پیچیدگی
* حداقل تقسیم کار و حداقل سلسله مراتب اداری
* حداقل تنوع و تعدد مشاغل
* حداقل تنوع و تعدد سطوح مدیریت
منبع: (سالاریان زاده، ۱۳۸۰)
مرور پیشینه برخی از تحقیقات و مطالعات انجام شده
تاکنون محققان زیادی به مطالعه و تحقیق در مورد موضوعات کارآفرینی، نوآوری و جهت گیری کارآفرینانه مشتمل بر ریسک پذیری، نوآوری مداری و فوق فعال بودن[۱۲۴] و ارتباط آنها با جنبههای گوناگون ساختار سازمانی مانند عوامل تعیین کننده ساختار (رسمیت، پیچیدگی و تمرکز) و عوامل تاثیرگذار بر ساختار (محیط، استراتژی، فرهنگ، اندازه و سن سازمانی، فناوری و…) پرداخته اند و برخی از محققین نیز ارتباط میان فرمهای گوناگون ساختاری سازمان (از مکانیکی تا ارگانیکی) را با این موضوعات مورد بررسی و مطالعه قرار داده اند. به هرحال در این قسمت تلاش میشود به برخی از مطالعات و تحقیقات انجام شده که دارای ارتباط نزدیکتری با موضوع تحقیق میباشند به طور خلاصه اشاره شود:
در پی تحقیقی که کوین و اسلوین[۱۲۵]در سال ۱۹۸۸ در ارتباط با بررسی تناسب بین ساختارسازمانی و کارآفرینی در موسسات کوچک انجام دادند، این نتیجه حاصل شد که تناسب بین ساختارسازمانی و کارآفرینی نقش بسزایی در ارتقاء عملکرد سازمانی داشته و به وجود رابطه مثبت معنی دار بین متغیرهای ساختارسازمانی و کارآفرینی و عملکرد سازمانی پی بردند.کوین و اسلوین اذعان داشته اند که بکارگیری یک ساختار سازمانی مناسب به عنوان یک پیش نیاز اساسی برای تمام فعالیتهای کارآفرینی (مشتمل بر کشف فرصتهای جدید و تبدیل ایدههای کسب و کار به واقعیت) محسوب میشود. کوین و اسلوین ساختار سازمانی را بعنوان شیوه ترتیب جریانات کاری، ارتباطات، و اختیارات در یک سازمان تعریف نموده اند و بیان میدارند که هر کدام از این عناصر تاُثیر مهمی بر فعالیتهای کارآفرینانه سازمان دارند. به گفته این دو محقق سازمانها برای اینکه قادر باشند به طرز مناسبی در برابر تغییرات محیطهای پویا واکنش نشان دهند نیازمند اقتباس ویژگیهای ساختاری خاصی (مشتمل بر غیرمتمرکز نمودن اختیارات تصمیم گیریها، سطوح سلسله مراتبی و لایههای ساختاری کم، و کانالهای ارتباطی باز و آزاد ) هستند که به آنها انعطاف لازم و سرعت مناسب را در پاسخگویی به تغییرات میدهد و موجب افزایش عملکرد سازمان در کشف فرصتهای جدید میشود. آنها همچنین میگویند سازمان هایی که دارای ساختارهای ارگانیک میباشند از قابلیت سازگاری بیشتر، ارتباطات بازتر، رضایتمندی بیشتر و کنترلهای کمتری برخوردارند. ساختارهای ارگانیک از طریق انگیزش و تسهیلات به فرایند کشف سیستماتیک فرصتهای نوآور و پرورش فرصت ها، کمک مینمایند. به عقیده آنها رفتارهای کارآفرینانه میتوانند در ساختارهای ارگانیک ارتقا یابند. ساختارهایی که از جریان کارآفرینی حمایت میکنند در واقع یک فرهنگ و جو سازمانی باز و درست را درون سازمان پرورش میدهند و تمایل به حداقل نمودن بوروکراسی و حداکثر نمودن ادهوکراسی در سازمان دارند
موریس و تروتر[۱۲۶]معتقدند که بررسیهای رسمی، کنترلها و ساختارهای سخت به عنوان مانعی در برابر رفتار کارآفرینانه در سازمان محسوب میشود که به موجب آن عملکرد افراد نیز محدود میشودهمچنین رول و ایروین[۱۲۷] نیز بیان میکنند چنین شیوه مدیریتی که دارای روندهای متمرکز در سطوح تصمیم گیری است باعث جلوگیری از بروز راه حلهای ابتکاری جهت حل مسائل و مقابله با نیازهای یک محیط خلاق و آفریننده میشود.
سایکس و بلاک[۱۲۸] اذعان میدارند که تاُکید و اجرای رویههای استاندارد برای جلوگیری از بروز اشتباهات باعث ممانعت از کشف راه حلهای نوآورانه میشود و.همچنین اجتناب از فرایند ریسک پذیری در سازمان باعث حذف فرصتها و عدم تشخیص گامهای جدید در رویههای عملکردی قبلی میشود که این امر به نوبه خود منجر به ایجاد تصمیمات غلط در مورد رقابت و بازار میشود.
زهرا[۱۲۹] نیز با اخذ چنین دیدگاهی متذکر میشود که بایستی میان مدیران عالی و زیردستان آنها ارتباطات وافر و گسترده ای وجود داشته باشد و کنترلهای بیش از حد موجب جلوگیری از توسعه روحیه کارآفرینانه در سازمان میشود.
به عقیده کریر[۱۳۰] ساختارهای سازمانی غیر متمرکز باعث تسهیل در جریان وافر ارتباطات افقی و عمودی در سازمان میشوند که این امر منجر به افزایش تعاملات میان سطوح بالای مدیریتی و کارمندان آنها میشود. چنین ساختار مدیریتی باعث ارتقای فرایند کارآفرینی در سازمان و توانمند نمودن کارکنان جهت تایید و بیان عقاید و ایده هایشان، بدون داشتن هیچگونه مانعی از نظر سطوح سلسله مراتب سازمانی، میشود. بعلاوه چنین ساختاری میتواند نهایتاً به عنوان ابزاری برای ایجاد تعاملات غیررسمی میان مدیریت عالی سازمان و کارمندان، و سرعت بخشیدن به شناخت ایدههای عملی، محسوب شود.
کارونا و همکارانش[۱۳۱] با انجام تحقیقی در ارتباط با تاثیر متغیرهای محیطی مشخص و تمرکزگرایی بر کارآفرینی و نهایتاً عملکرد سازمانی، در موسسات بخش عمومی، به این نتیجه رسدند که آن دسته از موسسات بخش عمومی که به دنبال توزیع بهتر عملکرد میباشند بایستی به ساختار سازمانی خود توجه نموده و از سیستمهای متمرکز (مشتمل بر سطوح بالای رسمیت) به سمت سیستمهای غیرمتمرکز که سطوح بالاتر نظرات و آرا را تسهیل میکند روی آورند.
در تحقیقی که توسط دامنپور و گوپالاک ریشنان[۱۳۲] در ارتباط با ابعاد مختلف ساختار سازمانی (پیچیدگی سازمانی مشتمل بر تخصص گرائی، تفکیک وظیفه ای و حرفه ای گرائی؛ و کنترل بوروکراتیک مشتمل بر رسمیت، تمرکز و تفکیک عمودی) و جنبههای گوناگون نوآوری (نوآوری اداری در مقابل نوآوری فنی، نوآوری تدریجی در مقابل نوآوری بنیادی) و همچنین روش کاربرد نوآوری در سازمان (ایجاد نوآوری، بکارگیری نوآوری) انجام دادند به این نتیجه رسیدند که افزایش میزان پیچیدگی و کنترل بورکراتیک سازمانی موجب افزایش میزان نوآوریهای فنی و بنیادی، کاهش نوآوریهای اداری و تدریجی، افزایش ایجاد نوآوری در مقابل بکارگیری نوآوری در سازمان میشود. از سوی دیگر کاهش میزان پیچیدگی و کنترل بوروکراتیک سازمانی موجب کاهش میزان نوآوریهای فنی و بنیادی، افزایش نوآوریهای اداری و تدریجی، و کاهش ایجاد نوآوری در مقابل بکارگیری نوآوری در سازمان میشود. بنابراین با توجه به نوع نوآوری درون سازمان و نحوه نوآوری در سازمان و رابطه میان هر کدام از ابعاد سه گانه ساختار سازمانی و نوآوری در سازمان میتوان نتایج کلی مطالعه آنها را در جدول ذیل مشاهده نمود.
جدول ۲‑۴ رابطه میان ابعاد سه گانه ساختار سازمانی و نوآوری( دامنپور و گوپالاک ریشنان، ۱۹۹۸)
متغیرهای ساختاری
تغییر در ابعاد
نوآوری اداری
نوآوری فنی
نوآوری تدریجی
نوآوری بنیادی
ایجاد نوآوری
بکارگیری نوآوری
پیچیدگی سازمانی
تخصص گرائی
+
کم
زیاد
کم
زیاد
زیاد
کم
تفکیک وظیفه ای
+
کم
زیاد
کم
زیاد
زیاد
فرم در حال بارگذاری ...