وبلاگ

توضیح وبلاگ من

بررسی رابطه سلامت روان و پایگاههای هویت و منبع کنترل ...

 
تاریخ: 05-08-00
نویسنده: فاطمه کرمانی

۲-۱-۷-اهداف بهداشتی روانی:
هدف کلی بهداشت روانی ،پیش گیری از وقوع بیماری های روانی است .ضمن اینکه به تشخیص و درمان نیز می دارد و از بازگشت بیماری نیزجلوگیری به عمل می آورد. بهداشت روانی به مقاوم سازی افراد ،بسیار اهمیت می دهد. چه کنیم تا افرادی مقاوم داشته باشیم که در برابر استرس ها و فشارهای محیطی دچار از هم پاشیدگی شخصیت نشوند؟ چگونه افراد را تربیت نماییم که از تجربیات خوددرس بگیرند و در جهت ایجاد یک محیط فردی و اجتماعی سالم و مناسب قدم بردارند؟ دربهداشت روانی،شخصیت هر فرد و الگوهای رفتاری و روانی او مورد توجه قرار می گیرند . زیرا افراد با شخصیت های متفاوتی که دارند در مقابل فشارهای عکس العمل های مختلفی از خود نشان می دهند. از آن جا که شکل گیری و فرایند اجتماعی شدن کودک در سال های ابتدایی و در خانواده صورت می گیرد ،بهداشت روانی نیز ، هدف کلی آن ساختن انسان های سالم با الگوهای رفتاری و روانی مناسب است ،برای خانواده و چگونگی برخورد والدین با کودک و به طور کلی برای سال های اولیه زندگی اهمیت زیادی قائل است . بهداشت روانی با اهداف آموزشی ،درمانی و پژوهشی ،می تواند به هدف کلی خود یعنی پیش گیری نائل آید .
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
۱-هدف آموزشی[۳۷] : از طریق آموزش های رسمی و غیر رسمی عمومی گروهی می توان مردم را هدایت نمودو راه های پیش گیری از اختلالات را به آنها آموخت . بهداشت روانی می تواند به صورت انفرادی نیز آموزش داده شود . هم چنین از طریق کتاب های درسی را برای دانش آموزان و دانشجویان و هم چنین برای تمامی کسانی که به نحوی در اجتماعات آموزشی شرکت می نمایند، می تواند رهنمودهای مهمی را در جهت پیش گیری به همراه داشته باشد . رسانه های گروهی نیز نقش مهمی در ارتقای علم و آگاهی مردم در زمینه ی بهداشت روانی دارند . برنامه های آموزشی مرتبط با بهداشت روانی ،که از طریق روزنامه ها ، مجلات ،رادیو و تلویزیون در اختیار مردم قرار می گیرند ،یکی از اهداف مهم بهداشت روانی به شمار می روند.
۲-هدف پژوهشی[۳۸] : بهداشت روانی از طریق به کارگیری نیروهای متخصص در زمینه ی پژوهش و تحقیق ،چه در زمینه ی علت یابی مشکلات روانی و رفتاری و چه در زمینه تشخیص اختلالات و هم چنین درمان آن ها به هدف پژوهشی خود تحقق می بخشد . پژوهش هایی که در زمینه ی سبب شناسی انجام می پذیرد می تواند راه های پیش گیری را برای محققان روشن سازد . مثلا اگر در یک امر پژوهشی، یافته های تحقیق نشان دادند که سخت­گیری های افراطی والدین باعث وارد آمدن فشار بر کودکان می­ شود و بعضاً آن ها را به طرف اختلالات عادتی سوق می دهد. این روش تربیت از طرف متخصصان روشی مطرود و غیر صحیح اعلام خواهد شد و همین طور یافتن راه حل های مناسب برای از بین بردن پاره ای از مشکلات کودکان ،که از طریق کارهای پژوهشی انجام گرفته باشد می تواند والدین و به طور کلی تمامی افرادی که با کودکان سروکار دارند ،راهنمایی کند. جلب توجه والدین و به خصوص مادران به نکات و توصیه ها ، می تواند در حفظ سلامتی فرزاندانشان کاملا موثر باشد.
۳-هدف درمانی[۳۹] : هدف از درمان ، بهبود اختلال و بیماری است . در عین حال،نقش پیش گیری نیز در آن نهفته است . درمان نه تنها رفع علامت های بیماری می پردازد بلکه به بیمار کمک می کند تا به زندگی ،خانواده و کار خود برگردد و از تبعات بیماری ای که ممکن است برای او و خانواده اش به وجود آید و لطمات فردی و اجتماعی به دنبال داشته باشد جلوگیری کند. در درمان بیماری های روانی باید هم به مسائل جسمانی و هم به مسائل روانی توجه شود تا بتوان تاثیر منفی آن ها را به حداقل رساند و یا به طورکلی از بین برد . آسیب زننده را ،حتی الامکان ،باید از محیط آن ها دور ساخت تا سلامت روان آن ها حفظ گردد. بعضی از بیماری های روانی ماهیت عودت پذیری دارند . ممکن است تحت عوامل و اوضاع خاصی دوباره برگردند . در این گونه موارد باید به درمان چند بعدی و چند جانبه اقدام کرد و به خانواده نیز،آموزش های لازم را ارائه داد نا از بازگشت احتمالی بیمار جلوگیری به عمل آید. تحقیقات نشان داده است که خانواده های بیماران ،وقتی آموزش می بینند که با بیمارشان در زمینه های مختلف چگونه رفتار نماید ،از علایم بازگشت بیماریتا حد قابل ملاحظه ای می کاهند.
۲-۱-۸-عملکرد بهداشت روانی:
عملکرد بهداشت روانی درسه زمینه ی«پیش گیری» ،«درمان » و «بازتوانی» صورت می گیرد . بهداشت روانی در زمینه ی پیش گیری از وقوع بیماریها و همچنین شناخت عوامل بیماری زا و دادن آگاهی لازم به مردم و اصلاح محیط زندگی آنان اقدام می کند چنان چه اختلالی به وجود آمده باشد . درصدد یافتن راه های جلوگیری از بازگشت مجدد اختلال برمی آید . کمک به افراد ،تا توانایی های از دست رفته ی خود را به دست آوردند و فرد مفید و موثری شوند .نیز از عملکرد بهداشت روانی است . حال به عملکرد «پیش گیری[۴۰]» ،«درمان[۴۱] » و «توان بخشی[۴۲]» در بهداشت روانی می پردازیم .
۲-۱-۸-۱-الف) پیش گیری انواع آن:
۱-پیش گیری سطح اول (اولیه ) ۲-پیش گیری سطح دوم (ثانویه ) ۳-پیش گیری سطح سوم (ثالث)
۱-پیش گیری سطح اولیه: هدف،انجام کلیه اقداماتی است که از پیدایش مشکلات روانی و رفتاری جلوگیری به عمل می آورد . به عبارت دیگر هدف پیش گیری اولیه این است که چه کنیم و چه راههایی را در پیش گیریم که مبتلا به بیماری و یا مشکل روانی نشویم.۲-پیش گیری سطح دوم (ثانویه ) :هدف این است که در صورت بروز اختلال،این اختلال باید فوری مشخص و شناخته شود تااقدامات لازم به عمل آید این مشکل وخیم تر نشود و یا شدت پیدا نکند. پس هدف پیش گیری سطح دوم،تشخیص و اقدام فوری و به موقع است تا عارضه ی ایجاد شده شدت نیابد.۳-پیش گیری سطح سوم (ثالث):هدف این است که اقداماتی به عمل آیدتا در ضمن آن ،نه تنها اختلال ،بازگشت نداشته باشد بلکه تمامی کمک ها به فرد داده شود تا او بتواند از توانایی های باقی مانده اش حداکثر استفاده را ببرد. به عبارت دیگر ،در پیش گیری سطح سوم ،تمام اقدامات کمک های لازم به فرد و خانواده اش می شود تا بتواند از توانای های بالقوه ی خود،در جهت استقلال فردی استفاده کند و برای خود، خانواده و اجتماعیش فرد مفید و موثری باشد .مثلا کودکی که در اثر یک بیماری عفونی و یا آسیب مغزی دچار عقب ماندگی ذهنی شده است ،باید برایش اقدامات لازم آموزشی به عمل آید تا از توانایی های ذهنی باقی مانده اش به خوبی استفاده کند.
۲-۱-۸-۲-ب- درمان و انوع آن :
بیماری روانی نیز، هم چون بیماری های جسمانی،انواع مختلف دارد و هر بیماری درمان خاصی را می طلبد و دارای سبب شناسی خاص خود است . هم چنین درمان ان ها براساس نوع بیماری و تحت ضوابط خاصی اجرا می گردد. انوع درمان بیماری های روانی عبارتنداز :۱-دارو درمانی[۴۳]۲- روان درمانی[۴۴] ۳- محیط درمانی[۴۵]
۱-دارو درمانی: بعضی از بیماری های روانی ،که شدت وخامت بیشتری دارند یا نوع علامت بیماری آن ها به گونه ای که با روش های غیر دارویی بهبود نمی یابند ،باید از دارواستفاده نمایند . از جمله در درمان افسردگی های شدید و اضطراب مزمن ،از داروها استفاده کنند.
۲-روان درمانی:بعضی ازبیماران را می توان با آموزش روش جدید زندگی کردن بهبود بخشید : در یکی از روش های روان درمانی می توان با ارائه ی توصیه های مستقیم ،به بیمار آموخت که چگونه عادات غلط بیمار گونه ی خود را کنار بگذارد و عادات جدید را جانشین آن ها کند. به این روش درمانی «رفتار درمانی» می گویند . با این روش می توان انواع ترس های مرضی را از بین برد . رفتار درمانی انواع مختلف دارد . برای درمان هر بیماری با توجه به شناختی که روان درمانگر از شخصیت بیمار، ماهیت و وخامت بیماری دارد ،شاخه ای از رفتار درمانی را انتخاب و اعمال می کند. در روش روان کاوی ، که روش دیگری از روان درمانی است ، با پی بردن به ضمیر ناخودآگاه فرو و بازگرداندن او به دوران کودکی اش به علت بیماری پی می برد. در این روش هدف این است که به بیمار در مورد علت بیماری اش بینش داده شود وسپس راه جدیدی در زندگی برای تطبیق و سازگاری بیشتر و موثر تر آموخته شود تا خود در اثر تجربه ،موثر بودن آن ها را لمس نماید . امروزه دیده شده است که روش های رفتار درمانی سریع تر و مقرون به صرفه تر است تا روش های روان کاوی ، یکی دیگر از انواع « روان درمانی » روشی است به اسم شناخت درمانی ، که بطور مثال برای افراد افسرده پیش نهاد میشود . به عبارت دیگر ، چون درست فکر نکرده اند افسرده شده اند . براساس این اعتقاد باید طرز تفکر جدیدی زا به افراد افسرده اموخت ، چنانچه این بیماران بیاموزند که چگونه تفکر نمایند ( تفکر منطقی – مثبت ) دچار افسردگی نمی شوند . اگر خوب فکر کنند افسردگی از بین خواهد رفت در این روش ، نحوه ی تفکر منطقی وصحیح را به فرد افسرده می اموزند . در مورد اهمیت تفکر ، حضرت علی (ع) می فرمایند: «بهترین عبادت ، به کار انداختن نیروی تفکر وتعقل است» در زمینه ی درمان بیماری های روانی کودکان می توان به رایج ترین نوع آن ، یعنی بازی درمانی درمانی و گروه درمانی اشاره نمود -بازی درمانی[۴۶] : گاهی اوقات ، بعضی ازکودکان مشکل دار نمیتوانند به راحتی احساسات وعقاید خود رابیان نمایند در این روش به کودک فرصتی داده میشود که اولا به صورت آزاد به بازی بپردازد . ثانیا ، تضادهای عاطفی خود را به راحتی ضمن بازی عنوان نماید برون ریزی عاطفی در این نوع درمان ، نقش مهمی را بازی می نماید کودکان ضمن بازی کردن ممکن است صبحت کنند واحساسات وعقاید خود را بروز دهند وبا این که عکس العمل های رفتاری خود را در درباره ی اسباب بازی ها نشان دهند .آنان هیجان های مهار شده ، ( مثل خشم ،ترس ، پرخاشگری ) را هنگام بازی با اسباب بازیهای نان میدهند مثلا ممکن است دختر کوچکی که به تازگی دارای خواهر کوچکتر از خود شده است حالت خشم وعصبانیت خود را به صورت کندن موهای عروسک ویا جدا نمودن دست وپاهای او نشان دهد این روش بیش تر برای کودکان پیش­دبستانی مورد استفاده قرار می­گیرد تا کودکان سنین بالاتر .-گروه درمانی[۴۷] : برخی از کودکان مشکلاتی دارند که در جمع بهتر قابل حل است بعضی از رفتارهای نابهنجار کودکان ، که دربین کودکان ابراز میشود واز طرف گروه مورد تایید قرار نمیگیرد ، در جمع اصلاح می­ شود بعضی از کودکان مشکلاتی دارند که در جمع بهتر قابل حل است بعضی از رفتارهای نابهنجار کودکان، که در بین کودکان ابراز می­ شود واز طرف گروه مورد تایید قرار نمی­گیرد درجمع اصلاح می­ شود . بعضی از کودکان خجالتی در گروه همسالان خود فرصتی برای ابراز وجود پیدا می­ کنند وگاهی احساسات وهیجانات واپس زده شده ی در گروه ، به طرف فرد خاصی جهت می­یابد وابراز می­گردد این برون ریزی عاطفی به یک تنش روانی ورفع اضطراب منتهی می­گردد.
۳-محیط درمانی[۴۸]: گاهی برای درمان بیماری های روانی لازم است فرد در محیط زندگی خود ، تغییراتی ایجاد کند . این در صورتی است محیط اودارای عناصر آزار دهنده باشد وفرد با رفتن به محیط های تازه ، دیدن مناظر زیبا وملاقات افراد جدید بتواند برخستگی روانی خود فائق آید در بعضی از انواع افسردگی ها ، اگر از این روش استفاده شود ، فرد سازگاری بیش تری با محیط پیدا می­ کند همان طور که قبلا ذکر شد ، برای رفع علامت های هر بیماری ، لازم است است درمانگر ارزش یابی درستی از وضعیت شخصیتی بیمار داشته باشد در درمان انواع بیماری ها روش های متفاوت اعمال می شود از جمله در درمان بعضی افسردگی ها چنان چه شدید باشد از دارودرمانی وروان درمانی توام استفاده می شود .پس بطور کلی می توان گفت که به کمک دارودرمانی، روان درمانی ومحیط درمانی می توان به بیماران روانی کمک نمود وروش بهتر وتطبیق یافته تری را در زندگی به آن ها آموخت.موارد زیر، ازشرایطی است که باعث تسهیل درمان بیماری های روانی می گردد :۱-مدت زیادی از شروع بیماری نگذشته باشد.­۲-شخصیت بیمار ، قبل از ابتلا سالم بوده باشد. ۳-انگیزه ی قوی برای بهبودی داشته باشد ۴-فعالیت فرد برای برطرف نمودن بیماری زیاد باشد. ۵-عوامل بیرونی در ایجاد بیماری تاثیر بیش تری داشته باشد تا عوامل درونی.
۲-۱-۸-۳-ج- توان بخشی وانواع آن :
هدف اصلی توان بخشی آن است که فرد درمانگر ، ضمن اقدام در از بین بردن اختلالات روانی ، رفتاری وشخصیتی باید توجه داشته باشد که توانمدی های از دست رفته ی فرد را به وی بازگرداند تا بیمار بتواند بطور مفید وموثر به زندگی فردی ، احتماعی وخانوادگی خود ادامه دهد وبه محیط اجتماعی وشغلی خود بازگردد وحالت تطبیق یافته تر از قبل ، داشته باشد در توان بخشی ،مسئله ی کارآموزی اهمیت خاصی دارد چنانچه فرد حرفه وشغلی ندارد باید حرفه ی مناسب با توان اورا به آموخت واورا وارد بازار کار واجتماع نمود انسان ها با اجرای کار وحرفه ، احساس ارزشمندی ومفید بودن بیش تری می نمایند واعتماد به نفس آن ها بیش ترمی شوند . افرادی که بیماری آن ها منجر به معلولیت شده است ، این معلولیت ها – اعم از جسمانی ، روانی وذهنی – نیاز به بازتوانی دارند . در این زمینه باید ابتدا نیازهای افراد را شناسایی کرد وسپس بنا به امکانات ووضع موجود ، وضعیت مطلوب را در این بیماران ایجاد نمود در توان بخشی باید کلیه ی اقدامات وکمک ها به فرد اعمال گردد تا افراد از توانمدی های خود حداکثر استفاده را ببرند لازم است از بعضی از بیمارن در ابعاد حقوقی ، شغلی واجتماعی حمایت به عمل اید زیرا خود آنها ممکن است فاقد این توان باشند مراقبت آموزش وحمایت از خانواده ی فرد بیمار نیز اهمیت زیادی دارد مددکاران اجتماعی نقش مهمی را در امر بازتوانی ایفا می نمایند بطور مثال باید به خانه های این بیماران بروند واز نزدیک وضعیت وامکانات خانوادگی آنها را مشاهده کنند وارزش یابی درستی از کلیه ی نیازمندیهای خانواده به عمل آورند شواهد نشان داده است که هرگاه آموزش های درست وکمک های لازم را در اختیار خانواده های این افراد قرار گیرد بیمارن سریع تر بهبود می یابند وسازگاری بهتر وبیشتری را درجامعه از خود نشان می دهند .
۲-۲-هویت :
۲-۲-۱- نظریه های مربوطه به هویت :
از نظر لغوی واژه هویت به دو معنای ظاهراً متناقض به کار می رود.۱ – همسانی و یکنواختی مطلق ۲- تمایز، اگر چه این دو معنا متضادند ولی به دو جنبه اصلی هویت جنبه اجتماعی و جنبه شخصی فردی معطوف هستند، بیشتر روانشناسان و نظریه پردازان شخیص پیش از اریکسون هویت را در ابتدا امری فردی و مشخص می دانستند (هرچند هویت اجتماعی را هم انکار نمی کردند) از دیدگاه این نظریه پردازان هویت احساس تمایز، تداوم و استقلال شخصی نامیده می شد. جاکوبسون (۱۹۹۸) اریکسون به عنوان اولین نظریه پرداز مهم هویت آن را به صورت یک احساس نسبتاً پایدار از یگانگی تعریف کرد یعنی علارقم تغییر رفتارها، افکار، احساسات، برداشت یک فرد از خود همواره مشابه است، علاوه بر این او می گوید: این احساس که ما چه کسی هستیم باید با نگرشی که دیگران نسبت به ما دارند نسبتاً همخوان باشد، این مساله به اعتقاد اریکسون در اهمیت رابطه بین فرد و جامعه تاکید دارد. بیابانگرد (۱۳۸۴)در اینجاست که نخستین تفاوت نظریه اریکسون با دیگران که هویت را امری فردی می دانستند آغاز می گردد. از نظر اریکسون آنچه هویت من نامیده می شود آن جنبه از من است که پس از ایجاد بحران روانی- اجتماعی گذر از کودکی به بزرگسالی به بررسی ، انتقادات مبتنی بر چند جنبه تعریف می نامید الف) هویت یک پاسخ آشکار ضمنی به این پرسش است که من کیستم؟ ب) هویت بر تلفیق بین گذشته و آینده جهت تقویت حس یکپارچگی دلالت دارد ج) پاسخ به سئوال هویت باز ارزیابی منطقی از خود داده می شود که این ارزیابی به ملاحظه فرهنگ به ویژه عقاید و انتظاراتی که جامعه از فرد دارد صورت می گیرد، د) هویت فرایند یکپارچه سازی و مورد پرسش قرار دادن پیرامون حوزه های اساسی به خصوص حرفه ی آتی جنسیت عقاید سیاسی و مذهبی است که در نتیجه آن تعهد قابل انعطاف اما دیرپا در حوز های یادشده به وجود می آید این تعهد از جنبه عینی، تعامل موثر برد با جامعه و از جنبه های ذهنی حس اساسی وظیفه شناسی و وفاداری را ضمانت می کند. از دیدگاه اریکسون برای ساختن هویت فرد در یک زمان با دو گروه از امور درگیر است. از سویی باید با تغییرات فیزیولوژیکی و شناختی خود سازگار شود و از سوی دیگر ناگزیر از سازگاری با نظام های بیرونی است. از این رو تشکیل هویت در نوجوانان شامل سه مرحله اساسی است: ۱)نوجوان احساس تداوم وثبات می کند یعنی درک می کندکه درطول زمان همان شخصی است که قبلاً بوده است.۲) افراد جامعه و دیگران او را شخصی باثبات بشناسند یعنی نوجوان بتواند تصویری باثبات از خود به محیط ارائه دهد.۳) او باید بر اساس شواهد عینی و اطلاعات ملموس که از محیط دریافت می کند به ثبات شخصیت خود تداوم ببخشد و از تداوم آن اطمینان پیدا کند، در واقع تعریفی که اریکسون از هویت ارئه داده است در واقع نشان دهنده ترکیب مهارتها، جهان بینی و همانند سازی دوران کودکی است که به صورت یک کل کم و بیش منسجم، پیوسته و منحصر به فرد درآمده و برای نوجوان احساس تداوم گذشته و جهت گیری برای آینده فراهم می کند اریکسون والدین را مسئول ارائه یک چارچوب فکری و جهان بینی به نوجوان می داند، بنابراین پایه های اولیه خودپنداره در بافت خانواده یعنی توسط والدین و تجارب محیطی شکل می گیرد و در اکثر مواقع تصویری (چه مثبت، چه منفی) که آنها از خود دارند بسیار شبیه تصویری است که والدین برای آنها ساخته اند.پس از اریکسون ، مارسیا در) ۱۹۶۶ (طرح عقلانی کردن شکل گیری هویت اریکسون را از طریق فرایند مصاحبه قابل بهره برداری نمود، این فرایند بر دو چیز متمرکز بود. ۱) بحرانی که در آن فرد انتخابها و امکانات دیگر را کشف می کند . ۲)تعهدی که در آن افراد یک هویت بخصوص را سرمایه گذاری می کنند. وی با انطباق بر دو معیار کاوشگری و تعهد با سه حوزه عملکرد کلی یعنی شغل، ایدئولوژی، ارزش های بین شخصی روشی برای سنجش «منزلت هویت من» به وجود آورد.مارسیا منزلت های هویتی را اینطور نام­گذاری کرد هویت دنباله رو[۴۹] ،هویت سردرگم[۵۰]،هویت بحران زده[۵۱] ،و هویت یافتگی[۵۲].افراد هویت یافته بحران اکتشاف را تجربه کرده اند و از این طریق تعهدات راسخ و محکمی برایشان به وجود آمده است. افراد دارای هویت بحران زده در حال تجربه به بحران هویت و اکتشاف هستند ولی تعهد برایشان حاصل نشده است. فرد دارای هویت دنباله رو به هویتی متعهد است که حاصل تجربه و بحران ها و اکتشاف همراه آن نیست، و همواره در پی الگوی هستند و نهایتاً افراد دارای هویت سردرگم که تعهدات محکم هویتی ندارد به گونه ای این فعال و در حال کشف و درک چنین تعهداتی نیستند بدین ترتیب در بین این چهارمنزلت هویتی منزلت سردرگم، دنباله رو در کمترین سطح توسعه سافتگی قرا دارند و نسبتاً نابالغ و هویت بحران زده شرایط میانه ایی دارد نشانگر حرکت هایی به سمت منزلت های پخته تری مانند هویت یافتگی است.ساخت گرایان نظریه پردازان دیگری بودند که هویت را به عنوان ساختار خود عبارت است از یک سازمان پویا خودساخته و درونی از کشاننده ها، توانایی ها، باورها و تاریخچه فردی در نظر رفته اند تحول این ساختار زمانی است که افراد نسبت به یگانگی و شباهتشان به دیگران نقاط قوت و ضعف خود در روش هایی که اتخاذ می کنند آگاه تر باشد، و رشد کمتر آن زمانی است که افراد درباره تمایزشان از دیگران دچار اغتشاش باشند و برای ارزشیابی خودشان بیشتر به منابع بیرونی تکیه نمایند ساختگرایان ویژگی های رفتاری فردی را که هویت روشنی دارند شامل: ۱) خودپنداره قوی ۲) روشنی اهداف ۳) آسیب پذیری اندک ۴) پذیرش خود ۵) قدرت تصمیم گیری بدون تزلزل ۶) احساس مسئولیت در برابر زندگی می دانند.از سوی دیگر دیدگاه های غیرساختاری نظیر پست مدرنیسم و سازه گرایی اجتماعی وجود دارند که برخلاف دیدگاه های ساخت گرا هویت را مفهوم ثابتی نمی دانند بلکه معتقدند هویت نشان دهنده کثرت و پیچیدگی طبیعی انسان است از نظر ایشان انسان هویت ثابت و واحدی ندارد بلکه دارای هویت های چندگانه هستند و هویتشان در تعاملات اجتماعی شکل می گیرد و همواره در حال شکل گیری مجدد است بنابراین هویت افراد در تعاملات اجتماعی و همچنین در فرایند درمان قابلیت تغییر دارد. یکی دیگراز نظریات مربوط به سبکهای هویت نظریه برزونسکی (۲۰۰۰) است در این نظریه الگوی شناختی اجتماعی مطرح است که در آن به تفاوتهای نوجوان در استفاده از فرایندهای شناختی- اجتماعی مهارتهای حل مسأله، مواجهه با مشکلات زندگی، درگیری با تکلیف و برخورداری از سلامت عمومی روانشناختی پرداخته شده است بر اساس این مدل برزونسکی سه نوع سبک هویتی را مشخص کرده که عبارتند از: ۱- سبک هویت اطلاعاتی ۲- سبک هویت هنجاری ۳- سبک هویت سردرگم- اجنتابی، این سبکهای هویت با در نظر گرفتن دو معیار تعهد، میزان پایبندی به اعتقادات، باورها، ارزش های مشخص و اکتشاف یا میزان جستجوی فعالانه (تلاش فردبرای انتخاب و دستیابی به ارزش ها و باروها و شغل وغیره) و وجود یا عدم وجود این معیارها معنای روانشناختی مشخص تری می یابد افرادی که دارای سبک هویتی اطلاعاتی هستند فعالانه و تا حدوی آزادانه به جستجوی فعالانه اهداف و ارشهای خود پرداخته و پس از دستیابی به آن تعهد و پایبندی مستحکمی را نسبت به باروهایشان حفظ می کنند این سبک بهترین نوع هویت محسوب می شود به شرطی که نظارت والدین تبدیل به مداخله والدینی نشده باشد ویژگی های این گروه: ارزیابی و بررسی گزینه های مختلف- سلامت روانشناختی بالا- مشخص و خود واقعی- پذیرش ضعفها. در سبک هویت هنجاری افراد از مراجع قدرت تبعیت کرده و مستقلانه در جستجوی تفکرات شخصی نیستند یعنی به اکتشاف نمی پردازند اما به هنجارهای والدینی خود کاملاً متعهد می باشند ویژگی های این گروه عبارتند از: عدم بررسی و ارزیابی گزینه های مختلف- پذیرش هویت حاضر و آماده والدین بدون شناخت- انعطاف ناپذیری و رفتار متعصبانه- هراس از هر گونه اختلاف عقیده- تعصبات قومی و نژادی بالا- حساسیت بالا نسبت به انتقاد- سلطه پذیری- زود رنجی شدید- ترس از طرد شدن – ساخت هویت سردرگم- اجتنابی افراد از پذیرش مسئولیت و تکلیف اجتماب کرده و تلاش خاصی برای جستجوی اکتشاف محیط خود نکرده و تعهدی به باروها و ارزشهای والدینی یا شخصی ندارند. ویژگی این گروه عبارتند از فقدان جهت گیری روشن در زندگی – عدم پایبندی به ارزشها و باروهای خاص- ناسازگاری بسیار بالا- پیوستن به فرقه ها وگروههای افراطی- مفهوم خودرشد نایافته- سپردن خود به دست تقدیر و سرنوشت- همرنگی سریع و بدون تفکر با اطرافیان- آمادگی بالا برای سوء مصرف مواد و الکل- احساس ناامیدی نسبت به آینده. برزونسکی مفهوم هویت را یک نظریه راجع به خویشتن می داند و اظهار می کند افراد نظریه پردازانی هستند که در فرایند استدلال نظری مربوط به خود درگیرند بر اساس دیدگاه او افراد به شیوه های متفاوتی به نظریه پردازی راجع به خود می پردازند یعنی افراد در چگونگی مواجهه و پردازش اطلاعات و تصمیم ها و تعارضات مربوط به هویت با هم تفاوت دارند.نظریه پردازان دیگری مانند ،کرپمن، پیتمن ولامک[۵۳] (۱۹۹۷) توجه خود را به فرایندهایی که سبب شکل گیری هویت می شود معطوف کرده اند. ونیز فرایند هویت را یک نظام کنترل بخصوص و یک نظام کنترل ادراک می داند بر اساس این نظریه هویت یک مجموعه معانی به کارگرفته شده برای خود در یک موقعیت است که شخص را تعریف می کند و به عنوان هنجارها یا مرجع به کار می رود بر اساس نظر برک افراد در مواجهه با موقعیت های گوناگون به منظور هماهنگ کردن ادراک خویش با معیارهای درونی که برای خود دارند به صورت خود تنظیم عمل می کنند این خودتنظیمی به صورت پیوسته در جریان است. بنابراین تنها زمانی که شرایط بهنجار و موافق با هنجارها در موقعینتی به هم برخورد توجه افراد جلب می شود . بر اساس نظریه کنترل هویت شکل گیری هویت یک فرایند سیبرنتیک است. بر اساس این فرایند بازخورد بین فردی دریافت شده منجر به ادراک از خویشتن می شود. این ادراک توسط مقایسه گر با درون داده ها هنجار هویت مقایسه می شود زمانی که هنجار با ادراک خویشتن ناهماهنگ باشد خطا یا اختلالی به وجود می آید که برای تایید رفتار منجر به اصلاح هویت درهم ریخته قبلی می شود برای اینکه اصلاح صورت گیرد رفتار شناختی ممکن است ادراکات خویشتن را به طور منظم شکل دهد و یا رفتاراجتماعی ممکن است ادراکات خویش را به طور منظم شکل دهد و یا رفتار اجتماعی ممکن است موقعیت بین فردی را تغییر دهد که منجر به بازخوردهای اجتماعی جدید می شود.
۲-۲-۲-پایگاه هویت:
دستیابی[۵۴]:دستیابی به هویت از نظر رشدی پیشرفته‌ترین پایگاه است. فردی که در این حلقه قرار می‌گیرد دوره‌ای از جستجوی جایگزین‌های هویت را پشت سر گذاشته و تعهدهای به خوبی تعریف شده‌ای را ایجاد کرده است. او به طور جدی انتخابهای شغلی متعددی را در نظر گرفته و با توجه به شرایط خودش تصمیم‌گیری کرده است؛ اگرچه انتخاب نهایی او می‌تواند شکل تبدیل‌یافته‌ای از خواسته‌های والدین او باشد.در زمینه ایدئولوژی, عقاید گذشته‌اش را مجددا ارزشیابی می‌کند و به راه‌حل می‌رسد که او را آماده عمل می‌کند. به طور کلی اگر در معرض تغییرات ناگهانی محیط قرار گیرد, خود را نمی‌بازد. قدرت انعطاف, توصیف‌کننده روش این افراد با جهان است. آنان متفکر و درون‌نگر هستند و تحت تاثیر استرس, از نظر شناختی عملکرد بسیار خوبی دارند. آنان حس شوخ‌طبعی دارند و پذیرای تجارب جدید هستند. مارسیا هویت دستیابی را تقریبا شامل رویارویی با بحران‌های شخصی و تصمیم‌گیری متفکرانه می‌داند. فرد نسبت به انتخابهای گوناگون و دشواری که زندگی برایش فراهم نموده, آگاه می‌گردد و این تقریبا رسیدن به میان واگرایی است که پیاژه مطرح می کند. اریکسون (۱۹۹۵) در مورد این پایگاه هویت واضح‌ترین تعریف را می کند:«هنگامی که فرد بتواند بین تصوری که از یگانگی و ثبات درونی خود دارد و آن تصوری که دیگران از یگانگی و ثبات وی دارند هماهنگی ایجاد کند, اعتمادبه‌نفس حاصل می‌گردد و هویت شکل می گیرد ».
تعلیق[۵۵]: این پایگاه پیش‌درآمدی به دستیابی هویت است. فردی که در پایگاه هویت تعلیق قرار دارد در حال گذراندن دوره‌ای از جستجو (بحران) است. تعهدهایی به شکل نسبتا مهم دارد. این نوع هویت نتیجه تصمیم‌گیری سنجیده یا تعلیق می‌باشد که فرد به خود فرصتی می‌دهد تا از فشار ناشی از مدرسه, دانشگاه یا اولین شغل تا حدی خلاص یابد و طی آن خود را در تجارب بیازماید تا به شناخت عمیقی در مورد خود برسد. این فرد کوشش فعالی برای ایجاد تعهد دارد و سعی دارد که بین منابع گوناگون هویت هماهنگی و همخوانی ایجاد کند. این نوجوانان ظاهری, گاه گیج و سردرگم دارند که حاکی از دلمشغولی حیاتی و منازعه درونی‌اش با پرسشهایی است که در بعضی مواقع به نظر می‌رسد برایش غیر قابل حل است. مارسیا تصویر منش آنها را به دو صورت نشان می‌دهد: بعضی از آنان ممکن است در منازعه هویتشان برانگیخته و مضطرب باشند و سایرین بسیار متفکرند. آنان تقاضای همنوایی را به آسانی اجابت نمی‌کنند و احساس پایداری از عزت‌نفس دارند.
ممانعت[۵۶]: این افراد در عقاید خود راسخ هستند و از هر نوع جستجوی جدی اجتناب می‌کنند. پیامد آن شکل‌گیری ساختارهای هویت سختی است که در مواجه شدن با موقعیتهای جدید زندگی نفوذناپذیر است. اطمینان و امنیت, پاداش این افراد است. برای اینکه انتظار پیروی از نقشهای از پیش تعیین شده را برآورده ساخته‌اند. این افراد به ندرت به درمان رجوع می‌کنند, مگر هنگامی که رویدادهای خارجی آنها را مجبور به ارزیابی مجدد عقاید و اهداف بررسی نشده گذشته‌شان کند یا هنگامی که این عقاید تهدید می‌شوند. این افراد در برابر شرایط محیطی متقاضی سازگاری جدید, بسیار آسیب‌پذیرند و نیز تصمیماتی که بسیاری از نوجوانان این پایگاه از آن اجتناب می‌کنند (به دلیل ترس از دست دادن تایید), ممکن است باعث کاهش عملکردهای دوران بزرگسالی و محدود کردن امکان رشد شود. محیط تربیتی که از جستجوی دوباره جایگزین‌های شغل و ایدئولوژیک حمایت می‌کند و به تعهدهای نابالغ پاداش نمی‌دهد, می‌تواند در خدمت رشد افراد این پایگاه قرار گیرد (کروگر، ۱۹۹۶).
پراکندگی[۵۷]: پراکندگی هویت از نظر رشدی پایگاه, دارای کمترین پیشرفت است و پایگاه فردی است که به هیچ وجه جهت معینی در زندگی خود متعهد نشده باشد. اگر در گذشته دوره‌ای از بحران را تجربه کرده باشد, بدون آن که در پی آن تعهدی را ایجاد کرده باشد, او در مورد هیچ چیز تصمیم نگرفته است. او به موضوعات ایدئولوژیک بی‌علاقه است یا یک رویکرد درهم‌وبرهم دارد که در آن یک نظریه هما­نقدر خوب است که نظریات دیگر،و او جرات آن را ندارد که از میان این دو نماهای متعدد یکی را برگزیند (مارسیا ،۱۹۹۴).
۲-۲-۳-بحران هویت :
یکی از پدیده هایی که از سال های پایانی دوران نوجوانی آغاز شده و می تواند در سال های جوانی نیز ادامه پیدا کمد ،بحران هویت است . طرح پرسش هایی مانند : من کیستم به کجا تعلق دارد ؟ به کجا می روم؟ و نظیر آنها ،مظهر هویت یابی نوجوانی است .نوجوانان که در گذشته ای نه چندان دور ،فاقد تحلیل و قدرت استدلال بوده ، اینک می خواهد از راز و رمز امور سردرآورد . از این روز می توان گفت یکی از مسائل مهم در شکل گیری شخصیت فرد،مسئله کشف خود و هویت خویش است . پاسخ به سوال از کجا آمده ام و چه کاری را باید بکنم و سرانجام من چیست : همان هویت یا خود ماست . قرآن مجید بی هویتی را منشاء خود فروشی و خود زیانی می داند، زیرا تشخیص بی هویت در یک دادو ستد ،ارزنده ترین گوهر و سرمایه خود را به بهانه ی بسیار پایین و ناچیز می فروشد. از این رو قرآن می فرماید : «خود را به بد چیزی فروختند هر یک از ما در زندگی خود افرادی را می شناسیم که سرگردان در بیابان ترسناک بی هویتی ،بدون هدف و رنجور ،شیرین ترین روزگار عمر خود را با ناکامی تباه می سازد و با هر نسیمی دگرگون شده و شخصیت ثابتی ندارند ،به هر کجا سفر می کنند یا با هرکسی رفیق می شوند و در واقع خود را به چیزی وابسته نمی دانند و در وجودشان مستقل احساس نمی کنند،مشکل اصلی آنها عدم احراز هویت است. براساس نظریه «اریکسون» اگرهویت شخص نوجوان در طی زمان و براساس تجربیات حاصل­از برخورد صحیح اجتماعی به تدریج ایجاد شود و نوجوان بتواند­خودرابشناسد و از دیگران جدا سازد ،تعادل روانی تضمین می­ شود ، ولی­اگر­دیگران وعدم­اعتماد جایگزین اعتماد گردد و به جای تماس با مردم ،فرد گوشه گیر و منزوی شود و به جای تحرک ،به رکودگراید و به جای خود آگاهی و تشکیل هویت مثبت ،دچار ابهام در نقش خود شود،هماهنگی و تعادل روانی وی به هم می خورد و به بحران هویت دچار می شود. در بحران هویت،فرد شدیداً دچار اضطراب و ناراحتی ذهنی است ، به طوری که نمی تواند جنبه های مختلف شخصیت خویش را در یک خویشتن قابل قبول و هماهنگ سازمان دهد .
۲-۲-۴-جامعه بسترمهم هویت:
جامعه ای که درآن زندگی می کنیم نقش مهمی در شکل دهی هویت ما دارد. ما در خانواده به دنیا می­آییم و بزرگ می­شویم ، درمدرسه به تحصیل می پردازیم با دوستانمان معاشرت داریم به واقع ما محصور جامعه هستیم و درشکل گیری هویت ما،گروه های مختلف نقش دارند .
۲-۲-۵-مهمترین­ بسترهای­اجتماعی هویت :
۱- خانواده: کوچکترین واحد اجتماعی که نقش مهمی در طراحی هویت انسان دارد ، خانواده است .پد ومادر با بکارگیری ابزار مناسب می توانند به سالم سازی هویت فرزندان خودکمک شایانی کنند. ۲- محیط آموزشی: مراکز علمی و تحصیل به عنوان خانه دوم اکثر نوجوانان وجوانان همواره بخش مهمی از هویت اجتماعی افراد را سازمان می دهند .هویت مثبت و منفی ،تابع آموزش هایی این مراکز است . ۳- محیط اجتماعی : باورها ،ارزش ها ،سنت ها و آداب و رسوم موجود در جامعه که از طریق برنامه های رسانه های جمعی از رادیو ،تلویزیون ،مجلات ،روزنامه و غیره به نسل های بعدی انتقال می یابد ،در ساماندهی هویت جمعی نقش تعیین کننده ای دارد.
۲-۲-۶-پیامدهای بحران­هویت :
گسستگی و بحران هویت ،پیامدهای فراوانی دارد که به برخی از آنها می پردازیم :الف) احساس بیگانگی : یکی از آثار بحران هویت ،احساس تنهایی و جدایی از دیگران است . ب) بی­هدفی : فردی که خود را گم کرده و نقش موثر برای خویشتن نمی یابد ،خود را به هر موضوعی که در دسترس اوست ،مشغول نموده و انرژی اش را در آن زمینه صرف می کند، مثل : مکالمات بی هدف تلفنی . ج) شخصیت منفعل : افرادی که به نحوی با مشکل فقدان هویت مواجه اند ودرروندهویت یابی آنها اختلال وارد شده ،معمولا منتظرند تا دیگران برای آنان تصمیم گرفته وشخصیتی برایشان قائل گردند .دراینصورت ابتکار عمل،خلاقیت و تکامل هویت از دستشان خارج شده و سر رشته زندگی شان به دیگران سپرده می­ شود.
۲-۲-۷-۱-عوامل موثر درپدیدآیی بحران هویت :
۱.فقر معنوی : بروزناهنجاری درجامعه وبسیاری از بحران ها، از جمله بحران هویت، ثمره نبود نظریات بنیادی مذهبی درباره هستی و انسان و دریک کلمه، عدم اعتقاد به مبدأ و معاد است. یکی دیگر از نظریه پردازان بزرگ تاریخ می­گوید: بحران­هایی که اروپائیان در قرن حاضر دچار آن شده اند، اساساً به فقر معنوی برمیگردد ،تنها راه درمان این فروپاشیدگی اخلاقی که غرب ازآن رنج می برد، بازگشت به دین است. ۲. تحولات دوران بلوغ : اگرنوجوانی این مرحله را به سلامت طی نکند، دچار آشفتگی شخصیت و ختلال در هویت خواهد شد. تحقیقات نشان می دهد افراد بی هویت معمولا در دوران بلوغ دچارسرگشتگی وسرگردانی شده اند واین دوره را به سلامت طی نکرده اند. ۳. خانواده :با توجه به تحولات دوران بلوغ ،نقش خانواده در هویت یابی یا بحران هویت نوجوانان مشخص میگردد.برخورد صحیح پدر ومادر با نوجوان ، به او کمک خواهدکرد تا از این برهه پر تلاطم بگذرد. اما هرگونه بی مهری از سوی آنان ،نوجوان را به تضاد درونی خواهد کشاند .خانواده ای­که فرزند را­تحقیر می­ کنند ،فرصت تصمیم گیری به او نمی دهند و به روحیه استقلال خواهی و مسئولیت­ پذیری او توجهی ندارند، چه هویتی برای آن فرزند رقم می زنند. ۴-آموزش و تربیت ناصحیح : بخش مهمی ازهویت افراد در مراکز آموزشی شکل می­گیرد. اگر نهادهای آموزشی وکانون­های تربیتی ،وظیفه خود را در قبال شخصیت و هویت دهی مناسب به این افراد به شایستگی انجام ندهند، نتیجه ای جز وابستگی ، بی­هویتی، احساس حقارت در برابر بیگانگان نخواهد داشت.
۲-۳-منبع کنترل:
جولین راتر[۵۸] (۱۹۱۶) به خاطر علاقه به بینش های آلفرد آدلر درباره ماهیت انسان روان شناس شد و از دیدگاه آدلر برای شناختن خود و خانواده اش استفاده کرد. او تصمیم داشت نظریه پرداز یادگیری اجتماعی شود. به دبنال توجیهاتی برای رفتار و شخصیت در بیرون و درن ارگانیزم بود و می خواست تقویت کننده های برونی و فرایندهای شناختی درونی را بررسی کند. راتر در جریان یک برنامه پژوهشی گسترده دریافت که برخی افراد معتقدند تقویت کننده ها به اعمال خودشان بستگی دارد در حالی که دیگران باور دارند که تقویت کننده های آنها به وسیله دیگران و نیروهای بیرونی کنترل می شوند او این مفهوم را منبع کنترل[۵۹] نامید.
۲-۳-۱-کنترل درونی در برابر کنترل بیرونی :
افرادی که به صورت شخصیت های دارای منبع کنترل درونی مشخص شده اند معتقدند تقویتی که دریافت می کنند تحت کنترل رفتارها و نگرش های خود آنها قرار داد آنهایی که از شخصیت دارای منبع کنترل بیرونی برخوردارند تصور می کنند پاداش هایی را که دریافت می دارند دیگران، سرنوشت، یا شانس کنترل می کنند به عبارت دیگر آنها متقاعد شده اند که در رابطه با نیروهای بیرونی ناتوان هستند.به راحتی می توانید درک کنید که منبع کنترل ما چه تاثیر عظیمی بر رفتار ما دارد. افراد دارای منبع کنترل بیرونی که باور دارند رفتار و نگرش آنها بر تقویت آنها بر تقویت کننده هایی که دریافت می کنند تاثیری ندارند، برای به خرج دادن تلاش جهت بهبود بخشیدن به شرایط خود، ارزشی قایل نیستند وقتی که آنها انتظار کنترل کردن رویدادهای حال و آینده را ندارند چرا باید تلاش کنند؟ در مقابل، افراد دارای منبع کنترل درونی معتقدند که شرایط خود را کاملاً در اختیار داشته و مطابق با آن رفتار می کنند. آنها در مقایسه با افراد دارای منبع کنترل بیرونی در تکالیف آزمایشگاهی در سطح بالاتری عمل می کنند. علاوه بر این این افراد کمتر پذیرای تلاش های دیگران برای تاثیرگذاشتن بر آنها هستند، برای مهارتهای خود ارزش زیادی قائل اند، و نسبت به نشانه های محیطی که برای هدایت کردن رفتار استفاده می کنند، هوشیارتر هستند. آنها از اضطراب کمتر و عزت نفس بالاتر خبر می دهند، مسئولیت بیشتری را برای اعمالشان می پذیرند و از سلامت روانی و جسمانی بیشتری برخوردارند.
۲-۳-۲-ارزیابی منبع کنترل:
راتر برای ارزیابی منبع کنترل، پرسشنامه های خودسنجی را ابداع کرد، مقیاس درونی- بیرونی (L-E) [۶۰]از ۲۳ جمله گزینه – بایست تشکیل شده است آزمودنیها از هر جفت ماده ی آزمون یکی را که بهتر آنها را توصیف می کند انتخاب می نماید. به راحتی می توان مشخص کرد که از هر جفت کدام گزینه منبع کنترل درونی یا بیرونی را نشان می دهد. آزمون دیگر برای ارزیابی منبع کنترل مقیاس درونی- بیرونی نوویکی – استریکلند[۶۱] برای کودکان است. فرم بزرگسال این مقیاس و مدل کرتونی آن برای استفاده ی کودکان پیش دبستانی نیز موجود است. مدل هایی از مقیاس L-E رفتارهای خاصی مانند رابطه بین منبع کنترل و عوامل مرتبط با رژیم گرفتن و کاهش وزن موفقیت آمیز را ارزیابی می کنند.
۲-۳-۳-عوامل مرتبط بین منبع کنترل با تغذیه:
تفاوت های سنی و جنسیتی : از نظر نمرات کلی در مقیاس L-E بین آزمودنیهای مرد و زن بزرگسال در ایالات متحده تفاوت های معنی داری ثبت نشده است. با این حال مردان و زنان به برخی از مواد آزمون به صورت متفاوتی پاسخ دادند. در یک تحقیق، مردان در سئوال های مربوط به پیشرفت تحصیلی، منبع کنترل درونی بیشتری از زنان نشان دادند.(استریکلند و هیلی، ۱۹۸۰) به نظر می رسد که منبع کنترل بیرونی در زنان بعد از طلاق افزایش می یابد و به دنبال آن برگشت به منبع کنترل درونی وجود دارد (دوهرتی،[۶۲] ۱۹۸۳) زنانی که مورد سوء استفاده ی جسمی قرار گرفته اند، منبع کنترل بیرونی نشان می دهند (بارون و بیرن،[۶۳] ۱۹۸۴)
تفاوت های نژادی و اجتماعی- اقتصادی : در پژوهش اولیه با بهره گرفتن از مقیاس L-E تفاوت های نژادی و اجتماعی- اقتصادی معنی داری یافت شدند. به طور کلی، عملکرد آزمون گروه های طبقه اجتماعی پایین و اقلیت منبع کنترل بیرونی را نشان می داد. این در تحقیقی که روی کودکان اجرا شد، تایید شده است معلوم است که کودکان سیاه پوست طبقه پایین بیشتر از کودکان سفید پوست طبقه پایین و متوسط یا کودکان سیاه پوست طبقه متوسط جهت گیری بیرونی دارند (باتل و راتر[۶۴]، ۱۹۶۳، کلمن[۶۵] و همکاران، ۱۹۶۶) به طور کلی معلوم شده است که اسیایی ها بیشتر از آمریکاییها جهت گیری بیرونی دارند، یافته ای که ممکن است برحسب عقاید فرهنگی توجیه می شود در حالی که فرهنگ آمریکا برای متکی بودن به خود و فردگرایی ارزش قایل است؛ فرهنگ آسیا بر اتکا بر جمع و وابستگی متقابل تاکید می ورزد. بنابراین، از نظر آسیایی ها، موفقیت بیشتر حاصل عوامل بیرونی در نظر گرفته می شود تا عوامل درونی. به نظر می رسد که هرچه آسیایی ها با آمریکایی ها تماس بیشتری برقرار کنند، بیشتر جهت گیری درونی پیدا می کنند.
تفاوت های رفتاری : افردی که جهت گیری درونی دارند احتمالاً بیشتر از کسانی که جهت گیری بیرونی دارند به خیال پردازی درباره ی موفقیت و کمتر از آنها به خیال پردازی درباره ی شکست می پردازند. آنها در موقعیت های مختلف اطلاعات بیشتری را کسب و پردازش می کنند، انتخاب شخصی بیشتری را تجربه کرده و محبوب تر هستند. علاوه بر این، افراد دارای منبع کنترل درونی مجذوب کسانی می شوند که بتوانند آنها را به بازی بگیرند، عزت نفس بالاتری دارند، و به صورتی رفتار می کنند که از لحاظ اجتماعی ماهرانه تر است (برانیگان ، هاک و گای[۶۶]، ۱۹۹۱؛ لفکورت، مارتین، فیک و صالح ۱۹۸۵[۶۷] )
تفاوت درسلامت جسمانی: امکان دارد افرادی که جهت گیری درونی دارند از افراد دارای جهت گیری بیرونی سالمتر باشند. پژوهش نشان داده است که افراد دارای جهت گیری درونی فشار خون پایین تر و حملات قلبی کمتری دارند . در صورتی که آنها به مشکلات قلبی مبتلا شوند بهتر از بیمارانی که جهت گیری بیرونی دارند با کارکنان بیمارستان همکاری کرده و زودتر مرخص می شوند. افرادی که جهت گیری درونی دارند بیشتر مراقب سلامتی خود هستند، به احتمال بیشتری از کمربند ایمنی استفاده نموده و سیگار را ترک می کنند (سیمن و سیلس[۶۸] ۱۹۸۵؛ سگال و ویند،[۶۹] ۱۹۹۰) در مجموع به نظر بدیهی می رسد که افردی که فکر می کنند بر زندگی خود کنترل دارند به سلامتی خودشان بیشتر توجه دارند.
۲-۳-۴-افراد دارای کنترل درونی :
خود پنداره­ی افراد دارای کنترل درونی به گونه ­ای است که هر اتفاق خوب یا بد را به خود نسبت می­ دهند و خود را مسئول میدانند، به عبارت دیگر هر رویداد خوب یا بد را وابسته به خود می دانند، درو ن گرایان برای توجیه دست آوردهای زندگی خود، فعالیتها، عدم فعالیت، صفات و خصوصیات خود را بررسی می کنند. آ نها تقریباً همیشه نتیجه ی هر رویداد را به آ نچه کرده یا نکرد ه اند مربوط می­دانند )مک گراو[۷۰]، ۲۰۰۱ ). این افراد معتقدند که می­توانند با تلا شهایشان امور را تغییر دهند. مثلا میتوانند در کار موفق شوند، ازدواج خوبی داشته باشند و به هدفهایشان برسند )گنجی، ۱۳۸۰(. افراد درو نگر در موقعیتهای مختلف اطلاعات بسیاری کسب می کنند و یادگیری بیشتری دارند)شولتز،[۷۱] ۱۹۹۸ ). بنابراین تمایل دارند در موقعی تهای مختلف تسلط بر خود را حفظ کنند. زیرا معتقدند که باید منبع رویدادهای شادی باشند که برای آ نها اتفاق میافتد. به طور کلی درونی، پویا تر و بیدارتر و بیشتر درگیرتلا شهایی می­شوند که از طریق آن زندگی خود را هدایت و کنترل کنند (گنجی۱۳۸۰). این افراد برای قبول مسئولیت اعمال خود آمادگی بیشتری دارند. پیامد دیگر متغیر منبع کنترل، به راهبردهای تصمیم گیری مربوط میشود. درونیها تمایل دارند، راهبردهای خوب را نگه دارند و راهبردهایی که با شکست روبه رو میشوند، کنار بگذارند )گنجی،۱۳۸۰ ).
۲-۳-۵-افراد دارای کنترل بیرونی:
این افراد عموماً باور دارند که زندگی آ نها توسط نیروهای خارج از خودشان مانند شانس، سرنوشت، یا رفتار سایرا فراد کنترل می­ شود)فیست و فیست،[۷۲] ۱۹۹۴). افراد بیرونی معتقدند رفتارها یا مهارتهایشان در موفقیت یا عدم موفقیت آنها تأثیری ندارد و در کوشش برای بهبود موقعیت خود فاید های نمی­بینند. آنان به امکان کنترل خود در زمان حال یا آینده باور چندانی ندارند. پژوهش ها وجود دو نوع از افراد را نشان می­ دهند: بیرونیهای دفاعی، که شدیداً رقابت طلب­اند، اما ظاهراً دیگران را برای شکست خود ملامت می کنند؛ و بیرونیهای غیرفعال که رقابت جو نیستند و معتقدند که زندگی آنان به طور کامل از سوی شانس و اقبال کنترل می­ شود)راتر به نقل از شولتر، ۱۹۹۸ ). بیرونیهای غیرفعال با نظریه­ راتر مطابقت دارند و رفتار آنها دقیقاً همانگونه است که او پیش بینی کرده بود. اما بیرونیهای دفاعی با این نظریه کمتر هماهنگی دارند. چون در نظریه ی راتر افراد بیرونی اهل تلاش نیستند. وقتی که موفقیت وابسته به کوششهای خود فرد نیست، چرا باید کوشش و رقابت کرد؟ به احتمال، چنین افرادی در وسط پیوستار درونیها و بیرونیها قرار دارند که موفقیتهارا به خود نسبت می­ دهند، اما شکستها را به دیگران احتمالاً این افراد در موقعیتهایی که امکان شکست در آ نها زیاد است، تلاش و رقابت را رها می کنند. پژوهشهای بیشتری باید برای روشن شدن وجود احتمالی این نوع کانون کنترل صورت گیرند.
۲-۳-۶-پیوستارکانون کنترل :
ممکن است چنین تصور کنیم که کنترل درونی بالا بیانگر صفات جامعه پسند و کنترل بیرونی بالا نشانگر خصوصیات ناخوشایند است. در عمل کسانیکه در آزمون مقیاس کنترل درونی بیرونی در هر دو جهت نمرات بسیار بالا می آورند، با احساسات و نتایج ناخوشایند همراهند. نمرات بیرونی بسیار بالا ممکن است با بی تفاوتی و ناامیدی ارتباط داشته باشد. به طوری که افراد باور کنند هیچ کنترلی بر محیطشان ندارند؛ در حالیکه نمرات درونی بسیار بالا به معنی آن خواهد بود که افراد مسئولیت هر اتفاقی را که برایشان پیش می آید، مانند تصادفات، ورشکستگی، فرزندان بزهکار و غیره می­پذیرند. در قسمت قبل به افرادی هم اشاره کردیم که در صورت احتمال موفقیت، انگیزه پیدا می­ کنند و به تلاش می پردازند، نمرات دو حد نهایی که به سمت کنترل درونی گرایش دارند، از همه مطلو­بترند )فیست و فیست، ۱۹۹۴ ) .


فرم در حال بارگذاری ...

« ارتش و دولـت دکتر مصـدق- فایل ۴رابطه دلبستگی به والدین و همسالان و فاصله روانشناختی بررسی ... »
 
مداحی های محرم