۶- هزینه یابی کامل در مقابل کوشش های موفقیت آمیز: ایراد دیگر در مورد مخارج تحقیق و توسعه، این است که اگر به عنوان دارایی ثبت شود ممکن است بعد از زمان کوتاهی ارزش خود را ازدست بدهد یا به عبارت دیگر، تحقیقات انجام شده با شکست مواجه شود. اگر فعالیت های تحقیق و توسعه با شکست مواجه شود چه باید کرد؟ آیا نباید آن را به عنوان هزینه در نظر گرفت؟ به نظر استیوارت (۱۹۹۱)پاسخ منفی است. زیرا هزینه تحقیق و توسعه به نتیجه رسیده شامل هزینه تحقیق و توسعه به نتیجه نرسیده نیز می شود. تنها روش مناسب در این مورد روش هزینه یابی کامل است. در این رابطه توضیحات بیشتری در ادامه داده می شود.
هزینه های حفر چاه نفت یا باید به عنوان هزینه های سرمایه ای جزء دارایی های شرکت و یا هزینه های جاری ثبت گردند. در روش کوشش های موفقیت آمیز ، چاه هایی که به نفت نرسیده است (ناموفق ها) به عنوان هزینه های جاری و آن چاه هایی که به نفت رسیده است (موفق ها) را به عنوان مخارج سرمایه ای تلقی می شود.
اگر شرکتی، روش کوشش های موفقیت آمیز را انتخاب کند هم حجم دارایی های شرکت کمتر نشان داده خواهد شد، و هم به دلیل آنکه آن را بعنوان هزینه ثبت کرده است سود شرکت کمتر گزارش خواهد شد. اگر روش هزینه یابی کامل انتخاب شود کل مخارج به عنوان هزینه سرمایه ای تلقی می شود، در نتیجه هزینه جاری کم وسود بالا نشان داده می شود. از لحاظ نظریه های مالی، روش هزینه یابی کامل مناسب و صحیح است چون هزینه چاههایی که به نفت رسیده است شامل هزینه چاه های به نفت نرسیده، نیز می باشد (جهانخانی و ظریف فرد، ۱۳۷۴،۴۹-۴۵).
بنابراین، سود حسابداری به تنهایی معیار ارزیابی عملکرد مناسبی نیست زیرا به راحتی قابل دستکاری بوده و در محاسبه آن هزینه سرمایه نیز منظور نمیشود. سود حسابداری از نظر هندریکسن و بردا (۱۹۹۲)، دارای نارساییهایی بهشرح زیر است:
۱- مفهوم سود حسابداری به وضوح فرمولبندی نشده است.
۲- مبنای نظری بلندمدتی برای محاسبه و ارائه سود حسابداری وجود ندارد.
۳- رویههای عمومی پذیرفته شده حسابداری، عدم یکنواختی را در اندازهگیری سود در شرکتهای مختلف مجاز میکند.
۴- با تغییرات سطح قیمتها سود اندازهگیری شده با واحد پول تاریخی، تغییر میکند.
۵- اطلاعات دیگری غیر از سود ممکن است در تصمیمگیری سرمایهگذاران و سهامداران مفید باشد (ص. ۳۰۸).
هندریکسن و بردا (۱۹۹۲) برای حل مشکلات موجود در فرایند اندازهگیری سود، پیشنهادهای زیر را مطرح میکنند:
۱- در محاسبه سود حسابداری با بهره گرفتن از روش تعهدی، از اطلاعات مربوط به معاملات و رویدادهای به وقوع پیوسته استفاده شود و همچنین فرایند گزارشگری آنچه که سود حسابداری نامیده میشود، بهبود یابد.
۲- مفهوم عملیاتی از سود که نشان دهنده توانایی شرکت در پرداخت سود است، مورد استفاده و توجه قرار گیرد.
۳- مفهومی از سود اندازهگیری و گزارش شود ،که بیشتر با سود اقتصادی منطبق باشد.
۴- برای اهداف مختلف، مفاهیم مختلف سود، اندازهگیری و گزارش شود.
۵- همه معیارهای سود ناقص هستند و باید جای خود را به معیارهای صحیحتر ارزیابی عملکرد اقتصادی دهند (Berda.1992,309 &Hendriksen).
بلکویی (۲۰۰۰) نیز سود حسابداری را دارای نارساییهای زیر میداند:
۱- به دلیل کاربرد اصل بهای تمام شده و تحقق درآمد، ارزش فروش تحقق نیافته داراییهایی که در یک دوره زمانی مشخص نگهداری شدهاند، در محاسبه سود حسابداری شناسایی نمیشود. این ویژگی باعث میشود که نتوان اطلاعاتی سودمند را افشا کرد.( Belkaoui.2000)
۲- به دلیل استفاده از روشهای مختلف پذیرفته شده برای محاسبه بهای تمام شده و روشهای مختلف برای تخصیص هزینهها، تکیه بر سود حسابداری مبتنی بر اصل بهای تمام شده تاریخی کار مقایسه اقلام را بسیار مشکل میسازد.
۳- تکیه بر سود حسابداری مبتنی بر اصل تحقق درآمد و محافظهکاری باعث میشود تا اطلاعات گمراه کنندهای در اختیار استفاده کنندگان قرار گیرد.
۲-۲-۲- مدلهای اقتصادی ارزیابی عملکرد
به رغم کاربردهای مختلف سود حسابداری، برخی معتقد بودند که سود حسابداری معیار مناسبی برای ارزیابی عملکرد شرکت نیست. برای نمونه، با بهره گرفتن از هر یک از روشهای مختلف ارزیابی، اندازهگیری و شناسایی موجودی کالا، مخارج تحقیق و توسعه و استهلاک داراییهای ثابت، مبلغ سود نیز متفاوت خواهد بود در حالی که این تفاوت به دلیل نحوه عملکرد نیست، بلکه به دلیل استفاده از روشهای مختلف حسابداری است. برای رفع ایرادهای وارد به هر یک از معیارهای سنتی ارزیابی عملکرد ، پژوهشگران تلاش کردند نقایص مدلهای مبتنی بر اعداد حسابداری را برطرف کنند. این موضوع باعث معرفی معیارهای اقتصادی ارزیابی عملکرد شد. در مدلهای اقتصادی، ارزش شرکت تابعی از قدرت سودآوری، اولویتهای موجود، سرمایهگذاریهای بالقوه و مابهالتفاوت نرخ بازده و هزینه سرمایه شرکت است(Bausch et al.,2003,2).
مدلهای اقتصادی ارزیابی عملکرد، نقش مهمی در سیستمهای مدیریت خلق ارزش ایفا می کند و در واقع روشی برای پیاده کردن نظریههای مدیریت مبتنی بر ارزش[۱۵] محسوب میشود. نظریه مربوط به مدیریت بر مبنای ارزش، بیان میکند که باید سیستمها و فرایندهای کلیدی و حتی افراد در واحد تجاری به سمت ارزش آفرینی سوق داده شوند و جهت گیری این عوامل به سمت خلق ارزش برای سهامداران باشد. به عبارت دیگر، به کلیه افراد در ردههای مختلف سازمان اینگونه القاء میشود که چرا و چگونه بین تصمیمات خود تمایز قائل شوند تا در ایجاد ارزش و ثروت آفرینی برای سهامداران مؤثر باشد . (Ehrbar,1998.20)
۲-۲-۲-۱- ارزش افزوده اقتصادی
بلکویی (۲۰۰۰) در کتاب تئوری حسابداری خود ارزش افزوده را معیار اندازهگیری ثروت ایجاد شده توسط واحد تجاری میداند. این ثروت حاصل کار و تلاش گروهی است که به نوعی در واحد تجاری سهیم بودهاند. بهعبارت دیگر، ارزش افزوده نشاندهنده جمع بازده حاصل شده مؤسسه توسط سرمایهگذاران، اعتبار دهندگان، کارمندان و دولت است که قسمتی از این ثروت یا ارزش ایجاد شده در قالب سود سهام، بهره وامها، حقوق و دستمزد (شامل بیمه، بازنشستگی و مزایای کارکنان) و مالیات بین آنها توزیع میشود و قسمت باقیمانده به عنوان ذخایر یا برای سرمایهگذاری مجدد در همان واحد تجاری منظور میشود (پارساییان، ۱۳۸۱: ۵۳۶).
ارزش افزوده اقتصادی بهعنوان مهمترین معیار ارزیابی عملکرد توسط استرن استیوارت در سال ۱۹۹۱ معرفی شد. استیوارت (۱۹۹۱) درکتاب خود با عنوان در جستجوی ارزش، مفاهیم ارزش افزوده اقتصادی و ارزش افزوده بازار را معرفی و مزایای آن را تشریح کرد. این معیار ارزیابی عملکرد به این منظور ارائه و بسط داده شده است که معیاری مربوطتر و کارآمدتر از معیارهای ارزیابی عملکرد سنتی مانند سود حسابداری، برای منطبق کردن اهداف مدیران و سهامداران و سایر ذینفعان ایجاد کند (استیوارت، ۱۹۹۱: ۱۷۷-۱۵۷). ارزش افزوده اقتصادی برابر سود پس از کسر تمام هزینهها از جمله هزینه سرمایه است. اگر چه ارزش افزوده اقتصادی مفهوم جدیدی است اما پایههای نظری آن جدید نیست. اینکه شرکتی باید سودی بیش از هزینه سرمایه ایجاد کند از مدتها قبل مورد توجه اقتصاددانان قرار گرفته است( Biddle et al,1997,302). ارزش افزوده اقتصادی، یک فرمول مخصوص از مفهوم سود باقیمانده است که برای اولین بار توسط آلفرد مارشال (۱۸۹۰) ارائه شد. مارشال سود باقیمانده را برابر سود خالص کل، بعد از کسر بهره سرمایهگذاریهای انجام شده توسط سهامداران تعریف کرد(Wallace,1997,277). بعد از معرفی مفهوم سود باقیمانده، این مفهوم توسط چرچ در سال ۱۹۱۷ وارد تئوری حسابداری و در سال ۱۹۶۰ نیز وارد مباحث حسابداری مدیریت شد. پیتر دراکر میگوید: «چیزی را که معمولاً سود مینامیم، پولی است که برای کیفیت خدمات باقی میماند و معمولاً سود نیست تا زمانیکه شرکت، بازدهی بیش از هزینه سرمایه ایجاد نکند دارای زیان است»(Calabrese,1999,3). بعد از معرفی سود باقیمانده شرکتهای زیادی از آن در ارزیابی عملکرد استفاده میکردند. از جمله این شرکتها، جنرال موتورز[۱۶] بود که آن را در سال ۱۹۲۰ بهکار گرفت. جنرال الکتریک[۱۷] نیز از سود باقیمانده برای ارزیابی عملکرد بخشهای غیرمتمرکز استفاده کرد .
۲-۲-۲-۱-الف)مزایای ارزش افزوده اقتصادی
ارزش افزوده اقتصادی، دارای مزایای فراوانی است که مهمترین آنها را می توان به شرح زیر خلاصه کرد:
۱- با ارزش فعلی خالص ، رابطه نزدیکی دارد. به عبارتی ارزش افزوده اقتصادی با نظریه تأمین مالی همسو و سازگار است که بیان می دارد اگر پروژه هایی با ارزش فعلی خالص مثبت انتخاب شوند، ارزش شرکت افزایش خواهد یافت.
۲- ارزش افزوده اقتصادی مدیران ارشد شرکت را نسبت به معیاری پاسخگو می کند که بیشتر تحت کنترل آنهاست، (نرخ بازده سرمایه و نرخ هزینه سرمایه به وسیله تصمیمات آنها تحت تأثیر قرار می گیرد) نه نسبت به معیارهایی خارج از کنترل آنهاست که مدیران احساس می کنند (قیمت بازار سهام).
۳- ارزش افزوده اقتصادی از طریق همه تصمیماتی که مدیران شرکت اتخاذ می کنند تحت تأثیر واقع می شود (تصمیمات مربوط به سرمایه گذاری, سود خالص عملیاتی پس از کسر مالیات و تصمیمات مربوط به تأمین مالی, نرخ هزینه سرمایه را تحت تأثیر قرار می دهد).
۴- ارزش افزوده اقتصادی معیار مناسبی برای اعطای پاداش به مدیران می باشد.
۵- ارزش افزوده اقتصادی به عنوان معیار داخلی سنجش عملکرد, موفقیت شرکت را در ارزش آفرینی برای سهامداران به بهترین نحو نشان می دهد.
۶- ارزش افزوده اقتصادی با ارزش بازار شرکت در ارتباط است (ارزش شرکت تابعی از ارزش افزوده اقتصادی های آتی پیش بینی شده می باشد).
۷- ارزش افزوده اقتصادی معیاری است که نشان می دهد عملکرد واقعی شرکت نسبت به عملکرد پیش بینی شده, کاهش یا افزایش یافته است. ارزش افزوده اقتصادی مثبت به این معنی است که ارزش شرکت با در نظر گرفتن هزینه برای سرمایه بکارگرفته شده, افزایش یافته است.
۸- ارزش افزوده اقتصادی، روش مناسبی برای تعیین وتبیین اهداف، اندازه گیری عملکرد, ارزیابی راهبرد ها, تخصیص سرمایه, طراحی سیستم پاداش, افزایش سرمایه وقیمت گذاری می باشد.
۹- ارزش افزوده اقتصادی به عنوان یک معیار اندازه گیری عملکرد اقتصادی با معیارهای دیگری مانند ارزش افزوده نقدی[۱۸]و ارزش افزوده سهامداران[۱۹] سازگار می باشد.
۱۰- ارزش افزوده اقتصادی به عنوان یک معیار اندازه گیری عملکرد, کمتر در معرض تحریفهای حسابداری قرار دارد (Young,2003,337 &Stewart,1991,68-91).
۲-۲-۲-۱-ب)معایب ارزش افزوده اقتصادی
به رغم وجود مزایای پیشگفته برای ارزش افزوده اقتصادی و همچنین مزیتهای این روش نسبت به مدلهای ارزیابی عملکرد مبتنی بر سود حسابداری، این مدل از نظر پژوهشگران دارای نارساییهایی به شرح زیر است:
۱- ارزش افزوده اقتصادی به لحاظ این میتواند تا حدودی گمراه کننده باشد هزینه فرصت منابع بکارگرفته شده را بر مبنای ارزش دفتری آنها محاسبه میکند،(به لحاظ اتکا بر ارقام تاریخی که فاقد ویژگی مربوط بودن در تصمیم گیری است) (Bacidore et al.,1997,14).
۲- برای تجزیه و تحلیل ارزش افزوده اقتصادی، شناسایی همه منابعی ضروری است که در شرکت مورد استفاده قرار گرفته اند،. بسیاری از داراییهای مورد استفاده درفعالیت های شرکت،دارایی های نامشهود هستند که شناسایی ، تعیین ارزش و تعیین هزینه سرمایه برای آنها مشکل است (Bacidore et al.,1997,14).
۳- گاهی اوقات تجزیه و تحلیل ارزش افزوده اقتصادی غیرعملی است. به عنوان قاعده کلی، تجزیه و تحلیل ارزش افزوده اقتصادی برای شرکتهای تازه تأسیس و شرکتهای سرمایهگذاری مناسب نیست. .(Makelainen,1998,218)
۴- مشکل دیگر ارزش افزوده اقتصادی آن است که تورم، نتایج آن را تحریف میکند و بنابراین، در طول دوره های تورمی نمیتوان آن را برای برآورد ارزش آفرینی واقعی شرکت بکار برد(Ferguson& Leistikow,1998,36).
۵- از دیگر مشکلات ارزش افزوده اقتصادی، هزینه زیاد اجرا و محاسبه آن است. محاسبه ارزش افزوده اقتصادی عملیاتی بسیار وقتگیر و پر هزینه است. زیرا مخارج زیادی باید صرف طراحی و اندازهگیری مؤلفههای آن شود. از طرف دیگر مدیران و کارکنان باید در مورد این معیار اندازهگیری عملکرد آموزش ببینند تا بتوانند عملکرد خود را تغییر دهند (Lovata& Costigan,2002,216).
بعد از معرفی ارزش افزوده اقتصادی توسط استیوارت، شرکتهای معروفی همانند آتی و تی[۲۰]، سیاسایکس[۲۱]، کاهراتس[۲۲]، بریگز و استراتون[۲۳] از آن برای ارزیابی عملکرد استفاده کردند. اکثر واحدهای شرکت سیاسایکس فعال در صنعت حمل و نقل ، قبل از بکارگیری این معیار ارزیابی عملکرد دارای ارزش افزوده اقتصادی منفی بودند. بعد از بکارگیری این معیارهای ارزیابی، ارزش افزوده اقتصادی بهبود یافت و قیمت سهام شرکت از ۲۸ دلار در سال ۱۹۸۸ به ۵/۸۲ دلار در سال ۱۹۹۳ رسید. شرکت بریگز و استراتون فعال در صنعت سوخت و انرژی ، سیستم ارزش افزوده اقتصادی را در سال ۱۹۹۰ زمانی که بازده سرمایه شرکت ۷/۷ درصد بود بهکار گرفت. بعد از چهار سال، بازده سرمایه به بیش از ۱۲درصد افزایش یافت و قیمت سهام آن نیز طی همین مدت سه برابر شد. شرکت کوکاکولا، با کاهش هزینه سرمایه ارزش افزوده اقتصادی خود را افزایش داد و قیمت سهام خود را از ۳ دلار به ۵۷ دلار رساند. شرکت جنرال موتورز، از شرکتهایی بود که تا سال ۱۹۹۵ ارزش افزوده اقتصادی را نپذیرفته بود. ارزش بازار سهام شرکت جنرال موتورز قبل از ۱۹۹۵ با سرمایه ۹۷ بیلیون دلار، ۶۹ میلیارد دلار بود، به بیان دیگر بازده هر دلار سرمایهگذاری شده درشرکت جنرال موتورز ۷۹/۰ دلار بود در حالی در همان زمان بازده هر دلار سرمایهگذاری شده در شرکت کوکاکولا ۶۳۰/۸ دلار بود (Tully,1993,3).
ارزش افزوده اقتصادی نه تنها در شرکتهای انتفاعی، بلکه در شرکتهای بخش عمومی و سازمانهای غیرانتفاعی نیز بکار برده شده است. برای نمونه شرکت خدماتی پست آمریکا از ارزش افزوده اقتصادی برای ارزیابی عملکرد استفاده میکند (Burkette&- Hedley,1997,46).
۲-۲-۲-۲- ارزش افزوده بازار[۲۴]
ارزش افزوده اقتصادی برای پاسخ به این سؤال محاسبه میشود که آیا ثروت سهامداران طی دوره مالی تغییری کرده است؟ بر اساس نظریه ارزش افزوده اقتصادی، کسب بازده بیشتر از هزینه سرمایه موجب افزایش ارزش شرکت و کسب بازده کمتر از هزینه سرمایه موجب کاهش ارزش شرکت خواهد شد. استیوارت (۱۹۹۱) برای شرکتهای که ارزش ایجاد میکنند معیار دیگری بنام ارزش افزوده بازار را معرفی کرد. اگر کل ارزش بازار شرکت بیشتر از منابع سرمایهگذاری شده در شرکت باشد، این شرکت به گونهای مدیریت شده است که برای سهامداران ثروت ایجاد کند. در حالتی که ارزش بازار شرکت کوچکتر از منابع سرمایهگذاری شده باشد، فعالیت شرکت موجب از دست رفتن ثروت سهامداران شده است (Stewart,1991,158).
استیوارت (۱۹۹۱) تفاوت بین ارزش بازار شرکت و ارزش دفتری آن را ارزش افزوده بازار تعریف میکند که به صورت رابطه زیر بیان میشود:
سرمایه بکارگرفته شده در شرکت - ارزش بازار شرکت= ارزش افزوده بازار
در این فرمول، سرمایه بکار گرفته شده در شرکت برابر تمام اقلام حقوق صاحبان سهام از قبیل سرمایه، ذخیرهها و اندوختهها، سود انباشته و همچنین بدهیهای شرکت است (Stewart,1991,153).
فرم در حال بارگذاری ...