قویدل و دیگران در پژوهش تحت عنوان بررسی روند و علل مهاجرت به کلان شهر تهران با تأکید بر شهرستان فیروز کوه به روند افزایش مهاجرت “شهر تهران را مورد بررسی قرار داده اند و عامل تحصیلات بالا و نقش عوامل فرهنگی اجتماعی در مهاجرت را به شهرستان فیروز کوه موثر دانسته اند. و توسعه و گسترش شهرک های صنعتی را از عوامل مهم برای جلوگیری از مهاجرت به پایتخت می دانند و به این نتیجه رسیده اند که برای افراد واقع در گروه درآمدی کم و متوسط (قبل از مهاجرت) عوامل اقتصادی و برای گروه درآمدی خوب عوامل فرهنگی و اجتماعی نقش بیشتری در مهاجرت افراد داشته اند. در این پژوهش از تئوری تودار و استفاده شده است.محققین این پژوهش بیشتر به بحث مهاجر پذیری پرداخته اند. و کار پژوهش در منطقه ای متفاوت از جهات مختلف با نمونه مورد بررسی ما صورت گرفته است.
ضرابی و رخشانی نصب در تحقیقی تحت عنوان روندهای مهاجرپذیری و مهاجر فرستی شهرهای ایران در دو دهه ی اخیر، به بررسی روند مهاجرت در شهرهای مختلف ایران پرداخته اند نتایج این پژوهش حاکی از آن است که در طول دو دهه ی مورد مطالعه مهاجر پذیری در سیستم شهری کشور افزایش یافته است به گونه ای که در طول دو دهه ی مورد ۱۳۸۵ – ۱۳۶۵ دهه ی ۷۵ – ۱۳۶۵ حدود ۷۱ درصد شهرهای کشور مهاجر پذیر بوده اند در حالی که در دهه ی اخیر درصد شهرهای مهاجر پذیر به ۲۷/۸۶ درصد رسیده به عبارتی درصد شهرهای مهاجرپذیر حدود ۱۵ درصد افزایش یافته در بین شهرهای کشور شهرهای متوسط مهاجر پذیری بیشتری داشته اند و در نهایت باید گفت بر اساس نتایج این پژوهش افزایش مهاجرپذیری شهرهای متوسط ضرورت توجه به این گونه شهرها در نظام شهری کشور مطرح می شود چرا که هدایت سرمایه گذاری ها به سمت شهرهای متوسط باعث ثبات منطقه ای می-گردد و از هجوم بی رویه ی مهاجران به سمت شهرهای بزرگ جلوگیری می کند. با این کار تعادل در جریان های مهاجرتی ایجاد و از شدت مهاجرپذیری شهرهای بزرگ و متروپلیتن تهران کاسته می شود این پژوهش با روش اسنادی صورت گرفته. در این پژوهش رویکرد کلی نگر حاکم است و روند های مهاجرت را در سطح کشور مورد بررسی قرار داده و روند مهاجرت را در استان ها و مناطق مختلف مطرح نکرده،حال این که ما به بررسی علل مهاجرت از یک شهرستان خاص می پردازیم.
پژوهشی در سال ۱۳۸۲ با عنوان بررسی عوامل اقتصادی اجتماعی و جمعیتی موثر بر مهاجرت در شهرهای استان مازندران طی سالهای ۸۵ – ۱۳۷۵ صورت گرفته که در نتایج آن آمده است :میزان بیکاری و امکانات ارتباطی بیشترین سهم و میزان شهرنشینی کمترین تأثیر را در تغییرات میزان مهاجر فرستی در شهرهای آن استان را داشته اند. همچنین بیشترین مهاجرت ها در آن استان از مناطق شهری به مناطق شهری بود. و مردان حدود ۶۰ درصد از مهاجران را تشکیل داده اند این پژوهش با رویکرد مقایسه ای صورت گرفته واز تئوری جاذبه و دافعه استفاده کرده.این پژوهش شباهت نسبتا زیادی با کار تحقیقی ما دارد اما به دلیل شرایط متفاوت نمونه ی مورد بررسی ما ( تفاوت های قومیتی و مذهبی شهرستان بیجار)کاری متفاوت با کار ماست و نمی توان به تعمیم نتایج این بررسی به نمونه ی مورد بررسی ما پرداخت.
پژوهش در سال ۱۳۷۴ توسط صدیقی تحت عنوان بررسی اوضاع اجتماعی اقتصادی، فرهنگی و روند مهاجرت کوهپرعلیا نوشهر انجام شده که در این پژوهش عوامل اصلی مهاجرت روستاییان کوهپرعلیا به شهرستان نوشهر را عوامل اقتصادی و نابرابری فرصت های شغلی بیان کرده است این تحقیق هم از دیدگاه جاذبه و دافعه به مسئله نگریسته و به شیوه ی پیمایش صورت گرفته. این پژوهشروند مهاجرترا بررسی کرده و به علل آن نپرداخته است
مطالعه ای در سال ۱۳۷۲ با عنوان علل و عوامل مهاجر فرستی و مهاجر پذیری وخالی از سکنه شدن روستاهای استان فارس در مرکز جمعیت شناسی دانشگاه شیراز صورت گرفت که نتایج بدست آمده از آن تحقیق نشان میدهد مشکلات مربوط به زمین کشاورزی و آب عامل اصلی مهاجر فرستی روستاهاست ودر دهاتی که اقتصاد آنها بیشتر بر پایه ی مرغدار ی بود مهاجر فرستی کمتر بوده ،روستاهایی که بیشتر به دامداری اشتغال دارند غالبامهاجر فرست بوده و به عبارت دیگر مشکلات مرتع دارو درمان عامل عمده در مهاجر فرستی است .غیر از روستاهایی که به علت بروز بلایای طبیعی از قبیل سیل زلزله و رانش زمین خالی از سکنه شده اند ،مشکل بقیه ی روستاهای خالی از سکنه مسائل اقتصادی بوده است اما نکته ی مهم این است که در بسیاری از روستاهای خالی از سکنه امکانات تولیدی کاملا از بین نرفته وکشاورزان از مزارع انگور روستاها بهره برداری می کنند به عبارت دیگر می توان با ایجاد راه های مناسب از مهاجرت جلو گیری و از امکانات تولیدر دهاتخالی از سکنه نیز استفاده کرد (آقا ،۱۳۷۲ به نقل از حاجیان ،۱۳۸۷).
پژوهش فوق به بررسی علل مهاجرت روستا شهری پرداخته اما ما به مهاجرت شهر به شهر می پردازیم و از سویی هم فاصله ی زمانی حدود۲۰ ساله با کار پژوهشی ما دارد. ودر طول این مدت وضعیت مهاجرت تفاوت زیادی داشته
۲-۵-۲مطالعات خارجی
لی آنگ در مقاله ای تحت عنوان «دوره ی مهاجرت در چین »علل مهاجرت داخلی در این کشور را در دو مقطع زمانی (۱۹۸۷و ۱۹۹۰)مورد بررسی قرار داده است .بررسی وی نشان داد که دلایل مهاجرت در طول زمان تغییر کرده بدین صورت که در گذشته در حدود نیمی از مهاجرت ها به دلایل خانوادگی صورت می گرفته در صورتی که اکنون به دلایل مربوط به کار (جستجوی کار ، کار آموزی انتقال کار و ماموریت برای کار )انجام می گیرد . یعنی مهاجرت ها به احتمال زیاد پاسخی اقتصادی است(لی یانگ۲۰۰۱:۵۱۶٫۵۱۷).
این کار پژوهشی به مقایسه ی علل مهاجرت در دو مقطع زمانی مختلف پرداخته است و تفاوت زیادی بین شرایط نمونه ی مورد بررسی این پژوهش با نمونه ی ما وجود دارد.
در گزارشی از سازمان ملل درباره ی سیاست های توزیع جغرافیایی جمعیت ۱۵۸کشور در سال ۱۹۸۸ صورت گرفت نتایج زیر بدست آمده در بین این کشورها ۷۳کشور از نظر توزیع جغرافیایی جمعیت وضعیت کاملا نا مناسب داشته اند از این تعداد به استثنای ۵کشور همه گی در حال توسعه بوده اند همچنین ۶۶ کشور دارای وضعیت نا مناسب از نظر توضیع جغرافیایی جمعیت بوده اند که از این تعداد ۴۲ کشور جزو کشورهای در حال توسعه بوده اند وتنها ۶کشور وضعیت قابل قبولی داشته اند تقریبا همه ی کشورهایی که از نظر توضیع جغرافیای خود نا راضی بوده اند عامل اصلی رشد جمعیت شهرها را مهاجرت روستایی شهری دانسته اند محاسبات آماری هم ثابت کرد که تقریبا بیش از ۳۵تا۶۵درصد از رشد جمعیت شهرها مربوط به مهاجرت های روستایی بوده ۹۰ کشور در حال توسعه در پاسخ به سازمان ملل اظهار داشتند که سیاست های آنها در کاهش روندهای مهاجرت های روستایی شهری می باشد (فتاحی۱۳۸۸ :۴۷).
یکی دیگر از تحقیقات انجام شده در زمینه تاثیر تحصیلات بر مهاجرت ،تحقیقی است با عنوان «ظرفیت انسانی نا متجانس و مهاجرت :چه کسانی از مکزیک به امریکا مهاجرت می کنند ؟»که توسط کاپونی در سال ۲۰۰۶انجام شده است در این مطالعه از داده های سر شماری مکزیک و امریکا استفاده شده است کاپونی در این مطالعه نشان می دهد که بین ظرفیت انسانی که با تحصیلات اندازه گیری شده است و مهاجرت رابطه وجود دارد وی در این پژوهش نشان می دهد که انتخاب مهاجرت در میان مردم مکزیک به صورتU شکل است شکل Uنشان دهنده ی این است که افرادی که دارای تحصیلات وتخصص بسیار پایین یا بسار بالا هستند ،به دلیل این که به شدت متاثر از عوامل جاذبه ی مقصد و عوامل دافعه ی مبداء هستند ،بیشتر از افراد با تحصیلات و تخصص متوسط به امریکا مهاجرت می کنند(CAPONI2006:29.30) ..
محقق در این پژوهش به بررسی ویژه گی های مهاجرین پرداخته و علل مهاجرت که ما درپی آن هستیم در کار وی وجود ندارد.
«کاپروسکی»«دورهام»و«ری»(۱۹۹۸)در بررسی تاثیر مهاجرت ها در تغییرات شهری لهستان طی دوره ی( ۱۹۸۴-۱۹۹۴)نوعی تحرک مهاجرتی سلسله مراتبی به سوی مرکز را در نظام مهاجرتی لهستان مشاهده کردند .همچنین در دوره ی مورد نظر ،کاهش های اساسی در مهاجرت های روستا به شهر دیده شده است .یکی از نتایج قابل توجه این پژوهش ، تغییرات اساسی در عملکرد شهرهای بزرگ همان نقاط مرکزی در نظام مهاجرتی لهستان بوده است .
این مطالعه نشان داد که شهرهای بزرگ به عنوان مناطق اصلی جذب مهاجران در گذشته ،تبدیل به مناطق مهاجر فرستی شده اند که جمعیت مهاجر آنها بیشتر جذب شهر های همجوار و حومه شده اند و نوعی فرایند حومه گرایی در کلان شهر های لهستان مشاهده شده است (کاپروسکی ،دورهام وری ۱۹۹۸:به نقل از انتظاری و مشفق، ۱۳۸۸: .(۴ نویسنده گان این مقاله به تاثیر مهاجرت در تغییرات شهری پرداخته و به نحوی به بحث تداوم نیافتن تمرکز گرایی در شهر های بزرگ لهستان اشاره دارد.
«منگالام» و«شوارزوللر»در مقاله ی خود مهاجرت را پدیده ای در نظر می گیرد که برخی از جنبه های آن در نظام اجتماعی ،پاره ای از جنبه های آن در نظام فرهنگی و برخی از جنبه های آن در نظام شخصیت سازمان اجتماعی انسان قرار دارد .به نظر آنها مهاجرت یک فرایند اجتماعی است که دو نظام سازمان اجتماعی را به هم پیوند می دزند(حسینی جبلی ،۱۳۸۸ :۱۵۸).این مقاله به خود پدیده ی مهاجرت پرداخته وعلل و عوامل مهاجرت در این مقاله بحث نشده است.
«چانگ»(۲۰۱۱)در پژوهشی در مورد مسئله ی مهاجرت روستا به شهر نشان داد که افزایش درآمد ها ،علت اصلی مهاجرت نیست .وعلت اصلی مهاجرت روستاییان به شهر ها را توزیع نا متوازن منابع فرهنگی و اجتماعی می داند .داده مورد مطالعه ی وی ،دوپیمایش بود متشکل از ۲۰۰مورد برون کوچی و در مطالعه ی دوم ۱۰۰نفر که در بخش وشهرستان خود باقی مانده بودند
وی در مطالعه ی خود به این نتیجه رسید که علت تمرکز مهاجران در شهرها ،منشاءغیر اقتصادی دارد و در این مورد به فراهم بودن زمینه برای تحصیلات بهتر وافزایش منزلت اجتماعی اشاره دارد .
به نظر چانگ توزیع نابرابر منابع(غیراقتصادی)در مناطق شهری و روستایی ،واکنشی به نام مهاجرت از روستا به شهر را در پی دارد و افزایش درآمد صرفایک انگیزه ی سنتی برای مهاجران سطح پایین و نیروی بلقوه فعال محسوب می شود (چانگ،۲۰۱۱). این مطالعه هم در حوزه ی مهاجرت روستا شهری قرار دارد.
در میان مطالعات صورت گرفته بیشتر تمرکز بر مطالعه ی مهاجرت های روستا شهری و علل و پیامد های آن بوده ومطالعه ی مهاجرت های بین شهری کمتر مورد توجه بوده.و از سویی مطالعات صورت گرفته مانند کاری که نصیری در قیدار انجام داده به دلیل تفاوت شرایط دو شهر بیجار وقیدار و وجود تفاوت های قومی مذهبی در بیجار دارای تفاوت زیادی با موضوع مورد بررسی ماست و نمی توان نتایج آن را برای بیجار هم تعمیم داد با این وصف که مطالعه ی کمی به صورت موردی در خصوص علل مهاجر فرستی شهرهای کوچک انجام شده وکارهای معدود صورت گرفته تبیین درست و کاملی از مهاجرفرستی شهرهای کوچک ارائه نکرده اند و از سوی دیگر با توجه به تفاوت داشتن شرایط در نقاط مختلف نمی توان نتایج آنها را به بیجار هم تعمیم کرد .در پایان باید گفت اهمیت وبحرانی بودن وضعیت مهاجرت از بیجار به حدی است که مطالعه ی مجزایی را می طلبد.
۲-۶چارچوب نظری :
چارچوب نظری الگویی است که محقق بر اساس آن درباره ی روابط بین عواملی که در ایجاد مسئله مهم تشخیص داده شده اند نظریه پردازی می کند . این نظریه می تواند ضرورتا سخن پژوهشگر نباشد و به طور ونطقی از نتایج تحقیقات قبلی پیرامون مسئله نشات گیرد .چارچوب نظری می تواند مبنایی برای بررسی موضوع تحقیق باشد . به طور خلاصه چارچوب نظری به رابطه بین متغیر هایی مانند متغیر مستقل و وابسته که تصور می شود در دگرگونی شرایط مورد بررسی نقش دارند می پردازد .ایجاد چنین چارچوب نظری در برقراری و ساخت فرضیه ها، آزمون آنها و همچنین تکمیل درک پژوهش گر از «مسئله ی تحقیق »کمک می کند (سجادی و بیگلریان ،۱۳۸۵ :۲۵).
مهاجرت از شهر های کوچک یکی ازاساسی ترین مسایلی است که کشورهای جهان سوم با آن روبه رو هستند.این نوع مهاجرت ها نشان دهنده ی پیامد عدم تعادل در مجموعه سکونت گاه های شهری و سطح نابرابر توسعه درجوامع شهری است . جمعیت زدایی ناشی از مهاجرت در شهرهای کوچک به عنوان یک عامل خارجی ،نظم طبیعی رشد جمعیت را بر هم می زند و اختلالات عمده ای در وجوه ساختاری جمعیت و حرکات آن ایجاد می کند.
درایران ناهماهنگ بودن تمرکز جمعیت،صنایع و سرمایه در شهرهای بزرگ و مراکز استانها ،علاوه بر این که شهرهای بزرگ رابه صورت یک ایستگاه انتقال ثروت در آورده ،فرصت های پیشرفت وتوسعه را نیز از شهر های کوچک گرفته است وعدم تعادل در موازنه ی توضیع جمعیت در سطح کشور را سبب شده است (مشهدیزاده دهاقانی،۱۳۷۴ :۱۸۳ به نقل از نصیری،۱۳۹۰).جهت گیر مهاجرت از شهرهای کوچک به شهر های بزرگ در سال۱۳۸۵حدود۴۰درصد از ارقام مهاجرت های کشور را تشکیل می دهد طبق بررسی های وزارت اقتصاد ،در شهر های کوچک نرخ رشد جمعیت پایین تر از نرخ رشد طبیعی است(وزارت اقتصاد ،۱۳۷۵ :۲۵).
در اکثر کشور های در حال توسعه شهرهای بزرگ با عدم پیوستگی کامل با شهر های کوچک اکثر سطوح عالی خدماتی اجتماعی و اقتصادی را به خود اختصاص داده است و شهرهای کوچک با ارتباط ضعیف با جوامع پایین تر از خود به صورت فضاهای پیرامونی حاشیه ای و وابسته در آمده اند.(زیاری،۱۳۸۷: ۱۵).
اگر چه ممکن است مهاجرت به دلایل مختلفی انجام پذیرد ،اما شناخت این علل در بین کشورها و حتی شهرها مستلزم شناخت تفاوت هاست(طیبی نیا،۱۳۸۸ :۱۴۴به نقل از ناصری،۱۳۹۰).
درخصوص عوامل موثر بر شکل گیری مهاجرت دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. با این وصف یکی از نظریه ها که برای تبیین مهاجر فرستی شهرستان بیجار کاربردی است نظریه ی وابستگی است.
بنابر این در تعیین فرایند مهاجرت ،لازم است نخست به مسئله عدم توسعه توجه نمود ،زیرا در این راستا است که روابط نابرابر ساختی و مکانی بین بخش های مختلف جامعه مد نظرقرار می گیرد.
معتقدین به وابستگی بر این عقیده اند که علتهای مهاجرت را نمی توان از اثرات آن جدا کرد. زیرا مهاجرت از یک طرف معلول توسعه نابرابر است و از طرف دیگر عامل گسترش و رونق و تعمیق توسعه نابرابر در علت یابی مهاجرت از روستا به شهر در کشورهای جهان سوم، نظریه پردازان وابستگی بیان می کنند که باید به مساله عدم توسعه توجه نمود و در این رابطه نابرابری های ساختی و مکانی بین بخش های جامعه رادر نظر گرفت. به طور خلاصه در نظریات وابستگی ،مهاجرت امری اجباری است که بر اساس عدم توسعه یک محیط(روستا)نسبت به محیط دیگر(شهر)و وابسته گی غیر سرمایه داری به وجود می آید و این امر کاملا استثماری و ادامه ی آن باعث گسترش هرچه بیشتر توسعه نیافته گی می گردد.از مدل فوق برای تبیین مهاجرت های شهر به شهر نیز می توان استفاده کرد و مهاجرت از شهر های توسعه نیافته به شهر های توسعه یافته تر در یک کشور را در این چارچوب تبیین کرد.در واقع می توان گفت نابرابری های موجود به لحاظ امکانات رفاهی و اشتغال و توزیع متمرکز امکانات د رپایتخت و مراکز استان باعث ایجاد عقب افتاده گی شهرستان هایی چون بیجار گردیده و اهالی آن برای خارج شدن از این مشکلات به مهاجرت روی می آورند و حاضرند برای رسیدن به وضعیت بهتر مشکلات مهاجرت را به جان بخرند .
دومین نظریه ی کاربردی برای تبیین مهاجرت از بیجار را می توان نظریه ی جاذبه و دافعه ی اورس لی دانست.
لی معتقد است چهار عامل در مهاجرت و تصمیم به مهاجرت با اهمیت است که شامل:
الف- عوامل موجود در مبدأ (برانگیزنده یا باز دارنده))
ب- عوامل موجود در مقصد (برانگیزنده یا بازدارنده)).
) ج – موانع موجود در جریان مهاجرت از مبدأ به مقصد
د- عوامل شخصی.
نظریه ی وی به تئوری عوامل جاذبه و دافعه معروف ا ست. در صورتی که برایند عوامل برانگیزنده و بازدارنده مثبت باشد میل به مهاجرت در فرد ایجاد می شود. و اگر چنان چه عوامل شخصی نتواند این تمایل را از بین ببرد و موانع موجود در جریان مهاجرت نیز تأثیر بازدارنده ای اعمال نکند مهاجرت عینیت می یابد و فرد حرکت خود را از مبدأ ء به مقصد آغاز می کند. وی وجود امکانات بیشتر، آموزش، اشتغال و درآمد را در مقصد را از جمله عوامل جاذبه به حساب می آورد. در مقابل هزینه-های بالای زندگی در محل جدید، دوری از خانه و کاشانه و آلودگی محیط زیست را از عوامل دافعه محسوب می-کند. نکته ی قوت این نظریه تأکید درست بر تأثیر عوامل شخصی است.
در واقع می توان گفت شهرستان بیجار به دلیل نبود امکانات به خصوص امکانات پزشکی (به حدی که حتی برای تمام سوانح بیماران را به شهرهای زنجان یا سنندج اعزام می کنند که معمولا به دلیل فاصله ی نسبتا زیاد تا آنجا صدمات جبران نا پذیری به بیماران وارد می شود وگاهی به فوت بیماران می انجامد. )و اشتغال و قرار گرفتن در استان کردستان و تفاوت مذهبی ساکنین بیجار با سایر شهرستان هاوتفاوت قومیتی (قومیت ترک و کرد)وشرایط آب و هوایی سرد خشک و خشکسالی های متمادی که باعث خشک شدن چشمه ها و سخت شدن ادامه فعالیت کشاورزان به دلیل نبود آب و ندادن مجوز چاه عمیق به کشاورزان تنها راه برای ادامه کشاورزی کشت دیمی می باشد که بازدهی کمی دارد و متاسفانه سد های موجود در حوضه ی این شهرستان به دلیل مدیریت ناصحیح بهره برداری درستی از آن نمی شود وتنها مقدار بسیار کمی از اراضی پشت سد از آب بهرهمند هستند و به تازه گی سدی در شهرستان بیجار افتتاح شده که استان های زنجان و همدان با کانال کش آب این سد را به این دو استان انتقال داده اند و شهرستان بیجار به دلیل مدیریت ضعیف مسئولین شهرستانی و استانی اقدامی برای استفاده از اب این سد برای کشاورزی صورت نگرفته را از علل دافعه ی این شهرستان بر شمرد . واز عوامل جاذبه ی مقصدهای مهاجرتی چون تهران زنجان و همدان با داشتن شرایط بهتر اشتغال و امکانات بهتر رفاهی و خدماتی و دسترسی به راه آهن و فرودگاه و راه های ارتباطی بهتر وامکانات دانشگاهی و تشابه مذهبی وقومیتی را از عوامل جاذبه ی مقصد می توان به حساب آورد .
بر اساس نظریه ی محرومیت نسبی زمانی که فرد یا جمع نتواند در داخل سازمان اجتماعی خود (جامعه ی مبداء)،به اهداف با ارزش دست پیدا کند و احساس کند که منابع لازم برا ی رفع محرومیت هایش در خارج از سازمان اجتماعی وجود دارد به مهاجرت اقدام می کند.
در این فرایند فرد با دو سازمان اجتماعی روبروست .نخست سازمانی که در آن پرورش یافته اما احساس می کند که در آن از فرصت های لازم برای رسیدن به اهداف با ارزش خود محروم است ودوم سازمانی که شاید به گونه ای مبهم آن را می شناسد اما احساس می کند که در آن می تواند به منابع لازم برای رفع محرومیت های خود دست یابد .در این حالت مهاجرت در عین این که نتیجه ی برخی نارسایی هایی است که در کارکرد یک سازمان اجتماعی وجود دارد سلسله ای از تغیرات را در کل سازمان اجتماعی نیز بر می انگیزاند .در صورت برابر بودن شرایط ،محرومیت از دستیابی به اهدافی که ارزش بیشتری دارند نسبت به محرومیت از از دستیابی به اهدافی که ارزش کمتری دارند در تصمیم به مهاجرت موثر ترند در واقع در این رویکرد،مهاجرت پاسخ نهایی به محرومیت های نسبی است(حاج حسینی،۱۳۸۵).در واقع بیجاری ها حس می کنند این شهر توان براورده کردن نیازهای آنها را ندارد و با مهاجرت به شهرهایی چون زنجان وتهران و همدان می توانند به خواسته ای خود برسند.
در نظریه ی شبکه های مهاجرتی ، هزینه و فایده ی مهاجرت ، در قالب شبکه های مهاجرتی مورد تبیین قرار می گیرند . شبکه های مهاجرتی مجموعه ای از روابط بین شخصی است که از طریق نسبت های خویشاوندی ،دوستی و جامعه ی مبداء مشترک ،مهاجران را به مهاجران قبلی در مقصد به غیر مهاجران در نواحی مبدا پیوند می دهد (مسی۱۹۹۰:۷). درون شبکه های مزبور ،حرکات مهاجرتی رو به افزایش می رود ؛به این دلیل که هزینه ها خطرات ناشی از مهاجرت را کاهش داده منافع حاصل از آن را افزایش می دهد . در واقع ارتباطات و تماس های حاصل از این شبکه ها،نوعی سرمایه ی اجتماعی برای افراد محسوب می شود که به وسیله ی آن ،به موقعیت شغلی بهتر ی دست می یابند(حاج حسینی، ۱۳۸۵ :۴۲).نظریه ی شبکه های مهاجرتی از دیگر نظریه هایی است که می تواند برای درک علل مهاجرت از بیجار مفید باشد . تعداد بیجاریی های که هم اکنون در خارج از این شهرستان ساکنند بسیار بیشتر از ساکنین حاضر این شهرستانند .لذا شبکه های مهاجرتی قویی و گسترده ای به خصوص در شهرستان های تهران دارند مانند اسلام شهر شهر قدس و مشکین آباد (کرج).معمولا غالب ساکنین بیجار اقوام وآشنایان زیادی در این مناطق دارند ودارای ارتباطات گسترده ای با این مناطق هستند و در مناسبت های مختلفی مانند عید نوروز و تاسوعا و عاشورا به بیجار بر میگردنند . وهمین ارتباطات گسترده به شناخت امکانات مقصد مهاجرتی و کاهش هزینه های مهاجرت به خصوص هزینه های روانی کمک می کند.
نظریه ی سرمایه ی انسانی :از دید گاه برخی تحلیلگران نیروی انسانی پرورده برای دستاورد های بهتر از جایی به جای دیگر می رود تا بیشترین بازدهی را داشته باشد بنابر این تصمیم گیری افراد متخصص به مهاجرت به مثابه ی نوعی تصمیم گیری برای سرمایه گذاری وبهره برداری از آن تلقی می شود (ارشاد، ۱۳۸۰ :۴۸).بیجاری ها سعی دارند خارج از بیجار سرمایه گذاری کنند ودر صورت تمکن مالی غالبا به فکر خرید مسکن در شهرهای دیگر هستند تا اگر زمانی شرایط مهاجرت فراهم شد در مقصد یک مسکن داشته باشند و در صورت عدم مهاجرت به عنوان یک کالای سرمایه ای استفاده کنند .که غالبا این کار بسیار سود آور تر از سرمایه گذاری در بیجار است .از طرفی غالبا جوانان با استعداد و نخبه ی شهرستان به دلیل نبود دانشگاه قوی در بیجار عازم شهرهای دیگر می شوند و پس از اتمام تحصیل غالبا به بیجار بر نمی گردند چرا که شغلی برای آنها وجود ندارد و صنایع و شرکتی وجود ندارد که به امید اشتغال در آن برگردند. لذا به رفتن از بیجار به عنوان یک سرمایه می نگرند .
در این پژوهش از نظریات فوق استفاده خواهیم کرد تا به توان به تبیین پدیده ی مهاجرت از شهرستان بیجار پرداخت.در واقع نظریات جاذبه و دافعه ،سرمایه ی انسانی،شبکه های مهاجرتی،وابستگی و محرومیت نسبی می توانند هر یک تبیین کننده ی بخشی از عوامل مهاجرت از شهرستان بیجار باشند .اما هیچ یک از نظریه های ذکر شده به تنهایی توانایی تبیین این مسئله را ندارند .با این حال در میان نظریات ذکر شده بیشتر از نظریات شبکه های مهاجرتی محرومیت نسبی وجاذبه و دافعه بهره خواهیم برد.
در واقع علل مهاجرت ساکنین شهرستا بیجار را می توان در چها دسته ی کلی قرار داد : ۱-تفاوت قومیتی و مذهبی در داخل خود شهرستان و با سایر شهرستانهای استان۲-شرایط اقتصادی و نبود اشتغال۳-کمبود امکانات و خدمات در بخشهای آموزشی پزشکی و رفاهی۴-شبکه های مهاجرتی گسترده
شهرستان بیجار دارای دو قومیت کرد وترک است ودو مذهب تشیع وتسنن است و خود کرد ها هم به دو دسته ی اهل سنت وشیعیان تقسیم میشوند که اکثریت با کرد های شیعه است . بیجار تنها شهرستانی است در کردستان که اکثریت جمعیت آن شیعه مذهب اند. این تفاوت مذهبی باعث عدم تمایل بیجاری ها به زندگی در این استان شده است وعلاقه مند به زندگی در استان های هم مذهب خود هستند(مانند همدان و تهران) و این بحث ایجاد شده که تفاوت مذهبی موجود باعث شده در استان کردستان نسبت به بیجار بی مهری صورت می گیرد. و به مشکلات بیجاردر این استان رسیدگی نمی شود. از طرفی قومیت ترک هم احساس تعلق خاصی به کردستان ندارند و در پی مهاجرت به شهرهای ترک نشین چون زنجان هستند.
نبود اشتغال و شرایط رکود اقتصادی در شهر ، به نحوی که اقتصاد بیجار کاملا وابسته به کشت گندم به صورت دیم است که بازدهی کمی دارد و در شرایط خشکسالی اقتصاد شهرستان فلج می شود.
مسئله ی دیگر در بیجار کمبود امکانت در حوزه ی بهداشت ودرمان شامل نبود بیمارستان مجهز و پکمبود پزشکان متخصص است.در خوضه ی آموزش عالی هم نبو دانشگاه ملی(دولتی)باعث مهاجرت جونان جهت ادامه تحصیل شده ودر بخش امکانات زیر ساختی همچون راه مشکلات زیادی وجود دارد به نحوی که اسفالت جاده ی همدان بیجار بیش از دو دهه در حال انجام است و به پایان نرسیده است.
فرم در حال بارگذاری ...