چه بایدکرد؟ پاسخ کوتاه : کاهش تنوع.
تنوع و تغییرات منابع بسیار بد است . بعلاوه تغییرات ایجادشده بر اثر تغییر منابع از یک تامینکننده به تامینکنندگان دیگر به خود آسیب رساندن است. هدف در اینجا رابطه مشتری،تامینکننده است و استفاده از تامین کننده بعنوان یک همکار: فلسفه برد-برد احساس امنیت یک رابطه طولانی مدت، به تامین کننده اجازه نوع آوری میدهد.
اصل پنجم) بهبود مستمر سیستم تولید و خدمات[۱۶]
هدف اول هر کسب و کاری بدست آوردن پول است و هدف دوم بهبود مستمر. هر شخص ، هر سازمان و هر مدیری برای بهبود مستمر تلاش میکند.
مدیریت باید تمام کارکنان را درجهت بهبود مستمر تولیدات ترغیب سازد و دربین کارکنان این ذهنیت را ایجاد کند که هیچگاه به بهترین روش و بهترین کیفیت نرسیدهایم و همواره باید درجهت ارائه روش های جدید، خلاقیتها و نوآوریها تلاش کنیم. در این زمینه دکتر دمینگ چرخهای را بهعنوان چرخه دمینگ یا (چرخه[۱۷]) پیشنهاد میکند و براین عقیده است که همواره و در تمامی فعالیتها لازم است به ترتیب، چهار قدم برنامهریزی[۱۸] ، اجرا[۱۹] ، بررسی[۲۰]و اقدامات اصلاحی[۲۱]را به اجرا درآورد و با تکرار آن بهطور مداوم عمل بهینهسازی و بهبود مستمر را انجام داد. اجرایصحیحایناصلسببکاهشهزینههاوافزایشبهرهوریمیگردد . دراینحالتقیمتتمامشدهکاهش وقدرتسازمانافزایشمییابد.
اصل ششم) آموزش درخصوص شغل را برگزار کنید[۲۲]
باتوجه به پیشرفت فزاینده علم و تکنولوژی لازم است مدیران امکانات لازم را برای فراگیری اطلاعات و علوم جدید فراهم کنند اما متاسفانه بسیاری از مدیران توجه به آموزش کارکنان خود نمیکنند چرا که نتایج آموزش غیرملموس و نامشهود است و نمیتوان نتایج آن را بویژه در کوتاهمدت مشاهده کرد. و مدیران نتیجهگرایی که عمدتاً با آمار و ارقام کار میکنند و هر فعالیتی را برای رسیدن به نتایج قابل ملموس آن انجام میدهند، به آموزش کارکنان توجه لازم را مبذول نمیدارند. این درحالی است که آموزش یک امر کیفی است و تبدیل فعالیتهای کیفی به کمی و اندازهگیری آنها بسیار مشکل است. درواقع آموزش یک سرمایهگذاری پنهان است که نتایج آن در درازمدت مشخص میشود و با ایجاد آموزش مستمر است که علاوه بر ارتقای مهارت و دانش کارکنان باعث افزایش انگیزه دربین آنها خواهیدشد.
اصلهفتم) رهبریکنید[۲۳]
همواره سعی کنید بر کارکنان خود رهبری کنید تا کارکنان نیز خود را در رسیدن به اهداف سازمان مهم دانسته و بدون آنکه کنترل شوند و تحت فشارهای مختلف قرار گیرند وظایف خود را انجام دهند، درواقع با رهبری کردن است که کارکنان حتی بدون حضور مدیران و سرپرستان سعی میکنند وظایف خود را به بهترین نحو ممکن انجام دهند چرا که به کار خود عشق میورزند و شیفته آن شدهاند و این بهخاطر آن است که یک رهبر خوب توانائیها و استعدادهای افراد را شناسایی کرده وهرکس را در جای مناسب خود قرار میدهد. این چنین رهبری اگر قرار باشد کسی را سرزنش کند هیچگاه خود شخص را سرزنش نمیکند بلکه عملکرد نامناسب او را مورد سرزنش قرار میدهد.
اصل هشتم) ترس را در محیط کار ازبین ببرند[۲۴]
ترسیکیازعواملیاستکهدر ظاهر باعث افزایش فعالیت کارکنان میشود ولی واقعیت آن است که ایجاد ترس نه تنها باعث افزایش فعالیت کارکنان نمیشود بلکه با برهم زدن افکار کارکنان و مغشوش کردن ذهن آنها سبب ازبین رفتن خلاقیتها و نوآوریها میشود. ترس باعث میشود تا زمانی که عامل ایجاد ترس وجود دارد افراد به فعالیت بپردازند ولی به محض برطرف شدن عامل ترس، شخص به همان شکل دلخواه خود عمل میکند. پس سعی کنید همواره با ازبین بردن ترس و اعمال رهبری صحیح، کارکنان را به فعالیت بیشتر و تولید محصولات باکیفیت ترغیب سازید ، نه اینکه آنهارامجبور به فعالیت بیشترکنید.
همچنینهموارهبهیادداشتهباشیدکهملاک، تنها کارکردن بیشتر نیست بلکه مهم با فکر کارکردن است و هیچگاه نمیتوانیم بااعمال ترس از کارکنان انتظار کار با تفکر صحیح و کیفیت بالاتر را داشته باشیم. پس سعی کنید نگرانیها را از سازمان دور کرده و با ایجاد امنیت و اطمینان شغلی در سازمان، به کارکنان اجازه دهید با فکری آسوده و به صورتی کارا و موثر در سازمان فعالیت کنند. تشویق ارتباط دوطرفه موثر و سایر ابزاری که بتواند در سراسر سازمان باعث غلبه بر ترس افراد و کارکنان بشود برای سازمان سازنده است. ترس یک مانع بهبود است : هرجا که ترس وجود دارد ‘ آمار و ارقام اشتباه داریم. ترس درکار نقطه مقابل لذت بردن از کار است.ترس از تغییر یک مانع بزرگ است که باید برطرف شود:
به خاطرداشته باشید که مردم در مقابل تغییر مقاومت نمیکنند ‘ آنها در برابر تغییر کردن مقاومت میکنند.[۲۵]
نیاز است که هرکسی باید بخشهایی را تغییر بدهد ،و باید خودش مالک تغییرات فرآیندش باشد.
پایه و اساس هر برنامه بهبود ‘ ابتدا باید یک جو مناسب و پرانرژی و پذیرای تغییر در سازمان ایجاد نمود. سازمان باید به اصول زیر توجه کند:
-
- غنی سازی جلسات بین کمپانی و اتحادیهها
-
- مشورتبایک متخصص درباره مشکلات کارکنان
-
- آموزشمدیران و سرپرستان درباره روابط صحیح صنعتی
-
- اطلاعرسانی به کارکنان درباره طرحها و برنامههای شرکت به منظور ارتقاء اپراتورها
اصل نهم) حذف محدودیتها و موانع موجود بین قسمتها[۲۶]
هر سازمانی از بخشها و قسمتهای مختلفی تشکیل شده است که این بخشها درمجموع تشکیل یک سیستم واحد را میدهند، برای آنکه این سیستم بتواند به اهداف موردنظر خود برسد لازم است تمامی اجزای تشکیلدهنده سیستم با یکدیگر روابط منطقی و اصولی داشته باشند و با تبادل صحیح اطلاعات سعی در کمک کردن به یکدیگر و رساندن سازمان به اهداف موردنظر را داشته باشند.
هرکسی که در سازمان کار میکند میخواهد کار مفیدی برای سازمان مطبوعش انجام دهد .همینطور هر گروه های کاری و مدیریتهای مستقل . اما اگر اهداف این اشخاص و گروه ها با اهداف سازمان تعارض داشته باشند ایجاد مشکل خواهنمد نمود. بطور مثال سازمان فروش ؛ هدفش فروش بیشتر تا جایی که تولید میشود اما شاید مدیریت در قراردهای فروش سقفی معین کرده باشد.
باید موانع بین گروه های کاری شکسته شود و این برای بقای شرکت لازمست چند پیشنهاد در این خصوص میتواند:
-
- برگزاری جلسات منظم بین مدیران ارشد
-
- برنامهریزی گسترده بین گروه ها
-
- تمرکز بر پیشگیری از مسائل
-
- تجزیه و تحلیل کاملا هداف بین گروه ها و اطمینان از حذف موانع بین گرووها
اصل دهم: پرهیز از دادن شعارهای بیمحتوا (ازبین بردن اهداف عددی برای نیروی کار)[۲۷]
بعضی از مدیران با ارائه قول و وعدههای بیاساس و شعارهای بیپایه و اساس سعی در کاهش تشنجها و تنشها میکنند و با این عمل سعی دارند نیروی لازم را برای فعالیت بیشتر کارکنان ایجاد کنند اما شعارهای صوری با گذشت زمان نه تنها باعث افزایش فعالیت کارکنان نمیشود، بلکه انگیزه لازم را هم از کارکنان سلب میکند و سبب میشود آنها نسبت به سازمان و مدیرانشان بیاعتماد شوند.
لذابهمدیرانتوصیهمیشودبهجایارائهشعارهایصوریعملاًدرجهتمواردموردنظرگامبردارندوکاردانیولیاقتخودرادرعملثابتکنند.
اصل یازدهم) حذف سهمیهها و اهداف کمی[۲۸]
بسیاری از مدیران براین باورند که با تکیه کردن بر آمار و ارقام و اهداف مقداری میتوان کارایی کارکنان را افزایش داد درحالی که این عمل بویژه در درازمدت نه تنها کارایی افراد را افزایش نمیدهد بلکه سبب بروز مشکلات ذیل میشوند:
الف) ارائه آمار و ارقام غلط توسط کارکنان؛
ب) کاهش کیفیت محصولات به علت توجه بیش از اندازه به مسائل کمی؛
ج) ازبین رفتن انگیزه و اعتمادبه نفس کارکنان به علت بهاندادن به مسائل کیفی.
لذ امدیران سعیکنندتوجهبهکیفیتواهدافکیفیرادر اولویت قرار دهند و در مرحله بعدی مسائل کمی را در نظر بگیرند. و از بکارگیری شیوه مدیریت برپایه نتیجه (مدیریت نتیجهگرا) خودداری کنند.
اصل دوازدهم) افزایش غرور و لذت از کار[۲۹]
آنچهکهباعث میشود کارکنان با حداکثر توان خود فعالیت کنند عشق و علاقه آنها نسبت به کارشان است. حال اگر مدیران بتوانند این علاقه به کار را در بین کارکنان گسترش دهند دیگر نیازی به کنترل و نظارت مداوم آنها نیست چرا که کارکنان به خاطر اینکه کنترل میشوند کار نمیکنند بلکه به خاطر علاقهای که به کار خود دارند و لذتی که بعد از انجام دادن آن برایشان حاصل میشود، فعالیت میکنند. برای این منظور لازم است با فرد مطابق شخصیت و ذهنیات درونیش رفتار شود و با استفاده از مواردی همچون تشویق به موقع کارکنان، نظرخواهی کردن از آنها در امور مختلف، ایجاد شرایط مناسب در محیط کار، افزایش صمیمیت و احترام متقابل دربین کارکنان، ارائه آموزشهایی در زمینه افزایش اعتماد به نقش و خودباوری و غیره غرور و لذت از کار در بین کارکنان افزایش داد.
اصل سیزدهم) برنامهریزی به منظور آموزش و خوداصلاحی کارکنان[۳۰]
در اصل ششم درمورد اهمیت آموزش و اجرای آن برای مشاغل مختلف توضیحاتی داده شد. اما در این مرحله کارکنان باید به خود اصلاحی کامل برسند و این امر مستلزم آن است که مدیریت انگیزه لازم را برای کارکنان فراهم آورد تا هریک از آنها بنابر نیازهایی که در محیط کار خود احساس میکنند و با استفاده از روشهایی همچون استفاده از شبکه جهانی اینترنت، نوارهای آموزشی، مطالعه کتاب و مجلات، حضور در کلاسهای داخل و خارج از صنعت و غیره اقدام به پویایی و بهنگام سازی خود کنند. در این مرحله است که کارکنان باید به اهمیت آموزش و فراگیری علم و دانش با همه وجود پی برده باشند تا با افزایش مداوم آگاهیهای خود اقدام به بهبود مستمر کیفیت محصولات کنند. در این زمینه لازم است مدیریت سازمان با فراهم کردن برنامه مدون آموزشی (طرح جامع آموزشی) کارکنان را بنابر تخصصی که دارند و بنابر ضعفها و نقصانهایی که در محیط کار دیده میشود و با استفاده از نظرات و پیشنهادات خود آنها به صورت فراگیر کارکنان را تحت پوشش آموزشی مداوم قرار دهد تا کارکنان به خوبی ثمرات لذت حاصل از آموزش را درک کنند.
اصل چهاردهم) برای دگرگونی همه کارکنان را به کار بگیرند [۳۱]
فرم در حال بارگذاری ...