۲-۴ ابعاد معنویت
۲-۴-۱
واژه «معنوی بودن» و «معنویت»، در زبان و ادبیات مربوط به زبان به صورتهای مختلف ارائه شده است. برای تعریف معنویت، طیف گستردهای از مفاهیم، ارائه شده که شامل تعریف معنوی بودن به عنوان همه اشکال خودآگاهی، تا تمام حالات آگاهی میشود که دارای ارزشهایی ورای حد متوسط هستند (باقری یزدی، ۱۳۸۹). به طور کلی، بعضیها رشد شخصی را به عنوان معنویت درونی قلمداد میکنند، در حالی که برخی دیگر از پژوهشگران، از واژه معنویت به عنوان هر نوع رشدی که انسان را فراتر از درمان غیرمذهبی غربی میبرد، استفاده میکنند. گروهی از نویسندگان و پژوهشگران نیز به کنکاش درباره مفهوم معنویت و تجربه های معنوی و عرفانی پرداختهاند(ابطهی و الوانی، ۱۳۸۹). در اواسط دهه ١٩٨٠ میلادی در دانشگاه پپردین آمریکا، گروهی از پژوهشگران به رهبری پروفسور الکینز، تصمیم گرفتند که معنویت را از دیدگاه انسانگرایی و پدیدارشناختی بررسی کنند. این دیدگاه بهخوبی با رویکرد کتاب حاضر همخوانی دارد. این پژوهشگران درباره مفهوم معنویت از نظر افراد جامعه، تحقیق کرده و تعریف زیر را ارائه دادهاند:
معنویت از واژه لاتین اسپیریتوس بهمعنای نقش زندگی یا «روشی برای بودن» و «تجربه کردن است» که با آگاهی یافتن از یک بُعد غیرمادی به وجود میآید و ارزشهای قابل تشخیص، آن را معین میسازد. این ارزشها به دیگران، خود، طبیعت و زندگی مربوطاند، و به هر چیزی که فرد به عنوان غایی قلمداد میکند، اطلاق میشوند (رضایی، ۱۳۸۹).
مقایسه این تعریف از معنویت، با آنچه آلیستر هاردی مؤسس و نخستین مدیر واحد پژوهش تجربه مذهبی آکسفورد در سال ١٩٧٩ ارائه کرده، قابل توجه است. یکی از خصوصیات اصلی پژوهش هاردی، جمع آوری گزارشهای دست اول مذهبی از هزاران آزمودنی بود. هاردی اینگونه نتیجهگیری میکند: به نظر میرسد که مشخصات عمده تجربه های معنوی و مذهبی انسان، در اشتیاق او نسبت به یک واقعیت فرامادی نمایانگر میشود و این اشتیاق غالباً در اوایل دوران کودکی خود را نشان میدهد. این احساس که چیزی (حضوری) «سوای خودم» قابل دریافت و ادراک است؛ و تمایل به شخصیسازی این حضور، در قالب نوعی الوهیت و نوعی رابطه «من ـ تو» با آن، که از طریق نماز و نیایش برقرار میشود (بناب، ۱۳۸۴).
هر دو تعریف به بُعد غیرمادی اشاره میکنند و هر دو محقق بر چیزی غایی تأکید دارند، هر چند که هاردی در تعریف خود، گامی فراتر مینهد و نامی از یک موجود مقدس نیز میبرد. (در اینجا به موضع آیین بودایی از این لحاظ، نمیپردازیم). همچنین هاردی، دعا را کانال ارتباطی فرد با موجود مقدس میداند (یزدی، ۱۳۹۰).
معنویت؛ مصدر جعلی و به معنای معنوی بودن است. معنوی نیز در لغت نامه دهخدا چنین معنا شده است: حقیقی، راست، اصلی، ذاتی، مطلق، باطنی و روحانی. معنایی که فقط به وسیله قلب شناخته میگردد و زبان را در آن بهره ای نیست. گاهی گفته می شود: اصطلاح معنویت از ریشه معنا دریافت شده که یک مفهومی متافیزیکی در برابر حسی بیرونی است که اشاره به حقیقتی از وجودی ذهنی دربرابر حقیقت بیرونی آن دارد. بر اساس این زبان شناسی ساده که از تعابیر اتیمولوژیکی اسلامی به معنویت اخذ شده می توان معنویت را به روح منتسب دانست که در برداشت سنتی نیز از آن به عنوان حقیقت درونی یاد می شود. البته باید توجه داشت که این تعریف بر اساس تفاوت اصلی بین معنویت و روحانیت است و ریشه اصلی آن در اصل از این مسئله است که حقیقت چند لایه بوده و دارای دو جنبه بیرونی و درونی است که جنبه دوم (بعد روحانی) دارای مراتب متعددی است تا این که در نهایت به حقیقت واقعی دست مییابد (نجاتیان،۱۳۸۸).
به هر حال از آن جا که واژه معنویت در زمینههای گوناگونی به کار می رود تعریف آن مشکل است. معنویت در مسیحیت واژه ای جاافتاده؛ برای نظریه و تحقق زندگی در روح القدس یا تحقق مرید و شاگردی است. به نظر میرسد امروزه، استفاده از واژه معنویت دومطلب را به ذهن متبادر میکند: از یک طرف به روحانیت و تقدس اشاره دارد و از طرف دیگر به معنادهی به ویژه به معنای زندگی(ملکی، ۱۳۹۲).
روشن است، چنین معنویتی، حقیقت و واقعیتی مستقل از باور و اعتقاد انسان نسبت به جهان هستی ندارد. از این رو مقایسه معنویت مسیحی و اسلامی در گرو شناخت و مقایسه جهان بینی و ایدئولوژی این دو دین است که پیش روی پیروان خویش ترسیم میکنند. به عبارتی دیگر، ارزش و اعتبار معنویت در هر دین، نسبتی مستقیم با ارزش و اعتبار آن دین دارد. لذا در ابتدا لازم است، علاوه بر مقایسه تعالیم این ادیان با یکدیگر به مقایسه ارزش و اعتبار کتب مقدس آن ها نیز پرداخته شود تا در سایه این مقایسه و سنجش، تفاوت ارمغان آن ها در حوزه معنویت هم روشن تر گردد. «معنویت در سنت اسلامی واژه ای برای بیان گوهر و باطن دین اسلام است که می توان تاریخ پیدایش آن را همزمان با نزول آغازین آیات قرآن کریم بر قلب پیامبر اسلام(ص) دانست(آقایوسفی و علی پور، ۱۳۸۸).
۲-۴-۲ مفهوم معنویت در اسلام و مسیحیت و تفاوت های آن
معنویت از مفاهیمی به شمار میآید که بشر به خصوص در دوران فرامدرن توجه بیشتری را به آن مبذول داشته است لکن همواره بحث درباره منبع معنویت و به عبارت دیگر معنویت حقیقی و مجازی در محافل مختلف مطرح بوده است. در چند سال اخیر تبلیغات معنویت مسیحی باعث شده تا گرایش هایی به این نگاه به مفهوم معنویت صورت گیرد که با توجه به بدون چارچوب بودن و منشأ نگرفتن معنویت مسیحی از منبع وحی حقیقی موجب ایجاد معنویت کاذب در ذهن برخی افراد شده است اینک این مطلب را از نظر می گذرانیم (ملکی، ۱۳۹۲).
ارزش و اعتبار معنویت در هر دین، نسبتی مستقیم با ارزش و اعتبار آن دین دارد. منابع دینی مسیحیت دارای آموزه های خلاف عقل است به طوری که حتی مسیحیان نیز به آن اعتراف دارند. معنویتی که بخواهد از چنین منابعی نشأت بگیرد دارای انحرافات بسیاری می شود. این فرق اساسی بین معنویت در مسیحیت و اسلام است یعنی معنویت به معنای سنتی آن، با توجه به ارزش منابع مسیحیت قابل قبول نیست و احیاناً مخالف عقل است و نمی تواند طالب کمال را به سرمنزل مقصود برساند. از طرفی معنویت امروز غرب حتی از این نوع اتصال ضعیف به وحی محروم است. اما معنویت در اسلام برگرفته از آموزه های وحیانی اسلام است. فرهنگ اسلامی این طوری نیست که بگویند یک بخشی از زندگیتان مادی است و یک بخشی از آن معنوی، بلکه همه ابعاد زندگی از ازدواج و کار و درس خواندن حتی تفریح رفتن و خوابیدن اگر به آن معنای اصلی زندگی که انبیاء آوردند گره بخورد همه میتواند معنویت باشد (نریمانی و آریان پور، ۱۳۸۵).
۲-۴-۳منبع معنویت
فرم در حال بارگذاری ...