جدول ۵۵: مقایسه میزان گرایش به دموکراسی در گروه های دارای پایگاه اجتماعی، اقتصادی متفاوت
تعداد | میانگین | انحراف معیار | |
پایین | ۶۱ | ۲.۲۳۷۷ | .۴۹۹۵۵ |
متوسط | ۴۲۳ | ۲.۶۰۸۳ | .۵۴۱۸۰ |
بالا | ۱۲۸ | ۲.۷۸۳۶ | .۴۹۱۳۸ |
Total | ۶۱۲ | ۲.۶۰۸۰ | .۵۴۵۵۲ |
همانگونه که جدول فوق نشان می دهد در گروهی که پایگاه اجتماعی، اقتصادی بالایی دارند، میانگین گرایش به دموکراسی نیز بالاتر از دو گروه دیگر می باشد.
همانطور که در مبانی نظری آورده شد این پژوهش از منظر خرد به مطالعه دموکراسی می پردازد. به طور کلی نظریه های خرد یا کنش گرایانه دموکراسی را نتیجه منازعات و مبارزات و یا ائتلاف های آگاهانه میان گرو ه ها و طبقات مختلف می دانند. در واقع دموکراسی محصول کنش نیرو ها و کار گزاران خاصی است و با منافع و علایق برخی طبقات هماهنگی دارد. و در مقابل برخی نیرو ها و طبقات اجتماعی دیگر از حیث منافع اجتماعی و علایق فکری و شیوه زیست با آن سازشی ندارند. گذار به دموکراسی تحولی است که نیاز به عوامل و نیرو های تحول آفرین دارد و تداوم آن نیز نیازمند مراقبت در مقابل نیرو های ضددموکراتیک است. از این رو استمرار دموکراسی از هیچ تضمین ساختاری برخوردار نیست و همواره در برابر برخی خطرات و تهدید ها قرار دارد.
در ادبیات کلاسیک جامعه شناسی سیاسی متاثر از مارکس، به طور کلی منظور از طبقات اجتماعی گروه بندی هایی است که بر اساس رابطه ای با وسایل تولید و مالکیت منابع اقتصادی دارند، تعریف می شوند. تحلیل های طبقاتی همچنان در نظریه های گرایش به دموکراسی باقی مانده اند و از اهمیت ویژه ای برخور دارند. لیپست و هانتینگتون بر اهمیت طبقه متوسط تاکید دارند. ساختار طبقاتی دموکراتیک از نظر لیپست اهمیت ویژه ا ی در ایجاد و گسترش دموکراسی دارد. با ثبات ترین شکل دموکراسی تنها هنگامی به دست می آید که طبقه متوسط آنقدر بزرگ باشد که نه نخبگان ثروتمند در بالا و نه تهی دستان در پایین بتوانند بر زندگی سیاسی مسلط شوند. به نظر لیپست طبقه متوسط است که ایدئولژی دموکراسی را پیش می برد. همچنین هانتینگتون بر افزایش شهر نشینی، افزایش تحصیلات و در نتیجه شکل گیری اقشار جدیدی اهمیت می دهد که مطالبات دموکرات دارند.
در تبیین طبقاتی گرایش های سیاسی افراد، همانگونه که در مبانی نظری آورده شد، بوردیو یکی از متاخرترین نظریه پردازان می باشد. او متاثر از وبر تلاش می کند در نظریه قشر بندی خود، عوامل فرهنگی را نیز در کنار عوامل اقتصادی مورد توجه قرار دهد. از نظر او بودن افراد در یک جایگاه مشترک در فضای اجتماعی که عمدتا از طریق سرمایه فرهنگی و سرمایه اقتصادی تعریف می شود، منجر به گرایشهای مشترک در افراد می شود. این پژوهش برای اولین بار از چارچوب نظری، تبیینی بوردیو را برای تبیین گرایش به دموکراسی استفاده می کند. تائید فرضیه های اول و دوم پژوهش، مجموع تاثیر گذاری دو متغیر سرمایه اقتصادی و سرمایه فرهنگی را نشان می دهد،. همچنین به جهت آنکه جایگاه اجتماعی، اقتصادی افراد به یکی از متغیرهای قابل قبول در تبیین قشری، طبقاتی تحقیقات اجتماعی تبدیل شده است به عنوان تکمیل تائید فرضیه های اول و دوم رابطه این متغیر نیز مورد بررسی قرار گرفت. از تائید رابطه معنادار سه فرضیه اول می توان سه نتیجه گرفت: اول آنکه در جامعه ایرانی تفاوت های قابل توجهی در گرایش به دموکراسی در بین اقشار و طبقات مختلف آن وجود دارد. و به نظر می تبیین طبقاتی گرایش به دموکراسی در جامعه ایرانی می تواند مورد استفاده قرار گیرد و سوم آنکه عامل تمایز در گرایش به دموکراسی در میان اقشار اجتماعی مختلف، بیش از عوامل اقتصادی، عوامل فرهنگی است. وبه نظر می رسد تاکید بوردیو بر اهمیت سرمایه فرهنگی در تبیین گرایشهای سیاسی افراد به لحاظ تجربی قابل تائید است.
-
- رابطه گرایش به دموکراسی و میزان دین داری
برای رابطه دین داری با متغیر وابسته، فرضیه چهارم طراحی شد که طبق آن «بین میزان دینداری افراد و گرایش به دموکراسی رابطه معناداری وجود دارد». آزمون ضریب همبستگی پیرسون برای متغیرهای دینداری (متشکل از ابعاد اعتقای، مناسکی، تجربی و پیامدی) و گرایش به دموکراسی (متشکل از ابعاد نگرشی و رفتاری) استفاده شد و نتایج تحقیق نشان داد که با توجه به سطح معناداری۰۵. بین میزان دینداری و گرایش به دموکراسی، رابطه معناداری وجود ندارد.
جدول۵۶: نتایج آزمون ضریب همبستگی پیرسون در خصوص فرضیه میزان دین داری
فرم در حال بارگذاری ...