- نبود انگیزه ناشی از عدم وجود نظام تشویق و تنبیه مناسب
-
- انحصار فعالیت های اداری برای گروه های خاص
- ضعف ساختارهای نظارتی و فقدان هماهنگی های لازم در بعد نظارت
- نبود شفافیت و پاسخگویی در فعالیت های نظام اداری
- عوامل فرهنگی و اجتماعی
- فقدان وجدان کاری، انضباط اجتماعی و عدم توجه به مبانی ارزشی جامعه
- ناآگاهی یا آگاهی کم افراد از حدود وظایف و فعالیت های دستگاه های گوناگون
- نظام تأمین اجتماعی ناکارآمد به ویژه برای حمایت از کارکنان دولت
ج- عوامل سیاسی:
ساختار سیاسی اجتماع، میزان قدرت و مسئولیت سیاست مداران را مشخص میکند، آنان از این طریق بر منافع و هزینه هایی نظارت میکنند. سه متغیر عمده سیاسی و موثر بر فساد عبارتند از:
- نحوه تقسیم قدرت سیاسی
- میزان آزادی های سیاسی به ویژه قدرت نقد حاکمیت
- میزان ثبات سیاسی
د- عوامل اقتصادی:
در این دیدگاه نیز بر نقش دولت در جایگاه کارفرمای بزرگ و به عنوان تنظیم کننده ، تولید کننده و توزیع کننده اصلی، در شکل گیری و گسترش فساد اداری تأکید شده است. همچنین رشد اقتصادی پایین را از علل پدید آورنده فساد بویژه در جوامع کم تر توسعه یافته میدانند(عباس زادگان،۱۳۸۹، ص ۲۴-۲۳).
در مجموع میتوان گفت هر تعداد علل و عوامل که برای فساد اداری ذکر شود؛ در زیر مجموعه یکی از بخش های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، حقوقی و کیفری، اداری و سازمانی و در نهایت اخلاقی و شخصی قرار خواهد گرفت.
۳-۲- عوامل فساد اداری از دیدگاه قرآن و حدیث
۳-۲-۱- عوامل شخصی
این دسته از علل، به ساختار وجودی و ماهیت نوع انسان و انواع نیازمندیهای او بر میگردد. یک روانشناس انسان گرای آلمانی به نام آبراهام مازلو، نیازهای آدمی را در قالب هرمی دسته بندی نموده و معتقد است که هر فرد دارای تعدادی نیازهای ذاتی است که فعال کننده و هدایت کننده رفتارهای اوست. «این نیازها غریزیاند یعنی ما با آنها به دنیا میآییم. اما رفتارهایی که ما برای ارضای آنها به کار میبریم، اکتسابی هستند»(کریمی، ۱۳۸۴، ص۱۷۲). نیازهای انسان در هرم مازلو براساس اهمیت به ترتیب زیر قرار میگیرند:
۱- نیازهای فیزیولوژیکی.۲- نیاز به ایمنی .۳- نیازهای عشق وتعلق داشتن.۴- نیاز به احترام.۵- نیاز خودشکوفایی شامل: تحقق تواناییهای بالقوه و قابلیتهای شخص که مستلزم دانش واقعبینانه نسبت به نقاط ضعف و قوت خود میباشد(شولتز،۱۳۸۴، ص۳۸۷).
چهار طبقه اول هرم، نیازهای پایه یا نیازهای فقدانی نام دارند که این نیازها در صورتی که تأمین شوند؛ حس خاصی به فرد نمیدهند. اما در صورتی که تامین نشوند؛ او را دچار اضطراب و نگرانی میکنند. و نیاز به خودیابی و خودشکوفایی نیز به عنوان نیازهای رشد دهنده یا نیازهای متعالی، شناخته میشود. با این تعریف از ماهیت نیازهای آدمی، عوامل شخصی به وجود آورنده فساد اداری از این قرار خواهند بود:
۳-۲-۱-۱- تأمین نیازهای زیستی
منظور از نیازهای زیستی، نیازهایی است که ادامه حیات و بقای انسان به عنوان یک موجود زنده، بستگی به تهیه و تأمین آن ها دارد؛ که شامل دو دسته اول هرم مازلو یعنی؛ نیازهای فیزیولوژیکی و نیاز به ایمنی میشود. چنانچه میزان حقوق دریافتی یک کارمند دولت، نسبت به نرخ تورم و میزان هزینه های زندگی کم تر باشد؛ فرد قادر به تأمین نیازهای اولیهای همچون خوراک ، پوشاک، مسکن، درمان و… برای خود و خانواده خویش نخواهد بود. در چنین شرایطی دست یازیدن به راه های نامشروع، جهت تأمین نیازهای اساسی، اقدامی غریزی و به نوعی طبیعی خواهد بود. این نوع بزهکاری قدمتی به اندازه تشکیل اولین اجتماعات انسانی دارد و از دزدیدن قرص نانی برای رفع گرسنگی و سرقت اموال دیگری برای درمان یک عزیز، تا خیانت در اموال دولتی برای دستیابی به رفاه شخصی و خانوادگی را در بر میگیرد. در نظر گرفتن این مسئله، همواره نحوه برخورد با چنین مجرمانی را به یک چالش اخلاقی و قانونی تبدیل کرده و آن را دستمایه خلق آثار ادبی بسیاری در به تصویر کشیدن این واقعیت تلخ نموده است. به همین دلیل است که قانون مجازات اسلامی نیز سرقتی که از روی اضطرار باشد را از مجازات حدّ معاف دانسته است. اضطرار در اینجا به معنای اجبار معنوی با ریشه درونی، تعریف شده است که تشخیص آن با قاضی پرونده میباشد(گلدوزیان، ۱۳۸۴، ص ۴۷۲). بنابراین فقر و تنگدستی و ناتوانی در تأمین نیازهای اولیه، یکی از علل پیدایش فساد و ارتکاب جرم میباشد. در روایات اسلامی، بسیار در مورد آثار مخرب پدیده فقر هشدار داده شده است و حتی معصومین(ع) نیز از شرّ آن به خداوند پناه برده اند. امام زین العابدین(ع) ناتوانی در تأمین نیازهای زیستی همچون سلامتی و امنیت و توانگری کفافی را مایه اخلال در زندگی و زوال عقل معرفی میکند که میتواند منجر به فساد و تباهی گردد:
وَ قَالَ ع خَمْسُ خِصَالٍ مَنْ فَقَدَ مِنْهُنَّ وَاحِدَهً لَمْ یَزَلْ نَاقِصَ الْعَیْشِ زَائِلَ الْعَقْلِ مَشْغُولَ الْقَلْبِ فَأَوَّلُهَا صِحَّهُ الْبَدَنِ وَ الثَّانِیَهُ الْأَمْنُ وَ الثَّالِثَهُ السَّعَهُ فِی الرِّزْقِ …(مجلسی، ۱۴۰۴، ج ۷۵، ص ۱۹۴ ؛ طبرسی، ۱۴۱۲، ص ۱۹۹) پنج ویژگیاند که هر کس یکی از آنها را نداشته باشد؛ همواره زندگیاش کاستی دارد؛ عقلش زوال میپذیرد؛ و دلش دغدغه دارد؛ اول تندرستی، دوم امنیت، سوم گشایشِ روزی….
امام علی(ع) می فرماید:
ما ضرب الله العباد بسوط أوجع من الفقر(ابن بی الحدید، ج ۲۰، ص ۳۰۱). خداوند، بندگان را با تازیانهای درد آورتر از فقر نمیزند.
طلب روزی حلال و گشایش معاش از خداوند، در تعالیم رسول خدا(ص) و سایر معصومین(ع) گواه بر اهمیت مسئله مسکنت و تبعات آن برای فرد و جامعه میباشد. در همین راستا پیامبر اکرم(ص) میفرمایند:
اللّهُمَّ إنّی أعوذُ بِکَ أن أفتَقِرَ فی غِناکَ(ابن طاوس، ۱۴۱۱، ص ۱۰۲). بار خدایا! هر آینه به تو پناه میجویم از این که در [سایه ] توانگریات، دچار فقر شوم.
امام باقر (ع) نیز فرموده اند:
اللّهُمَّ … لا تَرزُقنی رِزقا یطغینی ولا تَبتَلِنی بِفَقرٍ أشقی بِهِ مُضَیقا عَلَی،
أعطِنی … مَعاشا واسِعا هَنیئا مَریئا فی دُنیای، ولا تَجعَلِ الدُّنیا عَلَی سِجنا( ابن طاووس، ۱۳۶۷،ص۴۰). بار خدایا… مرا روزیای مده که سرکشم سازد و به فقری دچارم مکن که به سببِ ابتلا در تنگنا به تیره بختی افتم… مرا در دنیایم زندگانی گشاده و شیرین و گوارا عطا فرما و دنیا را زندانِ من مساز.
امام علی(ع) در رابطه با آثار شوم نیازمندی و مسکنت در بوجود آوردن انحراف و فساد میفرمایند:
ضروره الفقر تبعث على فظیع الأمر(تمیمی آمدی،۱۳۶۶، ص ۳۶۵). ناچاریِ فقر، انسان را به کار[های] زشت و وحشتانگیز وا میدارد.
آن حضرت در نامه خود به مالک اشتر ضمن دستور به تأمین کارگزاران دولت، دلایل این امر را اینگونه بیان میدارند:
فَإِنَّ ذَلِکَ قُوَّهٌ لَهُمْ عَلَى اسْتِصْلَاحِ أَنْفُسِهِمْ وَ غِنًى لَهُمْ عَنْ تَنَاوُلِ مَا تَحْتَ أَیْدِیهِمْ وَ حُجَّهٌ عَلَیْهِمْ إِنْ خَالَفُوا أَمْرَکَ أَوْ ثَلَمُوا أَمَانَتَک(نهج البلاغه/ نامه ۵۳) که با گرفتن حقوق کافی در اصلاح خود بیشتر میکوشند و با بی نیازی، دست به اموال بیت المال نمی زنند و اتمام حجتی است بر آنان اگر فرمانت را نپذیرند یا در امانت تو خیانت کنند.
در مجموع از بحث فوق میتوان چنین نتیجه گرفت که کارمندان دولت نیز از قاعده مذکور مستثنی نبوده و در صورت عدم دریافت حقوق مُکفی، به سوی فساد و انحراف سوق مییابند. هر چند که بواسطه یقه آبی بودن مرتکبان، این جرائم از نوع فساد خرد به شمار میروند که شعاع و برد کمتری دارند و راحت تر پیگیری میشوند، اما چنانچه این پدیده، تمام دستگاه ها و بدنه اداری یک جامعه را مبتلا به خود سازد، در این صورت با فساد نظام مند و رواج یافته مواجه میشویم که کنترل آن به هیچ وجه کار سادهای نخواهد بود.
۳-۲-۱-۲- کسب منزلت و قدرت
بر اساس هرم نیازهای انسان، نیاز به جلب عواطف و کسب احترام، ریشه در ذات انسان دارد. برخلاف نیازهای زیستی، تداوم بقای انسان به وجود این عوامل بستگی ندارد اما در زمره مهم ترین گرایش های فطری انسان اند که باید به آن ها پاسخ داده شود. قرآن کریم نیز وجود این گرایش ها را در نهاد انسان تأیید کرده است:
و رفعنا لک ذکرک (شرح/ ۴)و نام نکوی تو را (در عالم) بلند کردیم.
«رفع ذکر به معنای بلند آوازه کردن کسی است»(طباطبایی، ۱۳۷۴ش ، ج۲۰،ص۵۳۲).
«خداى تعالى نام تو را بلند آوازه نمود. تا آنجا که نام او در طول حیاتش بین عرب و عجم شنیده شد. و پس از وفاتش جمیع بلاد و کشورها شنیدند»( گنابادى ، ۱۴۰۸ق ، جلد ۴ ، ص ۴۶۳).
وجود چنین امیالی در درون انسان بر میگردد به کرامت ذاتی وی(إسراء/ ۷۰) و برخورداری از مقام خلافت الهی(انعام/ ۱۶۵)که باعث سجده ملائکه در برابر او شد.(بقره/ ۳۴) و این همه به دلیل آن است که خداوند از روح خود در آدمی دمیده و نهاد انسان صبغه خدایی دارد(حجر/ ۲۹) و مقصد نهایی او نیز، بازگشت به مبداء و مرجع همه کمالات یعنی خداوند متعال میباشد.(انبیاء/ ۹۳) اما مسئله آن است که انسان به واسطه زندگی دنیوی و برخورداری از بعد مادی، از متعلقّ حقیقی این گرایش ها منحرف شده و آن ها را در امور زینت شده و قابل مشاهده این جهانی جستجو میکند! به عنوان مثال انسانی که در کانون توجهات قرار گرفته و از توانایی تأثیرگذاری و تغییر برخی از امور(سیاسی، اقتصادی، اجتماعی) برخوردار می شود: صاحب منزلت اجتماعی و صاحب قدرت قلمداد میگردد. به همین دلیل است که بدست آوردن شهرت و کسب قدرت، از آرزوهای دیرینه انسان در طول تاریخ بوده است. از این رو اقدام به فعالیت های نامشروع و غیر قانونی به منظور فراهم نمودن مقدمات و لوازم این امر، برای افرادی که در موقعیت و جایگاه اداری قرار میگیرند، همواره محتمل خواهد بود. رابطه عوامل مذکور با فساد اداری را میتوان اینگونه ترسیم نمود:
گرایش به جلب توجه و احترام ضرورت دستیابی به لوازم منزلت و قدرت فساد اداری
صورت افراطی و منحرف شده نیاز فطری به جلب توجه و احترام دیگران، در قالب رذایل اخلاقیای همچون تفاخر، استکبار، برتری جویی، تحقیر دیگران و در نهایت طغیان، فساد و تباهی نمودار میگردد. از بارزترین نمونه های استکبار و فساد در قرآن کریم، فرعون میباشد:
إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ… إِنَّهُ کانَ مِنَ الْمُفْسِدینَ(قصص/۴) همانا فرعون در زمین (مصر) تکبر و گردنکشى آغاز کرد … همانا فرعون مردى بسیار مفسد و بد اندیش بود.
در آیه فوق رابطه برتری جویی و فساد، در ارتباط دو کلمه علا و المفسدین نمایان است. مشتقات این دو واژه در جاهای مختلفی از قرآن کریم در کنار هم قرار گرفته اند مانند آیه ۴ سوره اسراء، آیه ۱۴ سوره نمل وآیه ۸۳ سوره قصص. در آیه ۸۳ سوره قصص می خوانیم:
تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقینَ:آن سراى آخرت را براى کسانى قرار مىدهیم که در زمین خواستار برترى و فساد نیستند. و فرجام (خوش) از آنِ پرهیزگاران است. برخی از مفسرین از جمله علامه طباطبایی و صاحب تفسیر نمونه، علو و استکبار را از مصادیق فساد برشمرده اند و برخی دیگر همچون آقای قرائتی فساد را نتیجه و ثمره استکبار و برتر ی جویی دانسته اند. صاحب تفسیر جامع البیان نیز این دو واژه را اینگونه تفسیر نموده است:
لایریدون علواً: للذین لا یریدون تکبرا عن الحق فی الأرض و تجبرا عنه وَ لا فَساداً: و لا ظلم الناس بغیر حق، و عملا بمعاصی الله فیها(طبرى، ۱۴۱۲، ج ۲۰، ص ۷۸). لایریدون علواً: برای کسانی است که سرکشی از حق در زمین و سلطه جویی را نمی خواهند. و لا فساداً: ستم به مردم به نا حق و انجام گناهان در آن(در زمین را نمی خواهند).
سیوطی نیز از رسول خدا(ص) در معنای این دو عبارت نقل میکند که حضرت میفرمایند:
التجبر فی الأرض و الأخذ بغیر الحق(سیوطى، ۱۴۰۴، ج ۵، ص ۱۳۹).(به معنای )سلطه گری و برتری جویی در زمین و گرفتن به ناحق است.
فرم در حال بارگذاری ...