سوال چهارم: آیا در اولویتهای ارزشهای شخصی، بین زنان و مردان تفاوت وجود دارد؟
نتایج بدست آمده در جدول ۴-۱۲ حاکی از وجود تفاوت معنادار در سطح ۰۱/۰ در میان زنان و مردان در ریختهای ارزشی همنوایی، خودرهنموددهی، تحریکطلبی و امنیت و نیز در ریخت جهانشمولنگری در سطح ۰۵/۰ میباشد. شمار افزونی از یافتههای پژوهشی بر تفاوت ترجیحات ارزشی در مردان و زنان صحهگذاردهاند (مک کناتا و شنل[۲۱۷]، ۱۹۹۷، وو و دانگ[۲۱۸]، ۱۹۹۸ و ولنسیا[۲۱۹]، ۲۰۰۱). همچنین سیفی قوزلو (۱۳۹۱) در پژوهش خود نشان داد که بین زنان و مردان در اولویتهای ارزشی همنوایی، امنیت، جهانشمولنگری، خودرهنموددهی و تحریکطلبی تفاوت معناداری وجود دارد که با پژوهش حاضر همسو میباشد. در پژوهش شریفی (۱۳۹۱) نیز که بر روی بیماران سرطانی صورت گرفت، پنج اولویت ارزشی زنان بیمار به ترتیب امنیت، خیرخواهی، جهان شمولنگری، همنوایی و پیشرفت به دست آمد که با این پژوهش همسو است. نتایج تحقیق حاضر نشان میدهد که زنان به ترتیب در ریختهای امنیت، جهانشمولنگری و همنوایی و مردان در خودرهنموددهی و تحریکطلبی نمرات بالاتری گرفتهاند. طبق دیدگاه تکاملی، تکامل در دوره رشد بشر سبب تفاوت در ساختار روانشناختی بین مرد و زن شده و در نتیجه منجر به تفاوت در نگرش، علایق و رفتارهای متفاوت در دو جنس می شود. نتایج پژوهش حاضر نیز با این دیدگاه مطابقت دارد. همنوایی، امنیت و جهانشمولنگری دارای ویژگیهایی مانند برابری، عدالتخواهی، سازگاری با طبیعت، صلح و امنیت خانوادگی، رعایت ادب، احترام به والدین، فرمانبری و آراستگی ظاهری هستند که مصادیق آن در زنان بیشتر مشاهده می شود. در تبیین اینکه چرا جهانشمولی جزء اولویتهای ارزشی زنان قرار دارد میتوان به جنبش فمنیستی و گسترش روزافزون آن در جوامع مختلف از جمله ایران و نیز رشد عقلانی جامعه نسبت به تغییر نقشهای سنتی زن و مرد اشاره کرد. جنبش فمینستی بر رد نقشهای جنسیتی و برابری زنان و مردان تاکید دارد و این دیدگاه به طور روزافزونی در جامعه ایران نیز طرفداران زیادی پیدا کرده است. در حالی که فرصت برابر برای همه، عدالتخواهی و احقاق حقوق از دست رفته جزء خواسته های بسیاری از زنان ایرانی است، در این جامعه سنتی و مردسالار که تاکید زیادی بر نقشهای جنسیتی می شود، این موارد جایگاهی ندارد. از این رو میتوان جهانشمولی را به عنوان یکی از اولویتهای ارزشی زنان برشمرد. کسب احترام، ادب، آراستگی نیز جزء مواردی است که فرد می تواند از حضور در جمع و گروه به آنها دست یابد. پس در جامعه جمعگرای ایران تمایل به عضویت در گروه بالاست و نیز اهداف گروهی بر اهداف فردی ارجحیت دارد و دستیابی به تایید اجتماعی در گرو همنوایی با گروه و پذیرش هنجارهای گروهی است. اولویت ریختهای تحریکطلبی و خودرهنموددهی در مردان موید مولفههای مستقل و به خود متکی بودن، آزادی و خلاقیت، ماجراجویی و داشتن زندگی متنوع و پر از چالش است که این موارد جزء خصیصه های اکثریت مردان میباشد. در ارتباط با اولویت ارزشی در مردان مبتلا به اماس (تحریکطلبی و خودرهنموددهی) میتوان افزود که این افراد در معرض از دست دادن قدرت فردی و تحلیل تواناییهای خود در اثر بیماری هستند و نحوه واکنش این افراد به صورت رفتارهای ماجراجویانه و مبتنی بر ارزشهای فردمدارانه است که در تضاد با جهتگیری جمعگرایانه زنان بیمار است. در واقع زنان خود را جزیی از جهان موجود میدانند و با احساس تعلق به دیگران و گروه ها به شرایط موجود واکنش نشان می دهند در حالی که روش مقابله مردان با شرایط استرس زا مخاطرهآمیز است. پس میتوان نتیجه گرفت که ارزشهای شخصی بیماران بر روش مقابله با استرس و بهزیستی ذهنی آنان تاثیرگذار است.
به طور کلی در ارتباط با وجود تفاوت در اولویتهای ارزشی بین زنان و مردان، میتوان گفت که در جوامعی مانند ایران که تاکید خاصی بر نقشهای جنسیتی زنانه و مردانه دارند و محیط انتظارات خاصی از افراد بر حسب جنس دارد، فرصتهای رفتاری متفاوتی در اختیار زنان و مردان قرار میگیرد و به تبع آن محدودیتهای متفاوتی بر آنها تحمیل می شود، در نتیجه بیان ارزشی بر حسب جنس نیز متفاوت خواهد بود. پس در جوامعی که ارزشهای سنتی تضعیف شده باشند تفاوتهای ارزشی بین زنان و مردان کاهش مییابند. علی رغم تفاوت مشاهده شده در بین دو جنس، این نکته حایز اهمیت است که به پژوهشهایی که عدم تفاوت را بین زنان و مردان نشان می دهند، اشاره کرد (دلخموش، ۱۳۸۵، جانستن[۲۲۰]، ۱۹۹۵، رابینز[۲۲۱]، ۱۹۹۸) .
سوال پنجم: آیا در ادراک حمایت اجتماعی بین زنان و مردان تفاوت وجود دارد؟
نتایج جدول ۴-۱۳ نشان میدهد که میانگین نمره زنان از مردان در ادراک از حمایت اجتماعی بیشتر میباشد. با این حال نتایج بدست آمده در جدول ۴-۱۴حاکی از عدم وجود تفاوت معنادار در میان زنان و مردان در ادراک از حمایت اجتماعی میباشد. با وجود پژوهشهای پیشین در زمینه حمایت اجتماعی که بر وجود تفاوت در ادراک حمایت اجتماعی بین زن و مرد تاکید داشته (مرادی و همکاران (۱۳۸۸)، حیدرزاده و همکاران (۱۳۸۸)، گریلز و همکاران (۲۰۱۱) و دیتزن و همکاران(۲۰۰۸) ) تحقیق حاضر به نتیجه ناهمسو با این تحقیقات دست یافت و تفاوت معناداری یافت نشد. در تبیین این نتیجه میتوان به نقش ارزشهای شخصی در کسب حمایت اجتماعی بیماران اشاره کرد. زنان و مردان بیمار دارای جایگاه متفاوتی هستند. همانطور که گفته شد در زنان ارزشهای همنوایی، جهانشمولنگری و امنیت اولویتهای ارزشی بودند. زنان بیمار با توجه به شرایط و محدودیت های ناشی از بیماری در معرض طلاق هستند و چون اکثراً استقلال مالی ندارند، امنیت و حمایت اجتماعی لازم را با عضویت در گروه ها و تمایل به حضور در جمع کسب می کنند. در حالی که در مردان، با توجه به اینکه از امنیت لازم برخوردارند و در معرض از دست دادن قدرت فردی هستند سعی می کنند با رفتارهای مستقل و خودرهبری قدرت از دست رفته را بازیابند. همچنین از آن جا که نمونه مورد بررسی جزء اعضای انجمن ام اس بوده اند و از خدمات و نشستهای آموزشی انجمن بهرهمند بوده اند انجمن به عنوان یک منبع حمایتی عمل کرده و بر عدم تفاوت تاثیر داشته است. این نتایج بر اهمیت حمایت اجتماعی در سلامت روانی و جسمی بیماران تاکید دارد که در جامعه باید زمینه را برای گسترش هرچه بیشتر منابع رفاهی و حمایتی در سازمانها و ارگانهای مختلف فراهم کرد. در مجموع میتوان گفت جدید بودن نتایج این پژوهش انجام پژوهش های بعدی را در این زمینه الزامی میداند.
سوال ششم: آیا میزان اضطراب مرگ بین زنان و مردان تفاوت وجود دارد؟
با توجه به جدول ۴-۱۵ میانگین زنان در متغیر اضطراب مرگ از مردان بیشتر است. همچنین در جدول ۱۶-۴ بین زنان و مردان در مولفه اضطراب مرگ تفاوت معناداری مشاهده نمی شود، لذا میتوان نتیجه گرفت که در میزان تجربه اضطراب مرگ در بین زنان و مردان تفاوت معناداری وجود ندارد. تحقیقات ماکسفیلد(۲۰۰۷)، قربانعلیپور(۱۳۸۹)، حیدری (۱۳۸۸)، مسعودزاده(۱۳۸۷) و سهیل و اکرم(۲۰۰۲) به تفاوت معناداری در بین زنان و مردان در میزان اضطراب مرگ دست یافتند و زنان اضطراب بالاتری را گزارش کردند. ناهمسویی نتایج این پژوهش با تحقیقات یادشده از دو جهت قابل بررسی است: اول اینکه در پژوهشهای یاد شده نمونه غیربیمار مورد (دانشجویان، کارکنان بیمارستان و …) بررسی قرار گرفتهاند در حالی که در این پژوهش بیماران ام اس مورد مطالعه قرار گرفتهاند. ثانیاً چون نمونه مورد بررسی بیماران ام اس هستند و این افراد در معرض بیماری لاعلاجی هستند و بیماری آنها درمان قطعی ندارد، میتوان عدم تفاوت معنادار در بین دو جنس را در پذیرش مرگ به عنوان یک امر قطعی دانست که زنان و مردان به یک اندازه دارای هراس و اضطراب از مرگ هستند.
سوال هفتم: آیا خرده مقیاسهای ارزشهای شخصی توان پیش بینی اضطراب مرگ در بیماران ام اس را دارد؟
با توجه به جدول ۴-۷ مشاهده می شود، براساس نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون چندگانه و با روش ورود مکرر، ضریب همبستگی چندگانه برای ترکیب خطی متغیرهای همنوایی، سنتگرایی، خیرخواهی، جهانشمولنگری، خودرهنموددهی، تحریکطلبی، لذتگرایی، پیشرفت، قدرت و امنیت برابر با ۶۲۸/۰MR= و ضریب تعیین برابر با ۳۹۴/۰= RS که در سطح ۰۰۱/۰>P معنادار است.در جدول۴-۸ و با بهره گرفتن از روش گام به گام مشاهده می شود که از ده متغیر مربوط به ارزشهای شخصی برای پیش بینی اضطراب مرگ در مبتلایان به بیماری ام اس به ترتیب متغیرهای همنوایی، پیشرفت، جهانشمولنگری و سنتگرایی معنیدار میباشند، و متغیرهای خیرخواهی، خودرهنموددهی، تحریکطلبی، لذتگرایی، قدرت و امنیت نقش مهمی در پیش بینی اضطراب مرگ ایفا نمیکنند. در تبیین این نتایج به بررسی این ارزشها پرداخته می شود.
اضطراب مرگ احساسی درونی است که از نگرانی فرد از به پایان رسیدن زندگی خود یا دیگران نشات میگیرد.افرادی که دارای اضطراب مرگ بالایی هستند ترس از مرگ در درون آن ها مشخص و پابرجا است و به شکل معناداری با زندگی روزمره فرد، عملکرد شغلی- تحصیلی یا فعالیت ها و روابط اجتماعی وی تلاقی می کند و فرد را دچار استیصال مینماید (بلسکی، ۱۹۹۹). در نتیجه انزوا و پوچی می تواند از نتایج قابل پیش بینی اضطراب مرگ باشد. در سوی دیگر همنوایی روابط اجتماعی و همکاری بین فردی را تقویت می کند و فرد با یک انگیزه درونی رفتارهایی را در جهت اجتناب از نتایج منفی برای خود تقویت می کند. در نتیجه همنوایی موجب ایجاد انگیزه و میل برای نزدیک شدن به یکدیگر و لذت از برآوردن انتظارات طرف مقابلش می شود. همنوایی به مفاهیمی مانند وظیفه شناسی، ادب و نزاکت، خودانضباطی و احترام به والدین اشاره دارد که فرد را به سوی رابطهای هدفمند سوق میدهد. ارزش پیشرفت مصداق نگرشهایی مانند سختکوشی، بلندپروازی، دستیابی به اهداف، کسب صلاحیتها، اثرگذاری بر رویدادها و … است.تمایل به سنت هم اعتقاد به میانهروی، تواضع، قناعت و راضی بودن به سهم خود زندگی و باورهای مذهبی است. جهانشمولنگری هم دربرگیرنده صلح جهانی، برابری، عدالتخواهی، آفرینش جهانی زیبا، پذیرش باورهای مخالف و … است. در مجموع مفاهیمی که این ارزشها به آن اشاره دارند فرد را به سوی روابط اجتماعی، تلاش در جهت دستیابی به مقاصد و هدفها، تقویت باورهای دینی، تلاش در جهت رفاه و امنیت دیگران و عدالتخواهی سوق میدهد و همگی این مفاهیم به طور ضمنی مصداق مشغولیتهایی که فرانکل (۱۹۷۸، به نقل از کوری، ۱۳۸۹) به آن می پردازد که در جهت مخالف مفاهیم پوچگرایانه و بیمارگون و رفتارهای اجتنابی افراد مضطرب است. پس میتوان نتیجه گرفت این ارزشها با اضطراب مرگ رابطه معکوس داشته و کسانی که نمرات بالایی در این ارزشها کسب می کنند دغدغه کمتری نسبت به اضطراب مرگ دارند.
۵-۲- محدودیتهای پژوهشی
-
- با توجه به اینکه پژوهش حاضر تنها بر روی بیماران تهرانی صورت گرفته است در تعمیم نتایج به بیماران سایر شهرها با فرهنگهای مختلف باید احتیاط را رعایت کرد.
فرم در حال بارگذاری ...