یاد خدا
به یاد داشتن یک چیز به معنای نگه داشتن آن در ذهن و حس کردن آن است. به یاد خدا بودن به این معناست که وجدان و قلبِ انسان مالامال از یاد خدا و در پی آن باشد و در عواطف و افکار خود همواره در برابر خداوند احساس فروتنی و خاکساری کند. نتیجه این حضور عاطفی خداوند در ذهن مؤمن، ذکر زبانی و ستایش و حمد الهی است.
فطرت مؤمن به گونه ای ست که ذهن و قلبش اشتیاق فراوانی به یاد خدا و ارتباط مستمری با او دارد، خواسته ها و دغدغه های ذهنی او متوجه خداوند است، زیرا هدف زندگی و محور اندیشهها، عواطف وگرایش های نفسی او خدامند متعال است؛ از این رو اگر نعمت تازه ای به او رسد، خدا را یاد میکند، اگر به مصیبت یا گرفتاری مبتلا شود، خدا را یاد میکندو می گوید:
إنّا لِلّهِ وَ إنّا إلَیهِ راجِعوُن
ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم.
هرگاه به شگفتیهای آفرینش و ملکوت آسمانها و زمین مینگرد خدا را یاد میکند و… و به همین ترتیب همه احساسات و افکارش او را به یاد خدا فرا میخواند و این نتیجه زندگی عاطفی و ذهنی با آفریدگار بزرگ هستی است امّا ایمانی که صرفاً لقلقه زبان و درکی ساده و سطحی باشد و عقل و قلب و ذهن انسان را فرا نگیرد، ایمان حقیقی نیست و حداکثر میتوان گفت گامی به سوی ایمان و یا زمینهای برای تحقیق آن است.
برای این که یاد خدا همواره در قلب و ذهن انسان زنده باشد، باید دامنه اموری که از نظر عاطفی انسان را به یاد خداوند میاندازد گسترش یابد. انسانهای عادی تنها در شرایط سخت و استثنایی به یاد خدا میافتند، امّا انسان مؤمن در برخورد با بسیاری از حوادث، پدیدهها، موجودات وکارها به یاد خدا میافتد، زیرا او رابطه پنهانی یا آشکار بین این امور و خداوند را درک میکند. این جاست که تفاوت مؤمن مشتاق خداوند با صوفی تندروی که به اعمال غلوآمیز میپردازد، روشن میشود، زیرا مؤمن درک عقلی خود را حفظ میکند و بین خدا وآن چه او را به یاد خداوند متعال می اندازد، فرق میگذارد و این دو را با هم یکی نمیداند، در حالی صوفی تندرو این درک عقلی خود را نادیده میگیرد و در توهمات خود قایل به محدت آفریده و آفریننده میشود .
نفس انسان عملاً نمیتواند با خداوند پیوسته پیوند عاطفی برقرار نماید؛ از این رو قرآن کریم توصیه میکند انسان خداوند را بسیار یاد کند و زمینه را برای پیوند دایمی و پیوسته فراهم سازد. قرآن کریم شکل های گوناگونی انسان را به یاد خدا تشویق میکند:
یاد مداوم
واذکُر رَّبَّکَ کَثیراً روزدگارت را بسیار یاد کن.
باید این عادت را برای خود ایجاد کنیم که در همه احوال خدا را یاد کنیم، همین باعث کثرت یادآوری میشود و به تدریج برایمان ملکه خواهد شد. اگر شاکله وجودی انسان فقط یاد الهی باشد و فقط خدا در قلب او جا داشته باشد دیگر هیچ چیزی نمیتواند جای گزین خدا در قلب مؤمن شود .
یاأَیُّها الَّذینَ ءامَنوُا اذکُرُوااللهَ ذِکراً کثیراً
ای کسانی که ایمان آورده اید، خدا را بسیار یاد کنید.
انسانی که دائم به یاد خداوند باشد چگونه میتواند در محضر الهی گناه کند؟
مفسر بزرگ، علامه طباطبایی رحمه الله، بازگشت همه گناهان را به شرک می داند. پس ، کثرتِ یاد آوری خود مانعی است برای گناه کردن.
یاد خدا در هنگام گناه
وَالَّذینَ إذا فَعَلوا فاحِشَهً أوظَلَموا أنفُسَهُم ذَکَرُوا اللهَ فَاستغفَرُوا لِذُنُبِهِم وَمَن یَغفِرُوا الذُّنوبَ إلّا اللهُ
وآنان که چون کار زشتی کنند یا بر خود ستم روا دارند، خدا را به یاد میآورند و برای گناهانشان آمرزش می خواهند و چه کسی جز خدا گناهان را میآمرزد؟
گفتیم که یاد خداوند متعال مانعی است برای گناه کردن انسان و اگر انسان گناهکار خدا را در نظر داشته باشد، شرمگین خواهد شد و توبه میکند و باز هر لحظه ای که خدا را فراموش کرد ممکن است گناهی را مرتکب شود و خسران زده میشود. پس یاد همیشگی خداوند را باید در درونمان جاودانه کنیم تا به لطف الهی سعادتمند شویم.
یاد خدا در هنگام عبادت
استاد مطهری میفرمایند:
روح عبادت تذکّر است، یعنی یاد خدا بودن و خارج شدن از غفلت، نسبت به خداوند متعالی. عبادت که برای تذکّر است، دراسلام به عنوان فریضه و نافله زیاد یاد شده است.
علامه طباطبایی در تفسیر آیه شریفه «و قضی ربّک ان لا تَعبدوا الّا ایّاه » چنین آورده است:
امر به خالص کردن عبادت برای خداوند بزرگ ترین امر دینی است و اخلاص در عبادت، واجبترین واجبات؛ چنان که گناه کسی که مشرک به خدای سبحان است از بزرگ ترین گناهان شمرده میشود. خدای تعالی فرموده: «انَّ اللهَ لا یغفر ان یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء» چنانچه همه گناهان به شرک باز میگردد؛ زیرا اگر انسان از غیر خدا یعنی شیاطین جن و انس و خواهش نفس و نادانی اطاعت نمیکرد، دست به نافرمانی پروردگار در اوامر و نواهی او نمیزد. و اطاعت، پرستش است؛ زیرا خداوند فرموده: «الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان»؛ ای فرزند آدم، مگر با شما عهد نکردم که شیطان را نپرستید؟ و نیز فرمود: «افرایت من اتخذ الهه هواه» ؛ پس آیا دیدی کسی را که هوس خویش را معبود خود قرار داده است؛ حتی کافری هم که خالق را انکار کرده مشرک است؛ زیرا زمام تدبیر جهان را به گرده ماده یا طبیعت یا دهر یا غیر آن افکنده، در حالی که با فطرت ساده خویش، به وجود خدای تعالی اعتراف دارد.
پاسخ به دعوت انبیا (علیه السلام) پای بندی به توحید است و پای بندی انسان به توحید دارای درجات و مراتبی است که در توحید عبادی به حد کمال میرسد؛ زیرا توحید عبادی مستلزم عقیده به وحدانیت خداوند (توحید اعتقادی) است، اما توحید اعتقادی لزوماً همراه عبادت موحدانه نیست. به نظر شهید مطهری رحمه الله، اسلام هرگونه هواپرستی، جاه پرستی، مقام پرستی و شخص پرستی را شرک میشمارد زیرا در همه اینها، نوعی اطاعت خاضعانه و کرنش در برابر غیرخدا به چشم میخورد و چنان که در پرستش حقیقی، انسان خود و سرمایه های وجودی خود را به پای معبود فدا میکند، در هوا پرستی، جاه پرستی و مانند آن نیز وجود انسان و سرمایههای او قربانی خواهش های نفس یا مقام یا ثروت میشود. چرا که اطاعت همان پرستش است، پس اطاعت از خواهش های غریزی پرستش خواهش ها و در نتیجه، شرک محسوب میشود؛ از آن جهت که فرمانی غیر از فرمان خداوند اطاعت شده است و از این رو، حتی در آنچه شرعاً مباح شمرده میشود، اگر کاری صرفا بنا به خواهش نفس و غریزه انجام شود، اطاعت غیرخداست .
یاد خدا در هنگام سختی
انسانهادر شرایط مختلفی عبودیت خود را نشان میدهند و این خود سنگ محکی است از جانب پروردگارمان برای این که حجت را برای بندگانش تمام کند و به انسانها ثابت شود که تا چه اندازه بر عهدی که با خداوند بستهاند متعهد هستند؛ که ما به آن” امتحان الهی” میگوییم .
اَلَّذینَ إِذا أَصابَتهُم مُصیبَهٌ قالُوا إنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیهِ راجِعونَ
فرم در حال بارگذاری ...