بستههای تصمیم یا گزارشهای تحلیلی هوشمند در اختیار مدیران میگذارند [۱].
حجیم بودن دادهها، پیچیدگی در تحلیلها و ناتوانی در ردگیری نتایج و پیامدهای تصمیمات اتخاذ شده سازمانهایی که از هوش تجاری استفاده نمیکنند را با مشکل مواجه میسازد و در اغلب موارد پیروزی و یا شکست این گونه از پروژهها را نمیتوان به شخص یا دلیل مشخصی نسبت داد [۶]. بنابراین در مواردی که پیادهسازی موفقیتآمیز نباشد سوالی که مطرح میشود این است که عوامل حیاتی موفقیت و یا شکست در پیادهسازی این سیستمها کداماند.
هوش تجاری امکانی را به سازمان به عنوان یک سیستم میدهد تا بتواند تشخیص دهد که چه اتفاقی افتاده و چه چیزی در حال رخ دادن است. هوش تجاری از تکنیکها و برنامههای کاربردی از قبیل پردازشتراکنش برخط، پردازشتحلیلی برخط، پایگاه داده تحلیلی و داده کاوی بهره میگیرد و هدف آن تحلیل و ارتقای کیفیت عملیات است [۳]. در خصوص هوش تجاری دو رویکرد عمده را میتوان مطرح کرد:
-
- رویکرد مدیریتی: این رویکرد هوش تجاری را به عنوان فرایندی در نظر میگیرد که در آن دادههای جمع آوری شده از منابع داخلی و خارجی به منظور تولید اطلاعات مرتبط با فرایند تصمیمگیری یکپارچه و ادغام میگردد. نقش هوش تجاری در این رویکرد ایجاد سیستمی است که در آن دادهها از منابع مختلف گردآوری، یکپارچه و ادغام میشود و پس از تجزیه و تحلیل به شکل گزارشها و یا یک داشبورد اطلاعاتی در اختیار مدیر قرار میگیرد.
-
- رویکرد فنی: رویکرد فنی هوش تجاری را به عنوان مجموعهای از ابزارها و نرم افزارهایی توصیف میکنند که از فرایند مربوط به رویکرد مدیریتی مطرح شده، پشتیبانی کند. در این رویکرد، تاکید بر فرایند نیست بلکه تاکید بر فناوریهایی است که ذخیره و تجزیه و تحلیل اطلاعات را امکان پذیر میسازد [۳].
بسیاری از سازمانها که امروزه سیستمهای سازمانی مانند سیستمهای برنامه ریزیمنابعسازمان را پیادهسازی نمودهاند، هنوز از کمبود هوش تجاری در فرآیندهای تصمیم گیری خود رنج میبرند. مدلها و روشهای ارزیابی و سنجش هوش تجاری در سیستمهای سازمانی میتواند در تشخیص سطح هوش سیستمها و ایجاد فضای مناسب پشتیبانی تصمیمگیری مفید باشند. در واقع، ارتباط اصلی هوش تجاری با سیستمهای سازمانی در این نکته نهفته است که هدف ثانویه این سیستمها ایجاد فضای پشتیبانی تصمیمگیری برای مدیریت بوده و هوش تجاری میتواند در بطن این سیستمها قرا گرفته و این هدف را برآورد [۴].
هفت مسأله عمده که توسط راهکار هوش تجاری هدف قرار گرفتهاند:
-
- سازمان نیازهای اطلاعاتی ضروری و حساس خود را تشخیص نمیدهد یا نمیشناسد.
-
- سیگنالهای ضعیف از فضا و محیط کسب و کار دریافت نمیشود یا قابل تشخیص نیستند.
-
- اطلاعات و دادههایی که از برخی منبابع بیرونی میرسند بهینه جمع آوری نشدهاند.
-
- اطلاعات و دانش پرسنل سازمان بهصورت بهینه مورد استفاده قرار میگیرد.
-
- حجم اطلاعاتی که باید ذخیره، دستهبندی، پردازش و تحلیل شوند بسیار زیاد است.
-
- ابزارها سیستمهای اطلاعاتی و محاسباتی ناکارآمد بهنظر میرسند.
-
- از اطلاعات و دادههای موجود در سازمان درست استفاده نمیشود.
با وجود اینکه سیستمهای اطلاعاتی سازمانی مزایای فراوانی برای سازمانها درپی دارند، ولی فرایند پیادهسازی این سیستمها چندان بدون ریسک نیست. به عنوان نمونه بر اساس مطالعه گروه گارتنر ۷۰ درصد کل پروژههای ERP با شکست روبرو میشوند [۷].
سنجش میزان موفقیت پروژههای پیاده سازی مکررا تحت عنوان دستیابی به اهدافی از پیش تعیین شده که شامل پارامترهای متعددی همچون زمان، هزینه و عملکرد است، تعریف شده است.
در سال ۲۰۰۱ برای اندازه گیری میزان موفقیت پیاده سازی ERP عنوان انحراف مشاهده شده از اهداف مورد انتظار پروژه همچون مازاد هزینه، تجاوز از برنامه زمانی، کسری عملکرد سیستم و عدم دستیابی به سود مورد انتظار را بکار بردهاند. راه دیگر برای اندازه گیری میزان موفقیت این پروژهها تمرکز بر عوامل کلیدی موفقیت آنها است.
خروجیهای هوش تجاری در قالب ابزارهای گزارشدهی و فناوریهای داشبورد و حتی کارتهای امتیاز متوازن به صورت بستههای تصمیم یا گزارشهای تحلیلی در اختیار مدیران و تصمیمگیران سازمان قرار میگیرد و مسئولان را نسبت به پیامدهای مثبت و منفی اقدامات احتمالی آینده آگاه نموده و از این طریق بر اخذ تصمیمات بهتر و دقیق تر به مدیران کمک میکند.
عوامل حیاتی موفقیت در توسعه سیستمهای اطلاعاتی به سه گروه تقسیم میشود [۸] : عوامل اقتصادی، سازمانی و فناوری. بعلاوه موفقیت هوش تجاری در طرحهای انجام شده توسط شرکتها به فاکتورهای مختلفی بستگی دارد و به دلیل اینکه پیادهسازی هوش تجاری وابسته به بهکارگیری موفقیتآمیز فناوریهای اطلاعاتی است بیشک برخی از این فاکتورها، مربوط به فناوری است. به علاوه شرکتهای متوسط و کوچک اکثریت شرکتهای فعال در کشورهای در حال توسعه و اشتغالزا تشکیل میدهند لذا دسترسی و استفاده آنها از ابزارهای فناوری اطلاعات و ارتباطات شایسته توجه است [۶].
به دلیل جهانی شدن بازارها و تحولات رقابتی، تقاضا برای فناوریهای جدید و نوآوریها هم از سوی کسب و کارهای کوچک و متوسط و هم از سوی صنایع بزرگ رو به افزایش است و حتی شرکتهای بزرگ هم که قادر به بقای خود در بازارهای رقابتی برای سالیان سال هستند و سهم بازار مطمئن و مشخصی نیز دارند، دریافتهاند که رقابت در دنیای کسب و کار پرشتاب امروز به طور فزایندهای مشکل گردیده است و به منظور بقا و کامیابی باید یادگرفت که فعالیتهای توسعه فناوری را زیرنظر داشت و به تغییرات مرتبط با کسب و کـــار خود واکنش سریع نشان داد و به طور مرتب بهبود و نوسازی در تولید محصولات و فرایندها به وجود آورد. هر کشوری بسته به توسعه اقتصادی و شرایط اجتماعی خود تعریف خاصی از شرکتهای کوچک و متوسط ارائه میدهد. برخی از کشورها از شاخصهایی نظیر تعداد کارکنان یک واحد صنعتی، میزان سرمایهگذاری، کل داراییها، میزان فروش و ظرفیت تولید در تقسیمبندی صنایع خود استفاده میکنند ولی عمومیترین شاخص مورد استفاده در کشورها، تعداد کارکنان است. در حال حاضر وزارت صنایع و معادن واحدهای با هر میزان سرمایه و اشتغال کمتر از ۵۰ نفر را به عنوان صنایع کوچک و متوسط و واحدهای با اشتغال بیش از ۵۰ نفر صنایع بزرگ اطلاق میشوند. که بالغ بر ۹۰% بنگاههای کسب و کار کشور را تشکیل میدهند. در این تحقیق نیز شرکتهایی با کمتر از ۵۰ نفر پرسنل کوچک و با بیش از ۵۰ پرسنل بزرگ تلقی میشود [۹].
شرکتهای هدف در این پایاننامه کارگزاریهای بورس اوراق بهادار تهران هستند که مطالعه موردی روی این شرکتها انجام خواهد شد. بنابر آنچه که ذکر شد، سیستمهای موجود در سازمانها دارای مشکلات عدیدهای میباشند که برخی از آنها با بهره گرفتن از هوش تجاری قابل حل هستند و از طرف دیگر هوش تجاری فرصتهای رقابتی قابل توجهای را در اختیار سازمان میگذارد، بنابراین نیاز روز افزون به این سیستمها قابل مشاهده میباشد که این موضوع نیاز به شناخت عوامل حیاتی موفقیت در پیادهسازی این گونه سیستمها را افزایش میدهد.
تعریف مساله
مشکلات تجاری و تکنیکی موجود در سیستمهای قدیمی و به دست آوردن فرصتهای جدید تجاری مدیران را بر آن میدارد تا به دنبال سیستمهای جدید دیگری باشند. از آنجایی که مهمترین نیاز یک مدیر تصمیمگیری و تصمیمسازی برای سازمان است، سیستمهای هوش تجاری که حجم عظیمی از اطلاعات را تحلیل کرده و به تمامی سطوح مدیریت برای تصمیم سازی کمک میکند، بهترین گزینه خواهد بود. در این بین پیاده سازی هوش تجاری نیز به نوبه خود دارای موانعی است که با شناخت درست و درک میزان اهمیت هر یک از عوامل حیاتی موفقیت و یافتن راه حل مناسب برای رفع آنها این موانع به حداقل ممکن کاهش مییابد. با توجه به حجم روز افزون دادهها و دشوار شدن تحلیل آنها با سیستمهای قدیمی، نیاز به سیستمهای هوش تجاری روز به روز افزونتر میگردد، ولی تاکنون تحقیق جامعی بر روی عوامل حیاتی موفقیت در این گونه از سیستمها برای سازمانهای ایرانی، با یک روش ریاضی معتبر انجام نگرفته و همین امر ما را بر آن داشت تا در این راه قدم گذاشته و در این زمینه مطالعاتی را انجام دهیم.
مهمترین ارزش افزوده هوش تجاری برای سازمان، ایجاد مزیت رقابتی با در دست داشتن اطلاعات جدید در کمترین زمان ممکن است. از آنجایی که شرکتهای کوچک و متوسط ممکن است توسط شرکتهای بزرگتر، از بین بروند با در دست داشتن اطلاعات جدید از رقبا و همچنین محیط کسب و کار خود این امکان کاهش مییابد. از طرفی به علت کوچک بودن میتوانند با هزینه کمتری سیستمهای هوش تجاری را پیادهسازی کرده و از مزایای آن بهرهمند شوند.
به علاوه شرکتهای کوچک و متوسط غالباً فاقد تواناییها و منابع کافی جهت کسب اطلاعات صحیح و به موقع و یا کفایت لازم جهت استفاده مناسب از این اطلاعات هستند و هزینه کسب این اطلاعات نیز خود مانع است، که در این مورد نیز هوش تجاری به کمک آنها آمده و آنان را در این امر یاری می کند.
شاید بتوان گفت که شرکتهای متوسط بیش از سازمانهای بزرگ میتوانند با بهره گرفتن از هوش کسب و کار به سود بیشتر و سریعتری دست یابند. دلیل این ارزیابی آن است که تغییر و تحول در سازمانهای بزرگ به ناچار فرآیندی آهسته و چند لایه است؛ حتی اگر این سازمانها از نظم و سلسله مراتب خوبی برخوردار باشند و مدیران ارشد و میانی آنها هم ایدههای بکر و موفقی در سر بپرورانند. اما شرکتهای متوسط بالطبع از ساختار سادهتری برخوردارند، فرایند تصمیمگیری آسانتری را شاهد هستند و همین امر باعث میشود نیل به موفقیتهای تجاری در آنها با شتاب بیشتری صورت پذیرد.
اهداف
سهولت پیاده سازی سیستم های هوش تجاری در سازمانهای کوچک و متوسط
بهکارگیری یک روش دقیق ریاضی (روش TOPSIS) به منظور الویتبندی مهمترین عوامل حیاتی موفقیت
شناسایی عوامل حیاتی موفقیت در سازمانهای ایرانی
افزایش موفقیت در پروژههای پیاده سازی هوش تجاری با شناسایی عوامل حیاتی موفقیت
افزایش بهکارگیری هوش تجاری در سازمانهای کوچک با کم کردن هزینهها
ضرورت انجام تحقیق
در سالهای اخیر شرکتهای کوچک و متوسط به قطب اقتصادی در تمامی کشورها تبدیل شدهاند به علاوه رقابت در دنیای فناوری و اطلاعات نیازمند در دست داشتن به هنگام اطلاعات است تا مدیران سازمان قادر باشند با خرد ایجاد شده تصمیمات صحیح را اتخاذ نمایند. از طرفی گسترش روزافزون دادهها و اطلاعاتی که سازمانها در طی روز با آن مواجه هستند نیاز به سیستمی جامع برای نمایش با داشبوردهای مدیریتی را به اثبات میرساند.
نوآوریهای تحقیق
در این پژوهش برای الویتبندی عوامل حیاتی موفقیت هوش تجاری از روش تاپسیس بهره گرفته شده است که در تحقیقات گذشته از این روش برای الویت بندی استفاده نشده است و تنها از روش الویت بندی سلسله مراتبی استفاده شده است.
در این تحقیق عوامل حیاتی موفقیت در پیادهسازی سیستمهای هوش تجاری با توجه به ویژگیهای سازمانهای کوچک و متوسط ایرانی شناسایی و الویتبندی شدهاند که تاکنون تحقیقات کمی بر شناسایی عوامل حیاتی موفقیت در سیستم های هوش تجاری در سازمان های کوچک و متوسط تمرکز داشتند از طرفی این پژوهش بر سازمان های کوچک و متوسط ایرانی تمرکز دارد که تاکنون این پژوهش انجام نگرفته است.
محدوده تحقیق
این تحقیق شامل گامهای زیر است:
مرور ادبیات و تعیین عواملحیاتیموفقیت اولیه
پالایش عواملحیاتیموفقیت اولیه و حذف عواملحیاتیموفقیت کم اهمیت یا فاقد موضوعیت در پایان نامه
استخراج عواملحیاتیموفقیت از طریق بررسی پروژههای هوش تجاری انجام شده در کشور؛که با نظر خبرگان در زمینه هوش تجاری نهایی خواهد شد.
تهیه پرسش نامه برای نظرسنجی از خبرگان
جمع آوری نظر خبرگان
بررسی پایایی پرسش نامه
رتبه بندی عوامل کلیدی موفقیت با روش تاپسیس
فرم در حال بارگذاری ...