بیرون نکرد ســر ز گریبان آســـــتین
(نگانی، ۱۳۵۴: ۷۸۱- ۷۸۰)
حتّی شاعری همچون صائب که به دربار پادشاه بابری هندوستان متصّل بود، خواهشی برای پیوستن وی به دربار نکرده بود. غنی حتّی با حاکم کشمیر، سیف خان نیز مراودهای نداشت. اما از برخی از ابیات دیوان غنی برمیآید که وی برای مدّت کوتاهی به پایتخت بابریان مهاجرت کرده است.
۲-۲-۷ ادبیّات در دوره گورکانیان هند
دوره بابریان، نقطهی اوج گسترش ادبیّات فارسی در هند است. در دوره پادشاهی همایون (۹۳۷ـ۹۶۴)، به ویژه پس از بازگشت او از تبعید اجباری به ایران، اهمّیّت زبان فارسی افزایش یافت و روند فارسیگرایی برتمام جنبه های فرهنگ هندی ـ اسلامی اثر نهاد. تا دوره اکبر، برتری زبان فارسی آن چنان تثبیت شد که در ۹۹۰، در تمام قلمرو امپراتوری بابریان، زبانِ رسمی و دیوانی اعلام شد.
در این دوره، آثار منظوم رواج بیشتری داشت. عامل مهم در غنای شعر بابری، مهاجرت برخی از شاعران ایرانی به هند بود که بیشتر آنان از حمایت اشراف برخوردار گردیدند اما شکوفایی واقعی شعر بابری از دوره اکبر آغاز شد که بسیاری از شاعران برجسته از جمله غزّالی مشهدی (متوفّی ۹۸۰)، فیضی (متوفّی ۱۰۰۴) و عرفی (متوفّی ۹۹۹) را به دربار خود دعوت کرد. مهاجرت شاعران ایرانی در دوره سلطنت جهانگیر و شاه جهان، همچنان ادامه یافت. طالب آملی (۱۰۳۶) مهمترین شاعر دربار جهانگیر، ملکالشعرای دربار او بود. صائب (متوفّی ۱۰۸۱)، که مشهورترین شاعر ایرانی سده یازدهم محسوب می شود، جایگاه خاصّی در دربار شاه جهان داشت . در دوره پادشاهی اورنگ زیب، حمایت رسمی از شاعران پایان یافت و مقام ملکالشعرایی منسوخ شد. اما یکی از مشهورترین شعرای سبک هندی در دوره او، بیدل دهلوی (۱۰۵۴ـ۱۱۳۳) بود که اشعارش نمایانگر اوج سبک هندی است. گرچه دراین دوره سبک هندی در شعر فارسی به کمال رسید، مکان و چگونگی پیدایش و نضج این سبک به بحث نیاز دارد. از قرن دوازدهم به بعد، اهمّیّت زبان اردو پیوسته روبه فزونی نهاد و جایگزین فارسی به عنوان زبان ادبی شد؛ با اینهمه نفوذ مستمر زبان فارسی به عنوان بخشی از فرهنگ هندی ـ اسلامی و ظهور بسیاری از شاعران دوزبانه که به فارسی و اردو شعر میسرودند، آشکار است. غالب دهلوی (۱۲۱۲ـ۱۲۸۵) شاخصترین شاعر دوزبانه بود. افزون بر سرودن شعر، تاریخنگاری و نوشتن شرح حال، در متون ادبی دوره بابری جایگاهی ویژه دارد.
آثار تاریخی این دوره را میتوان به سه دسته بزرگ تقسیم کرد. تاریخهای جهانی، تاریخهای عمومی و تاریخهای سلسلههای خاص. از مشهورترین تاریخهای گروه نخست تاریخ الفی است و در گروه دوم طبقات اکبری، منتخبالتواریخ و گلشن ابراهیمی (= تاریخ فرشته ) از جمله آثار معروف اند که اهمیّتی خاص دارند. از مهمترین متون تاریخی گروه سوم، تذکره همایون و اکبر است. برجستهترین تاریخ دوره بابری و یکی از بزرگترین تاریخهای نوشته شده درهند، اکبرنامه ابوالفضل علاّمی (متوفّی ۱۰۱۱)، در شرح مفصّل زندگی اکبر و رخدادهای سلطنت اوست. آیین اکبری نیز کتاب برجسته دیگری از همان نویسنده است که به اوضاع اجتماعی، فرهنگی و دیوانی دوره اکبر پرداخته است. کتاب مهمّ دوره جهانگیر، اقبالنامه جهانگیری تألیف معتمدخان (متوفّی ۱۰۴۹) و تاریخهای عمده دوره شاه جهان، پادشاهنامه اثر لاهوری و عمل صالح تألیف محمّدصالح است. در زمان اورنگزیب، محمّد کاظم (متوفّی ۱۰۹۲) کتابی به نام عالمنامه نوشت که محمّدساقی مستعدخان (متوفی ۱۱۳۶) ادامه آن را نگاشت. و در مآثرعالمگیری رویدادهای دوره بابری را تا پایان سلطنت اورنگزیب بیان کردهاست.
یکی از ارزندهترین متون شرححالی، مآثرالامرا تألیف عبدالرزاق اورنگآبادی (متوفی ۱۱۷۱) است که دایرهالمعارف گونه ای در برگیرنده یادداشتهایی درباره بزرگان و اشراف دوره بابری از زمان اکبر تا روزگار نویسنده است . از دیگر گونه های ادبی که در دوره بابری اهمیّت یافت ، انشابود که نخستین نمونه آن نامه های ابوالفضل است. این اثر به سبب سبک ساده آن ـ که با سیاق کلام متکلّف و خشک آثار تاریخی تفاوت دارد ـ شایان توجّه است. دوره بابریان، همچنین شاهد رشد ترجمه در راستای برگرداندن آثار ادبیّات هندی به زبان فارسی بود. نهضت ترجمه، مانند دیگر زمینه های ادبیّات، پیشرفت خود را از دوره اکبر آغاز کرد که به گفته ابوالفضل، اکبر مشوق ترجمه آثار هندی به فارسی بود. مهمترین این متون عبارتاند از حماسه مهابهاراتا (باعنوان فارسی «رزمنامه» ) و رامایانا مجموعه ای از افسانهها، باعنوان «نامهی خردافروز» ترجمه بداؤنی.
سبک مسلّط نثر بابری شباهتهای خاصّی با نثر فارسی در ایران دارد؛ و آثاری چون تاریخ وصّاف و ظفرنامه بیان کننده این امر است.
۲-۲ –۸ غنی، صائب و کلیم
اکثر تذکرهنویسان برآنند که صائب و غنی همعصر بوده اند و با هم مراوداتی داشته اند. چنانکه صائب « از دیوانش، دو صد بیست (۲۲۰) [بیت] انتخاب نموده، در بیاض خود رقم کرد. »(ظفرخان، ۱۳۴۲: ۴۶) درباره این مراودات و ملاقات دو شاعر ـ حکایات عجیبه گفتهاند که با حقیقت وفق نمیدهد و عقل سلیم از تسلیم کردن آنها خودداری می کند. » (همان) یکی از این حکایات، حکایت ذیل است:«چون ملکالشعراء میرزا صائب تبریزی به همراهی ظفرخان[۱۰] به کشمیر رفت با این نابغه کشمیر ملاقات کرد و بسیار تحت تاثیرش قرار گرفت. بعد چندین شعر در استقبال غزلهای غنی ساخت- شاعر کشمیر یک نسخه دیوان منتخب خود را به میرزا تقدیم نمود- به قول حسن مرادآبادی چون نظر ملکالشعراء بر این شعر غنی افتاد که میگوید:
حسن سبزی به خطّ سبز مرا کرد اسیر
دام همرنگ زمین بود گرفتار شدم
چنان خوشش آمد که بنا به روایت، حاضر شد تمام دیوان غزلیات خود را در مقابل آن عوض کند. »(نگانی، ۱۳۵۲: ۷۸۲- ۷۸۱)
بعدها این رابطه مستحکمتر نیز شد. چنان که مؤلّف تذکره حسینی گفته بود، صائب در ایران، همیشه منتظر ارمغانی از اشعار غنی بود که مسافران بازگشته از هند برای او میآوردند.
رابطه غنی و کلیم، رابطهای عاطفیتر است چه آندو در کشمیر بیشتر با هم مراوده داشته اند. حتّی در مجلسی که او و قدسی خراسانی و ملّامحسن فانی به همراه بزرگان شعر و ادب و حکمت کشمیر تدارک دیده بودند، همیشه در کنار هم حاضر میشدند. بالأخره، در وفات کلیم، مادّهتاریخ مشهور غنی یکی از زیباترین مادّهتاریخهاست.
۲-۲-۹ غنی و عزلت
سخنسرایان معاصرش قصیدهسرایی پادشاهان و مدحتگویی امراء و اعیان را وسیله کسب معاش و نشانه امتیاز میدانستند ولی او مردی با وقار و دیندار و فقیرمنش و قانع بود. بنابراین در تمام زندگیاش نه قصیدهای ساخت و نه در مدح کسی سخنی پرداخت:
به چشمم آب و رنگی نیست خوان پادشاهان را
که دارد کاسه درویش نعمت های الوان را
چشم کــــرم مدار ز شاهــان که جـز نمــــد
آیینه خلعتی ز سکنـــدر نیافـــته است
(نگانی ، ۱۳۵۴: ۷۸۱- ۷۸۰)
«نامبرده کلبهی کوچکی داشت و گوشهگیری را ترجیح میداد. وقتی خارج از کشور مسافرت کرد، خیلی دلتنگ شد و اظهار داشت:
کرده است هوای هند دلگـــیر مرا
فرم در حال بارگذاری ...