۵-۲-۳-۲-۱ بازی وَرَق
یکی از سرگرمیهای بسیار رایج منطقه هرمود در جشنها، دید و بازدیدها ومهمانیها «بازی وَرَق» است. هر کجا چند مرد گرد هم جمع میشوند بساط بازی وَرَق نیز چیده می شود و معمولاً ساعتها ادامه دارد. این بازی معمولاً دو نفره یا چهار نفره است که روش بازی در همه جا یکی است؛ به همین دلیل از توضیح نحوه این بازی صرف نظر میکنیم.
۵-۲-۳-۲-۲ خط پای ساده
این بازی افراد خاصی را شامل نمی شود؛بلکه در هر سنی و به هر تعداد که باشند میتوانند بازی را انجام دهند. برای انجام این بازی که بیشتر در بین دختران رایج است،ابتدا شکل ۸ مربع را روی زمین با یک تکه گچ کشیده، بعد داخل آنرا شمارهگذاری می کنند. بعد بچهها یک تکه کاشی که حدوداً ۴ سانتیمتر طول و ۴ سانتیمتر عرض دارد، برداشته و کناری میگذارند. بعد هر کدام از بچه ها که زودتر برای بازی اعلام آمادگی کند، او بازی را شروع می کند و بقیه نیزبه ترتیب از خانه یک بازیمیکنند. به این ترتیب که ابتدا کاشی را داخل خانۀ اول انداخته بازی می کنند. یک دور بازی که کردند (البته با یک پا روی زمین و یک پا در دست)، از خانۀ یک، دو و سه میگذرند و وقتی که به خانه ۴ و۵ رسیدند چون چهار و پنج با هم هستند، هر دو پا را یکی در خانه ۴ و دیگری را در خانه ۵ میگذارند. پس از آن دوباره با یک پا وارد خانه ۶ میشوند و باز هم برای خانه ۷ و ۸، هر دو پا را یکی در خانه ۷ و دیگری را در خانه ۸ میگذارند. بعد با همان حالت چرخیده و سپس همان کارها را انجام داده و بر میگردند به خانه اول. داخل خانه اول پا نباید پا بگذارند، بلکه همانطور که در خانه ۲ هستند، دستشان را دراز کرده وتکه کاشی که در خانه شماره یک است را برداشته و به بیرون از محدودۀ خطها، یعنی بالاتر از خانه شماره یک میپرند. دوباره کاشی را به خانه دوم انداخته و باز هم بازی می کنند و تمام این کارها را انجام می دهند تا وقتی که خانه شماره ۸ را نیز پشت سر گذاشتتند. بعد در کنار خانه شماره یک در طرف چپ یا راست خانه دیگری را رسم می کنند که آنرا «خانۀ Aو آ» مینامند. بعد از شخصی که مرحله گفته شده را با موفقیت پشت سر بگذارد، خواسته می شود که در کنار خانه A نشسته و از پشت سر تکه کاشی را برداشته و داخل خانه شماره یک بیندازد و کارهای قبل را تکرار کند، با این تفاوت که در مرحله دوم باید این کار را با چشم بسته انجام بدهد. در صورتی که او پای خود را از محدوده داخل خانه،خارج بگذارد یا حتی اگر پای خود را روی خط بگذارد، از این مرحله کنار میرود و جای خود را به دیگران مدهد و هر کس که مرحله دوم را زودتر انجام بدهد، برنده خواهد شد و بقیه بچهها او را تشویق می کنند(البته لازم به تذکر است که اگر تکه کاشی کوچک روی خط بیفتد، باز هم در بازی، فرد دچار خطا شده و باید از بازی کنار برود).
۵-۲-۳-۲-۳ دسمال بازی
این بازی نیز از بازیهای مخصوص عروسی و جشنهاست که هم توسط مردان وهم زنان به اجرا در می آید. در واقع دسمال بازی، رقص سنتّی زنان است. در آن زنان با لباسهای محلی رنگارنگ و دسمال های زرین رنگارنگ شرکت می کنند. دسمال بازی نیز با آهنگ و ریتم ساز و نقاره تنظیم می شود و دسمال بازان و رقاصان با توجه به مقامهای مختلفی که توسط نوازندگان و طبّالان نواخته می شود دست و پای خود را حرکت می دهند. مردان نیز همانند زنان با دسمالهای رنگی در این رقص و بازی خود را مشغول می کنند و با شرکت در چنین مراسمی خود را شریک خوشبختی آنان مینمایند؛ البته قابل ذکر است رقص زنان از مردان کاملاً مجزاست.
۵-۲-۳-۲-۴ نذر
بازی نذر که یکی از بازیهای اصلی و اصیل جنوب ایران است. این بازی در بندر عباس و شهرهای دیگر جنوب ایران نیز انجام میشده است.بازی نذر به سه نوع است: ۱) نذر آرادی؛ ۲) نذر بندری؛ ۳) نذر قنبر کاچ. که هر کدام از این بازیها قوانین یکسانی داشته است؛ولی وسیلۀ بازی که همان نذر بوده است، بنا بر موقعیت هر شهر فرق میکرده است.
مثلاً نذر ارادی به صورت مخروط بوده است که در پایین آن یک تیغه فلزی تیز قرار داشته است.
و نذر بندری که به صورت تخم مرغ بوده استو نذر قنبر کاچ که بازی آن بیشتر در لارستان و اطراف آن رواج داشته و به صورت کله قند بوده است.
روش بازی: این بازی که اگر بخواهیم در اصطلاح امروز آن را بگوییم، به صورت پرتاب وزنه امروزی بوده است که این نذرها بسیار سنگین بوده است و افراد قوی، سر نذر را با طناب میبستند و آن را پرتاب میکردند. هر کس این نذرها را در فاصله زیادی پرتاب میکرده، برنده بوده است و این بازی نذر، اکثراً در زمینهای وسیع صورت میگرفته است.
۵-۲-۳-۳ بازیهای متروک شده
۵-۲-۳-۳-۱ آی بچه گَل*
یک نفر داد میزد و بچههای دیگر به دور خودشان جمع میکردند و میچرخیدند و همان یک نفر با صدای بلند میخواند:آی بچه گَل، های های- بیی و دَر، های های بازی کنیم، بازی شیرازی کنیم، سنگ بزنیم و بچهها، سرکه خورد بکنیم.
۵-۲-۳-۳-۲ اَسَمَکو و دُمدُمَکو*
عدهای از بچهها در محلی دور هم مینشینند، پاهای خود را دراز می کنند یک نفر با انگشت به روی پای بقیۀ بازیکنان میزند و این شعر را میخوانند: «اَسَمَکو و دُمدُمَکو، قلم قلم باز بود، شتر کریم خان بود، الر بالر، بزن و بکش و درکش». هرگاه شخصی که این شعر را میخواند،انگشتش روی پای یکی از بازیکنان باشد و آخرین کلمه شعر را بگوید، یعنی شعر تمام شود، باید آن شخص پای خود را بیرون بکشد و دوباره شعر را از نو میخوانند تا اینکه پای بقیه هم از روی زمین برداشته شود و آخرین فردی که پایش در روی زمین دراز است، ناچار سر خود را به صورت سجده روی دست قرار میدهد و به صورت خمیده مینشیند و بقیه بازیکنان دست خود را روی پشت سر او میزند و این شعر را مخوانند:«گاو زرد شیخ حسن، هر چه تَزِن اَتَم مَشَخ، دست کی بالای دست؟» آن شخص که دست بازیکنان بر پشت آن است، باید بگوید دست کدام یک از آنها روی دست همه بازیکنان قرار دارد. اگر راست گفت، آن شخص باید دستش را از روی پشتش بردارد؛ و اگر غلط گفت، این کار را باید دوباره تکرار کند تا اینکه درست بگوید و همه بازیکنان، یکی یکی دست را از پشت او بردارند.
۵-۲-۳-۳-۳ پاتِلَکوُ*
این بازی بیشتر در تابستانها که آب انبارها را برای آبگیری در زمستان تخلیه می کنند، رواج دارد. به این صورت که: چندین نفر جمع میشوند و ۲ به ۲ به گروههایی تقسیم میشوند. هر کدام از گل و لای داخل آب انبار، گلولهای شَل برمیدارند و به صورت کاسۀ کوچکی(پاتِلَک) درمیآوردند. نفر اول پاتِلَکَش را محکم از دهانه به زمین میزند تا پاتِلَک سوراخ میشد؛ بعد نفر دوم مقداری شَل به اندازه همان سوراخ به نفر اول میدهد و نفر اول باز کاسه میسازد؛ آنگاه نفر دوم باید این کار را تکرار کند. این بازی تا وقتی ادامه دارد که شل یکی از بازیکنان تمام شود. در آخر برندهها نیز با هم مسابقه می دهند و بازی را تکرار می کنند تا بالاخره یک نفر پیروز میدان شود.
۵-۲-۳-۳-۴ َپتَوتَسک (نوعی قایم باشک)*
در این بازی مانند قایم باشک عمل می کنند؛ فقط در ابتدای بازی برای مشخص شدن گرگ(شخصی که چشم می گذارد) این شعر را میخوانند: یَنکَل- دُونکَل- سِه نکَل، ۴، بَسلق بشکن، تیر انداز،اَولُ و مَولُ، عَّلَلَم پَتَوتَسک؛ که کلمهپَتَوتَسک به هر کس میافتاد او گرگ میشد و چشم میگذاشت. هنگامی که بقیه افراد پنهان میشدند، با علامت آنها شروع به گشتن میکرد و هر کس را اول مییافت او گرگ میشد و جایش را میگرفت.
۵-۲-۳-۳-۵ تیر اومد*
در این بازی ۲ دسته ۳ نفره یا بیشتر بازی می کنند. بنا به قرعهکشی یکی از دستهها بازی را شروع می کنند و اعضای آن در گوشه و کنار پنهان میشوند. از دسته دوم یک نفر مأمور گرفتن آنها می شود؛ دسته اول با گفتن کلمه ای آمادگی خود را اعلام می کنند و جوینده دنبال آنها میگردد و اولین نفری را که پیدا می کند، میگیرد و به جای خود می گذارد. در این بازی جایی نیز به نام دَکه وجود داشت که اگرشخصی جایش آشکار شده بود،بتواند خود را به دَکه برساند و به آن دست بزند در امان خواهد بود وگرنه جوینده او را میگیرد و او گرگ میشد و در دور بعدی بازی، او دنبال دسته دوم میگشت. این بازی در گذشته طرفداران زیادی داشته؛ اکنون نیز گاهی بچهها با عنوان قایم باشک آن را انجام می دهند.
۵-۲-۳-۳-۶ حَموم حَموموُ*
بازی حمام، یکی از بازیهای محلی ناحیه و منطقه لار است که به صورت دسته جمعی برگزار می شود و برای این بازی احتیاج به فضای باز است تا بازی با ذوق و شوق بیشتری دنبال شود. چگونگی انجام این بازی به این صورت است که ابتدا ۸ نفر از بچهها انتخاب شده و دستها را به دست هم داده و دایره کوچکی را تشکیل می دهند و در میان این دایره، شخص دیگری قرار میگیرد که به اصطلاح میگویند او «گربه» است. بعد بچههایی که به دور این به اصطلاح گربه جواب خواهد داد که:«به حمام میرم». بعد بچهها همگی با هم جواب داده که:«مگه حمام ما چه شه»، و دوباره گربه جواب میدهد که:«حمام شما کوچیکه». بچهها با شنیدن این حرف، خود را کنار کشیده به طوری که وسعت دایرهای که تشکیل داده بودند زیاد شود و بعد به گربه میگویند:«حمام از این بزرگتر؟» با این پاسخ گربه وسایلش را پیدا نمیکند. از بچهها میپرسد: «وسایلم کجاست؟» و همه میگویند که:«آقا گُرگه برداشت» (چون قبل از بازگشت گربه به حمام،این آقا گُرگه وسایل گربه را برداشته و پنهان می کند». بعد بچهها به همراه گربه، دنبال آقا گُرگه میدوند تا او را بگیرند و وسایل گربه را پس از اینکه از گُرگه گرفتند،دوباره بازی را از سر میگیرند و باز هم همان روش بیان شده را ادامه می دهند.
۵-۲-۳-۳-۷ چِخرِک*
تعدادی بازیکن در ابتدا دایرهای روی زمین میکشند؛ بعد هر کدام ۲ قرقرۀ تختهای(چخرک) را درون دایره مینشانند. بعد یکی از آنان بازی را بدین ترتیب شروع می کند که سنگی گرد را به طرف دایره پرتاب کند؛ هر مسافتی قرقره از دایره خارج شد، مال پرتاب کننده می شود و بازی به همین ترتیب ادامه مییابد و تک تک افراد بازی می کنند تا قرقرهها تمام شود. هر کدام از بازیکنان که قرقره بیشتری داشت برنده می شود و در دور دوم او بازی را شروع می کند. این بازی این روزها فراموش شده است.
۵-۲-۳-۳-۸ خَر- خَروُ
بچهها شاخه درخت خرما را از فاصله معینی از ته آن میبریدند؛بعد به وسیله پارچههای کهنه خورجینی به وسیلهۀ میخ به آن میبستند و بعد بر روی آن سوار میشدند و با دو میرفتند و گاهی با بند میبستند و آن را روی زمین در پشت خود میکشیدند.
۵-۲-۳-۳-۹ دارتوپا
در این بازی از یک چوب به بلندی یک متر و یک توپ(معروف به توپ هفته پوسته) استفاده می شد. بازیکنان به ۲ گروه تقسیم میشدند و گروه شروع کننده به ترتیب توپ را به کمک چوب به طرف بازیکنان حریف پرتاب میکردند. در صورتی که توپ شلیک شده به وسیله یکی از بازیکنان در هوا گرفته میشد، بازی در یک مرحله پایان مییافت و بازیکنان جای خود را با هم عوض میکردند. بازیکنان تیم شروع کننده به محض پرتاب توپ به حالت دو به طرف محلی که آنرا دَکّه مینامیدند، میرفتند، اگر به دَکّه میرسیدند، در امان بودند. در صورتی که توپ پرتاب شدۀ تیم حریف،قبل از رسیدن آنها به دکه، به کسی بر خورد میکرد، از دور خارج میشدند و بازی همچنان ادامه مییافت تا یا توپ در هوا گرفته شود و یا همه از دور خارج شوند. آنگاه دو تیم جای خود را عوض کرده و بازی را از اول شروع می کنند.
۵-۲-۳-۳-۱۰ دارچَکُل
در این بازی معمولاً ۲ تیم مساوی ۲ نفره یا بیشتر بازی می کنند که ابتدا یک سنگ نسبتاً بزرگ را در مکانی قرار می دهند، بعد تیم اول بازی را شروع می کند. یکی از بازیکنان پشت میایستد و با یک چوب بلند که آن را دار مینامند،چکل را که همان چوب کوتاه است، میزند و برای زدن چکل تا ۲ فوت(حالتی که دار به چکل نمیخورد) قبول است؛ در دفعه سوم باید حتماً چکل پرتاب شود و تیم دوم میتوانند تا وقتی چکل روی زمین در حال تکان خوردن است،آن را با پا بزنند و به سنگنزدیکتر کنند. بعد نفر اول که پشت سنگ ایستاده بود، چوب خود را جلو سنگ تکان میدهد، تیم حریف چکل را به سنگ بزند و نفر اول می تواند با چوب خود چکل را پرت کند تا به سنگ نخورد که هر چه دورتر رود امتیاز بیشتری دارد. بدین گونه امتیاز می دهند که با دار فاصله چکل را از سنگ اندازه میگیرند و به همان میزان امتیاز می دهند(اگر چکل به سنگ خورد تیم اول باخته و تیم دوم بازی را شروع می کند). بعد که همه بازیکنان این بازی را انجام دادند، هر تیمی که امتیاز بیشتری دارد باید مانند تنیس که توپ را روی راکت میزنند، چکل را روی دار بزند. ابتدا تیم برنده به همان تعداد چکل را با دار میزند و پرت می کند؛ وقتی همه اعضای تیم هر کدام به میزان امتیاز خودشان چکل را پرت کردند، تیم بازنده باید به طرف چکل که در فاصله دوری افتاده حرکت کند و به اندازه امتیازشان می توانند نفسشان را قطع کنند؛ زیرا در حین رفتن به طرف چکل یک نفس میگویند «زووو». بعد که امتیازشان تمام شد، باقی راه که تا چکل مانده را باید به افراد تیم برنده سواری بدهند. این بازی در این دوران نیز رواج دارد.
۵-۲-۳-۳-۱۱ گل گَلوُ
یک رینگ دوچرخه به وسیله یک چوب که پشت رینگ قرار میدادند حمل میکردند بر روی زمین و به صورت مسابقهای بین تعدادی از افراد که دارای این وسیله بودند این بازی انجام میگرفت و هر کدام مسیر مشخص شده را زودتر طی میکردند، برنده بازی میشدند.
۵-۲-۳-۳-۱۲لبپر گاله*
در این بازی تعدادی بازیکن در ۲ دسته تقسیم میشوند. بعد ۲ گودال(گاله) به اندازۀ تایر اتومبیل می کَنند که فاصله آنها گاه به ۴ متر میرسید. سپس یکی از گروه ها با یک سنگ پهنی که به اندازه کف دست بود، بازی را بدین گونه شروع میکرد که یک نفرشان طوری در یکی از چالهها قرار میگرفت که یک پایش داخل گاله و پای دیگرش چلو گاله باشد و با دست، سنگ را به طرف گاله مقابل پرت می کند. اگر در گاله افتاد، یکی از یاران حریف را از دور خارج کرده، به اصطلاح خوابانیده؛ بعد نفر دوم از تیم حریف سنگ را می اندازد و باز مراحل قبل تکرار می شود و به همین صورت بازی ادامه مییابد تا یک تیم، تمام یارانش ببازند.
افراد تیم برنده از افراد تیم بازنده سواری میگرفتند و این بار همان گونه که سوار بودند، سنگ را پرت می کنند. اگر سنگ در گاله افتاد، یکی از یاران حریف را از دور خارج کرده، به اصطلاح خوابانیده؛ بعد نفر دوم از تیم حریف سنگ را می اندازد و باز مراحل قبل تکرار می شود و به همین صورت بازی ادامه مییابد تا یک تیم، تمام یارانش ببازند.
افراد تیم برنده از افراد تیم بازنده سواری میگرفتند و این بار همانگونه که سوار بودند، سنگ را پرت می کنند. اگر سنگ در گاله افتاد، یکی از یاران حریف را از دور خارج کرده، به اصطلاح خوابانیده؛ بعد نفر دوم از تیم حریف سنگ را می اندازد و باز مراحل قبل تکرار می شود و به همین صورت بازی ادامه مییابد تا یک تیم، تمام یارانش ببازند.
افراد تیم برنده از افراد تیم بازنده سواری میگرفتند و این بار همان گونه که سوار بودند؛ سنگ را پرت می کنند. اگر سنگ در گاله افتاد، یک دور سواری میگیرند(فاصله رفت و برگشت بین دو گاله را یک دور حساب می کنند) و باز پرتاب می کنند؛ اگر باز هم در گاله افتاد، سواری دارند؛ ولی اگر نیفتاد، پیاده میشوند و بازی از اول شروع می شود.
۵-۲-۳-۳-۱۳ مرده، پاشو زنده بگیر*
شرح بازی: گروهی تشکیل میشوند و چالهای عمیق هم از طول و هم از عرض را حفر می کنند و یک نفر انتخاب می شود و در آن چاله میخوابد. به طوری که روی تمام بدن او به جز سرش خاک میریزند و با پا روی آن میکوبند تا محکم بشود و بعد بقیه اعضای گروه با خواندن «مرده پاشو زنده بگیر»، فرد خوابیده در چاله را تشویق می کنند که سعی بکند از چاله بیرون آمده و به دنبال آنهابدود؛ و هر کدام از اعضای گروه را که گرفت،نوبت او می شود که در چاله بخوابد و بازی به همین نحو تا آخر ادامه پیدا خواهد کرد.
۵-۲-۳-۳-۱۴ محلّی سرداب سنگ (سردار سنگ)*
ما از تاریخ و قدمت این بازی اطلاعی نداریم و نمیدانیم که این بازی توسط چه کسی یا چه طائفهای ابداع شده است؛اما میدانیم که این بازی شهرستان لار و اطراف آن فقط شناخته شده است؛ آن هم نسل قدیم یا یک دهه قبل میدانند. حالا به این بازی میپردازیم:
این بازی دسته جمعی است و از دو گروه تشکیل می شود. هر گروه از دو نفر به بالا شروع میشوند و به این ترتیب که اول، دو نفر به نام «استاد» انتخاب می شود؛ کار استاد یارکشی(مِردکشی) است؛ به این نحوه که دو استاد به نوبت یکی یکی برای خود از میان آن جمع یار میگیرند و به دو دسته تقسیم میشوند. هر دسته می تواند از ۵ یا ۶ نفر بیشتر تشکیل شود؛ اما اگر تعداد فرد باشد دستهای که مثلاً یک بازیکن کم دارد، استاد می تواند به جای آن بازی کند.
شروع بازی به این گونه است که ۱۰ عدد سنگ بزرگ تهیه می کنند؛ سنگهای بزرگ و صاف و حدوداً سنگ، باید بلندی ۴۰ سانتیمتر داشته باشد و این ۱۰ سنگ به دو تقسیم میشوند؛ به این صورت که اول یک سنگ میگذارند به نام «سرداب» و ۵۰ سانتیمتر پشت سر آن چهار سنگ میگذارند و دسته یا به قول لاریها«بَیِله» پشت آن سنگ میایستند و همینطور بیله یا دسته دیگر. حالا دست طرفین است که فاصله خود با سنگهای حریف چقدر است؛معمولاً به اندازهای که بتوانند سنگهای یکدیگر را بزنند،حدوداً ۹ الی ۱۰ متر فاصله میگذارند و قرعه میکشند که کدام هدفگیری کنند و هنگامی که قرعه کشیدند، دستۀ برنده، قرعه اول سنگ می اندازد. به این شکلیاران استاد که به آنها (مِرد) میگویند، یکی یکی سنگ میاندازند تا نوبت به استاد برسد و هر یار باید یک مرتبه سنگ بیاندازد تا نوبت به استاد برسد که استاد می تواند دوباره سنگ یباندازد. در این صورت که هر بار یک سنگ کوچکی که بتواند سنگهای حریف را بیندازد برمیدارد و باید اول، سردار یا سرداب که سنگ آن جلوتر از چهار سنگ دیگر است بیندازد و اگر به سنگهای دیگر خورد در حالیکه سرداب سنگ نیفتاده است، امتیاز حاصل نمی شود و یا بعد باید بیندازد و اول باید سرداب را بزند.
اگر سرداب را زد این حق را دارد که دوباره سنگ بیاندازد تا موقعی که سنگ به خطا رفت تا نوبت به استاد برسد. اگر استاد با هر دو نوبت سنگی که می تواند بیندازد،انداخت و تمام سنگهای حریف افتاده است که بازی تمام می شود؛ اما اگر حتی یک سنگ ایستاده و نیفتاده است، سدته بعد باید سنگ پرتاب و بازی کنند و اگر دسته دوم توانست تمام سنگهای دسته اول را بیندازد، بازی تمام می شود. اما اگر نتوانستند دسته اول باز سنگ می اندازد، اما این دفعه چون سرداب قبلاً افتاده است دیگر کاری به آن ندارند و راحت میتوانند به طرف آن یک سنگ نشانه روند و البته این را هم نباید از یاد ببریم که قبل از بازی شرط میگذارند که دسته مغلوب باید چنین کاری بکنند که اکثراً شرط آنها کوله سواری است که میگویند بین دو دسته سنگ باید ۵۰ مرتبه کوله سوار شوند و بروند و برگردند. با تمام شدن کوله سواری، اگر خواستند دوباره بازی می کنند؛و گرنه شاد و بشاش، دست در دست هم، هر دو دسته به طرف خانههای خودروانه میشوند.
۵-۲-۳-۳-۱۵ یَلختُور*
در این بازی از هیچ وسیله بازی استفاده نمیشد. روش بازی چنین بود که افراد در ۲ گروه از محلی شروع و به صورت لِی لِی در حالی که انگشتان یک پای خود را با دست از پشت سر گرفته بود، به طرف حریف میرفت و با همان پایش که جمع شده بود، سعی میکرد که حریف را از تعادل خارج کرده و نقش زمین کند. تیم برنده، تیمی بود که تمام بازیکنان تیم مقابل را به این طریق از دور خارج کند. این بازی تقریباً فراموش شده و کسی به آن نمیپردازد.
۵-۲-۴- باورها و خرافات
« به عقیده من همه انسانها معتقداتی دارند که یا عملی عاقلانه است و یا عاقلانه نیست. این سنّتها را البته میخواهیم و تقویت میکنیم، اما همه آنچه را که خرافات است و مال روزگار دوکریسی است، خاک خورده و کهنه است باید برچید» (بانو ایندیرا گاندی، سالنامه دنیا، سال ۱۳۵۳).
فرم در حال بارگذاری ...