گودمن
گودمن در تحقیقات خود به این نتیجه رسید که دو عامل بر کیفیت زندگی مؤثر هستند. عامل اول را ابزاری و عامل دوم را ارتباطی ذکر کردهاست که انعکاس کننده کیفیت ارتباط بین فردی است. این دو عامل مشابه نیازهای دوم و سوم مازلو یعنی نیاز به امنیت و نیاز به تعلق داشتن میباشد(مختاری و نظری،۱۳۸۹).
ریف و سینگر
ریف و سینگر کیفیت زندگی را شامل شش مؤلفه میدانند که عبارتند از:
پذیرش خود: به معنای احترام به نفس بر اساس آگاهی از نقاط قوت و ضعف
هدف داشتن در زندگی: با بهره گرفتن از هدف در زندگی،افراد میتوانند در مقابل سختی ها مقاومت کنند
رشد شخصیتی: به صورت شکوفا ساختن کلیه نیروها و استعدادهای خود
تسلط بر محیط: یکی دیگر از مؤلفه های کیفیت زندگی تحت کنترل داشتن محیط پیرامون است.
خود مختاری: به این معنی که فرد بتواند بر اساس معیارها و عقاید خویش عمل و زندگی کند.
روابط مثبت با دیگران: عبارت است از توانایی برقراری روابط نزدیک و صمیمی با دیگران (مختاری ،نظری،۱۳۸۹).
موری
موری با رویکردی تلفیقی، چهار مجموعه شرایط را برای بهبود کیفیت زندگی مؤثر میداند، منابع مادی، امنین، عزت نفس و خشنودی و در هر زمینه یک سطح آستانه را پیشبینی میکند که در آن سطح شادکامی فرد تحقق مییابد. او عدالت و آزادی را به عنوان پیش نیازهای این شرایط فرض میکند و بر این نظراست که کیفیت زندگی در صورتی بهبود مییابد که:
۱٫منابع مادی پایه ای در دسترس باشند.
۲٫قدرت سیاسی برای اجرا و تقویت استانداردهای جمعی وجود داشته باشد.
۳٫محیطی فراهم باشد که در آن افراد بتوانند مسولیت کارهایشان را بپذیرند و اعتماد به نفس خود را بهبود ببخشند.
۴٫افراد بتوانند استقلال و توانمندی لازم برای خشنودی انسانی را تجربه کنند(غفاری و امیدی،۱۳۸۸)
دیوید فیلیپس
دیوید فیلیپس نیز کیفیت زندگی را در ابعاد فردی و جمعی مورد بررسی قرار میدهد که در سطح فردی مؤلفه های عینی و ذهنی را شامل می شود.لازمه کیفیت زندگی فردی در بعد عینی، تامین نیازهای اساسی و برخورداری از منابع مادی جهت برآوردن خواست های اجتماعی شهروندان است و در بعد ذهنی به داشتن استقلال عمل در:
۱٫افزایش رفاه ذهنی شامل لذت جویی، رضایتمندی، هدفداری در زندگی و رشد شخصی.
۲٫رشد و شکوفایی در مسیر سعادت و دگرخواهی.
۳٫مشارکت در سطح گسترده ای از فعالیت های اجتماعی مربوط می شود.
کیفیت زندگی در بعد جمعی آن بر ثبات و پایداری محیط فیزیکی و اجتماعی، منابع اجتماعی درون گروه ها و جوامعی که در آن زندگی میکنند شامل انسجام مدنی، همکوشی و یکپارچگی، روابط شبکه ای گسترده و پیوندهای موقتی در تمامی سطوح جامعه، هنجارها و ارزشهایی اعم از اعتماد، نوع دوستی و رفتار دگرخواهانه، انصاف،عدالت اجتماعی و برابری طلبی تأکید دارد.(غفاری،امیدی،۱۳۸۸)
۲-۱۷) پیشینه پژوهش
۲-۱۷-۱) تحقیقات داخلی انجام شده
حمید و زمستانی(۱۳۹۲) در پژوهشی رابطه هوش معنوی و ویژگیهای شخصیتی را با کیفیت زندگی در دانشجویان مورد بررسی قرار دادند. نمونه ۱۶۰ نفر از دانشجویان پزشکی بودند. نتایج نشان دادکه هوش میان هوش معنوی(۵۷/.r=) و کیفیت زندگی رابطه مثبت معناداری وجود دارد(۰۱/.p<). همچنین بی ویژگیهای شخصیتی برونگرایی(۳۸/.r=)، دلپذیر بودن(۳۸/.r=)، وجدانگرایی(۵۱/.r=)، روان نژندی(۶۷/.r=-)، تجربه گرایی(۴۸/r=.) با هوش معنوی رابطه مثبت و معنادار دیده شد و ویژگی های شخصیتی روان نژندگرایی، دلپذیر بودن و وجدان گرایی، ۴۹% کیفیت زندگی را تبیین میکنند.
احمدی، احقر و عابدی(۱۳۹۲) رابطه ی بین هوش معنوی و مسئولیت پذیری را با کیفیت زندگی در بین دانش آموزان دختر دوره ی دبیرستان در شهر تهران بررسی کردند. نتایج نشان داد بین هوش معنوی و کیفیت زندگی رابطه ی مثبت و معنادار وجود دارد( ۲۷/۰r= و۰۰۵/۰P<). همچنین از بین مؤلفه های مسئولیت پذیری، احساس مسئولیت بیشترین سهم(۷/۱۳%)را در تبیین کیفیت زندگی دارد.
رقیب و سیادت (۱۳۹۲) در پژوهش خود با عنوان تحلیل میزان هوش معنوی مدیران گروههای آموزشی دانشگاه اصفهان و ارتباط آن با ویژگیهای جمعیت شناختی آنان در دانشگاه اصفهان در سال ۸۸-۱۳۸۷، دریافتند که میان متغیر سابقه مدیریت با میزان هوش معنوی ارتباط معناداری وجود ندارد، اما میان سابقه خدمت با میزان هوش معنوی رابطه مثبت معناداری وجود دارد (۰۱/۰P< ، ۵۶/۰ =r). همچنین یافته ها نشانگر میزان نسبتاً بالای هوش معنوی مدیران گروههای آموزشی دانشگاه اصفهان است.
در پژوهش حمیدی و صداقت(۱۳۹۱) با عنوان بررسی مقایسه ای هوش معنوی دانش آموزان دوره متوسطه بر اساس جنسیت و پایه، ۵۳۷ دانش آموز دوره متوسطه از شهر کرمان انتخاب شدند.نتایج نشان داد که هوش معنوی دانش آموزان دوره متوسطه شرکت کننده در آزمون به تفکیک جنسیت، تفاوت معناداری ندارد. همچنین تفاوت میانگین ها در پایه های مختلف تحصیلی نیز علی رغم رشد صعودی نمرات در پایه های بالاتر تحصیلی معنادار نبود(۰۵/۰<P).
نادری، عسکری، روشنی و مهری آدریانی(۱۳۹۱)رابطه هوش معنوی و هوش هیجانی با رضایت از زندگی را در سالمندان بررسی کردند. نمونه شامل ۱۵۰ نفر از سالمندان شهر اهواز بود. ابزار پژوهش، پرسشنامه هوش معنوی(ISIS)، هوش هیجانی شات و مقیاس رضایت از زندگی(SWLS)بود. نتایج نشان داد که بین هوش معنوی و رضایت از زندگی( ۲۰/۰ r= و ۰۴/۰>p) و همچنین هوش هیجانی و رضایت از زندگی(۳۰/۰ r=و۰۰۵/۰ >p) رابطه معنی داری وجود دارد.
نصر اصفهانی و اعتمادی(۱۳۹۱). در پژوهش خود به این نتیجه دست یافتند که افرادی که هوش معنوی بالاتری دارند، دارای کیفیت زندگی بهتری هستند و بدین ترتیب کسانی که کیفیت زندگی بالایی دارند، از سلامت روانشناختی بالاتری برخودارند، میتوانند در روابط بین فردی موفق تر عمل کنند و میزان بیماری های جسمی و روحی در آنان کمتر است.
مومنی و شهبازی راد (۱۳۹۱)در پژوهش حاضر با عنوان رابطه معنویت، تاب آوری و راهبردهای مقابله ای با کیفیت زندگی دانشجویان به این نتیجه دست یافتند که معنویت، تاب آوری و راهبرد مقابله ای هیجان مدار ۳۸ درصد واریانس کیفیت زندگی را پیشبینی کرد. بین تاب آوری، معنویت و راهبرد مقابله ای مسئله مدار با کیفیت زندگی رابطه مثبت وجود داشت بین راهبرد مقابله ای هیجان مدار با کیفیت زندگی رابطه منفی مشاهده شد.
آقابابایی و همکاران(۱۳۹۱) ،در رابطه با هوش معنوی و بهزیستی فاعلی پژوهشی انجام دادند که
نتایج آن نشان میدهد تواناییهای ذهنی مرتبط با دینداری و معنویت، به ویژه توانایی تولید معنای
شخصی نقش مثبتی در بهزیستی فاعلی دارند