ولی بابی تحت عنوان فتوت نیامده است.
آربری او را مرجعی قدیمتر از سلمی دانسته است.[۹۹]مرحوم طاهری عراقی هم گفته است که «تهذیب الاسرار از آثار قدیم صوفیه است و پیش از کتب سلمی… نوشته شده است».[۱۰۰]
اگر رأی آربری و طاهری را، که به نظر صائب میآید، بپذیریم در آن صورت باید بگوییم که سلمی در نوشتن رساله ملامتیه از تهذیب الاسرار استفاده کرده است. به نظر من این نتیجهگیری غیرمنطقی نیست. سلمی در نوشتن آثار دیگر خود نیز از کتابهای دیگران استفاده و اقتباس کرده است.
احتمال ضعیف دیگری که میتوان داد این است که خرگوشی و سلمی هر دو از منبع قدیمتری استفاده کرده باشند. این منبع فرضی البته ممکن نیست از خود ملامتیه باشد، چون ملامتیان، به خلاف صوفیان، چیزی نمینوشتند، چنانکه سلمی به این معنا تصریح میکند و مینویسد: «لیست للقوم کتب مصنفه و لا حکایات مؤلفه».[۱۰۱]در میان آثار صوفیه نیز اثری که در آن درباره ملامتیه سخن گفته باشند سراغ نداریم، و خرگوشی و سلمی هم خود به چنین منبعی اشاره نکردهاند. بنابراین، مطمئنتر این است که برگردیم به نتیجه قبلی و بگوییم که به احتمال قوی تهذیب الاسرار مقدم بر رساله سلمی است و او از اثر خرگوشی استفاده کرده است.
دو نسخه خطی دیگر شناخته شده که هر دو در استانبول است، یکی در شهید علی، به شماره ۱۱۵۷ و دیگری در فیضالله، به شماره ۲۸۰٫ تاریخ کتابت این دو نسخه ۸۶۳ است و لذا نسخه برلین قدیمتر از آنهاست.
«اهل خراسان فانّهم یسلکون طریقه الملامتیه»: در گزیده تهذیب الاسرار، این مطلب با این عبارت بیان شده است: «طریقه اهل العراق طریقه الصوفیه و طریقه اهل خراسان طریقه الملامتیه».
أنهم لا یخافون فی الله لومه لائم: (محبّت و ملامت) اشاره است به آیه ۵۴ از سوره مائده (۵): یا أیها الّذینَ آمنوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوفَ یأتی الله بِقومٍ یُحبُّهم و یُحبّونَّه أَذلّهٍ علی المؤمنین أعزّهٍ علی الکافرین یجاهدون فی سبیل الله و لا یَخَافُونَ لَوْمَهَ لائِم ذلکَ فضل الله یؤتیه مَنْ یَشاءُ و الله وَاسِعٌ عَلیم.
استناد خرگوشی به این آیه قابل توجه است. در قرآن آیات پرشماری وجود دارد که در آنها مشتقات «لوم» آمده است، از جمله آیهای که میفرماید «و لا أقسم بالنفس اللّوّامه»[۱۰۲]. ولی فقط آیه ۵۴ از سوره مائده است که خصوصیت ملامتیان را به منزله کسانی بیان میکند که در راه خدا مجاهده میکنند و از سرزنش سرزنش کنندگان باک ندارند و نکته دیگر اینکه در این آیه موضوع محبّت انسان به خدا و خدا به انسان مطرح شده است. بنابراین، ملامتیّه با توجه به این آیه خود را همان کسانی میدانستند که خدا ایشان را دوست دارد و ایشان خدا را دوست دارند. سُلمی در رساله خود به این آیه اشاره نکرده و فقط در نقل سخن حمدون قصّار کلمات «لومه لائم» را آورده است (عفیفی ۹۰). ولی هجویری در «باب بیان الملامه» از کتاب کشف المحجوب[۱۰۳] همین آیه را نقل کرده است. احمد غزّالی نیز که فصل اوّل سوانح را با «یحبّهم و یحبّونه» آغاز کرده در فصلهای ۴ و ۵ و ۶ درباره ملامت سخن گفته و بدین ترتیب نوعی ارتباط میان ملامت و محبّت که در این آیه بدان اشاره شده برقرار کرده است. هجویری درباره ارتباط میان دوستی و ملامت مینویسد: «اندر حقیقت دوستی هیچ چیز خوشتر از ملامت نیست، از آنکه ملامت دوست را بر دل دوست اثر نباشد و دوست را جز بر سر کوی دوست گذر نباشد و اغیار را بر دل دوست خطر نباشد. «لانّ الملامه روضه العاشقین و نزهه المحبین و راحه المشتاقین و سرور المریدین».[۱۰۴]به ارتباط میان ملامت و محبّت از قول ابوسعید ابوالخیر در کتاب اسرارالتوحید فی مقامات شیخ ابی سعید[۱۰۵]نیز اشاره شده است. از ابوحفص حداد هم اقوالی درباره عشق در کتاب عطف الألف المألوف علی اللام المعطوف، تألیف ابوالحسن دیلمی[۱۰۶]نقل شده است. مشایخ ملامتی مجالسی هم داشتهاند که در آنها از محبّت سخن میگفتند. سلمی در طبقات الصوفیه[۱۰۷] از مجلسی یاد کرده که ابوعلی ثقفی در آن درباره محبّت و احوال محبّان سخن گفته است و شهاب الدین سمعانی در روح الارواح فی شرح اسماء الملک الفتاح[۱۰۸] از سخن راندن ابوعثمان حیری در باب محبّت یاد کرده است. سمعانی در جای دیگر[۱۰۹]درباره ملازمه محبّت و ملامت سخن گفته است. خرگوشی نکتهای هم از قول عبدالله منازل در باب محبّت آورده (برگ ۲۲ الف) که عطّار آن را در تذکره الاولیاء[۱۱۰] به فارسی برگردانده است. از آنجا که سخنان ملامتیان در باب محبّت در رساله سلمی نیامده است، مورسی سیل در مقاله خود اظهار کرده است که ملامتیه چیزی درباره محبّت به خدا نگفتهاند.[۱۱۱]امّا بیش از آنکه ملامتیان درباره محبّت سخن گفته باشند، شاعران و نویسندگانی چون فخرالدین گرگانی (سده ۵) و عطار (سده ۷) که درباره روانشناسی عشق و حالات عاشق سخن گفتهاند، از ملامت یاد کردهاند.
۳-۳-۵ عبدالله بن مبارک
در مورد هویت این شخص و صحّت ضبط این نام تردیدهایی وجود دارد. عبدالله بن مبارک مروزی یکی از پارسایان و عالمان حدیث و فقیهان معروف سده دوم است که با فُضَیل بن عیاض صحبت داشته است. تولد او به سال ۱۱۸ق و فوت او در زمان هارون الرشید در سال۱۸۱ق بوده است.[۱۱۲]نویسندگان صوفی، از جمله ابوسعد خرگوشی، نیز سخنان او را به عنوان یکی از پیشوایان خود نقل کردهاند. ولی تاریخ این شخص با تاریخ طریقه ملامتیه که در سده سوم شکل گرفته است درست در نمیآید. سخنانی را هم که ابوسعد در اینجا و همچنین در بند ۵ نقل کرده است در جای دیگری به اسم او نیاوردهاند.
در تهذیب الاسرار بارها هم از عبدالله بن المبارک (مثلاً برگ ۱۰۶، ۱۵۶، ۲۶۹) یاد شده است و هم از عبدالله بن منازل (مثلاً برگ ۱۵۳ و ۱۵۴). در یک مورد هم (برگ ۱۵) قولی از عبدالله بن منازل در معرفت نقل شده و اسم او را کاتب ابتدا عبدالله بن المبارک نوشته و بعد روی آن خط کشیده و کنار آن «منازل» نوشته است.
البته اینها ممکن است تصحیف باشد، ولی باز احتمال دیگری هم میتوان داد و آن این است که بگوییم که یک ملامتی دیگر به نام عبدالله مبارک در سده سوم در نیشابور بوده است. قرائنی هم هست که وجود چنین شخصی را محتمل میکند. در تاریخ بغداد (۱۰/۱۶۹) از دو عبدالله بن المبارک یکی بغدادی و دیگری جوهری نام برده شده است. زرکلی در اعلام (۴/۱۱۵) از نسخه خطی المدهش(یا المنعش) تألیف ابن جوزی نقل میکند که هفت نفر به نام «عبدالله بن مبارک» وجود داشتهاند که یکی از آنها مروزی بوده و دومی خراسانی و سوّمی بخاری و چهارمی جوهری و مابقی بغدادی بودند.
باری، با وجود همه این قرائن هنوز نمیتوان مطمئن بود که یک عبدالله مبارک دیگر وجود داشته که شاگرد حمدون قصار بوده است.
ابوسعد خرگوشی هم در باب خاصی در تهذیب الاسرار (برگ ۱۵۳) تحت عنوان «باب الکسب و ذکر الاختلاف فیه بین اهل العراق و اهل خراسان» میگوید که خراسانیها کسب را ترجیح میدهند، ولی بغدادیها ترک آن را بهتر میدانند. خرگوشی اقوالی را هم از قول ملامتیه درباره کسب نقل میکند. مسئله «کسب» و انکار آن یکی از مسائل حادّ در سده سوم بوده و کرّامیه مخالف کسب بودند و قائل به «تحریم المکاسب». بعضی از زهّاد معتزلی و نیز بعضی از صوفیه نیز منکر کسب بودند.[۱۱۳]
۳-۳-۶ در تفصیل آداب ملامتیه در تهذیب الاسرار
اصل ملامتیان در اعمال خویش، آیه «لا یَخَافُونَ فِی اللِه لَومَهُ لَائِمٍ» است. بنابراین از ملامت ملامتگران نمیترسند.
به ظاهر سازی اعمال خود برای مردم مشغول نیستند بلکه به فکر تزیین اسرار خود با خداوند هستند.
کارهای خیر خود را علنی و کارهای شر خود را پنهان نمیکنند.
مردم به خاطر ظاهر اعمالشان آنها را ملامت نمیکنند و خود به خاطر آگاهی از عیوب باطنی خود نفس را ملامت می کنند.
در حالتی بین خوف از خدا و رجاء و امیدواری به خدا اقرار دارند. در خوف مثل قدریه و در رجاء مانند مرجئه بودند.
برخلاف صوفیان که ادعای کرامت می کنند، ملامتیان اهل ادعا نیستند و آن را از بی بصیرتی نفس میدانند و در پی کسب معنویت و تقویت قوای درونی خویشاند.
از اسرار بین خود و خداوند هیچکس را آگاه نمیکنند.
در اخلاق و اعمال خود در پی رضایت مردم نیستند.
فرم در حال بارگذاری ...