تاثیر مدیریت سرمایه در گردش بر عملکرد مالی
امور مالی شرکت می تواند به سه بخش اصلی بودجه بندی سرمایه، ساختار سرمایه و مدیریت سرمایه در گردش طبقه بندی شود. مدیریت سرمایه های بلند مدت به بودجه بندی سرمایه و ساختار سرمایه مربوط می شود در حالیکه مدیریت دارایی ها و بدهی های جاری در حوزه مدیریت سرمایه در گردش می باشد (هاوتیس[۶۰]، ۲۰۰۳).
سرمایه در گردش یک شرکت مجموعه مبالغی است که در دارایی های جاری سرمایه گذاری می شود. طبق نظر اسکیلینگ (۱۹۹۶) نیز عموماً واژه سرمایه در گردش به سرمایه گذاری سازمان در دارایی های جاری، بدهی های جاری، وجوه نقد، اوراق بهادار کوتاه مدت، حسابهای دریافتنی و موجودی کالا مربوط می شود و مدیریت سرمایه در گردش نیز عبارت است از تعیین حجم و ترکیب منابع و مصارف سرمایه در گردش به نحوی که ثروت سهامداران افزایش یابد.
تاثیر مدیریت سرمایه در گردش بر عملکرد مالی سازمان از دو جنبه تاثیر سیاست های سرمایه در گردش بر عملکرد و تاثیرشاخص های مدیریت سرمایه در گردش بر عملکرد مورد بررسی قرار می گیرد
سیاست های سرمایه در گردش و عملکرد: شرکتها می توانند سرمایه گذاری در سرمایه در گردش خود را به حداقل برسانند یعنی یک سیاست جسورانه را در پیش گیرند و یا این که یک سیاست محافظه کارانه را انتخاب کنند. بنابراین مدیریت شرکت مجبور است قبل از انتخاب سیاست سرمایه در گردش خود در مورد موازنه ریسک و بازده تصمیم گیری نماید. حداقل کردن سرمایه گذاری در سرمایه در گردش (سیاست تهاجمی) ممکن است به طور مثبت بر روی سودآوری شرکت تاثیر بگذارد. از سوی دیگر سرمایه گذاری سنگین در سرمایه در گردش (سیاست محافظه کارانه) نیز ممکن است منجر به سودآوری گردد چرا که به عنوان مثال، نگه داشتن موجودی کالای زیاد هزینه وقفه های احتمالی در فرایند تولید و خسارات ناشی از کمیابی را کاهش می هد و همچنین هزینه های تامین را کاهش داده و در مقابل نوسانات قیمت از شرکت حمایت می کند (بوت و همکاران[۶۱]، ۲۰۰۶).
شواهد به دست آمده از مطالعات جوس و همکاران (۱۹۹۶)، شین و سوئنن (۱۹۹۸) و دلف (۲۰۰۳) و محققین دیگر در ارتباط با سودآوری به عنوان معیاری برای عملکرد و سیاست های سرمایه در گردش، از این واقعیت حمایت میکنند که سیاست های سرمایه در گردش تهاجمی سودآوری را بالا می برد. جمعی نیز در مطالعه ای که بر روی ارتباط سیاست های سرمایه در گردش اتخاد شده توسط شرکتهای داروسازی پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران و بازده سهام این شرکتها داشته به این نتیجه رسیده است شرکت هایی که سیاست سرمایه در گردش جسورانه را انتخاب نموده اند در مقایسه با شرکت های با سیاست محافظه کارانه دارای بازده بیشتری بوده اند.
مزایای یک سیاست تهاجمی کاهش هزینه ها و افزایش سود می باشد. چندین هزینه با بهره گرفتن از یک سیاست تهاجمی ممکن است کاهش یابد که از آن جمله به موارد زیر می توان اشاره کرد: ۱) هزینه های موجودی کالا پایین تر و در نتیجه نگهداری کمتر موجودی ها و حرکت چرخش سریع موجودی. ۲) هزینه های وصول مطالبات پایین تر با بهره گرفتن از سیاست اعتباری تهاجمی. ۳) کاهش هزینه های بودجه بندی به دلیل استفاده زیاد از بدهی های کوتاه مدت. لازم به ذکر است برای شرکت های کوچکتر به دلیل استفاده بیشتر از بدهی ها در مقایسه با شرکتهای بزرگتر، سیاست سرمایه در گردش تهاجمی می تواند سودآوری اشان را به طور قابل ملاحظه ای افزایش دهد. اگر چه باید توجه داشت که سیاست های سرمایه در گردش تهاجمی، ریسک ناتوانی در ادای تعهدات را هم افزایش می دهد.
در کل می توان این چنین استدلال کرد که سیاست های سرمایه در گردش جسورانه، اگرچه ریسک زیادی را نیز دارا می باشد در مقایسه با سیاست های سرمایه در گردش محافظه کارانه دارای سودآوری بیشتری است و شرکتها باید از طریق موازنه ریسک و بازده که شالوده تمام تصمیم گیریهای مالی است، سیاست های سرمایه در گردش مناسب را اتخاد نمایند . (گانداولی[۶۲]، ۲۰۰۶).
شاخص های مدیریت سرمایه در گردش و عملکرد: در این بخش ارتباط بین شاخص های مدیریت سرمایه در گردش یعنی مدت زمان وصل مطالبات، مدت زمان پرداخت حسابهای پرداختنی مدت زمان نگه داری موجودی کالا و چرخه نقدینگی به عنوان دو شاخص عملکرد با بهره گرفتن از شواهد تجربی حاصل از یافته های محققین در این زمیه بررسی می کنیم.
الف) نقدینگی و شاخص های مدیریت سرمایه در گردش: سرمایه گذاری در سرمایه در گردش یک موقعیت نقدینگی خوب برای شرکت ایجاد می کند که برای بقای آن حیاتی است، نکته مهم این است که این نقدینگی باید به خوبی مدیریت شود و در حد بهینه قرار گیرد. الجلی (۲۰۰۴)، مدیریت نقدینگی کارا را شامل برنامه ریزی و کنترل دارایی های جاری و بدهی های جاری می داند به نحویکه ریسک ناتوانی در پرداخت تعهدات کوتاه مدت را کاهش دهد و از سوی دیگر از سرمایه گذاری افراطی در این دارایی ها اجتناب کند. سطح بهینه نقدینگی حداقل نقدینگی است که برای پشتیبانی از فعالیت های تجاری و تولیدی ضروری است و از آنجا که عامل کلیدی سطح نقدینگی بهینه چرخش نقدینگی است، برای رسیدن به نقدینگی بهینه باید چرخه نقدینگی را در حداقل ممکن نگه داریم. یعنی در سطح حداقل بهینه ای که با سطح جاری فعالیتهای تجاری و تولیدی سازمان سازگار بوده و سازمان بتواند به اهداف خود دست یابد و خود را با تغییرات بازار تطبیق دهد (وانگ[۶۳]، ۲۰۰۲). بنابراین نقدینگی بیش از اندازه نمی تواند به عنوان معیاری برای عملکرد خوب باشد. الجلی (۲۰۰۴) نیز در مطالعه ای که بر روی شرکت های عربستان سعودی انجام داد به ارتباط منفی معنادار بین سودآوری شرکت و سطح نقدینگی آن دست پیدا کرد. در این مطالعه وی درآمد عملیاتی خالص را به عنوان معیار سودآوری و چرخه نقدینگی را به عنوان معیار نقدینگی در نظر گرفته است و همبستگی منفی معناداری(۱۲۴/۰) را بین این دو متغیر شناسایی کرده است.
پس می توان چنین نتیجه گرفت که برای رسیدن به نقدینگی بهینه به عنوان معیاری برای عملکرد، سازمانها باید چرخه نقدینگی خو را در حداقل ممکن نگه دارند و نگه داشتن چرخه نقدینگی در حداقل بهینه مستلزم کاهش مدت زمان وصول مطالبات، مدت زمان پرداخت حساب های پرداختنی و کاهش تعداد روزهای نگه داری موجودی کالا می باشد. .
ب) سودآوری و شاخص های مدیریت سرمایه در گردش: برای مشخص شدن ارتباط بین سودآوری و شاخص های مدیریت سرمایه در گردش به نمونههایی از تحقیقاتی که در این زمینه انجام گرفته است اشاره می شود.
گارسیا و همکاران [۶۴](۲۰۰۷) با مطالعه شرکتهای کوچک و متوسط اسپانیایی در طی دوره زمانی ۲۰۰۲-۱۹۹۶ انجام دادند به این نتیجه رسیدند که مدیران می توانند از طریق کاهش مدت زمان نگه داری موجودی کالا و کاهش مدت زمان وصول مطالبات و در نتیجه کاهش چرخه نقدینگی ایجاد ارزش نموده و سودآوری خود را بهبود بخشند. در این مطالعه آنان میانگین داده های آماری مربوط به شرکتهای با سودآوری بالا و شرکتهایی با سودآوری پایین یا زیان ده را با هم مقایسه کرده اند و به این نتیجه رسیده اند که شرکت های سودآور دارای مدت زمان نگهداری موجودی، پرداخت حساب هاس پرداختنی، دریافت مطالبات و چرخه نقدینگی به مراتب کمتری نسبت به شرکت های کم سود ده یا زیان ده هستند.
یافته های بوت و همکاران (۲۰۰۶) مبین این مساله است که سازمانها با نرخ موجودی کالای بالا به احتمال زیاد عملکرد مالی بدی دارند. این نتایج با یافته های شین و سوئنن (۱۹۹۸) که یک ارتباط منفی قوی بین چرخه نقدینگی و سودآوری شرکتهای آمریکایی شناسایی کردند، سازگار است. چن و همکاران[۶۵] (۲۰۰۵) نیز گزارش دادند که شرکتها با موجودی کالای غیر عادی، بازده سهام خیلی ضعیف دارند و شرکتها با موجودی کالای پائین تر از حد بهینه بازده سهام معمولی دارند در حالیکه شرکتها با موجودی کالای بهینه بازده سهام خوبی دارند. همچنین شاه و شین[۶۶] (۲۰۰۷) نیز یک ارتباط مستقیم معنادار بین کاهش موجودی کالا و عملکرد مالی خوب شناسایی کردند. کوماناکوس[۶۷] (۲۰۰۸) با مطالعه شرکتهای یونانی ارتباط منفی معناداری را بین عملکرد مالی خوب و سطح موجودی کالای بالا شناسایی کرد.
از مجموع شواهد تجربی اشاره شده در بالا می توان چنین استدلال کرد که ارتباط معنا داری بین کاهش مدت زمان وصول مطالبات، مدت زمان نگه داری موجودی کالا و مدت زمان پرداخت حسابهای پرداختنی و در نتیجه چرخه نقدینگی کوتاه تر و سودآوری شرکتها وجود دارد و شرکتها با نگه داشتن چرخه نقدینگی و اجزای تشکیل دهنده آن در حد بهینه می توانند به سودآوری بالایی دست پیدا کنند.
تاثیر ساختار سرمایه بر عملکرد مالی
ساختار سرمایه ترکیبی از بدهی و حقوق صاحبان سهام است که توسط آنها شرکت ها تامین مالی دارایی های خود را انجام می دهند (سلیمانی امیری و رام، ۱۳۹۱). ساختار سرمایه ترکیب منابع وجوه بلند مدت مورد استفاده شرکت است و تغییر این ترکیب موجب تغییر هزینه سرمایه می شود. هدف اصلی از تصمیمات ساختار سرمایه ایجاد ترکیبی مناسب از منابع وجوه بلند مدت، به منظور حداقل سازی هزینه سرمایه شرکت و از آن طریق حداکثر کردن ارزش شرکت می باشد. این ترکیب، ساختار سرمایه بهینه نامیده می شود (عبداله زاده و سبزواری، ۱۳۷۳).
ساختار سرمایه شرکت، تامین مالی دائمی شرکت می باشد که به وسیله بدهی های بلند مدت و حقوق صاحبان سهام نشان داده می شود. ساختار مالی شامل بدهی های کوتاه مدت و بدهی های بلند مدت و همچنین حقوق صاحبان سهام می گردد. بنابراین ساختار سرمایه بخشی از ساختار مالی را تشکیل می دهد (وستون و کوپلند[۶۸]، ۱۹۹۲).
ساختار سرمایه نامناسب برای هر شرکتی کلیه زمینه های فعالیت یک شرکت را تحت تاثیر قرار می دهد و می تواند باعث بروز مسایلی نظیر عدم کارائی در بازاریابی محصولات، عدم کارآمدی و ناتوانی در به کار گیری مناسب نیروی انسانی و موارد مشابه شود (هاشمی و اخلاقی، ۱۳۸۹).
رابطه بین نظام راهبردی و عملکرد مالی شرکت ها
نظام راهبری شرکتها، مجموعه سیاست ها، روش ها و اقداماتی است که برای تامین منافع ذینفعان شرکت ها تدوین و به اجرا گذااشته می شود. هدف نظام راهبری شرکتها، افزایش ضریب اطمینان فعالیت های شرکت و سیاست های مدیریت در راستای منافع سهامداران بطور مشخص و به طور کلی، تمامی ذی نفعان است. بنابراین می توان انتظار داشت که بین نظام راهبری شرکت ها و عملکرد مالی آنها رابطه معنی داری وجود دارد (رجبی و گنجی، ۱۳۸۹).
از معیارهای مهم نظام راهبری شرکتی، می توان نسبت اعضای غیر موظف هیات مدیره (معیاری برای اندازه گیری استقلال هیات مدیره)، تعداد اعضای هیات مدیره (اندازه هیات مدیره)، استقلال حسابرس و کمیته حسابرسی، تفکیک مدیر عامل از رئیس هیات مدیره، انتشار اختیار سهام مدیران و کارکنان (معیار انگیزشی)، حمایت های قانونی از حقوق سهامداران، ساختار مالکیت و نقش سهامداری را نام برد (رجبی و گنجی، ۱۳۸۹).
تدوین کنندگان مقررات و دست اندرکاران بر این باورند که راهبری شرکت با عملکرد مالی شرکت رابطه دارد، اما شواهد تجربی به دست آمده در این رابطه تاکنون به نتیجه قطعی منجر نشده است (لورنس و کیلور[۶۹]، ۲۰۰۴ و ۲۰۰۶).
تاثیر سرمایه فکری بر عملکرد مالی
در اقتصاد دانش محور کنونی، سرمایه فکری عامل اصلی برتری و حفظ مزیت رقابتی شرکتها میباشد (طالبنیا و همکاران، ۱۳۹۱). سرمایه فکری فرایندی است که شامل آزمایشهای کاربردی، فناوری سازمانی، ارتباطات با مشتری و مهارت های حرفهای میباشد و موجب افزایش توان رقابتی شرکت و سودآوری آتی آن می شود (ادوینسون و مالون[۷۰]، ۱۹۹۷). روس و همکاران (۱۹۹۷) بیان می کنند که سرمایه فکری، عامل اصلی ایجاد ارزش در شرکتهاست؛ و شرکتها در حال حرکت به سمت خلق ارزش از طریق سرمایه های فکری موجود در سازمان میباشند. متداولترین طرح طبقه بندی، سرمایه فکری را به سه جزء سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری (سازمانی) و سرمایه مشتری (ارتباطی) تقسیم می کند.
سرمایه انسانی: که به ارزش دانش، مهارت، تجربه و تخصص موجود در کارکنان شرکت بر میگردد.
سرمایه ساختاری(سازمانی): شامل روابط و هدایتکننده های سازمانی و … میباشد (ادوینسون و مالون، ۱۹۹۷). از دیدگاه استیوارت نیز، سرمایه ساختاری شامل تمام دارایی های فکری، روش شناسی، نرمافزارها، فرایندها و … میباشد. سالیوان[۷۱] (۲۰۰۱) بیان کرد که سرمایه ساختاری شامل تمام زیر ساختهای توسعهای و تمام دارایی های مشهود شرکت میباشد که به دارایی های فکری نیز نیاز دارد.
سرمایه مشتری (ارتباطی): مجموع دارایی هایی میباشد که باعث ایجاد رابطه با محیط، مشتریان، سهامداران، عرضهکنندگان کالا، رقبا و دولت می شود. اگرچه مهمترین قسمت سرمایه ارتباطی، روابط مشتری است ولی نباید تنها این روابط را مد نظر قرار داد.
بخش دوم: مسئولیت اجتماعی شرکت ها
۱۷٫۲٫ مفهوم مسئولیت اجتماعی
مؤسسات بازرگانی در جامعه ای کار می کنند که آن جامعه برای آنها فرصت های مختلفی را ایجاد کرده است که آنها به کسب سود می پردازند.در عوض،سازمانهای مذکور باید متعهد باشند که نیازها و خواسته های جامعه را برآورده کنند.این تعهد را مسئولیت اجتماعی می نامیم. مسئولیت اجتماعی،مجموعه وظایف و تعهداتی است که سازمان بایستی در جهت حفظ و مراقبت و کمک به جامعه ای که در آن فعالیت می کند،انجام دهد. مسئولیت اجتماعی،وظیفه ای است برعهده مؤسسات خصوصی،به این معنا که تأثیر سوئی بر زندگی اجتماعی که در آن کار می کنند،نگذارند.وظایفی چون:آلوده نکردن،تبعیض قائل نشدن در استخدام،نپرداختن به فعالیت های غیراخلاقی و مطلع کردن مصرف کننده از کیفیت محصولات ،که این وظایف مبتنی بر مشارکت مثبت در زندگی افراد جامعه است(فرنچ و ساورد، ۱۳۷۱: ۵۷۹). مسئولیت اجتماعی یکی از وظایف و تعهدات سازمان در جهت منتفع ساختن جامعه است به نحوی که هدف اولیه سازمان یعنی حداکثر کردن سود را صورتی متعالی ببخشد. مسئولیت اجتماعی یعنی نوعی احساس تعهد به وسیله مدیران سازمانهای تجاری بخش خصوصی که آن گونه تصمیم گیری نمایند که در کنار کسب سود برای مؤسسه،سطح رفاه کل جامعه نیز بهبود یابد(حقیقی ،۱۳۷۳: ۴۰).مسئولیت اجتماعی از تعهدات مدیریت است که علاوه بر حفظ و گسترش منافع سازمان،در جهت رفاه عمومی جامعه نیز انجام می گیرد..مسئولیتهای اجتماعی مدیران / بنگاهها عبارت است از الزام به پاسخ گویی و ارضا توقعات گروه های ذینفع خارجی اعم از مشتریان ،تأمین کنندگان ، توزیع کنندگان ، پاسداران محیط زیست و اهالی محل فعالیت واحد تولیدی / خدماتی ، با حفظ منافع گروه های ذینفع داخلی اعم از مالکان یا سهامداران و کارکنان واحد(پوررشیدی وجلالی،۱۳۸۸: ۴۶).
استوارت و سالمون، مسئولیت اجتماعی را چنین تعریف می کنند :شیوه ای از مدیریت که طبق آن ، سازمان ها فعالیت هایی را انجام می دهند که اثر مثبتی بر جامعه و ترفیع کالاهای عمومی داشته باشد . در واقع استوارت و سالمون خواهان حذف آثار منفی سازمان بر جامعه بوده و سعی داشتند تا بتوانند در نگرش و رفتار مصر ف کنندگان تغییر ایجاد کنند.
کیث دیویس درباره مسئولیت اجتماعی معتقداست مسئولیت اجتماعی یعنی» : نوعی احساس تعهد به وسیله مدیران سازمان های تجاری بخش خصوصی که آن گونه تصمیم گیری کنند که در کنار کسب سود برای مؤسسه، سطح رفاه کل جامعه نیز بهبود یابد. از دیدگاه کمیسیون اروپا، مسئولیت اجتماعی شرکتها، مفهومی است که به موجب آن شرکت ها مسائل زیست محیطی و اجتماعی را با فعالیت های تجاری و تعاملات خود با ذی نفعان برمبنای داوطلبانه، توأم می کنند. با این توصیف، مسئولیت اجتماعی شرکت ها فراتر رفتن از حداقل الزامات قانونی است که به صورت داوطلبانه پذیرفته شده است ؛زیرا مؤسسات اقتصادی آن را جزء منافع بلندمدت خود تلقی می کنند.با توجه به مطالبی که عنوان شد، تعریف نسبتا کاملی که می توان درباره مسئولیت اجتماعی ارائه کرد، به قرار زیر است: مسئولیت اجتماعی، نوعی تعهد اجتماعی و چیزی فراتر از آنچه قوانین و مقررات تعیین می کنند بوده و متضمن کسب اهداف بلندمدت اجتماعی است.به نقل از (رسولی،۱۳۸۹: ۶۱)
منظور از مسئولیت اجتماعی این است که که سازمان ها تأثیر عمده ای بر سیستم اجتماعی دارند و لذا چگونگی فعالیت های آنها باید به گونه ای باشد که در اثر آن زیانی به جامعه نرسد، و در صورت رسیدن زیان، سازمان های مربوط ملزم به جبران آن باشند. به عبارت دیگر، سازمان ها نباید خود را مستقل از محیط بیرونی خود و به اصطلاح « تافته جدا بافته » بدانند، بلکه باید خود را جزئی از یک کل یعنی محیط بیرونی و اجتماع بدانند و باید اهداف و فعالیت های آنها در راستای آرمان های اجتماعی و رفاه و آسایش جامعه باشد. امروزه همه مدیران باید به کارهایی دست بزنند که مورد قبول جامعه و منطبق با ارزش های آن باشد.سازمان هایی که نمی توانند خود را با این مهم تطبیق دهند، موفق نخواهند بود. پیتر دراکر یکی از برجسته ترین صاحبنظران مدیریت در این باره می گوید که سازما نهای خصوصی به منظور حفظ مشروعیت خود و بقا در محیط، باید قبول کنند که نقش و وظیفه عمومی و اجتماعی نیز دارند. این نقش اجتماعی از این اصل پذیرفته شده نشأت می گیرد که: « هر فردی مسئول رفتار خود است و چنانچه ازطرف وی، خواه به طور عمد و یا غیر عمد، صدمه ای به دیگران وارد شود ، باید پاسخگو باشد.» سازمان ها نیز از این مقوله مستثنی نیستند و باید پاسخگوی تأثیرات اجتماعی نامطلوب خود باشند.(مشبکی و شجاعی،۱۳۸۹: ۳۸)
امروزه این امر مسلم است که رسیدن به توسعه، جامعه مدنی، معیارهای جهان شمول و بستر مناسب برای زیست اجتماعی تنها با وجود سرمایه اجتماعی شکل میگیرد.(توسلی و امانی کلاریجانی، ۱۳۹۱: ۵۶)سرمایه اجتماعی مجموعه منایع بالقوه و بالفعل است که با عضویت در شبکه های اجتماعی کنشگران و سازمانها به وجود میآید.(روحانی،۱۳۹۰: ۱۰)به گونه ای که هر چه مقدار سرمایه اجتماعی در یک جامعه بیشتر باشد، همکاری و هماهنگی میان افراد و گروهها بیشتر است، گردش اطلاعات بهتر صورت میگیرد، هزینههای مبادله کاهش مییابد، منابع اقتصادی به صورت بهتری به کار برده می شوند و پیشرفت و توسعه جامعه سریع تر انجام میشود.(افسری، ۱۳۹۲: ۱۰۲) نیز تاثیر سرمایه اجتماعی بر کارایی و بهرهوری عوامل از مهمترین اثرات این سرمایه میباشد.(حیدری و همکاران، ۱۳۹۲: ۵۸)
۱۸٫۲٫ مفهوم شناسی مسئولیت اجتماعی شرکت ها
مسئولیت اجتماعی شرکت ها با تعامل شرکت ها و جامعه سروکار دارد و گرچه مفهومی آشنا به نظر می رسد، اما در مورد معنی و روش های تحقق پیداکردن آن اتفاق نظری دیده نمی شود.از صاحب نظران این عرصه »واتاو « می گوید : مسئولیت اجتماعی شرکت ها معانی مختلفی دارد ، اما همیشه برای همه افراد یکسان نیست .بعضی، از آن معنی تعهد یا مسئولیت قانونی را برداشت می کنند . برای دیگران این به معنی رفتاری مسئولانه اجتماعی برحسب رعایت مسائل اخلاقی است . برای برخی دیگر ، این معادل هدایای صدقه ای وکمک های خیریه است. بعضی آن را به معنی آگاهی اجتماعی می پندارند، بسیاری ازآنان که مشتاقانه این مفهوم را پذیرفته اند، آن را به معنی مشروعیت و مقبولیت می دانند، تعداد کمی هم آن را به مثابه نوعی وظیفه محول شده برای اعمال ضوابط رفتاری عالی تر بر روی بنگاه های اقتصادی و بازرگانان و صنعتگران و نه شهروندان می پندارند.امروزه همه مدیران باید به تصمیم گیری ها و فعالیت هایی دست بزنند که مورد قبول جامعه و منطبق با ارزش های آن باشد و سود و زیان شرکت ها و مؤسسات خود برای جامعه را طوری تنظیم کنند که مردم بیش از هزینه ای که پرداخت کرد ه اند ، از سازمان ها سود ببرند . این ارزش ها و ملاحظات با عنوان مسئولیت اجتماعی سازمان ها از نیمه دوم قرن بیستم، مورد توجه خاص قرار گرفته است. (رسولی،۱۳۸۹: ۵۹و۶۰)
مسئولیت اجتماعی سازمان ، مفهومی است که سازمان ها آن را مورد توجه قرار داده و مصلحت و منافع جامعه را از طریق مسئولیت پذیری دربرابر اثراتی که فعالیت هایشان بر مصرف کنندگان ، عرضه کنندگان ،کارمندان، سهام داران، جامعه و محیط در همه فضای عملیاتی می گذارد ،تحت تأثیر قرار می دهند. این تعهد به نظر می رسد که فراتر از الزامات قانونی برای پیروی کردن از مقررات باشد و سازمان ها به طور دواطلبانه گام های آینده را در جهت بهبود کیفیت زندگی کارکنان و خانواده هایشان به خوبی در حیطه جامعه محلی و جوامع وسیع تر بردارند . مسئولیت اجتماعی مفهومی است که بیشتر مورد بحث و انتقاد واقع شده است .دلیل طرفداران مسئولیت اجتماعی این است که سازمان ها می توانند از طریق آن و راه های چندگانه حاصل از آن به سود و منافع بلند مدت دست یابند و مخالفان به دلیل آنکه مسئولیت اجتماعی از نقش اقتصادی اساسی و عمده در تجارت ممانعت به عمل می آورد، با آن مخالفت می کنند و از دیدگاه آنان ؛ مسئولیت اجتماعی چیزی بیشتر از یک تظاهرسطحی که سازمان ها با آن برخورد می کنند، نیست. کارول ، در مطالعه ای با عنوان »هرم مسئولیت اجتماعی بنگاه «،برای هر بنگاه چهاردسته مسئولیت اجتماعی قا ئل شده است . به تعبیر دیگر، او مسئولیت اجتماعی هر بنگاه را برآیند چهار مؤلفه زیر می داند:
۱٫نیازهای اقتصادی
۲٫رعایت قوانین و مقررات عمومی
۳٫رعایت اخلاق کسب و کار
۴٫مسئولیت های بشردوستانه
در مورد اول ، بنگاه ها موظفند نیازهای اقتصادی جامعه را برآورند وکالاها و خدمات مورد نیاز آن را تأمین کنند و انواع گروه های مردم را از فرایند کار بهره مند سازند.در مورد دوم ، آنها وظیفه دارند به بهداشت و ایمنی کارکنان ومصرف کنندگان خود توجه کنند ، محیط زیست را آلوده نکنند ، ازمعاملات درون سازمانی بپرهیزند، دنبال انحصار نروند و مرتکب تبعیض نشوند. سومین مؤلفه مسئولیت بنگاه، اخلاق کسب و کار است . در این قلمرو اصولی چون صداقت، انصاف و احترام جای دارد . چهارمین مؤلفه ،مسئولیت های بشردوستانه است . تعبیر دیگرکارول از این مؤلفه » شهروند خوب« ، بودن است، یعنی مشارکت بنگاه در انواع فعالیت هایی که معضلات جامعه را کاهش دهد و کیفیت زندگانی آن را بهبود بخشد. کنفرانس توسعه و تجارت سازمان ملل(UNCTAD) مسئولیت اجتماعی شرکت ها را چنین تعریف می کند: مسئولیت اجتماعی شرکت ها در پی این است که شرکت ها تا چه اندازه با اهداف و نیازهای جامعه درارتباط هستند و چقدر روی اهداف و نیازهای جامعه تأثیر می گذارند .تمامی گروه های اجتماعی مایلند کارکرد و نقش معینی را اعمال کنند یا بتوانند به مرور زمان باعث تحول جامعه شوند. (چاوش باشی،۱۳۸۹: ۴۰-۳۸) به اختصار می توان گفت که اگر سرمایه فیزیکی چیزی است که در ساختمان،زمین یا تجهیزات مولد وجود دارد،سرمایه اجتماعی، چیزی است که در روابط یا شبکههای اجتماعی خود با دیگران با آن مواجه میشویم؛ همانند: اعتماد،اعتقاد، باورها، هنجارها و غیره.(حسنزاده ثمرین و همکاران، ۱۳۹۳: ۱۱۸).
۱۹٫۲٫ سطوح مسئولیت اجتماعی
مسئولیت اجتماعی می تواند در سطوح مختلف مطرح و مورد بررسی قرارگیرد. در ادامه ، مسئولیت اجتماعی در سه سطح سازمان ها، ناحیه ای و بخشی و بالاخره سطح ملی مطرح و موضوعات مربوط به هر یک ارا ئه می شود.
فرم در حال بارگذاری ...