۲-۴-۱-۱- نظریهی سیب بد[۲۸]:
در یک نگاه این تئوری که با عنوان سیب گندیده معروف است، چنین بیان میگردد که رفتار فسادآمیز، کنشی فردگرایانه است که در آن فرد برای دستیابی به نفع شخصی به عمل فاسد دست میزند (Gottschalk, Petter; Dean, Geoff; Glomseth, Rune;, 2012). در این نظریه فرض بر این است که افراد بر مبنای ارزشهای اخلاقی عمل میکنند. پس، این ارزشهای غلط است که علت اصلی فساد به شمار میروند. در سخنی کوتاه زمانی که علت فساد را در ضعف ارزشهای اخلاقی و رواج تمایلات بد روان شناختی مثل حرص و طمع افراد بدانیم، سیاستها و مداخلههای مربوط به فساد نیز تغییر مییابد. بدین ترتیب، میتوان از تقویت اخلاقیات در سازمان و ارزشهای اخلاقی قوی به عنوان پادزهری برای فساد و پیشگیری از آن استفاده کرد، هر چند که اتخاذ چنین سیاستی برای مبارزه با فساد مشکل و حتی غیر محتمل به نظر میرسد (De Graff, Spring 2007, p. 39).
در رویکرد روانشناختی، بیش از هر چیز بر علل و عوامل روانی به عنوان علت فساد تأکید میشود. کسانی که از مشکلات و بیماریها و اختلالات روانی مختلف رنج میبرند عامل ایجاد فساد میشوند. این اختلالات میتواند عاطفی، شناختی و غیره باشد. از جمله مهمترین نظریهی مطرح در این رویکرد، نظریهی رهایی اخلاقی از پاندورا است.
۲-۴-۱-۲- نظریهی رهایی اخلاقی:
نظریهی “رهایی/ لاقیدی اخلاقی” آلبرت باندورا[۲۹] را میتوان یکی از نظریههایی قلمداد کرد که به بعد شناختی اخلاقیات و نقش بالقوه آن در امر فساد پرداخته است. در واقع، این نظریه را میتوان بخشی از رویکرد یا نظریهی کلان او با عنوان “نظریهی شناخت اجتماعی” در نظر گرفت. طبق نظریهی رهایی اخلاقی، تمایل افراد برای فراخوانی مکانیزمهای شناختی است که ساختار دوبارهای به کنشهای افراد میدهد؛ مسئولیت آنها را برای کنشهایشان به حداقل میرساند و حس پریشانی آنها بابت آزار دیگران را رقیق میسازد. در کل نظریهی رهایی اخلاقی باندورا به تبیین این امر میپردازد که چرا افراد خاصی قادرند در رفتارهای غیر انسانی مشارکت کنند، بدون آن که پریشانی آشکاری از بابت آن داشته باشند.
فساد سازمانی
عدم تعهد اخلاقی
فقدان آگاهی اخلاقی
پیشرفت سازمانی
تصمیمسازی غیراخلاقی که اهداف سازمان را پیش میبرد
نمودار ۳: شکل رهایی اخلاقی و فرایند منتهی به فساد
در رویکرد جامعهشناختی به فساد، به این پدیده در زنجیرهای از علل در زمینهی اجتماع مینگرد. از جمله رویکردهایی که تعداد نظریات مطرح شده در آن چشمگیر است. از جمله، آنومی اجتماعی مورتن، نظریهی ارزشهای اخلاقی متناقض، نظریهی کنش بوردیو، نظریهی ساختاریابی گیدنز، دیدگاه مارکسیستی در مورد فساد و … .
۲-۴-۱-۳- نظریهی کنش بوردیو: تحلیل رغبت[۳۰]
از نظر بوردیو جامعهی مدرن به میدانهای مختلفی تقسیم میشود، میدان اقتصادی، میدان سیاسی، ادبی و … که در هر میدان نیروهای مختلفی فعال هستند. بوردیو معتقد است هر فرد درون یک میدان قرار دارد، درست مثل ذرهای که درون یک میدان مغناطیسی فعالیت میکند. فرد در این میدان مثل یک ذرهی باردار است. منش(رغبت) همان بارهای آن ذره هستند که در درون میدان عمل میکنند. در واقع در هر میدانی ارزشهایی وجود دارد، کسانی که بر ارزشهای حاکم بر میدان متمرکز شده و آن را بهتر درونی کرده و پیاده میکنند، همنواترند و کسانی که ارزشهای پراکندهای دارند و از میدان فاصله میگیرند (Sesen, 2013, p. 626)، برای کنش فسادآمیز آمادهترند (De Graff, Spring 2007).
بنا بر آنچه بوردیو در نظریهی کنش خود به تصویر کشیده است، نظر بر این است که پژوهش دربارهی فساد با بهره گرفتن از این نظریه بایستی بر تجربیات زیستهای استوار باشد که افراد یا کارگزاران فساد (برای مثال مدیران، کارکنان و مأموران امور عامالمنفعه) آن را تجربه کردهاند. به طور خاص میتوان با روشهای خاص پیشنهاد شده توسط بوردیو از جمله تحلیل رغبتها ماهیّت واقعی کنشهای معطوف به فساد را درک و تفسیر کرد (محدثی, فاضلی, & عابدی جعفری, ۱۳۹۱, ص. ص۳۳۰-۳۳۱).
۲-۴-۱-۴- نظریهی موازنهی هزینهها و پاداشهای مورد انتظار فساد(رویکرد انتخاب عمومی)[۳۱]:
این نظریه را میتوان شاخهای از رویکرد کلی “اقتصاد اجتماعی” یا “نظریهی انتخاب عقلایی”[۳۲] و حتی “مکتب مبادله” در نظر گرفت که در پی ارائه تبیینی اقتصادی از رفتارهای انسانی از جمله رفتارهای مفسدانه است و توسط صاحب نظرانی مانند گری بیکر[۳۳] و جیمز کلمن[۳۴] توسعه یافته است. این رویکرد با این فرض اساسی شروع میشود که همهی کنشگران انسانی را در واقع میتوان مشارکتکنندگانی در نظر گرفت که میخواهند از مجموعهی ثابتی از ارجحیتها، حداکثر منافع را کسب و حداقل هزینهها را پرداخت نمایند (O Becker, Egger, & Seidel, June 2008, pp. 7-12).
در این نظریه، زنجیرهی علّی بدین ترتیب است که فرد با اتخاذ تصمیمی عقلانی به نتایج از پیش تعیین شده و مشخص میرسد. در کانون این تئوری میتوان به مأموران یا صاحبمنصبانی اشاره کرد که برای به حداکثر رساندن منافع شخصی خود مرتکب فساد میشوند. در این نظریه فرد به مثابهی کنشگر محاسبهگری توصیف میشود که زمانی تصمیم به فساد میگیرد که منافع و پاداشهای مورد انتظار آن بیشتر از مضرات و هزینههای مورد انتظار (ترکیبی از مجازاتهای ممکن و احتمال دستگیری و جز آنها) باشد (McShane, Karl; Nilsson, Johan, 2010, pp. 17-19).
کنشهای فاسد
شمار موارد فساد
هزینههای نهایی
منافع نهایی
همارز پول
منافع و هزینه
نمودار ۴: وضعیت فساد به صورت نموداری
در بخش رویکرد جامعهشناسانه، میتوان از بسیاری دیگر از نظریات همانند رویکرد “مدیر-
کارگزار- مشتری، نظریه مبادلهای فساد از مارک گرانووتر، دیدگاههای مارکیستی به فساد، چشماندازهایهابرماس به فساد و … نام برد در این بخش به منظور جلوگیری از بحثهای طولانی از بیان آنها خودداری میشود.
اما به فساد با دیدگاه انسانشناسانه نیز نگریسته شده است. مهمترین این دیدگاهها عبارتند از:
۲-۴-۱-۵- نظریهی فرهنگیهافستند[۳۵]:
یکی از مناسبترین چارچوبها برای فهم چگونگی اثرگذاری فرهنگ کشورها بر روی رفتار نظریهی فرهنگیهافستد است. وی ۴ طبقهبندی از فرهنگها را ارائه میدهد شامل: فاصلهی قدرت[۳۶]، پرهیز از شرایط نامتعین[۳۷]، مردانگی یا زنانگی[۳۸]،جمعگرایی یا فردگرایی[۳۹].
در توضیحی کوتاه در نظرهافستد، در کشوری که فاصلهی قدرت (پذیرش اجتماع از توزیع نابرابر قدرت در جامعه) کمتر باشد قدرت بالادستان و زیردستان تقریباً برابر است و اساساً همین امر میتواند باعث تفاوت در بروز فساد در مقایسه با کشوری شود که فاصلهی قدرت در آن زیاد است. به همین ترتیب در کشوری که دارای پرهیز از عدم اطمینان (احساس تهدید از شرایط مبهم) زیاد است ارزشها و هنجارهایی نظیر مهم بودن قانون، عدم تحمل افراد منحرف در جامعه و … حکمفرما خواهد بود و در جوامعی که پرهیز از عدم اطمینان کم است ارزشها و هنجارهای متفاوتی جریان خواهد داشت و هر کدام از این شرایط میتواند بستر را برای بروز و یا عدم بروز فساد به نحوی فراهم آورد.هافستد همچنین معتقد است که در جوامع مردسالار، ارزشهای حاکم پول و قدرت است که در چنین جوامعی بسیار بالا است اما در جوامع زنانه، ارزشها بسیار ملایمتر و به سمت شفقت و همدردی گرایش دارد که بروز فساد در چنین جوامعی غیر محتملتر است. در نهایت نیز وی به فردگرایی و جمعگرایی در جوامع نظر دارد. طبق تحقیقاتهافستد در جوامع فردگرا، فرد خود را مسئول خود و خانواده میداند و سایرین چندان برایش مهم نبوده و از این رو معیار هر اقدامی منفعت آن برای خود و خانواده خواهد بود. به تبع در چنین جامعهای میتوان انتظار داشت که احتمال بروز فساد به مراتب بالاتر از جوامعی که جمعگرا بوده، بیشتر باشد (Robbins, 2012)و (Sims, Randi L.; Gong, Baiyn; Ruppel, Cynthia;, 2014, pp. 79-81).
در نهایت نیز به بررسی نظریههای فرهنگ سازمانی نگاهی خواهیم داشت.
۲-۴-۱-۶- نظریهی فرهنگ سازمانی[۴۰]:
بر خلاف آن که تا کنون، از فرد و جامعه سخن به میان آمد، در این دیدگاه به سازمان و فرهنگ حاکم بر آن تمرکز دارد. بحث محوری این نظریهها آن است که فرهنگ سازمانی مشخص افراد را به حالت ذهنی یا تمایل خاصی هدایت میکند که در نهایت این حالت ذهنی فرد را به سمت فساد سوق میدهد. همانگونه که میدانیم فرهنگ سازمانی «مجموعهای از ارزشها اعتقادات و سنتهایی است که ویژگیهای اصلی سازمان را مشخص میکند و به آن شخصت میدهد» (So¨o¨t, 2012, p. 288). این نقص در دستگاه دولتی یا ساختار فرهنگی آن است که باعث فساد کارکنان میشود نه نقص در افراد. این نظریه کم و بیش با شماری از نظریههای مشابه در حوزهی علوم سازمانی مرتبط است که بر ماهیت مسری فساد تأکید دارند توماس و میگر نیز بر ماهیت مسری بودن بروز فساد تأکید داشته و برای این سرایت ۴ مرحلهی کلی را معرفی میکنند که بیشتر بر فرایند تصمیمگیری فردی تأثیر میگذارند. این ۴ مرحله عبارتند از: ۱- ایجاد فرصت(به دست آوردن قدرت اختیار)، ۲- وسوسه شدن (مثلاً در مورد به دست آوردن حقوق و مزایا)، ۳- کنترل و نظارت اوضاع و ۴- رسمی شدن عمل (مانند کمکاری و یا آسیب رساندن به شهرت سازمان و …) (Graycar, Adam; Sidebottom, Aiden;, 2012, p. 386).
در زمینهی مطالعات سلامت سازمانی نیز نظریههایی موجود میباشد. که در ادامه نظریات موجود در زمینهی سلامت سازمانی مورد بررسی قرار خواهد گرفت:
۲-۴-۱-۷- نظریهی سلامت سلزنیک:
بحث سلزنیک در موضوع سلامت بر پایهی مفهومی به نام سازمان اخلاقی بنا میشود. لازمهی وجود سازمان اخلاقی “اشکال مناسب حکومت قانون و حکمرانی مشترک است". سازمان اخلاقی بر مبنای خرد اخلاقی[۴۱] -در مقابل عقل ابزاری[۴۲]- مفهوم مییابد. مفهوم ویژگی[۴۳] بار اخلاقی سازمان را نمایان میسازد."ویژگی” به التزامهایی که به تعیین انواع وظایفی که یک سازمان بر عهده میگیرد، فرصتهایی که سازمان خلق میکند یا از دست میدهد، اولویتهایی که مشخص میدارد و سوءاستفادههایی که سازمان مستعد آن است، اشاره دارد. برخی از این پیامدها برنامهریزی شدهاند؛ بقیه، عارضی و بدون قصد انجام میشوند (Singleton, 2013, pp. 499,501,504). ما نمیتوانیم مسلم فرض کنیم که هر سازمانی خصلتی معین دارد. اما وقتی که میپذیریم، معمولاً میتوانیم اقوالی را شناسایی کنیم که برای دورهای طولانی، اهداف اجرایی انجمن و روشهای مشخصهاش را ثابت نگه داشته است.
از این رو میتوان گفت که سالم بودن یک سازمان در نگاه سلزنیک تا حد زیادی بستگی دارد به خصلت یک سازمان و وی بخشی از خصلت را فرهنگ سازمان میسازد اما ویژگی سازمان چیزی فراتر از فرهنگ است و بسیار تحت تأثیر ساختار صنعت، مهارتهای کارکنان یا اعضا، اتحادی که میتواند انجام گیرد (Mintrop, 2012, p. 700)، و بسیاری محدودیتها و فرصتهای عملی دیگر است (محدثی, فاضلی, & عابدی جعفری, ۱۳۹۱, ص. ۳۶۷-۳۶۹).
۲-۴-۱-۸- نظریه سلامت ماروین بروان:
نظریهپرداز در این نظریه معتقد است که سلامت شرکت[۴۴] در ۵ بعد قابل بررسی است: “فرهنگی، بین فردی، سازمانی، مدنی، و طبیعی. هر یک از این ابعاد میتوانند مانع ایجاد سلامت بشوند یا سلامت جمعی را پدید بیاورند (Brown, 2005, p. 9). براون معتقد است که از این پنج بعد “بعد فرهنگی شاید بنیادیترین باشد زیرا فرهنگ عاملی است که سایر موارد را به هم پیوند میدهد. بعد دوم، بعد بین فردی، بر روابطی که خود را تعریف میکند متمرکز است. بعد سازمانی، به شرکتها به مثابه عاملان اشاره دارد. عاملان وقتی از سلامت برخوردارند که کنششان همسو با اهدافشان باشد؛ با پذیرش این شرط که این اهداف ارزشمندند. در این سطح، سلامت به منزلهی همسازی مهم است اما همچنین این معنی فراگیر سلامت هم هست؛ بدین معنا که شرکتها محیطهای اجتماعی و طبیعیشان را نیز شامل میشوند. روابط شرکت با جامعه و با طبیعت ابعاد چهارم و پنجم سلامت را پدید میآورند.
بعد میان فردی
بعد سازمانی
بعد جامعه
بعد طبیعت
شکل ۱: مدل سلامت ماروین بروان (Brown, 2005)
۲-۴-۲- روشهای سنجش سلامت و فساد:
فرم در حال بارگذاری ...