رابی بیان می کند: قابلیت مقابله با نیازهای جسمانی پیش آمده برای شخص هم به مفهوم عمومی کلمه یعنی زندگی روزمره و هم به مفهوم ویژه یعنی نیازهای فعالیت بدنی و ورزش.
فوائد فعالیت بدنی و آمادگی جسمانی در تندرستی دانش آموزان:
توجه به انجام فعالیت بدنی مناسب، بسیار مهم است. چرا که حرکت و فعالیت یک غریزه طبیعی در انسان بوده و نداشتن تحرک کافی و عدم انجام فعالیتهای مناسب بدنی، دستگاهای مختلف بدن را دچار اشکال خواهد کرد. این اشکال با احساس ضعف و تبدیل آن به بیماریهای مختلف را دچار اشکال خواهد کرد. این اشکال با احساس ضعف و تبدیل آن به بیماریهای مختلف نمایان می شود.
هم چنین، ضعف در عضلات مختلف بدن انواع دردها را باعث می شود که رایجترین آن ها، انواع کمر دردها و پادردها در زنان است. امروزه در دنیا، استفاده از روش صحیح در جهت بالا بردن قدرت بدنی در پیشگیری از ضعفهای بدنی و بهبود بسیاری از بیماریها به عنوان یک وسیله مناسب توصیه می شود.
انجام فعالیتهای بدنی به کودکان کمک می کند تا تندرستی قسمت های مختلف بدن از جمله استخوان ها، عضلات و مفاصل راحفظ کند. علاوه بر این کودکان فعال از منافع دیگر سلامت بخش فعالیت بدنی، نظیر کنترل وزن، کاهش فشارخون، افزایش سلامت روانی، پیگیری انجام فعالیت در دوران بزرگسالی، افزایش غلظت سلولهای استخوانی، کاهش اضطراب و بهبود خلق و خو نیز برخوردار خواهد شد.
یافتههای پژوهشی نشان میدهد جوانانی که برنامه فعالیت بدنی منظم، مثل تمرین ورزشی رسمی یا فعالیتهای تفریحی دارند، عموماً توده بدون چربی بیشتر و چربی کمتر درمقایسه با افرادی دارند که به طور منظم ورزش نمیکنند.
کودکان و نوجوانان با شرکت در فعالیتهای بدنی منظم و هدفمند، از شانس پیشرفت مهارت و شکل گیری مناسب شخصیت نیز بهره مند میشوند. از طرف دیگر احتمال انجام رفتارهای ناشایستی چون مصرف دارو و بزهکاری نیز کاهش مییابد.
در مطالعه ای که در سال ۲۰۰۰ در نیوجرسی آمریکا بر روی ۹۲ کودک ۱۰ تا ۱۶ ساله صورت گرفت. عوامل موثر بر فعالیت فیزیکی مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد که تا قبل از ۱۳ سالگی، فعالیت فیزیکی دخترها و پسرها یکسان است ولی بعد از ۱۳ سالگی پسرها به طور بارزی بیش از دخترها فعال هستند.
در یک مطالعه در سال ۲۰۰۰ در کانادا که روی بچههای ۵ تا ۱۷ ساله انجام گرفت، مشخص شد که بیش از نیمی از آنها به اندازه کافی که مناسب رشد آنها باشد فعال نیستند و به طور کافی فعال بودن را به معنای مصرف انرژی به میزان ۸ کیلوکالری به ازای هر کیلو وزن بدن تعریف می کند.
۲.۳.۲. قدرت
قدرت عبارتست از قابلیت به کارگیری نیروی یک عضله یا گروهی از عضلات، برای یک بار و با حداکثر کوشش و مقاومت (کوربین، ۱۳۸۴). محققان تربیت بدنی، قدرت را مهمترین عامل در مهارت های وراثتی میدانند. زیرا قدرت، توانایی انقباض عضلانی است که سبب می شود حرکتی متوقف یا بوجود آید. بهترین روش اندازه گیری این عامل، استفاده از آزمونهایی است که در آن حداکثر کوشش فرد برای ک مرتبه مورد ارزشیابی قرار گیرد. واحد اندازه گیری قدرت، کیلوگرم یا پوند است (فولادیان، ۱۳۸۳).
۳.۳.۲. انعطاف پذیری
انعطاف پذیری عبارتست از قابلیت فرد در به حرکت در آوردن تمام یا بخشی از بدن در بیشترین دامنه حرکتی، بدون آنکه به مفاصل و عضلات آسیبی برسد (زحمتکش، ۱۳۸۵). معمولاً انعطاف پذیر را در دامنه حرکتی یک مفصل خاص میتوان نشان داد. به طور کلی توانایی کشش بافتهای نرم، رباطها و به ویزه عضلات و نیز ساختار آناتومیکی فصل می تواند مبین میزان انعطاف پذیری باشد (کوربین، ۱۳۸۴). اندازه گیری این عامل شامل حرکات خم شونده (حرکاتی که در حین انجام آنها زاویه بدن و مفاصل کاهش مییابد)، و حرکات کششی و باز شونده (حرکاتی که در حین انجام آن ا زاوه بدن و مفاصل افزایش مییابد)، میباشد. درجه (قابلیت) انعطاف پذیری در مفاصل افراد مختلف متغیر است و میتوان از این قابلیتها به عنوان یک ویژگی یا توانایی مفصلینام برد. میزان انعطاف پذیری افراد و مفاصل مختلف را میتوان با بهره گرفتن از ابزار و آزمونهای استاندارد شده تعیین کرد. به عنوان مثال یکی از ابزارهای استاندارد شده، زاویه سنج است که می تواند میزان حرکات (خم شدن و باز شدن بدن) را بر حسب درجه محاسبه کند (سازمان تربیت بدنی جمهوری اسلامی ایران).
۴.۳.۲. توان
در بسیاری از ورزشها افزایش میزان جابجایی یک جسم (یا قسمتی از بدن) بستگی به توان ورزشکاری دارد که به آن نیرو وارد می کند (سیاه کوهیان و افزونده، ۱۳۸۸). بدین ترتیب لازمه موفقیت در این مهارت ها، افزایش مقدار کاری است که ورزشکار بر رو جسم (یا قسمتی از بدن) انجام میدهد. در برخی از رشته های ورزشی، برتری ورزشکاران نه فقط بستگی به توانایی انجام مقدار زیادی کار بر روی جسم (یا قسمتی از بدن) دارد، بلکه مربوط به توانایی انجام کار در مدت زمان کوتاه نیز می شود. توان واژهای مکانیکی است که این توانایی فردی را توصیف می کند. توان واژهای است که معانی متعددی دارد. در علم مکانیک، توان به معنای سرعت انجام کار است و یا اینکه چقدر کار در یک زمان مشخص انجام می شود. توان را به صورت ریاضی این گونه تعریف میکنیم (رجبی، ۱۳۸۷).
P= u÷t
توان را میتوان سرعت انجام کار انجام شده در نظر گرفت. در سیستم SI واحد توان، وات است که به اختصار با حرف W نشان داده می شود.
۵.۳.۲. سرعت
سرعت متوسط برابر است با میزان جابجایی جسم، تقسیم بر زمان لازم برای جابجایی آن جسم است (رابرگز و همکاران، ۱۳۸۵). از آنجایی که جابجایی یک بردار است، که توسط یک عدد (مقدار) و یک جهت تعریف می شود. سرعت متوسط نیز یک بردار است که توسطی عدد (مقدار) و یک جهت توصیف می شود. این مطلب به صورت ریاضی میتوان چنین بیان کرد:
V=d÷dt
سرعت حرکت عبارتست از قابلیت فرد در جلو راندن یا حرکت دادن تمام یا بخشی از بدن در فضا در کوتاهترین زمان ممکن. مانند سرعت یک کشتی گیر ذر جلو راندن دست برای اجرای یک فن، حرکت دست پرتاب کننده وزنه، حرکات پای شناگر و اسکیت باز و حرکات دست یک قهرمان کاراته (کوربین، ۱۳۸۴).
۶.۳.۲. چابکی
چابکی عبارتست از قابلیتی که انسان را قادر میسازد تا با سرعت، حالت بدن و جهت حرکت را همواره با حفظ تعادل در فضا تغییر دهد (هادوی، ۱۳۸۶). عوامل بسیاری مانند سرعت حرکت، زمان واکنش، تعادل، هماهنگی عصبی- عضلانی، دید و همچنین آگاهی های لازم در چابکی موثرند (سیاه کوهیان و افزونده، ۱۳۸۸). جهش ها، شروعهای سریع، پرش ها، توقفهای ناگهانی و تغییرات سریع در مسیرهای حرکت، همگی به عنوان پایه و اساس چابکی به شمار میروند (سلامی، ۱۳۸۳).
۷.۳.۲. استقامت عضلانی
استقامت عضلانی عبارت است از آمادگی عضلات برای تکرار یک حرکت معین یا مشابه یا وارد آوردن یک فشار و یا نگه داری یک انقباض در مدت زمان طولانی (سیاه کوهیان و افزونده، ۱۳۸۸). این ویژگی معمولاً در اثر تکرار بلند کردن وزنهای معین و یا درصدی از قدرت بیشینه فرد مورد ارزیابی قرار میگیرد. بعضی از ورزشها شامل تکرارهایی با فشار زیاد هستند در نتیجه، نیازمند استقامتهای کوتاه مدت هستند. به عنوان مثال کشتی گیر باید بر وزن حریف خود غلبه نماید و در مسابقهای که چند دقیقه بیشتر به طول نمیانجامد، نیازمند استقامت کوتاه مدت است. ورزشهایی همچون دوچرخه سواری، شامل تکرار زیاد با فشار کم هستند، در نتیجه نیازمند استقامت دراز مدت هستند (سیاه کوهیان و افزونده، ۱۳۸۸). متخصصان علوم ورزشی به طور کلی دو نوع استقامت را شناسایی کرده اند، استقامت موضعی و استقامت عمومی. استقامت موضعی مربوط به توانایی تحمل یا تکرار یک انقباض در یک عضله یا گروهی از عضلات است. استقامت عمومی تحمل فعالیت در بسیاری از عضلههای بزرگ بدن است و به استقامت قلبی- عروقی یا استقامت قلبی- تنفسی نسبت داده می شود. استقامت عضلانی به توانایی قلب و گردش خون، متابولیسم پایه، توانایی ششها، هماهنگی عصبی- عضلانی و انگیزه افراد بستگی زیادی دارد. تفاوت استقامت عضلانی با قدرت، طولانی بودن زمان انقباض عضلانی است (کوربین، ۱۳۸۴).
آزمونهای استقامت عضلانی در سه گروه جای میگیرند، این سه گروه عبارتند از: آزمونهای استقامت عضلانی پویا، آزمونهای استقامت عضلانی تکراری ایستا و آزمونهای استقامت عضلانی زمانی ایستا.
۸.۳.۲. تعادل
توانایی حفظ توازن بدن در هنگام اجرای حرکات ایستا و پویا را تعادل گویند. به عبارت دیگر به توانایی حفظ پایداری و ثبات بدن در برابر نیروهای خارجی مانند جاذبه و نیروهای وارده از سوی اشیا و اشخاص، تعادل میگویند (سیاه کوهیان و افزونده، ۱۳۸۸). شواهد زیادی وجود دارد مبنی بر اینکه قابلیت تعادل، به صورت ساکن و پویا بستگی به عملکرد ساختار مجاری نیم دایره گوش، مخچه، تاندونها و مفاصل، حس بینایی و لامسه و همچنین توانایی ایجاد هماهنگی این عوامل با یکدیگر دارد (سوری، ۱۳۸۵). مغز انسان اطلاعات پیچیده، علائم و نشانه های دریافت شده را تفسیر می کند و علائم دیگری را که موجب تولید پاسخهای حرکتی متنوعی میشوند، باز میفرستد تا شرایط یک توازن ویژه فراهم شود. تعادل بر دو نوع است، تعادل ایستا که توانایی حفظ و نگهداری بدن در یک وضعیت ایستا و ساکن است و تعادل پویا که توانایی حفظ بدن در هنگام حرکت است (سیاه کوهیان و افزونده، ۱۳۸۸).
در آزمونهای تعادل ایستا، فرد باید قادر باشد بدن خود را در یک حالت ساکن نگاه دارد، مانند حرکت بالانس سه پایه و حرکت تعادلی فرشته. در آزمونهای تعادل پویا، فرد میبایست تعادل خود را حین انجام حرکات حفظ نماید. مانند راه رفتن روی چوب موازنه یا فرود آمدن پس از آبشار زدن در والیبال.
تعادل، یک توانایی جسمی برای انجام فعالیتهای روزانه مانند ایستادن، راه رفتن و انجام صحیح غالب حرکات در ورزشها است که با توانایی فرد در کنترل محل قرارگیری مرکز ثقل بدن ارتباط بسیار دارد (کوربین، ۱۳۸۴).
۴.۲. ویژگیهای روانی
زندگی انسان در عصر حاضر، بیش از هر زمان دیگری دستخوش تغییرات و دگرگونیهای روزگار می شود و او را تبدیل به انسانی مضطرب، افسرده و بحران زده می کند. دراین میان با تأملی کوتاه در شرایط کنونی جامعه ودرنظر گرفتن گسترش و توسعه روزافزون ارتباطات انسانی در سطوح بینالمللی و جهانی، این نکته احساس می شود که عوامل برهمزنندهی تعادل، آرامش و سلامت روان و علل پدیدآورنده بحرانهای روانی، افزایش و پیچیدگی خاصی یافته و متقابلاً احساس نیاز فردی و اجتماعی به سلامت و آرامش روانی افزایش روزافزونی پیدا کرده است. بهداشت و سلامت روانی یکی از نیازهای اجتماعی است، چرا که عملکرد مطلوب جامعه مستلزم برخورداری از افرادی است که از حیث سلامت و بهداشت روانی در وضعیت مطلوبی قرار داشته باشند. بر همین اساس، یکی از اهداف و برنامههای نظامهای اجتماعی، تلاش برای بالا بردن رفاه و بهزیستی افراد جامعه است (اورسون، ۱۳۸۸).
تحقیقات بسیاری نشان داده است که ورزش علاوه بر اینکه ابزار ارزشمندی برای حفظ سلامت جسمانی است رابطه نزدیکی با سلامت روانی و به ویژه پیشگیری از بروز ناهنجاریهای روانی دارد. ورزش از اضطراب و افسردگی میکاهد، اعتماد به نفس را افزایش میدهد و خود پنداره را تقویت می کند. دکتر نیکل برکتولد معتقد است که تمرینات ورزشی برای سلامت جسم و روان، به یک اندازه، ضرورت دارند. کشف هیجان انگیزی که صورت گرفته این است که تمرینات ورزشی علاوه بر افزایش جریان خون در مغز، میزان تولید مولکول BDNF را نیز افزایش می دهند. BDNF نوعی فاکتور رشد است که نرونهای مغز را در مقابل آسیب و صدمه مقاوم می کند و به بقای آنها کمک می کند. این مولکول همچنین می تواند از تباهی سلولها در اثر بیماریهای آلزایمر و پارکینسون جلوگیری کند. دکتر برکتولد مدعی است که بر طبق نتایج آزمایشهایی که اخیراً در رابطه با تأثیر ورزش بر حافظه انجام شده، افزایش میزان تولید BDNF می تواند بر یادگیری و حافظه تأثیر مثبت داشته باشد. بنابراین در نتیجه تمرینات ورزشی، میزان جریان خود در مغز، تعداد سلولهای مغز در ناحیه هیپوکامپ و ترشح مولکولهای حفاظتی مانند BDNF افزایش مییابد. مجموعه این فرایندها می تواند موجب بهبود حافظه و به تعویق انداختن بیماری آلزایمر شوند (سایت اینترنی ایرن فاوب).
مک کان و هونجر در سال ۱۹۸۴ تأثیر ورزش بر روی گروهی از دانشجویان مبتلا به افسردگی متوسط تا خفیف را مورد مطالعه قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که ورزش در فضای باز می تواند افسردگی را به طور قابل ملاحظهای کاهش دهد. در این تحقیق دانشجویان به طور تصادفی به سه گروه ورزش در فضای باز (aerobic exercise)، آرمیدگی و گروه کنترل تقسیم شدند. پس از انجام یک دوره انجام تمرینات مشاهده گردید که ورزش بیشترین تأثیر را در کاهش افسردگی داشته است. البته دانشجویانی که تمرینات آرمیدگی را انجام دادند در قیاس با گروه کنترل میزان افسردگیشان تا اندازهای کاهش یافته بود. در تحقیقی که در دانشگاه اورگان در سال ۱۹۹۵ انجام شد ۳۵۴ دانشجوی کالج در رابطه با تأثیر ورزش بر افسردگی مورد بررسی قرار گرفتند. ابتدا میزان انجام تمرینات ورزشی در این دانشجویان از حیث شدت و مدت تمرینات در طول سه ماهه قبل از تحقیق مورد بررسی قرار گرفت و دانشجویان بر اساس میزان تمرینات بدنی به سه دسته ورزشکار (میزان فعالیت سه جلسه در هفته)، فعال (میزان فعالیت یک یا دو جلسه در هفته) و غیرفعال (فعالیت کمتر از یکبار در هفته) تقسیم شدند. سپس هر گروه پرسشنامه واحدی را در زمینه افسردگی پاسخ گفتند که شامل ۳۰ سؤال بله و خیر بود. آن گروه از دانشجویان که به عنوان گروه ورزشکار شناخته شده بودند کمترین میزان افسردگی را گزارش کردند. در تحقیق دیگری ۴ نوجوان ۱۲ تا ۱۸ ساله با تشخیص افسردگی عمده به مدت ۶۵ روز سه بار در هفته و هر بار به مدت یک ساعت تمرینات ورزشی راه رفتن سریع و دویدن را انجام دادند. این نوجوانان قبل از شروع برنامه تمرینی، به پرسشنامه افسردگی بک به عنوان پیش آزمون پاسخ گفته بودند. سپس در روزهای بیست و نهم، پنجاهم و شصت و پنجم مجدداً به پرسشنامه مذکور پاسخ گفتند. نتایج نشان دهنده کاهش افسردگی بود (عباسی، ۱۳۸۷).
۱.۴.۲. سلامت عمومی
به رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی فرد، که بین این سه جنبه تأثیر متقابل و پویا وجود دارد، سلامت عمومی اطلاق می شود (حدادی کوهسار و همکاران، ۱۳۸۶). سلامت روان به عنوان یکی از ملاکهای تعیین کننده سلامت عمومی افراد به شمار میرود. تا کنون تعاریف متعددی از «سلامت روان» ارائه شده که همگی بر اهمیت تمامیت و یکپارچگی شخصیت تأکید ورزیدهاند. گلدشتاین، سلامت روانی را تعادل بین اعضا و محیط در رسیدن به خود شکوفایی میداند. چاهن، نیز سلامت روانی را وضعیتی از بلوغ روان شناختی تعبیر می کند که عبارت است از حداکثر اثربخشی و رضایت به دست آمده از تقابل فردی و اجتماعی که شامل احساسات و بازخوردهای مثبت نسبت به خود و دیگران می شود. در سالهای اخیر، انجمن کانادایی بهداشت روانی، «سلامت روانی» را در سه بخش تعریف کرده است: بخش اول به تعریف بازخوردهای مربوط به «خود» که شامل: تسلط بر هیجانهای خود، آگاهی از ضعفهای خود و رضایت از خوشیهای خود می پردازد. بخش دوم بازخوردهای مربوط به دیگران که شامل: علاقه به دوستیهای طولانی و صمیمی، احساس تعلق به یک گروه و احساس مسئولیت در مقابل محیط انسانی و مادی را مورد بررسی قرار میدهد و در بخش سوم بازخوردهای مربوط به زندگی که شامل: پذیرش مسئولیت ها، ذوق توسعه امکانات و علایق خود، توانایی اخذ تصمیمهای شخصی و ذوق خوب کار کردن را بازگو می کند. ونتیز، سلامت روان را وابسته به هفت ملاک میداند که عبارتند از: رفتار اجتماعی مناسب، رهایی از نگرانی و گناه، توحیدیافتگی و سازماندهی شخصیت، فقدان بیماری روانی، کفایت فردی و خودمهارگری، خویشتن پذیری و خودشکوفایی، گشاده نگری و انعطاف پذیری (قاسمی، ۱۳۹۰).
پرسشنامه ۲۸ سؤالی سلامت عمومی گلدبرگ (GHQ-28) وضعیت کسالت و ناراحتیهای فرد را با تأکید بر مسائل روانشناختی، جسمانی و اجتماعی بررسی می کند. این پرسشنامه مشتمل بر چهار مقیاس فرعی است که علائم جسمانی، اضطراب و اختلال در خواب، اختلال در کارکرد اجتماعی و افسردگی شدید را مورد ارزیابی قرار می دهند (تقوی، ۱۳۸۴). این پرسشنامه معتبرترین ابزار غربالگری و تعیین مشکلات روانشناختی و شناسایی موارد مثبت در جمعیت عمومی است (حسن زاده، ۱۳۸۷).
۲.۴.۲. هوش هیجانی
در واقع مفهوم هوش هیجانی آخرین پیشرفت در زمینه فهم رابطه بین هیجان و تفکر بوده
(گل من، ۱۹۹۵) و محققان بر این باورند که کاربرد مفهوم “هوش” یک استعاره مناسب برای
سازهای است که از آن با واژه هوش هیجانی یاد می شود. ابداع این مفهوم توسط سالووی و مایر در دهه ۱۹۹۰ صورت گرفت (سالووی و مایر، ۱۹۹۰). این پژوهشگران در تعریف خود چهار مؤلفه پایه را ذکر کردهاند که عبارتند از: ۱) ادراک و ابراز هیجان؛ ۲) تسهیل هیجانی تفکر؛ ۳) فهم و تحلیل هیجانها و به کارگیری آگاهی هیجانی؛ ۴) تنظیم واکنشی هیجان جهت ارتقای رشد هیجانی و عقلانی. بنابراین میتوان کفایتهای اساسی درگیر در هوش هیجانی را شامل ادراک هیجانی در خود و دیگران، فهم این هیجانها و اداره هیجان ذکر نمود. بسیاری از پژوهشگران بر این فرضاند که بین هوش هیجانی و عملکرد مؤثر در تطابق با اقتضائات روزمره زندگی پیوند وجود دارد (هشیری، ۱۳۸۲). هوش هیجانی عامل مؤثر و تعیین کننده در برآیندهای زندگی واقعی مانند موفقیت در مدرسه و تحصیل، موفقیت در شغل و روابط بین شخصی و به طور کلی در کنش وری سلامت است (کیاروشی و همکاران، ۲۰۰۲).
مؤلفه های اصلی هوش هیجانی عبارتند از توانایی فهم هیجانات دیگران و توانایی تنظیم و مهار خود و دیگران به شیوه سازگارانه. انتظار میرود افرادی که هوش هیجانی بالاتری دارند،
سازگاریهای اجتماعی و مهارت های اجتماعی بالاتری را نشان دهند. مهارت های اجتماعی شامل تسهیل کننده های زندگی اجتماعی هستند که به افراد کمک می کنند که به گونه ای سودمند و متقابل با دیگران تعامل داشته باشند (مالوف و شاتی، ۱۹۹۸). علاوه بر این مهارت های اجتماعی حالت دو سویه دارند و افرادی که مهارت های خوبی نشان می دهند، به نوبه خود با آنها به خوبی رفتار می شود و دیگران آنها را دوست دارند (اندرسون، ۱۹۶۸). همچنین هوش هیجانی از سوی برخی محققان شامل متغیرهای شخصیتی است که با شاخص های بین موقعیتی رفتار نظیر همدلی، جرأت و خوش بینی ارتباط دارد (گل من، ۱۹۹۵). از آغاز مطالعه هوش، به جنبه های غیر شناختی آن یعنی حافظه و حل مسئله پرداخته شده است. در حالی که ابعاد غیر شناختی یعنی توانایی عاطفی و کرداری نه تنها پذیرفتنی هستند بلکه ضروری هم میباشند (چرنیس، ۲۰۰۰). از این رو باید به هوش هیجانی توجه بیشتری شود.
۳.۴.۲. تیپ شخصیتی
همه افراد در یک محیط اجتماعی فعالیت می کنند. هلندر (۱۹۷۱) شخصیت را به صورت ساختاری سه بخشی شامل هسته، لایه درونی و لایه بیرونی ترسیم کرده است. لایه بیرونی از محیط اجتماعی پیرامون تأثیر میپذیرد و به محیط اجتماعی نزدیکتر است. هسته از محیط اجتماعی دور است و غالباً بدون تغییر میماند. تعریف هلندر (۱۹۷۱) از شخصیت چنین است: مجموعه ویژگیهای فرد که او را از دیگران متمایز می کند. این تعریف به جنبهای از شخصیت باز میگردد که روان شناسان بر آن توافق دارند، یعنی یگانه بودن شخصیت هر فرد، اما این که ویژگیها در طی زمان چقدر دوام دارند، ارتباطشان با رفتار چیست و چه زمانی و چگونه محیط بر آنها تأثیر می گذارد، موضوع اختلاف در میان روان شناسان است (وودز، ۱۳۸۶).
به مجموعه شیوه های واکنش یا ساخت شخصیت تیپ گفته می شود. هدف از تشخیص تیپهای شخصیتی یا طبقه بندی انواع شخصیتها، مطالعه ویژگیهای جسمانی، روانی و رفتاری آنها است (حسن زاده، ۱۳۸۷). پل کاستا و رابرت مک کری، ۵ عامل نیرومند را در ارتباط با شخصیت طراحی کردند که عبارتند از: روان آزرده گرایی- (پایداری عاطفه)، برون گرایی- (درون گرایی)، پذیرا بودن- (پرده پوشی)، توافقی بودن- (ستیزه جوی) و مسئولیت پذیری- (بی مسئولیتی). این عوامل در برگیرنده موارد زیراند: روان آزرده گرایی، تمایل به تجربه پریشانی روانشناختی به شکل اضطراب، خشم، افسردگی، خجالت، تنفر و دامنهای از هیجانات منفی را در برمیگیرد. برون گرایی شامل اجتماعی بودن و صفاتی مانند سر زندگی، شادابی، جرأت ورزی، نیاز به فعالیت، هیجان و تحریک است. پذیرا بودن صفات مرتبط با حس زیبایی شناختی، کنجکاوی هوشمندانه، نیاز به تنوع،
نگرشهای غیر متعصبانه و علائق گسترده را مشخص می کند. توافقی بودن نیز صداقت، نوع دوستی و همدردی را در بردارد و در تضاد با خصومت بدبینانه و خود محورانه است. و سرانجام مسئولیت پذیری شامل کوششی منظم برای اهداف و پیروی جدی از اصول است (روشن چلسی، و همکاران، ۱۳۸۵). پرسشنامه تیپ شخصیتی NEO-FFI این ۵ بعد را مورد بررسی قرار میدهد.
۵.۲. وضعیت بدنی
نحوه قرارگیری قسمت های مختلف بدن نسبت به یکدیگر را در یک مقطع زمانی وضعیت بدنی گویند (لطافت کار، و همکاران، ۱۳۸۹).
۱.۵.۲. انواع وضعیت بدنی:
طبق تعاریف موجود بطور کلی سه نوع وضعیت بدنی وجود دارد که عبارتند از:
- وضعیت بدنی ایده آل (در عمل وجود ندارد)
- وضعیت بدنی مناسب (مطلوب-خوب)
مشارکتکننده شماره ۱۱:
«دوران مدرسه تقریبا بهم سخت گذشت. چون که دخترها میدیدم با اون حس دخترونه ولی من همش مجبور بودم که احساسات خودم رو قایم بکنم. همش تو این گیر و دار بودم که چرا اونا اینجورین و من چرا اینجوریم. ولی هر چقدر که فکر میکردم کمتر به نتیجه میرسید».
مشارکتکننده شماره ۱۰:
«واقعا نمیدونستم که چطوری باید برخورد کنم. سریع رفتم زیر پتو و گفتم خوابم میاد. واقعا نمیدونستم باید چطوری دخترانه باشم، چون همیشه خیلی راحت بود تو مدرسه و خانواده. الان که میخواستم جلو خودمرو بگیرم نمیتونستم. همش با خودم میگفتم که خدایا چه غلطی کردم که دانشگاه قبول شدم. چند بار تصمیم گرفتم که انصراف بدم ولی میگفتم خب انصراف بدم چیکار کنم. فکر میکردم خب اگه انصراف بدم زندگیم همین مدلی میمونه و هیچ پیشرفتی نمیکنم. از طرفی هم تو محیط خوابگاه از لحاظ روحی اذیت میشدم».
گروهی از تبدیلخواهان جنسی در توصیف تجربه های خود در دوران مدرسه، اَشکالی از سرکوب تمایلات و احساس جنسی خود را مطرح می کنند. اما محتوای این سرکوب و دلیل آنان یکسره تفاوت دارد: تلاش تبدیلخواهان MtF برای عدم افشای رازشان است و به همین دلیل اقدام به سرکوب مذکور مینمایند. اما مکانیسم خود کنترل کننده دختران پسرسرشت منجر به درونی کردن هنجارهای رایج برای دختران میگردد. مورد اخیر را میتوان در امتداد مفهوم «گناهآلودگی لذت» مورد بررسی قرار داد. فراموش نکنیم که دوران مدرسه اگرچه دربردارندهی احساسات متناقضی مربوط به تعارضات ذهن و بدن است. اما جنسیت ظاهری در زمان پیش از مواجه با مفهوم «ترنسکشوال» آنچنان «تهنشستهای» نیرومندی دارد که سیطرهی خود را بر درونیات اینان تداوم میبخشد. به بیان دیگر با وجود تجربه سرشت متفاوت با جنسیت ظاهری در این دوران، تبدیلخواهان جنسی همچنان منطبق بر الگوهای جنسیت ظاهری خود، در صدد معنابخشی به جهان پیرامون هستند و در این راستا مکانیسم درونی کردن برای گروهی (FtM) و مکانیسم پنهانکاری برای گروه دیگر (MtF) میان تجربیات «متمایز» اینان انفکاک ایجاد می کند.
کد ۶۲۶: ادراک «اجبار به حجاب» پس از سن «تکلیف» به مثابهی تجربهای دردناک
مشارکتکننده شماره ۱۰:
«مدرسه خوب بود تا جشن تکلیف. شهر ما هم یه شهر مذهبی و کوچیک بود، مخصوصا که بابای من هم جانباز بود و خیلی رو حجاب و اینجور چیزها حساس بود. بعد جشن تکلیف معلم ما اومد گفت از فردا هرکی که اون یکیرو تو خیابون دید که حجاب نداشت بیاد به من گزارش بده. منم که همیشه تو خیابون مثل سوباسا فوتبال بازی میکردم. یه دختره بود که تو مدرسهمون منرو میدید میرفت هی آمارمرو میداد. بعد معلم منرو میکشید کنار همیشه نصیحتم میکرد که تو باید حجاب داشته باشی دیگه بزرگ شدی. خدا میبردت جهنم. از مدرسه هم زده شده بودم. انقدر خدایی که تو ذهن خودشون هست به آدم تحمیل می کنند. واقعا میترسوننت. اگه اینچیزا نباشه بچهها زودتر خودشونو بروز بدن ولی میترسن. مثلا میگن نکنه من همجنسبازم».
تجربه تبدیلخواهان FtM دربردارندهی «تکلیف» اجباری به حجاب است. این مسئله جدای از مسئله مناقشهبرانگیز اصل حجاب اجباری در اینان با توجه به رویآوردِ مبتنی بر سرشت پسرانه معنایی دردناکتر دارد! پسرسرشتی که تا دیروز بیهیچ محدودیتی با سایر پسران مراوده دارد، فوتبال بازی می کند، لباسهای پسرانه میپوشد و …، به یکباره خود را در حجابی تحکمآمیز میبیند. گویی حجاب علاوه بر محدودیتهای اجتماعی و رفتاری، همچون «پردهای» میان جنسیت تجربه شده و جنسیت ظاهری، تفکیک می کند.
استفاده از استعارهی پرده در اینجا به واژگان قرآنی بکار رفته برای حجاب اشاره دارد؛ جهت تقریب به ذهن به خاطر بیاوریم که در بسیاری از مدراس دخترانه، پردهای پشت در مدرسه وجود دارد که میان دنیای زنان و مردان، پوشیدگی ایجاد می کند. حال آنکه دختربچهی پسرشت، نمیخواهد و نمیتواند قرارگیری در سایهی چنین تفکیکی را بپذیرد. در یکی از قسمت های فیلم «روزی که زن شدم» (مرضیه مشکینی، ۱۳۷۹) زندگی دختربچهی جنوبی روایت می شود که تا دیروز بی هیچ محدودیتی با پسرکی بازی می کند اما به یکباره و پس از سن تکلیف دست او را میگیرند و به او می فهمانند که دیگر حق ندارد آزادانه و با همبازی چندین سالهی خود مراورده داشته باشد؛ حجابی بر سر او میکشند و زین پس تنها از پشت پنجره است که می تواند پسرک را در ساحل خلیج فارس ببیند. حال در نظر بگیرید کودک قصهی ما نه تنها چنین وضعیت دردناکی را نظیر دخترک قصه … تجربه می کند بلکه او اساسا پسری است در جسم دخترانه! تحمل این مسئله برای او به مراتب دردناکتر و انطباق به شرایطِ اجتماعی مبتنی بر تفکیک جنسیت، عمیقا دشوارتر است.
کد ۶۱۷: افت تحصیلی به دلیل رفتارهای متمایز ناشی از عدم رضایت از جنسیت
مشارکتکننده شماره ۲:
«در دوران ابتدایی بچهها خیلی مسخرم میکردند و چون سردرنمیآوردند که قضیه چیست و چرا من اینگونه هستم بیشتر آزار و اذیتها در همان حد مسخره کردن بود. مثلن اسمهای دخترانه روی من میگذاشتند. یا اینکه کلا به من نزدیک نمیشدند و این باعث شده بود من از نظر وضعیت تحصیلی هم افت بسیار شدیدی کنم».
کد ۶۲۷: افت تحصیلی به دلیل رفتارهای متمایز ناشی از عدم رضایت از جنسیت
مشارکتکننده شماره ۷:
«(تو مدرسه)خیلی اذیتم میکردن. چون من با بقیه فرق داشتم. مثل پسری که قیافهی دخترونه داره و به مدرسهی پسرونه میره من برعکس اون. درسهام خیلی افت کرده بود».
مشارکتکننده شماره ۱۰:
«تو دوران ابتدایی بودم که دیگه همش آمار منرو میدادن و هی تو مدرسه بهم گیر میدادند. منم که گوش نمیدادم ولی دیگه از درسم زده شده بودم».
مجموعه وقایع و رخدادهایی که طی دوران تحصیل تبدیلخواهان جنسی بخصوص در دبیرستان پیش می آید موجب میگردد که هر دو گروه از تبدیلخواهان با افت تحصیلی مواجه گردند.
کد ۱-۶۱۸: تنبیه و سرزنش توسط معلمین در مدرسه ناشی از آرایش و رفتارهای دخترانه
مشارکتکننده شماره ۴:
«معلمها که همش سرزنشم میکردند و میگفتند این چه رفتاریه از یه پسر؟ مگه تو دختری که آرایش میکنی؟ تنبیهم میکردند. بارها و باها به خاطر ابرو برداشتن و آرایش کردن از مدرسه اخراج شدم».
مشارکتکننده شماره ۵:
«تو مدرسه آرایش نمیکردم. فقط یکی دوبار بهخاطر تمیز کردن ابرو بهم تذکر داددن و مادرم رو خواستند ولی فقط من نبودم که ابروهامو تمیز میکردم بچههای دیگه هم بودن».
کد ۲-۶۱۸: آزار و اذیت و مورد تمسخر قرار گرفتن توسط هممدرسهایها به دلیل آرایش و رفتارهای دخترانه
مشارکتکننده شماره ۴:
«با آبرنگ صورتمرو رنگ میکردم. فکر میکردم لوازم آرایش زنان همون آبرنگهای ماژیکیه که ما باهاشون نقاشی میکشیم. به سرو صورتم میمالیدم میرفتم مدرسه. به خاطر این کارام همیشه هم خیلی تنبیه شدم و هم خیلی مورد تمسخر قرار گرفتم و همینکه باعث شده بود کارام بچهها طرفم نیان و اگر هم به سراغم میان برای اذیت و آزار و مسخره کردن بیان».
مشارکتکننده شماره ۱:
«به مدرسه رفتم تو مدرسه خیلی اذیتم میکردند و من با داداشم در یک مدرسه بودم و نمی خواستم که برادرم بفهمه که منو مسخره می کردند… مثلا می گفتند تو خیلی شبیه دخترایی حتی اسمم را به اسم دخترها تغییر داده بودند و بهم میگفتند تو گلناری».
مشارکتکننده شماره ۵:
«چون من خیلی تپل بودم و تو همون بچگیم سینه داشتم، رفتارام هم که دخترونه بود. بهم میگفتند تو که دختری. عروسکترو نیاواردی با خودت. برو با عروسکات بازی کن».
کد ۶۲۸: «پذیرش» و برخورد مناسب کادر علمی دانشگاه نسبت به تغییر جنسیت
مشارکتکننده شماره ۹:
«من پیش بچهها یهجورایی چو انداخته بودم که از ترم بعد دیگه داداشم میاد من یه برادر دوقلو دارم که کاملا شبیه خودمه. یعنی یهجورایی کاملا آمادشون کردم که از یه ترمی به بعد بهجای من باید یه پسرو تو این کلاس ببینید. کمکم آمادشون کردم. بعدشم دیگه بهشون گفتم که میخوام عمل کنم. چون اینو گفته بودم دیگه واسشون جا انداختم که دارم اینکارو میکنم. اصلا انگار نه انگار که دارم اینکارو میکنم. همه آمادگی پذیرش این قضیه رو داشتند. حالا یا بهخاطر رفتارهام یا بهخاطر هر چیزی. سعیم کرده بودم که با کسی صمیمی نشم. همه اینا باعث شد که وقتی اولین روز با پوشش پسرونه رفتم همه بچهها عوض اینکه نگام کنند یا بخوان تعجب کنند، فقط یکی از بچهها گفتش که اینجوری خیلی بهتری».
مشارکتکننده شماره ۹:
«من که دوتا عملمرو انجام دادم و هورموندرمانی میکردم دیگه دیدم با این ظاهر نمیشه مقنعه پوشید و رفت. رفتم پیش معاون دانشگاه و مدارکم رو نشون دادم و گفتم من مشکلم اینه. معاون دانشگاه هیچ مشکلی نداشت گفت مدارکت باید اینجا بمونه. ولی هنوز نامهی تغییر نام من نیومده بود من مدارکم به همون اسم دخترونهس. چون متاسفانه دادگاه هیچ کمکی هم تو این زمینه به ما نمیکنه. منی که الان عملهامرو انجام دادم هیچ مشکلی ندارم میتونم تغییر نام و مدارک بدم باید منتظر این باشم که ۱۵ مرداد نوبت دادگاه من بشه که آیا قاضی موافقت بکنه. تازه ۳ماه بعدش مدارک منرو میدن. این چیزا خیلی بده. لطمهی شدیدی میزنه ولی من دانشگاهرو خیلی راحت دارم میرم و میام».
رفتارهای دخترانه و بخصوص آرایش در تبدیلخوهان MtF واکنشها و عواقب ناگواری برای اینان در بردارد: اینان از یکسو مورد تنبیه و سرزنش کادر آموزشی مدرسه قرار میگیرند و از سوی دیگر در معرض آزار و اذیت و تمسخر همسالان خود قرار دارند. در این خصوص گزارشات متعددی از سوی مشارکت کنندگان در این تحقیق و نیز پژوه امیرحسینی(۱۳۹۳) وجود دارد. اما وقتی یکی از مشارکتکنندگان FtM موضوع تبدیل خواهی خود را با کادر آموزشی و اساتید وهمکلاسیهای محل تحصیل خود مطرح می کند، نه تنها مورد تمسخر و تنبیه قرار نمیگیرد بلکه به معنای تام و تمام کلمه با «پذیرش» مواجه میگردد. این مسئله را میتوان در با نگاهی گافمنی مورد تحلیل قرا داد؛ در فصل ۵ به این موضوع پرداخته شده است.
تحقیق ملی در پرداخت ها، داوطلب شدن، مشارکت (سرشماری کانادا، (۱۹۹۸))
تحقیقات متمرکز بوده اند بر
الف) پرداخت: فاکتورهای مربوط به پرداخت پول و دیگر منابع به افراد ارگان ها؛
ب) داوطلب شدن: مربوط به اقدامات داوطلبانه جهت کمک به دیگران و ارتقاء سطح اجتماعی؛
ج) مشارکت: شرکت در فعالیت های مشارک شهروندان، شامل عضویت در گروه های محلی، حضور در جلسات و رای دادن در انتخابات.
۲-۴-۵- تحقیقات سرمایه اجتماعی در انگلستان :
این تحقیق در مواردزیر انجام پذیرفته است:
الف) کیفیت خدمات و امکانات اجتماعات محلی؛
ب) احساس امنیت در اجتماعات محلی
ج) عضویت در موسسات محلی و حل مشکلات محلی،
د) میزان تاثیرات متقابل بر دوستان و خانواده ها؛
ه) زمانی که اعضای خانواده با مشکلات مالی و سلامتی و دیگر مسائل روبهرو هستند چه کسی می تواندبه صورت فردی برای کمک اقدام نماید؛
و) فاکتورهای دیگر مانند جنایت، حروف و تصاویری که بر دیوار نوشته شده است، خرابکاری، ترافیک فضای پارک ماشین و آلودگی هوا.
۲-۴-۶-تحقیق دیگری در مورد فقر و محرومیت اجتماعی هزار ساله انگلستان :
این تحقیق بر موضوعات زیر متمرکز است:
الف) شبکه های اجتماعی: تماس با خانواده و دوستان و ادامه حمایت های قابل انجام در ابعاد مختلف جهت سلامت خانوادگی و زندگی؛
ب) محدودیت های منطقه ای: ارزیابی رضایت عمومی از منطقه محل سکونت به عنوان مکانی برای زندگی؛
ج) خدمت محلی: ماهیت و فواید خدمات محلی که توسط دولت و بخش خصوصی بهبود پیدا کرده است؛
د) احساس امنیت و جنایت ( ناامنی): شامل تجربیات و ترس از جنایت.
تحقیق در فعالیت های شهری «انجمن بازنشستگان آمریکایی» در سال ۱۹۹۷این تحقیق سه موضوع زیر را بررسی می نماید:
الف) فعالیت های اجتماعی؛ در فاکتورهایی مانند ملاقات دوستان و همسایگان؛
ب) همبستگی اجتماعی؛ احساس تعلق به جوامع محلی؛
ج) مشغولیت سیاسی؛ مشغولیت به موضوعات محلی، ایالتی، محلی.
۲-۵-خلاصه فصل :
این فصل به بیان ادبیات موضوع تحقیق و مروری بر پژوهش های مرتبطی که در گذشته انجام شده است، پرداخت. با مرور پژوهش های داخلی و خارجی در مورد اهمیت سرمایه اجتماعی وتاثیر زیاد بر ارتقاء کیفیت خدمات آموزشی نمایان گردید. در این پژوهش ها از الگو های متفاوت استفاده شده بود که برخی از آنها مورد بررسی قرار گرفته اند. در فصل های بعدی به بررسی روش پژوهش و تجزیه و تحلیل داده ها پرداخته می شود.
فصل سوم :
روش شناسی تحقیق
۳-۱- مقدمه :
امروزه پژوهش علمی تأثیر چشم گیری بر رشد و گسترش علوم و دانش بشری گذاشته است. هرچندکه حصول توافق میان دانشمندان و پژوهش گران درباره ی تعریف پژوهش علمی چندان ساده نیست، اما یک تعریف قابل قبول در مورد آن چنین است:
پژوهش علمی عبارت است از: مطالعه نظام دار، کنترل شده، تجربی و انتقادی یک یا چند قضیه ی فرضی در مورد روابط احتمالی میان پدیده های طبیعی. هر تحقیقی بدین منظور صور ت می گیرد که بتواند از یافته هایی که از مطالعه یک یا چند گروه کوچک به نام نمونه به دست می آید، تعمیم هایی را در ارتباط با گروه بزرگتری که جامعه نامیده می شود و این گروه کوچک در واقع معرفی برای آن هستند، انجام دهد، محقق سعی دارد با کمک روش ها و فنون آمار استنباطی مقادیر مربوط به ویژگی های جامعه را برآوردکند و این کار را به گونه ای انجام دهد که دارای اعتبار بوده و تا آنجا که امکان دارد از خطا به دور باشد؛ از آنجا که در اکثر مطالعات، محقق نمی تواند به تک تک رویدادها و یا افراد تشکیل دهنده ی جامعه ی مورد نظر دسترسی داشته باشد، لذا بهره گیری از روش ها و فنون خاصی که استنباط آماری بر آن ها استوارند ضرورت پیدا می کند. در بسیاری از مطالعات، حتی اگر امکان دست یابی به واحدهای اجزاء جامعه نیز میسر باشد ملاحظات اقتصادی و مسئله ی زمان نیز عوامل مهمی هستند که محقق را وادار می کنند، با مطالعه ی نمونه ای از جامعه به استنتاج و تعمیم های لازم بپردازد (دلاور، ۱۳۸۰).
در این فصل ابتدا به بیان سؤالات تحقیق، وسپس به چگونگی تدوین فرضیه ها می پردازیم. روش تحقیق، جامعه ی آماری، نمونه، روش نمونه گیری و ابزار جمع آوری داده ها و روایی و پایایی آن خواهیم پرداخت.
۳-۲- سوالات تحقیق :
در پژوهش حاضر در صدد آن هستیم که به سوالات زیر پاسخ دهیم:
۱-آیا بعد ساختاری سرمایه اجتماعی برکیفیت خدمات آموزشی تاثیر مثبت دارد یا خیر؟
۲- آیا بعد شناختی سرمایه اجتماعی برکیفیت خدمات آموزشی تاثیر مثبت دارد یا خیر؟
۳- آیا بعد رابطه ای سرمایه اجتماعی برکیفیت خدمات آموزشی تاثیر مثبت دارد یا خیر؟
۳-۳-چگونگی تدوین فرضیه ها :
از آنجایی که سرمایه اجتماعی به پیوندها وارتباطات میان اعضای یک شبکه، بعنوان یک منبع با ارزش اشاره دارد، با خلق هنجارها واعتماد متقابل، موجب تحقق اهداف اعضاء می گردد.سازمانی که دارای سرمایه اجتماعی خوبی باشد می تواند با تاثیری که برروی تبادل اطلاعات و انتقال دانش ضمنی و صریح ،همکاری و اعتماد متقابل و….. دارد، موجب شکوفایی ایده های جدید در افراد وفعالیت تیم های کاری و مشارکت اعضای سازمان در رسیدن به اهداف سازمان ودر نهایت باعث بهبود عملکرد سازمان می شود.
بنابراین فرضیه اصلی چنین فرض می شود که:
اثر سرمایه اجتماعی بر کیفیت خدمات آموزشی، مثبت و معنادار است.
فرضیه های فرعی تحقیق
فرضیه فرعی اول : بعد ساختاری سرمایه اجتماعی بر کیفیت خدمات آموزشی موسسات آموزش عالی تاثیر مثبت و معنا دار دارد.
فرضیه فرعی دوم: بعد رابطه ای سرمایه اجتماعی بر کیفیت خدمات آموزشی موسسات آموزش عالی تاثیر مثبت و معنا دار دارد.
فرضیه فرعی سوم: بعد شناختی سرمایه اجتماعی بر کیفیت خدمات آموزشی موسسات آموزش عالی تاثیر مثبت و معنا دار دارد.
۳-۴- روش تحقیق :
به طور کلی روشهای تحقیق در علوم رفتاری را میتوان با توجه به دو ملاک تقسیم کرد. الف) هدف تحقیق و ب) نحوه گردآوری دادهها. بر این اساس تحقیق حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه گردآوری اطلاعات تحقیق توصیفی از نوع همبستگی است. هدف تحقیق همبستگی عبارت است، از درک الگوهای پیچیده رفتاری از طریق مطالعه همبستگی بین این الگوها و متغیرهایی که فرض میشود بین آنها رابطه وجود دارد. (دلاور، ۱۳۸۰)
تحقیقات همبستگی برحسب هدف به سه دسته تقسیم میشود :
۱) مطالعه همبستگی دو متغیری
۲) تحلیل رگرسیون[۶۵]
۳) تحلیل ماتریس همبستگی یا کواریانس
تحقیق حاضر، از آنجایی که هدفش تعیین تجربی روابط علی بین سرمایه اجتماعی و کیفیت خدمات آموزشی است، از نظر هدف کاربردی، واز نظر نحوه گردآوری اطلاعات توصیفی از نوع همبستگی می باشد. در ضمن با توجه به اینکه از روش مدل سازی معادلات ساختاری برای آزمون فرضیات استفاده می کند، در میان تحقیقات همبستگی، این تحقیق از نوع تحلیل عامل تاییدی می باشد.
۳-۵- جامعه آماری، چگونگی نمونهگیری و نمونه :
این معنا در نزد علی بن جهم (وفات ۲۴۹ هـ )و شعر او نیز چنین بیان شده است.
۱-اِلیَّ اللهُ فِیما نَابِنا نَرْفَعَ الشَّکْوی | فَفِی یَدهِ کَشْفِ الْضَرَوُرهِ و الَبلْوی (علی بن جهم؛ ۱۹۵۹: ۹۶) |
ترجمه
۱- در آنچه که به ما رسیده است نزد خداوند آه و ناله و شکایت میکنیم زیرا فقط او میتواند این ناراحتی و غم واندوه را از ما بزداید.
صیغههای دعا نزد تمامی شاعران این عصر شبیه به هم است به جهت اینکه تحت تأثیر قرآن کریم و احادیث نبوی قرار گرفتهاند.
بنابراین میتوانیم همین معنا را نیز نزد دیگر شاعران هم بیابیم. و شاید احیاناً ببینیم که شاعر زمانی که از رسیدن به محبوب و لقای خود نا امید میشود، شروع میکند به آه و ناله و شکایت کردن، آه و ناله کردن نوعی دعاست؛ زیرا این حالت تضرع به جانب خداوند است و لذا با این سمت و سو و با این هدف میتواند نوعی التماس تلقی شود. (ابو نعیم اصفهانی؛ بی تا: ۵۹۰)
شکوا بیشتر اوقات یک اصرار درونی است که انسان از طریق آن از سنگینی دردها و ناراحتیهایش میکاهد و درد و رنجهایش را از بین میبرد. (تمیمی؛ بی تا: ۳۹)
ازجمله تصاویر شکایت وآه و ناله در زمینهی دوری و ممانعت، آن چیزی است که بشار بن برد(وفات ۱۶۸ هـ ) میگوید:
۱-أشْکُو اِلیَ اللِه شَوُقاً لا یَفْرُطَنی ۲-یا رَبِّ لا صَبَرْ لِی مِنْ قُربٍ جاریهٍ |
وَ شُرعاً فِی سَوادِ الْقَلبِ تَخْتلَجِ تَنْایَ دَلالاً و فِیها إنْ دَنتْ غَنْجٌ(بشار بن برد؛ ۱۳۷۱: ۲/۷۳) |
ترجمه
۱- شکایتم را از روی شوق نزد خدا میبرم که مرا به افراط وا نمیدارد و طرحی میان قلب سیاه و خجالت زدهام قرار داده است.
۲- پروردگارا برای نزدیک شدن (همراه بودن) با کنیزی که با ناز و کرشمه مرا میخواند و اگر نزدیک شود دارای ادا و اطوار است صبری برایم باقی نمانده است.
همانا عنصر درونی در بیتی که شاعر برای این شکایت به کار میگیرد، نمایان است؛ شاعر پر است از واکنشها و احساسات که با نگرانی و ناراحتی از کانال عدم جوابگویی معشوقه و ناز و کرشمه او در هم آمیخته است.
دعا همراه با شکایت بردن به سوی خداوند انسان را از بار عاطفی مملو از غم و ناراحتی خالی میکند و یک تصویر واقعی از رنجهایش نمایان میسازد. نداء (یا رب) واضح و مشخص میکند که بیان شاعر در برگیرندهی دعا و توسل به سوی خداست تا به او صبر عطا کند و آرزوهایش را با رسیدن به معشوقه و لقای او محقق سازد.
همچنین شاعر اسحاق موصلی(وفات ۲۳۵ هـ ) در فراق محبوبه خود و دوری از او ناله سر میدهد و میگوید:
۱-أشْکُو الیَ اللهِ یا سَعدی جَوی کَبْدی ۲- اَهیمُ وجداً بِسُعْدی وَ هِیَ تَصِرْمِنی |
حَرِّیَ عَلَیْکَ مَتَی ما تَذکریِ تَخْفِ هَذا لِعُمرِکِ شکلُ غَیر مُؤتِلفِ(اسحاق موصلی؛ ۱۹۷۰: ۱۵۱) |
ترجمه
۱- ای سعدی، شکایت نور و حرارت درونم را نزد خداوند میبرم که بخاطر فراق و دوری از تو سوزان است، هر زمان که تو از این درون سوختهام یاد کنی درد و رنج آن کاهش مییابد.
۲- شور و اشتیاق نسبت به سعدی در سوز و گداز مرا نابود میکند قسم به جان تو که این یک شکل نامحرم است.
به دلیل عدم همراهی معشوقهی شاعر با وی، شکایت این حالتش را نزد خداوند میبرد، و او در رکاب خلیفه (واثق) است تلاش میکند که آن چه را دوست ندارد و برخلاف میل باطنیش است بیان کند. (همان؛ ۱۵۱) این شکایت برای به تصویر کشیدن عمق و میزان عشق شاعر و سوز و گداز او نسبت به معشوقهاش است.شاعر در فراق معشوقهاش(سعدی) سوخته است، اما او در مقابل از شاعر دوری میکند و ارتباطش را با او قطع کرده است، زمانی که شاعر در درون خود از معشوقهاش یاد میکند و در رنج دوری که آزارش میدهد، ارزش معشوقهاش در برانگیختن زندگانی و آرزو و آرامش خود اعتراف میکند. و این حالت درونی شاعر است که او را وادار به چنین شکایتی میکند که نوعی دعا را در بر دارد.
همچنین از طرف دیگر یکپارچه شدن با طرح های کنونی شرکت، موجب تامین امنیت سیستم موجود و پروتکل های امنیتی رایج میگردد. نتیجه این فرایند که “single sign-on” نامیده می شود، کاربران را قادر به دستیابی به مندرجات شبکه دانش کارکنان، بدون نیاز به اینکه دوباره نام کاربری و کلمه عبور را وارد کنند، می سازد. این موضوع به این معناست که به کاربران بر حسب نیاز اطلاعاتی آنها اعتبار و سطح دسترسی داده می شود. برای مثال، برای به دست آوردن اطلاعات محافظت شده، یا استفاده از مشخصات ویژه با مجوزهای دسترسی[۲۰۸] قبلی در سیستم، با یک سئوال امنیتی جدید امکان پذیر خواهد بود.
جنبه مهم دیگر یکپارچه سازی شبکه دانش کارکنان، در سطح پایگاه داده ها رخ میدهد. یکپارچه سازی شبکه دانش کارکنان با منابع محتویات اطلاعاتی گوناگون این اطمینان را میدهد که کاربر تنها با ورود به یک سیستم می تواند به تمام اطلاعات مورد نیازش که در سازمان موجود است دسترسی خواهد داشت. این رویکرد دو مزیت اساسی دارد. اول اینکه کاربر با یک فرایند جستجوی یکپارچه و کاراتر در زمان و انرژی خود صرفه جوئی می کند. دوم اینکه، شبکه دانش کارکنان قدرتمند تر می شود زیرا مندرجات را فقط از پایگاه اطلاعاتی خود تامین نمی کند، بلکه از پایگاه های اطلاعاتی دیگر هم بهره می برد. به عنوان مثال وقتی یک محقق داروشناسی نیاز دارد که در مورد یک ترکیب بیشتر بداند، با یک جستجو در شبکه دانش کارکنان نه تنها به متخصصان همین رشته در درون شرکت و جواب های موجود مناسب از پایگاه اطلاعات شرکت دسترسی پیدا می کند، بلکه همچنین به گزارش های محققین از سیستم مدیریت اسناد و مدارک، مقاله های موجود در کتابخانه آنلاین و آخرین جزئیات در پروژه های کنونی مرتبط در پایگاه داده های نرم افزاری پروژه نیز دسترسی خواهد داشت.
اینها فقط برخی از مهمترین تاکتیک های یکپارچه سازی هستند که بسیاری از شرکت ها به منظور پیاده سازی شبکه دانش کارکنان که به خوبی مورد قبول هستند و به وفور توسط کاربران مورد استفاده قرار می گیرند، به کار برده اند. انواع دیگر یکپارچه سازی در قالب اطلاعات فهرست راهنما و مجوزها[۲۰۹] اجرا و طبقه بندی می شوند. به علاوه جایگاه استاندارد محور و معماری گروهی[۲۱۰] که شبکه دانش کارکنان روی آن طراحی شده است، ادغام های عادی را به واسطه راه حل های نرم افزاری مختلف از قبیل مدیریت پروژه و یادگیری الکترونیکی[۲۱۱] از دیگر سیستم های موجود توانمندتر میسازد. یکپارچه سازی نه تنها شبکه دانش کارکنان را به صورت مفیدتری در می آورد، بلکه به شرکت ها اجازه می دهد که به خوبی ارزش بیشتری را از سرمایه گذاری در فناوری اطلاعات به دست آورند.
۷-۵٫ بهترین تجارب در توسعه شبکه دانش کارکنان
اگر چه فناوریهای جدید و قابلیت های محصولات هوشمند همیشه جذاب و مورد علاقه هستند، اما شرکت های پیشرو به این نکته پی برده اند که فناوریهای جذاب به تنهایی آنها را به سوی یک شبکه دانش کارکنان موفق پیش نمی برد. در مواردی که فناوری های با تکنولوژی بالا موفق نمیشود کم نیستند، زیرا تیم مسئول معرفی و ارتباط آن محصول با شرکت در مورد پرداختن به مسائل تجاری و افراد برای بکارگیری آن فناوری رویکرد مناسبی ندارد.
کارکنان و فرهنگ:
مشارکت کارکنان مستقیماً با ارزش قابل مشاهده در شبکه دانش کارکنان وابستگی دارد. اگر راه حل بدون طرح و برنامه ای برای پاسخهای مورد انتظار کاربران اجرا شود، این سیستم حتما ناموفق خواهد بود. عکس العمل کاربر در قبال شبکه دانش کارکنان وابسته به فرهنگ سازمان است. اگر فرهنگ غالب بر مبنای شفاف سازی و تسهیم کردن دانش و اطلاعات است، بنابراین شبکه دانش کارکنان احتمالاً بدون مقاومت زیاد پذیرفته می شود، زیرا این روش جدید، همان تسهیم دانش را که کارکنان از قبل استفاده می کرده اند، تسهیل می کند. اگر فرهنگ غالب در سازمان، بسته و بر مبنای رازداری باشد، بنابراین احتمالاً شبکه دانش کارکنان با مقاومت مواجه خواهد شد. در تمام موارد، اگر شبکه دانش کارکنان سود مستقیم و سریع برای کار روزانه یک کاربر نداشته باشد، احتمالاً به دلیل کاهش در استفاده از آن، ناموفق خواهد بود.
به طور کلی بیشتر سازمان های متوسط تا بزرگ، برای برنامه های توسعه ای خود، یک رویکرد مرحله بندی شده با شروع از یک بخش نمونه[۲۱۲] نسبتاً کوچک را در پیش می گیرند. همان طور که شرکت های هانیول و بوئینگ این رویکرد را داشتند. اگر این راه حل موفقیت و ارزش تجاری را به همراه داشته باشد، سازمان ها توسعه این شبکه را ادامه می دهند. یکی از مهم ترین آیتم های کاری قبل از اجرای آزمایشی، مشخص کردن این است که کدام گروه درون سازمان باید پذیرای پایلوت باشد؟ این اجرای آزمایشی باید بتواند ارزش تجاری شبکه دانش کارکنان در زمانی که در مقیاس بزرگتری پیاده سازی خواهد شد را ارائه دهد. به عنوان مثال برای سازمانی مانند بوئینگ، ۵۰۰ مهندس در برنامه های موتور موشک، پایلوت مناسبی از تمام سازمان هستند. اگر بوئینگ گروه حقوقی اش را به عنوان مخاطبان پایلوت انتخاب کرده بود، از آنجا که این گروه الزامات و رفتارهای سرتاسر سازمان مهندسی محور را نشان نمی دهد، نتایج پایلوت مطمئناً خیلی مفید واقع نمی شد و قابل تعمیم به کل شرکت نبود.
برای انتخاب گروه مناسب آزمایشی، به عامل هایی از قبیل نوع مسائل تجاری کنونی که کارکنان با آن مواجه اند، نگرش کلی آنها در مورد تسهیم دانش و میزان همکاری آنان، اهداف حرفه ای کلی و محرک های ویژه مانند تکنولوژی که آنها معمولاً استفاده می کنند، توجه می شود. بطور کلی باید یک انطباق بین این ویژگی های گروه، بخش پایلوت و سازمان وجود داشته باشد.
به عنوان مثال یک شرکت دولتی متخصص در امور صادرات در ایالات متحده، کتابخانه تحقیقات بازاریابی خود را با شبکه دانش کارکنان ادغام کرده است. از آنجایی که کارکنان آن شرکت به این کتابخانه به صورت روزانه دسترسی دارند، شبکه دانش کارکنان فوراً تبدیل به یک ابزار مفید شده است. زیرا این شبکه نه تنها گزارش تحقیقات را در دسترس قرار می دهد، بلکه مقاله های علمی مرتبط یا پروفایل های متخصصین را نیز به خوبی نمایش میدهد. به طور کلی ارزش شبکه دانش کارکنان بستگی به وسعت قابلیت های یکپارچگی تکنولوژی دارد.
توانایی های ارتباطات شامل بخش های ارتباط مستقیم، نامه های خبری، ایمیل ها، ارتقا وب سایت های هماهنگ و آگهی ها می باشد. بعضی از شرکت ها برنامه های تشویقی برای ایجاد انگیزه برای مشارکت کارکنان اجرا می کنند. برنامه های تشویقی بر مبنای استانداردهایی هستند که معمولاً در کنار استفاده کاربردی (برای نمونه جوابهای ارائه شده و پروفایل های دستیابی شده)، ساختن پایگاه دانش ( برای نمونه شماری از بهترین تجربیات یا جوابهای مسائل) و نرخ بازگشت اقتصادی[۲۱۳] مشاهده شده ( برای نمونه زمان و پول صرفه جویی شده به عنوان نتیجه ی تبادل دانش)، قرار میگیرند. نیاز به ارتباطات و برنامه های تشویقی، می تواند بسته به فرهنگ شرکت ها، دگرگونی عظیمی داشته باشد.
مورد توجه قرار دادن فرهنگ شرکت در طرح توسعه یک شبکه دانش، ضروری است. این موضوع نه تنها فرهنگ سازمانی، ارتباطات و برنامه های تشویقی را هدایت می کند، بلکه در خیلی از موارد مطابق نمودن شبکه دانش بر اساس نیازهای کاربران آن را اجتناب ناپذیر میکند. مثال خوبی از این مورد شرکت هانیول است. بهره برداری آن از پروژه AlliedSignal در اواخر ۱۹۹۹ نگرانی های کارکنان را در مورد امنیت شغلی و پرداخت ها[۲۱۴] که بعداً به دلیل رکود اقتصادی اتفاق افتاد، افزایش داد. به عنوان یک نتیجه، کارکنان شرکت هانیول تمایل به نگهداری تخصصشان داشتند. وقتی هانیول تصمیم به اجرای شبکه دانش کارکنان را گرفت، به بررسی چالش های فرهنگی که میبایست بر آنها غلبه می شد پرداخت و تصمیم گرفت از یک شرکت مشاوره ای بیرونی که در هماهنگ کردن فرهنگ و تکنولوژی تخصص داشت، کمک بگیرد. مشاور پی برد این کارکنان نیستند که کمک کردن به یکدیگر را متوقف می کنند، بلکه آنها فقط به کسانی که در حیطه ی اعتمادشان است کمک میکنند. از آنجایی که حیطه ی اعتماد کاری کارکنان معمولاً کوچک بود، شرکت هانیول میبایست به آنها در گسترش دایره ی اعتمادشان قبل از اینکه یک شبکه ی واقعی دانش تاسیس شود، کمک میکرد.
بدین منظور، شرکت هانیول شبکه دانش کارکنانش را برای فیلدهای دانشی غیر استراتژیک در سازمان به کاربرد. این سیستم که “هانیول من[۲۱۵]” نامیده می شود، در ابتدا تنها اطلاعات درباره ی خانواده، سرگرمی و فعالیت های بیرون از کار (مانند ثروت منابع عمومی، مالی و زندگی) را نشان می دهد. همچنین شرکت هانیول به منظور کم کردن فشار روی متخصصان تصمیم به حذف جزئیات دسته بندی برای سئوالات گرفته است. رویکرد هانیول کارکنانش را، نه فقط وقتی که با مسائل کاری مواجه می شوند، بلکه در استراحت مشتاق به ارتباط با همدیگر می سازد که در نهایت اعتماد و دوستی را بین این افراد افزایش می دهد.
فرایندهای سازمانی:
توسعه یک شبکه دانش نباید به روشها و فرایندهای جدید نیاز داشته باشد و باید به سادگی به کار برده شود. یک شبکه دانش کارآمد و موثر، از فرایندهای مستمر کسب و کار شرکت پشتیبانی می کند. این امر نه تنها هزینه های کلی تغییرات مدیریتی را برای بهکار بردن فرآیندهای جدید حذف می کند، بلکه به کاربران اجازه حفظ رفتار کاری کنونی شان را میدهد.
به عنوان نمونه در شبکه دانش یک شرکت تامینکننده کالا، کارکنانی که از آن برای حل موضوعات قابل بحث مشتریان در سطوح مختلفی از اهمیت استفاده می کنند، به شدت نیاز به راه حلی برای اجرا کردن موافقت های مرحله ای سرویس تاسیس شده (SLAs) دارند. اگر آن اجرا خودکار نباشد، کارکنان از آن استفاده نخواهند کرد. مثال خوب دیگر، نیاز به نگهداری مندرجات حفاظت شده در سازمان هایی نظیر شرکت های دفاعی است. این شرکت ها مسلماً شیوههایی که کنترل دستیابی کاربران به محتویات سیستم را انجام نمیدهند به کار نخواهند بست.
طراحی یک شبکه دانش برای فرآیندهای استراتژیک سازمان نیاز به تحلیل کامل چگونگی جریان دانش و اطلاعات، درون سازمان دارد. غالباً تحلیل ها در یک شرکت بر مبنای مجموعه ای از اطلاعات که شامل نوعی از مشکلات کاری که کارکنان مواجهند می باشند و ضرورت حل این مسائل، حدود حساسیت اطلاعات تسهیم شده، نوع افراد و گروه هایی که معمولا نیاز است در تصمیمات دخیل شوند را شامل می شود. اگر جریان اطلاعات شفاف باشد، شبکه دانش می تواند با جریان کاری[۲۱۶]، قوانین کسب و کار و دسته بندی های مناسب مانند مدل های ارتقا شبکه دانش کارکنان از یک تکنولوژی به یک راه حل تجاری عمل کند(Lynn and Stephen, 2008) .
جمع بندی:
شبکه دانش کارکنان مجموعه ای از چالش هایی را که هم اکنون سازمان های متوسط تا بزرگ با آن مواجهند، کنترل می کند از جمله: مواردی که موجب پیدایش دانش تجربی به صورت ضمنی و پنهان بین کارکنان می شوند. شرکت هایی از قبیل P&G، هانیول و بوئینگ از شبکه دانش برای تشخیص تخصص کارکنان، بهترین تجارب، افزایش کیفیت کار و کاهش زمان های سیکل پروژه استفاده کرده اند. آنها همچنین از شبکه دانش برای ایجاد مجموعه های تجربه محور، دور هم جمع کردن کارکنان با علایق حرفه ای مشترک فراتر از مرزهای جغرافیایی و سازمانی استفاده می کنند. این شرکت ها با حفظ تجارب کارکنان قبلی و کنونی در یک پایگاه دانش پویا، و تحویل دادن آن مندرجات به قسمتهایی از قبیل پورتالها یا سیستم های مدیریت اسناد، در حال کسب ارزش از سرمایه گذاری های دیگرمدیریت دانش یا فناوری اطلاعات هستند.
توسعه یک شبکه دانش کارکنان موفق نیاز به یک استراتژی کلی در مورد افراد، فرهنگ و فرایندهای سازمانی دارد. شرکت ها برای توسعه شبکه دانش کارکنان بایستی متدولوژی همه جانبه نگر که توانایی ایجاد یکپارچگی تکنولوژی را با فرهنگ موجود و الزامات تجاری داشته باشد، نیاز دارند. این کار سهولت استفاده و دستیابی سریع به ارزش را برای کاربران (مانند قیمت تمام شده کمتر) در بلند مدت تضمین می کند. یک رویکرد مرحله بندی شده می تواند ارزش تجاری و قابلیت به روز ماندن راه حل ها در هنگام حداقل کردن هزینه و ریسک را به شرکت نشان می دهد. همچنین شرکت هایی که تجربه استفاده[۲۱۷] زیادی از شبکه دانش کارکنان دارند، می توانند برای شرکت هایی که در حال استفاده موثر از شبکه دانش کارکنان برای اولین بار هستند، بهترین منابع دانشی را فراهم کنند.
پژوهش حاضر به دنبال طراحی الگوی توسعه شبکه های دانش در بستر نظام جامع پژوهش و فناوری وزارت نفت می باشد. همچنین بر اساس مفاد این نظام نامه، مراکز اصلی علمی پژوهشی صنعت نفت به عنوان هاب تعریف شده اند که ۳ هاب اصلی (یعنی پژوهشگاه صنعت نفت، دانشگاه صنعت نفت و موسسه مطالعات بین المللی انرژی) به عنوان مطالعه مورد پژوهش حاضر انتخاب شده اند. از همین رو در این بخش ضمن مروری کوتاه بر سیر تحول صنعت نفت در ایران و ضرورت های مدیریت دانش در صنعت نفت، نظام جامع پژوهش و فناوری صنعت نفت مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است.
۸-۱٫ سیر تحول پژوهش و فناوری در صنعت نفت در ایران
کشور ایران یکی از قدیمی ترین کشورهای استخراج کننده نفت در جهان میباشد. عملّیات کاوش برای اکتشاف نفت در ایران، از سال ۱۲۸۰ شمسی (۱۹۰۱ میلادی) در غرب کشور آغاز گردید و سپس در نواحی جنوب کشور ادامه یافت و سرانجام در سال ۱۲۸۷ شمسی (۱۹۰۸ میلادی) اولین چاه در عمق ۳۳۸ متری سطح زمین در سازند آسماری در منطقه مسجدسلیمان به نفت رسید و بهره برداری از آن از سال ۱۲۹۰ شمسی با تولید ۵۰۰ بشکه در روز آغاز گردید. شرکت ملّی نفت ایران به طور رسمی در بهمن ماه ۱۳۲۷ با هدف اکتشاف، توسعه و بازاریابی و فروش نفت خام وگاز طبیعی تشکیل شده است. امروزه این شرکت با در اختیار داشتن ذخایر در جای نفت و گاز به ترتیب با ۵۶۱ میلیارد بشکه و ۴۱ تریلیون مترمکعب یکی از چهار شرکت بزرگ نفتی دنیا است. این شرکت هم اکنون از توان تولید روزانه چهار میلیون بشکه نفت خام و متجاوز از ۴۰۰ میلیون مترمکعب گاز طبیعی برخوردار است. (www.nioc.org)
شرکت ملّی نفت ایران کلیه عملّیات بالادستی[۲۱۸] را در حوزه منابع هیدروکربوری اعم از نفت یا گاز به عهده دارد. بخش بالادستی شامل فعالیت های اکتشاف، حفاری، استخراج و عملّیات تفکیک نفت یا گاز از میعانات گازی[۲۱۹] که اصطلاحاً عملّیات سرچاهی نیز نامیده میشود، میباشد. در حال حاضر تولید نفت و گاز در خشکی و نیز در دریا انجام میشود. تولید بخش خشکی در استان های خوزستان، فارس، کهکیلویه و بویراحمد، ایلام، کرمانشاه، قم، خراسان رضوی، هرمزگان و بوشهر صورت گرفته و تولید بخش دریا فعلاً به خلیج فارس محدود میباشد. منتها به دلیل شروع عملّیات حفاری در دریای خزر در آینده ای نزدیک در شمال کشور نیز نفت و گاز تولید خواهد شد.
هدف از ایجاد وزارت نفت، اعمال اصل مالکیت و حاکمیت ملی ایران بر ذخایر و منابع نفت و گاز و تفکیک وظایف حاکمیتی از تصدی در اداره و توسعه صنعت نفت و گاز کشور است. به منظور تحقق هدف های مورد نظر، وزارت نفت علاوه بر ستاد عالی وزارتخانه، از چهار شرکت اصلی شامل: شرکت ملی نفت ایران (برای انجام کلیه امور مربوط به صنایع بالادستی نفت شامل اکتشاف، حفاری، تولید)، شرکت ملی گاز ایران، شرکت ملی صنایع پتروشیمی ایران و شرکت ملی پالایش و پخش فراورده های نفتی ایران که مسئولیت مربوط به صنایع پایین دستی نفت مانند پالایش، انتقال، توزیع و پخش را بر عهده دارد و همچنین چند واحد مستقل تشکیل شده است.
راهبردهای میان مدت وزارت نفت در توسعه و بهره برداری مناسب از منابع نفت و گاز، در چارچوب اهداف بلندمدت این وزارتخانه در برنامه سوم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران تدوین شده است.
بخش نفت از بعد ملی و از جهات مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. از دیدگاه اقتصادی، نفت نقش مهمی در تولید ناخالص داخلی، تجارت خارجی، تشکیل سرمایه ملی، اشتغال، بودجه و حتی گسترش زمینه صادرات غیر نفتی دارد. از این رو لازم است در بعد ملی، منافع و درآمدهای حاصل از نفت به حداکثر برسد. به این منظور ضروری است با بهره گیری از امکانات بازارهای بین المللی برای افزایش بهره وری، تولید فراورده های با ارزش افزوده بالاتر و تولید نفت با بازیافت بیشتراز مخازن، امکان پذیر شود.
از بعد بین المللی که مبتنی بر بازار رقابتی است، صنعت نفت باید بتواند سهم خود را در بازار افزایش دهد. از این جهت لازم است که به کیفیت محصول توجه کند. برای دستیابی به این هدف باید صنعت نفت به سوی نظام بنگاهداری هدایت و به دیگر سخن، بازار محور شود که در این راه، اتخاذ راهبردهای کارآمد و متفاوت با گذشته مفید خواهد بود.
دولتی شدن صنعت نفت در ایران علی رغم مزایایی که در تامین بودجه مورد نیاز کشور دارد، اما به لحاظ ساختاری و مدیریت سرمایه انسانی مشکلاتی را ایجاد نموده است. به دلیل محدودیت هایی که سیستم های دولتی خصوصا در زمینه مدیریت منابع انسانی دارند، به خوبی نمی توانند انگیزه های کارکنان دانشی شرکت را تامین کنند. همچنین افزایش بروکراسی اداری و تبعیت از سیاستهای دولت که ممکن است لزوماً در راستای سودآوری شرکت نباشد (مانند سیاست اشتغالزایی حتی اگر باعث هزینه بدون توجیه اقتصادی شود) باعث کاهش عملکرد شرکت می شود. این موضوعات در شرایطی که شرکتهای رقیب صنعت نفت ایران با تامین عوامل انگیزشی و پرداخت دستمزدهایی چندین برابر دستمزدهای دولتی در ایران، موجب خروج نیروهای دانشی از صنعت نفت ایران و جذب در آن شرکتهای رقیب شده است.
از همین رو اهمیت و جایگاه مدیریت منابع انسانی در برنامه های توسعه صنعت نفت لزوم تدوین برنامه های جامع در این خصوص را مشخص می کند که این امر با ایجاد معاونت منابع انسانی و پژوهش در سطح وزارت نفت، برنامه های چگونگی جذب نیروی انسانی کیفی با هدف شایسته سالاری و جذب نخبگان در این صنعت زیربنایی و سطح آموزشی کارکنان (کمی و کیفی) و اصلاح هرم نیروی انسانی تدوین شد و به اجرا درآمد.
با توسعه سریع پژوهش و فناوری در جهان امروز، سرعت صنعتی شدن و توسعه تکنولوژی های دانش بنیان به طرز چشمگیری افزایش یافته است. ارتباط سه جانبه پژوهش، فناوری و توسعه صنعتی و اقتصادی یک کشور از ارتباطی معنادار برخوردار است. در بررسی ها و مطالعات مربوط به نوآوری های مبتنی بر فناوری، مفاهیم و تعاریف گوناگونی متناسب با اهداف معین، ارائه شده است. یکی از دقیق ترین دیدگاه های اخیر، نوآوری را به مثابه روندی در پیشرفتهای فناوری مهم می داند که می تواند به نوبه خود تاثیر چشمگیری بر اقتصاد داشته باشد. بنابراین ایجاد تنها یک فناوری جدید، بدون داشتن اثرات اقتصادی، به خودی خود یک نوآوری نیست. لذا صنعتی شدن صنایع راهبردی مانند نفت، رشد اقتصادی و بهبود کیفیت زندگی در کشور را به همراه خواهد داشت. در نتیجه پیروی از این الگو توسط کشورهای در حال توسعه، ضرورتی اجتناب ناپذیر است. مولفه های اصلی برای رسیدن به این مهم، حمایت شدید دولت از ابعاد مختلف سیاسی و اقتصادی و گزینش صحیح فناوری های راهبردی است. از این رو تعامل مستقیم میان پژوهش، فناوری و بازار میتواند اقتدار و توسعه واقعی فناوری ملی در صنعت نفت به عنوان صنعتی راهبردی را به همراه داشته باشد. این تفکر، زمانی محقق می شود که تحقیقات کاربردی و توسعه ای نقشی اساسی در صنعت ایفا نماید. توسعه این تفکر و اجرایی شدن آن از طریق به کارگیری توانمندی های صنعت نفت تنگاتنگ با مراکز تحقیقاتی و علمی کشور و جهان میسر می گردد. وجود مراکز تحقیقاتی اختصاصی با ظرفیت های بالای فیزیکی و انسانی در صنعت نفت و کشور و لزوم تقویت و حمایت هدفمند از آنها، ضمن اینکه رسیدن به اهداف راهبردی برای صیانت از منابع عظیم نفترا تحقق می بخشد، موجبات نوآوری، کارآفرینی و اشتغال را نیز فراهم می نماید.
پژوهش به عنوان عاملی تصمیم ساز می تواند در امر مطالعات اکتشافی و مخازن تولیدی، فرآیندهای ساخت مشتقات پیچیده نفتی، مواد شیمیایی، کاتالیست ها و حتی طراحی واحدهای نو، نقشی موثر ایفا نماید و با قاطعیت باید پذیرفت که کلید توسعه فناوری و خوداتکایی در ساخت تجهیزات و مواد داخل کشور، در پژوهش های کاربردی و توسعه ای نهفته است .
از منظر دیگر، رهایی از اقتصاد متکی به نفت، منوط به عبور از مسیر تحقیقات و ساماندهی سرمایه ها می باشد و در این راستا دستیابی کشور به رتبه های ممتاز در بخش فناوری نفت، گاز و پتروشیمی امری دور از دسترس نخواهد بود و از خرد جمعی نخبگان علمی و فنی کشور در بخش پژوهش و فناوری صنعت نفت و نیز توسعه ارتباط با دانشگاه های کشور در جهت توسعه پژوهش محور رشته ها و علوم و فنون وابسته به صنعت نفت، همچنین انجام پروژه ها و پایان نامه های دانشجویی متناسب با نیازها و سیاست ها، از لوازم مهیا کردن شرایط حضور در جمع ده کشور اول جهان در فناوری نفت می باشد.
باتوجه به تدوین سند چشم انداز ۲۰ ساله جمهوری اسلامی ایران که رسیدن کشور به جایگاه اول اقتصادی، علمی و فن آوری در سطح منطقه را ترسیم می کند، صنعت نفت بعنوان راهبردی ترین صنعت در اقتصاد ایران، مهمترین نقش را در عرصه تحقق این چشم انداز ایفاء مینماید.
بطوری که می توان گفت توفیق صنعت نفت، همانا توفیق اقتصاد ایران است. به همین ترتیب، نفت ایران نیز در جهان بعنوان یک عضو مؤثر انرژی، مورد بحث، چالش و تصمیم گیری های بسیار جدی و سرنوشت ساز میباشد؛ بنابراین اهمیت موضوع پژوهش در این بخش از اقتصاد، بیشتر از گذشته قابل درک است.
از زمان آغاز صنعت به نام صنعت نفت در ایران تاکنون، پژوهش های فراوانی در تمامی زمینه کاربردهای نفت خام انجام شده است. این پژوهشها پیشرفتهای تکنولوژیکی وسیعی را در صنایع نفت، گاز، پالایش و پخش و پتروشیمی در پی داشته است. روشن است که میزان تولید در سال های آینده به فن آوری بستگی دارد. از طرفی دست یابی به فن آوری های پیشرفته و نوین و تثبیت آنها بعنوان تأثیرگذارترین عامل در تولید، نیازمند انجام پژوهشهای مناسب و هدفمند است.
باتوجه به سهم ایران از ذخایر نفت و گاز جهان و نقش مؤثر فنآوری در کاهش هزینه ها و افزایش رغبت به سرمایه گذاری در اکتشاف و تولید نفت و گاز طبیعی، همچنین الزامات سند چشم انداز و از همه مهمتر، تغییر رویکرد وزارت نفت در امر پژوهش و فن آوری که از طریق ایجاد معاونت پژوهش و فنآوری به منصه ظهور رسیده است، با آسیب شناسی پژوهش و فنآوری صنعت نفت، سندی راهبردی تحت عنوان نظام جامع پژوهش، فن آوری و نوآوری وزارت نفت تدوین شده است. این آسیب شناسی که حاصل خرد جمعی از فرهیختگان دانشگاه و صنعت نفت است، به شرحی که خواهد آمد، دلایل تدوین و تصویب این نظام نامه را به روشنی نمایان می سازد.
۸-۲٫ ضرورت های مدیریت دانش در صنعت نفت
از یک دهه پیش صنعت نفت و گاز از پیشرفت های مدیریت دانش بهره گرفته و هم اکنون به عنوان مبحثی علمی با انواع رویکردهای انسانی، سازمانی و تکنولوژیک مورد توجه نهادها و سازمان های گوناگون قرار گرفته است. هنگامی که شرکت های صنعت نفت و گاز به تکنولوژی جدید، استفاده از منابع خارجی، گرفتن شرکای جدید، ارزیابی مدیریت، مقررات دولتی، مدیریت ظرفیت ها، کاهش هزینه ها و مسائل محیطی تاکید می کنند، تیم های مدیریت دانش می توانند آنها را با بهره گرفتن از فناوری و انتقال دانش در پیش بینی، برنامه ریزی و فرایند و نوآوری های فنی بسیار یاری دهند.
تعریف شرکت شورون[۲۲۰] به عنوان یکی از بزرگترین شرکت های نفتی جهان از مدیریت دانش در بیشتر بخش های صنعت کاربرد دارد : “فرایند ها، ابزارها و رفتارهایی که محتوا و مفهوم درست را به افراد درست در زمان درست و در وضعیت های درست می دهد". بنابرین آنها می توانند بهترین تصمیمات را بگیرند و از فرصت های موجود بهره برداری کنند و ایده های نوآور را ترویج دهند.
رهبران صنعت نفت و گاز نیز بر مدیریت دانش تاکید دارند:
کن در[۲۲۱] از شرکت شورون می گوید: ما یاد گرفته ایم که از دانش می توانیم در کسب یادگیری و پیشرفت ها در شرکتمان استفاده کنیم. ما به خرید دانش از خارج به داخل سازمان، بیشتر از تلاش به ایجاد هر چیزی توسط خودمان تاکید داریم. هر روز که یک ایده بهتری می آید که قدرت استفاده از آن را نداریم، یک فرصت از بین می رود. ما باید بیشتر در دانش سهیم شویم و باید سریع سهیم شویم.
جان براون[۲۲۲] از شرکت BP : همه شرکت ها با یک چالش متداول مواجه می شوند، استفاده از دانشی که از رقبای دیگرشان کاراتر باشد.
برندان اونیل[۲۲۳] از شرکت صنایع شیمیایی امپریال[۲۲۴] : مدیریت دانش چارچوبی برای نوآوری است که باعث موفقیت کسب و کار جدید در سازگاری کارکنان با محیط عملیاتی به سرعت در حال تغییر می شود.
رادولفو پریتو[۲۲۵] شرکت PDVSA : در مدیریت دانش وارد شدیم زیرا پروژه های بسیاری داریم که بدون خلاقیت در آنها، استاندارد سازی آنها بسیار مشکل خواهد بود. از طریق مدیریت دانش، رهبران مختلف نه تنها در تجربه و دانش سهیم هستند، بلکه به سمت ایجاد آنچه من آن را مراکز آلودگی می نامم ترغیب می شوند، جایی که افراد به ایده های یکدیگر آلوده می شوند.
دی . ای . برد[۲۲۶] شرکت اشلومبرگر[۲۲۷] : ما باید در ثبت و ضبط دانش، یکپارچه سازی و نگهداری آن متخصص شویم و سپس آنچه را که کسب شده به سرعت و آسانی در دسترس هر فردی که می خواهد در تصمیمات کار بعدی درگیر شود قرار دهیم.
صنعت نفت در ایران نگاه خود را در تامین و نگهداری منابع انسانی خود تغییر داده است. به دلیل خلاء موجود میان سطح کاربردی فارغ التحصیلان دانشگاه ها با نیروی انسانی مورد نیاز، صنعت نفت بر آن شد تا با آوردن رشته ها و آموزش های مورد نیاز خود در دانشگاه صنعت نفت و حتی تعدادی از دانشگاه های مطرح کشور نیروی مورد نیاز خود را تامین نماید تا نیروهای تازه استخدام شده قرابت بیشتری با صنایع نفتی کشور داشته باشند. از طرفی هم اکنون بر اساس بررسی های اسنادی نگارنده، میانگین سنی مدیران و مسئولان صنعت نفت بالای ۵۰ سال می باشد که این افراد یا در حال بازنشسته شدن هستند و یا بازنشسته شده اند. در چنین فضایی یکی از مهمترین کاربردهای مدیریت دانش در صنعت نفت در ثبت تجارب و کسب دانش های این مدیران و دیگر خبرگان صنعت نفت است که به نیروهای جدید الورود و دیگر نیروهای صنعت انتقال یابد، در غیر این صورت با رفتن هر مدیر تجارب ارزشمند آنان از بین رفته و یا به فراموشی سپرده خواهد شد.
یکی از ویژگی های صنایع نفت و گاز پراکندگی واحدهای کاری آنها در سرتاسر کشور و حتی کشورهای دیگر است. با ایجاد پایگاه مدیریت دانش می توان تجارب خبرگان، دانش های ساختاری و دانش های مشتری موجود در صنعت نفت را در دیگر واحدها حتی در سرتاسر جهان بکار برد و در اختیار افراد مورد نیاز در شرکت قرار داد تا افراد بتوانند با یک تصمیم خوب و به موقع به رفع مشکلات خویش بپردازند. این مهم هم اکنون با به پایان رسیدن ۲ پروژه مستندسازی تجارب ۱۰۰ نفر از مدیران و کارشناسان خبره در شرکت ملّی نفت ایران و شرکت ملّی گاز ایران که توسط موسسه مطالعات بین المللی انرژی انجام شده، گامی ارزشمند و بنیادین در مدیریت دانش محسوب می گردد. این خبرگان، افرادی هستند که پس از سال ها تجربه ارزشمند در صنعت نفت، گنجینه هایی از تجربه و دانش نهان فنی و مدیریتی محسوب می شوند.