بررسی تاناوارو و همکاران[۳۳] (۲۰۰۶) نشان داد زنانی که از رفتارهای سلامتی پیروی نمیکردند، دارای سطح آگاهی پایین در رابطه با بیماریهای قلبی و عروقی، درک بالا از فواید به کارگیری این رفتارها و سطح متوسطی از موانع را بر سر انجام این گونه رفتارها حس میکردند. موسکا و همکارانش[۳۴] (۲۰۰۶) نیز به این نتیجه رسیدند زنانی که آگاهی بیشتری از ریسک فاکتورها و منافع پیروی از رفتارهای بهداشتی داشتند، عملکرد بهتری در انجام و پیروی از اینگونه رفتارهای پیشگیرانه داشتند.
تعدادی از مطالعات نیز رفتارهای سالم افراد مبتلا به بیماریهای مزمن را مورد بررسی قرار دادهاند. موکادم[۳۵] (۲۰۱۳) با مطالعه سبک زندگی ارتقاءدهندهی سلامت زنان مبتلا به بیماریهای قلبی عروقی به این نتیجه رسید که این زنان رفتارهای ارتقاءدهندهی سلامت را به طور منظم انجام نمیدهند. بالاترین نمرهی آنان، مربوط به تغذیه و پایینترین آن مربوط به فعالیتفیزیکی بود. استیوف برگن و رابرتز[۳۶] (۱۹۹۷) گزارش کردند که زندگی با وضعیتهای مزمن بر ارتقای سلامت زنان تاثیر می گذارد. همچنین اظهارات پندر (۱۹۸۷) مبتنی بر این است که وضعیت سلامت افراد بر فراوانی شرکت در رفتارهای ارتقاءدهندهی سلامت تاثیر می گذارد. فوجاری[۳۷] (۲۰۰۴) با مطالعه کیفیت زندگی افراد مبتلا به فشارخون، به این نتیجه رسید که افزایش فشار خون اثرات منفی بر کیفیت زندگی افراد خواهد داشت که کنترل آن موجب ارتقاء سطح کیفیت زندگی خواهد شد.
به طور کلی پیشینهی تحقیق نشان میدهد که عوامل موثر بر سبک زندگی سلامت محور زنان سنین باروری در سه دستهی جمعیت شناختی، اجتماعی اقتصادی و سلامتی قابل طبقه بندی هستند. بنابراین دسته بندی فوق در چارچوب مطالعه و مدلهای تبیینی مبنای کار قرار گرفته است.
فصل سوم
مبانی نظری
هدف اصلی نظریه تبیین است. عموماً قدرت نظریه به قابلیت آن برای گردآوری میزان زیادی از افکار سازمانیافته و اطلاعات مرتبط با یک مسئله خاص بستگی دارد و بدین ترتیب نظریه ها افکار را دقیق نموده و آنها را برای استفاده در یک لحظه خاص آماده میسازند. تبیین هدف اصلی نظریات جامعه شناختی است. البته سودمندی نظریه جامعه شناسی منحصر به تبیین نیست. با دانستن نظریه، احتمال پیش بینی حوادث آینده امکان پذیر می شود (اکبری خنجی، ۱۳۸۲: ۱۵۸-۱۵۷). در این فصل تلاش می شود به عمدهترین نظریه های مرتبط با رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت و سبک زندگی اشاره شود.
۳-۱- نظریات مرتبط با موضوع
در یک طبقه بندی کلی این نظریه ها به سه دسته تقسیم بندی میشوند : الف). نظریات فردی مانند مدل اعتقاد بهداشتی، مهارت رفتاری مربوط به انگیزه و اطلاعات، رفتار برنامه ریزی شده (نظریه کنش منطقی)، فرانظری (مراحل و فرایند تغییر) و مدل احتمال پیچیدگی؛ ب). نظریات بینفردی مانند شناخت اجتماعی (یادگیری اجتماعی)، شبکه و حمایت اجتماعی، انتشار نوآوری و مدل یاریدهنده ذاتی؛ ج). نظریات اجتماعی مانند سازماندهی اجتماع، تغییر سازمان یافته، تحرک اجتماعی و نظریه ارتباط (گلانز و دیگران[۳۸]، ۲۰۰۲ : ۴۱). در این قسمت به چند مورد از مهمترین نظریه های مربوط به رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت پرداخته می شود.
۳-۱- ۱- مدل باور بهداشتی [۳۹]
مدل باور بهداشتی یکی از اولین تئوریهایی است که منحصراً برای رفتارهای مربوط به سلامت به وجود آمد (صفاری و دیگران، ۱۳۸۸ : ۵۳). این مدل هم مانند تئوریهایی که بر موانع و راهکارهای تغییر رفتار تاکید می کنند، تحتتاثیر تئوری کرتلوین قرار گرفت (ریمر[۴۰]، ۲۰۰۲ : ۴۱). نظریه لوین و همکارانش معتقد بود رفتار بستگی به دو متغیر دارد :
۱). ارزشی که به وسیله شخص بر پیامد نهاده می شود (ارزش حاصله).
۲). برآورد شخص از این احتمال که یک عمل مشخص منتج به آن پیامد خواهد شد (انتظار).
مدل باور بهداشتی یک تئوری تنظیم هدف مبتنی بر سطح تمایل فرد است که در قالب آن، شخص هدف از عملکرد آتی خود را بر اساس عملکرد قبلی تنظیم مینماید. چنین تئوریهایی، تئوریهای انتظار ارزش نامیده میشوند. آغاز آن مربوط به کاوش در دلایل عدمپذیرش مردم نسبت به غربالگری رایگان بیماری سل بود (صفاری و دیگران، ۱۳۸۸ : ۵۴). این مدل دارای شش ساختار میباشد و بر مبنای آنها به پیش بینی رفتار می پردازد. ساختار حساسیت درکشده، به باور ذهنی فرد اشاره دارد که راجع به احتمال ابتلا به یک بیماری یا دچار شدن به حالت زیانباری در نتیجه اقدام به رفتار خاصی است. دومین ساختار، شدت درک شده میباشد که مربوط به باور ذهنی شخص در مورد وسعت آسیبی است که می تواند در نتیجه ابتلا به یک بیماری یا وضعیت زیانبار حاصل از یک رفتار خاص پدید آید. غالباً ساختارهای حساسیت درکشده و شدت درکشده با هم گروه بندی میشوند و از آنان به عنوان تهدید درک شده یاد می شود. سومین ساختار مدل باور بهداشتی، منافع درکشده نام دارد که در رابطه با اعتماد به مزایای روشهای پیشنهادی جهت کاهش خطر یا وخامت بیماری یا وضعیت زیانبار حاصل از یک رفتار خاص میباشد. موانع درکشده ساختار چهارم این مدل میباشد، که اشاره به باورهایی در مورد هزینه های واقعی و متصور پیگیری رفتار جدید دارد. ساختار پنجم، راهنماهایی برای عمل نام دارد که شامل نیروهای تسریع کننده ای است که موجب احساس نیاز شخص به انجام عمل می گردد. آخرین ساختار، خودکفایتی نامیده می شود که در دهه ۱۹۸۰ به این مدل اضافه شده است و شامل اطمینان شخص به توانایی اش برای پیگیری رفتار میباشد. خودکفایتی مربوط به رفتار خاص و در زمان حال میباشد و به گذشته یا آینده ارتباطی ندارد. مدل اعتقاد بهداشتی بطور گستردهای در پژوهش رفتاری، پیشگیری اولیه و پیشگیری ثانویه مورد استفاده قرار گرفته است (صفاری و دیگران، ۱۳۸۸ : ۵۵ – ۵۶).
۳-۱-۲- نظریه کنش منطقی[۴۱] و رفتار برنامه ریزی شده [۴۲]
در اواخر دههی۱۹۸۰ و اوایل دههی۱۹۹۰، مارتین فیش باین و آیسک آجزن، نظریه عمل منطقی را مطرح نمودند. این تئوری مدعی است که قصد رفتاری مقدم بر رفتار بوده و به وسیله نگرش نسبت به رفتار و هنجار ذهنی مشخص میگردد. نگرش نسبت به رفتار شامل احساس تمایل یا تنفر کلی شخص نسبت به هر گونه رفتار مشخص بوده و به وسیله باورهای رفتاری (باورهایی مبنی بر اینکه انجام یک رفتار مشخص منجر به پیامدهای معین میگردد) و ارزشیابیهای پیامد (ارزشی که شخص بر هر گونه پیامد ناشی از انجام یک رفتار مشخص مینهد)، تعیین می شود. هنجار ذهنی عبارتست از باور شخص در مورد اینکه بیشتر افراد مهم در زندگی وی فکر می کنند او باید یا نباید اقدام به انجام رفتار موردنظر نموده و به وسیله باورهای هنجاری (باورهای شخص در مورد اینکه سایر افراد مهم در زندگی وی، تمایل دارند او چگونه رفتار کند) و انگیزش به پیروی (درجهای که در قالب آن شخص خواستار عمل مطابق با تمایلات درک شده افراد مهم در زندگی اش میباشد) معین می گردد (صفاری و دیگران، ۱۳۸۸ : ۶-۶۰).
در اواخر دههی۱۹۸۰ و اوایل دههی۱۹۹۰، آجزن ساختار کنترل رفتاری درکشده (چقدر شخص احساس می کند که مطابق با راستای رفتار مشخص برخورد مینماید) را به نظریه کنش منطقی افزود و نظریه رفتار برنامه ریزیشده را پدید آورد. ساختار کنترل رفتاری درکشده وابسته به باورهای کنترل (باورهایی در مورد عوامل داخلی و خارجی که می توانند باعث جلوگیری یا تسهیل انجام رفتار گردند) و قدرت درکشده (ادراک این موضوع که چقدر انجام رفتار مورد نظر در هر شرایطی که در قالب باورهای کنترل تعریف شده است آسان یا دشوار میباشد)، است. هر دو نظریه به طور گستردهای در آموزش بهداشت و ارتقای سلامت مورد استفاده قرار گرفتهاند و هم چنان نیز کاربرد دارند. البته از محدودیتهای شناخته شده این دو نظریه میتوان به فقدان تمرکز بر تغییر رفتار، عدم توجه به همه عوامل پیش بینیکننده، فاصله میان کنترل رفتاری درکشده و کنترل رفتاری واقعی، تاکید انحصاری بر تفکرات منطقی، تغییرات موجود در ساختارهای پیش بینی کننده، تکیه بر خود گزارشها و تاثیر پذیری از پرسشنامه های اندازه گیری اشاره کرد. نمودار زیر، ساختارهای کلیدی نظریه عمل منطقی و رفتار برنامه ریزیشده را نشان میدهد (صفاری و دیگران، ۱۳۸۸ : ۶۱-۶۰).
باورهای رفتاری
نگرش نسبت به رفتار
ارزشیابی پیامدهای رفتاری
باورهای هنجاری
رفتار
قصد رفتاری
هنجار ذهنی
انگیزش برای پیروی
باورهای کنترل
کنترل رفتاری درک شده
قدرت درک شده
نمودار ۳-۱ : مدل نظریه عمل منطقی و رفتار برنامه ریزی شده، (منبع : صفاری و دیگران، ۱۳۸۸ : ۶۲).
۳-۱-۳- مدل تغییر رفتار [۴۳]
این مدل در سال ۱۹۷۹ توسط پروچاسکا بنا نهاده شد. در سال ۱۹۸۰ پروچاسکا و دیکلمنته مدلی را با محورهای اصلی آمادگی یک فرد برای تغییر، تلاش برای دگرگونی و پیشرفت بسوی رفتار سالم معرفی نمودند. مراحل مدل اینها از تحقیق در باب مسئله ترک سیگار و درمان اعتیاد الکل و مواد مخدر منتج شد و در سالهای اخیر برای حل سایر معضلات بهداشتی مانند تغییرات تغذیهای نیز بکار میرود. تغییر در رفتار بعنوان فرایند نه یک حادثه نگریسته می شود که فرد در سطوح مختلف انگیزه و آمادگی برای تغییرات قرار دارد. از آنجایی که مردم در نقاط مختلف این فرایند هستند مداخلات برنامه ریزی شده بایستی با هر مرحله منطبق باشند. شش مرحله که در این مدل تعریف شده است عبارتند از: ۱) -مرحله قبل از تفکر- شخص از مشکل آگاه نیست و یا بطور جدی در مورد مسئله بهداشتی فکر نکرده است. ۲)- مرحله تفکر- شخص بطور جدی در مورد مسئله حادث شده فکر می کند. ۳)- مرحله آمادگی یا قصد- شخص برنامه برای عمل دارد و آخرین انطباقها را قبل از تغییر رفتار صورت میدهد. ۴)- مرحله عمل- شخص برنامه عملیاتی ویژهای را برای اصلاح رفتار و محیطش انجام میدهد. ۵)- مرحله ماندگاری- فرد رفتار مورد علاقه و جایگزین شده جدید را ادامه میدهد (مراحل توصیه شده بطور دورهای برای جلوگیری از عود رفتار ناسازگار تکرار میشوند). ۶)- مرحله نهایی- فرد هیچ تلاشی و هیچ مقاومتی برای عود رفتار نادرست انجام نمیدهد. در عود شخص به رفتار سابقش رجوع میکند و عود میتواند در هر کدام از مراحل عمل و ماندگاری رفتار اتفاق بیافتد. این مدل بیشتر از آنکه مدلی خطی باشد، مدلی دوار و چرخشی است. در حقیقت در طول این سیکل دایرهای فرد ممکن است در هر کدام از مراحل تفکر، قصد، عمل، عود و بازگشت مجدد به مدل قبل از آنکه به مرحله نهایی برسد از مدل خارج گردد (صفاری و دیگران، ۱۳۸۸ : ۶۷ – ۶۶ ).
۳-۱-۴- مدل قصد رفتاری[۴۴]
این مدل در سال ۱۹۶۷ توسط مارتین فیش بین ارائه شد و در سال ۱۹۷۵ با همکاری آیزن کامل شد و به عنوان یک مدل رسمی ارائه گردید. مدل قصد رفتاری بر مبنای تئوری عمل منطقی[۴۵] (نشان میدهد انسانها کاملاً منطقی بوده و به طور سیستماتیک از اطلاعاتی که معمولاً در اختیار آنان است استفاده می کنند)، استوار است و این تئوری نیز کاربرد نظریه دیگری به نام انتظار ارزش[۴۶] (که نشان میدهد وقتی افراد دست به رفتاری میزنند که از آن رفتار انتظار سود و ارزش داشته باشند) است.
در نظریه قصد رفتاری فیش بین و آیزن معتقدند کلاً پیش بینی رفتارها مشکل نیستند. همیشه قصد منجر به رفتار نمی شود و همیشه ارتباط کاملی بین رفتار و قصد وجود ندارد. قصد لازمهی رفتار است ولی برای آن کافی نیست.
عوامل تعیینکننده قصد در این نظریه عبارتند از : عامل شخصی که مربوط به سرشت خود شخص است، بازتاب تاثیر اجتماع یعنی فشارهای اجتماعی که از سوی افراد بانفوذ جامعه بر روی تصمیم گیری و اتخاذ رفتار فرد تحمیل میشوند. عامل شخصی مربوط به ارزشیابی مثبت و منفی فرد از انجام یک رفتار است که به نگرش نسبت به رفتار معروف[۴۷] است، ممکن است نگرش یک فرد برای انجام رفتاری مثبت باشد ولی نگرش فرد دیگر نسبت به انجام همان رفتار منفی باشد. بنابراین نگرش افراد در برابر موضوعات مختلف متفاوت هستند.
دومین عامل موثر بر قصد فرد، عامل اجتماعی است که مربوط می شود به فهم یا درک شخص از فشارهای اجتماعی که بر شخص وارد می شود که کاری را انجام بدهد یا ندهد که به هنجارهای انتزاعی[۴۸] معروف است. وقتی که یک فرد میخواهد برای انجام کاری قصد نماید تحت تاثیر یکی یا هر دو عامل فوق قرار میگیرد. دو عامل در به وجود آمدن نرمهای انتزاعی یا فشارهای اجتماعی دخالت دارد : ۱- اعتقادات نرمی[۴۹] : اعتقاداتی که زیر بنای نرمهای انتزاعی هستند. چون افراد ذینفوذ و مورد اعتماد شخص، انجام رفتاری را از فرد میخواهند، فرد نسبت به انجام آن کار اعتقاد پیدا کرده و قصد انجام رفتار مینماید، این اعتقاد فرد را که با توجه به خواسته افراد مورد اعتماد صورت میگیرد، اعتقادات نرمی میگویند.
۲- انگیزه های اطاعت فرد [۵۰] : گاهی اوقات انگیزه های اطاعت فرد (ترس، احترام) تشکیل دهنده نرمهای انتزاعی بوده و منجر به قصد برای انجام رفتار می شود. تصمیم برای اتخاذ رفتار به دو عامل زیر بستگی دارد : قدرت خواسته شخص (تا چه مقدار نگرش فرد بالاست)، حساسیت فرد به فشار (چه مقدار در مقابل فشار مقاومت دارد و یا به آن بی اعتناست) (دیدارلو و دیگران، ۱۳۸۸ : ۸۷-۸۶). نمودار ۳-۲- طرح مدل مذکور را نشان می دهد.
نگرش نسبت به رفتار
اعتقادات درباره نتایج رفتار
و ارزیابی از نتایج رفتار
رفتار بهداشتی
قصد رفتاری
نرمهای انتزاعی
اعتقادات نرمی و
انگیزه برای اطاعت
نمودار ۳-۲ : طرح مدل قصد رفتاری (منبع : دیدارلو و دیگران، ۱۳۸۸ : ۸۷-۸۶).
۳-۱-۵ - مدل ارتقاء دهنده سلامت [۵۱]
مدل ارتقاءدهنده سلامت توسط پندر[۵۲] (۱۹۹۶) مطرح شده است. این مدل که از تئوریهای ارزش- انتظار و شناخت اجتماعی نشات میگیرد جهت پیش بینی رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت به وجود آمده است. این مدل سعی می کند انتظارات و ویژگیهای فردی و اینکه چگونه رفتارهای ویژه شناخته می شوند و بر خروجیهای رفتاری موثرند را توضیح و تبیین کند. طبق مدل مذکور، دو نوع از ویژگیها و انتظارات فردی وجود دارد که بر خروجیهای رفتاری موثرند :
۱- رفتارهای پیشین فرد که جزء متعلقات فرد به حساب می آید. ۲- ویژگیهای شخصی که متشکل از تجارب فرهنگی - اجتماعی، روان شناختی و بیولوژیکی است.
چهار متغیر ویژه رفتاری با اهمیت یکسان که بر پیامدهای رفتاری تاثیر میگذارند وجود دارد. این چهار متغیر عبارتند از : منفعت ادراک شده از کنش، محدودیت ادراک شده از کنش، خود اثربخشی ادراک شده و تاثیر مربوط به عمل. این متغیرها در ترکیب با تاثیرات موقعیتی و بینشخصی، اجزایی برای تعهد افراد جهت تصمیم گیری برای عملکردن هستند. خوشبختانه، تعهد افراد برای تصمیم به عمل کردن در رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت نتیجه خواهد داد.
عواملی که بر رفتارهای سلامت تاثیر میگذارند، چندبعدی هستند. همه عوامل با هم در ارتباط هستند و بنابراین نتایجی را به وجود می آورد که هم تاثیرات مستقیم و هم تاثیرات غیرمستقیم بر رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت دارد. این عوامل جریانهایی را حمایت می کنند که بر افراد برای تصمیم گیری و مشارکت در رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت تاثیر میگذارند. شناسای روابط درونی و درک پویایهایی که رفتارهای ویژه سلامت را تسهیل می کنند بینشی را هم در مورد رفتارهای مخاطرهآمیز سلامت و هم رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت ایجاد می کند (پندر، ۲۰۱۲).
۳-۱-۶- نظریه شناخت اجتماعی[۵۳]
فرم در حال بارگذاری ...