وبلاگ

توضیح وبلاگ من

ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی در مورد بررسی و تحلیل تاثیر مدیریت دانش و نوآوری فرآیند بر توسعه محصول جدید- ...

 
تاریخ: 03-08-00
نویسنده: فاطمه کرمانی

همچنین در این دستورالعمل روش‌های تحویل، بیشتر در مورد پشتیبانی شرکت و در بردارنده تجهیزات، نرم‌افزارها و تجهیزات برای قرار گرفتن به عنوان منبع ورودی‌ها، تخصیص موجودی‌ها در درون شرکت یا تحویل محصولات دانسته شده است که به‌عنوان مثال نیز استفاده از بارکد یا سیستم پیگیری کالا از طریق شناسایی با فرکانس رادیویی[۸۰] ذکر شده است. همچنین در دستورالعمل اسلو، تجهیزات و شگردها و نرم‌افزارهای جدید و بهبودیافته در فعالیت‌های حمایتی پیرامونی در شرکت مثل خرید، حسابداری، محاسبات و نگهداری نیز در زمره نوآوری فرایند ذکر شده است. مثلاً استفاده از فناوری ارتباطات و اطلاعات چنانچه برای بهبود کارایی و یا کیفیت یک فعالیت حمایتی پیرامونی مورد توجه باشد، یک نوآوری فرایند است (دستورالعمل اسلو، ۲۰۰۵ ، ص ۵۰).
پایان نامه - مقاله - پروژه
یک نوآوری سازمانی، به کارگیری یک روش جدید سازمانی در اقدامات کسب‌وکار شرکت، سازماندهی محیط کار یا روابط بیرونی است. این نوع نوآوری در اقدامات مدیریتی، سازماندهی محیط کار و روابط بیرونی شرکت قابل توجه است (دستورالعمل اسلو، ۲۰۰۵، ص ۵۱).
نتایج یک سری تحقیقات جامع در نوآوری که معمولاً به طور دوره‌ای جهت ارزیابی نوآوری سطح شرکتی در کشور انگلیس انجام می‌شود، در سال ۲۰۰۱ نوآوری‌های فرایند را در قالب موارد زیر طبقه‌بندی نمود ( اسکندری و همکاران، ۱۳۹۰، صص ۱۵-۱۴):
ساختاری (ساختار‌دهی مجدد): این نوآوری بیشتر مربوط به ساختار کلی سازمان و همچنین شیوه همکاری آن با سایر سازمان‌ها است که مواردی همچون ادغام، سازماندهی مجدد، تغییر موقعیت، گسترش فعالیت را در بر می‌گیرد. در این نوآوری، سازمان یا شرکت به دنبال آن است تا با نگاهی دوباره به روابط درون و برون‌سازمانی، ساختاری مناسب و نو را برای کسب مزیت رقابتی طراحی و اجرا نماید.
سیستم‌های مدیریت منابع انسانی: این نوع نوآوری، مفاهیم مربوط به منابع انسانی را جدا از فرآیندمحوری یا فناوری تولیدی و همچنین متفاوت از موارد مربوط به سازماندهی و چینش منابع و نیروها می‌نگرد و به آن نگاهی مجزا دارد. این نوع نوآوری با این تفکر رواج یافته است که مرکز راهبردهای هر شرکت و سازمان، نیروی انسانی آن است و توجه مدام به این مفهوم باعث می‌شود تا مرکز نوآوری در سازمان به نحوه تعامل با نیروی انسانی آن تبدیل شود. ارزیابی‌ها، پاداش‌ها، توسعه و مهارت آموزی نیروی انسانی مثال‌هایی از این نوع نوآوری هستند.
سیستم‌های فناوری: آنچه به مانند سایر تحقیقات در نوآوری می‌تواند مرکز بحث نوآوری فرایند باشد، فرایند عینی تبدیل داده‌ها به خروجی‌های سازمان است که در این تحقیق نیز مورد توجه جدی قرار گرفته است. ماشین‌آلات جدید، سیستم‌های ارتباطی جدید و نحوه سازماندهی ماشین‌آلات مربوط به خط تولید از انواع نوآوری‌ها هستند.
سیستم‌های کاری: این نوع نوآوری نگاهی جامع‌تر به مفهوم فرایند دارد و حتی تعامل با دیگر رقبا و یا همکاران خارجی سازمان را نیز به عنوان بخشی از فرایند سازمانی در نظر می‌گیرد. در این نوع نوآوری، سازمان به دنبال کسب یک مزیت رقابتی از طریق تحول در سیستم کاری خود است که به عنوان مثال، تولید تحت لیسانس و مدیریت کیفیت جامع از انواع این نوآوری‌ها دانسته شده است.
۲-۲-۵٫ روابط میان مدیریت دانش، نوآوری فرآیندو توسعه محصول جدید
بیش از سی سال است که پژوهش‌هایی در جهت نشان دادن عوامل و فاکتورهای تأثیرگذار بر اثربخشی توسعه‌ی محصول جدید در حال انجام است (کلارک[۸۱] و همکاران، ۱۹۸۷، ص ۷۴۰)، (کوپر[۸۲] وهمکاران، ۲۰۰۴، ص ۱۲۳) (داونپورت[۸۳]، ۱۹۹۸، ص ۵۰) امروزه فهرستی گسترده از این عوامل دردسترس است. از زمان انتشار کتاب تأثیرگذار نوناکا و تاکوچی کمتر شکی باقی‌مانده است که مدیریت منظم و پیوسته در مورد دانش، فاکتوری مهم در توسعه‌ی محصول به‌شمار نیاید. فعالیت دانشی در قلب فرآیندهای توسعه‌ی محصول جدید نهفته است. در انواع مدل‌های توسعه محصول جدید، مقدار قابل توجهی از دانش سازمانی به‌صورت توزیعی است و نه تمرکزگرا و همچنین مقداری از آن به‌‍‌‌صورت ضمنی است و در ذهن کارمندان ماهر است. بنابراین روش‌ها و تجربیات مدیریت دانش بر چگونگی ایجاد، انباشت، دسترسی و ترکیب دوباره‌ی اطلاعات در فرایند توسعه‌ی محصول جدید هم از لحاظ تکنیکی و هم از لحاظ روش و رویه می‌پردازد. مقدار قابل توجهی از دانش در فرایند توسعه محصول جدید مانند دانش طراحی استراتژیک، دانش تاکتیک‌ها و روش‌های طراحی، به‌طور اساسی ضمنی است. از این رو چندین پژوهشگر توسعه محصول جدید را فعالیتی به‌شدت دانشی معرفی کرده‌اند (مورمان، [۸۴]۱۹۹۵، ص ۳۱۹) (سانگ و همکاران[۸۵]، ۱۹۹۸، ص ۱۲۵).
کورت[۸۶] (۱۹۹۷) سه مقوله دانشی را که طراحان تولید در فرایند توسعه محصول از آن‌ها استفاده می‌کنند دانش عمومی، دانش تخصصی و دانش مربوط به روش بیان می‌کند (کورت، ۱۹۹۷، ص ۳۶۳).
کوپر [۸۷] (۱۹۹۹) اشاره داشتند که استراتژی توسعه‌ی محصول جدید یک رویه‌ی پردازش اطلاعات است و به‌عبارت دیگر، داشتن مدیریت دانش به شیوه‌ای خوب و منظم است (کوپر، ۱۹۹۹، ص ۳۸۰). کلارک[۸۸] و همکاران (۱۹۹۹) دریافتند که استراتژی توسعه‌ی محصول جدید بستگی زیادی به یکپارچگی دانش دارد (کلارک و همکاران، ۱۹۹۹، ص ۱۴۲).
موران[۸۹] (۱۹۹۵) می‌گوید کسب‌وکاری که قابلیت خوبی در جذب اطلاعات بازار دارد، می‌تواند عدم‌‌ثباتش در بازار را کاهش دهد که این امر را مدیریت دانش خارجی می‌نامند و به‌طور نسبی از شانس موفقیت بالاتری برخوردار هستند. بنگاه‌هایی که از روش‌های درست مدیریت دانش استفاده می‌کنند، کارایی و عملکرد توسعه‌ی محصول جدید آنها بهتر و بیشتر است (موران و همکاران، ۱۹۹۵، ص ۳۲۳).
دانش به‌عنوان اساس و مهم‌ترین عامل رقابت مطرح شده است و در کنار دانش، نوآوری نیز به عنوان مهم‌ترین عامل جهت بقای شرکت‌ها، شناخته شده است. در ادبیات مرتبط با نوآوری، دانش به‌عنوان یکی از مهم‌ترین اجزای فرایند خلق نوآوری مطرح گردیده است (گالونیک و همکاران[۹۰]، ۱۹۹۸، ص ۱۹۹۴، گرنت[۹۱] ، ۱۹۹۶، ص ۱۱۱) و اهمیت مدیریت دانش و رابطه آن با نوآوری به طور گسترده تایید شده است (هال و مایرز[۹۲]، ۲۰۰۶، ص ۲۹۶). مدیریت موثر دانش ارتباطات دانشی را آسان می‌کند و نیازهای جریان نوآوری را تغییر می‌دهد و علاوه بر آن عملکردهای نوآورانه را از طریق توسعه بینش‌ها و توانایی‌های جدید افزایش می‌دهد (نوناکا و تاکاچی، [۹۳]۱۹۹۵، ص ۳۵).
پس توانایی مدیریت دانش یک نقش محوری در حمایت و پرورش دادن نوآوری‌ها دارد. مدیریت دانش، مفهوم بسیار ارزشمندی است که زمینه را برای نوآوری فراهم می‌سازد. مدیریت دانش برای تولید موفقیت‌آمیز محصولات جدید و برای نوآوری در شرکت‌ها ضروری به نظر می‌رسد. همچنین نوآوری قادر است تا دانش ضمنی را به دانش صریح تبدیل نماید (آراندا و مولینا، ۲۰۰۲، ص ۲۹۶).[۹۴] بنابراین نیاز است تا شرکت‌ها یک شکل سازمانی و ارزشی داشته باشند که به این انتقال (انتقال دانش ضمنی به صریح) کمک نماید به همین جهت مدیریت دانش جهت تشویق نوآوری ضروری به‌نظر می‌رسد. اولین وظیفه شرکت‌های نوآور ترکیب مجدد دانش و منابع موجود و کشف دانش جدید می‌باشد (گالونیک و همکاران[۹۵]، ۱۹۹۸، ص ۱۲۰۱). استخراج و بهره‌برداری از دانش می‌تواند باعث نوآوری در شرکت‌ها و رسیدن به مزیت رقابتی در آنها شود (سوان و همکاران، [۹۶]۱۹۹۹،ص ۲۶۵، هال و همکاران[۹۷]، ۲۰۰۲، ص ۳۲ و مارچ[۹۸]، ۱۹۹۱، ص ۷۲).
یانگ (۲۰۰۵) به این نتیجه رسید که یکپارچه‌سازی دانش و نوآوری دانش، عملکرد را در مورد محصولات جدید افزایش می‌دهد (یانگ و همکاران، صص ۱۳۵-۱۳۱). بروکمن و مرگان[۹۹] (۲۰۰۳) عنوان کردند که مدیریت دانش می‌تواند عملکرد و نوآوری را در محصولات جدید ارتقاء بخشد (بروکمن و همکاران، ۲۰۰۳، صص ۴۱۹-۳۸۵). با مراجعه به نظریات گلوت و ترزیوسکی[۱۰۰] (۲۰۰۴)، بین رویکرد مدیریت دانش و نوآوری رابطه قوی و مثبتی وجود دارد ولی بین مدیریت دانش مبتنی بر فناوری اطلاعات و نوآوری رابطه مثبتی وجود ندارد (گلوت و همکاران، ۲۰۰۴، ص ۴۰۵). گیلبرت و کاردی[۱۰۱] (۱۹۹۶) به این نتیجه رسیدند که کاربرد مدیریت دانش نوآوری را در سازمان‌ها تشویق می کند (گیلبرت و همکاران، ۱۹۹۶، صص ۳۱۲-۳۰۱). لین و لی[۱۰۲] (۲۰۰۵) نوآوری و مدیریت دانش را از جنبه کسب‌وکار مورد بررسی قرار دادند و به تاثیر مثبت کاربرد مدیریت دانش بر نوآوری پی‌بردند و با این وجود تاثیر فرایند انتقال دانش بر نوآوری نیز ثابت شد و به این نتیجه رسیدند که انتقال دانش می‌تواند در نوآوری تاثیر زیادی داشته باشد (لین و همکاران، ۲۰۰۵، صص ۱۸۸-۱۷۱). پراجوگا[۱۰۳] و همکاران (۲۰۰۴) تصدیق کردند که مدیریت دانش تاثیر قابل توجه مثبتی بر نوآوری محصول و نوآوری فرایند نیز دارد. مطالعات قبلی که درباره جنبه‌های فناوری، منابع انسانی یا جنبه‌های اجتماعی مدیریت دانش انجام شده است بر تاثیر مدیریت دانش بر نوآوری تاکیدهای فراوانی شده است (پراجوکا و همکاران، ۲۰۰۴ ، صص ۱۸۶- ۱۷۸). تجربیات مبتنی بر دانش ضمنی نیز در فرایند نوآوری سازمان نقش مهمی دارد زیرا این تجربیات نشان‌دهنده بخش قابل ملاحظه‌ای از دانش است که باعث بهبود عملیات و ارتقای تکنولوژی محصول می‌شود. دانش ضمنی که قابلیت رسمی‌سازی و انتقال از طریق اسناد مکتوب را ندارد، نوعی از دانش است که برای کدگذاری مشکل است و به شکل و مهارت‌های فنی در مغز افراد سازمان قرار دارد. این دانش شامل بخشی از فرآیندهای یادگیری بلندمدت است که غالباً با درک سیستماتیک از یک تکنولوژی یا فرایند حاصل می‌شود. قوت و اهمیت دانش ضمنی این است که برای تقلید از طرف رقبا مشکل است. این دانش عنصر مهمی در همکاری‌های صنعتی است. همچنین یکی از چالش‌های اصلی سازمان رسیدن به تعادل مناسب بین دانش ضمنی افراد و دانش صریح مورد نیاز برای یکپارچه‌سازی فرآیندهای سازمان است. موقعیت‌هایی وجود دارد که در آن دانش ضمنی به طور کامل به دانش صریح تبدیل نمی‌شود. به‌علاوه سطح خاصی از اعتماد و صمیمت برای انتقال ضروری است. این اعتماد و صمیمیت شخصی برای انتقال دانش ضمنی ضروری است. این اعتماد و صمیمیت مستلزم تشخیص شبکه روابط است تا اینکه منبعی برای ترکیب و مبادله دانش به وجود آید و نوآوری ارتقاء پیدا کند (ناهاپیت[۱۰۴] و همکاران، ۱۹۹۸، صص ۲۶۶- ۲۴۲). اساسی‌ترین نقش دانش ضمنی، در مراحل فرآیندنوآوری مستتر است. واضح است در فازهای اولیه نوآوری (کشف و تولید ایده) درجه ناملموسی بالا است. بنابراین می‌توان پذیرفت که انتقال دانش ضمنی در مراحل اولیه نوآوری، نقش مهمی دارد. پرواضح است که عملکرد مدیریت دانش به‌ویژه توزیع دانش بر نوآوری و موفقیت مالی سازمان اثرگذار است (وانگ[۱۰۵]، ۲۰۰۵، ص ۲۶۱). بسیاری از مطالعات نوآوری نشان داده است که با یکپارچه‌سازی دانش درون‌سازمانی و برون‌سازمانی نوآوری بهبود می‌یابد(وو[۱۰۶] و همکاران، ۲۰۰۲، ص ۱۷۱).
جنبه دیگر رابطه بین مدیریت دانش و نوآوری تاثیر مدیریت دانش بر انواع مختلف نوآوری می‌باشد. با مراجعه به داورچ و مک نافتون (۲۰۰۲) انواع مختلف نوآوری مستلزم مختلف و در حقیقت راهبردهای مختلف مدیریت دانش می‌باشد. آنها رابطه مدیریت دانش با سه نوع مختلف نوآوری را کشف کردند: نوآوری‌های تدریجی، نوآوری‌هایی که رفتار مصرف‌کنندگان را تغییر دهد و در نهایت نوآوری‌هایی که شرایط رقابتی موجود شرکت‌ها را باطل و دگرگون می‌سازد. با مراجعه به یافته‌های پژوهش آنها، مدیریت دانش می‌تواند منجر به موفقیت انواع مختلف نوآوری شود. علاوه بر این مطالعاتی درباره نقش مدیریت دانش بر نوآوری‌های تدریجی و بنیادین انجام گرفته است. در مورد مطالعه نوآوری بنیادین، نقش اصلی مدیریت دانش، ترکیب مجدد دارایی‌های دانشی و خلق ایده‌های جدید و در حقیقت، کشف دانش جدید می باشد (داروچ و همکاران، ۲۰۰۲، صص ۲۲۲-۲۱۰). همچنین نوآوری‌های تدریجی و فرآیندی به‌شدت به دانش موجود وابسته‌اند. نوآوری‌های فرآیندی به صورت مستمر صورت می‌پذیرد (دی مارست ، ۱۹۹۷، ص ۳۷۹) و از طریق سرمایه‌گذاری در فنون تولید محصولات جدید یا سازماندهی مجدد ساختارهای شرکت مشخص می‌شود بنابراین رویکردهای مدیریت دانش که بر بهره‌برداری از دارایی‌های دانشی موجود تاکید می‌کنند در حقیقت همان نوآوری تدریجی را تشویق می‌نمایند (علوی[۱۰۷] و همکاران، ۲۰۰۱، ص ۱۱۱، گلد[۱۰۸] وهمکاران، ۲۰۰۱، ص ۲۰۴).
نقش مدیریت دانش بر نوآوری را از منظر تولید نیز می‌توان مورد بررسی قرار داد. امروزه موفقیت سازمان تا حدود زیادی وابسته به توانایی تبدیل یادگیری حاصل از تغییرات به دانش است که نوآوری‌ها و تولید محصول تجلی می‌یابد (لی[۱۰۹] و همکاران، ۱۹۹۷، ص ۲۲۰). مدیریت دانش در بهبود فرایند تولید و خدمات، مهم‌ترین نقش را دارد. مدیریت دانش هم در تولید کالاهای مرغوب و متنوع نقش دارد و هم باعث می‌شود که تولید در مسیر و روش مطلوب قرار گیرد. در این راستا داشتن دانش از مشتری و مدیریت آن مهم‌تر است. مارپیچ ارزش‌آفرینی یادگیری- دانش، فرایند تبدیل یادگیری به ارزش را نشان می‌دهد. براساس این مارپیچ، سازمان‌ها باید از بازار یاد بگیرند و این یادگیری را به دانش تبدیل کنند و این دانش را در فرایند تولید به کار برند و از طریق آن خلق ارزش نمایند (گوپتا[۱۱۰] و همکاران، ۲۰۰۴، صص ۸۰- ۷۱):
شکل ۲-۱: مارپیچ ارزش‌آفرینی یادگیری – دانش
(منبع: گوپتا و همکاران، ۲۰۰۴، صص ۸۰-۷۱)
نکته‌ای که وجود دارد این است که سازمان‌ها به تنهایی نمی‌توانند در دانش‌آفرینی فعالیت نمایند. بلکه در تعامل اعضای آنها است که دانش‌آفرینی اتفاق می‌افتد. از طرف دیگر دانش ضمنی موجود در ذهن افراد که به دو صورت مدل‌های ذهنی و مهارت‌های فنی وجود دارد، اگر به دانش صریح تبدیل نشود و در سازمان به اشتراک گذاشته نشود از ارزش کمی برخوردار خواهد بود. سازمان‌ها با دسترسی، تسهیم و به کارگیری دانش صریح و ضمنی، می‌توانند بر رفتار خود اثر گذارند و به نوآوری دست یابند (موتوانی و همکاران، ۲۰۰۴، ص ۱۸).
۲-۳- پژوهش‌های مشابه انجام شده در خارج و داخل کشور
در خصوص موضوع تحقیق یعنی بررسی رابطه مدیریت دانش، نوآوری فرایند و توسعه محصول جدید به طور همزمان مطالعات اندکی انجام شده است اما مطالعات مشابه در خصوص موضوع تحقیق به‌ویژه بررسی رابطه هریک از متغیرها به صورت دوبه‌دو انجام گرفته که در ادامه در دو بخش مجزا خارجی و داخلی ارائه می‌گردد:
۲-۳-۱٫ پژوهش‌های مشابه انجام شده در خارج کشور
کارمن[۱۱۱] و همکاران (۲۰۰۸) در پژوهشی با عنوان نوآوری و عملکرد در شرکت‌های SME مبلمان به بررسی چگونگی تاثیر نوآوری بر عملکرد شرکت‌های مبلمان کوچک و متوسط کشورهای ایتالیا، اسپانیا و فنلاند از طریق تکنیک تحلیل مقایسه‌ای پرداختند. این مطالعه به این نتیجه دست یافت که سطح عملکرد مختلف به نوع نوآوری بستگی دارد. البته این مطالعه نشان می‌دهد که سبک مدیریت بر توسعه قابلیت‌های نوآوری تاثیر مهمی دارد.
جی یانگ و مینجی[۱۱۲] (۲۰۰۹) در مطالعه‌ای با عنوان تبدیل دانش و نوآوری به محصول جدید (مطالعه تجربی) به بررسی رابطه این متغیرها و شناسایی الگوهای متفاوت در اینکه کسب دانش، انتشار و نوآوری چه تاثیری بر خلاقیت محصولات جدید می‌گذارند می‌پردازند. تکنیک مورد استفاده در این تحقیق تجزیه‌و‌تحلیل واریانس می‌باشد. مطابق این تحقیق خلاقیت محصول جدید به طور قابل توجهی به مدیریت دانش مرتبط می‌باشد.
چنگ لینگ[۱۱۳] و همکاران (۲۰۱۰) در پژوهشی تحت عنوان اثربخشی مدیریت دانش و نوآوری تکنولوژیکی به بررسی رابطه بین اثربخشی مدیریت دانش (اثربخشی کسب دانش، تسهیم دانش و کاربرد دانش) بر نوآوری تکنولوژیکی (نوآوری محصول و نوآوری فرایند) در صنعت ساخت مالزی پرداختند. آنها با بررسی ۱۷۱ شرکت تولیدی بزرگ به‌وسیله تحلیل رگرسیون دریافتند که تنها کسب دانش به نوآوری محصول ارتباط دارد و برای کل مدیریت دانش بر نوآوری رابطه معنی‌داری بدست نیامد.
یانگ - لانگ[۱۱۴] و همکاران (۲۰۱۲) در پژوهشی تحت عنوان تاثیر مدیریت دانش و نوآوری تکنولوژی بر عملکرد توسعه محصول به بررسی رابطه مدیریت دانش، نوآوری تکنولوژیکی و توسعه محصول جدید در صنعت ماشین ابزار تایوان پرداختند. آنها جهت جمع‌ آوری اطلاعات از پرسشنامه استفاده نموده و جهت تحلیل روابط از تحلیل سازه استفاده نموده‌اند. مطابق نتایج این تحقیق مدیریت دانش بر نوآوری تکنولوژی تاثیر مثبتی دارد اما عامل انتقال و انتشار دانش از دیگر متغیرهای مدیریت دانش بر نوآوری تکنولوژی پرتاثیرتر است. همچنین اثر مثبت و معنی‌دار برای تاثیر نوآوری تکنولوژی بر توسعه محصول جدید در این تحقیق شناسایی نمودند. همچنین مطابق نتایج این تحقیق کسب و آگاهی مدیریت دانش بر توسعه محصول جدید تاثیرگذار است و به‌طور کلی تاثیر مدیریت دانش بر توسعه محصول جدید به طور عمده از طریق واسطه نوآوری تکنولوژی می‌باشد.
رو جن لین[۱۱۵] و همکاران (۲۰۱۲) در مطالعه‌ای با عنوان تبدیل مدیریت دانش به نوآوری در صنعت high-tech به بررسی ارتباط پویا مدیریت دانش مشتری بر عملکرد نوآوری در محصول می‌پردازد. در این پژوهش داده‌ها از شرکت high-tech کشور تایوان جمع‌ آوری شده است و برای تجزیه‌و‌تحلیل داده‌ها از بررسی معادلات ساختاری استفاده نموده است. مطابق یافته‌های این تحقیق جهت‌گیری بازار تاثیر مستقیمی بر نوآوری محصول نداشته و دانش بازار و مدیریت دانش مشتری بعنوان واسطه بین جهت‌گیری بازار و عملکرد نوآوری محصول عمل می کند.
سونیلا[۱۱۶] و همکاران (۲۰۱۴) در پژوهشی با عنوان ارتباط بین ظرفیت نوآوری و عملکرد به بررسی ارتباط بین نوآوری و عملکرد شرکت در شرکت‌های کوچک و متوسط پرداخته است. ابزار تحقیق پرسشنامه الکترونیکی است که برای ۲۴۰۰ شرکت کوچک و متوسط (SME‌ها) ارسال گردید. در مجموع ۳۱۱ پاسخ از نمونه دریافت گردید. با توجه به تحلیل نتایج پرسشنامه ارتباط موثری بین نوآوری و عملکرد در شرکت‌های کوچک و متوسط وجود دارد.
۲-۳-۲٫ پژوهش‌های مشابه انجام شده در داخل کشور
معطوفی و همکاران (۱۳۸۹) در مطالعه‌ای با عنوان نقش گرایش به یادگیری بر نوآوری و عملکرد سازمانی به بررسی نقش یادگیری‌محوری بر نوآوری و عملکرد بنگاه‌های کوچک پرداختند. این پژوهش پس از بررسی ۸۷ بنگاه خدماتی و تولیدی در تهران ضمن تایید نتایج پژوهش‌های گذشته، بینش جدیدی را در خصوص شناسایی تاثیر ابعاد یادگیری‌محوری بر نوآوری و تبع آن بر عملکرد بنگاه‌های کوچک فراهم می‌آورد. همچنین با وجود تایید برخی فرضیه‌ها، ضروری به نظر می‌رسد که نتایج باید در سایه محدودیت‌های موجود مورد توجه قرار گیرند، که البته این امر حوزه‌های مناسبی را جهت پژوهش‌های آتی فراهم خواهد آورد.
محمد دهقان بنادکی و همکاران (۱۳۹۰) ، در مطالعه‌ای با عنوان نقش مدیریت دانش در عملکرد فرایند توسعه محصول جدید پژوهشی پیرامون شرکت‌های SME صنعت نرم‌افزار استان یزد به نقش مدیریت دانش و عوامل کلیدی موفقیت در عملکرد فرایند توسعه محصولات جدید نرم‌افزاری، بر اساس مطالعه شرکت‌های نرم‌افزاری استان یزد مورد بررسی قرار گرفته است. این پژوهش از نوع پیمایشی همبستگی است که بر این اساس اطلاعات جمع‌ آوری شده ۴۳ شرکت از طریق پرسشنامه، مورد تحلیل قرار گرفته و نتیجه مبتنی بر این بود که بین موفقیت در عملکرد فرایند توسعه محصول جدید و مدیریت دانش سازمان رابطه معناداری برقرار است.
سعید سعیدا ارکانی و همکاران (۱۳۹۰) در مطالعه‌ای به بررسی و رتبه‌بندی عوامل و مولفه‌های موثر بر فرایند توسعه محصول جدید (مطالعه دیدگاه مدیران SME واقع در صنایع غذایی و آشامیدنی استان فارس) با بازنگری گسترده ادبیات مرتبط و همچنین با اجرای مصاحبه‌های ساختار‌یافته با مدیران SME شرکت‌های هدف، پرسشنامه‌ی لازم تدوین و از آن برای جمع‌ آوری داده‌ها استفاده شده است. نتایج این تحقیق حکایت از آن دارد که عوامل حیاتی پنج‌گانه بر موفقیت توسعه محصول جدید این شرکت‌ها تاثیر دارند که شامل عوامل تکنولوژیک، حمایتی، بازاریابی، درون‌سازمانی، تجاری‌سازی می‌باشد. همچنین نتایج رتبه‌بندی مولفه‌های موثر بر موفقیت توسعه محصول جدید گویای آن است که تشویق به تولید ایده‌های مناسب و کاربردی و جذابیت محصول مورد معرفی به بازار از با اهمیت‌ترین مولفه‌ها هستند.
صفر‌زاده و همکاران (۱۳۹۱) در مطالعه‌ای با عنوان بررسی تاثیر استراتژی‌های مدیریت دانش بر نوآوری و عملکرد سازمانی (موردمطالعاتی مراکز بهداشتی و درمانی شمال فارس) به بررسی تاثیر مدیریت دانش استراتژیک بر نوآوری و عملکرد سازمانی در مراکز بهداشتی و درمانی می‌پردازد. در این تحقیق به منظور تجزیه‌و‌تحلیل یافته‌ها از آزمون معادلات ساختاری استفاده گردید. نتایج تحقیق نشان می‌دهد که شخصی‌سازی دانش و کدگذاری دانش تاثیر مثبتی بر نوآوری و عملکرد سازمانی دارد و همچنین این متغیرها از طریق نوآوری بر عملکرد سازمانی تاثیر مثبتی می‌گذارند و بین نوآوری و عملکرد سازمانی نیز رابطه مثبت و معنی‌داری وجود دارد.
یوسفی و همکاران (۱۳۹۱) در مطالعه‌ای با عنوان بررسی تاثیر مدیریت دانش بر نوآوری (در میان مدیران و کارکنان شرکت‌های فناور مستقر در پارک علم و فناوری دانشگاه ارومیه ) به بررسی میزان تاثیر مدیریت دانش بر نوآوری در شرکت‌های فناور مستقر در پارک علم و فناوری دانشگاه ارومیه می‌باشد. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت از نوع توصیفی و همبستگی می‌باشد. یافته‌های پژوهش نشان‌دهنده وجود رابطه معنا‌دار بین مدیریت دانش و نوآوری (محصول، فرایند، تدریجی و بنیادی) می‌باشد بنابراین توجه بیشتر شرکت‌ها به مدیریت دانش، باعث افزایش نوآوری در آنها خواهد گردید.
مرادی و همکاران (۱۳۹۱) در مقاله‌ای با عنوان بررسی نقش ظرفیت جذب بر عملکرد نوآورانه سازمان‌ها (مورد مطالعاتی: شرکت‌های دارو‌سازی و شرکت‌های بیمه حاضر در بورس و اوراق بهادار تهران) به بررسی نقش ظرفیت جذب دانش (فردی و سازمانی) بر عملکرد نوآورانه سازمان‌ها است. بدین منظور و برای بررسی فرضیه‌های پژوهش، دو صنعت مهم حاضر در بورس تهران یعنی شرکت‌های دارو‌سازی و بیمه، به‌عنوان جامعه آماری پژوهش انتخاب شدند و تعداد ۱۵۱ پرسشنامه از این شرکت‌ها جمع‌ آوری و تحلیل شده است. نتایج تحلیل همبستگی و رگرسیون، از رابطه بین ظرفیت جذب فردی و سازمانی، همچنین از رابطه این دو با عملکرد نوآورانه حمایت می‌کند. همچنین با توجه به نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون سلسله‌مراتبی، نقش میانجی ظرفیت جذب سازمانی در رابطه بین متغیرهای ظرفیت جذب فردی و عملکرد نوآورانه مورد تایید قرار گرفت.
اخوان و همکاران (۱۳۹۲) در مقاله‌ای با عنوان بررسی رابطه نوآوری باز و موفقیت توسعه محصول جدید به بررسی رابطه توسعه نوآوری باز و موفقیت توسعه محصول جدید در یک سازمان تحقیقاتی پرداختند. نتایج حاصل از تحلیل همبستگی میان اقدامات نوآوری باز و موفقیت توسعه محصول جدید در سازمان مورد مطالعه حاکی از آن است که تمام اقدامات نوآوری باز (شامل اکتشافات درونی، اکتشافات بیرونی، بهره‌برداری درونی و بهره‌بردای بیرونی) ارتباط مثبت و معنادار قابل توجه با موفقیت توسعه محصول جدید دارند و در نهایت نیز توصیه‌هایی برای شاغلان حرفه‌ای در حوزه مدیریت نوآوری و محققان آتی ارائه می‌گردد.
۲-۳-۳٫ مقایسه مطالعات انجام شده با تحقیق حاضر
همانطور که مشاهده نمودیم از مطالعات مشابه در خصوص موضوع تحقیق در داخل کشور می‌توان به مطالعات معطوفی و همکاران (۱۳۸۹)، مانیان و همکاران (۱۳۹۰)، سعیدا اردکانی و همکاران (۱۳۹۰)، صفرزاده و همکاران (۱۳۹۱)، یوسفی و همکاران (۱۳۹۱)، مرادی و همکاران (۱۳۹۱) و اخوان و همکاران (۱۳۹۲) و از مطالعات خارجی می‌توان از مطالعات کارمن و همکاران (۲۰۰۸)، جی یانگ و مینجی (۲۰۰۹)، چنگ لینگ و همکاران (۲۰۱۰)، یانگ لانگ و همکاران (۲۰۱۱)، روجن لین و همکاران (۲۰۱۱) و سونیلا و همکاران (۲۰۱۴) می توان اشاره کرد. جدول زیر خلاصه‌ای از پژوهش‏ها مشابه می‏باشد:
جدول ۲-۶- خلاصه از مطالعات پیشین

 

محقق سال کشور روش پژوهش


فرم در حال بارگذاری ...

« راهنمای نگارش مقاله در مورد رابطه بین حسابداری محافظه کارانه ، بازدهی غیر عادی ...فایل های پایان نامه درباره بررسی محتوایی اشعار شاعران شاخص انقلاب اسلامی- فایل ۱۰ »