وبلاگ

توضیح وبلاگ من

بررسی مناجات در مثنوی های فارسی در قرن هفتم- فایل ...

 
تاریخ: 03-08-00
نویسنده: فاطمه کرمانی

این مرکب‌ها هر کدام گرفتار آفت‌هایی هستند: آفت جهل، غفلت، کفر، کفران، شک و وسواس در کمین مرکب معرفت است و آفت جلوه‌های دنیا و ترس و غرور و یأس در کمین عشق؛ آفت عجب، کبر، حرص، حسد، بخل و فساد در کمین عمل.
این آفات همیشه در کمین هستند و بیهوده نیست که امام حسین در دعای عرفه می‌خواند: «او قفنی علی مراکز اضطراری؛ خدایا مرا به مرکز و ریشه‌های اضطرار و بیچارگی‌ام واقف کن که این اضطرار، توسل، تضرع، اعتصام و چنگ زدن باعث عصمت و نجات سالک از آفت‌هاست و همراه معرفت و ایمان و تقوا می‌تواند سالک را آنگاه که به عجز رسیده است، راه ببرد.»[۸۱۴]
برای رسیدن به این عجز و تضرع مرکب‌هایی لازم است، مرکب‌هایی به غیر از ریاضت، تمرکز، عمل، عشق و معرفت که عبارت‌اند از: الف. هدایت؛ ب. شکر؛ ج. بلا؛ د. تمحیص.
پایان نامه - مقاله - پروژه
۵-۵-۱٫ هدایت
«اللهم انی اسئلک الهدی و التقی و العفاف و الغنی و العمل بما تحب و ترضی: من از تو هدایت و تقوی می‌خواهم، غنا و عفاف را می‌خواهم، عمل به آنچه تو دوست داری و می‌پسندی را طالبم.»[۸۱۵]
«معرفتی یا مولای دلیلی علیک و حبی لک شفیعی الیک و انا واثق من دلیلی بدلالتک: ای سرپرستم، معرفت من راهنمای من است به‌سوی تو و دوستی‌ام برای شفیع من است به درگاه تو و من اطمینان دارم از راهنمایی‌ام به رهبری تو… .»[۸۱۶]
آدمی وقتی مسیر الی‌الله را می‌پیماید چنین می‌پندارد که خود این مسیر را شروع کرده و می‌تواند به تنهایی این مسیر را طی کند، اما در ادامه راه وقتی به موانع بر‌خورد می‌کند، از پیمودن ادامه مسیر باز می‌ماند و ناامید می‌شود؛ ولی اگر ایمان داشته باشد که پیمودن این مسیر از ابتدا تا پایان راه همه عنایت حق بوده و خداوند او را رها نمی‌کند و با هدایت مستمر خویش او را به پیش می‌برد، لحظه‌ای ناامیدی در او راه نمی‌یابد، زیرا خداوند خود فرموده است: «ان علینا للهدی: به‌یقین هدایت‌کردن بر ماست.»[۸۱۷]
خداوند آفریده و هدایت کرده است: «الذی خلقنی فهو یهدین»[۸۱۸] اوست که هر که را بخواهد هدایت می‌کند و او را به خود می‌خواند و مسیر را برایش هموار می‌کند، اما ازآنجاکه انسان فراموشکار و خاسر است به ندای حق لبیک نمی‌گوید و به او پشت می‌کند و در جهل خویش می‌ماند: «انک تدعونی فاولی عنک: تو مرا بخوانی، پس رو گردانم از تو.»[۸۱۹]
ولی آن‌گاه که خداوند جلوه می‌کند، سالک را دعوت می‌کند و به او آگاهی می‌دهد و هدایت می‌کند و از ماندن در جهل می‌رهاند. «بک عرفتک و انت دللتنی علیک: به وسیله تو شناختم تو را و تو مرا راهنمایی کردی بر خودت.»[۸۲۰]
وقتی سالک در مسیر گام برمی‌دارد و در مراحل مختلف سلوک قرار می‌گیرد، در هر مرحله، هدایت خداوند شامل حال او می‌شود و به مرحله بعدی راه می‌یابد. این سالک نیست که به‌سوی او می‌رود، بلکه اوست که در هر امری جلوه می‌کند و او را به خود می‌خواند و از هر چیز به او ضربه می‌زند و سالک را می‌رساند.
باارزش‌ترین هدایت قرآن برای کسانی است که شکر کرده‌اند: «لئن شکرتم لازیدنکم» و در نتیجه خداوند خود عهده‌دار آنها شده است. این هدایت دیگر راهنمایی نیست که دستگیری و همراهی و به مقصدرساندن است: «و الذین اهتدوا زادهم هدی و اتیهم تقویهم: کسانی که هدایت یافته‌اند خداوند بر هدایتشان می‌افزاید و روح تقوا به آنان می‌بخشد.»[۸۲۱]
۵-۵-۱-۱٫ موانع هدایت
همان‌طور که شکرگزاری، هدایت را بیشتر می‌کند و باعث استمرار آن می‌شود: «والذین اهتدوا زادهم هدی و آتاهم تقواهم:[۸۲۲] موانعی هم وجود دارد که باعث می‌شود هدایت را از سالک بگیرند. این موانع عبارت‌اند از:
«۱.خصلت‌های خود ما؛ ۲. کسری‌های عمل؛ ۳. کسری در حسنات ما.»[۸۲۳]
در دعای مکارم الاخلاق امام می‌فرماید: «اللهم لا تدع لی خصله تعاب منی الا اصلحتها و لا عائبه اؤنب لها الا حسنتها و لا اکرومه فی ناقصه الا اتممتها: خدایا بر من هیچ صفت ناپسندی باقی مگذار جز آنکه اصلاح فرمایی آن صفت نکوهیده را و نه عیبی مایه سرزنش باشد جز آنکه نیکویش کنی و نه کرامتی که در من ناقص باشد جز آنکه به کمال رسانی.» [۸۲۴]
الف. لا تدع لی خصله
خصلت‌های ما همچون کبر، غرور، حرص، حسد، عجب، شتاب و عجله موانع هدایت‌اند. داستان کبر شیطان، حرص آدم، بخل و حسد فرزند آدم، شتاب یونس و دخالت در امر خدا توسط یوسف که در قرآن آمده هر کدام خصلت‌هایی هستند که مانع هدایت آدمی می‌شوند.
ب. و لا عائبه اؤنب بها الا حسنتها
امام می‌فرماید هیچ کسری در عمل من نباشد. عائبه خود عمل است، عیب عمل است، عیب در خصلت‌های انسان است و عائبه در اعمال انسان است.
ج. و لا اکرومه فی ناقصه الا اتممتها
کرامتی که در آن نقص نباشد ،فرد در خوبی‌هایش کوتاهی نکند زیرا وقتی در خوبی‌ها کوتاهی و نقصی باشد، هدایت‌هایی که برای محسنین است، به او نمی‌رسد و اگر متقی باشد هدایت متقین به او نخواهد رسید.
۵-۵-۲٫ شکر
یکی دیگر از مرکب‌های سلوک شکر است. هرچه سالک بیشتر شکرگزار باشد و اطاعت حق کند، به تقرب نزدیک‌تر می‌شود و به معارف الهی دست می‌یابد و بیشتر مشمول هدایت حق می‌شود. حضرت فاطمه در دعای روز شنبه می‌فرماید: «واجعل ذکرهم لنا شکرا: خدایا ذکر و بیداری مردم را شکر ما قرار بده.»[۸۲۵]
زیرا هرچه شکر فراوان‌تر شود، نعمت نیز فزونی‌می‌گیرد و معرفت بیشتر می‌شود و هدایت مستمر و بیشتر: «لئن شکرتم لازیدنکم: اگر شکرگزاری کنید نعمت خود را بر شما افزون خواهم کرد.»[۸۲۶]
در قسمت ایمان و انتخاب درباره مفهوم شکر و شکرگزاری توضیحاتی داده شد، در اینجا نیز اندکی در این باره سخن به میان می‌آوریم:
۵-۵-۳-۱٫ معنای شکر
«شکر بهره‌برداری و بهره‌مندشدن است.[۸۲۷] شکر بهره‌برداری مناسب از شرایط و موضع‌گیری متناسب در هر موقعیت است ؛« شکر به کارگرفتن نعمت در راه خداست. شکر یعنی اینکه آنچه را می فهمیم به کار گیریم و در راه حق مصرف کنیم.»[۸۲۸]
شکر در سلوک الی‌الله هم باید در برابر نعمت‌ها و رزق‌های حق صورت بگیرد و هم در برابر بلاهای او. این نعمت‌ها و رزق‌ها معنای وسیعی دارد، مانند رزق دل، قلب، روح، جسم و… . این نعمت‌ها و رزق‌ها آن‌قدر بی‌شمار است که امام می‌فرماید: «الهی اذهلنی عن اقامه شکرک تتابع طولک و اعجزنی عن احصاء ثنائک فیض فضلک: خدایا از یادم برد اقامه شکرت، بخشش پیاپی تو، و عاجزم کرده از شماره ستایشت، ریزش دائمی فضلت.»[۸۲۹] و نیز شکر در برابر بلاها، زیرا بلاها ضعف‌ها را به او می‌نمایاند و رشته‌های ماندن را و پوسیدن را از او می‌گسلند و طالب بلاهای بیشتر می‌شود تا رهایی‌های بیشتری را برای او به ارمغان آورد.
۵-۵-۳٫ بلا
بلا مرکب سوم است. رکن اصلی تمامی مراحل سلوک بلاست. بلا باعث می‌شود که سالک به ضعف‌ها و نقص‌ها و وابستگی‌هایش پی ببرد و این بلا می‌تواند شر و بدی و مصیبت باشد یا خیر و خوبی: «و نبلوکم بالشر و الخیر فتنه: ما شما را با شر و بدی و مصیبت، مبتلا و با خیر و خوبی آزمایش می‌کنیم.»[۸۳۰]
این قانون خداست؛ یعنی کسانی را که ایمان می‌آورند مبتلا می‌کند. «احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا امنا و هم لا یفتنون: آیا مردم خیال می‌کنند همین که بگویند ما ایمان آوردیم، رها می‌شوند و آزمایش نمی‌شوند؟»[۸۳۱] با بلاست که مؤمن از منافق جدا می‌شود؛ با بلاست که آدمی می‌شکند و فرو می‌ریزد و در این فروریختن و تمام‌شدن آغازی است که تا خدا ادامه دارد، از غرور و منیت‌ها جدا می‌شود و به شهود می‌رسد.
۵-۵-۳-۱٫ حالت سالک در برابر بلا
آدمیان در برابر دردها و رنج‌ها و مصیبت‌ها و بلاها عکس‌العمل‌هایی متفاوت از خود نشان می‌دهند: ۱.جزع و بی‌تابی؛ ۲. صبر؛ ۳. شکر؛ ۴. طلب.
انسانی که در راه خدا قدم بر می‌دارد و کرامت حق و رحمت حق را باور کرده است، دیگر در برابر بلا جزع و بی‌تابی نمی‌کند و وقتی بلایی بر او نازل شد، آن را به راحتی می‌پذیرد.
او در مراحل اولیه سلوک صبر می‌کند و با آن بلا مشکلی ندارد، ولی وقتی به مراحل بالاتر سلوک رسید، دیگر صابر نیست، بلکه شاکر است: «اللهم لک الحمد حمد الشاکرین لک علی مصابهم: خدایا حمد و ستایش سپاسگزاران از مصیبت زدگی آنها برای توست.»[۸۳۲]
و در مرحله بالاتر طلب است. کسانی که بلا را طالب‌اند تا ضعف‌هایشان درمان شود، مقام برتری دارند نسبت به آنهایی که نوبت گرفته‌اند تا زیر تیغ جراحی بروند. آنها کسانی هستند که طلب می‌کنند تمامی بت‌هایشان شکسته شود و تمامی ضعف‌هایشان درمان شود. در مناجات خمس عشره آمده است: «اسئلک ان تقطع عنی کلما یقطعنی عنک: آنچه مرا از تو می برد ببر. آنچه مرا از تو دور می کند از من دور کن.»[۸۳۳]
در دعای مکارم الاخلاق امام می‌فرماید: «فاذا کان عمری مرتعا للشیطان فاقبضنی الیک قبل ان یسیق مقتک الی اؤیستحکم غضبک علی: خدایا زمانی که عمر من چراگاه شیطان باشد، پس مرا به‌سمت خودت ببر، قبل از اینکه خشم تو به‌سوی من پیشی گیرد و یا غضب تو بر من استوار شود.»[۸۳۴]
سالک از خداوند می‌خواهد هرچه باعث جدایی او از خداوند می‌شود، حتی اگر عمرش باشد، از او بگیرد.
۵-۵-۴٫ تمحیص
«تمحیص، تخلیص است، پاک‌کردن است. غربال‌کردن است، تصفیه‌کردن است و تنقیه‌کردن است، پس نقاء وپاکی، صفا و سلامت در معنای تمحیص خوابیده است.»[۸۳۵]
و پای چهارم، تمحیص است که خود تمحیص حاصل و نتیجه بلاست. تمحیص دو مرحله دارد:
الف. تمحیص مؤمن از کافر
«مرحله اول تمحیص مؤمن از کافر است که در آیات مطرح است: «ان یمسسکم قرح فقد مس القوم قرح مثله و تلک الایام تداولها بین الناس و لیعلم الله الذین آمنوا و یتخذ منکم شهداء و الله لا یحب الظالمین و لیمحص الله الذین امنوا و یمحص الکافرین: اگر به شما سختی و جراحتی رسیده، پس به آن دسته نیز، مثل همان سختی و جراحت رسیده است و ما این روزها را در میان مردم می‌گردانیم، تا خدا مشخص کند کسانی را که ایمان آورده‌اند و تا خدا از شما شاهدانی را انتخاب کند و خداوند ستمکاران را دوست ندارد و تا خدا کسانی را که ایمان آورده‌اند غربال کند و خالص کند و کافران و چشم‌پوشان را نابود سازد.»[۸۳۶]
«خداوند مؤمن‌ها را از کافرها جدا می‌کند، غایب‌ها را از شاهدها جدا می‌کند و درصد غیب ما و فرار ما را به شهود تبدیل می‌کند بعد از این مرحله، تمحیص اول واقع می‌شود که تمحیص ایمان و کفر است و مومن‌ها از کافرها جدا می‌شوند.»[۸۳۷]
ب. مرحله دوم تمحیص قلبی
«قل لو کنتم فی بیوتکم لبرز الذین کتب علیهم القتل الی مضاجعهم و لیبتلی الله ما فی صدورکم و لیمحص ما فی قلوبکم و الله علیم بذات الصدور: بگو ای پیامبر! اگر شما در خانه‌هایتان بودید، حتماً آنان که کشته‌شدن و قتل بر آنها نوشته شده بود، به‌سوی آرام‌گاه‌های خود بیرون می‌آمدند و این، به این خاطر است که خداوند آنچه را در سینه‌های شماست، مبتلا و آزمایش کند و آنچه را در دل‌هایتان است پاک و خالص کند و خداوند آگاه است به آنچه در سینه‌هاست.»[۸۳۸]
ابتلای دوم تنها برای اعمال نیست، بلکه آنچه را در قلب‌ها و دل‌هاست نیز آزمایش کرده و آشکار می‌کند: «و حصل مافی الصدور: و آنچه در درون سینه‌هاست آشکار شده است.»[۸۳۹]
تا سالک دچار غرور و عجب و تکبر نشود و به انکسار و عجز نایل شود.
۵-۶. موانع و آفات


فرم در حال بارگذاری ...

« پژوهش های پیشین در مورد روش های هوشمند توزیع اقتصادی توان اکتیو بین ژنراتورها با در ...دانلود فایل های پایان نامه در رابطه با بررسی تناسب در آیات و سور در تفسیر المیزان و ... »
 
مداحی های محرم