چارچوب نظری تحقیق
بهبود کیفیت زندگی افراد دارای کم توانی در کشورهای در حال توسعه وظیفهای دشوار و چالش برانگیز است. عوامل متعددی مانع چنین پیشرفتی هستند، تمام افراد ودر حقیقت بیشتر مسئولین تمایل به پافشاری بر این عقیده دارند که کم توانی در جامعه آنها با توجه به سایر معضلات، مشکل کوچکی است، خدمات برای افراد دارای کم توانی پرهزینه تصور میشود در نتیجه مساعی لازم و صرف هزینه در حد کم صورت میگیرد، به خدمات مورد نیاز بشکل خدمتی لوکس نگریسته میشود. مطابق گزارش کمیته کارشناسی سازمان بهداشت جهانی W.H.O، کیفیت زندگی افراد دارای کم توانی این کشورها در مقایسه بادیگر کشورها بسیار پایین است بالا بودن سطح فقر، بیسوادی، بیماری ها و کمی دسترسی به فرصتهای تحصیلی و شغلی، وجود نگرشهای منفی و تبعیض آمیز نسبت به افراد دارای کم توانی از جمله مواردی است که در گزارش این کمیته دیده میشد(هلاندر، ۱۹۹۸). واضح است که در این شرایط باید تلاشهای لازم برای بهبود کیفیت زندگی افراد دارای کم توانی صورت پذیرد.
الگوی اجتماعی ناتوانی به محیط پیرامون افراد دارای کم توانی توجه می کند محققان الگوی اجتماعی ناتوانی را در برابر الگوی فردی یا الگوی پزشکی ناتوانی قرار میدهند. زیرا الگوی اخیر بر مضرات وتاثیر نامطلوب نواقص فیزیکی یا ذهنی تاکید میکنند نه بر محیطی که آنها در آن عمل میکنند.در الگوی اجتماعی براین موضوع تاکید میشود که ناتوانی نتیجه تعامل میان محیط زندگی وموقعیتهای اجتماعی افراد دارای نقص وکم توانی است و بعنوان یک مشکل اجتماعی در متن جامعهای که دارای ویژگیهای خاص اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، هنجارهای حاکم، معماری و… است، باید مورد بررسی قرار گیرد، درواقع ناتوانی نوعی واکنش جامعه به واقعیتهای بیولوژیکی افراد است بر اساس این نظریه محرومیتی که یک فرد دارای کم توانی تجربه میکند از کاستیهای محیط اجتماعی ساختار یافته برای مطابقت با نیازها و خواستهای این افراد ناشی میشود تا از کم توانی یک فرد برای سازگاری با جامعه. در این دیدگاه دیگر ناتوانی ویژگیهای مربوط به یک شخص نیست، بلکه مجموعه پیچیدهای از شرایط، روابط و فعالیتهاست که در آن ناتوانی از زاویه مفهوم و ساخت اجتماعی دیده میشود (اولیور، ۱۹۹۰ روت چایلد، ۱۹۷۰ رایت، ۱۹۸۵).
واقعیت این است که جوامع نه بر اساس نیازها وتواناییهای همه افراد جامعه بلکه تنها برای افراد سالم طراحی میشوند ونیز بدلیل عدم رعایت نیازها و حقوق شهروندان دارای نقص وکم توانی محدودیتهای این افراد در برخورد با موانع اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، معماری و…به ناتوانی تبدیل میگردد. لذا پیامدهای ناشی از نقص دراین افراد در تعامل با محدودیتهای جامعه تشدید میشود.
مدل ادراکی سازمان جهانی بهداشت:
سازمان جهانی بهداشت چهار حیطه را برای سنجش کیفیت زندگی مشخص کرده است.
سلامت فیزیکی: فعالیتهای روزمره زندگی – وابستگی به مواد دارویی و کمکهای پزشکی، قدرت، خستگی، درد و ناراحتی، تحرک، خواب، طریق انجام کار و….
سلامت روانی: تصویر از خود و ظاهر بدنی – احساسات مثبت و منفی، اطمینان به نفس، حالات مذهبی، تفکر و یادگیری، حافظه و تمرکز.
روابط اجتماعی: ارتباطات شخصی، حمایت اجتماعی و فعالیتهای جنسی
محیط: منابع مالی و مادی، آزادی و ایمنی، مراقبتهای بهداشتی و درمانی (در دسترس بودن و کیفیت) فرصتها برای بدست آوردن اطلاعات و مهارتهای جدید، مشارکت در فعالیتهای اوقات فراغت و تفریح، محیط فیزیکی (آلودگی، سر وصدا، آب و هوا) حمل و نقل و مسافرت، محیط خانه.(خالقی، ۱۳۸۶)
محقق میکوشد تاکیفیت زندگی زنان دارای کم توانی را در چارچوب نظریه اجتماعی بررسی نماید که ناتوانی را نتیجه تعامل میان محدودیت های فردی با محرومیت های محیط زندگی وموقعیتهای اجتماعی افراد دارای نقص وکم توانی وبعنوان یک مشکل اجتماعی میبیند. واز مدل ادراکی سازمان بهداشت جهانی برای سنجش کیفیت زندگی با توجه به چهار حیطه، سلامت چسمانی سلامت روانی، سلامت محیطی وروابط اجتماعی، استفاده می شود تا رابطه برخی عوامل اقتصادی- اجتماعی را با کیفیت زندگی زنان دارای کم توانی از طریق فرضیههای تحقیق آزمون نماید.
فرضیههای اصلی تحقیق
کیفیت زندگی زنان دارای کم توانی با سطح تحصیلات آنان رابطه دارد.
کیفیت زندگی زنان دارای کم توانی با درآمد آنان ارتباط دارد.
کیفیت زندگی زنان دارای کم توانی با دسترسی آنان به تسهیلات وامکانات موجود در جامعه ارتباط دارد.
کیفیت زندگی زنان دارای کم توانی با بهره مندی آنان از خدمات بیمه ای( عادی و مکمل) ارتباط دارد.
کیفیت زندگی زنان دارای کم توانی با دسترسی آنان به وسایل کمکی ارتباط دارد.
کیفیت زندگی زنان دارای کم توانی با داشتن شغل آنان ارتباط دارد.
سئوالات تحقیق:
داشتن تحصیلات باکیفیت زندگی زنان دارای کم توانی چه رابطه ای دارد؟
داشتن درآمد باکیفیت زندگی زنان دارای کم توانی چه رابطه ای دارد؟
داشتن شغل باکیفیت زندگی زنان دارای کم توانی چه رابطه ای دارد؟
دسترسی بر وسایل کمکی مورد نیاز باکیفیت زندگی زنان دارای کم توانی چه رابطه ای دارد؟
دسترسی بر تسهیلات وامکانات موجود در جامعه باکیفیت زندگی زنان دارای کم توانی چه رابطه ای دارد؟
بهره مندی از خدمات بیمه ای( عادی و مکمل) باکیفیت زندگی زنان دارای کم توانی چه رابطه ای دارد؟
مروری بر پژوهش های انجام شده در خارج از ایران
۱ – رزماری وهمکارانش در مطالعهای در سال ۲۰۰۶ در خصوص بررسی مدیریت استرس برای زنان دارای کم توانیهای جسمی انجام دادند، در این مطالعه ۷۸ زن که دارای کم توانی فیزیکی از قبیل صدمات ستون فقرات و آرتریت بودند بصورت تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. سپس از انجام پیش آزمون و پس آزمون و آموزش مدیریت استرس گروهی بر روی گروه مداخله و پیگیری پس از سه ماه نتایج ذیل حاصل گردید. مشاهده شد که پس از سه ماه گروه مداخله پیشرفت بالاتری را در تحمل درد نشان داده اند و در واقع مداخله مدیریت استرس باعث افزایش خود کارآمدی وتوسعه شبکه اجتماعی شد که خود موجب کاهش استرس و همراه با ارتقاء سلامت روان بود.
۲ – الجدید و همکارانش در مقالهای که در سال ۲۰۰۴ ارائه شد و در مورد بررسی کیفیت زندگی افراد دارای ضایعه نخاعی در کشور عربستان بود، با بررسی ۵۷ مورد افراد دارای کم توانی طی سالهای ۱۹۸۳ تا ۲۰۰۳ ، دریافتند که عواملی چون: وضعیت مادی، اشتغال و دسترسی به وسایل کمک توانبخشی در افزایش کیفیت زندگی موثر است هم چنین این پژوهش بر اصلاح نگرش اجتماعی نسبت به افراد دارای کم توانی تاکید داشته و ارتقاء سطح آگاهیهای عمومی را موجب بهبود سطح کیفیت زندگی آنان دانسته است.
۳ - براساس مطالعهای که در کشور کره توسط موسسه سلامت و رفاه اجتماعی در سال ۱۹۹۶ در خصوص وضعیت زنان دارای کم توانی انجام گرفت، نشان داده شد که این زنان با تبعیض مضاعف روبرو هستند. و یکی از مهمترین بیش شرطهای ارتقاء زندگی مستقل زنان دارای کم توانی، داشتن شغل است.
برای تشخیص مشوقها و باز دارندههای اشتغال زنان دارای کم توانی و تداوم شغل آنها، این تحقیق بر پنج زمینه تاکید داشت: فرد، خانواده، خدمات اجتماعی، محیط اجتماعی و سیاست های دولتی.
در این تحقیق مشخص گردید که فقط ۷/۲۷ درصد از زنان شاغل هستند در مقابل ۷/۵۷ درصد مردان دارای کم توانی دارای شغل میباشند. براساس گزارش آکادمی رفاه اجتماعی کره، ۳/۷۵ درصد زنان دارای کم توانی نیاز به اشتغال داشتند. (شریفیان ثانی و همکاران، ۱۳۸۳: ۳۰)
۴ - گزارشهای بانک جهانی از پژوهشهای بعمل آمده در خصوص زنان دارای کم توانی بیانگر این است که زنان با ریسک بالاتری از مشکلات سلامت روانی و اجتماعی نسبت به مردان روبرو هستند و به عنوان افراد دارای کم توانی ممکن است در مقایسه با این تفاوت جنسیتی، آسیب پذیرتر باشند. براساس این پژوهشها، افسردگی و تنش در بین زنان دارای کم توانی بیشتر است. (هاگز ونوسک، ۲۰۰۳: ۲۱)
۵ - در بررسی های انجام شده دیگر توسط، (اش و فاین ۱۹۹۸، هنافورد ۱۹۸۹، سیمون ۱۹۸۸، …)
در مقایسه بازنان و مردان دارای کم توانی، احتمال بیشتری دارد که زنان دارای کم توانی هرگز ازدواج نکنند یا ازدواج دیر هنگام داشته باشند و یا در صورت ازدواج کارشان به جدایی بکشد.
۶- در سال۲۰۰۷، تحقیقی در تایلند توسط ماراکویس و همکاران درخصوص سنجش کیفیت زندگی زنان دارای کم توانی بادر نظر گرفتن عوامل جمعیت شناختی- اجتماعی و استفاده از ابزارسنجش (WHO-QOL-BREF) انجام گرفت.
روش: در این مطالعه، ۳۲ زن دارای کم توانی از طریق نمونهگیری تصادفی سهمیهای انتخاب شدند. دادهها به روش تحلیل توصیفی واز طریق آزمون همبستگی اسپیرمن تحلیل شدند.
نتایج تحقیق: نتایج این مطالعه مشخص کرد که ارتقای وضعیت مالی و داشتن شغل و استقلال در افزایش کیفیت زندگی تعیینکننده میباشند.درحالی که سایر عوامل از قبیل: وضعیت ازدواج، سطح سواد، شغل ومدت وسطح ناتوانی از نظر آماری معنا دار نبودند… (ماراکویس وهمکاران، ۲۰۰۷: ۱۶۴۰)
۷- نتیجه مطالعهای که درسال ۲۰۰۲ توسط منور حسین و همکاران در خصوص اثر ناتوانی بر کیفیت زندگی افراد دارای کم توانی در روستای بنگلادش انجام گرفت آشکار کرد که ناتوانی اثر مخربی بر کیفیت زندگی افراد دارای کم توانی بویژه تأثیر منفی بر ازدواج، مشارکت، آموزش، اشتغال ومسائل عاطفی آنها دارد. ناتوانی همچنین زندگی اجتماعی، خانوادگی و شخصیتی افراد دارای کم توانی را به مخاطره میاندازد. بیش از نیمی از افراد دارای کم توانی نگاه شان به زندگی بسیار منفی است. زنان دارای کم توانی و دختران بیش ازمردان از نگرشهای منفی رنج میبردند و کم توانی تاثیر منفی بیشتری بر سلامت روانی و اجتماعی آنان داشت. (منور حسین و همکاران، ۲۰۰۲)
۸- پکی کوئین در مقاله ای در سال ۱۹۹۴ تحت عنوان سیاست های ناتوانی در امریکا چنین گزارش داد: که زنان دارای کم توانی در دستیابی به حقوق خود در جامعه با مشکلات مضاعفی مواجه هستند چرا که سیاست های مربوط به کم توانی، جنسیت افراد را مورد مطالعه قرار نداده است. برخورد جامعه با مسئله جنسیت به گونهای است که زن بودن خود به تنهایی عاملی برای وابستگی فرد محسوب میگردد. سالها مددکاران تلاش کرده اند تا نهضتهایی در جهت دستیابی این گروه به ارزشها وحقوق برابر سازماندهی نمایند و در بخشی از مقاله خود به این مسئله اشاره دارد که سیاستهای حیطه توانبخشی به گونهای تنظیم شده اند که گویی تمام افراد دارای کم توانی مرد هستند. لذا از آنجا که متخصصین تاکنون نقش جنسیت را در تدوین قوانین مدافع حقوق افراد دارای کم توانی خنثی ارزیابی نموده اند، زنان دارای کم توانی نمیتوانند در حیطههایی که بخاطر جنسیت شان از مردان متمایزند. از این سیاست ها در راستای احقاق حقوق خود بهره گیرند. وی بررسی و در نظر گرفتن موضوع مشارکت فعال زنان را در جامعه، در دسترس بودن اماکن و معابر، حق برخورداری از خدمات درمانی و توانبخشی، فرصت های برابر در دسترسی به مشاغل موجود در جامعه و رعایت حقوق شهروندی را از مصادیق برخورداری همه افراد جامعه از فرصت های برابر بیان میدارد.
۹- درسال ۲۰۰۵ زیرنظر کمیسیون بین المللی افراد دارای کم توانی در مالت، تحقیقی درخصوص کیفیت زندگی افراد دارای کم توانی انجام گرفت نتایج این تحقیق نشان داد که مردان دارای کم توانی شانس بیشتری برای ازدواج دارند زنان دارای کم توانی نسبت به مردان دارای کم توانی دو برابربیشتر احتمال زندگی در موسسات را دارند مردان دارای کم توانی به نسبت زنان دارای کم توانی شانس بیشتری برای اتمام تحصیلات خود دارند.
۱۰ – در تحقیقی که در سال ۲۰۰۰ توسط برایان جی. کمپ درجنوب کالیفرنیای امریکا درخصوص زنان دارای کم توانی انجام گرفت، نتایج نشان داد: کاهش ویا افزایش کیفیت زندگی در کلیه ابعاد آن بستگی به حمایتهای اجتماعی دارد که جامعه ازآنان به عمل میآورد. دسترسی به تکنولوژی مناسب ومورد نظر نقش عمده ا ی در کیفیت زندگی زنان دارای کم توانی دارد.
مروری بر پژوهش های انجام شده درایران
در باب کیفیت زندگی افراد دارای کم توانی پژوهشهای مختلفی انجام گرفته است، البته باید خاطر نشان نقطه آغاز، شیوه تحلیل و استنتاج آنها متفاوت است. در این میان میتوان به موارد زیر اشاره کرد.
۱- جواد فرخی در سال ۱۳۸۶ در تحقیق خود تحت عنوان کیفیت زندگی و عوامل موثر برآن” در میان سرپرستان خانوارهای ساکن شهر تهران” که در دانشگاه علامه انجام گرفت به نتایج زیر دست یافت: در این تحقیق کیفیت زندگی با ابزار WHO-QOL-BRFE و با روش پیمایش از میان ۴۰۰ سرپرست خانوار ساکن تهران که بصورت تصادفی انتخاب شده بودند، اندازه گیری شد و نتایج به شرح ذیل بود:
- وجود رابطه مثبت و معنی دار میان سن و کیفیت زندگی (کاهش کیفیت زندگی با افزایش سن)
- بالا بودن کیفیت زندگی مردان نسبت به زنان
- رابطه مثبت میان سطح تحصیلات با کیفیت زندگی
- رابطه مثبت میان تاهل با کیفیت زندگی
آزمون استانداردبه شیوه مشاهده چشمی برای تعیین دمای ابری شدن نمونهای است که تحت نرخ سرمایش معین قرار گرفته است. نمونه از دمایی که به قدر کافی بالاتر از دمای ابری شدن تخمینی باشد، تحت سرمایش قرار میگیرد. دمایی که اولین بلور مشاهده شود به نام دمای ابری شدن ثبت میگردد. در این روش لازم است که مایع در لایهای به ضخامت mm 30 شفاف باشد و مناسب نفتهای خام سیاه به دلیل عدم رویت بلورهای تشکیل شده نمیباشد. روش مشاهده چشمی برای دمای ابری شدن سوختهای تقطیری مناسب میباشد و فقط برای سوختهای کوره، سوخت دیزل و سوخت موتور توربین با دمای ابری شدن در محدوده °C 26- تا °C 2 اعتبار دارد (Hammami et al., 2003).
کروکا در سال ۱۹۹۵ مرحله سرمایش روش فوق را بدین صورت اصلاح کرد که نمونه را حین سرمایش به هم میزد. تیواری برای اصلاح فرایند تعیین دمای ابری شدن، مرحله سرمایش را با گامهای Cْ ۱ انجام داده و نمونه را قبل از بررسی مشاهده ظهور بلورهای واکس به مدت ۱۵ دقیقه در همان دما نگهداری میکرده است (Tiwary, 2002). نتایج بین این روش و روش گرماسنجی روبشی تفاضلی حدود Cْ ۱ با هم فرق دارد (Fong , 2007).
روش انسداد فیلتر[۹]
در این روش محلول نفتی فیلتر شده و پیش گرمایش شده از میان یک لوله مویین به سمت فیلتر عبور داده میشود. هم فیلتر و هم نمونه نفت در حمام آب دما ثابت قرار دارند. هنگامی که نفت تحت نرخ پایا سرمایش داده میشود، افت فشار در حین عبور از لوله مویین و فیلتر ثبت شده و مقایسه بین این افت فشارها برای تعیین دمای ابری شدن به کار میرود (Monger-McClure, Tackett , & Merrill, 1999). این روش برای اندازهگیری دمای ابری شدن نفت های زنده برتری دارد و مناسب نفتهای خام ویسکوز نمی باشد.
روش اندازه گیری ویسکوزیته
زمانی که دمای نفت بالاتر از دمای ابری شدنش است رفتار سیال را میتوان نیوتنی در نظر گرفت و طبق رابطه آرنیوس برای سیالات نیوتنی لگاریتم تغییرات ویسکوزیته با عکس دمای مطلق رابطه خطی دارد. با سرد کردن نفت و رسیدن نفت به دمای ابری شدن اولین بلورهای نفت تشکیل می شود. در این حالت نحوه تغییرات ویسکوزیته با دمای نفت از حالت خطی ذکر شده منحرف میگردد که نشاندهنده شروع تشکیل بلورهای واکس است. بنابراین از نحوه تغییرات ویسکوزیته با دما به عنوان روشی جهت تعیین نقطه ابری شدن نفت استفاده میشود (Krukaet al., 1995).
روش میکروسکوپی قطبی[۱۰]
اساس این روش بر پایه این فرض است که بلورهای واکس میتوانند حول سطح دو قطبی نور عبوری بچرخند در حالیکه هیدروکربن های مایع این توانایی را ندارند. این روش احتیاج به منبع نور، حایل مادون قرمز، دوقطبی کننده، کنترل کننده دما و یک میکروسکوپ دارد. نمونه نفت معمولاً تا دمایی بالاتر از نقطه ابری شدن ( دمایی که هیچ بلوری مشاهده نمیشود) گرما داده میشود و برای تقریباً ۱۰ دقیقه در آن دما نگه داشته می شود. سپس نمونه با نرخ ۵/۰ درجه ساتیگراد بر دقیقه تا زمانیکه بلورهای واکس مشاهده شودسرد می گردد. این روش در مقایسه با دیگر روشها بالاترین مقدار دمای ابری شدن را گزارش میدهد و از این رو به عنوان یکی از دقیقترین روشها لحاظ میگردد (Bidmus, 2009).
روش گرماسنجی روبشی تفاضلی[۱۱]
روش گرماسنجی روبشی تفاضلی ابزاری قدرتمند برای تعیین مشخصات نفت خام است. در این روش گرمای آزاد شده از نمونه در حین تبلور واکس اندازهگیری میشود. نفت تا دمای °C80 درجه سانتیگراد در یک کپسول آلومینیمی گرم میشود و سپس با سرعت سرمایش معین (°C10-1) در دقیقه سرد میشود. دمای تبلور در این روش با شروع پیک گرمازایی متناظر با تبدیل فاز مایع- جامد مشخص می شود (Tiwary, 2002).
روش انتقال مادون قرمز فوریه[۱۲]
در این روش برای تعیین دمای ابری شدن افزایش انرژی منتشر شده بواسطه جامد تشکیل شده در اثر تبلور واکس توسط دستگاه اسپکتروسکوپی اندازه گیری می شود. طول موجهای متوسط مادون قرمز بین ناحیه ۴۰۰۰- ۶۵۰ مورد استفاده قرار میگیرند، زیرا این ناحیه طیفی شامل طول موجهایی است که انرژی کمی توسط هیدروکربنها جذب میشود. همچنین طولموجهای مشخصه جذب تبلور واکس که برای تشخیص واکس مورد استفاده قرار میگیرند، در این محدوده قرار دارد(Monger-McClure et al., 1999). در مقایسه با روش FP، روش FTIR مناسب برای نفتهای زنده میباشد. طیفسنجی مادون قرمز نزدیک[۱۳] نیز به عنوان یک روش در تعیین دمای ابری شدن به کار میرود (Leontaritis, 1996).
تبلور واکس
تبلور واکس طی سه پدیده پی در پی : تشکیل هسته، رشد و تشکیل خوشه واقع میشود.
تشکیل هسته
هسته زایی یک بلور از توده محلول زمانی رخ میدهد که محلول فوق اشباع باشد. فوق اشباعی در شرایطی که مقدار حلشونده در محلول بیش از مقدار مورد نیاز جهت شرایط تعادل ترمودینامیکی اتفاق میافتد. فاصله تعادل اشباع دمایی است که در آن دما گرمایش محلول با نرخی بینهایت کوچک سبب انحلال میشود. نقطه هستهزایی در توده محلول و یا نقطه ابری شدن دمایی است که در آن دما، از سرمایش محلول با نرخی بینهایت کوچک فاز جامد تشکیل میشود. اختلاف بین این دو دما پهنای منطقه فرا پایدار نامیده میشود. هسته زایی درون منطقه فرا پایدار صورت میگیرد. هستهزایی در نتیجه خوشه شدن مونومرهای حلشونده از طریق یک سری واکنشهای دو ملکولی صورت میگیرد. رقابت بین سهمهای حجم و سطح در انرژی آزاد امکانپذیری فرایند را روشن میکند. بعد از اینکه تعداد بهینهای از مونومرها به یکدیگر اضافه شدند، خوشهای از مونومرها با اندازه بحرانی تشکیل میشود. افزایش بیشتر مونومرها به خوشه باعث کاهش انرژی آزاد آن میشود و در نتیجه سبب تشکیل هسته و رشد آن میشود. فرایندهای هستهزایی و رشد تا زمانی که فوق اشباعی در سیستم وجود دارد ادامه مییابد(Hennessy et al., 1999).
هنگامیکه تشکیل هستهها در یک ساختار فاز داخلی صورت گیرد، هستهزایی خودبهخود یا همگن نامیده میشود. اگر هستهزایی به سبب ناخالصیها صورت گیرد مانند ذرات خارجی یا عیب در سطح تماس، هستهزایی غیر همگن نامیده میشود (Turner, 1971).
رشد بلور
رشد بلور واکس بر روی مکانهایی اتفاق میافتد که در آن نقاط انرژی سطحی چسبندگی بین بلور و پارافین آزاد بزرگترین مقدار را داشته باشد. بنابراین رشد بلور در سطوح جانبی سریعتر میباشد. نرخ این افزایش شدیداً با افزایش فوق اشباعی محلول افزایش مییابد. پارافینها به شکلهای مختلف و با ساختارهای منظم میتوانند متبلور شوند. این ساختارها میتوانند متشکل از یک لایه و یا چند لایه ملکولی باشند. در ساختارهای چند لایه زنجیرههای ملکولی به شکل زیگزاگی به موازات یکدیگر قرار میگیرند. بنابراین گروههای متیل آخری زنجیره متعلق به صفحات موازی می باشند و بر محور اصلی زنجیر عمود بوده و یا آن را قطع می کند. هر واحد از بلورهای پارافین به چهار دسته تقسیم میشوند: هگزاگونال، ارتورومبیک، تری کلینیک و منو کلینیک. این طبقه بندی برای تعیین ساختار تمام نرمالآلکانهای با تعداد کربن بالای ۹ مناسب است و نرمالآلکانهای پایینتر از نونان در هیچیک از طبقه بندیهای بالا قرار نمیگیرند (Turner, 1971). تحقیقات در زمینه ساختار بلورهای واکس پارافینی هنگامیکه در یک محلول ساکن یا جریان کند متبلور میشوند تأکید میکند که بلورهای واکس ساختاری لوزی شکل یا چهار گوشه بهخود میگیرند (Dirand et al., 2000).
خوشه شدن
یکی از مهمترین مکانیزمهای افزایش اندازه ذرات در فرآیندهای رسوبی و یا تبلور واکنشی، خوشه شدن ذرات میباشد. خوشه شدن ذرات به موازات رشد بلور انجام می شود. در یک محلول با فوق اشباعی بالا، هستههای اولیه پس از تشکیل به دو روش امکان رشد دارند. ذرات هم به تنهایی میتوانند رشد نمایند و یا بر اثر برخورد با یکدیگر به همدیگر بچسبند و ذرات و یا خوشههای بزرگتری را بوجود بیاورند. رشد بلور و خوشه شدن شدیداً به فوق اشباعی محلول بستگی دارد. تفکیک خوشه شدن ذرات از رشد بلورها مشکل میباشد. در شرایطی که فوق اشباعی در سیستم بالا باشد معمولاً مکانیزم خوشه شدن بر رشد ذرات برتری دارد.
زمانیکه نمونه تا دمایی پایینتر از دمای تبلور واکس سرد شود افزایش اندازه بلور خواص رئولوژی محلول را به شدت تغییر می دهد و سرانجام بلورها به شکل خوشه در میآیند. این خوشهها یا رسوب مینمایند و یا درون شبکههای محکم گرفتار میشوند و منجر به رسیدن محلول به نقطه ریزش خود میشوند (سلیمانی نظر, دبیر, ۱۳۸۲).
رئولوژی نفت خام
در دماهای Cْ ۲۰۰- ۷۰ و فشار های مخزن(Mpa 101)، پارافینها به صورت حل شده در مخلوطهای نفتی باقی میمانند و مخلوط مانند یک سیال نیوتنی رفتار میکند. هنگامیکه نفت توسط پمپ از مخزن خارج میگردد، دمای خط جریان به دمای دریا ( حدود Cْ ۴) نزدیک میشود و معمولاً واکس جامد ایجاد شده و منجر به رسوب در دیواره لوله و رفتار جریانی پیچیده میگردد. در دمای پایینتر از دمای ابری شدن، افزایش سریع در ویسکوزیته و شروع رفتار غیر نیوتنی اتفاق میافتد. حضور بلورهای واکس در نفت خام آنرا به یک سیال غیر نیوتنی پیچیده که خواص جریانی آن سخت قابل اندازهگیری میباشد، تبدیل می کند. یکی از دلایل رفتار غیر نیوتنی این است که بلورهای چهار ضلعی واکس در محلول به صورت انبوه تجمع میکنند و مخلوطی ژلهای شکل را تشکیل میدهند که منجر به افزایش ویسکوزیته میگردد (Dirand, 1998). به دلیل وجود ساختار ژلهای شکل، نفتهای خام پارافینی رئولوژی پیچیدهای را از خود نشان میدهند و حداقل ۸ پارامتر تاثیرگذار بر رفتار جریانی آنها تشخیص داده شده است(Cawkwell & Charles, 1989). پارامترهای مهم از بین این ۸ پارامتر حرارت، تغییر سرعت(تنش برشی)، زمان و ترکیب درصد نفت میباشد (Tiwary, 2002; Kane et al., 2004).
نفتهای خامی که بلورهای واکس در آنها پدیدار شده است برای شروع مجدد جریان نیاز به غلبه بر تنش تسلیم دارند و جز سیالات تیکسروتروپیک[۱۴] میباشند که به صورت همدما ویسکوزیته آنها با گذشت زمان کاهش پیدا میکند(Tiwary, 2002;2005 Vignati et al.,).
روشهای حذف و کنترل رسوب واکس
معضلات ناشی از تشکیل رسوبات واکسی از همان ابتدای راه اندازی اولین چاه نفت گریبانگیر صنعت نفت بوده است. راه حل پیشنهادی برای کنترل رسوب واکس بر اساس اولویت پیش بینی یا تشخیص وقوع آن، ممانعت یا جلوگیری از پیدایش رسوب و در صورت تشکیل زدایش رسوب هستند(Leontaritis, 1996). در هنگام ارزیابی مشکلات رسوب واکس توجه به شرایط زیر حایز اهمیت است: ۱- غلظت نرمالپارافینها، ۲- توزیع عدد کربن، ۳- غلظت پارافینهای شاخه دار، نفتنها و آروماتیکها ۴- غلظت رزینها و آسفالتنها، ۵- آب و هوای منطقه (۱۹۹۵, Singh).
روشهای زیادی برای کنترل و حذف رسوب واکس ارائه شده است. اما مهمترین و رایجترین آنها روشهای مکانیکی، حرارتی ،شیمیایی و بیولوژیکی میباشد.
روشهای مکانیکی
این روشها یکی از قدیمیترین شیوه های حذف رسوبات واکسی هستند که با وجود نوآوریها و ابداعات جدید در روشهای دیگر، حتی هم اکنون جز پرکاربردترین روشها محسوب میشوند.
در زمان بروز توقف در تولید نفت به دلایل اضطراری یا غیره، نفت خام واکسی در خطوط لوله تحت شرایط ساکن (بدون جریان) سرد می شود. به منظور راه اندازی مجدد، جریان ژل باید شکسته شود. این شکست می تواند با اعمال فشار بر ژل انجام شود. به منظور پیش بینی فشار مورد نیاز برای راه اندازی جریان در حالت ایمن، قدرت ژل باید تخمین زده شود. از اینرو دانستن قدرت ژل نکته مهمی در راه اندازی دوباره جریان در خط لوله ژل شده میباشد. قدرت ژل با پارامتر تنش تسلیم ژل اندازه گیری می شود. اگر تنش برشی اعمال شده روی ژل از تنش تسلیم ژل تجاوز کند، شکست ژل نفت- واکس اتفاق میافتد. یکی از معمولترین روشهایی که برای اعمال فشار در خطوط لوله جریان استفاده می شود ، عملیات توپکرانی [۱۵] نامیده می شود. در این عملیات یک توپک (یک جسم جامد با قطر کمتر از قطر داخلی لوله) از خط لوله عبور داده می شود تا واکس رسوب یافته بر سطح خط لوله را پاک کند. برای سهولت توپکرانی یک سیستم خط جریان مشابه با طراحی مخصوص که اجازه عملیات توپکرانی را بدهد، باید ایجاد شود. توپکرانی باید به طور منظم برای جلوگیری از انسداد لوله بدلیل تشکیل مقادیر زیاد رسوب واکس صورت گیرد. اگر ضخامت رسوب واکس زیاد شود، فشار کافی برای هل دادن توپک از میان خط به دلیل تجمع واکس در جلوی آن وجود نخواهد داشت. بعلاوه توپکرانی در خطوط زیر دریا احتیاج به خاموشی سیستم نفت، پایدار شدن سیستم توسط تزریق متانول و خروج آن و سرانجام شروع به کار مجدد سیستم بعد از اتمام عملیات توپکرانی دارد. این فرایند ممکن است منجر به از دست دادن تولید ۱ تا ۳ روز شود. محققان با بهره گرفتن از مدلهای رسوب ایجاد شده بر پایه آنالیز سیالات و محاسبات اطمینان جریان، به دنبال راه حل تعیین مدت زمان بین عملیات توپکرانی هستند که نه خیلی سریع و مکرر باشد تا سبب زیان اقتصادی گردد، و نه خیلی طولانی باشد که سبب ریسک چسبیدن توپک به خط جریان گردد (Yang & Qiang, 2010).
روشهای حرارتی
روشهای حرارتی به صورت وسیعی برای جلوگیری از تشکیل واکس جامد مورداستفاده قرار میگیرند. حفظ ( عایق کاری) یا تنظیم (گرم کردن) دمای سیال در دماهای بالاتر از دمای ظهور واکس اساس این روشها را تشکیل میدهد. این روش در صورت طولانی بودن خط لوله محدودیت دارد. حتی استفاده از مواد عالی عایق کاری در داخل لوله کاملاً نمیتواند از سرد شدن سیال در محیطی که دمای آن پایینتر از دمای ظهور واکس است و در مسیری طولانی مثلاً به طول km20 جلوگیری کند. درعین حال عایق کاری مزایایی هم دارد. نرخ رسوب متناسب با نرخ اتلاف حرارت از خط لوله می باشد. بنابراین عایقکاری اگر چه تا حدودی می تواند نرخ رسوب را کاهش دهد، ولی به ندرت کاملاً از رسوب شدن جلوگیری می کند. استفاده از گرما به صورت القاء یا چرخش سیال داغ در جلوگیری و حذف رسوب واکس می تواند مؤثر باشد. ولی همان گونه که بیان شد، امکان پذیری هزینه اجرای طرح تعیین کننده میباشد. از سیالاتی مانند آب، سوخت دیزل و سیال نفتی در از بین بردن رسوب استفاده میشود. این کار نیز همراه با حرارت دادن مجموعه صورت میگیرد(سلیمانی نظر, ۱۳۸۵).
روش تبخیر ناگهانی رسوبات در لولههای قرار گرفته در زیر دریا نیز روش عملی می باشد. برای تثبیت دمای تبخیر ناگهانی در طول مسیر خط لوله، عایق کاری و انرژی گرمایی کافی میبایست در دسترس باشد. در این روش خطوط لوله دو تایی لازم است. در حین تبخیر ناگهانی کاملا باید مراقب بود که رسوبات ذوب شده به طرف پایین لوله و در نتیجه مخزن هدایت نشوند. سیستمهای متعددی در زیر دریا، برای بکارگیری روش تبخیر ناگهانی داغ در خطوط لولهای تا طول ۱۰ کیلومتر طراحی میشوند. انجام واکنش گرمازا در لولههای نسبتاً مسدود شده روش نوینی میباشد. تولید گرمای شدید و گاز فراوان سبب ذوب و اختلاط مکانیکی رسوب میشوند.
این روش با موفقیت زیادی در حذف مقادیر بالای رسوبات در لولههای انتقال مورد استفاده در عمل انتقال روبرو شده است. ولی این روش به دلیل هزینه بالا و مخاطرات ناشی از آن تنها برای شرایطی مناسب میباشد که مجبور به حذف مؤثر مقادیر بالای رسوب باشیم(سلیمانی نظر, ۱۳۸۵).
روشهای شیمیایی
انواع مختلفی از ترکیبات شیمیایی به منظور پیشگیری، حذف یا کاهش اثرات نامطلوب رسوب واکس بکار میروند که به میتوان به دو گروه عمده ممانعت کنندهها[۱۶] و حلالها اشاره کرد (Fong, 2007).
ممانعت کنندهها یا بازدارندههای شیمیایی
ممانعت کنندهها ترکیبات پلیمری هستند که از یک بخش هیدروکربنی و یک بخش قطبی تشکیل شده اند. بخش هیدروکربنی موجب اتصال بازدارنده به پارافین شده و بخش قطبی با تغییر مورفولوژی بلور بر فرایند تبلور تأثیر می گذارد(Fong , 2007). بازدارندههای شیمیایی در کل بسیار پرهزینهتر از توپکرانی مکانیکی هستند. اگرچه مقایسه هزینه وابسته به تناوب توپکرانی مورد نیاز، بازدهی بازدارندههای شیمیایی و بسیاری از فاکتورهای دیگر دارد (Chen et al., 1997). بازدارندههای شیمیایی میتوانند سبب کاهش نرخ رسوب شوند اما به ندرت میتوانند سبب حذف کامل رسوب شوند. بنابراین توانایی امکان توپکرانی هنگامیکه بازدارندههای شیمیایی مورد استفاده قرار میگیرند، همچنان به عنوان یک پشتیبان باید فراهم باشد. برای بازدهی مناسب بازدارندههای شیمیایی باید با نفت در شرایط عملیاتی تطابق داشته باشند. آزمایش موثر بودن بازدارندهها در شرایطی مشابه با شرایط عملیاتی برای هر کاربرد ضروری است. بازدارندههای شیمیایی برای جلوگیری از رسوب واکس عبارتند از (Yang & Qiang, 2010):
بازدارنده واکس ترمودینامیکی[۱۷]
کاهش نقطه ابری شدن، کاهش ویسکوزیته و نقطه ریزش. احتیاج به حجم بالایی دارد.
کاهنده نقطه ریزش[۱۸]
اصلاح ساختار بلورهای واکس، کاهش ویسکوزیته و تنش تسلیم، اما نرخ رسوب واکس را کاهش نمیدهند.
پخش کنندهها[۱۹] / مواد فعال سطحی[۲۰]
به عنوان پوشش بلورهای واکس برای جلوگیری از رشد آنها، تغییر تر شوندگی برای کاهش چسبیدن واکس به دیواره لوله یا دیگر بلورها به کار میرود.
اصلاح کننده بلور[۲۱]
سبب کاهش نرخ رسوب می شود اما مانع تشکیل آن نمیگردد. چسبندگی بلورهای واکس را ضعیف می کند و از تشکیل واکس روی دیواره لوله جلوگیری می کند. از تجمع و انباشتگی واکس جلوگیری می کند و برای شرایط پایا و خاموشی مناسب است. کاهش ویسکوزیته یا نقطه ریزش، هزینه بالا، احتیاج به عملیات توپکرانی و تزریق بالای نقطه ابری شدن از ویژگیهای آن است(Yang & Qiang, 2010).
حلالها
استفاده از حلالها برای رسوب واکس و آسفالتن معمولاً موفق ترین و در عین حال گرانترین روش زدایش می باشد (Yang & Qiang, 2010). حلالهای مورد استفاده در انحلال رسوبها معمولاً محتوای آروماتیکی بالایی دارند و قبل از تزریق باید گرم شوند. با این حال میتوان بدون نیاز به دمای بالا، برای مقابله با واکسهای با نقطه ذوب زیاد از بیشتر حلالها استفاده نمود(Becker et al., 1998). ترکیبات آروماتیکی نظیر تولوئن، زایلن و کروزن و آلکانهایی مانند پنتان و بوتان و هیدروکربنهای ترکیب شده با کلر از قبیل تتراکلریدکربن به عنوان حلال برای جلوگیری از تشکیل واکس استفاده میشوند، که بدلیل هزینه بالای حلالها از این روش فقط در موارد خاص استفاده می شود (Hennessy et al., 1999).
روشهای بیولوژیکی
Source: World Customs Organization (WCO), Strategic Plan 2006/2007/2008/2009 and Customs in the 21st Century: Enhancing Growth and Development through Trade Facilitation and Border Security (WCO, 2008).
با توجه به تنظیمات منحصر به فرد، احتیاجات و اولویت های هریک از روش های اداره گمرکها نقشه راه و فرآیندها میتواند متفاوت باشد. با این وجود تعدادی ضوابط عادی نیز وجود دارد. سازمان گمرک جهانی از طریق بحث گسترده و نظرسنجی، ۱۳ عنصر را در مورد اداره ی گمرک های مدرن شناسایی کرده است که این عناصر به ۸ بعد از منظر نظارت خوب تقسیم بندی کرد.
این چارچوب نیازهای ذینفعان و به خصوص انتظارات تاجران را به خوبی نشان میدهد. در مرکز چارچوب اثربخشی و کارآیی ادارهی گمرک ها وجود دارد، در نوین سازی گمرک ها دو منطقه به طور خاص وجور دارد که تعادل در آنها باید آسیب دیده باشد ۱) بین اثربخشی و کارآیی ۲) بین امنیت و تسهیل سازی.
از این منظر قرارداد تجدید نظر شده ی کیوتو عمدتا̋ بر تسهیل تجارت متمرکز شده است در حالیکه چارچوب امن، امنیت تجارت جهانی را مدنظر قرار داده است.
با وجود اینکه ممکن است شکل ۲-۹ منعکس کننده ی مجموعه ای از عناصر ایده آل باشد اما آن در واقع نشان دهنده ی تمایل جهانی اداره گمرک ها میباشد. نوین سازی گمرک در چین هم در همین زمینه رخ میدهد اما در راه مخصوص به خودش.
شکل ۲-۹) گمرک های مدرن : نظارت خوب
(Source: Based on World Customs Organization, Customs Capacity Building Diagnostic Framework, WCO, 2005)
۲-۳-۳) فضای کسب و کار
بهبود فضای کسب و کار به معنای بهبود و رونق فضای تولیدی و در نتیجه سنگ بنا و محرک رشد اقتصادی است. بگونه ای که اصلاح و بهبود فضای کسب وکار زمینه مشارکت بخش خصوصی در عرصه اقتصاد، ارتقاء سطح اشتغال و تولید را فراهم می سازد. در دهه ۱۹۸۰ بسیاری از اقتصاددانان به ضرورت کاهش تصدی گری دولت در فعالیتهای اقتصادی برای حضور فعال بخش خصوصی و به رغم خود خصوصی سازی روی آوردند و از اواخر دهه ۱۹۹۰ بهبود فضای کسب و کار موضوع اصلی سیاستگذاران اقتصادی بوده است. در سیاستهای کلی برنامه پنجم توسعه نیز بهبود فضای کسب و کار کشور با تاکید بر ثبات محیط اقتصاد کلان، فراهم آوردن زیر ساخت های ارتباطی، اطلاعاتی، حقوقی، علمی و فناوری مورد نیاز، کاهش خطر پذیری های کلان اقتصادی، ارائه مستمر آمار و اطلاعات به صورت شفاف و منظم به جامعه مد نظر قرار گرفته است.
با توجه به مطالعات بانک جهانی در اغلب کشورها به منظور ایجاد یک کسب و کار می بایست ابتدا بر اساس نیاز بازار در رابطه با نوع محصول تولیدی، تصمیم گیری و سپس برای تامین سرمایه اولیه اقدام لازم مبذول گردد. کسب و کار برای شروع فعالیت، می بایست در دفاتر رسمی ثبت شده و سپس نیروی کار استخدام گردد و پس از آن بنگاه به تولید پرداخته و برای اخذ استانداردها و کسب مجوز عرضه محصول با کیفیت به بازار تلاش کند. پس از ورود به بازار کسب و کار سود، بنگاه مورد نظر موظف به پرداخت مالیات خواهد شد. از سوی دیگر، این امکان وجود دارد که بنگاه برای صادرات اقدام نماید، بنابراین فرایندهای دیگری نیز به فعالیت شرکت اضافه می گردد. در تمام این مراحل نیاز به مراجعه به نهاد قانونی وجود دارد و حتی در صورت تعطیلی و یا ورشکستگی برای تعطیلی کسب و کار و تقسیم دارایی های آن بین صاحبان و سهامداران لازم است مراحلی را بر طبق مقررات انجام دهد. بانک جهانی از سال ۲۰۰۰ گروه انجام دادن کسب و کار را تاسیس نموده و از سال ۲۰۰۴ به طور مرتب و سالانه گزارش هایی در این حیطه منتشر میکند که توسط IFC – بازوی توسعه بخش خصوصی بانک جهانی - راهبری می شود. این گروه محیط کسب و کار را محیطی اداری و مقرراتی در نظر می گیرد که فعالان کسب و کار در مراحل مختلف فعالیت خود با آنها در گیرند و پیشرفت فعالیتشان در گرو سهولت انجام امور اداری و مقرراتی مذکور است. در این چهارچوب، تا کنون ۱۰ حوزه از محیط کسب و کار شناسایی شده و در هر مورد با اتکا به شاخص های مختلف وضعیت حدود ۱۸۳ کشور جهان سنجش و مقایسه شده و بهترین رویه های تجربه شده مستندسازی و معرفی گردیده است. بر این مبنا، گروه مذکور یک بانک اطلاعاتی وسیع تهیه نموده که وضع متغیرها و اجزای آن را در میان۱۸۳ کشور جهان از جمله ایران و همچنین تغییرات آنها را در طول زمان نشان می دهد و خود مدعی این امر است که با بهبود شاخص ها، بهبود محسوسی در نرخ تشکیل و توسعه بنگاه ها، ورود بخش غیر رسمی به بخش رسمی، کاهش بیکاری و فقر ایجاد می شود. بانک جهانی امور مربوط به کسب و کار را در قالب شاخص هایی تقسیم بندی نموده که عبارتند از ثبت شرکت، اخذ مجوز، استخدام و اخراج نیروی کار، ثبت و انتقال مالکیت، اخذ اعتبار، حمایت از سرمایه گذاران، پرداخت مالیات، تجارت برون مرزی، الزام آور بودن اجرای قراردادها و انحلال یک فعالیت. مبنای اندازه گیری و مقایسه محیط کسب و کار هر کشور با سایر کشورها، سهولت اجرای شاخص های مطرح شده در بالا می باشد. رتبه هرکشور بر حسب زمان، هزینه و مراحل انجام هر یک از شاخص های مطرح شده مشخص می شود. هر چه سرعت انجام یک فعالیت بیشتر و تعداد مراحل اداری و هزینه های آن کمتر باشد محیط کسب و کار آن کشور مناسبتر و رتبه آن در مقایسه با سایر کشور ها بهتر است (میدری و قودجانی، ۱۳۸۷: ۳۴).
محیط کسب و کار شامل نهادها، مقررات و رویه های اداری مندرج در محیط فعالیت اقتصادی است و به نوعی هزینه های غیر فنی فعالیت اقتصادی را تعیین می کند. هر چه مراحل، هزینه ها و زمان انجام مراحل ثبت شرکت، اخذ مجوز از شهرداری و سایر دستگاه های مرتبط برای تاسیس محل فعالیت، دریافت انشعاب برق، استخدام و اخراج کارکنان، ثبت دارایی در سازمان ثبت املاک، اخذ تسهیلات و اعتبارات، حمایت از حقوق سهامداران جزء، پرداخت مالیات، تجارت خارجی، صدور حکم در نظام قضایی و اعلام ورشکستگی و خاتمه بخشیدن به کسب و کار کمتر باشد هزینه های شروع و تداوم اقتصادی کاهش و احتمال شکلگیری کسب و کارها افزایش می یابد.
نمودار (۲-۴) ارائه دهنده رتبه شاخص بهبود فضای کسب و کار در بین کشور های منطقه می باشد. همان طور که مشاهده می شود بهترین رتبه متعلق به کشور عربستان طی سالهای (۲۰۱۲-۲۰۰۶) می باشد و بیشترین آن مربوط به کشور افغانستان می باشد، البته لازم به ذکر است که کشور افغانستان مسائل مربوط به مشکلات ناشی را طی این سالها تجربه کرده است. با توجه به نمودار کشورهای حوزه خلیج فارس و دریای عمان، کویت، عمان، امارات متحده عربی، عربستان سعودی رتبه بهتری نسبت به دیگر کشورهای مورد بررسی هستند. در بین این کشور قزاقستان بیشترین میزان بهبود را در سال ۲۰۱۲ نسبت به سال ۲۰۰۶ با ۳۹ پله ارتقاء داشته و کشور عراق با ۵۰ رتبه کاهش در این سال ها مواجه بوده است – با توجه به شرایط اشغال این کشور، شرایط موجود دور از انتظار نمی باشد- کشور ایران نیز از جایگاه ۱۰۸ در سال ۲۰۰۶ به جایگاه ۱۴۴ در سال ۲۰۱۲ با ۳۶ پله سقوط رسیده است.
نمودار ۲-۴) شاخص بهبود فضای کسب و کار کشورهای همسایه ایران در سال های (۲۰۱۲-۲۰۰۶)
جدول (۲-۶) ارائه دهنده رتبه بندی شاخص بهبود فضای کسب و کار در منطقه مورد مطالعه در سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۱۲ می باشد. مطابق جدول، در هر دو سال کشور عربستان دارای رتبه اول در منطقه بوده است و کشور مصر در سال ۲۰۰۶ با رتبه ۱۹ و ازبکستان در سال ۲۰۱۲ با رتبه ۲۰ بیشترین رتبه ها را کسب کردهاند. ایران نیز در سال۲۰۰۶ دارای رتبه ۱۴ در منطقه بوده و در سال ۲۰۱۲ با دو پله سقوط به جایگاه ۱۶ در منطقه دست یافته است.
جدول ۲-۶) رتبه بندی منطقه ای و جهانی شاخص بهبود فضای کسب و کار کشورهای همسایه ایران
سال ۲۰۰۶
سال ۲۰۱۲
رتبه منطقهای
رتبه جهانی
رتبه منطقهای
رتبه جهانی
افغانستان
۱۷
۱۲۲
۱۸
۱۶۰
ارمنستان
۲
غالبا در این مقطع سنی می توان از مقیاس های بصری استفاده کرد. در این مقیاس ها از کودکان خواسته می شود که شدت دردشان را با اشاره به شکلی که بیشترین ارتباط را با شدت دردشان دارد، مشخص کنند.
در مورد کودکان ۶ تا ۷ ساله می توان از مقیاس های درجه بندی تصویری – واژگانی[۱۳۹] استفاده کرد. در این مقیاس ها از کودکان خواسته می شود کدام یک از ۵ واژگانی که روی یک خط قرار دارند، شدت دردشان را نشان می دهد. در این مقطع سنی می توان از مقیاسهای درجه بندی ۰-۱۰ یا ۰-۱۰۰ استفاده کرد. در این مقیاس ها،۰ یعنی"هیچ دردی” و ۱۰ یا ۱۰۰ به معنای “بیشترین درد ممکن” می باشد. به طور مشابه، می توان یک مقیاس شباهت بصری که بر اساس نمرات ۰ تا ۱۰ درجه بندی شده است، استفاده کرد. هیچ داده ای برتری یک مقیاس را نسبت به مقیاس های دیگر نشان نمی دهد (مک گرا و همکاران، ۱۹۹۵).
۲-۱۱-۱-۲ سنجش های بیولوژیکی
در هنگام درد شدید، ضربان قلب ابتدا کاهش می یابد و سپس بعد از مدت کوتاهی افزایش می یابد. ضربان نبض و ضربان قلب خیلی تغییر پذیرند، به عنوان مثال میزان آنها را می توان در طی تنفس فرد، به عنوان شاخصی از درد و پریشانی در نظر گرفت. هیچ مطالعه ای نشان نداده است که میزان ضربان قلب را می توان به عنوان شاخصی از دردهای طولانی مدت در نظر گرفت، هر چند در رابطه با دردهای عمل جراحی کودکان هم، میزان ضربان قلب به نحو معناداری افزایش پیدا نمی کند. نوزادان و کودکان کوچک، واکنش های غیر قابل پیش بینی نسبت به درد نشان می دهند. میزان ضربان قلب، تنها به عنوان شاخصی ساده و کلی برای دردهای شدید به کار گرفته می شود. متاسفانه، به نظر می رسد شاخص های بیولوژیکی برای سنجش درد های طولانی مدت توصیه نمی شود.
میزان اشباع اکسیژن شریان ها، به طور گسترده در مراقبت های بیهوشی و در بخش مراقبت ویژه نوزادان (NICU)[140]، به کار می رود. میزان اشباع اکسیژن، ممکن است از طریق روش های درد آور پزشکی مثل عمل ختنه، کاهش پیدا کند، اما کاهش میزان آن ممکن است به دلایل دیگر اتفاق بیفتد یا حتی با لمس کودک هم دیده شود. ممکن است کودکان با وجود درد طولانی مدت، سطح نرمالی از اکسیژن خون داشته باشند. عمل جراحی یا جراحت، ممکن است منجر به آزاد سازی هورمون های استرس در خون شوند(مثل هورمون کورتیزول، کاتکول آمین ها، گلوکاگون و هورمون رشد). این وضعیت ممکن است تسهیل گر بهبودی کودک باشد اما عوارضی را هم به دنبال دارد. اناند [۱۴۱] (۱۹۹۳) واکنش ها ی استرس آمیز نوزادان و کودکان کوچک را نسبت به عمل جراحی به طور جزیی شرح داد. این واکنش های استرس آمیز، با مصرف ضد دردهای اپیود[۱۴۲] و با توجه به تاثیرات چند گانه ای که بر هیپوتالاموس دارند، کاهش می یابد. با این وجود، بررسی این واکنش ها برای سنجش درد مورد استفاده قرار نمی گیرد.
مطالعات مختلف کودکان و نوزادان نشان داده اند که آزاد سازی هورمون کورتیزول فقط درهنگام درد اتفاق نمی افتد بلکه در بسیاری از شرایط دیگر رخ می دهد. ممکن است سطح کورتیزول پلاسما در طی جراحی های کوچک افزایش پیدا کند. با این وجود، ممکن است تغییرات اندک این هورمون در طی روش های درد آور پزشکی غیر قابل شناسایی باشد. با القای مصنوعی کورتیزول، می توان سطح این هورمون را (به طور معنادار) تغییر داد اما واکنش های پس از آن، بستگی به تعامل پیچیده ی سن و رفتار دارد. این پیچیدگی موجب شده که هورمون کورتیزول برای سنجش درد، حتی دردهای کوتاه مدت به کار گرفته نشود (مک گرا و همکاران، ۱۹۹۵).
۲-۱۱-۱-۳ رفتار
تغییرات چهره، کلامی کردن (بیان درد) و جنبش بدنی، واکنش هایی هستند که نوعا با درد ارتباط دارند. استباط درد از رفتار، دشوار است اما به دلیل ناهمسانی های فراوانی که بین خودگزارش دهی درد و رفتارهای مربوط به درد، دیده میشود، به عنوان روش” استاندارد طلایی" [۱۴۳] برای سنجش درد در نظر گرفته می شود. غالبا همسانی بین خود گزارش دهی درد و رفتارهای مرتبط با درد در هنگام درد های کوتاه مدت و شدید دیده می شود مثل درد های ناشی از تزریقات. ارزیابی های رفتاری در رابطه با درد های طولانی مدت، به خوبی توسعه نیافته است. سه مقیاس رفتاری در زمینه ی ارزیابی درد های ناشی از عمل جراحی کودکان و نوزادان وجود دارد. مقیاس درد بیمارستان کودکان انتاریو شرقی (CHEOPS)[144]، سه رفتار را مورد ارزیابی قرار می دهد (گریه کردن، ابراز چهره ای، ابراز کلامی، وضعیت بدن، لمس و وضعیت پاها). مقیاس درد پس از عمل جراحی کودکان پیش دبستانی تادلر[۱۴۵]، محتوی ۷ آیتم است که ابراز کلامی، چهره ای و ابراز بدنی درد را شامل می گردد. مقیاس درد بعد از عمل جراحی، محتوی ۱۰ آیتم است و رفتارهایی مثل خواب، ابراز کلامی، گریه کردن، فعالیت حرکتی، تحریک پذیری، خمیدگی، نحوه ی مکیدن (در نوزادان)، تن صدا، میزان تسلی پذیری و میزان معاشرت را مورد سنجش قرار می دهد. در ۴ مقیاس مربوط به سنجش درد بعد از عمل جراحی، شاخص های بیولوژیک با ارزیابی های رفتاری، تلفیق شده است. مقیاس درد عینی [۱۴۶]، ۴ حیطه را مورد سنجش قرار می دهد که عبارتند از: فشار خون، گریه کردن، جنبش، تحریک پذیری، ارزیابی های کلامی و زبان بدن. همبستگی این مقیاس با مقیاس CHEOPS، بین ۸۹/۰ تا ۹۸/۰ گزارش شده است. مقیاس COMFORT، میزان گوش به زنگی، آرامش / بی قراری، بازداری، جنبش های بدنی، تغییرات فشار خون، تغییرات ضربان قلب، جنبش ماهیچه ها و ابراز چهره ای درد را در کودکان مورد سنجش قرار می دهد. مقیاس CRIES ، یک مقیاس ۵ آیتمی است و مواردی مثل گریه کردن، میزان نیاز به اکسیژن، افزایش علائم حیاتی، ابراز درد و بی خوابی را بررسی می کند و در نهایت، نیمرخ درد نوزادان نارس[۱۴۷] برای بررسی وضعیت واکنش نوزاد، تغییرات میزان ضربان قلب، تغییرات اکسیژن خون، بر آمدگی ابروها و به هم فشردن چشم ها، به کار گرفته می شود. همگی این ابزارها، ابزارهای مناسبی هستند اما کاملا معتبر نیستند، مخصوصا در زمانی که درد کودک ساعت ها بعد از ترک اتاق ریکاوری دیده شود. به همین دلیل، هر دو شاخص های رفتاری و بیولوژیک ممکن است سطح نرمال را نشان دهند. در چنین وضعیتی، هیچ ابزاری نسبت به ابزار دیگر برتری ندارد. (مک گرا[۱۴۸] و همکاران، ۱۹۹۵).
مقیاس هایی که رفتار را با دقت و ظرافت مورد سنجش قرار می دهند از قبیل مقیاس کدگذاری ابراز چهره ای نوزاد [۱۴۹]، نسبت به دردهای طولانی مدت حساسند. با این وجود، نشان داده شده است که مقیاس کدگذاری ابراز چهره ای نوزاد فقط در رابطه با درد های حاد نوزادان معتبر است. این ابزار محتوی ۱۰ واکنش چهره ای است که کد گذار این واکنش ها را از یک نوار ویدئویی، شناسایی و کدگذاری می کند و وضعیت چهره از لحاظ به هم فشردگی ابروها و چشم ها، کش و قوس دادن دهان، منقبض کردن زبان و لرزیدن چانه، مورد مشاهده قرار می گیرد. مقیاسDouleur Enfant Gustave Roussy (DEGR) یک مقیاس درجه بندی رفتاری است که محتوی ۱۵ آیتم می باشد و برای ارزیابی درد های طولانی مدت کودکان ۲ تا ۶ ساله ای که تومور دارند، به کار گرفته می شود. سه خرده مقیاس این ابزار، رفتار های مرتبط با درد از قبیل محافظت از ناحیه ی آسیب دیده، تغییرات روانی حرکتی مثل به کندی حرکت کردن یا کناره گیری کردن و رفتارهای اضطرابی مثل ناآرامی و تحریک پذیری را مورد سنجش قرار می دهد. ثابت شده است که این مقیاس اعتبار و پایایی مناسبی دارد اما علاوه بر درد، به وضوح اضطراب و افسردگی را هم مورد سنجش قرار می دهد. ارزیابی والدین یا پرستاران از درد کودکان، با کمک ابزارهای شباهت بصری، درجه بندی عددی یا مقیاس چهره ای، غالبا در شرایط بالینی سودمند است به این دلیل که این ابزار ها کاربرد آسانی دارند و ظاهرا معتبرند. جان استون[۱۵۰] و همکاران (۱۹۸۶)، فرادت[۱۵۱] و همکاران (۱۹۹۰)، همبستگی مناسبی را بین درجه بندی والدین از درد کودکشان و در جه بندی خود کودکان از درد گزارش کرده اند. به طور خلاصه، ارزیابی های رفتاری، برای بررسی درد های کوتاه مدت و شدید، بسیار مناسب هستند اما ممکن است برای سنجش دردهای طولانی مدت، موثر نباشند (مک گرا[۱۵۲] و همکاران، ۱۹۹۵).
۲-۱۱-۲ مسائل مورد توجه در سنجش درد کودکان
ارزیابی درد، پایش و تشخیص بیماری را تسهیل می کند و مراقبین بهداشتی را قادر می سازد که مصائب غیر ضروری بیمار را تسکین دهند. از آنجایی که بروز تغییرات در چگونگی درد کودک ممکن است علامتی از تغییر روند بیماری او باشد، محل، کیفیت، شدت و طول مدت درد باید به عنوان علائم بالینی مهم مدنظر قرار گیرد. این ارزیابی باید مداوم باشد چون روند بیماری و فاکتورهای موثر بر کیفیت درد به مرور زمان تغییر می کنند، بنابراین ارزیابی نه تنها باید شامل تعیین شدت درد در یک مقطع زمانی باشد، بلکه باید چگونگی تاثیر فاکتورهای مختلف مراقبت بهداشتی کودک و خانواده بر روی درد را نیز شامل شود (سازمان بهداشت جهانی، ۱۳۷۹).
سازمان بهداشت جهانی(۱۳۷۹) اصول الفبایی ارزیابی درد کودکان را به شرح زیر درنظر گرفته است :
Assess (ارزیابی): کودکان ممکن است درد داشته باشند هر چند امکان دارد نتوانند حقیقت مسئله را در قالب کلمات بیان کنند. کودکان و شیرخواران درد خود را تنها با تغییر در چهره و عمل خود نشان می دهند. کودکان بزرگتر ممکن است به خاطر ترس از درمانهایی دردناکتر، درد خود را مخفی کنند.
Body (بدن): درد باید به عنوان جزء جدایی ناپذیر معاینه فیزیکی مدنظر قرار گیرد. معاینه فیزیکی باید شامل کنترل جامع تمام بدن به منظور یافتن نقاط بالقوه ایجاد کننده درد باشد. عکس العمل های کودک در طول معاینه (در هم رفتن صورت، سفتی عضلات، جمع شدن و غیره) ممکن است نشانه درد باشند.
Context (بررسی علل زمینه ای): اثرات مربوط به خانواده، مراقبت بهداشتی و فاکتورهای محیطی موثر بر روی درد کودک مدنظر قرار می گیرند.
Document (تایید شدن): شدت درد کودک به صورت منظم ثبت شود. معیار سنجش درد باید هم از لحاظ سطح تکاملی کودک و هم از لحاظ جنبه های فرهنگی زمینه ای مورد استفاده، ساده و مناسب باشند.
Evaluate (ارزشیابی): اثرات مداخلات انجام شده برای کاهش درد، به طور منظم ارزیابی و در صورت لزوم، طرح درمانی تغییر داده شود تا اینکه درد کودک کاهش یا تسکین یابد (سازمان بهداشت جهانی، ۱۳۷۹).
به دلیل اینکه هر کودکی برای مقابله با دردش، راهکارهای مختلفی را از خود نشان می دهد، نمی توان شدت درد آنها را به یک صورت مورد سنجش قرار داد. به عنوان مثال، یک دختر پیش دبستانی ممکن است ساعت ها با اسباب بازی هایش مشغول باشد. در نگاه اول، ممکن است تصور شود که او شاد است و هیچ دردی ندارد. اما این رفتار او، به عنوان راهی برای مقابله با دردش به شمار می آید ( به این صورت که او می خواهد توجه اش را از درد منحرف سازد و تلاش کند که از فعالیت مورد علاقه اش لذت ببرد). با وجودی که چنین رفتاری مفید به نظر می رسد اما در عین حال گمراه کننده است. در چنین مواقعی، استفاده از مقیاس درجه بندی درد و توجه به شاخص های فیزیولوژیکی درد (مثل بررسی تغییرات فشار خون، ضربان قلب و میزان تنفس)، توصیه می شود (پاوار و همکاران، ۲۰۱۱).
یکی از خلاء های مربوط به درد های طولانی مدت این است که مبتنی بر خودگزارش دهی نیستند. نوزادان و کودکان معلول یا کم توان ذهنی، از نظر سنجش مناسب درد، در معرض خطرند. هر دو این جمعیت ها، از لحاظ بیماری های زیر بنایی و هم چنین درمان های بیماری (مثل جراحی)، ریسک بالایی را از نظر تجربه ی درد دارند. ما برای غلبه بر این مشکلات باید روش های خلاقانه ای را در جهت سنجش درد به کار گیریم. یکی از مسائل مربوط به سنجش درد این است که تسکین درد در مقابل عوارض جانبی مربوط به آن، باید مورد ارزیابی دقیق قرار گیرد (مک گرا و همکاران، ۱۹۹۵).
سایر شرایط کودکان، مثل ترس یا اضطراب، بی خوابی، خستگی، تنگی نفس، افسردگی، تنهایی و ترس از عود بیماری، موجب بدتر شدن درد می شوند. به عنوان مثال، ممکن است وقتی کودک احساس فرسودگی می کند، مکانیسم های بازدارنده ی درد نتوانند به نحو موثری عمل کنند. این فاکتورها، نه تنها بر بدتر شدن درد اثر گذارند بلکه بر افزایش ادارک درد و افزایش واکنش فیزیولوژیکی نسبت به درد، تاثیر می گذارند. توجه به این مسائل منجر به موثر تر شدن کنترل درد می شود. متاسفانه، اقدامات کوچکی راجع به سنجش این فاکتورها صورت می گیرد (مک گرا و همکاران، ۱۹۹۵).
یکی از مهمترین مشکلات مربوط به درمان درد کودکان، مخصوصا کودکان کوچک، مشکلات مربوط به ارزیابی درد می باشد. ما تا زمانی که ندانیم کدام ابزار مورد نیاز است و در چه زمانی باید آن را به کار گرفت، نمی توانیم سطح درد یا میزان تسکین درد را به طور موثری مورد سنجش قرار دهیم (پاوار و همکاران، ۲۰۱۱).
۲-۱۱-۳ رویکردهای سنجش درد مزمن کودکان
الگوی تجربه ی درد، سطح گزارش درد و نوع راهکارهای مقابله ای، در سراسر دوره ی کودکی و نوجوانی تغییرات زیادی را از خود نشان می دهد. بدین ترتیب، برای ارزیابی تاثیر درد مزمن بر عملکرد جسمانی و اجتماعی کودک، اثربخشی درمان های مختلف و توسعه ی مطالعات تجربی، باید ابزارهای مرتبط با شرایط سنی کودکان وجود داشته باشد (والکر،۲۰۰۸). سنجش درد کودکان باید در زمانی صورت گیرد که نیاز به اطلاعات خاصی احساس شود، به عنوان مثال اطلاعات مربوط به میزان خطر مشکلات سازگاری کودک، اطلاعات مربوط به میزان اثربخشی داروهای ضد درد یا سایر درمان های دیگر، اطلاعات مربوط به فرایند تشخیص و هم چنین اطلاعات مربوط به میزان پیشرفت بیماری. در رابطه با سنجش درد کودکان می توان به هر دو مقوله ی فاکتورهای جسمی و روانی توجه کرد، اما باید این نکته را مدنظر قرار داد که دو شاخه کردن درد به دو مقوله ی روان زاد [۱۵۳]و سوماتوژنیک[۱۵۴]، چیزی بیش از یک نگرش ساده لوحانه نیست و باید از این وضعیت اجتناب کرد. روش خاصی که برای سنجش درد کودکان مورد استفاده قرار می گیرد بستگی به اطلاعات مورد نیاز، سطح رشد کودک، ویژگی های جمعیت شناختی و مهارت و دیدگاه متخصص دارد (چن و همکاران ،۱۹۹۷) جدول زیر، رویکردهای سنجش درد مزمن کودکان، با توجه به مقطع سنی اشان، دیده می شود.
جدول ۲-۳ رویکردهای سنجش درد مزمن کودکان، اقتباس از چن و همکاران (۱۹۹۷)
حیطه های سنجش | |||||||
سطح رشدی کودک | سنجش کلی | شدت درد | مکان و کیفیت درد | اضطراب و افسردگی | عملکرد خانواده | جنبه های مرتبط | |
نوزاد و نوباوه | هیچ | مشاهده | مشاهده | مصاحبه با والدین | مشاهده خانواده | مصاحبه با والدین |
۶-۱۳-۲- وظایف سازمان پارکها و فضای سبز شهر تهران
- اعمال نظارت عالی در جهت ارتقاء کمی و کیفی فضای سبز شهر تهران در قالب گروههای کارشناسی (ناظرین فضای سبز- حفظ نباتات- بهداشت و محیط زیست)
- نظارت عالی بر عملکرد پیمانکاران شاغل در بخش فضای سبز شهر تهران
- طراحی, اجرا و نظارت بر پروژههای پارکها و فضاهای سبز
- تولید و خرید و فروش گل و گیاه و درخت و درختچه زینتی
- طراحی, اجرا و نظارت بر عملیات آبرسانی فضای سبز شهری
- جنگلکاری, توسعه و نگهداری جنگلهای دست کاشت در قالب طرح عظیم کمربند سبز پیرامون شهر تهران
- اجرای طرحهای آموزشی و پژوهشی
- تهیه آمار و اطلاعات مربوط به پارکها و فضاهای سبز
- ایجاد تمهیدات لازم برای تهیه شناسنامه درختان از طریق مناطق شهرداری
- اقدامات لازم در زمینه ارتقاء سطح دانش و بینش فنی کارکنان فضای سبز شهر تهران
- ایجاد ارتباط با مراکز علمی و دانشگاهی و سایر سازمانها و اشخاص ذیربط داخل و خارج کشور
- تشکیل کمیتههای برنامهریزی آب و خاک و فضای سبز, دفع آفات و بیماریهای گیاهی و بررسی آلودگیها
- تدوین آئیننامههای مربوط در ارتباط با طرح جامع فضای سبز
- بررسی اراضی و املاک مناسب و پیشنهاد تغییر کاربری آنها به منظور تامین اهداف سازمان
- بازسازی فضای متروک یا فرسوده بافت شهری و یا فضاهای فرسایش یافته همجوار شهر و استفاده از آنها جهت تامین پارک و فضای سبز و تفریحی مورد نیاز با توجه به قوانین و مقررات مربوط با تصویب موردی شورای سازمان
- بررسی و پیشنهاد مقررات, معیارها, آئیننامهها و بهینههای مناسب حفظ و گسترش فضای سبز جهت تصویب مراجع ذیربط
- شناسایی گونههای موجود درختی و درختچهای و تهیه نقشه پراکندگی آنها در شهر تهران
- بررسی و شناسایی گونههای بومی درختی و درختچهای تهران
- بررسی سازگاری اکولوژیکی گونههای گیاهی زینتی با اقلیم شهری و تعیین گونههایی که نسبت به آلودگیهای زیست محیطی حساسیت و یا مقاومت دارند
- تعیین مناطق زیست محیطی شهر تهران در رابطه با مسائل گیاهی
- فراهم آوردن تمهیدات لازم جهت کمک به اشخاص حقیقی و حقوقی در ارتباط با ایجاد فضای سبز
۷-۱۳-۲- خلاصه فعالیتهای سازمان پارکها و فضای سبز شهر تهران
۱- طراحی و احداث ۱۴۰۶ بوستان در سطح مناطق شهر تهران به مساحت ۱۵۴۴ هکتار
۲- توسعه جنگلکاری در طرح کمربند سبز پیرامون شهر تهران به مساحت ۲۵۸۹۰ هکتار که بخشی از آنها تحویل ارگانهای ذیربط گردید.
۳- تهیه طرح جامع شبکه آب خام فضای سبز شهر تهران با ساماندهی ۴۳۱ حلقه چاه، ۴۵ رشته قنات و یک دهنه چشمه ، جهت آبیاری فضای سبز مناطق شهر تهران
۴- طراحی ۱۲۴ پروژه آبرسانی و شبکه های آبیاری تحت فشار در قالب طرح جامع آب خام فضای سبز شهر تهران
۵- مطالعه ، طراحی و اجرای فضای سبز حاشیه بزرگراهها
۶- تولید و ازدیاد حدود ۲۵۳ میلیون گیاه زینتی جهت کاشت در پارکها و فضای سبز شهر تهران
۷- اجرای طرح قرق دامنه جنوبی کوههای البرز (شمال تهران ) در مساحتی حدود ۳۲ هزار هکتار
۸- نظارت عالی بر امور حفظ و توسعه فضای سبز و بهداشت محیط پارکهای شهر تهران
۹- برگزاری ۷۶ دوره آموزش باغبانان با شرکت ۵۴۳۹ نفر
۱۰- برگزاری ۱۸۵ دوره آموزش کارشناسان فضای سبز با شرکت ۳۶۲۳ نفر
۱۱- چاپ و نشر ۶۳ عنوان کتاب تخصصی ، فصلنامه علمی و آموزشی فضای سبز در ۷۳ مجلد
۱۲- تهیه ۴۵۰ عنوان دستور العمل آموزشی ، کاربردی ، اطلاع رسانی و معرفی گل و گیاه
۱۳- اجرای ۵۲ طرح پژوهشی مرتبط با حفظ و توسعه فضای سبز
۱۴- شرکت در ۴۷ نمایشگاه داخلی و بین المللی جهت ارائه دستاوردهای سازمان
۱۵- برگزاری ۸ همایش آموزشی و پژوهشی جهت بررسی مسائل فضای سبز شهر تهران
۱۶- اجرای طرح جهادی ۱۳۷ در مناطق مختلف شهر تهران.
۱۷- خرید و نصب نمایشگرهای بزرگ (LED) در پارکهای بزرگ شهر تهران
۱۸ - طراحی و احداث نمازخانه در بوستانهای شهر تهران
۱۹ - اجرای پروژه ایجاد روشنایی بوستانهای جنگلی لتمال کن و دوازده فروردین(ابریشم)
۲۰ - احداث ، مرمت و بازسازی سرویسهای بهداشتی مساجد شهر تهران.
۸-۱۳-۲- فعالیتهای در دست اقدام سازمان پارکها و فضای سبز شهر تهران
۱- توسعه ونگهداری سه هزار هکتار جنگلکاری در طرح کمربند سبز پیرامون شهر تهران.