با توجه به اینکه عدد معناداری مربوط به آزمون کولموگروف اسمیرنوف در مورد توزیع آماری متغییر نگهداری و استفاده از دانش برابر ۱۶۷/۰ بدست آمده است و بزرگتر از ۰۵/۰ است، بنابراین می توان هم خوانی توزیع آماری متغییر نگهداری و استفاده از دانش با توزیع نرمال را در سطح اطمینان ۹۵/۰ پذیرفت و فرض ۰ Hرد نمی شود.
۵-الف : فرضیه های آماری در خصوص هم خوانی توزیع متغییر ارزیابی و بازخور با توزیع نرمال :
فرضیه ۰ H : توزیع آماری مربوط به متغییر ارزیابی و بازخور با توزیع نرمال هم خوانی دارد.
فرضیه ۱ H : توزیع آماری مربوط به متغییر ارزیابی و بازخور با توزیع نرمال هم خوانی ندارد.
از آنجا که عدد معناداری مربوط به آزمون کولموگروف اسمیرنوف در مورد توزیع آماری متغییر ارزیابی و بازخور برابر ۰۶/۰ بدست آمده است و بزرگتر از ۰۵/۰ است، بنابراین فرض ۰ Hرد نمی شود و می توان هم خوانی توزیع آماری متغییر نگهداری و استفاده از دانش با توزیع نرمال را در سطح اطمینان ۹۵/۰ پذیرفت.
ب: فرضیه های آماری در خصوص هم خوانی توزیع متغییر سبک رهبری با توزیع نرمال :
فرضیه ۰ H : توزیع آماری مربوط به متغییر سبک رهبری با توزیع نرمال هم خوانی دارد.
فرضیه ۱ H : توزیع آماری مربوط به متغییر سبک رهبری با توزیع نرمال هم خوانی ندارد.
از آنجا که عدد معناداری مربوط به آزمون کولموگروف اسمیرنوف در مورد توزیع آماری متغییر سبک رهبری برابر ۶۲۵/۰ بدست آمده است و بزرگتر از ۰۵/۰ است، بنابراین فرض ۰ Hرد نمی شود و می توان هم خوانی توزیع آماری سبک رهبری با توزیع نرمال را در سطح اطمینان ۹۵/۰ پذیرفت.
۱-ب : فرضیه های آماری در خصوص هم خوانی توزیع متغییر رهبری تحول آفرین با توزیع نرمال :
فرضیه ۰ H : توزیع آماری مربوط به متغییر رهبری تحول آفرین با توزیع نرمال هم خوانی دارد.
فرضیه ۱ H : توزیع آماری مربوط به متغییر رهبری تحول آفرین با توزیع نرمال هم خوانی ندارد.
با توجه به اینکه که عدد معناداری مربوط به آزمون کولموگروف اسمیرنوف در مورد توزیع آماری متغییر رهبری تحول آفرین برابر ۳۳۱/۰ بدست آمده است و بزرگتر از ۰۵/۰ است، بنابراین فرض ۰ Hرد نمی شود و می توان هم خوانی توزیع آماری متغییر رهبری تحول آفرین با توزیع نرمال را در سطح اطمینان ۹۵/۰ پذیرفت.
۱-۱-ب : فرضیه های آماری در خصوص هم خوانی توزیع متغییر ملاحظات فردی با توزیع نرمال :
فرضیه ۰ H : توزیع آماری مربوط به متغییر ملاحظات فردی با توزیع نرمال هم خوانی دارد.
فرضیه ۱ H : توزیع آماری مربوط به متغییر ملاحظات فردی با توزیع نرمال هم خوانی ندارد.
از آنجا که عدد معناداری مربوط به آزمون کولموگروف اسمیرنوف در مورد توزیع آماری متغییر ملاحظات فردی ۰۶۷/۰Sig= بدست آمده است و بزرگتر از ۰۵/۰ است، بنابراین فرض ۰ Hرد نمی شود و می توان هم خوانی توزیع آماری متغییر ملاحظات فردی با توزیع نرمال را در سطح اطمینان ۹۵/۰ پذیرفت.
۲-۱- ب: فرضیه های آماری در خصوص هم خوانی توزیع متغییر انگیزش الهام بخش با توزیع نرمال :
فرضیه ۰ H : توزیع آماری مربوط به متغییر انگیزش الهام بخش با توزیع نرمال هم خوانی دارد.
فرضیه ۱ H : توزیع آماری مربوط به متغییر انگیزش الهام بخش با توزیع نرمال هم خوانی ندارد.
با توجه به اینکه که عدد معناداری مربوط به آزمون کولموگروف اسمیرنوف در مورد توزیع آماری متغییر انگیزش الهام بخش ۱۲۸/۰Sig= بدست آمده است و بزرگتر از ۰۵/۰ است، لذا می توان هم خوانی توزیع آماری متغییر انگیزش الهام بخش با توزیع نرمال را در سطح اطمینان ۹۵/۰ پذیرفت.
۳-۱- ب: فرضیه های آماری در خصوص هم خوانی توزیع متغییر ویژگی های آرمانی با توزیع نرمال :
فرضیه ۰ H : توزیع آماری مربوط به متغییر ویژگی های آرمانی با توزیع نرمال هم خوانی دارد.
فرضیه ۱ H : توزیع آماری مربوط به متغییر ویژگی های آرمانی با توزیع نرمال هم خوانی ندارد.
عدد معناداری مربوط به آزمون کولموگروف اسمیرنوف در مورد توزیع آماری متغییر ویژگی های آرمانی ۲۰۲/۰Sig= بدست آمده است و بزرگتر از ۰۵/۰ است، بنابراین فرض ۰ Hرد نمی شود و می توان هم خوانی توزیع آماری متغییر ویژگی های آرمانی با توزیع نرمال را پذیرفت.
۴-۱- ب: فرضیه های آماری در خصوص هم خوانی توزیع متغییر رفتارهای آرمانی با توزیع نرمال :
فرضیه ۰ H : توزیع آماری مربوط به متغییر رفتارهای آرمانی با توزیع نرمال هم خوانی دارد.
فرضیه ۱ H : توزیع آماری مربوط به متغییر رفتارهای آرمانی با توزیع نرمال هم خوانی ندارد.
عدد معناداری مربوط به آزمون کولموگروف اسمیرنوف در مورد توزیع آماری متغییر رفتارهای آرمانی ۱۲۲/۰Sig= بدست آمده است و بزرگتر از ۰۵/۰ است ، می توان هم خوانی توزیع آماری متغییر رفتارهای آرمانی با توزیع نرمال را در سطح اطمینان ۹۵/۰ پذیرفت و فرض ۰ Hرد نمی شود.
۵-۱- ب: فرضیه های آماری در خصوص هم خوانی توزیع متغییر ترغیب ذهنی با توزیع نرمال :
فرضیه ۰ H : توزیع آماری مربوط به متغییر ترغیب ذهنی با توزیع نرمال هم خوانی دارد.
فرضیه ۱ H : توزیع آماری مربوط به متغییر ترغیب ذهنی با توزیع نرمال هم خوانی ندارد.
از آنجا که عدد معناداری مربوط به آزمون کولموگروف اسمیرنوف در مورد توزیع آماری متغییر ترغیب ذهنی ۱۹۹/۰Sig= بدست آمده است و بزرگتر از ۰۵/۰ است، لذا فرض ۰ Hرد نمی شود و هم خوانی توزیع آماری متغییر ترغیب ذهنی با توزیع نرمال تأیید می گردد.
۲- ب : فرضیه های آماری در خصوص هم خوانی توزیع متغییر رهبری تبادلی با توزیع نرمال :
فرضیه ۰ H : توزیع آماری مربوط به متغییر رهبری تبادلی با توزیع نرمال هم خوانی دارد.
فرضیه ۱ H : توزیع آماری مربوط به متغییر رهبری تبادلی با توزیع نرمال هم خوانی ندارد.
با توجه به اینکه که عدد معناداری مربوط به آزمون کولموگروف اسمیرنوف در مورد توزیع آماری متغییر رهبری تبادلی ۷۹۸/۰Sig= بدست آمده است و بزرگتر از ۰۵/۰ است، لذا فرض ۰ Hرد نمی شود و می توان هم خوانی توزیع آماری متغییر رهبری تبادلی با توزیع نرمال را در سطح اطمینان ۹۵/۰ پذیرفت.
۱-۲- ب : فرضیه های آماری در خصوص هم خوانی توزیع متغییر پاداش مشروط با توزیع نرمال :
فرضیه ۰ H : توزیع آماری مربوط به متغییر پاداش مشروط با توزیع نرمال هم خوانی دارد.
فرضیه ۱ H : توزیع آماری مربوط به متغییر پاداش مشروط با توزیع نرمال هم خوانی ندارد.
نظر به اینکه عدد معناداری مربوط به آزمون کولموگروف اسمیرنوف در مورد توزیع آماری متغییر پاداش مشروط ۵۲۸/۰Sig= بدست آمده است و بزرگتر از ۰۵/۰ است، بنابراین می توان هم خوانی توزیع آماری متغییر پاداش مشروط با توزیع نرمال را در سطح اطمینان ۹۵/۰ پذیرفت.
۲-۲- ب : فرضیه های آماری در خصوص هم خوانی توزیع متغییر مدیریت بر مبنای استثناء فعال با توزیع نرمال :
فرضیه ۰ H : توزیع آماری مربوط به متغییر مدیریت بر مبنای استثناء فعال با توزیع نرمال هم خوانی دارد.
فرضیه ۱ H : توزیع آماری مربوط به متغییر مدیریت بر مبنای استثناء فعال با توزیع نرمال هم خوانی ندارد.
از آنجا که عدد معناداری مربوط به آزمون کولموگروف اسمیرنوف در مورد توزیع آماری متغییر مدیریت بر مبنای استثناء فعال ۴۴۹/۰Sig= بدست آمده است و بزرگتر از ۰۵/۰ است، لذا هم خوانی توزیع آماری متغییر مدیریت بر مبنای استثناء فعال با توزیع نرمال را در سطح اطمینان ۹۵/۰ پذیرفته می شود.
۳-۲- ب : فرضیه های آماری در خصوص هم خوانی توزیع متغییر مدیریت بر مبنای استثناء منفعل با توزیع نرمال :
فرضیه ۰ H : توزیع آماری مربوط به متغییر مدیریت بر مبنای استثناء منفعل با توزیع نرمال هم خوانی دارد.
فرضیه ۱ H : توزیع آماری مربوط به متغییر مدیریت بر مبنای استثناء منفعل با توزیع نرمال هم خوانی ندارد.
با توجه به اینکه که عدد معناداری مربوط به آزمون کولموگروف اسمیرنوف در مورد توزیع آماری متغییر مدیریت بر مبنای استثناء منفعل ۱۶/۰Sig= بدست آمده است و بزرگتر از ۰۵/۰ است، لذا فرض۰ Hرد نمی شود و می توان هم خوانی توزیع آماری متغییر مدیریت بر مبنای استثناء منفعل با توزیع نرمال را در سطح اطمینان ۹۵/۰ پذیرفت.
۳- ب : فرضیه های آماری در خصوص هم خوانی توزیع متغییر رهبری عدم مداخله گر با توزیع نرمال :
فرضیه ۰ H : توزیع آماری مربوط به متغییر رهبری عدم مداخله گر با توزیع نرمال هم خوانی دارد.
بر اساس یک طبقه بندی معروف مدیریت سود دارای یک بعد سوم به نام مدیریت سود طبقاتی است. بارینا و همکاران در تفکیک سه جنبه مختلف مدیریت سود به شرح زیر بیان می دارند :
۱- مدیریت سود از طریق رویدادها : مدیریت می تواند رویدادها را طوری زمانبندی نماید که تاثیر بر درآمد گزارش شده ، به تدریج نوسانات موجود را کاهش دهد اگر موانع زمانبندی برنامه ریزی شده وقایع ( مثلا تحقیق و توسعه) تابع قواعد مالی حاکم بر تشخیص مالی وقایع می باشد .
۲- مدیریت سود از طریق تفویض ( انتقال) در طول دور هایی از زمان : با عنایت به وقوع و تشخیص وقایع ، مدیریت دارایی کنترل گسترده تر در تعیین دوره ای است که تحت تاثیر کمی وقایع قرار می گیرد .
۳- مدیریت سود از طریق طبقه بندی : زمانی که ارقام صورت سود و زیان به استثناء سود خالص هدف فرایند مدیریت سود است مدیریت خواهد بود به واسطه طبقه بندی صورت سود و زیان نوسانات در صورت یاد شده را به مرور زمان کاهش دهد .
آرتورلویت بر این باور است که شرکت های سهامی عام برای اعمال مدیریت بر سود شرکت از شش روش حسابداری (در مرحله عمل) استفاده می کنند :
۱- ارائه بیش از واقع ارقام ناشی از تغییرات
۲- طبقه بندی بخش مهمی از قیمت یک واحد خریداری شده به عنوان مخارج فرایند تحقیق و توسعه ( یک هزینه جاری) به گونه ای که بتوان این مبلغ را یک باره هزینه کرد.
۳- ایجاد بدهیهای سنگین برای شناخت هزینه ها در آینده ( این بدهی ها به عنوان بخشی از خرید ثبت می شوند) و بدین وسیله مصون ساختن سودهای خالص آینده
۴- استفاده از مفروضات غیر واقعی برای برآورد
بدهی ها، در مورد اقلامی مانند برگشت از فروش ، زیان های ناشی از وام ، هزینه های تضمین( خدمات پس از فروش) به گونه ای که بتوان در یک دوره آینده از طریق منعکس کردن تعهدات بلند مدت سود خالص را بهبود بخشید .
۵- گنجاندن اشتباهات عمدی در دفاتر شرکت و توجیه عدم امکان در اصلاح این خطاها بر اساس استدلال مبنی بر این که مقادیر حائز اهمیت نیستند .
۶- شناسایی وثبت درآمد پیش از این که فرایند تحصیل درآمد کامل شود .
همچنین تئوری مدیریت سود سود به نقل از گوردون به شرح زیر است :
۱- معیار انتخاب روش های حسابداری توسط مدیر حداکثر نمودن رفاه و آسایش شخصی خویش می باشد .
۲- رفتار و آسایش یه مدیر متناسب با موارد زیر افزایش می یابد :
الف ) امنیت شغلی
ب)افزایش نرخ رشد و سطح درآمد مدیریت
ج) سطح و نرخ رشد شرکت از حیث ابعاد گستردگی
۳- تحقق اهداف مدیریت به شرح مورد (۲) بستگی به رضایت سهامداران نسبت به عملکرد شرکت خواهد داشت چنانچه سایر جوانب یکسان باشد، هر اندازه رضایت سهامداران افزایش یابد به همان نسبت امنیت شغلی، درآمد و غیره مدیریت استحکام خواهد یافت
۴- رضایت سهامداران از شرکت متناسب با متوسط نرخ رشد سود شرکت افزایش می یابد .
با عنایت به این که چهار قضیه بالا و جود داشته باشد و یا اصولا پذیرفته شده باشد، می توان نتیجه گرفته که یک مدیر در محدوده اقتدار خود قادر است :
۱- سود گزارش شده را یکنواخت کند .
۲- نرخ رشد سود را یکنواخت و هموار نماید .
منظور از ” مدیریت سود “رشد سود آن است که اگر نرخ رشد بالا باشد بتوان با عملیات حسابداری قابل اجرا آنرا کاهش داد و به همین ترتیب عکس قضیه صادق است (چینگ[۳۴]، ۲۰۱۰).
انگیزهها و اهداف مدیریت سود سود
از دیدگاه تئوری حسابداری، پدیده مدیریت سود سود در رویکرد رفتاری ، موضوعی قابل تامل است . همچنین در عمل نیز حسابداران و تحلیل گران مالی در فرایند گزارشگری مالی که گزارشگری سود از مهمترین اجزای آن به شمار می رود به نوعی با این پدیده و پیامدهای آن مواجه می شوند . شناخت ابعاد مختلف رفتار مدیریت سود سود در راستای شناسایی ویژگی ها و محدودیت های سود حسابداری قرار می گیرد . در صورت امکان ارائه یک چارچوب نظری برای این پدیده که به نظر می رسد تاکنون میسر نشده است احتمال دارد بتوان به پیشرفتی در زمینه کیفیت گزارشگری سود دست یافت . انگیزه های ناشی از پدیده مدیریت سود سود را سه مورد زیر بیان می کند(چینگ[۳۵]، ۲۰۱۰):
الف) افزایش رفاه سهامداران
ب) تسهیل قابلیت پیش بینی سود
ج) افزایش رفاه مدیریت میدانند
هر یک از انگیزههای مدیریت سود سود به تفصیل در ذیل تشریح میشوند.
افزایش رفاه سهامداران:[۳۶]
محققین معتقدند که انگیزه اصلی مدیران از هموار سازی سود افزایش ارزش سهام شرکت میباشد چون سهامداران حاضرند برای شرکتهایی که دارای سود پایداری هستند بهای بیشتری را بپردازند و در حالت کلی تمایل بیشتری به سرمایه گذاری در شرکتهایی دارند که سودهای همواری را گزارش میکنند شرکتهایی که سودهای همواری را گزارش میکنند نسبت به شرکتهایی که سودهای پرنوسانی را گزارش میکنند دارای ریسک کمتری هستند. معتقــد است که مدیــریت فرض میکند که سهامداران تمایل بیشتری برایسرمایه گذاری در شرکتهایی که دارای سودهای هموار هستند نشان میدهند ، زیراسودهای هموارنشان دهنده ثبات شرکت است و سودهای پرنوسان دلیلی بر ریسکی بودنعملیات شرکت تلقی میشود و یا به عبارتی نوسان سود را بیانگر نوعی فعایت برنامه ریزی نشده می دانند که چندان پایدار نمی ماند و ماندگار نیست. به این نتیجه رسیدند که مدیریت سود سود در راستای هدف کاهش عدم اطمینانهای مربوط به خالص جریانهای نقدی مورد انتظار عمل میکند و در نتیجه به صرف ریسک پایین تری در قیمتگذاری دارائیهای سرمایهای می انجامد و نتایج بیدلمن را تایید کردند. معتقــد است که سهــامداران فرض میکننــد که کاهش نوسانهـای دورهای سود پرداختهای مالیاتی را کاهش میدهد (الاسیانی[۳۷]، ۲۰۱۳).
گوردن معتقد است که مدیران به این خاطر به هموارسازی سود روی می آورند که معتقدند اگر سودهای همواری را گزارش کنند، نشان از عملکرد خوب آنها دارد و بر عکس اگر سودهای پرنوسانی را گزارش کردند نشان از بی ثباتی در شرکت و عملکرد ضعیف آنها دارد.
معتقـد است که هموارســازی سود منجر به کــاهش مالیات پرداختی و ایجاد ذهنیت بهتر سهامداران نسبت به سودهای کم نوسان میشود. این نوع استدلالها از سوی طرفداران فرضیه بازار کارآی سرمایه به بار انتقاد گرفته شد. طرفداران فرضیه بازار کارای سرمایه معتقدند که در بازار کارای سرمایه سهامداران و در کل بازار در مورد رویدادهایی که تاثیری بر جریانات نقدی ندارند، گمراه نخواهند شد، زیرا بازار این توانایی را دارد که دستکاریهای سود را تشخیص دهند.
تسهیل قابلیت پیش بینی سود: [۳۸]
وقتی که مدیریت سود سود وجود داشته باشد، مدیریت و سهامداران میتوانند راحتر برنامهریزی و بودجه بندی کنند. مدیریت میتواند برای سالهای آتی راحتر برنامهریزی کند و سهامداران و سرمایه گذاران در محاسبه بازده سهم و تصمیمگیری در مورد سرمایهگذاری خود راحتر اقدام میکنند. مدیران در صورت وجود سودهای پرنوسان نمی توانند براحتی برای آینده برنامه ریزی و بودجه بندی کنند . سهامداران نیز در مورد سودهای قابل تقسیم و پیش بینی قیمت سهــام در آینده با مشکــل مواجه خواهنــد شــد. به این نتیجـه رسیدند کــه پیش بینی جریــانهای نقدی آتی با توسل به سودهای همـــوار متوالی نسبت به سودهای واقعی متوالی که در برگیرنده اقلام غیر مترقبه هستند برتری دارد. آنها به این نتیجه دست یافتند که مدیریت به منظور افزایش توانایی سرمایه گذاران برای پیش بینی جریان نقدی آتی به هموار سازی سود دست میزنند و معتقدند وجود هموار سازی سود این امر را تسهیل میکند (گاجانیس[۳۹]، ۲۰۱۳).
افرایش رفاه مدیریت:[۴۰]
یکی از انگیزههایی که باعث میشود مدیریت دست به مدیریت سود سود بزند منافع مدیریت است. در اکثر واحدهای تجاری پاداش مدیریت تابعی از سود است و مدیریت برای دریافت پاداش بیشتر دست به مدیریت سود سود میزند. یکی دیگر از دلایلی که باعث میشود که مدیریت دست به مدیریت سود سود بزند این است که مدیریت امنیت شغلی میخواهد. همانطور که قبلاً نیز بیان شد سهامداران در شرکتهایی که دارای سودهای هموار میباشند رغبت بیشتری به سرمایه گذاری نشان میدهند و همچنین ناپایدار بودن سود را ریسکی بودن شرکت میدانند بنابراین مدیری که مدیریت سود سود نکند احتمال دارد شغل خود را از دست بدهد و برعکس مدیری که سودهای همواری را گزارش میکند ارزش سهام شرکت را بیشتر میکند و از این طریق ثروت سهامداران را بیشتر میکند و از طرف دیگر سهامداران نیز امنیت شغلی وی را تضمین میکنند.
این موارد به خاطر وجود تضاد منافع بین سهامداران و مدیران اتفاق می افتد چون مدیران دنبال منافع مادی و همچنین امنیت شغلی هستند و سهامداران هم دنبال افزایش ثروت خود می باشند. در بعضی مواقع منافع مدیران موقعی تضمین می باشد که منافع سهامداران تضمین شده باشد و مدیران انگیزه قوی برای افزایش ثروت سهامداران دارند چون منافع خود در گرو افزایش رفاه سهامداران است. پس مدیران دست به هموار سازی سود و افزایش ثروت سهامداران می زنند نه به خاطر این موضوع که ثروت آنها زیاد شود بلکه به این خاطر که منافع خود تضمین شود. مخصوصاً زمانی این رویداد رخ می دهد که حقوق و مزایای مدیران تابعی از افزایش ثروت سهامداران باشد. در این حالت مدیران با انگیزه بیشتری دست به هموار سازی سود خواهند زد.
این فرضیه را تاییــد کردند که طرحهای توافق شده حق الزحمه مبتنی بر سود عموماً به هموار سازی سود منجر میشود. همچنین به بررسی ارتباط بین هموار سازی سود با محرکهای اقتصادی نظیر اندازه شرکت، بازار سهام، نوع کنترل و مالکیت و طرحهای پاداش پرداخت. مطالعات او به این نتیجه رسید که هموارسازی سود در مورد شرکتهای بزرگ، شرکتهای دارای طرحهای پاداش (تشویقی) و شرکتهایی که سود واقعی آنها با سود مورد انتظارشان متقاوت است بیشتر مصداق دارد و همچنین به این نتیجه رسید که دلیل منطقی برای هموارسازی سود تمایل مدیران به افزایش ارزش سهام شرکت میباشد. موس به این نتیجه رسید که هر چه تفاوت بین سود مورد انتظار با سود واقعی بیشتر باشد هموار سازی سود بیشتر رخ میدهد(گاجانیس[۴۱]، ۲۰۱۳). در مورد روش تعهدی و نقــدی و تاثیر آن بر همــوار سازی سود مطالعه نمود و به این نتیجه رسید که روش تعهدی سود را هموارتر از روش نقدی نشان میدهد. بر مبنای فــرضیه حداکثــر سازی پــاداش و حق الزحمه مدیریت انجام شده معتقد است در شرایطی که بین حق الزحمه و پاداش مدیریت با ارقام سود حسابداری رابطه وجود دارد، مدیریت آن دسته از روشهای حسابداری را انتخاب میکند که هموار سازی سود را در پی داشته باشد و همچنین به این نتیجه رسید که اگر حق الزحمه و پاداش مدیران بر مبنای سود حسابداری باشد در این حالت هموارسازی سود وجود دارد و بیشتر از حالتی است که سود حسابداری مبنای حق الزحمه و پاداش مدیران نیست (گاجانیس[۴۲]، ۲۰۱۳).
تحقیق دیگری نیز توسط لی ماریا انجــام شد و در تحقیـق او ارتبــاط بین حداکثر سازی ثروت مدیر و انتخاب روشهای حسابداری بررسی شد. او برای انجام تحقیق خود قضیههای زیر را انجام داد.
قضیه ۱- معیاری که یک مدیر در انتخاب اصول و روشهای مختلف حسابداری مد نظر دارد، حداکثر کردن سودمندی و رفاه شخصی است.
قضیه ۲- سودمندی و رفاه مدیریت با :
۱) امنیت شغلی او
۲) سطح و نرخ رشد درآمدهایش
۳) سطح و نرخ رشد اندازه شرکت افزایش مییابد.
قضیه ۳- حصول اهداف مدیریت (قضیه ۲) به میزان قابل توجهی به رضایت سهامدار از عملکرد شرکت بستگی دارد.
قضیه ۴- رضایت سهامداران یک شرکت به میانگین نرخ رشد و ثبات آن بستگی دارد.
با فرض درستی چهار قضیه اشاره شده میتوان به این نتایج رسید که با انتخاب اصول و روشهای حسابداری مدیران سودهای گزارش شده را هموار میکنند و نرخ رشد سود را نیز هموار میکنند (لیماریا[۴۳]، ۲۰۱۳).
تحقیق دیگری توسط صورت گرفت و نتایج این تحقیق نشان میداد که مدیران موقعی به هموار سازی سود دست میزنند که :
الف) مدیران در شرایطی تضعیف شده و در معرض لغزشهای اخلاقی قرار گرفته باشند و یا
ب) عدم تقارن اطلاعاتی بین مدیران و سهامداران وجود داشته باشد.
محقق دیگری به بررسی پدیده هموارسازی واقعی سود در چهار چوب تئوری نمایندگی پرداخت. او معتقد بود که هموار سازی واقعی سود از طریق تغییر تولید شرکت و یا تصمیمات سرمایه گذاری رخ میدهد. وقتی که این عمل مدیریت از چشم سهامداران پنهان بماند آنگاه مدیریت فرصتی را برای تعدیل عملکرد خود پیدا خواهد کرد و هدف مدیریت از این تعدیل نشان دادن تصویری با ثبات از عملکردش میباشد و باعث رفاه و سودمندی بیشتر وی خواهد شد.
بر مبنــای تئوری فــادنبرگ و تیرول [۴۴] به آزمون فرضیههایی در ارتباط با انگیزههای هموارسازی سود پرداختند و نتایج این تحقیق نشان میدهد که از شرکتهای مورد مطالعه ۳/۲۷% به هموار سازی سود پرداختهاند و انگیزه اصلی مدیریت برای هموار سازی امنیت شغلی است. به این نتیجه رسید که همــوار ســازی سود تاثیـر مساعد در ارزش سهام و بهای سرمایه (تأمین مالی) دارد. اعلام کــردند که هموار ســازی سود میتواند ارزش بازار شرکتها را به واسطه تاثیر در هزینههای تامین مالی، بی ثباتی کمتر در سود، کاهش احتمال ورشکستگی، بیشتر کند. چون هزینههای استقراضی یک شرکت پایین میآید و همین دلیل باعث می شود که در ارزش بازار شرکت تاثیر مثبت داشته باشد.
انگیز های مختلفی در تحقیقات گذشته بر مدیریت سود سود مورد اشاره قرار گرفته اند از جمله (لیماریا[۴۵]، ۲۰۱۳):
۱- افزایش قابلیت اتکای پیش بینی بر پایه سری های هموار شده اعداد و ارقام حسابداری در خلال روندی که به عنوان نمونه بهینه یا نرمال توسط مدیریت در نظر گرفته می شود .
فیلتر پسین[۵۸]: در این فیلتر بر اساس داده های ورودی دریافتی ماقبل وزنهای بعدی فیلتر چنان بهروز میشوند که خطای پیش بینی[۵۹] کمینه شود، علاوه بر این، در این فیلتر خطای پیش بینی نیز با بهره گرفتن از وزنهای پیشین و پسین فیلتر در جهت کمینه کردن مربع خطا محاسبه می شود.
فیلتر پیشین[۶۰]: در این فیلتر وزنهای قبلی چنان محاسبه و بهروز میشوند که خطای پیشین نمونه کمینه شود، این کار با بهره گرفتن از بردار ورودی انجام میپذیرد. در این فیلتر نیز مانند حالت قبل خطای پیشین با بهره گرفتن از وزنهای قبل و بعد جهت کمینه کردن مربع خطای فیلتر محاسبه می شود.
فیلتر ضریب همگرایی[۶۱]: با کمک ضریب همگرایی بهره مورد نیاز جهت بهروزرسانی وزنهای پیشین، پسین و … محاسبه و استخراج می شود.
فیلتر تخمین توام[۶۲]: این فیلترینگ وزنهای فیلتر را چنان بهروز می کند که خطای نهایی بین سیگنال ورودی فیلتر (سیگنال کانال مرجع) و سیگنال مراقبت (سیگنال مطلوب) کمینه شود.
بهروزرسانی وزنها در الگوریتم FT-RLS مطابق روابط زیر صورت میگیرد[۳۶]:
در روابط فوق داریم:
: بردار ورودی
: سیگنال مطلوب
: بردار وزن فیلتر پسین
: بردار وزن فیلتر پیشین
: بردار وزن فیلتر تخمین توام
: بردار گین نرمالیزه شده
: جمع مربع خطای پسین[۶۳]
: جمع مربع خطای پیشین[۶۴]
از روابط بارز است که در هر مرحله ، ، ، ، و بهروزرسانی میشوند. در روابط فوق که همان ضریب همگرایی است مقادیری نامنفی را اتخاذ می کند. پارامتر در این الگوریتم با نام متغیر رهایی[۶۵] شناخته می شود. هرگاه این پارامتر مقداری منفی اتخاذ کند بدین معناست که عملکرد الگوریتم مناسب نبوده و در نهایت الگوریتم به همگرایی نمیانجامد. به همین دلیل هرگاه منفی شود الگوریتم باید متوقف شده و با تنظیم دوباره پارامترهای اولیه از ابتدا اجرا شود. از معایب این الگوریتم وابستگی زیاد نحوه عملکرد الگوریتم به محاسبات عددی و تا حدی ناپایداری این الگوریتم است. برای مطالعه بیشتر درباره الگوریتم FT-RLS میتوان به مرجع [۳۶] مراجعه نمود.
۳-۴- مقایسه پیچیدگی محاسباتی روشهای وفقی
منظور از پیچیدگی محاسباتی روشهای وفقی مذکور، مرتبه محاسبات (جمع، ضرب و تقسیم) انجام شده در اجرای الگوریتم است. بر این اساس، پیچیدگی محاسباتی الگوریتمهای LMS و VSLMS از مرتبه L که همان طول فیلتر وفقی اعمالی است میباشد در حالی که پیچیدگی محاسباتی الگوریتم RLS از مرتبه L2 میباشد. با وجود آنکه الگوریتم LMS پیچیدگی محاسباتی کمتر از الگوریتم RLS دارد اما از جهت تضعیف سیگنالهای تداخلی و کشف اهداف عملکرد مناسبی نخواهد داشت و بهتر است با الگوریتم VSLMS جایگزین شود و در اکثر مواقع نیز در رادارهای پسیو استفاده از الگوریتم RLS برای تضعیف تداخل توصیه می شود [۳۵]. حجم تمام محاسبات مورد نیاز (مجموع ضرب، جمع و تقسیمهای مورد نیاز) برای الگوریتم RLS برابر با L25/3 میباشد این در حالی است که همین مجموع برای الگوریتم FTF برابر با L14میباشد [۳۶]. در رادارهای پسیو مولفههای کلاتر تا برد حدود ۵۰ کیلومتری میتوانند حضور داشته باشد و با افزایش برد کلاتر طول فیلتر وفقی اعمالی نیز افزایش مییابد. در رادارهای پسیو مبتنی بر سیگنال DVB-T فرکانس نمونهبرداری زیاد میباشد از این رو طول فیلتر وفقی مورد نیاز برای پوشش برد کلاتر زیاد خواهد بود. جدول شماره ۱ بیانگر حداقل طول فیلتر وفقی مورد نیاز و کل حجم محاسبات مورد نیاز در الگوریتم RLS و FT-RLS برای چندین برد مختلف کلاتر با فرکانس نمونهبرداری ۹ گیگاهرتز میباشد. برای مثال اگر برد کلاتر را ۵۰ کیلومتر در نظر بگیریم طول فیلتر وفقی مورد نیاز با فرکانس نمونهبرداری ۹ گیگاهرتز حداقل باید ۱۵۲۵ باشد، در این حالت حجم محاسبات در الگوریتم RLS در حدود ۸ میلیون خواهد بود در حالی که در همین شرایط حجم محاسباتی الگوریتم FTF در حدود ۲۱۰۰۰ میباشد. واضح است که در این حالت پیادهسازی الگوریتم RLS به علت حجم محاسباتی زیاد با وجود عملکرد مناسب با مشکل مواجه می شود و الگوریتم FT-RLS روشی مناسب برای حل این مشکل به نظر میرسد.
جدول شماره ۳-۱: طول فیلتر وفقی مورد نیاز و حجم محاسبات در الگوریتمهای RLS و FTF-RLS
برد کلاتر (کیلومتر) | طول فیلتر وفقی (L) | حجم محاسبات در الگوریتم FT-RLS | حجم محاسبات در الگوریتم RLS |
۳۰ | ۹۱۵ | ۱۲۰۰۰ | ۳۰۰۰۰۰۰ |
۴۰ | ۱۲۲۰ | ۱۷۰۰۰ | ۵۰۰۰۰۰۰ |
عمده کلام کینز این است که در اقتصاد سرمایه داری کنونی با کمبود مزمن تقاضای موثر مواجه است، زیرا هزینه های مصرفی، اعم از هزینه های مصرفی خصوصی و یا دولتی، برای جذب تمامی تولید کافی نیست و وقتی کارفرمایان به خود واگذار شوند، حجم اشتغالی را که به کار خواهند گرفت محدود تر از تعداد کل افرادی است که حاضر به قبول کارمی باشند و در نتیجه بیکاری غیر ارادی بطور دائمی وجود خواهد داشت(توانگر، ۱۳۸۰).
دراین مورد هر چند کینز بر سرمایه گذاری تاکید و آن را عامل تنظیم کننده های متغیرهای اقتصادی برای نیل به تعادل اشتغال کامل معرفی می کند. اما با شروع جنگ جهانی دوم همه کشورها در تورم قرار گرفتند و نظریه کینز، که مبتنی بر افزایش مصرف و توسعه سرمایه گذاری دولتی بود، دیگر کارساز نبود، زیرا اقتصادی که کینز بررسی کرده بود یک اقتصاد در حال رکود و در شرایط افزونی پس انداز نسبت به سرمایه گذاری بود، در حالی که بعد از جنگ جهانی دوم جهانی همه کشورهای جهان در معرض تورم ناشی از ناکافی بودن پس انداز نسبت به سرمایه گذاری قرار گرفتند.( توانگر، ۱۳۸۰)
بعد ازدهه ۳۰ میلادی دانشمندان اقتصاد کسب و کارهای کوچک را برای توسعه اقتصادی یک کشور ضروری و حیاتی دانستند. زیرا باعث افزایش بهره وری در جامعه، اشتغال زایی، افزایش سود آوری اقتصادی و تجدی حیات جامعه می شوند و یکی از وظایف مهم دولت را تغییر نگرش عمومی جامعه نسبت به کسب و کارهای کوچک و تلاش برای راه اندازی کسب و کار کوچک در جامعه تعریف نمودند.
در جدول (۴-۲) گویای اهمیت خود اشتغالی در جهان است این جدول عمدتاً کشورهای توسعه یافته را در بر می گیرد.
خود شاغلین دارای بنگاه های چند نفره، از طریق استخدام افراد دیگر، اهمیت خود اشتغالی را بالاتر می برند. آمار و اطلاعات نشان می دهد که ۷۱% خود شاغلین دارای کارگر در انگلیس دارای بنگاه های چند نفره می باشد. این رقم برای ایرلند ۹۸% است. با تجزیه و تحلیل جدول (۴-۲) بیانگر وجود تفاوت های زیاد به لحاظ اهمیت خود اشتغالی کشورهای مختلف می باشد که بخشی از آن به سطح توسعه یافتگی یک کشور و بخشی به ویژگی های ساختار اقتصادی کشور و بخشی نیز به تعریف کشور مربوط به از خود اشتغالی مربوط می شود. بدیهی است چنانچه بخش کشاورزی و افراد استخدام شده توسط خود شاغلین را قرار گیرند، اهمیت خود اشتغالی بسیار بیشتر خواهد شد. نکته دیگر آن است که اغلب این کشورها توسعه یافته هستند و از آنجه که با پیشرفت اقتصادی، توسعه شرکت های سهامی و بزرگ اهمیت یافته و از سهم بنگاه های کوچک غیر سهامی کاسته می شود، درصد خود اشتغالی کمتری خواهند داشت(شعبانعلی فمی و همکاران ۱۳۸۶).
جدول ( ۲-۲) درصد خود شاغلین از کل شاغلین کشاورزی در برخی کشورها[۶۰]
کشور | درصد | کشور | درصد |
آمریکا | ۶/۸ | فرانسه | ۸/۷ |
اوپک | ۴/۵ | یونان | ۱/۲۵ |
اروپا شرقی | ۱۰ | ایسلند | ۲/۱۳ |
آلمان | ۱۰ | ایرلند | ۷/۱۱ |
ایتالیا | ۲۸ | ژاپن | ۱۲ |
انگلیس | ۵/۱۲ | هلند | ۶/۹ |
استرالیا | ۳/۱۱ |