وبلاگ

توضیح وبلاگ من

دانلود فایل های پایان نامه در رابطه با استنادهای قرآنی خطبه فدکیه حضرت فاطمه۹۲- فایل ۱۱

 
تاریخ: 05-08-00
نویسنده: فاطمه کرمانی

در مجمع ذیل‏صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ[۲۱۴] فرموده: اصل آن (نعمت) مبالغه و زیادت است[۲۱۵]. علامه طباطبایی در ذیل همین آیه، نعمت را توفیق در دین واطاعت خداوند می­داند[۲۱۶]؛ و زمخشری می­نویسد: انعام در این­جا نعمت اسلام است؛ولفظ انعام به دلیل شمول بر تمامی نعمت­ها به­کار رفته است، زیرا کسی­که نعمت اسلام به او داده شده باشد همه نعمت­ها شامل او شده است[۲۱۷].
پس می­توان بیان کرد « مَا أَنْعَمَ » در این فراز از خطبه، نعمت اسلام است که شامل تمام نعم است[۲۱۸].
این فرمایش حضرت اشاره به این دارد که انسان باید به تمام نعمت­های الهی توجه داشته باشد و نکته جالب این­که، حضرت با بیان جمله «الحمدلله علی ما انعم» ابتدا توجه به منعِم داشته اند و سپس نظر به انعام او[۲۱۹]. شایان ذکر است، عبارت « عَلَى مَا أَنْعَمَ» در جمله «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا أَنْعَمَ »، استدلالی است براین اختصاص که همه ستایش­ها برای خداوند است. اِنعام که وصف فعلی خداوند است، مورد ستایش ستایش­گر قرار گرفته است. واین­گونه ستودن در قرآن کریم آمده است[۲۲۰]. الحمدلله رب العالمین.
پایان نامه - مقاله - پروژه
نعمت­های الهی در قرآن کریم به دوگونه مطرح شده است: نعمت­های ظاهری ونعمت­های باطنی. وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَهً وَ باطِنَه[۲۲۱]
۴٫۱٫۱٫۳٫ تعریف لغوى و اصطلاحى شکر:
راغب در تعریف شکر آورده است: به یاد آوردن و تصوّر نعمت و اظهار آن نعمت است.و درمقابل شکر، کفر یعنى فراموشى نعمت و پوشیده داشتن آن است.[۲۲۲]
دانشمندان علم کلام در تعریف شکرگفته­اند:
«شکرالمنعم الذی هو عباره عن تعظیمه باللسان على الجمیل‏ الاختیاری‏ على معرفه المنعم[۲۲۳].شکرمنعم عبارت از بزرگداشت آن برزبان است در برابرنیکویی اختیاری وبرای شناخت نعمت­دهنده» ؛ چه آن کار توسط زبان انجام گیرد یا توسط قلب یا عمل با اعضا و جوارح.[۲۲۴]
علامه طباطبایی در تعریف شکر می­فرماید:
« کلمه” شکر” به معناى آن است که نعمت را طورى آشکار به کار ببرى که بفهمانى این نعمت از منعم آن است[۲۲۵]. »
«شکر عبارت است از اینکه نعمت ولى نعمت را در جایش مصرف کنى، و شکر عبادت به­این است که از روى محبت انجام شود، و تنها براى خود خدا صورت بگیرد، نه منافع شخصى، و یا دفع ضرر شخصى، بلکه خدا را عبادت کنى، بدان جهت که خدا است، یعنى بذات خود جامع تمامى صفات جمال و جلال است، و او چون جمیل بالذات است، ذاتا محبوب است، یعنى خودش دوست داشتنى است، نه اینکه چون ثواب می­دهد، و یا عقاب را بر می­دارد»[۲۲۶]. « وشکر مطلق عبارت است از اینکه بنده به­یاد هیچ نعمتى نیفتد مگر آن­که خدا را هم با آن یاد آورد، و با هیچ چیزى تماس نگیرد که نعمتى از نعمت­ها باشد، مگر آن­که خداى تعالى را در آن اطاعت کند.[۲۲۷]»
علامه طبرسی نیز معتقد است، شکر در اصل به ­معنى اعتراف به­ نعمت است که با نوعى از تعظیم مقرون باشد[۲۲۸].
آیت الله جوادی آملی می­نویسد:
« «شکر» آن است که انسان به نعمت منعم اعتراف کند؛ اعترافی که به عنوان تجلیل و تعظیم منعم باشد، در مقابل کفران که در آن، به عوض قدرشناسی از منعم، از نعمت‏ها چشم‏پوشی می‏شود و مستور و منسی قرار می‏گیرد.[۲۲۹]»
درجای دیگر آورده­اند:
«شکر نعمت» در مقابل «کفران نعمت» است. شکر نعمت این است که انسان، سراسر جهان، اعم از آفاق و انفس و عالم و آدم، را نعمت خدا بداند و آگاه باشد که در کنار سفره نعمت خدا نشسته است و باید این نعمت­ها را بجا مصرف کند. کسی که اهل سیر و سلوک و تهذیب روح است باید شاکر باشد.[۲۳۰]»
از امام صادق درمعنای شکر آمده است:
«عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: شُکْرُ النِّعْمَهِ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ وَ تَمَامُ‏ الشُّکْرِ قَوْلُ الرَّجُلِ- الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ.[۲۳۱]«شکرنعمت اجتناب از محارم و شکرتام و کامل، گفتن جمله الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ است.»
البته باید این مطلب را در نظر گرفت که شکر کردن، تنها در محدوده زبان و در حدّ گفتن «الحمدلله» نیست. شکر، هم حیطه زبان و هم محدوده قلب و هم محور عمل را شامل می‏شود. عبد سپاسگزار کسی است که همه نعمت­ها را در همه مراحل، از آنِ خدا بداند و همه آن­ها را در راه خدا صرف کند[۲۳۲].
۵٫۱٫۱٫۳٫ الهام در لغت واصطلاح
واژه «الهام» مصدر «الهم» می­باشد که اهل لغت آن را «الهام إلقاء الشی‏ء فی الرّوع… » گفته­اند که
به­معنای القاء چیزى است در قلب و آن مخصوص است به­این­که از جانب خدا و از عالم ملکوت باشد[۲۳۳]؛
و این فرمایش رسول اکرم که می­فرمایند: « إِنَّ الرُّوحَ الْأَمِینَ نَفَثَ‏ فِی‏ رُوعِی[۲۳۴] یعنی فرشته وحی به فکرم می­انداخت، چیزی را به من القاء می­نمود.» به همین مطلب اشاره دارد.
همچنین بیان شده: الهام آن­ است که خداوندمتعال بر دل بندگانش مى‏اندازد که کاری را انجام دهدیا آ­ن را ترک کند. که نوعی از وحی می­باشد که خداوند به هرکس از بندگانش بخواهداختصاص می­دهد[۲۳۵].
در معنای اصطلاحی الهام، تعاریفی بیان شده است که در این­جا به تعدادی اشاره می­ شود: چیزی را به فکر کسی انداختن والقاء کردن؛ تقریبا همان معنی وحی را می­دهد[۲۳۶].
همچنین گفته شده: قسمی از وحی است که آن نیز همچون ایحاء، اعلام مطلبی در خفاست. و همه آن­ها به معنی القاء در دل استفاده می­ شود بدین جهت که نوعی از اعلام در خفا می­باشند[۲۳۷]. نیز آن­را تفهیم به­خصوصى از جانب خدا یا فرشته مأمور خدا دانسته ­اند[۲۳۸].
در تفسیر المیزان در تعریف «الهام» چنین آمده است:
‏«القاء مطلبی در دل آدمى است، و این خود افاضه‏اى است الهى، و صور علمیه‏اى ازنوع تصورى و یا تصدیقى است که خداى متعال به دل هر کس که بخواهد مى‏اندازد[۲۳۹]
تعریف دیگری از الهام آن­را اختصاصی مؤمنان دانسته می­گوید:
الهام حالت ویا حسی است که به ایمان­داران دست می­دهد واو را به موضوع حساس ناخودآگاه متوجه می­سازد؛ منتهی به هر نسبت روحیه ایمان متوجه به مبدأ و مرکز هستی بیشتر و قوی­تر باشد بهتر این حالت را درک واز آن بهره می­یابد. این حالت ویا احساس همواره رهنمون حقیقت واز خطا واشتباه برکنار است زیرا منشأ آن قلب پاک و بی­آلایش است و از پاکی دل وروح وروان سرچشمه می­گیرد و با وهم و خیال آمیخته نگشته و حقیقت خالص را نشان می­دهد[۲۴۰]. این حالت ویا حس درمرتبه عالی­اش به معنای وحی و ویژه پیغمبران بر حسب درجات آنان است[۲۴۱].
آیت الله دستغیب نیز ضمن آوردن نمونه­هایی، الهامات تکوینی را مخصوص موجودات اعم از نباتات و حیوانات و الهامات خاص را برای انسان­های مؤمن دانسته ­اند[۲۴۲].
الهام ممکن است از سنخ ادراکات باشد؛ یعنی خدا یک چیزی را به انسان می‌فهماند، و یا ممکن است از سنخ میل و گرایش باشد؛ یعنی میل به چیزی را در انسان الهام می‌کند[۲۴۳].
لازم به ذکر است، در مورد الهام تعبیر دیگری هم در روایات ما به کار رفته است و آن تعبیر «تحدیث» است. یکی از القاب حضرت زهرا محدَّثه (با فتح دال) است. و محدَّث به کسی گویند که ملائکه با او حرف بزنند و برایش حدیث گویند[۲۴۴].
در این­جا منظور از الهام آن معرفت و شعور درونی است که خداوند به انسان عنایت فرموده است[۲۴۵].
۶٫۱٫۱٫۳٫ تفاوت الهام و وحی
فرق الهام و وحی خیلی روشن نیست؛ هر دو ادراکی است که از روی اکتساب نباشد و معمولاً هم دفعتاً پیدا می‌شود. ولی الهام در عرف متشرعه به خصوص شیعیان یک اصطلاح خاصی پیدا کرده است و آن این‌که الهام ادراک خاصی است که خدا به اولیای خودش مرحمت می‌کند. الهام نوعی ادراک از سنخ وحی،‌ اما ضعیف­تر از وحی است. در بعضی روایات آمده است که فرق بین وحی و الهام این است که در وحی ملک حامل وحی دیده می‌شود، اما در الهام ملک دیده نمی‌شود و فقط اثر آن در قلب احساس می‌شود[۲۴۶].
به طور خلاصه و مختصر الهام در لغت، القاء مطلبی است در نفس، و وحی در لغت یعنی اشاره سریع. وحی اعم از الهام است، زیرا وحی نسبت به جمیع موجودات می‏آید حتی حیواناتی مثل زنبور عسل و… در آیه شریفه هم آمده است: وَ أَوْحى‏ رَبُّکَ إِلَى النَّحْل[۲۴۷]… امّا الهام این طور نیست بلکه دایره‏اش ضیق‏تر یعنی محدودتر است[۲۴۸].
در مورد منظور حضرتاز الهام دو احتمال می‌توان مطرح کرد: یکی این‌که منظور از این الهام همان الهام عامی باشد که خدا نسبت به همه انسان­ها و یا حتی غیر انسان­ها هم فرموده است و چون حضرت یکی از آن­ها هستند و این نعمت به ایشان هم داده شده است خدا را شکر می‌کنند. اما شاید احتمال قوی‌تر این باشد که حضرت، خدا را شکر می‌کنند به این جهت که خدا الهامات خاصی به این خانواده عنایت فرموده است و این‌جا تعبیر شکر مناسب­تر از حمد است؛ چون در شکر این جهت لحاظ شده است که ستایش می‌کنم کسی را که به طور خاص نعمتی به من داده است؛ البته معنای اول هم غلط نیست؛ اما به نظر می‌رسد که این معنای دوم مناسب­تر باشد و این یک نوع براعت استهلال است؛ یعنی چون بناست در این خطبه به مطالبی اشاره کنند که خدای متعال به ایشان الهام فرموده است، اول اشاره می‌کنند که خدا به ما بعضی چیزها را الهام فرموده است و من پیشاپیش به خاطر این نعمت اختصاصی خدا را شکر می‌کنم.
از جمله این الهامات آن الهاماتی است که مصحف حضرت فاطمهرا تشکیل داده است[۲۴۹].
همچنان­که ائمه اطهاردر بسیاری از روایات می‌فرمایند: « أَنِّی نَظَرْتُ‏ فِی‏ مُصْحَفِ‏ فَاطِمَهَ در مصحف حضرت فاطمه نظر کردم.[۲۵۰]‏»
۷٫۱٫۱٫۳٫ ثنای الهی
«وَ الثَّنَاءُ بِمَا قَدَّمَ»
ثنا: از ریشه (ث ن ی) اخذ شده، قسمتی از ستایش است که با تکرار صادر گردد[۲۵۱]، در لغت یاد کردن به نیکویی و کلام زیبا[۲۵۲] است. برخی می­گویند ثنا آن­چه که در ستایش مردم، وقت به­وقت تکرار می­گردد[۲۵۳]. همچنین در معنای ثنا گفته­اند: آن­چه که انسان با آن ستایش یا نکوهش می­ شود، که برخی آن­را مخصوص
به مدح می­دانند[۲۵۴]. ثنى در اصل به­معنى عطف است واین­که به معنای درود آمده، چون که در مدح، صفات نیک به­ یکدیگر عطف می­شوند[۲۵۵].
کلمات شکرگذاری سه تاست که عبارتند از: حمد، شکرو ثناء، که حضرت فاطمه به هرسه کلمه شکرگذاری را ادا فرموده­اند.
هریک را درجمله­ای بیان کرده ­اند: حمد بر انعام، شکر برالهام و ثناء بر تقدیم چیزهایی، سپس متعاقب آن به لف ونشر مرتب ذکر فرمودند که به ترتیب هرکدام توضیح یکی از جمله های اولی باشد[۲۵۶].
واما در توضیح این فراز باید گفت: ثناء ستایش مطلق است؛ بنابراین اعم است از نعمت­هایی که خداوند به خود انسان عطا کرده و نعمت­هایی که به سایر خلایق عنایت فرموده است.
و چون نعمت­ها از جهت شمول و عمومی بودن و نیز پی در پی بودن، ملاحظه می­ شود لذامناسب است که ستایش بصورت ثناء که تکرار ستایش است آورده شود[۲۵۷].
حضرت اشاره می‏کنند که خداوند نعمت­هایی را قبل از خلقت بشر یعنی قبل از آن­که بشر موجودیت یابد آماده و با موجودیت انسان به او اعطاء کرده است، که اگر آن­ها نبود اصلاً کسی به وجود نمی‏آمد. یعنی اگر همه خلقتی که قبل از او شده نبود، او هم وجود پیدا نمی­کرد[۲۵۸].
همه آثار خداوند متعال ناشی از اختیار اوست و چیزی جبری از خدا صادر نمی‌شود. پس واژه حمد، واژه‌ای مناسب برای ستایش خداوند است. خداوند هم در قرآن، کلام خود را با حمد شروع فرموده است[۲۵۹].
۸٫۱٫۱٫۳٫ تفاوت «حمد»، «شکر»، «ثناء»


فرم در حال بارگذاری ...

« پایان نامه درباره مقایسه-سبک های-یادگیری-و-تسلط-ربع های-مغزی-دانش آموزان-عادی-و-ناتوانی-یادگیری- فایل ۶دانلود مطالب پایان نامه ها با موضوع مبانی و ماهیت حقوقی اعتبارات اسنادی براساس ucpو ... »
 
مداحی های محرم