مقیاس های ثانویه
مقیاس های اولیه
ابعاد عمومی دین داری
شاخص برگزیدگی
شاخص راست کیشی
باور
شاخص اخلاق گرایی
شاخص مناسکی
عمل
شاخص عبادی
شاخص تجربه دینی
تجربه
شاخص دانش دینی
دانش
بعد باور: آن چه که انتظار میرود ، پیروان یک دین بدانها اعتقاد داشته باشند را بعد باور تلقی می شود . گلاک و استارک این باورها را در هر دین به سه نوع تقسیم کردهاند: «باورهای پایهای مسلم که ناظر بر شهادت به وجود خدا و معرفی ذات و صفات اوست . باورهای غایتگرا که هدف و خواست خدا از خلقت انسان و نقش او در راه نیل به این هدف است . باورهای زمینهساز که روشهای تأمین اهداف و خواست خداوند و اصول اخلاقی را که بشر برای تحقق آن اهداف باید به آنها توجه کند ، در برمیگیرد» ( سراج زاده، توکلی، ۱۳۸۰: ۱۶۴) . قابل ذکر است که گلارک و استارک بعد عقیدتی را بعد ایدئولوژیکی هم نامیدهاند .
نظام اعتقادی در هر دینی وجود دارد ، اما این اعتقادات به صورت مناسک ، نمود عینی مییابد . «تمام ادیان بنابر اقتضای نوع الهیات خود ، نحوهی خاصی از عمل و زیست را بر مؤمن الزام میکنند که همان عمل دینی است . این عمل خواه ناخواه در پرتو نظام فقهی و اخلاقی سامان میپذیرد » (طالبان، ۱۳۸۰: ۵۲۷) . بعد عمل یا مناسکی ، اعمال دینی مشخصی نظیر عبادتهای فردی ، نماز ، روزه ، صدقه ، زکات و… را ( در اسلام) در بر میگیرد . گلارک و استارک در تشریح بعد مناسکی براین نکته تأکید کردهاند که در عملیاتی کردن این بعد علاوه بر مشارکت در فعالیتهای مناسکی ، تفاوتهای مربوط به ماهیت یک عمل و معنای آن عمل نزد فاعلان آن نیز بررسی می شود . از نظر «امیل دورکیم» تمامی مناسک و اعمال دینی در ادیان «کارکرد اجتماعی دارند و هدف آنها زنده نگهداشتن حس تعلق به گروه و مواظبت از اعتقاد و ایمان است» ( آرون،۱۳۷۷ :۴۰) .
بعد تجربه: تجربه دینی، با احساسات، تجربیات و درون فرد دیندار مرتبط است . احساسات و عواطف دینی وجه عالیتری از دینداری است که کاملاً قلبی و درونی بوده و برخلاف مناسک و مراسم آیینی نمود بیرونی ندارد ، دیندارانی که این بعد را کسب میکنند ، «مؤمن» و «مخلص» نامیده میشوند . در واقع تجربه «واقعهای است که شخص از سر میگذراند و نسبت به آن آگاه و مطلع است» . تجربه دینی را غیر از تجربههای متعارف میدانند ، یعنی شخص متعلق به این تجربه ، یا وجود حضوری مافوق طبیعی دارد ، (خداوند یا تجلی خدا در یک فعل) یا آن را موجودی میانگارد که به نحوی با خدا مربوط است (تجلی خدا در شخصیتی مقدس) و یا آن را حقیقتی غایی میپندارند حقیقتی که توصیفناپذیر است (پترسون، ۱۳۸۳ : ۶۳) .
گلارک و استارک تجربه دینی را چندین نوع میدانند:
تأییدی: حس مودت و تأیید به وجود خدا.
ترغیبی: گزینش آگاهانه خدا و اشتیاق به او.
شیدایی: حس صمیمیت و شور و وجد نسبت به خدا
وحیانی: مورداعتماد خدا واقع شدن و کارگزار وفرستادهی خداوند بودن (مهدیزاده،۱۳۷۹ : ۲۵) .
بُعد دانش: بعد معرفتی، عقلانی یا دانش با بعد عقیدتی بسیار نزدیک است . تفاوت این دو بعد مربوط به آگاهی و شناخت در اعتقادات در بعد دانش است . معرفت دینی ، آگاهی به متون دینی است که میتواند الگویی برای باور ، عمل و تجربه دینی باشد . از نظر گلارک و استارک ، بعد معرفتی در ارتباط با مطالبی است که مردم از طریق عالمان دینی دربارهی مذهب میآموزند .
بُعد پیامدی : این بعد در میان ابعاد مدل دینداری گلارک و استارک پس از مدتی حذف شد ، چون بیشترین انتقادات را به خود جلب کرده بود . از جمله این که گفته میشود ، بعد پیامدی فینفسه پیامد دینداری است نه بعدی از ابعاد آن می باشد . بعد پیامدی دینداری که با این انتقاد از مدل دینداری کنار گذاشته شد ، به اعمالی گفته میشود که از عقاید ، احساسات و اعمال مذهبی ریشه میگیرد و از ثمرات و نتایج ایمان در زندگی و کنشهای بشر است . این بعد ، نقش چندانی در جهتگیری انسان ندارد بلکه خود ، تابع ساختارهای اجتماعی است . از نظر این دو محقق «بعد پیامدی جدا از سایر ابعاد قابل بررسی نیست . رفتارهای دینی میتوانند در معنای پیامدی سنجهای از دینداری باشد، که منجر به استواری ایمان مذهبی میشود . آنجا که سبب شود تا از باور، اعمال، تجربه و دانش دینی پیروی شود (گلاک و استارک[۳۳]،۵۳:۱۹۶۳) .
تحقیقات نشان میدهد که مهمترین پیامدهای جنبی دینداری ، سلامت روانی ، جسمی ، نشاط و آرامش است که هر یک از این پیامدها ، خود بر سطح اصلی دینداری فرد تأثیر میگذارد و هم از آن تأثیر میپذیرد(کورن وال و آبرچت[۳۴]،۲۳۲:۱۹۸۶) .
مدل دینداری گلارک و استارک، از نخستین مدلهایی است که بسیاری از مدلهای دینداری بَعدی ، ابعاد خود را از آن وام گرفتهاند . در ایران هم مدلی شناخته شده است و در برخی از تحقیقات سنجش دینداری به عنوان چارچوب نظری مبنا ، مورد استفاده قرار گرفته است .
مدل گلارک و استارک پس از طراحانش ، بیشترین نقد و اصلاحات را به خود دیده است. با وجود این استخراج مدلهای مشابه پس از مدت زمان کوتاهی نشان دهنده اهمیت این مدل دینداری است، با این حال، میتوان عمدهترین ضعفهای این مدل را به شرح زیر بیان کرد:
- اگر برای اندازهگیری بعد معرفتی یا همان دانش دینی، سنجههایی مانند مطالعه متون دینی، آگاهی از احکام و تفاسیر، داشتن آگاهی و دانش دربارۀ آموزههای دینی و… را بکار گرفته شود ، نمرهی این سنجهها ممکن است چندان واقعی نباشد، به خصوص در ایران که به دلیل حاکمیت نظام دینی و براساس آموزشهای رسمی و غیر رسمی مجبورند از کودکی بسیاری از آموزهها را بیاموزند . به همین دلیل افرادی هستند که در دوران مدرسه و دانشگاه از واحدهای درسی بینش اسلامی و معارف اسلامی ، نمرات بالایی کسب میکنند ، اما این افراد از نظر سایر ابعاد دینداری مانند اعتقادی و مناسکی ، نمرهی پایینی میگیرند و بر این مبنا ، دیندار محسوب نمیشوند . در جامعهی ایران ، بسیاری از افراد در بحثهای دینی شرکت میکنند ، آموزههای دینی را میشناسند ، در زمینهی تاریخ اسلام مطالعات گستردهای دارند ، اما به آنچه دانش دارند ، اعتقادی ندارند و به آنچه آموختهاند ، عمل نمیکنند .
با وجود چنین ایرادی به بعد دانشی یا معرفتی، این بُعد از مدل دینداری قابل حذف نیست ، توجیه مناسب اینکه ، مطالعه ، نقد ، تفسیر و تلاش در فهم و درک متون دینی در دنیای امروز از مؤلفههای بارز دینداری است . بدون توجه به آن ، دینداری افراد در سطح باقی میماند و امکان لغزش افراد دیندار بالا میرود ، بنابراین بعد معرفتی ـ نه به تنهایی ـ که در کنار سایر ابعاد نشانهی دینداری است و بسیاری اوقات علت سستی در عقیده و عمل حاصل ضعف دانش دینی است .
- ابزار سنجش گلاک و استارک به لحاظ طبقه بندی مقولات دارای اشکالاتی است . مانند این که بعد معرفتی و عقیدتی (باور) همپوشانی دارند و هر دو جزئی از بعد ایدئولوژیک محسوب میشوند (بوروول،۲۷۹:۱۹۹۹) . از سوی دیگر بعد عقیده و دانش ، هر یک شاخصها و سنجههای خاص خود را دارند و همپوشانی این دو بعد ایرادی است که با تعریف هر یک و توضیح سنجههای هر کدام مرتفع میشود . در بعد عقیده یا همان باور از اصول دین بحث میشود و در بعد دانش میزان علاقه فرد به مطالعه متون دینی و آگاهی او از آموزهها و نقد آنها مطرح است ، بنابراین این دو بعد کاملاً از هم مستقل هستند .
- انتقاد دیگر که تقریباً تمام مدلهای دینداری را نیز شامل میشود این است که اساساً مدلهای دینداری ، به مفهوم دگرگون شدهی امروز دینداری کمتر به آن توجه کردهاند . آنچه در این مدلها، اصل است تظاهرات بیرونی دیندار بودن و نه جنبه باطنی آن است در این مدلها غالباً چند پرسش برای سنجش یک بعد مانند عقیده، طرح میشود و این بعد با تمام گستردگی ، به چنین پرسشهای محدودی تقلیل داده میشود . در حالی که فردی ممکن است خود را دیندار بداند ، اما باورهایش یا جنبهی رفتاری دینداریاش منطبق نباشد .
فرم در حال بارگذاری ...