ج.دراین حکمت تشبیه مرکب و مفروق با درنظرگرفتن سایر ارکان تشبیه، بلیغ به عبارتی مجمل و موکّد به کاررفته است که عبارت است از؛
تشبیه مَنْ أَصْبَحَ … حَزِیناً(حزین بردنیا)به فَقَدْ أَصْبَحَ … سَاخِطاً(خشمگین برخدا) زیراحزن بخاطردنیاپیامد آن خشم بنده در برابر قضاى الهى است چون از دست رفتن دنیا مربوط به قضاى الهى است. و خشم بر قضاى الهى کفر و ناسپاسى است
تشبیه وَ مَنْ … مُصِیبَهً نَزَلَتْ بِهِ(شاکی بخاطرمصیبت)به فَقَدْ … یَشْکُو رَبَّهُ (شاکی از پروردگار) زیرا که خداى متعال است که بنده را به مصیبتى مبتلا مىسازدونارضایتی دربرابر آن درواقع شکوه از مقدرات الهی است.
و تشبیه مَنْ أَتَى غَنِیّاً …(متواضع نسبت به غنی)به ذَهَبَ ثُلُثَا دِینِهِ (به بی دین)زیرا اوّل: گردش دین بر محور کمال نفس انسانى به وسیله حکمت است و کمال قوه شهوانى مربوط به داشتن عفّت و کمال قوّه غضبى به داشتن شجاعت است. و از طرفى چون فروتنى در برابر ثروتمند از نظر ثروتمندىاش باعث علاقه زیاد به دنیا و بیرون شدن از فضیلت عفّت به جانب تبهکارى مىشود به حدّى که گویى او جز خدا را مىپرستد، و همچنین مستلزم بیرون شدن از دایره حکمتى که اقتضاى آن قرار دادن هر چیزى به جاى خود است، مىباشد، در حالى که آن فضیلت نفس ناطقه به شمار مىرود، بنا بر این بیرون رفتن از این دو فضیلت به منزله بیرون رفتن از دو سوّم دین است.
وتشبیه مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ … النَّارَ(تلاوت کنننده قرآن اهل آتش)به فَهُوَ مِمَّنْ کَانَ … هزُواً (استهزاء کننده آیات الهی) توضیح آن که خواندن قرآن براى خدا از روى اخلاص، و مطابق آن رفتار کردن، باعث ورود به بهشت است بنا بر این وارد نشدن به بهشت و ورود به آتش جهنّم لازمه اخلاص نداشتن در تلاوت قرآن و عمل نکردن بر طبق آن است، و در این صورت تلاوت قرآن به منزله استهزاى آیات الهى است، زیرا کسى که قرآن را مسخره مىکند، در حقیقت چیزى را مىگوید که به آن عقیده ندارد و عمل نمىکند، به این ترتیب
و مَنْ لَهِجَ … الدُّنْیَا(محبِّ دنیا)به الْتَاطَ … بِثَلَاثٍ(به بیمارمبتلا به سه مرض)تشبیه شده است چون حبّ دنیا باعث کوشش و تلاش در طلب دنیا و جمعآورى مال دنیا مىگردد، و از طرفى به دست آمدن دنیا مشروط به وسایل مقدور و غیر مقدور براى بندگان خداست. و اسباب مقدور هم گاهى غیر مقدور مىشوند، با این که وجود دارند اما به دلیل این که مربوط به عوامل زیاد و یا دشوارى هستند، خود دشوار و غیر ممکن مىگردند، ناگزیر بیشتر اوقات فراهم آوردن، موجب غم و اندوه مىگردد، روزى هست و روزى نیست به علاوه نگهدارى دنیا، بیم از دست رفتنش و حرص به دست آوردن از راههاى مختلف، و آرزوى زیاد در راه کسب سود و داد و ستد و عمران آبادىاش
۴-۰۵۹ نهج البلاغه-حکمت ۲۳۳
*امام (ع) به فرزندش امام حسن فرمود: لاَ تَدْعُوَنَّ إِلَى مُبَارَزَهٍ وَ إِنْ دُعِیتَ إِلَیْهَا فَأَجِبْ-فَإِنَّ الدَّاعِیَ إِلَیْهَا بَاغٍ[۱۱۸]ٍوَ الْبَاغِی مَصْرُوعٌ [۱۱۹]*
و درود خدا بر او، فرمود: (به فرزندش امام مجتبى (ع)فرمود) کسى را به پیکار دعوت نکن، اما اگر تو را به نبرد خواندند بپذیر، زیرا آغازگر پیکار،تجاوزکار و تجاوزکار شکست خورده است.
موضوع: (اخلاق اجتماعى، سیاسى)پرهیز از آغازگرى در مبارزه
آن حضرت در این سخن ازمبارزه طلبی وهمچنین مبارزه کردن درصورتی که دیگری انسان را دعوت به ان نماید،نهی فرموده اند( کمره ای ؛۱۳۵۶: ۲۱/ ۳۰۳)
وجوه بیانی و سیمای ادبی حکمت؛
دراین حکمت دو مورد تشبیه به کاررفته است آن عبارت است از؛
الف.تشبیه؛
دعوت کننده به مبارزهفَإِنَّ الدَّاعِیَ إِلَیْهَابه تجاوزکار(بَاغٍ)،تشبیه مفردمقید عقلی به مفرد مطلق عقلی به صورت تشبیه بلیغ است.
وتشبیه تجاوزکار(الْبَاغِیَ)به کشته شده (مَصْرُوعٌ)تشبیه مفردمطلق عقلی به مفرد مطلق حسی و نوع تشبیه بلیغ می باشدوباتوجه به ارکان و تعددتشبیهات،تشبیه مفروق،بلیغ،مجمل و مؤکّداستفاده شده است.
ب.کنایه؛
مجموع کلمه کنایه است ازنوع تعریض(غیرصریح)جهت تشویق به فضیلت حیاء و اهمیت این خصلت والای انسانی لَمْ یَرَ النَّاسُ عَیْبَهُ کنایه تعریض از عدم ارتکاب زشتی است.
چراکه حیا عیب هارا ازچشم مردم پنهان می کند زیرا عیب یا ازچیزهایی است که به زبان ولغزش های آن مربوط می شود دراین صورت انسان باحیا کم حرف است و این عیب ها کمتراز او سرمی زندو اگراز چیزهایی باشد که به کارها مربوط می شودپس حیایش اورا از انجام حرام باز می دارد وآثارآن پنهان شده و آشکارنمی شود.واگر از چیزهایی است که به نسب و خلقت مربوط می شوددراین صورت حیایش اورا ازآسیب رساندن به آبروی دیگری و فاش کردن عیب های آن ها باز می داردو دیگران نیز این کاررا دربرابر اونجام نمی دهند( عطاردی ؛۱۳۷۵: ۱۳/۴۸۶)
۴-۰۶۰ نهج البلاغه-حکمت ۲۳۸
*وَقالَ علیه ٱلسَّلامُ:ٱلْمَرْأَهُ شَرٌّکُلُّهَاوَ شَرُّمَا فِیهَا أَنَّهُ لاَ بُدَّمِنْهَا *
و درود خدا بر او، فرمود: زن و زندگى، همهاش زحمت و دردسر است و زحمت بارتر اینکه چارهاى جز بودن با او نیست.
موضوع: (اخلاقى، اجتماعى)مشکلات تشکیل خانواده
امام(ع)هشدارداده است که مواجهه بازن برای مرد از تمام جهات شراست:اگرزیبا وفریبنده باشدعقلش را می ربایدواگرزشت باشد قلبش را به درد می آوردو… (کمره ای ؛۱۳۵۶: ۵/ ۳۰۸)
وجوه بیانی وسیمای ادبی حکمت؛
دراین حکمت دومورد تشبیه به کاررفته است؛
تشبیه زن(الْمَرْأَهُ)مشبه مفرد مطلق حسی به شرّ(شَرٌّ)،مشبه به مفرد مطلق عقلی ،از نوع تشبیه بلیغ
تشبیه چاره ناپذیری مرد از زن(أَنَّهُ لاَ بُدَّ مِنْهَا)،مشبه مرکب عقلی به بدتراز آن« شَرُّ مَا فِیهَا »،مشبه به،مرکب عقلی،از نوع تشبیه بلیغ.
وبا توجه به تعدد مشبه (الْمَرْأَهُ)و(أَنَّهُ لابُدَّ مِنْهَا)ویکی بودن مشبه به (شرّ)درحکمت تشبیه تسویه نیز به کاررفته است.(عرفان،۱۳۵۸ :۲/ ۲۶-۱۹)
۴-۰۶۱ نهج البلاغه-حکمت ۲۳۹
* وَقالَ عَلَیهِ ٱلسَّلامُ:مَنْ أَطَاعَ ٱلتَّوَانِیَ[۱۲۰] ضَیَّعَ ٱلْحُقُوقَ وَ مَنْ أَطَاعَ ٱلْوَاشِیَ [۱۲۱]ضَیَّعَ ٱلصَّدِیقَ *
و درود خدا بر او، فرمود: هر کس تن به سستى دهد، حقوق را پایمال کند، و هر کس سخن چین را پیروى کند دوستى را به نابودى کشاند.
موضوع: (اخلاقى، اجتماعى)زشتى سستى و سخن چینى
تسلیم در برابر کاهلى، نسبت به حقوقى که انسان در پى آنهاست، باعث مىشود که وقت مناسب براى دست آوردن آنها از دست برود…(بحرانی؛۱۳۷۳ : ۵/۶۱۴ )
وجوه بیانی و سیمای ادبی حکمت؛
الف.استعاره؛
أَطَاعَ در« من أَطَاعَ التَّوَانِیَ … وَ مَنْ أَطَاعَ الْوَاشِیَ »استعاره مصرحه از این جهت که (إستمعَ یعنی شنیدن وپذیرفتن)را به اطاعت کردن تشبیه کرده است
ب.کنایه؛
مجموع کلمه کنایه تعریض است و مکنیّ عنه درآن امربه دوری از سستی جهت ادای حقوق وپرهیز ازهم صحبت شدن با افراد سخن چین و نمام به منظورپایدارماندن دوستی ها. .( عرفان؛۱۳۵۸ :۲/ ۱۶۱-۱۵۸)
۴-۰۶۲ نهج البلاغه-حکمت ۲۴۴
* وَقالَ عَلَیهِ ٱلسَّلامُ: إِنَّ لِلَّهِ فِی کُلِّ نِعْمَهٍ حَقّاً- فَمَنْ أَدَّاهُ زَادَهُ مِنْهَا-وَ مَنْ قَصَّرَ فِیهِ خَاطَرَ[۱۲۲] بِزَوَال ِنِعْمَتِهِ*
و درود خدا بر او، فرمود: خدا را در هر نعمتى حقّى است، هر کس آن را بپردازد، فزونى یابد، و آن کس که نپردازد و کوتاهى کند، در خطر نابودى قرار گیرد.
موضوع:(اعتقادى، اجتماعى)مسؤولیّت نعمتهاى الهى
حق خدا در نعمت، سپاسگزارى است که واجب و لازم است، و امّا شکر نعمت باعث فزونى، و کوتاهى در شکرگزارى باعث از دست دادن نعمت مىگردد…(بحرانی ؛۱۳۷۳: ۵ / ۶۱۷)
وجوه بیانی و سیمای ادبی حکمت؛
فرم در حال بارگذاری ...