-
- ۶۱٫ ۶٫ لغت
الاعراض: ج: عرض: آبروها. فدام: دهان بند. السُّلُو: خوشحالی، آرامش خاطر پس از دوری و فراموشی از چیزی. یناضلُ: ناضلَ ـ مناضلهً: مسابقه داد، دفاع کرد. الحِدْثان: شب و روز، سختیها و بلاهای روزگار.
-
- ۶۱٫ ۶٫ توضیحات صرفی
إستغنی: فعل، ماضی، للغائب، ثلاثی مزید (باب استفعال)، مبنی، معتل (ناقص). الغنی: اسم، مفرد، مذکر، مقصور، معرب با اعراب تقدیری، معرفه به"ال.” أمیر: اسم، مفرد، مذکر، مشتق (صفت مشبهه)، معرفه، معرب. مستفاده: اسم، مفرد، مونث، مشتق (اسم مفعول از ثلاثی مزید)، معرب. ملولاً: اسم، مفرد، مذکر، مشتق (اسم مبالغه)، معرب، نکره.
-
- ۶۱٫ ۶٫ توضیحات نحوی
کَمْ: کَمْ خبری، مبتدا و مرفوع محلاً. من عقلٍ: تمییز أسیرٍ: صفت هوی: مضاف الیه و مجرور تقدیراً. من التوفیقِ: جار و مجرور، خبرمقدم، مرفوع محلاً. حفظُ: مبتدای مؤخر. لاتامننَّ: فعل مضارع مجزوم به لای نهی. ملولاً: مفعولٌ به و منصوب.
-
- ۶۱٫ ۶٫ توضیحات بلاغی
معانی: در بیشتر جملات به خاطر وجود تناسب وصل صورت گرفته و در هر یک از جملات ایجاز قصر به کار رفته است.
بیان: درپنج جمله نخستین تشبیه بلیغ وجود دارد. همچنین درعبارت «الصبرُینازلُ الحدثانِ» استعارهٔ مکنیه به کار رفته است چون صبر به انسانی تشبیه شده که توانایی مقابله کردن با حوادث روزگار را دارد. در عبارت «الجزع من أعوان الزمان» استعاره تشخیصی و نیز میان «عقل و هوی» استعاره تشخیصی (استعاره از آدمی) به کار رفته است. میان «الغنی و ترک المنی» تشبیه تفصیل به کار رفته است.
بدیع: میان «الفاظ أمیر و أسیر» صنعت جناس ناقص وجود دارد.
-
- ۶۱٫ ۶٫ ترجمه حکمت
امام (×) فرمود: «بخشندگى، نگاهدارندهٔ آبروست و شکیبایى دهان بند بی خردان و عفو زکات پیروزی و دوری کردن کیفر خیانتکار و مشورت چشم هدایت است. آن کس که با رأى خود احساس بى نیازى کند به کام خطرها افتد، شکیبایى با مصیبت هاى شب و روز پیکار کند و بى تابی، زمان را در نابودى انسان یارى دهد و برترین بى نیازى ترک آروزهاست و چه بسا عقل که اسیر فرمانروایى هوس است. حفظ و به کار گیرى تجربه رمز پیروزى است و دوستى نوعى خویشاوندى به دست آمده است و به آن کس که به ستوه آمده و توان تحمل ندارد اعتماد نکن.»
-
- ۶۱٫ ۶٫ شرح
در این قسمت از حکمت مورد نظر سعی بر آن شده که تمام عبارات حکمت همراه با آرایه های ادبی و دلیل به کار گرفتن این آرایه ها توضیح داده شود تا مفهوم حکمت و مراد اصلی امام از بیان حکمت برای مخاطب روشن گردد.
۱ـ بخشش پاسدار آبروهاست. تشبیه کلمهٔ «الجود» به «حارس» به خاطر این است که بخشندگى چون پاسدارى، آبروى صاحبش را از ناسزا حفظ مىکند.
۲ـ بردبارى دهانبند نادان است. «فدام» چیزى است که یک نفر دهانش را با آن مىبندد، امام این تشبیه را به کار برده است، از آن جهت که شخص بردبار وقتى که در برابر نادان قرار مىگیرد به جاى مجازات او، سکوت اختیار مىکند و مانع از کار سفیهانه میشود این گونه است که این عمل براى او به منزلهٔ دهانبند است .
۳ـ گذشت، زکات پیروزى است، تشبیه لفظ گذشت به زکات پیروزی از آن جهت است که پیروزى را مانند مالى در نظر گرفتهاند که زکات بر آن تعلق گرفته است و این حکمت ترغیبی به صفت زیبای گذشت و فداکاری نیز میباشد.
۴ـ دورى کردن از آدم بى وفا از جانب تو عوضى است نسبت به کسى که به تو خیانت کرده و تو را فریب داده است و این عبارت نوعى ترغیب به دوری از دوست بی وفاست.
۵ـ مشورت با دیگران عین هدایت است و امام (×) مشورت را عین هدایت قرار داده است و براى تأکید بر این که رابطه و وابستگى استوارى بین مشورت و هدایت وجود دارد این عبارت را به کار برده است.
۶ـ کسى که تنها به رأى خود متکى باشد، یعنى آن که مستبد الرّأى است در معرض نابودى است. زیرا این چنین خصوصیتی مستلزم هلاکت و نابودى است.
۷ـ شکیبایى ناملایمات و سختیها روزگار را برطرف مىکند، کلمهٔ « مناضله » را براى صبر از آن جهت استعاره آورده است که صبر باعث دفع ضرر و زیانی است که در نتیجه گرفتاریها به وجود آمده است.
۸ـ بىتابى از یاوران روزگار است. روزگار وسیلهاى براى پیرى و مرگ است و بىتابى نیز مقدمات آن را فراهم میکند پس در این راه میتواند یاور و کمک روزگار باشد.
۹ـ بالاترین ثروت ترک آرزو است. زیرا برترین بىنیازى، بىنیازى نفس است و این خود باعث ترک آرزوهاى مادى میشود.
۱۰ـ بسا خردى که زیر فرمان هوی نفس اسیر و دربند اوست. عقل یا توان غلبه بر نفس امّاره و منصرف کردن خود را از خواست خویشتن دارد و یا چون کشتىگیر در برابر آن مىایستد که در این صورت گاهى عقل غالب است و گاهى نفس و یا عقل مغلوب هواى نفس است که در این صورت همچون اسیرى در دست هواى نفس مىباشد و این نوع در عالم انسانها فراوان است و واجب است که عقل حاکم و هوی نفس محکوم باشد. امام (×) لفظ «اسیر» را برای عقل به خاطر پیرویش از هوی نفس استعاره آورده است و نیز لفظ «امیر» را برای هوی نفس به خاطر فرمانرواییش برای عقل استعاره آورده است و این گونه امام(×)خواسته که عاقل را آگاه کند که همواره عقل را امیر و فرمانروا و هوی نفس را اسیر خود قرار دهد و با دست عقلش به هوی نفس فرمان دهد و او را تحت تسلط خود در آورد.
۱۱ـ از جمله اسباب توفیق کسب تجربه است بدیهى است که اندوختن تجربه از توفیقات الهى است، یعنى خداوند ابزار تجربه را براى بنده فراهم مىسازد و چنین مقدّر مىکند تا او با تجربه بار آید.
۱۲ـ محبّت، خویشاوندى سودمند است، چون قرابت اسم مصدر از ریشه قُرب است و این قرابت یا از طریق نسبی برای انسان به وجود میآید یا از طریق دوستی و محبت که این گونه قرابت یعنی قرابتی که از راه محبت و دوستی خالصانه و واقعی به دست میآید چه بسا از قرابت خویشاوندی قویتر و محکمتر نیز باشد. پس این فراز از سخن امام نیز تشویقی بر حفظ دوستیهای واقعی است.
۱۴ـ نباید از کسى که از تو رنجیده است ایمن باشى، زیرا چه بسا رنجیدگى باعث شود که فرد رنجیده از دوستی و رازداری تو منصرف گردد. پس دور اندیشی ایجاب میکند که انسان خود را از دست چنین اشخاصی در امان نبیند.
به این ترتیب امام (×) یک دنیا مکارم الاخلاق را در چند سطر کوتاه از این حکمت به صورتی ساده، فصیح و بدون تکلف گنجانیده است که هر جمله آن خود به اندازه یک کتاب تفسیر دارد و همانگونه که اشاره شد سعی بر آن نهاده شد در حد توان و با کمک از شروح متعدد این عبارات شریف توضیح داده شود.
-
- ۶٫ حکمت شماره ۲۱۲: خود پسندى آفت عقل (اخلاقى)
-
- ۶۲٫ ۶٫ متن حکمت
«عُجْبُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ أَحَدُ حُسَّادِ عَقْلِهِ.»
-
- ۶۲٫ ۶٫ لغت
حُسّاد: بسیار رشک برنده.
فرم در حال بارگذاری ...