شکل ۲-۶: ثبت سیگنال با روش دوقطبی و با الکترود مرجع مشترک
در درمان با نوروفیدبک از الکترود انسفالوگرافی به عنوان مقدمهای به عنوان کار درمان استفاده میشود. به این شکل که ابتدا الگوی امواج مغزی در اختلال مشخص میشود، سپس میزان انحراف امواج از الگوی طبیعی تعیین میشود. که این کار از طریق الکتروانسفالوگرافی کمی انجام میگیرد. داده های الکتوانسفالوگرافی از ۱۹ مکان جمجمه که براساس سیستم ۱۰-۲۰ بدست آمده مشخص میشود. از الکتروانسفالوگرافی برای شناسایی و تشخیص اختلالات کژکنشی کارکرد مغز مثل اضطراب استفاده میشود. دراین روش امواج مغزی حاصل از فعالیت قشر مخ بیمار وارد کامپیوتر شده و با انجام یکسری عملیات ریاضی، این امواج به عدد و اعداد به نمودار و یا تصویر تبدیل میشود در این پژهش پروتکل درمانی براساس افزایش آلفا وکاهش تتا با چشمان بسته است که از کارهای گریزلیر (۲۰۰۸) (اقتباس از سی اگنر، ۲۰۰۲) اقتباس شده است. در درمان آلفا- تتا، فرد در یک موقعیت آرام با چشمان بسته قرار میگیرد و در جریان درمان (با نصب الکترود در ناحیه pz) موسیقی با صدای امواج آرام آب رودخانه و امواج اقیانوس پخش میشود و از آزمودنی خواسته میشود که در حالت صدای آب آرام به آن گوش دهد و در مواقع امواج اقیانوس به موقعیتهای که در آن اضطراب دارد (از اضطراب کم تا زیاد) فکر کند و همین روش باعث شرطیسازی میشود و همزمان فعالیت امواج مغزی ثبت میشود (هارت[۳۲]،کامیا[۳۳] ،۱۹۷۸).
۲-۴-۶ نحوه درمان، تعداد جلسات و بیماریهای قابل درمان
نوروفیدبک، یک تکنولوژی درمانی جدید و بسیار موثر است. این درمان ابتدا در آمریکا مورد استفاده قرار گرفت و با مشخص شدن تاثیرات مثبت آن، به اروپا و سایر نقاط جهان گسترش یافت. اثرات درمانی بسیار خوب و ماندگار، نبود عوارض جانبی منفی و طول کوتاه دوره درمان نسبت به درمانهای دیگر، باعث شد که سازمان غذا و داروی آمریکا[۳۴] نیز این درمان را مورد تأیید قرار دهد. در حال حاضر، از درمان نوروفیدبک بر روی طیف گستردهای از بیماریهای خلقی و شناختی استفاده میشود. اما چند بیماری وجود دارند که تأثیر درمان نوروفیدبک بر آنها تأیید شده و بسیار چشمگیر میباشد. این بیماریها عبارتند از: اختلالات بیش فعالی همراه با کمبود توجه، اختلالات یادگیری، میگرن و سردردهای تنشی، اختلالات اضطرابی، اختلالات حافظه و عدم تمرکز (گریزلیر، ۲۰۰۶).
۲-۴-۷ نحوه درمان
در درمان نوروفیدبک از امواج مغزی و بازخورد آن به بیمار برای درمان بیماری وی استفاده میشود. بسته به نوع و شدت بیماری، الکترودهایی به مناطق مختلف سر و گوشها وصل میشود. این الکترودها امواج مغزی آن ناحیه از مغز را دریافت و به رایانه ارسال میکنند. رایانه نیز این امواج را پردازش میکند و به صورت شکلهایی خاص از امواج و تصاویر به درمانگر و خود بیمار نشان میدهد. درمانگر براساس این موجها، شیوه ویژه درمانی خاص آن بیمار را تنظیم میکند (هر شیوه خاص، یک پروتکل درمانی خوانده میشود). بیمار در مقابل نمایشگر رایانه مینشیند و با مشاهده الگوی امواج خود، سعی میکند که با فکر خود آنها را به حالت بهینه و مناسب بازگرداند. با تکرار این روش در جلسات متعدد، مغز بیمار به تدریج به حالت ایدهآل و مناسب میرسد و در واقع یاد میگیرد که در حالت مناسب باقی بماند و حالت موجی که باعث بروز علائم بیماری میشود را نداشته باشد. بدینترتیب علائم بیماری از بین میرود و بیمار به حالت معمول و سالم خود میرسد (گریزلیر ،۲۰۰۶).
طول و تعداد جلسات
هر جلسه درمان نوروفیدبک معمولاً ۴۰ دقیقه طول میکشد. تعداد جلسات نیز به نوع بیماری، سن بیمار و میزان پیشرفت بیماری بستگی دارد. به طور معمول برای هر بیمار بین ۲۰ تا ۵۰ جلسه کافی است و در این تعداد جلسات بیماری وی درمان میشود. درمان به صورت ۳ جلسه در هفته انجام میگیرد. به طور متوسط دوره درمان نوروفیدبک ۷ تا ۱۵ هفته است (گریزلیر ،۲۰۰۶).
۲-۴-۸ استفاده از نوروفیدبک در کنار سایر درمانها
درمان نوروفیدبک را میتوان هم به تنهایی و هم در کنار سایر درمانها مانند دارودرمانی به کار برد. نوروفیدبک اثرات درمان دارویی را بالا میبرد و در واقع آن را به شدت تقویت میکند. ترکیب این دو درمان میتواند باعث کاهش دوره درمان، کاهش عوارض جانبی، افزایش رضایت و بهبود سریعتر بیمار گردد (مان، ۲۰۰۵).
۲-۴-۹ برخی بیماریهای قابل درمان با نوروفیدبک
- افسردگی
در نقشه مغزی افراد افسرده نشانههای مختلفی دیده میشود که بعضی از آنها عبارتند از: افزایش یا کاهش فوقالعاده در فعالیت امواج بتا و آلفا در سراسر یا بخشی از مغز؛ کاهش یا افزایش موج دلتا؛ کاهش یا افزایش غیرطبیعی کوهرنس و… . استفاده از نوروفیدبک منجر به انجام اصلاحات در الگوی امواج مغزی افراد افسرده میگردد. تغییر در میزان سروتونین و نوراپینفرین که دو انتقالدهنده عصبی هستند از علل بروز افسردگی است. نقل و انتقالات انتقالدهندهها از مباحث مربوط به شیمی مغز است. نکته در اینجاست که تغییر در شیمی مغز به تغییر در امواج، و تغییر در امواج به تغییر در شیمی مغز می انجامد. لذا استفاده از نوروفیدبک و اصلاح الگوی امواج مغزی سبب ایجاد تعادل در نقل و انتقالات مواد شیمیایی مغز میگردد (مان، ۲۰۰۵).
- عملکرد بهینه
نوروتراپی اهداف مختلفی دارد:
- تثبیت عملکرد سراسری مغز با افزایش توانایی مغز در تولید امواج مغزی مختلف.
- بهبود توانایی مغز برای تغییر نرم و راحت از یک حالت ذهنی به حالت دیگر و حفظ آن حالت به اندازه نیاز.
- بهبود کارکرد مغز در نواحی خاص مرتبط با مشکلاتی که فرد در آن زمان تجربه میکند.
سالهاست که ورزشکاران، هنرمندان، مدیران و افراد نظامی، از نوروفیدبک برای دستیابی به بالاترین سطوح عملکرد درمانی استفاده میکنند. پروتکلهای آموزشی، برانگیختگی فیزیولوژیکی، تمرکز و توجه، تعادل نیمکرههای مغزی، آرمیدگی و کارکرد اجرایی را تحت تأثیر و آموزش قرار میدهند. نوروفیدبک یک تکنیک یادگیری و وسیله آموزشی است. مراجع از تغییراتی که طی آموزش بوجود آمده، آگاه میشود و قادر خواهد بود تا روند پیشرفت خود را در جهت رسیدن به قابلیتهای بالاتر مورد ارزیابی و بررسی قرار دهد (مان ،۲۰۰۵).
نوروفیدبک سازو کار اصلی که مغز به آن وسیله برانگیختگی فیزیولوژیک را کنترل میکند تحت کنترل درآورده و مکانیزم برانگیختگی را طبیعی میسازد. این روش صرفنظر از علت افسردگی اثربخش است. در طی درمان مراجع ممکن است متوجه شود که لازم است استفاده از داروهای ضدافسردگی یا محرک را کاهش دهد که به هر حال باید از نظر دوز دارو در طی درمان تحت نظر متخصص باشد (مان ،۲۰۰۵).
- درد مزمن
در مورد درد مزمن فرض بر این است که آسیبی که در ابتدا منشأ درد بوده است درمان شده اما درد همچنان باقی است و چه بسا بدتر شده است. وقتی درد برای مدت طولانی ادامه پیدا کند، آستانه درد ممکن است کاهش یافته و در نتیجه ادراک آن افزایش یابد. به عبارت دیگر مغز توجه بیشتری به احساس درد میکند. طولانی شدن مدت درد، آستانه مغز نسبت به درد را پایین آورده و سبب افزایش ادراک درد میشود. استفاده از نوروفیدبک آستانه مغز نسبت به درد را بالا برده و حتی به مقدار طبیعی میرساند و به این شکل سبب کاهش ادراک درد میشود. حتی با وجود آسیب هم، تنظیم شدن دوباره آستانه درد در یک حد طبیعی، باعث بهتر شدن درد میشود. مغز با کمک نوروفیدبک آستانه درد را از نو تنظیم میکند (ورنون، فریک و گریزلیر، ۲۰۰۴).
- صدمات مغزی خفیف
پیامدهای آسیب مغز خفیف شامل سردرد، بدن درد، حالت تهوع، گمگشتگی، افسردگی، خستگی مفرط، مشکلات بینایی، نقائص پردازش شنیداری، مشکلات خواب، وز وز گوش، تحریکپذیری و اضطراب و حتی تغییرات یا ناپایداری شخصیتی میباشد. در حالیکه هیچ نوع دارودرمانی مرسومی برای این علائم وجود ندارد، لیکن معمولاً به نوروفیدبک جواب میدهند. مطابق با گزارش خود افراد تحت درمان تا ۸۰% بهبودی در علائم پیدا میشود. بازیابیهایی که مغز به این ترتیب بدست میآورد اثر بلندمدت دارد. استفاده از این روش حتی سالها بعد از آسیب هم مفید خواهد بود. بعضی بهبودها بعد از آسیب بصورت خودبخود مورد انتظار هستند لیکن نوروفیدبک فرایند را سرعت میبخشد (هاموند،۲۰۰۶).
آموزش در مناطق خاص قشری که مربوط به کنترل برانگیختگی فیزیولوژیک میشود صورت میگیرد. در مورد صدمات خفیف شواهد حاکی از تأثیر مثبت نوروفیدبک در کمک به بهبود علائمی مانند: کاهش انرژی، سردرد و دردهای مزمن، گیجی و سرگیجه، مشکل حافظه، مشکل در تمرکز، اضطراب، افسردگی، تغییرات خلقی، اختلالات خواب و مشکلات ادراک بینایی میباشد. شواهد بالینی نشاندهنده این است که استفاده از نوروفیدبک حتی پس از اینکه سایر درمانها از پیشرفت باز میمانند، سبب دستیابی به نتایج بیشتر میشود (مان، ۲۰۰۱).
- میگرن و سردردهای تنشی
میگرن یک سردرد گاه به گاه و همراه با حالت تهوع و استفراغ است و از ۴ تا ۷۲ ساعت طول میکشد. درد به طور معمول در یک طرف سر و از پیشانی یا گیجگاه شروع شده و به اطراف انتشار مییابد. سردرد میگرنی بسیار شدید و ناتوانکننده میباشد. داروهای مورد استفاده در درمان میگرن، آن را کنترل میکنند اما به خوبی درمان نمیکنند و بیمار مجبور به استفاده دائمی از این داروهاست. میگرن یکی از بیماریهایی است که به درمان نوروفیدبک به خوبی پاسخ میدهد چرا که پروتکلهای درمانی بسیار مؤثری برای آن ایجاد شده است. بیشتر بیماران به خصوص آنها که سالیان طولانی از آن رنج بردهاند، از تأثیر نوروفیدبک و میزان بهبودی خود شگفتزده میشوند. به همین ترتیب سردردهای تنشی و اضطرابی نیز به خوبی به درمان نوروفیدبک پاسخ میدهند (مان، ۲۰۰۱).
- اختلال بیشفعالی همراه با کمبود توجه[۳۵]
این اختلال در کودکی آغاز می شود و با علائمی مانند بی قراری، بی توجهی، تکانشی بودن، عدم تمرکز در درس یا تکالیف، حواسپرتی و فعالیت زیاد و شلوغی همراه است. این اختلال میتواند باعث افت عملکرد تحصیلی و نمرات بد در مدرسه، رابطه بد کودک با اطرافیان و دوستان، عصبانیت کودک و ناتوانی وی در انجام تکالیف و وظایفش شود. درمان سنتی بیشفعالی استفاده از داروهای محرک (مانند ریتالین) میباشد. این داروها تا وقتی که مصرف میشوند، موثرند اما با قطع مصرف ممکن است بیماری عود کند. بعلاوه استفاده صرف و طولانی مدت از این داروها ممکن است عوارض جانبی بر کودکان داشته باشد که میتوان به سردرد، تهوع، بیخوابی و از همه مهمتر ایجاد وقفه در رشد کودک اشاره کرد. درمان نوروفیدبک هیچ یک از عوارض ذکر شده را ایجاد نمیکند بلکه با عوارض مثبتی همچون بهبود خلق کودک و کاهش پرخاشگری همراه است. بعلاوه تاثیر درمان نوروفیدبک طولانی است و حتی پس از اتمام درمان نیز ماندگار می باشد (مان ،۲۰۰۵).
- اختلالات یادگیری[۳۶]
اختلالات یادگیری به ناتوانیهای کودک یا نوجوان در مهارتهای خواندن، نوشتن، تکلم، ریاضیات و استدلال، اطلاق میشود. کودک در یک یا چند مورد از این موارد، مهارت بسیار کمتری از همسالان خود دارد. کودکان مبتلا به اختلال یادگیری ممکن است از طرف همسالان، معلمان و والدین خود سرزنش یا مسخره شوند. بعلاوه این کودکان در زمینه اختلال خود نمرات بسیار کمی در مدرسه میگیرند و اعتماد به نفس و روحیه آنان نیز به شدت آسیب میبیند. این کودکان ممکن است با مشکلات رفتاری ناشی از اختلال خود نیز دست به گریبان باشند. درمانهای فعلی مبتنی بر آموزش هستند و بسیار طولانی میباشند. بعلاوه نتیجه درمانها نیز متوسط می باشند. درمان نوروفیدبک در مدت زمان کوتاهتری (۱۰ هفته)، بهبودی بسیار بیشتر و ماندگارتری در اختلال یادگیری و مشکلات رفتاری کودکان ایجاد میکند (مان، ۲۰۰۵).
- اختلالات اضطرابی[۳۷]
اضطراب یک حالت نگرانی و تشویش ذهنی است که با علائم بدنی (مانند تعریق، ضربان قلب)، علائم فکری و شناختی (مانند خطر) و علائم رفتاری (مانند فرار از موقعیت) همراه است. اضطراب در حالتهای شدید و مزمن خود میتواند بسیار ناتوانکننده و آزاردهنده باشد. بعلاوه اضطراب در صورت عدم درمان میتواند به بیماریهای دیگری همچون افسردگی، اختلالات حافظه و بیماریهای جسمی (مانند بیماری قلبی، گوارشی، سردردهای تنشی) منجر شود. در حال حاضر درمانهای دارویی و رفتاری بسیاری برای اضطراب ابداع شده اند که با نتایج خوبی همراه بودهاند. درمان نوروفیدبک، علاوه بر اثرات درمانی بیشتر و سریعتر، عوارض کمتری نیز ایجاد میکند. بعلاوه این درمان حتی بر موارد بسیار شدید یا مزمن بیماریهای اضطرابی که با روش های دیگر درمان نشدهاند، نیز مؤثر میباشد (بریکوا، تیموفر و موسلو، ۲۰۰۵).
- اختلالات حافظه و عدم تمرکز
اختلالات حافظه و عدم تمرکز در موقعیتهای مختلف و اشکال متنوعی بروز میکنند. این اختلالات ممکن است ناشی از اضطراب و استرس در شرایط سخت (مثلاً کنکور) یا مشکلات مغزی مانند آلزایمر باشد. اختلالات حافظه و عدم تمرکز ناشی از استرس و اضطراب با بهره گرفتن از نوروفیدبک به طور موثر و برگشتناپذیر درمان میشوند. این درمان حتی در افراد عادی نیز باعث افزایش عملکرد و بازدهی آنها در کنکور، سخنرانی یا فعالیتهای اضطرابزا یا نیازمند تمرکز بسیار میشود. در بیماریهایی مانند آلزایمر، ام اس و… نیز درمان نوروفیدبک میتواند سیر پیشرفت بیماری را تا چند سال به تاخیر بیندازد و در صورت همراه شدن با دارودرمانی، با تقویت تاثیر دارو بهبودی بیشتری را نصیب بیمار نماید (لکومت[۳۸] و جوهل[۳۹] ، ۲۰۱۱).
- سکته مغزی
سکته مغزی اغلب نارساییهایی را در عملکرد مغزی به دنبال خود دارد. نوروفیدبک علاوه بر کمک به بهبود نقایصی که از سکته ناشی میشود، در برطرف کردن مشکلات ثانویهای که پدید میآید مانند اضطراب، افسردگی، تحریکپذیری، کسالت و… هم مفید است. نوروفیدبک باعث دستیابی به بازیابی بلندمدت کارکرد مغز میشود. بسیاری پیامدهای ناشی از سکته در محل آسیب به وجود نمیآیند و شبیه به پیامدهای ذکر شده در مورد MTBI هستند: مشکلات خواب، تحریکپذیری، تغییرات خلقی و افسردگی. این موارد خیلی زود به نوروفیدبک جواب میدهند بعضی نقایص خاص که مربوط به سکته میشوند مانند راه رفتن، گفتار و ضعف یک طرف بدن، زمان بیشتری برای بازیابی میبرند و حتی ممکن است بهبودی بطور کامل بدست نیاید. گاهی لازم است فرایند آموزش بطور بلندمدت ادامه پیدا کند تا مغز بتواند به مرور قابلیتهای قبلی خود را بازیابد (لکومت و جوهل، ۲۰۱۱).
۲-۵ حضور ذهن
حضور ذهن که ریشه های مفهومی آن در بودیسم قرار دارد، در سایر سنتهای معنوی و دینی نیز حضوری برجسته دارد. در مسیحیت اعمال زیادی وجود دارند که میتوانند به اشکال مراقبه یا عمل حضورذهن تلقی شوند. مراقبه مسیحیت اغلب در قالب عبادت، ذکر گفتن و پرستش بیان شده است (اپل و کیم اپل، ۲۰۰۹).
همچنین، مراقبه هسته مرکزی و قلب اسلام و دینداری عارفانه و برخی سنتهای عرفانی مسلمانان (به ویژه صوفیسم) را تشکیل میدهد (نیگوسیان،۲۰۰۴؛ به نقل از اپل و کیم اپل، ۲۰۰۹).
مراقبه در اسلام مفاهیم (تفکر و تدبّر) را شامل میشود که معنای لغوی آن به معنای “تأمل و اندیشهورزی درباره جهان” است. بنابراین، اعمال و تکالیف مراقبه ای در بسیاری از سنتهای معنوی و دینی، اغلب ویژگی کلیدی دسترسی به آسمان و ملکوت را فراهم میکند (اپل و اپل، ۲۰۰۹).
حضور ذهن در روانشناسی و رواندرمانی نیز برای کمک به تسکین انواع مختلف آلام بشری به کار برده میشود. مهارتهای حضورذهن به عنوان یک فن برای مقابله با اضطراب مورد توجه قرار گرفتهاند (اپل و کیم اپل[۴۰]، ۲۰۰۹).
۲-۵-۱ تعاریف حضورذهن
همچنان که براون و ریان (۲۰۰۳) تعریف کردهاند حضورذهن عبارت است از “متوجه بودن به و آگاه بودن از آنچه در حال حاضر میگذرد". اپل وکیم اپل (۲۰۰۹) حضورذهن به عنوان “حالت ذهنی که با آگاهی متراکم از و (متمرکز بر) افکار، کنشها یا انگیزشهای فرد، مشخص و توصیف میشود"، تعریف کردهاند. ویژگیهای حضورذهن شامل آگاهی پیش مفهومی و پذیرش تجربیات، تنظیم منعطف توجه، قبول و پذیرش بیطرفانه تجربه و جهتگیری به سمت اینجا و اکنون است (براون[۴۱]، رایان [۴۲]و کرسول[۴۳]، ۲۰۰۷).
حضورذهن به عنوان ارتقا دهنده سطوح بالای بهزیستی مفهومسازی شده است، به ویژه ذهن آگاهی به طور مستقیم از طریق فراهم ساختن پرمایگی و غنای بیشتر، تجربه بهزیستی را پرورش میدهد و به طور غیرمستقیم از طریق تنظیم رفتار خود تنظیمگری سلامت، که توجه فزاینده و پذیرش نیازها و ارزشهای شخصی و ظرفیت بالا برای عمل مطابق با آنها را شامل میشود، بهزیستی را بالا میبرد (براون و ریان، ۲۰۰۳؛ براون و همکاران، ۲۰۰۷). با تمرین مهارتهای آگاهی لحظه به لحظه، فرد تلاش میکند تا نسبت به الگوهای افکار، عواطف و تعامل با دیگران بینش و بصیرت پیدا کند و سپس بتواند به صورت ماهرانه پاسخهای هدفمند مفید را انتخاب کند به جای آنکه به طور خودکار با روش های خوگرفته و ناهشیار واکنش نشان دهد (تیزدیل و همکاران، ۲۰۰۰).
حضور ذهن، کیفیتی از هشیاری است و به طور دقیقتر توجه کردن به شیوه های خاص یعنی هدفمند، در لحظه حاضر و غیرقضاوتی است (کبات زین، ۲۰۰۳). حضور ذهن، به عنوان معطوف شدن توجه به لحظه حاضر و به صورت هدفمند و غیر قضاوتی، ریشه در بودیسم دارد (کبات زین، ۲۰۰۳) و به عنوان چشمانداز شرقی درباره حضورذهن مشخص میشود. حضورذهن مستلزم خود تنظیمگری توجه به تمرکز در حال حاضر است (بیشاپ و همکاران، ۲۰۰۴).
علیرغم دشواریهای عملیاتی کردن حضورذهن(مانند بائر، ۲۰۰۳؛ براون و ریان، ۲۰۰۳؛ بیشاپ، ۲۰۰۲؛ بیشاپ و همکاران، ۲۰۰۴؛ کابات زین، ۲۰۰۳؛ هایس فلدمن، ۲۰۰۴)، اکثر تعاریف بر دو نکته تاکید میکنند: نکته اول آن است که حالت حضورذهن با توجه کامل به، و آگاهی از، تجربه درونی و بیرونی لحظه حاضر مشخص میشود. نکته دوم، این آگاهی با آرامش و خونسردی به کار گرفته میشود و در اینکه هر چه پدید می آید و رخ میدهد بدون قضاوت، شرح و بسط یا واکنش مورد تصدیق، پذیرش و تجربه قرار میگیرد. بنابراین، ذهن آگاهی عناصری از تنظیم توجه و جهتگیری باز و پذیرنده به توجه را در برمیگیرد (براون و ریان، ۲۰۰۴؛ بیشاپ، ۲۰۰۳؛ بیشاپ و همکاران، ۲۰۰۴). نکته حائز اهمیت آن است که ذهن آگاهی به کیفیت خاصی از تمرکز توجه و آگاهی هشیارانه اطلاق می شود نه به تمرین یا فن خاص.
۲-۵-۲ حضورذهن و مراقبه
حضورذهن با شبکهای از مفاهیم کلیدی پیوند خورده است. یکی از مفاهیم بودهی چیتا[۴۴] است که به عنوان یک رویکرد برای ارتقاء بهزیستی فرد مورد تأکید قرار گرفته است (توماس و ویک[۴۵]، ۲۰۰۸).
مفهوم بودهی چیتا که قلب دگرگونی و تبدیل است، یکی از مفاهیم خیلی مهم در بودیسم است. اگرچه ترجمه این مفهوم سخت است، بودهی[۴۶] به معنی ” بیدار و هشیار"، “روشن بین و روشنفکر” و “کاملاً باز و گشوده” است. چیتا[۴۷] به معنی"ذهن"، “قلب” یا “نگرش” است (بودیستها بین قلب و ذهن تمایزی قائل نیستند). قلب و ذهن، کاملاً باز در مفهوم بودهی چیتا تا حدی با توانایی دوست داشتن و احساس رحم و شفقت مترادف است. توانایی برای تبدیل و دگرگونی ریشه در ذهن دارد و کلید برای ذهن، مراقبه است (توماس و ویک، ۲۰۰۸: ۲۴۷).
۲-۵-۳ کاهش استرس مبتنی بر حضور ذهن
کاهش استرس مبتنی بر حضورذهن در یک بافت پزشکی رفتاری برای بیمارانی که از درد مزمن و شرایط استرسزا رنج میبرند ایجاد شده است (کبات زین، ۱۹۹۰). این روش بر اساس آموزشهای فشرده مراقبه ذهن آگاهانه میباشد که در یک دوره ۸ هفتگی با جلسات روزانه ۵/۲ ساعته اجرا میشود. همچنین در بین جلسه ششم و هفتم نیز یک جلسه یک روزه به مدت هفت ساعت به تمرین میپردازند. زمان کلاس صرف نظر از برخی مباحث در زمینه استرس که توسط مربی مطرح میشود، صرف تمرین مراقبه رسمی، بحثهای گروهی و پرسش و پاسخ شرکتکنندگان در زمینه تجربیات جاری شان میشود. کلاسها ممکن است شامل ۳۰ شرکتکننده با طیف وسیعی از اختلالات باشند. کاهش استرس مبتنی بر حضورذهن در عوض شرکت دادن افراد در گروه ها بر اساس تشخیص یا اختلالات روانی، به طور سنتی افراد را با طیف متفاوتی از مشکلات در هر گروه قرار میدهد. این روش تأکید میکند که همه شرکتکنندگان بدون توجه به نوع اختلال، جریان پیش روندهای از تغییرات درونی پایدار را تجربه میکنند؛ و همه از توانایی پرورش آگاهی لحظه به لحظه برخوردارند. با وجود این، در برخی نشستها، کاهش استرس میتنی بر حضورذهن برای جمعیتهای خاصی از قبیل بیماران سرطانی، زنان مبتلا به بیماری قلبی یا زوجهایی که در جستجوی افزایش رضایتمندی زناشویی هستند، به کار میرود (بایر، ۲۰۰۶). در اصل این روش به عنوان یک ضمیمه انتخابی در درمانهای پزشکی استاندارد برای افرادی که از درد، ناتوانی، بیماریهای مزمن تهدیدکننده زندگی در رنج هستند، به کار میرود (مک، ۲۰۰۸).
بیشتر برنامههای کاهش استرس مبتنی بر حضورذهن با یک جلسه ارزیابی و راهنمایی یک فرد با گروه کوچکی تشکیل میشوند که در آن رهبر گروه منطق و روش کار دوره را توضیح داده و از شرکتکنندگان تقاضا میکند تا دلایلشان را برای شرکت در جلسه به بحث بگذارند. این چالش به وسیله لزوم برنامه های فشرده برای تکالیف خانگی تمرینات حضورذهن مورد بحث قرار میگیرد و شرکتکنندگان ترغیب میشوند تا جهت حضور در تمام جلسات و انجام تکالیف خانگی (حداقل ۴۵ دقیقه هر روز، ۶ روز در هفته) به طور کلامی متعهد شوند. بسیاری از برنامههای حضورذهن مبتنی بر کاهش استرس شامل یک مصاحبه منحصر به فرد بعد از جلسه میباشد که در آن تجربیات جلسه و هدفهای آینده مورد بحث قرار میگیرد. با توجه به زمانی که به اجرای تمرینات حضورذهن اختصاص داده میشود و بحث درباره تجربیات افراد گروه با آنها، هشت جلسه گروه به طور عمده تجربی هستند. انبوهی از تمرینات حضورذهن آموزش داده میشوند. اطلاعات آموزشی درخصوص استرس شامل موضوعاتی از قبیل روانشناسی استرس، پاسخ به استرس و اثر ارزیابی بر ادراک استرس در بیشتر جلسات تلفیق میشود (بایر، ۲۰۰۶).
۲-۵-۴ مداخلات مبتنی بر حضور ذهن
الف) پذیرش و تعهد ([۴۸]ACT): نظریه پذیرش و تعهد را مبتنی بر “تعریف رفتاری مدرن از حضور ذهن که برپایه یک نظریه قابل آزمون استوار شده است"، توصیف کردند (فلچر و هایس، ۲۰۰۶). در این روش درمانی تصور میشود که رنج بردن از فرایند کلامی بهنجار به وجود میآید. بنابراین این درمان به یک نظریه پایهای خوب پژوهش شده زبان- نظریه قالب ربطی[۴۹]- مرتبط است (هیز، ۲۰۰۴). بر طبق نظریه قالب ربطی، رنج از فرایندهای بهنجار کلامی ناشی میشود، زیرا موجودات ناطق قادرند تا تجربیات آزارندهشان را بازسازی کنند و از زبان در هر بافت محیطی استفاده کنند. چنین رنجی به وسیله امتزاج شناختی گسترش مییابد. تسلط زبان، رویدادهای احتمالی را بیش از اندازه هدایت میکند چنانچه رفتار به جای اینکه به وسیله بافت محیطی تنظیم شود به گونهای کلامی تنظیم شود، اشخاص در عوض زیستن در زندگی در سرهایشان زندگی خواهند کرد. رنج بردن ممکن است بیشتر به سبب تلاش برای اجتناب تجربی یا تلاش برای اجتناب کردن از تجربه درونی (به عنوان مثال هیجانات، افکار، احساسات) گسترش یابد. به دلیل اینکه تجربیات خصوصی اغلب با تاریخچه شخصی (مثلاً یک خاطره) در ارتباط هستند بنابراین اجتناب تجربی تجربیات خصوصی معمولاً کارایی ندارد. تلاش عمده برای اجتناب از تجربه خصوصی درونی احتمالاً سبب فراخوانی خاطره آن تجربه میشود (به عنوان مثال فکر"مضطرب نباش” اضطراب را به یاد فرد میآورد). در مجموع اجتناب تجربی یک انحراف از عمل مؤثر در محیط جاری است (هیز، ۲۰۰۲).
هدف فنون درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد ایجاد نوعی انعطاف پذیری روان شناختی است. فرایند ACT با آشکارسازی هزینه های انعطافناپذیری روانشناختی و منابع آن به خصوص امتزاج شناختی و اجتناب سروکار دارد. همچنین یادگیری را در چگونگی پذیرش و انفکاک[۵۰] در زمینه های گوناگون (هیجانات، خود، افکار، احساسات) که انعطافناپذیری روانشناختی جنبه غالب آنها می باشد، درگیر میسازد (هیز و همکاران، ۲۰۰۴).
در ACT، ۶ راهبرد درمانی جامع وجود دارد که ۴ تا ازآنها (تماس با لحظه حاضر، پذیرش، انفکاک شناختی[۵۱]، خود به مثابه بافت[۵۲]) به راهبردهای کارکردی ذهن آگاهی مشهور هستند. تماس با لحظه حاضر و پذیرش، به آگاهی پذیرا و غیرقضاوتی که از مفاهیم کلیدی ذهن آگاهی مدرن هستند، مربوط میشوند. انفکاک شناختی به نوعی هویتزدایی از افکار اشاره دارد که در نتیجه تمریناتی که به طور مستقیم رابطه مراجع را با افکارش هدف قرار میدهند، حاصل میشود. خود به مثابه بافت، یکی از ویژگیهای ACT است که به یک تغییر نظرگاهی اشاره دارد که در آن مراجع ترغیب میشود تا به بررسی و رد فرضهایی درباره ماهیت و پیوستگی خود تجربه شده، بپردازد (مک، ۲۰۰۸).
به عنوان یک مداخله رفتاری ACT در بسیاری از تمرینات پیش از آنکه به درمانهای شناختی شباهت داشته باشد به درمانهای روانپویشی شباهت دارد؛ زیرا در عوض داشتن روشهایی که ویژه اختلالات تشخیصی باشند، رویکردش به افراد را در سطح فرمولبندی شخصی سازماندهی میکند (همان منبع).
تا دههی ۱۹۶۰ میلادی، هیچ تئوری مستقلی راجع به سرمایهگذاری مستقیم خارجی وجود نداشت و مفهوم سرمایهگذاری مستقیم خارجی در قالب بخشی از جریان سرمایهی بین المللی مطرح میشد و بسیاری از ویژگیها و ابعاد مهم ان مورد غفلت قرار میگرفت، ولی از دههی ۱۹۶۰ به بعد به دلیل افزایش حجم سرمایهگذاری مستقیم خارجی، ادبیات نظری فراوانی به وجود آمدند که درصد تبیین علل و انگیزههای وقوع سرمایهگذاری مستقیم خارجی، زمان و وقوع آن و مکانهایی که آن میتوانست وارد شود، برآمدند. همچنان که دانینگ(۱۹۸۱) اشاره میدارد، دو مشکل عمده از این سالها به بعد روی داد که دیگر سرمایهگذاری مستقیم خارجی نمیتوانست در قالب بخشی از نظریه نئوکلاسیک سرمایه مطالعه گردد: اول این که سرمایهگذاری مستقیم خارجی چیزی فراتر از انتقال سرمایه بود و شامل مواردی چون انتقال تکنولوژی، مهارتهای سازمانی و مدیریتی میشد. دوم این که بر خلاف جریان سرمایه که انتقال مواد و وجوه در میان دو بخش مستقل در بازار صورت میگرفت، در سرمایهگذاری مستقیم خارجی انتقال بیشتر در درون یک شرکت روی میداد (جونز، ۲۰۰۵، ص ۲۷). با مطالعه ادبیات مربوط به عوامل تعیینکننده جریان سرمایهگذاری مستقیم خارجی، تئوریهای موجود به را میتوان به پنج دسته تقسیم کرد که در ذیل سه تا از مهمترین تئوریهای مرتبط با سرمایهگذاری مستقیم خارجی شرح داده میشود:
تئوریهای مرتبط با بازار کامل خود به سه دستهی مجزا قابل تفکیک میباشند:
تا دههی ۱۹۶۰ عمدتاٌ این فرض وجود داشت که سرمایهگذاری مستقیم خارجی در نتیجهی وجود نرخهای متفاوت سود حاصله از جریان سرمایه در سطح بین المللی به وجود میآید. براساس این فرض، جریان سرمایه کشورهایی را درمینوردد که در آنها نرخهای بالای سود وجود داشته باشد. اگرچه این فرضیه با الگوی اقدامات سرمایهگذاری ایالات متحدهی امریکا در اروپا در دههی ۱۹۵۰، همخوانی داشت و شرکتهای چندملیتی آمریکا با سرمایهگذاری در اروپا سودهای بالایی را بهدست آوردند، ولی این فرضیه در دههی بعد یعنی زمانیکه علیرغم بالا بودن سود حاصل از سرمایهگذاری در داخل آمریکا، حجم سرمایهگذاری مستقیم خارجی آمریکا در اروپا افزایش مییافت، قدرت تبیین خود را از دست داد (هاوبانر، ۱۹۷۵). ضعف دیگر این فرضیه این است که با فرض وجود نرخی واحد از سود در بین صنایع، سرمایهگذاری مستقیم خارجی در آن صنایع رخ نخواهد داد و همچنین با فرض نرخی واحد از سود و بازدهی، هیچگاه میان دو کشور سرمایهگذاری مستقیم خارجی اتفاق نخواهد افتاد (کهال، ۲۰۰۴).
تلاش برای ارائه تبیین جدید سرمایهگذاری مستقیم خارجی پس از فرضیه نرخهای متفاوت بازدهی، توسط مارکویتز[۴۴] و توبین[۴۵] با عنوان تنوعسازی سرمایهگذاری صورت گرفت. بر اساس این تئوری، تصمیم یک شرکت چندملیتی برای سرمایهگذاری در خارج تنها متاثر از نرخهای بازگشت سود نیست، بلکه آنچه اهمیت بیشتری دارد، مساله کاهش خطرات ناشی از سرمایهگذاری است. بر این اساس، تنوع سرمایهگذاری یک شرکت در بازارهای متعدد امکان خطرات آن را کاهش میدهد. مطالعات تجربی از قدرت تبیین این تئوری میکاهند، چرا که شرکتهای چندملیتی تمایل به سرمایهگذاری در مناطقی دارند که از همبستگی بالای عواید برخوردار باشند (گلاکو و کوین، ۲۰۰۴، ص ۱۵).
فرضیه اندازهی بازار ریشه در تئوری نئوکلاسیک سرمایهگذاری دارد. این تئوری بر نقش اندازه مطلق بازار کشور میزبان و نقش نرخ رشد آن تمرکز دارد. طبق این فرضیه، هر اندازه حجم و وسعت بازار بزرگ باشد، دسترسی به منابع و کاهش هزینه های تولید از طریق توسل به صرفههای مقیاس امکانپذیرتر میباشد(آگراوال، ۱۹۸۰، ص ۷۲۹- ۷۷۳).
در این بخش به تئوری های بازارهای ناقص می پردازیم
علیرغم توان نسبی فرضیه سازمان صنعتی هایمر در تبیین برخی موارد، این فرضیه کاملاٌ متقاعد کننده به نظر نمیرسد. این فرضیه از تبیین این مساله که چرا شرکتها علیرغم برخورداری از اشکال ارزان توسعه خود همچون صادرات، از طریق سرمایهگذاری مستقیم خارجی به منظور افزایش مزیتهای خود وارد میشوند، ناتوان میباشد ( گلاکو و کوین، ۲۰۰۴، ص ۱۷).
در دههی ۱۹۷۰ شاخهای از ادبیات سرمایهگذاری مستقیم خارجی با عنوان تئوری درونیسازی سرمایهگذاری مستقیم خارجی ظهور یافت. مبنای آن، تئوری شرکت کوز(۱۹۳۷) بود که اقدام به آزمون نقش هزینه های معاملاتی در شکلگیری سازمان میکرد. دغدغه اصلی تئوری کوز این بود که چرا شرکتها به وجود میآیند و چرا همه معاملات یک اقتصاد در بازار روی نمیدهد؟ وی پاسخ به این سوالات را در قالب هزینه های معاملاتی از جمله هزینه تعیین قیمت بازار، هزینه مذاکرات، هزینه های امضا و اجرای قراردادهای میان طرفین معامله مورد بحث قرار داد. بهزعم کوز برای غلبه بر این مشکلات و کاهش هزینه های معاملاتی نیاز به مدیریت منابع و معاملات داریم. زمانی که این امر اتفاق بیفتد، یک شرکت متولد میشود و به تبع آن منافع ناشی از اقدامات عمدتاٌ به جای بازار در درون بنگاه و سازمان بهدست میآید. در چنین وضعیتی ما شاهد درونیسازی فعالیت در درون ساختار شرکت خواهیم بود (جونز، ۲۰۰۵، ص ۳۳).
فرایند درونیسازی بعدها در جهت تبیین تولید بین المللی و سرمایهگذاری مستقیم خارجی توسعه یافت و از طرفدارن پیشگام این تئوری باکلی و کاسون بودند. طبق نظر این دو، عملیات شرکتها به ویژه شرکتهای بزرگ، تنها تولید کالا و خدمات را شامل نمیشود بلکه فعالیتهایی از قبیل بازاریابی، آموزش، تحقیق و توسعه، تکنیکهای مدیریتی و مداخله در بازارهای مالی را نیز شامل میشود که این فعالیتها در ارتباط متقابل با یکدیگر بوده که از آن میتوان به محصولات واسطهای یاد کرد. بهزعم باکلی و کاسون یکی از محصولات واسطهای کلیدی در تئوری درونیسازی سرمایهگذاری مستقیم خارجی “شناخت” میباشد.
تئوریهای درونیسازی سرمایهگذاری مستقیم خارجی نقش پر اهمیتی در توسعهی تئوری سرمایهگذاری مستقیم خارجی در دههی ۱۹۷۰ ایفا نموده است. این تئوری از پاسخ به این سوال که سرمایهگذاری مستقیم خارجی در چه مکانهایی روی میدهد ناتوان است. همچنین این تئوری یک رویکرد پویا نیست، چرا که برای ایجاد یک رویکرد پویا بایستی رویکردهای مختلف را که بر پویایی و عدم تعادل در سطوح بنگاه، بازار و رقابت بین المللی تمرکز یافتهاند با یکدیگر ادغام کرد (باکلی ۱۹۹۰، ص ۶۶۳). به زعم باکلی و کاسون در یک رویکرد پویا به سرمایهگذاری مستقیم خارجی بایستی موضوعات جدید همچون مخاطرات مشترک بین المللی، همکاری و شبکه های تجاری، فرهنگ مشارکتی و تحول ساختاری مورد لحاظ قرار گیرد (شیخ الاسلامی، ۱۳۸۴، ص ۳۸).
ورنون مدل معروف” چرخهی زندگی” را ارائه کرد. این فرضیه، جهت توضیح گسترش شرکتهای چند ملیتی آمریکا پس از جنگ جهانی دوم بیان گردید. مطابق با این فرضیه، تولید از طریق چرخهای از ابتکار شروع شده، رشد نهایی یافته، رشد آن کاهش و در آخر زوال مییابد. این نتیجه، در واکنش به فرایند معرفی و ابداع، شیوع، بلوغ و پیری میباشد. این فرضیه مسلم میدارد که بنگاههای دارای سرمایهگذاری مستقیم خارجی، در مرحلهی بخصوصی از چرخهی زندگی، ابتدا دست به تولید ابداع می زند. این سه مرحله به شرح زیر است:
در اولین مرحله، به خاطر نزدیک بودن به مصرفکنندگان نیاز به کارایی و هماهنگی بین واحدهای تولید و تحقیق و توسعه، تولید در کشور داخل انجام میگیرد. در طی این مرحله از چرخهی زندگی تولید، تقاضا برای تولید جدید از نظر قیمت بیکشش است و در نتیجه بنگاه ابداعگر میتواند قیمت نسبتاً بالایی را دریافت نماید. در طی این گذار، تولید به دلیل باز خورد از طرف مشتریان بهبود مییابد.
در مرحلهی دوم، با بلوغ بنگاهها و صادرات تولیدات این بنگاهها به کشورهای توسعه یافته با سطح درآمد بالا، به خاطر ظهور تقاضا در این کشورها، مشخص میگردد. تقاضا به صورت مداوم رشد میکند و رقابت پدیدار میگردد و بنگاههای ابداعگر در این کشورها جهت روبرو شدن با تقاضای داخلی متوسل به سرمایهگذاری مستقیم خارجی میگردد. در این مرحله کشور میهن صادرکننده خالص و کشور خارجی واردکننده خالص میگردد.
این مرحله، با متعارفسازی کل تولید و فرایند آن، به دلیل آنکه موقعیت انحصاری به مدت طولانی برای بنگاههای ابداعگر وجود ندارد، مشخص میگردد. در این مرحله، رقابت قیمتی از جانب دیگر تولیدکنندگان، به بنگاه ابداعگر فشار وارد میکند تا در کشور در حال توسعه سرمایهگذاری نماید و به جستجوی مزیتهای هزینهای بپردازد. این متعارفسازی و جستجوی مزیتهای هزینهای، موجب بالندگی محصول میگردد.
مطابق با این نظریه سرمایهگذاری مستقیم خارجی به دلیل عدم جابجایی بعضی از عوامل تولید، از قبیل کارگر و منابع طبیعی، به وجود میآید. این عدم تحرک، منجر به تفاوتهای مکانی بر حسب هزینه عوامل تولید میگردد. یکی از تفاوتهای مکانی برحسب هزینه های عوامل تولید، مزیتهای مکانی و دستمزد میباشد؛ بنابراین، سطح دستمزدها در کشور میزبان نسبت به سطح دستمزدها در کشور داخل، یکی از عوامل تعیین کننده سرمایهگذاری مستقیم خارجی میباشد.
دانینگ با مطالعه تاریخ تئوریپردازی راجع به سرمایهگذاری مستقیم خارجی اقدام به ارائه رویکردی مینماید که طیف وسیعی از تئوریها را در خود جای میدهد. وی درصدد پاسخ به” چرایی"، “میزان” و “مکان” بود. مفروضات اصلی پارادایم دانینگ عبارتند از: مزیتهای مالکیتی، مزیتهای ناشی از درونیسازی و مزیتهای مکانی (دانیینگ، ۱۹۹۷، ص ۴۱۸-۳۹۵).
به گفته وی شرکتها زمانی روی به سرمایهگذاری مستقیم خارجی خواهند آورد که مزیتهای سهگانه مالکیت، موقعیت مکانی و درونیسازی وجود داشته باشد. هر چند این شرایط برای تحقق سرمایهگذاری مستقیم خارجی ضروری میباشند ولی الزامی نیستند. در خصوص شرط اول باید گفت که هر شرکت باید از داراییهای خاص و منحصر به فردی که آن را بر سایر رقبایش برتری میبخشد، برخوردار باشد. در خصوص مزیت دوم (مکان و موقعیت) دانینگ استدلال میکند که هر شرکت باید از مزیت انحصار تولید در یک کشور خارجی خاص برخوردار باشد، به نحوی که سرمایهگذاری از طریق سرمایهگذاری مستقیم خارجی نسبت به سرمایهگذاری از طریق صدور محصول، برای شرکت مزیتبخشتر باشد و بالاخره به نظر دانینگ یک شرکت باید داراییهای خود را به جای انعقاد قرداد و اعطای لیسانس، در درون خود درونیسازی کند.
پارادایم التقاطی دانینگ علیرغم نقاط قوت عدیده خود از جمله لحاظ کردن متغیرهای تئوریهای متعدد سرمایهگذاری مستقیم خارجی، از یک نقطه ضعف اساسی رنج میبرد. دربرگرفتن متغیرهای متعدد تاثیرگذار بر شکلگیری سرمایهگذاری مستقیم خارجی که با هدف تاثیرگذاری همزمان بر انگیزشهای شرکت جهت وارد شدن در عرصهی تولید خارجی از یکسو و کشور میزبان جهت جذب سرمایهگذاری مستقیم خارجی از سوی دیگر صورت گرفته است، عملیاتی شدن این پارادایم را دشواریهای جدی مواجه میسازد. در واقع پیش بینیهای قابل آزمون را نمیتوان از این پارادایم استخراج کرد. برای مثال در حالی که متغیرهای مربوط به مزیت مکانی به راحتی قابل آزمون هستند، بررسی پیوند بین مزیتهای مالکیتی و ناشی از درونیسازی امری بسیار دشوار است (گلاکو و کوین، ۲۰۰۴، ص۲۰).
در خصوص اثر سرمایهگذاری مستقیم خارجی و فعالیت شرکتهای فراملیتی در کشورهای میزبان ، دو دیدگاه موافق و مخالف وجود دارد .
طرفداران فعالیت فراملیتی معتقدند ورود FDI از مجاری گوناگون بر رشد اقتصادی تاثیر مثبت میگذارد. این مجاری عبارتند از: تامین سرمایه، انتقال فناوری، انتقال مهارت و مدیریت ، ارتقای توان نیروی کار، دسترسی به شبکه توزیع بین المللی شرکتهای فراملیتی، تسهیل ورود به بازار جهانی برای کشور میزبان، تاثیر بر اشتغال و سطح دستمزدها و تقویت پیوند بین صنایع.
در چارچوب مدلهای رشد نئوکلاسیکی نظیر سولو سرمایهگذاری مستقیم خارجی به دلیل بازدهی نزولی سرمایه فیزیکی، تنها بر روی سطح تولید سرانه اثر میگذارد و قادر به تغییر نرخ رشد بلندمدت نیست، اما دانینگ[۴۶] سرمایهگذاری مستقیم خارجی را چیزی فراتر از انتقال سرمایه و شامل انتقال تکتولوژی، مهارتهای سازمانی و مدیریتی میداند. بنابراین در در چارچوب نظریههای نوین که بر پایهی نظریههای نئوکلاسیک و رشد درونزا است، سرمایهگذاری مستقیم خارجی نه تنها بر روی سطح تولید سرانه اثر میگذارد، بلکه میتواند رشد اقتصادی کشورها را نیز افزایش دهد. براساس این دیدگاه رشد اقتصادی مستلزم سرمایهگذاری است. از منظر تئوریهای جدید رشد، انتقال فناوری از طریق سرمایهگذاری مستقیم خارجی در کشورهای در حال توسعه اهمیت بسیاری دارد؛ زیرا اغلب این کشورها فاقد زیرساختهای لازم مانند: جمعیت تحصیل کرده، بازار آزاد و ثبات اقتصادی و اجتماعی برای نوآوری در نتیجه ارتقای رشد هستند[۴۷]. همچنین شرکتهای فراملیتی امکان دسترسی ارزان به فناوریهای جدید را برای کشورهای در حال توسعه فراهم میکند و درنتیجه قابلیتهای محلی فناوری و توان رقابت در بازارهای بین المللی را برای بنگاههای محلی امکان پذیر میکند[۴۸]. کومار و پرادهان[۴۹] مهارتهای سازمانی و مدیریتی، روش های بازاریابی و دسترسی به بازارهای بین المللی از طریق شرکتهای چند ملیتی را از دیگر مزایای جریان سرمایهگذاری مستقیم خارجی نام بردند. علاوه بر موراد ذکر شده، سرمایهگذاری مستقیم خارجی میتواند در تامین مالی و تامین کالاهای سرمایهای و واسطهای نیز به کارمیرود[۵۰]. همچنین ایمان و ناگاتا[۵۱] سرمایهگذاری مستقیم خارجی را عاملی برای تشویق دیگر شرکتهای چندملیتی برای سرمایهگذاری در کشور میزبان میدانند. دوپاسکوایر و همکاران (۲۰۰۶ )، مزایای سرمایهگذاری مستقیم خارجی را شامل: افزایش اشتغال و رشد، مکمل پسانداز داخلی، ادغام با اقتصاد جهانی، افزایش مهارتهای نیروی انسانی محلی، انتقال فناوری پیشرفته و افزایش کارایی میدانند. به لحاظ تئوری، سرمایهگذاری مستقیم خارجی با افزایش انباشت سرمایه در کشور میزبان، بهبود کارایی بنگاههای محلی، افزایش رقابتپذیری، تغییر فناوری، تقویت سرمایه انسانی، افزایش صادرات و افزایش پیوندهای پسین و پیشین تولید با شرکتهای چند ملیتی، رشد را تحت تاثیر قرار میدهد[۵۲].
اما در مقابل، مخالفان سرمایهگذاری مستقیم خارجی و فعالیت شرکتهای فراملیتی در کشور میزبان، معتقدند ورود شرکتهای فراملیتی به کشور میزبان، تعادل موجود در بازار را به هم زده، به بنگاه های محلی فشار وارد کرده تا از سهم سودهای خود محافظت کنند. بنگاههای فراملیتی به دلیل فناوری ویژه، دارای قدرت انحصاری بوده و درصدد انتقال تکنولوژی به کشور میزبان نیستند بلکه تنها به انتقال مراحل نهایی تولید (مونتاژ) اکتفا میکنند. عدم ارتباط با صنایع داخلی و انجام خریدهای بین المللی، از صحنه خارج کردن بنگاههای داخلی، محروم کردن بنگاههای محلی از بهرهگیری از منابع محدود داخلی، تخریب محیط زیست، قیمتگذاری تصنعی به منظور خارج کردن سود خود از کشور میزبان، ایجاد اختلال در بازار کار از طریق پرداخت دستمزد بالاتر به نیروی کار و اختلال در فعالیت بومی و محلی که نرخهای بیکاری را افزایش میدهد از پیامدهای منفی فعالیت شرکتهای فراملیتی در کشورهای میزبان میباشد.
پیروان این نظریه ادعا میکنند که جریان سرمایهگذاری مستقیم خارجی یک ساختار صنعتی انحصاری ایجاد میکند. همچنین تعدادی از صاحبنظران با مطرح کردن اثرات نامطلوب اقتصادی- اجتماعی، بیثباتی اقتصادی و ورود عظیم کارگران خارجی، مزایای جریان سرمایهگذاری مستقیم خارجی را زیر سوال میبرند. کروگمن[۵۳] بیان میکند که در طول دوران بحران اقتصادی، سرمایهگذارن خارجی با بهره گرفتن از مزایای نقدینگی، داراییهای سرمایهگذارن داخلی را به دست میآورد نه به خاطر مزیت فناوری. در صورتی که شرکتهای فراملیتی امتیازات قابل توجهی از کشور میزبان به دست آورند، سرمایهگذاری مستقیم خارجی ممکن است بر چشم انداز رشد کشور میزبان اثر منفی داشته باشد[۵۴]. هاسمن و فرناندز[۵۵] عدم کارکرد صحیح بازارهای محلی را دلیل رشد اخیر سرمایهگذاری مستقیم خارجی در کشورهای آمریکای لاتین میدانند. هم چنین رازین و همکاران[۵۶] استدلال میکند سرمایهگذاران خارجی ممکن است به دلیل مزیت اطلاعات نامتقارن بیشتر سرمایهگذاری کنند. علاوه بر موارد ذکر شده، شرکتهای فراملیتی میتوانند با سواستفاده از موقعیت برتر بازاری، امتیازاتی را از دولتهای کشور میزبان در برابر محل سرمایهگذاری بگیرند[۵۷]. کارکوویچ و لواین[۵۸] ادعا کردند که اثرات مثبت سرمایهگذاری مستقیم خارجی در سطح کلان به دلیل کنترل نکردن تورش همزمانی و اثرات خاص یک کشور، با تردید مواجه است. با توجه به تناقض این دیدگاه ها، مطالعات تجربی بسیاری به بررسی رابطه بین سرمایهگذاری مستقیم خارجی و رشد اقتصادی پرداختهاند که تفاوت در نتایج مطالعات انجام شده، اهمیت بررسی نهادها و آزادی اقتصادی در فرایند توسعه را نشان میدهد[۵۹].
در بررسی عوامل فرار سرمایه میتوان از گزارش بانک جهانی استفاده کرد که با نظرسنجی از حدود ۳۰۰۰۰ بنگاه در بیش از ۵۳ کشور در حال توسعه در زمینه فضای کسب و کار به این نتیجه رسید که مهم ترین عوامل بازدارنده سرمایهگذاری یا به عبارتی فرار سرمایه از کشورهای در حال توسعه عبارتند از:
نااطمینانی سیاستها
بیثباتی نرخ مالیاتها
فساد
بالا بودن هزینه منافع مالی
مقررات نیروی کار
مقررات و ادارات مالیاتی
سیستم قضایی
برای رشد و توسعه اقتصادی باید شرایط مورد نیاز این کار نیز نیز محیا باشد. شرایط مورد نیاز برای رشد و توسعه را میتوان به «فضای کسب و کار» تعبیر کرد. به عبارت دیگر، فضای کسب و کار متغیرهای موثر بر کسب و کار بنگاههای اقتصادی است که خارج از تسلط و قدرت بنگاهها است ولی بر نتیجه تلاش آنها تاثیر میگذارد.
در تعریفی که یکی از کمیتههای OECD در راهنمایی در زمینه بهبود فضای کسب و کار انتشار داده است، فضای کسب و کار را مجموعه ای از سیاستها، شرایط حقوقی، نهادی و مقرراتی تعریف کرده است که بر فعالیتهای کسب و کار حاکم است.
در حال حاضر برای ارزیابی فضای کسب و کار، سازمانهای بین المللی مختلف به طراحی شاخصهای مختلفی پرداختهاند که این شاخصها بر تصمیمگیری سرمایهگذاران و فعالان اقتصادی بین المللی تاثیرگذار است. در این فصل سعی شده است که بعضی از شاخصهای ارزیابی فضای کسب و کار که توسط موسسات مختلف ارائه گردیده است را بررسی شود
استاندار فارس سپهبد «کریم ورهرام» نیز در بهمن ماه همین سال اعلان نمود: «دولت ایران از دو ماه قبل در خاک[۵۴۹] فارس و شاید هم همه نقاط کشور کلمه (عشایر) را از مکاتبات خود حذف کرده است، ما دیگر کسی را به نام (عشایر) نمی شناسیم. در فارس کلیه سازمانهای عشایری ارتش حذف شده و افسرانی که به نامه (افسران عشایری) نامیده می شدند از مناطق مختلف احضار شده اند[۵۵۰].»
بنابراین، قتل ملک عابدی که نه «مالکان» از آن خبر داشتند و نه مردم، بهترین بهانه حکومت محمدرضا شاه برای سرکوب و حذف عشایر گردید.
۴ – ۲ – ۵ عکس العمل حکومت:
محمدرضا شاه و دلتمردان او که گویا منتظر چنین واقعه ای بودند؛ خیلی زود عکس العمل شدید و تهدید کننده نشان دادند. اعلام عزای عمومی و تعطیل عمومی، تغییر سریع استاندار فارس، اعلان حکومت نظامی در فارس و شیراز، تغییر فرمانده لشکر ۱۰ فارس، سرکوبی شدید نقاطی که نسبت به آن سوء ظن پیدا شود و انجام اصلاحات ارضی در سراسر فارس؛ از جمله اقدامات و عکس العمل رژیم بود.
شاه در مراسم تقسیم املاک کرمانشاه اعلام داشت: «مهندس عابدی یک سرباز شهید وطن است. و من مقرر کردم که عزای ملی اعلام شود… [و] اطمینان می دهم که خونبهای او را از قاتلین او و محرکین قاتلین او خواهیم گرفت [.] بدین مناسبت در این محل اعلام یک دقیقه سکوت می کنم[۵۵۱].»
در همین روز- ۲۳ آبان ۱۳۴۱- دولت، اعلامیه زیر را منتشر کرد:
هموطنان عزیز چنانکه اطلاع یافتید مهندس ملک عابدی رئیس حوزه اصلاحات ارضی منطقه فیروزآباد فارس بر اثر یک توطئه ناجوانمردانه شهید شد. آنچه تا امروز روشن شده ایت است که توطئه به دست کسانی انجام گرفته که تا کنون چه مستقیم و چه غیر مستقیم از دسترنج رعیت سابق استفاده کرده اند. منافع این اشخاص در جهت عکس منافع ملی ماست و برای بنده و برده نگهداشتن فرزندان ایرانست. البته برای خواهران و برادران عزیز تردیدی نیست که معنی اجراء لایحه اصلاحات ارضی یعنی آزادی و سرافرازی ملت ایران و بنابراین جوان ناکام مهندس ملک عابدی شهید راه آزادی و سرافرازی ملت ایرانست. من امروز را حسب الامر شاهانه روز عزای ملی اعلام می دارم و فردا هم به همین مناسبت تعطیل عمومی است. باز هم به کسانی که در راه استقلال ما- آزادی ما و سربلندی ما در دنیای امروز اخلال می کنند چنانکه هفته پیش اعلام کردم می گویم که چرخ زمانه به عقب بر نمیگردد[۵۵۲]. اصلاحات باید به سرعت پیش برود و دولت با نهایت قدرت هرگونه توطئه را در هر کجا پیش بیاید در هم خواهد کوبید. و توطئه کنندگان را به ملت ایران معرفی خواهد کرد و به همین منظور:
نخست وزیر- اسدالله علم[۵۵۳]
پس از این اعلامیه، سخنرانی های شدید و غلیظ و گفته های تهدید آمیز ارسنجانی- وزیر کشاورزی- و نیز استاندار فارس کریم ورهرام، مدام در روزنامه ها و مجلات منتشر شد. شاید، به همین دلیل بوده که امام خمینی (ره) در برخی نوشته ها و گفته های خویش- در سال ۱۳۴۱- به ارسنجانی حمله می کند، و او را همردیف اسدالله علم می شمارد.
وی در سخنرانی ۶ آبان ۱۳۴۱ در منزل خود- و پیش از جریان قتل ملک عابدی- ارسنجانی را مورد حمله قرار می دهد و عنوان می کند: «به حساب ارسنجانی هم روزی خواهند رسید[۵۵۴]». وی در پیام مورخ ۳ بهمن ۱۳۴۱ به ملت ایران، می گوید: «این است حال ما، تا آقای علم و ارسنجانی چه بگویند[۵۵۵]».
به علاوه، در سخنرانی ۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۲، ضمن یادآوری تذکرات خویش به شاه در جریان رفراندم لوایح شش گانه، عنوان می کند که من به شاه نصیحت کردم و گفتم: «نکن این کار را، این رفراندم را نکن… اگر امروز ارسنجانی چهار تا رعیت را بیاورد برقصاند و بگویند: زنده باد؛ فردا چهار تا رعیت می آیند و می گویند: مرده باد…[۵۵۶]»
در هر حال، ارسنجانی از آتش بیاران معرکه گردید و با تهدیدات مداوم خویش، اوضاع فارس را به تدریج به سوی بحران و نابسامانی سوق داد[۵۵۷].
علاوه بر گفته های تهدیدآمیز رجال رژیم؛ حجم تبلیغات روزنامه ها و مجلات، نیز بسیار سنگین و گیج کننده بود. از همان آغاز واقعه، مطالب مندرج در مجلات و روزنامه های، تحریک آمیز و هدایت شده بود. تقریبا بیش از دو هفته، صفحات اول روزنامه های رسمی کشور- خاصه کیهان و اطلاعات- مختص ماجرای قتل ملک عابدی و پیامدهای آن بود. در همان نخستین روز، واقعه قتل ملک عابدی را «به تحریک مالکین» منتسب نمودند؛ و این خود زمینه مناسبی بود برای سرکوب آنان! روزنامه اطلاعات می نویسد: «عده ای افراد مسلح در جاده شیراز- فیروآباد به تحریک مالکین رئیس اصلاحات ارضی فیروزآباد را کشتند… مرحوم مهندس عابدی با شلیک پانزده گلوله به قتل رسید و مهاجمین از جلو و عقب به او حمله کردند… تعداد مهاجمینی که با تفنگ سر راه جیب حامل مهندس عابدی را گرفتند پانزده تا بیست نفر بود… رئیس دارایی شیراز و چند نفر دیگر نیز همراه مهندس عابدی بودند اما مهاجمین فقط او را به گلوله بستند[۵۵۸]».
روزنامه های گمنامی نظیر «آتش» نیز این گونه اطلاع رسانی می کردند: «پریروز مهندس ملک عابدی… در راه اجرای قانون اصلاحات ارضی قربانی مطامع چند مالک بزرگ فارس گردید[۵۵۹]».
عمال رژیم این را می دانستند که دست هیچ مالکی پشت پرده چنین قتلی نیست؛ و صرفا برای سرکوب و منکوب نمودن ایلات و عشایر منطقه و روحانیت اصیل این گونه تبلیغات دروغین را پراکنده می ساختند. حتی آنان برای انحراف افکار عمومی و اعمال فشار جنون آسا بر عشایر منطقه، نامه ناصرخان قشقایی را که از ژنو برای روزنامه های رسمی- نظیر اطلاعات و کیهان- ارسال شده بود؛ همچون «پیراهن عثمان» بردار و درفش خویش علم کرده بودند.
۴ – ۳ ماجرای نامه ناصرخان قشقایی:
ناصرخان قشقایی که در سال ۱۳۳۳ به دستور شاه کشور ایران را ترک و در آمریکا ساکن شده بود[۵۶۰]، در تاریخ ۱۹ آبان ماه ۱۳۴۱ نامه ای بدین مضمون به روزنامه های اطلاعات و کیهان می نویسد:
… خواهشمند است مقرر فرمایند شرح زیر را برای روشن شدن اذهان عمومی در آن جریده درج فرمایند [که] موجب کمال تشکر است.
از آنجا که هر کس مسئول مستقیم اعمال و افعال و اقوال خویش می باشد[،] خواستم بدین وسیله به اطلاع عمومی برسانم که این جانب هیچ گونه مسئولیتی درباره افعال و اعمال و اقوال کسان و خویشان و ایل و قبیله خود اعم از برادر و فرزند و دیگر بستگانم ندارم و در قبال ملت ایران و کشور عزیزم، بشخصه مسئول اعمال خود خواهم بود[۵۶۱].
این نامه موجبی شد تا برخی مجلات و روزنامه ها و نیز حسن ارسنجانی واقعه قتل ملک عابدی را به تحریکات وی منسوب نمایند. وزیر کشاورزی- حسن ارسنجانی- عنوان کرد: «نامه ناصر قشقایی دلیل توطئه قبلی است[۵۶۲].» ارسنجانی البته برخلاف تحلیل خود از نامه ناصر قشقایی می گوید: «چند روز پیش خسرو قشقایی نماینده خود و خواهرش را نزد من فرستاده بود که ظاهرا اقدام به تهیه اظهارنامه اصلاحات ارضی کند[۵۶۳]».
به احتمال زیاد در نتیجه گفته ارسنجانی بود که در مجله روشنفکر راجع به قتل ملک عابدی نوشته شد: «این توطئه که از چندی پیش در فارس تکوین شده بود، با نامه ناصر قشقایی که از ژنو فرستاده بود فاش گردید[۵۶۴]».
تحلیل روزنامه اطلاعات از «نامه قشقایی» این بود که خسرو قشقایی محرک و بدخواه اصلی است و دیگر برادران ناصر قشقایی و خود وی از این گونه اعمال خلاف کارانه مبرا هستند.
اشاره ای که آقای محمد ناصر قشقایی به برادر خود نموده مسلما نظر او متوجه اعمال و رفتار خسرو قشقایی است که اکنون در آلمان بسر می برد و از هر گونه تحریک و اعمال خلاف مصلحت ملک و ملت فروگذار نمی کند و آنچه دیگر برادران می کشند از رویه نامطلوب و کارهای زشت و تحریکات ناجوانمردانه او است… خوانندگان گرامی استحضار دارند که در حال حاضر که یکی از برادران قشقایی آقای محمد حسین قشقایی در تهران اقامت دارد … هرگز وارد معرکه و ماجراهایی [اینچنین] نمی باشد[۵۶۵].
در روزنامه «آتش» به همدستی حسینقلی خان رستم و خسروخان قشقایی اشاره شده که جهت «جلوگیری از اجرای اصلاحات ارضی در فیروزآباد و ممسنی و قشقائی» و مبارزه با آن «خسروخان حواله کرده است که در حدود سیصد هزار تومان از عواید او را حسینقلی خان رستم صرف» این کار نماید[۵۶۶].
۴ – ۴ قیام بهمن بهادری قشقایی
بهمن بهادری قشقایی فرزند سهراب خانی قشقایی و نواده صولت الدوله[۵۶۷] در سال ۱۳۲۲ در ایل قشقایی متولد شد. سرنوشت او تیره تر از خانواده اش که در خفقان و ستمهای حکومت شاهنشاهی می سوختند شد. زندگی بهمن را باید مرگ و سرخ و تدریجی نامید. زیرا از دوران کودکی شاهد وقایع تلخی بود که در جسم و روحش تاثیر گذاشته بودند. بهمن همین که خود را شناخت و این سراب فریبنده یعنی زندگی را لمس کرد دید جایی برای ماندن در وطن آنهم وطنی که پدرانش در آن جان باخته بودند ندارد. او را در حالیکه کودکی بیش نبود به یکی از بخش های فیروزآباد تبعید کردند[۵۶۸]. روح ناآرام او خیلی زود از مهلکه نجاتش داد و به انگلستان پناه برد. هنوز تحصیلات خود را تمام نکرده بود که قیام و شورش عشایر ستمدیده جنوب ایران را شنید.
سالهای ۴۱ تا ۴۳ نه تنها حکومت بلکه طبیعت هم سر ستیز با عشایر داشت و قحطی و خشکسالی بیداد می کرد برنامه اصلاحات شاه و فشار حاکمان که موجب شورش عشایر بویراحمد و کوهمره سرخی شده بود بر فقر و بدبختی های مردم می افزود. در اوایل این شورش قشقایی ها به علت تبعید بودن رهبرانشان ساکت بودند.
همکاری قشقایی ها با دکتر مصدق در کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ شاه را بر آن داشت که درصدد انتقام برآید و ایل قشقایی را در زیر شدیدترین فشارها قرار دهد. دوران خفقان، سالها به طول انجامید تا اینکه برنامه خلع سلاح پیش آمد و مردم را به شدت تحت فشار قرار دادند. شکنجه، زندان، اخاذی برای به دست آوردن سلاحی کهنه و قدیمی بیداد می کرد. بعضی ها را جان به لب رسید و به کوه پناهنده شدند و یا مقاومت کردند و از بین رفتند طولی نکشید دستجاب کوچک از جمله دشتی، مسیح، خردل، بستان، حیدر موصلو، بلوط جعفرلو، محمد طیبی، برجعلی بوربور، و… که هر کدام به بهانه ای مختلف یاغی شده بودند خشم سران حکومت را برانگیختند.
اصلاحات ارضی در ایل قشقایی بیش از ایل بختیاری با مخالفت و واکنش منفی مواجه شد. شاید دلیل این امر وابستگی بیشتر سران قشقایی به زمین و حضور فعال آنها در مناطق ایلی بود در حالیکه سران بختیاری عمدتاً در شهرها زندگی می کردند و نفاق و چند دستگی داخلی نیز زمینه تطیع و سرکوب یکی توسط دیگری را فراهم می ساخت. مخالفت قشقاییها با اصلاحات ارضی در حقیقت مخالفت با سرکوب فزاینده دولت بود[۵۶۹].
در این روزهای بحرانی بود که واقعه قتل مهندس ملک عابدی رئیس اصلاحات ارضی فیروزآباد پیش آمد و بهانه ای به دست دولت داد تا بتوانند به خواسته های خود برسد[۵۷۰]. با پیش آمدن این حادثه برای پیدا کردن قاتل یا قاتلین که گمان می کردند مخالفان اصلاحات ارضی شاه بوده اند بسیاری از افراد ایل را دستگیر و تحت شکنجه قرار دادند. در آن زمان از سران ایل فقط خانواده سهراب خان قشقایی در ایران بودند که بهانه خوبی برای خارج کردن این خانواده از صحنه عشایر
۲-هوشیاری[۳۴]: دانستن راه درست وصحیح وعمل درهمان راه، که شامل:
۳-خودکنترلی[۳۵]: کنترل وتنظیم تفکرات واعمال خود بطوریکه برهرفشارازدرون وبیرون ایستادگی کنیم ودرهمان راهی عمل کنیم که احساس می کنیم درست است. که شامل:
۴-توجه واحترام[۳۶]: ارزش قائل شدن برای دیگران بارفتارمؤدبانه وبا ملاحظه، که شامل:
۵-مهربانی[۳۷]: توجه به نیازها واحساس های دیگران، که شامل:
۶-صبروبردباری[۳۸]: توجه به شأن وحقوق تمام افراد حتی آنان که عقاید ورفتارشان با ما مخالف است، که شامل:
۷-انصاف[۳۹]: انتخاب های عقلانی وعمل به شیوه منصفانه، که شامل:
ابعادهوش اخلاقی ازدیدگاه لنیک و کیل[۴۰]
لنیک وکیل(۲۰۰۵) بیان می کنند که هوش اخلاقی دارای ۴اصل به شرح زیر می باشد:
مؤلفه های هوش اخلاقی لنیک وکیل ازدیدگاه قرآن کریم وائمه معصومین(ع)
۱-درستکاری
درستکاری یا عمل صالح، میوه درخت ایمان است. هرجادرقرآن به ایمان اشاره شده به دنبال آن عمل صالح آورده شده واین نشانگر این است که ایمان بدون عمل صالح ممکن نیست. عمل صالح آثارزیادی به دنبال دارد که درچند آیه به آن اشاره شده است:
L. onopordi، L. affinis، L. liliputanus، L. grisescens، L. syriacus و Larinus sp. شناسایی گردید. سرخرطومی L. nidificans از مناطق بافت و دهسرد از روی علف هرز E. longipenicillatus جمعآوری شد. این گونه سرخرطومی در ایران از مناطق بیرجند، خراسان، ایلام و تهران گزارش شده است (مدرس اول، ۱۳۷۶؛ گولتکین، ۲۰۰۸؛ مدرس اول، ۲۰۱۰ و لگالو، ۲۰۱۰). در جهان این گونه از ایران، سوریه، ترکمنستان و افغانستان گزارش شده است (ترمیناسین، ۱۹۶۷ و فرموس، ۱۹۸۷). گوئیبورت (به نقل از گولتکین، ۲۰۰۸) سرخرطومی L. nidificans را به عنوان اولین گونه تولید کننده مان روی گیاه میزبان E. persicus معرفی کرد. در تحقیق حاضر مشخص گردید که در منطقه کرمان لاروهای این سرخرطومی روی علف هرز E. longipenicillatus از بذور در حال رشدونمو درون طبق گل تغذیه کرده و درون طبق گل تبدیل به شفیره میشوند. بنابراین، این سرخرطومی در این منطقه به عنوان یک عامل بیوکنترل این علف هرز نقش مهمی دارد. هدن (به نقل از گولتکین، ۲۰۰۸) گونه سرخرطومی L. mellificus Jekel, 1859 را به عنوان مترادف گونه L. nidificans معرفی کرد که روی گیاه میزبان E. persicus تولید مان می کند. در این تحقیق سرخرطومی L. onopordi در منطقه بافت از روی علف هرز E. lalesarensis جمعآوری شد. گولتکین (۲۰۰۶) پراکنش سرخرطومی L. onopordi را از شمالشرقی ترکیه و از روی علف هرز E. sphaerocephalus گزارش کرد. لاروهای این سرخرطومی از بذور در حال رشدونمو درون طبق گل گیاه میزبان تغذیه کرده و درون طبق گل تبدیل به شفیره میشوند. ادنانی و همکاران (۱۳۸۳) پراکنش سرخرطومی L. onopordi را از استان قم گزارش کردند. این سرخرطومی در این منطقه روی گیاه E. cephalus فعالیت دارد و مان تولید می کند. لگالو و همکاران (۲۰۱۰) پراکنش سرخرطومی L. onopordi را از ایران در مناطق اردبیل، بوشهر، آذربایجانشرقی، فارس، گیلان، اصفهان، کرمانشاه، لرستان، خراسان، کهکیلویه و بویراحمد، خوزستان، مرکزی، مازندران، قم، سمنان و تهران و نیز پراکنش آن را در جهان از مناطق غربی پالاارکتیک گزارش کردند. ترمیناسین (۱۹۶۷) گیاهان میزبان این سرخرطومی را گونه هایی از جنس Echinops و Onopordun معرفی کردند. گولتکین (c2006) سرخرطومی L. maculates Gyllenhal, 1836 را مترادف گونه
L. onopordi معرفی کرد. سرخرطومی L. affinis در این تحقیق در مناطق دلفارد و دهسرد از روی علف هرز E. aucheri جمعآوری شد. فرموس (۱۹۸۷) سرخرطومی L. affinis را به صورت تک نمونه از منطقه چشمهسرجاز ایران گزارش کرد. تاکنون اطلاعاتی درباره پراکنش، بیولوژی و گیاه میزبان این سرخرطومی گزارش نشده است. لذا، برای اولین بار در این تحقیق بیولوژی این سرخرطومی روی گیاه میزبان مربوطه مورد مطالعه قرار گرفت. در این تحقیق یک گونه سرخرطومیLarinus sp. در منطقه دهسرد از روی گیاه Cousinia stocksii جمعآوری شد که قادر به تولید مان میباشد. ولی، اطلاعاتی درباره بیواکولوژی این سرخرطومی در دسترس نمی باشد. گونه سرخرطومی L. liliputanus در منطقه دهسرد از روی علف هرز C. stocksii جمعآوری شد. این سرخرطومی در ایران از مناطق اصفهان، فارس، گلستان، ایلام، خوزستان، مازندران، تهران و آذربایجانغربی و در جهان از آسیای میانه، ایران و چین گزارش شده است (مدرس اول، ۱۳۷۶؛ باقری و نصراصفهانی، ۱۳۹۰؛ نعمت الهی، ۲۰۱۰ و لگالو و همکاران، ۲۰۱۰). در این تحقیق سرخرطومی L. syriacus از مناطق بافت و دهسرد از روی گیاه میزبان Carthamus oxyachantha جمعآوری شد. این گونه در ایران از مناطق اردبیل، فارس، گلستان، کرمانشاه، مازندران و آذربایجانغربی و در جهان از اروپای جنوبی، آسیای میانه و آسیای صغیر گزارش شده است (مدرس اول، ۱۳۷۶؛ لگالو و همکاران، ۲۰۱۰). همچنین گونه سرخرطومی L. grisescens در این تحقیق از مناطق بافت و دهسرد از روی علف هرز Carthamus oxyachantha جمعآوری شد. لگالو و همکاران (۲۰۱۰) پراکنش این سرخرطومی را از ایران، اروپای جنوبی و آسیای صغیر گزارش کردند.
۴-۲- فراوانی نسبی و تنوع گونه ای جنس Larinus روی گیاهان میزبان مختلف
نتایج تحقیق حاضر نشان داد که سرخرطومی L. affinis با درصد فراوانی نسبی ۹۱ و ۸۹ درصد به ترتیب در سالهای ۱۳۸۹ و ۱۳۹۰ به عنوان گونه غالب جنس Larinus روی علف هرز E. aucheri؛ سرخرطومی L. nidificans با درصد فراوانی ۶۱ و ۵۱ درصد به ترتیب در سالهای ۱۳۸۹ و ۱۳۹۰ به عنوان گونه غالب جنس Larinus روی علف هرز E. longipenicillatus؛ سرخرطومی Larinus sp. با درصد فراوانی ۸۸ و ۵/۸۷ درصد به ترتیب در سالهای ۱۳۸۹ و ۱۳۹۰ به عنوان گونه غالب جنس Larinus روی علف هرز C. stocksii فعالیت دارند. حشرات کامل هر کدام از این سه گونه سرخرطومی از روی سایر گیاهان میزبان نیز جمعآوری شدند ولی با تشریح طبقهای سایر گیاهان آلوده غیر از گیاه میزبان اختصاصی مشخص گردید که این سه گونه سرخرطومی نمی توانند روی سایر علفهای هرز غیر از گیاه میزبان اختصاصی چرخه زیستی خود را تکمیل نمایند. این نتایج نشان می دهند که هر کدام از این سه گونه سرخرطومی روی یک گیاه میزبان خاص فراوانی بیشتری دارد. لذا، به احتمال زیاد میتوانند در کنترل این علفهای هرز در طبیعت نقش موثری داشته باشند. سایر گونه های لارینوس شناسایی شده در این تحقیق روی گونه های گیاهی میزبان فراوانی پایینی را داشتند. این نتیجه نشان میدهد که این گونه های گیاهی برای تغذیه این سرخرطومیها مطلوب نبودند و یا اینکه شرایط محیطی برای افزایش جمعیت این سرخرطومیها مناسب نبود. بنابراین، لازم است برای مشخص شدن این موضوع تحقیقات بیشتری انجام شود. در مورد فراوانی گونه های سرخرطومی لارینوس روی گیاهان میزبان مطالعه ای انجام نشده است تا بتوان آن را با نتایج این تحقیق مقایسه کرد.
شاخص تنوع و یکنواختی شانون در هر دو سال مورد مطالعه برای گونه های Larinus روی دو علف هرز E. aucheri و C. stocksii در مقایسه با سایر علفهای هرز مورد مطالعه به طور معنیداری کمتر بود. از آنجا که شاخص