از نظر نصر، جنبههای مختلف زندگی بنیانگذار، سنتهای متنوع او را به نمایش میگذارد که از جمله میتوان به سنت معنوی، سنت اخلاقی، سنت بهداشتی، سنت تربیتی و… اشاره کرد. از بین سنتهای مختلف ذکر شده، سنتهای اخلاقی و به ویژه سنت معنوی بایستی با دقت وافی به طور جدیتری تبعیت شوند. چنین نیست که همهی عناصر نسبت به طریق واحد یا با قطعیت الزامآور باشد، در بسیاری از موارد، تعلیم، در معنا و مقصود نهفته است نه در صورت و ظاهر.[۴۷۳] ۴-۳-۳-۲-۴- تعالیم و مناسک اصول و مبانی تعالیم و مناسک دینی، هم ریشه در متون مقدس و هم در سنت یا دستورات بنیانگذار دارند و مبانی گسترش و نظامسازی تعالیم و مناسک، همچون بذر یا نهالی در بیانات یا اعمال بنیانگذار و در متون مقدس وجود دارند که معمولاً تحت نمادها و علائم و یا در قالب حکمتها و داستانها بیان میشوند. بنابراین از نظر نصر دین حاوی بذرهای گسترش و شکوفایی و نیز تنوع تعلیمات و مناسکی، متناسب با گیرندگان آن دین میباشد. ۴-۳-۳-۲-۵- ظاهر و باطن دین هنگامی که سخن از دین یا دین خالد به میان میآید ناظر آگاه نبایستی وحدت حقیقی را در صورتهای متکثر، متنوع و گاه متباین ادیان بجوید، بلکه بایستی در ورای صورتها و یا در عمق و معنای صور- که راه به بینهایتی دارد- به دنبال آن باشد. «تنها در حوزه بیصورتی میتوان انتظار وحدت داشت».[۴۷۴] نصر معتقد است که هر دین در اصیلترین شکل خود نیز دارای سلسله مراتب معرفتی است؛ چراکه درصدد ایجاد ارتباط و نجات انسانهایی است که دارای عمقهای معرفتی متفاوتی هستند. طریقت باطنی به کل وجود انسان و کل حقیقت مطلق نظر میکند و درصدد اتصال بیکم و کاست این دو به یکدیگر است و خود، فینفسه همان رابط است. ذکر این نکته ضروری است که «درونگرایی اصولاً نیازمند قشر محافظ برونگرایی بوده، برونگرایی نیز به برکت و مددرسانی درونگرایی وابسته است. به همین دلیل است که اکثر بنیانگذاران مذاهب برونگرایانه در ادیان، از الهامات و فیوضات غیبی برخوردار بودهاند».[۴۷۵] ۴-۳-۴- جمعبندی، مقایسه و تطبیق در این بخش به تطبیق و مقایسه دیدگاههای مطرح شده از سوی دو نظریهپرداز میپردازیم. به این منظور ابتدا دیدگاههای مشترک و سپس دیدگاههای متباین را ارائه میدهیم. ۴-۳-۴-۱- اشتراک دیدگاهها با یک نگاه گذرا به بحث وحدت متعالی ادیان و پلورالیزم دینی، مشترکات این دو نظریهپرداز چنین به نظر میرسد. ۱- هردو به یک هستهی مشترک بین ادیان قائل هستند. به این نحو که سروش تجربهی دینی را هستهی دین میداند و دکتر نصر امر قدسی را هستهی موجود در تمام ادیان میداند. ۲- هردو صورت ادیان را تناقضآمیز و مطلقانگارانه میدانند و به نسبیت این صور باور دارند. ۳- هردو به مقام الهی که سروش، آن را غیرقابل توصیف میداند و دیگری یعنی نصر متشخص و قابل توصیف میداند اذعان دارند. ۴- هردو بر مطلقانگاری صورت دین نزد عامهی دینداران به سبب ملاحظات ایمانی و عملی تأکید میورزند. ۵- کلیات براهین ارائه شده توسط طرفین در جهت عدم مطلقیت صور دینی به یک نتیجه مشابه ختم میشود. ۶- نوع بررسی هر دو عموماً کلان بوده و به مصداقهای جزئی و سؤالات فراوان دروندینی و تناقضات ملموس نمیپردازند. [۴۷۶] ۷- هر دو نظریهپرداز، دین وحیانی را تجلی امر مطلق میدانند و آن را از خود امر مطلق متمایز میدانند. ۸- هر دو جنبهی بشری را در بنیانگذار دین تشخیص میدهند و وجود او را یکسره الهی، مطلقاً معصوم و به دور از عوارض زمینی نمیانگارند. ۹- نقش کلیدی و بنیادی بنیانگذار در انعقاد و شکلگیری دین و همچنین نقش اولیای بزرگ بعدی در بسط و احیای دین مورد تأیید هردو نفر میباشد. ۴-۳-۴-۲- اختلاف دیدگاهها ۱- دکتر نصر در بحث وحدت متعالی ادیان، چهرهای از دین را تحت عنوان دین خالده معرفی می کند، اما دکتر سروش صرفاً بر عدم انحصار دینی پافشاری میکند و هیچگونه مصداقی از وجه مشترک ادیان ارائه نمیدهد. ۲- رویکرد دکتر نصر به حقیقت مطلق؛ اصل اعلی و فوق شخصی است که هر جامعهی دینی آن را «چهره اقنومی»[۴۷۷] اصل اعلی مینامد و هم او را «خدای متشخص»[۴۷۸] میداند. لیکن سروش چنین شخصیتی را از منظر دیگر امری اعتباری می داند که فقط جزئی از آن حقیقت برای انسان، قابل حصول است و هیچگاه این اجزاء معادل کل حقیقت نخواهد بود و همیشه رنگ انسانی خواهد داشت. و صرفاً برای نجاتبخشی مفید، به شمار می رود. ۳- و مهمترین اختلاف اینکه دکتر نصر هر دین را یک نحوه نگاه و توجه خداوند به بشریت میداند، اما دکتر سروش به عکس دین را یک نحوه نگاه خاص بشریت به خداوند میشمارد؛ به عبارت دیگر، نصر دیدگاهی خدا محور ولی سروش دیدگاهی انسان محور دارد. و دین در نظر نصر همچون هرمی است که رأس آن در عالم جبروت و قاعدهی آن در عالم ناسوت است. این در حالی است که سروش بر ناسوتی و بشریبودن امور و صور دینی اصرار میورزد. ۴- از نظر نصر ویژگیهای شخصیتی بنیانگذار متناسب با وظایف و فضای دینی، از پیش توسط خداوند تقدیر میشوند. بنابراین طبیعت او در راستای امر دینی است نه بالعکس، اما سروش و همفکرانش دین را امری میدانند که با ارادهی الهی آغاز شده باتجربهی پیامبر انعقاد یافته و با اندیشهی بشر متکامل میگردد. ۶- از نظر نصر، متون مقدس در مرتبهی اول، به دلیل اهمیت و نقش محوری و بلندمدت، حفظ شده و مصون از تحریفات و در عین حال کامل، مقدّر، کافی و وافی به مقصود هستند، اما سروش و همفکرانش اولاً دایرهی متون مقدس را گاه گسترده کرده، شامل روایات و متون عقیدتی بعدی نیز میدانند و ثانیاً آنها را مصون از خطا نمیشمارند و ثالثاً آنها را کلام انسانی ولی القاء الهی (در مورد متون مقدس) میدانند. ۷- نصر، وحی و متون دینی را هم در صورت آن و هم در معنا و عمق، مقدس میشمارند و ظاهر آنها را به نفع باطن رد نمیکنند، ولی سروش برای آیات و متون مقدس اعتباری محدود به نجاتبخش نسبی قایل است نه حقانیت عینی. ۸- از نظر نصر شخصیت پیامبر از ابتدا تا انتهای دورهی رسالت، الگویی تام و کامل برای دینورزان است نه الگویی کامل شونده. اما در نظر سروش پیامبری نوعی تجربه و کشف قابل انبساط است بنابراین نبوت امری نسبی و کامل شونده است. ۹- نصر در مقابل عرض، از جوهر سخن میگوید. او جواهر دین را همانهایی میداند که در دین خالد تبیین شد، اما از نظر ایشان سایر امور حادث دین نظیر کلام وحی، شخص بنیانگذار، حوادث و وقایع مقدس، متون مقدس و… اگرچه اموری دنیوی و قابل تغییرند، لیکن دارای نوعی پیوستگی و سنخیت با جواهر دین هستند، اما سروش در مقابل عرضیات از ذاتیات نام میبرد و بر این باور است که عرضیات دین شامل زبان عربی، حوادث، احکام و شرایع، اخلاقیات و… هستند که میتوانستند به گونهی دیگری باشند. ۱۰- به طور کلی باید گفت که نصر یگانه منظر معتبر نسبت به امور را منظر عینی یا نگاه الهی میدانند، اما سروش نقطه آغاز خود را امر ملموس قرار میدهد و فایدهی هر تبیین و تحلیل را در کاربردهای روزآمد آن میداند. ۱۱- از نظر نصر صرفاً دین است که تجلی حقیقت تام و جامع الهی است و لذا قابلیت نفوذ بر همهی ابعاد زندگی بشر را دارد و میتواند در هر امری راهنمای او باشد، ولی سروش حوزهی نفوذ دین و گسترهی دخالت آن در امور بشری را بسیار محدود و منحصر به امور معنوی و عبادی و اخلاقی میداند. ۴-۴- جمعبندی و نتیجهگیری چنانکه بیان شد دکتر سروش و دکتر نصر به عنوان دو متفکر در مواجهه با جریان مدرنیته و کیفیت وجود ادیان و تعامل آنها با یکدیگر در این عصر، هرکدام متناسب با پشتوانه فکری، معرفتی، فرهنگی، عقیدتی و… به ارائه نظریات خود پرداختند. اگرچه که دغدغهی هردوی اینها رسیدن به راهحلی جامع، برای ارجنهادن به نظریات متفاوت ادیان است، اما تفاوت مبنایی و محتوایی نظریات این دو متفکر دو نظر متفاوت را پیشروی مینهد که پیداکردن وجوه مشترک در بین آن دو دشوار می کند. باید گفت که تفاوت دیدگاه این دو در باب شناخت حقیقت مطلق و نگاه به دین و تکثر ادیان و تفاوت دیدگاهی به ویژگیهای یک دین با توجه به پشتوانهی فکری و معرفتی در هر یک وجود دو نظریه متفاوت را در باب تکثر ادیان پیش میکشد. در واقع باید گفت این دو نظر پاسخی است به جریان رو به رشد مدرنیته که یکی آن را میپذیرد و از آن بهره میبرد و دیگری آن را بحرانی برای از بینرفتن معنویت بشری میداند و با آن مقابله میکند. این دو نگرش به خوبی در ارائه نظریات این دو متفکر مشهود است. البته باید گفت که اهداف هر کدام از این نواندیشان در ارائه نظریاتشان بی تاثیر نبوده است؛ سروش در حالی نظریه پلورالیزم را مطرح می کند که در پی مقابله با چالشهای طبیعتگرایان در صدد دفاع از واقعگرایی است و قصد دارد تا نظریه پلورالیزم را در مقابل نظریات شمول گرایی و انحصار گرایی به اثبات برساند اما نصر بر خلاف او مهمترین چالش پیش روی خود را مسأله پلورالیزم و سکولاریزم میداند و سعی دارد تا به تکثر ادیان و چرایی آن و ارائه راه کارهایی موجه، در قالب وحدت متعالیه ادیان بپردازد. اگرچه به دشواری میتوان وجوه مشترکی را در میان آنها یافت، اما باید گفت که بزرگترین وجه مشترک در بین این دو متفکر دغدغه فکری ایشان برای اثبات حقانیت ادیان و رستگاری پیروان آنهاست. به طوری که به بیان نظریه پلورالیزم و وحدت متعالی ادیان منجر شده است. باید گفت که در پاسخ به این دغدغه فکری اگرچه هدف آنها پذیرفتن و احترام به دیگر ادیان است اما سروش نگاهی انسانی و نصر نگاهی الهی به کثرت ادیان دارد. در پایان توجه به این نکته ضروری است که دیدگاه صواب در باب حقانیت ادیان، نجات و رستگاری پیروان آنها نه دیدگاه کثرتگرایانه سروش، بلکه تفکیک حقانیت و معذوریت و اعتقاد به حقانیت دین اسلام و انحصار صراط مستقیم در این دین و نجات و رستگاری پیروان ادیان دیگر به شرط عدم عناد و لجاجت آنها با دین حق و صراط مستقیم است. در خاتمه باید گفت در ادامه پژوهش حاضر مسائل و موضوعاتی چون: پرداختن به تناقضات درونی براهین نظریه کثرتگرایی و وحدت متعالی ادیان، بررسی تأثیرات عملی نظریه کثرتگرایی و وحدت متعالی ادیان بر زندگی معنوی و رفتار اجتماعی دینداران با یکدیگر، بررسی چیستی گوهر دین از دیدگاه تکثرگرایان و سنتگرایان و بررسی دیدگاه بنیادگرایان ادیان بزرگ نسبت به نظریات تکثرگرایی و وحدت متعالی ادیان قابل طرح می باشد. منابع و مآخذ الف: کتاب قرآن کریم آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، تهران، مروارید، ۱۳۷۳٫ ابن عربی، محمدبن علی، الفتوحات المکیه، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق. ————–، ده رساله مترجم، ترجمه نجیب مایل هروی، مولی، ۱۳۶۷٫ ————–، فصوص الحکم، قم، الزهراء، ۱۳۷۰٫ اتو، رالف، مفهوم امر قدسی (پژوهشی درباره عامل غیرعقلانی مفهوم الوهیت و نسبت آن به عامل عقلانی) ترجمه: همایون همتی، تهران، نقش جهان، ۱۳۸۰٫ احمدی، بابک، ساختار هرمنوتیک، تهران، گام نو، ۱۳۸۹٫ استیون، دن، فلسفه زبان دینی، نشانه نماد و داستان، ترجمه حسین نوروزی، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، نشرادیان، ۱۳۸۴٫ استین، رالف، فصوص الحکم، ترجمه، حسین مریدی، قم، کتاب طه، ۱۳۸۴٫ اصلان، عدنان، پلورالیزم دینی و راههای آسمان، کثرت ادیان از نگاه جانهیک و سیدحسین نصر، ترجمه انشاءا… رحمتی، تهران، نقش جهان، ۱۳۸۵٫ انجیل یوحنا، کتب عهد عشق و عهد جدید، ترجمه شده فارسی از زبانهای اصلی عبرانی و کلدانی و یونانی، تهران، انجمن پخش کتاب مقدسه. باربور، ایان، دین و علم، ترجمه: پیروز فطورچی، تهران، سازمان پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۹۲٫ باطنی، محمدرضا، رضوی، سپیده، فرهنگ معاصر انگلیسی – فارسی، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۸۷٫ براون، استوارت و دیگران، صد فیلسوف قرن بیستم، ترجمه: عبدالرضا سالار بهزادی، تهران، ققنوس، ۱۳۸۲٫
فرم در حال بارگذاری ...