ساختار
سیستم
تعاملات
ضمانتهای اجرایی
سپس این عوامل را به دو دسته عوامل زیر تقسیم می کند:
چهارچوب
فرایند
روث[۴۹] و همکارانش (۱۹۹۱) به صورت عملی اهمیت بحث استراتژی بینالمللی[۵۰] را بر روی سازماندهی و طراحی سازمان و اثر آنها را برروی فرایند پیادهسازی استراتژیها بررسی نمودند و در این راستا دادههای ۸۲ واحد کسب و کار در عرصه بینالمللی را جمع آوری کرده و مورد تجزیه و تحلیل قرار دادند. در نهایت ضمن معرفی شش عامل کلیدی تأکید نمودند که این عوامل بایستی بهگونهای طراحی شوند که بتوانند مبنای پیادهسازی استراتژیهای بینالمللی قرار گیرند. این عوامل عبارتند از:
هماهنگی
فلسفه مدیریتی
شکلبندی [۵۱]
رسمیت
تمرکز
مکانیزمهای تجمیع
نتایج تحقیقات آنها نشان داد که استراتژیهای جهانی نیازمند ملزومات متفاوتی برای پیادهسازی هستند. همچنین زمانیکه رابطه مناسبی میان استراتژیها، مکانیزمهای اداری و قابلیتهای سازمانی وجودداشته باشد, به نحو مطلوبتری میتوان استراتژیها را پیادهسازی نمود و به اهداف مورد نظر دستیافت.
Yip معتقد است که عوامل فوق و عناصر جزئی هر یک، مشخصکننده نقش مهم و حیاتی نیروهای سازمانی اثرگذار بر روی توانمندیهای سازمان در تدوین و پیادهسازی استراتژی میباشد.
برامیلی و برایسون[۵۲] (۱۹۹۳) بر اساس نتایج مطالعات کمی خود در ۶۸ مورد سازمانهای عمومی, سه دسته از عوامل را مورد توجه قرار دادند:
محیط [۵۳]
فرایند
خروجی[۵۴]
ایشان همچنین به بررسی آماری نحوه اثرگذاری عوامل محیطی بر عوامل فرایند و به تبع آن بر خروجی پرداختند. البته تحقیقات ایشان نتایجی قطعی که به طور شفاف ارتباط میان عوامل محیطی و فرآیندی باشد را به همراه نداشت.
اولسن و اشملزر[۵۵] (۱۹۹۴) چهارچوب برای پیادهسازی استراتژی طراحی کرده و آن را در سه رستوران زنجیرهای بهصورت عملی مورد آزمایش قرار دادند. پس از تحقیقات اولیه که به صورت مجموعهای از مطالعات موردی انجام پذیرفت با مدیران سطوح میانی و پایینتر مصاحبه گردید و نیز مستندات مرتبط با مجموعهها و شرکتهای همکار مورد بررسی قرار گرفت. در نتیجه این بررسیها چهارده عامل را از یک نگاه به دو دسته عوامل محیطی و عوامل فرآیندی و از نگاه دیگر آنها را به دو دسته عوامل اولیه و ثانویه تقسیمبندینمودند. سپس طرحهای مختلفی تهیه و سعی کردند تا میزان اثرگذاری دو دسته را نسبت به هم توضیح دهند.
به اعتقاد ایشان پیادهسازی استراتژی از محیط آغاز و به سمت فرایند پیش میرود و لازمه تحقق استراتژی عمل کردن این دو جزء با هم میباشد. از جمله عوامل مهم مورد تأکید اولسن و اشملزر میتوان به عدم قطعیت محیطی, فرهنگ سازمانی، سیستمهای اطلاعاتی, آموزش, حجم و پراکندگی جغرافیایی سازمان، چرخه عمر سازمان و سابقه آماری مدیران اشاره نمود.
همچنین فئورر[۵۶] و همکارانش (۱۹۹۵) مدلی به منظور تدوین و پیادهسازی استراتژی در شرکت HP ارائه نمودند. آنان این فرایند را به فرایند یادگیری مبتنی بر ساختار و فرهنگ سازمانی ربط دادند.
میلر[۵۷] (۱۹۹۷) فرایند پیادهسازی یازده تصمیم استراتژیک را در شش سازمان خصوصی و عمومی بررسی کرد. او مدل و چهارچوب خاصی ارائه ننمود ولی با توجه به مطالعات خود در سازمانهای مورد بررسی، ده عامل کلیدی در پیادهسازی استراتژی را شناسایی و آنها را به دو دسته «ادراککنندهها» و «توانمند کنندهها»[۵۸] تقسیمبندی نمود.
عوامل ادراکی شامل پشتیبانی, قابلیت ارزیابی, اختصاصیبودن، فرهنگپذیرش و مساعدت و همکاری و عوامل توانمندکننده شامل نزدیکی، اولویت، دسترسی به منابع، پویایی و تسهیل ساختار میباشد. به اعتقاد میلر عوامل ادراکی درپیادهسازی تصمیمات استراتژیک بسیار مهمتر و حیاتیتر از عوامل دیگر میباشد.
۲-۵ بخش چهارم: اجزای کلیدی تدوین نقشه راه
در اینجا با توجه به مطالب گفته شده، اجزای مختلفی که میباید در فرایند تدوین نقشه راه مورد توجه قرار میگیرند ارائه میشود. ماتریس دوبعدی زیر این اجزا را نشان میدهد. قرارگرفتن نماد P در هر خانه از ماتریس بدین مفهوم است که مدل باید بتواند آن بخش را تشریح نماید. نماد PP نشان میدهد که تکمیل این بخش در فاز مطالعات مبنا صورت پذیرفته است. در ادامه ماتریس ذیل به تفصیل مورد بحث قرار میگیرد.
جدول۲-۱: اجزاء کلیدی تدوین نقشه راه
تخصیص منابع | شاخصگذاری | متولی (مجری/هماهنگکننده/ناظر) |
برنامهریز | |
PP | PP | PP | چشمانداز | |
P | P | PP |
فرم در حال بارگذاری ...