وبلاگ

توضیح وبلاگ من

واژه‌نامه نجومی و تنجیمی بندهشن‌- فایل ۵۳

 
تاریخ: 03-08-00
نویسنده: فاطمه کرمانی

 

    • §§

 

Wanand 
* ونند، به معنی «پیروزمند»:
* (نجوم: ستارگان) ستاره نَسر واقِع از صورت فلکی شلیاق
* (منازل قمر) خانه بیستم ماه. از ۱۳ درجه و ۲۰ دقیقه برج نیمسب تا ۲۶ درجه و ۴۰ دقیقه آن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بسامد و خوانش: این واژه به عنوان منزل قمری، تنها یک بار، آن هم با املای پازند، در بندهشن (۲: ۲) آمده است: صورت پازند این منزل قمر در نسخه های مختلف به شرح زیر است: در K20b (daṇtu)، و در بقیه نسخ با املای (varaṇt) نوشته شده است (پاکزاد، ۲۰۰۵: ۳۶پ۴۹). املای daṇtu به علت شباهت حرف اوستایی d با v و عدم تکرار ترکیب an توسط کاتب به احتمال زیاد اشتباه است برای [vanant] که در آن حرف پایانی u نیز می‌تواند خوانش اشتباه الف زائد (موجود در پایان کلمات پهلوی مختوم به t یعنی [~t’]) به صورت w بوده باشد. در نتیجه، گویا کاتب املای پهلوی [wnnt’] را به صورت [wntw] خوانده است. املای دوم یعنی varaṇt نیز به علت شباهت حرف n و r ، به احتمال زیاد، اشتباه است برای vanaṇd . این نظر را هنینگ (۱۹۴۲: ۲۴۵، ۲۴۷) نیز تایید می‌کند. از طرف دیگر، بسامد واژۀ Wanand در بندهشن، با املای پهلوی [wnnd] و به عنوان نام یک ستاره و با صفت «سپاهبد غرب» که دشمن سیاره بهرام (مریخ) است، چهار بار (۲: ۶؛ ۵: ۴؛ ۵الف: ۳؛ ۵ب: ۱۲) می‌باشد.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
توضیحات (بعنوان یک منزل قمری): تقی‌زاده (۱۳۵۷: ۳۳۵) معتقد است که این منزل قمر و ستاره wanand، هر دو به ستاره Vega (یا نسر واقع) اشاره دارند. او منزل ۲۲م قمر در سغدی را که ونند نام دارد با منزل ۲۰م بندهشن همسان گرفته و هردو را معادل منزل عربی سعدِ ذابح محسوب می‌کند. هنینگ (۱۹۴۲: ۲۴۵، ۲۴۷)، در مورد هویت ستارۀ ونند با تقی‌زاده هم نظر است. پاکزاد (۲۰۰۵: ۳۶)، بهزادی (۱۳۶۸: ۶) و بهار (۱۳۴۵: ۴۰۴) مطابق نظر هنینگ عمل می‌کنند؛ اما، بهار در پژوهشی در اساطیر ایران (۱۳۷۵: ۶۰) نظر خود راتغییر داده و این منزل قمری را با ستاره wanand یکی نمی‌داند و آنرا با تلفظ warant ثبت می‌کند. همین خوانش را انکلساریا (۱۹۵۶: ۳۱) [با املای Varant] و یوستی (۱۸۶۸: ۱۲۷) [با املای varañt و به معنی «تار، شبکه»] دارند. معادل هندی این منزل قمر (=منزل بیستم) Purva-āṣādha به معنی «روئین تن» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۱۱۶) است و در عربی به نام «نَعائم» (به معنی «شترمرغها») و یا «وصل» معروف است (صوفی، ۱۳۵۱: ۱۹۹).
توضیحات (بعنوان یک ستاره): Wanand به عنوان یک ستاره، از نظر اکثر پژوهشگران، همان نسرواقع است (هنینگ، ۱۹۴۲: ۲۴۷). بر طبق کتاب صورالکواکب (صوفی، ۱۳۵۱: ۶۱-۶۲)، این ستاره از قدر اول و در صورت فلکی لورا «چنگ» (Lyra) قرار دارد؛ نامهای دیگر این صورت بسیار معروف شمالی عبارتند از: شَلیاق، اِوَز، صَنج، مَعزَفه، و سُلَحفاه. دلیل نامگذاری این ستاره به نسر واقع این است که آن را شبیه به کرکسی تصویر کرده‌اند که بر زمین نشسته و بالهایش را جمع کرده است (صوفی، ۱۳۵۱: ۶۲). این ستاره در لاتین Vega نام دارد (نک. شکل ۷). ماوندر (۱۹۱۳: ۱۳۸) ونند را با قلب العقرب یکی گرفته است.
ریشه شناسی: هند و ایرانی آغازین: از ریشه *uan- «چیره شدن» (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۱۱۹)؛ سانسکریت: از ریشه van- (کنت، ۱۹۵۳: ۲۰۶؛ مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۹۱۷)؛ اوستایی: vanant- «برنده، پیروز: نام ستاره‌ای ایزدی» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۵۸)؛ فارسی باستان: از ریشه van- «چیره شدن، غلبه کردن» (کنت، ۱۹۵۳: ۲۰۶)؛ فارسی میانه: vanand [wnnd] «ستاره ایست: سپاهبد غرب» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۲)؛ vanand [wnnd] «ونند: نسر واقع» (بهار، ۱۳۴۵: ۳۳۴)؛ vanañt «نام منزل بیستم قمر» (بهار، ۱۳۴۵: ۴۰۴)؛ Wanand «نسر واقع» (مکنزی، ۱۹۶۴: ۵۱۳)؛ warant «خانۀ بیستم قمر» (بهار، ۱۳۷۵: ۶۰)؛ wanand (بهزادی، ۱۳۶۸: ۶)؛ Varant (انکلساریا، ۱۹۵۶: ۳۱)؛ varañt «تار، شبکه» (یوستی، ۱۸۶۸: ۱۲۷)؛ فارسی میانه ترفانی: از ریشه wany- [*wny] (بویس، ۱۹۷۷: ۹۲؛ دورکین-مایسترارنست، ۲۰۰۴: ۳۴۳)؛ فارسی نو: بَرَنده؛ انگلیسی: مرتبط با win «برنده شدن، پیروز شدن» (کنت، ۱۹۵۳: ۲۰۶)؛ معادل عربی: نسر واقع.
ترکیبات:
Wanand xwarōfrān spāhbed «ونند، سپاهبد غرب».

 

    • §§

 

War [Paz. *war | Av. varah- | M wr]
(منازل قمر)
* وَر، به معنی «بَر، سر و سینه»: خانه هفدهم ماه. از ۳ درجه و ۲۰ دقیقه برج کژدم تا ۱۶ درجه و ۴۰ دقیقه از همان برج.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بسامد و خوانش: این واژه به عنوان منزل قمری، تنها یک بار در بندهشن (۲: ب) و با املای پازند آمده است. املای این واژه بر طبق پاکزاد (۳۶پ۴۶)، در همه نسخه‌ها یکسان و به صورت nur آمده است؛ اما، هنینگ (۱۹۴۲: ۲۴۶)، صورت پازند nōr را نیز بدون ذکر منبع اضافه می‌کند. هنینگ (۱۹۴۲: ۲۴۶) این واژه را به صورت var بازسازی می‌کند. بهار در ابتدا، در واژه‌نامه بندهشن (۱۳۴۵: ۴۰۴) املای nur را اننتخاب می‌کند، اما نهایتاً در پژوهشی در اساطیر ایران (۱۳۷۵: ۶۰) نظریه هنینگ را می‌پذیرد. پاکزاد (۳۶پ۴۶) نیز با کمی تغییرات و تبدیل املای این واژه به uuar و تلفظ آن به war همین نظر را تایید می‌کند. در این میان بهزادی (۱۳۶۸: ۵) این واژه را به صورت Nūr ؛ انکلساریا (۱۹۵۶: ۳۱) به صورت Nur می‌خوانند. یوستی (۱۸۶۸: ۱۲۷) آنرا nur خوانده و به معنی «نور» می‌گیرد.
توضیحات: منزل قمری War، منزل هفدهم است و معادل آن در هندی Anūrādhá به معنی «خوشبختی» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۳۷، ۴۲) است. برابرنهاده این منزل در عربی، اکلیل، به معنی «تاج» است (دهخدا). از آنجا که این منزل بر ابتدای برج عقرب است، منظور از آن همان «سر و سینه» عقرب است که با اسم پهلوی آن war به معنی «بر و سینه» مطابقت دارد. اعراب معتقدند که اکلیل عبارت است از «سه ستاره جبهه عقرب» (صوفی، ۱۳۵۱: ۱۸۵)؛ اما، در اینجا، به احتمال زیاد منظور فقط خودِ ستارۀ «جبهه» (Dschubba) است که در لغتنامۀ دهخدا، به معنی «بر، جنب، پهلوی» آمده و از لحاظ معنایی کاملاً مطابق با معادل پهلوی‌اش War می‌باشد.
ریشه شناسی: هند و ایرانی آغازین: *HurHas- (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۱۱۵)؛ سانسکریت: úras- «سر وسینه» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۲۱۷)؛ اوستایی: varah- (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۳)؛ فارسی میانه: var [wl] «سینه» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۳؛ ۱۳۷۵: ۶۰)؛ war (مکنزی، ۱۹۷۱: ۸۷)؛ فارسی میانه ترفانی: [wr] (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۳؛ مکنزی، ۱۹۷۱: ۸۷)؛ پازند: var «سینه» -(نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۳)؛ فارسی نو: ور، بر «بالا، سینه»؛ انگلیسی: breadth (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۱۱۵)؛ معادل عربی: جبهه «سر، سینه» (دهخدا).

 

    • §§

 

ward-, waštan [wštn’, wlt- | M wštn, wrd- | N gaštan, gard-]
(نجوم)
* گردیدن، گردش کردن (کواکب بدور زمین)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ریشه شناسی: هند و ایرانی آغازین: *urt- (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۱۲۱)؛ سانسکریت: vart- (مایرهوفر، ۱۹۹۶: ۵۱۸)؛ vṛt- «گشتن، چرخیدن» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۱۰۰۹)؛ اوستایی: varət- «گشتن» (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۱۲۱)؛ فارسی باستان: bal- (baḍ-) «حرکت کردن، پیچیدن» (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۱۲۱)؛ فارسی میانه: waštan, ward- [wštn’, wlt-] «گشتن، تغییر کردن، گردیدن» (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۵۵)؛ vard- [wld-] = vart- «گشتن» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۳)؛ vartišn «گردش، دوران» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۴)؛ vardišn «گردش، تغییر» (بهار، ۱۳۴۵: ۳۲۸)؛ فارسی میانه ترفانی و اشکانی ترفانی: ward- «گشتن، گردیدن، چرخیدن»؛ wardišn «گردش» (بویس، ۱۹۷۷: ۹۳)؛ [wštn, wrd-] (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۵۵)؛ پازند: vard- (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۴)؛ فارسی نو: گشتن gaštan [gštn] «شدن، چرخیدن، دوران کردن» (دوبلوا، ۲۰۰۶: ۱۰۴)؛ انگلیسی: writhe- «پیچیدن»؛ پسوند -ward به معنی «به سمتِ، به سویِ» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۱۰۰۹)؛ معادل عربی: حول، دور، دوران، تدویر.
ترکیبات:
sāl ī pad wardišn ī māh «سال قمری».

 

    • §§

 

wardišn [wltšn’]
(نجوم)
* گردش: دوران، چرخش
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: این اصطلاح در بندهشن، به گردش کواکب و آسمان به دور زمین اشاره دارد.
ریشه شناسی: این واژه مرکب است از: بن مضارع ward- «گرد-» + پسوند اسم ساز -išn . (رک. ward-, waštan)

 

    • §§

 

Warrag [KNNA; wlk’ | M wrg | N barra]
(اسامی بروج)
* بره: اولین برج فلکی


فرم در حال بارگذاری ...

« بررسی نقش آموزش های فنی و حرفه ای وکشاورزی در توسعه ...دیوان غنی کشمیری (مقدّمه، تصحیح، تعلیق)- فایل ۳۸۹ »
 
مداحی های محرم